امام شناسى ، جلد سوم

علامه آية الله حاج سيد محمد حسين حسينى طهرانى

- ۷ -


درس چهلم تا چهل و پنجم

تفسير آيه «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»

بسم الله الرحمن الرحيم

و صلى الله على محمد و آله الطاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين من الآن الى قيام يوم الدين و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم.

قال الله الحكيم فى كتابه الكريم:

انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا (1) .

«حقا اين است كه خداوند فقط اراده كرده است كه از شما اهل بيت رجس و پليدى را بزدايد و شما را به طهارت واقعى برساند» .

اين آيه در قرآن مجيد در سوره احزاب است و در ميان علماء و مفسرين و محدثين به آيه تطهير معروف است و هر كس به كتب عامه و خاصه مطلع باشد مى‏داند كه در نزول اين آيه در حق و خصوص رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و امير المؤمنين على بن ابيطالب و فاطمه زهراء و امام حسن و امام حسين عليهم السلام جاى ترديد نيست.اين مسئله از مسلمات و متواترات، و انكار آن در حكم عناد با قرآن و رسول خدا و اهل بيت است‏به طورى كه بعضى گفته‏اند: اجماع اهل قبله بر شان نزول آن درباره خمسه طيبه منعقد است، و كتب خاصه و عامه مشحون از اين روايات است.

عامه باجمعهم حنفى و مالكى و شافعى و حنبلى اين آيه را راجع به اصحاب كساء مى‏دانند و هر كتاب از كتب آنها را ورق زنيم اين آيه و اسامى مطهره پنج تن به چشم مى‏خورد.

.چهل و يك روايت آن (3) از طريق عامه است و منتهى مى‏شود به ام سلمه و عائشه و ابو سعيد خدرى و سعد بن وقاص و واثلة بن اسقع و ابى الحمراء و ثوبان غلام حضرت رسول اكرم و عبد الله بن جعفر و على بن ابيطالب عليه السلام و حضرت امام حسن عليه السلام.و آنها را بزرگان از محدثين و اكابر از علماء و مفسرين خود با سلسله سندهاى صحيح و موثق تخريج كرده و در كتب خود آورده‏اند، از جمله «صحيح مسلم‏» و «صحيح ترمذى‏» و «صحيح بخارى‏» و «مسند احمد حنبل‏» و «مسند طيالسى‏» و «سنن بيهقى‏» و «مستدرك حاكم‏» و تفسير «الدر المنثور» سيوطى و «تفسير طبرى‏» و «تفسير ابن كثير» و «مجمع الزوائد» هيثمى و «الصواعق المحرقة‏» ابن حجر و «ذخاير العقبى‏» محب الدين طبرى و «مشكل الآثار» طحاوى و «تهذيب التهذيب‏» و «الرياض النضرة‏» و «فرائد السمطين‏» حموينى و «اسد الغابة‏» ابن اثير و «كنز العمال‏» ملا على متقى و «خصائص‏» نسائى و «مقتل‏» خوارزمى و «مناقب‏» خوارزمى و «نظم درر - السمطين‏» زرندى و «ينابيع المودة‏» قندوزى و «فصول المهمة‏» ابن صباغ مالكى و «كفاية الطالب‏» گنجى شافعى و «مناقب‏» ابن المغازلى و «شواهد التنزيل‏» حاكم حسكانى و «مطالب السئول‏» محمد بن طلحه و «تذكرة خواص الامة‏» سبط ابن جوزى «و الشرف المؤبد» يوسف بن اسماعيل نبهانى و «رشفة الصادى‏» ابى بكر بن شهاب الدين علوى و «اسباب النزول‏» واحدى و «تفسير الثعلبى‏» .

و سى و چهار روايت آن (4) از طريق خاصه است و منتهى مى‏شود به حضرت امير المؤمنين و امام حسن و حضرت باقر و حضرت صادق و حضرت رضا عليهم السلام و ام سلمة و ابوذر و ابى ليلى و ابو الاسود الدئلى و عمرو بن ميمون الاودى و سعد بن ابى وقاص و بزرگان اصحاب حديث مانند كلينى و صدوق در «امالى‏» و شيخ طوسى در «امالى‏» و «تفسير على بن ابراهيم‏» و «تفسير برهان‏» و «تفسير مجمع البيان‏» و «تفسير ابو الفتوح‏» و «تفسير بيان السعادة‏» و «تفسير منهج الصادقين‏» و «تفسير الميزان‏» علامه طباطبائى مد ظله و «تفسير صافى‏» و مجلسى در «بحار» و محدث قمى در «سفينة البحار» و بسيارى ديگر از كتب حديث و تفسير و كتب مناقب ذكر كرده‏اند.بارى تمام اين كتبى كه از اهل سنت و از شيعه ذكر شد همگى آيه تطهير را منحصرا در حق پنج تن آل عبا مى‏دانند، اول آنها محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم و وصيش و در حكم جان و نفسش به مدلول آيه قرآن حضرت امير المؤمنين عليه السلام و دخترش سيده زنان بهشت فاطمه زهرا عليهما السلام و دو ريحانه و دو سبطش دو آقاى جوانان هشت‏حضرت امام حسن و حضرت امام حسين عليهما السلام.

اين آيه واضح الدلالة فقط درباره اين پنج تن معصوم آمده و در زير اين آسمان كبود احدى از بنى آدم با آنها شريك نشده و نتوانسته است در زير كساء با آنان گرد آيد.

جلال الدين سيوطى در تفسير «الدر المنثور» بيست روايت از طرق مختلفه عامه ذكر مى‏كند كه مراد از اهل بيت در اين آيه مباركه اين پنج نفرند لا غير.

و ابن جرير طبرى در «تفسير» خود همان طور كه از كتاب «الشرف المؤبد» نقل شده است پانزده روايت‏با سندهاى مختلف ذكر مى‏كند و در همه آنها اهل بيت را منحصرا به اين پنج تن قرار داده‏اند و براى اين معنى همين بس كه خود حضرت رسول الله فرموده‏اند:

انزلت هذه الآية فى خمسة: فى و فى على و الحسن و الحسين و فاطمة:

و اين روايت را از رسول خدا ابن جرير و طبرانى با سندهاى خود ذكر كرده و نبهانى در كتاب «الشرف المؤبد» آورده و ابن حجر هيتمى در «الصواعق المحرقة‏» (5) ذكر كرده‏اند (6) .

امام احمد حنبل از ابو سعيد خدرى در تفسير اين آيه گفته است:

انها نزلت فى خمسة: النبى و على و فاطمة و الحسن و الحسين (7) .

و در كتاب «اسباب النزول‏» واحدى و «تفسير ثعلبى‏» از ابو سعيد خدرى اين روايت را تخريج كرده‏اند (8) .و تمام مذاهب اسلام از شيعه و سنى متفق‏اند كه چون رسول خدا احساس رحمت نمودند اهل بيت را كه اين پنج نفر باشند در زير كساء جمع نموده و كساء را به روى آنها انداختند و از خدا طلب رحمت كردند و عرض كردند:

«بار پروردگارا براى هر پيغمبرى اهل بيتى است و اينان اهل بيت من‏اند، اينها آل محمدند، صلوات و بركات خود را بر محمد و آل محمد بفرست‏به درستى كه تو حميد و مجيد هستى‏» .

