المراقبات

مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره )
مترجم : ابراهيم محدث بندرويگى

- ۲۱ -


اعمال روز مباهله

از اعمال اين روز مى توان به اعمالى كه سيد (قدس سره ) در اين روز، در «اقبال »، از «محمد بن على بن ابى قرة » از «محمد بن على قمى » روايت كرده است و زيارت در آن اشاره نمود او مى گويد: بنابر صحيح ترين روايات مباهله روز بيست و چهارم مى باشد و مى گويد كسى كه بخواهد اين اعمال را انجام بدهد بايد اين روز را به خاطر شكر گزارى روزه گرفته ، تميزترين لباسهاى خود را پوشيده ، عطر استعمال كند؛ غسل كرده ، در منزل خود آرامش و وقار داشته ، بعد از غسل و پوشيدن لباسها از منزل خارج شده ، به مزار يكى از اولياى خدا يا مكان خلوت يا كوه بلندى رفته و كارهايى را كه مردم هنگام رفتن به سر مزار اولياى خدا، انجام مى دهند، انجام بدهد. وقتى به آنجا رسيد جايى كه مى خواهد در آنجا حق را ادا نموده و با شفاعت آنان خواسته خود را از خداوند بخواهد بايد مدتى صلوات فرستاده ، آنگاه نماز خوانده و بعد از نماز هفتاد بار از خداوند آمرزش بخواهد (مثلا هفتاد بار بگويد: «استغفر الله ») آنگاه برخاسته دستهايش را بلند كرده ، بين زمين و آسمان را نگريسته و بگويد: ... - در اينجا، سيد، دعايى كه مشتمل بر ستايش خدا بجهت معرفى مفصل ولايت با آيه مباهله است را آورده است - و بعد از نقل آن دعا مى گويد: هنگام خواندن هر دعا بايد دو ركعت نماز خوانده و تا نيم روز يا تا اذان ظهر و بنابر عقيده بعضى تا زردى آفتاب در آنجا بماند.

سيد مى گويد: يكى از دعاهاى روز مباهله دعاى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى باشد كه ما آن را از «شيخ محمد بن ابى قرة » از «سليمان ديلمى )) از «حسين بن خالد» از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده ايم . امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايند: امام باقر (عليه السلام ) فرمودند: اگر بگويم اسم اعظم خداوند در اين دعا مى باشد، راست گفته ام . و اگر مردم مى دانستند اين دعا چه اثرى در اجابت دعا دارد با تمام توان براى آموختن آن تلاش مى كردند. من نيز براى برآورده شدن حاجتم آن را خوانده و به نتيجه مى رسم . و اين همان دعاى مباهله است كه اين آيه در شاءن آن نازل شد: «بگو: بياييد فرزندان ما و شما، زنان ما و شما، نفسهاى ما و شما را گرد آورده آنگاه مباهله نموده و...». اين دعا را جبرئيل (عليه السلام ) براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آورده و گفت : با وصى ، دو نوه و دخترت با آنها مباهله كن و اين دعا را بخوان . و نيز از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده است كه فرمود: «در دعا كردن خيلى تلاش كنيد زيرا گنجينه هاى علمى كه نزد خداست از هر چيزى برتر است . دعا را واسطه خود قرار داده و آن را از كسانى كه شايستگى آن را ندارند - مانند كم خردان و منافقين - پنهان داريد. اين دعا با اين عبارت شروع مى شود: «اللهم انى اسئلك من بهائك بابهاها...».

اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) معادن علم خداى متعال هستند همانگونه كه در زيارت جامعه به آن تصريح شده است . و نيز آنان «اسماء الله الحسنى »؛ «بهترين نامهاى خد» مى باشند چنانچه روايات نيز همان را مى گويد. بنابراين بعيد نيست كه مراد از ابهى بهاء الله و اجل جلال الله و اجمل جمال الله ...؛ «زيباترين و ظريفترين زيبايى خدا، بزرگترين جلال خدا و زيباترين زيبايى خدا...» نيز آنان باشند. براى نزديك نمودن اين معانى به ذهن دلايل عقلى و نقلى وجود دارد كه اينجا جاى ذكر آن نيست ، بخصوص ‍ بعد از دستور حضرت (عليه السلام ) به پنهان نمودن اين مطلب .

