اخلاق (درسنامه اخلاق براى طلاب پايه سوم) جلد سوم

حضرت امام خمينى قدس سره
گزينش : مركز تدوين و نشر متون درسى حوزه

- ۳ -


5. لزوم پرهيز از اختلاف  
شايد عناصر مرموزى بخواهند معنويات و اخلاقيات از حوزه ها رخت بربندد، و حوزه ها فاسد و ساقط گردد، دسته بنديها، خودخواهيها، نفاقها و اختلافات ، در داخل حوزه ها، خداى نخواسته ، رخنه كند، افراد حوزه ها به جان هم افتند و در مقابل يكديگر صف بسته ، همديگر را توهين و تكذيب نمايند، و در جامعه اسلامى بى آبرو شوند، تا اجانب و دشمنان اسلام بتوانند بر حوزه دست يابند و آن را از هم بپاشند. بدخواهان مى دانند كه حوزه دشمنان اسلام ملتها برخوردار است ، و تا روزى كه ملتها پشتيبان آن باشند كوبيدن آن ممكن نيست . ولى آن روز كه افراد حوزه ها، به جان هم افتادند، اختلاف و چند دستگى درست كردند، مهذب و منزه نبودند، به كارهاى زشت و ناپسند دست زدند، قهرا ملت اسلام از حمايت و پشتيبانى آنان دست مى كشد، و راه براى نفوذ دشمن باز مى شود. اگر مى بينيد دولتها از روحانى و مرجعى مى ترسند و حساب مى برند، براى اين است كه از پشتيبانى ملتها برخوردار است ؛ و در حقيقت از ملتها مى ترسند؛ و احتمال مى دهند اگر اهانت ، جسارت و تعرض به يك روحانى كردند، ملتها بر ضد آنان به پا خيزند. لكن اگر روحانيون با هم اختلاف و يكديگر را بدنام كردند و آداب و اخلاق اسلامى مؤ دب نبودند، ملت هم از دستشان مى رود. ملت انتظار دارند كه شما روحانى و مؤ دب به آداب اسلامى باشيد، از زرق و برق زندگى و جلوه هاى ساختگى آن بپرهيزيد؛ در راه پيشبرد آرمانهاى اسلامى و خدمت به ملت اسلام از هيچ گونه فداكارى دريغ نورزيد، در راه خداى تعالى و براى رضايت او قدم برداريد، و جز به خالق يكتا به احدى توجه نداشته باشيد؛ اما اگر بر خلاف انتظار ديدند به جاى توجه به ماوراء الطبيعه تمام هم شما دنياست و همانند ديگران براى جلب منافع دنيوى و شخصى كوشش مى كنيد، با يكديگر بر سر دنيا و منافع پست آن دعوا داريد، اسلام و قرآن را، العياذ بالله ، بازيچه خود قرار داده ايد، و براى رسيدن به مقاصد شوم و اغراض ننگين دنيايى خود دين را به صورت دكانى درآورده ايد، بدبين مى شوند و شما مسؤ ول خواهيد بود.
اگر بعضى معممين سرباز حوزه روى غرض ورزيهاى شخصى و جلب منافع دنيوى به جان هم افتند، همديگر را هتك كنند، هياهو درست كنند، در تصدى بعضى امور با يكديگر رقابت نمايند، سر و صدا راه بيندازند، به اسلام و قرآن و امانات الهى خيانت كرده اند. خداى تبارك و تعالى دين مقدس اسلام را به عنوان امانت به دست ما سپرده است ؛ اين قرآن كريم امانت بزرگ را حفظ كنند؛ اين يكدندگى ها و اختلافات شخصى و دنيوى خيانت به اسلام و پيامبر بزرگ اسلام است .
من نمى دانم اين اختلافات ، چند دستگيها و جبهه بنديها، براى چيست ؟ روحانيى كه با ماوراء الطبيعه ارتباط دارد، روحانيى كه از تعاليم زنده و سازنده اسلام برخوردار است ، روحانيى كه خود را شيعه على بن ابى طالب عليه السلام مى داند، ممكن نيست به مشتهيات دنيا توجهى داشته باشد، چه رسد كه براى رسيدن به آن اختلاف راه بيندازد! شما كه داعيه پيروى از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام داريد. لااقل در زندگى آن مرد بزرگ كمى مطالعه كنيد، ببينيد كه واقعا هيچ گونه پيروى و مشايعتى از آن حضرت مى كنيد؟ آيا از زهد، تقوا، زندگى ساده بى آلايش آن حضرت چيزى مى دانيد و به كار مى بنديد؟ آيا از مبارزات آن بزرگوار با ظلم و بيدادگرى و دفاع و پشتيبانى آن حضرت از مظلومين و ستمديدگان دستگيريهاى ايشان از طبقات محروم و رنجديده اجتماع چيزى مى فهميد عمل مى كنيد؟ آيا معناى شيعه تنها داشتن زى ظاهرى اسلام است ؟
آنها كه امروز قسمتى از جهان را به آتش و خون كشيده ، كشتار به راه انداخته اند، براى اين است كه مى خواهند در چپاول ملتها و بلعيدن سرمايه ها و دسترنج آنان بر يكديگر سبقت گيرند، و كشورهاى ضعيف و عقب افتاده را تحت سلطه و اسارت خود درآورند؛ لذا به اسم آزادى ، عمران و آبادى ، دفاع از استقلال و تماميت ارضى كشورها، و به عناوين فريبنده ديگر، هر روز در گوشه اى از جهان آتش جنگ را شعله ور مى كنند. اين دعوا به حسب منطق اهل دنيا، با آن مغزهاى آلوده ، صحيح و بجا مى نمايد؛ لكن اختلاف شما طبق منطق آنان نيز جا ندارد. اگر بپرسند چرا دعوا داريد؟ مى گويند: مى خواهيم فلان مملكت را بگيريم ، سرمايه و منافع فلان كشور بايد از آن ما باشد. ولى اگر از شما سؤ ال شود براى چه اختلاف داريد، بر سر چه دعوا مى كنيد، چه جواب خواهيد گفت ؟ شما از دنيا چه بهره اى داريد كه بر سر آن دعوا داشته باشيد؟
آيا شما با اين زندگى و وضعى كه داريد صحيح است با هم اختلاف داشته باشيد و در مقابل هم جبهه بگيريد؟
ريشه تمام اختلافاتى كه فاقد هدف مشخص و مقدسى داشته باشد به حب دنيا بر مى گردد. اگر در ميان شما هم چنين اختلافاتى وجود دارد، براى آن است كه حب دنيا را از دل بيرون نكرده ايد. و از آنجا كه منافع دنيا محدود است ، هر يك براى به دست آوردن آن با ديگرى به رقابت بر مى خيزد. شما خواهان فلان مقاميد، ديگرى نيز همان مقام را مى خواهد، قهرا منجر به حسادت و برخورد مى شود. لكن مردان خدا، كه حب دنيا را از دل بيرون كرده اند، هدفى جز خدا ندارند، هيچ گاه چنين مصايب و مفاسدى به بار نمى آورند. اگر تمام پيامبران الهى امروز در يك شهر گرد آيند، هرگز با هم اختلاف نخواهند داشت ؛ زيرا هدف و مقصد يكى است ؛ دلها همه متوجه به حق تعالى و از حب دنيا خالى است .
