اطاعت از مادر
اويس قرنى از جمله كسانى است كه رسول خدا شهادت
داد كه اويس اهل بهشت است، خدمت پيغمبر اكرم صلىالله عليه و آله نرسيد ولى خدمت
حضرت على (عليه السلام) شرفياب شد و در محضر حضرت بود تا جنگ صفين كشته شد، حضرت
رسول فرموده بود: بوى بهشت از جانب قرنى مىوزد و حضرت اظهار شوق مىفرمود به اويس
قرنى و مىفرمود: هركه اويس را ملاقات كند از جانب من سلام برساند.
اويس قرنى در يمن شتر چرانى مىكرد و از اجرت
او مادر خود را نفقه مىداد، روزى از مادر اجازه گرفت تا به زيارت حضرت رسول اكرم
صلىالله عليه و آله برود، مادرش گفت: برو وليكن اگر آن حضرت در خانه نباشد توقف
مكن و زود برگرد، چون به زيارت حضرت رفت حضرت رسول صلىالله عليه و آله در خانه
نبودند، به جانب يمن رجوع كرد، چون حضرت رسول صلىالله عليه و آله تشريف آوردند
نورى در خانه ديدند كه هرگز نديده بودند.
پرسيدند: كى در خانه آمده؟ گفتند: شتر سوارى از
يمن اويس نامى آمده بود سلام فرستاد و رفت، پس حضرت فرمودند: كه آرى اين نور اويس
است كه در خانه ما ديده مىشود و به هديه گذاشته و خود رفته، مكرر رسول خدا
صلىالله عليه و آله مىفرمود: من بوى خدا را از جانب يمن مىيابم(265).
جنابعالى اين جملات را از رسول الله صلىالله
عليه و آله مىبينيد درباره اويس بيان فرموده، چه احساس مىفرماييد، اويس غير اين
است كه يك نفر اهل يمن آن هم شتر چران حتى پيغمبر را نديد ولى حضرت رسول اكرم
صلىالله عليه و آله مىفرمايد: بوى خدا از جانب يمن مىيابم. غير از اين است اويس
دستور خدا را عمل مىكند، از يمن آمد مدينه توقف نكرد تا اينكه پيغمبر اكرم را
ببيند بعد مراجعه كند چون از طرف مادر مجاز نبود بماند اطاعت از مادر، اطاعت از خدا
و رسول است كه اويس انجام داده است.
فضيلت شبهاى ماه مبارك رمضان
براى برادران و خواهران گرامى مقدارى از بركت و
رحمت و فضايل ماه مبارك رمضان عرض نمايم:
ببينيد خداوند تبارك و تعالى و آنانى كه توفيق
گرفتن روزه را دارند خداوند چه چيز وعده داده:
ابن عباس مىگويد: از رسول خدا: صلىالله عليه
و آله شنيدم كه فرمود: هنگامى كه شب اول ماه مبارك فرا مىرسد خداوند همه گناهان
امتم را مىآمرزد و براى هر يك از شما پنجاه شهر بنا مىنمايد و دو هزار درجه مقام
شما را زيادتر مىكند.
روز دوم: به هر گامى عبادت يك سال منظور گرديده
و پاداش يك پيغمبر در نظر گرفته و روزه يكسال براى شما نوشته مىشود.
روز سوم: به عدد هر يك از موهاى بدنتان گنبدى
در فردوس از دّر سفيد مرحمت مىكند كه در بالاى آن دوازده هزار خانه از نور و در
پايين آن دوازده هزار خانه كه در هر خانه هزار تخت و بر هر تختى حوريه هايى آماده
است.
روز چهارم: در بهشت هفتاد هزار قصر به شما اعطا
مىفرمايد كه در هر قصرى هفتاد هزار خانه در هر خانهاى پنجاه هزار تخت بر هر تختى
حوريههايى آماده به خدمت آنها است كه يكى از آنها از دنيا و آنچه در آن است بهتر
است.
روز پنجم: در جنه المأوى هزار هزار شهر مرحمت
مىكند كه در هر شهرى هفتاد هزار خانه و در هر خانهاى هفتاد هزار سفره و در هر
سفرهاى هفتاد ظرف و در هر ظرفى شصت هزار نوع غذا موجود است كه هيچ كدام به يكديگر
شبيه نيستند.
