المراقبات

مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى (ره )
مترجم : ابراهيم محدث بندرويگى

- ۱۶ -


مراعات توشه ، رفيق ، راهنما و سرپرست حاجيها

مطلب ديگرى كه سالك بايد توجه داشته باشد اين است كه سير خود را سير بسوى خدا و نزديكى جستن به او قرار داده و هر اندازه كه بدنش به آن خانه نزديك مى شود بايد قلبش نيز به صاحب خانه نزديك شده و در اين سير معنوى بايد توشه اش را تقوى و مركب خود را كه بدنش مى باشد و رفيقش را كه مؤ من و از اهل تقوى و راهنمايش را كه از اهل علم و يقين مى باشد و فرمانده حاجيها را كه امامش است رعايت كند.

رعايت تقوى عبارتست از جهاد با نفس براى بدست آوردن درجات تقوى ، كه پايينترين درجه آن پرهيز از محرمات ، درجه متوسط آن پرهيز از شبهات و بالاترين درجه آن پرهيز از هر چه او را از خدا باز مى دارد مى باشد گرچه مباح باشد.

رعايت بدن اين است كه مواظب آن باشد تا او را در اين سفر به سوى خداوند حمل نموده ، توشه اش را برداشته و او را در راه نگذارد، انتظاراتى را كه از بدنش دارد برآورده نموده و بجز بخاطر ناتوانى از دستورات او مخالفت نكند.

رعايت رفيق عبارتست از انتخاب رفيق باصفا و پرهيز از دوستان دو رنگ و عيّاش . و نيز تلاش كند كه دل و عمل او با دوستان در بدست آوردن معرفت خدا و دوستى او و در همكارى در تمام اين موارد يكى باشد. زيرا اجتماع و همدلى تاءثير زيادى در رسيدن به هدف دارد.

مراعات راهنما - كه همان مرجع تقليد در مسائل فقهى ، معلم اخلاق و عارف كامل كه درجات عرفان را سپرى كرده است مى باشد - پيروى از راهنماييهاى او و استفاده از نور او و نورانى شدن با نور او مى باشد.

مراعات سرپرست حاجيان - كه همان جانشين پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و امام زمان او (عليه السلام ) مى باشد - عبارت است از شناخت ، ولايت و فرمانبردارى از او. اين مهمترين و واجبترين امور است كه بدون آن نمى توان به سوى خدا سير نمود. اين مطلب از ضروريات بوده و در اين راه به هيچ چيزى مانند اين مطلب سفارش نشده است . كسى كه از فرمانده كاروان عقب افتد راه به جايى نبرده ، هلاك شده و وارد حزب شيطان مى شود.

بطور كلى معرفت امام و ولايت او از شرايط صحت و قبول عمل است . بنابراين اگر بنده اى تمام عمر را روزه گرفته و در اين مدت مشغول نماز، عبادت و حج بوده و تمام دارائيش را صدقه بدهد، ولى امام زمانش را نشناخته يا ولايت او را نداشته و اين اعمال به راهنمايى او نباشد، از او قبول نخواهد شد.

بهر حال بايد همت او بر اين باشد كه خود را اصلاح و از عالمهاى طبيعت نجات يافته و به عوالم نور برسد. بطورى كه دل و روحش آماده مشاهده نورهاى جمال خدا و پرده بردارى از عظمت هاى او شود. خداوند چنين حجى را نصيب ما و تمام دوستانش گرداند.

اشكال

اين مطالب فقط براى پيامبران و اولياى مخصوص خدا با مجاهدات بسيار و تحمل سختى هاى زياد در طول سالها، امكان پذير است و امثال ما نمى توانيم به آن برسيم و بر فرض امكان براى رسيدن به آن عمر طولانى لازم است . و در مدت سفر حج كه دو يا سه ماه طول مى كشد، كسى نمى تواند به اين مطلب بزرگ كه كمتر كسى به آن مى رسد، دست يابد.

جواب

اين ، وسوسه اى شيطانى است كه در صورت پيروى از آن درِ اعمال خير بر روى انسان بسته مى شود. بنابراين بايد در جواب اين وسوسه بگويد: خداوند اين عمل را از مؤ منين خواسته است و اگر اين عمل محال بود خداوند آن را از كسى طلب نمى كرد. و نيز اين حرف زمانى درست است كه اين اعمال را ناشى از توان و قدرت خود بدانيم . ولى در اين صورت اشكال ديگرى بوجود مى آيد و آن اين است كه ما توان و قدرت در انجام هيچيك از اعمال خير نداريم زيرا هر چه قدرت ، توانايى و خير هست از اوست . و اگر بگوييم اين اعمال با توان و قدرت و از فضل و رحمت او سرچشمه مى گيرد، در اين صورت قادر به هر عمل خيرى خواهيم بود. زيرا واسطه هاى فضل او و پناهان بندگان ، امامان ما (عليهم السلام ) به ما گفته اند: «كسى كه بسوى او حركت كند بزودى به او مى رسد. و حجابى بين او و بندگانش نيست مگر اين كه اعمال بندگان حجابى بين خدا و آنان گردد.»