همچنين از دعاهاى اين روز مى توان دعاى گرانقدرى را كه به اميرالمؤ منين (عليه السلام ) منسوب است نام برد. متن اين دعا بهترين گواه بر درستى اين نسبت است . زيرا در آن دعا، اشارات فراوانى به معناى نامهاى خداوند و آثار آن شده كه اين كار از كسى جز آنان يا كسانى كه از آنان آموخته باشند، بر نمى آيد.

اعطاى انگشترى به فقير در حال ركوع

اين روز از جهت ديگرى نيز ممتاز بوده و كرامت دارد، در اين روز اميرالمؤ منين (عليه السلام ) انگشترى خود را در حال ركوع به فقير بخشيد. خداوند نيز او را در كتاب خود، به عنوان ولى مؤ منين معرفى نموده و صفات نيكى را براى او برشمرد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما از دين باز گردد، بزودى خداوند گروهى را كه آنان را دوست داشته و آنان نيز او را دوست دارند، نسبت به مؤ منين سرافكنده و فروتن و نسبت به كفار سرافراز و مقتدرند، به يارى دين بر مى انگيزد. آنان در راه دين جهاد كرده و از سرزنش كسى باكى ندارند. اين است فضل خدا بهر كه خواهد، عطا مى كند. خداوند داراى رحمت گسترده و بى نهايت بوده و از احوال كسانى كه استحقاق آن را دارند آگاه است . ولى امر شما تنها خدا، رسول و مؤ منانى هستند كه نماز بپا داشته و در حال ركوع به فقيران زكات مى دهند.»

يكى از اهل سنت روايت كرده است : هنگامى كه مسلمانان در جنگ خيبر فرار كردند، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: «فردا پرچم را به دست مردى خواهم داد كه خدا و رسولش را دوست داشته ، خدا و رسولش نيز او را دوست دارند، تاخت و تاز فراوانى در جنگ داشته و هيچگاه فرار نمى كند و تا زمانى كه خداوند او را پيروز نكند، باز نمى گردد. آنگاه پرچم را به على داد.»

نيز روايت كرده است : «پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به درگاه خداوند عرضه داشت : خدايا محبوبترين آفريدگانت را بفرست تا اين پرنده را با او بخورم . در پى آن مولاى ما على (عليه السلام ) آمده و با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مشغول خوردن آن شدند.»

آياتى را كه ذكر كرديم ، آياتى است كه در اين روزها نازل شده و در آن به فضايل اميرالمؤ منين (عليه السلام ) تصريح شده است . اين آيات از محكمات قرآن بوده و براى همگان قابل فهم است كه اهل سنت نيز در تفسير اين آيات آن را تصديق كرده اند. ولى آياتى كه در اين مورد در قرآن هست و فقط خواص آن را مى فهمند چندين برابر اين آيات بوده و نزديك به ثلث قرآن است . براى شناخت اين آيات مى توان به رواياتى كه شيعه از اهل بيت رسالت كه شريكان قرآن هستند و نيز كتابهاى دانشمندان شيعه مانند كتاب فضل بن شاذان (ره ) مراجعه نمود.

