زخم فطرت
پرهيزنامه‌ای از گناه

سيدحسين اسحاقی

- ۴ -


9. توبه و بازگشت

توبه به معناي بازگشت آن است که شخص گنه‌کار تصميم بر بازگشت و ترک گناه داشته باشد. در اين ميان، توبه حقيقي، انسان گناه‌کار را دگرگون مي‌کند که گويي گناهي نکرده است. امام باقر ( عليه السلام ) مي‌فرمايد: « التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لا ذَنْبَ لَهُ » (1)؛ « توبه‌کننده از گناه مانند آن است که گناهي نکرده است ».

توبه حقيقي موجب پرده‌پوشي ونابودي آثار گناه مي‌گردد. امام صادق ( عليه السلام ) مي‌فرمايد: هنگامي که بنده توبه حقيقي کرد، خداوند او را دوست مي‌دارد و در دنيا و آخرت گناهان او را مي‌پوشاند، هر چه از گناهان که دو فرشتة موکل برايش نوشته‌اند، پاک شده و از يادشان برود و به اعضاي بدن، وحي مي‌کند که گناهان او را پنهان کنيد و به نقاط زمين ـ که در آن مکان گناه کرده ـ فرمان مي‌دهد، گناهان او را پنهان کنيد.

فَيَلْقَي اللهَ حِينَ يَلْقَاهُ وَلَيْسَ شَيْ‏ءٌ يَشْهَدُ عَلَيْهِ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الذُّنُوب‏.(2)

پس توبه‌کننده با خدا ملاقات کند به گونه‌اي که هيچ چيز نيست که در پيشگاه خدا گواهي بدهد که او چيزي از گناه را انجام داده است.

در آيه هشتم از سوره تحريم به پنج ثمره و نتيجه توبه حقيقي اشاره شده که عبارتند از: 1. بخشودگي گناهان؛ 2. ورود در بهشت پر نعمت الهي؛ 3. رسوا نشدن در قيامت؛ 4. نور ايمان و عمل در قيامت به سراغ توبه‌کنندگان آمده و پيشاپيش آنها حرکت نموده و ايشان را به سوي بهشت هدايت مي‌کند؛ 5. توجه آنها به خدا بيشتر مي‌گردد و تقاضاي تکميل نور و آمرزش کامل گناه خود مي‌کنند.(3)

امام سجاد ( عليه السلام ) در مناجات خود با خالق متعال مي‌فرمايد:

إلهي اَنْتَ فَتَحْتَ لِعِبادِكَ باباً إِلَي عَفْوِكَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ فَقُلْتَ:

تُوبُوا إلَي اللهِ تَوْبَةً نَصُوحاً، فَما عُذْرُ مَنْ اَغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ.(4)

اي خداي من! تو آن کسي هستي که دري به سوي عفوت براي بندگانت گشودي و نام آن را توبه نهاده‌اي و [در قرآن] فرموده‌اي: به سوي خدا باز گرديد و توبه خالص کنيد، اکنون عذر کساني که از وارد شدن به اين در گشوده غافل گردند، چيست؟

در روايتي امام کاظم ( عليه السلام ) مي‌فرمايد:

أَحَبُّ الْعِبادِ إِلَي اللهِ تَعالَي الْمُفَتَّنُونَ التَّوّابُون‏.(5)

محبوب‌ترين بندگان در پيشگاه خدا، آنهايي هستند که در فتنه [گناه] واقع شوند و بسيار توبه کنند.

از سوي ديگر، تأخير در توبه نکوهش شده و آن را نشانه غفلت و بي‌خبري از قيامت دانسته‌اند. امام جواد ( عليه السلام ) مي‌فرمايد:

تَأْخِيرُ التَّوْبَةِ إِغْتِرَارٌ وَطُولُ التَّسْوِيفِ حَيْرَةٌ.(6)

تأخير توبه، يک نوع غرور و بي‌خبري است و طولاني نمودن تأخير يک نوع حيراني و سرگرداني است.

مردي از امام علي ( عليه السلام ) درخواست موعظه کرد. حضرت فرمود:

لا تَكُنْ مِمَّنْ يَرْجُو الآخِرَةَ بِغَيْرِ عَمَلٍ وَيُرَجِّي التَّوْبَةَ بِطُولِ الأَمَلِ.(7)

از کساني مباش که بدون عمل، اميد سعادت آخرت را دارند و توبه را با آرزوهاي دراز به تأخير مي‌اندازند.

امام باقر ( عليه السلام ) نيز در هشداري مي‌فرمايد:

وَإِيّاكَ وَالتَّسْوِيفَ فَإِنَّهُ بَحْرٌ يُغْرَقُ فِيهِ الْهَلْكَي.(8)

از تأخير انداختن [توبه] بپرهيز، زيرا تأخير انداختن، دريايي است که درمانده در آن غرق مي‌گردد.

