پندهای پیامبر اکرم (ص) به ابوذر غفاری

خيرالله سليم زاده‏

- ۱ -


بسم الله الرحمن الرحيم‏

كتابى كه پيش روى شماست پندهای گرانمايه پيامبر اكرم، خاتم الانبياء (ص) خطاب به ابى‏ذر غفارى رضوان الله تعالى عليه - كه يكى از اصحاب باوفا و پا برجاى آن بزرگوار بوده است و حِكم و مواعظ سودمند و پند و اندرزهاى بسيار مفيد براى همه مسلمانان در آن نهفته است - مجدداً با ترجمه‏اش چاپ مى‏شود. در اين ترجمه از كتاب عين‏الحياة علامه مجلسى، و از ترجمه دانشمند گرامى مستطاب آقاى تجليل تبريزى (زيد عزه) كمك گرفته‏ام و اصل عربى اين حديث را به جهت صحت متن و مصونيت از اشتباه و غلط با چند كتاب از كتب معتبره علماء سلف و بزرگ شيعه اماميه اثناعشريه تطبيق و تصحيح نمودم و در موارد اختلاف در تعبير عبارت اصل حديث در اين چند كتاب، نسخه بدلها را مابين دو پرانتز ذكر كرده‏ام ولى در ترجمه حديث، جمله‏ها و كلماتى كه مابين دو پرانتز قرار گرفته است غالباً براى توضيح است.

اميد است كه اين جزوه مورد استفاده عموم مؤمنين و اهل دين و پيروان سيدالمرسلين و ائمه معصومين صلوات الله عليهم اجمعين واقع گردد و همه از آن بهره‏هاى معنوى دنيايى و آخرتى برگيرند. ان شاء الله تعالى.

لازم به تذكر است كه تجزيه اين كلام نورانى كه در ضمن 147 شماره ارائه گرديده از بعض نويسندگان است و مستند به اصل حديث نمى‏باشد.

العبد خيرالله سليم زاده‏

مقدمه حديث‏

مرحوم شيخ طوسى در كتاب (امالى) جلد دوم چاپ نجف صفحه 138 - 152 و مرحوم شيخ طبرسى در كتاب (مكارم الاخلاق) چاپ بيرون صفحه 445 - 471 باب 12 فصل 5 و مرحوم ورام بن ابى فراس در كتاب (مجموعه ورام) چاپ ايران قم در سنه 1375 صفحه 273 - 284 و مرحوم مجلسى در كتاب (بحارالانوار) چاپ ايران جلد 77 صفحه 74 - 91 باب 4 حديث 63 و در كتاب (عين‏الحياة) (كه همه‏اش از اول تا آخر شرح همين حديث ابى‏ذر است) همه ابن بزرگان در اين كتابهاى خود مسنداً و مجموعه ورام مرسلاً از ابوذر غفارى (رضوان الله تعالى عليه) روايت كرده‏اند كه ابوذر گفت من داخل شدم در اوائل يك روز در مسجد پس به جز پيامبر اكرم (ص) و على (ع) كه در كنار آن حضرت بودند، هيچ كس ديگرى را در آنجا نديدم، پس من خلوت مسجد مغتنم شمردم و عرض كردم يا رسول الله (ص) پدر و مادرم فداى تو باد، سفارشى به من بفرماييد كه خدا مرا به آن سفارش نفع رساند.

پس آن حضرت فرمودند: (مطالبى را كه ترجمه ظاهرش چنين است) تو را سفارش خواهم كرد و چه بسيار گرامى و پسنديده‏اى تو در نزد ما اى ابوذر تو از ما اهل بيت مى‏باشى و همانا كه من تو را به دستور و پندى (عظيم) سفارش مى‏كنم پس تو آن را (در فكر و عمل خود) حفظ كن (نگهدارى نما) كه آن جامع (دربردارنده) همه راههاى خير (و خوبى نجات است) پس اگر تو آن را (در ذهن و در كار خود) حفظ كنى و (بدان عمل نمايى) برايت بهره‏اى عظيم (از رحمت الهى خير دنيا و آخرت) خواهد بود.

1 – خدا را چنان بندگی کن که گویا او را می بینی.

يا اباذر: اعبدالله كانك تراه، فان كنت لاتراه فانه يراك.

اى ابوذر: خدا را چنان بندگى كن كه گويا او را مى‏بينى، پس اگر تو او را نمى‏بينى او تو مى‏بيند.

2 – خدای بزرگ اهل بیت مرا در میان امت من بمانند کشتی نوح گردانیده است.

