شرح و تفسير دعای مكارم الاخلاق
(جلد ۱)
محقق دانشمند مرحوم حجت
الاسلام و المسلمين آقاى محمد تقى فلسفى
- ۴ -
كان
رجل شيخ ناسك يعبد الله فى بنى اسرائيل فبينا هو يصلى و هو فى عبادته
اذ بصر بغلامين صبيين قد اخذا ديكا و هما ينتقان ريشه فاقبل على ماهو
فيه من العباده ولم ينههما عن ذلك فاوحى الله تعالى الى الارض ان سيخى
بعبدى فساخت به الارض
(111)
امام صادق (ع) مى فرمود كه در گذشته پيرمرد مقدسى در بنى اسرائيل بود
كه خدا را عبادت مى نمود. در يكى از مواقع در بين اينكه به عبادت
اشتغال داشت نگاه كرد و ديد كه دو كودك خروسى را گرفته اند و پر و بال
او را مى كنند و خروس فرياد مى زند، ولى اين پيرمرد عابد همچنان به
عبادت خود ادامه داد، به اين امر مهم توجه ننمود، و آن دو كودك را از
اين عمل ناروا منع نكرد. خداوند او را مجازات نمود و به زمين وحى
فرستاد كه اين مرد پير را در خود فرو ببر و زمين او را در خود فرو برد.
از آنچه تا اينجا بيان شد روشن گرديد كه به موجب آيات و اخبار، اعمال
صالحه در دنيا تا چه حد اهميت دارد و چگونه مى تواند آدمى را در عرصه
قيامت از عذاب و مهالك رهايى بخشد.
اينك براى روشن شدن كلام امام سجاد (ع) بايد توضيح داده شود كه عمل حسن
و احسن يا كار خوب و خوبتر چيست و چگونه مى توان آن را انجام داد. بى
گمان اساسى ترين شرط عمل خوب و عمل خوبتر خلوص نيت است و نيت خالص در
حديث امام صادق (ع) با جمله كوتاهى بيان شده است و فرموده :
والعمل الخالص الذى لا تريد ان يحمد ك عليه احد
الا الله تعالى
(112)
امام مى فرمايد عمل خالص آن است كه در انجام آن متوقع نباشى كه احدى
غير از خدا ترا سپاس گويد و تحسين و تمجيد نمايد، پس اگر كسى در عبادت
از همه مخلوق منقطع شود و فقط و فقط متوجه خدا باشد و براى اطاعت امر
او عبادت نمايد پروردگار، آن عمل خالص را مى پذيرد و به عمل كننده
پاداش مى دهد.
عن ابيجعفر عليه السلام قال : لايكون العبد
عابدا لله حق عبادته حتى ينقطع عن الخلق اليه فحينئذ يقول هذا خالص لى
فيقبله بكرمه
(113)
امام باقر (ع) مى فرمايد: بنده نمى تواند بشايستگى و چنانكه بايد خداى
را عبادت كند تا از جميع مخلوق منقطع گردد و از همه مردم چشم پوشى
نمايد، در اين موقع خداوند مى فرمايد: اين عمل ، خالص براى من است و به
منظور من انجام گرفته و من نيز به كرم خود آن را مى پذيرم و پاداش مى
دهم .
پس اگر مسلمانى نماز را به قصد قربت و براى اطاعت امر بارى تعالى اقامه
نمايد در صورتى كه انگيزه او در باطن ، نيل به رحمت ابدى يا مصون ماندن
از عذاب شديد قيامت باشد چنين عبادتى خوب و حسن است . اما اگر عبادت
كننده به پاداش و كيفر الهى نظر نداشته و نماز را فقط براى شكرگزارى و
تعظيم مقام الوهيت به پا داشته باشد اين عبادت خوبتر و احسن است و
اولياى گرامى خداوند خواهان چنين خلوصى بودند و عبادتها را بدين منظور
انجام مى دادند. نكته اى كه لازم است مورد كمال توجه شنوندگان قرار
گيرد و همواره آن را به خاطر داشته باشند اين است كه عمل خالصانه به جا
آوردن مشكل است اما اصل عمل يا خلوص نيت در عمل را در طول ايام زندگانى
و تا پايان عمر محافظت نمودن بسى مشكلتر.
عن ابيعبد الله عليه السلام قال : الابقاء على
العمل حتى يخلص اشد من العمل
(114)
امام مى فرمايد: باقى نگاهداشتن عمل و ابقاى خلوص نيت از خود عمل
مشكلتر است . چه بسا افرادى كه با نيت خالص نماز را آغاز مى كنند و يك
يا دو ركعت آن را با توجه به پروردگار مى خوانند، بين نماز شخص
محترمى وارد مسجد مى شود كه حسن نظر او نسبت به نمازگزار در جميع شئون
زندگى وى اثر مى گذارد. در اين موقع او بر اذكار مستحب خود مى افزايد،
طمانينه را اهميت عملى مى دهد و خلاصه اينكه در چگونگى صلوه خود
تغييراتى ايجاد مى نمايد تا با اين اعمال ، توجه آن مرد محترم را به
خوبى و پاكى خود جلب كند. اين شخص نيمى از نماز را با خلوص نيت خوانده
و نيم دگرش آلوده شده و جنبه ريا پيدا كرده ، اين مطلب است كه امام
صادق (ع) مى گويد: ادمه دادن خلوص نيت در عمل از خود عمل مشكلتر و سخت
تر است . گاهى از اوقات ، افراد، اعمال شايسته اى در ايام زندگى خود
انجام مى دهند كه اگر آن اعمال محفوظ بماند و از ميان نرود سرمايه
بسيار بزرگى براى قيامت خواهد بود. اما بدبختانه بسيارى از انسانها پس
از آن اعمال نيك مرتكب گناهان بزرگى مى شوند كه باعث حبط اعمال خوب
آنان مى گردد و آن كارهاى پسنديده را از ميان مى برد. اولياى اسلام در
پاره اى از مواقع اين خطرات بزرگ را تذكر مى دادند و مسلمانان را از
سقوط اعمالشان آگاه مى كردند.
