استعاذه (پناهندگى به خدا)

شهيد محراب آيةالله سيد عبدالحسين دستغيب

- ۲ -


جلسه چهارم: تنها راه چاره، پناهندگى به خداوند

و قل رب أعوذ بك من همزت الشيطين * و أعوذ بك رب أن يحضرون‏ (38).

وساوس شيطان و آزارى كه بشر از شياطين مى‏بيند، بر كسى پنهان نيست. همه مى‏دانند كه شيطان، دشمن سرسخت انسان است و تا نفس آخر دست بر نمى‏دارد. تمام هدفشان اين است كه بشر، مؤمن به خدا و آخرت نشود و در مرتبه دوم، خيرى از او سر نزند بلكه به هر شرى روى آورد. چيزى كه مهم است، دانستن راه نجات از دست شياطين است.

حالا كه دشمن اين‏طور قوى و در كمين است، ببينيم راه چاره چيست؟

تنها راه علاج هم آن است كه در قرآن مجيد به آن امر فرمود كه: ...فاستعذ بالله... (39)؛ به خدا پناه ببر! كه جز پناهندگى به حق، راهى نيست.

خيمه سلطنتى و سگ درنده‏

مثالى عرض كردم كه ابليس به منزله سگ درنده‏اى است كه هركس بخواهد به خيمه سلطنتى درآيد نمى‏گذارد. اين به منزله پاسبان است. جز آشنايان (عباد مخلصين) كسى از دست او در نخواهد رفت. ناچار براى ورود به خيمه (به بارگاه قرب) بايد به صاحب خيمه استغاثه كرد و پناه برد؛ زيرا تنها نهيب قهر صاحب خيمه است كه اين سگ درنده را رام مى‏كند و جز اين چاره‏اى نيست.

پس بايد به خدا پناهنده شد تا عنايت حق، او را دفع كند. اين است كه خداوند در قرآن مجيد به پيغمبرش دستور ميدهد كه:

بگو پروردگارا! به تو پناه مى‏برم از وساوس شيطانها و پروردگارا! به تو پناه مى‏برم كه در آيند مر (40).

خودت به تنهايى نمى‏توانى، مگر لطف خدا يار شود: يا غياث المستغيثين، يا ملاذ اللائذين اگر لوذو پناهندگى به حق نباشد، كسى از شر شيطان در امان نيست.

بنابراين، بايد حقيقت استعاذه را فهميد، آيا استعاذه گفتن: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم است يا به فارسى، گفتن خدايا! به تو از شر ابليس پناه مى‏برم! نه، استعاذه امر معنوى حقيقى است كه اين لفظ كاشف از آن است. اگر حال استعاذه باشد، گفتن اعوذ بالله نافع است وگرنه گاه مى‏شود كه خود همين گفتنها مسخره و ملعبه شيطان است كه خودش با زبان طرف جارى كرده است.

اقسام استعاذه مردم‏

استعاذه خلق، بر سه قسم است:

قسم اول: استعاذه‏اى است كه نه حال استعاذه هست و نه معناى آن را مى‏فهمد كه چه مى‏گويد. اگر اين است - كه مثلا نمى‏شود گفت استعاذه است - لغو است. به زبانش چيزى مى‏گويد. گفتن اعوذ بالله من شيطان الرجيم بدون التفات به معنا و دانستن حقيقت، مسخره شيطان است.

قسم دوم آن است كه: معناى آن را مى‏فهمد بلكه وقتى كه مى‏گويد، يك نوع التجايى هم دارد، لغو نمى‏گويد، معنى را ادراك كرده و لفظ را هم به عنوان كاشف از معنا مى‏گويد ليكن به حسب عمل و حال، قربان شيطان مى‏رود. زبانش مى‏گويد لعنت بر شيطان! پناه مى‏برم به خدا از شر شيطان رانده شده! در حالى كه دارد به شيطان سجده مى‏كند و در حقيقت به شيطان پناهنده شده است.