قصد حج واقعى در مناسك حج ظاهرى

پس از درك معنى واقعى حج و آماده نمودن ظاهر و باطن براى انجام آن بايد تمام عبادات و كارهايى كه جهت بجا آوردن آن انجام مى دهد مناسب با حج واقعى و حقيقى باشد. و البته بايد مراقب باشد كارهايى كه جهت انجام حج ظاهرى خود انجام مى دهد نيز صحيح باشد مثلا هنگام ترك وطن و خانواده بايد شهوات ، گناهان و تمام چيزهايى را كه او را از خدا باز مى دارد ترك نمايد. و بگونه اى با ديگران وداع كند كه مورد رضايت خدا باشد. و در نظر بياورد كه خداوند بزودى از او درباره آنها سئوال مى كند. و نيز تصور كند كه از اين سفر باز نگشته و بهمين جهت از تمام كسانى كه مى شناسد حلاليت طلبيده و آنان را از خود راضى كند. از اين سفر به ياد سفر آخرت افتاده و توشه سفر آخرت - كه تقواست - و اين سفر را پربار نمايد. و در مورد حلال بودن توشه اين سفر دقت نمايد. هنگام گرفتن وسيله نقليه براى اين سفر، مركب آخرت كه همان بدن او مى باشد را در نظر آورده و بخوبى مواظب آن باشد. و بمقدار اعتدال براى تقويت آن اقدام نمايد. هنگام پيمودن راه مكه بياد پيمودن راه سفر آخرت از هنگام مرگ تا ورود به سراى پاداش باشد. زيرا گردنه هاى سختى در اين سفر وجود دارد كه بجز كسانى كه از ترس خدا بسيار گريه كرده باشند نمى توانند براحتى از آن بگذرند و ساده ترين آنها مرگ مى باشد كه گردنه هاى بعد از آن بزرگتر و عبور از آن سخت تر است .

انسان بايد بنيت خارج شدن از هر چه خلاف رضايت پروردگار است لباسها را از تن بدر آورده و لباس احرام را بنيت پوشيدن بهترين لباسها كه لباس تقواست به تن كند. و هنگام ديدن لباس احرام كفن خود را كه بزودى در ميان آن قرار مى گيرد بياد آورد.

احرام و لبيك گفتن بمنزله پاسخ به خداوند است . زيرا او با زبان دوست خود حضرت ابراهيم (عليه السلام ) ما را به اين عمل دعوت نموده است . بهمين جهت بايد در اين هنگام از رد شدن ترسيده و به قبول اميدوار باشيم . و به ياد داشته باشيم كه از امام سجاد (عليه السلام ) نقل شده است كه هنگام احرام و لبيك گفتن غش كردند. و هنگامى كه از علت آن پرسيدند، فرمود: ترسيدم كه بگويند: «لا لبيك و لا سعديك ؛ جوابى ندارى و با تو كارى ندارم .» روايت شده است : «كسى كه بدون حلاليت طلبيدن حج كرده و لبيك بگويد، خداى عز و جل مى فرمايد: جوابى ندارى و با تو كارى نداريم » و نيز روز قيامت و محاسبه اعمال را در نظر بياورد.

هنگام ورود به حرم بايد بيش از ترس از مكر خدا و غضب او به كرم و فضل او اميدوار باشد. زيرا صاحب اين خانه شريف ، مهربان و كريم بوده ، حقوق ديداركنندگان را رعايت و حرمت پناهندگان را از بين نمى برد. و بر ديداركنندگان سهل تر از ديگران مى گيرد. همچنين بايد با جسم و جان متواضع بوده و همانگونه كه در روايات آمده است ، يكى از كفشهايش را بدستش بگيرد.

خلاصه هر قدر مى تواند بايد در اظهار خشوع و خوارى جديت بخرج داده و حال او بگونه اى باشد كه درباره كافران در روز قيامت ، هنگام آشكار شدن حكومت خدا روايت شده و در قرآن نيز به آن اشاره شده است ((و با گوشه چشم نگاه مى كنند.» همراه با مستى محبت و هيجان شوق . نيز بايد با نگاه هيبت و محبت به راههاى مكه و خانه هاى آن بخصوص خانه كعبه نگريسته و در عين حال جهت محبت را تقويت نمايد. و بسيار بگويد: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر و اگر هنگام تسبيح ، عظمتهاى جلال او و هنگام ثنا گفتن ، نورهاى جمال او و هنگام «لا اله الا الله گفتن » چگونگى يكتايى او برايش آشكار شده و هنگام تكبير كوه منيت را فرو گذاشته و دست از غير خدا بشويد رستگار شده و به آرزوى خود مى رسد.

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) طواف را به نماز تشبيه نموده اند. اميرالمؤ منين نيز نماز را به زيارت تفسير نموده و نماز را زيارت دانسته اند؛ آنجا كه مى فرمايند: «قد قامت الصلاة ؛ نماز برپا شد؛ يعنى زمان زيارت رسيد.» و باين ترتيب مى توان نتيجه گرفت كه طواف از وظايف خود زيارت و از اجزاى زيارت بعد از رسيدن به خانه كعبه مى باشد.

و حجرالاسود را بنيت پيمان بستن با خدا جهت فرمانبردارى كامل از او و سلب اختيار از خود لمس نموده و پرده را بنيت پناه گرفتن ، حفظ شدن و تبرك جستن بگيرد.

هنگام سعى بايد مانند كسى باشد كه به ديدار سلطان رفته و بر آستان خانه اش با بيم و اميد در انتظار است كه ببيند آيا پذيرفته شده يا رد مى شود.

هنگام توقف در عرفه ، با جديت خود را آماده نيل به كمال شناخت بنما.

