سلمان فارسى استاندار مداين

احمد صادقى اردستانى

- ۹ -


فصل 8: سخنان حكيمانه و روشهاى سازنده

سخنان حكيمانه و روشهاى سازنده

سلمان فارسى را، داناى به احكام دو كتاب آسمانى، يعنى انجيل و قرآن، و به‏بيان امام صادق(ع) داناى به معارف شريعت‏حضرت عيسى(ع) و پيامبر اسلام‏دانسته‏اند (1) .

«فضل بن شاذان‏» هم گفته: كسى از سلمان در اسلام، فقيه‏تر و عالم‏تر نبوده‏است (2) .

امام على(ع) هم سلمان را: لقمان حكيم امت ناميده است (3) .

و امام صادق(ع) نيز فرموده است: علم و دانش سلمان، درياى مواج بى‏پايان‏است (4) .

اكنون از داناى به احكام دو شريعت، فقيه‏ترين افراد امت، لقمان حكيم‏مسلمانان و درياى بى‏كران علم ودانش و حكمت، غير از اينكه در فصلهاى ديگراين كتاب، مطالبى را بررسى كرديم، در اين فصل به‏طور جداگانه، سخنان آموزنده وحكيمانه اين صحابى جليل‏القدر را، در زمينه مسايل اعتقادى، اخلاقى و اجتماعى،مورد مطالعه و بررسى قرار مى‏دهيم:

1- شكرگزارى

عبدالله بن سنان، از امام صادق(ع) روايت كرده، كه آن حضرت فرمود: سلمان‏خطابه‏اى ايراد كرد و گفت: حمد خدايى را كه مرا به دين خويش هدايت كرد، پس‏از آنكه در اين وادى نبودم و مستوجب آتش مى‏شدم. تا اينكه خداوند مهربان‏محبت‏خويش را در قلب من قرار داد، و در حالى كه گرسنه و تشنه بودم و قوم وخويشم مرا طرد كردند و هيچ مال و مركبى نداشتم، به حضور محمد(ص) رسيدم،علم و عرفان آموختم، و نشانه‏هايى بدست آوردم، كه معلوم شد خداوند مرا ازگمراهى و آتش نجات داده، و به دنياى معرفت اسلام وارد شدم... (5) .

2- كار جانشينى

على بن يونس عاملى، از سبط بن جوزى روايت مى‏كند: گروهى از اصحاب‏پيامبر(ص) از سلمان سؤال كردند: كار جانشينى رسول خدا(ص) بعد از آن‏حضرت به عهده كيست؟ سلمان اشعارى خواند كه ترجمه آن چنين است:

گمان نمى‏كنم اين مقام از خاندان هاشم، و از ميان آنان متعلق به غير«ابوالحسن - ع‏» باشد.

آيا على(ع) اول كسى نيست، كه به سوى قبله نماز خواند؟ و نيز از همه مردم به‏احكام و آداب دين داناتر است؟

در ميان مردم كسى نيست كه همه گونه خير و صلاح در او جمع شده باشد، وداراى همه فضائل و كمالات انسانى، چون على(ع) باشد.

اصحاب با شنيدن اين سخن از سلمان، به سوى «سقيفه‏» حركت كردند، اماوقتى آنجا رسيدند، ديدند كار از كار گذشته بود، بدين جهت‏باز گشتند و خبر كارانجام شده را به اطلاع سلمان رساندند، وى گفت: كردند و نيك نكردند (6) .

3- فرار از قرآن!

«محمد بن حكيم‏» مى‏گويد: در حضور امام باقر(ع)، سخن از سلمان به ميان‏آمد، آن حضرت فرمود: او سلمان محمدى(ص) بود، به راستى سلمان از خاندان‏ما اهل بيت(ع) است، سلمان بارها به مردم مى‏گفت: شما از آغوش قرآن گريختيدو به احاديث پناه برديد، چون قرآن را كتابى يافتيد كه دقيق است و شما را در اموركوچكى مثل: شكاف روى هسته خرما، پوست نازك ميان خرما و هسته آن، نوارنازك نخى و چيزى كه به اندازه دانه «خردل‏» است، به حساب مى‏كشد، و اين‏دقيق‏كارى براى شما سنگين بود، بدين جهت‏به طرف احاديث‏شتافتيد (به گمان‏اينكه براى شما) گشايش و راه آسانترى وجود دارد (7) .