اگر اعمال شما، وضع زندگى و سلوك شما، اين طور باشد كه اكنون مشاهده مى شود، بترسيد از اينكه خداى نخواسته از دنيا برويد و شيعه على بن ابى طالب عليه السلام نباشيد؛ بترسيد از اينكه موفق به توبه نگرديد، و از شفاعت آن حضرت بى نصيب بمانيد. پيش از آنكه فرصت از دست برود چاره بينديشيد. از اين اختلافات مبتذل و رسوا دست برداريد. اين جبهه گيريها غلط است . مگر شما اهل دو ملت هستيد؟ مگر مذهب شما شعب مختلف دارد؟ چرا متنبه نمى شويد؟ چرا با يكديگر صفا و صداقت و برادرى نداريد؟ آخر چرا؟
اين اختلاف خطرناك است و مفاسد جبران ناپذيرى بر آن مترتب مى شود: حوزه ها را ساقط و شما را در جامعه ضايع و بى آبرو مى كند. اين دسته بنديها فقط به زيان شما تمام نمى شود، تنها براى شما آبروريزى بار نمى آورد، بلكه به ضرر آبرو و حيثيت يك جامعه يك ملت ، و به زيان اسلام تمام مى شود. اختلافات شما اگر مفاسدى بر آن مرتب شود، گناهى نابخشودنى و در پيشگاه خداوند تبارك و تعالى از بسيارى از معاصى اعظم است . شايد دستهاى مرموزى براى بر هم زدن حوزه هاى علميه نفاق و اختلاف ايجاد كند و به وسايط مختلف تخم نفاق و شقاق بپاشيد، افكار را مسموم و اذهان را مشوب ، و تكليف شرعى درست كند و با اين تكليفهاى شرعى در حوزه ها فساد برپا نمايد، تا بدين وسيله افرادى كه براى آتيه اسلام مفيدند ساقط گردند و نتوانند در آينده به اسلام و جامعه اسلامى خدمت كنند.
لازم است آگاه و هوشيار باشيد. خود را بازى ندهيد كه تكليف شرعى من چنين اقتضا مى كند، گاهى هواها و خواسته هاى نفسانى به اسم وظيفه شرعى انسان را به كارهايى وا مى دارد. اين وظيفه شرعى نيست كه كسى به مسلمانى اهانت كند. اين تخاصم تخاصم اهل نار است : (ان ذلك لحق تخاصم اءهل النار) (83) در جهنم نزاع و خصومت وجود دارد؛ اگر شما بر سر دنيا دعوا داريد، بدانيد كه رو به جهنم مى رويد. امور اخروى دعوا ندارد. اهل آخرت با هم در صلح و صفا هستند؛ قلبهايشان مملو از محبت خدا و بندگان خداست . محبت به خدا موجب محبت به كسانى است كه به خدا ايمان دارند؛ محبت بندگان خدا همان ظل محبت خداوند است .
شما با دست خويش آتش نكنيد؛ آتش جهنم را شعله ور نسازيد؛ جهنم با اعمال كردار زشت انسان روشن مى شود؛ اين اعمال بشر چموش است كه آتش افروزى مى كند. فرمود جزناها و هى خامدة (84) اگر بشر با اعمال و كردار خويش آتش نيفروزد، جهنم خاموش است .
باطن اين طبيعت جهنم است ؛ اقبال به طبيعت به جهنم است . وقتى انسان از اين جهان به جهان ديگر رخت بر بندد و پرده ها پس برود، مى فهمد كه (ذلك بما قدمت ايديكم ) (85)، (و وجدوا ما عملوا حاضرا) (86) تمام اعمالى كه در اين دنيا از انسان سر مى زند در آن جهان ديده مى شود؛ در برابر وى مجسم مى گردد: فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره * و من يعمل مثقال ذرة شرا يره (87)
تمام اعمال و كردار و گفتار انسان در جهان ديگر منعكس مى شود. گويى از زندگى ما فيلمبردارى مى شود و در آن جهان نشان داده خواهد شد و قابل انكار نخواهد بود. همه اعمال و حركات ما را، علاوه بر شهادت اعضا و جوارح ، به ما نشان خواهند داد: قالوا انطقنا الله الذى انطق كل شى (88) در مقابل خداوند كه همه چيز را ناطق و گويا قرار داده نمى توانيد اعمال زشت خود را انكار كنيد. كمى فكر كنيد، دورانديش باشيد؛ عواقب امور را بسنجيد؛ عقبه هاى خطرناكى كه داريد به ياد آوريد، از فشار قبر، عالم برزخ ، مشكلات و شدايدى كه به دنبال آن است غفلت نكنيد. حداقل جهنم را باور داشته باشيد. اگر انسان واقعا اين عقبات خطرناك را باور داشته باشد، روش خود را در زندگى عوض مى كند. شما اگر ايمان و يقين به اين امور داشته باشيد، اين گونه رها و آزاد نخواهيد زيست .
6. عنايات الهى 
خداوند تبارك و تعالى چون به بندگانش عنايت داشته ، به آنان عقل داده و انبيا و اوليا را فرستاده است تا هدايت شوند و دچار عذاب اليم جهنم نگردند. اگر اين پيشگيريها مايه تنبه و تهذيب انسان نگرديد، خداى مهربان از راههاى ديگر او را متنبه مى سازد: با گرفتاريهاى گوناگون ، ابتلاءات ، فقر و مرض . مانند يك طبيب حاذق ، يك پرستار ماهر و مهربان ، مى كوشد كه اين بشر مريض را از بيماريهاى خطرناك روحى علاج بخشد. اگر بنده مورد عنايت حق باشد، اين ابتلاءات برايش پيش مى آيد تا بر اثر آن به حق تعالى توجه پيدا كند و مهذب گردد. راه همين است و غير از اين راهى نيست ؛ ولى انسان بايد با پاى خويش اين راه را بپيمايد تا نتيجه بگيرد. اگر از اين راه هم نتيجه اى نيست ؛ ولى انسان بايد با پاى خويش اين راه را بپيمايد تا نتيجه بگيرد. اگر از اين راه هم نتيجه اى به دست نيامد و بشر گمراه معالجه نشد و استحقاق نعمتهاى بهشتى را نيافت ، خداوند در موقع نزع و جا دادن فشارهايى بر او وارد مى كند، بلكه برگردد و متوجه شود. باز هم اگر اثر نبخشيد، در قبر و برزخ و در عقاب هولناك بعد از آن ، فشارها و عذابهايى وارد مى آورد تا پاك و منزه گردد و به جهنم نرود. تمام اينها عناياتى است از جانب حق تعالى كه از جهنمى شدن انسان جلوگيرى كند. اگر با تمام اين عنايات و توجهات معالجه نشد چطور؟ ناچار نوبت به آخرين علاج كه همانا داغ كردن است مى رسد.
