زكات براى همه

احمد محسنى گركانى

- ۱۰ -


مالكيت از آن خداست :

تمام عالم و آنچه در آن است ملك خاص خداست و هرگونه مالكيت وتصرفى كه در جهان هستى بوسيله انسانها صورت مى گيرد از ناحيه اوست و متعلق به اوست ، اگر كسى چيزى از مال دنيا در اختيار دارد مالكيتش از مالكيت خداوند متعال سرچشمه مى گيرد، از ناحيه اوست و متعلق به اوست ، اگر كسى چيزى از مال دنيا در اختيار دارد، مالكيتش از مالكيت خداوند متعال سرچشمه مى گيرد. پس مالك حقيق اوست كه براى مدتى مال را در تصرف انسان قرار مى دهد و به امانت مى سپارد بنابراين انسان طبق شرائطى كه به سعادت او مى انجامد، حق دارد از آن استفاده كند، شرايط تصرف همان است كه اسلام براى مصرف اموال تشريع كرده است ، از جمله اداى زكات و خمس است كه به اموال تعلق مى گيرد.

اگر اين اعتقاد، در مسلمانها ريشه اى محكم پيدا كند و باور كنند كه هر چه دارند، مال خدا، از سوى خدا به اذن خداست كه به آنها عطا كرده است له ما فى السوات و ما فى الارض (414) آنچه در آسمانها و زمين است مال اوست ، در حقيقت مالك اصلى خداست ، اين امانت ، چند روزى نزد ما است ، انسان از خود چيزى ندارد، اگر قدرت و اموالى چند روزى در اختيار دارد، بداند عاريه و موقت است ، بداند كه اين سرمايه ماندگار نيست ، با داشتن چنين عقيده اى ، هرگز به حقوق ديگران تجاوز نخواهد كرد، هرگز به فكر احتكار، و زياده روى و طمع به مال مردم نمى افتد، بلكه از دست مايه و سرمايه موجود خود انفاق هم مى كند.

آيه شريفه و انفقوا مما رزقكم الله نيز خاطر نشان مى سازد كه انفاق كنيد از آنچه خدا روزى شما كرده است .

همه چيز از طرف خدا به بندگانش براى مدت محدود به امانت سپرده شده است ، پس چرا اين بشر اينقدر خيره سرى مى كند و بخل مى وزد و حاضر نيست كمى از اموالى كه خدا به او داده را در راه فرمان او انفاق كند، در صورتى كه اين انفاق صد در صد به مصلحت خود اوست . گمراهى آشكار كه قرآن آن را به انسان نسبت مى دهد همين است ، ان انتم الا فى ضلال مبين قطعا شما را گمراهى آشكار هستيد.

مصداق بارز اين قشر از جامعه آنانند كه اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آنها را اينگونه توصيف كرده است :

ان كثير منهم ضيقا فاحشا قبيحا و احتكارا المنافع

در بسيارى از آنان تنگ نظرى و زورگويى و ظلم فراوان ديده مى شد ارزاق عمومى مردم را انبار مى كنند و از راه احتكار منافعى براى خود دست و پا مى كنند در صورتى كه پيغمبر خدا (صلى الله عليه وآله ) از اين كار زشت جلوگيرى كرد و آن را كار حرام دانست .

لازم به يادآورى است :

اگر زكات به عنوان فريضه و فرهنگ عمومى و دستور حتمى الاجراء در ميان امت اسلامى شناخته شود و بر اين عتقاد و باور باشند كه تنها قانونى كه مى تواند معضل فقر را در جامعه حل كند، قانون نورانى مالى در اسلام (بويژه ) زكات است ، چه بهتر كه اين حقيقت بيشتر گفته و نوشته شود و در سخنرانى ها توضيح و تشريح گردد، چه زيباست كه دستوارت حيات بخش ‍ قرآن جاى برنامه هاى بى محتوا و بى اساس را بگيرد، تا حقوق از دست رفته محرومان برگردد و حق مسلم فقراء از اغنياء گرفته شود، سايه وحشتناك و كابوس فقر، از سر فقراء برچيده گردد و نورانيت و مهر و اخوت جايگزين آن شود و مشكل فقر كه بر دوش حكومتها سنگينى مى كند حل گردد.

چرا قرآن ثروت اندوزان را مذمت مى كند؟ و آنها را مردمى ابله و گمراه معرفى مى نمايد . سرمايه دارانى كه ثروت را هدف مى دانند نه وسيله ، اينان موجب فقر و محورميت در جامعه اند تنها به شمارش اموال و جمع آورى آن دل خوشند الذى جمع مالا وعدده (415) (واى ) بر آنكه ثروت اندوزد و شماره كند به حساب مشروع و نامشروع ، حلال و حرام آن ابدا توجهى ننمايد. آنچه مى خواهد و سرگرم آن است اندوختن سرمايه (تكاثر) زياد كردن ثروت است كه قرآن بالحنى ملامت آميز مى فرمايد:

الهكم التكاثر حتى زرتم المقابر(416) تفاخر و مباهات بر يكديگر شما قبرها رفتيد و آن را هم براى مزيد افتخار خود برشمرديد.