و اعلم يا اباذر: ان الله عزوجل جعل اهل بيتى فى امتى كسفينة نوح من ركبها نجى و من رغب عنها غرق، (1) و مثل باب حطة (2)فى بنى اسرائيل من دخله كان امناً.

بدان اى ابوذر: كه خداى عزيز و بزرگ اهل بيت مرا در ميان امت من بمانند كشتى نوح گردانيده است، هر كس در آن سوار شد از هلاكت رست و هر كس از آن روى بگردانيد غرق گشت. همچنين مانند درب حطه در ميان بنى‏اسرائيل كه اگر كسى از آن وارد مى‏شد از عذاب خدا ايمن مى‏گشت.

3 – نعمت تندرستی و فراغت.

يا اباذر: احفظ ما اوصيك به تكن سعيداً فى الدنيا و الاخرة يا اباذر: نعمتان مغبون فيهما كثير من الناس، الصحة و الفراغ.

اى ابوذر: پندهاى مرا نگهدارى (و مراعات) كن تا در دو جهان سعادتمند گردى، اى ابوذر: بسيارى از مردم در مورد دو نعمت مغبون هستند (از آن قدردانى و استفاده خوب نمى‏كنند) تندرستى و فراغت (بال).

4 – پیش از آنکه پنج چیز به تو روی آورد، پنج چیز را غنیمت شمار.

يا اباذر: اغتنم خمساً قبل خمس، شبابك قبل هرمك، و صحتك قبل سقمك، و غناك قبل فقرك، و فراغك قبل شغلك و حيوتك قبل موتك.

اى ابوذر: پيش از آنكه پنج چيز به تو روى آورد، پنج چيز را غنيمت شمار (از آنها استفاده شايسته كن)، جوانى را پيش از پيرى، تندرستى را پيش از بيمارى، توانگرى را پيش از پريشانى و فراغت را پيش از گرفتارى و زندگى را پيش از مرگ.

5 – مبادا به درازی آرزو، کارهای شایسته را به تأخیر افکنی.

يا اباذر: اياك و التسويف باملك، فانك بيومك و لست بما بعده، فان يكن غد لك فكن فى الغد كما كنت فى اليوم، و ان لم يكن غد لك لم تندم على ما فرطت فى اليوم.

اى ابوذر: مبادا به درازى (و طول) آرزو، كارهاى شايسته را به تأخير افكنى، زيرا كه تو اكنون همين امروز را دارى نه ما بعد آن را پس اگر فردايى داشتى در آن نيز بمانند امروز باش، و اگر فردايى برايت نبود پشيمانى امروز را نخواهى برد كه در آن كوتاهى كرده‏اى.

6 – چه فراوانند کسانی که صبح را به شام نمی رسانند.

يا اباذر: كم من مستقبل يوماً لايستكمله و منتظر غداً لايبلغه.

اى ابوذر: چه فراوانند كسانى كه صبح را به شام نمى‏رسانند و چه فراوان كسانى كه به انتظار فردا هستند ولى به آن نمى‏رسند.

7 – فریبکاری آرزو

يا اباذر: لو نظرت الى الاجل و مسيره لابغضت الامل و غروره.

اى ابوذر: اگر به اجل نگرى و ببينى كه به سويت مى‏آيد هر آينه آرزوها و فريبكارى آن را دشمن خواهى داشت.

8 – در جهان چنان زی که در دیار غربت بسر می بری.

يا اباذر: كن كانك فى الدنيا غريب او كعابر سبيل، و عد نفسك من اصحاب القبور.

اى ابوذر: در جهان چنان زى كه در ديار غربت بسر مى‏برى، يا مانند رهگذرى باش و خود را از آن گروهى به شمار كه به زير خاك آرميده‏اند.

9 – هنگامی که صبح کردی به خویشتن نوید شامگاه مده.

يا اباذر: اذا اصحبت فلا تحدث نفسك بالمساء، و اذا امسيت فلا تحدث نفسك بالصباح و خذ من صحتك قبل سقمك و من حيوتك قبل موتك، لانّك لاتدرى ما اسمك غداً.

اى ابوذر: هنگامى كه صبح كردى به خويشتن نويد شامگاه مده و هنگامى كه به شام رسيدى صبح‏گاه فردا را به خود بازگويى منما، (هم اكنون) از تندرستى خود پيش از آنكه دچار بيمارى شوى و از زندگى خويش پيش از اين كه مرگ تو را دريابد (براى آخرت و دينت) بهره‏گيرى كن، زيرا تو نمى‏دانى فردا بر تو چه نام نهاده خواهد شد، (زنده يا مرده).