چه بسا كه انسان اصلاح نشود و اين معالجات مؤ ثر واقع نگردد خداوند كريم مهربان بنده خود را به آتش اصلاح كند؛ همانند طلايى كه بايد در آتش ‍ خالص و پاك گردد.
ذيل آيه شريفه (لابثين فيها احقابا) (89) روايت شده كه اين حقب براى اهل هدايت و كسانى است كه اصل ايمانشان محفوظ باشد. (90) براى من و جنابعالى است اگر مؤ من باشيم . هر حقبش چند هزار سال است خدا مى داند. مبادا كار به جايى برسد كه ديگر اين علاجها مفيد و مؤ ثر نباشد و براى استحقاق و لياقت نعيم مقيم به آخرين دوا نياز افتد، و لازم شود هك ، خداى نخواسته ، انسان مدتى در آتش بسوزد تا از رذايل اخلاقى ، و صفات خبيث شيطانى پاك گردد و لياقت بهره مندى از (جنات تجرى من تحتها الانهار) (91) را بيابد. اين تازه مربوط به آن دسته از بندگانى است كه دامنه معصيت آنان تا آن درجه گسترده نشده باشد كه عنايت حق تعالى آنان بكلى سلب گردد، و هنوز لياقت ذاتى براى بهشت رفتن داشته باشند. خدا نكند كه انسان بر اثر كثرت معاصى از درگاه حضرت بارى تعالى مردود، و از رحمت الهى محروم شود، كه جز خلود در آتش جهنم راه ديگرى نخواهد داشت . بترسيد از اينكه ، خداى نخواسته ، رحمت و عنايت الهى محروم ، و مورد غضب و عذاب او واقع شويد. مبادا اعمال و گفتار شما، طورى باشد كه توفيقات را از شما سلب كند و جز خلود در نار براى شما راهى نباشد شما الان يك سنگ گرم را نمى توانيد دقيقه اى ميان كف دست نگهداريد؛ از آتش جهنم بپرهيزيد.
اين آتشها را از حوزه ها، از جامعه روحانيت ، بيرون بريزيد. اين اختلافها، نفاقها، را از قلب خود دور كنيد. با خلق خدا حسن سلوك داشته باشيد و نيكو معاشرت كنيد، و نظر مهربانى به آنان بنگريد. البته با گناهكار به سبب عصيان و طغيانش خوب نباشيد، و كار زشت او را به رخش بكشيد و او را از آن نهى كنيد، ولى از هرج و مرج ، آشوب و بلوا، خود را برحذر داريد.
با بندگان خوب و صالح خدا نيكى كنيد. آنان را كه عالمند براى علمشان ، كسانى را كه در صراط هدايتند براى اعمال نيكشان ، و آنان را كه نادان اند چون بندگان خدايند، احترام كنيد؛ مهربان باشيد؛ صداقت و برادرى داشته باشيد. شما مى خواهيد جامعه اى را تهذيب و ارشاد كنيد، كسى كه نتواند خود را اصلاح و اداره كند چگونه مى خواهد و مى تواند ديگران را راهنمايى و اداره كند؟
7. نكاتى از مناجات شعبانيه 
درباره اين ادعا وارد شده كه اين مناجات حضرت امير عليه السلام و فرزندان آن حضرت است ؛ و همه ائمه طاهرين عليهم السلام با آن خدا را مى خوانده اند. (92) و كمتر دعا و مناجاتى ديده شده كه درباره آن تعبير شده باشد كه همه ائمه عليهم السلام آن را مى خوانده اند. اين مناجات در حقيقت مقدمه اى جهت تنبه و آمادگى انسان براى پذيرش وظايف ماه مبارك رمضان است و شايد براى اين باشد كه به انسان آگاه ملتفت انگيزه روزه و ثمره پر ارج آن را تذكر دهد.
ائمه طاهرين عليهم السلام بسيارى از مسائل را با لسان ادعيه بيان فرموده اند. لسان ادعيه با لسانهاى ديگرى كه آن بزرگواران داشتند و احكام را بيان مى فرمودند خيلى فرق دارد. غالبا مسائل روحانى ، مسائل ماوراء طبيعت ، مسائل دقيق الهى و آنچه را مربوط به معرفة الله است ، با لسان ادعيه بيان فرموده اند. ولى ما ادعيه را تا آخر مى خوانيم و متاءسفانه به اين معانى توجه نداريم ، و اصولا نمى فهميم چه مى خواهند بفرمايند. در اين مناجات مى خوانيم :
الهى هب لى كمال الانقطاع اليك ؛ و انر اءبصار قلوبنا بضياء نظرها اليك ، حتى تخرق اءبصار القلوب حجب النور، فتصل الى معدن العظمة و تصير اءرواحنا معلقة بعز قدسك
اين جمله الهى هب لى كمال الانقطاع اليك شايد بيانگر اين معنا باشد كه مردان آگاه الهى بايد پيش از فرا رسيدن ماه مبارك رمضان خود را براى صومى كه در حقيقت انقطاع و اجتناب از لذات دنياست - و اين اجتناب به طور كامل همان انقطاع الى الله است - آماده و مهيا كنند.
كمال انقطاع به اين سادگى حاصل نمى شود. احتياج فوق العاده به تمرين ، زحمت ، رياضت ، استقامت و ممارست دارد تا بتوان با تمام قوا از ما سوى الله منقطع گشت و به غير خداوند توجهى نداشت . تمام صفات وارسته انسانى در انقطاع كامل الى الله نهفته است . و اگر كسى بدان دست يافت ، به سعادت بزرگى نايل شده است . لكن با كوچكترين توجه به دنيا محال است انقطاع الى الله تحقق يابد. كسى كه بخواهد روزه ماه مبارك رمضان را با آن آدابى هك از او خواسته اند انجام دهد، لازم است انقطاع كامل داشته باشد تا بتواند مراسم و آداب مهمانى را به جا آورد، و به مقام ميزبان تا آنجا كه ممكن است عارف گردد.
