دروغ مصلحت آميز، بحثى در مفهوم و گستره آن

سيد حسن اسلامى

- ۳۳ -


خوددارى كردن ، ريا است و دو پهلو گفتن تظاهر است . دو پهلو گفتن مجاز است براى اين كه انسان بتواند ديگرى را به سكوت وادارد تا هنگامى كه او مى بيند كه ما نمى توانيم حقيقت را به او بگوييم و نمى خواهيم به او دروغ بگوييم ، نتواند به نحو ديگرى در انديشه جست و جوى حقيقت برآيد و اگر طرف مقابل اهل بصيرت و فراست باشد، او هم همين روش را مجاز خواهد دانست ، اما اگر انسان اظهار كند كه مى خواهد احساساتش را بروز دهد و در عين حال دو پهلو سخن بگويد اين موضوع ديگرى است ، زيرا در اين صورت طرف مقابل از دوپهلوگويى من نتيجه ديگرى خواهد گرفت و در اين صورت من او را فريب داده ام . چنين دروغى را كه خيرى بر آن مترتب است ، (( يسوعيان )) (777) معصيت يا فلسفه گناه آلود مى ناميدند، و امروزه گناه صغيره مى نامند، اما دروغ خواه نتيجه خوب داشته باشد و خواه نتيجه بد، اصولا رذيلت است ، زيرا صورتى از شرارت است و حتى از اين جهت كه ماده شرارت را فراهم مى كند، پستى و رذيلت آن بيش تر است ، زيرا شرارت ها از طريق دروغ تحقيق مى يابند. دروغ گو ترسو است ، زيرا چون به هيچ طريق ديگرى نمى تواند چيزى به دست آورد يا نيازهاى خود را برطرف كند، به دروغ متوسل مى شود، اما انسان شجاع ، عاشق حقيقت است و هرگز تسليم ضرورت نمى شود.
تمام اين روش هايى كه امنيت انسان را به خطر مى اندازد، سرتاسر بدنامى و شرارت است . دروغ گويى ، مسموم سازى و آدم كشى در عرض ‍ يكديگرند. حمله كردن به كسى در خيابان آن قدر رذالت آميز نيست كه مسموم كردن او با غذا، زيرا در مورد اول مى تواند از خود دفاع كند، اما در مورد دوم نمى تواند، چون به طور معمول غذا را مى خورد.
مهدى نراقى (778)
ذم دروغ : دروغ قبيح ترين و بدترين گناهان و خبيث ترين و زشت ترين عيب هاست . خداى سبحان مى فرمايد:
(( انما يفترى الكذب الذين لايومنون ؛ دروغ را كسانى مى سازند كه ايمان ندارند. ))
(نحل (16) آيه 105)
فاءعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يلقونه بما اءخلفوا الله ما وعدوه و بما كانوا يكذبون ؛ خداوند به سزاى آن خلف وعده اى كه با خدا كردند و براى آن دروغ ها كه مى گفتند، در دلشان تا روزى كه به پيش گاه او مى روند نفاق افكند.) (توبه (9)آيه 77)
و رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اياكم و الكذب ، فان الكذب يهدى الى الفجور، والفجور يهدى الى النار؛ از دروغ بپرهيزيد، زيرا دروغ به بد كارى مى كشاند و بدكارى آدمى را به جهنم مى رساند.
و فرمود: (( هرگاه مومنى بدون عذر (شرعى ) دروغ گويد، هفتاد هزار فرشته بر او لعنت مى كنند و از دلش تعفن و گندى برآيد تا به عرش رسد و حاملان عرش وى را لعنت كنند و خداوند براى آن دروغ هفتاد زنا بر او نويسد كه آسان ترين آنها زناى با مادر است .(779) ))
از آن حضرت پرسيدند: آيا ممكن است مومن ترسو باشد؟ فرمود: آرى پرسيدند: و بخيل باشد؟ فرمود: آرى ، پرسيدند و دروغ گو باشد؟ فرمود: نه .