روز ششم: خداوند در داراالسلام صد هزار شهر عطا
فرمايد كه در هر شهرى صد هزار خانه در هر خانهاى صد هزار اتاق، در هر اتاقى صد
هزار تخت از طلا، طول هر تختى هزار زراع 500 متر، بر هر تختى جفتى از حورالعين كه
بر آنها است.
روز هفتم: خداوند در جنه النعيم پاداش چهل هزار
شهيد و چهل هزار صديق به او مرحمت مىكرد.
روز هشتم: خداوند عمل شصت هزار عابد و شصت هزار
زاهد به او عطا مىفرمايد.
روز نهم: خداوند پاداش هزار عالم معتكف و هزار
مجاهد به او مرحمت مىكند.
روز دهم: پاداش برآوردن هفتاد هزار حاجت مرحمت
نموده، علاوه بر اين خورشيد، ماه، ستارگان، پرندگان، درندگان، جنبندگان، ماهيان
درياها، برگهاى درختان، سنگهاى كوهها و غيره براى او طلب آمرزش مىكنند.
روز يازدهم: خداوند ثواب چهار حج و عمره كه در
هر حجى پيامبرى از پيامبران و در هر عمره با صديق يا شهيد كه در او باشد براى شما
مقرر فرموده است.
روز دوازدهم: خداوند سيئات شما را به حسنات
تبديل نموده و آنها را چندين برابر افزايش داده و براى هر حسنهاى هزار هزار حسنه
مىنويسد.
روز سيزده: خداوند براى شما مثل عبادت اهل مكه
و مدينه مىنويسد و به اندازه هر سنگ و كلوخى كه ما بين مكه و مدينه است شفاعت
مرحمت مىكند.
روز چهاردهم: مثل آن است كه با هر حضرت آدم و
نوح و ابراهيم و موسى و داود و سليمان عليهم السلام ملاقات نموده و با هر پيغمبرى
دويست سال عبادت كرده باشد.
روز پانزدهم: خداوند حاجات دنيا و آخرت شما را
بر آورده و آنچه به حضرت ايوب عليه السلام مرحمت فرموده به شما عطا فرمايد.
روز شانزدهم: زمانى كه از قبر خارج شديد خداوند
به شما شصت حله براى پوشش و شترى كه سوار مىشويد عطا كند و ابرى را فرستد كه از
گرما و حرارت آن روز شما را سايه افكند.
روز هفدهم: خداوند مىفرمايد: من آنها را با
پدرانشان آمرزيدم و سختيهاى روز قيامت را از آنها بر داشتم.
روز هجدهم: خداوند متعال جبرئيل و ميكائيل و
اسرافيل و حمله عرش و فرشتگان را امر فرمايد كه سال آينده براى امت محمد صلىالله
عليه و آله طلب مغفرت نمايد و در روز قيامت ثواب اهالى جنگ بدر را به شما مرحمت
فرمايد.
روز نوزدهم: فرشتگان آسمانها و زمين هر روز
براى قبور شما از خداوند اجازه مىگيرد و با آنها هديه و نوشابهاى كه تقديم
مىدارد.
روز بيستم: خداوند هفتاد هزار ملك را به شما
موكل نمايد كه شياطين را از شما رانده و شما را حفظ و نگهدارى و به ازاى هر روزه
كه گرفتهايد ثواب صد سال روزه به شما عطا نمايد و به هر آيه از قرآن كه تلاوت
فرمايد هزار حورى عطا فرمايد.
روز بيست و يكم: قبر شما را به اندازه هزار
فرسخ گشاده مىنمايد و صورتهاى شما را مانند صورت حضرت يوسف زيبا و خوشرو نمايد.
روز بيست و دوم: خداوند ملك الموت را آنچنان كه
بسوى انبياء مىفرستد بر مىانگيزد و ترس نكير و منكر را از شما دور مىسازد، غصه
دنيا و عذاب آخرت را از شما بر مىدارد.
روز بيست و سوم: براى عبور از پل صراط او را با
پيامبران و صديقين و شهدا محشور نمايد.