بايد دانست توبه کردن به گناه خاصي اختصاص ندارد، بلکه همه گناهان را شامل مي‌شود و بايد از همه گناهان توبه کرد. خداوند مي‌فرمايد:

{قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلي‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم‏} (زمر: 53)

بگو: اي بندگان من که بر خويشتن اسراف و ستم کرده‌ايد، از رحمت خداوند نااميد نشويد که خداوند همه گناهان را مي‌آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.

امام علي ( عليه السلام ) نيز مي‌فرمايد:

اَلتَّوْبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَاسْتِغْفَارٌ بِاللِّسَانِ وَتَرْكٌ بِالْجَوَارِحِ وَإِضْمَارُ أَنْ لا يَعُود.(9)

توبه، پشيماني به قلب و استغفار به زبان و ترک تمام گناهان به اعضا و نيت برنگشتن به گناه است.

ارزش توبه وقتي روشن مي‌شود که بدانيم خداوند نيز از بازگشت بنده به سوي خود شاد مي‌شود. امام باقر ( عليه السلام ) مي‌فرمايد:

إِنَّ اللهَ تَعالَي أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ أَضَلَّ راحِلَتَهُ وَزادَهُ فِي لَيْلَةٍ ظَلْماءَ فَوَجَدَها فَاللهُ أَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ ذَلِكَ الرَّجُلِ بِراحِلَتِهِ حِينَ وَجَدَها.(10)

خداي متعال از توبه بنده‌اش خوشحال است بيش از خوشحالي مردي که کاروانش را گم کرده است و در شب تاريک به دنبالش مي‌گردد و آن‌گاه کاروان را مي‌يابد، پس خوشحالي خداي متعال از توبه بنده‌اش بيش از خوشحالي اين مرد است.

ناگفته نماند هر گناهي توبه‌اي ويژه دارد، براي مثال توبه کسي که نماز واجب را ترک کرده، افزون بر پشيماني، به‌جا آوردن قضاي نمازهاي واجب است و کسي که مرتکب گناه مالي شده است، افزون بر پشيماني از کارش، بايد حق الله يا حق الناس اموالش را به صاحبان آن بازگرداند.

خلاصه اينکه بايد تا حد امکان کوتاهي‌هاي گذشته‌اش را جبران کند و ويژگي‌ها و عادت‌هاي بدي را که داشته ترک کند. با اين وجود، توبه، کاري ساده و آسان نيست، بلکه با يک سلسله شرايط معنوي و عملي تحقق مي‌پذيرد. پشيماني از گناه، تصميم گرفتن به ساختن آينده‌اي ملکوتي و پاک، تبديل رذيله‌هاي اخلاقي به فضائل و نيکي، اصلاح اعمال، جبران گذشته و کارهايي مانند آن از مقدمات و شرايط اوليه توبه است. خداوند منان از اين مقدمات در برخي آيات به صورت کلّي چنين ياد مي‌نمايد:

{إِلاَّ الَّذينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحيم‏} (بقره: 160)

مگر آنان که [با گناه فاصله گرفته‌اند] به سوي خدا بازگشتند و اخلاق و عمل خود را اصلاح کردند و آنچه را از حق پنهان مي‌داشتند، براي مردم بيان کردند. پس توبه ايشان را مي‌پذيرم و من پذيرنده توبه و مهربانم.

و در آيه‌اي ديگر به گونه‌اي ديگر به اين امر توجه نموده‌اند:

{فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم‏} (مائده:39)

کسي که پس از ستم، توبه کند و [عقيده، اخلاق و عملش را] اصلاح کند، خداوند توبه‌اش را مي‌پذيرد، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.

در اين آيات، اصلاح عقيده، اخلاق و عمل و بازگشت سريع و بي‌تأخير از گناه، از حقايق توبه شمرده شده است. از اين رو، بايد براي دست‌يابي به حقيقت توبه، در پي جبران گذشته برآمده و اداي نماز و پرداخت واجبات مالي را پس از توبه سرلوحة کارها قرار داد. چنان‌که قرآن مجيد مي‌فرمايد:

{فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّين‏} (توبه: 11)

اگر گناه‌کاران توبه کردند و نماز به پا داشتند و زکات پرداختند، پس برادران ديني شما هستند.

در روايتي آمده است شخصي براي خودنمايي در محضر امام علي ( عليه السلام ) گفت: « اَسْتَغْفِرُاللهَ ». علي ( عليه السلام ) به وي فرمود: مادرت به عزايت بنشيند. آيا مي‌داني استغفار از درجه اعلي است؟

استغفار و توبه، شش رکن دارد: پشيماني از گناهان گذشته، تصميم بر ترک گناه، اداي حق مردم، اداي حق الله، ذوب کردن گوشت بدن از غذاي حرام روييده شده، به حزن و اندوه و چشاندن سختي طاعت خدا به بدن، همان‌گونه که شيريني گناه را چشيده است. پس در اين هنگام بگو: « اَسْتَغْفِرُاللهَ ».(11)

در صورتي که گناه‌کار فرصت توبه داشته باشد، بايد جبران مافات کند اما تأخير انداختن توبه تا دم مرگ پذيرفتني نيست. در آيه‌اي از قرآن آمده است:

{وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّي إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآن‏} (نساء: 18)

آنان که تا رسيدن مرگ، کار زشت انجام دهند و آن هنگام که وقت خروج از دنياست، بگويند توبه کرديم.

