مردان علم در ميدان عمل (جلد ششم)

سيد نعمت الله حسينى

- ۷ -


بخش چهارم : مجاهده و مبارزه عليه ظلم و فساد
روحانيت چراغى كه هرگز نمى ميرد




 
عاشق صدق و صفا همگام با روحانيت است
 
زانكه اين جان بخش مى در جام روحانيت است
 
گر درخشد خوش فروغى در دل روشندلان
 
چشمه آن مهر زرين نام روحانيت است
 
گر به سرها شور حق بينى و بر لبها خروش
 
آن همه جوش و خروش از جام روحانيت است
 
شوكت اسلام و دين رسوائى كفر و نفاق
 
حاصلى از سعى و از اقدام روحانيت است
 
وحدت مستضعفان پيوند دانشگاه و دين
 
يك اثر ز آثار خوشفر جام روحانيت است
 
راه روحانيت آگه بود راه امام
 
مشى رهبر منبع الهام روحانيت است
 
يارب اين نوح زمان را حفظ كن كين پير عشق
 
روز طوفان مايه آرام روحانيت است
 
كرد ثابت آزمانها كانچه ماند استوار
 
بر ره حق و عدالت گام روحانيت است
 
گر جهان پر گردد از طوفان نميرد اين چراغ
 
تا جهان باقيست باقى نام روحانيت است (147)
 
محمد حسين بهجتى (شفيق )

 
بيان امام حسين عليه السلام در اقسام جهاد
حضرت امام حسين عليه السلام فرموده است : جهاد بر چهار نوع است ، دو نوع آن ما فرض الله مى باشد، سومى سنت پيامبر است ولى متكى به ما فرض الله ، چهارمى فقط سنت پيامبر صلى الله عليه و آله است .
اما دو نوع نخستين يكى جهادى است كه انسان با نفس خويشتن مى نمايد تا آنرا از معصيت و گناه باز دارد و اين بزرگترين جهاد است .
دومى مجاهده و پيكار با كفارى است كه بر عليه شما به جنگ برخاسته است ، اما جهادى كه سنت پيامبر صلى الله عليه و آله و متكى به ما فرض ‍ الله است نبرد با دشمن مى باشد زيرا پيكار و نبرد دشمن نسبت به تمام امت اسلامى از ما فرض الله است بدانگونه كه اگر ترك شود عذاب الهى آنان را فرا مى گيرد و همين جهاد نسبت به امام و پيشوا سنت پيامبر صلى الله عليه و آله محسوب مى شود بر امام و پيشوا لازم است كه امت را بر عليه دشمن بسيج كند.
چهارمين نوع جهاد كه فقط سنت پيامبر (ص ) محسوب مى شود آن تلاش و كوششى است كه در راه احياء سنن و تعاليم پيامبر (ص ) انجام مى گيرد، تلاش در راه زنده ساختن تعاليم رسول الله از بهترين اعمال است .
پيامبر (ص ) فرموده است : هر كس سنتى از سنن پيامبر رازنده نگه دارد پاداش آن و پاداش كسى كه به آن سنت عمل كرده تا روز قيامت بر او خواهد بود بى آنكه از پاداش عمل كننده كاسته شود.
((وقد قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : من سن سنة فله اجرها و اجر من عمل بها الى يوم القيامة من غير ان ينقص من اجور هم شيئا))(148).

 
نقش روحانيت شيعه در نهضتها
يك آمريكائى كه ظاهرا مسلمان شده به نام ((حامد آلكار)) كتابى نوشته به نام ((نقش روحانيت پيشرو در نهضت مشروطيت ايران )) كه به فارسى هم ترجمه شده ... در اين كتاب بخوبى روشن شده است كه در طول دويست و پنجاه سال دوره قاجاريه ، علماى شيعه همواره در گير مبارزه با سلاطين و در كار رهبرى نهضتهاى ضد سلاطين بوده اند... و بخوبى اين نكته را روشن مى كند كه روحانيت شيعه همواره در كنار مردم بوده و به سود مردم قيام و حركت مى كرده است .
در همين نهضت ملى شدن نفت ايران كه شاهد آن بوديم ديديم كه روحانيت شيعه به رهبرى آيت الله خوانسارى و آيت الله كاشانى و همكارى فدائيان اسلام چه نقش عظيمى داشتند و اگر قدرت و نفوذ اينها نبود محال بود كه نفت ايران ملى شود.
در نهضت ديگرى كه از پانزده خرداد آغاز شد روحانيت تنها نيروى پيشتاز بود، به طريقى هم وارد عمل شد كه توانست اصل فساد را از ريشه بكند.(149)
انقلاب ايران اگر در آينده بخواهد به نتيجه برسد و همچنان پيروزمندانه به پيش برود مى بايد باز هم پرچم انقلاب روى دوش روحانيت و روحانيون قرار داشته باشد، اگر اين پرچم دارى از دست روحانيت گرفته شود و به دست به اصطلاح روشنفكران بيفتد يك قرن كه هيچ يك نسل كه بگذرد اسلام بكلى مسخ مى شود زيرا حامل فرهنگ اصيل اسلامى در نهايت باز هم همين گروه روحانيون متعهد هستند. به اين دليل لازم است روحانيت را اصلاح كرد نه اينكه آنها را از بين برد، روحانيت يك درخت آفت زده است و بايد با آفتهايش مبارزه كرد(150)...

 
ميرزاى شيرازى با فتواى نيم سطرى شاه و كشور را از اسارت انگليس نجاتداد
اگر چه در جلد اول اين كتاب به قضيه تحريم تنباكو اشاره اى شده است ولى به جهت اهميت موضوع در تاريخ ايران و اسلام و بركات وجود علمائى كه مانند مرحوم ميرزاى شيرازى در حفظ احكام شرع مقدس و آزادى و استقلال كشورهاى اسلامى از نيرنگ هاى شيطانى استكبار و غارت ثروتهاى آنها و هجوم فرهنگى و فساد در جوامع اسلامى ذكر آن قابل توجه است .
بدين جهت نكات و مطالب جالبى كه داراى فوائدى است در اينجا مشروح تر ذكر مى شود.