هركس گناه مى‏كند، در حال معصيت يقين بدانيد معبود و مسجود او شيطان است، هر چند به زبانش هم صد فحش به شيطان بدهد.

صريح‏تر بگويم، وقتى كه به زبانش اعوذ بالله من الشيطان الرجيم مى‏گويد ولى تهمت مى‏زند، فحش مى‏دهد، آبروى مردم را مى‏ريزد، راز ديگران را فاش مى‏سازد و خلاصه از هيچ گناهى باك ندارد، در حقيقت گفته است: اعوذ بالشيطان من الرحمن؛ من از خدا فرار كردم و به شيطان پناهنده شدم زبانت وارونه مى‏گويد؛ ولى حالت ميزان است.

اعوذ بالله؛ يعنى: به طاعت خدا پناهنده مى‏شوم، الآن دارى خلاف واقع مى‏گويى. پرده كه عقب رفت. مى‏فهمى كه شيطان همين را بر زبانت جارى مى‏كند تا بيشتر مسخره‏ات كند.

كتابى در رد ابليس به دستور خودش‏

نوشته‏اند يكى از علما قلم به دست گرفت كتابى در مصايد و وسوسه‏هاى شيطان و ترسانيدن مردم از فريب خوردن از او بنويسد. در همان زمان در عالم رؤيا و مكاشفه يكى از اخيار، شيطان را مى‏بيند و به او مى‏گويد: ملعون! خوب فلان آقا دارد رسوايت مى‏كند، كيدهايت را به خلق مى‏رساند!.

شيطان مسخره‏اش كرده گفت: اين كتاب را به دستور خود من مى‏نويسد!.

فرمود: چطور مى‏شود؟!.

گفت: من در دلش وسوسه انداختم كه تو عالمى، علم خودت را ظاهر كن. خودش هم نمى‏فهمد و اسم كتابش را رد شيطان گذاشته؛ ولى حقيقتش جلوه نفس و نمايش علم دادن است.

بلى خود شيطان وا مى‏دارد كه به او فحش بدهد، يا به زبان تنها بگويد: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم.

به عين مثل كار دول استعمارى است. اينان در بعض مستعمرات، افرادى دارند كه در استعمار، يار و ياور آنهايند. گاه به مقتضاى سياست و مصلحت روزگار وا مى‏دارند اين افراد به آنها فحش بدهند. بد بگويند. مردم را از فجايع استعمار آگاه كنند. براى پرده پوشى و نعل وارونه زدن تا بتوانند مقاصد استعمارى خود را توسط همين افراد بهتر پيش ببرند.

عجب است از سياست شيطانى! اولين و استاد همه سياستمداران شيطان است. سياست؛ يعنى زير پرده كار كردن. كلاه سر همه مى‏گذارد بدون اين‏كه جاى پايى از خود نشان دهد.

حقيقت استعاذه فرار از گناه است‏

خدايا! تو يارى ده كه ما بتوانيم از شيطان بگريزيم؛ يعنى از گناه فرار كنيم. استعاذه به حق؛ يعنى از گناه فرار كردن. زبانت را محكم بگير، ديگر لغو نگو، عوضش بگو: اعوذ بالله.

پس اعوذ بالله؛ يعنى اعوذ بطاعة الله من طاعة الشيطان.

خدايا! من ديگر مى‏خواهم به طاعت تو پناه آورم. مى‏خواهم از بندگى شيطان فرار كنم. از شيطان و دام او كه گناه است گريخته‏ام.

تو مى‏خواهى دست در دهان شير كنى، آن‏وقت به زبان بگويى من از شير مى‏ترسم و فرار مى‏كنم، به قلعه محكمى مى‏گريزم، يا اين‏كه همين‏طور دست بسته مقابل شيطان بنده‏وار بايستى آنگاه به زبان بگويى به خدا پناه مى‏برم از شر ابليس.