انسان بايد اين روز را هم مانند ساير روزهاى شريف به پايان برساند و علاوه بر توسل به نگهبانان روز بايد به كسانى كه در مباهله شركت داشتند نيز توسل جسته و به حق بزرگ آنان اعتراف و نعمت وجود، هدايت ، نيكى ، احسان و فضل بزرگ آنان را سپاسگزارى كرده و با بهترين زبان و گريه و زارى از آنان بخواهد كه منت خود را بر او تمام كرده و نعمتهاى خود را با واسطه شدن در درگاه خداى متعال كامل نمايد. تا كارهاى او با پذيرش ، رضايت و نزديكى به خدا و قرار دادن او در گروه دوستان خدا و شيعيان مقرب و دوستان قديمى آنان - درود خدا بر آنان باد - پايان پذيرد.

مراقب مى تواند در مناجات با آنان بگويد: «سروران من ! شما به ما آموختيد كه بزرگواران نعمتهاى خود و بخشندگان ، بخشش خود را كامل مى نمايند. و اكنون شما جانشينان خدا در ميان آفريدگانش و مظهر كرم و رحمت او مى باشيد. پس نعمتها و بخششهاى خود را بر ما كامل نماييد؛ گرچه عدل شما ما را شايسته آن نمى داند. ولى باز هم شما فرموديد كه خداوند قبل از اين كه شايستگى نعمت در كسى باشد آن را به او عنايت مى فرمايد. و اكنون مظهر اين اخلاق چه كسى غير از شماست ؟ به ديدار شما آمده و اميدوار به احسان و فضل شما هستيم .

ما را از فضل خود محروم ننموده ، از در خود نرانده ، و از بخشش خود نااميد نكنيد. گرچه اعمال و دلهاى ما با ادب ديدار و آثار اميد سازگار نبوده و ما ديداركنندگان و اميدوارانى دروغين هستيم كه فقط ظاهر ديداركنندگان و اميدواران را داريم . مى گويند: عده اى اسنادى دروغين و جعلى ساخته و براى گرفتن كمك به عده اى از بزرگواران دنيا مراجعه نمودند. آنان پس از ديدن اسناد متوجه ساختگى بودن آن شدند. ولى با اين وجود كمك كرده و آنان را رد نكردند. خداوند به وسيله شما بزرگوارى را به آنان عنايت فرمود. بزرگوارى شما سرچشمه بزرگوارى آنان بوده و با كرم آنان قابل مقايسه نيست . پس بياييد و بخاطر بزرگوارى خود، ما را از بخشش خود محروم نكنيد. اگر اعمال و كارهاى ما ادعاى دوستى شما را تصديق نكرده و صفات دوستداران خود را در ما نمى يابيد، بخاطر دشمنى دشمنانتان با ما، ما را در سايه رحمت خود قرار دهيد زيرا از ديرباز بخاطر ولايت شما مورد دشمنى آنان قرار گرفته و بجهت انتساب به شما مورد آزار قرار گرفته ايم .

سروران من ! اگر شيطان در كمينم نشسته و تمام توان خود را براى ماءيوس ‍ نمودن من از عنايات شما صرف نمايد، با كمك گرفتن از خداوند در مقابل او ايستاده ، با راهنماييهاى شما او را رد كرده و از شما نااميد نمى شوم . زيرا شما واسطه ميان مردم و خداوند بوده و كسى كه بخواهد به خدا برسد، بايد از هدايتهاى شما استفاده نمايد. و من نيز جز شما كسى را ندارم .

و شماييد راه بزرگ ، صراط مستقيم ، شهيدان سراى فنا، شفيعان سراى بقا، رحمت رسيده و شفاعت پذيرفته شده . كسى كه بسوى شما بيايد نجات يافته و كسى كه رو به شما نياورد هلاك مى شوند. كسانى كه ولايت شما را داشته باشند رستگار شده و كسى كه با شما دشمنى كند، نابود مى گردد. كسى كه به هدايتهاى شما عمل نمايد خوشبخت شده و كسى كه به شما پناه آورد، ايمن مى گردد. و كسى كه با شما پيوند داشته باشد راهنمايى مى شود.