و ام سلمه كساء را بالا زد و گفت: يا رسول الله من هم وارد شوم؟ حضرت فرمود: نه وارد نشو اينجا جاى تو نيست و ليكن تو بر خير خواهى بود.در اين حال حضرت رسول الله دست‏خود را از گوشه كساء بيرون آورده و به سوى آسمان بلند كرد و عرض كرد:

«خدايا اين اهل بيت مرا از هر رجسى پاكيزه بدار و آنها را به مقام طهارت مطلقه برسان‏»

كه ناگهان اين آيه مباركه را جبرائيل امين نازل كرد:

انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا .

ما در اينجا بعض از اين روايات را كه از طريق شيعه و سنى روايت‏شده ذكر مى‏كنيم و سپس در مفاد و مفهوم اين آيه بحث مى‏نمائيم.

حديث اول: عبد الله بن احمد حنبل با سلسله سند خود از عطاء ابن ابى رياح از ام سلمه روايت كند كه:

كان ام سلمة تذكر ان النبى كان فى بيتها فاتته فاطمة عليها السلام ببرمة فيها حريرة فدخلت‏بها عليه، قال: ادعى لى زوجك و ابنيك، قال: فجاء على و حسن و حسين فدخلوا و جلسوا ياكلون من تلك الحريرة و هو و هم على منام له على دكان تحته معه كساء خيبرى، قالت: و انا فى الحجرة اصلى، فانزل الله تعالى هذه الآية:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» .قالت: فاخذ فضل الكساء و كساهم به ثم اخرج يده فالوى بها الى السماء و قال: هؤلاء اهل بيتى و خاصتى، اللهم فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا.قالت: فادخلت راسى البيت و قلت: انا معكم يا رسول الله؟ قال: انك الى خير انك الى خير (9) .

و عين اين حديث را احمد حنبل با دو سند ديگر از ابو سلمه (10) و از شهر بن حوشب (11) از ام سلمه روايت كرده است.

ام سلمه گويد: «حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در اطاق من بودند حضرت فاطمه عليها السلام وارد و با خود حريره‏اى را براى حضرت رسول الله مهيا نموده و در ديگى سنگى براى پدر آورد.حضرت فرمود: اى فاطمه شوهرت و دو فرزندت را بياور.حضرت امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السلام وارد شدند و نشستند همگى از آن حريره خوردند در حالى كه حضرت رسول الله با آنها روى بالينى (دو شكى) كه بر روى تختى كه خوابگاه آن حضرت بود نشسته بودند، و با آن حضرت يك كساء خيبرى بود.ام سلمه گويد: و من در آن حجره كه در گوشه اطاق بود مشغول نماز خواندن بودم خداوند اين آيه را فرستاد كه: «خدا فقط اراده‏اش چنين تعلق گرفته كه از شما خاندان نبوت هرگونه رجس و آلايش را ببرد و شما را از عيب معنوى پاك و منزه گرداند» .ام سلمه گويد: من سر خود را داخل اطاق كردم و گفتم: من نيز با شما هستم اى رسول خدا؟ فرمود: تو بر خير خواهى بود، تو بر خيرخواهى بود» .

حديث دوم - عبد الله احمد حنبل از پدرش با سند خود از شهر بن حوشب از ام سلمه روايت كرده است كه:

ان رسول الله قال لفاطمة: ايتينى بزوجك و ابنيك، فجاءت بهم، فالقى عليهم كساء فدكيا، قالت: ثم وضع يده عليهم و قال: اللهم هؤلاء آل محمد و اجعل صلواتك و بركاتك على محمد و آل محمد انك حميد مجيد.قالت ام سلمة: فرفعت الكساء لادخل معهم فجذبه من يدى و قال: انك على خير (12) .

ام سلمه گويد: «رسول خدا به فاطمه فرمود: شوهر و دو پسرت را بياور، حضرت فاطمه آنها را آورد، حضرت به روى آنها كساى فدكى خود را كشيد و سپس دست‏خود را بر بالاى سر آنها گرفت و عرض كرد: بار پروردگار من! اينها آل - محمدند، بركات و صلوات خود را بر محمد و آل محمد بفرست، حقا كه تو پسنديده و مورد ستايش و حمد و عالى مرتبه هستى.ام سلمه گويد: من گوشه كساء را بالا زدم كه در ميان آنها وارد شوم حضرت كساء را از دست من كشيدند و گفتند: تو بر خير هستى‏» .

حديث‏سوم - ثعلبى با سلسله سند متصل خود از اسماعيل فرزند عبد الله بن جعفر از پدرش عبد الله بن جعفر روايت كرده كه گفت:

لما نظر رسول الله الى الة (13) جمة هابطة من السماء قال: من تدع مرتين؟ قالت زينب: انا يا رسول الله، فقال: ادعى لى عليا و فاطمة و الحسن و الحسين، قال: فجعل حسنا عن يمينه و حسينا عن شماله و عليا و فاطمة تجاهه ثم غشاهم كساء خيبريا ثم قال: ان لكل نبى اهلا و هؤلاء اهل بيتى، فانزل الله عز و جل:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» .

فقالت زينب: يا رسول الله الا ادخل معكم؟ فقال رسول الله: مكانك فانك الى خير ان شاء الله (14) .

«چون حضرت رسول خدا ديدند كه فيض رحمت و عنايات فراوان از آسمان فيض در حال پائين آمدن است فرمودند: كيست اينجا، كيست اينجا؟ زينب (دختر ام سلمه (زوجه آن حضرت) مى‏گويد: گفتم: من هستم اى پيامبر خدا، آن حضرت فرمود: على و فاطمه و حسن و حسين را فورا به سوى من بخوان، چون آمدند حضرت، حسن را در طرف راست و حسين را در طرف چپ و على و فاطمه را در مقابل خود نشانده و سپس كساء خيبرى را بر روى سر همه انداخت و فرمود: از براى هر پيغمبرى اهل بيتى است و اينان اهل بيت من‏اند، خداوند عز و جل اين آيه را فرستاد: «خداوند مى‏خواهد كه فقط از شما خاندان و اهل بيت رسالت هرگونه پليدى و زشتى را ببرد و از هر عيب پاك و پاكيزه نگهدارد» .

زينب گفت: يا رسول الله! اجازه دارم كه من هم با شما در زير كساء وارد شوم؟ حضرت فرمود: بر جاى خود باش، عاقبت تو به خير خواهد بود ان شاء الله‏» .

حديث چهارم - حميدى گويد: شصت و چهارمين حديث از احاديثى كه دو «صحيح‏» بخارى و «صحيح‏» مسلم بر آن اتفاق دارند از مسند عائشة از مصعب بن شيبه از صفيه دختر شيبه از عائشه روايت است كه:

خرج النبى صلى الله عليه و آله و سلم ذات غدوة و عليه مرط مرحل (15) من شعر اسود، فجاء الحسن بن على فادخله، ثم جاء الحسين فادخله، ثم جاءت فاطمة فادخلها، ثم جاء على فادخله، ثم قال:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» .

و ليس لمصعب بن شيبة عن صفية بنت‏شيبة فى مسند من الصحيحين غير هذ (16) .