مى توان گفت : اجتماع حجاج در اين مكان تقريبا علت تامه اى براى اجابت باشد. بخصوص از اين جهت كه افراد صالح و بزرگان اهل باطن نيز حتما در ميان آنان وجود داشته و همدلى و اتحاد هدفى نيز در ميان آنان براى بارانيدن ابرهاى جود و كرم وجود دارد. بهمين جهت گفته اند: از بزرگترين گناهان اين است كه كسى در عرفات حضور يافته و گمان كند خداوند او را نمى آمرزد.

و بايد بنيت يكرنگى و مهربانى با بندگان خدا در «منى » توقف نمايد. و بنيت مخالفت نكردن ، با خدا، عدم ارتكاب گناهان و تحصيل علم و كارهاى نيك به جمع كردن سنگريزه ها پرداخته و بنيت رسيدن به مقصود و برآورده شدن حاجات سنگريزه ها را به جمره ها پرتاب نمايد. و بنيت قطع طمع از غير خدا و پيروى از حضرت ابراهيم (عليه السلام ) قربانى را ذبح كند. و بنيت بازگشت به رحمت و قرب خدا به مكه باز گشته و «طواف بازگشت » را انجام دهد.

آداب زيارت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت (عليهم السلام )

بطور اجمال به مهمترين آداب زيارت آنان اشاره مى كنيم :

اولين چيزى كه بايد رعايت شود درك احترام آنان و حقى كه بر زائر دارند مى باشد.

تمام مسلمانان بر اين عقيده اند كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بهترين مخلوقات خدا، سرور مخلوقات خدا و حبيب خداست . در روايت معتبرى آمده است : او، اولين مخلوق خداست . و در شب معراج به بالاترين درجه نزديكى به خداوند رسيد بطورى كه جبرئيل نيز نتوانست به آن مقام برسد. و اوست «اسم اعظم خد» و «صاحب وسيله » و «حوض و شفاعت بزرگ » و «نمونه برتر» واسطه فيض خداى بزرگ و «حجاب نزديكتر» و «طرف ممكن ». و در يك كلام بايد به اين حقيقت معتقد باشيم كه مقام او نزد خداوند بگونه اى است كه تمامى پيامبران ، رسولان و فرشتگان مقرب به او غبطه خورده و توان رسيدن به كنه شناخت او را نداريم .

براى شناخت حق او همين مقدار كافى است كه بدانيم خداوند وحى نموده كه اگر تو نبودى افلاك را نمى آفريدم . و بدانيم كه او، هدف از آفرينش تمامى موجودات بوده و رحمتى براى جهانيان است .

اين حقوقى بود كه نسبت به تمامى مخلوقات دارد. ولى بر امت خود حقوق خاصى نيز دارد از قبيل حق هدايت آنان و آزارهايى كه در اين راه تحمل نمود تا جايى كه فرمود: «هيچ پيامبرى مانند من اذيت نشد». و خداوند در قرآن فرموده است كه پيامبر او (صلى الله عليه و آله و سلم ) از روى هواى نفس سخن نمى گويد.

و آنگاه كه بزرگى و حق او را فهميدى و دانستى كه نزد پروردگار خود زنده بوده و به ديداركنندگان خود نگريسته ، سلام آنان را شنيده ، باطن آنان را دانسته ، براى گناهانشان آمرزش خواسته و براى برآورده شدن نيازهايشان واسطه مى شود، در اين صورت او را بگونه اى زيارت مى كنى كه گويا تو را ديده و با تو سخن مى گويد؛ چيزى تو را از توجه به او باز نداشته ، با تمام وجود و همراه با هيبت ، محبت ، ستايش و حيا به او روى نموده ، آداب حضور او را مراعات نموده و از مناجات طولانى با او و عرض خواسته ها به او خسته نمى شوى . در حرم او با هيچكس سخن نمى گويى و حتى به چيزى كه مانع مراقبت تو از علم او به تو و نگاه او به تو، مى شود نگاه نكرده ، و با جلب عطوفت و درخواست بارش ابرهاى جود و راءفت او بيماريهايت را معالجه و نيازهايت را بر آورده مى كنى .

يقين داشته باش كه او بزرگوارترين مخلوقات و بخشنده تر از هر بخشنده كريمى است . خداوند متعال در كتاب عزيز خود او را داراى اخلاق بزرگ معرفى نموده است . در جلب رحمت ، درخواست ، تضرع و گريه و زارى كوتاهى ننما، زيرا كريم احترام ديداركنندگان را نگهداشته و براى كوتاهيها و لغزشها بر آنان سهل گرفته و از خطاى عمدى و سهوى آنان چشم پوشى مى نمايد.

رفتار او با قاتل عمويش ، حمزه (عليه السلام ) را بياد داشته باش كه توبه او را قبول نموده و بينديش كه چقدر او را آزار داده و به او جفا كرده اى آنگاه كه اعمال تو بر او عرضه شده ، گناهانت را ديده و از اين مطلب ناراحت شود. چقدر او را اذيت و با اعمال زشت خود، دل او را بدرد آورده اى .

هنگام زيارت بايد نشان حيا بر تو بوده و حتما بخاطر اين مطلب از آن جانب معذرت خواهى نموده و بخل نداشته باشى كه باندازه جنايت خود از او معذرت بخواهى ، و نيز باندازه نعمتهاى او بر تو در شكر و ثنا لطافت بخرج بده .