بكورى چشم شيطان ، شما را دوست داشته و شيرينى اين دوستى را در قلب و نور آن را در عقل ، روح و جانم احساس مى كنم . ولايت شما با گوشت ، استخوان ، مغز، مو، پوست ، و اعصاب و تمام وجود من آميخته شده و مى گويم :

گر بشكافند سراپاى من *** جز تو نيابند در اعضاى من

از خداوند انتظار دارم دوستى شما را در قلبم افزون نموده ، مرا شيعه نزديك شما و از دوستان قديمى شما بگرداند. در بهترين جاهاى بهشت و در نشستگاه صدق ، و نزد خود جاى دهد.»

وقتى ما مقام سروران خود را در نزد خدا فهميده و نعمت وجود و لطف فراوان آنان را نسبت به خود دريافتيم ، يقين مى كنيم اعمالى كه در اين روز و هر روز ديگر انجام مى دهيم از بركات وجود، نورهاى هدايت و دعاهاى پذيرفته شده آنان بوده و تمام اشكالات و نقصهايى كه در اعمال ما به چشم مى خورد ناشى از كوتاهى ما در بهره مندى از عنايات آنان است . بنابراين بايد تمام عبادتى را كه در اين روز و پيش از آن انجام داده ايم را تسليم آنان نموده و از خداوند بخواهيم به آنان اجازه شفاعت ، اصلاح مفاسد و برطرف نمودن نقصهاى عبادات ما را داده ، آن عبادتها را تبديل به اعمال نيك و قابل پذيرش نموده و به خداوند عرضه نمايند.

بيست و پنجم ماه

اين روز نيز يكى از مواسم گرانقدر براى مواليان ائمه دين است ، خداوند در اين روز سوره «هل اتى )) را در حق آنان فرو فرستاده و از صدقه آنان تشكر كرد؛ هديه آنان را پذيرفته ، در كتاب خود شرح حال آنان را داده و آنان را مورد مدح و ثنا قرار داد.

اين رويداد - همانگونه كه در روايات فراوان و معتبر آمده است - چنين آغاز مى گردد كه حسنين (عليهما السلام ) بيمار مى شوند. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از آنان عيادت مى كنند. پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به اميرالمؤ منين مى گويد: اباالحسن ! بهتر است براى شفاى فرزندانت نذر كنى . زيرا در صورت بر آورده نشدن حاجت وفاى به نذر لازم نيست . على (عليه السلام ) گفت : اگر فرزندانم از اين بيمارى شفا پيدا كنند بخاطر تشكر از خداى عزوجل سه روز، روزه مى گيرم . فاطمه (عليها السلام ) و فضه كنيز آنان نيز چنين گفتند. وقتى فرزندان او شفا يافتند. چون چيزى نداشتند، على (عليه السلام ) نزد «شمعون خيبرى » رفته و سه صاع جو قرض گرفت . - در بعضى از روايات آمده كه على (عليه السلام ) نزد همسايه يهودى خود بنام «شمعون » كه به پشم رشتن و بافتن اشتغال داشت ، رفته و به او گفت : آيا به اندازه يك سبو، پشم مى دهى كه فاطمه ، دختر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) در مقابل سه صاع جو آن را بريسد؟ گفت : آرى . آنگاه پشم و جو را به او داد. او نيز آن را پيش فاطمه آورده و جريان را براى او نقل كرد. فاطمه (عليه السلام ) نيز قبول كرد كه آن عمل را انجام دهد.-

فاطمه (عليها السلام ) يك صاع جو را آسياب نموده و با آن پنج عدد نان تهيه كرد؛ هر نفر يك عدد. على (عليه السلام ) نماز مغرب را همراه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) گزارده و به منزل آمد. غذا را جلوى او گذاشتند. ناگهان فقيرى آمده و گفت . سلام بر شما! اهل بيت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) من فقيرى از فقراى شيعه هستم . به من غذا دهيد تا خداوند از غذاهاى بهشتى به شما بدهد. على (عليه السلام ) صداى او را شنيد. دستور داد غذا را به او بدهند. آنها نيز غذا را به او داده و فقط با آب افطار كردند.