عائشه گويد: «صبحگاهى حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم از منزل خارج شدند (شايد مراد آن باشد كه از منزل من خارج شده و به منزل ام سلمه رفتند) و بر دوش آن حضرت يك حله سياه رنگ از مو بود كه در روى آن نقش‏هاى جهاز - شتر بود. پس حضرت امام حسن آمدند حضرت او را در زير حله برد و پس از آن امام حسين آمدند او را نيز زير حله برد و سپس فاطمه آمد او را نيز داخل نمود و بعد از آن على آمد او را نيز داخل كرد، آنگاه فرمود: «خدا چنين مى‏خواهد كه فقط از شما اهل بيت پيغمبر هرگونه آلودگى را ببرد و شما را پاك و مبراى از هرگونه عيبى بنمايد» .و سپس حميدى راوى اين روايت گويد: مصعب بن شيبه از صفيه دختر شيبه غير از همين يك روايت را در مسند عائشه از «صحيح‏» مسلم و «صحيح‏» بخارى نياورده است.

حديث پنجم - مفاد همين روايت را در جزو سوم از كتاب «جمع بين صحاح ستة‏» در باب مناقب الحسن و الحسين از «صحيح‏» ابى داود كه همان «سنن‏» اوست‏با همان سند سابق الذكر از صفيه بنت‏شيبه روايت كند (17) .

حديث‏ششم - در كتاب جمع بين صحاح ششگانه اهل تسنن كه عبارت است از «موطا» مالك بن انس اصبحى و «صحيح‏» مسلم و «صحيح‏» بخارى و «سنن‏» ابو داود سجستانى و «صحيح‏» ترمذى و نسخه كبيره از «صحيح‏» نسائى كه تاليف شيخ ابو الحسن رزين بن معاوية العبدرى السرقسطى الاندلسى است از «صحيح‏» ابو داود سجستانى كه همان كتاب «سنن‏» اوست در تفسير اين آيه مباركه:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»

از عائشة روايت مى‏كند كه:

خرج رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و عليه مرط مرحل من شعر اسود فجاء الحسن فادخله، ثم جاء الحسين فادخله، ثم جاءت فاطمة فادخلها، ثم جاء على فادخله، قال:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» .

قال: و عن ام سلمة زوج النبى: ان هذه الآية نزلت فى بيتها «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» . قالت: و انا جالسة عند الباب، فقلت: يا رسول الله الست من اهل البيت؟ فقال: انك الى خير انك من ازواج رسول الله، قالت: و فى البيت رسول الله و على و فاطمة و حسن و حسين، فجللهم بكساء و قال: اللهم هؤلاء اهل بيتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهير (18) .

عائشه مى‏گويد: «حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم خارج شدند در حالى كه يك حله سياه موئين كه بر آن نقوشى از جهازهاى شتر بود بر دوش داشت.پس حسن آمد او را در زير حله داخل كرد و حسين آمد و او را داخل كرد و پس از آن فاطمه آمد او را نيز داخل كرد و سپس على آمد او را نيز داخل كرد و فرمود: خدا مى‏خواهد فقط از شما خاندان رسالت هر گونه آلايش و رجسى را بزدايد و از هر گونه عيب و آلودگى پاكيزه و مبرى دارد» .

و از ام سلمه زوجه رسول خدا حكايت‏شده كه اين آيه در اطاق او نازل شده است.ام سلمه مى‏گويد: من در هنگام نزول آيه تطهير در كنار در اطاق نشسته بودم و عرض كردم: اى رسول خدا آيا من از اهل بيت نيستم؟ فرمود: عاقبت تو به خير خواهد بود، تو از زنهاى پيمبرى.

ام سلمه گويد: در آن اطاقت فقط رسول خدا و على و فاطمه و حسن و حسين بودند.حضرت بر روى همه كسائى را پوشانيدند و عرض كردند: بار پروردگار من اينان اهل بيت من‏اند آنها را از هر آلودگى منزه گردان و آنها را به مقام طهارت مطلقه برسان.

حديث هفتم - از تفسير ثعلبى در تفسير آيه مباركه طه از حضرت صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: «طه‏» طهارة اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله و سلم، ثم قرا:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهير (19) » .

حضرت صادق عليه السلام فرمود: «طه طهارت اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله و سلم است و سپس آيه تطهير را حضرت به عنوان دليل و شاهد قرائت فرمود» .

حديث هشتم - ثعلبى با اسناد خود از عموزاده عوام بن حوشب كه او رامجمع گويند روايت كند، مجمع گويد:

دخلت مع امى على عائشة فسالتها امى قالت: رايت‏خروجك يوم الجمل؟ قالت: انه كان هذا من الله تعالى، فسالتها عن على فقالت: سالتنى عن احب الناس كان الى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم و لقد رايت عليا و فاطمة و حسنا و حسينا و قد جمع رسول الله لغوف (20) عليهم ثم قال: اللهم هؤلاء اهل بيتى و خاصتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا.قالت: قلت: يا رسول الله انا من اهلك؟ فقال: تنحى فانك الى خير (21) .

مجمع گويد: «با مادرم به نزد عائشه رفتيم، مادرم گفت: ديدم كه روز واقعه جمل بر امير المؤمنين عليه السلام خروج كردى؟ عائشه گفت: اين تقديرى از ناحيه خداى تعالى بود.مادرم درباره على سئوال كرد.عائشه در پاسخ گفت: از محبوبترين مردم در نزد رسول خدا از من سئوال كردى; سوگند به خدا ديدم على را و فاطمه را و حسن و حسين را كه همه را رسول خدا دور هم جمع كرده بود و پوشش به روى آنان كشيده بود و سپس گفت: «بار پروردگارا اينان اهل بيت من و خاصه من هستند از آنها هرگونه رجس و پليدى را بزدا و پاكيزه و طاهر گردان طاهر كردنى‏» .من گفتم: اى رسول خدا! من از اهل تو نيستم؟ فرمود: دور شو از ما، تو به خير هستى‏» .

حديث نهم - ثعلبى با سلسله سند خود از شداد بن عمار روايت كند كه گويد: من وارد شدم بر واثلة بن اسقع و نزد او جماعتى بودند پس سخن از على به ميان آمد، آن جماعت همگى او را سب و شتم كردند من هم او را شتم كردم.واثله گفت: مى‏خواهى خبر بدهم تو را به چيزى كه از رسول خدا شنيدم؟

قال: اتيت فاطمة صلوات الله عليها اسالها عن على فقالت: توجه الى رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فجلست فجاء رسول الله و معه على و حسن و حسين كل واحد منهما آخذ بيده حتى، دخل، و ادنى عليا و فاطمة فاجلسهما بين يديه و اجلس حسنا و حسينا كل واحد منهما على فخذه ثم لف عليهم ثوبه - او قال: كساه - ثم تلا هذه الآية:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل‏البيت و يطهركم تطهيرا» .

ثم قال: اللهم هؤلاء اهل بيتى و اهل بيتى (22) .