10 – مبادا ناگهان مرگ تو را در حال لغزش و گناه دریابد.

يا اباذر: اياك ان تدرك الصرعة عند العثرة فلا تقال العثرة و لاتكن من الرجعة و لايحمدك من خلفت بما تركت و لايعذرك من تقدم عليه بما اشتغلت به.

اى ابوذر: مبادا ناگهان مرگ تو را در حال لغزش و گناه دريابد، پس لغزش و گناه اقاله و جبران نشود و توانايى بازگشت تو را نباشد و آن كس كه اندوخته تو براى او مانده تو را سپاسگزارى نكند و آن كس كه به سوى او مى‏روى تو را كه براى اشتغالات مادى و گرد آوردن مال از اداى وظيفه نسبت به او بازمانده‏اى معذور ندارد.

11 – خواب رفتگان در مقابل بهشت و جهنم.

يا اباذر: ما رأيت كالنار نام هاربها و لا مثل الجنة نام طالبها.

اى ابوذر: چيزى نديدم مانند آتش دوزخ كه فرار كننده از آن بخواب رفته باشد و نه مانند بهشت كه خواهان آن به خواب رفته باشد.

12 – بر عمر خود بخیل تر از درهم و دینارت باش.

يا اباذر: كن على عمرك اشح على درهمك و دينارك.

اى ابوذر: بر عمر خود بخيل‏تر از دهم و دينارت باشد.

(عمر عزيز خودت را به گناه و كارهاى بيهوده صرف منما)

13 – آیا هیچ یک از شما این انتظار می برد، که ...

يا اباذر: هل ينتظر احدكم الا غنى مطغياً او فقراً مرضاً مفسداً او هرماً مقعداً او الدجال، فانه شرّ غايب او الساعة تنتظر و الساعة ادهى و امر.

اى ابوذر: آيا هيچ يك از شما اين انتظار مى‏برد، كه ثروت و مالى كه به طغيان انجامد به دست آورد و يا فقر و پريشانى كه موجب فراموشى خدا گردد و يا بيمارى كه جان او را تباه سازد يا پيرى كه او را از كار و فعاليت باز دارد و يا مرگ كه شتابان در رسد و يا دجال (فتنه‏انگيز) كه شرى پنهان است و يا رسيدن هنگام رستاخيز كه انتظارش مى‏رود و آن وقت ترسناك‏تر و تلخ‏تر است.

14 – بدترین مردم در روز قیامت، نزد پروردگار عالم.

يا اباذر: ان شر الناس منزله عندالله يوم القيامة عالم لاينفع بعلمه و من طلب علماً ليصرف به وجوه الناس اليه لم يجد ريح الجنة. يا اباذر: من ابتغى العلم ليخدع به الناس لم يجد ريح الجنة.

يا اباذر: اذا سئلت عن علم لاتعلمه فقل لااعلمه تنج من تبعته و لاتفت الناس بما لاعلم لك تنج من عذاب الله يوم القيامة.

يا اباذر يطلع قوم من اهل الجنة الى قوم من اهل النار فيقولون: ما ادخلكم النّار؟ و قد دخلنا الجنة بفضل تأديبكم و تعليمكم فيقولون: انا كنا نأمر بالخير و لانفعله.

اى ابوذر: همانا بدترين مردم از جهت ارزش و منزلت پيش پروردگار عالم در روز قيامت دانشمندى است كه از دانش او بهره برده نمى‏شود، و هر كس طلب كند علم (دين) را تا اينكه توجه مردم را به سوى خويش جلب كند، بوى بهشت به او نرسد. (اى ابوذر) هر كس دانش آموزد تا با آن مردم را بفريبد بوى بهشت به او نرسد. (اى ابوذر) هر گاه از تو چيزى را پرسيدند كه نمى‏دانى پس (به ندانستن آن اعتراف كن) بگو نمى‏دانم تا از گرفتارى و عقوبت آن برهى، و به آنچه نمى‏دانى فتوى مده تا از عذاب خداى در روز رستاخيز رهايى يابى (اى ابوذر) (روز قيامت) گروهى از مردم بهشت به سوى گروهى از اهل دوزخ سركشى مى‏كنند پس مى‏پرسند به چه علت شما در آتش افتاده‏ايد؟ در حالى كه ما به بركت تعليم و تربيت شما به بهشت رسيده‏ايم پس در جواب گويند: ما ديگران را به كار خير و اعمال شايسته دستور ميداديم ولى خود از بكار بستن آن فروگذارى مى‏كرديم (و به آن كارهاى خيرى كه ديگران را امر مى‏كرديم، عمل نمى‏كرديم.)

