ايمان

شهيد محراب آيةالله دستغيب

- ۱۹ -


گفتار سى و هشتم: جهاد؛ چهارمين استوانه ايمان‏

و الجهاد على اربع شعب: على الامر بالمعروف و النهى عن المنكر و الصدق فى امواطن و شنآن الفاسقين‏ (628).

در اول ماه مبارك رمضان عنوان بحث يك ماهه ما فرمايشات مولى الموالى على ابن ابى طالب (عليه السلام) بود در بيان استوانه‏هاى ايمان كه فرمود: چهار استوانه دارد: صبر، يقين، عدل و جهاد كه اگر يكى از اين چهار نباشد، استوانه‏اى از استوانه‏هاى ايمان از كف رفته، ايمان ناقص است و به جايى نمى‏رسد.

چهارمين استوانه جهاد است و شرحها دارد. بيان اقسام و انواع، همچنين احكام آن جهاد اكبر و جهاد اصغر روزها و مجلسهايى لازم دارد كه وقت نداريم. دو روز ديگر بيشتر نداريم لذا به ترجمه و شرح اجمالى چهار شعبه جهاد كه آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) در اين روايت ذكر فرموده است، اكتفا مى‏نماييم.

لزوم تعليم احكام به اعضاى خانواده‏

جهاد، چهار شعبه دارد:

اول: امر به معروف.

دوم: نهى از منكر.

سوم: صدق در هرجا.

چهارم: بغض براى خدا.

اما امر به معروف، شرع اسلام بر هر مسلمانى واجب فرموده است كه از اول تكليفش پسر پانزده ساله تمام و دختر نه ساله تمام، بر هر مرد و زن مكلفى واجب است كه واجباتش را بداند و بجا بياورد. تمام گناهان كبيره را بداند و ترك نمايد. پس از دانستن و عمل كردن بر او واجب است اول اهلش‏ (629) را هدايت نمايد و به عمل كردن وادارد. زن، اولاد، خادم و كسى كه تو سرپرستش هستى، بر تو واجب است آنچه از احكام دانستى و عمل كردى، به آنها ياد دهى و آنان را به عمل وادارى. اين است امر به معروف.

خودت و اهلت را از آتش نگهدار؛ آتشى كه آتشگيره آن مردمان و سنگ است‏ (630). اگر زن و اولادت جهنمى شدند، تقصير تو است. تو نزد خدا مسؤولى. بايد آنها را نگهدارى و نمى‏توانى بگويى به من چه!

مراتب نهى از منكر

در نهى از منكر، اول بايد خودت را گناهان را بشناسى و ترك كنى سپس اهلت را ياد دهى و باز دارى؛ بنابراين، اول خودت و بعد اهلت، سپس ديگران. بر مادران لازم است مسائل حيض و نفاس و استحاضه را ياد دخترانشان بدهند.

يكى از بزرگان درباره اسرار تعدد زوجات پيغمبر خدا ذكر مى‏كند كه رسول خدا مسائل زنانه را به زوجاتش مى‏فهماند و هر يك از آنان به ساير زنها مى‏رساندند.

مروى است كه زنى از پيغمبر مسأله زنان پرسيد. از كثرت حيا از پيشانى پيغمبر عرق مى‏ريخت لذا زوجات پيغمبر وسيله‏اى بودند براى ابلاغ اين احكام.

بر همه شناسايى گناهان كبيره لازم است. اگر وقتى گناه كبيره از تو سر زد و بعد عذر آوردى و گفتى نمى‏دانستم! عذرت پذيرفته نيست. به تو مى‏گويند: هلا تعلمت؛ چرا ياد نگرفتى؟. بايد فهرست محرمات را هر مسلمانى بداند و اهلش را هم آگاه كند. همه شما از زير دستتان پرسيده مى‏شويد (631).