4- نمونه زن مؤمن

در تفسير آيه: خداوند براى اهل ايمان، زن فرعون را مثال زده (8) چون فرعون به‏خاطر ديندارى او را شكنجه مى‏داد، سلمان مى‏گويد: آن زن را زير آفتاب داغ‏شكنجه مى‏دادند، و هرگاه او را رها مى‏كردند و كنار مى‏رفتند، فرشتگان الهى بر اوسايه مى‏انداختند و آن زن خانه‏اى را كه در بهشت‏برايش ساخته بودند، مشاهده‏مى‏كرد (9) .

5- محروميت از نماز شب

كسى براى راهنمايى به سلمان فارسى مراجعه نمود و گفت: اى ابوعبدالله!علت چيست كه من براى خواندن نماز شب توانايى ندارم و اين توفيق از من سلب‏شده است؟

سلمان پاسخ داد: در روز گناه و نافرمانى خداوند را انجام مده. البته مردى هم به‏حضور اميرمؤمنان(ع) رسيد و گفت: من از نماز شب محروم هستم.

امام على(ع) هم فرمود: تو مردى هستى، كه گناهانت دست و پاى تو را بسته‏است (10) .

6- قلب و پيكر

ابوبخترى، از سلمان روايت مى‏كند، كه وى مى‏گفت: داستان قلب انسان و پيكراو، مانند شخص نابينا و رفيق زمينگير او مى‏باشد، زيرا شخص زمينگير چشم داردولى كمر و قدرت حركت ندارد، كه بتواند برخيزد و ميوه را از شاخه درخت‏بچيند،اما چون چشم دارد رفيق نابيناى خود را راهنمايى مى‏كند، او ميوه را مى‏چيند وخود مى‏خورد وبه رفيق زمينگير هم مى‏خوراند (11) .

اين سخن حكيمانه سلمان، غير از اينكه هماهنگى و لزوم همكارى در عناصروجودى شخص انسان را براى پيشرفت كارها و رسيدن به نيازمنديها بيان مى‏كند،ضرورت هماهنگى و تعاون افراد و عناصر انسانى را در ساختار جامعه بشرى روشن‏مى‏گرداند، چنانكه شاعر هم سروده است:

يكى چشم و آن ديگرى، پا شويم به هر جا كه بايد، در آنجا شويم

يك آييم ما هر دو تن، زان سپس به هر كار ما را بود، دست رس

حكيمانه گفت و پذيرفت، لنگ رهيدند آن هر دو، از قيد و ننگ

به گيتى اگر بنگرى، فى المثل همه خلق، در حكم كور و شل (12)

7- ميهمان ناشكر!

حضرت عبدالعظيم بن عبدالله حسنى(ع) از اجداد خود (13) و آنان از امام على(ع)روايت مى‏كنند: سلمان، ابوذر را به خانه خويش دعوت كرد، اما بيش از دو عدد نان‏سر سفره نگذاشت!

ابوذر، كه از اين پذيرايى ساده و زاهدانه تعجب كرده بود، نانها را اندكى جابجانمود و غير از آن چيز ديگرى را مشاهده نكرد!

سلمان كه متوجه رفتار انتظارمندانه ابوذر شده بود، گفت: ابوذر! چرا اين دو عددنان را اين طرف و آن طرف مى‏كنى؟

ابوذر گفت: بيم داشتم كه مبادا نانها درست پخته نشده باشد!