روز دوم فاطمه (عليها السلام ) يك صاع ديگر را آرد كرده و نان پخت ، على (عليه السلام ) با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نماز مغرب را گزارده و به منزل آمد. همين كه غذا را جلوى او نهادند، يتيمى به در خانه آنان آمده و گفت : سلام بر شما! اهل بيت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم )! يتيمى از فرزندان مهاجرين هستم . پدر و مادرم در روز «عقبه » شهيد شده اند. غذايم دهيد تا خداوند از غذاهاى بهشت به شما بدهد. على (عليه السلام ) اين سخنان را شنيده و دستور داد تا غذا را به او بدهند. آنان نيز اطاعت كرده و فقط با آب افطار كردند.

فاطمه (عليها السلام ) در روز سوم ، سومين صاع جو را آرد كرده و نان پخت . على (عليه السلام ) با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نماز خوانده به منزل بازگشته و غذا را جلوى او گذاشتند. در اين هنگام اسيرى در خانه آنان آمده و گفت : سلام بر شما، اهل بيت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم )! ما را اسير كرده و بدون غذا نگه مى داريد! على (عليه السلام ) شنيده و دستور داد غذا را به او بدهند. آنان نيز غذا را به او داده و فقط با آب افطار كردند. و در اين سه شبانه روز غير از آب چيزى نخوردند.

در روز چهارم و در حالى كه آنان نذر خود را ادا كرده بودند، على (عليه السلام ) با دست راست خود حسن (عليه السلام ) و با دست چپ حسين (عليه السلام ) را گرفته و در حالى كه از شدت گرسنگى مانند جوجه هاى پرندگان مى لرزيدند، نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) رفتند. هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) آنان را ديد، فرمود: اباالحسن ! چقدر سختى كشيده ايد! آنگاه با هم بطرف منزل فاطمه (عليها السلام ) حركت كردند. وقتى به آنجا رسيدند، فاطمه (عليها السلام ) را در جايگاه عبادت خود يافتند؛ در حالى كه از شدت گرسنگى شكمش ‍ چسبيده و چشمانش بگودى نشسته بود. هنگامى كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را ديد، فرمود: پناه بر خدا اهل بيت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) از گرسنگى مى ميرند! در پى آن جبرييل بر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرود آمد و گفت : محمد! خداوند بخاطر اهل بيتت به تو تبريك گويد. فرمود: چرا؟ جبرئيل ! در اين جا جبرئيل اين آيات را بر زبان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) جارى ساخت : هل اتى على الانسان حين من الدهر... لا نريد منكم جزاء و لا شكورا.

«ثعلبى » روايت كرده است كه «در اين روز غذايى از آسمان فرود آمد كه تا هفت روز از آن مى خوردند.» عده اى از بزرگان اهل سنت نزول اين سوره در مورد اميرالمؤ منين و خانواده او (عليهم السلام ) را روايت نموده اند. شيعيان بايد براى سپاسگزارى از خداى متعال با تمام توان در اين روز به عبادت بپردازند. زيرا خداوند در اين روز با اين فضايل بزرگ و نزول اين آيات گرانقدر اهل بيت را گرامى داشت . و آنان را بگونه اى به ما معرفى نمود كه جاى هيچ شك و شبهه اى باقى نمانده و بدين وسيله دين ما را كامل و نعمتهاى خود را بر تمام كرد. خداى را شكر آنگونه كه خود مى پسندد.

شكرگزارى به درگاه خداوند در اين روز و مانند آن با روزه ، نماز شكر و سجده هاى آن است . ولى مهم ؛ شناختن قدر نعمت است آنگونه كه بايد. و اين مطلب با انديشه و دانش تحقق مى يابد. و آنگاه كه نعمت را شناخت آن را بزرگ مى داند. و از راههاى بزرگ دانستن نعمت عبادت كردن است .