بجان خودم سوگند، نمى توانى آنطوريكه بايد از جنايات خود معذرت بخواهى ، گرچه جهت معذرت خواهى در تمام عمر با تمام اعضاى بدن سخن بگويى . نيز نمى توانى آنطورى كه بايد از او تشكر نمايى گرچه در طول روزگاران اين عمل را انجام دهى . زيرا جنايتى كوچك با بزرگ بودن كسى كه جنايت نسبت به او انجام مى گردد و بخاطر احسان او به جنايتكار بزرگ مى شود. و آنگاه كه بزرگى بى نهايت گرديده و احسان را نتوان به شمارش در آورد زبان از اداى حق آن ناتوان و عمر مردم براى شمردن كافى نخواهد بود. اداى حق شكر نيز همينطور است زيرا هر اندازه نعمت دهنده بزرگتر بوده و نعمتها بيشتر و ارزشمندتر باشد شكر آن نيز بيشتر خواهد بود. و حق نعمت وجود، هدايت و بزرگى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز نهايتى ندارد تا مسلمانى بتواند شكر او را آنگونه كه بايد، بجا آورد. بنابراين بحكم قاعده «الميسور» لازم است براى معذرت خواهى و شكرگزارى تمام توان خود را بكار گيرد و در عين حال به ناتوانى خود در اداى حق سپاسگزارى و معذرت خواهى اعتراف نمايد.

آنگاه كه مطالب بالا را فهميدى ، بايد تمام توان و تلاش خود را در زيارت او بكار گيرى . اگر پايه هاى شناخت ، حقوق ، فوايد و رحمتهاى او را محكم نموده و در اين مورد به يقين دست يافته باشى ، مشتاق زيارت او خواهى شد؛ بخصوص با در نظر گرفتن آنچه درباره فضيلت زيارت او در روايات آمده است . و لازم نيست به انسان مشتاق آيين دوستى را آموزش ‍ داد. او از تلاش و كوشش در راه رسيدن به كسى كه مشتاق اوست و رضايت او و عرض اشتياق و تواضع به او و تملق براى او خوددارى نمى كند و بگونه اى اين عمل را انجام مى دهد كه توان تصور آن براى كسى نيست . با «سر» به زيارت مى رود نه با مركب ، چنانچه از «بسطامى )) و «الرابعة العدوية )) نقل شده كه در راه مكه مشرفه در هر دو قدم دو ركعت نماز مى گزاردند. بنابراين زائر مشتاق بايد در راه زيارت خود با هر كس ، و هر چه كه به اين راه تعلق دارد، با محبت رفتار نمايد. بهمين جهت نيز بايد با زائرين و صاحبان وسيله نقليه و خدمتكارها و چهارپايان با رفق و مدار رفتار نموده و آزار آنان را تحمل و در خدمت آنان قرار گيرد. حتى اذيت آنان را نيز آزار نديده ، از صرف مال براى آنان خوددارى نكرده ، و آنان را گرامى بدارد. و آنگاه كه به شهر كسى كه مى خواهد او را زيارت كند نزديك شد، اشتياق او بيشتر شده در سير خود جديت بيشترى نشان داده ، او را مورد خطاب قرار داده ، بر آن ديار سلام كرده ، و مشتاق ديدن شهر و آثار حرم مطهر مى گردد.

و آنگاه كه حرم را مى بيند، براى خدا به سجده افتاده و پس از سجده برخاسته و سلام مى كند. و با گريه شوق اظهار محبت مى نمايد. زمان حيات او و سكونت او در اين شهر و خانه آن حضرت را مجسم مى نمايد و جاى قدمهاى او را بر زمين آن شهر مى بيند. از ورود به شهر تبرك جسته و راه رفتن با پاها در آن ، بخصوص با كفش براى او سخت بوده ، ديوارها و خاك آن را بوسيده و صورتش را از روى محبت بر زمين آن گذاشته و مى گويد: «بر شهر ليلى گذر كردم اين ديوار و آن ديوار را مى بوسم محبت كسى كه ساكن در اين شهر است دلم را پر كرده است نه دوستى شهر.»

و نيز ورود به آن شهر را بزرگ دانسته و از خدا اجازه ورود خواسته و بخواهد كه توفيق خود را نصيب او سازد. از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) اجازه گرفته و اشتياق خود را به ديدار روى مبارك او عرض نموده و حوادث بعد از وفات او از قبيل نيرنگ منافقين و ستم ستمكاران ، آنگاه كه خلافت را غصب نموده ، بر مردم حاكم شده ، گمراهشان كرده ؛ بر خانواده او ستم كرده و مانع رسيدن سرور بانوان جهان به ارث خود شدند را بطور اجمال گفته و از آن شكايت كند.

آنگاه پس از غسل ، پوشيدن تميز لباسها، از عطرى كه امكان تهيه آن را دارد استفاده كرده و با آرايش و وقار بطرف حرم او حركت كند. براى رفتن آهسته قدم برداشته خدا را تسبيح و ستايش كرده ، «لا اله الا الله » و «الله اكبر» گفته ، صلوات فرستاده و فرض كند كه در جلو چشم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بوده ، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را مى بيند و به حركتها و آنچه در ذهن او مى گذرد نگريسته و مقدار اشتياق و افسوسهاى قلبى و اندوههاى او را مى فهمد. با تمام وجود به آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) توجه نموده و سعى كند غير از او كسى در قلبش نيايد. و براى اينكه حضور قلب او از بين نرود، در راه زيارت نبايد به كسى يا چيزى نگاه كند.

