ترجمه و شرح تبصرة المتعلمين فى أحكام الدين
جلد اول

علامه حلّى‏ (قدس سره‏)
مترجم: ابو الحسن بن محمد شعرانى‏

- ۳ -


باب سيم- در نمازهاى واجب غير نماز يوميه‏

در آن چند فصل است-

فصل اول نماز جمعه‏

نماز جمعه دو ركعت است به جاى ظهر خوانده مى‏شود از اول زوال تا هنگامى كه سايه هر چيز به اندازه خود او شود و تقريبا به اندازه نيمه فاصله ميان ظهر و غروب است اگر از ظهر تا غروب پنج ساعت باشد نزديك دو ساعت و نيم بعد از ظهر سايه شاخص به اندازه شاخص مى‏شود و اگر شش ساعت باشد نزديك سه ساعت.

شرط نماز جمعه در مذهب شيعه وجود سلطان عادل است يعنى امام معصوم و در اهل سنت خلاف است بعضى وجود امام را شرط مى‏دانند و بعضى شرط نمى‏دانند و اگر امام خود كسى را براى نماز جمعه نصب كند يا براى چند منصب كه يكى نماز جمعه باشد باز شرط نماز حاصل شده است.

و اگر اين شرط حاصل نباشد مردم مختارند نماز جمعه گذارند يا ظهر و بعضى علما مبالغه كرده نماز جمعه را حرام دانند و بعضى شرط كردند امام جمعه مجتهد باشد يا بامر او و صحيح همان است كه ما گفتيم. شرط ديگر نماز جمعه آن است كه غير از امام اقلا چهار نفر ماموم حاضر باشند در ابتداء نماز و شرط سيم دو خطبه است پيش از نماز مشتمل بر حمد خداى تعالى و صلوات بر پيغمبر و آل او (صلوات اللَّه عليهم) و وعظ گفتن و يك سوره كوچك از قرآن. شرط چهارم جماعت است و نماز جمعه فرادى صحيح نيست. شرط پنجم آن كه فاصله ميان يك جماعت و جماعت ديگر كم از سه ميل نباشد يعنى يك فرسخ و چون جماعت در عصر امام بر پا شود واجب است بر هر مرد مسلمان كه بيمار و كور و لنگ و پير فرتوت سال خورده و مسافر نباشد به نماز حاضر شود مگر مسافت ميان او و جماعت بيش از دو فرسخ باشد. اگر نماز جمعه‏ از كسى فوت شود نماز ظهر قضا كند و واجب است دو خطبه را پس از وقت ظهر و پيش از نماز بخوانند و خطيب اگر بتواند واجب است ايستاده باشد و مستحب است با طهارت باشد و بليغ و مواظب اوقات نماز و هنگام خطبه ردا بر دوش اندازد و به چيزى مانند عصا تكيه زند و حاضران به سخن او گوش فرا دارند.

چند مسأله در احكام روز جمعه‏

1- اذان دويم در روز جمعه بدعت است يعنى براى نماز جمعه دو بار اذان گفتن.

2- پس از اذان نماز جمعه خريد و فروش حرام است اما صحيح است به احرام بودن.

3- در زمان غيبت امام (عليه السلام) مستحب است نماز جمعه خواندن گر چه بعضى حرام و بعضى واجب معين مى‏دانند.

4- مستحب است روز جمعه بيست ركعت نماز نافله خواند پيش از ظهر و مستحب است سر تراشيدن و ناخن گرفتن و شارب چيدن و با آرام و وقار سوى جماعت رفتن و تن را پاك كردن و غسل جمعه و بوى خوش زدن و دعاهاى وارد در روز جمعه و مستحب است قرائت نماز جمعه را بلند بخواند.

