اول:آن كه پيش نماز، غسل عيد را به جا آورد. و بعضى1012،
اين غسل را واجب دانستهاند. و اقوى استحباب است. و سنت است كه غيل را در زير سقف
بكند نه در زير آسمان، پيش از غسل بگويد: اللهم ايمانابك و تصديقا بكتابك و
اتباع سنه نبيك (صلىالله عليه وآله)، پس بسم الله
بگويد و غسل كند. و بعد از غسل بگويد: اللهم اجعله كفاره لذنوبى و طهر دينى
اللهم اذهب عنى الدنس.
دوم:آن كه خود رابه بوى خوش معطر سازد.
سيم:آن كه نماز در صحرا واقع شود؛ مگر در مكه معظمه كه سنت است كه هر كه در مكه
باشد، اين نماز را در مسجد الحرام به جا آورد.
چهارم:آن كه پياده، با پاس برهنه، در نهايت وقار، ذكر گويان به مصلى روند و در وقت
رفتن به مصلى، دعاهايى كه ماثور است را بخواند. و با اسلحه به مصلى رفتن مكروه است.
پنجم:آن كه مكان ايستادن و نشستن و محل سجود در اين نماز، زمين بى حايل باشد، يعنى
بر روى فرش و حصير و بوريا نماز نكند.
ششم:آن كه در هر يك از ركعت اول و دوم، تكبير ركوع را بگويد. و بنابر اين در ركعت
اول به غير تكبير احرام كه واجب است و پيش از قرائت است شش تكبير ديگر بعد از قرائت
و پيش از ركوع گفته مىشود؛ پنج واجب و يكى مستحب، و در ركعت دوم بعد از قرائت و
پيش از ركوع، پنج تكبير گفته مىشود؛ چهار واجب ويكى مستحب.
هفتم:آن كه در وقت گفتن هر يك از تكبيرات، هر دو دست را تا برابر رو بردارد.
هشتم:آن كه چون به جماعت گذارند، در وقت اراده نمودن نماز، موذن سه مرتبه
الصلاه بگويد.
دهم:آن كه در ركعت اول1013 بعد از حمد، سوره
سبح اسم و در ركعت دوم سوره والشمس بخواند.
يازدهم:آن كه پيش نماز و منفرد، فاتحه و سوره را بلند بخوانند، بلكه قنوت و ساير
اذكار را نيز بلند بخوانند.
دوازدهم:آن كه در قنوت بعد از هر تكبيرى از نه تكبير، اين دعا رابخواند:
اللهم اهل الكبرياء و العظمه، و اهل الجود و الجبروت، و اهل العفو و الرحمه، و
اهل اتقوى و المغفره اسالك بحق هذا اليوم الذى جعلته للمسلين عيدا و لمحمد صلى الله
عليه و آله و سلم ذخرا و شرفا و مزيدا ان تصلى على محمد و آل محمد، و ان تدخلنا فى
كل خير ادخلت فيه محمدا و آل محمد، و ان تخرجنا من كل سوء اخرجت منه محمدا و آل
محمد صلواتك عليه و عليهم، اللهم انا نسالك خير ما سالك به عبادك الصالحون، و نعوذ
بك مما استعاذ منه عبادك المخلصون.
سيزدهم:اگر عيد رمضان باشد، خطيب در اثناى خطبه ت آداب فطره دادن را به مردم بيان
كند و اگر عيد قربان باشد، شرايط قربانى و آداب آن بيان كند.
چهاردهم:آن كه مامومين متوجه شنيدن خطبه باشند و سخن نگويند. و حرف زدن در اين جا
حرام نيست، بلكه مكروه است.و هم چنين گوش دادن ايشان به خطبه و شنيدن آن لازم نيست،
بلكه جايز است در اثناى خطبه بروند.
پانزدهم:آن خطيب، ايستاده خطبه بخواند. و بعضى1014
آن را لازم دانستهاند. و احوط آن است كه ترك نشود. و هم چنين احوط آن است كه در
ميان دو خطبه، اندكى بنشيند. و بحتمل كه مستحب باشد كه پيش از دو خطبه اندكى در
منبر بنشيند، آن گاه برخيزد و متوجه خطبه خواندن شود.
شانزدهم:آن كه در وقت برگشتن از مصلى، از راه ديگر برگردند. و مخفى نماند كه سنت
موكد است كه در عيد رمضان، بعد از چهار نماز كه نماز شام و خفتن و صبح و شب عيد، و
نماز عيد باشد اين تكبير را بخواند:الله اكبر، الله اكبر لا اله الا الله و الله
اكبر الله اكبر و لله الحمد لله اكبر على ماهدنا.
و در عيد قربان هر كه در منى باشد، عقب پانزده نماز كه اولش ظهر روز عيد است و
آخرش صبح روز سيزدهم و در ساير شهرها، عقب ده نماز كه آن ظهر روز عيد است تا صبح
روز دوازدهم اين تكبيرات رابخواند:الله اكبر الله اكبر لا اله الا الله والله
اكبر الله اكبر و لله الحمد لله اكبر على ما هدنا و الله اكبر على ما رزقنامن بهيمه
الانعام و الحمدلله على ما ابلانا.
و بعضى1015، گفتن اين تكبيرات را واجب
دانستهاند. و اصح و مشهور استحباب است. و اقلش بعد از هر نماز، يك مرتبه است و اگر
مكرر بگويد، بهتر است. و اگر بعد از نوافل نمازهاى مذكوره نيز بگويد، خوب است.
و سنت است كه در عيد رمضان، پيش از رفتن به نماز افطار كند به شيرينى، و اگر خرما
باشد بهتر است. و افطار به تربت حضرت امام حسين (عليه السلام) جايز نيست. و در عيد
قربان بعد از برگشتن از نماز، به گوشت قربانى خود افطار كند.
فصل چهارم: در بعضى احكام كه متعلق به نماز عيد است
و در آن چند مساله است:
مساله اول:اگر كسى1016 بعضى از تكبيرات يا همه
تكبيرات را فراموش كند و به ركوع رود، بر او چيزى نيست و نمازش صحيح است. و بعضى1017
قضاى آن را بعد از نماز لازم دانستهاند. و اين ثابت نيست.
مساله دوم:اگر كسى شك كند در عدد تكبيرات ياقنوت، بايد بنا را بر اقل گذارد.
مساله سيم:جايز نيست كه ماموم اكتفا به تكبيرات و قنوت امام كند، بلكه بايد خود
تكبيرات را بگويد و قنوت را بخواند؛ زيرا كه امام همين متحمل قرائت مامومين مىشود
و متحمل تكبيرات و قنوت و ساير اذكار لازمه نمىشود.
مساله چهارم:هرگاه ماموم در اثناى تكبيرات و امام ملحق شود و بعضى تكبيرات رابا
امام در نيابد، يعنى هنوز بعضى تكبيرات را نگفته باشد كه امام به ركوع رود، لازم
است كه تا امام در ركوع است آن تكبيرات باقى مانده را به شتاب بگويد و بعد از هر
تكبيرى به مسماى قنوت اكتا كند و در آخر ركوع به امام ملحق شود. و اگر اين متعذر
باشد و نتواند كه تا امام در ركوع است همه را به جا آورد و به او ملحق شود، شيخ و
جمعى1018 بر آن اند كه بايد آن چه از تكبيرات و
قنوت را كه نمىرسد بگويد، ترك كند. ليكن اگر تواند كه تكبيرات را همه بگويد و قنوت
را ترك كند، بايد چنان كند، پس با امام ركوع كند و بعد از اتمام نماز، آن چه ترك
شده است را قضا كند.
و محقق1019 و بعضى بر آن اند كه قضاى آن لازم
نيست و نمازش صحيح است. و بعضى1020 احتمال
دادهاند كه اقتدا باطل شود؛ زيرا كه در اين صورت بعضى از واجبات نماز را با پيش
نماز ادراك ننموده است، پس اقتدا به هم مىخورد. لهذل بايد عدول به انفراد كند. و
ترجيح، خالى از اشكال نيست.
مساله پنجم:وقت نماز عيد از طلوع آفتاب روز عيد است تا زوال آفتاب.
هم چنان كه از بعضى اخبار1021 مستفاد مىشود،
سنت است كه بيرون رفتن از جهت نماز عيد بعد از طلوع آفتاب باشد، و شيخ1022
گفته است كه: سنت است كه پيش از طلوع آفتاب باشد. و مستحب است كه نماز عيد رمضان
اندكى ديرتر از نماز عيد قربان باشد.