هنگامى كه به در حرم رسيدى بدان كه مى خواهى به جايگاه بزرگى به روى كه بر بساط آن جز پاكان قدم نگذاشته و كسى به جز افراد صديق اجازه ورود به آن را ندارد و مى خواهى وارد حرم شوى كه پيامبران ، رسولان و فرشتگان مقرب بدون اجازه وارد آن نمى گردند. پس با دل و زبانت از خداى متعال و سپس از حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) و سپس از جانشينان او بخصوص «درِ شهر علم او» و «باقيمانده جانشينانش » و سپس فرشتگانى كه در حرم شريف او گمارده شده اند، اجازه گرفته و سپس به خدمت او در آرى و در مجلس او حضور پيدا كن . كه در صورت غفلت از اين امور بهره هاى زيادى را از دست خواهى داد.

و بدان كه او مى تواند با اجازه خداى متعال با عدل و فضل با تو رفتار كند. اگر با كرم و فضل خود به تو مهر ورزيده ، تو و زيارتت را قبول نموده ، سلامت را جواب داده و سخنت را گوش دهد خوشا بحال تو و خوشا بحال تو، كه رستگار شده و فرشتگان مقرب و پيامبران و رسولان با تو زيارت كرده اند - و چه دوستان خوبى . ولى اگر صداقت ، خلوص ، اخلاص ، وفا، ادب و صفايى را كه حق او بوده و اداى آن بر تو واجب است را از تو درخواست كرده و تو را نپذيرفته و رد كند، واى بر تو، واى بر تو، كه دچار چه ضرر بزرگى شده اى !

در مقابل او به ناتوانى ، كوتاهى ، شكستگى و فقرت اعتراف نما، كه تو براى زيارت و انس گرفتن با او آمده اى و حال خود و درونت را به او عرضه كن . با توسل به او و پناه بردن به فضل و كرم او و واسطه قرار دادن خاندانش از او همت بخواه - كه او از طرف خدا از آنچه در ذهن تو مى گذرد آگاه است . و در درگاه او مانند كوچكترين بندگانش باشد و بنگر كه نامت در كدام دفتر نوشته شده است .

اگر بخاطر اينكه بخوبى به تو توجه نموده و تو را پذيرفته ، قلبت نازك و اشكهايت جارى و اشتياقت برانگيخته شده ، و در قلب خود شيرينى مناجات و لذت گفتگوى با او را يافته و از جام كرامتش نوشيدى ، وارد شو كه به تو اجازه داده شده ، در امان هستى و از لطف و احسان برخوردار. و در غير اين صورت مانند درماندگان ، براى جلب محبت و رحمت او به خداوند پناه ببر.

اگر در پناه جويى و درماندگى صداقت را پيشه كنى خداوند با چشم رحمت و مهربانى به تو نگريسته و قلب محبوب خود را به تو متمايل مى كند تا تو را از كرامت و محبت خود برخوردار نمايد. و تو را به انجام اعمالى كه مورد علاقه او بوده و به آنها راضى است ، موفق مى نمايد. زيرا او كريم بوده و كرامت به بندگان درمانده و پناه آورده به درگاه او براى نيل به رضايتش را دوست دارد. و در كتاب خود فرموده است : «اى كسى كه درمانده را اجابت مى كند هنگامى كه او را بخواند و گرفتاريش را بر طرف مى سازد.»

آستانه شريف حرم را ببوس و در حالى كه مى گويى : بسم الله و بالله و على ملة رسول الله ، الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لولا ان هدانا الله وارد شو. آنگاه با آرامش و خشوع و ذكر حركت كن . تا به ضريح مقدس برسى . آن را ببوس و با سلامى حقيقى ، به او و خاندان و پدران او به ترتيب و تك تك سلام كن و در سلام كردن و درود فرستادن مبالغه نما.

«سلام » از نامهاى خداوند است كه آن به رسم امانت به خلق خود عنايت فرموده تا در برخورد با يكديگر معناى آن را بكار گيرند. كسى كه نتواند معنى آن را در رابطه به پيامبرش بكار بندد در برخورد با هيچكس ‍ نمى تواند از آن استفاده كند. بكار بستن معنى سلام در رابطه با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين است كه طورى با او رفتار كند كه به هيچ وجه موجبات اذيت و آزار او را فراهم نسازد. بدين ترتيب آيا فكر مى كنى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) - با آن محبتى كه به امتش دارد - گناهان بزرگ تو را ديده و از آن ناراحت نشود و متاءلم نگردد! پس چه سلامى !

خلاصه بايد فرض كنى او در مقابل تو حاضر بوده و به تو توجه دارد و از پنهان و آشكار تو آگاه است . بهمين جهت نبايد در آن حال لباسى پوشيده باشى كه بر تو حرام باشد يا حقى از حقوق خدا، يا فقيران امت او بر عهده تو باشد، يا مال كسى را غصب كرده باشى و در آن حال بگويى : «انا محلل حلالك ، محرم حرامك ؛ من حلال تو را حلال و حرام تو را حرام مى دانم .» يا بگويى : «زرتك يا رسول الله مستبصرا بضلالة من خالفك ؛ در حالى ترا زيارت مى كنم كه معتقد به گمراهى مخالف تو هستم ». آيا تو همان مخالف گمراه نخواهى بود؟ يا خود را از مخالفين استثنا مى كنى !

آيا در زيارتش نمى گويى : «باءبى انت و امى و نفسى و مالى و ولدى ، پدر، مادر، خودم ، مالم و فرزندام فداى تو باد» چگونه همه اينها را فداى او مى نمايى ولى بخاطر اندك دستورات او را زير پا مى گذارى . اگر به تو بگويد: دروغگو! آيا با من نيرنگ مى كنى ! چه جوابى خواهى داشت . مبادا به كسى دروغ بگويى كه او دروغ را حرام كرده است . گاهى دروغ گفتن به كسى كه مى داند دروغ مى گويى استهزاء اوست . از تمام اين امور به خدا پناه مى بريم .