و فرمود: كبرت خيانه اءن تحدث اءخاك حديثا هو لك به مصدق و اءنت له كاذب ؛ خيانتى بزرگ است كه به برادرت سخنى گويى كه راست گويت شمارد و تو به او دروغ بگويى .
و فرمود: (( الكذب ينقص الرزق ؛ دروغ روزى را كم مى كند. ))
و فرمود: ويل للذى يحدث فيكذب ليضحك به القوم ! ويل له ويل له ؛ واى بر آن كه سخن دروغ گويد تا حاضران را بخنداند واى بر او واى بر او!
و فرمود: گويا مردى نزد من آمد و گفت : برخيز، برخاستم و با او روانه شدم تا رسيدم به دو نفر؛ يكى ايستاده بود و ديگرى نشسته در دست ايستاده قلابى از آهن بود و آن را در كنج دهان آن كه نشسته بود فرو مى برد و مى كشيد تا از شانه به پشت او مى رسيد، سپس بيرون مى آورد و به طرف ديگر فرو مى برد و مى كشيد و هم چنان اين عمل را تكرار مى كرد. به آن كه با من بود گفتم : اين چيست ؟ گفت اين مرد نشسته دروغ گوست كه تا روز قيامت اين گونه در گور عذاب مى شود.
و فرمود: مى خواهيد شما را به بزرگ ترين گناهان كبيره خبر دهم ؟ شرك به خدا و رنجاندن پدر و مادر، و دروغ گويى .
و فرمود: (( بنده وقتى دروغ مى گويد، فرشتگان از گند عمل او تا يك ميل از وى دور مى شوند. ))
و فرمود: (( شيطان سرمه و ليسيدنى و بوييدنى دارد. ليسيدنى او كذب است ، و بوييدنى اش غضب است ، و سرمه اش خواب است .(780)
حضرت عيسى (عليه السلام ) به اصحاب خود فرمود: (( هر كه بسيار دروغ گويد، آبرويش مى رود.
امير مومنان (عليه السلام ) فرمود: لا يجد العبد طعم الايمان حتى يترك الكذب ، هزله وجده ؛ بنده مزه ايمان را نمى يابد، تا دروغ را ترك كند؛ چه شوخى باشد و چه جدى .
و فرمود (( بزرگترين خطاها در نزد خداوند خطاى زبان و دروغ است و بدترين پشيمانى ها، پشيمانى در قيامت است . ))
و اما على بن الحسين (عليه السلام ) فرمود: اتقوا الكذب الصغير منه و الكبير فى كل جد و هزل ؛ فان الرجل اذا كذب فى الصغير اجتراء على الكبير؛ از دروغ ، كوچك و بزرگش و جدى و شوخى اش بپرهيزيد، زيرا كه كسى كه در امر كوچك دروغ گفت ، بر دروغ بزرگ نيز جرات پيدا مى كند.
و امام باقر (عليه السلام ) فرمود: ان الله عزوجل جعل للشر اءقفالا، و جعل مفاتيح تلك الاءقفال الشراب ، و الكذب شر من الشراب ؛ خداى عزوجل براى بدى قفل ها قرار داده ، و كليد اين قفل ها شراب است ، و دروغ از شراب بدتر است .
و فرمود: ان الكذب هو خراب الايمان ؛ دروغ ويران كننده ايمان است .
و فرمود: ان اءول من يكذب الكذاب الله عزوجل ، ثم الملكان اللذان معه ثم هو يعلم اءنه كاذب ؛ اول كسى كه دروغ را تكذيب كند خداى عزوجل است ، سپس دو فرشته اى كه با او هستند، و آن گاه خود او هم مى داند كه دروغ گوست .
و امام حسن عسكرى (عليه السلام ) فرمود: جعلت الخبائث كلها فى بيت ، و جعل مفتاحها الكذب ؛ همه پليدى ها در خانه اى نهاده شده و كليد آن خانه دروغ (قرار داده شده ) است .