فصل دوم نماز عيدين‏

نماز عيد فطر و عيد قربان با شروط نماز جمعه واجب است و با نبودن شرط مستحب است و اهل سنت آن را سنت مى‏دانند مطلقا و شرط آن جماعت است و در غيبت امام (عليه السلام) فرادى نيز جائز است. وقت نماز عيد از طلوع آفتاب است تا زوال و اگر فوت شود قضا ندارد و آن دو ركعت است در ركعت اول حمد و سوره اعلى بخواند يا هر سوره ديگر كه خواهد آن‏گاه پنج تكبير بگويد و پس از هر تكبير قنوتى بخواند و تكبير ششم بگويد و بركوع رود و دو سجده كند آن‏گاه به ركعت دويم برخيزد و حمد با سوره و الشمس بخواند يا هر سوره كه خواهد و چهار تكبير گويد پس از هر تكبير قنوتى و تكبير پنجم و بركوع رود و دو سجده كند و مستحب است براى نماز عيد به صحرا رفتن و پاى برهنه بودن با آرام و وقار و پيش از بيرون رفتن در عيد فطر چيزى بخورد و در عيد قربان ناشتا بيرون رود تا چون باز گردد از قربانى ناشتايى بشكند. مستحب است تكبير گفتن به عبارت منقول پس از چهار نماز در عيد فطر: مغرب، عشا، صبح و نماز عيد و پس از ده نماز در عيد قربان: ظهر روز عيد، عصر، مغرب، عشا تا صبح روز يازدهم و اگر در منى باشد پس از پانزده نماز از ظهر روز عيد تا صبح دوازدهم.

چند مسأله در احكام عيدين‏

1- مكروه است نافله خواندن پيش از نماز عيد و پس از آن مگر وقتى كه نماز عيد در بيرون شهر مدينه باشد مستحب است پيش از بيرون رفتن در مسجد پيغمبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نماز گذارد آن‏گاه بيرون رود.

2- بعضى از علماء پنج تكبير را در ركعت اول و چهار تكبير در ركعت دويم را با قنوت‏ها كه در ميان تكبيرات خوانده مى‏شود واجب شمرده‏اند.

3- دو خطبه نماز عيد بعد از نماز است بر خلاف نماز جمعه 4- سفر كردن بعد از طلوع خورشيد پيش از نماز در روز عيد حرام است و پيش از طلوع مكروه.

فصل سيم نماز آيات‏

نماز آيات واجب است هنگام گرفتن ماه و آفتاب و زلزله‏ و هر اتفاق هولناك آسمانى يا زمينى مانند شكافتن زمين و ريختن كوه و افتادن سنگ و صاعقه و بادهاى سهمگين و طوفانهاى مخوف و آتشفشان كه عامه را آسيب رساند و سبب ترس آنان گردد و بيم هلاك گروه بسيار باشد و آيت بمعنى نشانه است و مقصود اينجا نشانه قيامت و بر هم خوردن اوضاع جهان است و گرفتن ماه و آفتاب گر چه ترس نياورد اما علامت تغيير و تبديل اوضاع و نمونه‏ايست از پايان يافتن نيروى خورشيد و ماه و بايد انسان را به ياد قيامت اندازد. طوفان دريا براى مسافران كشتى و سيل رود خانه براى ساكنان دهى كه در مسير آن است و افتادن حريق در جائى خصوصا كه فرار از آن ممكن باشد و امثال آن كه انسان را به ياد خرابى اوضاع جهان نياورد و آيت قيامت نباشد و امر عادى تلقى كند موجب نماز آيات نمى‏شود.

نماز آيات دو ركعت است هر ركعت پنج ركوع دارد و دو سجده بدين كيفيت كه نيت كند و تكبير گويد و حمد بخواند با يك سوره تمام يا مقدارى از سوره آن‏گاه بركوع رود و بر خيزد و باقى آن سوره كه ناتمام گذارده بود بخواند و اگر سوره تمام خوانده بود حمد از سر گيرد با سوره يا بعض سوره و بركوع رود و برخيزد و در اين قيام سيم هم اگر بقيه از سوره قيام پيشين مانده باشد بخواند و اگر نمانده باشد حمد از سر گيرد با سوره يا بعض سوره و هم چنين تا پنج بار قيام و قرائت و ركوع و چون ركوع پنجم را به جاى آورد تكبير گويد و دو سجده گذارد و بايستد و ركعت دويم را مانند اول با پنج ركوع به جا آورد آن‏گاه دو سجده و تشهد و سلام گويد.

و مستحب است در نماز آيات سوره‏هاى بزرگ بخواند و ركوع را بقدر قيام طول بدهد و نماز به جماعت گذارد و اگر نماز يك بار خواند و باز آيت مخوف باقى بود بار ديگر نماز كند و پس از برخاستن از هر ركوع تكبيرى گويد مگر بعد از ركوع پنجم و دهم كه سمع اللَّه لمن حمده و الحمد للّه رب العالمين بايد گفت و قنوت پنج بار پيش از هر ركوع كه در مرتبه جفت باشد مستحب است.