زكات عالى ترين وسيله براى تاءمين اجتماعى

زندگى انسان همواره دست خويش بليات و حوادث ناگهانى و ناگوار در طول زمان بوده و هست . يكى از پديده هاى ناخواسته در حيات بشرى به عنوان بليه اى اجتماعى ، فقر مى باشد. اين بليه فلاكت بار اجتماعى از دير باز در زندگى جامعه انسانى بوده است ، خير انديشان جوامع بشرى هميشه سعى كرده اند، نوعى مساوات در مقابل نابرابرهايى كه از فقر و غناء پديد آمده ، به وجود آودند. اسلام در برنامه هاى مالى خود طرحهاى مفيد و جهان شمولى دارد، از جمله طرح قانون تاءمين اجتماعى به وسيله زكات ، جهت ايجاد رفاه نسبى و آسودگى خاطر براى قربانيان حوادث (غير منتظره ) اجتماعى و پر كردن خلاءهاى حاصل از آن ، در طبقات ضعيف و آسيب پذير جامعه ، اجاى طرح تاءمين اجتماعى و نظارت بر اجراى آن امرى است وجدانى و اسلامى و از هر جهت قابل حمايت و حفاظت .

حوادثى كه در طول زندگى براى هر اجتماعى به طور ناگهانى رخ مى دهد كه لازمه جهان زيستى است و مى توان آن را حوادث زيستى يا حوادث اقتصادى (417) ناميد همچون : بيمارى ، بيكارى ، ازكارافتادگى ، زايمان ، تنگدستى ، پيرى ، يتيمى يا حوادثى از قبيل زلزله ، صاعقه و سيل كه براى تاءمين خسارت و اعتبار كافى براى درمان و جبران اينگونه پديده ها، ديدگاهاى مختلفى وجود دارد:

ديدگاه غربى ها

تاءمين اجتماعى از ديدگاه غربى ها، به معنى ايمنى اقتصادى است . خواه حوادث زيستى باشد يا حوادث اقتصادى ، دولت موظف است در مورد بيكارى ، بيمه برنامه ايام بازنشستگى ، امكانات درمانى بيماران ، مسكن و غيره اعتبارى معادل نياز حوادث مزبور از محل مقرر در نظر بگيرد، معمولا در غرب اين بودجه از محل مالياتهايى به دست مى آيد كه افراد مزدبگير جامعه پرداخت مى كنند و در پاره اى موارد راضى به پرداخت آن نيستند. در هلند طرحهاى كمك به افراد ناتوان ، توسط كارگران بيچاره انجام مى شود. اخيرا در كشور سوئدى بايد 2/1 ميليون مستمرى بگير را تحت حمايت و پوشش قرار دهد.

از طرف ديگر اين كارهاى خير كه به ظاهر با حمايت افراد مستمند همراه است ، باعث بيمارى هاى اجتماعى و نارضايتى ها مى شود و سبب اعمال فشار بيشتر در بودجه مالى آنان مى گردد.

قبلا در سوئد، فرانسه و بريتانيا اتحاديه هاى كارگرى اقدام به تظاهرات عليه كاهش سوبسيد هزينه هاى درمانى و تحصيلى كردند كه از طرف دولتها تحت فشار، به اجرا در آمده است .

سرنوشت امور خيريه در غرب رضايت بخش توصيف نشده است ، زيرا اعتصابات خسته كننده موجب اضطراب و دلهره شده و رفاه و آسايش در جامعه غربى به خطر افتاده است . دليل عمده كاهش رفاه اين است كه فشار تاءمين اجتماعى بر دوش افراد مزدبگير سنگينى مى كند.

پروفسور رالف مدير دانشكده علوم اقتصادى و سياسى لندن عواقب كار را كاملا خطرناك حس مى كند او مى نويسد: با نگاه به كاهش خدمات اجتماعى ، كابوس اسارت ، قفس آهنى ماكس وبر كه انسان مدرن به زودى خود را در آن خواهد ديد چندان دور به نظر درست است كه در بعضى از كشورهاى غربى مساءله تاءمين اجتماعى مانند امكانات درمانى و بيكارى و غيره از سوى مزدبگيران حل مى شود، با چه دردسرها و فشارهاى اجتماعى همراه است .

زكات مهمترين پشتوانه تاءمين اجتماعى

هرگاه مسلمانان مستقلا قدرت تشكيل حكومت پيدا كردند و با الگوى اسلامى و دستورات قرآنى برنامه حكومتشان را تنظيم كردند، در قلمرو حكومت آنان فقر ديده نمى شد، روايات اسلامى گواه اين مدعاست كه زكات مى تواند ريشه فقر را بخشكاند، اگر زكات شكافهاى فقر را پر نمى كرد و نيازمنديهاى عمومى را كفايت نمى نمود خداوند حق فقراء را بيشتر در مال اغنياء مقرر مى فرمود. به اين ترتيب مى توان گفت مهمترين ضمانت اجرايى و محكمترين پشتوانه فريضه زكات جنبه عبادى بودن آن است ، عبادتى كه هموزن نماز و عدل آن در رديف نماز قرار گرفته و خداوند متعال بهشت را پاداش زكات دهندگان مقرر داشته است .

پس زكات مى تواند اساس تاءمين اجتماعى اسلام را شكل دهد و روشن است كه نظام تاءمين اجتماعى از راه اجراى پروژه زكات با سيستم غربى كاملا تفاوت دارد، زيرا مساءله زكات در اسلام قانونى دولتى نيست ، بلكه يكى از واجبات مهم اسلامى است . با اين ويژگى كه اجراى آن و مصرف اموالى كه از راه زكات به دست مى آيد، يك مساءله معنوى است كه زير نظر ولى فقيه و امام المسلمين به مصرف مصالح عاليه اسلام مى رسد. و دهندگان زكات به قصد قربت آن را براى خدا مى پردازند.

