اخلاق در خانه -۱

استاد آيه الله حسين مظاهرى

- ۹ -


2- لجاجت
يكى ديگر از شاخه هاى منيت لجاجت است بعضى از اين زنها لجوج هستند باندازه اى كه بقول مردم پايش روى مار است بر نمى دارد و بعضى از مردها لجوج هستند باندازه اى كه حاضر است در چاه بيفتد اما دست از كارش برندارد و اين لجاجت خيلى خطرناك است . قرآن مى فرمايد : مردم دو قسمند: يك قسم افرادى كه زير بار حق مى روند حق يابند وقتى حق را مى بينند گريه شوق مى كنند.
واذا سمعوا ما انزل الى الرسول ترى اعينهم تفيض من الدمع مما عرفوا من الحق(102)
دسته ديگر كسانى هستند كه اگر حق را ببينند زير بار نمى روند حاضرند سنگى بر سر آنها بيايد آتشى آنها را بسوزاند اما زير بار نمى روند.
واذ قالوا اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علينا حجارة من السماء او ائتنا بعذاب اليم(103)
اين ظاهرا زبان حال است كه قرآن نقل مى كند نه زبان قال . مى فرمايد يك دسته اى هستند كه زير بار حق نمى روند وقتى حق را مى بينند مى گويند خدايا ما حاضريم آتشى ، سنگى از آسمان بيايد ما را نابود كند اما نگوئيم بله و زير بار برويم .
بعضى از خانمها لجوجند هرچه مى گوئى زير بار نمى روند حق و حقيقت را نمى پذيرند اصلا گوش نمى دهند چنانچه بعضى از مردها اين گونه هستند كه اصلا گوش نمى دهند كه او چه گفت . خانمش ده دقيقه ، يك ربع با او صحبت كرده بعد اگر از اين آقا بپرسند اين خانم چه گفت نمى تواند جواب بدهد ولى مرتب مى گويد نه . نه . به اين آقا مى گويند آقا كه گفتى نه چه گفتم كه گفتى نه ؟ مى گويد نه . اين كه گفتى نمى كنم چى گفتم كه نمى كنى ؟ مى گويد نمى كنم . بعضى اين گونه اند.
استثمارگرى ، استعمارگرى ، خيلى بد است زيرا گناهش برده گيرى فردى است ، برده گيرى اجتماعى است خدا لعنت كند انگليسى ها را كه اين برده گيرى اجتماعى را آوردند. از اول هم بوده اما در اين اواخر اين انگليسيها و بالاخره الان دنياى روز مخصوصا امريكا و شوروى اينها برده گيرى اجتماعى دارند و عملى بد و داراى گناهى بزرگ است . امريكا و شوروى در قعر جهنمند زيرا استعمارگرند و استثمارگر جايش در قعر جهنم است اما يكجا استعمارگرى خوب است يك آقا بتواند دل خانمش را تسخير كند خوب است بايد زن و شوهر يكديگر را تسخير كنند. اگر اين مملكت را تسخير كردند خيلى خوب است . بدا به حال آن خانمى كه نداند چگونه شوهرش را استعمار كند يعنى حكومت بر دل شوهر داشته باشد و از جمله چيزهائى كه نمى گذارد زن بر دل شوهر حكومت كند لجاجت است ، از جمله چيزهائى كه نمى گذارد زن متابعت از شوهر كند لجاجت است و تقاضا دارم اين لجاجت در زندگى شما نباشد و اگر خداى ناكرده بچه هايتان لجوج هستند بدانيد مريضند و بايد آرام آرام او را از لجاجت نجات دهيد اميدوارم خودتان لجوج نباشيد و اگر بچه لجوج داريد او را نجات دهيد.
