شرح و تفسير دعای مكارم الاخلاق
(جلد ۲)
محقق دانشمند مرحوم حجت
الاسلام و المسلمين آقاى محمد تقى فلسفى
- ۹ -
با توضيحى كه به عرض رسيد معناى قطعه اول كلام امام سجاد (ع ) در اين قسمت از دعاى
مكارم الاخلاق روشن شد. خواسته حضرت زين العابدين از پيشگاه خداوند اين است
كه مسلمانان احسان ابتدايى خويش را در مورد كسانى كه استحقاق و اهليت ندارند ترك
گويند و از انجام چنين معروفى خوددارى نمايند. احسان ابتدايى نابجا در مورد افراد
غير مستحق از طرفى به فرموده على (ع ) ظلم به معروف است و از طرف ديگر ظلم به مردم
، زيرا عدل زمانى اجرا مى شود و جامعه از فوايد آن برخوردار مى گردد كه عوامل ضد
عدل سركوب گردند، عناصر ستمگر مورد حمايت قرار نگيرند، و كسانى آگاهانه يا ناآگاه
راه بيدادگرى آنان را هموار نسازند. مثلا اگر جنايتكارى بر اثر قتل بى گناهى محكوم
به اعدام گرديده است كسانى به حمايت او قيام نكنند و به گمان آنكه با شفاعت خويش
معروفى را انجام دهند، از ولى خون ، عفو قاتل را نخواهند و موجبات آزاديش را فراهم
نياورند چه آنكه آزاد ساختن جنايتكار بيباك به خطر انداختن حيات جامعه و برهم زدن
امنيت فكرى و آرامش خاطر مردم است .
ترحم بر پلنگ تيز دندان ستمكارى بود بر گوسفندان
از اين رو امام سجاد (ع ) ترك احسان ابتدايى را به افراد نااهل و غير مستحق در
زمينه بسط عدل به پيشگاه خداوند عرض نموده و از مسلمانان ترك آن را خواسته است .
در قطعه دوم اين قسمت از دعاى شريف مكارم الاخلاق كه
موضوع نيمه آخر سخنرانى امروز است ، امام سجاد (ع ) به پيشگاه خداوند عرض مى كند:
و القول بالحق و ان عز؛بارالها! مسلمانان را موفق بدار كه همواره سخن حق بگويند اگر
چه آن سخن براى آنان سنگين و موجب مشقت باشد.
حق در لغت عرب به معانى متعددى آمده است ، گاهى
حق گفته مى شود به معناى عدل در مقابل ظلم ،
گاهى حق گفته مى شود به معناى
صحيح و صواب در مقابل باطل و ناصواب ، گاهى حق
گفته مى شود به معناى
واقع و نفس الامر در مقابل ناحق و غير واقعى ، و در
كلام امام سجاد (ع ) اين سه معنى راه دارد و مسلمانان بايد در سخنان خود هميشه و
همه جا اين سه مطلب را رعايت نمايند، اگر چه مشقت بار و سنگين باشد. سنگينى قول حق
گاهى از اين جهت است كه عدل در كلام به ضرر ما يا به ضرر بستگان مورد علاقه ما تمام
مى شود، و گاهى از اين جهت است كه بر وفق عدل سخن گفتن به نفع كسانى است كه بغض و
كينه ما را در دل دارند. در هر دو صورت ، گفتن حق سنگين و مشقت بار است ، اما ارزش
حق و عدل در اسلام به قدرى مهم است كه بايد سختى و مشقت آن را تحمل نمود و هرگز در
راه ظلم و ناحق قدم نگذارد. قرآن شريف در زمينه عدل ، اين هر دو مشقت را در دو آيه
مورد توجه قرار داده و به مسلمانان خاطر نشان ساخته است كه هيچ يك از اين دو مشقت
موجب نشود كه عدل و حق را ترك گوييد و به باطل و نادرستى گرايش يابيد.
يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين بالقسط شهداء لله و لو على
انفسكم او الوالدين و الاقربين .(226)
اى اهل ايمان ! بپا داريد عدل را و همواره گواهان حق باشيد هر چند بپا داشتن عدل و
گواهى حق به ضرر خودتان يا والدين و نزديكانتان باشد.
يا ايها الذين آمنوا كانوا قوامين لله شهداء بالقسط و لا
يجرمنكم شنآن فوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى .(227)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! در راه خدا پايدار و استوار باشيد و به حق و عدل
گواهى دهيد، مراقبت نماييد كه عداوت و بغض گروهى شما را وادار نكند كه درباره آنان
عدل را ترك گوييد. عدالت كنيد كه عدل از هر عمل خوبى به تقوى نزديكتر است .
رعايت حق عدالت آدمى را با ناراحتى و مشكلات مواجه مى سازد ولى طالبان حق و عدل
مشكلات آن را كه مايه تعالى معنوى و سعادت انسانى است تحمل مى كنند و در دنيا از عز
و محبوبيت اجتماعى برخوردار مى گردند و در قيامت از رحمت نامحدود خداوند بهره مند
مى شوند.
عن ابى محمد الحسن العسكرى عليه السلام قال : ما ترك الحق
عزيز الا ذل و لا اخذ به ذليل الا عز.(228)
امام عسكرى (ع ) فرموده است : هيچ عزيزى حق را ترك نگفته جز آنكه ذليل و خوار شده
است و هيچ ذليلى حق را اخذ ننموده ، جز آنكه به عز و بزرگى رسيده است .
