گفتار سى و
هشتم: جهاد؛ چهارمين استوانه ايمان
و الجهاد على اربع شعب:
على الامر بالمعروف و النهى عن المنكر و الصدق فى امواطن و شنآن الفاسقين
(628).
در اول ماه مبارك رمضان عنوان بحث يك ماهه ما
فرمايشات مولى الموالى على ابن ابى طالب (عليه السلام) بود در بيان استوانههاى
ايمان كه فرمود: چهار استوانه دارد: صبر، يقين، عدل و جهاد كه اگر يكى از اين چهار
نباشد، استوانهاى از استوانههاى ايمان از كف رفته، ايمان ناقص است و به جايى
نمىرسد.
چهارمين استوانه جهاد
است و شرحها دارد. بيان اقسام و انواع، همچنين احكام آن جهاد اكبر و جهاد اصغر
روزها و مجلسهايى لازم دارد كه وقت نداريم. دو روز ديگر بيشتر نداريم لذا به ترجمه
و شرح اجمالى چهار شعبه جهاد كه آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) در اين روايت ذكر
فرموده است، اكتفا مىنماييم.
لزوم تعليم
احكام به اعضاى خانواده
جهاد، چهار شعبه دارد:
اول: امر به معروف.
دوم: نهى از منكر.
سوم: صدق در هرجا.
چهارم: بغض براى خدا.
اما امر به معروف،
شرع اسلام بر هر مسلمانى واجب فرموده است كه از اول تكليفش پسر پانزده ساله تمام و
دختر نه ساله تمام، بر هر مرد و زن مكلفى واجب است كه واجباتش را بداند و بجا
بياورد. تمام گناهان كبيره را بداند و ترك نمايد. پس از دانستن و عمل كردن بر او
واجب است اول اهلش
(629)
را هدايت نمايد و به عمل كردن وادارد. زن، اولاد، خادم و كسى كه تو سرپرستش هستى،
بر تو واجب است آنچه از احكام دانستى و عمل كردى، به آنها ياد دهى و آنان را به عمل
وادارى. اين است امر به معروف.
خودت و اهلت را از آتش نگهدار؛ آتشى كه آتشگيره
آن مردمان و سنگ است
(630).
اگر زن و اولادت جهنمى شدند، تقصير تو است. تو نزد خدا مسؤولى. بايد آنها را
نگهدارى و نمىتوانى بگويى به من چه!
مراتب نهى از
منكر
در نهى از منكر، اول بايد خودت را گناهان را
بشناسى و ترك كنى سپس اهلت را ياد دهى و باز دارى؛ بنابراين، اول خودت و بعد اهلت،
سپس ديگران. بر مادران لازم است مسائل حيض و نفاس و استحاضه را ياد دخترانشان
بدهند.
يكى از بزرگان درباره اسرار تعدد زوجات پيغمبر
خدا ذكر مىكند كه رسول خدا مسائل زنانه را به زوجاتش مىفهماند و هر يك از آنان به
ساير زنها مىرساندند.
مروى است كه زنى از پيغمبر مسأله زنان پرسيد.
از كثرت حيا از پيشانى پيغمبر عرق مىريخت لذا زوجات پيغمبر وسيلهاى بودند براى
ابلاغ اين احكام.
بر همه شناسايى گناهان كبيره لازم است. اگر
وقتى گناه كبيره از تو سر زد و بعد عذر آوردى و گفتى نمىدانستم! عذرت پذيرفته
نيست. به تو مىگويند: هلا تعلمت؛ چرا ياد نگرفتى؟.
بايد فهرست محرمات را هر مسلمانى بداند و اهلش را هم آگاه كند. همه شما از زير
دستتان پرسيده مىشويد
(631).
وجوب نهى از
منكر
گاهى در كوچهها و خيابانها مىبينيد پيرزنى از
كار افتاده كه شرعا حجاب براى او نيست ولى خودش را سخت پوشانيده؛ اما دختر يا
دخترزاده جوانش با چه وضعى همراه او راه مىرود! قهر خدا شامل حال چنين پيرزنى است.
زنانى كه پير شده، بازنشسته شدهاند و از شوهر كردنشان گذشته، مانعى ندارد چادر
نپوشند به شرطى كه زينت نكنند و آرايش نكنند
(632).
تو بايد مانع بىحجابى دختر و نوهات بشوى. خدا بر تو واجب كرده نهى از منكر را،
بايد او را از گناه بازدارى.
از همان اول تكليف به دختر بايد بفهمانى كه
قرآن نهى كرده بدنش را مرد بيگانه ببيند. از بس نهى از منكر ترك شده، محرم و نامحرم
ديگر از بين رفته است؛ چنانچه به پسرت بايد بگويى و بفهمانى
(633)
كه واجب است بر مؤمن چشمهايشان را نگاهدارند. چگونه چشم مىاندازى به بدن زن بيگانه
تا چه رسد به لمس و دست دادن. مس اجنبيه حرام است.