عن ابيجعفر عليه السلام قال : قال رسول الله صلى
الله عليه و آله من قال ((سبحان الله
)) غرس الله له بها شجره فى الجنه و من قال
((الحمدلله غرس الله له بها شجره فى الجنه و من
قال ((لا اله الا الله ))
غرس الله له بها شجره فى الجنه و من قال ((الله
اكبر)) غرس الله له بها شجره فى الجنه . فقال
رجل من قريش : يا رسول الله ! ان شجرنا فى الجنه لكثير. قال نعم ، ولكن
اياكم ان ترسلوا عليها نيرانا فتحرقوها(115)
امام باقر از رسول اكرم صلى الله عليه و آله حديث نموده است كه فرموده
:
هر كس بگويد ((سبحان الله ))
خدا براى او در بهشت درختى غرس مى كند، هر كس بگويد ((الحمدالله
)) خداوند در بهشت براى او درختى مى نشاند، هر
كس بگويد ((لا اله الا الله ))
خداوند در بهشت براى او درختى غرس مى كند، هر كس بگويد
((الله اكبر)) خداوند در بهشت براى او
درختى مى نشاند. در واقع رسول گرامى مى خواهد بفرمايد: ذكر
((سبحان الله و الحمدلله ولا اله الا الله والله
اكبر)) آنقدر ارزشمند و گران قيمت است كه هر
جمله آن يعنى هر يك از اذكار چهارگانه آن مى تواند درختى را براى
گوينده آن به امر الهى در بهشت غرس نمايد. يكى از افراد قريش كه در
محضر حاضر بود عرض كرد يا رسول الله ! پس درختان ما در بهشت بسيار است
زيرا ما بسيار اين ذكر را مى گوييم . حضرت فرمود: بلى بسيار است ولكن
بپزهيزيد از اينكه آتشى را از پى اين اذكار بفرستد كه آن درختها را به
آتش بكشد و نابود كند. در اينجا امام باقر (ع) گفته رسول اكرم را
بيان مى كند تا اينكه به مؤ منين بفهماند كه ذكر خدا گفتن و تسبيح
نمودن مهم است اما اگر ما از پس آن آتشى نفرستيم و نابودش ننماييم .
معيار سعادت در آيين مقدس اسلام اين است كه آدمى با سعادت از مرز دنيا
بگذرد و به عالم برزخ وارد شود. هرگاه كسى در طول زندگى خود اعمال
صالحه اى را با خلوص نيت انجام دهد و بتواند آنها را تا لحظه مرگ
نگاهدارى كند و با خود به عالم بعد از حياتش ببرد اين فرد، انسانى
سعادتمند است ، اما اگر اعمال خوبى را با خلوص انجام داد ولى نتوانست
آن را در باقيمانده ايام زندگى محافظت كند با همه آن اعمال نيك ، بدبخت
و تهيدست از دنيا مى رود و در حالى به صحنه محشر وارد مى شود كه فاقد
اعمال شايسته و عوامل نجات بخش است . على (ع) اين مطلب را در ضمن
روايتى بيان نموده و به مردم فهمانده است كه خطرات نابود كننده خلوص
عمل بيش از خطراتى است كه اصل عمل را تهديد مى كند.
عن على عليه السلام قال : الدنيا كلها جهل الا
مواقع العلم ، و العلم كله حجه الا ما عمل به ، والعمل كله رياء الا
ماكان مخلصا، و الاخلاص على خطر حتى ينظر العبد بما يختم له
(116)
امام امير المؤ منين مى فرمايد: جميع شئون دنيا براى ما مجهول و
ناشناخته است الا مواضع و مواردى كه به آنها عالم شده باشيم ، تمام
علمها بين ما و خدا براى خدا حجت است و با آن علم در قيامت با ما
احتجاج مى كند، مگر آن علمى كه بر طبق آن عمل شده باشد، و اعمال ما
تماما ريا و خودنمايى است ، مگر آنهايى كه با خلوص نيت و پاكى ضمير
واقع شده باشد، پس از آن مى فرمايد: اخلاص در عمل را خطرى بزرگ تهديد
مى كند تا روزى كه انسان ببيند كه چگونه وضعش ختم مى شود و عمرش پايان
مى پذيرد.
گاهى حس خودخواهى و خودپسندى اعمال بسيار پاك و مقدس ما را آلوده مى
كند و آنچنان ما را به راه بدبختى سوق مى دهد كه به جاى دريافت پاداش
از آن كارهاى نيك دچار عذاب و كيفر مى شويم . حديثى در كتاب شريف كافى
از امام باقر (ع) نقل شده كه بسيار آموزنده و راهنماست و اگر انسان
مراقبت كند كه آلوده نشود و اين حديث را عملا به كار بندد نفع زيادى
عايدش مى گردد و به شنوندگان محترم توصيه مى نمايم كه همگى در اين حديث
دقت فرمايند و ابعاد آن را بسنجند تا از مسير حق منحرف نگردند، لكن قبل
از ذكر اين حديث بايد مثلى آورده شود كه زمينه فهم حديث گردد: فرض
بفرماييد عده اى از متدينين در مسجدى در ساعات نماز شركت مى نمايد و
اقامه جماعت مى كنند و يكديگر را هم بخوبى مى شناسند. يكى از آن
نمازگزاران مرد كاسب شريف صحيح العملى بوده كه هم به نيكى عبادت كرده و
هم خوب كسب مى نمود و دامنش به گناهان مالى آلوده نبود. اين مرد اتفاقا
دچار سكته مى شود، فلج مى گردد، به گوشه منزل مى افتد، چندين ماه بر
بيمارى او مى گذرد، سرمايه كسبش را براى مداوا و تاءمين مخارج زندگى
صرف مى كند، بيماريش درمان نمى شود، سرمايه اش از دست مى رود، مغازه اش
را مى فروشد و تهيدست و بدبخت در گوشه خانه مى افتد، دو سالى از اين
پيشامد مى گذرد. شبى بعد از نماز مغرب يك نفر در كنار مسلمانى نشسته با
او صحبت مى كند و مى پرسد كه خبر از فلانى دارى ؟ مى گويد نه ، مدتى
است او را نديده ام و ديگر به مسجد نمى آيد، آيا به سفر رفته ؟ جواب مى
دهد خير، او بر اثر عارضه سكته فلج شده و به گوشه منزل افتاده ، تمام
هستيش از دست رفته و الان براى نان يوميه خودش و اهل بيتش معطل است .