 
استيلاى اجانب به كشور ايران
چون دول اجانب مخصوصا انگليس بر بلاد ايران مستولى شد امتيازات بسيارى از اجناس را گرفتند و اين عمل سبب شد كه بازار تجارت ايران كساد گرديد و لشكر فقر بر بلاد ايران هجوم آور شد و كارخانجات بافندگى تعطيل و معطل ماند، انگليسيها به اينها قناعت نكردند دست به تبليغ زدند و جوانان ايران را فاسد مى كردند و علما را در نظر آنها عضو زائد جامعه و مانع ترقى جلوه مى دادند، فحشاء و منكرات روز به روز بيشتر مى شد و مردمان بى بند و بار و بى سر و پا نيز كه دنبال بازار آشفته مى گردند از اين اوضاع هرج و مرج سوء استفاده مى كردند تا اينكه در سال 1306 (هزار و سيصد و شش ) ناصر الدين شاه به لندن سفر كرد انگليسيها از ناصر الدين شاه استقبال فراوان و پذيرائى خوبى كردند و جشنهاى باشكوهى برپا نمودند شاه جوان غافل از مكر و حيله دشمن در يك جشن باشكوه امتياز توتون و تنباكو را با شرايط زير تا پنجاه سال به انگليسيها واگذار كرد و در مقابل پانزده هزار ليره كه در مدت پنج ماه تحويل بگيرد.

 
شرايط معامله امتياز تنباكو
1 - هيئت كمپانى انگليسى هر سال پانزده هزار ليره در مدت پنج ماه تحويل خزينه سلطان بدهد.
2 - اولياء حكم يعنى هيئت كمپانى انگليس در جميع بلاد ايران كشاورزان را اجبار كند كه توتون و تنباكو نفروشند مگر به اذن صاحب امتياز و فروشنده و خريدار هر دو اجازه را از دفتر صاحب امتياز دريافت بنمايند و هر كس مخالفت نمايد مورد مواخذه قرار خواهد گرفت .
3 - بر صاحب توتون واجب است ربع منافع را به خزانه دولت دهد و بعد از وضع مخارج متعلقه به آن ، و ماءمورين امتياز سالى يك مرتبه تفتيش دفاتر نمايند و در صورت خيانت مجازات حتمى است .
4 - آزاد بودن آلات و كارخانجات براى اصلاح توتون و تنباكو از لندن به ايران و از مصارف گمركى .
5 - بايد كسى توتون و تنباكو را از ايران به جائى حمل ننمايد مگر با اجازه صاحب امتياز.
6 - واجب است بر صاحب امتياز خريدارى جميع توتون و تنباكوى موجود در بلاد ايران و فروشنده حق امتناع ندارد.
7 - واجب است كه تا مدت پنجاه سال بر گمرك معموله چيزى اضافه نشود.
8 - هرگاه پنهانى و آشكار توتون و تنباكو را بفروشند يا پنهان كنند و در نزد آنها يافت شود واجب است بر ماءمورين دولت كه آن كسى را مجازات شديد نمايند.
9- جايز است بر صاحب امتياز كه حقوق خود را با شروطى به هر كس كه خواهد منتقل نمايد و جايز نيست كه كسى به آنها ايرادى بنمايد.
10 - و بايد جايز باشد براى صاحب امتياز خريدن اراضى براى نصب كارخانجات براى تصفيه توتون .
11 - هر گاه اين شروط مقرره كه در دفتر ثبت شده از يكسال تجاوز كند و مشغول كار نشده باشند شروط باطل و امتياز باطل است يعنى اصحاب امتياز به سرعت مشغول كار شود.
سپس دو نسخه نوشته شد و ناصر الدين شاه هر دو را امضاء نمود و مراجعيت به ايران نمود و پشت سر او هيئتى بنام كمپانى انگليس به ايران آمدند و مشغول خريدن زمينها و وارد كردن كارخانجات شدند.

 
توبيخ شاه و بيان زيان اين معامله
اين خبر منتشر گرديد به تمام دول اجانب و همه متفقا گفتند: كه ايران خطاى بزرگى كرده است روزنامه ها نوشته اند كه دخانيات اصفهان به تنهائى سالى بيست هزار ليره است ، طعن و توبيخ به ناصر الدين شاه زياد شد. در اين بينها از لندن تقريبا صد هزار زن و مرد داخل ايران شدند و مشغول انجام مقاصد شوم خود گرديدند و در هر شهرى عده اى را فرستادند و هر ملت باطلى در هر كجاى ايران بود قوت گرفت و اسلام رو بضعف مى رفت چون فحشا و منكرات و شرب خمر روز بروز زياد مى شد.
انگليسيها مدارس تبليغ باز كردند و مبلغين را از ((پرتستانى )) قرار دادند و در بيمارستانها اموال بسيار بذل مى كردند و تمام مريضخانه ها را ((اسپتال )) نهادند و دختران مسلمين را استخدام كردند و چهار صد هزار تومان بين امراى لشكر تقسيم كردند كه در اجراى مقاصد آنها همراهى نمايند و قطعه زمينى در باغ ايلخانى در تهران خريدند به چهل و پنجهزار اشرفى و صد و پنجاه هزار ليره صرف تعمير آن نمودند و در چهار ديوار آن قلعه كه در نهايت استحكام بود توپ سوار كردند و كلفتى ديوار او چهار ذرع بود.

 
قيام علماى شيراز بر عليه دشمن
و جماعتى از اصحاب امتياز را به شيراز فرستادند چون به شهر نزديك شدند اشراف شهر نزد علما مجتمع شدند و كسب تكليف كردند و مفاسد اين امتياز را بيان كرند علما با آنها موافقت كردند خبر انكار اهل شيراز به اصحاب امتياز رسيد ترسيدند داخل شهر شوند تا اينكه اعلم علماى شيراز در آنوقت حاج سيد على اكبر را پنهانى تبعيد به بوشهر نمودند چون صبح مردم شيراز از قضيه آگاه شدند غوغائى برپا كردند بانگ ناله و عوايل زنها شهر را به جوش و خروش در آورد كليه بازار و مغازه ها تعطيل شده در روضه مقدسه شاه چراغ جمع شدند و چنان ناله و گريه و ضجه مردم بالا گرفت كه حكومت بر خود ترسيد و براى متفرق كردن مردم جماعتى از نظاميها و سربازها را فرمان داد كه دست به تفنگ كردند، جماعتى مقتول شد و عده اى مجروح گشتند اين عمل حكومت بيشتر مردم را عصبانى كرد و آتش حميت و غيرت دينى بيشتر شعله ور شد ولى حكومت اصحاب امتياز را استقبال نموده و با احترام وارد شهر كرد و از آن طرف حاج سيد على اكبر شيرازى از بوشهر با جماعتى از علماى بوشهر به سامرا رفتند و نزد حضرت آية الله سيد محمد حسن شيرازى استغاثه كردند، مرحوم شيرازى مقدم حاج سيد على اكبر را گرامى داشته و كاملا در تجليل و احترام ايشان مساعى جميله به اتمام رسانيد.