15 – حقوق خداوند.

يا اباذر: ان حقوق الله جل ثناوه اعظم من ان يقوم بهاالعباد، و ان نعمه اكثر من ان تحصيها العباد، و لكن امسوا تائبين اصبحوا تائبين.

اى ابوذر: حقوق خداوند جل ثنائه بزرگتر از آن است كه بندگان بتوانند به آن حقوق قيام نمايند و همانا نعمتهاى او بيشتر از آن است كه بندگان به شمارش آن توانا باشند ولى شما با توبه داخل شامگاه شويد و هر صبح (به سوى او) توبه كنيد (به تقصير خود اعتراف نماييد).

16 – مرگ ناگهان می آید.

يا اباذر: انك فى ممر الليل فى اجال منقوصة و اعمال محفوظة و الموت ياتى بغتة و من يزرع شراً يوشك ان يحصد ندامة و لكل زارع ما زرع.

اى ابوذر: همانا تو در عبورگاه شب و روز قرار گرفته‏اى در مدتهاى كوتاه و اعمالى كه ضبط و نگهدارى مى‏شوند، و مرگ ناگهان مى‏آيد و هر كس تخم نيكى كاشت بزودى از آن خير و سعادت درو خواهد كرد و هر كس تخم شر و بدكارى كاشت جز ندامت از آن درو نخواهد نمود و هر برزگر آن را درو خواهد كرد كه كاشته است.

17 – بهره کسی را که شتاب نمی کند دیگری نمی تواند ببرد.

يا اباذر: لايسبق بطى‏ء بحظه و لاتدرك حريص ما لم يقدر له و من اعطى خيراً فالله اعطاه و من وقى شراً فالله وقاه.

اى ابوذر: بهره كسى را كه شتاب نمى‏كند ديگرى نمى‏تواند ببرد و آزمند و طمعكار به آنچه كه براى وى مقدر نشده نمى‏رسد و هر كس به خيرى رسد پس خدا به او عطا فرموده هر كس از شرى نگهدارى شده خدا او را نگهدارى كرده است.

18 – پرهیزگاران بزرگوارانند و فقها پیشوایانند.

يا اباذر: المتقون سادة و الفقهاء قادة و مجالستهم زيادة ان المؤمن ليرى ذنبه كانه تحت صخرة يخاف ان تقع عليه و ان الكافر ليرى ذنبه كانه ذباب مرّ على انفعه.

اى ابوذر: پرهيزگاران بزرگوارانند و فقها پيشوايانند و همنشينى با آنان موجب زيادت (علم و فضيلت است) انسان باايمان گناه خود را چنان بااهميت مى‏نگرد به مانند آنكه زير تخته سنگى قرار گرفته كه بيم دارد بر وى فرود آيد، ولى انسان كافر و خدانشناس به گناه خود چنان مى‏نگرد كه گويا مگسى بر روى بينى او در گذر است.

19 – خدای به هر بنده ای اراده خیر داشته باشد ...

يا اباذر: ان الله تبارك و تعالى اذا اراد بعيد خيراً جعل الذنوب بين عينيه ممثلة و الاثم عليه و بيلاً و اذا اراد بعبد شراً انساه ذنوبه.

اى ابوذر: خداى (تبارك و تعالى) به هر بنده‏اى اراده خير و بركت داشته باشد گناهان را نصب العينش ساخته و نافرمانى و گناه را در نظر او سنگين و دشوار مى‏سازد و هرگاه به بنده‏اى (در اثر نيات و اعمال بدش) اراده بدى و بدبختى نموده باشد گناهان او را از خاطرش فراموش مى‏سازد.

20 – به کوچکی گناه ننگر.

يا اباذر: لاتنظر الى صغر الخطيئة و لكن انظر الى من عصيت.

اى ابوذر: به كوچكى گناه ننگر، بنگر كه چه كسى را نافرمانى كرده‏اى.

21 – اضطراب جان و دل انسان با ایمان برای گناه.

يا اباذر: ان نفس المؤمن اشد ارتكاضاً من الخطيئة من العصفور حين يقذف به فى شركة.

اى ابوذر: اضطراب جان و دل انسان باايمان براى گناه شديدتر از اضطراب دل گنجشك است هنگام به دام افتادن.

22 – آن کسی که کردارش با گفتارش مطابقت کند بهره خود را دریافت نموده.

يا اباذر: من وافق قوله فعله فذلك الذى اصحاب. حظه و من خالف قوله فعله فانما يوبخ نفسه.