روز بيست و چهارم: از دنيا نمىرود مگر آنكه
جاى خود را در بهشت مىبيند و هر فردى ثواب هزار مريض و هزار غريب كه اطاعت خدا كند
داده مىشود و ثواب آزاد كردن هزار بنده از فرزندان اسماعيل به او عطا مىشود.
روز بيست و پنجم: خداوند خطاب مىكند: اى امت
محمد به عزت و جلالم سوگند چنان شما را به بهشت وارد كنم كه همه شگفت زده شوند به
هر يك از شما هزار تاج عطا مىكنم و بر شترى كه از نور آفريدهام سوار كنم كه زمام
آن از نور و در آن هزار حلقه از طلا و در هر حلقه فرشتهاى نيزه به دست از او
محافظت كند تا داخل بهشت گردد.
روز بيست و ششم: خداوند با رحمت به شما نظر كند
و همه گناهان شما را غير از خونريزى و غارت اموال بيامرزد، خانه شما را روزى هفتاد
مرتبه از غيبت و دروغ و بهتان پاك سازد.
روز بيست و هفتم: مثل آن است كه شما مومن و
مومنه را يارى نموده و هفتاد هزار برهنه را پوشانيده و هزار مجاهد در راه خدا خدمت
كرده.
روز بيست و هشتم: خداوند در جنه الخلد صد هزار
شهر از نور مرحمت مىكند و در جنه المارى صد هزار قصر از نقره عطا فرمايد و در جنه
الفردوس صد هزار شهر كه هر شهرى صد هزار حجره دارد مقرر فرموده.
روز بيست و نهم: خداوند هزار هزار گنبدى سفيد و
نورانى و در هر گنبدى تختى روى آن هزار فرش و بالاى هر فرش زنى بسيار زيبا با
چشمانى مشكى عطا فرمايد.
روز سىام: خداوند براى هر روزى كه گذشته ثواب
هزار شهيد و هزار صديق و عبادت پنجاه سال و روزه دوهزار روز بنويسد و براى شما به
عدد آنچه رود نيل مىروياند درجه عطا مىفرمايد و با پيامبران وارد بهشت خواهند شد(266).
اى كريمى كه از خزانه غيب |
|
گبر و ترسا وظيفه خور دارى |
دوستان را كجا كن محروم |
|
كه با دشمنان اين نظر دارى |
خواننده محترم مخفى نماند بر شما كه اين همه
فضائل از ماه مبارك رمضان مطالعه فرموديد، شرايطى هم ذكر فرمودهاند: و آن حفظ كردن
اعمال است كارى از ما سر نزند كه به كلى اجر خود را از بين ببريم، روزه دار باشيم،
اما يك نگاهى به همسايگان نكنيم، روايت دارد از حضرت روسل اكرم:
ما آمن بى من بات شبعان و جاره جائع(267)
ايمان نياورده و به من كسى كه سير بخوابد و همسايه آن گرسنه باشد.
بخشيدن تمام اموال
امام رضا (عليه السلام) يك بار تمامى اموال خود
را بخشيد، فضل بن سهل گفت: اين ورشكستگى جبران ناپذير است، حضرت فرمود: نه، اين
غنيت و سود فراوان است، آنچه پاداش معنوى و كرامت و بزرگوارى را بدنبال مىآورد
خسران نيست(268).
كشته شدن به خاطر خربزه
در تاريخ نوشتهاند: آقا محمد خان قاجار بواسطه
شدت بخلى كه داشت بر خدمتكاران خود بسيار سخت مىگرفت، تا آنجا كه غلامان وى كه
بىاجازه او خربزه نوبرى را خورده بودند تهديد به مرگ كرد، غلامان از شيوه بىحمانه
مجازات و آگاه بودند شبانه نقشه قتل او را كشيدند و او را به قتل رسانيدند(269).
درباره حضرت امام موسى بن جعفر (عليه السلام)
آوردهاند:
هرگاه از شخصى رفتار ناراحت كنندهاى سر مىزد
و حضرت از آن عمل باخبر مىشد كيسهاى زر برايش مىفرستاد و كيسههاى زرى كه بين
دويست تا سيصد سكه طلا بود به طورى كه كيسههاى عنايتى آن حضرت ضرب المثل بين مردم
شده بود(270).