 
قيام مردم آذربايجان بر عليه استعمار گران
از آن طرف اصحاب امتياز جماعتى را به آذربايجان فرستادند چون خبر آنها به گوش حضرت حجت الاسلام حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى كه در آنوقت از علماى مبرز آن ناحيه بود رسيد فرمان داد آنها را راه ندهند و چندان پافشارى كرد كه اصحاب امتياز گفتند: اكنون آذربايجان به حال خود باشد تا به وقت ديگر خواهيم آمد، آن عالم غيور ميرزا جواد آقا چندان كه نامه به سلطان نوشت نتيجه نگرفت و هر چه مفاسد اين معامله را شرح دادند فايده نكرد بالاخره ايشان را مقهور كردند و هيئت اصحاب امتياز را داخل شهر كردند چون داخل شدند نقاط مرغوب زمينها را خريدند و فورا مشغول بنائى شدند، قصرهاى عالى و كاخهاى عظيم بنا كردند اين افعال مردم را به وحشت انداخت كه مملكت ايران بدون زحمت بدست اجانب افتاد به علما استغاثه كردند علما هر چه نامه به سلطان نوشتند نتيجه نگرفتند.

 
آغاز قيام ميرزاى شيرازى بر عليه معامله تنباكو
نامه هاى پى در پى به سامرا به محضر ميرزاى شيرازى نوشتند. از آن جمله سيد جمال الدين اسد آبادى نامه مفصلى به مرحوم ميرزا نوشت . مرحوم ميرزا تلگرافى به ناصر الدين شاه و نامه مفصلى به نائب السلطنه مرقوم نمودند و مفاسد اين معامله را شرح دادند، ناصر الدين شاه جواب نامه را با كمال احترام چنين نوشت :

 
نامه ناصر الدين شاه به ميرزاى شيرازى و پاسخ ميرزا به شاه
اولا اينكه حالت ايران امروز غير حالت سابق است يعنى ضعيف است در اين صورت بر سلطان واجب است براى حفظ استقلال خود ناچار بايد با دول قويه بسازد و اظهار دوستى كند.
دوم اينكه دفع افسد به فاسد عقلا راجح و جايز است بالفرض كه اين معامله ناجايز ولى چون ماليات ايران به مصالح مملكت وافى نيست ناچار بايستى از اين قبيل معاملات با دولتهاى خارجه بنمائيم تا بتوانيم مصالح كشور را اداره نمائيم .
سوم اينكه براى سلطان هرگز جايز نيست كه دفترى را كه مهر و امضا كرده بهم بزند و قرداد را باطل كند آنهم با چنين دولت قوى .
چهارم اينكه بالفرض اگر بخواهيم اين معامله را باطل كنيم از عهده ما خارج است و فسخ آن ممكن نيست چون بدست دولت قوى از دول اروپا واقع شده است و ما با اين ضعف قدرت منازعه نداريم .
پنجم بر فرض امكان فسخ اين معامله بايستى آنچه را آنها در اين مورد صرف كرده اند بايد به ايشان بپردازيم و ما از عهده عشر آن بيرون نمى توانيم بيائيم .
سپس ناصر الدين شاه نامه را فرستاد به قنصر خود در بغداد و سفارش اكيد كرد كه نامه را خودت ببر نزد ميرزا و كوشش كن كه آيت الله را راضى كنى . قنصر همين كار را كرد ولى ميرزا از هر كدام جواب كافى دادند و مفاسد اين معامله را واضحتر بيان فرمودند و دوباره به شاه تلگراف كردند و نامه ديگرى مرقوم فرمودند و در آخر نوشتند اگر شما عاجزيد از جواب خصم ما عاجز نيستيم ، خصم را واگذار به ما كن .

 
فشار دشمن به كشاورزان ايران
در خلال اين احوال از طرف صاحب امتياز دستور صادر شد به جمع آورى توتون از جميع شهرهاى ايران و بر سر قيمت غوغائى بپا شد.
نزاع و جدال و وحشت سرتاسر ايران را فرا گرفت يكى از تجار كه دوازده هزار كيسه تنباكو داشت بر سر قيمت مشاجره كردند عاقبت آن تاجر گفت اكنون برويد فردا بيائيد، چون فردا آمدند ديدند تمامى دوازده هزار كيسه تنباكو را آتش زده و تپه خاكسترى را نشان انگليسيها داد.
بالاخره اضطراب مردم زياد شد، كثرت فساد و فحشاء و سخت گرفتن بر كشاورزان و تسلط آنها بر اعراض و نواميس مؤ منين و ارباب غيرت ، چون انگليسى ها صندليها را در معامل مى گذاشتند و تماشاى دوشيزگان مسلمين مى كردند خلاصه كار فساد بحدى رسيد كه قلم از نوشتن آن شرم دارد.