اخبارى كه در نكوهش دروغ رسيده بى شمار است . و بدترين انواع دروغ از لحاظ گناه و نافرمانى دروغ بر خدا و رسول و ائمه (عليهم السلام ) است و در مذمت آن همين بس كه روزه را باطل مى كند و موجب قضا و كفاره مى شود (بنابر اقوى ). امام صادق (عليه السلام ) فرمود: (( ان الكذبة لتفطر الصائم ؛ يك دروغ ، روزه روزه دار را مى گشايد، )) راوى عرض كرد: كدام يك از ماست كه چنين كارى از او سر نزند؟ (كه دروغى نگويد)، فرمود ليس حيث ذهبت ، انما الكذب على الله تعالى و على رسوله و على الائمه (عليهم السلام )؛ آن دروغ كه تو پنداشته اى مراد نيست ، بلكه دروغ بر خداى تعالى و رسول او و ائمه (عليهم السلام ) است .
و فرمود: الكذب على الله و على رسوله و على الاءوصياء (عليهم السلام ) من الكبائر؛ دروغ بر خدا و رسول او و بر اوصيا (عليهم السلام ) از گناهان كبيره است .
در نزد آن حضرت (عليه السلام ) از اين كه (( بافنده ملعون است )) سخن به ميان آمد، فرمود: (( اين ، بافنده اى است كه بر خدا و رسول او دروغ مى بافد. ))
و امام باقر (عليه السلام ) فرمود: لا تكذب علينا كذبة ، فتسلب الحنيفيه (781) بر ما دروغى مبند، كه دين خود را بر باد دهى .
موارد تجويز دروغ : دروغ حرام است ، زيرا در آن زيانى متوجه مخاطب يا غير اوست يا موجب مى شود كه مخاطب به خلاف واقع معتقد شود و اين سبب جهل او مى گردد. اين گونه دروغ با اين كه آسان ترين و كم گناه ترين درجات آن است نيز حرام است ؛ زيرا القاى خلاف واقع به ديگرى و سبب جهل او شدن جايز نيست ؛ جز اين كه هرگاه به دست آوردن مصلحت مهمى متوقف بر دروغ باشد، و با راست گويى نمى توان به آن رسيد، حرمتش برطرف مى شود، گناهش از ميان مى رود. و اگر تحصيل اين مصلحت واجب باشد (مانند نجات مسلمانى از قتل و اسارت يا حفظ آبرو يا مال محترم او) دروغ در اين صورت واجب مى شود. و اگر آن مصلحت به حد وجوب نرسد، ولى راجح باشد، دروغ جايز يا مثل آن مصلحت راجح است ؛ مانند اصلاح بين مردم و غلبه بر دشمن در جنگ و دل شاد و خشنود كردن همسر. و اخبارى وارد شده كه هرگاه به دست آوردن اين مقاصد سه گانه متوقف بر دروغ باشد، گفتن آن جايز است ؛(782) چنان كه روايت شده است كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله در چيزى دروغ را رخصت نمى داد؛ مگر در سه مورد: (( سخن دروغى كه آدمى به قصد اصلاح بگويد، سخن دروغى كه در جنگ بگويد و سخنى كه زن و شوهر با يكديگر گويند. ))
و فرمود: ليس بكذاب من اءصلح بين اثنين فقال خيرا؛ هر كه ميان دو تن اصلاح دهد و سخن نيكويى بگويد، دروغ گو نيست .
و فرمود: كل الكذب يكتب على اءبن آدم الا رجل كذب بين رجلين يصلح بينهما؛ هر دروغى بر فرزند آدم نوشته مى شود؛ مگر مردى كه با دو كس دروغ گويد كه ميانشان اصلاح دهد.
و فرمود: همه دروغ ها ناگزير ثبت مى شود؛ مگر دروغى كه مرد در جنگ بگويد؛ كه خدعه كردن است ، يا وقتى ميان دو كس كدورت و ملالى باشد و ميانشان اصلاح كند، يا مرد با زن خود سخنى گويد كه او را خوش دل سازد.