شنوده تكان مى خورد، بسيار متاءثر مى شود كه چطور اين مرد محترم به اين
وضع رقت بار دچار شده ، تصميم مى گيرد كه محرمانه و بدون اطلاع احدى
نيمه شب به خانه او برود و كمك قابل ملاحضه اى به او بنمايد تا جايى كه
حتى خودش را به آن شخص بيمار يا افراد خانواده او معرفى ننمايد. شبى
حركت مى كند، مقدارى جنس و مبلغى قابل ملاحضه پول نقد با خود برمى
دارد، عبايى به سر مى كشد، نيمه شب به در خانه او مى رود، در مى زند،
اهل بيتش به دم در مى آيد، آن مقدار جنس و آن مبلغ را مى دهد و در را
مى بندد. زن در را باز مى كند كه شما كيستيد، او به سرعت مى گذرد و مى
رود. اين سرمايه بزرگ ، با اين همه خلوص ، واقعا مى تواند براى او نجات
بخش باشد زيرا هم احسان كرده و هم خود را معرفى ننموده و احسانش با نيت
پاك و خلوص و صميميت بوده است . اما بدبختانه بعد از گذشتن مدتى يك
پيشامد حادى مى شود كه اين مرد تمام آنچه از اجر اخروى را كه در اين
عمل ذخيره كرده بود از دست مى دهد، مثلا سه ماه مى گذرد، روزى در بازار
يا در مسجدى كسى با اين مرد خدمتگزار كه نيمه شب به در خانه آن دوست
سكته زده رفته صحبت مى كند و به او مى گويد: آيا خبردارى كه آن مرد
كاسب بزرگوار متدين محترم دچار سكته شده و فلج گشته و به گوشه منزل
افتاده و كسى به سراغ او نمى رود، آيا شما خبر داريد. اين مرد مى گويد:
بلى خبر دارم و به سراغش رفته ام . باز يك ماه مى گذرد كسى ديگر در
جايى دگر به او مى گويد كه آيا از آن مرد محترم خبردارى كه فلج شده و
در گوشه منزل است ؟ اين مرد باز مى گويد كسى ديگر در جايى دگر به او مى
گويد كه آيا از آن مرد محترم خبر دارى كه فلج شده و در گوشه منزل است ؟
اين مرد باز مى گويد: بلى خبر دارم ، به ديدارش رفته ام كمك كرده ام ،
و نيمه شب هم به سراغش رفته ام . اين چند جمله را مى گويد و تمام پاداش
آن عمل بر باد مى رود و استحقاق كيفر پيدا مى كند.
اينك حديث را با دقت بشنويد:
عن البيجعفر عليه السلام انه قال : الابقاء على
العمل اشد من العمل . قال يصل الرجل بصله و ينفق نفقه لله وحده لا شريك
له فكتب له سرا ثم يذكرها فتمحى و تكتب له علانيه . ثم يذكرها فتمحى و
تكتب له رياء(117)
امام باقر (ع) مى فرمايد كه ابقا بر عمل نيك مشكلتر از هود عمل است .
راوى مى فرمايد: يك انسان مسلمان كه محرمانه به ديدار يك مسلمان مى رود
و براى خدا و به قصد خالص پروردگار به او انفاق مى كند و مساعدت مى
نمايد، اين عمل او چون مخفيانه بوده به عنوان يك عبادت سرى در نامه
عملش نوشته مى شود و عبادت سرى اجر بسيار بسيار بزرگ دارد. چندى نمى
گذرد، اين مرد انفاق كننده از خدمت و انفاق خود نام مى برد و به دگرى
مى گويد: من از آن شخص ديدار كردم و به او رسيدگى نمودم . در نتيجه اين
اظهار، جنبه سرى بودن از ميان مى رود عمل از ميان مى رود و به جاى آن ،
علانيه نوشته مى شود. بعدا چندى نمى گذرد كه باز با دگرى صحبت مى كند
كه من نيمه شب براى رسيدگى به او به در منزل او رفتم و سرى هم رفتم ،
پرده او را مى درد، آبروى او را مى برد، فتكتب له رياء: به جاى عمل
خالصانه سرى عمل رياى علنى براى او نوشته مى شود و عمل ريا، كيفر و
مجازات دارد.