وقت نماز در ماه و آفتاب گرفتن از آن وقت است كه گرفتگى پديدار گردد و ديده شود تا وقتى كه بگشايد و گرفتگى در آن پيدا نباشد و بعضى گويند كه شروع كند در انجلا و اين قول صحيح نيست و در غير كسوف و خسوف هر گاه فرصت نماز نباشد مانند زلزله واجب است فورا پس از آن به جا آورد و اگر به جا نياورد تا آخر عمر اداست و اگر فرصت نماز باشد مانند باد زرد و سرخ در همان هنگام كه آيه مخوف اتفاق افتد نماز كند.

نماز آيات كه عمدا يا سهوا در وقت خود خوانده نشود قضاى آن واجب است و اگر از گرفتن ماه و آفتاب آگاه نگردد تا وقت آن بگذرد قضا واجب نيست مگر كسوف يا خسوف كلى باشد.

هر گاه هنگام آيات يكى از نمازهاى يوميه هم واجب باشد و وقت گنجايش هر دو دارد بايد هر دو را بخواند و مخير است هر كدام را بخواهد پيشتر اندازد و اگر وقت يكى تنك باشد و از آن ديگرى واسع آن كه وقتش تنك است مقدم دارد و اگر وقت هر دو تنگ باشد نماز هر روزه را بخواند و آن ديگرى قضا ندارد چون خداوند عالم و عادل در وقت تنگ امر بدو نماز نمى‏فرمايد كه مى‏داند ممكن نيست در چنان وقت تنك دو نماز كردن و بعضى گويند نماز آيات را پس از آن قضا كند چون قضا بامر جديد است و تكليف تازه متوقف بر آن نيست كه ادا واجب باشد يا نباشد.

باب چهارم- نمازهاى مستحب‏

نماز مستحب بسيار است و ذكر همه آنها ممكن نيست بايد به كتب دعا رجوع كرد و چند نماز مستحب اينجا ذكر مى‏شود إن شاء اللَّه.

نماز استسقا آن‏گاه كه آب اندك شود و باران نبارد مستحب‏ است و كيفيت آن مانند نماز عيد است مگر آن كه در قنوت براى فراوانى آب و طلب رحمت دعا بايد كرد و مستحب است دعاى وارد بخوانند و مردم سه روز روزه دارند و روز جمعه يا دو شنبه به صحرا بيرون روند و ميان مادران و فرزندان جدا كند و ردا وارونه افكنند و امام روى بقبله صد بار تكبير گويد و صد بار سبحان اللَّه گويد روى به جانب راست و صد بار لا اله الا اللَّه روى به چپ و صد بار الحمد للّه روى به مردم يعنى پشت بقبله و مردم متابعت او كنند در اذكار. و اگر اجابت تاخير افتاد و باران نيامد نماز اعاده كنند.

ديگر نوافل ماه رمضان هزار ركعت است در شبها و به جماعت جايز نيست و آن را تراويح گويند.

و ظاهرا مخير است هزار ركعت را در شبهاى ماه مبارك بهر طور بتواند تقسيم كند.

و افضل است كه متابعت روايات كند. علامه فرمايد در هر شب بيست ركعت بخواند كه تا آخر ماه ششصد ركعت شود آن‏گاه در هر يك از شبهاى طاق معروف يعنى نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سيم صد ركعت بخواند تا همه نهصد ركعت شود و در هر يك از شبهاى دهه آخر ده ركعت بر آن چه مى‏خواند بيفزايد تا هزار ركعت بدين طريق تمام گردد و در كتاب قواعد گويد در سه شب قدر مجموعا صد ركعت بخواند و در هر جمعه ده ركعت نماز به طريقه نماز امير المؤمنين (عليه السلام) و فاطمة (سلام الله عليها) و جعفر بخواند و در جمع آخر ماه بيست ركعت نماز أمير المؤمنين (عليه السلام) و در شب بعد از آن جمعه بيست ركعت نماز حضرت فاطمه (سلام الله عليها) و با اين حساب صد و سى ركعت از هزار كم مى‏آيد و به نحوى كامل كند.

ديگر از نمازهاى مستحب نماز شب عيد فطر و روز غدير و شب نيمه شعبان و شب مبعث و روز مبعث و نماز أمير المؤمنين على (عليه السلام) و فاطمه (سلام الله عليها) و نماز جعفر طيار است.

باب پنجم- سهو و شك‏

كسى كه يكى از واجبات نماز را عمدا ترك كند نمازش باطل است اگر چه واجب بودن آن را نداند مگر در جهر و اخفات كه جاهل معذور است. هم چنين هر گاه يكى از مبطلات نماز را عمدا به جا آورد نمازش صحيح نيست گر چه نداند.