 
اجتماع علما در سامرا و فتواى تحريم تنباكو از طرف مرحوم ميرزا
علماى اصفهان چون بليت و مصيبت را به اين حد ديدند از استعمال توتون خوددارى كردند و از خريد و فروش آن باز ايستادند و اهل دين ديانت نيز با آنها موافقت كردند، چون اين خبر منتشر شد انگليسى ها آنها را تهديد كردند كه خانه هاى شما را به توپ مى بنديم . ولى علما به اين تهديدات اعتنائى نكردند كه كار آنها منتهى شد به اينكه آنها را تبعيد كردند، بغضى پنهائى بعضى آشكار به طرف سامرا حركت كردند و به آيت الله ميرزاى شيرازى استغاثه كردند، ايشان چون حال را بدبين منوال ديدند قلم را بدست گرفت و اين فتوا را نوشت :
((بسم الله الرحمن الرحيم امروز استعمال تنباكو و توتون در حكم محاربه با امام زمان عليه السلام است . حرره الاخقر محمد حسن حسينى )).
و صورت فتوا را با پست فرستادند براى اعلم علماى طهران حضرت حجت الاسلام ((آية الله ))حاج ميرزا حسن آشتيانى و اين در روز آخر ربيع الثانى 1309 بود و از طرفى اصحاب امتياز خوشحال و مسرور از اينكه فردا مدت مهلت خاتمه پيدا مى كند و تسلط آنها بر همه مسلمين علمى مى شود به همين جهت مجلس جشنى ترتيب دادند و تمام قناصر را دعوت كردند از جمله قنصر روس و آلمان و ايتالياو آمريكا و تركيه و همه ماءمورين و حكام و امرا را و اين جشن سرور و شادى بود براى اينكه ظفر پيدا كردند بر مسلمين و چنان پنداشتند كه به هدف خود نائل شدند.
چون آن روز و شب بسر آمد و صبح طالع مسلمانان طالع گرديد در حالى كه با يك دنيا حزن و اندوه آن شب را صبح كردند و از خانه بيرون آمدند ديدند بعضى به همديگر مى گويند امام شيرازى استعمال توتون را در حكم محار به با امام زمان عليه السلام قرار داده ، از اين خبر مسرت بخش نزديك بود مردم پرواز كنند.
مردم به سوى خانه حضرت حجة الاسلام (آيت الله ) حاج ميرزا محمد حسن آشتيانى رو آوردند و هنوز نامه از سامرا نرسيده و مردم در انتظار بودند كه بناگاه پستچى وارد شد و صورت فتوا را تسليم و مرحوم آشتيانى آنرا براى مردم قرائت كرد كه بانگ صلوات محوطه را تكان داد.
گفته اند در اين فتوا حيات ايرانى و ايران خواهد بود فورا صد هزار نسخه از آن برداشتند و در تمام بلاد و قراء ايران پخش كردند و در محافل و مساجد و منابر اعلام كردند، آن روز به شام نرسيد كه اين خبر به تمامى ايران منتشر گرديد، حكومت محل امر كرد كه نسخ جمع گردد و از دست مردم گرفته شود و فتوا را تكذيب كنند ولى فايده نداد، مرحوم آشتيانى فرمود: شما اگر باور نداريد به سامرا تلگراف كنيد و بپرسيد، چون تلگراف كردند به حاج ميرزا حسين نورى و از حاج شيخ فضل الله نورى و امثال ايشان جواب آمد كه فتوا از امام شيرازى است و صحيح است .

 
تاثير فتواى ميرزا و انعكاس عجيب آن در جامعه
چون يقين به صدور فتوا حاصل شد در مقابل اين فتوا عموم علما از شيعه و سنى ، مسلمان و يهودى ، مؤ من و فاسق تسليم و خاضع شدند و اظهار شادى كردند، حضرات يهود گفتند: اين حكم از طرف شخص محترمى است بايد امتثال كرد هر كس در خانه و دكان توتون و تنباكو داشت آتش زد و چپق هر چه در تمام قهوه خانه ها بود همه را در هم خورد كردند و در اداره صاحب امتياز ريختند.
و از عجايب اينكه اشخاصى كه شارب الخمر و روزه خوار بودند در مقابل اين حكم تسليم بودند و قليان و چپق را ترك كردند بعضى به آنها گفتند: شما شراب مى خوريد روزه مى خوريد چرا قليان نمى كشيد آنها در جواب مى گفتند: شراب خوردن توبه دارد ولى قليان كشيدن توبه ندارد چون محاربه با امام زمان است .
مردمى قبل از فتوا سر قليان خود را داده كسى آنرا اصلاح كند بعد از انتشار فتوا رفت كه سر قليان خود را بگيرد ديد استاد سر وافور را اصلاح مى كند ولى سر قليان را درست نكرده به او رد كرد، مرد گفت : چطور تو سر وافور را اصلاح مى كنى ولى سر غليان را اصلاح نكرده به من رد مى كنى ؟ استاد گفت : اصلاح سر وافور توبه دارد و اصلاح سر قليان گناهى است كه توبه ندارد.

 
انعكاس تحريم تنباكو در خارج از كشور
اما اصحاب امتياز را حيرت گرفته و در كار خود بيچاره شدند براى سلطان خود نوشتند كه در ايران حادثه اى رخ داده كه اصلا سابقه ندارد و آن اينكه شرب توتون كه از الزم لوازم زندگى آنها بود به خاطر فتواى رئيس دينى كه استعمال آنرا حرام كرده است كسانى كه از دين اسلام خارجند نيز آن را ترك كردند و اين قضيه را قنسولهاى دول خارجه به جميع بلاد اروپا و آمريكا و جاهاى ديگر خبر دادند كه استعمال توتون و تنباكو در ايران از انكر منكرات است به جهت فتواى رئيس دينى .

 
صاحبان امتياز از شاه استمداد كرده و شاه وعده علاج مى دهد
خلاصه اصحاب امتياز در نزد ناصر الدين شاه جمع شدند و از او استمداد كردند، شاه به آنها وعده داد كه آن را علاج كند سپس مجلسى ترتيب داد و اكابر علماى تهران را طلبيد مثل ميرزاى آشتيانى و سيد على اكبر تفرشى و شريعتمدار و امام جمعه و غير هم را، و از طرف دولت سيد عبدالله بهبهانى و نايب السلطنه و امين السلطان و امين الدوله و مشير السلطنه و قوام الدوله چون همه جمع شدند شاه صورت معامله را كه با اصحاب امتياز قرار داد بسته بود نشان آنها داد و گفت : نگاه كنيد ببينيد در اين قرار داد كداميك آنها مخالف شرع است ما آن را تغيير مى دهيم اما اصل قرار داد بطلانش محال است چون قرائت كردند در صدر دفتر كلمه (مينويل ) بود معنى آن را پرسيدند؟ گفتند به لغت انگليسى يعنى امتياز و انحصار كه حق اجازه خريد و فروش مختص به انگليس و صاحب امتياز است .
علما فرمودند اول چيزى كه بايد تغيير بيابد همين است چون اين خلاف قانون اسلام است ، چون با قانون مسلم ((الناس مسلطون على اموالهم )) است . آن وقت وزير رو به ميرزاى آشتيانى كرد و گفت : ميرزاى شيرازى يك مجتهد است و شما نيز يك مجتهد چنانچه او فتوا به حرمت داده شما نيز فتوا به جواز بدهيد.
ميرزاى آشتيانى از اين سخن بر آشفت و با كمال خشونت فرمود: اين چه سخن است تو مى گوئى : مولانا و امامنا السيد الشريعه و رئيس الشيعه نائب الائمه ، حكم او مطاع و امر او لازم الاتباع و نحن عبيده و مطيعون لاوامره و نواهيه مخالفت او مخالفت خداست و مخالفت رسول خدا و امام زمان عجل الله فرجه است .
وزير اعظم از علما ماءيوس گرديد و به آنها وعده حذف امتياز را داد و مجلس متفرق شدند، چون يك هفته از اين قضيه گذشت دوباره مجلسى منعقد شد و علما و وزراى مذكورين را طلبيدند و ناصر الدين شاه گفت امتياز داخله ايران را برداشتيم رعيت همه مختارند توتون و تنباكوى خود را به هر قيمتى بفروشند و اجبارى نيست ولى امتياز در خارج به حال خود مى ماند توتون به تركيه حمل مى شود فقط چون اختيار خارج با ما نيست اكنون از شما مستدعى هستيم كه در منابر اعلام به آزادى استعمال فرمائيد.
حضرات علما فرمودند ما فتوا به حرمت نداده ايم كه تا فتوا به جواز بدهيم امر راجع است به سيد كبير امام شيرازى ، شما بايد به ايشان مراجعه نمائيد، ناچار تلگرافى به ميرزا كردند جواب آمد:
ما از سلطان متشكريم اميدواريم از ايشان كه دست اجنبى را از ايران كوتاه بفرمايد.