و سبب استحباب اين تاخير آن است كه اخراج زكات فطره و افطار كردن كه در عيد رمضان
پيش از نماز مستحب است به عمل آيد. و اگر كسى نماز عيد را نكند تا زوال بشود و وقت
او بگذارد، قضا ندارد، بنابر اشهر و اقوى. و بعضى1023
گفتهاند كه: قضا كردن آن مستحاب است. و اين قول، ضعيف است. و بعضى1024
گفتهاند كه: اگر كسى در حال خطبه امام برسد، بايد چهار ركعت نماز به دو سلام به جا
آورد. و چيزى به اين مضمون رسيده، اما صحيح نيست و معلوم نمىشود كه اين چهار ركعت
چه نمازى خواهد بود.
و هر گاه ديدن ماه و شب عيد صابت نشود و در روز عيد ثابت شود، پس اگر پيش از زوال
ثابت شود، بايد مردمان نماز عيد را به جا آورند و اگر بعد از زوال ثابت شود، مشهور
آن است كه نماز عيد ساقط است. و بعضى1025
گفتهاند كه: روز ديگر، نماز عيد را مىكنند. و بعضى اخبار1026
دلالت بر اين قول دارد. و ظاهر آن است كه نماز كردن در روز ديگر بر سبيل استحباب،
مانعى نداشته باشد.
مساله ششم:كسى كه نماز عيد بر او واجب باشد، حرام است بر او كه بعد از طلوع آفتاب
روز عيد سفر كند. و بعد از طلوع صبح و پيش از طلوع آفتاب، سفر كردن او مكروه
است(امااگر پيش از طلوع صبح سفر كند، در آن حرمت و كراهتى نيست. و كسى كه نماز عيد
بر او مستحب باشد، سفر كردن او بعد از طلوع آفتاب مكروه است.)1027.
مساله هفتم:بعد از طلوع آفتاب روز عيد، مكروه است نافله گذاردن پيش از نماز عيد و
بعد از آن، مگر در مسجد حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) كه سنت است كه هر كه
در مدينه باشد و خواهد به نماز عيد رود، اول به مسجد حضرت رسول (صلى الله عليه و
آله و سلم) رود و دو ركعت نماز سنت بگذارد، آن گاه به مصلى رود.
و ظاهر آن است كه اين دو ركعت، نمازى است على حده كه مستحب است و نماز تحيت مسجد
نيست؛ زيرا كه از حديثى كه در اين باب1028 رسيده
فهميده مىشود كه هر كه در مدينه باشد چون خواهد به نماز عيد رود، سنت است كه اين
دو ركعت نماز را در مسجد حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) به جا آورد - هم
چنان كه آن حضرت چنين مىفرمود - و خواه در آن وقت درمسجد باشد يا در بيرون مسجد
باشد؛ يعنى اگر در بيرون مسجد باشد در وقت اراده كردن مصلى بايد به مسجد رود و اين
دو ركعت رابه جا آورد و آن گاه به مصلى رود. واگر اين دو ركعت نماز، نماز تحيت
مىبود، از براى كسى كه در مسجد باشد و خواهد بيرون رود مستحب نمىبود، از براى كسى
كه در مسجد باشد و خواهد بيرون رود مستحب نمىبود؛ زيرا كه نماز تحيت در وقت دخول
است نه در هنگام خروج. پس حمل كردن اين دو ركعت نماز بر نماز تحيت - هم چنان كه
بعضى1029 از متاخرين مرتكب شدهاند - راهى
ندارد.
مساله هشتم:هرگاه عيد در روز جمعه واقع شود، اصح و مشهور آن است كه هرگاه نماز عيد
را كرده باشد، دركردن و نكردن نماز جمعه مخير است. و بايد پيش نماز در خطبه نماز
عيد مردم رااخبار كند كه هركه به نماز عيد حاضر شده باشد، در نماز جمعه مخير است
اگر خواهد حاضر شود و اگر خواهد حاضر نشود.
واظهر واشهر آن است كه حضور امام جمعه به مسجد در ظهر واجب است كه اگر مردم جمع
شوند، نماز جمعه به جا آورد و اگر عدد نماز جمعه جمع نشود، ظهر را به جا آورد. و
بعضى1030 گفتهاند كه: امام نيز مثل مامومين در
حضور و عدم حضور مخير است و اين بعيد نيست.
مساله نهم:مكروه است كه منبر مسجد را به مصلى برند، بلكه سنت است كه مصلى منبرى از
خشت و گل بسازند.
مساله دهم:شش تكبير كه با ادعيه كه در ابتداى نماز يوميه مستحب است، در نماز جمعه
و عيدين نيز مستحب است.
مقصد سيم : درنماز آيات
يعنى خسوف و كسوف و زلزله و هر امر آسمانى كه موجب خوف غالب مردمان باشد، مثل
بادهاى سرخ و سياه و صاعقه كه خلاف عادت باشد و رعدهاى شديد و تاريك شدن هوا و
مانند آن. و شبههاى نيست در اين كه هر گاه يكى از اين امور حادث شود، نماز واجب
است و نماز همه به يك طريق است. و ما كيفيت و احكام اين نماز را در دو فصل بيان
مىكنيم:
فصل اول: در كيفيت اين نماز
بدان كه كيفيت نماز آيات كه خلاف و شبههاى در صحت آن نيست، دو طريق است:
طريق اول:آن كه ابتدا نيت كند، و واجب است كه در نيت، تعيين سبب آن نماز را بكند؛
يعنى تعيين كند كه نماز كسوف است يا خسوف است يا زلزله يا باد سياه وامثال آن. لهذا
به اين طريق نيت مىكند كه نماز كسوف مثلا مىكنم از جهت آن كه واجب است،قربه
الى الله، پس تكبير احرام مىگويد. و بعد از تكبير احرام، فاتحه و يك سوره
بخواند و به ركوع رود. چون سر بر دارد، باز حمد و سوره بخواند و به ركوع رود، و هم
چنين تا پنج نوبت. و چون سر از ركوع پنجم بردارد، سجود رود و دو سجده به جا آورد.
پس برخيزد و ركعت دوم را به طريق ركعت اول به جا آورد، و بعد از تشهد سلام دهد. و
اين طريق، افضل است از طريق دوم كه مذكور مىشود.
طريق دوم:آن كه در هر ركعت بعد از حمد، بعضى از سوره را بخواند و به ركوع رود. چون
سر از ركوع بردارد، از موضع قطع بعضى ديگر از آن سوره را بى حمد بخواند، و هم چنين
كند تا در ركوع پنجم هر يك از دو ركعت سوره تمام شود كه در هر ركعت، يك فاتحه و يك
سوره خوانده شود و در هر ركعت، يك سوره بر پنج ركوع تفريق شود.
و سنت است كه بعد از سر برداشتن از هر ركوع، الله اكبر
بگويد و دستها راتا برابر رو بردارد؛ مگر در ركوع پنجم و دهم. و چون سر از ركوع
بردارد، سمع الله لمن حمده بگويد، نه
الله اكبر. و سنت است كه پيش از هر ركوع جفتى، قنوت بخواند؛ يعنى پيش از
ركوع دوم و چهارم و ششم و هشتم و دهم. و اين طريقى است كه در آن شبهه و خلافى نيست
و اگر چه طريق اول افضل است. و سه احتمال ديگر است كه در صحت آن خلاف است:
اول:آن كه در يك ركعت به طريق اول عمل شود و در ركعت ديگر به طريق دوم.
دوم:آن كه در يك ركعت، جمع ميان اتمام سوره و تبعيض آن كند؛ يعنى در يك ركعت پيش
از ركوع اول يا پيش از هر يك از ركوع اول و دوم و سيم و پيش از ركوع پنجم تنها يا
پنجم و چهارم و يا پنجم و چهارم و سيم، سوره را بعد از خواندن حمد تمام كند و در
باقى ركوعها، يعنى چهار ركوع و بر ركوع يا سه ركوع يا دو ركوع، ابعاض يك سوره را
قسمت كند. به شررطى كه قبل از آن ركوعى كه سوره از سرگرفته مىشود، به قصد اتمام
نماز يا به قصد آن كه بر ركوع و بر ركوعهاى بعد از آن قسمت شود، حمد را بخواند؛
زيرا كه - بنابر اشهر و اقوى - هرگاه سوره را تمام كند و هنوز پنج ركوع تمام نشده
باشد، بعد سر برداشتن، اعاده حمد واجب است. و بنابر اين احتمال دارد كه در يك ركعت،
جمع ميان اتمام سوره و قسمت آن كند و در ركعت ديگر نيز چنين مىكند؛ يا به طريق اول
عمل مىكند يا به طريق دوم.