واثلة مى‏گويد: «نزد فاطمه عليها السلام رفتم و از على جويا شدم.فرمود: نزد رسول خدا رفته است.من نشستم تا آنكه رسول خدا با على آمدند، و حضرت رسول دست‏حسن و حسين را گرفته بودند; حضرت داخل در منزل شدند و على را نزد خود خواندند و فاطمه را نيز نزد خود خواندند و آن دو را در مقابل خود نشاندند و حسن و حسين را به روى رانهاى خود نشانده و لباس خود، يا كساى خود را به روى آنان كشيدند و سپس آيه تطهير را تلاوت كردند و عرض نمودند: بار پروردگارا اينان اهل بيت من‏اند، اينان اهل بيت من‏اند» .

و اين روايت را احمد حنبل در «مسند» خود بيان كرده با سلسله سند خود و در آخرش دارد كه رسول خدا عرض كرد:

هؤلاء اهل بيتى، و اهل بيتى احق (23) .

«اينان اهل بيت من‏اند، و اهل بيت من سزاوارترند» .

حديث دهم - ابراهيم بن محمد حموينى در كتاب «فرائد السمطين فى فضايل المرتضى و البتول و السبطين‏» با سلسله اسناد متصل خود از يوسف بن عبد الحميد روايت كند كه

قال: قال لى ثوبان مولى رسول الله: اجلس رسول - الله صلى الله عليه و آله و سلم الحسن و الحسين على فخذيه و فاطمة فى حجره و اعتنق عليا عليهم السلام ثم قال: اللهم هؤلاء اهل بيتى (24) .

يوسف بن عبد الحميد گويد: «ثوبان غلام رسول خدا به من گفت: رسول - خدا صلى الله عليه و آله و سلم حسن و حسين را به روى دوران خود نشاند و فاطمه را در دامان خود و دست‏به گردن على انداخت‏سپس عرض كرد: بار پروردگارا ينان اهل بيت من هستند» .

حديث‏يازدهم - ابوالمؤيد موفق بن احمد خوارزمى در كتاب «فضائل - على عليه السلام‏» با اسناد متصل خود از عبد الرحمن بن ابى ليلى، و نيز مرحوم شيخ طوسى در كتاب «امالى‏» با اسناد متصل خود از طريق خاصه از عبد الرحمن بن ابى - ليلى روايت كرده‏اند كه او مى‏گويد: پدرم گفت: حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم رايت جنگ را در روز خيبر به دست امير المؤمنين على بن ابى‏طالب عليه السلام سپردند و خداوند به دست او فتح نمود، و در روز غدير خم او را بر سر پا نگهداشت و به تمام مردم اعلان كرد كه او ولى و صاحب اختيار هر مرد مسلمان و هر زن مسلمان است، و به او فرمود: تو از من هستى و من از تو هستم، و به او فرمود: تو در راه تاويل قرآن كارزار خواهى نمود همچنان كه من درباره تنزيل قرآن جنگ نمودم، و به او فرمود: نسبت تو به من مانند نسبت هارون است‏به حضرت موسى، و به او فرمود: من صلح دارم با كسى كه تو با او صلح دارى و جنگ دارم با كسى كه تو با او جنگ دارى، و به او فرمود: تو دستاويز محكم ايمانى و تو بعد از من آنچه را كه بر امت مشتبه گردد روشن و مبين مى‏سازى، و امام و پيشواى هر مرد مؤمن و هر زن مؤمنه، و سرپرست و صاحب اختيار هر مرد مؤمن و هر زن مؤمنه بعد از من هستى، و تو آن كسى هستى كه خدا درباره تو اين آيه فرو فرستاد: و اذان من الله و رسوله يوم الحج الاكبر.

و تو هستى كه اخذ به سنت من مى‏كنى و از حريم ملت من دفاع مى‏نمائى، و اولين كسى هستى كه زمين را بر او شكافته گردد، و تو با منى و در وقتى كه من كنار حوض باشم تو با منى، و من اولين كسى باشم كه داخل بهشت گردم و تو نيز با من داخل مى‏شوى، و فاطمه و حسن و حسين نيز با من داخل مى‏شوند، و خداوند به من امر فرمود كه فضل تو را آشكارا كنم، من در ميان مردم ايستادم و ماموريت‏خود را درباره تبليغ تو انجام دادم، و بپرهيز از كينه‏هائى كه در دل بعضى از تو مخفى است و بعد از مرگ من آشكار مى‏كنند، ايشان را خدا لعنت مى‏كند و لعنت كنندگان نيز لعنت مى‏كنند.

در اين حال حضرت رسول گريه كردند، به آن حضرت عرض شد: اى رسول - خدا علت گريه شما چيست؟ حضرت فرمود: جبرائيل به من خبر داده است كه امت من به او ستم مى‏كنند و حق او را مى‏برند و با او جنگ مى‏كنند و فرزندان او رامى‏كشند و بعد از مرگ او به فرزندانش ستم مى‏كنند، و جبرائيل به من خبر داده است كه در زمان ظهور قائم آنها، اين ظلم از بين مى‏رود و كلمه عزت اهل بيت من بالا مى‏رود و تمام امت من در محبت آنها مجتمع مى‏گردند.در آن وقت عيب‏گوى آنها كم است و بدبين به آنها اندك و ثناگوى آنان بسيار است، و اين فرج و گشايش در وقتى است كه شهرها متغير گردد و اوضاع آنها دگرگون شود و بندگان صالح خدا ضعيف و ناتوان گردند و همه از فرج مايوس شوند، در آن هنگام قائم ظهور كند و در ميان آنها ظاهر شود.

پيغمبر فرمود: اسم او اسم من و اسم پدر او اسم پدر من است (25) ، و او از فرزندان دختر من است.خداوند حق را به آنها ظاهر گرداند و باطل را با شمشير آنها خمود فرمايد، و مردم از آنها پيروى كنند، هم رغبت‏به آنها داشته باشند و هم از آنان در بيم و هراس.در اين حال گريه پيغمبر ساكت‏شد و فرمود: اى جماعت مؤمنين، بشارت باد شما را به فرج، چون وعده خدا تخلف ندارد و حكم خدا بازگشت ندارد و اوست‏خداى حكيم و خبير، و حقا كه فتح خدا نزديك است،

اللهم انهم اهلى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا.

«خداوندا آنان اهل من هستند، آنها را از آنچه رجس است‏به نهايت درجه پاكيزه گردان، و آنها را متمتع گردان و مورد رعايت‏خود قرار ده و خودت براى آنها باش و آنان را يارى كن و عزت ده و ذليل مگردان، و حقيقت مرا در ميان آنها باقى گذار،

انك على ما تشاء قدير (26) » .

حديث دوازدهم - خوارزمى موفق بن احمد با سند متصل خود روايت مى‏كند از واثلة بن اسقع،

قال: لما جمع رسول الله عليا و فاطمة و الحسن و الحسين تحت ثوبه قال: اللهم قد جعلت صلواتك و رحمتك و مغفرتك و رضوانك على ابراهيم و آل ابراهيم، اللهم انهم منى و انا منهم فاجعل صلواتك و رحمتك و مغفرتك و رضوانك عليهم.قال واثلة: و كنت واقفا بالباب فقلت: و على يا رسول الله بابى انت و امى؟ قال: اللهم‏و على واثلة (27) .