نگاهى بر موارد استفاده و مصرف زكاة ، گواهى است روشن ، بر اهداف مهم اجتماعى و مصرفى جامع زكات ، قانون طرح تاءمين اجتماعى به وسيله زكات هنگامى تحقق پيدا مى كند كه حكومت اسلامى تشكيل شده باشد. زندگى اجتماعى ، سياسى و امكانات اقتصادى به دست صالحان باشد و خصوصا به قانون زكات به عنوان يك ابزار موفق در جهت ريشه كن ساختن فقر عمومى و ديگر بيماريهاى اقتصادى نگاه شود و مورد توجه قرار گيرد، آنگاه ، مى توان گفت كه در حوزه حكومت اسلامى فقر و فلاكت ريشه كن گرديده . اين امرى است امكان پذير و قابل قبولى حتى براى بيگانگان ويليام شوستر بر اين باور است كه در طول حكومت مسلمين ممكن نيست يك مسلمان فقير شود در طول حكومت مسلمين ممكن نيست يك مسلمان فقير شود در طول حكومت استعمارى امپرياليسم ، بريتانيا تلاش ‍ كرد تا با گسترش مؤ سسات اجتماعى ، اقتصادى خود، مسلمين را نابود و آنان را با آيين اسلام ، بيگانه و نسبت به آن بى اعتقاد كند. چون به اين نكته پى برده بود. اگر مسلمان به آيين خود مؤ من و معتقد باشد، هرگز تن به ذلت نمى دهد و تحت سيطره و سلطه استعمار واقع نمى شود دقيقا استعمار بتواند با اهداف شيطانى خود مسلمانان را به زير خط فقر بكشاند.

هدف استكبار جهانى در كشورهاى اسلامى در درجه اول تضعيف رهبر مسلمانها، مكتب و وحدت آنهاست و مى خواهد با از ين بردن و بى اعتبار كردن اين سه اصل ، مبنايى در نهايت به اصلى كه استكبار قائلاست ، اختلافبينداز و حكومت : كامروا شود.

شجره طيبه زكات به عنوان تاءمين اجتماعى وقتى بارور مى شود و به زندگى اجتماعى اقتصادى جامعه اسلامى به طرز باور نكردنى ، رونق و گرمى مى بخشد كه سه اصل ارزشمند رهبر، مكتب ، وحدت از برنامه اعتقادى مسلمين خصوصا جوانان حذف نگردد و با اعتقادى جازم در زندگى آنان تاءثير گذرد.

مبانى تاءمين عدالت اجتماعى در اسلام

تاءمين عدالت اجتماعى در اسلام به وسيله انفاق يكى از مهمترين مسائل اسلام و به خوبى قابل درك است . اسلام ، دولت و مسلمانان را مكلف كرده است تا با اجراى دستوراتى كه خداوند متعال در اين رابطه تنظيم و تعيين كرده است ، در رفع فقر و محروميت بكوشند و پايه عدالت اجتماعى را استحكام بخشند.

اسلام ، افراد را در غم و شدى ، فقر و غنا، (418) سختى و گرفتارى و خوشى و خوشبختى ها در مقابل يكديگر مسؤ ول قرار داده است اميرالمؤ منين مى فرمايند كلكم راع و كلكم مسؤ ول

همه شما در مراعات و آگاهى يافتن از حال يكديگر مسوليد كه در مقام رفع نيازهاى اساسى همچون لباس خوراك ، مسكن و امكانات آموزشى در حد معقول و متعارف برآييد.

اسلام بر آوردن نيازهاى نيازمندان را، در هر حال يك وظيفه مقدس به شمار آورده ، هم مردم هم حكومت در اين مسؤ وليت ويژه بايد مشاركت داشته باشند.

اسلام به پيروان خود تعليم داده كه هر كس به قدر ممكن ، انفاق كنند و خمس زكات مالش را با طيب نفس بپردازد، نزد خداوند مقرب و پيش ‍ اولياى الهى از احترام خاصى برخوردار خواهد بود و اگر دين خود را ادا نكند و آن را انكار كند، در زمره مسلمانان نبوده و به آيين آنان نخواهد مرد. در اين زمينه آيات و روايات زيادى تحت عناوين امر و نهى و مضامين مثبت و منفى بسيار عالى از اهل بيت (عليه السلام ) رسيده است كه در مباحث گذشته بخشى آنها را يادآور شديم .

اسلام لوم نفاق به مستمندان را از معتقدات عاليه مسلمانان دانسته و كليد بهشت را دوستى فقيران و درماندگان دانسته است .

از رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله ) روايت شده كه فرمودند: لكل شى ء مفاتاح و مفاتاح الجنة حب المساكين (419) براى هر چيزى كليدى است ، كليد بهشت دوست داشتن فقراء است .

در حديث ديگر مى فرمايند: مناولة المسكين تق ميتة السوء (420) بخشش به مستمندان از مرگ بد جلوگيرى مى كند. سماعه گفت : از امام صادق (عليه السلام ) سؤ ال شد كه گروهى داراى مال و ثورت بسيار و عده اى سخت در فقر و گرفتارند، به گونه اى كه زكات همامورشان را گشايش ‍ نمى دهد، آيا درست است كه در اين موقعيت (قحطى ) عده اى سير وعده اى ديگر گرسنه به سر برند؟

امام (عليه السلام ) پاسخ داد: مسلمانان با هم برادند، نبايد به يكديگر بخل روا داشته و همديگر را خوار دارند و نبايد به محروميت هم راضى باشند. مسلمانان بايد در اين راه تلاش كنند با هم بكوشند و تعاون و همدلى نمايند به اهل حاجت كمك برسانند. (421)

در روايت ديگر از امام صادق (عليه السلام ) كه بسيار تكان دهنده است مى خوانيم : هر مؤ منى كه بتواند احتياج مؤ منى را برطرف كند و نكند و يا در رساندن كمك ديگران توانايى داشته باشد و از انجام آن سرباز زند.