سلمان با ديدن آن رفتار سخت‏خشمناك شد و گفت: با چه جراتى نانها را زير ورو كرده، و ناسپاسى مى‏كنى؟ به خدا سوگند، براى تهيه همين نان، آب، فرشتگان‏مامور انتقال آب به بادها، و انتقال بادها به ابرها و تبديل ابرها به بارانى كه به زمين‏مى‏بارد، تلاش كرده‏اند، رعد جهيدن كرده، و بالاخره زمين و چوب و آهن وحيوانات و آتش و هيزم و نمك و عناصرى كه نمى‏توان شمرد، فعاليت و همكارى‏كرده‏اند، تا اين نان پديد آمده است. آن وقت چگونه مى‏توانى شكر اين همه نعمت‏را به جا آورى؟

«ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى

همه از بهر تو، سر گشته و فرمان بردار شرط انصاف نباشد، كه توفرمان نبرى‏» (14)

ابوذر، با شنيدن سخنان حيكمانه سلمان، گفت: نخست‏به درگاهى الهى توبه ودرخواست آمرزش مى‏كنم، و نيز از رفتارى را كه ناپسند مى‏دارى، از تو پوزش‏مى‏طلبم (15) .

اين نكته قابل توضيح است كه: امام صادق(ع) فرموده است: هرگاه كسى ازبرادران دينى به خانه‏ات آيد، با هر چه موجود است او را پذيرايى كن، اما چنانچه‏خود او را دعوت كرده‏اى، اگر چه با زحمت هم شده، بايد درست از ميهمان‏پذيرايى نمايى (16) تا حق ميهمان ضايع نگردد.

بنابراين، سلمان هم با توجه به اينكه خود، ابوذر را دعوت نموده، مى‏بايست ازاو پذيرايى مناسب به عمل آورد، در حالى كه ملاحظه كرديم، بر خلاف اين وظيفه‏رفتار نموده است.

در اين صورت، عمل سلمان را چگونه بايد توجيه كرد؟ بايد بگوييم: سخن امام‏صادق(ع) در شرايط عادى و براى افراد معمولى است، در حالى كه «زهد سلمان‏»او را در مقام شخصيت فوق‏العاده و استثنايى قرار داده، به خصوص اگر اين‏ميهمانى در زمان استاندارى وى بر «مداين‏» صورت گرفته باشد، كه در اين صورت‏مقام بلند و موقعيت‏خاص وى، نسبت‏به مردم و جامعه اسلامى، اينگونه‏مراقبتهاى اخلاقى و اجتماعى را، مى‏طلبيده است.

8- ميهمانان پر توقع

ابووائل، مى‏گويد: من با دوستى كه همراه داشتم، به خانه سلمان فارسى واردشديم، و مدتى نزد او مانديم تا اينكه وقت غذا خوردن رسيد.

سلمان گفت: اگر رسول خدا(ص) مرا از تكلف (خويشتن را براى ميهمان به‏زحمت زياد انداختن) منع نكرده بود، براى شما زحمت زياد مى‏كشيدم (و پذيرايى‏مناسب انجام مى‏دادم)، آنگاه سفره را پهن كرد، و سپس نان و نمك ساده‏اى كه باآن نمك چيزى مخلوط نشده بود، آورد.

اما رفيق من گفت: اگر مقدارى «مرزه‏» يا «اوشن‏» بود كه با نمك مخلوطمى‏كرديم، وضع غذا بهتر مى‏شد.

سلمان، با شنيدن اين تقاضا آفتابه خود را فرستاد، تا نزد كاسب گروگان بگذارند وسبزى خشك «مرزه‏» يا «اوشن‏» تهيه شد. وقتى غذا خوردن را به پايان رسانديم‏دوست من گفت: حمد خداوندى را كه ما را با خوردن اين غذا، قانع و سازگار قرارداد.

اما سلمان، با شنيدن چنين ستايشى از ميهمان پرتوقع گفت: اگر با خوراك موجودقانع و سازگار بودى، آفتابه من به گروگان نمى‏رفت (17) .

آرى، سلمان مى‏خواست، سخن رسول خدا(ص) كه فرموده بود: من افرادزحمت‏ساز و دردسرآور را دوست نمى‏دارم (18) و هم چنين فرموده بود: نحن معاشرالانبياء و الاولياء، برآء من التكلف (19) را لباس عمل پوشانده باشد.

9- شش چيز عجيب!