تا زهر بد زبانت كوته نيست   يك اعوذت، اعوذ بالله نيست

تا زبانت به هر لغوى گوياست؛ يعنى غلام حلقه به گوش شيطانم. دروغ مى‏گويى! صبح تا شام هم مى‏گويى لعنت به شيطان! از اين اعوذ بالله گفتنهايت بايد استغفار كنى.

بلكه آن نزد صاحب عرفان   نيست الا اعوذ بالشيطان
گاه گويى اعوذ و گه لا حول   ليك فعلت بود مكذب قول

هركس به خودش خطاب كند اى منافق! چرا ديگر دروغ مى‏گويى. من‏من كردنهايت كدام است؟!

اگر شيرى دنبال تو گذاشت بايد به يك قلعه محكمى پناهنده شوى نه اين‏كه نزديكش شوى دست در دهانش كنى و به زبانت بگويى: واى‏واى! حقيقت استعاذه همان پناهنده شدن به قلعه محكم الهى است.

رؤياى صادقه و دام ابليس‏

از يكى از تلاميذ شيخ انصارى عليه‏الرحمه نقل شده: زمانى كه در نجف‏اشرف براى تحصيل مشرف بودم و در محضر ملائك منظر شيخ انصارى حاضر مى‏شدم، شبى در عالم واقعه ديدم شيطان را چند عدد افسار در دست گرفته بود. من از او سؤال كردم اينها را براى چه به دست گرفته‏اى؟

گفت: اينها را بر سر مردم مى‏زنم و ايشان را به سمت خود مى‏كشم. در روز گذشته يكى از اينها را بر سر شيخ مرتضى انصارى انداختم و از اتاقش تا بيرون كوچه‏اى كه بر در خانه اوست كشيدم، ولى در ميان كوچه از قيد رها شده مراجعت كرد.

وقتى كه بيدار شدم خدمت شيخ مشرف شدم و خواب خود را به ايشان عرض كردم. شيخ عليه الرحمه فرمود: شيطان راست گفته؛ زيرا آن ملعون ديروز مى‏خواست به لطايف‏الحيل مرا گول زند؛ زيرا من پول نداشتم و چيزى در منزل لازم شده بود، با خود گفتم: يك قران از مال امام (عليه السلام) كه در نزد من مى‏باشد و معطل مانده تا وقت لازم به مصرفش برسانم به عنوان قرض بر مى‏دارم سپس ادا مى‏كنم.

آن يك قران را برداشته و از منزل خارج شده تا به ميان كوچه هم آمدم. همين كه خواستم چيزى بخرم با خود خيال كردم كه چرا به اين چنين عملى اقدام نمايم؟ پس نادم و پشيمان شدم و به خانه مراجعت نموده يك قران را به جاى خود گذاشتم‏ (41).

و بعضى هم اين داستان را اين‏طور نقل كرده‏اند كه: شيخى ديد شيطان طنابهاى بسيارى به دست داشته و در بين آنها طناب ضخيمى به دست داشته است. از او مى‏پرسد: اينها چيست؟ پاسخ داده بود كه به وسيله اينها بنى‏آدم را به سوى خود مى‏كشانم و آنها را وادار به معصيت مى‏نمايم.

از او مى‏پرسد: طناب ضخيم براى كيست؟

مى‏گويد: براى استادت شيخ انصارى كه ديروز او را تا بازار بردم؛ ولى آن را پاره كرد و برگشت. مى‏پرسد پس طناب من كدام است؟ پاسخ مى‏دهد: تو احتياج به طناب ندارى و حرف شنو هستى.

جلسه پنجم: اركان اساسى استعاذه‏

ان الذين اتقوا اذا مسهم طئف من الشيطن تذكروا فاذا هم مبصرون‏ (42).