عن ابيجعفر عليه السلام قال : لما حضرت ابى على بن الحسين
عليه السلام الوفاة ضمنى الى صدره ثم قال : اى بنى ! اوصيك بما اوصانى ابى حين
حضرته الوفاة و بما ذكر ان اباه عليه السلام اوصاه به . اى بنى ! اصبر على الحق و
ان كان مرا.(229)
امام باقر (ع ) فرمود: پدرم حضرت زين العابدين موقعى كه مرگش فرا رسيده بود مرا
سينه چسباند و به من فرمود: ترا وصيت مى كنم به چيزى كه پدرم موقع مرگ به من وصيت
نمود و فرمود پدرم اين وصيت را به من فرموده است : براى حق بردبار و صابر باش اگر
چه تلخ و ناگوار باشد.
اولياى گرامى اسلام براى آنكه پيروان خود را به صراط مستقيم حق سوق دهند و آنان را
از گرايش به راه باطل بازدارند با تعبيرهاى مختلف در اين باره سخن گفته و مسئوليت
الهى خود را به بهترين وجه انجام داده اند.
عن على عليه السلام قال : اصبر على مرارة الحق و اياك ان
تنخدع لحلاوة الباطل .(230)
على (ع ) فرموده : با تلخى حق بساز و سختى آن را تحمل كن ، بپرهيز از اينكه شيرينى
باطل ، اغفالت كند و راه حق را ترك گويى و براى هميشه بدبخت و سيه روز شوى .
بعضى از افراد، قسمتى از عمر خويش را در انجام كار باطل گذرانده و با پيمودن آن راه
، زندگى بالنسبه راحت و مرفهى به دست آورده اند. اگر به اين روش ناروا و خلاف حق تا
آخر عمر ادامه دهد، سرانجام با سوء عاقبت و وجدانى ناراحت مى ميرد و در پيشگاه الهى
شرمنده و معذب خواهد بود، و اگر بخواهد از آن راه برگردد به سختى و زحمت دچار مى
شود و زندگى راحت از كف مى دهد. على (ع ) به چنين انسانى فرموده است :
عودك الى الحق و ان تعتب خير من راحتك مع لزوم الباطل .(231)
على (ع ) فرموده : برگشتت به حق اگر چه مستلزم رنج و تعب باشد بهتر از اين است كه
راحت زندگى كنى و همچنان ملازم اعمال باطل و ناروا باشى .
بحق سخن گفتن و طبق حق عمل نمودن هميشه و همه جا مطلوب شرع مقدس و مايه جلب رحمت
حضرت بارى تعالى است ولى در بعضى از مواقع گفتن يك كلمه حق در مقابل قدرتمندى ستمگر
كه حيات بى گناهى را حفظ مى كند يا ستمى را از مردمى مى گرداند بسيار ارزنده و مهم
است و پيشواى بزرگ اسلام آن را برترين جهاد خوانده است .
عن النبى صلى الله عليه و آله : ان افضل الجهاد كلمة حق عند
سلطان جائر.(232)
رسول اكرم (ص ) فرموده : بالاترين جهاد گفتن كلمه حق نزد سلطان ستمكار است .
شرط اصلى عمل نمودن بر وفق حق ، شناختن حق و تميز آن از باطل است . در پاره اى از
مواقع جامعه بر اثر حوادث و رويدادهاى سنگينى دچار اختلاف شديد مى گردد و حق و باطل
آنچنان به هم مى آميزد؟ كه شناخت روا از ناروا، حتى براى افراد پاكدل و منظمى كه با
خلوص علاقه مند به اقامه حق و عدل اند، مشكل مى شود و در گزينش خط مشى خود دچار
حيرت مى گردند. ممكن است كسانى تصور كنند در اين قبيل مواقع راهى را كه اكثريت در
پيش گرفته و مى پيمايد صحيح و برحق است و بايد به آنان پيوست ، بعضى ممكن است تحت
تاءثير افرادى قرار گيرند كه بين مردم قدر و منزلتى رفيع دارند و گمان كنند پيروى
از افراد نامى و مشهور، راه نيل به حق و عدالت و مايه وصول به رستگارى و سعادت است
، اما بايد از اين مطلب روشن باشد كه هيچ يك از اين دو راه معيار وصول به حق و عدل
و رهايى از باطل و ظلم نيست . در چنين موقع خطيرى هر فردى بايد وظيفه خويش را انجام
دهد، به مسئوليت شخصى خود بينديشد، عقل خود را به كار گيرد، از پى كاوش و تحقيق
برود، و سعى خود را آنطور كه بايد مبذول دارد تا حق را بشناسد، راه خود را تميز
دهد، و براى جلب رضاى خداوند آن راه واقعى را بپيمايد.
براى آنكه آدمى بتواند با مجاهده و كوشش و از راه به كار بستن عقل ، حق و باطل را
بشناسد، روا را از ناروا تميز دهد و صراط مستقيم رستگارى و سعادت را بيابد، بايد در
اولين مرحله ، عقل را از تمام قيد و بندهاى اسارت كه سد راه واقع بينى است ، آزاد
سازد و انديشه هاى تعصب و تصلب ، لجاج و عناد، دوستى و دشمنى ، تفوق طلبى و برترى
جويى ، خودخواهى و هوى پرستى و ديگر فكرهايى همانند اينها را از صفحه خاطر بزدايد،
آزاد تعقل كند و فقط در جستجوى حق باشد. در مرحله دوم از خداوند استمداد نمايد كه
مجاهده اش خالصانه و پاك باشد تا از هدايت حضرت بارى تعالى بهره مند گردد.
خداوند در قرآن شريف فرموده :
و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا.(233)
هر كس در راه ما مجاهده نمايد، او را از هدايت خود برخوردار مى سازيم .
اگر با او با خلوص و براى نيل به حق و حقيقت مجاهده نمايد قطعا خداوند وعده خود را
درباره او عملى مى نمايد و هدايتش مى كند. در مرحله سوم وقتى حق را شناخت ، بدون
چون و چرا از آن پيروى كند، هر چند بر خلاف ميلش باشد؛ چه آنكه پيروى از حق ، اطاعت
از خداوند است و افراد مطيع حق مشمول فيض او خواهند بود.