امام صادق(ع) فرموده است: سلمان فارسى مى‏گفت: من از شش چيز تعجب‏مى‏كنم: سه چيز مرا به خنده مى‏اندازد، و سه چيز مرا به گريه وادار مى‏كند!

اما آن سه چيزى كه موجب گريه من مى‏شود: جدايى از دوستانم محمد(ص) وحزب و ياران صالح او، وحشت از شروع روز قيامت، و آن‏گاه كه در پيشگاه خداوندقرار مى‏گيرم، مى‏باشد.

اما آن سه چيزى كه سبب خنده من مى‏شود: وضع افرادى است كه دنبال دنيامى‏روند، اما مرگ آنها را دنبال مى‏كند، كسى كه از خود و خدا غافل است اما هرگزخداوند او را و اعمال او را مورد غفلت و فراموشى قرار نمى‏دهد، و كسى كه باقهقهه دهان خود را پر از خنده مى‏كند، و نمى‏داند خداوند از او راضى يا خشمناك‏است! (20) .

10- حالت چطور است؟

«ابن مسيب‏» روايت مى‏كند: اميرمؤمنان(ع) يك روز از خانه خارج شد و باسلمان برخورد كرد، فرمود: حالت چطور است، اى ابو عبدالله؟

سلمان گفت: سر از خواب بر داشتم، در حالى كه در چهار غم و فكر به سر مى‏برم!

امام على(ع) فرمود: چه غم و غصه‏هايى دارى؟

سلمان جواب داد: غم وغصه افراد خانواده كه نان مى‏خواهند و نيازمنديهايى‏دارند، به فكر خداوند متعال بودم كه از من اطاعت مى‏خواهد، در فكر و غم كارشيطان بودم كه به گناه راهنمايى مى‏كند، و نيز در فكر كار ملك موت بودم كه از من‏روح طلب مى‏كند!

امام على(ع) فرمود: سلمان! به تو مژده مى‏دهم كه براى هر يك از اين فكرها وغمها، در پيشگاه خداوند داراى درجه و مقامهايى خواهى بود. زيرا من هم يك روزبه حضور رسول خدا(ص) رسيدم و آن حضرت به من فرمود: در چه حالى به سرمى‏برى؟

گفتم: غير از آب چيزى ندارم، و غم و غصه دو كودكانم حسن و حسين(ع) مرارنج مى‏دهد.

رسول خدا(ص) فرمود: اى على(ع)! غم و غصه عيال پوششى از آتش دوزخ‏است، اطاعت‏خداوند امان از عذاب، صبر بر تهيدستى و نادارى جهاد و بلكه بالاتراز شصت‏سال عبادت است، و به فكر مرگ بودن كفاره گناهان مى‏باشد.

اى على(ع)! اين را بدان، كه روزى بندگان به عهده خداوند متعال است، و غم وغصه تو به حال آنان نفع و ضررى ندارد، اما تو از اين غمخوارى پاداش مى‏برى، درعين حال، سخت‏ترين غمها، غم و غصه عيال و اعضاى خانواده است (21) .

11- كيف اصبحت؟

«جابر بن عبدالله انصارى‏» مى‏گويد: به سلمان گفتم: شب را چگونه به صبح‏آوردى؟

سلمان گفت: چگونه شب را به صبح مى‏آورد، كسى كه پايان كار او مرگ است؟خانه او قبر خواهد بود، جانوران داخل زمين همسايگان وى، و اگر خداوند او رامشمول غفران خويش قرار ندهد، آتش جايگاه او است؟! (22) .

12- ظلم به مردم

جرير بن عبدالله مى‏گويد: به درختى عبور كردم، كه شخصى زير آن خوابيده وپارچه‏اى را روى خود انداخته بود، اما به خاطر گردش خورشيد، آفتاب روى آن‏شخص مى‏تابيد، من پارچه را روى او كشيدم، اما وى در آن حال بيدار شد و من‏متوجه شدم او سلمان فارسى است، و خدمت‏خود را در حق او توضيح دادم.