در يك كلام ، زيارت او بسيار مهم بوده و روايت شده است كه : «او دو بار زائر خود را زيارت مى نمايد» ولى در عين حال خطر بزرگى در بر دارد. بنابراين مبادا در آن جدى نبوده و آن را كوچك شمارى كه در پيشگاه خدا بزرگ است .

مهمترين مطلب اين است كه در شناخت ، بزرگ دانستن او و اين عقيده كه از حال و باطنت آگاهى دارد استوار بوده و از آفتهاى سخن ، عمل و حقيقتهاى ادعايت مطلع شوى . با اين شرايط اگر نتوانستى قلب و عملت را اصلاح نمايى ، بايد به كوتاهى خود اعتراف نموده و مانند كوتاهى كنندگان شرمسار و به اندازه جنايت خود، خوار شده و در ترس و تواضع بسر برى . در اين صورت چاره اى نيست جز توسل به او و پناه بردن به در كرم و چشم پوشى او همراه با نگرانى از اين كه بخاطر اين جنايت مجازات شده ، پذيرفته نشده ، از رحمت او دور شده و به ورشكستگى آشكار و هلاكت جاويد برسى . يا از چشم پوشى ، گذشت ، كرم و فضل بهره مند شوى . مطلب مهم ديگرى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه نبايد مانند فرمانبرداران توقع پاداشهاى الهى را داشته باشى .

اگر دل تو از اين احوال متاءثر شد حتما بعضى از اين آثار در تو آشكار خواهد شد. زيرا كسى كه از رد شدن و مجازات مى ترسد اعضاى بدنش به لرزه افتاده و رنگش تغيير مى كند. شنيده اى كه امام سجاد (عليه السلام ) با آن بزرگى و عبادتى كه داشت چگونه وقتى مى گفت : «لبيك اللهم لبيك »، رنگش تغيير كرده و غش مى كرد و آنگاه كه از علت آن سئوال شد - جان و روحم و ارواح همه عابدين و مراقبين فداى او باد - فرمود: ترسيدم در جوابم گفته شود: «لا لبيك ؛ جوابى ندارى ».

اين امام ، حجت خدا كه هيچگاه لغزش ننموده و از گناه پاك است را بنگر چگونه از ترس بزرگى او تاءثير مى پذيرد. پس چرا ما نمى ترسيم كه در جواب سلام ما گفته شود: براى تو سلامى نيست ؛ يا گفته شود: و لعنت و عذاب بر تو.

خلاصه واجب است زائر، بحكم عدالت ، در اين مكان بزرگ حاضر نشود، مگر بعد از توبه اى صادقانه كه او را از مخالفت بالفعل با او پاك كند. تا بدين ترتيب از رد شدن ايمن شده و از ورطه سرزنش نجات يابد. اگر اين كار را نتوانست انجام دهد، مى تواند از درهاى ديگرى كه پاى بسته هاى در اسارت هواى نفس و زندانيان فرو رفته در هلاكت از آن وارد شده و از گذشت ، چشم پوشى زيبا و فضل فراوان بهره مند گرديده اند، وارد شود. درهايى از قبيل در «اعتراف »، «معذرت خواهى »، «حي»، ((توسل »، «آمرزش خواستن »، «پناه بردن » و «مضطر شدن ». اگر نفسى كه به كوتاهى عادت كرده ، حاضر به انجام لوازم اين درها نشد، بايد از در نااميد نشدن از اجابت وارد شود. و با اميدوارى از خداوند متعال بخواهد كه دل رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را نسبت به او مهربان نمايد. زيرا ابليس از همين در وارد شد و به نتيجه رسيد. و در دعاى خود بگويد: «خدايا! تو منفورترين آفريده هاى خود، شيطان را اجابت نموده و به او مهلت دادى . پس همانگونه كه خواسته او را برآوردى ، خواسته مرا نيز برآور. او گناهكار بود و به درگاه تو دعا كرد. من نيز گناهكارم و تو را مى خوانم . پس همانگونه كه او را از رحمت بهره مند نموده و او را اجابت كردى من را نيز اجابت فرما.»

اگر از اين در وارد شوى پروردگارت تو را نااميد نمى گرداند. او نزد خوش ‍ گمانى بنده خود مى باشد. چرا چنين نباشد در حالى كه در كتاب خود نازل فرموده است : «و هنگامى كه بندگانم را تو درباره من پرسش كنند، من نزديك بوده دعاى دعا كننده را، آنگاه كه مرا بخواند اجابت مى نمايم . پس بايد دعوت مرا پاسخ گفته و به من اطمينان كنند؛ شايد به راه راست هدايت شوند.»، «از فضل خدا بخواهيد.» و «قطعا خداوند به شما مهربان است .».

و آنگاه كه خداوند بخواهد عطوفت او شامل حال تو شود، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) با قبول ، اجابت ، عطوفت و رحمت به تو روى آورده ، تو را در ميان راءفت و محبت خود جاى داده ، با تو مانند پدرى با محبت و مادرى مهربان بوده و بخوبى پاسخت مى دهد و به اين ترتيب به مراد و بالاتر از مراد خود رسيده و براى هميشه رستگار خواهى شد.