روز بيست و ششم ، بيست و هشتم و بيست و نهم

روايت شده است : «در هر كدام از روزهاى بيست و ششم ، بيست و هشتم و بيست و نهم يكى از دشمنان اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نابود شده است .» كسى كه ايمان كامل به ولايت آنان ، كه از جانب خدا مى باشد، دارد، باندازه محبت و ارادتى كه به آنان دارد از نابودى دشمنانشان مسرور و بخاطر آن سپاسگزار خداوند خواهد بود.

روز آخر ذى حجه

در اين روز دو ركعت نماز روايت شده است كه اهل مراقبت آن را مهم مى شمارند. در هر ركعت يك بار «فاتحه الكتاب »، ده بار«قل هو الله احد» و ده بار «آية الكرسى » خوانده و پس از نماز اين دعا را مى خوانيم : اللهم ما علمت فى هذه السنة من عمل نهيتنى عنه و لم ترضه و نسيته و لم تنسه ، و دعوتنى الى التوبة بعد اجترائى عليك ، اللهم فانى استغفرك منه فاغفر لى ، و ما علمت من عمل يقربنى اليك فاقبله منى ، و لا تقطع رجايى منك يا كريم اين دعا با اندكى اختلاف و بگونه اى ديگر نيز روايت شده است .

سفارش به انجام اين عمل در اين روز خود گواه خوبى بر صحت روايت است . زيرا در روايات ديگرى نيز داريم كه بطور عموم سفارش به جبران اعمال يك روز يا يك ماه در آخر آن ، مى نمايد. و چه بهتر كه در پايان سال اعمال يك ساله را جبران نماييم . بنابراين با توجه به مناسبت اين نماز و دعا با آخر سال ، مى توان بخوبى صحت و اعتبار اين روايت را فهميد. روايت شده است : «كسى كه اين نماز را گزارده و اين دعا را بخواند، شيطان مى گويد: واى بر او تمام زحمات يكساله مرا به باد داد و سال گذشته نيز به خير او گواهى مى دهد.»

اى كسى كه به خدا و دين او ايمان دارى ! از پروردگار خود و اولياى او بخاطر اين معارف بگونه اى تشكر كن كه بخاطر هيچ نعمت دنيايى اينطور تشكر نكرده باشى . و با خود بينديش كه اگر در اين سال با حوادثى روبرو مى شدى كه احتمال هلاكت يا اسارت و قتل تو وجود داشت ولى دوستى مهربان عمل آسان و چند كلمه اى را به تو مى آموخت و مى گفت : اگر اين عمل را انجام داده و اين كلمات را بگويى ، تمام بلاهايى را كه ممكن است به آنها دچار شوى ، از تو دور كرده و تمام اموالت را كه از بين رفته به تو برگردانده ، بهترين زندگى را برايت فراهم كرده ، دارايى و سلطنت و آسايش جاويد و بالاتر از اينها، زندگى شيرين و جاويدان به تو خواهد داد، عملى كه اين دوست به تو پيشنهاد كرد، چه ارزشى داشت و به اين دوست چقدر علاقه پيدا مى كردى . آيا اين عمل را بر كيميا ترجيح نداده ، و آيا اين دوست را باندازه كسى كه به تو كيميا بدهد، بزرگ نمى دانستى ؟

با ترازوى عقل خود عمل آسانى را كه امامت به تو آموخته و اثرش را براى تو گفته است ، بسنج و ببين آيا مى توانى در كيميا اين اثر را بيابى . مهمترين كار كيميا ثروت بخشيدن و آسان نمودن كارهايى است كه با پول مى توان انجام داد. و در بيماريها و بلايا كه از پول كارى ساخته نيست كيميا هم ارزش ندارد.