آن‏گاه سلمان، بدين‏گونه به نصيحت من پرداخت: اى جرير! در برابر خداوندمطيع و فروتن باش، زيرا هر كس در دنيا در برابر خداوند فروتن و تسليم باشد، روزقيامت‏خداوند به او مقام بلندى خواهد داد.

اى جرير! مى‏دانى ظلمات روز قيامت از چيست؟

گفتم: نمى‏دانم.

سلمان گفت: ظلم الناس بعضهم بعضا فى الدنيا.

ظلم و ستم مردم در دنيا نسبت‏به هم، موجب تاريكى و ظلمات روز قيامت‏مى‏شود (23) .

13- زيان حرف زياد

سلمان فارسى مى‏گويد: اكثر الناس ذنوبا يوم القيامة، اكثر هم كلاما فى معصية‏الله (24) .

گناه افرادى روز قيامت‏بيشتر خواهد بود، كه بيش از ديگران در راه گناه ومعصيت‏خداوند سخن گفته باشند.

14- سجده و همنشينى

سلمان مى‏گويد: اگر لذت سجده در برابر خداوند متعال، و همنشينى با افرادخوش سخن نبود، كه عطر سخن آنان چون بوى خرماى تازه دلاويز است، آرزوى‏مرگ مى‏كردم (25) .

15- عذاب قبر

امام محمد باقر(ع) روايت كرده: كسى نزد سلمان فارسى رفت و گفت: براى من‏چيزى بيان كن، اما سلمان در برابر او سكوت كرد، آن مرد بار دوم درخواست‏خودرا تكرار كرد، ولى سلمان باز هم سكوت كرد! بدين جهت آن مرد پشت‏خويش را به‏سلمان كرد تا از نزد او برگردد، اما در آن حال قرائت مى‏كرد: آنهايى كه آيات دوشن مارا كه ما براى هدايت‏خلق نازل كرديم، كتمان نمودند.. (26) .

سلمان با شنيدن اين آيه قرآن، او را صدا زد (و در حالى كه وضع فكرى آن‏شخص را مى‏دانست) گفت: ما اگر كسى را امين يافتيم، براى او مطالبى بيان‏مى‏كنيم، اما به تو مى‏گويم: خود را براى «نكير» و «منكر» كه در قبر به سراغ تومى‏آيند آماده كن.

آنان از تو درباره پيغمبر(ص) و «سفارشهاى او» سؤال مى‏كنند، اگر شك وترديدى كردى، يا زير بار نرفتى، با پتك آهنين به سر تو مى‏زنند كه خاكستر مى‏شوى!

مرد گفت: بعد از آن چه مى‏شود؟

سلمان گفت: بعد زنده مى‏شوى و مورد عذاب و مجازات قرار مى‏گيرى.

مرد گفت: نكير و منكر چه كسانى هستند؟

سلمان گفت: آن دو مامورداخل قبر مى‏باشند.

مرد گفت: مگر فرشتگان در قبر هم مردم را عذاب مى‏كنند؟

سلمان گفت: آرى، چنين است (27) .

16- ميزان عمل

امام صادق(ع) فرموده است: ميان مردى (كه گرفتار روحيه نژادپرستى بود، وفضايل افراد غير عرب را نمى‏پذيرفت) با سلمان فارسى گفت و گوى تندى واقع‏شد.

آن مرد گفت: تو كيستى، و من كيستم؟!

سلمان (با بيان حكيمانه و هوشمندانه) پاسخ داد: اما اول پيدايش من و تو نطفه‏نجسى است، و آخر كار من و تو هم لاشه گنديده‏اى خواهد بود، اما وقتى روزقيامت فرا رسد و ميزان عمل برقرار گردد، هر كس كفه ميزان عمل او سبك بود، اوپست و فرومايه است، و كسى كه ميزان عمل او سنگين بود، كريم و بزرگوار خواهدبود (28) .

17- ارتباط ارواح

«سعيد بن مسيب‏» روايت مى‏كند: سلمان و عبدالله بن سلام، به هم رسيدند و باهم قرار گذاشتند، هر يك جلوتر از ديگرى از دنيا برود، از وضعى كه در جهان پس ازمرگ براى او پيش مى‏آيد، به كسى كه هنوز زنده است، اطلاع دهد.

