رساله توضيح المسائل با تجديد نظر و اضافات

آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (ره)

- ۲۴ -


سوم ميزبان پيش از همه شروع به غذا خوردن كند و بعد از همه دست بكشد, و پيش از غذا اول مـيزبان دست خود را بشويد, بعد كسى كه طرف راست او نشسته و همينطور تا برسد به كسى كه طـرف چـپ او نـشـسـتـه .
و بـعد از غذا اول كسى كه طرف ميزبان نشسته دست خود رابشويد و همينطور تا به ميزبان برسد.
چـهارم در اول غذا بسم اللّه بگويد, ولى اگر سر يك سفره چند جور غذا باشد, در وقت خوردن هر كدام آنها گفتن بسم اللّه مستحب است .
پنجم با دست راست غذا بخورد.
ششم با سه انگشت يا بيشتر غذا بخورد و با دو انگشت نخورد.
هفتم اگر چند نفر سر يك سفره نشسته اند, هر كسى از غذاى جلوى خودش بخورد.
هشتم لقمه را كوچك بردارد.
نهم سر سفره زياد بنشيند و غذا خوردن را طول بدهد.
دهم غذا را خوب بجود.
يازدهم بعد از غذا خداوند عالم را حمد كند.
دوازدهم انگشتها را بليسد.
سيزدهم بعد از غذا خلال نمايد, ولى با چوب ريحان و نى و برگ درخت خرما خلال نكند.
چـهـاردهـم آنـچـه بـيـرون سفره مى ريزد جمع كند و بخورد, ولى اگر در بيابان غذا بخورد, مستحب است آنچه مى ريزد, براى پرندگان وحيوانات بگذارد.
پانزدهم در اول روز و اول شب غذا بخورد و در بين روز و در بين شب غذا نخورد.
شانزدهم بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پاى راست را روى پاى چپ بيندازد.
هفدهم در اول غذا و آخر آن نمك بخورد.
هيجدهم ميوه را پيش از خوردن با آب بشويد.

چيزهائى كه در خوردن مذموم است

مـسـالـه 2646 - چند چيز در غذا خوردن مذموم است : اول در حال سيرى غذا خوردن .
دوم پر خوردن , و در خبر است كه خداوند عالم بيشتر از هر چيز از شكم پر بدنش مى آيد.
سوم نگاه كردن به صورت ديگران در موقع غذا خوردن .
چهارم خوردن غذاى گرم .
پنجم فوت كردن چيزى كه مى خورد يا مى آشامد.
ششم بعد از گذاشتن نان در سفره , منتظر چيز ديگر شدن .
هفتم پاره كردن نان با كارد.
هشتم گذاشتن نان زير ظرف غذا.
نهم پاك كردن گوشتى كه به استخوان چسبيده به طورى كه چيزى در آن نماند.
دهم پوست كنده ميوه .
يازدهم دور انداختن ميوه پيش از آنكه كاملا آن را بخورد.

آداب آشاميدن

مـسـالـه 2647 - آداب آشاميدن چند چيز است : اول آب را به طور مكيدن بياشامد.
دوم در روز ايستاده آب بخورد.
سوم پيش از آشاميدن آب بسم اللّه و بعد از آن الحمد للّه بگويد.
چهارم به سه نفس آب بياشامد.
پنجم از روى ميل آب بياشامد.
شـشـم بـعـد از آشـامـيدن آب حضرت ابى عبداللّه (ع ) و اهل بيت ايشان را ياد كند و قاتلان آن حضرت را لعنت نمايد.

چيزهائى كه در آشاميدن مذموم است

مـسـالـه 2648 - زيـاد آشاميدن آب , و آشاميدن آن بعد از غذاى چرب , و در شب به حال ايستاده مذموم است .
ونيز آشاميدن آب با دست چپ , و همچنين از جاى شكسته كوزه و جائى كه دسته آن است مذموم مى باشد.

احكام نذر و عهد

مـسـالـه 2649 - نـذر آن است كه انسان بر خود واجب كند كه كار خيرى را براى خدا بجا آورد, يا كارى را كه نكردن آن بهتر است براى خداترك نمايد.

مـسـالـه 2650 - در نذر بايد صيغه خوانده شود و لازم نيست آن را به عربى بخوانند, پس اگر بگويد چـنـانـچـه مريض من خوب شود, براى خدابر من است كه ده تومان به فقير بدهم , نذر او صحيح است .

مـسـالـه 2651 - نذر كننده بايد مكلف و عاقل باشد و به اختيار و قصد خود نذر كند, بنابر اين نذر كردن كسى كه او را مجبور كرده اند, صحيح نيست .

مـسـالـه 2652 - شخص مفلس و آدم سفيه ( كسى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند ) اگر مثلا نذر كند چيزى به فقير بدهدصحيح نيست .

مـسـالـه 2653 - اگر شوهر از نذر كردن زن جلوگيرى نمايد, زن نمى تواند در صورتى كه وفاء به نذرش منافى با حق شوهر باشد نذركند.

مـسـالـه 2654 - اگـر زن با اجازه شوهر نذر كند, شوهرش نمى تواند نذر او را بهم بزند, يا او را از عمل كردن به نذر جلوگيرى نمايد.

مـسـالـه 2655 - اگر فرزند بدون اجازه پدر يا با اجازه او نذر كند, بايد به آن نذر عمل نمايد.
ولى اگر پدر يا مادر از عملى كه نذر كرده منعش كنند, ظاهر اين است كه نذرش منحل مى شود.

مـسـالـه 2656 - انسان كارى را مى تواند نذر كند كه انجام آن برايش ممكن باشد, بنابر اين كسى كه نمى تواند پياده كربلا برود, اگر نذر كند كه پياده برود, نذر او صحيح نيست .