وجوب نهى از منكر

گاهى در كوچه‏ها و خيابانها مى‏بينيد پيرزنى از كار افتاده كه شرعا حجاب براى او نيست ولى خودش را سخت پوشانيده؛ اما دختر يا دخترزاده جوانش با چه وضعى همراه او راه مى‏رود! قهر خدا شامل حال چنين پيرزنى است. زنانى كه پير شده، بازنشسته شده‏اند و از شوهر كردنشان گذشته، مانعى ندارد چادر نپوشند به شرطى كه زينت نكنند و آرايش نكنند (632). تو بايد مانع بى‏حجابى دختر و نوه‏ات بشوى. خدا بر تو واجب كرده نهى از منكر را، بايد او را از گناه بازدارى.

از همان اول تكليف به دختر بايد بفهمانى كه قرآن نهى كرده بدنش را مرد بيگانه ببيند. از بس نهى از منكر ترك شده، محرم و نامحرم ديگر از بين رفته است؛ چنانچه به پسرت بايد بگويى و بفهمانى‏ (633) كه واجب است بر مؤمن چشمهايشان را نگاهدارند. چگونه چشم مى‏اندازى به بدن زن بيگانه تا چه رسد به لمس و دست دادن. مس اجنبيه حرام است.

شيوه بيعت كردن بانوان با پيغمبر و على (عليه السلام)

بيعت كردن زنها با پيغمبر را چنين نقل كرده‏اند كه رسول خدا دست در ظرف آبى مى‏كرد و زنها هم دستشان را در آن ظرف مى‏كردند تا صورت بيعت حاصل شود. همان دست دادن مردها؛ يكديگر را نسبت به زنها با رسول خدا به اين كيفيت نقل كرده‏اند؛

چنانچه در غدير خم نسبت به بيعت با على به ولايت و امامت پس از پيغمبر، همين‏طور نقل شده است؛ زنهايى كه حاضر بودند، على (عليه السلام) دست در ظرف آب كرد و زنها به همچنين‏ (634).

مقصودم اين احكام مقدس اسلام است كه امروزه متروك شده؛ چون گفته نمى‏شود و اعتنايى به آن نمى‏گردد. نگاه با شهوت، بدون شك حرام است به نص قرآن مجيد؛ چنانچه بر دختر و زن هم حرام است به نظر ريبه به مرد يا پسر نگاه كنند. فرقى نيست قرآن مجيد مى‏فرمايد:

به زنهاى مؤمنه نيز بگو چشمهايشان را نگهدارند از نگاه نارو (635).

خلاصه و أمر اهلك؛ اهلت را امر كن به هر واجبى و باز دار از هر حرامى.

اگر بچه‏ات مداد رفيقش را در مدرسه برداشته، بر تو واجب است او را نهى كنى و مداد را ببرى به صاحبش رد كنى. به اولادت بفهمانى مال ديگرى حرام است. اتلاف مال ديگرى نيز همين است. واى بر پدر و مادرهايى كه روز قيامت از اولادشان فرار مى‏كنند (636)؛ چون به آنها اعتراض مى‏كنند كه چرا به ما ياد ندادى و ما را باز نداشتيد از حرام؛ ولى فرار هم فايده ندارد.

شيوه امر به معروف و نهى از منكر

درجه اول امر به معروف و نهى از منكر، خودت و بعد اهلت هستند. درجه دوم پس از آن، به هركس برخورد كنى و پيش آمد با شرايطش؛ البته امر به معروف و نهى از منكر بايد به لين، رفق و محبت باشد نه با تندى و چوب و كتك. بلى، اگر وقتى رفق فايده نكرد و تندى فايده دارد بايد با تندى باشد؛ اما اگر مثلا به پول زياد دادن بهتر مى‏شود، واجب است چنين كنى نه اين‏كه مثلا بچه‏ات را كه تارك الصلاة است از خانه بيرون كنى. مى‏دانيد كه چه مى‏شود؟ معتاد مى‏شود و به هر راه ناجور مى‏افتد. شيادها او را مى‏فريبند. از خدا بخواهيم اولادهاى ما را صالح قرار دهد. و قرة العين فى الاهل و المال و الولد (637)؛ طورى شود كه اولادهاى ما نور چشم ما باشند در دنيا و آخرت.