3- توقعات بيجا
يكى از شاخه هاى ديگر منيت پرتوقعى است . روانشناسها يك جمله اى دارند عالى است مى گويند مثالهاى جامعه آئينه فكر جامعه است . داستانهائى كه در جامعه ديده مى شود حتى مثل قضيه فرهاد و شيرين ، ليلى و مجنون كه افسانه اى بيش نيستند و خيلى بزرگش كردند اينها فكر جامعه را نشان مى دهد مثلى است كه در ميان زنها مشهور است مى گويند گوشت نياورده كوفته مى خواهد. راستى بعضى مردها گوشت نياورده كباب مى خواهند. بعضى از زنها توقعشان زياد است مى داند كه شوهر نمى تواند آنها را اداره كند مثلا حقوقش پنج هزار تومان است . شب عيد كه مى شود يك پيراهن پنج هزار تومانى از شوهر مى خواهد هرچه شوهر مى گويد حقوقم پنج هزار تومان است نمى توانم ، قبول نمى كند. توقع بيجا نداشته باشيد باندازه دخلتان خرج كنيد. باندازه اى كه به منزل مى بريد توقع داشته باشيد. گوشت نبرده كباب نخواهيد كوفته هم نخواهيد آبگوشت هم نخواهيد. از خانمها تقاضا دارم از مردى كه كم درآمد است توقع نداشته باشيد كه شب عيد مثل ديگران اداره كند. بعضى از ادارى ها در زمان ما از هر كارگرى فقيرترند حالا يك خانم براى اين كه شوهرش ادارى است رئيس ‍ است خيال مى كند بايد فرش را عوض كند هرچه مى گويد ندارم مى گويد همين است كه هست . اين پرتوقعى ها گناهش بزرگ است باندازه اى كه اگر زنى به شوهرش تحميل كند اگر مردى بر زنش تحميل كند چيزى را كه قدرت ندارد در روز قيامت خداوند تبارك و تعالى چيزى را كه طاقت ندارد بر او تحميل مى كند.آتش جهنم مشكل است و جاى آدمهاى پرتوقع در آتش جهنم است ؛ البته اگر بدون توبه از دنيا برود. آن زنى كه خجالت بدهد به شوهرش ، مى بيند كه شوهرش ندارد و خجالتش مى دهد باندازه اى گناهش بزرگ است كه در روز قيامت خدا اول آبروى اين زن را مى برد، و شما عزيزان مى دانيد كه آبرو خيلى ارزش دارد. كسى مى گفت امام حسين (عليه السلام ) همه چيزش را در راه خدا داد جز دو چيز يكى دين و ديگرى آبرو. آبرو خيلى ارزش دارد مخصوصا آبروى مرد پيش زنش خيلى اهميت دارد. از خانمها تقاضا دارم آبروى همسرتان را در خانه نبريد توقعهاى بيجا نداشته باشيد. زن در نزد شوهر مى خواهد محترم باشد تقاضا دارم اين احترام را نگهداريد اين شخصيت را نشكنيد و توقعهاى بيجا از خانمتان نداشته باشيد. بچه دارى ، شوهردارى ، خانه دارى خيلى مشكل است . وظيفه خانم كه ان شاءالله درباره اش صحبت خواهم كرد اين است كه نظيف باشد هم خودش و هم بچه هايش و خانه دارى كند. وظيفه خانم اين است كه شوهر هنوز نيامده مهيا باشد. سفره را پهن كند تا شوهر مى رسد يك پذيرائى كاملى از او بكند. خوب اين وظيفه خانم است حالا يك روز آمدى و چاى آماده نبود آماده كن . ديدى غذا پخته نشده بپز و بالاخره تقاضا دارم از يكديگر توقع بيجا نداشته باشيد تحميل بر يكديگر نكنيد بعنوان مثال ماشين شما دو تن بار حمل مى كند شما پنج تن در آن بگذاريد ممكن است دو فرسخ راه برود اما بالاخره مى ماند تحميل زن بر مرد يا مرد بر زن مثل اين است كه بخواهند به ماشين دو تنى پنج تن بار بزنند، بالاخره مى ماند اعصابش كوبيده مى شود واى به حال آن خانمى كه اعصابش ‍ كوبيده شده ، واى به حال آقائى كه نشاط ندارد. بقول موسى بن جعفر(عليه السلام ) نه دنيا دارد نه آخرت . پس يكى از ميوه هاى تلخ منيت تحميل زن و شوهر بر يكديگر و توقع بيجاى از يكديگر است .
4- انتقاد ناپذيرى
يكى از شاخه هاى منيت عدم پذيرش انتقاد است و تقاضا دارم از خانمها به اين جمله توجه بيشترى داشته باشند كه اسلام غيبت ندارد اما انتقاد دارد. عيب گوئى پشت سر و جلوى رو بطور مسخره خير، ولى انتقاد سازنده بله . مثل آئينه عيب را نشان دهيد. امام صادق (عليه السلام ) كه بى عيب و نقص ‍ است مى فرمايد:
احب اخوانى الى من اهدى عيوبى الى(104)
انتقاد لازم است اما لازمتر انتقادپذيرى است كه در اين رابطه مشكل داريم يعنى بعضى اوقات آقا نواقص خانمش را مى گويد اما لازمتر انتقادپذيرى است خانم بگويد چشم اما نه چشم زبانى بلكه چشم عملى يعنى فردا تغيير بدهد. يك آقا در خانه بداخلاق است با بچه ها نمى سازد، فحش ‍ مى دهد وظيفه خانم اين است كه با تسلط بر اعصاب با احترام بگويد اين برخوردها بچه ها را عقده اى مى كند و بيچاره مى شوند اين انتقاد زن . ولى لازمتر آقا بايد بگويد چشم يعنى چشم عملى . ما بجاى انتقاد در خانه داد و فرياد مى كنيم ، انتقادپذيرى هم توى خانه ما نيست مخصوصا از طرف زنها و اين بسيار خطرناك است خطرش همين است كه محبت زن را از دل شوهر مى برد. محبت شوهر را از دل زن مى برد. وقتى كه ده مرتبه مرد گفت و زن نپذيرفت ديگر نمى گويد. جوش مى خورد، حرص مى خورد محبتش كم كم آب مى شود وقتى ده مرتبه خانم گفت و شوهر نپذيرفت ديگر نمى گويد اما حرصش را مى خورد آن حرص مثل آبى كه نمك را آب مى كند محبت را از بين مى برد.