اما آن كه فراموش كند و ركنى را ترك كند تا محل باقى است آن ركن را بياورد و اگر محل گذشته نماز از سر گيرد و اگر ركوع زياده كند عمدا يا سهوا نماز باطل است. اگر يك ركعت يا دو ركعت از نماز كم كند و سهوا در جائى كه نبايد سلام دهد سلام دهد و به يادش نيايد تا سخن بسيار گويد و پشت بقبله كند نماز از سر گيرد و اگر بعد از سلام كلام اندك گويد و از صورت نماز گذار بيرون نرود يا اندكى از قبله منحرف شود ركعت ناقص را بخواند و پس از خواندن ركعت ناقص سجده سهو به جا آورد.

اگر در مكان غصبى يا جامه غصبى يا نجس نماز بخواند يا سجده بر نجس كند دانسته نماز از سر گيرد و ندانسته نماز صحيح است و اگر بى‏طهارت نماز كند آن را مطلقا از سر گيرد.

اگر غير ركن را ترك كند سهوا سه صورت دارد اول آن كه نماز صحيح است و تدارك ندارد چنانكه قرائت را فراموش كند تا ركوع رود يا تسبيح ركوع و سجود و طمأنينه را تا بر خيزد يا فراموش كند از ركوع برخيزد يا در قيام بعد از ركوع طمأنينه به جا آورد يا تسبيح سجده و طمأنينه آن را فراموش كند يا يكى از اعضاى هفت گانه را بر زمين نگذارد يا ميان دو سجده آرام ننشيند يا طمأنينه هنگام تشهد را به جا نياورد به هيچ يك اعتنا نكند و نمازش صحيح است.

[دوم آن كه تدارك و تلافى دارد]

كسى كه حمد را فراموش‏ كند و در سوره به خاطرش آيد تدارك بايد كرد يعنى حمد و سوره را پس از آن اعاده كند و اين حكم در هر ركنى كه فراموش شود و هنوز داخل ركن ديگر نشده به يادش آيد جارى است كسى كه در حال ايستادن به ياد آورد سجده را ترك كرده است بنشيند و سجده كند و باز به قيام بر خيزد و دو سجده سهو به جا آورد و هم چنين اگر بعد از سلام بخاطر آورد تشهد يا صلوات را ترك كرده است آن را تدارك كند و سجده سهو به جا آورد.

[سومّ- شك‏]

اگر در شماره ركعات نماز دو ركعتى و سه ركعتى شك كند باطل است و در دو ركعت اول نماز جهار ركعتى نيز.

و اگر نداند چند ركعت خوانده نيز باطل است و اگر شك كند در عملى كه از آن نگذشته به جا آورد و اگر گذشته اعتنا نكند و آن را انجام داده انگارد مثلا نشسته است و آماده سجود، شك كند ركوع را به جا آورده يا نياورده اعتنا نكند و به سجده‏ پردازد و اگر پس از آن معلوم شد كه ركوع نكرده بود نمازش را از سر گيرد و هم چنين هر جا بداند ركنى را ترك كرده است.

اگر شك كند در نماز چهار ركعتى در دو ركعت اخير آن و گمان وى به هيچ طرف بيشتر نباشد بنا را بر بيشتر گذارد و ناقص را به نماز احتياط جبران كند مثلا كسى كه ميان دو و سه شك كند بنا بر سه گذارد و كسى كه ميان سه و چهار شك كند چنان انگارد كه چهار ركعت خوانده و پس از سلام يك ركعت احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته به جا آورد و اگر شك كند كه ركعت دوم او است و بايد پس از تشهد برخيزد يا ركعت چهارم است و همان جا كه نشسته سلام دهد بنا بر آن گذارد كه چهار ركعت خوانده است و سلام دهد آن‏گاه برخيزد و دو ركعت نماز ايستاده كند و اگر شك كند ركعت دوم است يا سيم يا چهارم بنا بر چهار گذارد و پس از سلام دو ركعت ايستاده بخواند و دو ركعت نشسته.

مسائلى چند در سهو و شك‏

اول- كسى كه شك بسيار كند اعتنا به شك او نيست و در نماز جماعت اگر امام يا ماموم شك كند و ديگرى بخاطر داشته باشد رجوع به آن كنند كه بخاطر دارد. و اگر در نماز احتياط شك كنند اعتنا به آن نيست يعنى بنا بر صحت گزارد يا بر اكثر.