مـسـالـه 2657 - اگر نذر كند كه كار حرام يا مكروهى را انجام دهد يا كار واجب يا مستحبى را ترك كند, نذر او صحيح نيست .

مـسـالـه 2658 - اگر نذر كند كه كار مباحى را انجام دهد يا ترك نمايد, چنانچه بجا آوردن آن و تركش از هر جهت مساوى باشد, نذر اوصحيح نيست , و اگر انجام آن از جهتى بهتر باشد و انسان بـه قـصـد همان جهت نذر كند, مثلا نذر كند غذائى را بخورد كه براى عبادت قوت بگيرد, نذر او صـحـيح است , و نيز اگر ترك آن از جهتى بهتر باشد و انسان براى همان جهت نذر كند كه آن را ترك نمايد, مثلا براى اينكه دودمضر است نذر كند آن را استعمال نكند, نذر او صحيح مى باشد.

مـسـالـه 2659 - اگر نذر كند نماز واجب خود را در جائى بخواند كه بخودى خود ثواب نماز در آنجا زياد نيست , مثلا نذر كند نماز را در اطاق بخواند, چنانچه نماز خواندن در آنجا از جهتى بهتر باشد مثلا بواسطه اينكه خلوت است , انسان حضور قلب پيدا مى كند, نذر او صحيح است .

مـسـالـه 2660 - اگر نذر كند عملى را انجام دهد, بايد همانطور كه نذر كرده بجا آورد, پس اگر نـذر كند كه روز اول ماه صدقه بدهد, يا روزه بگيرد, يا نماز اول ماه بخواند, چنانچه قبل از آن روز يا بعد از آن بجا آورد كفايت نمى كند.
و نيز اگر نذر كند كه وقتى مريض او خوب شد صدقه بدهد, چنانچه پيش از آنكه خوب شود صدقه را بدهد كافى نيست .

مـسـالـه 2661 - اگر نذر كند روزه بگيرد ولى وقت و مقدار آن را معين نكند, چنانچه يك روز روزه بـگـيـرد كافى است , و اگر نذر كند نماز بخواندو مقدار و خصوصيات آن را معين نكند, اگر يك نـمـاز دو ركـعـتـى بـخـوانـد كفايت مى كند, و اگر نذر كند صدقه بدهد و جنس و مقدار آن را معين نكند, اگر چيزى بدهد كه بگويند صدقه داده , به نذر عمل كرده است , و اگر نذر كند كارى براى خدا بجا آورد, در صورتى كه يك نماز يا يك روز روزه بگيرد يا چيزى صدقه بدهد, نذر خود را انجام داده است .

مـسـالـه 2662 - اگر نذر كند روز معينى را روزه بگيرد, بايد همان روز را روزه بگيرد, ودر صورتى كه عمدا روزه نگيرد, بايد گذشته از قضاى آن روز كفاره هم بدهد, و اظهر اين است كه كفاره اش كفاره مخالفت يمين است چنانكه خواهد آمد, بلى در آن روز اختيارا مى تواند مسافرت كند و روزه را نـگـيـرد, و چنانچه در سفر باشد لازم نيست قصد اقامه كرده و روزه بگيرد, و در صورتى كه از جهت سفر يا از جهت عذر ديگرى مثل مرض يا حيض روزه نگيرد, لازم است روزه را قضا كند.

مـسـالـه 2663 - اگر انسان از روى اختيار به نذر خود عمل نكند, بايد كفاره بدهد.

مـسـالـه 2664 - اگـر نـذر كـنـد كه تا وقت معينى عملى را ترك كند, بعد از گذشتن آن وقت مـى تـواند آن عمل را بجا آورد, و اگر پيش از گذشتن آن وقت از روى فراموشى يا ناچارى انجام دهـد, چـيـزى بـر او واجـب نـيـسـت ولـى بـاز هـم لازم اسـت كه تا آن وقت آن را بجا نياورد, و چنانچه دوباره پيش از رسيدن آن وقت بدون عذر آن عمل را انجام دهد بايد كفاره بدهد.

مـسـالـه 2665 - كسى كه نذر كرده عملى را ترك كند و وقتى براى آن معين نكرده است , اگر از روى فـرامـوشى يا ناچارى يا ندانستن , آن عمل را انجام دهد, كفاره بر او واجب نيست ولى بعدا هر وقت از روى اختيار آن را بجا آورد, بايد كفاره بدهد.

مـسـالـه 2666 - اگر نذر كند كه در هر هفته روز معينى مثلا روز جمعه را روزه بگيرد, چنانچه يكى از جـمـعـه هـا عيد فطر يا قربان باشد يا در روزجمعه عذر ديگرى مانند سفر يا حيض براى او پيدا شود, بايد آن روز را روزه نگيرد و قضاى آن را بجا آورد.

مـسـالـه 2667 - اگر نذر كند كه مقدار معينى صدقه بدهد, چنانچه پيش از دادن صدقه بميرد, لازم نـيـسـت آن مقدار را از مال او صدقه بدهند, وبهتر اين است كه بالغين از ورثه آن مقدار را از حصه خود از طرف ميت صدقه بدهند.

مـسـالـه 2668 - اگر نذر كند كه به فقير معينى صدقه بدهد, نمى تواند آن را به فقير ديگر بدهد, و اگر آن فقير بميرد, بنابر احتياط بايد به ورثه اوبدهد.

مـسـالـه 2669 - اگـر نذر كند كه به زيارت يكى از امامان مثلا به زيارت حضرت ابى عبداللّه (ع ) مشرف شود, چنانچه به زيارت امام ديگرى برود كافى نيست , و اگر بواسطه عذرى نتواند آن امام را زيارت كند, چيزى بر او واجب نيست .