عن على عليه السلام قال : ان افضل الناس عند الله من كان
العمل بالحق احب اليه و ان نقصه و كرثه من الباطل و ان جر فائدة و زاده .(234)
على عليه السلام فرموده : برتر از همه مردم نزد بارى تعالى كسى است كه عمل به حق ،
نزد او محبوبتر از باطل باشد. اگر چه عمل به حق مايه نقص و اندوه وى گردد و عمل به
باطل موجب جلب منفعت و افزايش موقع او شود.
42- كم شمردن كارهاى خوب - بسيار شمردن كارهاى
بد
بسم الله الرحمن الرحيم
و استقلال الخير و ان كثر من قولى و فعلى و استكثار الشر و
ان قل من قولى و فعلى .
امام سجاد عليه السلام در اين دو قطعه دعا به پيشگاه خداوند عرض مى كند: بارالها؟
موفقم بدار تا كارهاى خوبى را كه قولا و عملا انجام مى دهم كم بشمرم ، هر چند بسيار
باشد و بدى هايى را كه با زبان و عمل از من صادر مى شود بزرگ بشمرم ، هر چند بسيار
باشد و بدى هايى را كه با زبان و عمل از من صادر مى شود بزرگ بشمرم ، هرچند ناچيز
باشد و بدى هايى را كه با زبان و عمل از من صادر مى شود بزرگ بشمرم ، هر چند ناچيز
باشد. به خواست خداوند اين دو جمله از دعاى شريف مكارم
الااخلاق موضوع بحث و سخنرانى امروز خواهد بود. راغب در معناى
خير چنين مى گويد: الخير ما يرغب فيه الكل كالعقل مثلا
و العدل و الفضل ؛
خير آن چيزى است كه تمام انسانها به آن رغبت و علاقه
دارند مانند عقل و عدل و فضل . عقل خير است و افاضه كننده آن ذات اقدس الهى است ،
اما عدل و فضل خيرى است كه ممكن است به افاضه خدا باشد و ممكن است بشر با اراده و
اختيار خود آن را انجام دهد. امام سجاد (ع ) در عبارت دعا از خيرى نام برده كه آن
را با زبان و عمل انجام مى دهد و چنين خيرى مى تواند واجبات دينى و اعمال خوبى باشد
كه مكلف آنها را براى خدا بجا مى آورد و مى تواند كارهاى نيكى باشد كه شخص مسلمان
طبق تاءديب دينى و بر اساس كرامت نفس و بزرگوارى طبع با زبان و عمل ، آنها را به
نفع مردم انجام مى دهد و دعاى امام سجاد (ع ) مى تواند حاوى اين هر دو معنى باشد.
اولياى گرامى اسلام همواره تذكر مى دادند و مسلمانان را به اين نكته اساسى متوجه مى
نمودند كه بشر هر قدر در راه بندگى و اطاعت خداوند مجاهده و كوشش نمايد قادر نيست
حق بندگى او را ادا كند و مراتب عبوديت خود را آنطور كه بايد و شايد ابراز نمايد.
از اين رو به موازات عباداتى كه مرم انجام مى دهند لازم است به تقصير و نارسايى خود
در پيشگاه مقدس الهى اعتراف نمايند و اين مطلب در خلال روايات بسيارى خاطر نشان
گرديده است .
عن ابى الحسن موسى عليه السلام قال لبعض ولده يا بنى ! عليك
بالجد لا تخرجن نفسك من حد التقصير فى عبادة الله عزوجل و طاعته فان الله تعالى لا
يعبد حق عبادته .(235)
حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام به بعضى از فرزندان خود فرمود: بر تو باد به جد و
كوشش ، و خويشتن را از حد تقصير در عبادت و اطاعت حضرت بارى تعالى خارج مدان زيرا
خداوند آنطور كه شايسته و سزاوار اوست عبادت نمى شود.
عن النبى صلى الله عليه و آله قال : قال الله عزوجل : لا
يتكل العاملون على اعمالهم التى يعملون بها لثوابى فانهم لو اجتهدوا و اتعبوا
انفسهم اعمارهم فى عبادتى كانوا مقصرين غير بالغين فى عبادتهم كنه عبادتى فيما
يطلبون من كرامتى .(236)
از رسول اكرم (ص ) است كه خداوند فرموده : كسانى كه اهل عمل و عبادت اند براى نيل
به عدل و پاداش من به اعمال خود اتكا ننمايند زيرا اينان هر قدر خود را به تعب
اندازند و در تمام عمر عبادت كنند باز هم مقصرند و اعمالشان نارسا و كوتاه است و با
عبادتى كه انجام مى دهند به كنه عبادتم نمى رسند و براى نيل به كرامت من شايستگى
ندارند.
عن ابيعبدالله عليه السلام قال : عليك بالجد و لا تخرجن نفسك
من حد التقصير فى عبادة الله تعالى و طاعته فان الله عزوجل لا يعبد حق عبادته .(237)
امام صادق (ع ) فرموده : بر تو باد به سعى و كوشش و هرگز نفس خود را از حد تقصير در
عبادت و طاعت بيرون مبر چه آنكه حق عبادت حضرت بارى تعالى هرگز ادا نشده است .