جلسه چهاردهم
فصل پنجم
ب - موارد جلب محبت :
فصل پنجم بحث ما درباره محبت و رحمت بود عرض كردم دو بحث بايد داشته باشيم يك بحث درباره چيزهائى كه محبت را از بين مى برد كه در اين باره صحبت كردم بحث دوم كه بحث امروز است اين است كه چه امورى موجب جلب محبت مى شود يعنى زن و شوهر در خانه چه كنند تا آن محبت طبيعى رو به ازدياد باشد ولو پير شده باشند اما محبت در خانه آنها حكمفرما باشد ولو زن ، بچه هاى زيادى داشته باشد، عروس داشته باشد، داماد داشته باشد اما محبت به شوهرش از همه مقدم باشد جمله اى در اين باره عرض كنم و اين جمله سرمشق زندگى همه شما باشد تا ان شاءالله از آن نتيجه بگيريم .
بزرگهاى كوچك نما
روانشناسها يك جمله اى دارند به نام كوچكهاى بزرگ و اين جمله يك لطافت خاصى دارد. مى دانيد علم روانشناسى يك علم خاصى است و يك لطافت مخصوصى دارد؛ مخصوصا بعضى از جملاتش از يك لطافت خاصى برخوردار است . اين جمله ، جمله كوچكهاى بزرگ ، معنايش اين است ولو اين كه بعضى چيزها به نظر كوچك مى آيند اما براى كوبيدن شخصيت خيلى بزرگ است ؛ براى از بين بردن محبت خيلى بزرگ است ؛ و يا بعكس براى شخصيت دادن به انسان خيلى بزرگ است ؛ براى ازدياد محبت خيلى بزرگ است .
1- رعايت نظافت و پاكيزگى
يكى از چيزهائى كه در اسلام خيلى بر آن تاءكيد شده است مسئله نظافت است . يك انسان بايد در خانه اش نظيف باشد؛ در كوچه و مجامع عمومى نظيف باشد؛ وقتى وارد اجتماع مى شود متزين و با نظافت باشد. گاهى مى بينيم يك افرادى مراعات اين نكته را نمى كنند مثلا مسواك نمى زنند؛ پاى آنها بوى عرق مى دهد بايد هر روز بشويد نمى شويد؛ جوراب او چركين است ؛ بوى كثافت مى دهد؛ بايد هر روز عوض كند نمى كند؛ يقه كت او لباس او چركين است اهميت نمى دهد. اين بحسب ظاهر يك امر كوچكى است اما همين امر كوچك براى كوبيدن شخصيت خيلى بزرگ است يعنى وقتى كسى ديد دهان شما بو مى دهد، جوراب شما بو مى دهد يك نفرتى نسبت به شما پيدا مى كند حتى بعضى اوقات در دل به شما لعنت مى كند كه چرا با اين حال به مسجد آمدى . چرا با اين حال در اجتماع آمدى . كسى يقه كتش چركين باشد و چركش نمايان باشد ممكن است براى او ساده باشد اما براى كوبيدن شخصيت او بسيار بزرگ است و يكى از مصيبتهاى بزرگى كه به نام حزب اللهى پيدا شده بى اعتنائى به كوچكهاى بزرگ است . يكوقتى در زمان طاغوت جوانها بنام هيپى گرى و بيتل گرى يك كارهاى زشتى انجام مى دادند و شخصيت اجتماعى خود را از بين مى بردند موى ژوليده ، لباس چركين ، حتى پاى برهنه يا كفش بسيار كثيف داشتند اينها را در انقلابمان هم مى بينيم . بعضى اوقات به نام حزب اللهى كفشهايش باندازه اى كثيف است كه گردهاى روى آن نمايان است . يك كتى ، اوركتى پوشيده است ؛ سر و رويش ژوليده مثل آن درويشهاى ژوليده بعد هم اسمش را مى گذارد حزب اللهى ؛ و اين حزب الشيطانى است نه حزب اللهى ؛ زيرا اگر حزب اللهى باشد الله مى فرمايد مرتب و منظم باشيد.