مـسـالـه 2670 - كسى كه نذر كرده زيارت برود و غسل زيارت و نماز آن را نذر نكرده , لازم نيست آنها را بجا آورد.

مـسـالـه 2671 - اگر براى حرم يكى از امامان يا امامزادگان نذر كند, بايد آن را بنابر احتياط در تعمير و روشنائى و فرش حرم و مانند اينهامصرف كند.

مـسـالـه 2672 - اگر براى خود امام (ع ) چيزى نذر كند, چنانچه مصرف معينى را قصد كرده , بايد بـه هـمان مصرف برساند, و اگر مصرف معينى را قصد نكرده , بهتر آن است كه به مصرفى برساند كه نسبتى به امام (ع ) داشته باشد مانند زوار فقير يا به مصارف حرم آن امام از قبيل تعمير و مانند آن برساند, و همچنين است اگر چيزى را براى امامزاده اى نذر كند.

مـسـالـه 2673 - گوسفندى را كه براى صدقه يا براى يكى از امامان نذر كرده اند, اگر پيش از آنكه بـه مـصـرف نـذر بـرسـد شـيـر بدهد يا بچه بياورد, مال كسى است كه آن را نذر كرده , ولى پشم گوسفند و مقدارى كه چاق مى شود جزء نذر است .

مـسـالـه 2674 - هرگاه نذر كند كه اگر مريض او خوب شود يا مسافر او بيايد, عملى را انجام دهد, چنانچه معلوم شود كه پيش از نذر كردن مريض خوب شده يا مسافر آمده است , عمل كردن به نذر لازم نيست .

مـسـالـه 2675 - اگر مادر نذر كند كه دختر خود را به سيد شوهر دهد, نذر او باطل است , و اگر پـدر نـذر كـنـد و قصدش آن باشد كه اگر سيدى براى خواستگارى بيايد كه تزويج دخترش به او ضـررى نـدارد, قبول كند, نذرش صحيح است و در غير اين صورت باطل است , و در هرحال اگر خواستگار غير سيد پيدا شود كه تزويج دختر به او ضررى ندارد, پدر مى تواند قبول كند.

مـسـالـه 2676 - هـرگاه با خدا عهد كند كه اگر به حاجت شرعى خود برسد كار خيرى را انجام دهـد, بـعـد از آنـكه حاجتش بر آورده شد, بايدآن كار را انجام دهد, و نيز اگر بدون آنكه حاجتى داشته باشد, عهد كند كه عمل خيرى را انجام دهد, آن عمل بر او واجب مى شود.

مـسـالـه 2677 - در عهد هم مثل نذر بايد صيغه خوانده شود, و مشهور آن است كه كارى را كه عهد مـى كند انجام دهد, بايد يا عبادت باشدمثل نماز واجب و مستحب , يا كارى باشد كه انجام آن بهتر از تركش باشد, ولى بنابر احتياط واجب در صورتى كه متعلق عهد مرجوح شرعى نباشد, آن عمل را انجام دهد.

مـسـالـه 2678 - اگر به عهد خود عمل نكند, بايد كفاره بدهد, يعنى شصت فقير را سير كند, يا دو ماه پى در پى روزه بگيرد, يا يك بنده آزادكند.

احكام قسم خوردن

مـسـالـه 2679 - اگـر قسم بخورد كه كارى را انجام دهد يا ترك كند, مثلا قسم بخورد كه روزه بگيرد يا دود استعمال نكند, چنانچه عمدا مخالفت كند, بايد كفاره بدهد, يعنى يك بنده آزاد كند, يـا ده فقير را سير كند, يا آنان را بپوشاند, و اگر اينها را نتواند بايد سه روز رزوه بگيرد و بايدروزه پى در پى باشد.

مـسـالـه 2680 - قسم چند شرط دارد: اول كسى كه قسم مى خورد بايد بالغ و عاقل باشد و از روى قصد قسم بخورد, پس قسم خوردن بـچـه و ديـوانه و مست و كسى كه مجبورش كرده اند درست نيست , وهمچنين است اگر در حال عصبانى بودن بى قصد قسم بخورد.
دوم كارى را كه براى آن قسم مى خورد بايد حرام يا مكروه نباشد, و كارى را كه قسم مى خورد ترك كند, بايد واجب يا مستحب نباشد, واگر قسم بخورد كار مباحى را بجا آورد, بايد ترك آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد, و نيز اگر قسم بخورد كار مباحى را ترك كند بايدانجام آن بهتر از تركش نباشد.
سـوم بـه يـكـى از اسمهاى خداوند عالم قسم بخورد كه به غير ذات مقدس او گفته نمى شود مانند خدا و اللّه .
و نيز اگر به اسمى قسم بخورد كه به غير خدا هم مى گويند ولى به قدرى به خدا گـفـتـه مـى شـود كه هر وقت كسى آن اسم را بگويد, ذات مقدس حق در نظر مى آيد, مثل آنكه به خالق و رازق قسم بخورد, صحيح است , بلكه احتياط وجوبى در غير اين صورت نيز عمل به قسم است .
چهارم قسم را به زبان بياورد, و اگر بنويسد يا در قلبش آن را قصد كند صحيح نيست , ولى آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحيح است .
پـنجم عمل كردن به قسم براى او ممكن باشد, و اگر موقعى كه قسم مى خورد ممكن باشد و بـعـدا از عـمل به آن عاجز شود, از وقتى كه عاجزمى شود قسم او بهم مى خورد, و همچنين است اگر عمل كردن به نذر يا قسم يا عهد به قدرى مشقت پيدا كند كه نشود آن را تحمل كرد.