 
خارجيها پا به فرار مى گذارند
براى ناصر الدين شاه ديگر راه سخن نماند و حرمت به حال خود باقى ماند چون يك هفته از قضيه گذشت يك وقت ديدند به ديوار شمس ‍ العماره اعلاميه اى زده اند كه مفاد آن اين بود كه روز دوشنبه آينده به فتواى امام شيرازى ماءمور به جهاديم و بر هر مسلمانى واجب است كه در اين جهاد شركت نموده و تخلف نكند اين اعلان در تهران ولوله ايجاد كرد و خبر در كمترين وقتى در تمام تهران منتشر گرديد، اجانب مخصوصا انگليسى ها بر جان خود ترسيده پشت سر هم پا به قرار گذاشتند حتى بسيارى از آنها لباس زنانه پوشيدند و مخفيانه گريختند.

 
تلاش شاه براى حفظ آرامش
اما اصحاب امتياز به شمس العماره پناه بردند و به شاه استغاثه كردند، شاه كسى را نزد ميرزاى آشتيانى فرستاد و از ايشان استعلام كرد، ميرزا فرمود: من از اين اعلان اطلاعى ندارم ولى اين شورش را آرام مى كنم ، پس ميرزا دستور داد علما در منبر اعلان كنند كه اين اعلاميه اصلى ندارد آن وقت مردم آرام گرفتند. ولى اصحاب امتياز را چندان خوف و وحشت گرفته بود كه فكر مى كردند اين سكوت سياسى است و مى خواهند اجانب را غافلگير كنند و قبل از رسيدن روز دوشنبه مجلس مهمى تشكيل دادند كه تمام قناصر دول خارجه حضور داشتند و شاه با همه وزرا و اركان دولت جمع بودند.

 
سخنرانى قنسول روس راجع به خطرات معامله
در اين وقت قنسول روس برپاخاست و به آواز بلند گفت : (زنده باد اتفاق مسلمانها)، پس به حاضرين خطاب كرده گفت : شايد شما از اين سخن من تعجب كنيد اگر مى خواهيد من آن را شرح دهم ؟ گفتند بفرمائيد. سفير روسى گفت : من در اين مجلس حاضر شدم كه شما را خبر دهم به اينكه امروز دويست هزار سر غليان و كوزه بلور غليان و آلات ديگر آن به كلى تجارت آن را كد شده بهيچوجه خريد و فروش نمى شود و معلوم نيست امر به كجا منتهى مى شود و به جهت اين بليه ((آرسن )) رئيس امتياز و شاه در بلاد ايران حكمى كه مخالف قانون اسلام وضع كرده و رئيس دينى و مطاع ايشان فتوا به حرمت استعمال دخانيات داده ، او را اطاعت كردند ترك كردند عادتى را كه پانصد سال است به آن عادت داشتند و منشاء اين خسارت و ضرر ((آرسن )) رئيس امتياز شده آيا واجب نيست كه ايشان دست از اين معامله بردارد قبل از اينكه حادثه بزرگترى روى بدهد، حضار همگى گفتند: رفع يد از اين معامله واجب است .
سفير روسى گفت : بالفرض كه ما چشم از اين قضيه بپوشيم و (آرسن ) دست از اين معامله برندارد. و رئيس دينى مسلمين براى قطع دست اجنبى فتوا بدهد به حرمت خوردن چاى هيچ ميدانيد چه خسارتى بر ما وارد خواهد شد همه حاضرين گفتند: صحيح است . باز سفير روس گفت : فرض كنيد ما اين خسارت را هم تحمل كرديم ، اگر اين سيد بزرگوار و رئيس مطاع دينى فتوا به حرمت استعمال جميع آنچه از خارج وارد مى شود صادر نمايد اين وقت خسارت بر جميع دولتها وارد مى شود فرضا اگر اين خسارتها را هم تحمل نموديم ، اگر اين آقا فتوا بدهد بر اينكه جميع مسيحيين در هر كجاى ايران باشند بكشيد و بگويد: بايد تمام ايران از اجانب پاك گردد در اين صورت چه خواهيد كرد؟ همه گفتند: صحيح است .
سفير روسى گفت : اكنون عواقب مسئله را مطالعه كنيد حضار گفتند: آنچه را گفتيد مقرون به صدق و صواب است و واجب است بر (آرسن ) كه دست از اين معامله بردارد و اين امتياز را فسخ كند.
(آرسن ) گفت : من چگونه مى توانم اين معامله را فسخ كنم و حال آنكه از اول معامله تا امروز چهار كرور ليره صرف مرسومات و عمارات و كارخانجات و آلات و ادوات و امثال آن نموده ام .
سفير روسى گفت : اين خسارتى است كه تو به خود وارد كرده اى . (آرسن ) مبهوث شد و راه سخن بر او بسته شد آن وقت از سفرا مهلت خواست كه در اين كار فكرى كند و راضى نمى شد به فسخ معامله تا اينكه نامه آمد كه در ايران توقف نكن مگر اين كه از علما اجازه استعمال دخانيات را دريافت نمائى .