و نکته پاياني دربارة حقيقت توبه است که در آموزه‌هاي نبوي آمده است:

آيا مي‌دانيد توبه‌کار کيست؟ هرگاه بنده توبه کند، ولي صاحبان حقوق مالي را از خود راضي نکند، توبه‌کار نيست و هر کس توبه کند، ولي بر عبادتش نيفزايد، توبه‌کار نيست و کسي که توبه کند، ولي لباسش را تغيير ندهد، توبه‌کار نيست و آن کس که توبه کند، ولي دوستانش را عوض نکند توبه‌کار نيست و هر کس توبه کند ولي مجلسش را تغيير ندهد، توبه‌کار نيست و هر کس توبه کند، ولي بستر و تکيه‌گاهش را عوض نکند، توبه‌کار نيست و آن کس که توبه کند، ولي اخلاق و نيّتش را تغيير ندهد، توبه‌کار نيست و هر کس توبه کند، ولي قلبش را به روي حقايق نگشايد و انفاق نکند، توبه‌کار نيست و هر کس توبه کند، ولي آرزويش را کوتاه و زبانش را حفظ نکند، توبه‌کار نيست و هر که توبه کند، ولي بدنش را از غذاي اضافي خالي نکند، توبه‌کار نيست و چون بر اين ويژگي‌ها استقامت کند، توبه‌‌کار است.(12)

پيامبر اکرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز به گونه‌اي ديگر بر ظاهر شدن آثار توبه در توبه‌کننده اشاره مي‌نمايد:

اَلتَّائِبُ إِذا لَمْ يَسْتَبِنْ عَلَيْهِ أَثَرُ التَّوْبَةِ فَلَيْسَ بِتائِبٍ يُرْضِي الْخُصَماءَ وَيُعِيدُ الصَّلَواتِ وَيَتَواضَعُ بَيْنَ الْخَلْقِ وَيَقِي نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَواتِ وَيُهَزِّلُ رَقَبَتَهُ بِصِيامِ النَّهارِ.(13)

تا زماني که آثار توبه در توبه‌کننده ظاهر نشده است، توبه کار نيست، آثار توبه عبارت است از: به دست آوردن رضايت کساني که نزد انسان حقوق مالي دارند؛ به‌جا آوردن نمازهاي از دست رفته، فروتني در ميان مردم، حفظ نفس از شهوت‌هاي حرام و لاغر کردن جسم با روزه‌گرفتن.

10. دوري از هم‌نشينان بد

بسياري از انحرافهاي اخلاقي و بزهکاريهاي اجتماعي، بر اثر دوستي با نااهلان، دامن‌گير انسان مي‌شود، اما داشتن دوست و هم‌نشين به نور آن، به "زباني" و "قلبي" تقسيم مي‌شود. ذکر ‌گذا شايسته، در سلامت رفتار آدمي و برکنار ماندن او از دام‌ها و فريب‌‌هاي نااهلان بسيار تأثير مي‌گذارد. از‌ اين رو، ضبط و مهار دوستي‌ها و جايگزين کردن دوستان پاک به جاي هم‌نشينان ناشايسته، ناگزير مينمايد. پيامبر اکرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در اين‌باره ميفرمايد:

هرگاه خداي تعالي اراده کند که خيري به بنده‌اش برساند، دوست صالحي به او مي‌دهد که اگر خدا را فراموش کرد، او به يادش آورد و اگر خدا را ياد کرد، او بر آن ياد بيفزايد.

امام علي ( عليه السلام ) نيز ميفرمايد:

خَيرُ إخوانِکَ مَن سارَعَ إلَي الخَيرِ وَجَذَبَکَ اِلَيه وَاَمَرَکَ بِالْبِرِّ وَأَعانَکَ عَلَيهِ.(14)

برترين دوست و برادر تو کسي است که در کار خير سبقت گيرد و تو را هم به سوي خير بکشاند و تو را به نيکي فراخواند و ياري کند.

ايشان در کلامي ديگر فرمودند:

خَيرُ مَنْ صَحِبتَ مَنْ ولَّهَکَ بِالأُخري وَزَهَّدَکَ في الدُّنيا وَاَعانَکَ عَلَي طاعَة المَولي.(15)

بهترين دوست تو کسي است که تو را شيفته آخرت و به دنيا بي‌رغبت کند و تو را در فرمان بري از خدا ياري دهد.

بر پايه روايات اسلامي، آدمي از خوبي رفيق و هم‌نشين خود تأثير ميپذيرد. رسول گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ميفرمايد: « اَلمَرءُ عَلي دينِ خَليلهِ وَقَرينِهِ » (16)؛ « انسان بر همان ديني است که دوست و رفيقش از آن پيروي مي‌کند ».