لفظ بايد كاشف معنا باشد

استعاذه مقامى است از مقامات دينى و بر هركس لازم است و عرض شد كه بايد حقيقت داشته باشد نه صرف لفظ وگرنه لفظ تنها قراءت است، الفاظى را بر زبان جارى كرده است. قرآن مجيد كه مى‏فرمايد: ...فاستعذ بالله... (43)؛ به خدا پناهنده شو حقيقتش مراد است و دو چيز لازم دارد: يكى فرار از شيطان و ديگر پناهنده شدند به رحمان. اگر اين دو مطلب حاصل شد، آن‏وقت مى‏شود استعاذه، نه گفتن اعوذبالله تنها و خلاصه لفظ بايد كاشف از حال و معنا باشد.

پس از تأمل در حقيقت استعاذه و استفاده از قرآن مجيد، مى‏توان گفت: استعاذه پنج ركن اساسى دارد:

ركن نخستين كه فرار از شيطان است به تقوا منطبق مى‏شود. و اركان ديگرش: تذكر، توكل، اخلاص و تضرع است. مجموعا پس از حاصل شدن اين حالات، حقيقت استعاذه پيدا مى‏شود، در حالى كه مؤمن اين پنج ركن را داراست، لذا فرسنگها شيطان از او دور مى‏شود، چه به زبان بگويد: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم يا نگويد. عمده حال و حقيقت است كه اگر شيطان به او نزديك شود، آدم زده مى‏شود، بسان آدم وقتى كه جن او را مس كند، جن زده مى‏شود؛ بنابراين، اصلا ابليس جرأت نزديك شدن به او را نخواهد داشت.

پرهيز پرهيزكاران از شيطان‏

شواهدى براى اركان استعاذه از قرآن مجيد مختصرا يادآورى مى‏شود:

ان الذين اتقوا اذا مسهم طئف من الشيطن تذكروا فاذا هم مبصرون‏ (44).

كسانى كه پرهيزگارى كردند، هنگامى كه طواف كننده‏اى از شيطان آنان را مس كرد، متذكر مى‏شوند، پس ايشان بينايانند.

پس شرط نخستين اين است كه اهل تقوا باشد. كسانى كه متقى شدند، هنگامى كه شياطين به دلشان حمله مى‏كنند چون متقى هستند به مجرد نزديك شدن شيطان به آنان، ياد خدا مى‏كنند. فورا روشن مى‏شوند و مى‏فهمند كه كار شيطان است. فرار مى‏كنند. به حق متمسك مى‏شوند؛ بنابراين، در اين آيه شريفه اشاره به تقوا و تذكر شده است.

در آيه شريفه مى‏فرمايد: فاذا قرأت القرءان فاستعذ بالله من الشيطن الرجيم * انه ليس له سلطن على الذين ءامنوا و على ربهم يتوكلون (45).

هنگامى كه قرآن مى‏خوانى پناه ببر به خدا از شر ابليس رانده شده، به درستى كه او بر كسانى كه ايمان آوردند و بر پروردگارشان توكل مى‏كنند، حكومتى ندارد.

كسى‏كه توكل به خدا دارد، شيطان بر او سلطه‏اى ندارد. حكومت شيطان بر كسانى است كه به خدا تكيه ندارند. تكيه آنها اسباب ماديات و اوضاع دنيوى است؛ ولى اگر تكيه بر خدا شد، يقين بدانيد از شيطان كارى ساخته نيست.

اگر شخص از توكل بهره‏اى نداشت، تنها به زبان مى‏گويد پناه به خدا مى‏برم ليكن در حقيقت به عنوان و قوه و مقام و مال و عشيره‏اى كه دارد پناه مى‏برد، به مفهوم آيه شريفه، شيطان بر او مسلط است؛ چنانچه در آيه بعدى به اين مطلب تصريح مى‏فرمايد:

انما سلطنه على الذين يتولونه والذين هم به‏ى مشركون‏ (46).

حكومت شيطان بر كسانى است كه او را دوست دارند و فرمانبر اويند و آنان كه به خدا شرك مى‏ورزند.

آن كسى‏كه مسبب الأسباب را فراموش كرده است با شيطان است، او را با استعاذه و فرار از ابليس چكار؟!