مـسـالـه 2681 - اگـر پـدر از قـسـم خوردن فرزند جلوگيرى كند, يا شوهر از قسم خوردن زن جلوگيرى نمايد, قسم آنان صحيح نيست .

مـسـالـه 2682 - اگـر فـرزنـد بدون اجازه پدر و زن بدون اجازه شوهر قسم بخورد, پدر و شوهر مـى توانند قسم آنان را بهم بزنند, بلكه ظاهر آن است كه قسم آنها بدون اجازه پدر يا شوهر منعقد نمى شود, و همچنين است حكم كنيز و بنده نسبت به مولايشان .

مـسـالـه 2683 - اگر انسان از روى فراموشى يا ناچارى يا ندانستن , به قسم عمل نكند, كفاره بر او واجـب نـيـسـت , و هـمچنين است اگر مجبورش كنند كه به قسم عمل ننمايد.
و قسمى كه آدم وسـواسـى مـى خـورد, مـثـل ايـنكه مى گويد واللّه الان مشغول نماز مى شوم , و بواسطه وسواس مشغول نمى شود, اگر وسواس او طورى باشد كه بى اختيار به قسم عمل نكند كفاره ندارد.

مـسـالـه 2684 - كـسى كه قسم مى خورد كه حرف من راست است , چنانچه حرف او راست باشد قـسـم خوردن او مكروه است , و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان بزرگ مى باشد, ولى اگر براى ايـنكه خودش با مسلمان ديگرى را از شر ظالمى نجات دهد, قسم دروغ بخورد اشكال ندارد, بلكه گـاهـى واجـب مـى شود, اما اگر بتواند توريه كند يعنى موقع قسم خوردن طورى نيت كند كه دروغ نـشود, بهتر اين است كه توريه نمايد, مثلا اگر ظالمى بخواهد كسى را اذيت كند و از انسان بپرسد كه او را ديده اى ؟ و انسان يك ساعت قبل از او را ديده باشد, بگويد او رانديده ام و قصد كند كه از پنج دقيقه پيش نديده ام .

احكام وقف

مـسـالـه 2685 - اگـر كـسـى چـيـزى را وقف كند, از ملك او خارج مى شود و خود او و ديگران نـمى توانند آن را ببخشند يا بفروشند, و كسى هم ازآن ملك ارث نمى برد, ولى در بعضى از موارد كه در مـسـالـه ( 2101 و 2103 ) گفته شد, فروختن اشكال ندارد.

مـسـالـه 2686 - لازم نيست صيغه وقف را به عربى بخوانند, بلكه اگر مثلا بگويد خانه خود را وقف كـردم و خـودش يـا كسى كه خانه را برايش وقف كرده , يا وكيل يا ولى آن كس بگويد قبول كردم وقـف صـحـيـح است بلكه به عمل نيز وقف محقق مى شود, مثلا چنانچه حصيرى را به قصدوقف بـودن در مسجد بيندازد و يا جائى را به قصد مسجد بودن بسازد و در اختيار نمازگزاران بگذارد وقـفـيـت مـحقق مى شود.
و در موقوفات عامه مثل مسجد و مدرسه يا چيزى كه براى عموم وقف كند, يا مثلا بر فقرا يا سادات وقف نمايد, قبول كردن كسى در صحت وقف , لازم نيست .

مـسـالـه 2687 - اگر ملكى را براى وقف معين كند و پيش از خواندن صيغه وقف پشيمان شود يا بميرد, وقف درست نيست .

مـسـالـه 2688 - كسى كه مالى را وقف مى كند, بايد از موقع خواندن صيغه , مال را براى هميشه وقـف كـنـد, و اگر مثلا بگويد اين مال بعد ازمردن من وقف باشد, چون از موقع خواندن صيغه تا مـردنـش وقـف نـبـوده , صحيح نيست .
و نيز اگر بگويد تا ده سال وقف باشد و بعد از آن نباشد, يا بگويد تا ده سال وقف باشد, بعد, پنج سال وقف نباشد و دوباره وقف باشد, وقف صحيح نيست .

مـسـالـه 2689 - وقف در صورتى صحيح است كه مال وقف را به تصرف كسى كه براى او وقف شده يـا وكـيـل يا ولى او بدهند, ولى اگر چيزى رابر اولاد صغير خود وقف كند وبه قصد اينكه آن چيز ملك آنان شود, از طرف آنان نگهدارى نمايد, وقف صحيح است .

مـسـالـه 2690 - ظاهر اين است كه در اوقاف از قبيل مدارس و مساجد و امثال اينها, قبض معتبر نباشد و وقفيت به مجرد وقف نمودن محقق مى شود.

مـسـالـه 2691 - وقـف كـننده بايد مكلف و عاقل و با قصد اختيار باشد و شرعا بتواند در مال خود تصرف كند, بنابر اين سفيه ( يعنى كسى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند ) چون حق ندارد در مال خود تصرف نمايد, اگر چيزى را وقف كند صحيح نيست .

مـسـالـه 2692 - اگر مالى را براى بچه اى كه در شكم مادر است و هنوز به دنيا نيامده وقف كند, صـحـت آن مـحـل اشـكـال و لازم اسـت رعايت احتياط نمايند, ولى اگر براى اشخاصى كه فعلا مـوجـودنـد و بـعـد از آنها براى كسانى كه بعدا به دنيا مى آيند وقف نمايد, اگرچه در موقعى كه وقف محقق مى شود در شكم مادر هم نباشند, مثلا چيزى را بر اولاد خود وقف كند كه بعد از آنان وقف نوه هاى او باشد و هر دسته اى بعد از دسته ديگر از وقف استفاده كنند, صحيح است .