سيم:آن كه در صورت قسمت سوره هر گاه پيش از ركوعى بعضى از سوره را بخواند، چون سر
بردارد، از مواضع قطع شروع نكند، بلكه پيشتر يا پستر از همان سوره بخواند يا آن
سوره را ناتمام بگذارد و سوره ديگر را بخواند، يا بعضى از سوره را كه در ركوع پيش
خوانده بود، همان را به عينه اعاده كند؛ خواه آن بعضى، ابتداى سوره بود يا نه. و
اگر ابتداى سوره بوده، ياهمان بعضى را كه خوانده اعاده مىكند يا جميع سوره را
مىخواند. و در اين شق كه اعاده آن چند خوانده است بكند، حمد رانيز اعاده مىكند؛
مگر اين كه همه سوره رااعاده كند كه در اين صورت، محتمل است كه اعاده حمد لازم
نباشد، هم چنان كه بعضى1031 گفتهاند.
و مخفى نماند كه صحت ايت سه احتمال با شقوق مذكوره محل شبهه است. هر چند از بعضى
اخبار1032، صحت بعضى از آن احتمالات مفهوم
مىشود، ليكن عمل به آن مشكل است و بهتر آن است كه در صورت قسمت يك سوره بر پنج
ركوع قسمت شود به نحوى كه در ركوع پنجم تمام شود بى زياده و نقصان، تا در پنج ركوع
كه يك ركعت محسوب مىشود يك سوره خوانده شده باشد. پس اولى و احوط آن است كه به يكى
از اين دو طريق اول عمل شود.
و بدان كه مستحبات اين نماز به سواى آن چه مذكور شد از تكبيرات و قنوتها، چند امر
ديگر است:
اول:باند خواندن قرائت و اذكار، خواه اين نماز در روز واقع شو يا در شب.
دوم:خواندن سورههاى طويل، هر گاه وقت، گنجايش آن را داشته باشد؛ مگر آن كه نماز
به جماعت گذارده شود و بر مامومين طول دادن شاق باشد، كه در اين صورت به سورههاى
كوتاه اكتفا كردن اولى است.
سيم:به جماعت گذاردن اين نماز، خواه همه قرصها گرفته باشد يا بعضى. و اين بابويه1033
بر آن است كه اگر بعضى از قرص گرفته باشد، به جماعت گذاردن جايز نيست. و گويا مراد
او اين باشد كه تاكيد استحباب جماعت كه در صورت گرفتن همه قرص است، و در صورت گرفتن
از قرص نيست، نه اين كه اصلا مشروع نباشد.
چهارم:گذاردن آن در مسجد، در موضعى كه سقف نداشته باشد.
پنجم:مساوى بودن زمان هر يك از ركوع و سجود و قنوت با زمان قرائت؛ يعنى زمان هر يك
از ركوع و يك سجود و يك قنوت، مساوى زمان قرائت باشد.
ششم:طول دادن نماز به قدر زمان كسوف و خسوف.
هفتم:آن كه اگر پيش از تمام انجلا از نماز فارغ شود، نوبت ديگر نماز را اعاده كند.
و بعضى1034، اعاده را در اين صورت واجب
دانستهاند. و بعضى1035 حرام. و اقوى استحباب
است.
فصل دوم: در بعضى امور و احكامى كه متعلق به اين نماز است
و در آن چند مساله است:
مساله اول:اول وقت نماز خسوف و كسوف، ابتداى گرفتن ماه و آفتاب است و آخر وقت
نماز، تمام شدن و انجلا است. و بعضى1036 آخر وقت
را1037 ابتداى شروع در انجلا مىدانند. و اول
اصح است.
و اگر بعد از كسوف يا خسوف قرص آفتاب يا ماه غروب كند يا لبر آن را بپوشاند يا به
جهت طلوع آفتاب ماه از نظر مخفى شود، در اين صورت وقت نماز باقى است تا علم به تمام
انجلا به هم رسد. و مادامى كه يقين به آخر انجلا به هم نرسد، نماز به نيت ادا
مىتوان كرد.
و اگر در اين صورت دونفر از اهل رصد كه عادل باشند خبر دهند كه مدت مكث خسوف و
كسوف چه قدر است، ظاهر آن است كه بايد به قول ايشان رجوع نمود.
و هم چنين اگر در ابتداى خسوف يا كسوف، به جهت يكى از اسباب مذكوره قرص ديده نشود
ودو نفر مذكور اخبار كنند كه فلان وقت، كسوف و خسوف متحقق مىشود، بايد به قول
ايشان عمل شود و نماز را به جا آورد؛ زيرا كه قرائن و شواهد حال، دلالت بر صدق قول
ايشان مىكند، نظر به اين كه مشاهده شده است كه اخبارى كه ارباب رصد از خسوف و كسوف
مىكنند، غالب او قات مطابق واقع است و تخلف از آن در غايت ندرت است.
و اگر يك نفر خبر از كسوف و خسوف دهد، اگر از قول او علم از براى سامع هم رسد،
بايد به قول او عمل كند والا فلا. و حاصل آن است كه اگر دو نفر عادل از اهل صناعت
خبر دهند يا علم از براى مكلف به هم رسد، به هرنحوى كه باشد، لازم است كه به مقتضاى
آن عمل كند.
مساله دوم:اگر زمان مكث خسوف يا كسوف اندك باشد به حيثيتى كه مجال اقل نماز در آن
نباشد، در اين صورت نماز ساقط است. وبعضى1038
گفتهاند: اگر وقت آن گنجايش يك ركعت داشته باشد، واجب است كه نماز گذارده شود و
الا فلا. و اول اصح است.
مساله سيم:نماز زلزله در تمام عمر ادا است، پس در هر وقت گذارده شود و اگر چه مدتى
از وقت زلزله گذشته باشد، به نيت ادا بايد گذارده باشد.
و و قت نماز در ساير امور آسمانى كه موجب ترس باشد، چون بايد سياه و سرخ و صيحه و
ظلمت و صاعقه وامثال آن، از ابتداى شروع شدن آن است تا وقتى كه بر طرف شود. و بنابر
اين اگر وقت گنجايش نماز را نداشته باشد، نماز ساقط است.
و بعضى1039 بر آن اند كه حكم آن مثل نماز زلزله
است كه وقت آن تمامى عمر است و هرگز نماز آن ساقط نمىشود. و اصح است.
مساله چهارم:اگر كسى نماز كسوف و خسوف را ترك كند تا وقت آن فوت شود، پس اگر تمام
قرص آفتاب يا ماه گرفته باشد، قضا بر او واجب است؛ خواه مطلع بر آن شده باشد يا نه
- به اين طريق كه در خواب بوده يا بيدار بوده و در جايى بوده كه واقف نشده تا تمام
انجلا شده باشد - و خواه در صورت مطلع شدن از روى عمد ترك كرده يا از روى سهو و
فراموشى.
و اگر بعضى از قرص ماه گرفته باشد، مشهور آن است كه اگر مطلع بر آن شده باشد و ترك
كرده باشد، قضا بر او واجب است؛ خواه از روى عمد ترك كرده باشد يا از راه نسيان و
فراموشى. و اگر بر آن مطلع نشده باشد، قضا بر او لازم نيست.
و شيخ1040 بر آن است كه در اين صورت، يعنى صورت
گرفتن بعضى از قرص، بر كسى كه مطلع شود و فراموش كند، (قضا لازم نيست)1041.
و سيد مرتضى1042 بر آن است كه در اين صورت،
مطلقا قضا لازم نيست، خواه بر آن مطلع شود يا نه.
و احوط واولى قول مشهور است.
و اگر كسى نماز زلزله را ترك كند، پس اگر بر مطلع شده باشد و عمدا و سهوا آن را
نكرده باشد، بايد آن را به نيت ادا هر وقت از مدت عمر او كه اتفاق افتد به جا آورد.
و اگر بر آن آن مطلع نشده باشد، علامه و بعضى1043
ديگر گفتهاند كه: در اين صورت نماز ساقط است. و اين بعيد نيست، ليكن احوط آن
گذارده شود در هر وقت كه اتفاق افتد به نيت ادا.
و اگر كسى نماز ساير آيات سماويه از بادهاى سرخ و سياه و ظلمت شديد و صحيه و صاعقه
رانكند تا وقت آن درگذرد، اگر بر آن مطلع نشده باشد، قضا بر او لازم نيست و اگر
مطلع شده و از روى عمد و سهو نماز را ترك كرده باشد، مشهور آن است كه قضا لازم است.
و خلاف شيخ و سيد در اين جا نيز جارى است. و احوط عمل به مشهور است.