8. ماه رمضان : ضيافت الهى 
طبق فرمايش حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله - به حسب خطبه اى كه به آن حضرت منسوب است - همه بندگان در ماه مبارك رمضان به مهمانى خداوند تعالى دعوت شده اند: ايها الناس انه قد اقبل اليكم شهر الله ... و قد دعيتم فيه الى ضيافة الله (93) شما در اين چند روزى كه به ماه مبارك رمضان مانده به فكر باشيد، از رفتار ناشايسته خود استغفار كنيد؛ اگر خداى نخواسته گناهى مرتكب شده ايد، قبل از ورود به ماه مبارك رمضان توبه نماييد؛ زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهيد. مبادا در ماه مبارك رمضان از شما غيبتى ، تهمتى ، و خلاصه گناهى ، سر بزند، و در محضر ربوبى با نعم الهى و در مهمانسراى بارى تعالى آلوده به معاصى باشيد.
شما در اين ماه شريف به ضيافت حق تعالى دعوت شده ايد خود را براى مهمانى باشكوه حضرت حق آماده سازيد. لااقل به آداب صورى و ظاهرى روزه پايبند باشيد. (آداب حقيقى باب ديگرى است كه به زحمت و مراقبت دائم نياز دارد.) معناى روزه فقط خوددارى و امساك از خوردن و آشاميدن نيست ؛ از معاصى هم بايد خوددارى كرد. اين از آداب اوليه روزه و براى مبتديهاست . آداب روزه براى مردان الهى كه مى خواهند به معدن عظمت برسند غير از اين است . شما حداقل به آداب اوليه روزه عمل كنيد؛ و همان طور كه شكم را از خوردن و آشاميدن نگه مى داريد، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز داريد. از هم اكنون بنا بگذاريد كه زبان را از غيبت ، تهمت ، بدگويى و دروغ نگه داريد، كينه ، حسد و ديگر صفات زشت شيطانى را از دل بيرون كنيد. اگر توانستيد، انقطاع الى الله حاصل نماييد؛ اعمال خود را خالص و بى ريا انجام دهيد؛ از شياطين انس و جن منقطع شويد؛ لكن به حسب ظاهر از رسيدن و دست يافتن به چنين سعادت ارزنده اى ماءيوسيم . حداقل سعى كنيد روزه شما مشفوع به محرمات نباشد. در غير اين صورت اگر روزه شما صحيح شرعى باشد، مقبول الهى نيست و بالا نمى رود. بالا رفتن عمل و مقبوليت آن ، با صحت شرعى خيلى تفاوت دارد.
اگر با پايان يافتن ماه مبارك رمضان ، در كردار شما هيچ گونه تغييرى پديد نيامد و راه و روش شما با قبل از ماه ضيام فرقى نكرد، معلوم مى شود روزه اى كه از شما خواسته اند محقق نشده است ؛ آنچه انجام داده ايد روزه حيوانى بوده است .
در اين ماه شريف ، اگر به حق تعالى معرفت پيدا نكرديد يا معرفت شما زيادتر نشد، بدانيد در ضيافة الله درست وارد نشديد و حق ضيافت را به جا نياورديد. در ماه مبارك ، كه شهر الله است و درهاى رحمت الهى به روى بندگان باز است و شياطين و اهريمنان - به حسب روايت - (94) در غل و زنجير به سر مى برند، اگر شما نتوانيد خود را اصلاح و مهذب نماييد، نفس اماره را تحت مراقبت و كنترل خود درآوريد، هواهاى نفسانيه را زير پا گذاشته ، علاقه و ارتباط خويش را با دنيا و ماديت قطع كنيد، بعد از پايان يافتن شهر صيام مشكل است بتوانيد.
بنابراين ، از فرصت استفاده كنيد و پيش از آنكه اين فيض سپرى گردد، در مقام اصلاح ، تزكيه و تصفيه امور خود برآييد؛ خود را براى وظايف ماه صيام مهيا سازيد. طورى نباشد كه پيش از فرا رسيدن شهر رمضان همانند ساعت به دست شيطان كوك شده در اين يك ماه كه شياطين در زنجيرند شما به طور خودكار به معاصى و اعمال خلاف دستورهاى اسلام مشغول گرديد! گاهى انسان عاصى بر اثر دورى از حق و كثرت معصيت آنچنان در تاريكى و نادانى فرو مى رود كه ديگر نيازى به وسوسه شيطان ندارد، خود به رنگ شيطان در مى آيد. صبغة الله (95) مقابل صبغه شيطان است و كسى كه به دنبال هواى نفس رفت و از شيطان متابعت كرد، بتدريج به صيغه او در مى آيد. شما تصميم بگيريد لااقل در اين يك ماه از خود مراقبت كنيد؛ از گفتار و كردارى كه خداوند تبارك و تعالى راضى نيست اجتناب ورزيد. از هم اكنون با خداى خود عهد ببنديد كه در ماه مبارك رمضان از غيبت ، تهمت خوددارى كنيد. زبان ، چشم ، دست و گوش ، و ساير اعضا و جوارح اراده خود درآوريد. شايد همين عمل شايسته موجب شود خداوند تبارك و تعالى به شما توجه فرموده ، توفيق عنايت كند؛ و پس از سپرى شدن شهر صيام كه شياطين از زنجير رها مى گردند شما اصلاح شده باشيد و ديگر فريب شيطان را نخوريد و مهذب گرديد. باز تكرار مى كنم تصميم بگيريد در اين روز ماه مبارك رمضان مراقب زبان ، چشم ، گوش ، و همه اعضا و جوارح خود، و دائما متوجه باشيد اين عملى كه مى خواهيد انجام دهيد، اين سخنى كه مى خواهيد بر زبان آوريد، اين مطلبى كه داريد استماع مى كنيد، از نظر شرعى چه حكمى دارد؟ اين آداب اولى و ظاهرى صوم است ؛ حداقل به اين آداب ظاهرى صوم پاى بند باشيد. اگر كسى مى خواهد غيبت كند، جلوگيرى كنيد و به او بگوييد ما متعهد شده ايم كه در اين سى روز از امور محرمه خوددارى ورزيم و اگر نمى توانيد او را از غيبت باز داريد، از آن مجلس خارج شويد، ننشينيد و گوش كنيد. مسلمين بايد از شما در امان باشند. كسى كه ديگر مسلمانان از دست و زبان و چشم او در امان نباشند، در حقيقت مسلمان نيست ؛ (96) مسلمانان ظاهرى و صورى است ؛ لا اله الا الله صورى گفته است . اگر خداى نخواسته ، خواستيد به كسى جسارت كنيد، اهانت نماييد، مرتكب غيبت شويد، بدانيد كه در محضر ربوبى و مهمان خداى متعال هستيد، و در حضور حق تعالى به بندگان او اسائه ادب مى كنيد؛ و اهانت به بنده خدا اهانت به خداست . اينان بندگان خدا هستند؛ خصوصا اگر ادب مى كنيد؛ و اهانت به بنده خدا اهانت به خداست . اينان بندگان خدا هستند؛ خصوصا اگر اهل علم و در صراط علم و تقوا باشند. گاهى مى بينى كه انسان بر اثر اين امور به جايى مى رسد كه در وقت مرگ خدا را تكذيب مى كند! ثم كان عقبة الذين اءسوا السواى اءن كذبوا بآيت الله و كانوا بها يستهزءون (97) اين امور بتدريج واقع مى شود. امروز يك نظر غير صحيح ، فردا يك كلمه غيبت ، روز ديگر اهانتى به مسلمان و... كم كم اين معاصى در قلب انباشته ، و قلب را سياه مى كند و انسان را از معرفة الله باز مى دارد؛ تا به آنجا مى رسد كه همه چيز را انكار و حقايق را تكذيب مى كند.