دورى شيطان از اهل اخلاص‏

ركن ديگر براى استعاذه، اخلاص است كه در قرآن مجيد از قول ابليس چنين مى‏فرمايد:

قال فبعزتك لأغوينهم أجمعين * الا عبادك منهم المخلصين (47).

شيطان گفت: به عزت تو سوگند! همه آنان را مى‏فريبم جز بندگانت كه اهل اخلاص شده‏اند.

معناى اخلاص در قرآن مجيد در موارد متعدد بيان شده است و ما هم ضمن تفسير آيات، متعرض شده‏ايم و ديگر تكرار نكنيم.

خلاصه، استعاذه مخلصين درست است كه شيطان را با آنها راهى نيست؛ چون حقيقت فرار از شيطان در آنهاست.

تقوا، منشأ پرهيز از شيطان‏

پس از عمرى كه از ما گذشت، آيا بهره‏اى از مقامات دينى برده‏ايم؟ خدا كند لااقل در جهل مركب نمانيم.

عرض شد نخستين ركن استعاذه تقواست. كسى‏كه تقوا ندارد كى از شيطان فرار مى‏كند؟ چون تقوا؛ يعنى ترك فرمانبردارى شيطان است. زنى كه لخت در كوچه و خيابان مى‏آيد (48)، الآن همه چيزش شيطان است. نامردى كه همراه خود چنين زنى را مى‏آورد و نشان اين و آن مى‏دهد، كى از شيطان فرار مى‏كند؟!

خلاصه، هركس از حرام دورى نكرده از شيطان نيز فرار نكرده؛ يعنى استعاذه ننموده است هر چند به زبان هم هزار مرتبه بگويد: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم.

يا مثلا در خانه غصبى نشسته است، تا بيرون نرود از شيطان فرار نكرده. تا عادت به فحش را ترك نكند، استعاذه نكرده است.

حرامخوارى بزرگترين مانع استعاذه‏

به طور كلى تقوا و ترك محرمات در مسأله استعاذه مهم است به خصوص حرامخوارى. كسى‏كه خوراكش اكل حرام است، رگ و پوستش شيطانى و دائما متصل به ابليس است:

ان الشيطان يجرى من ابن آدم مجرى الدم‏ (49).

شيطان مانند خون، در اجزاى بدنش جارى است.

همان زبانى كه به آن مى‏گويد: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم زبان شيطان است؛ زيرا همان غذاى حرامى كه جزئى از آن، زبان شده و باعث حركت و نيروى آن گرديده، مى‏گويد: اعوذ بالله اين‏چه استعاذه‏اى است؟!

ما برون را ننگريم و قال را   ما درون را بنگريم و حال را (50)

شهيد ثانى در اسرار الصلوة از خاتم الأنبياء محمد (صلى الله عليه و آله وسلم) روايت كرده است كه: خدا دل شما را مى‏نگرد نه صورت شما ر (51).

اين‏جا حقيقت مى‏خرند. زبان بازى بدون حقيقت، به كار مخلوق مى‏خورد؛ اما نزد خدايى كه عالم السرو الخفيات است، پنهان و آشكار نزد او يكسان است، جز واقع چيزى به درد نمى‏خورد؛ چنانچه در مورد قربانيهايى كه مى‏كنيد، صريحا در قرآن مجيد مى‏فرمايد:

گوشت و خون آنها به خدا نمى‏رسد و ليكن تقواى شما به او مى‏رسد (52).

تا لقمه حرام در بدن تو است، شيطانى هستى و فرار از شيطان دروغ است. تا آثارش از بين برود، آنگاه حالات فرار از ابليس در تو پيدا مى‏گردد وگرنه عبادتهايت هم ظاهرى است. به خصوص در اكل و شرب، روايات فراوانى از اهل‏بيت (عليه السلام) رسيده است. اينها به منزله بذر است، بذر را خراب نكنيد.

در قرآن مجيد مى‏فرمايد: از چيزهاى پاكيزه (حلال) بخوريد و پيروى از وساوس شيطان نكنيد (53).