مسأله پنجم:اگر وقت اين نماز با وقت يكى از نمازهاى پنج گانه جمع شود، پس اگر وقت
يكى مضين باشد و وقت ديگرى موسع، اول مضيق را به جا آورد و اگر وقت هر دو مضيق
باشد، اول نماز يوميه را بكند و اگر هر وقت هر دو موسع باشد، مخير است كه هر يك را
كه خواهد تقديم كند.
و هم چنين است حكم، اگر اين نماز با نماز واجب ديگر در وقت جمع شود، چون نماز ميت
و نماز طواف واجب و امثال آن. واگر در اثناى اين نماز، وقت يكى از نمازهاى يوميه
داخل شود، پس اگر وقت نماز يوميه مضين نباشد، جايز نيست كه آن نماز را قطع كند.
و ابن بابويه1044 گفته: با وجود وسعت وقت نماز
يوميه، جايز است، بلكه واجب است كه نماز را قطع كند - هر گاه وقت آن مضيق نباشد - و
نماز يوميه را به جا آورد و بعد از فارغ شدن از آن، اين نماز رااز آن جا كه قطع
كرده به اتمام رساند. و اين قول ضعيف است.
و اگر در اثناى اين نماز وقت نماز يوميه مضيق شود، بايد اين نماز راقطع و به نماز
يوميه مشغول شود و چون از آن فارغ شود، از آن جا كه قطع كرده به اتمام رساند، بنابر
اظهر.
و بعضى1045 از مجتهدين بر آن اند كه بعد از
فراغ از نماز يوميه بايد اين نماز را از سر گيرد و بناگذاشتن از موضع قطع، جايز
نيست.
و اگر وقت اين نماز با وقت نماز يوميه جمع شود و وقت يوميه مضيق باشد، لهذا مكلف
مشغول نماز يوميه شود و در اثناى آن تمام انجلا حاصل شود و وقت نماز خسوف با كسوف
فوت شود، پس اگر مكلف در تاخير نماز كسوف يا نماز يوميهه تقصير نكرده باشد، نماز
كسوف بر او واجب نيست1046. و اگر تقصير در نماز
كسوف كرده باشد، يعنى با وجود اطلاع بر كسوف نماز آن را نكرده تا وقت نماز يوميه
مضيق شده، قضا بر او لازم است مطلقا، يا وجود گرفتن همه قرص بنابر خلافى كه مذكور
شد. واگر تقصير در نماز يوميه كرده باشد نه در نماز كسوف، مثل اين كه در اول وقت
نماز يوميه، كسوفى نباشد و مكلف به جهت وسعت وقت يوميه آن را در اول وقت به جا
نياورده و چون وقت آن مضيق شود كسوف شود، در اين صورت بعضى1047
قضا را لازم دانستهاند. و بعضى1048 ساقط
دانستهاند. و اين اصح است. و هر گاه تاخير يوميه به جهت عذرى باشد چون حيض يا بى
هوش يا خواب يا خوف و امثال آن، بلا شبهه قضاى آن لازم نيست.
و هر گاه وقت اين نماز با وقت نافله شب يا غير آن از نوافل جمع شود، اولى تقديم
اين نماز است و اگر چه نافله بيرون رود. و در صورت بيرون رفتن وقت نافله، اگر
خواهد، بعد از وقت آن را قضا كند.
مسأله ششم:اگر كسى عذرى داشته باشد و مضطر باشد، مىتواند اين نماز رادر پشت چارپا
در حال راه رفتن به جا آورد و بدون عذر، به جا آوردن آن در وقت پياده راه رفتن يا
بر پشت مركب جايز نيست. و ابن جنيد1049 آن را
جايز دانسته است. و اين ضعيف است.
مسأله هفتم:هر گاه اين نماز به جماعت گذارده شود و ماموم پيش از ركوع اول يا در
اثناى آن ملحق به امام شود، آن ركعت را دريافته است. و اگر به امام ملحق نشود تا سر
از ركوع اول بردارد، آن ركعت از او فوت شده است و نمىتواند در باقى ركوعها به آن
اقتدا كند1050؛ زيرا كه بعد از فارغ شدن امام از
ركوعهاى آن ركعت و سجود رفتن، اگر ماموم خواهد ركوعى را كه با امام در نيافته است
به جا آورد، به سجود امام نمىرسد و اگر با امام به سجود رود، همه ركوعها را به جا
نياورده خواهد بود وامام هم كه متحمل ركوع ماموم نمىشود.
و بعضى1051 گفتهاند: جايز است كه بعد از
سربرداشتن امام در هر يك از ركوعهاى ركعت اول، ماموم به او اقتدا كند. و چون امام
به سجود رود، ماموم با او به سجود نرودت بلكه صبر كند تا اما به ركعت دوم برخيزد و
چون به ركوع اول ركعت دوم رود ماموم نير با او به ركوع رود و نماز خود را تمام كند.
(و هم چنين متابعت او كند تا پنج ركوع ركعت اول تمام شود. و آن گاه به سجود رود و
سجده به جا آورد و برخيزد و به امام ملحق شود و در باقى ركوعهاى امام او را متابعت
كند. و چون امام به سجود رود و او باقى ركوعهاى خود را به جا آورد، آن گاه به سجود
رود)1052 و اين قول، ضعيف است و دليلى ندارد.
مسأله هشتم:هر گاه دو نماز آيات در يك وقت جمع شوند، چون نماز كسوف و نماز ظلمت
شديد يا مانند آن، يا زلزله يا كسوف يا آيتى ديگر در يك وقت واقع شود، در اين صورت
اگر وقت، گنجايش هر دو را داشته ابشد، مخير است كه هر يك را خواهد تقديم كند. و اگر
وقت وسعت هر دو را نداشته باشد، پس اگر يكى از آن دو زلزله باشد كه در مدت عمر توان
آن را به جا آرود، بايد ديگرى را تقديم نمود و اگر هر دو غير زلزله باشند، چون كسوف
و باد سرخ يا سياه و مانند آن، ظاهر، تقديم نماز كسوف است.
مسأله نهم:اين نماز بر هر مكلفى واجب است؛ خواه مرد باشد؛ خواه زن و خواه آزاد
باشد و خواه حاضر باشد و خواه مسافر.
مقصد چهارم: در بيان احكام نمازى كه به اجاره واجب شود
بدان كه اگر بر ذمه شخصى نماز واجبى باشد، واجب است كه وصيت كند كه شخصى رااجاره
كنند كه نمازهاى او رابه نيت قضا به جا آورد؛ مگر در نمازهايى كه بر پسر بزرگ واجب
است و او را پسرى باشد، كه قضاى آن نمازها بر پسر است و احتياج به وصيت نيست. بلى،
اگر وصيت كند، از پسر ساقط مىشود. و نمازى كه بر ذمه پدر است و بر پسر واجب است
هرگاه پسر بر آن مطلع نباشد، بر پدر واجب است كه او را از آن مطلع سازد.
و حق آن است كه اعاده نماز، مشروع و صحيح است، هم چنان كه سابقا مذكور شد.
و شخصى راكه به اجاره مىگيرند به جهت قضاى نماز ميت، بايد اصول دين خود را به
دليل داند و مسايل ضرورى طهارت و نماز رااز مجتهد حى اخد كرده باشد و عادل باشد، يا
كسى كه او را به اجاره مىگيرد و علم داشته باشد كه او آن نماز را به جا مىآورد. و
بايد عاجز از بعضى افعال نماز، چون قيام و سجود و امثال آن نباشد. و وجه اجاره كه
ميت وصيت كرده باشد، بايد از ثلث تركه او اخراج كنند.
و اگر ميت، وصيت نكرده باشد، بر ورثه واجب است كهاز براى او نماز استيجار كنند و
وجه آن را متروكات وى اخراج كنند. و چون اجير از جانب زن مرد باشد1053
يا بالعكس، مخير است ميان جهر و اخفاف. ليكن اگر زن اجير مرد باشد و خواهد جهر
نمايد، بايد صداى او را نامحرم نشنود، هم چنان كه سابقا مذكور شد.
و بر اجير لازم نيست كه بعد از وقوع اجاره1054،
هميشه يا غالب اوقات مشغول قضا كردن نماز ميت باشد، بلكه كافى است كه در بعضى اوقات
به جا آورد؛ به نحوى كه در عرف بگويند كه اشتغال به آن عمل دارد. و جايز است كه دو
نفر و زياده را به جهت نماز يك نفر اجاره بگيرند، اما - هم چنان كه سابقا اشاره به
آن شد - بايد وقت نماز هر يك از ايشان معين باشد تا ديگرى در آن وقت، قضاى نماز آن
ميت رابه جا نياورد، بلكه در غير آن وقت به جا آورد تا نماز ميت به ترتيب قضا شود.