پيغمبر اكرم وقتى مى خواستند وارد اجتماع شوند حتما در آئينه نگاه مى كردند خيلى مرتب ، منظم ، لباس بسيار تميز، از نظر قيمت ، لباس ‍ گرانقيمت نبود اين را اسلام اهميت نمى دهد اما از نظر نظافت بسيار اهميت مى دهد. بعض اوقات خانم در خانه ژوليده است . شوهر وارد خانه مى شود مى بيند اين زن به اندازه اى بى اعتنا به شوهر است حتى موهايش را شانه نكرده است تا چه رسد تزيين كند. اين ممكن است از نظر خانم مخصوصا اين كه بچه دارد، عروس دارد، داماد دارد، پسر بزرگ دارد ساده تلقى شود اما براى سلب محبت ، بى اعتنائى شوهر به او، آوردن هوو سر او بسيار بزرگى است . كوچك اما از جهتى بزرگ ، و اتفاقا ما همه و همه مخصوصا مقدسها به اين كوچكهاى بزرگ اعتنا نداريم . زنهاى مقدس با اين توجيه كه در مقابل بچه هاى بزرگ نمى شود اين كارها را كرد خود را منفور شوهر مى كنند يا مثلا آقا مسواك نمى زند آن مسواكى كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمايد اگر كسى مسواك بزند و نماز بخواند نمازش هفتاد برابر است ؛ آن مسواكى كه پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) مى فرمود اگر نمى ترسيدم كه مشقت داشته باشد واجب مى كردم يعنى زمينه وجوب دارد بى اعتناست دهانش بو برمى دارد وقتى كنار همسرش مى خوابد دفعه اول ، دفعه دوم ، دفعه دهم صبر مى كند اما كم كم نق نق او بلند مى شود و اگر بلند نشود اين بوى دهان محبت را از دل زن مى برد و بعكس اگر دهان خانم بو بدهد محبت را از دل شوهر مى برد. ننگ است براى خانم كه بدن او بو بدهد هم ننگ عرفى و هم ننگ شرعى . ننگ است كه يك مرد در منزل نظيف نباشد، در خانه بايد انسان نظيف باشد چنانچه در اجتماع بايد نظيف باشد و باندازه اى اين نظافت اهميت دارد كه منسوب به پيغمبر(صلى الله عليه و آله ) است كه فرمود:
النظافة من الايمان
اگر مسلمان را مى خواهى بشناسى ببين نظيف است يا نه اگر نظيف نيست اسلامش ناقص است و از نظر روانشناسها اين از همان كوچكهاى بزرگ است .
2- اظهار كردن دوستى
از جمله ما در روايات داريم كه اگر مسلمانى دا دوست دارى به او بگو(105). يا حتى در روايات مى خوانيم به خانمت اظهار كن من تو را دوست دارم . خانم به شوهرش بگويد من تو را دوست دارم .
پيغمبراكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: اگر مردى به زنش بگويد من تو را دوست دارم هيچ گاه از قلبش بيرون نمى رود.(106)
اين گفتن بحسب ظاهر يك امر عادى است خيلى از شماها هم نمى گوئيد. با فرضى كه خانم شوهرش را دوست دارد يا شوهر خانمش را دوست دارد اما اين كه هر روز يا هر هفته يا لااقل ماهى يك مرتبه بگويد خانم من تو را دوست دارم بى اعتناست . اصلا بعضى خانمها خجالت مى كشند اين جمله را بگويند. اين سلام عليكم و تعارفات براى همين است . وقتى كه به يكديگر مى رسيد سلام كنيد با هم گرم بگيريد؛ احوالپرسى كنيد؛ اظهار ارادت كنيد زيرا سلام مى خواهد در بين مسلمانها محبت باشد. اين كه مى بينيد اسلام براى رفت و آمد خويشان تاءكيد كرده است ، قطع رحم را از گناهان بسيار بزرگ حساب كرده و نرفتن ، تماس نگرفتن را مبغوض دانسته است براى اين است كه اين رفت و آمدها محبت را زياد مى كند. از زنها، مردها تقاضا دارم كه اظهار محبت كنيد.
يعنى هر روز با تبسم ، با نشاط بگو خانم من تو را دوست دارم خانم با تبسم بگويد، با نشاط بگويد دنيا يك طرف تو هم يك طرف من تو را قبول دارم ولو دنيا را به من بدهند من تو را نمى دهم همه فداى تو. اين كوچك است اما از نظر جلب محبت بسيار بزرگ است .
در روايات مى خوانيم كه زن قبل از ورود شوهر خود را تزيين كند لباسهائى كه شوهرش دوست دارد بپوشد سفره را پهن كند حتى بشقاب و قاشق و هرچه سرد نمى شود در سفره بگذارد بچه ها را تميز و ساكت كند، محيط را آرام كند مهيا باشد براى آمدن شوهر.