خدمت به خلق و مهمان نوازى
روايت شده: قال رسول الله صلىالله عليه و آله:
الضيف ينزل برزقه و يرتحل بذنوب اهل البيت(271)
رسول خدا صلىالله عليه و آله فرموده: مهمان
وقتى كه وارد مىشود روزى خود را با خود مىآورد هنگامى كه مىرود گناهان ميزبان را
برد.
باز درباره خدمت به خلق از رسول خدا صلىالله
عليه و آله نقل شده به اين نحو: قال رسول الله صلىالله عليه
و آله: كل بيت لا يدخل فيه الضيف لا يدخله الملائكه هر خانهاى كه در او
مهمان وارد نشود ملائكه وارد نمىشود.
امام حسن مجتبى (عليه السلام) سه بار تمام
دارايى خود را با خدا تقسيم كرد و نصفش را به مستمندان بخشيد(272).
شيخ جعفر شوشترى و فقير
روزى شيخ جعفر كاشف العطاء مبلغى بين فقراى
اصفهان تقسيم كرد، پس از اتمام پول به نماز جماعت ايستاد بين دو نماز كه مردم مشغول
خواندن تعقيب بودند سيدى فقير و بى ادب آمد تا مقابل امام جماعت رسيد، گفت: اى شيخ
مال خمس را به من بده.
شيخ فرمود: قدرى دير آمدى متاسفانه چيزى باقى
نمانده است، سيد بىادب با كمال جسارت آب دهن خود را به ريش شيخ انداخت، شيخ نه
تنها هيچ گونه عكس العمل خشونتآميز از خود نشان نداد، بلكه برخاست و در حالى كه
دامن خود را گرفته بود در ميان صفوف نماز گزاران گردش كرد و گفت: هر كس ريش شيخ را
دوست دارد به سيد كمك كند.
مردم كه ناظر اين صحنه بودند اطاعت نموده دامن
شيخ را پر از پول كردند سپس همه پولها را آورد و به آن سيد تقسيم كرد و به نماز عصر
ايستاد(273).
عفو و بزرگوارى ميرزاى بزرگ
نقل شده است يك نفر اهل سامرا به دليلى كينه
ورزيد، پسر بزرگ مرحوم ميرزاى شيرازى را مضروب ساخت ميرزا محمد به علت اين ضربت در
گذشت.
ميرزاى شيرازى در اين واقعه عكس العملى از خود
نشان نداد، دشمنان اسلام واقعه را مورد توجه قرار دادند و خواستند براى ايجاد
فتنهاى در دنياى اسلام از آن بهرهبردارى كنند، بدين منظور عدهاى به سامرا آمدند
و به خدمت ميرزا رسيدند و از وى در خواست كردند تا در مورد از دست رفتن فرزندش
اقدام كند و دستوراتى بدهد.
ميرزاى بزرگ به شدت آنان را از خود راند و
فرمود: مىخواهم خوب بفهميد شما حق نداريد در هيچ كس از امور مربوطه به ما مسلمانان
مداخله كنيد اين يك قضيه ساده است كه ميان دو برادر اتفاق افتاده آن عده از حضور
ميرزا مرخص شدند.
اين جريان در آن ايام در استانبول به پاپ عالى
رسيد خليفه عثمانى از اين موضعگيرى مرجع شيعه شادمان شد و به والى بغداد دستور داد
كه خود به حضور ميرزا برسد و از وى تشكر كند و از وقوع حادثه اعتذار جويد و ابراز
تاسف نمايد(274).
اخلاص و پاك بودن نيت
فمن كان يرجوا لقا ربه
فليعمل عملا صالحا(275)
هركس به لقا و رحمت او اميدوار است بايد نيكوكار باشد و عملش صالح باشد،
و لا يشرك بعباده ربه احدا و در عبادت خداوند احدى را
شريك قرار ندهد.
هر قدر عمل انسان خالص باشد بيشتر به خدا نزديك
مىشود تا جايى كه غير خدا چيزى را نمىبيند آن وقت اشياء دنيا را بسيار ناچيز
مىبيند، در نتيجه به هيچ عنوان غيبت نمىكند، دروغ نمىگويد، خلاف نمىكند كه
خداوند تبارك و تعالى به او غضب كند.