طبق بعضى آيات ، به تفسير برخى از روايات ، اعمال انسان به رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه طاهرين عليهم السلام عرضه مى شود (98) و از نظر مبارك آنان مى گذرد. وقتى كه آن حضرات به اعمال شما نظر كنند و ببينند كه از خطا و گناه انباشته است ، چقدر ناراحت و متاءثر مى گردند؟ نخواهيد كه رسول خدا ناراحت و متاءثر شوند؛ راضى نشويد كه قلب مبارك آن حضرت شكسته و محزون گردد. وقتى آن حضرت مشاهده كند كه صفحه اعمال شما مملو از غيبت و تهمت و بدگويى است و تمام توجه شما هم به دنيا و ماديت است و قلوب شما از بغض ، حسد، كينه و بدبينى به يكديگر لبريزه شده ، ممكن است در حضور خداى تبارك و تعالى و ملائكه الله خجل گردد كه امت و پيروان او ناسپاسند و اين گونه افسار گسيخته و بى پروا به امانات خداوند تبارك و تعال خيانت مى كنند. فردى كه به انسان مربوط است ، اگر چه نوكر انسان ، اگر خلافى مرتكب شد، مايه خجلت انسان مى گردد. شما مربوط به رسول الله صلى الله عليه و آله هستيد، شما با ورود به حوزه هاى علميه خود را به فقه اسلام ، رسول اكرم ، و قرآن كريم مرتبط ساخته ايد، اگر عمل زشتى مرتكب شديد، به آن حضرت بر مى خورد، بر ايشان گران مى آيد. ممكن است خداى نخواسته شما را نفرين كند. راضى نشويد كه رسول خدا و ائمه اطهار عليهم السلام نگران و محزون گردند.
قلب انسان مانند آينه صاف و روشن است ، و بر اثر توجه فوق العاده به دنيا و كثرت معاصى كدر مى شود؛ ولى اگر انسان لااقل صوم را براى حق تعالى خالص و بى ريا انجام دهد (نمى گويم عبادات ديگر خالص نباشد، همه عبادات لازم است خالص و بى ريا انجام گيرد). اين عبادات را كه اعراض از شهوات ، اجتناب از لذات ، و انقطاع از غير خداست در اين يك ماه بخوبى انجام دهد، شايد تفضل الهى شامل حال او شده ، كدورت از آينه قلبش ‍ زدوده گردد و اميد است كه او را از عالم طبيعت و لذات دنيوى منصرف سازد و آنگاه كه مى خواهد وارد شب قدر شود، نورانيتهايى كه در آن شب براى اوليا و مؤ منين حاصل مى شود به دست آورد.
جزاى چنين روزه اى خداست : الصوم لى و اءنا اجزى به (99) چيز ديگر نمى تواند پاداش چنين روزه اى باشد. جنات نعيم در مقابل روزه او بى ارزش ‍ است و نمى تواند پاداش آن به حساب آيد. ولى اگر بنا باشد كه انسان به اسم روزه دهان را از مطعومات ببندد و به غيبت مردم باز كند و شبهاى ماه مبارك رمضان ، كه مجالس شب نشينى گرم و داير است ، با غيبت ، تهمت و اهانت به مسلمانان به سحر انجامد، چيزى عايد او نمى شود و اثرى بر آن مترتب نمى گردد.
بلكه چنين روزه دارى آداب مجلس مهمانى حق را رعايت نكرده و حق ولى نعمت خود را به ضايع نموده است - ولى نعمتى كه پيش از آفرينش انسان ، همه گونه وسايل آسايش را براى او فراهم كرده ، اسباب تكامل را تهيه ديده ، انبيا را براى هدايت فرستاده ، كتابهاى آسمانى نازل فرموده و براى رسانيدن انسان به معدن عظمت و نور ابهج (100) قدرت و عقل و ادراك عنايت كرده است و اكنون از بندگانش دعوت كرده به مهمانخانه او وارد شوند و بر خوان نعمت او بنشينند، و شكر و سپاس حضرتش را تا آنجا كه از دست و زبان آنان بر مى آيد ادا نمايند.
آيا صحيح است كه بندگان از خوان نعمت او بهره مند گردند، از وسايل و اسباب آسايشى كه در اختيار آنان قرار داده استفاده كنند، و با مولى و ميزبان خود مخالفت ، و بر ضد او قيام كنند؟ اسباب و وسايلى كه او به آنان ارزانى داشته برخلاف خواست او به كار برند؟ آيا اين ناسپاسى و نمك ناشناسى نيست كه انسان كنار سفره مولاى خويش بنشيند، و با كردار گستاخانه و بى ادبانه خود به ميزبان محترم اهانت و جسارت كند، كارهايى را كه نزد ميزبان زشت است مرتكب شود؟
مهمان بايد لااقل ميزبان را بشناسد و به آداب و رسوم مجلس آشنا باشد. سعى كند عملى بر خلاف اخلاق از او سر نزند. مهمان خداوند متعال بايد به مقام خداوندى حضرت ذى الجلال عارف باشد - مقامى كه ائمه عليهم السلام و انبياى بزرگ الهى هميشه به دنبال معرفت بيشتر و شناخت كامل آن بوده اند و آرزو داشتند كه به چنين معدن نور و عظمتى دست يابند:
و اءنر اءبصار قلوبنا بضياء نظرها اليك ، حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمة (101)
ضيافة الله همان معدن عظمت است . خداوند تبارك و تعالى ورود به معدن نور و عظمت از بندگانش دعوت فرموده است ، لكن بنده اگر لايق نباشد نمى تواند به چنين مقام با شكوه و مجللى وارد گردد. خداوند تعالى بندگان را به همه خيرات و مبرات و بسيارى از لذات معنوى و روحانى دعوت فرموده است ، ولى اگر آنان براى حضور در چنين مقامات عاليه اى آمادگى نداشته باشند، نمى توانند وارد آن شوند. با آلودگيهاى روحى ، رذايل اخلاقى ، معاصى قلبيه و قالبيه ، چگونه مى توان در محضر ربوبى حضور يافت و در مهمانسراى رب الارباب وارد شد؟ لياقت مى خواهد؛ آمادگى لازم است . با روسياهيها و قلبهاى آلوده كه به حجابهاى ظلمانى پوشيده شده است اين معانى و حقايق روحانى را نمى توان درك كرد. بايد اين حجابها پاره گردد و اين پرده هاى تاريك و روشنى كه بر قلبها كشيده شده و مانع وصال الى الله گرديده كنار رود، تا بتوان در مجلس نورانى و با شكوه الهى وارد شد.