پيروي از هم‌نشينان بد، زمينه پيوستن آدمي را به بديها فراهم مي‌آورد. حضرت علي ( عليه السلام ) درباره تأثيرپذيري و تأثيرگذاري افراد از يک گروه مي‌فرمايد:

مُجالَسَةُ الاَخيارِ تُلحِقُ الأَشرارَ بِالاَخيارِ وَمُجالَسَةُ الاَبرارِ

لِلفُجّارِ تُلحِقُ الاَبرارَ بِالفُجّارِ؛ فَمَنِ اشبَتَهَ عَلَيکُم اَمرُهُ

وَلَم تَعْرِفُوا دينَهُ فَانظُرُوا إلي خُلَطائِهِ فَإِن کانُوا أَهلَ دينِ اللهِ فَهُوَ عَلَي دينِ اللهِ وَإن کانُوا عَلي غيرِ دينِ اللهِ فَلاحَظَّ لَهُ مِن دينِ الله.(17)

همنشيني با خوبان، بدان را به خوبان پيوند ميدهد و همنشيني نيکان با بدان، نيکان را به بدان؛ هرگاه وضع کسي بر شما مبهم است و از دين او آگاه نيستيد، به دوستان و هم‌نشينان او نگاه کنيد؛ اگر آن فرد با دوستان خدا همنشين است، وي را از مؤمنان بدانيد و اگر با دشمنان حق هم‌نشين است او را از بدان بدانيد.

حضرت امير ( عليه السلام ) در سخن ديگري ميفرمايد:

قارِن أَهلَ الخَيرِ تَکُن مِنهُم و بايِن أَهلَ الشَّرِّ تَبِن عَنهُم.(18)

با نيکان همنشين باش تا از آنان شوي و از بدان جدايي گزين تا [از بديها] جدا شوي.

با توجه به اهميت دوستيابي و آثار هم‌نشيني با دوست، شايسته است تحقيق و بررسي بيشتري در اين رابطه داشته باشيم:

الف) دقت در دوست يابي

هر انساني از تنهايي رنج مي‏برد و به دنبال دوست و هم‏نشيني شايسته براي خود مي‏گردد، زيرا هم‌نشين نيکو مي‌تواند در رشد و شکوفايي معنوي او تأثير بگذارد؛ چنان‌که دوستان ناسالم زمينه سقوط و تنزل را برايش فراهم مي‌سازند. از اين رو، دوستان را با دورانديشي بايد برگزيد. بيشتر جواناني که به انحراف کشيده شده‌اند، مهم‌ترين علت شکست خود را هم‌نشيني با افراد شرور و فاسد برمي‌شمرند. پس آدمي بايد در انتخاب دوست بينديشد و با هوشياري و زيرکي و بر پايه معيار‌هاي برآمده از آموزه‌هاي ديني، دوستانش را برگزيند.

ب) تأثيرپذيري از دوستان

رفتار آدمي مي‌تواند متأثر از عواملي همچون وراثت، عادت و محيط باشد. ابوحامد محمد بن غزالي طوسي در اين باره مي‏گويد:

به‌درستي که اخلاق نيکوي انسان يا فطري و موروثي اوست يا با عادت به کارهاي خوب به دست مي‏آيد يا با نگاه کردن به رفتارهاي انسان‏هاي خوب و نيک‌رفتار و هم‌نشيني با آنان کسب مي‏شود؛ زيرا طبع انسان، از طبع هم‏نشين، خير و شر، هر دو را کسب مي‏کند.(19)

امام علي ( عليه السلام ) در نامه‏اي ارزشمند و راهگشا چنين مي‌فرمايد:

وَاحذَر صَحابَةَ مَن يَفيلُ رَأيُهُ و يُنکَرُ عَمَلُه فَاِنَّ الصّاحِبَ مُعتَبَرٌ بِصاحِبِه.(20)

از رفاقت با کساني که افکارشان خطا و اعمالشان ناپسند است، برحذر باش؛ زيرا آدمي به راه و روش رفيق خو مي‏گيرد و به افکار وي معتاد مي‏شود.

امام صادق ( عليه السلام ) نيز مي‏فرمايد:

من يَصحَبْ صاحِبَ السّوءِ لا يَسلَمْ.(21)

کسي که با رفيق بد هم‏نشين شود، سالم نمي‏ماند [و سرانجام به ناپاکي آلوده مي‏شود].