دوم- كسى كه در نماز نافله شك كند مختار است بنا بر كمتر گذارد يا بيشتر و افضل آن است كه بنا بر اقل گذارد، سيم- كسى كه سهوا در نماز سخن گويد غير قرآن و دعا يا بى‏جا بايستد يا بنشيند يا پيش از تمام شدن نماز بى جا سلام دهد بايد دو سجده سهو به جا آورد هم چنين كسى كه در حال تشهد آخر شك كند چهار ركعت خوانده يا پنج ركعت بايد بنا بر چهار گذارد و سجده سهو كند.

چهارم- سجده سهو در مذهب اهل البيت (عليهم السلام) پس از سلام نماز است و در ذكر آن بايد گفت بسم و باللَّه اللهم صل على محمد و آل محمد يا السلام عليك أيها النبي و رحمة اللَّه و بركاته آن‏گاه تشهدى گويد مختصر بى‏مستحبات و سلام دهد.

پنجم- هر مكلف كه نماز به جا آورد در وقت، و پس از آن بداند نمازش باطل بوده است يا نماز به فراموشى از او فوت شد قضاى نماز بر او واجب است و اگر نعوذ باللَّه العظيم من غضبه عمدا نمازى را ترك كند اگر چه گناهش بسيار سنگين است و به آسانى قابل رحمت نيست باز مايوس نشود و توبه كند و قضا به جا آورد و از اولياى خدا بخواهد براى او طلب مغفرت كنند شايد خداوند از تقصير او بگذرد.

و اگر در همه وقت بى‏هوش بود غير عمد چون به هوش آمد وقت نماز گذشته قضاى نماز بر او واجب نيست و هم چنين كافرى‏ كه مسلمان شود نماز فوت شده از وى قضا ندارد مگر مرتد كه نماز خويش را قضا كند، و اگر كسى وسيله طهارت ندارد نه وضو و نه تيمم، قضا از او ساقط است.

ششم- كسى كه نماز قضا بر عهده دارد و وقت نماز ادا تنگ نيست مخير است بهر يك خواهد شروع كند و اگر وقت حاضر تنگ است يعنى وقت نماز ادا. بايد اول نماز ادا را بخواند و قضا را پس از آن.

هفتم- نماز قضا را بايد بهمان ترتيب كه قضا شده به جا آورد آن كه پيشتر قضا شده است پيش از آن كه ديرتر قضا شده.

هشتم- اگر كسى يك نماز نخوانده و نمى‏داند چه نماز است. يك نماز سه ركعتى و يك دو ركعتى و يك چهار ركعتى بخواند

نهم- نمازى كه در سفر قضا شده در حضر شكسته بخواند و نمازى كه در حضر قضا شده در سفر تمام بخواند.

دهم- نافله يوميه را چون ترك كند مستحب است قضا كردن و اگر به مرض فوت شود از هر دو ركعت يك مد طعام صدقه بدهد يا از هر روز.

باب ششم- نماز جماعت‏

واجب است نماز جمعه و عيد فطر و قربان را به جماعت گذارند هر گاه شرائط آن فراهم باشد و در نمازهاى واجب ديگر مستحب است و هم چنين در نماز عيد چون شرائط وجوب جمع نباشد در نمازهاى مستحب جماعت مشروع نيست مگر در نماز استسقاء.

نماز جماعت بدو نفر يا بيشتر منعقد مى‏شود. اگر حائلى ميان امام و ماموم باشد كه مانع مشاهده گردد جماعت صحيح نيست مگر زنان كه جائز است پشت پرده جماعت گذارند و ميان امام و ماموم شيشه يا پنجره باشد كه ديده شود يا كوتاه باشد كه در حال ايستادن به بينند و نشسته نه بينند باكى نيست و بهتر اجتناب است. بايد جاى امام بلندتر از مامون نباشد و اگر جاى ماموم بلند تر باشد باك نيست. اندازه بلندى را معين نكرده‏اند و بعضى گويند اگر جاى امام چندان بلند باشد كه به يك گام توان بر آن برآمد باكى نيست و بيش از آن جائز نيست.

دورى مفرط ماموم از امام جائز نيست مگر با فاصله مامومين و غالبا حد دورى را نيز معين نكردند و بعض علماى ما تا سيصد ذراع جائز شمردند و احتياط است كه از اندازه كه بتواند اسبى بخوابد بيشتر نباشد و مستحب است از يك گام بيشتر دور نشوند و بعضى آن را واجب دانستند.

اگر ماموم امام را در حال ركوع يافت و تكبير گفت و بركوع‏ او رسيد جماعت صحيح است و اگر نرسيد آن ركعت از او فوت شده است.