عبدالله بن سلام گفت: اين كار چگونه ممكن است؟

سلمان گفت: ان ارواح المؤمنين فى برزخ الدنيا من الارض تذهب حيث‏شائت، و نفس الكافر فى سجين (29) .

ارواح اهل ايمان، در «برزخ‏» دنيا كه روى زمين است (به سر مى‏برند) و هر جابخواهد مى‏روند، اما جان افراد كافر در «عذاب سجين‏» (30) و حبس و زندان گرفتارمى‏باشند.

18- آموختن ضرورى

«ابوبخترى‏» روايت مى‏كند: سلمان به «حذيفه يمان‏» گفت: ان العلم كثير، والعمر قصير، فخذ من العلم ما تحتاج اليه فى امر دينك، ودع ما سواه و لا تعانه (31) .

دامنه علم و دانش وسيع است، اما عمر انسان كوتاه مى‏باشد. بنابراين، علمى رابياموز كه در راه ديندارى خود بدان احتياج دارى، و به علوم ديگر توجه نداشته‏باش و آن را رها كن.

19- بيمارى و گرفتارى مؤمن

سعيد بن مسيب مى‏گويد: با سلمان، به عيادت دوست او كه از قبيله «بنى كنده‏»بود رفتيم، سلمان با مشاهده آن دوست‏بيمار گفت: ان الله تعالى يبتلى عبده‏المؤمن بالبلاء، ثم يعافيه، فيكون كفارة لما مضى، فيستعتب فيما بقى (32) .

خداوند متعال، بنده مؤمن خود را به بلا و بيمارى مبتلا مى‏كند، سپس او راعافيت مى‏بخشد، و اين بيمارى كفاره گناهان گذشته او مى‏گردد، و از آن پس راه‏توبه و پاكى را پيش مى‏گيرد.

20- براى عبور از صراط

سلمان نامه‏اى براى «ابودرداء» ارسال داشت و در آن نوشت: برادرم! بپرهيز ازجمع‏آورى ثروت زياد دنيا، كه نتوانى شكر و حق آن را ادا كنى، زيرا من از رسول‏خدا(ص) شنيدم، كه مى‏فرمود: روز قيامت ثروتمندى را كه با ثروت خود، اطاعت‏خداوند را انجام داده، در حالى كه ثروت او در برابرش قرار دارد، حاضر مى‏كنتد،آنگاه صراط مانع عبور او مى‏شود، اما مال و ثروت به او مى‏گويد: عبور كن چون‏حق خدا را كه در من بود ادا كرده‏اى.

سپس ثروتمندى را كه با مال خود اطاعت‏خداوند را انجام نداده، با دارايى او كه‏بر كتف او قرار داده شده، حاضر مى‏كنند، اما صراط مانع عبور او مى‏شود، آن وقت‏مال و ثروت او به او مى‏گويد: واى به حال تو! چرا حق خدا را از من نپرداختى؟ وخلاصه به سرزنش و هلاكت او مى‏پردازند (33) .

21- حساب خواب

زمخشرى مى‏نويسد: سلمان فارسى مى‏گفت: انى لاحتسب نومتى، كما احتسب‏يقظتى (34) .

من حساب خواب خود را هم دارم، همانطور كه حساب بيدارى (و فعاليت‏روزانه و كارهاى) خود را دارم.

22- اهميت امانت

هم چنين، زمخشرى مى‏نويسد: كسى به سلمان گفت: فلانى براى تو سلام رساند.

سلمان گفت: اما انك لولم تفعل، لكانت امانة فى عنقك! (35) .

اگر سلام او را نرسانده بودى، امانتى به عهده تو مى‏ماند، كه آن را ادا نكرده بودى!

23- دعاى بعد از غذا

امام باقر(ع) فرموده است: پيوسته شيوه سلمان اين بود كه، هرگاه دست از غذاخوردن مى‏كشيد، مى‏گفت: خدايا! غذاى فراوان و پاكيزه‏اى به من عطا كردى، آن راافزون گردان، و من سير و سيراب شدم، آن را بر من گوارا كن (36) .