از مجموع بحث اين سخنرانى اين نتيجه به دست آمد كه انجام دادن عمل حسن
و عمل احسن با خلوص نيت مشكل و تا لحظه مرگ آن را نگاهدارى نمودن
مشكلتر است . توفيق افراد با ايمان در اين امر مهم تنها با استمداد از
ذات اقدس الهى ممكن و ميسر است .امام سجاد (ع) در جمله اى از دعاى
((مكارم الاخلاق )) كه
موضوع بحث اين سخنرانى بود اين درخواست را از پيشگاه الهى نموده است :
و بعملى الى احسن الاعمال
بار الها! عمل مرا به بهترين و نيكوترين اعمال منتهى فرما. اين عبارت
كوتاه براى پيروان آن حضرت درسى آموزنده و شايان كمال توجه است و آنان
بايد همانند امام سجاد براى بهترين عمل ، از خدا استنصار نمايند و از
ذات اقدسش يارى طلب كنند، چه با يارى او مى توان كارهاى نيك را با خلوص
انجام داد و تا پايان عمر از آنها محافظت نمود.
6- اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِى ، وَ
صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِى ، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا
فَسَدَ مِنِّى .
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم
اين سه جمله از دعاى ((مكارم الاخلاق
)) به خواست خدا موضوع سخنرانى امروز است . پيش
از ترجمه و تفسير جمله اول لازم است درباره دو كلمه كه در اين عبارت
آمده توضيح مختصرى داده شود: يكى كلمه ((وفر))
و آن دگر كلمه ((لطف )).
بعضى از افعال در لغت عرب هم به معناى لازم به كار برده مى شود و هم به
معناى متعدى ، از آن جمله ، فعل ((وفر))
است . گاهى مى گويند ((وفر الشى ء))
يعنى ((تم و كمل )): فلان
چيز به حد كمال و تمام خود رسيد، و گاهى مى گويند ((وفر
ته )) اى ((اتممته و
اكملته ))، يعنى فلان چيز را تتميم و تكميل
نمودم . اين كلمه در دعاى حضرت سجاد (ع) به معناى متعدى آمده و امام از
پيشگاه الهى درخواست مى نمايد كه : پروردگارا! نيت مرا به لطف خود تام
و كامل بفرما. در اينجا بايد متوجه بود كه نيت از جهات مختلف و ابعاد
گوناگون قابل بحث است و مى تواند در هر بعدى درجات و مراتبى داشته
باشد. به خواست خداوند، در اين سخنرانى پاره اى از آنها توضيح داده مى
شود.
اما كلمه ((وفر)) به
معنايى ديگر هم آمده است و آن معنى ((صيانت و
محافظت )) است . در كتب لغت ، اغلب لغويين ،
مثالى براى اين معنى آورده اند، مى گويند ((وفر
عرضه )): فلانى عرض و آبرو و شرف او را از خطر،
مصون و محفوظ داشت و حراست نمود. در اينجا كه امام سجاد (ع) كلمه
((وقر)) را آورده و از
خداوند درخواست عنايت نموده ، ممكن است مراد امام تكميل و تتميم نيت
باشد چنانكه ممكن است مراد حضرتش حفاظت و صيانت نيت باشد. اما در اين
بحث مسلئه تتميم و تكميل ، مورد گفتگو و بررسى قرار مى گيرد. كلمه
((لطف )) هم كه در اين
جمله دعا آمده ، داراى دو معناى متناسب است : يكى معناى
((رفق و مدارا)) و آن ديگر، معناى
((رقيق و دقيق )) است .
امام (ع) گويى مى خواهد در پيشگاه الهى عرض كند: پروردگار! عنايت بفرما
و نيت مرا تتميم و تكميل بنما، اما با رفق و مدارا، نه اينكه مرا در
مضيقه و رنج قرار دهى . يك معناى دگرش اين است : پروردگارا! نيت مرا
كامل گردان ، يعنى با يك تصرف صحيح و دقيق و پنهانى در وجود من آن هدف
مقدس يعنى تتميم و تكميل نيت را تعليم بنما و به من عطا بفرما. اولين
نشانه تكميل و تتميم نيت ، آن حالت مقدس خلوص و پاكى است كه در ضمير يك
مرد الهى به وجود مى آيد، هر قدر آن نيت خالصتر باشد از كمال بيشتر
برخوردار و مستفيد است . به شرحى كه در گذشته توضيح داده شد، يك فرد
مسلمان اگر به قصد قربت و به منظور اطاعت از امر بارى تعالى نماز
بخواند اما انگيزه باطنى او در اين عمل آن باشد كه به وعده الهى دست
يابد و در بهشتى كه خداوند در قرآن خبر داده و به مؤ منين وعده فرموده
است برسد يا آنكه از عذاب شديد قيامت رهايى يابد، عمل او براى خدا و به
منظور اطاعت از او انجام مى شود اما محرك او در نماز نيل به رحمت يا
مصون ماندن از عذاب دوزخ است . اينچنين نيت و اين عبادت در درگاه الهى
و در شرع مقدس صحيح است ، اما نيت كامل و تمام نيست ، زيرا اين انسان
با ايمان در باطن خود نيل به رحمت و ترس از عذاب را در نظر دارد و
عبادت مى كند. اما نيت تام و كامل ، آن نيتى است كه به هيچ وجه خود را
اسير مسائل معنوى ثواب و عقاب ننمايد بلكه خدا را فقط و فقط براى
شكرگزارى عبادت كند و اداى وظيفه بندگى در مقابل خدا، يعنى خدا را براى
خدا عبادت كند نه آنكه خدا را براى نيل به ثواب و يا مصون ماندن از
عذاب و نقمت عبادت كند. اين معنايى كه در ذهن مردان عالى مقام همانند
اميرالمؤ منين ، حضرت حسين (ع)، و امام صادق بوده ، كه سه روايت از
آنان در اين باره قبلا ذكر شد، در على بن الحسين (ع) هم نيت مقدس به