نمى‏گويد مرغ و پلونخور، بلى گوشت بخور؛ ولى حلال بخور. از خطوات شيطان پرهيز كن.

لزوم ترك غذاى شبهه‏ناك‏

دوم ترك لقمه شبهه است. از غذاى مشتبه هم بپرهيز. تا وقتى نفهمى حلال است، خوراك و لباس را مصرف نكن. حرام به قدرى اثر دارد كه كار به جايى مى‏رسد كه حق با كمال ظهورش، مورد وسوسه و شك حرامخوار يا شبهه‏خور مى‏شود. در خدا با اين ظهورى كه هست، شك مى‏كند. شيطان كجا بود؟ توى همين لقمه حرام و شبهه ناك.

از شيطان فرار نكرد، به چنين روزى افتاد؛ يعنى به دست خودش شيطان را در رگ و پوست و گوشت و خون خود جا داد.

جلسه ششم: استعاذه لازمه تقوا

ان الذين اتقوا اذا مسهم طئف من الشيطن تذكروا فاذا هم مبصرون (54).

خلاصه بحث شبهاى گذشته اين شد كه حقيقت استعاذه فرار از شيطان است و پناهندگى به رحمان؛ بنابراين، لازمه‏اش تقوا است. پرهيز از شيطان؛ يعنى سعى كند واجبى از او فوت نشود و حرامى از او سرنزند؛ بنابراين، اگر لاابالى باشد، حالت فرار ندارد، به عين مثل كسى است كه با درنده‏اى گلاويز باشد، آن‏وقت به زبانش بگويد من از اين درنده فرار مى‏كنم. اعوذ بالله؛ يعنى از شيطان فرار مى‏كنم و به خدا پناه مى‏برم، با اين بى‏بندوبارى، كى از شيطان حقيقتا فرار كرده‏اى؟!

ان الذين اتقوا... آنهايى كه در حال فرار از گناهند، اگر شياطين خواستند آنها را دريابند فورا ياد خدا مى‏كنند، پرده غفلت از جلو چشمشان به بركت ياد خدا عقب مى‏رود و بينا مى‏شوند، در دام نمى‏افتند. كى در دام نمى‏افتد؟ اهل تقوا وگرنه (انسان غافل) در دام مستقر و مستمر است.

گفتيم كه تقوا مخصوصا بايد در خوردنى و آشاميدنى رعايت شود؛ چون خوراك به منزله بذرى است براى بدن كه مركب نفس شيطانى يا رحمانى است. اگر بذر شيطانى شد، حاكم بر او هم شيطان است. اگر لقمه حرام از گلويى پايين رفت، حكومت به دست ابليس است، تا اثر اين لقمه در اين بدن موجود است، شيطان هم هست.

اين‏كه در روايات رسيده تا چهل روز نمازش پذيرفته نيست، كسى‏كه لقمه حرامى بخورد تا چهل روز دعايش مستجاب نمى‏شود؛ چون زبان زبان شيطانى است. قرآن هم بخواند شيطانى خوانده. اعوذ بالله هم بگويد با زبان خود شيطان گفته است.

لقمه حرام كدام است؟

يك مرتبه حرمت اين است كه از راه حرام به دست آمده باشد؛ مثلا نانى كه به دستش آمده از پولى است در معامله‏اى كه تدليس كرده، غش نموده، معامله ربايى بوده، يا راههاى حرام ديگرى كه تصرفش بدون اجازه صاحبش و شرع مقدس بوده است.

مرتبه ديگر از حرمت، ميته است. آنچه مردار به آن گفته شود؛ خواه حيوان حلال گوشت، خودش بميرد يا تذكيه شرعى نشود؛ مثلا عمدا بسم‏الله را نگفته باشند.

خداوند مى‏فرمايد: و نخوريد از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است‏ (55).

يا مثلا مرغى را سر بريده‏اند در حالى كه عمدا بسم الله نگفته‏اند، اين مردار است و شيطانى، اگر از گلويت پايين رفت، بذر شيطان است.