ج) ويژگي‌هاي دوستان ناشايست

امام صادق ( عليه السلام ) معيار دوستان بد را از زبان امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) چنين برمي‌شمرد:

مسلمانان بايد از رفاقت با سه کس بپرهيزند:

1. هرزه و بي‏باک؛ زيرا او کار خود را براي تو زينت مي‏دهد و دوست دارد تو هم مانند او باشي و در زمينه دين و آخرت، تو را ياري نمي‏کند و هم‏نشيني با او قساوت قلب مي‏آورد و رفت و آمد با او مايه ننگ و عار است؛

2. احمق؛ زيرا او به خير و خوبي تو دستور نمي‏دهد و شري را هم نمي‏تواند از تو دفع کند و چه بسا بخواهد به تو سودي برساند، ولي به خاطر حماقتش، به تو ضربه مي‏زند. پس مرگ او بهتر از زندگي و سکوتش بهتر از سخن گفتنش باشد؛

3. دروغ‏گو؛ زيرا او وبال توست. گفته ديگران را براي تو و گفته تو را براي ديگران بازگو مي‏کند. هر گاه ماجرايي را کامل

بيان کرد، به دنبالش کلام ديگري را مي‏گويد، چه بسا راست

مي‏گويد و کسي باور نمي‏کند و ميان مردم دشمني اندازد و سبب کينه ميان مردم شود. پس، از خدا بترسيد و مواظب اعمال خود باشيد.(22)

حافظ شيرازي نيز در دوري از دوستان ناباب چنين سروده است:

نخست موعظه پير مي‏فروش اين است

که از معاشر ناجنس احتراز کنيد

د) پرهيز از دوستان بد نام

معاشرت و دوستي، تأثيرهاي نيک يا ناخوشايند در آدمي مي‏گذارد. سخن استاد شهيد مرتضي مطهري نيز در اين باره بسيار آموزنده است:

در باب معاشرت، آن چيزي که اثرش فوق العاده است، پيدا شدن ارادت است. مسئله ارادت و شيفتگي به يک شخص معين، بالاترين و بزرگ‏ترين عامل است در تغيير دادن انسان و اين اگر به‌جا بيفتد، فوق‌العاده انسان را خوب مي‏کند و اگر نابه‌جا بيفتند، آتشي است که آدمي را آتش مي‏زند.(23)

بنابراين، جواناني که با دوستان فاسد و بدنام دوستي مي‏کنند، حتي اگر خود را فردي با اراده بپندارند و خويشتن را از تأثيرپذيري برکنار بدانند، از بدنامي اجتماعي و بدآوازگي نمي‌توانند خود را حفظ کنند. پيامبر گرامي در اين‌باره مي‏فرمايند:

اَولَي النّاسِ بالتُّهمَةِ مَن جالَسَ اَهلَ التُّهمَةِ.

هر کس با متهمان هم‌نشيني کند، بيشتر از بقيه مردم سزاوار تهمت است.

دوستان انسان، نشان‌دهنده شخصيت ديني و اجتماعي اويند. از اين رو، شايسته نيست آدمي با هر کس طرح دوستي بريزد، بدون اينکه به نيکي او اطمينان يابد.

بي‌گمان، کناره‏گيري از انسان‏هاي گمراه و آلوده به گناه، خصلتي بايستني است. امام علي ( عليه السلام ) مي‏فرمايد:

... مُجالَسَةَ أَهلِ الهَوي مَنسَأَةٌ لِلايمانِ وَمَحضَرَةٌ لِلشَّيطانِ.(24)

هم‌نشيني با اهل هوا و هوس، دورکننده ايمان و نزديک‌کننده شيطان براي انسان است.

ه‍) آثار هم‌نشيني با نيکان و بدان

قرآن مجيد مي‏فرمايد:

{وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُريدُ زينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطا} (کهف: 28)

با کساني باش که پروردگار خود را صبح و عصر مي‏خوانند و تنها رضاي او را مي‏طلبند و هرگز به خاطر زيورهاي دنيا، چشمان خود را از آنها برمگير و از کساني که قلب‌شان را از ياد خدا غافل ساختيم، اطاعت مکن؛ آنان که از هواي نفس پيروي کردند و کارهايشان افراطي است.

پيامبر اکرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز بر پايه روايتي، چنين فرموده است:

أَسعَدُ النّاسِ مَن خالَطَ کِرامَ النّاس.(25)

از همه سعادتمندتر، آن کسي است که با مردم نيک و بزرگوار معاشرت کند.

حضرت علي ( عليه السلام ) نيز دل‌سوزانه چنين هشدار مي‏دهد:

عَلَيکَ بِإخِوانِ الصِّدقِ فَأَکثِرْ مِنِ اکْتِسابِهِم فَاِنَّهُم عُدَّةٌ عِندَ الرَّخا وَجُنَّةٌ عِندَ البَلا.(26)

بر شما باد به دوستان راست‌گو و درست کردار. پس در گرفتن چنين دوستي بيشتر بکوش؛ زيرا چنين دوستاني کمک‌کار در زمان آسايش و سپر در هنگام بلايند.

از سوي ديگر، معاشرت با بدان، روح را تاريک و شخصيت انسان را ضعيف مي‌سازد و از زشتيِ کارهاي بد در نظر او مي‌کاهد؛ چنان‌که امام علي ( عليه السلام ) مي‏فرمايند: « مُجالَسَةُ الأَشرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالأخيارِ » (27)؛ « هم‌نشيني با بدان، سبب بدبيني به نيکان مي‏شود ».