24- درد پسند

در روايتى آمده است، هرگاه سلمان مريض مى‏شد، به او مى‏گفتند: مى‏خواهيم‏براى تو طبيب بياوريم.

سلمان مى‏گفت: طبيب (خداوند) خود مرا بيمار كرده است.

مى‏گفتند: از خداوند عافيت و سلامتى خود را درخواست كن.

سلمان پاسخ مى‏داد: او به وضع و حال من آگاه است و احتياج به درخواست‏من ندارد (37) .

البته سلمان، با توجه به مقام زهد و عرفان بلند خويش، كه گوياى مقام رضا وتسليم او در برابر ذات مقدس خداوند است، و «پسندد آنچه را جانان پسندد» اين‏سخن را بيان داشته است، اما براى افراد معمولى و شرايط عادى در روايت‏مى‏خوانيم:

امام صادق(ع) فرمود: عليك بالدعاء، فان فيه شفاء من كل داء (38) .

هرگز دعا را فراموش نكنيد، زيرا در «دعا» شفاى هر دردى وجود دارد.

25- گسترش سلام

از امام صادق(ع) روايت‏شده، كه سلمان فارسى رحمة‏الله عليه بارها مى‏گفت:افشوا سلام الله، فان سلام الله لا ينال الظالمين (39) .

سلام الهى را پيوسته گسترش دهيد (به همه كس سلام كنيد و نگران نباشيد) زيرا سلام‏الهى، به حال ظالمان سودى نخواهد بخشيد.

26- خطر حرص زياد

سهل بن حنيف، مى‏گويد: ميان سلمان و شخصى، بحث و گفت و گويى واقع‏شد، (وقتى سلمان ديد آن شخص زير بار حق نمى‏رود) گفت: خدايا! اين شخص رازنده بدار، تا به يكى از سه مصيبت گرفتار گردد. اما وقتى خشم او فرو نشست،سؤال كردم: اى ابو عبدالله! مى‏خواستى در حق او چه نفرينى كنى؟

سلمان پاسخ داد، فقط براى تو بيان مى‏كنم، مصيبتهاى سه‏گانه: فتنه دجال، وفتنه كسى كه او را كفن مى‏كند، و فتنه حرص شديدى است كه چنان بر مردم مسلطمى‏شود، كه در آن حال هر بلايى به سر آنها آيد (و هر ضربه دينى ببينند) نگرانى‏نخواهند داشت (40) .

27- نماز شب

در روايتى مى‏خوانيم: كسى از سلمان تقاضا كرد، او را راهنمايى كند، كه چه‏خصلتهايى را به كار گيرد، تا موجب تقويت روابط ميان خلق و خدا گردد؟

سلمان سفارش كرد: سلام را گسترش دهد، نيازمندان را اطعام كند، و آن گاه كه‏مردم در خواب به سر مى‏برند، به نماز شب و راز و نياز با خداوند برخيزد (41) .

28- طبيب مؤمن

ابو سعيد وهبى، روايت مى‏كند كه سلمان مى‏گفت: وضع هر شخص مؤمن دردنيا، مثل وضع مريضى است كه، طبيب او همراه اوست، و درد و درمان او رامى‏داند. هرگاه آن مريض مى‏خواهد غذاى نابابى را كه به ضرر وست‏بخورد، او رااز آن غذا باز مى‏دارد، و مى‏گويد: به آن نزديك مشو كه موجب هلاكت تو مى‏گردد،و بالاخره آن طبيب پيوسته مراقب او مى‏باشد، تا بهبودى يابد.

آرى، وضع يك مؤمن هم چنين است، در دنيا به خيلى چيزها و كارها تمايل‏پيدا مى‏كند، اما خداى مهربان او را از آنها باز مى‏دارد، تا بدين وسيله سالم بماند،اعمال او موجب رضايت‏خداوند قرار گيرد، و خداوند او را به بهشت وارد گرداند (42) .