نه فقط انسانها قادر نيستند حق بندگى خداوند را ادا كنند و آنطور كه شايسته و
سزاوار است او را عبادت و اطاعت نمايند بلكه فرشتگان نيز با آنكه از غرايز حيوانى و
شهوات نفسانى منزه و مبرا هستند از بندگى و عبوديتى كه شايسته مقام مقدس ربوبى است
عاجز و ناتوان اند. على عليه السلام در وصف فرشتگان از اين نظر چنين فرموده است :
و انهم على مكانهم منك و منزلتهم عندك و استجماع اهوائهم فيك
و كثرة طاعتهم لك و قلة غفلتهم عن امرك لو عاينوا كنه ما خفى عليهم منك لحقروا
اعمالهم و لزرو على انفسهم و لعرفوا انهم لم يعبدوك حق عبادتك و لم يطيعوك حق طاعتك
.(238)
فرشتگان با مكانتشان از تو، منزلتشان نزد تو، و تجمع تمايلاتشان در تو، و بسيارى
اطاعتشان براى تو، و كمى غفلتشان از فرمان تو، اگر ببينند باطن آنچه را كه از تو بر
آنان پنهان است اعمال خود را ناچيز مى شمرند و آنها را بر خود عيب مى گيرند و مى
فهمند كه حق بندگى را در پيشگاه مقدست انجام نداده اند و آنطور كه بايد ترا اطاعت
ننموده اند. افراد با ايمان عبادت و اطاعت خود را در پيشگاه الهى هر قدر بسيار باشد
كم و كوچك مى شمرند و همچنين تخلفات و معاصى خويش را هر قدر هم كوچك باشد بزرگ به
حساب مى آورند و با توجه به اينكه معرفت افراد با ايمان و درك معنوى آنان متفاوت
است ، كوچك شمردن اطاعت و بزرگ شمردن معصيت در نظر آنان نيز متفاوت خواهد بود.
ساءل اعرابى عليا عليه السلام عن درجات المحبين ماهى . قال
ادنى درجاتهم من استصغر طاعته و استعظم ذنبه و هو يظن ان ليس فى الدارين ما خوذ
غيره فغشى عليه الاعرابى فلما افاق قال هل درجة اعلى منها؟ قال نعم ، سبعون درجة .(239)
يك مرد اعرابى از على (ع ) پرسيد: درجات محبين چيست ؟ حضرت فرمود: پايينترين درجه
براى كسى است كه طاعت خود را كوچك تلقى كند و معصيت خود را بزرگ ببيند و چنين گمان
داشته باشد كه در دنيا و آخرت هيچ كس جز او مورد مؤ اخذه حضرت بارى تعالى نيست .
مرد اعرابى از شنيدن اين كلام بيهوش شد. چون به هوش آمد از حضرت پرسيد: آيا درجه اى
از اين بالاتر هم وجود دارد؟ فرمود بلى ، هفتاد درجه .
با در نظر گرفتن رواياتى كه معروض افتاد، معلوم شد افراد با ايمان حتى اولياى بزرگ
خداوند و همچنين فرشتگان الهى قادر نيستند حق بندگى خداوند را آنطور كه شايسته است
بجا آورند و به نسبت معرفتى كه دارند عبادتها و اطاعتهاى خويشتن را كوچك و كوچكتر
مى شمرند و اعتراف دارند كه : ماعبدناك حق عبادتك .
امام سجاد (ع ) در جمله دعاى مكارم الاخلاق كه موضوع
سخنرانى امروز است ، به پيشگاه خداوند عرض مى كند: و استقلال
الخير كثر من قولى و فعلى . اگر مقصود حضرت زين العابدين (ع ) از كلمه
خير كه در اين عبارت آمده بندگى و اطاعت باشد معناى سخن امام آن مى شود كه :
بارالها؟ موفقم بدار تا عباداتى را كه با زبان و عمل در پيشگاه مقدست انجام داده ام
، گرچه بسيار باشد، آن را قليل و كم بشمرم . در اين صورت ، مدلول دعاى امام يك امر
توحيدى و اعتقادى است و مفاد آن اعتراف به اين مهم است كه : پروردگارا! بندگانت با
سعى و مجاهده بسيار قادر نيستند حق بندگيت را ادا كنند و عباداتى را كه شايسته مقام
مقدس توست انجام دهند. اگر مقصود حضرت زين العابدين (ع ) از كلمه
خير كه در جمله دعا آمده نيكى و احسان به مردم با زبان و عمل باشد، همچنان
لازم است احسان كننده عمل خير خود را هر چند بزرگ باشد كوچك بشمرد، زيرا بزرگ به
حساب آوردن آن اولا براى دريافت كننده احسان ناگوار و سنگين خواهد بود و ثانيا از
بزرگ وانمود كردن احسان استشمام منت گذارى مى شود و اين كار، مرضى خداوند و اولياى
گرامى اسلام نيست . در اينجا براى روشن شدن ارزش خير و انواع نيكى ها و همچنين كوچك
شمردن آنها رواياتى را به عرض شنوندگان محترم مى رساند:
قال رجل للنبى صلى الله عليه و آله : احب ان اكون خير الناس
. فقال : خير الناس من ينفع الناس و كن نافع لهم .(240)
مردى به رسول اكرم (ص ) عرض كرد: دوست دارم بهترين مردم باشم . فرمود: بهترين مردم
كسى است كه نفعش عايد مردم گردد، پس تو كوشش كن كه وجودت براى مردم نافع باشد.
عن على عليه السلام قال : عليكم باعمال الخير فبادروها و لا
يكن غيركم احق بها منكم .(241)
على (ع ) فرموده : بر شما باد به مبادرت در اعمال خير و چنان نشود كه ديگر اقوام و
ملل بر شما پيشى گيريد و در كار خود از شما شايسته تر باشند.
در روايات اسلامى اعمال نيك با زبان و كار، به عناوين مختلفى از قبيل
ايثار، مواسات ، ادخال
سرور،
عمل معروف ، خير و
احسان آمده است .
قيل يا رسول الله ! اى الناس احب اليك ؟ قال : انفع الناس
بالناس . قيل يا رسول الله ! فاى الاعمال افضل ؟ قال : ادخال السرور على المؤ من .