مـسـالـه 2693 - اگر چيزى را بر خودش وقف كند مثل آنكه دكانى را وقف كند كه عايدى آن را بعد از مـرگ او خرج مقبره اش نمايند, صحيح نيست , ولى اگر مثلا مالى را بر فقرا وقف كند و خودش فقير شود, مى تواند از منافع وقف استفاده نمايد.

مـسـالـه 2694 - اگـر براى چيزى كه وقف كرده متولى معين كند, بايد مطابق قرارداد او رفتار نمايند, و اگر معين نكند, چنانچه بر افرادمخصوصى مثلا بر اولاد خود وقف كرده باشد و آنها بالغ بـاشـنـد, اخـتيار با خود آنان است , و اگر بالغ نباشند اختيار با ولى ايشان است , و براى استفاده از وقف اجازه حاكم شرع لازم نيست .

مـسـالـه 2695 - اگر ملكى را مثلا بر فقرا يا سادات وقف كند, يا وقف كند كه منافع آن به مصرف خيرات برسد, در صورتى كه براى آن ملك متولى معين نكرده باشد, اختيار آن با حاكم شرع است .

مـسـالـه 2696 - اگر ملكى را بر افراد مخصوصى مثلا بر اولاد خود وقف كند كه هر طبقه اى بعد از طـبـقـه ديـگـر از آن اسـتـفاده كنند, چنانچه متولى وقف آن را اجاره دهد و بميرد, اجاره باطل نـمـى شـود, ولـى اگـر مـتولى نداشته باشد و يك طبقه از كسانى كه ملك بر آنها وقف شده , آن رااجـاره دهـنـد و در بين مدت اجاره بميرند, چنانچه طبقه بعدى آن اجاره را امضاء نكنند, اجاره بـاطل مى شود.
و در صورتى كه مستاجر مال الاجاره تمام مدت را داده باشد, مال الاجاره از زمان مردنشان تا آخر مدت اجاره را از مال آنان مى گيرد.

مـسـالـه 2697 - اگر ملك وقف خراب شود, از وقف بودن بيرون نمى رود مگر آنكه عنوانى را قصد كـرده بـاشـد كه آن عنوان از بين برود, مثل اينكه باغ را براى تنزه وقف كرده باشد كه اگر آن باغ خراب شود وقف باطل و به ورثه برمى گردد.

مـسـالـه 2698 - ملكى كه مقدارى از آن وقف است و مقدارى از آن وقف نيست اگر تقسيم نشده باشد, حاكم شرع يا متولى مى تواند با نظرخبره , سهم وقف را جدا كند.

مـسـالـه 2699 - اگـر مـتولى وقف خيانت كند و عايدات آن را به مصرفى كه معين شده نرساند, حـاكـم شـرع امـينى را به او ضميمه مى نمايد كه مانع از خيانتش گردد, و در صورتى كه ممكن نباشد مى تواند به جاى او متولى امينى معين نمايد.

مـسـالـه 2700 - فـرشـى را كه براى حسينيه وقف كرده اند, نمى شود براى نماز به مسجد ببرند, اگرچه آن مسجد نزديك حسينيه باشد.

مـسـالـه 2701 - اگر ملكى را براى تعمير مسجدى وقف نمايند, چنانچه آن مسجد احتياج به تعمير نـدارد و انتظار هم نمى رود كه تا مدتى احتياج به تعمير پيدا كند, مى توانند عايدات آن ملك را به مصرف مسجدى كه احتياج به تعمير دارد برسانند.

مـسـالـه 2702 - اگر ملكى را وقف كند كه عايدى آن را خرج تعمير مسجد نمايند و به امام جماعت و به كسى كه در آن به مسجد اذان مى گويدبدهند, در صورتى كه بدانند يا اطمينان داشته باشند كه براى هر يك چه مقدار معين كرده , بايد همانطور مصرف كنند.
و اگر يقين يا اطمينان نداشته بـاشـنـد, بايد اول مسجد را تعمير كنند, و اگر چيزى زياد آمد, بين امام جماعت و كسى كه اذان مـى گـويد به طور مناسب قسمت نمايند, وبهتر آن است كه اين دو نفر در تقسيم با يكديگر صلح كنند.

احكام وصيت

مـسـالـه 2703 - وصيت آن است كه انسان سفارش كند بعد از مرگش براى او كارهائى انجام دهند, يا بگويد بعد از مرگش چيزى از مال اوملك كسى باشد, يا اينكه چيزى از مال او به كسى تمليك يا صـرف در خـيـرات و مـبـرات كـنـند, يا براى اولاد خود و كسانى كه اختيار آنان با اواست , قيم و سرپرست معين كند.
و كسى را كه به او وصيت مى كنند وصى مى گويند.

مـسـالـه 2704 - كسى كه نمى تواند حرف بزند, اگر با اشاره مقصود خود را بفهماند, براى هر كارى مـى تـوانـد وصـيـت كـند, بلكه كسى هم كه مى تواند حرف بزند, اگر با اشاره اى كه مقصودش را بفهماند وصيت كند صحيح است .

مـسـالـه 2705 - اگر نوشته اى به امضاء يا مهر ميت ببينند, چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم بـاشـد كـه بـراى وصـيت كردن نوشته , بايد مطابق آن عمل كنند.
بلكه اگر بدانند كه مقصودش وصـيـت كـردن نـبـوده و چيزهائى را نوشته است كه بعدا مطابق آن وصيت كند, بعيد نيست كه براى وصيت كافى باشد.

مـسـالـه 2706 - كسى كه وصيت مى كند بايد عاقل باشد و از روى اختيار وصيت كند, و وصيت بچه ده سـاله براى ارحامش جايز است , وبراى غير ارحامش اشكال دارد, و اعتبار سفيه نبودن در نفوذ وصيت محل اشكال است , و احتياط آن است كه عمل به وصيت او ترك نشود.