همين معنى وجود داشته و به احترام خدا، خدا را عبادت مى كند. در حديث ،
از حضرت على بن الحسين عليهماالسلام آمده است كه آن حضرت مى فرمود: ميل
ندارم خدا را براى مقصود و منظور منفعت و نيل به بهشت سعادت بندگى كنم
، همچنين ميل ندارم خدا را از ترس عذاب و عقاب ذات اقدس الهى عبادت كنم
تا مانند بردگان باشم . در اين موقع ،
قيل فلم تعبده ؟
به آن حضرت عرض شد: پس شما خدا را به چه انگيزه اى عبادت مى كنيد؟
قال : لما هو اهله باياديه على و انعامه
(118)
من خدا را براى اينكه او سزاوار و شايسته بندگى و پرستش است عبادت مى
كنم ، براى نعمتهايى كه به من داده و مرا مشمول فيضهاى گوناگون خود
فرموده است . عبادتى اينچنين : بهترين و عالى ترين عبادات است و نيت
عبادت به اين كيفيت نيت كامل و تمام است ، همان نيتى كه امام سجاد از
خدا خواسته و گفته است :
به لطف خود و به رافت و رحمت خود نيت مرا تتميم و تكميل بفرما. يكى
ديگر از آثار تماميت و كمال نيت اين است كه افراد با ايمان تمناى
همكارى و هميارى با مجاهدين راه خدا را و همچنين تمنى و هميارى با
نيكوكاران را در ضمير داشته باشند ولى بر اثر ناتوانى يا بيمارى
نتوانند عمل آنان را يارى نمايند. چنين نيت مقدسى صاحبش را از پاداش
الهى بهره مند مى سازد و بدون اينكه تحمل رنج و زحمتى كرده باشد از اجر
بارى تعالى برخوردار مى گردد. در اين باره روايات بسيارى از رسول اكرم
و ائمه معصومين عليهم السلام رسيده است كه در اينجا به پاره اى از آنها
اشاره مى شود:
عن النبى صلى الله عليه و آله قال : تركنا فى
المدينه اقواما لانقصد واديا و لانصعد صعودا و لا نهبط هبوطا الا كانوا
معنا قالوا: كيف يكونون معنا و لم يشهدوا؟ قال : نياتهم
(119)
رسول اكرم فرمود: ما در مدينه كسانى را ترك گفته ايم ، هم اكنون هيچ
واديى را نمى پيماييم و از هيچ بلندى بالا نمى رويم و از هيچ پستى
پايين نمى رويم الا آنكه آنان با ما هستند. عرض شد يا رسول الله :
چگونه با ما هستند با آنكه حضور ندارند؟ فرمود: به نيتهايى كه در دل
آنان است ما را همراهى مى كنند. فرمود آنان با نيتهاى خود با ما هستند،
يعنى در منزل مريضند ولى در نيت خود آرزومندند كه با ما باشند و خداوند
اجرى نظير پاداشى كه به مجاهدين همراه يكديگر عنايت مى نمايد به آنان
عطا مى فرمايد.
على (ع) مى فرمايد:
لما اظفره الله باصحاب الجمل و قد قال له بعض
اصحابه : وددت ان اخى فلانا كان شاهدنا ما نصرك به اعدائك . فقال له
عليه السلام : اءهوى اخيك معنا؟ فقال : نعم . قال : فقد شهدنا و لقد
شهدنا فى عسكرنا هذا اقوام فى اصلاب الرجال و ارحام النساء سيرعف بهم
الزمان و يقوى بهم الايمان
(120)
پس از آنكه خداوند على (ع) را بر اصحاب جمل پيروز نمود، يكى از دوستان
و اصحاب آن حضرت گفت : دوست داشتم كه فلان برادرم در اينجا مى بود و
ناظر پيروزى شما و يارى خداوند به شما مى شد. حضرت در پاسخ فرمود: آيا
دوست تو به ما متمايل است و نيت پيروزى ما را دارد؟ گفت : بلى . حضرت
فرمود: او با اين نيتى كه دارد همانند ديگر اصحابمان شاهد و حاضر در
اين معركه بوده و در جنگ جمل شركت داشته است ، نه فقط دوست شما بلكه
كسانى هم اكنون در اصلاب پدران و در ارحام مادران اند و به دنيا نيامده
اند اما پس از ولادت و رسيدن به سر حد بلوغ ، قضاياى جمل را مى شنوند و
در دل آرزو مى كنند كه اى كاش ما هم در ركاب امير المؤ منين مى بوديم و
اداى وظيفه مى نموديم ، خداوند، آنان را نيز از اجر اصحاب من و همانند
پاداش آنان برخوردار مى نمايد.
من اتى فراشه و هو ينوى ان يقوم يصلى من الليل
فغلبته عيناه حتى اصبح كتب له مانوى وكان نومه صدقه عليه من ربه
(121 )
رسول اكرم مى فرمود: هر كس به رختخواب خود برود و در نيتش اين باشد كه
به موقع نماز شب برخيزد و اين سنت بزرگ الهى را بر پا دارد اما چشم او
بر او غلبه كرد و خواب او را فرو برد تا صبح شد، رسول اكرم مى فرمود كه
در نامه عمل چنين انسانى نيتش نوشته مى شود و همانند كسى كه نافله شب
خوانده اجر دارد، و بعلاوه فرمود: خواب او با اين نيت ثواب صدقه اى
دارد كه پروردگار به او عنايت مى نمايد.
يكى ديگر از آثار تتميم و تكميل نيت آن است كه خداوند آدمى را به نسبت
كمال نيتى كه در ضمير دارد نسبت به امور سعادت بخش و مفيد مويد و موفق
مى دارد. كسى كه از خداوند درخواست مى كند كه مرا در تحصيل علم و
فراگرفتن دانش موفق بدار، توفيق بارى تعالى به او متناسب با نيت و
تصميمى است كه در تحصيل عمل دارد، آن كس كه نيتش در تحصيل ، تام و كامل
است از توفيق بزرگ بارى تعالى برخوردار مى گردد و آن كس كه فاقد چنين
تصميمى است موفقيتش در تحصيل علم به تناسب همان نيت محدود و ناتمام است
.