اى ابوذر: هر آن كس كه كردارش با گفتارش مطابقت كند بهره خود را (از سعادت) دريافت نموده و هر آنكس كه كردارش مخالف گفتارش باشد جز اين نيست كه (هنگام پاداش) خويشتن را سرزنش خواهد كرد.

23 – گناه سبب محرومیت از روزی.

يا اباذر: الرجل ليحرم رزقه بالذنب يصيبه.

اى ابوذر: مرد به سبب گناهى كه مى‏كند (چه بسا) از روزى خويش (كه برايش مقرر شده) محروم مى‏گردد.

24 – به سخنی که فایده به حال تو ندارد لب مگشا.

يا اباذر: دع ما لست منه فى شى‏ء و لاتنطق فيما لايعنيك و اخزن لسانك كما تخزون ورقك.

اى ابوذر: هر چه را كه در آن تو را بهره نيست و به هيچ وجه به تو مربوط نمى‏شود ترك كن و به سخنى كه فايده به حال تو ندارد لب مگشا و زبان خود را مانند پول خود كه در حفظ آن مى‏كوشى نگهدارى نما.

25 – خدای (جل ثناؤه) گروهی را به بهشت می برد.

يا اباذر: ان الله جل ثناؤه ليدخل قوماً الجنة فيعطيهم حتى يملوا و فوقهم قوم فى الدرجات العلى فاذا نظروا اليهم عرفوهم، فيقولون ربنا اخواننا كنا معهم فى الدنيا فبم فضلتهم علينا، فيقال هيهات، انهم كانوا يجوعون حين تشبعون و يظمئون حين تروون و يقومون حين تنامون و يشخصون حين تخفصون .

اى ابوذر: خداى (جل ثناؤه) گروهى را به بهشت مى‏برد پس چندان به آنان (نعمت) عطا مى‏فرمايد كه خسته مى‏شوند، و در فوق آنان گروهى ديگر هستند كه در پايه‏هاى بالاترند پس چون به آنها مى‏نگرند آنها را مى‏شناسند پس مى‏گويند: پروردگارا اينان همان برادران ما هستند كه در دنيا باهم بوديم (زندگى مى‏كرديم) پس چرا آنان را بر ما برترى داده‏اى؟ در پاسخ گفته مى‏شود: هيهات، هيهات آنگاه كه شما سير بوديد آنان گرسنگى مى‏كشيدند، آنگاه كه شما سيراب بوديد آنان تشنگى مى‏بردند (روزه داشته) آنگاه كه شما در خواب بوديد آنان ايستاده (به نماز مشغول) بودند آنگاه كه شما به استراحت مى‏پرداختيد آنان از براى خدا (از جا بلند مى‏شدند) بيرون مى‏شتافتند.

26 – خدای عزوجل نماز را نور دیده من قرار داده.

يا اباذر: جعل الله جل ثناؤه قرة عينى فى الصلوة، و حبب الى الصلوة كما حبب الى الجائع الطعام و الى الظمان الماء و ان الجائع اذا اكل شبع و ان الظمان اذا شرب روى و انا لااشبع من الصلوة.

اى ابوذر: خداى عزوجل نماز را نور ديده من قرار داده و آنرا چنان محبوب من ساخته است كه گرسنه غذا را و تشنه آب را دوست مى‏دارد، گرسنه مقدارى از غذا را كه مى‏خورد سير مى‏گردد، تشنه نيز قدرى كه آب مى‏نوشد سيراب مى‏گردد، ولى من از نماز سير نمى‏شوم.

27 – من بدین پاک و آسان برانگیخته شده ام.

يا اباذر: ان الله تعالى بعث عيسى بن مريم عليه السلام بالرهبانيّة و بعثت بالحنيفة السمحة و حبب الى النساء و الطيب و جعل فى الصلوة قرة عينى. (3)

اى ابوذر: خداى متعال، عيسى عليه السلام را به رهبانيت مبعوث داشته و من بدين پاك و آسان برانگيخته شده‏ام و خوشبويى و زندگى با زن را به من محبوب ساخته و نور چشم مرا در نماز قرار داده است.

28 – هر مردی که در شبانه روز ...

يا اباذر: ايما رجل تطوع فى كل يوم و ليلة اثنى عشرة ركعة سوى المكتوبة كان له حقاً واجباً بيت فى الجنة.

اى ابوذر: هر مردى كه در شبانه‏روز فزونتر از نمازهاى واجب دوازده ركعت نماز بگذارد، حق ثابت او در برابر آن خانه‏اى در بهشت خواهد بود.

29 – تا آنگاه که در حال نمازی ...