مقصد پنجم : در نمازهايى كه به نذر يا شبه آن كه عهد و قسم
باشد واجب شود
و در آن چند مسأله است:
مسأله اول:هر گاه كسى نماز به هياتى مشروع، چون نماز يوميه يا نماز جعفر طيار يا
نماز شب و مانند آن را نذر كند، واجب است كه آن را به عمل آورد. پس اگر نذر او مطلق
باشد، يعنى مقيد به مكان يا زمان معين معينى نباشد، در هر مكان و هر زمان كه خواهد
مىتواند به جا آورد. و اگر مقيد به زمان معينى نباشد، در هر مكان و هر زمان كه
خواهد مىتواند به جا آورد. و اگر مقيد ره زمان به زمان معينى باشد، واجب است كه در
آن زمان به عمل آيد؛ خواه از براى آن زمان ترتيبى باشد و خواه نباشد. پس اگر عمدا
آن نماز را در آن زمان ترك كند و به جا نياورد، واجب است كه آن را قضا كند كفاره
نيز بدهد. و اگر به جهت عذرى، چون فراموشى يا غير آن، آن را ترك كند، بايد قضا كند
و كفاره نيز بدهد. و اگر به جهت عذرى، چون فراموشى يا غير آن، آن را ترك كند، بايد
قضا كند و كفاره بر او لازم نيست. و اگر مقيد به مكان مخصوصى باشد، پس اگر آن مكان
مزيتى داشته باشد، لازم است كه نماز در آن مكان به عمل آيد و اگر مزيتى نداشته
باشد، بعضى1055 گفتهاند: وفا بر آن لازم نيست؛
يعنى واجب نيست كه آن را در آن مكان معين به جا آورد، بلكه در هر موضعى مىتواند آن
را به عمل آورد. و اقوى آن است كه فرقى ميان مكان و زمان نيست. پس هم چنان كه عمل
كردن به مقتضاى نذر در زمان معينى كه مزيت نداشته باشد واجب است، در مكان معينى كه
مزيت نداشته باشد نيز چنين است.
و اگر نذر كند كه در زمان يا مكانى كه مزيت داشته باشد نماز را به جا آورد و نماز
را در آن وقت يا مكان نكند و در وقت يا مكانى به جا آورد كه مزيت آن زيادتر باشد،
يا نذر در زمان و مكانى كرده باشد كه مزيت نداشته باشد و آن را در وقت يا مكانى به
جا آورد كه مزيتى داشته باشد، بعضى برآنند كه آن نماز صحيح است و نذر به عمل آمده
است و اغلب آن است كه نذر به عمل نيامده است و لازم است كه در وقت و مكانى به عمل
آيد كه متعلق نذز است.
مسأله دوم:اگر كسى نذر كند كه نمازى به هيات مشروع در وقت يا مكان يا حالى غير
شرعى به جا آورد آن نذر باطل است و منعقد نمىشود، مثل ايت كه نذر كند كه نماز عيد
يا كسوف را در غير وقت عيد كسوف بگذارد يا نذر كند كه نمازى را در مكان مغصوب يا
جامه مغصوب يا بى وضو به جا آورد.
مسأله سيم:در صحت نذر1056 نماز1057
شرط است كه كيفيت آن نماز مخالف كيفيات نمازهايى كه شرع رسيده نباشد، پس اگر كسى
نذر كند كه دو ركعت نماز به چهار ركوع يا پنج ركعت نماز به يك سلام به جا آوردن آن
نذر باطل است.
و اگر نذر دو ركعت نماز كند يا چهار ركعت يا سه ركعت صحيح است و بايد هر يك از آن
دو ركعت و چهار ركعت و سه ركعت را به يك سلام به جا آورد. و اگر نذر يك ركعت كند،
اقوى صحت است؛ زيرا كه نماز يك ركعتى در شرع وارد شده است.
و اگر نذر عددى كند كه مجموع به يك سلام جايز نباشد، ليكن آن نذر بر سبيل اطلاق
باشد، يعنى تعيين عدد سلام آن را نكرده باشد و ممكن باشد كه به كيفيت مشروع به عمل
آيد، نذر او صحيح است و بايد به هيات به عمل آورد. مصل ايت كه نذر مطلق كند كه شش
ركعت يا ده ركعت يا بيست ركعت نماز بگذارد و بايد دو ركعت، دو ركعت بخواند يا چهار
ركعت، چهار ركعت يا بعضى رادو ركعت و بعضى را چهار ركعت.
و بالجمله، آن را به كيفيت مشروعى به جا آورد تا آن عدد تمام شود. و اگر پنج ركعت
مطلق نذر كند، يك دو ركعتى و يك سه ركعتى به جا آورد. و اگر نمازى مطلق نذر كند و
تعيين عدد ركعت نكند، مثل اين كه بگويد: لله على ان اصلى،
منصرف به دو ركعت مىشود؛ پس قدر واجب آن است كه دو ركعت به جا آورد. و عهد و قسم
در احكام مذكوره مصل نذر است.
مسأله چهارم:اگر شخصى نماز واجب مثل يكى از نمازهاى پنج گانه را نذر كند، نذر او
صحيح است و وجوب آن موكد مىشود. پس اگر به جا نياورد، كفاره بر او واجب است. و چون
كفاره دهد، گناه مخالف نذر تخفيف مىيابد، اما گناه ترك نماز به حال خود باقى و به
كفاره دادن تخفيف نمىيابد.
مسأله پنجم:اگر كسى نذر كند كه سجده به جا آورد، نذر او صحيح است. و اگر نذر كند
كه ركوعى يا تكبير احرام تنها رابه جا آورد، نذر او باطل است.
مسأله ششم:جميع آن چه مراعات آن در نماز يوميه لازم است، در نمازى كه نذر شده باشد
نيز مراعات آن لازم است، خواه از شروط باشد، چون طهارت از حدث و خبث و استقبال قبله
و اباحت مكان و لباس و ستر عورت و مانند آن؛ خواه از اجزا يا اركان باشد، چون تكبير
احرام و قرائت و ركوع و سجود و غير آن. و اگر يكى از اين امور را در نذر خود استثنا
كند و قصد كند كه نماز بدون آن واقع شود، نذرش باطل است.
مسأله هفتم:حقيقت نذر، لازم ساختن چيزى است و خود به صيفه لله
على.
و عهد، لازم ساختن چيزى است بر خود به صيغه عاهدت الله يا
على عهد الله. و قسم، لازم ساختن چيزى است برخود به صيغه و
الله و بالله و امثال آن از اسماء يا صفات مخصوصه پرودگار.
پس هر شخص كه بالغ و عاقل باشد و به يكى از اين سه ضعيف نمازى را بر خود واجب كند،
بايد آن را به جا آورد. واقوى و مشهور آن است كه وقتى نذر يا عهد يا قسم لازم
مىشود كه به صيغه عربى باشد، به نحو مذكور. مثل اين كه در صيغه نذر نماز بگويد:
لله على ان اصلى كذا و در عهد بگويد: عاهدت الله ان اصلى
كذا و در قسم بگويد: والله اصلى كذا؛ پس اگر اين
صيغههاى مخصوصه را نگويد و در دل خود نذر كند، يا به فارسى نذر كند، مثل اين كه
بگويد: از براى خداست بر من كه چهار ركعت نماز بگذارد،
بنابر مشهور و اقوى وفاى به آن نذر لازم نيست، و اگر چه احوط و اولى آن است كه به
آن وفا كند.
و بدان كه نذر و عهد بر دو قسم است:
يكى نذر و عهد مطلق - هم چنان كه مذكور شد - و ديگرى معلق به شرط؛ مثل اين كه نذر
كند كه اگر مريض او شفا بايد يا مسافر او بياده، ده ركعت نماز بگذارد و صيغه را به
اين طريق جارى سازد كه ان شفى الله مريض او قدم مسافرى لله على ان
اثلى كذا.
حق و مشهور آن است كه هر دو قسم از نذر و عهد، صحيح است و وفا به آن لازم است. و
بعضى1058 بر آناند كه نذرى كه صحيح است و وفاى
به آن لازم است، قسم دوم است نه اول. و اين ضعيف است.