شيوه بيعت
كردن بانوان با پيغمبر و على (عليه السلام)
بيعت كردن زنها با پيغمبر را چنين نقل كردهاند
كه رسول خدا دست در ظرف آبى مىكرد و زنها هم دستشان را در آن ظرف مىكردند تا صورت
بيعت حاصل شود. همان دست دادن مردها؛ يكديگر را نسبت به زنها با رسول خدا به اين
كيفيت نقل كردهاند؛
چنانچه در غدير خم نسبت به بيعت با على به
ولايت و امامت پس از پيغمبر، همينطور نقل شده است؛ زنهايى كه حاضر بودند، على
(عليه السلام) دست در ظرف آب كرد و زنها به همچنين
(634).
مقصودم اين احكام مقدس اسلام است كه امروزه
متروك شده؛ چون گفته نمىشود و اعتنايى به آن نمىگردد. نگاه با شهوت، بدون شك حرام
است به نص قرآن مجيد؛ چنانچه بر دختر و زن هم حرام است به نظر ريبه به مرد يا پسر
نگاه كنند. فرقى نيست قرآن مجيد مىفرمايد:
به زنهاى مؤمنه نيز بگو
چشمهايشان را نگهدارند از نگاه نارو
(635).
خلاصه و أمر اهلك؛
اهلت را امر كن به هر واجبى و باز دار از هر حرامى.
اگر بچهات مداد رفيقش را در مدرسه برداشته، بر
تو واجب است او را نهى كنى و مداد را ببرى به صاحبش رد كنى. به اولادت بفهمانى مال
ديگرى حرام است. اتلاف مال ديگرى نيز همين است. واى بر پدر و مادرهايى كه روز قيامت
از اولادشان فرار مىكنند
(636)؛
چون به آنها اعتراض مىكنند كه چرا به ما ياد ندادى و ما را باز نداشتيد از حرام؛
ولى فرار هم فايده ندارد.
شيوه امر به
معروف و نهى از منكر
درجه اول امر به معروف و نهى از منكر، خودت و
بعد اهلت هستند. درجه دوم پس از آن، به هركس برخورد كنى و پيش آمد با شرايطش؛ البته
امر به معروف و نهى از منكر بايد به لين، رفق و محبت باشد نه با تندى و چوب و كتك.
بلى، اگر وقتى رفق فايده نكرد و تندى فايده دارد بايد با تندى باشد؛ اما اگر مثلا
به پول زياد دادن بهتر مىشود، واجب است چنين كنى نه اينكه مثلا بچهات را كه تارك
الصلاة است از خانه بيرون كنى. مىدانيد كه چه مىشود؟ معتاد مىشود و به هر راه
ناجور مىافتد. شيادها او را مىفريبند. از خدا بخواهيم اولادهاى ما را صالح قرار
دهد. و قرة العين فى الاهل و المال و الولد
(637)؛
طورى شود كه اولادهاى ما نور چشم ما باشند در دنيا و آخرت.
در برخورد با خلق، مسأله امر به معروف و نهى از
منكر را مشكل است پياده كند. گاهى اينقدر واجبات از او فوت مىشود كه حساب ندارد.
چون جاى امر به معروف و نهى از منكر است و چه بسا منكراتى مرتكب مىشود كه مىخواهد
نهى از منكرى كند. فرق است بين ارشاد و امر و نهى؛ ارشاد؛
يعنى ياد دادن و امر و نهى؛ يعنى واداشتن و زجر كردن.
اگر كسى به جاهل برخورد كرد بايد او را
ارشادكرد؛ يعنى يادش داد. بعضى مىگفتند برخى از زنهايى كه بىحجابند، از بس از
عالم و مساجد دورند، نمىدانند حجاب از ضروريات اسلام است؛ بايد به آنها ياد داد؛
فهمانيد و هدايتش كرد. خانم محترمه! حكم قرآن چنين است: ...و
لا يبدين زينتهن الا لبعو لتهن...
(638).
زينت خود را تنها براى
شوهر و محارم مىتوانى نشان دهى.
در مجلس عقد، با اين وضع آمدى حرام است. اين
وضع براى شوهرت خوب است. لعنت خدا بر زنى است كه عطر بزند و از منزل بيرون آيد پس
از اينكه دانست، آنوقت نوبت به نهى مىرسد. و زجر با ملايمت باشد، اگر نشد با
تندى و اگر نشد در دلت از اين كارت بدت بيايد.
در مجلس هستى اگر از كسى غيبت كردند، اگر گوش
گرفتى و دفاع نكردى، تو هم با او يكى هستى.
مروى است كه روزى در حضور عابدى دو نفر بچه،
خروسى را گرفته و پرهايش را مىكندند و خروس فرياد مىكرد و عابد بىمروت رقت نكرد
و به نماز ايستاد آن هم نماز طولانى. بالأخره حيوان زبان بسته در دست اين دو بچه از
بس زجر ديد، مرد. عابد به زمين فرو رفت. واى از كسى كه بتواند دادرسى از مظلومى كند
و نكند.
در معانى الأخبار صدوق است كه در زمان گذشته
مردى كه عالم، عابد و قاضى بود، وقتى كه مرد، مأمورين عذاب الهى، بنا شد تازيانه
عذاب به او بزنند. به او گفتند: مررت بمظلوم و لم تنصره؛
فلان محل رد شدى، ستمديدهاى را ديدى و يارى نكردى.