و) ويژگي دوستان خوب

آموزه‏هاي ديني، افراط و تفريط را در دوست‏يابي، نهي و تنهايي را نکوهش کرده و گزينش دوستان را نيز از سر بي‌دقتي و بي‌هدفي نپذيرفته، بلکه چارچوبي در اين زمينه عرضه کرده است. رسول گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) از اين چارچوب چنين ياد مي‏کند:

جالِسِ الأَبرارَ فَاِنَّکَ اِن فَعَلتَ خَيراً حَمَدُوکَ وَإنْ أخطَأتَ لَم يَعفُوکَ.(28)

با ابرار هم‌نشين باشيد؛ چرا که اگر کار خيري انجام داديد، شما را تشويق و ترغيب مي‏کنند و اگر اشتباهي از شما سر زد، از شما نمي‏گذرند، بلکه تذکر مي‏دهند.

آن حضرت در سخن ديگري، ويژگي دوستان خوب را چنين مي‏شمارد:

هم‌نشين نباشيد، مگر نزد عاملي که شما را دعوت کند از پنج چيز به سوي پنج چيز: از شک به سوي يقين؛ و از ريا و ظاهرفريبي به سوي اخلاص؛ از زياده‌خواهي به کم‌خواستن؛ از کبر و تکبر به سوي تواضع و فروتني و از نيرنگ به سوي نيک‌خواهي.(29)

يکي از ويژگي‏هاي هم‌نشين نيک، همراهي او با فرد در فراز و نشيب‏هاي روزگار است. امام علي ( عليه السلام ) درباره اين ويژگي مي‏فرمايد:

لا يَکُونُ الصَّديقُ صَديقاً حَتَّي يَحفَظَ أَخاهُ في ثَلاثٍ: في نَکْبَتِهِ وَغَيْبَتِهِ وَوَفاتِه.(30)

دوست را نمي‏توان دوست ناميد، مگر اينکه او دوست خودش را در سه زمان حفاظت کند: هنگام گرفتاري دوست، در نبود دوست و هنگام مرگ دوست.

رسول گرامي اسلام ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) به ابن مسعود فرمود:

اي پسر مسعود! هم‌نشينان خودت را نيکان و برادرانت را پرهيزکاران و از دنيا رستگان قرار بده؛ زيرا خداوند در کتابش فرمود: « دوستان در فرداي قيامت بعضي بر بعض ديگر دشمن مي‏شوند، مگر دوستان پرهيزگار ».(31)

همچنين حديثي از رسول اکرم ( صلّي الله عليه وآله وسلّم ) در اين‌باره آمده است که دوستان صادق و پرهيزگار، در دنيا و آخرت کنار دوستان خود هستند:

اِستکثِروا مِنَ الإخوانِ فَاِنَّ لِکُلِّ مُؤمِنٍ شَفاعَةً يَوْمَ القيامَةِ.(32)

بر دوستان مؤمن خود بيفزاييد؛ زيرا براي هر مؤمني مقام شفاعت در روز قيامت هست.

11. مرگ باوري

يادآوري مرگ و توجه هميشگي به آن، آدمي را وارسته و به دنيا و گناه بي‌رغبت مي‏کند. فردي به امام باقر ( عليه السلام ) عرض کرد: برايم سخني بگو که از آن استفاده کنم. حضرت فرمود:

اَکثِر ذِکرَ المَوْتِ فَاِنَّهُ لم يُکثِرْ ذِکرَهُ اِنسانٌ اِلاّ زَهِدَ في الدُّنيا.(33)

مرگ را بسيار ياد کن که هر که آن را زياد به خاطر آورد، زهد در دنيا را پيشه خواهد ساخت.

امام صادق ( عليه السلام ) نيز در رهنمودي، درباره بهره‌گيري از ياد مرگ به انگيزه خودسازي چنين مي‌فرمايد:

اِذا اَنتَ حَمَلتَ جنازَةً فَکُن کَاَنَّکَ اَنتَ المَحْمُولُ وَکَاَنَّکَ سَأَلتَ رَبَّکَ الرُّجُوعَ اِلَي الدُّنيا فَفَعَلَ‌فَانظُر ماذا تَستَأنِفُ.(34)

هنگامي که جنازه‌اي حمل مي‏کني، فرض کن که تو مرده‏اي و اين، جنازه توست که حمل مي‏شود و گويا پس از مرگ، از خدا خواسته‏اي که به دنيا بازگردي [تا نيکي پيشه‌سازي] و خداوند درخواست تو را اجابت فرموده است؛ پس بنگر که چگونه در اعمال خويش تجديد نظر خواهي کرد.

راه درست يادآوري مرگ اين است که آدمي قلب خود را از همه چيز تهي کند و تنها در مرگ و درباره کساني بينديشد که پيش از او بار سفر بستند و به آخرت پيوستند و بداند که او نيز بايد اين مراحل را پشت سر بگذارد.