در روايات مى خوانيم وقتى شوهر در زد بچه پشت در نرود. يعنى در بازكن در را باز نكند؛ بچه در را باز نكند؛ خودش در را باز كند؛ سلام كند؛ تبسم كند؛ بگويد؛ بشنود؛ بخندد؛ و او را به كنار سفره ببرد؛ و اين غذا براى اين مرد و زن لذيذ باشد. ممكن است اين مسائل در نزد ما كوچك باشد. اصلا ممكن است خانمها اعتراض كنند اينها چى است زيرا مردها را پرتوقع بار مى آورد. بله اينها كوچك است اما براى بالا بردن شخصيت ، جلب محبت بسيار عالى است . و با اين برخوردها شوهر هرچه بد باشد اگر امروز خوب نشود فردا مى شود اگر اين ماه دست از بداخلاقى خود بر ندارد ماه ديگر برمى دارد.
3- بردن هديه به خانه
در روايات مى خوانيم مرد وقتى مى خواهد وارد خانه شود يك هديه ولو كوچك تهيه كند. غم و غصه ها را در خارج از خانه بريزد وقتى خانم در را باز كرد، سلام كرد، سلام كن بلكه تو زودتر سلام كن ، تبسم كن ، آن هديه را به او بده ، اگر چيزى خريدى به او بده و يك خسته نباشى يك آفرين به خانمت بگو. وقتى نشستى سر سفره ، خورده و نخورده تشكر كن ، ولو اين كه غذا مطلوب تو نباشد اما يك بارك الله يك آفرين به او بگو، اين ممكن است بحسب ظاهر ساده باشد اما كوچك بزرگ است و براى جلب محبت خيلى بزرگ است . تمام خستگى ها، بى نشاطى ها از دل زن بيرون مى رود. اين چنين نمى كنيم لذا خانه ها سرد است . وقتى محاسبه مى كنيم مى بينيم اين سردى را خانم بوجود آورده . معلوم است وقتى كه آقا وارد خانه بشود و ببيند خانمش تزيين نكرده بلكه بايد اول كفاره بدهد بعد در صورت او نگاه كند وقتى كه خانم ببيند آقا وارد خانه شد و باندازه اى عبوس و اخمو است كه نمى شود به او نگاه كرد معلوم است كه محبت هم كه داشته باشد با ماه اول ، ماه دوم از بين خواهد رفت . معلوم است آقاى گرسنه وقتى بيايد داخل خانه قبلا هم گفته خانم ! من كه آمدم ناهار موجود باشد، روز اول ، ماه اول ، سال اول ، سال دوم مى آيد و بانتظار غذا گرسنه مى نشيند بعد هم يك غذاى سوخته بدرد نخورى مقابل او مى گذارد و مى گويد آش خاله ات است بجاى هديه كه مرد بايد براى خانمش ببرد، بجاى اين كه گلى به گل بدهد وقتى وارد خانه مى شود يك زخم زبان به زنش مى زند يك تندى ، يك داد. اين كوچك است از نظر او اما از جهت اين كه محبتش را از دل ببرد بسيار بزرگ است و نظير اين كوچكهاى بزرگ زياد داريم .
اگر راستى استحكام محبت در خانه و خانواده مى خواهيد بايد اين كوچكهاى بزرگ را مراعات كنيد.
اصمعى و زن صابر
اصمعى وزير ماءمون بود. خود ماءمون يك شيطان بسيار بزرگ بود؛ يك عالم مرموزى بود؛ يك عالم شيطانى بود. اصمعى هم مرموز بود. مى گويد من به شكار رفتم قافله را گم كردم . يك كار زشتى كه از نظر اسلام هم حرام است و خلفاى بنى اميه و بنى عباس هم انجام مى دادند صيادى تفريحى بود. تفريحشان اين بود كه به صيد مى رفتند. اصمعى مى گويد قافله را گم كردم و در بيابان ماندم ، از دور يك خيمه اى ديدم بطرف آن حركت كردم ديدم يك زن جوان زيبائى در اين خيمه نشسته است . من هم در گوشه خيمه نشستم و او هم آن طرف خيمه نشست . خيلى تشنه بودم گفتم يكمقدار آب به من بده . ديدم رنگش پريد. گفت اجازه از شوهرم ندارم . بعد گفت اصمعى ! من يكمقدار شير دادم ناهار من است . من ناهار نمى خورم و شير به تو مى دهم . شير را آورد من خوردم . يك ساعتى نشسته بودم كه وقتى ديدم يك تلاطمى براى اين زن پيدا شد. بلند شد ايستاد. ديدم از دور يك شترسوارى مى آيد كه شوهر او بود همان آبى كه به من نداد بيرون خيمه برد و شوهرش كه پير سياهى بود آمد. تعجب كردم . اين ، شوهر اين زن با جمال است ! ديدم اين پير سياه را از شتر پياده كرد؛ بر سنگى كه قبلا آنرا مهيا كرده بود پاهاى او را شست ؛ دست و صورتش را