يا اباذر: انك ما دمت فى الصلوة فانك تقرع باب الملك الجبار و من يكثر قرع باب الملك يفتح له.

اى ابوذر: تا آنگاه كه در حال نمازى به كوبيدن در پادشاه جبار پرداخته‏اى هر آنكس كه در خانه پادشاه را زياد بكوبد بالاخره به روى او بازمى‏گردد. (يكى از صفات خداى متعال جبار است كه به معناى: بزرگوار، فرمانفرما و مصلح امور نيز آمده است.)

30 – انسان با ایمان هر گاه که به نماز می ایستد رحمت پروردگار عالم تا عرش بر او احاطه کند.

يا اباذر: ما من مؤمن يقوم مصلياً الا تناثر عليه البر ما بينه و بين العرش و وكل به ملك ينادى يابن ادم لو تعلم مالك فى الصلوة و من تناجى ما انفتلت.

اى ابوذر: انسان باايمان هرگاه كه به نماز مى‏ايستد رحمت پروردگار عالم تا عرش بر او احاطه كند و فرشته‏اى بر او گماشته مى‏شود كه ندا مى‏كند فرزند آدم اگر مى‏دانستى كه در نماز چه نصيب تو مى‏گردد و با چه كسى سخن مى‏گويى هرگز از آن باز نمى‏ايستادى.

31 – خوشا به حال آنانکه در روز رستاخیز ...

يا اباذر: طوبى لاصحاب الالوية يوم القيامة يحملونها فيسبقون الناس الى الجنة، الا هم السابقون الى المساجد بالاسحار و غير الاسحار.

اى ابوذر: خوشا به حال آنانكه در روز رستاخيز علمدار و پرچمدارند، پرچم را پيشاپيش مردم گرفته و بر آنان در رفتن به بهشت پيشى مى‏گيرند، آنان همان افرادى هستند كه سحرگاهان و ساير اوقات به مسجدها پيشى مى‏جويند.

32 – نماز ستون دین است.

يا اباذر: الصلوة عماد الدين و اللسان اكبر و الصدقة تمحوا الخطئة و اللسان اكبر و الصوم جنة من النار و اللسان اكبر و الجهاد نباهة و اللسان اكبر.

اى ابوذر: نماز ستون دين است، و (آنچه از ياد خدا به) زبان (مى‏آيد) بزرگتر است، صدقه گناهان را مى‏زدايد، و (گفتارى كه با) زبان (به مردم سود بخشد از صدقه) بزرگتر است، روزه سپرى است در مقابل آتش و (امساك) زبان بزرگتر است و جهاد شرافت و عزت است و (جهاد با) زبان (مثل امر به معروف و... از نظر شرافت) بزرگتر است.

33 – انسان بهشتی به بالا می نگرد.

يا اباذر: الدرجة فى الجنة فوق الدرجة كما بين السماء و الارض و ان العبد ليرفع بصره فيلمع له نور يكاد يخطف بصره فيقزع لذلك فيقول: ما هذا؟ فيقال: هذا نور اخيك، فيقول اخى فلان؟ كنا نعمل جميعاً فى الدنيا و قد فضل على هكذا فيقال له: انه كان افضل منك عملاً، ثم يجعل فى قلبه الرضا حتى يرضى.

اى ابوذر: بلندى درجه در بهشت بر بالاى درجه ديگر و فاصله آن دو مانند فاصله مابين زمين تا آسمان است، انسان بهشتى به بالا مى‏نگرد، پيش ديدگان وى پرتوى از نور چنان برق مى‏زند كه نزديك است آن نور ديدگان او را نابينا سازد، مى‏پرسد اين چه نورى است؟ پاسخ مى‏گويند: اين نور برادر تو فلانى است، مى‏گويد: فلان برادرم؟ ما همگى در دنيا كارهاى خدا پسندگانه مى‏نموديم چگونه او برترى بر من جسته است. اين چنين؟ مى‏گويند او در كردار نيك بر تو برترى داشت، آنگاه رضا و خشنودى در دل او نهاده مى‏شود تا خرسند گردد.

34 – دنیا برای انسان با ایمان زندان است.

يا اباذر: الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر و ما اصبح فيها مؤمن الا حزيناً فكيف لايحزن و قد او عده‏الله جل ثناؤه انه وارد جهنم و لم يعده انه صادر عنها و ليلقين امراضاً و مصيبات و اموراً تغيظه و ليظلمن فلا ينتصر يبتغى ثواباً من الله تعالى فما يزال فيها حزيناً حتى يفارقها، فاذا فارقها افضى الى الراحة و الكرامة.