و آنگاه كه به اين مطالب رسيدى و اين حالات را در خود بوجود آوردى و توجهات او را نسبت به خود يافتى مى توانى با او نجوا نموده و نيازهايت را بگويى ؛ از آنچه بر اثر جدايى او بر تو رفته ، از مصيبتهاى خاندان او، غصب حقوق آنان ، تسلط منافقين بر آنها، قتل ، اسارت و خوارى آنان و احكامى از دين كه بعد از او دستخوش تغيير شده ، شكوه نموده و از درماندگى و گرفتاريهاى خود شكوه نمايى .

سعادت اصحاب و كسانى كه از نورهاى او بهره ها گرفته و از موعظه ، راهنمايى و بركتهاى زمان او استفاده نموده و زندگى سعادتمندانه اى در سايه عطوفت او داشته و به فضل و كرامت او رسيده اند را در نظر آورده و بگو:

«رسول خدا! در زمان زندگيت در اين دنيا پرچم دين ، مشعل هدايت ، حلال مشكلات ، گشاينده گرهها و خبر دهنده از خدا، صفات و رضايت او بودى . كسى كه در دين يا دنياى خود با مشكلى مواجه مى شد به تو مراجعه مى كرد و تو تاريكى حجابها را براى آنان از بين برده و به نور راهنمايى مى كردى . تو پناهگاه بيچارگان ، پدر ايتام ، گنج فقرا و پناهگاه درماندگان و نيازمندان بوده و متدينين براحتى بوسيله تو نيرومند شده و براحتى به سوى خدا سير مى كردند.

در ميان امت جانشينى مانند خود بجا گذاشتى . ولى آنچه نبايد بشود شد و كار بجايى رسيد كه خلافت را غصب كردند، خاندانت كشته شده ، جانشينت مخفى و غايب شده ، امت به گمراهى كشيده شده ، مسلمين گرفتار مشكلات شدند. در معضلات ره به جايى نبرده ، بيچارگان در گرفتاريها بدون پناهگاه مانده ، ايتام بى پدر، فقرا بى چيز، حاجتمندان بدون پناهگاه ماندند. و ديندارى سخت و مشكل شد. و ما بعد از تو در بيابان گمراهى و بدون نور و هدايت سرگردان شديم . ظلم و جور فراوان و بساط عدل برچيده شد. نشانه هاى دين كمرنگ و آثار اسلام محو شد. وحدت مسلمين از بين رفته و هر كدام بسويى رفتند. عقلها ترك ، علوم كهنه شد و چيزى به بازگشت به زمان جاهليت نمانده بود.

رسول خدا! اگر آثار نور ولايت از زير ابرهاى لجاجت و بركتهاى نور خورشيد ولايت از پس پرده هاى گمراهى براى ما آشكار نمى شد، اسمى از اسلام و رسمى از ايمان باقى نمانده ، اسلام به كفر، عقل به نادانى و وصل به هجران تبديل مى شد. مردم سنگها و بتها را پرستيده و مسلمين كافر مى شدند. ما با از دست دادن تو و غيبت جانشينت مانند ايتام بى سرپرست ، اسيران بدون نگهبان ، و رعيت بدون حامى و گوسفندانى كه چوپان ندارند، شديم . پس ، اى «رحمت براى جهانيان » به ما رحم نموده و از رحمتت ما را بهره مند فرما.

به نوه خود كه امام و جانشين تو بر مردم است دستور فرما، تا ظهور نموده و در شب تار و تاريك به نور افشانى پرداخته و براى حمايت اسلام ، احياى قرآن ، محكم نمودن ايمان ، تقويت عقلها، گسترش عدل ، برچيدن ستم ، حفظ جان مؤ منين و آبروى مسلمين و تربيت جهانيان برخيزد.

به درگاه پروردگار بندگان براى تحقق وعده و يارى بندگان تضرع نما. بخاطر كارهاى مردم فساد سراسر گيتى را فرا گرفته است . بخاطر از دست دادن امام و غيبت سرورمان ، سختى فتنه بر ما، دشمنى روزگار، زيادى دشمنان ، شوكت و قدرت كفار و غلبه بدكاران و سركشان شرور به تو شكوه مى كنيم . و كسى براى اين كار بجز تو سراغ نداريم . بلا بزرگ ، مطالب پوشيده برملا و زمين و آسمان تنگ شد.»

با او - كه درود خدا بر او و خاندانش باد - مناجات نموده و به زمان حضور و نور افشانى او اظهار اشتياق نموده و از هجران و بلاهاى عمومى خصوصى كه بر تو وارد آمده است به او شكوه نما. آنگاه در پيشگاه او به ستم خود بر خودت و كوتاهى در عبادت پروردگارت اقرار كرده و از او بخواه كه از خدا برايت آمرزش خواسته و دردت را با دارويش معالجه ، عقلت را كامل ، نورت را با دعاى خود تكميل ، و تو را با اولياى خود همراه نموده و در پناه خود بپذيرد. كه اوست كريمترين مخلوقات كه ديدار كننده و زائر و ميهمان خود را رد نمى كند مگر همراه با بر آوردن نيازها و بيش از آن .

يقين داشته باش ، او رحمتى براى جهانيان است . اگر از فيض پاك و نور درخشنده او محروم شدى ، ايراد از تو است و اين اشكال از گناهان تو سرچشمه نمى گيرد - حتى اگر زياد باشد - مگر اين كه ايمان تو ناقص ‍ باشد، پس ايمان خود را اصلاح نموده و از كفر و شرك آشكار به خداوند پناه ببر.