قيل : و ما سرور المؤ من ؟ قال : اشباع جوعته و تنفيس كربته و قضاء دينه و من مشى
مع اخيه فى حاجة كان كصيام شهر و اعتكافه و من مشى مع مظلوم يعينه ثبت الله قدمه
يوم تزل الاقدام .(242)
به رسول اكرم (ص ) عرض شد: كدامين مرد نزد شما محبوبترند؟ فرمود: آنانكه وجودشان
براى مردم نافعتر است . عرض شد: كدام عمل افضل و برتر است ؟ فرمود: دل مؤ من را شاد
كردن . عرض شد: سرور مؤ من در چيست ؟ فرمود: گرسنگيش را با غذا برطرف نمودن ، غصه و
اندوهش را گشودن ، دينش را ادا كردن . سپس فرمود: هر كس براى حاجت برادرش با او
برود اجرش همانند يك ماه روزه گرفتن و اعتكاف نمودن است . كسى كه به منظور اعانت با
مظلومى برود خداوند در روزى كه قدمهاى مردم لرزان است قدم او را ثابت نگاه مى دارد.
در مكتب آسمانى اسلام برآوردن حاجات ، حل مشكلات ، حمايت از مظلومان ، و خلاصه ، هر
نوع خدمتى به مردم با مال و جاه ، زبان و قلم ، به هر وسيله و هر شكل كه باشد،
رحمتى است كه از طرف حضرت بارى تعالى شامل حال خدمتگزاران مى شود. شايسته است افراد
نيكوكار از اين فرصت پر ارزش استفاده كنند، مشكل گرفتاران را حل نمايند، و خويشتن
را از رحمت و فيض الهى بهره مند سازند و اين مدلول بسيارى از روايات اهل بيت عليهم
السلام است .
عن اسمعيل بن عمار الصيرفى قال : قلت لابيعبدالله عليه
السلام جعلت فداك ، المؤ من رحمة على المؤ من ؟ قال نعم . قلت و كيف ذاك ؟ قال ايما
مؤ من اتى اخاه فى حاجة فانما ذلك رحمة من الله ساقها اليه و سببها له . فان قضى
حاجته كان قد قبل الرحمة بقبولها و ان ردة عن حاجته فهو يقدر على قضائها فانما رد
عن نفسه رحمة من الله جل و عز ساقها اليه و سببها له و ذخر الله عزوجل تلك الرحمة
الى يوم القيامة حتى يكون المردود عن حاجته هو الحاكم فيها، ان شاء صرفها الى نفسه
و ان شاء صرفها الى غيره . يا اسماعيل ! فاذا كان يوم القيامة و هو الحاكم فى رحمة
من الله قد شرعت له فالى من ترى يصرفها؟ قلت لا اظن يصرفها عن نفسه . قال لا تظن و
لكن استيقن فانه لن يردها عن نفسه .(243)
اسماعيل بن عمار صيرفى حضور امام صادق (ع ) شرفياب شد. عرض كرد: فدايت شوم ، آيا مؤ
من براى مؤ من رحمت است ؟ فرمود: بلى . عرض كردم : اين چگونه است ؟ فرمود: هر مؤ
منى براى حاجتى نزد برادر مؤ من خود مى آيد اين آمدن ، رحمتى است از طرف بارى تعالى
كه به سوى او سوق داده شده و صاحب حاجت مسبب آن بوده است . اگر شخص مورد مراجعه
حاجت او را برآورد با عمل خود، رحمت الهى را قبول نموده است و اگر حاجت او را
برنياورد با آنكه قدرت برآوردن داشته رحمت الهى را از خود گردانده است . خداوند اين
رحمت را تا قيامت ذخيره مى كند و در آن روز شخصى را كه حاجتش برآورده نشده بر آن
رحمت حاكم مى گرداند، اگر بخواهد به ديگرى برگذار مى كند. سپس امام (ع ) از اسماعيل
پرسيد: به نظر تو آن رحمت الهى را به چه كسى وامى گذارد؟ اسماعيل عرض كرد: گمان نمى
كنم آن رحمت را از خود بگرداند. فرمود: گمان نكن بلكه يقين داشته باش كه آن را به
كسى جز خودش وا نمى گذارد.
گاهى فرد با ايمان براى حاجت خود به برادر دينيش مراجعه مى كند. او با نفوذ كلام و
محبوبيتى كه در جامعه دارد مى تواند مشكل او را به آسانى حل كند و با گفتن كلمه اى
حاجتش را برآورده سازد. اگر چنين كند، به فرموده امام صادق (ع ) با اين عمل خير،
خويشتن را از رحمت الهى ، كه به صاحب حاجت ، آن را با خود آورده است برخوردار مى
سازد. قال رسول الله صلى الله عليه و آله : و الذى نفسى بيده
ما انفق الناس من نفقة احب من قول الخير.(244)
رسول اكرم (ص ) فرموده : قسم به كسى كه جانم در قبضه قدرت اوست ، مردم هيچ ارفاقى
نكرده اند كه محبوبتر از سخن خير باشد.
كسانى كه در قلوب مردم پايگاه معنوى دارند و از جاه و محبوبيت بهره مندند بايد از
اين نعمت همانند ديگر نعمتها به نفع مردم استفاده كنند و حوايجشان را بر آورده
سازند، غافل نباشند از اينكه خداوند در قيامت از صاحبان جاه همانند مالداران پرسش
مى كند و آنان را مورد مؤ اخذه قرار مى دهد.
عن النبى صلى الله عليه و آله قال : ان الله تعالى ليساءل
العبد فى جاهه كما يساءل فى ماله فيقول يا عبدى ! رزقك جاها فهل اعنت به مظلوما او
اغثت به ملهوفا.(245)
رسول اكرم (ص ) فرمود: در قيامت خداوند از جاه بنده خود مى پرسد، همان طور كه از
مالش . مى گويد به تو جاه دادم ، آيا با نعمت جاه ، مظلومى را مورد حمايت قرار دادى
يا مصيبت زده اى را يارى نمودى ؟
خلاصه اگر كلمه خير كه در دعاى امام سجاد (ع ) آمده
و استقلال الخير و ان كثر من قولى و فعلى نيكى و احسان قولى و عملى با مال و
جاه و ديگر عوامل باشد معناى كلام امام ، آن مى شود كه عرض مى كند: بارالها موفقم
بدار خير و احسانى را كه با زبان و عمل انجام مى دهم هر قدر بزرگ باشد آن را كوچك
بشمرم .