9. حجابهاى انسان 
توجه به غير خدا انسان را به حجابهاى ظلمانى و نورانى محجوب مى كند. كليه امور دنيوى اگر موجب توجه انسان به دنيا و غفلت از خداوند متعال شود، باعث حجب ظلمانى مى شود. تمام عوالم اجسام حجابهاى ظلمانى است . اگر دنيا وسيله توجه به حق و رسيدن به دار آخرت باشد، حجابهاى ظلمانى به حجب نورانى مبدل مى گردد. و كمال انقطاع آن است كه تمام حجب ظلمانى و نورانى پاره و كنار زده شود، تا به مهمانسراى الهى كه معدن عظمت است بتوان وارد گرديد. لهذا در اين مناجات از خداوند متعال بينايى و نورانيت قلبى طلب مى كنند، تا بتوانند حجب نورانى به معدن عظمت برسند: حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور، فتصل الى معدن العظمة
ولى كسى كه هنوز حجابهاى ظلمانى را پاره نكرده ، كسى كه تمام توجه او به عالم طبيعت و العياذ بالله ، منحرف عن الله است ، و اصولا از ماوراء دنيا و عالم روحانيت بى خبر است ، و هيچ گاه در مقام بر نيامده كه خود را تهذيب ، و نيروى روحانى و معنوى در خويشتن ايجاد كند، و پرده هاى سياهى را كه روى قلب او سايه افكنده كنار زند، در اسفل سافلين كه آخرين حجب ظلمانى است قرار دارد: (ثم رددناه اسفل سافلين ) (102) در صورتى كه خداوند عالم بشر را در عاليترين مرتبه و مقام آفريده است : (لقد خلقنا الانسان فى اءحسن تقويم ) (103) كسى كه از هواى نفس پيروى مى كند و از روزى كه خود را شناخته به غير از اين دنياى آلوده تاريك منزل ديگرى هم وجود داشته باشد، در حجاب ظلمانى فرو رفته ، مصداق (اخلد الى الارض ‍ و اتبع هواه ) (104) گرديده است . او با آن قلب آلوده به گناهى كه در پرده ظلمانى پوشيده شده و روح گرفته اى كه بر اثر كثرت معصيت از حق تعالى دور گشته ، آن هواپرستيها و دنيا طلبيهايى كه عقل و چشم حقيقت بين او را كور كرده است ، نمى تواند از حجابهاى ظلمانى برهد، چه رسد اينكه حجب نورانى را پاره كند. او خيلى كه معتقد باشد مقام اولياى خدا را منكر نشود؛ عوالم برزخ ، صراط، معاد، قيامت ، حساب ، كتاب ، بهشت و جهنم را افسانه نخواند. انسان بر اثر معاصى و دلبستگى به دنيا بتدريج اين حقايق را منكر مى گردد؛ مقامات اوليا را انكار مى كند، با اينكه مقامات اوليا بيش از اين چند جمله اى كه در دعا و مناجات وارد شده نيست .
10. علم و ايمان 
گاهى مى بينيد كه كسى به اين واقعيات علم دارد، لكن ايمان ندارد. مرده شوى از مرده نمى ترسد؛ زيرا يقين دارد كه مرده قدرت آزار ندارد؛ آن وقت كه زنده بود و روح در بدن داشت كارى از او ساخته نبود، چه رسد كه قالب تهى كرده است ؛ ولى آنان كه از مرده مى ترسند براى اين است كه به اين حقيقت ايمان ندارند؛ فقط علم دارند. به خدا و روز جزا عالمند، ولى يقين ندارند، از آنچه عقل درك كرده قلب بى خبر است . طبق برهان مى دانند خدايى هست و معاد و قيامتى ، ولى همين برهان عقلى ممكن است حجاب قلب شود و نگذارد نور ايمان بر قلب بتابد؛ تا خداوند متعال او را از ظلمات خارج ، و به عالم نور و روشنايى وارد سازد: الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور (105) و آنكه خداوند تبارك و تعالى ولى اوست و او را از ظلمات خارج ساخته است ، ديگر مرتكب گناه نمى شود و در قلب خويش احساس نورانيت مى كند، به دنيا و مافيها ارج نمى نهد. چنانكه حضرت امير عليه السلام فرمود:
اگر تمام دنيا و مافيها را به من بدهند كه پوست جوى از دهان مورچه اى جابرانه و بر خلاف عدالت بگيرم ، هرگز نمى پذيرم . (106)
ولى بعضى از شما همه چيز را پايمال مى كنيد. اگر ديگران به بقال و عطار سركوچه بدگويى مى كنند، ايناى به علماى اسلام نسبتهاى ناروا مى دهند و اهانت و جسارت مى كنند؛ زيرا ايمان راسخ نشده و كيفر اعمال و كردار خود را باور ندارند.
11. معناى عصمت  
عصمت غير از ايمان كامل نيست . معناى عصمت انبيا و اوليا اين نيست كه مثلا جبرئيل دست آنان را بگيرد. البته اگر جبرئيل دست شمر را هم بگيرد هرگز مرتكب گناه نمى شود!
بلكه عصمت زاييده ايمان است . اگر انسان به حق تعالى ايمان داشته باشد و با چشم قلب خداوند متعال را مانند خورشيد ببيند، امكان ندارد مرتكب گناه گردد. چنانكه در مقابل يك مقتدر مسلح عصمت پديد مى آيد. اين خوف از اعتقاد به حضور است كه انسان را از وقوع در گناه حفظ مى كند.