اى ابوذر: دنيا براى انسان باايمان زندان است و براى انسان كافر (بى‏ايمان) بهشت است، هيچ انسان باايمان در دنيا شب را جز با اندوه صبح نمى‏كند، چرا اندوهگين نباشد، با اينكه خدايش (جل ثنائه) خبر داده است كه انسان در دوزخ فرود خواهد آمد ولى بيرون آمدنش را به او، وعده (حتمى) نداده است. (4) (و ديگر اينكه) با بيماريها و گرفتاريها و پيشامدها و ناگواريهايى حتماً مواجه مى‏گردد و حتماً ستم مى‏بيند پس كسى او را يارى نمى‏كند، (به علت صبر بر مصيبتها) از خداى متعال طالب ثواب است، و در اين جهان اندوهگين است هميشه تا از آن جدا شود و بيرون رود آنگاه كه از جهان بيرون شتافت بسوى راحتى و كرامت (خداى مهربان) سرازير و وارد مى‏گردد.

35 – خدای جهان هیچ گاه بمانند درازی اندوه عبادت نشده است.

يا اباذر: ما عُبدالله على مثل طول الحزن.

اى ابوذر: خداى جهان هيچ گاه بمانند درازى اندوه عبادت نشده است (بنده‏اى كه همواره از آتش عذاب خدا ترسان بوده، و براى خدا مدتهاى طولانى در برابر ناملايمات، صبر ورزيده و براى دورى از مقامات معنوى محزون است، از همه فزونتر خدا را بندگى كرده است.)

36 – هر کس را علمی بدهند که ...

يا اباذر: من اوتى من العلم ما لايبكيه لحقيق ان يكون قد اوتى علم ما لاينفعه، لان الله عزوجل نعت العلماء فقال: (((ان الذين اوتوا العلم من قبله اذا يتلى عليهم يخرون للاذقان سجداً و يقولون سبحان ربنا ان كان وعد ربنا لمفعولاً و يخرون للاذقان يبكون و يزيدهم خشوعاً.)))

اى ابوذر: هر كس را علمى بدهند كه او را نگرياند، سزاوار است گفته شود علمى بدو داده شده كه او را ثمر نمى‏بخشد، زيرا خداوند عزوجل در قرآن كريم‏ (5)علما را چنين توصيف فرموده است:

(((آنان كه پيش از بعثت پيغمبر اسلام (صلى الله عليه و آله) يا قبل از نزول قرآن به آنها دانش داده شده هنگامى كه قرآن بر آنان خوانده مى‏شود به حالت سجده به رو مى‏افتند و مى‏گويند پاك است پروردگار ما وعده‏هاى او انجام خواهد يافت و آنان به رو مى‏افتند و مى‏گريند و خشوع دلشان بيشتر مى‏گردد.)))

37 – هر کس می تواند ...

يا اباذر: من استطاع ان يبكى فليبك و من لم يستطع فليشعر قلبه الحزن وليتباك ان القلب القاسى بعيد من الله و لكن لايشعرون.

اى ابوذر: هر كس مى‏تواند (از ترس خداى توانا) بگريد پس بايد بگريد و هركس نمى‏تواند (((لااقل))) دل خود را به اندوه آشنا سازد و به صورت گريه وادارد. زيرا دل باقساوت از خدا دور است ولى آنان درك اين معنى نمى‏كنند.

38 – من بر بنده دو ترس را جمع نمی کنم.

يا اباذر: يقول الله تبارك و تعالى: لااجمع على عبد خوفين و لااجمع له امنين فاذا امننى فى الدنيا اخفته يوم القيامة و اذا خافنى فى الدنيا امنته يوم القيامة.

اى ابوذر، خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد: من بر بنده دو ترس را جمع نمى‏كنم و دو ايمنى را نيز جمع نمى‏نمايم، اگر او در اين جهان از من ايمن بود (و هيچ نترسيد) در جهان ديگر او را خواهم ترسانيد ولى اگر در اين جهان از ترسناك بود روز رستاخيز او را ايمن خواهم ساخت.

39 – اگر مردی به قدر هفتاد پیامبر اعمال نیک داشته باشد.

يا اباذر: لو أن رجلاً كان له كعمل سبعينن نبياً لاحتقره و خشى ان لاينجو من شر يوم القيامة.

اى ابوذر: اگر مردى به قدر هفتاد پيامبر اعمال نيك داشته باشد (در روز قيامت) آن را ناچيز مى‏شمارد، و مى‏ترسد از شر روز قيامت نجات نيابد.

40 – گناهان بنده (با ایمان) در روز قیامت به او ارائه می شود.