خداوند در قيامت او را با چهره سياه و ديدگاه حيرت زده و دستهاى بسته به گردن ، محشور مى كند آنگاه خطاب خواهد شد، اوست كه به خدا و رسول خيانت كرده و بعد دستور داده مى شود، او را به آتش برند. (422)

بنابراين بديهى است كه رفع نيازمندى ديگران در حدود توانايى ، وظيفه واجب مسلمان شناخته شده است وگرنه كسى به علت ترك امر غير واجب ، نبايد به آتش مجازات (423) شود. از آنچه گفته شد مى توان نتيجه گرفت كه افراد، در مقابل يكديگر مسؤ ولند و بايستى همه كسانى كه توانايى دارند به افراد نيازمند كمك كنند تا احتياج آنان برطرف شود.

و همچنين روشن شد كه مسؤ ليت افراد، نسبت به يكديگر در حيطه حاجتهاى ضرورى و مهم مى باشد و وظيفه دولت در اين امر جاى مقررات اسلامى ، الزام نمودن مردم به انجام وظيفه و نيز گرفتن ماليات هاى اسلامى و رساندن آنها به افرادى كه استحقاق دارند، است .

قوانين گروههاى مورد استحقاق در اسلام

نويسنده كتاب جامعه توحيدى و عدالت اجتماعى مصطفى السباعى رهبر اخوان المسلمين سرويه در كتاب خود مى نويسد: قوانينى كه در جامعه عادله اسلامى به منظور تاءمين نيازمندى هاى محرومين و گروههاى ضعيف و آسيب پذير اجتماعى تقرير شده به دو دسته تقسيم مى شوند. بخشى از آن قوانين و كسانى را كه موضوع اين اصل قرار مى گيرند معروفى و شرايط آن را تبيين مى كند و بخشى ديگر بودجه هايى را كه مى بايست در تاءمين اين مقصود به كار گرفته شود معين مى نمايد. وى بعد از اين تقسيم بندى گروههاى مورد استحقاق و تبيين قوانين مربوط به آن را به شرح زير بيان نموده است :

1- قانون و حكم مستمندان و فقراء

2- قانون و حكم بيماران .

3- قانون و حكم نابينايان

4- قانون و حكم زمين گيران و از پا افتادگان

5- قانون و حكم آوارگان

6- قانون و حكم بچه هاى سر راهى

7- قانون ايتام .

8- قانون اسيران

9- قانون سالخوردگان

10- قانون مساعدت كه شامل مقروضين و دور افتادگان از وطن (ابناء السبيل ) و همچنين خون بهاى مقتول در قتلهاى غير عمد كه تفصيل ا: در كتب فقهى بيان گرديده است و مى گردد.

11- قانون ضيافت : ضيافت ءمهاندارى از ست هاى مؤ كد اسلامى است و حتى بعضى از جامه ابن حزم اندلسى مى گويد: ضيافت و مهمان نوازى بر مردم صحرا و شهر نشينان واجب است .

12- قانون مشاركت : كسانى كه در موسم برداشت محصول و زمان رسيدن ميوه ها، امكانات مالى براى تهيه مواد لازم را ندارند، مى توانند به مقدار احتياج ، از آنها استفاده كنند و بهاى آن را بعدا تاءديه كنند.

آيه شريفه مى فرمايد: كلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه يومم حصاره (424) از اين ميوه ها همگام رسيدن استفاده كنيد و حق آن را هنگام درو بدهيد.

و هنگامى كه ميرائى در ميان بازماندگان تقسيم مى شود، براى مستمندان و فقيران حقى در نظر گرفته شود و اذا حضر القسمة اولوا القربى و اليتامى و المساكين فارزقو هم منه و قولوا لهم قولا معروفا (425)

هنگامى كه يتيمان مساكين از بستگان متوفى بر سر قسمت ارث حاضر شوند آنان را نيز برخوردار سازيد و با آنان با گفتارى نرم و نيكو سخن گوييد.

13- قانون ماعون : در اين مورد قرآن مى فرمايد: فويل المصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون ، الذين هم يراءون و يمعون الماعون (426) و اى بر نمازگزارانى كه از نمازشان غفلت مى روزند، كسانى كه تظاهر و خونمايى مى كنند و از عاريه دادن لوازم مورد احتياج مردم خوددارى مى نمايند.

14- قانون عفاف و انكحوا الايامى منكم و الصالحين من عبادكم و امائكم (427) صالحين از بندگان و كنيزانتان را كه (همسر ندارند) زن دهيد.

15- قانون امدادهاى اجتماعى (اسعاف ): هرگاه انسانى گرسنه يا تشنه بماند و يا به خاطر بيمارى در معرض تلف و نابودى قرار گرفته باشد، بر ديگران لازم است تا با كمك هاى فورى او را نجات دهند.