روايت دارد: الدنيا كلها
جهل الا مواضع العلم و العلم كله حجه الا ما عمل به والعمل كله رياء الا ما كان
مخلصا و الاخلاص على خطر حتى ينظر العبد بما يختم له(276)
دنيا همهاش جهل و نادانى است، مگر جايگاههاى دانش، علم و دانش تمامش حجت و دليل
خداوند عليه انسان است به جز آن مقدار كه بدان عمل شود و عمل هم كلش ريا است غير از
آنچه خالصانه انجام شود و اخلاص در معرض خطر است تا اينكه انسان ببيند عاقبتش چه
مىشود و آن وقت است كه ارزش واقعى هر كار روشن شود، زيرا قبل از آخر الامر هر لحظه
احتمال حبط و نابودى اعمال گذشته آدمى وجود دارد.
محدث قمى براى فرزند بزرگش نقل كرده است كه
وقتى كتاب منازل الاخره را تاليف و چاپ كردم و به قم آمد به دست شيخ عبدالرزاق
مسالهگو كه هميشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه عليها السلام مساله مىگفت،
افتاد.
مرحوم پدرم كربلايى محمد رضا از علاقهمندان
شيخ عبدالرزاق بود و هر روز در مجلس او حاضر مىشد، شيخ عبدالرزاق روزها منازل
الاخره را گشوده و براى مستمعين مىخواند.
يك روز پدرم به خانه آمد و گفت: شيخ عباس كاش
مثل اين مسالهگو مىشدى و مىتوانستى منبر بروى و اين كتاب را كه امروز براى ما
خواند بخوانى.
چند بار خواستم بگويم آن كتاب از آثار و
تاليفات من است اما هر بار خوددارى كردم و چيزى نگفتم، فقط عرض كردم: دعا بفرماييد
خداوند توفيق مرحمت فرمايد(277).
اى اخى دست از دعا كردن مدار |
|
با اجابت يا رد اويت چكار |
گر اجابت كرد او را پس نكوست |
|
ور كند موقوف آن هم لطف اوست |
مناظره مرحوم فيض كاشانى و مرحوم
ملا خليل قزوينى
مرحوم فيض كاشانى درباره يك مساله علمى با عالم
بزرگوار مرحوم ملا خليل قزوينى مناظره و مباحثه كردند، اتفاقا نظر فيض و آن عالم
بزرگ مختلف بوده و هر كدام سعى داشتند راى خود را اثبات كند ولى بالاخره مرحوم
قزوينى فيض را تخطئه كرده راى خودش را صحيح دانست، از قضا چند روز بعد متوجه شد كه
سخن فيض صحيح بوده و خودش اشتباه مىكرده است از اين رو براى عذر خواهى از قزوين
پياده به كاشان آمد و وقتى دم در منزل رسيد از بيرون فرياد بر آورد:
يا محسن قد اتاك المسنى
پس از ديدار و سلام و تعارف معموله به فيض گفت:
در آن مساله حق با شمابوده و من اشتباه مىكردم، اين بگفت و به طرف قزوين به راه
افتاد و هر چه فيض اصرار كرد چند لحظهاى استراحت نماييد، قبول نكرد و فرمود: من
فقط براى اعلام اشتباه خودم اين راه طولانى را (هفتصد كيلومتر رفت و برگشت مىشود)
طى كردم و منظورى جز اين نداشتم(278).
ملاحظه فرموديد بعضى از بزرگان دين تا چه
اندازه نفس زكيه دارند و اخلاص عمل و نيت پاك دارند.