در برخورد با خلق، مسأله امر به معروف و نهى از منكر را مشكل است پياده كند. گاهى اين‏قدر واجبات از او فوت مى‏شود كه حساب ندارد. چون جاى امر به معروف و نهى از منكر است و چه بسا منكراتى مرتكب مى‏شود كه مى‏خواهد نهى از منكرى كند. فرق است بين ارشاد و امر و نهى؛ ارشاد؛ يعنى ياد دادن و امر و نهى؛ يعنى واداشتن و زجر كردن.

اگر كسى به جاهل برخورد كرد بايد او را ارشادكرد؛ يعنى يادش داد. بعضى مى‏گفتند برخى از زنهايى كه بى‏حجابند، از بس از عالم و مساجد دورند، نمى‏دانند حجاب از ضروريات اسلام است؛ بايد به آنها ياد داد؛ فهمانيد و هدايتش كرد. خانم محترمه! حكم قرآن چنين است: ...و لا يبدين زينتهن الا لبعو لتهن... (638).

زينت خود را تنها براى شوهر و محارم مى‏توانى نشان دهى.

در مجلس عقد، با اين وضع آمدى حرام است. اين وضع براى شوهرت خوب است. لعنت خدا بر زنى است كه عطر بزند و از منزل بيرون آيد پس از اين‏كه دانست، آن‏وقت نوبت به نهى مى‏رسد. و زجر با ملايمت باشد، اگر نشد با تندى و اگر نشد در دلت از اين كارت بدت بيايد.

در مجلس هستى اگر از كسى غيبت كردند، اگر گوش گرفتى و دفاع نكردى، تو هم با او يكى هستى.

مروى است كه روزى در حضور عابدى دو نفر بچه، خروسى را گرفته و پرهايش را مى‏كندند و خروس فرياد مى‏كرد و عابد بى‏مروت رقت نكرد و به نماز ايستاد آن هم نماز طولانى. بالأخره حيوان زبان بسته در دست اين دو بچه از بس زجر ديد، مرد. عابد به زمين فرو رفت. واى از كسى كه بتواند دادرسى از مظلومى كند و نكند.

در معانى الأخبار صدوق است كه در زمان گذشته مردى كه عالم، عابد و قاضى بود، وقتى كه مرد، مأمورين عذاب الهى، بنا شد تازيانه عذاب به او بزنند. به او گفتند: مررت بمظلوم و لم تنصره؛ فلان محل رد شدى، ستمديده‏اى را ديدى و يارى نكردى.

يك تازيانه به او زدند كه گورش پر از آتش گرديد. حالا اين آتش كى خاموش شود خدا مى‏داد. لذا زين‏العابدين (عليه السلام) عرض مى‏كند: اعتذر اليك من مظلوم ظلم بحضرتى و لم انصره‏ (639).

مى‏بينى زنى زير دست شوهر، مظلوم شده يارى‏اش كن. روز ماه رمضان مى‏بينى شخصى در خيابان سيگار مى‏كشد، روزه مى‏خورد، با احترام و زبان خوش بگو اگر عذر دارى، مريض هستى، مسافرى، گوشه‏اى كه كسى نبيند روزه بخور. مسافر در علانيه اگر روزه خورد، بايد پنج تازيانه اقلا بخورد.

سد معبر هم حرام است. نصف راه را آقاى كاسب ميوه فروش يا بقال گرفته، اين منكر آشكار است. راه مردم را چرا گرفتى؟ منتظر مأمور شهردارى نباش، حكم دينت را اجرا كن.

هر گناهى از هركس ديدى، اگر احتمال جهل دادى، ارشاد و ياد دادنش واجب است و اگر احتمال جهل ندادى، بايد او را وادارى؛ البته با شرايطش و فهميدن خودت.