16- قانون طوارى (پيش آمدهاى ناگهانى ): هرگاه خطرى امنيت و تماميت ارضى بلاد اسلامى را تهديد كند و دولت اسلامى توانايى مالى براى تجهيزات جنگ اعم از سپاه و سلاح را نداشته باشد، مردم موظفند با جان و مال ، در مقام دفاع بر آيند و در اين مهم با دولت همكارى كنند و خسارت بيشتر دشمن را با تحمل زيانى كمتر دفع نمايند.

17- قانون عائلى : هر زمانى غنيمتى به نزد پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) مى آوردند، دو سهم آن را به متاءهلين و يك سهم را به مجردين مى داد، اگر مردى مخارج ازدواج را نداشت ، پيامبر (صلى الله عليه وآله ) به مقدار ضرورت ، حوائج او را تاءمين مى كند، علاوه بر اين برنامه ، به ازاى هر نوزادى كه به خانواده اضافه مى شد در زمان خلفا و اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) يك سهم پدرش مى افزودند. (428)

اين 17 ماده از مصاديق بارز كارهاى زمين مانده اجتماع است كه بايد از طرف متولى امر به آنها رسيدگى و اصلاح گردد، ولى در همين تعداد خلاصه نمى شود بلكه وظيفه دولت اسلامى است ، زندگى متناسب با شرايط و مقتضيات زمان در سطوح متعارف براى مردم فراهم و تاءمين نمايد.

مرحوم شهيد صدر اعلى الله مقامه در كتاب اقتصادنا مى فرمايد: مسؤ ول ى ت و ضمانت دولت در اين مورد ضمان اعاله تهيه وسائل و لوازم زندگى افراد به طور مكفى است . مفهوم مكفى ، مفهومى است وسيع وقابل انعطاف ، بدين معنى كه هر چه درجه رفاه و آسايش عمومى بيشتر شود مضمون فوق گسترش مى يابد، بنابراين دولت بايد حاجتهاى اصلى و عمومى : غذا، مسكن و لباس را تاءمين كند. اشباع اين حاجتها بايد از لحاظ كميت و كيفيت با توجه به شرايط روز كافى و شايسته باشد، بعلاوه حاجتهاى درجه دوم كه بواسطه بالا رفتن سطح زندگى پيدا مى شود را برطرف نمايد. (429)

تعهد حكومت اسلامى در برابر نيازهاى جامعه

دولت اسلامى معتهد است نيازمندى هاى افراد محتاج جامعه را برآورده كند، رواياتى در اين خصوص از ائمه طاهرين داريم كه دلالت بر تعهد دولت در قبال حوائج حاجتمندان دارد:

حضرت ابى عبدالله الحسين (عليه السلام ) در سراسر زمين منى در حضور نزديك به هزار نفر از صحابه رسول الله و تابعين در مقام انتقاد از رژيم طوغوتى وقت (معاويه ) فرمودند:

پيمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) كوچك شمرده شده ذمة رسول الله محفورة نابينايان ، دلالان و زمين گيران در شهرها بى سرپرست شدند و مورد توجه و ترحكم قرار نمى گيرند و العمى و البكم و الزمن فى المدائن مهملة لا ترحمون نه شما در موقعيت خودكارى انجام مى دهيد و نه كسى را كه (قيام كند) كارى انجام دهد كمك مى كنيد و لا فى منزلتكم تعملون و لا من عمل فيها تعونون (430)

توضيح : در آن روز تاريخى يكى از انتقادهاى حضرت به رژيم معاويه اين است كه رژيم حاكم به افراد از كار افتاده همچون كوران ، زمين گيران و بيچارگان جامعه توجه نمى كند و اين وظيفه اسلامى انسانى را زير پا گذارده و به دست فراموشى سپرده است ، اين فرمايش امام هشدارى است كه رسيدگى به اين قشر درمانده جامعه ، از وظائف حك .مت اسلامى است كه بايد در حد امكانات خود براى رفع نياز و حل مشكل از پا افتادگان تلاش ‍ كند و مشكلات آنان را در حدامكان حل كند.

نصوص حقوقى كه مسؤ وليت مستقيم دولت را در اين خصوص روشن گردانيده و نشان دهنده آن است كه ضمان در اين مورد ضمان اعاله (يعنى تضمين اداره زندگى مكفى و متناسب قشر آسيب پذير اجتماع است ) موجود است . از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) فرموده : هركس كشتزارى بر جاى مى نهد، محافظت از آن به عهده من است و هر كس مديون بميرد، اداى دينش ‍ وظيفه من است و هر كس مالى از خود برجاى گذارد در تصرف من قرار مى گيرد. (431)

در حديث ديگرى حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) در مقام شرح وظائف امام مى فرمايد: امام وارث كسى است كه وارث ندارد و مسؤ ول زندگى و معاش كسى است كه درمانده و بى چيز است . (432)

در بخشى از دستورات حكومتى حضرت امير (عليه السلام ) به مالك اشتر چنين آمده است : ثم الله الله فى الطبقة السفلى من الذين لاحيلة لهم من المساكين و المتاجين و اهل البوسى و الزمنى . (433)