مقدس اردبيلى و پرهيز از فخر
فروشى و مباهات
مطلب تا اينجا رسيد و بحث در تواضع و نفس زكيه
شد، يك خاطرهاى از دو بزرگوار دارم توجه شما عزيران را به آن جلب مىنمايم:
نقل شده بعضى اوقات مىشد كه ملا عبدالله
شوشترى آن مرد با تقوى از مقدس اردبيلى مسائلى را مىپرسيد و مسائل طرح شده بين آن
دو عالم مورد بحث واقع مىشد، بسا مىشد كه ناگاه مرحوم اردبيلى در بين گفتگو سكوت
اختيار مىكرد يا اظهار مىداشت اين بحث باشد تا به كتاب مراجعه كنم، سپس دست
شوشترى را گرفته و بسوى بيرون شهر به راه مىافتاد تا از محدوده شهر به نجف خارج
شده به جاى خلوتى مىرسيدند، در اين هنگام مقدس اردبيلى رو به شوشترى كرده مىگفت:
آن مساله چه بود و مساله را مورد بحث قرار داده و تحقيقات خود را در اطراف آن بيان
مىكرد، وقتى مرحوم شوشترى با تعجب مىپرسيد: شما كه به اين خوبى مطلب را
مىدانستيد چرا آنجا مطرح نفرموديد؟ پاسخ داد: آنجا گفتگويمان در حضور مردم بود و
اين احتمال وجود داشت كه ما بخواهيم با همديگر جدل كرده و بر يكديگر در بحث غلبه
كنيم ولى اينجا كسى جز خداى متعال نيست و از فخر فروشى و مباهات و اظهار فضل به دور
هستيم(279).
كرامات مقدس اردبيلى
در سال گرانى مقدس اردبيلى تمامى طعامهاى خود
را با فقرا تقسيم مىكرد و براى خودش نيز مثل سهم يك فقير بر مىداشت تا وقتى
زوجهاش برآشفت و با پرخاش گفت: در مثل چنين سال فرزندان خود را بى آذوقه مىگذارى
كه در نتيجه محتاج به سوال مردم باشند.
مقدس چيزى نفرمود و طبق معمول به مسجد كوفه
براى اعتكاف رفت، روز دوم يك مردى آرد و گندم خوبى به خانهاش آورده گفت: صاحب خانه
اين را فرستاده و خودش هم در مسجد كوفه در حال اعتكاف به سر مىبرد، وقتى محقق كه
اصلا از قضيه بىاطلاع بود به خانه آمد و از جريان آگاه شد دانست كه از جانب خدا
است و لوازم حمد و شكر الهى قيام نمود(280)
خلوص نيت شيخ انصارى
يكى از كسانى كه شبها بر در خانه فقرا طعام
مىبرد نظير امام صادق (عليه السلام) مرحوم شيخ مرتضى انصارى بود، بخششهاى شيخ در
پنهانى بوده، بسيارى از فقرا معاش معين داشتند كه هميشه سالانه و ماهانه به آنان
مىرسيد و هيچ نمىدانستند كه از كجا تامين مىشوند؟ در شبهاى تار و سحرها بر در
خانه فقرا مىرفت و لباس خود را مبدل مىكرد و صورت را مىپوشانيد و به هر
خانوادهاى به مقدار احتياجشان مرحمت مىفرمود، هنگامى كه از دنيا رفت معلوم شد كه
آن مرد كه در منزل محرومين در اوقات غير متعارفه مىآمده شيخ انصارى بوده است(281).
روا كردن حاجت افضل از زيارت است
قال صادق (عليه السلام):
قضا حاجه المومن افضل من الف حجه منقبله بمناسكنا و عتق الف رقبه لوجه الله و حملان
الف فرس فى سبيل الله بسرجها و لجمها(282)
امام صادق (عليه السلام) فرموده روا كردن حاجت مومن بهتر است از هزار حج قبول شده
با اعمالش و آزاد كردن هزار بنده در راه خداوند تبارك و تعالى، فرستادن هزار اسب
براى جنگ در راه خدا با لجام و با زين آن اسبها.
دو قرص نان با بركت
زهرى گويد: خدمت امام زين العابدين (عليه
السلام) بودم و يكى از اصحابش نزد آن حضرت آمد و امام به او فرمودند: اى مرد چه
وضعى داريد؟ عرض كرد: چهار صد اشرفى قرض بىمحل دارم و چند نفر عائله و نانخور
دارم، امام (عليه السلام) منقلب شد، آن مرد عرض كرد: يابن رسول الله چرا گريه
مىكنى؟
فرمود: براى معصيت و محنت كه بر مومن وارد آمده
و انسان او را ببيند و نتواند او را علاج كند، مجلس به پايان رسيد يكى از مخالفين
گفت: از آنها عجيب است كه يك بار ادعا كند آسمان و زمين فرمانبران ما است، بار ديگر
اعتراف به درماندگى نمايند، اين خبر به آن مرد گرفتار رسيد و آمد نزد امام (عليه
السلام)، عرض كرد: يا بن رسول الله از فلانى به من خبر رسيده كه چنين گفته و اين
حرف زدن او از گرفتارى خودم بر من سختتر است.