مـسـالـه 2707 - كسى كه از روى عمد مثلا زخمى به خود زده يا سمى خورده كه قصد خود كشى داشته , اگر وصيت كند كه مقدارى از مال او رابه مصرفى برسانند, صحيح نيست .

مـسـالـه 2708 - اگر انسان وصيت كند كه چيزى از اموالش مال كسى باشد, در صورتى كه آن كس آن وصـيـت را قبول كند اگرچه قبولش درزمان زنده بودن موصى باشد, آن چيز را بعد از مردن موصى مالك مى شود, بلكه ظاهر اين است كه قبول اصلا معتبر نباشد و فقط رد مانع است .

مـسـالـه 2709 - وقتى انسان نشانه هاى مرگ را در خود ديد, بايد فورا امانتهاى مردم را به صاحبش بـرگـردانـد يا آنكه به آنها اطلاع دهد, واگر به مردم بدهكار است و موقع دادن آن بدهى رسيده بـايـد بـدهـد, و اگـر خودش نمى تواند بدهد يا موقع دادن بدهى او نرسيده , بايد وصيت كند و بر وصيت شاهد بگيرد, ولى اگر بدهى او معلوم باشد, وصيت كردن لازم نيست .

مـسـالـه 2710 - كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند, اگر خمس و زكاة و مظالم بدهكار اسـت , بايد فورا بدهد, و اگر نمى تواند بدهد,چنانچه از خودش مال دارد يا احتمال مى دهد كسى آنها را ادا نمايد, بايد وصيت كند, و همچنين است اگر حج بر او واجب باشد.

مـسـالـه 2711 - كـسـى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند, اگر نماز و روزه قضا دارد, بنابر احـتياط بايد وصيت كند كه از مال خودش براى آنها اجير بگيرند, بلكه اگر مال نداشته باشد ولى احـتـمـال بـدهـد كـسـى بـدون آنـكه چيزى بگيرد آنها را انجام مى دهد, باز هم وصيت نمايد.
و اگـرقـضـاى نماز و روزه او به تفصيلى كه در باب نماز قضا گفته شد, بر پسر بزرگترش واجب باشد, بنابر احتياط بايد به او اطلاع دهد, يا وصيت كندكه براى او بجا آورند.

مـسـالـه 2712 - كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند, اگر مالى پيش كسى دارد يا در جائى پـنـهان كرده است كه ورثه نمى دانند, چنانچه بواسطه ندانستن , حقشان از بين برود, بايد به آنان اطلاع دهد, و لازم نيست براى بچه هاى صغير خود قيم و سرپرست معين كند, ولى درصورتى كه بدون قيم , مالشان از بين مى رود يا خودشان ضايع مى شوند, براى آنان بايد قيم امينى معين نمايد.

مـسـالـه 2713 - وصـى بـايـد عـاقل باشد, و احوط اين است كه بالغ نيز باشد, و لازم است وصى مسلمان , مسلمان نيز باشد و در امورى كه راجع به شخص موصى نيست لازم است مورد اطمينان باشد.

مـسـالـه 2714 - اگر كسى چند وصى براى خود معين كند, چنانچه اجازه داده باشد كه هر كدام به تـنـهـائى بـه وصيت عمل كنند, لازم نيست درانجام وصيت از يكديگر اجازه بگيرند, و اگر اجازه نـداده باشد, چه گفته باشد كه هر دو باهم به وصيت عمل كنند يا نگفته باشد, بايد با نظريكديگر بـه وصـيت عمل نمايند, و اگر حاضر نشوند كه با يكديگر به وصيت عمل كنند, حاكم شرع آنها را مجبور مى كند, و اگراطاعت نكنند,به جاى يكى از آنان شخص ديگر را معين مى نمايد.

مـسـالـه 2715 - اگر انسان از وصيت خود برگردد, مثلا بگويد ثلث مالش را به كسى بدهند, بعد بـگـويـد به او ندهند, وصيت باطل مى شود.
واگر وصيت خود را تغيير دهد مثل آنكه قيمى براى بچه هاى خود معين كند, بعد ديگرى را به جاى او قيم نمايد, وصيت اولش باطل مى شود وبايد به وصيت دوم او عمل نمايند.

مـسـالـه 2716 - اگر كارى كند كه معلوم شود از وصيت خود برگشته , مثلا خانه اى را كه وصيت كرده به كسى بدهند, بفروشد, يا ديگرى رابراى فروش آن وكيل نمايد, وصيت باطل مى شود.

مـسـالـه 2717 - اگر وصيت كند چيز معينى را به كسى بدهند, بعد وصيت كند نصف همان را به ديگرى بدهند, بايد آن چيز را دو قسمت كنندو به هر كدام از آن دو نفر يك قسمت آن را بدهند.

مـسـالـه 2718 - اگر كسى در مرضى كه به آن مرض مى ميرد, مقدارى از مالش را به كسى ببخشد و وصيت كند كه بعد از مردن او هم مقدارى به كس ديگر بدهند, بايد مالى را كه بخشيده , از اصل تـركـه خـارج نمايند چنانكه در مـسـالـه ( 2264 ) گذشت , ولى مالى را كه وصيت كرده بايد ازثلث خارج كنند.

مـسـالـه 2719 - اگر وصيت كند كه ثلث مال او را نفروشند و عايدى آن را به مصرفى برسانند, بايد مطابق گفته او عمل نمايند.