اين فرصت را غنميت شمرده و از پروردگار و پيامبر و امامت بمقدار اين نعمت و منت بزرگ سپاسگزارى نما. آنان تو را به راههاى نجات ، رسيدن به كاملترين سعادتها و بالاترين درجات راهنمايى نموده اند. و عطا و بخشش ، تشكرى مناسب و شايسته خود مى طلبد. ولى آيا كسى مى تواند سپاسگزار حتى كوچكترين نعمت خداى متعال باشد؛ گر چه عبادت جن و انس را انجام داده باشد. بنابراين همراه با شرمسارى بخاطر ناتوانيها و كوتاهيهاى خود، از هيچ سعى و تلاشى دريغ نكرده و بدان تلاش و كوشش تو نيز نعمتى از نعمتهاى اوست .

با وجود اين كه به اصل اين لطفها و بخششهاى بزرگ ايمان داريم ولى با بى اهميتى و بسادگى از كنار اين اعمال مى گذريم . اين بى اعتنايى از چند چيز سرچشمه مى گيرد كه تعدادى از آنها عبارت است از:

(الف عدم اطمينان به پاكى عمل از آفات مختلف كه باعث مى شود انسان بخاطر اين آفتها عمل را انجام ندهد.

(ب گاهى بعلت اينكه ممكن است بعد از انجام عمل دچار آفتى شود آن را انجام نمى دهيم . آفاتى از قبيل يادآورى و عجب به آن يا انجام گناهانى كه عمل را از بين مى برد. همان چيزى كه در اين آيه آمده است : «به سوى كارهاى ايشان رفته و همه را مانند گردى ، پراكنده و نابود مى سازيم .»

(ج گاهى بعلت اينكه ممكن است گناهى انجام داده باشيم كه خداوند به ما گفته باشد: «هر كارى مى خواهى انجام بده كه بعد از اين تو را نمى آمرزم » عمل را انجام نمى دهيم .

(د گاهى هم بعلت اينكه يك عمل جانشينى دارد كه پاداش آن با آن عمل يكسان يا بيش از آن است ، و بجهت فراوانى اين عمال آنها را انجام نمى دهيم . چه خداى بزرگى كه بخاطر فراوانى نعمتهايش ، نعمتهاى او را كه اهميت مى دادند.

(ه‍) گاهى نيز ممكن است بگوييم : شايد از كسانى باشيم كه تقدير ما بد عاقبتى بوده ، و بى ايمان از دنيا خواهيم رفت و در نتيجه اعمال خير ما بى ارزش مى گردد. و باين ترتيب عمل خير را ترك كنيم .

اين احتمالات وجود دارد، و اگر منافع بزرگى در كار باشد، گرچه احتمال نرسيدن به آن نيز وجود داشته باشد، عاقلان براى رسيدن به آن تمام سعى خود را بكار گرفته و بگونه اى براى بدست آوردن اين منافع احتمالى تلاش مى كنند كه در مورد منافع اندك قطعى چنين نمى كنند.

بهمين جهت است كه مى بينيم آنان بخاطر نعمتهاى احتمالى و نسيه آخرت به زيباييهاى نقد دنياى حاضر رغبتى نداشته و آخرت محتمل را بر دنياى مقطوع ترجيح مى دهند. نعمتهاى پست دنيايى براى آنان بى ارزش بوده ، آن را پست تر از خاك دانسته و سعادتهاى آخرت ، بخصوص نزديكى و ديدار خدا را با ارزشتر از همه چيزهاى پرارزش ‍ مى دانند. آفريدگار در وجود آنان بزرگ و غير آن كوچك شده است . و اگر عمرهايى كه خداوند براى آنان مقرر كرده است نبود از شوق ديدار خدا و ثوابهاى او روحهاى آنان حتى باندازه يك چشم بهم زدن نيز، در كالبدشان آرام نمى گرفت . از خداوند بحق دوستان پاكش مى خواهيم ، معرفت آنان را نصيب ما نموده و ما را موفق به ادامه راه آنان و پيروى از آنان نمايد.