ماموم چون اقتدا به امام عادل كند قرائت نخواند و اگر به تقيه بغير عادل اقتدا كند حمد و سوره آهسته بخواند. و در افعال از امام پيش نيفتد.

در نماز جماعت نيت اقتداء بايد كرد و جائز است هر نماز واجب را به نماز ديگر اقتدا كردن اگر صورت آنها مانند هم باشد پس اقتداى نماز يوميه به نماز آيات جائز نيست و بالعكس اما نماز صبح به نماز طواف جائز است. اگر ماموم يك نفر باشد مستحب است در جانب راست امام بايستد و اگر بيشتر باشند پشت او و اگر گروهى برهنه بيكى مانند خود اقتدا كنند يا همه جماعت زن باشند امام آنها مستحب است ميان صف باشد و اگر ماموم زن و مرد هر دو باشد زنان عقب مردان باشند.

امام بايد مكلف و عادل و حلال زاده باشد. امام نشسته براى مامومى كه ايستاده نماز بگذارد جائز نيست و آن كه قرائتش صحيح نيست هم‏ نبايد امام كسى باشد كه قرائتش صحيح است هر چند زبان او از اداى بعضى حروف عاجز باشد براى آفتى و نماز خود او صحيح باشد باز امامت از جائز نيست. امامت زن براى مردان نيز صحيح نيست سيد هاشمى و صاحب مسجد به امامت اولى هستند از غير امام راتب و غير هاشمى آن كه قرآن بيشتر داند بر ديگران مقدم است و پس از وى كسى كه مسائل فقه بيشتر بداند و از آن گذشته كسى كه زودتر هجرت كرده و در صدد آموختن علم دين و احكام شرع بوده است و بعد از او آن كه سنش در اسلام بيشتر است و پس از همه آن كه جمال صورت بهتر دارد. مكروه است مقيم اقتدا به مسافر كند و آن كه وضو و غسل كرده به متيمم و انسان سالم به بيمار جذامى و پيش و هم چنين مكروه است امامت كسى كه او را حد زده‏اند و آن كه ختنه نشده باشد و امامى كه مامومين وى را ناخوش دارند و امامت بيابان نشين براى شهرى.

مسائلى چند در جماعت‏

1- اگر براى امام جماعت اتفاقى افتد كه نتواند نماز را تمام كند كسى را به جاى خويش گمارد و خود برود و اگر او نتواند و معين نكند ديگر مامومان كسى را از صف اول به امامت اختيار كنند.

2- اگر كسى داخل جماعت شود و بترسد تا خويش را به صف برساند امام از ركوع برخيزد و فاصله او بيش از اندازه نباشد هر جا هست اقتدا كند و بركوع رود و پس از آن به صف ملحق شود.

3- اگر امام داخل مسجد شود و كسى نافله مى‏خواند مى‏تواند آن را بشكند و به جماعت برسد و اگر نماز واجب مى‏خواند آن را به نافله عدول كند و در دو ركعت سلام دهد و نماز به جماعت كند.

4- اگر يك يا چند ركعت از اول نماز را در نيابد هر جا رسيد اقتداء كند و چون امام سلام دهد خود برخيزد و ركعت‏هاى‏ ديگر را به جا آورد.

5- در احكام مساجد. مسجد ساختن مستحب است در جائى كه بحد كفايت مسجد موجود باشد و گر نه واجب كفائى است و مستحب است بى‏سقف باشد مگر در وقت حاجت و مسجد پيغمبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) را از صدر اسلام مسقف ساختند و در عصر خود آن حضرت سايبان داشت و مستحب است جاى وضو و طهارت بر در مسجد باشد و داخل آن اگر موجب نجاست باشد جائز نيست و مناره را با ديوار سازند نه در وسط مسجد و چراغ روشن كردن در مسجد مستحب است و آن چه روى به ويرانى دارد هم مستحب است از نو بسازند و آلات مسجد را در مسجد ديگر توان بكار برد و حرام است مسجد را به طلا زينت كردن چنان كه قديم ايوان خانه‏ها را زرين مى‏ساختند و هم چنين صورت حيوانات يا انسان حتى انبيا و اوليا در مسجد كشيدن و نقش‏هاى ديگر اگر سبب تشويش خاطر نماز گزاران باشد مكروه است.