و مىبايد شرطى كه نذر نماز را بر آن معلق مىسازد متضمن معصيت نباشد. پس اگر
بگويد كه: اگر مرا ميسر شود كه شراب بخورم يا فلان مسمان را بكشم يا بر فلاان فعل
حرام ظفر يابم، لله على ان اصلى كذا،نذر او باطل است و بر
او نمازى واجب نمىشود؛ مگر اين كه قصد او از اين صيغه، زجر نفس و بازداشتن خود
باشد از افعال مذكوره كه در اين صورت، نذر او منعقد مىشود و اگر مباشر يكى از
افعال مذكوره شود، بايد آن نماز را به جا آورد.
مسأله هشتم:اگر كسى نذر كند كه دو ركعت يا بيشتر از نمازهاى نافله را به جا آورد،
بعضى1059 بر آناند كه لازم است كه در هر ركعت
بعد از حمد سوره بخواند؛ هر چند در نافله سوره واجب نيست. و اين ثابت نيست.
مسأله نهم:اگر شخصى نذر كند كه هر روز مثلا دو ركعت نماز كند، و يك روز عمدا ترك
كند، واجب است كه كفاره نذر را بدهد و لازم نيست كه ديگر آن نماز را بگذارد؛ زيرا
كه چون عمدا يك روز را ترك كرده، نذر او برطرف شد و كفاره لازم شد، پس نذر او ديگر
باقى نيست.
و مخفى نماند كه بعضى ديگر احكام است كه متعلق به نذر است كه در كتاب نذر مذكور
است و ذكر آن مناسب اين رساله نيست.
و بدان كه از نمازهاى واجبى اى كه در اين جا بيان نكرديم، يكى نماز ميت است كه
سابقا در مبحث احكام ميت مذكور شد و ديگرى نماز طواف است كه محل بيان آن كتاب حج
است و ذكر آن در اين جا مناسب نيست.
مطلب ششم: در نمازهاى سنتى
بدان كه نمازهاى سنتى بسيار است و در كتب فقه و ادعيه مذكور است. و اشهر نمازهاى
سنتى، نماز نوافل يوميه است كه به تفصيل مذكور شد. و ما در اين جا چند نماز سنتى
ديگر كه شهرت آن بيشتر و اهتمام در به جا آوردن آن زيادتر است را بيان مىكنيم:
اول:نماز طلب باران كه آن را نماز استسقا گويند. و اين نماز سنت است در وقتى كه
باران كم آيد و آب چشمهها و چاهها كم شود. و گذاردن اين نماز به جماعت و فردا
جايز است، اما به جماعت افضل است.
و سنت است كه چون اراده اين نمازكنند، امام مردم را امر به توبه از گناهان كند و
امر كند كه سه روز را از روزه بدارند و در روز سيم به صحرا روند اگر در مكه نباشند.
و اگر در مكه باشند، افضل آن است كه اين نماز را در مسجد الحرام گذارند. و افضل آن
است كه روز سيم كه به نماز بيرون مىروند، روز جمعه يا روز دوشنبه باشد. و بايد در
وقت بيرون رفتن، پاى برهنه باشند و با سكينه و وقار و خضوع و انسكار، سرها به زير
افكنده، ذكر گويان و استغفار كنان به صحرا روند. و بايد موذن، عصايى به دست رفته
پيش روى امام برود. و بايد مردان پير و زنان پير و اطفال و چهار پايان را با خود
ببرند و كودكان را از مادران جدا سازند و زنان جوان را همراه نبرند.
و بعضى1060 گفتهاند كه: ظلمه و مخالفان ملت را
همراه نبرند، و اولى آن است كه اگر حاضر شوند، مانع ايشان نشوند؛ زيرا كه حق تعالى
ضامن روزى جميع بندگان خود است؛ چه از مسلم و چه از كافر و چه از خوب و چه از بد.
پس هر كه روزى خود رااز حق تعالى بطلبد، رد او را نمىكند، و حكايت1061
جارى ساختن حق تعالى رود نيل را به دعاى فرعون مشهور است.
و وقت اين نماز از طلوع آفتاب است تا زوال. و ظاهر آن است كه اين وقت، افضل اوقات
باشد، و اگر چه باكى نيست در گذاردن آن هر وقت از روز كه اتفاق افتد. و در وقت
نماز، موذن سه نوبت الصلاه گويد.
و كيفيت اين نماز مثل نماز عيد است كه مذكور شد؛ مگر اين كه قنوتهاى اين نماز
بايد متضمن استغفار از گناهان و طلب رحمت و باران باشد. و بهترين دعاها دعاى نوزدهم
صحيفه كامل است.
و اگر در قنوت، اين دعا را بخواند خوب است: اللهم اسق عبادك و بهائمك و انشر
رحمتك و احى بلادك الميته.
و سنت است كه حمد و سوره و اذكار و قنوتها را بلند بخواند. و چون امام از نماز
فارغ شود، بر منبر بالا رود و رداى خود را بگرداند، به اين طريق كه جانب راست را به
جانب چپ آورد و بر عكس.
و بعضى1062 گفتهاند كه: امام سه مرتبه ردا
مىگرداند: بعد از فارغ شدن از نماز و بعد از بالا رفتن به منبر و بعد از فراغ از
دو خطبه. و به هر تقدير، چون به منبر رود رو به قبله كند و با آواز بلند، صد مرتبه
الله اكبر بگويد و بعد از آن، رو به جانب راست كند صد نوبت
سبحان الله بگويد، سپس رو به جانب چپ كند و صد نوبت لا اله
الا الله بگويد، پس رو به مردم كند و صد مرتبه الحمد لله
بگويد.
و فقها گفتهاند كه: مردم در اين ذكرها با امام موافقت كنند؛ هر چند مستند آن به
نظر نرسيده، پس دو خطبه بخواند و مبالغه كند در دعا و استغفار و طلب رحمت و باران.
و بعضى1063 گفتهاند: ذكرهاى مذكوره رابعد از
دو خطبه بخواند، و اولى تقديم ذكرهاست بر دو خطبه، و اگر چه تاخير هم مانعى ندارد.
و مستحب است كه اگر در اجابت دعا تاخير شود، نوبت ديگر بيرون روند و اگر پيش از
بيرون باران بيايد، بيرون رفتن را موقوف كنند. و اگر بعد از بيرون رفتن پيش از نماز
باران بيايد، نماز را ترك كنند. و در هر صورت، سنت است كه نماز شكر را به جا آورند.
و اگر در اثناى نماز باران بيايد، نماز راتمام كنند، اما باقى افعال از خطبه و
اذكار ساقط است.
دوم:نماز نافله ماه رمضان است، و آن هزار ركعت است زايد بر نوافل مرتبه نوافلى كه
مخصوص هر يك از شبها و روزها وارد شده. و حق و مشهور آن است كه اين هزار ركعت به
طريقى كه مذكور مىشود مستحب است از براى هر مكلفى؛ خواه روزه بدارد و خواه روزه
ندارد.
و بعضى1064 نسبت به ابن بابويه دادهاند كه او
اين نماز را مشروع نمىداند. و كلام او صريح در نفى مشروعيت نيست. و به هر تقدير،
شبهه در مشروعيت و استحباب آن نيست.
و كيفيت گذاردن آن به دو طريق است:
طريق اول:آن كه از شب اول تا بيست شب، هر شب بيست ركعت به جا آوردن:
هشت ركعت بعد از نماز شام و دوازده ركعت بعد از نماز خفتن يا بر عكس؛ يعنى دوازده
ركعت در ميان شام و خفتن و هشت ركعت بعد از خفتن. و در شب نوزدهم، صد ركعت بر مقررى
آن شب زياد مىكند كه مجموع آن چند در بيست شب به عمل آمده، پانصد ركعت باشد. و
پانصد ركعت باقى مانده را در ده شب آخر، خر شبى سى ركعت به جا مىآورد؛ هشت ركعت
بعد از نماز عشا و بيست و دو ركعت بعد از نماز خفتن (يا بر عكس؛ يعنى بيست و دو
ركعت بعد از نماز شام و هشت ركعت بعد از نماز خفتن)1065
و در هر يك از شب بيست و يكم و بيست و سيم، صد ركعت بر مقررى مىافزايد، كه مجموع
آن چه در ده شب آخر به عمل آمده، باز پانصد ركعت باشد. و صد ركعتى كه در هر يك از
شب نوزدهم و بيستم و يكم و بيست و سيم گذارده مىشود، دخلى به صد ركعت نمازى ندارد
كه مخصوص شب قدر رسيده و به اين جهت در اين سه شب گذارده مىشود؛ زيرا كه اين سيصد
ركعت، از نوافل رمضان است و آن صد ركعت، از نمازهاى مستحبه در شب قدر است و چون هر
يك از اين سه شب احتمال قدر دارد، آن صد ركعت در هر سه شب مستحب است.