مرگ سرنوشت نهايي و حتمي همه آدميان است (35) که چاره‌اي جز پذيرش آن ندارند و در طلب خود به طوري جدي است که هيچ کسي از بر جاي ايستاده و فرارکننده، از تيررس آن به دور نيست.(36)

بر اين اساس، انديشيدن در اين سرنوشت تغييرناپذير، امري عقلاني است. علي ( عليه السلام ) از کسي که مرگ را فراموش کرده در حالي که مردگان را مي‌بيند، اظهار شگفتي مي‌کند و براي آنان‌که عبرت‌پذيرند « ديدن جنازه بي‌جان را بهترين موعظه مي‌داند ».(37)

مرگ، جايگاه شايسته و حقيقي آدمي را به خوبي نشان مي‌دهد. اگر فردي در سرتاسر عمر خويش فروتني و خشوعي را که لازمه بندگي در پيشگاه پروردگار بي‌همتاست، پيشه خود ساخت، با فرا رسيدن لحظه مرگ، آثار تسليم سراسر وجود او را فراخواهد گرفت، و شايد از اين رهگذر، مرگ اطرافيان براي اين‌گونه افراد پندآموز باشد. در روايت آمده است: « اگر سه چيز نبود، آدمي هرگز در برابر خدايش سر تسليم فرود نمي‌آورد، آن سه عبارتند از: بيماري، نيازمندي و مرگ ». (38)

ياد مرگ، دل را نرم مي‌کند (39) و به آن صفا و نورانيت مي‌بخشد و خود، عاملي مهم براي بازداشتن انسان از لغزش‌ها و وابستگي‌هاي دنيوي است.

جامي در « هفت اورنگ » خويش حکايت زنده‌دلي را نقل مي‌کند که به زيارت اهل قبور مي‌رفته و بهره‌هاي فراواني مي‌برده است. وي در اين‌باره چنين مي‌سرايد:

زنده‌دلي از صفت افسردگان

رفت به همسايگي مردگان

حرف فنا خواند ز هر لوح خاک

روح بقا جست ز هر روح پاک

کارشناسي پي تفتيش حال

کرد از او بر سر راهي سؤال

اين همه از زنده رميدن چراست

رخت سوي مرده کشيدن چراست

گفت بلندان به مغاک (40) اندرند

پاک نهادان ته خاک اندرند

مرده دلانند به روي زين

بهر چه با مرده شوم هم‌نشين

همدمي با مرده دمد مردگي

صحبت افسرده دل افسردگي

زير گل آنان که پراکنده‌اند

گرچه به تن مرده به جان زنده‌اند

زنده شدم از نظر پاکشان

آب حياتست مرا خاکشان

جامي از اين مـرده‌دلان گوشه‌گير

گوش به خود دار و ز خود توشه گير(41)

از اين رو، بايد اين سخن پروردگار را پيوسته به ياد داشت:

{أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ في‏ بُرُوجٍ مُشَيَّدَة} (نساء: 78)

هر کجا باشيد، مرگ به سراغتان مي‏آيد؛ اگرچه در کاخ‏هاي محکم باشيد.

12. استغفار

استغفار، جلادهنده قلب‏ و مايه آمرزش گناهان است. درباره رسول الله آمده است که ايشان هر روز هفتاد بار استغفار مي‏کرد و بر پايه برخي از احاديث، پس از هر نشستي 25 بار « أستغفرالله » مي‏گفت.(42)

استغفار، داروي شفابخش گناه‌کاران است: « لِکُلِّ داءٍ دَواءٌ و دَواءُ الذُّنُوبِ الإستِغفارُ » (43)؛ « براي هر دردي، درماني است و داروي گناهان استغفار است ».

بهترين زمان براي استغفار از گناه، نيمه‏هاي شب است؛ آن‌گاه که همه درها بسته مي‌شود و همه ديده‌ها به خواب مي‌روند و درهاي رحمت الهي بر روي بندگان باز مي‌شود. خداوند در وصف بندگان مؤمنش مي‌فرمايد:

{الصَّابِرينَ وَ الصَّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحار} (آل عمران: 17)

آنان صابران و صادقند و فرمانبر و انفاق‌کنندگانند و در نيمه‏هاي شب به دعا واستغفار بر مي‏خيزند.

و در آيه‏اي ديگر آمده است:

{كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ (17) وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ (18)} (ذاريات: 17و18)

[اهل تقوا] شب‏ها کم مي‏خوابند و در سحرها به استغفار و دعا برمي‏خيزند.

دردهاي روحي خود را با استغفار و مناجات مي‌توان شناخت و به درمان و اصلاح نفس همت گماشت.

13. محاسبه نفس و خود انتقادي

آدمي با شناخت آسيب‏هاي درون خود، بايد در فکر اصلاح و پاک‌سازي آن باشد؛ چنان‌که امام علي ( عليه السلام ) مي‏فرمايد: « مَن لَم يَسُسْ نَفسَهُ أضاعَه » (44)؛ « هر که نفس خود را سياست و تأديب نکند، آن را تباه کرده است ».