مـسـالـه 2720 - اگـر در مـرضى كه به آن مرض مى ميرد, بگويد مقدارى به كسى بدهكار است , چنانچه متهم باشد كه براى ضرر زدن به ورثه گفته است بايد مقدارى را كه معين كرده از ثلث او بدهند, و اگر متهم نباشد اقرار او نافذ است و بايد از اصل مالش بدهند.

مـسـالـه 2721 - كسى كه انسان وصيت مى كند كه چيزى به او بدهند لازم نيست در حال وصيت وجـود داشـتـه بـاشد, پس اگر وصيت كند به بچه اى كه ممكن است فلان زن حامله شود چيزى بـدهـنـد, اگـر آن بـچـه پـس از مـرگ مـوصى موجود باشد لازم است آن چيز را به او بدهند, و اگـرمـوجـود نـبـاشـد, در مصرف ديگرى كه به نظر موصى نزديكتر به مورد وصيت باشد صرف مـى كـنـند, ولى اگر وصيت كند كه چيزى از مال او بعداز مرگش مال كسى باشد, پس اگر آن شـخـص بـعـد از مـرگ موصى موجود باشد, وصيت صحيح والا باطل است , و آنچه را كه براى او وصيت كرده , ورثه ميان خودشان قسمت مى كنند.

مـسـالـه 2722 - اگر انسان بفهمد كسى او را وصى كرده , چنانچه به اطلاع وصيت كننده برسانند كـه بـراى انـجام وصيت او حاضر نيست , لازم نيست بعد از مردن او به وصيت عمل كند.
ولى اگر پـيـش از مردن او نفهمد كه او را وصى كرده , يا بفهمد و به او اطلاع ندهد كه براى عمل كردن به وصـيـت حاضر نيست , در صورتى كه مشقت نداشته باشد, بايد وصيت او را انجام دهد.
و نيز اگر وصى پيش از مرگ موصى , موقعى ملتفت شود كه موصى بواسطه شدت مرض يا مانعى ديگر نتواند به ديگرى وصيت كند, بنابر احتياط بايد وصيت را قبول نمايد.

مـسـالـه 2723 - اگر كسى كه وصيت كرده بميرد, وصى نمى تواند ديگرى را براى انجام كارهاى ميت معين كند و خود از كار كناره نمايد, ولى اگربداند مقصود ميت اين نبوده كه خود وصى آن كار را انجام دهد, بلكه مقصودش فقط انجام كار بوده , مى تواند ديگرى را از طرف خود وكيل نمايد.

مـسـالـه 2724 - اگـر كـسى دو نفر را با هم وصى كند و نظرش آن باشد كه هر دو باهم عمل به وصيت كنند, چنانچه يكى از آن دو بميرد يا ديوانه يا كافر شود, حاكم شرع يك نفر ديگر را به جاى او مـعـيـن مـى كـنـد, و اگـر هـر دو بـمـيـرند يا ديوانه يا كافر شوند, حاكم شرع دو نفر ديگر را معين مى كند, ولى اگر يك نفر بتواند وصيت را عملى كند, معين كردن دو نفر لازم نيست .

مـسـالـه 2725 - اگر وصى نتواند به تنهائى كارهاى ميت را انجام دهد, حاكم شرع براى كمك او يك نفر ديگر را معين مى كند.

مـسـالـه 2726 - اگر مقدارى از مال ميت در دست وصى تلف شود, چنانچه در نگهدارى آن كوتاهى كـرده و يـا تعدى نموده , مثلا ميت وصيت كرده است كه فلان مقدار به فقراى فلان شهر بده و او مـال را بـه شـهـر ديـگر برده و در راه از بين رفته , ضامن است , و اگر كوتاهى نكرده و تعدى هم ننموده , ضامن نيست .

مـسـالـه 2727 - هرگاه انسان كسى را وصى كند و بگويد كه اگر آن كس بميرد فلانى وصى باشد, بعد از آنكه وصى اول مرد, وصى دوم بايدكارهاى ميت را انجام دهد.

مـسـالـه 2728 - حـجـى كه بر ميت واجب است و بدهكارى و حقوقى را كه مثل خمس و زكاة و مـظالم , ادا كردن آنها واجب مى باشد, بايد ازاصل مال ميت بدهند, اگرچه ميت براى آنها وصيت نكرده باشد.

مـسـالـه 2729 - اگر مال ميت از بدهى و حج واجب و حقوقى كه مثل خمس و زكاة و مظالم بر او واجـب است زياد بيايد, چنانچه وصيت كرده باشد كه ثلث يا مقدارى از ثلث را به مصرفى برسانند, بايد به وصيت او عمل كنند, و اگر وصيت نكرده باشد, آنچه مى ماند مال ورثه است .

مـسـالـه 2730 - اگر مصرفى را كه ميت معين كرده , از ثلث مال او بيشتر باشد, وصيت او در بيشتر از ثـلث در صورتى صحيح است كه ورثه حرفى بزنند يا كارى كنند كه معلوم شود وصيت را اجازه نموده اند, و تنها راضى بودن آنان كافى نيست و اگر مدتى بعد از مردن او هم اجازه نمايند صحيح است , و چنانچه بعضى از ورثه اجازه و بعضى رد نمايند وصيت در حصه آنهائى كه اجازه نموده اند صحيح و نافذ است .

مـسـالـه 2731 - اگر مصرفى را كه ميت معين كرده , از ثلث مال او بيشتر باشد, و پيش از مردن او ورثه اجازه نمايند, بعد از مردن او نمى توانند ازاجازه خود برگردند.