شست و با يك احترامى او را وارد خيمه كرد و در مقابلش نشست . ديدم اين مرد بداخلاقى مى كند و هرچه بداخلاقى مى كند، اين زن خوش اخلاقى مى كند، هرچه او تندى مى كند او خوش اخلاقى مى كند از بس بداخلاقى كرد من بى حوصله شدم ترجيح دادم كه در وسط آفتاب و بيابان باشم اما در اين خيمه نباشم . از خيمه آمدم بيرون مرد خيلى اعتنائى نكرد اما زن براى احترام من كه مهمانم براى خداحافظى از خيمه بيرون آمد. من هم بيرون خيمه به او گفتم خانم ! حيف از تو نيست با اين جوانى ، زيبائى و كمالت اين پير سياه را اين گونه رسيدگى مى كنى ؟ ديدم رنگش تغيير كرد. گفت : اصمعى ! توقع نداشتم كه پشت سر شوهرم حرف بزنى توقع نداشتم كه ميان من و شوهرم كدورت بيندازى . بعد گفت من يك روايتى از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) شنيدم و مى خواهم به آن عمل كنم . اصمعى ! دنيا هرچه باشد مى گذرد آنچه نمى گذرد آخرت است ما شب اول قبر داريم ؛ برزخ داريم ؛ بهشت داريم ؛ جهنم داريم ؛ آن كه نمى گذرد آن جاست . و الا دنيا بيك چشم به هم زدن خوب يا بدش مى گذرد. من مى خواهم به اين روايت عمل كنم تا بهشتى شوم شنيدم پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود:
الايمان نصفه الصبر و نصفه الشكر
يعنى ايمان دو بال دارد صبر بر مصائب و شكر بر نعمتها. يك مسلمان بايد در مقابل بلاها صابر باشد و در مقابل نعمتها شكرگزار. من به بداخلاقى اين شوهر مى سازم تا صبرم كامل شود بشكرانه جوانى ، جمال ، نعمتهائى كه خدا به من داده است به اين شوهر بداخلاق خدمت مى كنم تا ايمانم كامل شود.
به اين مى گويند يك خانم مسلمان . بعكس بعضى اوقات انسان مى بيند كه يك جملاتى از برخى زنها گفته مى شود كه از هيچ بى ادبى گفته نمى شود.
دو روز قبل گفتم مواظب باشيد ديگران را به رخ يكديگر نكشيد آن وقت مثال زدم كه خانم ! مواظب باش نگوئى فلان مرد از نظر خرج و مخارج عالى است . به شما گفتم مواظب باشيد نگوئيد كه فلان مرد داراى زن خوبى است . گاهى برخى از مردها راجع به زيبائى يك غلطهايى دارند: مثلا به خانمش مى گويد ببين زن همسايه چقدر قشنگ است تو زيبا نيستى . معلوم است هرچه محبت در دل اين زن باشد از بين مى رود. يك جمله ولو ممكن است از نظر اين آقا كوچك باشد اما اين از نظر بردن محبت بسيار بزرگ است . بجاى اين جمله وظيفه مرد اين است كه ولو زن در نظر او زيبا نباشد بگويد چه زن خوبى چه زن زيبائى بهتر از تو سراغ ندارم . زن به شوهرش ‍ بگويد به ! چه مردانگيى دارى مردى بهتر از تو سراغ ندارم بالاخره زن بايد خدمتگزار مرد باشد و مرد بايد خدمتگزار زن ، زن تعريف مرد را بكند و مرد تعريف زن را. اتفاقا از جاهائى كه دروغش مانعى ندارد همين جاست ، به زنش بگويد چقدر قشنگى ! زن به مرد گويد چقدر مردانگى دارى ! عالى هستى . اين كوچكها از نظر جلب محبت بسيار بزرگ است و از نظر شخصيت هم چنين است يعنى يك زن با شخصيت اين است كه هميشه نظرش به شوهرش باشد نه ديگران .
در روايات مى خوانيم اگر خانمى عطر بزند و از خانه بيرون آيد هر نامحرمى كه بوى اين عطر يا ادكلنش را بشنود ملائكه او را لعن مى كنند. و در روايات مى خوانيم آن خانمى كه بوى عطر مى دهد و از خانه بيرون مى آيد پاى او به هر سنگ وكلوخى بخورد زمين او را لعن مى كند؛ ملائكه او را لعن مى كنند تا اين كه برگردد به خانه . من تقاضا دارم از خانمها چادرهاى بيرونشان را، لباسهاى بيرونشان را در آن كمدى كه عطر يا لباس عطرى هست نگذارند كه بوى عطر برندارد. تقاضا دارم از خانمها عطر نزنيد و وارد كوچه شويد كه اگر بوى عطر شما را نامحرم استشمام كند ملائكه شما را لعن مى كنند؛ در و ديوار؛ زمين و زمان شما را لعن مى كنند؛ و خيال نكنيد شعور ندارد.