شرمندگى عمر از نهى از منكر نمودن خويش!

در حالات عمر نوشته‏اند شبى در كوچه‏هاى مدينه مى‏گشت درب خانه‏اى رسيد. صداى آواز و لهو مى‏آمد. نردبان گذاشت و رفت پشت بام و سر كرد در خانه مردم!!

نهيب داد: يا عدوالله! اما تستحيى الله؟؛ اى دشمن خدا! حيا نمى‏كنى؟.

مرد سر بيرون كرد ديد عمر است. چاره‏اى نديد جز از همان راه مقدسى وارد شود. گفت: آى عمر! اگر من يك گناه كردم، تو سه گناه مرتكب شدى:

گناه اول: خداى تعالى مى‏فرمايد: در خانه مردم بدون اجازه صاحبش داخل نشويد (640)(و تو بدون اجازه وارد شدى!).

رسول خدا(صلى الله عليه و آله وسلم) در خانه دخترش بدون اجازه قدم نمى‏گذاشت. دم درب مى‏گفت: السلام عليكم يا اهل بيت النبوة. اگر فاطمه مى‏گفت بفرماييد، داخل مى‏شد وگرنه مى‏رفت.

مروى است روزى پيامبر با جابر بود و به حضرت فاطمه فرمود: تنها نيستم، با جابر هستم. حضرت فاطمه او را هم اجازه داد.

گناه دوم: خدا در قرآن مى‏فرمايد: از درب خانه داخل شويد (641) نه مثل دزدها نردبان بگذارى و از پشت بام در آيى.

گناه سوم: در هر خانه كه قدم گذاشتى (اول) سلام كن‏ (642). تا وارد شدى حتماً بايد به اهل خانه سلام كنى، اگر كسى در خانه نيست روايت مى‏فرمايد كرام الكاتبين را مخاطب قرار دهد و بر آنها سلام كند. يا بگويد: سلام علينا من ربنا. يا بگويد: سلام على عباد الصالحين بالأخره سلام ترك نشود.

او با اين سخنانش عمر را بيچاره كرد.

تو مى‏خواهى نهى از منكر كنى، خودت سه منكر مرتكب مى‏شوى. شما اين‏طور نباشيد. يكى ايستاده بول مى‏كند به او تندى مى‏كنيد و مى‏گوييد: مانند سگ ايستاده‏اى! و واى اگر فحش بدهد! چندين منكر مرتكب مى‏شود كه مى‏خواهد نهى از حرام يا مكروهى بكند!

از روى دلسوزى بايد نهى از منكر باشد، نه از روى قلدرى و نفس و هوا. اگر از روى دلسوزى و علاقه‏مندى شد، خدا از تو راضى مى‏شود.

مثل خود پيغمبر(صلى الله عليه و آله وسلم) وقتى در مكه به او سنگ مى‏زدند، خون از پاهاى مباركش مى‏ريخت مع‏الوصف دعايشان مى‏كرد (643): خدايا! قوم مرا هدايت فرما. عذرشان را فراهم مى‏آورد. اينها مرا نمى‏شناسند و نمى‏دانند. عذر خواهى هم مى‏كند، چون رحمةللعالمين است. آرزو دارد امتش گناهى مرتكب نشوند. شما هم تصميم بگيريد از اين به بعد گناه را ترك كنيد. واجبى از شما فوت نگردد. محمد را از خود شاد كرده باشيد. از گذشته‏ها پشيمان باشيد. خصوص امشب كه شب آخر ماه رمضان است. خدايا! پناه به تو مى‏برم! ماه رمضان تمام شود، امشب هم صبح شود، هنوز گناهانم پاك نشده باشد.

اعوذ بجلال وجهك الكريم ان ينقضى عنى شهر رمضان او يطلع الفجر من ليلتى هذه و بقى لك عندى تبعة او ذنب تعذبنى عليه يوم القاك‏ (644).

پايان‏