طريق دوم:آن كه در هر يك از شب نوزدهم و بيست و يكم وبيست و سيم، اكتفا به صد ركعت
كند و بيست ركعت را در شب نوزدهم و سى ركعت را در هر يك از شب بيست و يكم و سيم ترك
كند تا هشت ركعت باقى ماند، چهل ركعت از اين هشتاد ركعت را در چهار روز جمعه آورد و
در هر روزى ده ركعت و چهار ركعت از اين ده ركعت را به طريق نماز حضرت اميرالمومنين
(عليه السلام) گذارد، و دو ركعت از آن رابه طريق دو ركعت نماز حضرت فاطمه (عليه
السلام) گذارد، و چهار ركعت ديگر را به طريق چهار ركعت نماز جعفر طيار گذارد.
و اگر در ماه رمضان، پنج جمعه اتفاق افتد، مخير است در ميان اين كه در جمعه آخر كه
جمعه پنجم باشد، هيچ نگذارد و ميان آن كه چند ركعت را واگذارد1066
كه در جمعه پنجم به جا آورد. و چهل ركعتى كه باقى مانده در شب جمعه آخر، بيست ركعت
آن را به طريق نماز حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) گذارد و در شب شنبه كه بعد از
جمعه آخر است، بيست ركعت ديگر رابه طريق نماز حضرت فاطمه (عليه السلام) گذارد. و
اگر ماه رمضان از سى كمتر باشد، نماز مقررى شب سيم ساقط است.
سيم:نماز حضرت رسول (صلىالله عليه وآله) است، و آن دو ركعت است در هر ركعتى بعد
از حمد، پانزده مرتبه انا انزلناه بخواند و در هر يك از
آن، دو ركوع و سر برداشتن از آن و در هر يك از سجدهها و سر برداشتن از آن، پانزده
مرتبه اناانزلنا بخواند. و بعد از فارغ شدن دعايى نيز
رسيده كه خواندن آن مستحب است و در ركعت ادعيه مذكور است. و اين نماز را در هر وقتى
مىتوان كرد. و بعضى1067 آن را از نمازهاى روز
جمعه شمردهاند. و از حديث، اختصاص معلوم نمىشود.
چهارم:نماز حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) است، و آن چهار ركعت است به دو سلام؛
در هر ركعت بعد از حمد، پنجاه نوبت سوره، قل هو الله
بخواند.
پنجم:نماز حضرت فاطمه (سلام الله عليه و آله) است، و آن چهار ركعت است به دو سلام
در هر ركعت بعد از حمد، پنجاه نوبت سوره قل هو الله
بخواند.
ششم:نماز جعفر طيار است، و آن چهار ركعت است به دو سلام؛ در ركعت اول بعد از حمد،
سوره اذا زلزلت الارض بخواند و در ركعت دوم بعد از حمد،
سوره والعادياتبخواند و در ركعت سيم بعد از حمد، سوره
اذا جا نصرالله بخواند ودر ركعت چهارم بعد از حمد، سوره قل
هو الله بخواند.
وجايز است كه در هر ركعت بعد از حمد، سوره قل هو الله يا
قل يا ايها الكافرون هر دو را بخواند. و جايز است كه در هر ركعت بعد از حمى،
اكتفا به سوره قل هو الله كند. بلكه جايز است كه بعد از
حمد، هر سورهاى كه خواهد بخواند، و اگر چه بهتر آن است كه ابتدا مذكور شد.
و بعد از فارغ شدن از قرائت و پيش از ركوع، پانزده مرتبه تسبيحات اربع بگويد و در
هر ركوع و هر سر برداشتن از ركوع و در هر سجده و هر سر برداشتن از سجده، ده مرتبه
تسبيحات اربع بگويد. و چون در چهار ركعتت چنين كند، مجموع سيصد مرتبه تسبيحات اربع
گفته خواهد بود. و تسبيحاتى كه بعد از سجده دوم ركعت اول و سيم است در وقتى كه
نشسته است مىخواند - هم چنان كه مشهور است - نه بعد از برخاستن به ركعت دوم، هم
چنان كه بعضى1068 گفتهاند.
و سنت است كه در سجده آخر اين نماز، بعد از فارغ شدن از تسبيحات بگويد: سبحان
من لبس العزه و الوقار، سبحان من تعطف بالمجد و التكرم، سبحان من لا ينبغى التسبيح
الا له، سبحان من احصى كل شىء علمه، سبحان ذى المن و النعم، سبحان ذى القدره و
الامر، اللهم انى اسالك بمعاقد العز من عرشك و منتهى الرحمه من كتابك و باسمك
الاعظم و كلماتك التامه التى تمت صدقا و عدلا صل على محمد و اهل بيته1069.
و مخفى نماند كه اين نماز از نمازهاى مشهور است و بعد از نوافل شبانه روزى، نمازى
در فضيلت و كثرت ثواب و صحت سند مثل اين نماز نيست. و اگر كسى هر شب اين نماز را به
جا آورد، ثواب عظيم دارد. و اگر ميسر نشدو، هر هفته يك مرتبه به جا آورد و اگر آن
نيز ميسر نشود، هر ماهى يك نوبت به جا آورد و اگر آن نيز ميسر نشود، هر سال يك
مرتبه البته به جا آورد. و جايز است كه نوافل يوميه را به اين طريق گذارد و چون
چنين كند، به ثواب اين نماز و نوافل شبانه روزى هر دو مىرسد.
و بعضى1070 بر آناند كه نماز واجب شبانه روزى
را نيز به اين كيفيت مىتوان به جا آورد؛ خواه ادا باشد و خواه قضا، و احوط ترك
است. و اگر كسى دو ركعت از اين نماز را به جا آورد و او را حاجتى رود دهد، مىتواند
از پى قضاى حاجت رود و دو ركعت باقى رادر وقت ديگر بكند.
و اگر كسى بعضى از تسبيحات اين نماز را در موضعى فراموش كند، در هر موضعى ديگر كه
به خاطرش آيد، بعلاوه تسبيحات آن موضع را بخواند. و اگر كسى ضرورت و تعجيلى داشته
باشد، مىتواند اين نماز را بدون تسبيحات گذارد و تسبيحات رادر راه بخواند.
و مخفى نماند كه در هر يك از آن نمازها، بعضى دعاها سنت است كه در كتب ادعيه مذكور
است؛ هر چند رسيدن به فايده وثواب اصل نماز، موقوف بر آن دعاها نيست، ليكن اگر آن
را بخواند، ثواب آن بيشتر خواهد بود.
هفتم:نماز اعرابى است، و آن ده ركعت است به سلام. دو ركعت اول به يك سلام و هشت
ركعت باقى، هر چهار ركعت بعد از حمد، هفت مرتبه قل اعوذ برب الفلق بخواند. و
در ركعت دوم بعد از حمد، هفت مرتبه: قل اعوذ برب الناس بخواند و چون سلام
دهد، هفت مرتبه آيه الكرسى بخواند، و در هشت ركعت ديگر، هر
ركعتى بعد از حمد، يك مرتبه اذا جاء و بيست و پنج مرتبه
قل هو الله بخواند و چون فارغ شود، بگويد:
سبحان الله رب العرش العظيم و لا حول و لا قوه الا بالله العلى العظيم.
هشتم:نماز عيد غدير است، و آن دو ركعت است؛ در هر ركعت بعد از حمد، هر يك از قل
هو الله و انا انزالنا و آيه الكرسى را ده
مرتبه بخواند. و وقت آن نيم ساعت از پيش از زوال آفتاب است و بعد از اين، نماز
دعايى طويل وارد شده است كه كتب ادعيه1071 مذكور
است.
نهم:نماز اول هر ماه است، و آن دو ركعت است؛ در ركعت اول بعد از حمد، (سى با قل
هو الله بخواند و در ركعت دوم بعد از حمد، سى مرتبه انا انرلناه بخواند)1072
دهم:نماز هديه ميت است، و آن دو ركعت است؛ در ركعت اول بعد از حمد يك مرتبه
آيه الكرسى بخواند و در ركعت دوم بعد از حمد ده نوبت انا انزلناه
بخواند.