ان عليا عليه السلام قال : على قدر النيه تكون
من الله العطيه .(122)
على (ع) فرموده است : خداوند، عطيه توفيق را به مقدار نيت به صاحب آن
عنايت مى فرمايد.
و عنه عليه السلام : من حسنت نيته امده التوفيق
.(123)
و همچنين فرموده است : كسى كه نيت خوب دارد توفيق پروردگار مددكار او
خواهد بود.
عن ابيعبد الله عليه السلام قال : انما قدر الله
عون العباد على قدر نياتهم فمن صحت نيته تم عون الله و من قصرت نيته
قصر عنه العون بقدر الذى قصر(124)
امام صادق (ع) مى فرمايد: مقدارى يارى خداوند بر بندگان بر وفق مقدار
نيات آنان است ، كسى كه نيت صحيح و كامل دارد يارى خداوند هم نسبت به
او كامل خواهد بود. اما كسى كه نيت كوتاه دارد يارى پروردگار هم براى
او كم و كوتاه مى باشد و نسبت اين كوتاهى يارى خداوند به نسبت كوتاهى
است كه خود آن بنده در نيت خويشتن انجام داده است .
يكى ديگر از آثار تكميل و تتميم نيت ، بهره مندى صاحب آن از پاداشهاى
وسيع و گسترده حضرت بارى تعالى است . امام سجاد (ع) اين موفقيت عظيم را
در دعاى نهم صحيفه سجاديه از پيشگاه الهى درخواست نموده است . مى گويد:
اللهم فصل على محمد و آله و اجعل همسات قلوبنا و
حركات اعضائنا و لمحات اعيننا و لهجات السنتنا فى موجبات ثوابك حتى لا
تفوتنا حسنه نستحق بها جزاء ك و لا تبقى لنا سيه نستوجب بها عقابك
(125)
بار الها! بر محمد و آلش درود بفرست و آنچنان كن كه خاطرات دلهاى ما،
حركات اعضاى ما، چشم برهم زدنهاى ما، و گفته هاى زبانهاى ما در امورى
به جريان افتد كه مايه جلب رحمت و پاداش تو باشد، چنانكه هيچ كار خوبى
كه مايه استحقاق اجر و پاداش توست از ما فوت نشود و هيچ گناهى كه
مستوجب عقاب توست براى ما باقى نماند. نيت پاك و كاملى اينچنين مى
تواند انسان را در جميع جهات ظاهر و باطن پاك و منزه دارد و او را از
آلوده شدن به اعمال زشت و انديشه هاى ناروا مصون و محفوظ نمايد.
قال الصادق عليه السلام : صاحب النيه الصادقه
صاحب القلب السليم لان سلامه القلب من هواجس المحظورات بتخليص النيه
لله فى الامور كلها. قال الله تعالى : يوم لا ينفع مال و لابنون الا من
اتى الله بقلب سليم
(126)
امام صادق (ع) فرموده : كسى كه نيت صادقانه و پاك دارد صاحب قلب سليم
است زيرا سالم ماندن قلب از خاطرات زشت و انديشه هاى ناروا به اين است
كه نيت ما در جميع شئون براى خدا باشد و در كتاب مقدس قرآن آمده كه
در قيامت ، مال و اولاد به آدمى نفعى نمى رسانند، تنها قلب سليم است كه
مى تواند موجب نجات انسانها شود و آنان را از خطرات و عذاب بزرگ قيامت
رهايى بخشد.
از آنچه بيان شد روشن گرديد كه جمله اول كلام امام سجاد (ع) در بحث
امروز تا چه حد رفيع است و شنوندگان گرامى دريافتند كه تكميل و تميم
نيت مى تواند افراد را در دنيا از خطرات و عذاب بزرگ قيامت رهايى بخشد.
از آنچه بيان شد روشن گرديد كه جمله اول كلام امام سجاد (ع) در بحث
امروز تا چه حد رفيع است و شنوندگان گرامى دريافتند كه تكميل و تصميم
نيت مى تواند افراد را در دنيا از خطرات و كارهاى ناصواب مصون دارد و
در قيامت موجب رستگارى و نجات آنان گردد. حضرت على بن الحسين عليهما
السلام در جمله دوم موضوع بحث اين سخنرانى ، به پيشگاه الهى عرض مى
كند:
و صحح بما عندك يقينى
بارالها! يقين مرا با آنچه از علم و قدرت در احاطه ذات اقدس توست تكميل
فرما. در ترجمه و شرح جمله :
واجعل يقينى افضل اليقين
با استفاده از بعضى آيات و روايات ، راجع به قدر و منزلت يقين در اسلام
توضيح داده شد و در اينجا نيز به اختصار پاره اى از روايات ذكر مى شود:
عن النبى صلى الله عليه و آله : الا ان الناس لم
يوتو فى الدنيا شيئا خيرا من اليقين و العافيه فاسالو هما الله
(127)
رسول اكرم فرمود: آگاه باشيد كه مردم دنيا از چيزى بهتر از يقين و
عافيت برخوردار نشده اند پس همواره آن دو نعمت را از خداوند درخواست
نماييد.
عن على عليه السلام قال : افضل الايمان حسن
الايقان
(128)
امام على (ع) مى فرمايد: برترين و بالاترين مراتب ايمان ، حسن يقين مؤ
منين است ، يعنى اگر افراد با ايمان داراى يقين باشند واجد عالى ترين
مقام ايمان اند.