و فرمود: (( لا كذب على المصلح ؛ بر اصلاح كننده دروغى نيست . ))
و امام صادق (عليه السلام ) فرمود: كل كذب مسؤ ول عنه صاحبه يوما الا كذبا فى ثلاثه : رجل كائد فى حروبه فهو موضوع عنه ، اءو رجل اءصلح بين اثنين يلقى هذا بغير ما يلقى به هذا، يريد بذلك الاصلاح ما بينهما، اءو رجل وعد اءهله شيئا و هو لا يريد اءن يتم لهم ؛ هر دروغ گويى در يك روزى مورد بازخواست و پرسش است ؛ مگر در سه چيز: مردى كه در جنگ نيرنگ زند كه گناهى بر او نيست ، يا مردى كه ميان دو كس اصلاح كند كه با اين برخوردى كند غير از آن چه با ديگرى برخورد كند (يعنى سخنى از قول يكى به ديگرى بگويد كه نگفته ) و مرادش از اين كار اصلاح بين آن دو باشد، يا مردى كه به خانواده خود چيزى وعده دهد كه قصد انجام آن را نداشته باشد (يا نمى تواند يا بر او واجب نيست ).
و فرمود: الكلام ثلاثه : صدق و كذب و اصلاح بين الناس ؛ سخن سه گونه است : راست و دروغ و اصلاح ميان مردم . پرسيدند: اصلاح ميان مردم چيست ؟ فرمود: تسمع فى الرجل كلاما يبلغه فتخبث نفسه ، فتلقاه و تقول : قد سمعت من فلان فيك من الخير كذا و كذا خلاف ما سمعت منه ؛(783) از كسى سخنى درباره كسى مى شنوى كه اگر به گوشش برسد، بد دل مى شود و تو او را ببينى و بگويى : از فلانى شنيدم كه درباره تو چنين و چنان ذكر خير مى كرد، بر خلاف آن چه شنيدى .
هر چند اين اخبار در خصوص مقاصد سه گانه است ، ليكن غير از اين ها ممكن است مقاصد ضرورى ديگرى باشد كه در مصلحت بالاتر يا مثل اين ها باشد و بنابراين از باب اولويت يا اتحاد طريق به آن ها مى پيوندد. و از اخبارى كه در ذم پرده درى و كشف عيوب و زشتى هاى مردم وارد شده ، چنين برمى آيد كه در اين موارد بايد اظهار بى اطلاعى نمود؛ هر چند مطلع باشد و اظهار بى اطلاعى دروغ باشد زيرا مصلحت و دليل موجهى وجود دارد؛ بنابراين هرگاه كسى دروغى گفت كه وسيله بود براى مقاصد صحيح ضرورى به جهت خود يا مسلمانى ديگر، بر او گناهى نيست ؛ مثلا اگر ظالمى او را بگيرد و مالش را بخواهد، مى تواند انكار كند و اگر سلطان ستم كارى او را دست گير كند و درباره كار بدى كه بين خود و خدا دارد بپرسد، مى تواند انكار كند و اگر از عيب يا سر برادر مسلمانش بپرسد سزاوار است كه اظهار بى اطلاعى نمايد و اگر بين دو نفر نزاع و فسادى روى داد، مى تواند براى اصلاح ميان آن دو دروغ گويد و اگر همسرش جز به وعده اى كه وى قدرت انجام آن را ندارد اطاعت نمى كند، جايز است كه فعلا وعده اى براى دل خوشى او بدهد؛ هر چند كه در وعده خود صادق نباشد و نيز به كودكان براى ترغيب به درس خواندن و يادگيرى و مانند آن - كه جز به وعده و وعيد فرمان نمى برند - دادن چنين وعده هايى جايز است ؛ اگر چه قصدش وفاى به آن ها نباشد،(784) همچنين اگر كسى از وى مكدر باشد و جز به عذرخواهى خوش دل نمى شود، جايز است كه منكر قول يا فعل خطا شود و اظهار دوستى نمايد؛ هر چند راست نباشد.