و در روايتى1073 رسيده كه در ركعت اول بعد از
حمد، دو نوبت قل هو الله بخواند و در ركعت دوم بعد از حمد، ده نوبت
الهيكم التكاثر بخواند، و عمل به اين نيز جايز است. و چون سلام دهد بگويد:
اللهم صل على محمد و آل محمد، وابعث ثواب هاتين الركعتين الى قبر فلان و
نام ميت را ببرد. و نيت اين نماز را چنين كند كه دو ركعت نماز هديه از براى فلان
ميت مىگذارم ستنت قربه الى الله. و وقت اين نماز شب اول دفن ميت است نه شب اول فوت
او. و بنابر اين هرگاه ميت رابه يكى از مشاهد مشرفه نقل كنند، بايد اين نماز را
تاخير كرد تا شب اول دفن او.
و مخفى نماند كه نمازهاى سنتى، بسيار است، چون نمازهاى اوقات شريفه، مانند روز
مبعث و شب مبعث و روز مباهله و شب عيد فطر و اوقات رجب و شعبان و نماز زيارات و
نماز توبه و استخاره و نماز سفر و نماز روز عاشورا و غير ذلك همه در كتابهاى ادعيه
و زيارات مذكور است. و ما در اين جا اكتفا كرديم به ده نمازى كه شهرت آنها بيشتر
است و بيان همه مناسب اين رساله نبود.
و به اين جا، اين رساله ختم شد. اميد كه فايده آن به جميع شيعيان عايد گردد و از
عمل كردن مومنان به آن، ثوابى به مولف عاصى رسد، بحمد و آله الطيبين الطاهرين.
پىنوشتها:
1012) ر.ك: من لا حضره الفقيه 1: 745.
1013) افضل آن است كه در ركعت اول، والشمس و در ركعت دوم،
هل اتيك حديث الغاشيه بخواند. (احمد)
1014) المبسوط: 170؛ تذكره الفقهاء 4: 137، مساله 447؛ جامع المقاصد 2: 443.
1015) الانتصار: 57.
1016) در نسخهب:مصلى.
1017) المعتبر2: 315؛ ور.ك: مفتاح الكرامه 3: 205.
1018) المبسوط 1: 171؛ تحرير الاحكام 1: 283؛ الدروس الشرعيه 1: 94.
1019) نهايه الاحكام 2: 61؛ مدارك الاحكام 4: 110.
1020) ذكرى الشيعه 4: 190؛ جامع المقاصد 2: 462؛ مدارك الاحكام 4: 110.
1021) وسائل الشيعه 7: 429 و 473، باب 7 و 29 من ابواب صلاة العيد،ح 2 و 5.
1022) المقنعه: 194.
1023) السرائر 1: 318.
1024) الوسيله: 111.
1025) مختلف الشيعه 2: 277، مساله 165.
1026) وسائل الشيعه 7: 432 - 433، باب 9 من ابواب صلاة العيد،ح 1 و 2.
1027) در نسخه الف موجود نيست.
1028) وسائل الشيعه 7: 430، باب 7 من ابواب صلاة العيد،ح 10.
1029) المعتبر 2: 342؛ تذكره الفقهاء 4: 160، مساله 463؛ الروض الجنان 2: 803.
1030) الخلاف 1: 673، مساله 448؛ مدارك الاحكام 4: 120.
1031) السرائر: 324؛ الروضه البهيته 1: 312.
1032) وسائل الشيعه 7: 494، باب 7 من ابواب صلاة الكسوف و الايات، ح 6.
1033) المقنع: 44.
1034) جمل العلم و العمل (ضمن رسائل الشريف المرتضى) 3: 46؛ الكافى فى الفقه: 156؛
المراسم: 81.
1035) السرائر 1: 324.
1036) النهايه: 137؛ السرائر 1: 322؛ ارشاد الاذهان 1: 261.
1037) ظاهر آن است كه آخر وقت، ابتداى شروع در انجلا است. (احمد)
1038) منتهى المطلب 6: 110.
1039) نهايه الاحكام 2: 79؛ روض الجنان 2 807؛ الجعفريه (ضمن رسائل المحقق الكركى)
1: 134.
1040) المبسوط 1: 172.
1041) در نسخه ج موجود نيست.
1042) جمل العلم و العمل(ضمن رسائل المرتضى) 3: 46.
1043) تذكره الفقهاء 4: 182: مسأله 487؛ مجمع الفائده والبرهان 2: 420؛ مدارك
الاحكام 4: 134.
1044) المقنع: 44.
1045) المبسوط 1: 172؛ ذكرى الشسعه 4: 220؛ روض الجنان 2: 813.
1046) ظاهر آن است كه در صورتى كه مكلف در تاخيز نكرده باشد، اگر تمام قرص گرفته
باشد، بعد از اداى نماز يوميه نماز كسوف يا خسوف را قضا كند. (احمد)
1047) المعتبر 2: 341؛ منتهى المطلب 1: 354؛ مدارك الاحكام 4: 147.
1048) المقتعه: 211.
1049) علامه در مختلف الشيعه 2: 301، مسأله 186؛ از ابن جنيد نقل كرده است.
1050) اولى آن است كه گفته شود كه هر گاه وقتى برسد كه يقين داند كه آن چه از او
فوت شده هرگاه به جا بياورد به سجود امام نمىرسد، اقتدا جايز نيست و الا جايز است.
(احمد)
1051) نهايه الاحكام 2: 83.
1052) در نسخه الف موجود نيست.
1053) اولى آن است كه اگر زن اجير مرد باشد، در نمازهاى جهرى جهر كند درجايى كه
صداى او را نا محرمسأله نشنود. (احمد)
1054) آن چه فرمودهاند كه لازم نيست كه بعد از وقوع اجاره هميشه مشغول نماز باشد،
در وقتى است كه اجاره به نحو متعارف اين زمان باشد كه قدر نماز معين مىشود و وقت
معين نيست. اما هر گاه وقت رامعين كند نه نماز را، به اين نحو كه قرار داده شود كه
در يك روز مثلا از جهت ميت نماز كند، در اين صورت لازم است كه همه اوقاتى كه معين
شد، مشغول نماز باشد، مگر به قدر ضرورت. (احمد)
1055) تذكره الفقهاء 4: 198، مسأله 501؛ ايضاح الفوائد 1: 132.
1056) اظهر در نزد حقير آن است كه در صحت نماز نذر شرط است كه دو ركعتى باشد؛ پس
اگر چهار كعتى يا سه ركعتى يا يك ركعتى نذر كند و غرض آن نمازهايى باشد كه شارع عدد
آنها را چنين قرار داده مثل نماز ظهر، يا اعرابى، در چهار ركعتى و وتر در يك ركعتى
و مغرب در سه ركعتى كه ظاهر آن است كه نذر او منعقد نشود. بلى، اگر نذر يكى از اين
نمازهاى چهار ركعتى رابخصوصه يا يك ركعتى يا سه ركعتى را بكند صحيح خواهد بود، پس
اگر مراد كسانى كه نذر نماز چهار ركعتى و يك ركعتى و سه ركعتى را صحيح مىدانند اين
باشد كه بايد ناذر يكى از نمازهاى مذكوره را بكند صحيح خواهد بود، اگر در قصد نماز
غير اينها نباشد. (احمد)
1057) در نسخه ب: نماز نذر.
1058) الانتصار: 163؛ عنه النزوع 1: 391.
1059) البيان: 212؛ الروضه البهيه 1: 318؛ ذخيره المعاد: 345.
1060) السرائر 1: 325؛ تذكره الفقهاء 4: 209، مسأله 514.
1061) من لا بحضره الفقيه 1: 526، ح 1499.
1062) المقنع: ؛ المراسم: 83؛ المهذب 1: 144.
1063) من لا بحضره الفقه 1: 526، ح 1499؛ المراسم: 83؛ السرائر 1: 326.
1064) مختلف الشيعه 2: 345، مسأله 241؛ ذكرى الشيعه 4: 275؛ المهذب البارع 1: 431.
1065) اولى آن است كه در جمعه آخر هيچ نگذارد و همه را در چهار جمعه اول به جا
آورد. (احمد)
1066) اولى آن است كه در جمعه آخر هيچ نگذارد و همه را در چهار جمعه اول به جا
آورد. (احمد)
1067) مصباح المتهجد: 255؛ ذكرى الشيعه 4: 246.
1068) مختلف الشيعه 2: 351، مسأله 249.
1069) و زياد كند در آخر كه ان تفعل بى كذا و كذا. (احمد،
تمت يوم السبت و سيم شهر شوال سنه 1411)
1070) البيان: 222؛ روض الجنان 2: 783.
1071) مصباح المتجهد: 691.
1072) در نسخه الف نيست.
1073) وسائل الشيعه 8: 169، باب 44 من ابواب بقيه الصلواه المندوبه، ح 3؛ مستدرك
الوساول 6: 344، باب 36 من ابواب اقيه الصلواه، ح 1.