استفاده معناى عام از آيه‏

سيد بن طاووس عليه‏الرحمه آيه شريفه را تعميم داده است. هر چند مورد آيه گوشت است از حيوان حلال گوشت ليكن سيد معناى عامى از آن استفاده كرده كه اگر كسى رعايت كند بسيار خوب است. مى‏فرمايد: از هر خوراكى كه تدارك شود و نام خدا بر آن برده نشود من نمى‏خورم. نان كه نانوا هنگام پختن، اسم خدا را نبرده چطور مؤمن از آن بخورد؟!.

تنور نانوايى و نغمه شيطانى‏

عجب دوره‏اى بوده و چه دوره‏اى هست؟! سيد زنده شود و ببيند. سابق بنده يادم مى‏آيد كه نانواها كسى را مى‏آوردند نزد تنور، حديث كساء بخواند. دعا بخواند. براى بركت و... حالا هم بايد با موسيقى و لغو، نان پخته شود: ...انا لله انا اليه راجعون‏ (56). نان را با ياد شيطان مى‏پزند و همين لقمه كذايى كه اثر وضعى‏اش را دارد، من و شما مى‏خوريم.

همه بيچاره‏ايم و مانده بر جاى‏

اگر گاه گاهى كسى در اين موضوعات تأمل كافى بكند، واقعا مى‏گويد: أمن يجيب المضطر... (57) خدايا! چه كنيم؟ اين خوراكها ظلمت است و نورى ندارد. اثرش را هم روى زبان مى‏گذارد، مى‏شود لغو، فحش، غيبت، تهمت، دروغ و... روى چشم اثرش خيانت، روى گوش اثرش استماع لغو و لهو و غيبت و خلاصه روى تمام اعضا اثرش يا حرام يا مكروه يا لااقل مباحاتى است كه از ياد خدا غافل كننده است. تمام اعضا و جوارح را شيطانى مى‏كند.

طهارت و نجاست در خوراك‏

رشته ديگر از خوراك حرام: طعام نجس يا متنجس است. خوراك ناپاك اگر از گلو پايين رود، بذر شيطان است كه اثر خودش را خواهد بخشيد. حتى ولى بچه حق ندارد خوراك نجس به او بخوراند. نگو بچه كه تكليف ندارد، تو كه تكليف دارى. وظيفه‏ات از هم‏اكنون اين است كه گوشت و پوست بچه‏ات را از غذاى پاك و حلال پرورش دهى؛ زيرا بالأخره خوراك اثر وضعى‏خودش را خواهد داشت. بلى به حيوان مانعى ندارد بدهى.

از مواردى كه بايد در خوراك پرهيز كرد، اكل بر شبع است؛ يعنى هنگام سيرى باز چيز خوردن. اين مكروه و شيطانى است و بعض مراتبش كه موجب ضرر فاحش گردد، يقينا حرام است.

جلسه هفتم: لزوم دشمنى با شيطان‏

ان الذين اتقوا اذا مسهم طئف من الشيطن تذكروا فاذا هم مبصرون‏ (58).

گفتيم كه انسان تا از اطاعت شيطان دورى نكند، حقيقت استعاذه در او پيدا نمى‏شود. كسى‏كه مرتكب گناه مى‏شود، در حال خضوع به شيطان است.

قرآن مجيد مى‏فرمايد: ...فاتخذوه عدوا... (59)؛ او را دشمن بگيريد. او دشمن سرسخت شماست، شما هم با او دشمنى كنيد نه دوستى. اطاعتش دوستى با اوست. بدانيد اين دشمن سرسخت دائما در كمين است. يك لحظه بشر را راحت نخواهد گذاشت. اگر خودت را در امان بدانى. جاهل بى‏خبرى.

آيا شيطان مى‏خوابد؟

از يكى از علما پرسيدند آيا اخبار وارده درباره شيطان رسيده است كه مثل بشر و حيوان خواب دارد يا نه؟ تبسمى كرد و جواب لطيفى داد و گفت: اگر شيطان خواب داشت كه ما قدرى راحت بوديم!.