حاصل آن كه دروغ دفع ضرر يا شر يا فساد، جايز است ؛ به شرط آن كه قصد و نيت صحيح در ميان باشد. در خبر است كه دروغ مباح نوشته و محاسبه مى شود تا صحت نيت گوينده معلوم گردد؛ پس اگر قصدش ‍ صحيح بود مورد عفو قرار مى گيرد؛ وگرنه مواخذه و مجازات مى شود؛ بنابراين سزاوار است كه بكوشد تا نيتش صحيح باشد؛ تا ناچار نشود، از آن احتراز جويد و به حد واجب اكتفا نمايد و به آن چه ضرورى و مورد نياز نيست تعدى نكند.
و شكى نيست كه آن چه واجب و ضرورى است ، دروغى است كه اگر ترك شود محذور (آن چه بايد از آن حذر كرد) يا ضرر مهمى پيش آيد، ولى هر دروغى كه براى افزايش مال و جاه و مانند اين ها كه مى توان از آن ها بى نياز بود گفته شود، قطعا حرام است ، زيرا از دست دادن آن ها موجب زيان و تباهى و نابودى نخواهد بود، بلكه برخى از لذات نفسانى را از انسان مى گيرد. و هم چنين است فتواى عالم در آن چه تحقيق نكرده و فتواى كسى كه اهليت فتوا دادن ندارد و براى اظهار فضل يا طلب جاه و مال به آن مبادرت مى كند، بلكه گناه و حرمت اين گونه دروغ بدتر و شديدتر است ، زيرا در عين اين كه دروغ غيرضرورى است ، كذب بر خدا و رسول اوست ؛ بنابراين دروغ هرگاه وسيله اى است براى دست يافتن به چيزى كه ضرورى نيست و مى توان از آن بى نياز بود، مطلقا حرام است و اگر وسيله است براى آن چه نمى توان از آن بى نياز بود، بايد محذور دروغ گويى با محذور راست گويى سنجيده شود و آن چه در نظر شرع بدتر است رها شود.(785)
بيان مطلب اين است كه : دروغ فى نفسه محذور (حذر كردنى ، مورد ترس ‍ و پرهيز) است و راست گويى در مواضع مذكور كه استثنايى است موجب بروز محذور است ؛ پس بايد دو محذور را مقابل قرار داد و با ترازوى عدل سنجيد، اگر محذور كذب آسان تر و كم ضررتر از محذور صدق است ، دروغ ترجيح دارد و اگر محذور صدق آسان تر و كم ضررتر است ، راست گويى واجب است . و گاهى دو محذور برابر هم قرار مى گيرد، به نحوى كه در آدمى ترديد پيدا مى شود و در اين حال راست گويى اولى و برتر است ، زيرا دروغ در اصل حرام است ، و تنها به ضرورت يا نياز مهمى مباح مى شود و اگر در موجود حاجت مهمى شك پيش آيد، بايد به اصل تحريم بازگشت .
احمد نراقى : صفت هيجدهم : دروغ گفتن (786)
و آن از جمله گناهان كبيره بلكه قبيح ترين گناهان و خبيث ترين آن هاست . صفتى است كه آدمى را در ديده ها خوار، و در نظرها بى وقع و بى اعتبار مى سازد و سرمايه خجالت و انفعال ، و باعث دل شكستگى و ملال ، سبب و اساس ريختن آبرو در نزد خلق خدا، و باعث سياه رويى دنيا و عقبى است . و آيات در مذمت اين صفت بسيار، و اخبار در نكوهش آن بى شمار است .
خداوند كريم مى فرمايد: انما يفترى الكذب الذين لا يؤ منون ؛(787) اين است و جز اين نيست كه به دروغ ، افترا مى بندند كسانى كه ايمان به خدا ندارند.
حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود كه : (( هرگاه مومنى بدون عذر شرعى دروغ بگويد، هفتاد هزار فرشته بر او لعنت مى كنند و از دل او تعفن و گندى بلند مى شود و مى رود تا به عرش مى رسد. و خداى تعالى به سبب آن دروغ گناه هفتاد زنا بر او مى نويسد كه آسان ترين آنها زنايى باشد كه با مادر خود كرده باشد.(788) ))
و از آن سرور پرسيدند كه : (( مومن جبان است ؟ فرمود: بلى عرض ‍ كردند: بخيل است ؟ فرمود: بلى . عرض شد كه : دروغ گو است ؟ فرمود: نه . )) (789)
و فرمود كه : (( دروغ روزى آدمى را كم مى كند. )) (790)
و نيز از آن بزرگ وار مروى است كه : (( واى بر آن كسى كه سخن گويد به دروغ ، تا حاضران را بخنداند. واى بر او و واى بر او و واى بر او )) (791)
و فرمود: (( گويا مردى به نزد من آمد و گفت : برخيز. برخاستم با او روانه شدم تا رسيدم به دو نفر، يكى نشسته بود و ديگرى ايستاده ، در دست او قلابى از آهن بود آن را فرو مى برد به يك طرف سر او و مى كشيد تا به شانه او مى رسيد؛ بعد از آن بيرون مى آورد به طرفى ديگر فرو مى برد من گفتم اين چه عمل است ؟ گفت اين مرد نشسته مردى است دروغ گو كه به اين نحو در قبر عذاب مى شود تا روز قيامت . )) (792)
و فرمود: (( شما را خبر دهم به بزرگ ترين گناهان كبيره ، و آن شرك به خدا، و عقوق والدين و كذب است . )) (793)
و حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود كه : (( بنده اى مزه ايمان را نمى يابد، تا دروغ را ترك كند؛ خواه دروغ از روى شوخى و هزل باشد يا از جد. )) (794)
و حضرت امام محمد باقر (عليه السلام ) فرمود كه : (( خداى - تعالى - از براى بدى قفل ها قرار داده است . كليد اين قفل ها شراب است و دروغ بدتر است از شراب . )) (795)
و فرمود كه : (( دروغ خراب كننده بناى ايمان است . )) (796)
و از حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام ) مروى است كه : (( جميع اعمال خبيثه در خانه اى است و كليد آن خانه دروغ است . )) (797) و مخفى نماند كه : بدترين انواع دروغ ، دروغ بر خدا و رسول و ائمه (عليهم السلام ) است ؛ يعنى كسى مسئله اى گويد كه مطابق با واقع نباشد يا حديثى دروغ نقل كند و امثال اين ها.
و همين قدر در مذمت دروغ بر ايشان كافى است كه : (( روزه را باطل مى كند(798) )) و باعث وجوب قضا و كفاره مى شود، بنابر اقوى ؛ هم چنان كه در كتب فقهيه مسطور است .
مواضعى كه دروغ گفتن در آنها جايز است
و مخفى نماند كه در چند موضع ، دروغ را تجويز كرده اند:
اول : در جايى كه اگر مرتكب دروغ نشود، مفسده اى بر آن مترتب شود يا ضررى به خود برسد يا باعث قتل مسلمانى يا بر باد رفتن عرض او يا آبروى او يا مال محترم او بشود، كه در اين صورت جايز، بلكه واجب است ؛ پس اگر ظالمى كسى را بگيرد و از مال او بپرسد، جايز است انكار كند. يا جابرى او را بگيرد و از عمل بدى كه ميان خود و خدا كرده باشد سوال كند، جايز است كه بگويد: نكرده ام . و هم چنين هر كه بپرسد از كسى از معصيتى كه از او صادر شده بايد اظهار آن نكند، زيرا اظهار گناه ، گناهى ديگر است . و اگر از عيب يا مال مسلمانى از او استفسار كنند، جايز است انكار آن ، بلكه در همه اين صور واجب است .