معصومين عليهم السلام بعد از خلقت از طينت پاك ، بر اثر رياضت و كسب نورانيت و ملكات فاضله همواره خود را در محضر خداوند تعالى ، كه همه چيز را مى داند و به همه امور احاطه دارد، مشاهده مى كنند؛ و به معناى لا اله الا الله ايمان و باور دارند كه غير از خدا همه كس و همه چيز فانى است و در سرنوشت انسان نمى تواند نقش داشته باشد: (كل شى ء هالك الا وجهه ) (107) اگر انسان يقين كند و ايمان بياورد كه تمام عوالم ظاهر و باطن محضر ربوبى است و حق تعالى در همه جا حاضر و ناظر است ، با حضور حق و نعمت امكان ندارد مرتكب گناه شود. انسان در مقابل يك بچه مميز گناه و كشف عورت نمى كند. چطور در مقابل حق تعالى و در محضر ربوبيت كشف عورات مى كند، و از هيچ جنايتى واهمه و مضايقه ندارد؟ براى اين است كه به حضور كودك ايمان دارد، ولى به محضر ربوبيت اگر علم داشته باشد ايمان ندارد؛ بلكه بر اثر كثرت معاصى كه قلب او تاريك و سياه شده اين گونه مسائل و حقايق را اصلا نمى تواند بپذيرد، احتمال صحت و واقعيت آن را هم شايد نمى دهد. واقعا اگر انسان احتمال بدهد - لازم نيست يقين داشته باشد - كه اين خبرهايى كه در قرآن كريم آمده ، وعده ها، وعيدهايى كه داده شده راست است ، در كردار خود تجديد نظر مى كند و اين طور افسار گسيخته و بى پرواريش نمى تازد. شما اگر احتمال بدهيد كه در مسيرى درنده اى وجود دارد و ممكن است اذيتى بهشما برساند، يا شخص مسلحى ايستاده كه شايد متعرض شما گردد، از پيمودن آن راه خوددارى مى كنيد، و در مقام تحقيق و صحت و سقم آن احتمال بر مى آييد. آيا ممكن است كسى وجود جهنم و خلود و نار را احتمال دهد، مع الوصف مرتكب خلاف شود؟ آيا مى توان گفت كسى خداوند متعال را ناظر بداند و خود را در محضر ربوبى مشاهده كند، احتمال دهد كه براى گفتار و كردار او جزايى باشد، حساب و عقابى باشد و رد اين دنيا هر كلمه اى كه مى گويد، هر قدمى كه بر مى دارد، هر عملى كه مرتكب مى شود، ثبت و ضبط مى گردد، ملائكه الله (108) مراقب او هستند و تمام اقوال و اعمال او را ثبت مى كنند، و در عين حال ازارتكاب اعمال خلاف باكى نداشته باشد؟ درد اينجاست كه احتمال وقوع اين حقايق هم داده نمى شود. از راه و روش و كيفيت سلوك بعضى به دست مى آيد كه احتمال وجود عالم ماوراء الطبيعت را نمى دهند. چون صرف احتمال كافى است كه انسان را از خيلى امور ناشايسته باز دارد.
12. قدم اول در سلوك  
تا كى مى خواهيد در خواب غفلت به سر بريد، و در فساد و تباهى غوطه ور باشيد؟ از خدا بترسيد، از عواقب امور بپرهيزيد، از خواب غفلت بيدار شويد. شما هنوز بيدار نشده ايد، هنوز قدم اول را بر نداشته ايد. قدم اول در سلوك يقظه است . ولى شما در خواب به سر مى بريد؛ چشمها باز و دلها در خواب فرو رفته است . اگر دلها خواب آلود و قلبها بر اثر گناه سياه و زنگ زده نمى بود، اين طور آسوده خاطر به اعمال و اقوال نادرست ادامه نمى داديد. اگر قدرى در امور اخروى و عقبات هولناك آن فكر مى كرديد، به تكاليف و مسؤ وليتهاى سنگينى كه بر دوش شماست بيشتر اهميت مى داديد.
شما عالم ديگرى هم داريد؛ معاد و قيامتى نيز براى شما هست ، چرا عبرت نمى گيريد؟ چرا بيدار و هوشيار نمى شويد؟ چرا اين قدر با خاطر آسوده به غيبت برادران مسلمان خود مى پردازيد، و يا استماع مى كنيد؟ آيا خبر داريد الغيبة ادام كلاب النار (109) هيچ فكر كرده ايد كه اين اختلافات ، عداوتها، حسدها، بدبينيها، خودخواهيها، و غرور و تكبرها، چه عواقب سويى دارد؟ آيا مى دانيد عاقبت اين اعمال رذيله و محرمه و جهنم است و ممكن است خداى نخواسته به خلود در نار منجر شود؟
13. ويژگى امراض روحى 
خدا نكند انسان به امراض بى درد مبتلا گردد. مرضهايى كه درد دارد انسان را وادار مى كند كه در مقام علج برآيد؛ به طبيب و بيمارستان مراجعه كند؛ لكن مرض بى درد كه احساس نمى شود بسيار خطرناك است . وقتى انسان خبردار مى گردد كه كار از كار گذشته است .
مرضهاى روانى اگر درد داشت باز جاى شكر بود، عاقبت انسان را به درمان وا مى داشت ؛ ولى چه توان كرد كه اين امراض خطرناك درد ندارد. مرض ‍ غرور و خودخواهى بى درد است .