حضرت فرمود: خدا اجازه رفع گرفتارى تو را
دادهاى فلانى افطارى و سحرى مرا بياور، دو قرص نان آورد، امام (عليه السلام) به آن
مرد فرمود: اينها را بگير جز آنها چيزى ندارم كه خدا بوسيله آنها از تو رفع گرفتارى
كند و مال بسيارى به تو رساند و آن مرد دو قرص نان را گرفت و به بازار رفت.
نمىدانست چه كند در فكر قرض سنگين مىكرد كه
اين دو نان كى حوائج و گرفتارى مرا رفع مىكند، به ماهى فروش رسيد كه ماهى او كساد
شده بود به او گفت: اين ماهى تو كساد است، اين قرص نان من هم كساد است، ميل دارى
ماهى كسادت را به اين قرص نان كساد من بدهى؟ گفت: آرى ماهى را به او داد و قرض نان
را گرفت.
آمد پيش نمك فروش كه نمك او را نمىخريدند به
او گفت: اين كساد نمك خود را به من مىدهى و اين قرص نان را بگيرى؟
گفت: آرى، نمك او را گرفت و با ماهى آورد و
گفت: اين ماهى را با نمك اصلاح مىكنم و چون شكم ماهى را شكافت دو عدد لولو خوب در
آن يافت و خدا را حمد كرد، در اين ميان كه شاد بود، در خانه او را زدند آمد پشت در
ديد صاحب ماهى و نمك هر دو آمدند و هر كدام مىگويند: اى بنده خدا ما هرچه كرديم
دندان ما به اين نان تو كار نكرد و آن را به تو برگردانيديم و آنچه هم به تو داديم
بر تو حلال كرديم.
آن دو قرص نان را گرفت، باز در خانه او را
زدند، فرستاده امام (عليه السلام) بود كه وارد شد، گفت: امام (عليه السلام)
مىفرمايد: خدا به تو گشايش داد طعام ما را بده كه جز ما كسى آن را نمىخورد، آن
مرد آن دو لؤلؤ را به قيمت بسيارى فروخت و قرض خودش را ادا كرد و وضع زندگىاش عالى
شد(283).
بر آوردن حاجت مومن ذخيره است براى آخرت.
شش هزار مرتبه ختم قرآن در كنار
قبر
بعضى اشخاص بودند هميشه در ياد مرگ و قبر و
قيامت بودند، در تاريخ آمده يك بانوى مجلله علويه نفسيه (رحمه الله عليها) كه در
مصر قبر شريفش مىباشد، علويهاى است كه به چند واسطه به امام حسن مجتبى (عليه
السلام) مىرسد، در حالات اين مجلله نوشتهاند: قبرش را آماده كرده بود، روزها در
قبرش مىرفته قرآن مىخوانده، نوشتهاند: اين بانوى محترمه شش هزار مرتبه قرآن را
در كنار قبرش ختم كرد(284).
قبرى در مغازه
نظير اين داستان مال ابن بطوطه است: در
سفرنامهاش مىنويسد: در شيراز سه روز بودم و اين سه روز در مسجد جامع شيراز ماندم،
مردم در اين مسجد اعتكاف مىكردند كه اين مسجد مربوط به ششصد سال قبل است، بعد رفتم
بازار شيراز چشمم به دكانى افتاد كه يك نفر نورانى اهل تقوى ظاهر الصلاح در آن
نشسته قرآن مىخواند، رفتم نزديك سلام كردم نشستم او هم پذيرايى كرد، گفتم شما
اينجا چه مىكنى؟
گفت: من شغلم تجارت است هرگاه مشترى نباشد قرآن
مىخوانم، نگاه كن فرشها را عقب زد ديدم قبر است، گفت: اين گور خودم است، كنار قبر
خودم مىنشينم براى خودم قرآن مىخوانم، قبرم را در مغازهام قرار دادهام كه گول
دنيا را نخورم(285).