عن ابيعبد الله عليه السلام قال : ما من شى ء
اعز من اليقين
(129)
امام صادق (ع) مى فرمايد: هيچ چيزى عزيزتر و گرانقدرتر از يقين مؤ منين
نسبت به مراتب ايمان نيست . ضمن حديث مفصلى آمده است كه رسول گرامى از
جبرئيل امين سؤ ال كرد:
فما تفسير اليقين . قال : الموقن يعمل بالله
كانه يراه
(130)
پيغمبر گرامى از جبرئيل سؤ ال كرد كه تفسير يقين چيست . جبرئيل در پاسخ
گفت : افرادى كه داراى يقين اند خدا را عبادت مى كنند و براى ذات اقدس
او عمل مى نمايند به طورى كه گويى پروردگار را مى بينند و معبود
بزرگشان مشهود آنان است . بين دنيا و آخرت ، حجابهاى متعددى وجود دارد
و اهل دنيا تا در اين جهان اند عالم آخرت را نمى بينند. موقعى كه پرده
مرگ و پرده برزخ كنار برود و قيام قيامت شود، عالم آخرت مشهود مى گردد،
بنابراين افراد با ايمان در اين جهان هر قدر به آخرت يقين داشته باشند
با مشاهده قيامت بر يقينشان افزوده مى شود، ولى على (ع) در مقام يقين
نسبت به جميع شئون دينى ، از آن جمله قيامت ، آنقدر نيرومند و قوى است
كه مى فرمايد:
لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا(131)
اگر تمام پرده ها از مقابل من بر كنار برود و تمام حقايق پنهان آشكار
گردد، بر يقين من افزوده نمى شود.
در كتب اسلامى براى يقين ، علائمى ذكر شده است كه در اينجا به بعضى از
آنها اشاره مى شود.
عن انبى صلى الله عليه و آله و سلم قال : يا على
! ان من اليقين الا ترضى بسخط الله احدا(132)
پيمبر گرامى به على (ع) مى فرمايد: از جمله علايم يقين اين است كه خداى
را براى راضى كردن و خشنود نمودن يك انسان به غضب نياورى . يعنى افراد
با ايمان و يقين ، رضاى مخلوق را با غضب خالق معامله نمى كنند و خويشتن
را در معرض عذاب عظيم قرار نمى دهند.
يكى ديگر از علائم يقين ناچيز شمردن امور مادى و رهايى از قيد و
بندهايى است كه دنياپرستان خود را اسير آنها نموده و از درك كمالات
واقعى محروم مانده اند.
عن على عليه السلام قال : اصل الزهد اليقين
وثمرته السعاده
(133)
على (ع) مى فرمايد: زهد در دنيا و بى اعتنايى به ماديات به منزله درختى
است كه ريشه آن يقين است و ميوه آن سعادت . يعنى اگر انسانى داراى يقين
واقعى و معتقد به اجر الهى در قيامت است خود را اسير و پاى بست امور
مادى نمى نمايد، به حداقل زندگى قناعت مى كند و عمر خود را در تعالى و
تكامل معنوى مصروف مى گرداند، و اين معناى زهد واقعى است : ريشه اصليش
يقين است و ميوه آن سعادت .
در روايات خاطر نشان گرديده كه بعضى از تمايلات درونى از قبيل حرص و
طمع يا پاره اى از اعمال برونى مانند جدل نمودن در بحثهاى دينى يا
آميزش زياد با دنيا پرستان موجب تضعيف يقين مى گردد و اولياى گرامى
اسلام پيروان خود را از آنها بر حذر داشته اند و در اينجا به يك روايت
فقط اشاره مى شود:
عن على عليه السلام : خلطه ابناء الدنيا تشين
الدين و تضعف اليقين
(134)
على (ع) مى فرمايد: مخلوط شدن و همنشينى كردن زياد با اهل دنيا چهره
دين را تيره مى كند و موجب تضعيف يقين مى گردد.
امام سجاد (ع) براى مصون ماندن از خطرات يقين متوجه حضرت حق مى شود و
از ذات اقدسش استمداد مى نمايد و به زبان دعا مى گويد:
و صحح بما عندك يقينى
بارالها! با علم و قدرتى كه نزد توست يقين مرا تصحيح نما.
امام سجاد (ع) در جمله سومى كه مورد بحث اين سخنرانى است به پيشگاه
بارى تعالى عرض مى كند و از ذات اقدسش درخواست مى نمايد:
و استصلح بقدرتك ما فسد منى
بارالها! هر چه در وجود من از وضع صحيح و مستقيمش خارج شده و به فساد
گراييده است ، تو به قدرت لايزال خود آن را اصلاح فرما.
((استصلاح )) در مقابل
((استفساد)) است .
استصلاح به معناى خواستن صلاح و اصلاح است و استفساد همت گماردن در
افساد و از پى فساد رفتن است . امام سجاد (ع) در اين جمله دعا، گويى مى
خواهد عرض كند: بارالها! مرا هرگز به خودم وامگذار و همواره عنايت و
تفضل تو در جميع شئون مادى و معنوى شامل حال من باشد. اين عبارت كوتاه
مى تواند تمام اوضاع و احوال نامتعادل جسم و جان را در بر گيرد و همه
آنها را شامل شود، از قبيل ناتوانى بدن ، ضعف اعصاب ، كم يا زياد شدن
فشار خون ، ناموزونى ضربان قلب ، پريشان فكرى ، اضطراب روان ، و به طور
خلاصه تمامى آنچه نظير آنهاست مشمول كلمه فساد است و امام على (ع)
اصلاح همه آنها را از پيشگاه خداوند بزرگ درخواست مى نمايد.