معاصى ديگر بدون ايجاد درد قلب و روح را فاسد مى سازد. اين مرضها نه تنها درد ندارد، بلكه ظاهر لذتبخشى نيز دارد: مجالس و محافلى كه به غيبت مى گذرد خيلى گرم و شيرين است ! حب نفس و حب دنيا كه ريشه همه گناهان است (110) لذتبخش است . مستسقى از آب تلف مى شود، ولى تا آخرين نفس از آشاميدن آن لذت مى برد. قهرا اگر انسان از مرضى لذت برد، و درد هم نداشت ، دنبال معالجه نخواهد رفت ؛ و هر چه به او اعلام خطر كنند كه اين كشنده است ، باور نخواهد كرد. اگر انسان به مرض دنياپرستى و هواخواهى مبتلا شد، محبت دنيا قلب او را فرا گرفت ، از غير دنيا و مافيها بيزار مى شود؛ العياذ بالله با خدا و بندگان خدا و به پيامبران و اولياى الهى و ملائكة الله دشمنى مى ورزد و احساس حقد و كينه مى كند و آنگاه كه فرشتگان به امر خداى سبحان براى گرفتن جان او مى آيند، سخت احساس ‍ تنفر و انزجار مى كند، زيرا مى بيند كه خداوند و ملائكة الله مى خواهند او را از محبوبش (دنيا و امور دنيوى ) جدا سازند و ممكن است با عداوت حضرت حق تعالى از دنيا برود. يكى از بزرگان قزوين نقل مى كرد كه بر بالين مردى كه در حال احتضار بود حاضر شدم . در آخرين دقايق زندگى چشم باز كرد و گفت : ظلمى كه خدا به من كرد، هيچ كس نكرده است ! زيرا با چه خون جگرى اين بچه ها را بزرگ كرده ام ؛ اكنون مى خواهد مرا از آنان جدا سازد! آيا ظلمى بالاتر از اين مى شود؟ اگر انسان را مهذب ، و از دنيا مصرف نسازد و حب آن را از دل بيرون نكند، بيم آن مى رود كه هنگام مرگ با قلبى لبريز از بغض و كينه خداوند و اولياى او جان سپرد. با چنين سرنوشت شومى دست به گريبان است . آيا اين بشر افسار گسيخته اشرف مخلوقات است ، يا در حقيقت شر مخلوقات ؟ والعصر * ان الانسان لفى خسر * الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر (111) در اين سوره فقط مؤ منين را كه داراى عمل صالحند استثنا فرموده است . عمل صالح عملى است كه با روح سازش ‍ داشته باشد. ولى بسيارى از اعمال انسان با جسم سازش دارد. تواصى هم در كار نيست اگر بنا باشد حب دنيا و حب نفس بر شما غلبه كند و نگذارد حقايق و واقعيات را درك كنيد و عمل خود را براى خدا خالص گردانيد، شما را از تواصى به حق و تواصى به صبر باز دارد، سد راه هدايت شماچ گردد، (112) در خسران قرار گرفته ايد: خسر الدنيا و الاخرة هستيد. زيرا جوانى را داده ايد، از نعمتهاى جنت و مزاياى اخروى نيز محروم مانده ايد و دنيايى هم نداريد.
بپرهيزيد از اينكه خداى نخواسته حب دنيا و حب نفس بتدريج در شما رو به فزونى نهد، و كار به آنجا رسد كه شيطان بتواند ايمان شما را بگيرد.
گفته مى شود تمام كوشش شيطان براى ربودن ايمان است . تمام وسايل و جديتهاى شبانه روزى او براى اين است كه ايمان انسان را بربايد. كسى سند نداده كه ايمان شما ثابت بماند. شايد ايمان مستودع باشد، (113) و آخر كار شيطان از شما بگيرد، و با عداوت خداوند و تبارك و تعالى و اولياى او از دنيا برويد. يك عمر از نعمتهاى الهى استفاده كرده ، سر سفره امام زمان عليه السلام نشسته ايد، و آخر كار خداى نخواسته بى ايمان و با دشمنى با ولى نعمت خود جان بسپريد.
بكوشيد اگر علقه ، ارتباط، و محبتى به دنيا داريد، قطع كنيد. اين دنيا با تمام زرق و برق ظاهرى اش ناچيزتر از آن است كه قابل محبت باشد، چه رسد كه انسان از همين مظاهر زندگى هم محروم باشد. شما از دنيا چه داريد كه به دل ببنديد؟ شماييد و اين مسجد و محراب و مدرسه و يا كنج خانه ؛ آيا صحيح است كه بر سر مسجد و محراب با يكديگر رقابت ، و ايجاد اختلاف ، و جامعه را فاسد كنيد؟ تازه اگر همانند اهل دنيا داراى زندگى مرفه و مجللى باشيد و خداى نخواسته ، عمر خود را با عيش و نوش سپرى سازيد، پس از پايان عمر مى بينيد كه همانند خواب خوشى گذشته است ، ولى عقوبات و مسؤ ولياتش هميشه گريبانگير شما خواهد بود. اين زندگى زودگذر بظاهر شيرين - بنابر اين كه خيلى شيرين بگذرد - در مقابل عذاب غير متناهى چه ارزشى دارد؟ عذاب اهل دنيا گاهى نامتناهى است .
تازه اهل دنيا كه خيال مى كنند به دنيا دست يافته است و از تمام مزايا و منافع آن بهره مندند، دچار غفلت و اشتباهند. هر كسى دنيا را از دريچه محيط و محل زيست خود مى نگرد خيال مى كند دنيا همان است كه او دارد. اين عالم اجسام وسيعتر از آن است كه بشر تصور كرده و بر آن دست يافته است . اين دنيا با تمام اين ابزار و وسايل در روايت وارد شده كه ما نظر اليها (114) بنابراين بايد ديد عالم ديگر كه خداوند تبارك و تعالى به آن نظر رحمت فرموده چه گونه است . معدن عظمت كه انسان را به آن فرا مى خواند چيست و چه گونه است مبشر كوچكتر از آن است كه بفهمد معدن عظمت چيست .
شما اگر نيت خود را خالص ، و عمل خود را صالح كنيد، مقامات عاليه و درجات رفيعه براى شما آماده است . مقامى كه براى بندگان صالح خدا در نظر گرفته شسده ، تمام دنيا و مافيها با آن جلوه هاى ساختگى ، در مقابل آن به قدر پشيزى ارزش ندارد. بكوشيد به چنين مقامات عاليه برسيد. اگر توانستيد، خود را ترقى دهيد تا آنجا كه به اين مقامات عاليه و درجات رفيعه هم بى اعتنا باشيد؛ و خدا را براى رسيدن به اين امور عبادت نكنيد، بلكه چون سزاوار عبادت و كبريايى است او را بخوانيد. (115)
آن وقت است كه حجب نور را پاره كرده و به معدن عظمت دست يافته ايد. آيا شما اين كردارى كه داريد، با اين راهى كه مى رويد، به چنين مقامى مى توانيد دست يابيد؟ آيا نجات از عقوبات الهى و گريز از عقبات هولناك و آتش جهنم به آسانى ممكن خواهد بود؟ شما خيال مى كنيد گريه هاى ائمه طاهرين عليهم السلام و ناله هاى حضرت سجاد عليه السلام براى تعاليم بوده مى خواسته اند به ديگران بياموزند؟ آنان با تمام آن معنويات و مقام شامخى كه داشتند از خوف خدا مى گريستند و مى دانستند راهى كه در پيش دارند پيمودنش چقدر مشكل خطرناك است . از مشكلات ، سختيها، ناهمواريهاى عبور از صراط، كه از ميان جهنم مى گذرد، خبر داشتند. از عوالم قبر، برزخ ، قيامت ، و عقبات هولناك آن ، آگاه بودند. از روى هيچ گاه آرام نداشته ، همواره از عقوبات شديد آخرت به خدا پناه مى بردند.
شما براى اين عقبات هولناك توانفرسا چه فكرى كرده و چه راه نجاتى يافته ايد؟ چه وقت مى خواهيد در مقام اصلاح و تهذيب خود برآييد؟