يك تازيانه به او زدند كه گورش پر از آتش
گرديد. حالا اين آتش كى خاموش شود خدا مىداد. لذا زينالعابدين (عليه السلام) عرض
مىكند: اعتذر اليك من مظلوم ظلم بحضرتى و لم انصره
(639).
مىبينى زنى زير دست شوهر، مظلوم شده يارىاش
كن. روز ماه رمضان مىبينى شخصى در خيابان سيگار مىكشد، روزه مىخورد، با احترام و
زبان خوش بگو اگر عذر دارى، مريض هستى، مسافرى، گوشهاى كه كسى نبيند روزه بخور.
مسافر در علانيه اگر روزه خورد، بايد پنج تازيانه اقلا بخورد.
سد معبر هم حرام است. نصف راه را آقاى كاسب
ميوه فروش يا بقال گرفته، اين منكر آشكار است. راه مردم را چرا گرفتى؟ منتظر مأمور
شهردارى نباش، حكم دينت را اجرا كن.
هر گناهى از هركس ديدى، اگر احتمال جهل دادى،
ارشاد و ياد دادنش واجب است و اگر احتمال جهل ندادى، بايد او را وادارى؛ البته با
شرايطش و فهميدن خودت.
شرمندگى عمر
از نهى از منكر نمودن خويش!
در حالات عمر نوشتهاند شبى در كوچههاى مدينه
مىگشت درب خانهاى رسيد. صداى آواز و لهو مىآمد. نردبان گذاشت و رفت پشت بام و سر
كرد در خانه مردم!!
نهيب داد: يا عدوالله!
اما تستحيى الله؟؛ اى دشمن خدا! حيا نمىكنى؟.
مرد سر بيرون كرد ديد عمر است. چارهاى نديد جز از همان راه مقدسى
وارد شود. گفت: آى عمر! اگر من يك گناه كردم، تو سه گناه مرتكب شدى:
گناه اول: خداى تعالى مىفرمايد: در خانه مردم بدون اجازه صاحبش
داخل نشويد
(640)(و
تو بدون اجازه وارد شدى!).
رسول خدا(صلى الله عليه و آله وسلم) در خانه دخترش بدون اجازه قدم
نمىگذاشت. دم درب مىگفت: السلام عليكم يا اهل بيت النبوة.
اگر فاطمه مىگفت بفرماييد، داخل مىشد وگرنه مىرفت.
مروى است روزى پيامبر با جابر بود و به حضرت فاطمه فرمود: تنها
نيستم، با جابر هستم. حضرت فاطمه او را هم اجازه داد.
گناه دوم: خدا در قرآن مىفرمايد: از درب خانه داخل شويد
(641)
نه مثل دزدها نردبان بگذارى و از پشت بام در آيى.
گناه سوم: در هر خانه كه قدم گذاشتى (اول) سلام كن
(642).
تا وارد شدى حتماً بايد به اهل خانه سلام كنى، اگر كسى در خانه نيست روايت
مىفرمايد كرام الكاتبين را مخاطب قرار دهد و بر آنها سلام كند. يا بگويد:
سلام علينا من ربنا. يا بگويد:
سلام على عباد الصالحين بالأخره سلام ترك نشود.
او با اين سخنانش عمر را بيچاره كرد.
تو مىخواهى نهى از منكر كنى، خودت سه منكر مرتكب مىشوى. شما
اينطور نباشيد. يكى ايستاده بول مىكند به او تندى مىكنيد و مىگوييد: مانند سگ
ايستادهاى! و واى اگر فحش بدهد! چندين منكر مرتكب مىشود كه مىخواهد نهى از حرام
يا مكروهى بكند!
از روى دلسوزى بايد نهى از منكر باشد، نه از
روى قلدرى و نفس و هوا. اگر از روى دلسوزى و علاقهمندى شد، خدا از تو راضى مىشود.
مثل خود پيغمبر(صلى الله عليه و آله وسلم) وقتى
در مكه به او سنگ مىزدند، خون از پاهاى مباركش مىريخت معالوصف دعايشان مىكرد
(643):
خدايا! قوم مرا هدايت فرما. عذرشان را فراهم مىآورد.
اينها مرا نمىشناسند و نمىدانند. عذر خواهى هم مىكند، چون رحمةللعالمين است.
آرزو دارد امتش گناهى مرتكب نشوند. شما هم تصميم بگيريد از اين به بعد گناه را ترك
كنيد. واجبى از شما فوت نگردد. محمد را از خود شاد كرده باشيد. از گذشتهها پشيمان
باشيد. خصوص امشب كه شب آخر ماه رمضان است. خدايا! پناه به تو مىبرم! ماه رمضان
تمام شود، امشب هم صبح شود، هنوز گناهانم پاك نشده باشد.
اعوذ بجلال وجهك الكريم
ان ينقضى عنى شهر رمضان او يطلع الفجر من ليلتى هذه و بقى لك عندى تبعة او ذنب
تعذبنى عليه يوم القاك
(644).
پايان