درباره كوچك شمردن عمل خير روايات بسيارى رسيده است ، از آن جمله اين حديث شريف است
:
عن الرضا عليه السلام قال : لا يتم المعروف الا بثلاث خصال :
تعجيله و تصغيره و ستره . فاذا عجلته هناءته و اذا صغرته عظمته و اذا سترته اتممته
.(246)
حضرت رضا (ع ) فرموده : عمل معروف ، تتميم و تكميل نمى شود مگر با سه وصف : زود
انجام دادن ، كوچك شمردن ، و پنهان داشتن . با عجله در كار خير آن را گوارا مى سازى
، با كوچك شمردنش آن را بزرگ مى نمايى ، و با پنهان داشتن آن را تتميم نموده اى .
ائمه معصومين عليهم السلام با كرامت نفس و طبع بلندى كه داشتند نه تنها خدمتهاى
بزرگ خود را كه نسبت به مردم مى نمودند كوچك مى شمردند بلكه در پاره اى از مواقع
عذر مى خواستند. شخص عربى وارد مدينه شد، اهالى پرسيد كريمترين مرد در اين شهر كيست
؟ او را به حضرت حسين بن على عليهما السلام راهنمايى نمودند. شرفياب محضر مباركش
شد. سه شعر گفت كه شعر سومش از مراتب معرفت او به تعاليم حيات بخش اسلام و ارزش
خدمتهاى رسول گرامى (ص ) و على (ع ) حكايت مى كرد.
لولا الذى كان من اوائلكم ، كانت علينا الجحيم منطبقة .
اگر جد و پدر بزرگوارت نمى بودند، جايگاه همه ما در دوزخ بود.
قال عليه السلام يا قنبر! هل بقى من مال الحجاز شى ء؟ قال
نعم ، اربعة آلاف دينار. فقال هاتها. جاءها من هو احق بها منا. ثم نزع بردته و لف
الدنانير فيها و اخرج يده من شق الباب حياء من الاعرابى و انشاء: خذها فانى اليك
معتذر و اعلم بانى عليك ذوشفقة .(247)
امام (ع ) به قنبر فرمود: از مال حجاز چيزى باقى مانده ؟ عرض كرد: بلى ، چهار هزار
دينار. فرمود بياور، چه آنكه براى دينارها كسى آمده كه از ما اولى و احق به آنهاست
. آنگاه حضرت جامه كوچك سياه رنگى را كه روى لباس پوشيده بود از بر به در آورد،
پولها را در آن ريخت و جامه را پيچيد، براى آنكه عرب در موقع دريافت پول با حضرت
مواجه نباشد و شرمنده نشود، دست خود را از شكاف در بيرون نمود و فرمود: بگير اين
مبلغ را كه من از تو عذر مى خواهم ، بدان كه من دوستدار تو هستم .
حضرت حسين (ع ) چهار هزار دينار طلا با اين همه ادب و احترام به آن مرد مى دهد و
اين مبلغ بزرگ را آنقدر كوچك به حساب مى آورد كه از عرب عذر خواهى مى نمايد.
امام سجاد عليه السلام در جمله دوم اين قسمت از دعاى مكارم
الاخلاق كه موضوع نيمه آخر سخنرانى امروز است ، به پيشگاه خداوند عرض مى
كند:
و استكثار الشر و ان قل من قولى و فعلى .
بارالها! موفقم بدار بدى هايى را كه با زبان و عمل از من صادر مى شود بزرگ بشمرم ،
هر چند كوچك و ناچيز باشد.
حضرت على بن الحسين عليهما السلام و ساير ائمه معصومين در پناه خداوند مصون از لغزش
اند، هرگز با زبان و عمل مرتكب كار بد نمى شوند و دامن پاكشان آلوده نمى گردد؛اينكه
امام (ع ) در جمله دعاى و استكثار الشر و ان قل من قولى و
فعلى . ذكر كرده و شر را به گفته و عمل خود ارتباط داده ، به منظور رعايت
ادب در سخن است ، نخواسته كار بد را به زبان و عمل مرد مستند نمايد، در واقع امام
با بيان اين جمله مى خواهد مسلمانان را متوجه كند كه اگر شرى را قولا يا عملا مرتكب
شديد، هر چه به نظرتان كوچك بيايد، آن را بزرگ بشمريد و مهم تلقى نماييد زيرا كوچك
شمردن كار بد، آدمى را در گناه جرى و جسور مى كند و در معاصى ، لاابالى و بى پروايش
مى نمايد، و اين حالت روانى در زمينه گناه ، خطرى است بسيار بزرگ و مى تواند
انسانها را به راه سقوط و تباهى سوق دهد. از اين رو اولياى گرامى اسلام ضمن روايات
بسيارى اين مطلب را به مسلمانان تذكر داده و زيان كوچك شمردن گناه را خاطر نشان
ساخته اند و در اينجا قسمتى
از آن روايات ذكر مى شود.
عن النبى صلى الله عليه و آله قال : لا تنظروا الى صغر الذنب
و لكن انظروا الى ما اجتراءتم .(248)
رسول اكرم (ص ) فرموده : نظرتان به كوچكى گناه نباشد، بلكه در اين امر نظر كنيد كه
چگونه به معصيت و نافرمانى خداى توانا جرئت كرده ايد.