از اين روي، آدمي پيوسته بايد به اعمال و رفتار خود رسيدگي و آنها را محاسبه کند؛ چنانچه به اعمال نيک دست زده، خداي را سپاس گويد و بکوشد که همچنان در اين راه گام بردارد و اگر وظايف شرعي‌اش را ترک کرده و دچار لغزش و گناه شده است، استغفار کند و بداند اگر گناه‌کار به توبه روي آورد، خداوند از گناهانش درمي‌گذرد. امام علي ( عليه السلام ) مي‏فرمايد:

مَن تَعاهَدَ نَفسَهُ بِالمُحاسَبَةِ اَمِنَ فيها المُداهَنَةَ.(45)

هر که با خود پيمان بندد به حساب خويش رسيدگي کند از سهل‌انگاري ايمن مي‏شود.

آن حضرت در کلام ديگري مي‌فرمايد:

عِبادَ اللهِ زِنُوا أَنفُسَکُم مِن قَبلِ أَنَ تُوزَنُوا وَحاسِبُوها مِن قَبلِ أن تُحاسَبوا.(46)

اي بندگان خدا! پيش از آنکه اعمال شما را بسنجند و وزن کنند. شما خود آنها را بسنجيد پيش از آنکه اعمالتان حساب رسي شود، از خود حساب بکشيد.

حضرت امام موسي کاظم ( عليه السلام ) نيز مي‏فرمايد:

لَيسَ مِنّا مَن لَم يُحاسِبُ نَفسَهُ في کُلِّ يَومٍ فَإِن عَملَ خَيراً اسْتَزادَ اللهَ مِنهُ وَحَمِدَ اللهَ عَلَيه وَاِن عَمِلَ شَرّاً استَغفَرَاللهَ وَتابَ إِليه.(47)

از ما نيست کسي که هر روز به حساب خود رسيدگي نکند و ببيند اگر کار نيکي انجام داده است، از خداوند توفيق انجام بيشتر آن را بخواهد و خدا را بر آن سپاس گويد و اگر کار بدي انجام داده است از خدا آمرزش بخواهد و توبه کند.

شايسته است که محاسبه و خود انتقادي، مقدمه‏اي براي ترک گناه باشد، چنان‌که مولاي پرهيزگاران مي‏فرمايد:

مَنْ حاسَبَ نَفسَهُ وَقَفَ عَلي عُيُوبِهِ وَأحاط بِذُنُوبِهِ وَاستَقالُ الذُّنُوبَ وَأَصلَحَ العُيوُبَ.(48)

هر کس به محاسبه نفس خود بپردازد، از عيب‏ها و گناهان خويش آگاه مي‏شود. چنين فردي سرانجام در زدودن گناه و اصلاح عيوب خود موفق خواهد شد.

پاورقى:‌


1 . اصول کافي، ج 2، ص437.
2 . همان، ص 431.
3 . تفسير نمونه، ج 24، ص 292.
4 . بحارالانوار، ج 94، ص 142.
5 . اصول کافي، ج 2، ص432.
6 . بحارالانوار، ج 6، ص 30.
7 . نهج البلاغه، حکمت 150.
8 . بحارالانوار، ج 78، ص 164.
9 . بحارالانوار، ج 78، ص 81.
10. همان، ج 6، ص 33.
11. نهج البلاغه، حکمت 417.
12. بحارالانوار، ج 6، ص 35.
13. جامع الاخبار، ص 226.
14. ميزان الحکمه، ج 1، ص 267.
15. غرر الحکم و درر الکلم، ج 3، ص 436.
16. اصول کافي، ج 2، ص 375.
17. بحارالانوار، ج 71، ص 197.
18. نهج البلاغه، نامه 31.
19. احياء العلوم، غزالي، ج1، ص58.
20. نهج البلاغه، نامه 53.
21. مستدرک الوسائل، ميرزا حسين نوري، ص393.
22. کافي، ج4، ص85.
23. تعليم و تربيت در اسلام، ص390.
24. ميزان الحکمه، ج2، ص63.
25. بحارالانوار، ج74، ص185.
26. ميزان الحکمه، ج1، ص43.
27. همان، ص191.
28. ميزان الحکمه، ج2، ص61.
29. همان.
30. همان، ج5، ص310.
31. ميزان الحکمه، ج2، ص62.
32. همان، ج1، ص44.
33. اصول کافي، ج3، ص255.
34. همان، ص258.
35. نهج البلاغه، حکمت 419.
36. نهج البلاغه، خطبه 123.
37. همان، خطبه 149.
38. خصال، شيخ صدوق، ج 1، ص 127.
39. نهج البلاغه، نامه 31.
40. قبر.
41. مثنوي هفت اورنگ، عبدالرحمان جامي، ج 1، صص 517 و 518.
42. جامع احاديث الشيعة، ج14، ص363.
43. اصول کافي، ج2، ص439.
44. فهرست غرر الحکم و درر الکلم، ص389.
45. فهرست غرر الحکم و درر الکلم، ص236.
46. نهج البلاغه، خطبه 40.
47. اختصاص، ص26.
48. غرر الحکم و درر الحکم، ص215.