 
آرسن در جستجوى عالم بيدين است
سپس (آرسن ) در صدد بر آمد كه از حال علماى پايتخت تفتيش نمايد و مراتب زهد و تقواى آنها را به دست بياورد شايد عالم بى دينى پيدا كند، پس از فحص مقصود خود را پيدا كرد و در نيمه شبى بر او وارد شد و سه هزار تومان رشوه به او داد و پانصد تومان به كاتب او داد و آن بى دين قبول كرد و گفت : من براى مصلحتى فتواى به حرمت دادم الساعه فتوا به جواز استعمال مى دهم و فرمان داد غليان آوردند و كشيد.
((آرسن )) خوشحال شد و گمان كرد به مقصود خود رسيد، اين عالم متهتك گفت : من متعهد مى شوم به ابقاى امتياز به شرط اينكه شاه را ملاقات كنيد و از او بخواهيد كه هر كس با من مخالفت كند او را از تهران بيرون كند. ((آرسن )) رفت نزد شاه و قصه آن عالم را بيان كرد شاه متحير ماند كه اين عالم كيست كه چنين جراتى نموده ناچار نزد ميرزاى آشتيانى پيام فرستاد كه شما يا فتوا به جواز بده يا براى مدت كمى از تهران مسافرت كن ميرزا جواب داد فردا حقير مى كنم و از تهران خارج مى شوم انشاء الله .

 
شورش ملت به جهت مسافرت ميرزاى آشتيانى
اين خبر مثل برق در تمام تهران منتشر شد علما در خانه ميرزاى آشتيانى ازدحام نمودند و از طبقات مردم كوچه ها و بازار پر شد صداى گريه مردم بالا گرفت و بناى ناسزا و بد گفتن به اصحاب امتياز و به كسانى كه به آنها كمك مى كنند شروع شد و تا نزديك ظهر هر ساعت بر جمعيت افزوده مى شد، در اين بين بناگاه جمعيت زنان گريه كنان هجوم به بازار كردند و هر دكانى كه باز بود امر مى كردند كه دكانها را ببنديد، تمام بازار بسته شد و دشنامهاى قبيح به اصحاب امتياز نثار مى كردند و گاه اسم وزيرانى كه به آنها كمك مى كردند به تمام زشتى نام مى بردند و كار به جائى رسيد كه در شمس ‍ المعاره را بستند و اركان دولت بر جان خود ترسيدند و بر پشت بام شمس ‍ العماره توپ سوار كردند و سربازها را فرمان دادند كه به طرف مردم تير اندازى كنند ولى سربازها تيراندازى نمى كردند و به گريه زنها آنها نيز گريه مى كردند و حتى صداى گريه و شيون از حرم ناصر الدين شاه بلند شد و دشنامهاى قبيح به اصحاب امتياز و وزراى عالى رتبه مى دادند شاه نايب السلطنه را فرستاد تا مردم را آرام كند، او چون به نزديك جمعيت رسيد بر وى فرياد كشيدند و دشنام دادند و سخت او را كتك زدند و يك نفر از حواشى شاه گلوله اى رها كرد و يك نفر كشته شد گريه و ناله مردم بيشتر شد تا اينكه خود ميرزاى آشتيانى به مردم اعلام كرد كه شاه از من در خواست كرده كه از تهران خارج نشوم برويد سوى خانه هايتان آن وقت مردم ساكت شدند و متفرق گرديدند.
روز ديگر عضدالدوله به منزل آشتيانى آمد با جماعتى از وجوه رجال دولت و زبان به معذرت گشودند و به عرض رسانيدند كه معامله امتياز از داخله و خارجه ايران بكلى باطل شد و دست اجنبى بكلى از ايران بريده شد. اكنون از شما مستدعى هستيم كه تلگرافى به امام شيرازى بنمائيد تا ايشان رخصت استعمال دخانيات بدهند ميرزاى آشتيانى و ساير علما تلگرافها نمودند و مفاد تلگرافها اين بود: به يمن بركات شما و مساعى جميله سركار امتياز از داخل و خارج ايران بطور كلى برداشته شد و معامله ظالمانه راسا باطل گرديد اكنون مسلمين منتظر ترخيص شما هستند.

 
فتواى جواز تنباكو از سوى امام شيرازى
و مفاد جواب تلگراف امام شيرازى اين بود: تلگرافات علما به من رسيد از سعى و كوشش شما تشكر مى كنم و تصديق اقوال شما مى نمايم الا اينكه از طريق تلگراف من نمى توانم يقين حاصل كنم هرگاه تفصيل مطلب را در نامه اى درج كرده به من فرستاديد رخصت استعمال دخانيات فرستاده خواهد شد.
ميرزاى آشتيانى و جمعى ديگر نامه ها نوشتند و مطلب را مشروحا بيان كردند و براى ميرزا فرستادند آنوقت جواب نامه به جواز استعمال دخانيات به طهران براى ميرزاى آشتيانى آمد ((وكان يوم وصول الترخيص يوما مشهودا)).
و از اين موضوع مسلمانان بسيار مسرور و خرسند شدند و اصحاب امتياز با شرمسارى و سرافكندگى و ذلت و خوارى و خسران و زيان كور و پشيمان به اروپا مراجعت كردند.
و ناصر الدين شاه نيز خوشحال شد و گفت : ميرزا حسن شيرازى دولت قاجاريه را زنده كرد. و قدر اين سيد جليل نزد ما مجهول بود امروز منزلت او را شناختيم ادام الله بقائه .

 
اعتراف بيگانگان به قدرت و نفوذ رهبر دينى امام شيرازى
و از روى دستخط امام شيرازى هزار نسخه برداشته اند و به ساير بلاد ايران ارسال داشته اند و اين قضيه به ساير بلاد آسيا و ممالك اروپا و آمريكا و آفريقا منتشر گرديد و در جرائد نشر دادند و آمريكا براى سفير خود در بغداد نوشت كه اين مرد بزرگوار دينى چگونه كسى است كه در مقابل چهار دولت مهم قيام كرد و به مقصود رسيد.
و سلطان روس براى سفير خود نوشت كه حركت كن برو به سامرا در نزد اين سيد كبير و عرض اخلاص خود را به او بنما.
بالاخره دول اجانب از اطراف تفصيل حال ايشان را سؤ ال مى كردند بحدى كه بر وجود مبارك ايشان بيمناك شدند و ناصر الدين شاه عريضه خدمت ايشان نوشت و كمال اخلاص خود را نسبت به ايشان بيان كرد و همچنين رجال دولت و وزراء و از آن روز جناب ايشان به آيت الله مجدد شهرت يافت لانه جدد الدولة و الملة .(151)

 
گر سايه خدا سر ايرانيان نبود...