عن ابيعبدالله عليه السلام قال : اتقوا المحقرات من الذنوب
فانها لا تغفر .قلت و ما المحقرات ؟ قال : الرجل يذنب الذنب فيقول طوبى لى ان لم
يكن لى غير ذلك .(249)
امام صادق (ع ) فرمود: بپرهيزيد از گناهانى كه به نظرتان كوچك مى آيد، چه اين قبيل
گناهان بخشوده نخواهد شد. راوى حديث مى گويد به حضرت عرض كردم : گناه كوچك شمرده
شده چيست ؟ فرمود: شخص ، گناهى را مرتكب مى شود و مى گويد خوشا به حال من اگر غير
از اين گناهى نمى داشتم .
عن على عليه السلام قال : اشد الذنوب ما استهان به صاحبه .(250)
على (ع ) فرمود: شديدترين گناهان گناهى است كه صاحبش آن را خوار و ناچيز بشمرد.
عن النبى صلى الله عليه و آله قال : اربعة فى الذنب شر من
الذنب : الاستحقار و الافتخار و الاستبشار و الاصرار(251)
رسول اكرم (ص ) فرموده : چهار چيز است در گناه كه از اصل گناه بدتر و مذمومتر است :
كوچك شمردن گناه ، مباهات نمودن به گناه ، خوشحال شدن از گناه ، و ادامه دادن به
گناه .
عن الصادق عليه السلام قال : و لا تحقرن سيئة فانها ستسوءك
يوما و لا تحقرن حسنة و ان صغرت عندك و قلت فى عينك فانها سيسرك يوما.(252)
امام صادق (ع ) فرمود: هيچ گناهى را حقير و ناچيز به حساب نياور، چه آنكه روزى ترا
آزار خواهد داد و هيچ حسنه اى را كوچك و غير قابل اعتنا مشمار اگر چه نزد تو كوچك و
در نظرت كم بيايد، چه آن حسنه روزى ترا شاد و مسرور خواهد كرد.
كسى كه گناه را كوچك مى شمرد و بى پروا آن را مرتكب مى شود بايد بداند با دو خطر
بزرگ مواجه است : اول آنكه با عمل نارواى خويش به حريم رفيع بارى تعالى اسائه ادب
مى كند و احترام نهى او را رعايت نمى نمايد. دوم آنكه وقتى گناه را كوچك تلقى نمود
در ادامه آن بيباك مى شود و به تكرار آن اصرار مى ورزد و معاصى صغيره چون به هم
پيوست كبيره مى شود و عذاب بزرگ الهى را در پى خواهد داشت و حضرت امام هفتم عليه
السلام اين مطلب را از قول حضرت مسيح ابن مريم به حواريين نقل فرموده است :
عن موسى بن جعفر عليهما السلام : ان المسيح قال للحواريين :
ان صغار الذنوب و محقراتها من مكائد ابليس يحقرها لكم و يصغرها فى اعينكم فتجتمع و
تكثر فتحيط بكم .(253)
حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام فرمود: مسيح ابن مريم به حواريين گفت : معاصى
صغيره و گناهان كوچك از دامهاى ابليس است . او گناهان را نزد شما كوچك مى كند و
آنها را در نظرتان صغير و حقير جلوه مى دهد. آن گناهان مجتمع مى شوند و بسيار مى
گردند و سرانجام شما را به احاطه خود در مى آورند و محصورتان مى نمايند.
رسول گرامى اسلام (ص ) براى آنكه خطر اصرار در معاصى صغيره و گرد آمدن آنها را به
طور محسوس به مسلمانان بفهماند در يكى از سفرها با عمل بسيار ساده و قابل درك عموم
، مطلب را آنطور كه بايد براى اطرافيان روشن نمود و جريان امر به صورت حديثى در كتب
روايات نقل شده كه متن آن در اينجا به عرض مى رسد:
قال ابو عبدالله عليه السلام : ان رسول الله صلى الله عليه و
آله نزل بارض قرعاء فقال لاصحابه ائتوا بحطب فقالوا: يا رسول الله ! نحن بارض
قرعاء ما بها من حطب . قال : فلياءت كل انسان بما قدر عليه . فجاءوا به حتى رموا
بين يديه بعضه على بعض . فقال رسول الله هكذا تجتمع الذنوب . ثم قال : اياكم و
المحقرات من الذنوب فان لكل شى ء طالبا، الا و ان طالبها يكتب .(254)
امام صادق (ع ) فرمود: رسول اكرم (ص ) به سرزمينى خشك كه در آن گياهى نمى روييد
نزول نمود. سپس به اصحاب خود فرمود: برويد هيزم جمع كنيد و بياوريد. عرض كردند: در
اين زمين چيزى نمى رويد و هيزمى يافت نمى شود. فرمود: برويد و هر كدام هر چه يافتيد
با خود بياوريد. رفتند، تجسس نمودند و در گوشه و كنار زمين بوته هاى كوچك خار
يافتند، آنها را كندند، حضور حضرت آوردند و روى هم انباشتند و توده خارى شد.رسول
اكرم (ص ) فرمودند: گناهان اينطور جمع مى شود، سپس تدكر داد كه از گناهان كوچك
بپرهيزيد كه هر چيز طالبى دارد و طلب كننده معاصى ، گناهان را ثبت مى كند.
گويى پيشواى اسلام خواست با دستور جمع آورى هيزم در آن بيابان بدون گياه ، اصحاب
خود را متوجه كند كه گناهان صغيره كه آنها را حقير مى شمريد همانند بوته هاى كوچك
خار است كه در اين بيابان به نظر نمى آمدند، شما در طلبشان رفتيد، آنها را
گردآوريد، و اينك به صورت توده بزرگ خار در آمده است . طالب گناهان كه فرشتگان الهى
هستند گناهان صغيره شما را مى نويسند و مجموعشان به صورت گناهى بزرگ در مى آيد.