واثله مى‏گويد: «چون رسول خدا على و فاطمه و حسن و حسين را در زير لباس خود جمع كرد عرض كرد: خدايا تو صلوات و رحمت و مغفرت و رضوانت را بر ابراهيم و آل ابراهيم ارزانى داشتى، بار پروردگارا اين اهل بيت من از من‏اند و من از ايشانم، پس صلوات و رحمت و مغفرت و رضوانت را بر آنان ارزانى دار.

واثله گويد: من نزد در ايستاده بودم، عرض كردم فدايت‏شود پدر و مادرم اى رسول خدا، بر من هم؟ پيغمبر فرمود: خدايا بر واثله هم‏» .

حديث‏سيزدهم - محمد بن يعقوب كلينى با سند خود از حضرت صادق روايت مى‏كند، فى قوله تعالى:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا،

يعنى الائمة و ولايتهم، من دخل فيها دخل فى بيت النبى. (28)

حضرت صادق عليه السلام در تفسير اين آيه فرمودند: «مراد از اهل بيت ائمه هستند، و مراد از بيت، ولايت آنهاست، كسى كه داخل در آن ولايت گردد داخل در خانه پيغمبر شده است‏» .

حديث چهاردهم - ابن بابويه با سند خود از حضرت حسين بن على سيد الشهداء عليهما السلام روايت مى‏كند قال: دخلت على رسول الله فى بيت ام سلمة و قد نزلت هذه الآية:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»،

فقال رسول الله: يا على هذه الآية فيك و فى سبطى و الائمة من ولدك.

فقلت: يا رسول الله و كم الائمة بعدك؟ قال: انت‏يا على ثم الحسن و الحسين و بعد الحسين على ابنه و بعد على محمد ابنه و بعد محمد جعفر ابنه و بعد جعفر موسى ابنه و بعد موسى على ابنه و بعد على محمد ابنه و بعد محمد على ابنه و بعد على الحسن ابنه و الحجة من ولد الحسن، هكذا اسماؤهم مكتوبة على ساق العرش، فسالت الله تعالى عن ذلك، فقال: يا محمد هذه الائمة بعدك مطهرون معصومون، و اعداؤهم ملعونون (29) .

حضرت سيد الشهداء فرمود: «من براى زيارت جدم وارد منزل ام سلمه شدم، و آيه تطهير در آنجا فرود آمد.حضرت رسول اكرم فرمود: اى على اين آيه درباره تو و دو نور ديده و دو سبط من است، و درباره ائمه از اولاد تو.عرض كردم: ائمه بعد از شما چند نفرند؟ حضرت فرمود: تو هستى اى على، و بعد از تو حسن و حسين، و بعد از حسين فرزندش على، و بعد از على فرزندش محمد، و بعد از محمد فرزندش جعفر، و بعد از جعفر فرزندش موسى، و بعد از موسى فرزندش على، و بعد از على فرزندش محمد، و بعد از محمد فرزندش على، و بعد از على فرزندش حسن، و حجت عصر از اولاد حسن است، اين طور اسامى آنها در ساق عرش نوشته بود.من از خداى تعالى از اينها سئوال كردم، خطاب آمد: اى محمد اينان ائمه بعد از تو هستند، همگى پاكيزه شده از جميع عيوب و همگى معصوم، و دشمنان آنها ملعون مى‏باشند» .

حديث پانزدهم - ابن بابويه با سند متصل خود از عبد الرحمن بن كثير روايت مى‏كند كه مى‏گويد: قلت لابى عبد الله: ما عنى الله عز و جل بقوله:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»؟

قال: انزلت فى النبى و امير المؤمنين و الحسن و الحسين و فاطمة عليهم السلام، فلما قبض الله عز و جل نبيه كان امير المؤمنين اماما ثم الحسن ثم الحسين ثم وقع تاويل هذه الآية:

«و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله‏»،

و كان على بن الحسين اماما ثم جرت فى الائمة من ولد الاوصياء عليهم السلام فطاعتهم طاعة الله و معصيتهم معصية الله عز و جل (30) .

عبد الرحمن بن كثير مى‏گويد: «از حضرت صادق عليه السلام از معناى آيه تطهير سئوال كردم، حضرت فرمود: اين آيه درباره پيغمبر و امير المؤمنين و حسن و حسين و فاطمه عليهم السلام وارد شده است، و چون خداوند عز و جل پيغمبرش را به سوى خود برد، امير المؤمنين امام شد و پس از او حسن و پس از او حسين و پس از او به تاويل «آيه اولوا الارحام‏» حضرت على بن الحسين امام شد، و پس از او امامت در اولاد اوصياى او نسلا بعد نسل گردش كرد، پس طاعت آنها طاعت‏خدا و معصيت آنها معصيت‏خداى عز و جل است‏» .

و همچنين از ابن بابويه نظير همين روايت فوق با مختصر اختلافى در لفظ ازجابر جعفى از حضرت امام محمد باقر از حضرت امير المؤمنين عليه السلام روايت‏شده است (31) .

حديث‏شانزدهم - ابن بابويه در «امالى‏» با سند خود از ابو بصير روايت مى‏كند:

قال: قلت للصادق جعفر بن محمد عليهما السلام: من آل محمد؟ قال: ذريته.قلت: من اهل بيته؟ قال: الائمة الاوصياء.قلت: من عترته؟ قال: اصحاب العباء.فقلت: من امته؟ قال: المؤمنون الذين صدقوا بما جاء به من عند الله عز و جل، المتمسكون بالثقلين اللذين امروا بالتمسك بهما كتاب الله و عترته اهل بيته الذين اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا (32) .

ابو بصير مى‏گويد: «به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم: آل محمد چه كسانند؟ فرمود: ذريه او، عرض كردم: اهل بيت او چه كسانند؟ فرمود: ائمه اوصياى آن حضرت.عرض كردم: عترت او چه كسانند؟ فرمود: اصحاب عبا.گفتم: امت او چه كسانند؟ فرمود: مؤمنينى كه تصديق كنند به آنچه كه او از جانب خدا آورده است، آنان كه تمسك جويند به دو چيز گرانبها: كتاب خدا و عترت او اهل بيت او كه خدا آنها را از هر پليدى پاك نموده و به مقام طهارت مطلقه رسانيده است‏» .

حديث هفدهم - ابن بابويه در «امالى‏» از ابو بصير روايت كند از حضرت صادق عليه السلام

قال: يا ابا بصير، نحن شجرة العلم و نحن اهل بيت النبى صلى الله عليه و آله و سلم و فى دارنا مهبط جبرائيل عليه السلام، و نحن خزان علم الله، و نحن معادن وحى الله، من تبعنا نجا، و من تخلف عنا هلك، حقا على الله عز و جل (33) .

فرمود: «اى ابو بصير، ما درخت دانشيم و ما اهل بيت پيغمبريم و خانه ما محل نزول جبرائيل است، و ما خزانه‏داران علم خدا هستيم، و ما معدن‏هاى وحى خدا هستيم.هر كس از ما پيروى كند نجات مى‏يابد و هر كس تخلف ورزد، حق است‏بر خداى عز و جل كه او را هلاك كند» .