جائز نيست چيزى از مسجد را در خانه يا در شارع و كوچه اندازند حتى مساجد عراق و ساير زمين‏هاى مفتوح عنوة زيرا كه حق متصرف و مالك اعيانى را نمى‏تواند به قهر از او باز گرفت خصوصا اگر وقف كرده باشد و حرام است نجاست را داخل مسجد بردن و سنگ ريزه از آن بيرون آوردن و اگر بيرون برند بايد زود برگردانند. مكروه است ديوار مسجد را بسيار بلند كردن و بر ديوار آن كنگره ساختن و در قبله آن مقصوره بنا كردن كه امام در آن جاى مى‏گيرد و مامومين او را نمى‏بينند. و در عصر خلفا براى حفظ از دشمن مى‏ساختند.

و نيز مكروه است مسجد را راه آمد و شد كنند و خريد و فروش و تعريف گم شده و حد جارى ساختن و شعر خواندن و پيشه‏ورى و خواب و آب دهان انداختن مكروه است هم چنين ديوانگان را در مسجد راه دادن و حكم كردن در مرافعات مردم كراهت دارد.

مستحب است چون بمسجد در آيند پاى راست را مقدم دارند و چون بيرون آيند پاى چپ را و در هر دو حال دعا بخوانند. جاروب كردن مسجد و پاكيزه نگاهداشتن كه موجب رغبت مردم به عبادت شود مستحب است.

باب هفتم- در نماز خوف‏

هنگام ترس از دشمن نماز شكسته بايد خواند در سفر يا حضر جماعت يا فرادى به سه شرط: يكى آن كه شماره لشكر اسلام بسيار باشد به اندازه كه بتوانند دو قسمت شوند و هر قسمت براى دفع دشمن كافى باشند. اما اگر به همه افراد لشكر نياز باشد در برابر دشمن اين حكم نيست. شرط دويم آن كه لشكر دشمن قوى باشند و بسيار به حدى كه به اندازه وقت نماز نتوان جبهه آنها را بى‏مدافع گذاشت سيم آن كه دشمن از جانب قبله نباشد چون در اين صورت مى‏توان در حال نماز آماده دفاع بود.

كيفيت نماز خوف اين است كه لشكر دو دسته شوند. امام‏ با يك دسته آنها نماز شروع كند و يك ركعت بخواند آن‏گاه مامومان خود يك ركعت بخوانند و سلام دهند و به جبهه روند و دسته دوم به نماز آيند امام جماعت هم چنان نشسته باشد تا دسته دويم بيايند و امام ركعت دوم خود را با ركعت اول اين دسته بخواند و در تشهد بنشيند تا آنها ركعت ديگر را به جا آورند و تشهد و سلام با يكديگر دهند و اگر نماز مغرب باشد امام دو ركعت را با يك دسته بخواند و يك ركعت با دسته ديگر و در تقديم و تاخير مختار است. و بهر حال بايد در حال نماز با سلاح باشند و اين نماز ذات الرقاع است.

اگر ترس از دشمن بدان حد نيست و مى‏توان به اندازه وقت نماز جبهه را بى‏مدافع گذاشت جائز است همه با هم نماز گذارند و اگر بيم از دشمن بيش از آن است و بايد همه افراد بكوشند در برابر دشمن و بتوان دو قسمت شوند بايد هر طور مى‏توانند نماز بخوانند هر چند روى بقبله نباشند مگر وقت تكبير: و ركوع و سجود به ايما و اشاره كنند و اگر به هيچ وجه ميسر نباشد به جاى هر ركعت يك بار تسبيحات اربع بگويند سبحان اللَّه و الحمد للّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر.

و اگر در آب غرق مى‏شود يا در گل فرو رفته هم چنين به ايما نماز گذارد تا خداوند او را نجات دهد إن شاء اللَّه و نماز براى آنها شكسته نيست مگر در سفر باشند چون مراد از نماز خوف كه شكسته مى‏شود خوف از دشمن است.

باب هشتم- نماز مسافر

چنان كه در باب اول گفتيم در سفر از هر نماز چهار ركعتى دو ركعت ساقط مى‏شود و در آن پنج شرط است:

اول- آن كه قصد هشت فرسخ كند

يا چهار فرسخ رفتن و چهار فرسخ برگشتن در يك روز يا در شب همان روز و بعضى گويند تا ده روز هر وقت برگردد باز نماز شكسته است چون اهل مكه اگر روز عرفه به عرفات روند به مقتضاى روايت بايد شكسته بخوانند.