از جمله دوم دعاى مكارم الاخلاق موضوع بحث امروز:
و استكثار الشر و ان قل من قولى و فعلى اين نتيجه به دست آمده كه شرور و
بدى هايى كه به نظر ما كوچك و ناچيز مى آيد بايد آنها را بزرگ بشمريم و با اهميت
تلقى نماييم زيرا وقتى گناه به نظرمان كوچك آمد، در ارتكابش جرى و جسور مى شويم و
بى پروا آن را مكرر در مكرر انجام مى دهيم ، غافل از آنكه اصرار در گناه ، هر چند
از معاصى صغيره باشد. نزد بارى تعالى بسيار عظيم و بزرگ است
عن على عليه السلام قال : اعظم الذنوب عند الله ذنب اصر عليه
عامله .(255)
على (ع ) فرموده : بزرگترين گناهان نزد خداوند گناهى است كه عامل آن در اتيانش مصر
باشد و عملا آن را ادامه دهد.
در پايان بحث امروز لازم است توجه شنوندگان محترم به نكته اى معطوف گردد، اميد است
اين نكته همواره در خاطرها بماند و هرگز از ياد نرود. دعاى شريف
مكارم الاخلاق
مجموعه اى است انسان ساز، اگر افراد در جملات آن دقت كنند، تعاليم آن را
بدرستى فراگيرند و عملا آنها را به كار بندند، قطعا از كرامت نفس و تعالى معنوى ،
كه پايه و اساس انسانيت است ، برخوردار مى گردند و به مكارم اخلاق كه هدف عالى بعثت
پيشواى بزرگ اسلام است متخلق مى شوند.
اما در دو جمله اى كه امروز مورد بحث قرار گرفت دو درس بسيار آموزنده و سعادت بخش
است كه نبايد آن را فراموش كنيم . جمله اول اين بود كه هر كار خير و خوبى را با
زبان و عمل انجام مى دهيم هر قدر هم بزرگ باشد آن را قليل و كوچك به حساب آوريم ،
زيرا اگر آن كار خير عبادت باشد با كم شمردن آن به عجز خويشتن از اداى حق بندگى
بارى تعالى اعتراف نموده ايم و اين اعتراف از طرفى ما را از عجب در عبادت مصون مى
دارد و از طرف ديگر معرفت ما را به مقام رفيع ربوبى تقويت مى نمايد، و اگر آن كار
خير، خدمت به مردم باشد، قليل شمردن آن موجب مى شود كه نعمت بر دريافت كننده آن
گوارا گردد و ما را نيز از منت گذاردن كه موجب ابطال عمل خير است محافظت مى نمايد.
جمله دوم دعا اين بود: شرى را كه با زبان و عمل مرتكب مى
شويم ، هر قدر هم كوچك باشد آن را بزرگ به حساب مى آوريم زيرا كوچك شمردن معصيت
صغيره ما را در عمل جرى مى كند و آن را تكرار مى كنيم و ادامه و اصرار معاصى صغيره
در پيشگاه خداوند گناه بسيار بزرگ به حساب مى آيد و مى تواند ما را دچار بدبختى و
عذاب ابدى بارى تعالى بنمايد.
حديث كوتاهى از رسول اكرم (ص ) روايت شده كه حاوى هر دو دستور مورد بحث امروز است .
اصل روايت و ترجمه آن ذكر مى شود. لازم مى دانم عموم شنوندگان عين عبارت حديث يا
ترجمه آن را حفظ كنند و در تمام مدت زندگى همواره آن را به خاطر داشته باشند و عملا
به كار بندند و موجبات سعادت خويش را فراهم آورند:
عن النبى صلى الله عليه و آله : لا تحقروا شيئا من الشر و ان
صغر فى اعينكم و لا تستكثروا الخير و ان كبر فى اعينكم .(256)
رسول اكرم (ص ) فرموده : هيچ شرى را ناچيز و حقير نشمريد اگر چه در نظرتان كوچك
باشد و هيچ كار خير و خوبى را بسيار نبينيد اگر چه در نظرتان بزرگ بيابيد.
43- اطاعت بارى تعالى در تمامعمل -
همگامى با مسلمين - اجتناب از نظرهاى اختراعى
بسم الله الرحمن الرحيم
و اكمل ذلك لى بدوام الطاعة و لزوم الجماعة و رفض اهل البدع
و مستعملى الراءى المخترع .
در جلسه گذشته توضيح داده شد كه حضرت زين العابدين عليه السلام ضمن دو جمله دعا از
پيشگاه خداوند خواسته تا موفق باشد هر عمل خيرى را كه قولا و عملا از وى صادر مى
شود، هر قدر هم بزرگ و زياد باشد، آن را قليل و كم تلقى نمايد و هر شر و بدى را كه
با زبان و عمل انجام مى دهد، هر چند كوچك و كم باشد، آن را بسيار و بزرگ به حساب
آورد و به شرحى كه بيان شد، اين دو جمله دعا از نظر معرفت ايمانى ، وظيفه بندگى ، و
كرامت خلق ، آثار و فوايد متعددى را در بر دارد. براى آنكه اين دو مورد آنطور كه
بايد و شايد تحقق يابد و در طول زندگى با مانع و مشكلى برخورد ننمايند و سرانجام به
كمال لايق خود برسد، امام (ع ) چهار درخواست از پيشگاه بارى تعالى بدين منظور نموده
و به خواست خداوند موضوع سخنرانى امروز شرح و توضيح اين چهار مطلب است .
در تقاضاى اول خود عرض مى كند: و اكمل ذلك لى بدوام الطاعة
؛ بارالها! كم شمردن خوبى ها و بزرگ شمردن بدى ها را كه دو حالت روحى ارزنده و شريف
است ، در وجود من تكميل كن به اينكه عمرم به گونه اى طى شود كه تا آخر زندگى مطيع
بى قيد و شرط تو باشم و لحظه اى از فرمانت سرباز نزنم .
|