خدا را خدا را در نظر آور، درباره طبقه پايين اجتماع كه چاره اى و گشايشى در تاءمين معاش و امور زندگى ندارند مانند بى نوايان ، نيازمندان ، تيره بختان و زمين گيران ، زيرا در اين طبقه هستند مردم قانع و صبور، تو اى مالك بايد حقى را كه پروردگار به نفع آنان مقرر داشته و تو اى مالك بايد حقى را كه پروردگار به نفع آنان مقرر داشته و تو را ماءمور استيفاى آن ساخته است ، براى خدا اداكنى ، بايد مقدارى از بيت المال را و قسمتى از در آمد سرزمين هاى حكومت اسلام را در هر آبادى ويژه آنان سازى ، حق دور و نزديك آنان مساوى است . و اجعل لهم قسما من غلات صوافى الاسلام فى كل بلد فان للاقصى منهم مثل الذين الادنى كل قد استرعيت حقه (434) حق همه آنها را بايد مراعات و استيفاء كنى مبادا خود سرى و بى توجهى ، تو را از رسيدگى به آنان باز دارد، زيرا اگر حقشان را تضييع كنى ، با اين عذر كه كارهاى مهمترى براى آنان داشتم ، معذور نخواهى بود، بنابراين مبادا، كوشش و يا رى خود را از ايشان دريغ كدارى ، مبادا به آنان از روى غرور و بى توجهى بنگرى ، (چرا كه ) در ميان آنان كسانى هستند كه در معرض نگاههانى تحقيرآميز مردم قرار مى گيرند، به همين خاطر در ميان جمع ظاهر نمى شودند و نمى توانند گرفتاريهايشان را با تو در ميان بگذارند، تو، اى مالك ، وظيفه دارى اوضاع نابسامان اين گروه را مورد رسيدگى دقيق قرار دهى ، زيرا اين گروه از مردم از هر كس به عدالت و انصاف محتاج ترند و در مورد اداى حق هر كس خدمت به آنان را عذر خود در پيشگاه خداى متعال بدان ، يتيمان و پير سالخورده و بيچاره را كه طاقت و توانمندى سؤ ال در نزد مردم را ندارند، كاملا مورد توجه قرار بده .

شهيد صدر قدس سره در اقتصادنا مى گويد: نصوص ياد شده به روشنى قانون تاءمين اجتماعى را مقرر و مسؤ وليت مستقيم حكومت را در اداره زندگى افراد و تاءمين زندگى متناسب براى آنها تشريح مى كند، عده اى از فقهاء از جمله شيخ حر عاملى (مؤ لف كتاب وسائل الشيعه ) فتوا داده اند كه مسووليت دولت در تاءمين اجتماعى منحصر به مسلمانان نيست ، به همين خاطر هزينه زندگى افراد ذمى كه در قلمرو دولت اسلامى زندگى مى كنند - اگر به علتى مثلا پيرى ، نتوانند كار كنند - از بيت المال تاءمين مى شود. سپس شيخ حر عاملى حديثى از حضرت على (عليه السلام ) نقل كرده است كه امام (عليه السلام ) بر پيرمردى درمانده كه گدايى مى كرد گذشت ، اميرالمؤ منين (عليه السلام ) پرسيد: اين چه وضعى است ؟ پاسخ داده شد: شخصى است نصرانى ، امام (عليه السلام ) فرمود: تا وقتى جوان بود از او كار كشيديد، اينك كه پير و درمانده شده طردش كرده ايد؟ مخارج او را از بيت المال بدهيد. (435)

در پايان بحث قابل يادآورى است كه قانون تاءمين اجتماعى به صورت گسترده در اسلام ، امرى است كه در هزارو چهارصد سال قبل پيش بينى شده و راه اجراى آن هم در نظر گرفته شده است . درست است كه قانون تاءمين اجتماعى در اسلام با آن وسعت ، بار سنگين مالى را روى دوش ‍ حكومت اسلامى گذارده و اداره زندگى مساكين ، يتيمان و از پا افتادگان اجتماع امر كوچكى نيست و رسيدگى به وضع معيشت آنان - متناسب با قتضيات زمان در سطح متعارف از جهات مختلفه مانند معاش ، بهداشت و فرهنگ با هزينه سنگينى كه در بر دارد - كار آسانى نمى باشد و لى در اسلام با پيش بينى دو پشتوانه زير، اين مشكل حل و آسان شده است .

الف - پشتوانه معنوى ، نصوص معتبره از آيات قرآن و روايات بسيارى كه از اولياء معظم اسلام در تقويت آن رسيده است .

ب - پشتوانه مادى براى تاءمين هزينه سنگين برنامه هاى تاءمين اجتماعى ماليات هاى اسلامى همچون زكات و خمس و صدقات ، مالهاى مجهول المالك و اموال بلا صاحب مى باشد. شارع مقدس اسلام پرداخت خمس و زكات را جزو و اعتقادات مسلمانها قرار داده است و متقابلا مسلمانها اداى آن را عبادت مى دانند و با قصد قربت مى پردازند، بى آنكه دهندگان زكات و يا خمس خود را تحت فشار ببينند، بدون آنكه مانند برنامه اجتماعى غروبى ها براى وصول آن جنجال آفرينى داشته باشند و تظاهرات عليه اجراى آن به راه بياندازند با رضايت و خشنودى آن را اداء مى كنند.

اسلام با چنين پشتوانه اى بزرگ و مهمى به مبارزه فقر برخاسته و براى ريشه كن كردن آن قيام كرده است ، به طورى كه با اطمينان مى توان گفت ساختن جامعه توحيدى بر اساس برنامه صحيح در سطح عمومى كه فقير و غنى در كنار يكديگر با الفت و صميميت زندگى كنند تنها از شريعت مقدس اسلام ساخته است و بس . اين طرحى است موفق و واقعيتى است مسلم كه تاريخ اسلام اين حقيقت را نشان داده و گواه صادق آن است .