حديث هجدهم - در «ذخائر العقبى‏» از عمر بن ابى سلمه كه ربيب يعنى پسر زن حضرت رسول خدا بود روايت مى‏كند،

عن عمر بن ابى سلمة ربيب رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: نزلت هذه الآية على رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت - الآية‏» و فى البيت ام سلمة رضى الله عنها فدعا النبى صلى الله عليه و آله و سلم فاطمة و حسنا و حسينا فجللهم بكساء و على خلف ظهره، ثم قال: اللهم هؤلاء اهل بيتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا.قالت ام سلمة: و انا معهم يا رسول الله؟ قال: انت على مكانك و انت على خير (34) .

پسر ام سلمه كه پسر زن رسول خدا است مى‏گويد: «اين آيه بر رسول خدا نازل شد و ام سلمه هم در خانه بود.رسول خدا فاطمه و حسن و حسين را فراخواند و على پشت‏سر آن حضرت نشسته بود.و كساء به روى آنها كشيد و عرض كرد: خدايا اينها اهل بيت من‏اند رجس و آلودگى را از آنها بزدا، و پاكيزه و از عيب مبرى دار.ام سلمه گفت: من هم با آنها هستم اى رسول خدا؟ فرمود: به جاى خود باش تو به خير هستى‏» .

حديث نوزدهم - سيوطى از ابن مردويه و خطيب تخريج كرده است

عن ابى سعيد الخدرى - رضى الله عنه - قال: كان يوم ام سلمة ام المؤمنين - رضى الله عنها - فنزل جبرئيل عليه السلام على رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم بهذه الآية:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» ، قال: فدعا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم بحسن و حسين و فاطمة و على فضمهم اليه و نشر عليهم الثوب، و الحجاب على ام سلمة‏مضروب ثم قال: اللهم هؤلاء اهل بيتى، اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا.قالت ام سلمة - رضى الله عنها: فانا معهم يا نبى الله؟ قال: انت على مكانك و انك على خير (35) .

ابو سعيد خدرى گويد: روزى بود كه بايد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در نزد ام سلمه باشد، جبرائيل بر رسول خدا نازل شد و آيه تطهير را آورد.رسول خدا حسن و حسين و فاطمه و على را به سوى خود خواند و همه را به خود چسبانيد و لباسى به روى همه كشيد، و ام سلمه در پشت پرده بود، سپس رسول خدا عرض كرد: بار پروردگارا اينها اهل بيت من‏اند آنها را به مقام طهارت مطلقه برسان.ام سلمه مى‏گويد: عرض كردم: من هم با آنها هستم اى رسول خدا؟ فرمود: بر جاى خود باش و حال تو نيك است‏» .

حديث‏بيستم - محب الدين طبرى از «مسند» احمد حنبل و از دولابى تخريج كرده است از ام سلمه:

قالت: بينما رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فى بيته يوما اذ قالت الخادم (36) : ان عليا و فاطمة بالسدة، قالت: فقال لى: قومى فتنحى عن اهل بيتى، قالت: فقمت فتنحيت فى البيت قريبا فدخل على و فاطمة و معهم الحسن و الحسين و هما صبيان صغيران، فاخذ الصبيين فوضعهما فى حجره و قبلهما و اعتنق عليا باحدى يديه و فاطمة بالاخرى و قبل فاطمة و قبل عليا فاغدق عليهم خميصة سوداء ثم قال: اللهم اليك لا الى النار انا و اهل بيتى.قالت: قلت: و انا يا رسول الله صلى الله عليك؟ قال: و انت (37) .

ام سلمه گويد. «يك روز كه رسول خدا در منزل من بودند، ناگهان خادم آمد و گفت: على و فاطمه در خانه ايستاده‏اند، حضرت به من فرمود: برخيز و از اهل بيت من دور شو.ام سلمه گويد: من برخاستم و در ناحيه‏اى از منزل نزديك آنان توقف كردم.در اين حال على و فاطمه وارد شدند و با آنها حسن و حسين بودند و آن دو، دو طفل صغير بودند، حضرت آن دو طفل را بوسيد و در دامن خود گذارد و يك دست‏برگردن على انداخت و يك دست‏بر گردن فاطمه و على را بوسيد و فاطمه را بوسيد، و يك لباس سياه نشان‏دارى كه از پشم بود بر سر همه انداخت و عرض كرد: پروردگار من اينها همه را به سوى خود ببر نه به سوى آتش، من و اهل بيتم را.ام سلمه گويد: مرا هم به سوى آتش نبرد اى رسول خدا؟ فرمود: تو را هم‏» .

استشهاداتى كه به آيه طهارت شده است در آنكه منحصرا پنج تن آل كساء هستند.

اول استشهاد خود رسول الله است - مرحوم شيخ طوسى در «امالى‏» با سلسله سند متصل از حضرت على بن الحسين زين العابدين عليهما السلام روايتى مفصل راجع به بيانات و خطبه حضرت امام حسن مجتبى بعد از صلح با معاويه بيان مى‏فرمايد از جمله:

و قد قال الله تعالى:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»،

فلما نزلت آية التطهير جمعنا رسول الله انا و اخى و امى و ابى فجعلنا و نفسه فى كساء لام سلمة خيبرى و ذلك فى حجرتها و يومها، فقال: اللهم ان هؤلاء اهل بيتى و هؤلاء اهلى و عترتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا.فقالت ام سلمة رضى الله عنها - : انا ادخل معهم يا رسول الله؟ فقال لها رسول الله: يرحمك الله انت على خير والى خير، و ما ارضانى عنك و لكنها خاصة لى و لهم، ثم مكث رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم بعد ذلك بقية عمره حتى قبضه الله اليه ياتينا فى كل يوم عند طلوع الفجر و يقول: الصلاة يرحمكم الله «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا - الحديث (38) .

«حضرت امام حسن عليه السلام بعد از صلح با معاويه در مسجد در حضور جماعت مسلمانان مى‏فرمايد: خداوند آيه تطهير را درباره ما نازل كرده است، رسول - خدا من و برادرم و مادرم و پدرم را نزد خود خواند و همه ما را و خودش را در زير كساء خيبرى قرار داد، كسائى كه متعلق به ام سلمه بود و اين واقعه در اطاق او و در روزى كه نوبت او بود اتفاق افتاد و فرمود: بار پروردگارا! اينان اهل بيت من هستند، اينان اهل من و عترت من هستند، از آنها هر قسم زشتى و آلودگى را دور گردان و پاك و پاكيزه بنما.ام سلمه عرض كرد: اى رسول خدا من هم داخل شوم درزير كساء؟ حضرت رسول الله فرمود: خدا تو را رحمت كند تو در راه خير هستى و عاقبت تو به خير خواهد بود، و چقدر من از تو خشنودم و لكن اين مقام در تحت كساء اختصاص به من و اينها دارد.حضرت امام حسن فرمود: از آن روز رسول خدا تا آخر عمر خود كه جانش به سوى خدا شتافت هر روز صبح هنگام طلوع فجر نزد ما مى‏آمد و مى‏فرمود: نماز، خدا شما را رحمت كند (39) ، و آيه تطهير را در شان ما تلاوت مى‏نمود» .

بارى اين حديث‏شريف اولا استشهاد حضرت رسول اكرم و ثانيا استشهاد حضرت امام حسن را به آيه تطهير در شان پنج تن مى‏رساند.

و دو روايت ديگر شيخ طوسى در «امالى‏» با مسند متصل خود به امير المؤمنين عليه السلام مى‏رساند كه

قال على عليه السلام: كان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ياتينا كل غداة فيقول: الصلاة رحمكم الله الصلاة «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» .