 
گر سايه خدا سر ايرانيان نبود
 
ايران خراب گشته از او يك نشان نبود
 
دشمن به خاك ميهن ما سخت حمله كرد
 
او را چنين فرار ز شيران گمان نبود
 
گر وحدت و اخوت و ايمان نداشتيم
 
ما را ز شر دشمن كافر امان نبود
 
بعد از قيام سرور آزادگان حسين
 
هرگز براى خلق چنين امتحان نبود
 
جان و جوان به راه خدا داد خلق ما
 
تنها شعار و لقلقه هاى زبان نبود
 
يك عده جان به كف به سوى جبهه ها روان
 
يك عده را خيال به جز آب و نان نبود
 
شد آشكار چهره زشت منافقين
 
ز آنان كسى ذليل تر اندر جهان نبود
 
اول به فكر سلطنت و كشور آمدند
 
آخر به غير نوكرى اين و آن نبود
 
بعد از پيمبران و امامان براى دين
 
اين گونه جان نثارى پير و جوان نبود
 
گر رهبرى چو پير جماران نداشتيم
 
ايران زمين سر آمد دور و زمان نبود
 
اين نهضت و قيام و فتوحات و انقلاب
 
جز با دعاى نيمه شب عاشقان نبود
 
شايسته است حمد و ستايش خداى را
 
گر امر او نبود ز آبى تكان نبود
 
هر كس نمود تكيه به خالق حسينيا
 
هرگز ز باد حادثه او را زيان نبود
 
از مولف

 
مجاهدات و مبارزات شيخ الشريعه اصفهانى در انقلاب عراق
ناصر الدين انصارى قمى گفته : ساليان آغازين قرن 14 ه‍ق / 20 م ، دورانى سياه و اندوهبار براى كشورهاى اسلامى به شمار مى رود، در آن هنگام ممالك اسلامى صحنه تاخت و تاز و چپاول قدرتهاى استعمارى اروپائى قرار گرفته بود، ايران ، عراق ، سوريه ، لبنان ، مصر و ليبى توسط حكومتهاى وابسته به انگليس ، فرانسه و ايتاليا اداره مى شدند، با آغاز جنگ جهانى اول ، انگلستان به بهانه جلوگيرى از نفوذ قواى آلمان - و در حقيقت براى دست يافتن بر معادن بزرگ نفت و تسلط بر كشور عراق كه از نظر سوق الجيشى براى انگليس بسيار اهميت داشت - و تضعيف موقعيت عثمانى كه متحد آلمان بود با نيروى عظيم خويش از دهانه شط العرب به عراق حمله آورد و فاو و بصره و نواحى اطراف آن را در نوامبر 1914 م تصرف كرد، مردم عراق كه از خطر استعمار انگليس و تسلط آن بر ذخاير و معادن آن را پيش بينى مى كردند به رهبران مذهبى روى آوردند و از آنان تقاضاى حكم جهاد كردند، از جمله اين در خواستها كه در مسجدها و اجتماعات خوانده مى شد اين بود كه : بصره سقوط كرد كفار آن را در تصرف خود گرفتند ما نسبت به بقيه سرزمينهاى مسلمانان احساس خطر مى كنيم ما را كمك كنيد و به عشاير عراق حكم دفاع دهيد.
به دنبال اين در خواست حكم جهاد از سوى علماى بزرگ عراق صادر شد و به اين بسنده نكردند خود به جبهه هاى جنگ شتافتند.
يكى از اين جبهه ها بغداد و كاظمين به رهبرى مرحوم آيت الله شيخ مهدى خالصى بود كه علماى نجف به همراه گروه بسيارى از طلاب و فضلاى حوزه از جمله مرحوم سيد محمد تقى خوانسارى ، سيد ابوالقاسم كاشانى ، سيد محمد طباطبائى فرزند سيد محمد كاظم يزدى در محرم سال 1333 ه‍ق براى يارى رساندن به اين جبهه بسوى بغداد روانه شدند اين گروه بزرگ متشكل از حضرات آيات سيد مصطفى كاشانى ، شيخ الشريعه اصفهانى ، سيد سعيد حبوبى ، سيد على داماد شيخ باقر حيدر شروقى ، شيخ جعفر آل راضى و سيد مهدى آل حيدر كاظمى بود كه همگى از مراجع تقليد و علماى مشهور نجف بشمار مى رفتند.
با پمردى و استقامت عشاير عرب به رهبرى فكرى و معنوى علما و مراجع شكست سختى به ارتش انگليس وارد شد بطورى كه تا پايان جنگ جهانى اول نتوانستند اكثر مناطق مركزى عراق را به تصرف خود درآورند.
پس از شكست آلمان در جنگ جهانى اول و تجزيه و سقوط دولت عثمانى بود كه انگليس و فرانسه در صدد تصرف سرزمينهاى اسلامى بر آمدند و فرانسه لبنان و انگليس هم عراق و فلسطين را به چنگ آورد.
با وفات آية الله سيد محمد كاظم يزدى در سال 1337 ه‍ق مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى جانشين وى در رهبرى و زعامت شيعيان شد در اين زمان آيت الله العظمى شيخ الشريعه اصفهانى يار و همكار و پشتيبان مرحوم ميرزاى شيرازى ، در تمام صحنه هاى جهاد و پيكار حضور داشت ...
با وفات آيت الله العظمى شيرازى 1338 ه‍ق مرجعيت و رهبرى انقلاب به شريعت اصفهانى انتقال يافت و و با ارشادات و فداكارى و قدرت فكر و صلابت راى خويش به خوبى از عهده بر آمد، ايشان در نخستين بيانيه خود ضمن تسليت وفات ميرزا، چنين فرمود:... فوت او سستى و فتورى در اراده شما و خللى در اعمال شما وارد نخواهد كرد پس جد و جهد كنيد اى حاميان دين انقلاب را بر پا نگاهداريد و عمليات دفاع را كه از قبل بر شما واجب نموديم بيافزائيد.
و در اجتماع بزرگى كه در صحن مطهر حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام تشكيل شد او منبر رفت و دو نفر در اطراف او ايستادند و سخنانش را كه به علت زيادى سن به سختى ادا مى كرد با صداى بلند تكرار مى كردند.