بخش پايانى : آزمايش الهى موجب ثواب ها و عقاب ها

دنيا صحنه آزمايش است

از آنجا كه انسان در عالم آفرينش موجود برتر و اشرف مخلوقات شناخته شده و داراى امتيازاتى است كه به خلعت و لقد كرمنا بنى آدم (436) (ما فرزندان آدم را گرامى داشيم ) زيور يافته و لياقت رسيدن به كمالات عاليه را، با نيروى عقل و نطق و آزادى كه به او عطا شده ، پيدا نموده است ، البته پيمودن راه تكامل و رسيدن به مقام شامه انسانى آسان نييست ، چرا كه در اين راه مى بايست رنج ، مشقت تلخى ها و امتحانهاى بسيارى را تحمل نمود.

قرآن مجيد به مهمترين مساءله در زندگى بشر اشاره مى كند و مى فرمايد: آيا مردم گمان مى كنند، همين كه بگويند ايمان آورديم و اظهار شهادت به توحيد و رسالت نمايند، رها مى شوند و آزمايش نمى شوند احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا امنا و هم لا يفتنون (437)

اگر انسان در صحنه هاى مختلف زندگى امتحان نشود و استعدادهايش ‍ شكوفا نگردد تقوى و پاكى يا بى تقوايى و ناپاكى مشخص نمى گردد و در مقابل امواج خورشان آزمايش هاى سخت جز تلاش ، توكل و تكيه به لطف پروردگار راهى نيست .

آزمايش امت بعد از پيامبر (عليه السلام )

در نهج البلاغه آمده است : قام اليه رجل و قال : اخبرنا عن الفتنة و هل سالت عنها رسول الله فقال (عليه السلام ) لما انزل الله سبحانه قوله : الم احسب الناس ان تركوا ان يقولوا امنا و هم لا يفتنون علمت ان الفتنة لاتنزل بنا و سول الله (صلى الله عليه وآله ) بين اظهر نا فقلت : يا رسول الله ، ماهذه الفتنة التى اخبرك الله بها فقال : يا على ان امتى سيفتنون من بعدى فقلت : يا رسول الله او ليس قد قلت لى يوم احد حيث اسشتشهد من السلمين و حيزت عنى الشهادة فشق ذلك على فقلت لى : لبشر فان الشهادة من ورائك ، فقال تى : ان ذلك الذلك فكيف صبرك اذاك فقلت : يا رسول الله ليس هذا من مواطن الصبر، ولكنم من مواطن البشرى و الشكر و قال : يا على ان القوم سيفتنون بعدى باموالهم (438)

مردى در حضور اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به پاخاست و عرض كرد: يا اميرالمؤ منين ما را از فتنه خبر ده و آيه از رسول خدا كه درود خدا بر او و خاندانش باد در اين باره پرسشى كرده اى ؟ حضرت در پاسخش فرمود: چون آيه كريمه الم احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا امنا و هم لا يفتنون را خداوند فرو فرستاد (آيا مردم گمان گرده اند چون گويند ايمان آورديم ، بى آزمون رها مى شوند و آزمايش نمى شوند؟) دانستم مادامى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) در ميان ماست فتنه و بلاء فرو نمى آيد، پس عرض كردم يا رسول الله (صلى الله عليه وآله ) آن فتنه اى كه خدا تو را به آن آگاه كرده چيست ؟ فرمود: همانا امتم بعد از من (بر اثر كج انديشى ها) دچار فتنه و تبهكارى شوند. سپس گفتم : يا رسول الله مگر جز اين است كه در روز احد (439) آنگاه كه گروهى از مسلمانان به شهادت رسيدند و من از فيض شهادت بى نصيب ماندم و سخت بر من گران آمد، فرمودى : مژده باد تو را كه شهادت در پيش دارى ؟ پس پيامبر (صلى الله عليه وآله ) پاسخم داد: آرى ، بى گمان چنان است كه گفته ام ، هنگام شهادت شكيبايى تو چگونه خواهد بود؟ گفتم : اى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آنجا، نه جاى صبر و شكيبايى است كه جاى مژده و سپاسگزارى است (كشته شدن در راه خدا برايم فوز عظيم الهى است ).

پيامبر (صلى الله عليه وآله ) در ادامه سخن خويش فرمود: اى على به زودى مردم با امولشان دچار فتنه شوند (با ثروت و سرمايه هايش از راه حلال و حرام آزمايش مى گردند) با دين خويش بر پروردگار منت مى نهند و رحمت او را آرو مى كند و از خشم و قهرش احساس امنيت (در صورتى كه ايمنى از خشم خدا مانند نااميدى از رحمت او از گناهان بزرگ است ) و با شبهه هاى آلوده و دروغين و هوسهاى شهوت آفرين ، حرام خدا را حلال مى شمارند، شراب را آب انگور و روشه را هديه و ربا را خريد و فروش مى گويند. عرض ‍ كردم اى رسول گرامى در چه جايگاهى و مرتبه اى آنها را به حساب آورم ؟ مرتد بدانم يا گرفتار فتنه ؟ حضرت فرمود: در جايگاه آزمايش در دين . (440)

در تفسير آيه دوم از سوره عنكبوت - در روايتى از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) آمده است :

چون آيه شريفه احسب الناس ان تركوا ان يقولوا امنا و هم لا يفتنون نازل شد، قلت يا رسول الله ما هذه الفتنه ؟ قال (صلى الله عليه وآله ) يا على انك مبتلى بك و انك مخاصم فاعد الخصومة (441)

من به رسول خدا كه درود بر او و آلش باد گفتم آن فتنه (كه مردم به آن مبتلا مى شوند) چيست ؟ فرمود: امت به تو دچار فتنه و آزمون مى گردند و با تو خصومت مى كنند، پس خود را براى خصومت آماده كن .