اين دو روايت را در «غاية المرام‏» تحت عنوان حديث هجدهم و نوزدهم در ص 295 آورده است (40) .و مرحوم شيخ در «امالى‏» (41) با سند متصل خود از ابو الحمراء، و سيوطى (42) به تخريج ابن مردويه از ابو سعيد خدرى، و هيثمى (43) با مختصر اختلافى در لفظ آورده‏اند، و ما لفظ «امالى‏» را ذكر مى‏كنيم كه:

شهدت النبى اربعين صباحا يجى‏ء الى باب على و فاطمة فياخذ بعضادتى الباب ثم يقول: السلام عليكم اهل البيت و رحمة الله. الصلاة يرحمكم الله «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت‏و يطهركم تطهيرا» .

و در تخريج‏سيوطى و هيثمى در ذيلش وارد است كه فرمود: انا حرب لمن حاربتم انا سلم لمن سالمتم.

ابو الحمراء گويد: «من چهل روز هنگام صبح شاهد بودم كه رسول خدا مى‏آمد پشت در خانه على و فاطمه و دو بازوى در را مى‏گرفت و مى‏فرمود: درود خدا بر شما اهل بيت و رحمت‏خدا بر شما، نماز! خدا شما را رحمت كند.و سپس آيه تطهير را در شان آنها قرائت مى‏نمود، و مى‏فرمود: من جنگ دارم با كسى كه شما با او جنگ داريد و سلامتم با كسى كه شما با او سلامتيد» .

و سيوطى گويد كه طبرانى تخريج كرده از ابو الحمراء قال: رايت رسول - الله صلى الله عليه و آله و سلم ياتى باب على و فاطمة ستة اشهر فيقول:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» (44) .

ابو الحمراء مى‏گويد: «من ديدم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم شش ماه مى‏آمد در خانه على و فاطمه و مى‏فرمود: خداوند اراده فرمود شما خاندان اهل بيت را از هر گونه آلايش پاك و پاكيزه گرداند» .

و سيوطى گويد:

و اخرج ابن جرير و ابن مردويه عن ابى الحمراء قال: حفظت من رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ثمانية اشهر بالمدينة، ليس مرة يخرج الى صلاة الغداة الا اتى الى باب على - رضى الله عنه - فوضع يده على جنببتى الباب ثم قال: الصلاة الصلاة، «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» (45)

ابو الحمراء مى‏گويد: «من به خاطر سپردم از رسول خدا كه هشت ماه مرتبا در مدينه، صبح كه براى نماز صبح از منزل خارج مى‏شد مى‏آمد در خانه على و دستش را به دو طرف در مى‏گرفت و مى‏فرمود: نماز، نماز، و آيه تطهير را در شان آنها تلاوت مى‏نمود» .

و سيوطى (46) با تخريج ابن مردويه از ابن عباس، و ثعلبى (47) با تخريج‏خود از ابوالحمراء، و خوارزمى (48) با تخريج‏خود از ابو سعيد خدرى روايت كنند با مختصر اختلاف لفظى (و ما لفظ اول را مى‏آوريم)

قال: شهدنا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم تسعة اشهر ياتى كل يوم باب على بن ابيطالب - رضى الله عنه - عند وقت كل صلاة فيقول: السلام عليكم و رحمة الله و بركاته اهل البيت «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» . الصلاة رحمكم الله - كل يوم خمس مرات - .

ابن عباس و ابو الحمراء و ابو سعيد خدرى گويند: «ما شاهد بوديم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نه ماه هر روز هنگام هر نماز در خانه على بن ابيطالب مى‏آمد و مى‏فرمود: سلام خدا و رحمت‏خدا و بركات خدا بر شما اهل بيت‏باد، و سپس آيه تطهير را در شان آنها قرائت مى‏نمود و سپس مى‏فرمود: نماز، خدا شما را رحمت كند، و اين عمل را رسول خدا در هر شبانه روز پنج مرتبه اول وقت هر نمازى به جاى مى‏آورد» .

دوم - استشهاد امير المؤمنين عليه السلام درباره خود به آيه تطهير، و اين استشهاد در چند موقع اتفاق افتاده است.

اول - در وقتى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم رحلت نمودند، ابوبكر و عمر به منزل آن حضرت آمده و آن حضرت را امر به بيعت كردند، و بعد از آنكه حضرت نپذيرفتند به مسجد آمدند و در حضور جماعت مسلمانان چند جمله‏اى بيان كرده و از جمله درباره خود به آيه طهارت استشهاد نمودند.

و اين حديث را شيخ طوسى در «امالى‏» با سند متصل خود از حضرت‏رضا عليه السلام روايت مى‏كند از پدرانش يكايك تا مى‏رسد به حضرت سجاد على بن الحسين عليهما السلام

قال: لما اتى ابو بكر و عمر الى منزل امير المؤمنين عليه السلام و خاطباه فى البيعة و خرجا من عنده خرج امير المؤمنين عليه السلام الى المسجد فحمد الله و اثنى عليه مما اصطنع عندهم اهل البيت اذ بعث فيهم رسولا منهم و اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا.ثم قال: ان فلانا و فلانا اتيانى و طالبانى للبيعة لمن سبيله ان يبايعنى، انا ابن عم النبى و ابو ابنيه و الصديق الاكبر و اخو رسول الله، لا يقولها احد غيرى الا كاذب، و اسلمت و صليت، و انا وصيه و زوج ابنته سيدة نساء العالمين فاطمة بنت محمد و ابو الحسن و الحسين سبطى رسول الله و نحن اهل بيت الرحمة، بنا هداكم الله و بنا استنقذكم من الضلالة، و انا صاحب يوم الروح و فى سنة سورة من القرآن، و انا الوصى على الاموات من اهل بيته و انا ثقته على الاحياء من امته فاتقوا الله يثبت اقدامكم و يتم نعمته عليكم.ثم رجع الى بيته (49) .

حضرت سجاد فرمود: «هنگامى كه ابوبكر و عمر به منزل امير المؤمنين عليه السلام آمدند و آن حضرت را امر به بيعت نمودند و حضرت نپذيرفت، چون از منزل خارج شدند حضرت به مسجد آمد و حمد و ثناى خدا را درباره لطف‏هائى كه به اهل بيت نموده چون در ميان آنها رسولى را از خود آنها برانگيخت و آنان را از هرگونه پليدى و زشتى مبرى ساخته و بدون عيب و پاكيزه نمود، به جا آورده و سپس فرمود: فلان و فلان نزد من آمدند و مرا به بيعت‏خواندند، بيعت‏براى كسى كه وظيفه او آن است كه با من بيعت كند.من پسر عموى رسول خدا هستم و پدر دو فرزندش و من صديق اكبرم و من برادر رسول خدا هستم، كسى نمى‏تواند اين ادعا را غير از من بنمايد مگر آنكه دروغگو باشد، و اولين كسى هستم كه اسلام آورده و نماز گزارده، و من وصى پيغمبرم و شوهر دختر او سيده زنهاى بهشت فاطمه دختر محمد، و پدر حسن و حسين دو فرزند رسول خدا هستم، و ما اهل بيت رحمتيم، به سبب ما خدا شما را هدايت كرد و از گمراهى نجات داد و من صاحب يوم روح هستم و در من قرار دارد آن سالى كه در سوره‏اى از قرآن وارد شده است (50) ، و من وصى او بر مردگان از اهل بيت او هستم، و ثقه و امين او بر زندگان از امت او، پس تقوا را پيشه سازيد، خداوند قدم‏هاى شما را ثابت مى‏كند و نعمت‏خود را بر شما تمام مى‏نمايد.