دوم : در وقتى كه ميان دو كس ملال و فسادى باشد، جايز است كه كسى از براى اصلاح ميان ايشان دروغى از زبان هر يك به ديگرى بگويد تا رفع فساد بشود و هم چنين هرگاه از خود شخصى سخنى سرزده باشد يا عملى صادر شده باشد كه اگر راست را بگويد باعث فتنه يا عداوت مومنى يا فسادى شود، جايز است كه انكار آن را كند. و اگر كسى مكدر شده باشد و رفع آن موقوف باشد به انكار سخنى كه گفته باشى يا عملى كه كرده باشى ، جايز است انكار آن .
سوم : هرگاه زن ، چيزى از شوهر بخواهد كه قادر نباشد يا قادر باشد اما بر او واجب نباشد، جايز است به او وعده دهد كه : مى گيرم ؛ اگر چه قصد او نباشد گرفتن آن و نگيرد. و هم چنين هرگاه كسى را كه زنان متعدده باشد، جايز است كه به هر يك بگويد: من تو را دوست دارم ؛ اگر چه مطابق واقع نباشد.
چهارم : هرگاه طفلى را به شغلى مامور سازى و او رغبت به آن نكند؛ از مكتب رفتن يا شغلى ديگر، جايز است كه او را وعده دهى يا بترسانى كه : با تو چنين و چنان خواهم كرد؛ اگر چه منظور تو كردن آن نباشد.
پنجم : در جهاد و حرب نمودن با اعداى دين ؛ اگر به دروغ خدعه توان نمود كه سبب ظفر يافتن بر دشمنان دين شود.
و حاصل كلام آن است كه در هر موضعى كه فايده مهمه شرعيه بر آن مترتب شود و تحصيل آن موقوف به كذب باشد، جايز است دروغ گفتن . و اگر بر ترك دروغ ، مفسده شرعيه مترتب شود، واجب مى شود. و بايد از حد ضرورت و احتياج تجاوز نكرد. و دروغ گفتن در تحصيل زيادتى مال و منصب و امثال اينها از چيزهايى كه آدمى مضطر به آن ها نيست حرام ، و مرتكب آن آثم و گناه كار است .
توريه كردن
و بدان كه در هر مقامى كه دروغ گفتن حسب شرع رواست ، تا توانى در آن دروغ صريح مگوى بلكه توريه كن ؛ يعنى سخنى بگوى كه ظاهر معنى آن راست باشد - اگر چه آن چه را شنونده از آن مى فهمد دروغ بوده باشد - تا نفس عادت به دروغ نكند؛ مثل اين كه بعد از آن كه ظالمى از مكان كسى سوال كند، بگو: خدا بهتر مى داند كه كجاست . يا عالم الغيب خداست . يا بگو: سراغ او را در مسجد بكن ؛ اگر دانى كه در مسجد نيست و اگر از گناهى كه از تو صادر شده استفسار كنند، بگو: خدا نخواسته باشد يا نخواسته است كه من چنين عملى كنم يا بگو: استغفر الله يا پناه به خدا اگر چنين كارى كرده باشم . يا اگر سخنى در حق كسى گفته باشى و خواهى به انكار، رفع ملال او را كنى ، بگو: احترام تو از آن بيش تر است كه چنين شخصى سخنى در حق تو توان گفت . و امثال اينها.
و آن چه متعارف است كه مى گويند: صد مرتبه فلان سخن را به تو گفتم يا هزار مرتبه فلان عمل را از تو ديدم يا پنجاه مرتبه به خانه تو آمدم و حال اين كه اين عدد متحقق نشده ، اين دروغ نيست و گناهى بر آن نيست . زيرا اين از بابت مبالغه و تاكيد است ، نه قصد اين عدد؛ به خصوص به شرط آن كه امر مكرر واقع شده باشد.
و هم چنين جايز است انواع مجازات (799) و استعارات (800) و تشبيهات كه مراد از آنها حقيقت آنها نيست .
دروغ هاى حرامى كه مردم در آنها سهل انگارند
و از جمله دروغ هايى كه مردم آن را سهل مى دانند و در واقع حرام است ، آن است كه كسى وارد شود بر ديگرى كه مشغول اكل باشد و او را تكليف كند به خوردن طعام و او گرسنه باشد و بگويد: اشتها ندارم - بدون غرض ‍ صحيح شرعى - مثل آن كه آن طعام را حرام داند.