و چنين گفت : مرحوم آيت الله شيرازى به جوار رحمت حق آرميد ولى فتواى او مبنى بر نبرد با مشركين و كشتار آنها باقى است پس در حفظ وطن عزيزتان و به دست آوردن استقلال كوشش كنيد و جهاد نمائيد...
از جمله نامه ها و بيانيه هاى مهم نامه اعتراض آميز افشاگرانه اش به ((آرنولد ويلسون )) حاكم كل سياسى انگليس در عراق و نامه بين المللى او خطاب به حكومتهاى آمريكا، فرانسه ، روسيه ، تركيه ، ايران ، آلمان و هلند، در اعتراض به جنايتهاى انگليس در عراق است .
البته در گرما گرم نبرد بود كه آيت الله شيخ الشريعه به ديار باقى شتافت و ادامه انقلاب صورت ديگرى گرفت كه از حوصله اين مقال خارج است .
پيش از اين نيز مرحوم شريعت اصفهانى در مصاف با استعمار چهره بارز خود را نشان داده بود از جمله آنها مهاجرت وى به ايران 22 روز پس از وفات آيت الله العظمى خراسانى ، براى مقابله با دولت استعمارى روسيه تزارى و دفاع از استقلال و تماميت ارضى ايران .
و بيانيه مهم و ارزشمندى در 26 صفر الخير 1330 ه‍ق در تحريك مسلمانان براى باز يافتن مجد و عظمت و استقلال خويش و دفاع از سرزمينهاى اسلامى بويژه دو كشور ايران و ليبى كه مورد تهاجم روس و ايتاليا قرار گرفته بودند، قابل توجه است . شريعت اصفهانى در اين اعلاميه كه اندكى بعد ترجمه فارسى آن نيز منتشر شد، مى گويد: اى ايرانيان هنوز در برابر اين ننگ و پستى شكيبا هستيد و بدين ذلت تن مى دهيد؟ چه ننگى بالاتر از آنكه دولتى وحشى مانند دولت روس به شهرهاى شما يورش آورد؟ و سپس ده نمونه از اقدامات كشورهاى اروپائى كه با مقاصد استعمارى همراه بوده است بر مى شمارد، مانند وارد كردن اجناس خارجى به بازارهاى كشورهاى اسلامى و تضعيف اقتصاد داخلى آن كشورها بنا نهادن سازمانهاى مذهبى ، فرهنگى ، بهداشتى در سرزمينهاى اسلامى ، امضاى پيمانهاى ننگين سياسى و اقتصادى با دولتهاى مزدور آن كشورها، ايجاد اختلاف و نفاق در ميان مسلمانان ، ترويج روحيه لذت جوئى و رفاه طلبى بين مسلمانان و گسيل كردن مبلغان مذهبى .
در پايان وى با انتقاد و محكوم كردن يورش نظاميان ايتاليائى به ليبى و تاخت و تاز روسيه در ايران از مسلمانان جهان مى خواهد كه اين تجاوزات بيگانگان را تحمل نكنند.
آيت الله شيخ الشريعه از شوال 1332 ه‍ق تا اوائل سال 1339 را در نبرد با استعمار انگليس و هدايت و رهبرى انقلاب چه به گونه مستقل و چه به عنوان مشاور و پشتيبان آيت الله ميرزاى شيرازى بسر برد تا سرانجام در شب يكشنبه 8 ربيع الثانى 1339 ه‍ق در 73 سالگى بدرود حيات گفت ... پيكر پاك ايشان پس از تشييع باشكوهى در يكى از حجره هاى صحن مطهر اميرالمؤ منين عليه السلام به خاك سپرده شد.
مرحوم آيت الله حاج سيد احمد زنجانى ماده تاريخ وفات او را جمله ((عطر الله ضريحه )) ساخته است .
طرفه آنكه پس از گذشت 27 سال از تدفين وى هنگامى كه خواستند پيكر پاك مرحوم آيت الله العظمى حاج آقا حسين قمى را در ربيع الاول 1366 ه‍ق در كنار او به خاك بسپارند روزنه اى به قبر آيت الله شيخ الشريعه اصفهانى نمايان شد و جسدش را صحيح و سالم و بدون هيچگونه پوسيدگى و بوى بد يافتند.
اين مطلب در ميان اهالى نجف بسيار مشهور است و من از نواده هاى ايشان و او از مادرش ودائى خود شيخ محمد شريعت زاده شنيده و در كتاب اجساد جاويدان نيز ثبت است .(152)

 
سلطنت علم و دولت فقر در وجود آخوند ملاقربانعلى زنجانى
استاد شبيرى فرمودند: پدرم (آيت الله سيد احمد زنجانى ) نقل مى كردند كه رياست فوج زنجان در زمان مرحوم ملاقربانعلى با مظفر الدوله بوده است كه از شخصيتهاى طراز اول زنجان و متدين و مذهبى و اهل خير بود و عموم مردم به وى علاقه مند بودند اما مقامات بالاى لشكرى رياست را از مظفر الدوله مى گيرند و به امير اشجع اصانلو مى دهند... و خود امير اشجع نقل كرده است كه مرحوم آخوند ملاقربانعلى به من پيغام داد كه مظفر الدوله آدم محترمى است و مصلحت نيست رياست قشون را نپذيريد و بگذاريد مقام فرماندهى همچنان با او باشد، اما من - امير اشجع - چون مسئله رياست در كار بود به پيغام آخوند ترتيب اثرى ندادم ولى پس از آن به هر عضوى از اعضاى قشون كه دستورى دادم هيچكدام فرمانم را نبردند. امير اشجع مى گفت بعدا معلوم شد كه آخوند ملاقربانعلى به قشون پيغام فرستاده بود كه از فرمانده جديد تمكين نكنيد از اين روى به هر كدام از افراد قشون از صدر تا ذيل كه دستور دادم هيچكدام به كوچكترين تمكين نبودند و در نتيجه مجبور به استعفا شدم .(153)