مـسـالـه 2732 - اگر وصيت كند كه از ثلث او خمس و زكاة يا بدهى ديگر او را بدهند و براى نماز و روزه او اجير بگيرند و كار مستحبى هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند, بايد اول بدهى و اجرت قضاء نـماز و روزه او را از ثلث بدهند, و اگر زياد آمد به مصرف كار مستحبى كه معين كرده برسانند, و چـنـانـچـه ثلث مال او فقط به اندازه بدهى او باشد, و ورثه هم اجازه ندهند كه بيشتر از ثلث مال مصرف شود, بايد ثلث مال براى نماز و روزه و بدهى تقسيم شود, وبقيه بدهى از اصل خارج گردد.

مـسـالـه 2733 - اگـر وصيت كند كه بدهى او را بدهند و براى نماز و روزه او اجير بگيرند و كار مـستحبى هم انجام دهند, چنانچه وصيت نكرده باشد كه اينها را از ثلث بدهند, بايد بدهى او را از اصـل مـال بدهند, و اگر چيزى زياد آمد, ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و كارهاى مستحبى كه معين كرده برسانند, و در صورتى كه ثلث كافى نباشد, پس اگر ورثه اجازه بدهند, بايد وصيت او عملى شود, و اگر اجازه ندهند بايد نماز وروزه را از ثلث بدهند, و اگر چيزى زياد آمد به مصرف كار مستحبى كه معين كرده برسانند.

مـسـالـه 2734 - اگر كسى بگويد كه ميت وصيت كرده فلان مبلغ به من بدهند, چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصديق كنند, يا قسم بخورند ويك مرد عادل هم گفته او را تصديق نمايد, يا يك مرد عادل با دو زن عادله يا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند, بايد مقدارى را كه مى گويد بـه او بدهند, و اگر يك زن عادله شهادت دهد, بايد يك چهارم چيزى را كه مطالبه مى كند به او بـدهـنـد, و اگـر دو زن عادله شهادت دهند, نصف آن را, و اگر سه زن عادله شهادت دهند, سه چـهـارم آن را بـه او بـدهند, و نيز اگر دو مرد كافر ذمى كه در دين خود عادل باشند گفته او را تصديق كنند, در صورتى كه ميت ناچار بوده است كه وصيت كند و مرد و زن عادلى هم در موقع وصيت نبوده , بايد چيزى را كه مطالبه مى كند به او بدهند.

مـسـالـه 2735 - اگر كسى بگويد: من وصى ميتم كه مال او را به مصرفى برسانم , يا ميت مرا قيم بـچه هاى خود قرار داده , در صورتى بايد حرف او را قبول كرد كه دو مرد عادل گفته او را تصديق نمايند.

مـسـالـه 2736 - اگر وصيت كند چيزى از مال او براى كسى باشد, و آن كس پيش از آنكه قبول كند يا رد نمايد بميرد, تا وقتى ورثه او وصيت رارد نكرده اند مى توانند آن چيز را قبول نمايند, ولى اين حكم در صورتى است كه وصيت كننده از وصيت خود برنگردد, و گرنه حقى به آن چيزندارند.

احكام ارث

مـسـالـه 2737 - كسانى كه بواسطه خويشى ارث مى برند سه دسته هستند: دسـته اول - پدر و مادر و اولاد ميت است , و با نبودن اولاد, اولاد اولاد هرچه پائين روند, هركدام آنان كه به ميت نزديكتر است ارث مى برد,و تا يك نفر از اين دسته هست دسته دوم ارث نمى برند.
دسته دوم - جد يعنى پدر بزرگ , و جده يعنى مادر بزرگ , و خواهر و برادر است , و با نبودن برادر و خـواهـر, اولاد ايشان هركدام آنان كه به ميت نزديكتر است ارث مى برد, و تا يك نفر از اين دسته هست دسته سوم ارث نمى برند.
دسـته سوم - عمو و عمه و دائى و خاله و اولاد آنان است , وتا يك نفر از عموها و عمه ها ودائى ها و خـالـه هـاى ميت زنده اند, اولاد آنان ارث نمى برند ولى اگر ميت عموى پدرى و پسر عموى پدر و مادرى داشته باشد, ارث به پسر عموى پدر و مادرى مى رسد, و عموى پدرى ارث نمى برد.

مـسـالـه 2738 - اگر عمو و عمه و دائى و خاله خود ميت و اولاد آنان و اولاد اولاد آنان نباشند, عمو و عـمـه و دائى و خاله پدر و مادر ميت ارث مى برند, و اگر اينها نباشند, اولادشان ارث مى برند, و اگـر ايـنـهـا هـم نباشند, عمو و عمه و دائى و خاله جد و جده ميت ارث مى برند, و اگر اينهاهم نباشند, اولادشان ارث مى برند.

مـسـالـه 2739 - زن و شوهر به تفصيلى كه بعدا گفته مى شود, از يكديگر ارث مى برند.

ارث دسته اول

مـسـالـه 2740 - اگر وارث ميت فقط يك نفر از دسته اول باشد, مثلا پدر يا مادر يا يك پسر يا يك دختر باشد, همه مال ميت به او مى رسد, واگر پسر و دختر باشند, مال را طورى قسمت مى كنند كه هر پسر دو برابر دختر ببرد.

مـسـالـه 2741 - اگر وارث ميت فقط پدر و مادر او باشند, مال سه قسمت مى شود, دو قسمت آن را پـدر, و يـك قـسمت را مادر مى برد, ولى اگرميت دو برادر يا چهار خواهر يا يك برادر و دو خواهر داشـته باشد كه همه آنان مسلمان و آزاد و پدرى باشند, يعنى پدر آنان با پدر ميت يكى باشد, خواه مـادرشـان هم با مادر ميت يكى باشد يا نه , اگرچه تا ميت پدر و مادر دارد اينها ارث نمى برند, اما بواسطه بودن اينها, مادر شش يك مال را مى برد و بقيه را به پدر مى دهند.