توجه به حضرت بارى تعالى براى رفع مفاسد و بلايا و اعاده نعمتها و
عطاياى الهى مخصوص ائمه طاهرين عليهم السلام نيست ، بلكه تمام مردم
بايد رفتارى اينچنين داشته باشند و همانند پيشوايان بزرگ دينى در حل
مشكلات و برطرف ساختن مصائب از خداوند استمداد نمايند. على (ع) در اين
باره فرموده است :
ولو ان الناس حين تنزل بهم النقم و تزول عنهم
النعم فزعوا الى ربهم بصدق من نياتهم و وله من قلوبهم لرد عليهم كل
شارد و اصلح لهم كل فاسد(135)
على (ع) فرموده : اگر مردم در موقعى كه نقمت بر آنان وارد مى شود و
نعمت از دستشان مى رود متوجه خدا شوند و با صدق نيت و از صميم قلب او
را بخوانند خداوند نعمتهاى از دست رفته را به آنان بر مى گرداند و همه
مفاسدشان را اصلاح مى نمايد.
اگر پروردگار عنايت فرمايد و دعاى دعا كنندگان را در اصلاح مفاسد اجابت
كند فسادهاى واقعى از ميان مى رود و صلاح و سعادت جايگزين آنها مى
گردد، زيرا خداوند به تمامى حقايق واقف است و صلاح و فساد واقعى را مى
داند. اما اگر بشر بخواهد اين مهم را به عهده بگيرد، فساد را براندازد
و صلاح را به جاى آن برقرار نمايد هميشه و همه جا به انجام اين كار
موفق نمى شود زيرا ممكن است در پاره اى از مواقع هواى نفس يا نارسايى
علم ، او را از درك واقع باز دارد، فساد در نظرش صلاح جلوه كند، جامعه
را به مسير باطل سوق دهد و موجبات بدبختى آنان را فراهم آورد. دنياى
امروز در مورد زنان به اين انحراف گراييد و هم اكنون از عوارض آن رنج
مى برد.
گردانندگان كشورهاى غرب تصور كردند كه آزادى بيش از حد به زنان دادن بر
وفق مصلحت اجتماع است ، به اين كار ناروا دست زدند، بر اثر آن ، بى
عفتى شايع شد، بيمارى هاى آميزشى گسترش يافت ، باعث تيره روزى و اختلاف
خانواده ها گرديد و مردم را به صور مختلف گرفتار نمود. بعضى از انسانها
در مواقعى صلاح و فساد واقعى را مى شناسند و حقيقت را درك مى كنند ولى
بر اثر سوء نيت و اطاعت از هوى و تمايلات نفسانى حقيقت را وارونه جلوه
مى دهند، صلاح را فساد و فساد را صلاح مى خوانند و موجب تحير مردم و
احيانا گمراهى آنان مى گردند. منافقين صدر اسلام چنين بودند و براى
آنكه نگذارند تعاليم الهى گسترش يابد به اين قبيل اعمال دست مى زدند و
خداوند در قرآن شريف درباره اينان فرموده :
و اذا قيل لهم تفسدوا فى الارض قالوا انما نحن
مصلحون . الا انهم هم المفسدون ولكن لا يشعرون
(136)
وقتى به منافقين گفته مى شد: در زمين افساد منماييد مى گفتند ما اصلاح
طلبيم . خداوند فرموده است كه اينان مفسدند اما نمى فهمند.
امروزه نيز در بعضى از جوامع بشرى بيش و كم منافقينى هستند كه جريان
صحيح و اوضاع مفيد و ثمربخش را بر وفق تمايل شخصى و هواى نفس خود نمى
دانند، براى اينكه آن را متوقف نمايند و جريان را از كار بيندازند
افساد مى كنند، سمپاشى مى نمايند و كارهاى نادرست خود را اصلاح مى
خوانند. گاهى انسانهاى شريف و بزرگوار به فساد واقعى افراد مفسد واقف
اند و مى دانند كه وجود آنان در جامعه تا چه حد مضر و مايه بدبختى است
. اين گروه جز با زبان قاطع شمشير اصلاح نمى شوند و اگر انسانهاى شريف
بخواهند آنان را اصلاح كنند بايد خود به تندروى و فساد عمل گرايش
يابند. از اين رو از اصلاح آنان چشم مى پوشند و خوددارى مى كنند، اما
آنان را به تسلط افراد ظالم و به آينده خطرناك و تيره اى كه در پيش
دارند تهديد مى نمايند. على (ع) موقعى كه از رفتار نادرست مردم كوفه و
سستى هاى آنان در امر جهاد سخت آزرده خاطر گرديد، به آنان فرمود:
اتر يدون ان اضربكم بسيفى اما انى اعلم الذى
تريدون و يقيم اود كم ولكن لااشترى صلاحكم بفساد نفسى بل يسلط الله
عليكم قوما فينتقم لى منكم فلادنيا استمتعتم بها ولاآخره صرتم اليها
فبعدا و سحتا لا صحاب السعير(137)
آيا مى خواهيد با شمشيرم شما را بزنم و به حياتتان خاتمه دهم ؟ من از
نيتتان آگاهم و مى دانم كه چه چيزى شما را از كجروى و اعوجاج باز مى
دارد ولى هرگز شما را به فساد خود معامله نمى كنم بلكه آگاهتان مى سازم
كه بر اثر روش نادرستى كه در پيش گرفته ايد خداوند قومى را بر شما مسلط
خواهد نمود كه انتقام مرا از شما بگيرد، در نتيجه نه از دنيا بهره مند
مى شويد و نه به آخرت مرضى خداوند راه مى يابيد. پس كوبيده و مطرود
باشيد اى جهنمى ها!
نتيجه آنكه امام سجاد (ع) در سومين جمله اى كه موضوع بحث اين سخنرانى
بود در مقام دعا به پيشگاه ربوبى عرض مى كند:
و استصلح بقدرتك ما فسد منى
بارالها! آنچه در جسم و جان من به فساد گراييده و از راه مستقيم خود
خارج شده است تو با قدرت لايزال خود آن را اصلاح فرما.
|