تو خواب هستى و او بيدار. او خوابى ندارد بلكه هميشه نگران تو است.

به درستى كه او شما را مى‏بيند از جايى كه شما او را نمى‏بينيد (60).

بلى تا نفس آخر، رهايت نمى‏كند.

لزوم مسلح شدن در برابر دشمن قوى و هوشيار

پس چه بايد كرد؟ حالا كه دشمن، قوى و هشيار و در كمين است تكليف چيست؟

تكليف اين است كه بايد مسلح شد بلكه هميشه بايد مسلح بود. دشمنى كه مهيا و منتظر غافلگير كردن تو است، تو هم بايد هيچ‏وقت اسلحه را زمين نگذارى. اگر يك لحظه اسلحه را كنار گذاشتى، يا لحظه‏اى رو به او رفتى، كارت خراب است. تقوا اسلحه انسان است، آماده باش در برابر ابليس.

بلكه انجام مستحبات به مقدار توانايى در دفع دشمن و آماده باشى اثر دارد و ترك مكروهات نيز. حتى ترك غفلات نيز در اين مورد نهايت تأثير را داراست.

اگر غفلتى از دشمن كند و نهى را مرتكب شود، به همان اندازه خود را به دهان اژدها نزديك كرده و به شيطان مقرب شده و او هم پس از قرب تا دست از سر دوستش بردارد، هيهات است.

حملات تدريجى و شديد شيطان‏

شيطان، اول سعى دارد مؤمن را در مكروهى بيندازد، سپس راه را براى ارتكاب گناه صغيره باز مى‏كند. پس از آن اصرار بر صغيره و كوچك گرفتن آن - كه خود كبيره‏اى است - برايش پيش مى‏آورد (61). و آنگاه گناهان كبيره برايش عادى مى‏گردد. سپس دستبرد به قلب و اصل ايمان شروع مى‏شود. و خلاصه مؤمن را به وسوسه و شك مى‏اندازد، بدون اين‏كه طرف بفهمد در چه دامى افتاده است.

اهل تقوايند كه مى‏توانند با اسلحه خود از شر شيطان محفوظ بمانند؛ اما اشخاص بى‏بند و بار كجا مى‏توانند با اين دشمن، مخاصمه و جدال نمايند.

وضو اسلحه برنده مؤمن‏

بسيارى از مستحبات در دفع دشمن، اسلحه مهمى به شمار مى‏روند؛ مثلا وضو. از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله وسلم) مروى است كه: الوضوء سلاح المؤمن؛ وضو اسلحه مؤمن است. در برابر اوست؛ يعنى هميشه بايد با وضو بود لذا مستحب است كه انسان دائما با طهارت باشد.

از اين بالاتر، اگر فاصله‏اى شد هر چند وضويش باطل نشده، مستحب است تجديد كند: الوضوء على الوضوء نور على نور (62). اين نور در برابر ظلمت است.

هنگام خواب هم مستحب است با وضو بخوابى. با اسلحه بخواب كه نور وضوى تو به اندازه خودش شيطان را در خواب از تو طرد مى‏كند.

روزه و صدقه شيطان شكن‏

از جمله اسلحه‏ها چند چيز است كه از خاتم الأنبياء محمد (صلى الله عليه و آله وسلم) روايت شده است‏ (63).

روزه اگر موفق شوى، روى دشمنت را سياه مى‏كند. اگر پرده عقب رود، شيطان خود را ببينى رويش سياه شده است، ليكن شيطان هم به اين ضعيفى نيست كه به سادگى رويش سياه و كمرش شكسته گردد. مرد مى‏خواهد كه عمل را خالص انجام دهد و از حجابهاى هفتگانه بگذراند و پشت ابليس را به خاك بمالد.

ديگر صدقه است كه مى‏فرمايد: پشت شيطان را مى‏شكند، كمرش را خرد مى‏كند. بلى اگر صدقه مقبوله باشد.