و از جمله دروغ هاى متعارف كه از گناهان شديده و غائله آن عظيم است ، آن است كه مى گويند: خدا مى داند كه چنين است و حال اين كه مى داند كه چنين نيست و خداى خلاف آن را مى داند. و از عيسى بن مريم منقول است كه : اين اعظم گناهان است در نزد خدا(801) و در بعضى روايات رسيده است كه : (( چون بنده ، خدا را گواه گيرد بر امر خلاف واقعى خداوند عالم گويد: از من ضعيف ترى نيافتى كه مرا بر اين امر دروغ شاهد آوردى . )) (802)
و از جمله انواع دروغ ، بلكه شديدترين و بدترين آنها شهادت دروغ است . و حضرت رسول صلى الله عليه و آله كسى را كه شهادت دروغ بدهد با بت پرست مساوى قرار داد.(803)
و از آن جمله ياد نمودن قسم دروغ است . و حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: (( كسى كه متاع خود را به قسم دروغ بفروشد، از جمله كسانى است كه خداى تعالى در روز قيامت با او سخن نمى گويد و نظر رحمت بر او نمى افكند و عمل او را قبول نمى كند.(804) بلكه قسم بسيار خوردن راست ، مذموم است . و نام بزرگ (( ملك علام الغيوب )) (805) را به سبب هر چيز جزئى حقير در ميان آوردن ، سوء ادب است . و در حديثى وارد است : كه (( خداى - تعالى - فروشنده را كه بسيار قسم خورد دشمن دارد )) .(806) و از احاديث مستفاد مى شود كه : (( قسم بسيار خوردن ، باعث تنگى روزى و فقر مى گردد )) .
و از جمله دروغ ها خلف وعده نمودن است ؛ و آن نيز حرام است . و وفاى به شرط و وعده واجب و لازم است . حضرت پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود كه : (( هر كس ايمان به خدا و روز جزا دارد، بايد چون وعده نمايد، به آن وعده وفا كند.(807) و آن سرور، كسى را كه وعده كند و عزم وفاى به آن را نداشته باشد، از جمله منافقين شمرده .(808)
و از جمله دروغ هايى كه اكثر مردمان به آن مبتلا هستند و بدترين انواع دروغ هاست ، دروغ گفتن با خداست كه آدمى مطلبى در نماز به خدا يا مناجات به پروردگار عرض كند و از آن ، در خدمت آن جناب خبر دهد و آن خلاف واقع باشد؛ مثل اين كه چون داخل نماز شود بگويد: انى وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض ؛ يعنى متوجه ساختم ساختم روى دل خود را به خداوندى كه آسمان ها و زمين را آفريد(809) و در آن وقت دل او از اين مطلب بى خبر باشد و در كوچه و بازار و حجره و دكان به صدهزار فكر بيهوده مشغول باشد، زيرا در آن وقت آن چه عرض ‍ كرده دروغ گو است و در خدمت پروردگار و حضور ملائكه كبار(810) به چنين دروغى اقدام نموده .
و هم چنين چون مى گويد: (اياك نعبد و اياك نستعين ؛ يعنى ترا پرستش ‍ مى كنم و بس و يارى و استعانت و مددكارى از تو مى خواهم و بس (811) ) وقتى راست است كه دنيا و آخرت در نظر او بى اعتبار و ذره اى از دين خود را در مقابل همه دنيا ندهد چون اگر چنين باشد، دنياپرست خواهد بود. و بايد اميد يارى و چشم مددكارى از احدى به جز ذات پاك بارى نداشته باشد والا در عرض اين مطلب كاذب خواهد بود و چه زشت بنده و قبيح شخصى باشد كه در حضور پروردگار خود ايستاده باشد و به دروغ گويى مشغول باشد و بداند كه او كذب او را مى داند. زهى بى شرمى و قباحت و بى حيايى و بى آزرمى .(812)