وان من شى ء الا يسبح بحمده ولكن لا تفقهون تسبيحهم(107)

ما سميعيم و بصيريم و هشيم   با شما نامحرمان ما خامشيم
اگر شنوائى باشد صداى الله اكبر اين ستون را گوش انسانى مى شنود. اما همين خانم اگر براى شوهرش عطر بزند و وارد رختخواب شود ملائكه تا صبح براى او استغفار مى كنند و خدا از او راضى است ؛ پيغمبر و ائمه طاهرين و ملائكه از او راضى هستند و برايش استغفار مى كنند تا از خواب بيدار شود. اين ممكن است در نزد خانم چيز كوچكى باشد اما براى جلب محبت بزرگ است . خانم ! شخصيت تو به اين نيست كه با چادر شرمن يا لباس جلف و جالب وارد كوچه شوى . اين بى شخصيتى است . يقين داشته باش همين چادر شرمن بهر اندازه كه براق شد ضربه بيشتر به شخصيت تو مى زند؛ همين لباس جلف و جالب هر اندازه كه جلبش بيشتر باشد به تو ضربه بيشترى مى زند. قرآن مى فرمايد ضربه مى زند.
ولا تبرجن تبرج الجاهلية الاولى(108)
يعنى خانم ! تو مسلمانى تو با شخصيتى تو مثل زنهاى جاهليت همه جائى نيستى . بى شخصيت نيستى وقتى وارد كوچه شدى لباسهايت جالب نباشد؛ نظرها را به خود جلب نكند؛ روايت را بگير صورتت جلب نظر نكند. زن با شخصيت يعنى چنين زنى و زن شخصيت يعنى آن زنى كه با لباسهاى جالب وارد كوچه شود زن اگر شخصيت دارد بايد براى شوهرش ‍ جالب باشد. مرد اگر شخصيت دارد بايد در خانه براى خانمش جالب باشد. خيال مى كند شخصيت آن است كه در خانه داد بزند. و همان گونه كه از شير مى ترسد از او بترسند. بعضى اوقات هم مى گويد من بايد اين دادها را بزنم و الا بر من مسلط مى شوند. اشتباه مى كنى اين حرف شيطانى است . تو سالم باش ، سليم القلب باش ، زبان گرم و نرم داشته باش به زنت بگو تو را دوست دارم ، تمام عالم فداى تو، من زحمت مى كشم تا تو در رفاه باشى و وقتى تو در رفاه باشى آن وقت عيد من است به اين مى گويند يك مرد با شخصيت . داد زدن در خانه بى شخصيتى است . كوچك است اما براى سلب محبت بزرگ . كمك به خانم ، نظافت داشتن در خانه براى خانم و با زبان نرم برخورد كردن نشانه شخصيت است .
پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) در اتاق عايشه نشسته بودند يك ظرف آش يكى از هووهاى عايشه براى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) آورد. اين هوو آش پخته بود دلش نيامد بخورد گفت پيغمبر در آن اتاق است . يكمقدارى براى او برد. عايشه رگ هووگريش گل كرد و با پا زد به اين كاسه آش . آش از اتاق بيرون افتاد. كاسه شكست . آش ريخت . پيغمبر اكرم يك نگاهى به عايشه كردند و فرمودند: عايشه ! چرا چنين كردى ؟ اولا اسراف كردى زيرا آش ريخت . ثانيا اسراف كردى كاسه را شكستى و ضمانت به گردن تو آمد. بعد هم من مى خواستم اين آش را بخورم چرا ننشستى با هم بخوريم ؟ بعد فرمودند: عايشه ديگر از اين كارها نكن .
به اين مى گويند يك مرد با شخصيت حرفهايش را مى زند ولى با زبان نرم ؛ با مهربانى .
جلسه پانزدهم
فصل ششم
تعدد زوجات و عوامل آن
بحث امروز ما درباره تعدد زوجات و علل و عوامل آن است . اين بحث صرفا يك بحث اخلاقى است نه فقهى ؛ اجتماعى و غيره . ازدواجهائى كه بعد از ازدواج ديگر مى شود اقسامى دارد.