29- آموزش حكمت

ميمون بن مهران، روايت كرده است: حذيفة بن يمان و سلمان فارسى، به خيمه‏زن عربى از طايفه «نبط‏» وارد شدند، و از او سؤال كردند: در خيمه جاى پاك وطاهرى هست، تا آنان نماز بخوانند؟

زن عرب پاسخ داد: براى خواندن نماز، قلب خويش را پاك گردانيد. آن‏گاه يكى‏از آنان گفت: سخن حكيمانه اين زن را بگير و به كار ببند، اگر چه اين سخن حكيمانه، ازقلب زن كافرى تراوش كرده است (43) .


پى‏نوشتها:

1. نفس‏الرحمن، ص 218; الدرجات الرفيعة، ص 211; شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحديد، ج 18، ص 36.

2. الدرجات الرفيعة، ص 211.

3. شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحديد، ج 18، ص 36.

4. الاختصاص، ص 8; الدرجات الرفيعة، ص 209; نفس الرحمن، ص 128.

5. الدرجات الرفيعة، ص 218; بحارالانوار، ج 22، ص 387.

6. نفس‏الرحمن، ص 545; صراط المستقيم الى مستحق التقديم، ج 1، ص 205.

7. الدرجات الرفيعة، ص 210; بحارالانوار، ج 22، ص 385.

8. سوره تحريم، آيه 11.

9. حلية الاولياء، ج 1، ص 206; مجمع‏البيان، ج 10، ص 319.

10. نفس‏الرحمن، ص 325; التوحيد للصدوق، ص 97.

11. حلية الاولياء، ج 1، ص 205 و فتاوى صحابى كبير سلمان، ص 122.

12. فتاوى صحابى كبير سلمان، ص 123.

13. رجوع كنيد به: زندگى حضرت عبدالعظيم(ع) اثر ديگر اينجانب.

14. سعدى، كليات، ص 53.

15. نفس الرحمن، ص 523.

16. بحارالانوار، ج 72، ص 453 و رجوع كنيد به كتاب ديگر اينجانب: اخلاق خانواده، ج‏1، فصل: آداب‏مهماندارى در اسلام.

17. شرح نهج‏البلاغه ابن ابى الحديد، ج 3، ص 155; بحارالانوار، ج 22، ص 384.

18. بحارالانوار، ج 72، ص 454.

19. بحارالانوار، ج 70، ص 394.

20. الاختصاص، ص 225; نفس الرحمن، ص 515; حلية الاولياء، ج 1، ص 207.

21. نفس‏الرحمن، ص 533; جامع‏الاخبار، ص 107، فصل 49.

22. نفس الرحمن، ص 532; جامع‏الاخبار، فصل 49، ص 106; حلية الاولياء، ج 1، ص 187.

23. حلية الاولياء، ج 1، ص 202; الدرجات الرفيعة، ص 217.

24. فتاوى صحابى كبير سلمان، ص 106.

25. بحارالانوار، ج 22، ص 384; نفس الرحمن، ص 517.

26. سوره بقره، آيه 159.

27. بحارالانوار، ج 6، ص 235; نفس الرحمن، ص 518.

28. الدرجات الرفيعة، ص 212; علل الشرايع، ص 276.

29. نفس الرحمن، ص 524; صفوة الصفوة، ج 1، ص 551.

30. اشاره به آيه 8، سوره مطففين.

31. حلية‏الاولياء، ج 1، ص 189.

32. حليلة الاولياء، ج 1، ص 206.

33. نفس الرحمن، ص 547.

34. ربيع‏الابرار، ج 1، ص 39.

35. ربيع‏الابرار، ج 1، ص 39; حلية الاولياء، ج 1، ص 201.

36. مكارم الاخلاق، ص 143.

37. نفس الرحمن، ص 548.

38. بحارالانوار، ج 90، ص 295.

39. اصول كافى، ج 2، ص 644.

40. حلية الاولياء، ج 1، ص 199.

41. حلية الاولياء، ج 1، ص 204.

42. حلية الاولياء، ج 1، ص 207 و 206.

43. حلية الاولياء، ج 1، ص 207 و 206.