ولى گاهى اوقات تاريكى گناهان مانع درك فيضهاى زيارت او كه شامل تو نيز مى گردد شده و تو را از ديدن نورهايى كه به تو رسيده است محروم مى كند. كه اگر دل و شعورى داشتى حتما آن را درك كرده و از بعضى از آثار آن آگاهى پيدا مى كردى . زيرا مهربانى او به امت مؤ منش كه داراى ولايت خاندانش مى باشند معلوم است ، گرچه گناهكار باشند. و اگر چنين نباشد، چرا گناهكاران را شفاعت مى كند؟ و در اين صورت ديدار كننده اى كه به ديدار او رفته ، به او سلام كرده ، با او نجوا كرده و از خوارى خود نزد او شكوه نموده است ، حقوق بيشترى دارد كه نزد او از بين نمى رود. تمام كسانى كه اخلاق كريمانه او در مدت زندگى و رفتار او با عموم مسلمانان و بخصوص با كسانى كه به ديدار او رفته و خواستار رفع حوائج خود توسط او مى شدند را ديده اند از اين مطلب آگاهى دارند. اين امر در حال وفات بخاطر نزديك شدن به منبع فيض و نور در او بيشتر است . و آيا در ميان امت او كسى هست كه فكر كند مسلمان مؤ منى مسافت دور و درازى را با رنج و مشقت و با شوق زيارت او و اميدوارى به پذيرش و بخشش او و بخاطر نزديك شدن به خداى متعال بپيمايد ولى با نااميدى از عطايا و محروميت از بخشش و كرم او باز گردد. چنين انتظارى از باديه نشينها هم نمى رود، چه رسد به كريمترين آفريده هاى خدا، مظهر رحمت خدا و داراى اخلاق خدايى .

بهر حال واجب است زائرين او (صلى الله عليه و آله و سلم ) انتظارى جز فضل و كرمش از او نداشته و از فيض زيارت و نورهاى توجه او يارى جسته و از درخشندگى رو نمودن او، نور بگيرند. كه هر تاريكى را روشنى بخشيده و از فيض خود تمام آفريده ها را برخوردار نموده است . درخشنده ترين نور خدا و پاكترين فيض اوست .

در بارگاه او زياد توقف كرده و از اين مطلب دلتنگ نشو كه عاقل از سود بردن دلتنگ نمى گردد. در ضريح مقدس او قبر سرور بانوان را زيارت نموده و هنگام زيارت او مطالبى را كه در زيارت آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفتيم ، انجام دهد. زيرا او پاره تن ، دختر و محبوب او مى باشد.

بعد از زيارت آنها و همانند زيارت او به زيارت امامان بقيع رفته و همانگونه كه در زيارت او گذشت ، آنان را زيارت كن . كه آنان مانند خود او هستند. كسى كه آنان را اطاعت كند از او فرمانبردارى كرده و كسى كه آنها را دوست بدارد او را دوست داشته است . آنان جانشينان و خاندان او بوده و همگى يك نور هستند.

همانگونه كه بعد از آشكار شدن آثار اجازه وارد بارگاه او شدى ، بكوش ‍ كه بازگشت نيز بعد از ظهور آثار اجازه او باشد. و وقتى خواستى خارج شوى كمى پس پس برو و دوباره به جاى خود برگشته و كمى بايست و اين عمل را تكرار كن . وقتى از حرم خارج شدى آستانه در را ببوس .

بايد بدنت بتنهايى باز گشته و تو بهمراه دل ، روح ، و فكرت پيش حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) مانده و در خدمت او باشى . و وقتى به آخر هر جاده اى رسيدى و خواستى وارد جاده ديگرى شوى ، باز گشته و با سلام به آن حضرت اشاره كن تا به منزلت برسى .

در روزهاى توقف در مدينه مشرفه ، از تمام جاهايى كه روايت شده است كه او در آنجا توقف نموده يا وارد شده است و نيز از محل شهادت اهل بيت او ديدن كن . هنگام وداع در دل ، روح ، عقل و تمام وجودت حالى متناسب با وداع او بوجود بياور هنگام خداحافظى با قبر او مانند كسى باش كه با روح و زندگى خود خداحافظى مى كند. و براى خداحافظى با او دعا و سلامى رساتر از آنچه امام سجاد (عليه السلام ) هنگام وداع ماه رمضان بوجود آورند، بوجود آورده و آن را بخوان . زيرا حقوق ماه رمضان گرچه بزرگ است ولى در مقابل حقوق او (صلى الله عليه و آله و سلم ) كم و اين عمل جزئى از اجزاى حقوق زياد و واجب آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى باشد. و همانگونه كه با پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) وداع نمودى با سرور بانوان و امامان بقيع (عليهم السلام ) وداع كرده و سپس با مدينه مشرفه وداع نما. و همينطور هر كدام از امامان را زيارت كرده و با هر كدام بطور مناسب مناجات كن . و در زيارت سيدالشهداء علاوه بر آنچه گفته شد، در طول راه و در كربلا از غذاها و نوشيدنيهاى ممتاز استفاده نكن . از غذاها و لباسهاى پايين استفاده كرده ، ژوليده موى و خاك آلوده باش . و تا مدتى كه در كربلا هستى خوشيها را ترك كرده و عزادار باش . مصيبت او و خانواده و همراهان او را يك به يك ذكر نموده و از اين كه نتوانستى در مقابل او به شهادت رسيده و جانت را در مقابل او فدا كنى عميقا اظهار تاءسف كن .

زيارت آنان اسرارى دارد كه در اين مختصر نمى گنجد.