1- ازدواجهاى ضرورى
قسم اول كه ضرورت اقتضا مى كند اين است كه مثلا خانم اولى مريض ‍ است و نمى تواند غريزه جنسى او را ارضاء كند، نمى تواند كارهاى خانه را انجام دهد در اين جا شوهر مجبور است همسر ديگرى را انتخاب كند. از احكام با اهميت اسلام همين ازدواج ضرورى است . مسيحيت كه اين تعدد زوجات را ندارد در يك درد سر عجيبى واقع شده است و بعضى اوقات هم يك قوانين كثيفى در اين مورد وضع مى كنند. اين قسم ازدواج كه ضروررى است بسيار كم است . مثلا يك زنى نازا باشد و خودش يا شوهر راضى به اين امر نباشند، بچه بخواهد و نتواند بدون بچه زندگى كند ضرورت اقتضا مى كند زن دوم بگيرد و در اين موارد يعنى در موارد ضرورى سفارش مى كنم كه خانم ها خود اقدام كنند و يك زنى كه تناسب روحى با خودشان دارد براى شوهرشان انتخاب كنند اين قسم اول از تعدد زوجات كه ضرورت اقتضا مى كند.
2- ازدواجهاى هوسى
قسم دوم ، تعدد زوجات هوسى است . مرد خيال مى كند زن دوم يك لذت ديگرى دارد. يك آدم هوسباز و عياشى است . زن اولى را گرفته است زن دوم مى گيرد؛ زن سوم مى گيرد و اگر بتواند؛ براى خودش حرمسرا تهيه مى كند. چيزى كه بايد اين جا عرض كنم اين است كه اگر ازدواج هوسى شد از جهت اخلاقى خطرناك است زيرا متابعت كردن از غرايز، انسان را به وادى خطرناكى سوق مى دهد. همه غرايز چنين است . اما غريزه جنسى يك خصوصيتى دارد هيچ يك از غرايز حد يقف ندارد يعنى به جائى برسد كه سير شود؛ از قدرت سير شود؛ از رياست سير شود. اين چنين نيست . غريزه جنسى هم اگر متابعت شود از او سير نخواهد شد اگر كسى مسلط بر كره زمين هم بشود باز دنبال اين است كه آيا مى تواند بر يك كره ديگر تسلط پيدا كند؟!
بقول امام صادق (عليه السلام ) اگر كسى يك دريا طلا و يك نهر نقره داشته باشد سير نمى شود. و غريزه جنسى يك خصوصيت ديگرى هم دارد و باندازه اى خطرناك است كه بعضى از خلفاى بنى اميه و بنى عباس و بعضى از سلاطين ايران حرمسرا داشتند. دنبال زنهاى مردم بودند. يعنى با فرضى كه صد زن با جمال و جوان را يك جا جمع كرده بودند و در سال هم به همه آنها نمى رسيدند باز دنبال اين بودند كه يك زن با جمال جوان ولو زن مردم را پيدا كنند و تصاحب كنند. روانشناسها اين را چين روحى مى گويند يعنى هرچه به او بدهند سير نمى شود مثل اين كه هرچه آب بخورد سيراب نمى شود. غريزه جنسى هم گرسنگى جنسى پيدا مى كند و از كجا پيدا مى شود روانشناسها مى گويند اگر چشم چران شد، اگر دنبال زنهاى مردم شد اگر خانمى العياذ بالله بدحجاب يا بى حجاب و چشم چران و بى عفت شد اين گرسنگى غريزه جنسى پيدا مى كند. با فرضى كه مرد زن جوان و زيبا دارد زن دوم دارد، سوم دارد باز هم دست از چشم چرانيش برنمى دارد و بالاخره سير نمى شود و مثل هارون الرشيد حرمسرا مى خواهد وقتى هم كه حرمسرا تهيه كرد باز هم سير نمى شود. به زنها هم زنگ خطر بزنم آن زنهائى كه بدحجابند، چشم چرانند آن زنهائى كه چشمشان بغير از شوهر به ديگرى هم توجه دارد وضع اين زنها از نظر روانشناسى خطرناك است . خطرش هم بسيار بزرگ است حتى روانشناسها مى گويند زن اگر اين حالت را پيدا كند يعنى چنين روحى پيدا كند تمايل دارد مواضع حساس خود را مثل بالاى آرنج دست ، بالاى زانو، سينه و امثال اينها را نشان نامحرم بدهد. لذا بعضى از زنهاى بى ادب پيراهن آستين كوتاه مى پوشند براى اين كه بروند بازار و دست خود را به كاسب بنمايانند. بعضى از زنهاى بى ادب وضعشان به اين جا مى رسد كه با چادر رنگى حتى بدون جوراب سر كوچه مى نشينند. چادرش را هم عقب مى زند تا ساق پايش را نامحرم ببيند اين بى ادبى از نظر روانشناسها ريشه دارد و ريشه آن گرسنگى غريزه جنسى است . بعضى پيرمردها با فرضى كه از حيث غريزه جنسى ناتوانند اما چشم چرانند اگر كاسب باشد شايد در روز بيش از پنجاه چشم چرانى مى كند. و اين از نظر اسلام وضع خطرناكى است . از نظر روانشناسى هم وضع خطرناكى است .