مال دنيا منشاء شهوات

اگر چه خصومت هايى كه گاهى در جوامع بشرى مطرح مى شود غير مادى جلوه مى كند، ولى ريشه همه آنها به امور مادى برمى گردد. محبت دنيا كه در راءس گناهان قرار گرفته است و شامل حب مقام و شهوات جنسى ، جاه طلبى و برتربينى مى باشد. در ورايت كوتاهى از على (عليه السلام ) مى خوانيم المال مادة الشهوات (442) (پول و ثروت ماده اصلى خواسته هاى انسانى است .) فراهم شدن امكانات مادى و زينت هاى دنيوى براى انسان وسيله ايست بهر گونه شهوات اعم از مادى و معنوى .

در قرآن مجيد زينت زندگى دنيا، به فرزندان ، زنان زيبا، گنجها و ثروت ها از طلا و نقره ، مركب هاى گرانبها، زمين هاى زراعتى و مزارع سبز و خرم و دام فراوان تعبير شده است كه عموما از اموال و فرزندان تشكيل شده اند و قرآن كرارا به فتنه مال و اولاد هشدار داده است چرا كه از فتنه هاى خطرناك زندگى به شمار مى آيد. از خدا بخواهيم ما را از فتنه هاى گمراه كنند مال و اولاد حفظ فرمايد:

شهوات جمع شهوت : خواهش هاى نفسانى ، ميل شديد به چيزى داشتن اعم از ماديات و معنويات ، البته شهوات بيشتر تمايلات جنسى و مادى در ذهن معنى مى شود. به هر حال مال مى تواند سرچشمه سعادت و يا گناه باشد.

فلسفه آزمايش

آزمايش بندگان خدا براى تحقق يافتن نيات و صفات درونى آنها در مرحله عمل است . ممكن است خيلى ها در مقام ادعاء خود را برترين و مؤ من ترين بدانند و مجاهد و فداكار معرفى كنند. اما واقعيت در عرصه امتحان معلوم مى شود چه كسى راست و چه كسى دروغ مى گويد، قرآن مجيد به همين مفهوم اشاره مى فرمايد: ما كسانى را كه در گذشتند، آزموديم (و آنان را كه حاضرند بيازمائيم ) تا خدا راستگويان و دوغگويان را بنماياند، و لقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا و ليعلمن الكاذبين (443) بعضى از مفسرين گفته اند، عمار يا سر و جمعى ديگر از مسلمانان راستين ، با وجودى كه تحت فشار و شكنجه بى امان كافران قريش قرار داشتند، خود را حفظ كردند و در راه توحيد از خود استقامت و پايمردى نشان دادند و سرافزانه به راه خدا پرستى ادامه دادند.

به هر حال ، انسانها بعد از اظهار ايمان بگونه هاى مختلف آزمايش مى شوند و اين سنت هميشگى الهى آنان را در بر مى گيرد. هواپرستى ، محتب به مقام ، مال و فرزند هر يك موجى در زندگى پديد. مى آورد و طوفانى به پا مى كند و آدمى در برابر هر يك از اين علايق آزمايش مى شود، تا ناخالصى هايش از بين برود، همانگونه كه طلا در كوره آزمايش قرار مى گيرد.

در تفسير آيه سوره عنكبوت در حديثى چنين آمده است :

يفتنون كما يفتن الذهب هم قال مخلصون كما يخلص الذهب

آزمايش مى شوند، همانگونه كه طلا در آتش امتحان مى شود، پس از آن امام مى فرمايد: خالص مى شوند همانطور كه آتش ناخالص هاى طلا را مى برد و آن را از آلودگى (غش ) پاك مى كند (آزمايشها هم شما را خالص و پاك مى گرداند)

اميرالمؤ منان حضرت امام على (عليه السلام ) در نهج البلاغه مى فرمايد:

والذين بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة و لتغربلن غربلة و لتساطن سوط القدر حتى يعود اسفلكم اعلاكم و اعلاكم اسفلكم (444)

سوگند به خداوندى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله ) را به حق مبعوث فرمود؛ شما همگى در هم مى شويد و مورد آزمايش قرار مى گيرد و سپس ‍ غربال مى شويد، مانند محتويات ديگى جوشان زيرورو مى گرديد، آنچنان كه بالاى شما پايين و پايين شما بالا قرار مى گيرد.

اين سخنان را حضرت هنگامى فرموده كه مردم تازه با حكومت او بيعت كرده بودند.

آزمايش مال

انسان پيوسته در برابر جاذبه مال و فرزند قرار دارد، از جمله مواردى كه در زندگى براى آدمى پيش مى آيد، آزمايش مال است آنگاه كه خدا، وى را از امكانات و ثروت دنيا بهره مند مى كند در برابر امتحان قرار گرفته است ، در قرآن كريم مى خوانيم و اعلموا انما اموالكم و اولادكم فتنة (445) بدانيد اموال و فرزندان شما وسيله امتحان شما هستند.

حضرت امام زين العابدين (عليه السلام ) در صحيفه سجاديه مى فرمايد: خداوندا با وسعت مال و ثورت مرا آزمايش مفرما و لا تفتنى بالسعة و زندگى خالى از رنج و ملال به من عطا فرما و آن را همراه با تعب و زحمت پى در پى قرار مده .