اين بگفت و به منزل برگشت‏» .

استشهاد دوم امير المؤمنين به آيه تطهير در مقابل ابوبكر در غصب فدك

در «تفسير على بن ابراهيم‏» با سند خود از حضرت صادق عليه السلام در ضمن حديثى روايت كند كه

قال: قال امير المؤمنين عليه السلام لابى بكر: يا ابابكر تقرا الكتاب؟ قال: نعم، قال: فاخبرنى عن قول الله تعالى:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»

فيمن نزلت، فينا ام فى غيرنا؟ قال: بل فيكم (51) .

«حضرت امير المؤمنين عليه السلام در هنگام غصب فدك و مؤاخذه حضرت از ابو بكر به او گفتند: كتاب خدا را هيچ مى‏خوانى؟ گفت: بلى، حضرت فرمودند: خبر ده مرا از آيه تطهير درباره چه كسانى نازل شده، درباره ما نازل شده يا درباره غير ما؟ عرض كرد: درباره شما نازل شده است‏» .

احتجاج سوم امير المؤمنين به آيه تطهير در مجلس شورا

شيخ صدوق در «امالى‏» با سند متصل خود از عامر بن واثلة روايت مى‏كند

قال: كنت فى البيت‏يوم الشورى فسمعت عليا عليه السلام و هو يقول: استخلف الناس ابابكر و انا و الله احق بالامر و اولى به منه، و استخلف عمرو انا و الله احق بالامر و اولى منه الا ان عمر جعلنى مع خمسة انا سادسهم لا يعرف على فضلا، و لو اشاء لاحتججت‏بما لا يستطيع عربيهم و لا عجميهم المعاهد منهم و المشرك تغيير ذلك، ثم ذكر عليه السلام ما احتج‏به على اهل الشورى، فقال فى ذلك: نشدتكم بالله هل فيكم احد انزل الله فيه آية التطهير على رسول الله «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» ؟ فاخذ رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم كساء خيبريا فضمنى فيه و فاطمة و الحسن و الحسين ثم قال: يا رب ان هؤلاء اهل بيتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا؟ قالوا: اللهم ل (52) .

عامر بن واثلة مى‏گويد: «من در شوراى بعد از عمر در همان منزل بودم و شنيدم كه امير المؤمنين عليه السلام مى‏فرمود: مردم ابابكر را خليفه خود قرار دادند و سوگند به خدا من سزاوارتر بودم از او به حكومت و لايق‏تر بودم به خلافت، آنگاه ابو بكر عمر را خليفه گردانيد و سوگند به خدا كه من از او به اين امر سزاوارتر و لايق‏تر بودم.آگاه باشيد! عمر مرا در اين شورا با پنج نفر قرار داده و من ششمى آنها هستم و حال آنكه براى كسى فضيلت و مزيتى بر من نمى‏شناسد.و اگر من بخواهم اقامه برهان نموده احتجاج مى‏كنم به آنچه كه هيچ عربى و اعجمى آنها چه معاهد و چه مشرك نتواند آن را تغيير دهد.و در اين حال حضرت با اهل شورا احتجاج مى‏فرمايد و در اين باره مى‏گويد: شما را به خدا سوگند آيا در ميان شما غير از من كسى هست كه آيه تطهير در شان او نازل شده باشد و آنگاه پيغمبر كساء خيبرى را برداشته و مرا و فاطمه و حسن و حسين را به خود چسبانيده و كساء را بر سر ما انداخته و عرض كرد: اى پروردگار من اينان اهل بيت من هستند هرگونه رجس و پليدى را از آنان دور كن و آنها را به نهايت درجه پاكيزه و بى‏عيب گردان؟ اهل شورا جواب دادند: نه‏» .و همچنين شيخ طوسى در «امالى‏» با اسناد متصل خود از ابوذر غفارى روايت كند كه: ان عليا و عثمان و طلحة و الزبير و عبد الرحمن بن عوف و سعد بن ابى وقاص امرهم عمر بن الخطاب ان يدخلوا بيتا و يغلقوا عليهم بابه و يتشاوروا فى امرهم بينهم ثلاثة ايام، فان توافق خمسة على قول واحد و ابى رجل منهم قتل ذلك الرجل، و ان توافق اربعة و ابى اثنان قتل الاثنان.فلما توافقوا جميعا على راى واحد قال لهم على بن ابيطالب عليه السلام: انى احب ان تسمعوا منى ما اقول لكم فان يكن حقا فاقبلوه و ان يكن باطلا فانكروه، قالوا: قل، فذكر فضائله عن الله سبحانه و عن رسوله صلى الله عليه و آله و سلم و هم يوافقونه و يصدقونه فيما قال، و كان فيما قال عليه السلام: فهل فيكم احد انزل الله فيه آية التطهير حيث‏يقول الله تعالى:

«انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» غيرى و زوجتى و ابنى؟ قالوا: ل (53) .

ابوذر غفارى گويد: «عمر بن الخطاب امر كرد بعد از مرگ او شش نفر كه على بن ابيطالب و عثمان و طلحه و زبير و سعد بن ابى وقاص و عبد الرحمن بن عوف باشند در منزلى رفته و در را به روى خود قفل كنند، و در امر خلافت مشورت نمايند تا مدت سه روز، اگر پنج تن آنها رايشان بر يكى قرار گرفت و يك نفر از موافقت‏خوددارى كرد گردن او را بزنند.و اگر چهار نفر رايشان بر يكى قرار گرفت و دو نفر از موافقت‏خوددارى كردند گردن آن دو را بزنند. (و اگر سه نفر رايشان بر يك نفر و سه نفر ديگر رايشان بر يك نفر ديگر قرار گرفت راى آن سه نفرى كه در آن عبد الرحمن بن عوف است مقدم است) .و چون همه آن پنج نفر بر يك راى توافق كردند حضرت امير المؤمنين عليه السلام به آنها گفتند: دوست دارم آنچه را كه به شما مى‏گويم بشنويد اگر حق بود بپذيريد و اگر باطل بود رد كنيد.گفتند: بگو، حضرت فضائل خود را از آيات قرآن كه در شان او نازل شده بود و فضائل خود را از زبان پيغمبر كه درباره او فرموده بود مفصلا بيان كرد، همه آنها موافقت مى‏كردند و تصديق مى‏نمودند.از جمله گفتار حضرت راجع به مناقب خود، آن بود كه فرمود: آيا در ميان شما هست كسى كه آيه تطهير در شان او نازل شده باشد غير از من و زوجه من و دو پسر من؟ گفتند: نه‏» .

و نيز شيخ طوسى در «امالى‏» حديثى ديگر به همين مضمون لكن با سند ديگر كه متصل مى‏شود سلسله سند به ابوالاسود دوئلى بيان مى‏كند (54) .