يا اباذر: ان العبد ليعرض عليه ذنوبه يوم القيامة فيقول، اما انى كنت مشفقاً، فيغفرله.

اى ابوذر: گناهان بنده (باايمان) در روز قيامت به او ارائه مى‏شود پس مى‏گويد در دنيا من ترسان بودم، در نتيجه گناهانش آمرزيده و بخشيده مى‏گردد.

41 – مردی کار نیک انجام می دهد.

يا اباذر: ان الرجل ليعمل الحسنة فيتكل عليها و يعمل المحقرات حتى يأتى الله و هو عليه غضبان و ان الرجل ليعمل السيئة فيفرق منها فيأتى الله عزوجل امنا يوم القيامة.

اى ابوذر: مردى كار نيك انجام ميدهد و به اتكال و اعتماد بر آن كار خوب، گناهانى كوچك مرتكب مى‏گردد (و در برابر كردار نيك خويش گناه را سهل مى‏انگارد) چنين كسى هنگامى كه پيش خدا مى‏رود او بر وى خشمگين است، مردى نيز گناه و كار بد مرتكب مى‏گردد ولى از عقوبت آن هراسان است چنين كس در روز قيامت با خاطر آسوده بر خداى عزوجل وارد مى‏شود.

42 – توبه.

يا اباذر: ان العبد ليدنب فيدخل به الجنة.

فقلت: و كيف ذلك بابى انت و امى يا رسول الله؟

قال (صلى الله عليه و آله و سلم): يكون ذلك الذنب نصب عينيه تائباً منه فاراً الى الله عزوجل حتى يدخل الجنة.

اى ابوذر: بنده خدا گناهى مى‏كند و به سبب آن به بهشت مى‏رود.

پس گفتم: يا رسول الله پدر و مادرم فداى تو باد چگونه ممكن است؟

فرمود: گناه را نصب العين خود قرار مى‏دهد و همواره از آن توبه و فرار نموده و به خدا پناه مى‏برد تا آنگاه كه به بهشت در مى‏آيد.

43 – انسان زیرک و باکیاست کسی است که به تأدیب نفس خویش بپردازد.

يا اباذر: الكيس من ادب نفسه و عمل لما بعد الموت، و العاجز من اتبع نفسه و هواها و تمنى على الله عزوجل الامانى.

اى ابوذر: انسان زيرك و باكياست كسى است كه به تأديب نفس خويش بپردازد و براى زندگى بعد از مرگ دست به كار شود، و انسان ناتوان (كه زيركى ندارد) كسى است كه به دنبال نفسش و خواهشهاى او برود و با آن حال از خداى عزوجل آرزوهايى داشته باشد.

44 – نخستین چیزی که از امت من برداشته می شود.

يا اباذر: ان اول شى‏ء يرفع من هذه الامة الامانة و الخشوع حتى لايكاد يرى خاشع.

اى ابوذر: نخستين چيزى كه از امت من برداشته مى‏شود (صفت) امانت و خشوع است، تا آنجا كه نزديك است كه فردى با خشوع ديده نشود.

45 – اگر دنیا پیش خدا به قدر پر پشه یا مگسی ارزش داشت.

يا اباذر: و الذى نفس محمد بيده لو ان الدنيا كانت تعدل عندالله جناح بعوضة او ذباب ما سقى الكافر منها شربة من ماء.

اى ابوذر: سوگند به خدايى كه جان محمد (صلى الله عليه و آله) در دست اوست اگر دنيا پيش خدا به قدر پر پشه يا مگسى ارزش داشت به انسان كافر حتى يك شربت آب از آن (دنيا) نمى‏داد.

46 – دنیا و آنچه در آن است لعنت شده مگر ...

يا اباذر: الدنيا ملعونة و ملعون ما فيها الا ما ابتغى به وجه الله و ما من شى ابغض الى الله من الدنيا خلقها ثم اعرض عنها (6) فلم ينظر اليها و لاينظر اليها حتى تقوم الساعة و ما من شيى‏ء احب الى الله عزوجل من الايمان به و ترك ما امر بتركه.

اى ابوذر: دنيا و آنچه در آن است لعنت شده مگر آنچه به وسيله آن تحصيل رضاى الهى گردد (7) و پيش پروردگار تعالى چيزى مبغوض‏تر از دنيا نيست، آن را بيافريد سپس از آن اعراض فرمود و ديده رحمت از آن تا قيام قيامت ببريد و به سوى آن نظر نخواهد فرمود و هيچ چيزى در پيش او محبوبتر از ايمان به خدا و دورى جستن از محرمات و گناهان نيست.