شرط دوم- آن كه در راه بملك خود كه شش ماه در آن مانده باشد عبور نكند

و اگر كسى از منزلش تا آن ملك هشت فرسخ باشد در راه شكسته و در آن ملك تمام بخواند و اگر كمتر است در هر دو تمام كند و اين گونه ملك را بعضى وطن شرعى پندارند بعض اهل حديث گويند در ملك خود نماز تمام كند اگر چه شش ماه نمانده باشد و بعضى گويند شش ماه ماندن بايد به نيت اقامت دائم باشد و بعد از آن هم بنا بر ماندن در آن ملك داشته باشد و قول اول مشهورتر است كه علامه اختيار كرده.

شرط سيم- آن كه سفرش حرام و براى كار حرام نباشد

مانند شكار لهو چنان كه عادت جباران است چون تفريح به كشتن حيوان بى‏ازار بدون غرض كسب موجب قساوت قلب و حرام است اما سفر تفريحى براى غير شكار حرام نيست.

شرط چهارم- آن كه سفرش بيش از اقامت نباشد

مانند كشتيبان‏ و چاروادار و چوپان و صحرا نشين و تاجر دوره گرد و قاعده كلى آن كه در شهر خود ده روز نماند و اگر يكى از اينان در شهر خود يا شهر بيگانه ده روز بماند چون سفر كند بايد نماز شكسته بخواند و اين ضابطه در روايات آمده است پس دهقانى كه تابستان ميوه بشهر مى‏آورد دفعه اول نمازش شكسته است و چون به ده برگشت و ده روز نمانده دفعه دوم بشهر آيد نمازش تمام است و بهتر آن است كه احتياط كند و در سفر سيم تمام بخواند كه كثرت به سه محقق شود و كسى كه ميان منزل و محل كسب و كارش هشت فرسخ است يا براى تفريح و غير آن پيوسته مى‏رود و مى‏آيد در سفر اول نماز شكسته بخواند و در دفعه‏هاى بعد از آن تمام و بالجمله كسى بايد در سفر شكسته كند كه سفر براى او حالت عرضى باشد بر خلاف عادت هميشگى او و آن كه سه بار و بيشتر در پى هم سفر مى‏كند در حقيقت از منزل بيرون نرفته است و واقعه تازه در زندگيش رخ نداده بلكه منزل او همراه اوست و امام (عليه السلام) فرمود بيته معه خانه او با اوست.

بعضى گويند كسى كه مكرر سفر كند و لو هر روز اما نام مكارى‏ و كشتيبان و امثال آن بر وى گفته نشود مانند بزاز و خباز و نجار و زرگر كه دكانش در هشت فرسخى خانه است اگر چه در همه ايام سال مسافر باشد نمازش شكسته است و اين قول البته باطل است چنانكه در جامع المقاصد فرموده مناط نزد فقها كثير السفر است نه عنوان و نام خاص و ما گوييم عنوان‏هاى تازه بسيار است مانند خلبان و فضانورد و مهماندار و مكانيك و نجار و آشپز و قهوه‏چى كشتى و هوا پيما كه در روايات نيست و نبايد هميشه نماز شكسته بخوانند و نيز دليل قطعى آن كه مناط بسيار بودن سفر است نه عنوان خاص يا شغل و حرفه مسافرت، آن كه اگر مكارى ده روز يك جا بماند در سفر بعد از آن شكسته مى‏خواند با آن كه نام مكارى از او سلب نشده است.

شرط پنجم- آن كه از حد ترخص خارج شود

يعنى به جايى رسد كه بانك اذان شهر را نشنود و ديوارهاى شهر از ديده او پنهان شود و اگر شهر بزرگ است اذان محل خود را نشنود و مقصود از محل آنجاست كه غالب اهالى آمد و شد بدان جا دارند و غالبا يكديگر را مى‏شناسند و اگر از آن خارج شوند براى حوائج اتفاقى و نادر است.

هر گاه شرائط شكستن نماز جمع شود تقصير واجب است مگر در مكه و مدينه و كوفه و حائر حسينى (عليه السلام) كه مخيرند و در غير اين چهار موضع اگر عمدا تمام بخواند اعاده كند و اگر حكم را نداند اعاده واجب نيست و اگر فراموش كرده در وقت نيز اعاده كند و اگر وقت گذشته قضا ندارد و بعضى گويند در وقت نيز اعاده واجب نيست. و اگر وقت نماز داخل شده سفر كند نماز شكسته كند و اگر از سفر به منزل باز گردد و هنوز وقت نماز باقى است و در سفر نخوانده در حضر تمام بخواند و اگر مسافر نيت ماندن ده روز كند تمام بخواند و اگر نيت اقامه نكند و تا سى روز در ترديد بماند نماز درسى روز شكسته و پس از آن تمام است.