رساله توضيح المسائل با تجديد نظر و اضافات

آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی (ره)

- ۵ -


1 - آنـكـه تمام خونى كه دفعه اول ديده در روزهاى عادت باشد, و خون دوم كه بعد از پاك شدن مـى بـيـنـد در روزهـاى عـادت نباشد, در اين صورت بايد همه خون اول را حيض , و خون دوم را استحاضه قرار دهد.
و همچنين است اگر مقدارى از خون اول را در عادت و مقدارى از آن را قبل از عـادت يا بعد از عادت ببيند, و فرقى نمى كند خون با نشانه هاى حيض باشد يا بدون نشانه هاى آن .
2 - آنـكـه خـون اول در روزهـاى عادت نباشد, و تمام خون دوم يا مقدارى از آن به طورى كه در صـورت اول گـفـتـه شـد در روزهـاى عادت باشدكه بايد همه خون دوم را حيض و خون اول را استحاضه قرار دهد.
3 - آنـكـه مـقدارى از خون اول و دوم در روزهاى عادت باشد و خون اولى كه در روزهاى عادت بوده از سه روز كمتر نباشد, در اين صورت آن مقدار با پاكى وسط و مقدارى از خون دوم كه آن هم در روزهـاى عادت بوده و مجموع از ده روز بيشتر نيست همه آنها حيض است , ومقدارى از خون اول كـه پـيـش از روزهـاى عـادت بـوده و مـقـدارى از خون دوم كه بعد از روزهاى عادت بوده اسـتـحـاضه است , مثلا اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده , در صورتى كه يك ماه از اول تا ششم خون ببيند و دو روز پاك شود و بعد تا پانزدهم خون ببيند, از سوم تا دهم حيض است , و روز اول و دوم و همچنين از يازدهم تا پانزدهم استحاضه مى باشد.
4 - آنـكه مقدارى از خون اول و دوم در روزهاى عادت باشد ولى خون اولى كه در روزهاى عادت بـوده از سـه روز كمتر باشد, در اين صورت بعيد نيست مقدارى را كه در عادت خود ديده با تمام كـردن كسرى آن از ما قبل تا سه روز شود بايد حيض قرار دهد.
پس اگر مى شودمقدارى را كه از خون دوم در بين عادت ديده حيض قرار دهد ( به اين معنى كه مجموع اين مقدار با مقدارى كه از اول حيض قرار داده با پاكى مابين آنها از ده روز تجاوز نكند ) تمام آنها حيض است و الا خون اول را حيض و باقى را استحاضه قرار دهد.

مـسـالـه 490 - زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد, اگر در وقت عادت خون نبيند و در غير آن وقت بـه شماره روزهاى حيضش با نشانه هاى حيض خون ببيند, بايد همان را حيض قرار دهد, چه پيش از وقت عادت ديده باشد چه بعد از آن .

مـسـالـه 491 - زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد, اگر در وقت عادت خود خون ببيند ولى شماره روزهـاى آن كـمتر يا بيشتر از روزهاى عادت او باشد و بعد از پاك شدن , دوباره به شماره روزهاى عـادتى كه داشته با نشانه هاى حيض خون ببيند, چنانچه مجموع اين دو خون با پاكى مابين آنها از ده روز بـيـشـتـر نشود همه را حيض قرار دهد, و در صورتى كه بيشتر شود خونى را كه در عادت ديـده حيض , و خون ديگراستحاضه است , و چنانچه خون اول بيشتر از عادت بوده و مقدار زيادى نشانه هاى حيض را داشته همه آن خون حيض است .

مـسـالـه 492 - زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد, اگر بيشتر از ده روز خون ببيند, خونى كه در روزهـاى عـادت ديـده اگـرچـه نشانه هاى حيض را نداشته باشد, حيض است , و خونى كه بعد از روزهـاى عـادت ديده اگرچه نشانه هاى حيض را داشته باشد استحاضه است .
مثلا زنى كه عادت حيض او از اول ماه تا هفتم است اگر از اول تا دوازدهم خون ببيند, هفت روز اول آن حيض و پنج روز بعد استحاضه مى باشد.

2 - صاحب عادت وقتيه :

مـسـالـه 493 - زنهائى كه عادت وقتيه دارند دو دسته اند: اول زنـى كـه دو مـاه پشت سر هم در وقت معين خون حيض ببيند و بعد از چند روز پاك شود ولـى شماره روزهاى آن در هر دو ماه يك اندازه نباشد, مثلا دو ماه پشت سر هم روز اول ماه خون ببيند ولى ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود, كه اين زن بايد روز اول ماه را عادت حيض خود قرار دهد.
دوم زنـى كـه دو ماه پشت سر هم در وقت معين سه روز يا بيشتر خون حيض ببيند و بعد پاك شـود و دو مرتبه خون ببيند و تمام روزهائى كه خون ديده با روزهائى كه در وسط پاك بوده از ده روز بـيـشتر نشود, ولى ماه دوم كمتر يا بيشتر از ماه اول باشد, مثلا در ماه اول هشت روز ودر ماه دوم نه روز باشد كه اين زن هم بايد روز اول ماه را روز اول عادت حيض خود قرار دهد.

مـسـالـه 494 - زنى كه عادت وقتيه دارد و شماره روزهاى او به يك اندازه نيست چنانچه خونى ببيند كه مقدارى از آن نشانه هاى حيض داشته ومقدارى نداشته باشد, در صورتى كه خون نشانه دار از سه روز كمتر و از ده روز بيشتر نباشد لازم است آن را حيض , و خونى كه نشانه هاى حيض ندارد اسـتحاضه قرار دهد, ولى چنانچه در وقت عادتش خون ببيند, داشتن نشانه هاى حيض در حيض بـودن آن مـعتبرنيست , پس خونى كه در وقت عادتش ديده چنانچه ممكن است حيض باشد لازم اسـت حـيض قرار دهد, مثلا در وقت عادت خود سه روزخون ديد اگرچه نشانه حيض را نداشته بـاشـد حـيـض است .
و همچنين است اگر در عادت خود مثلا يك روز و پيش از عادت به دو روز خـون بـبيند يا اينكه در عادت خود مثلا يك روز و پس از آن دو روز خون ببيند, در اين دو صورت نـيـز لازم اسـت آن سه روز را حيض قرار دهد,پس اگر خون نشانه دار قبل از ده روز از اول خون ديـدن قـطـع شـد, تـمـام آن خـون حـيـض اسـت , و اگـر بـعـدا نيز خون ديد چنانچه آن خون داراى نـشـانه هاى حيض و فاصله بين آن و آخر خون اول ده روز يا بيشتر باشد, آن خون نيز حيض است و الا استحاضه است .

مـسـالـه 495 - زنى كه عادت وقتيه دارد, اگر در غير وقت عادت با نشانه هاى حيض بيشتر از ده روز خـون بـبـيـند و نتواند حيض را بواسطه نشانه هاى آن تشخيص دهد, بايد تا شش يا هفت روز حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

مـسـالـه 496 - زنـى كه هر ماه , روز اول ماه مثلا خون مى ديده و گاهى روز پنجم و گاهى روز هـفتم پاك مى شده , چنانچه يك ماه دوازده روزخون ببيند و نتواند با نشانه هاى حيض مقدار او را معين نمايد, بايد از اول ماه تا شش يا هفت روز حيض و باقى را استحاضه قرار دهد.

مـسـالـه 497 - صاحب عادت اگر وسط يا آخر عادت او معلوم است چنانچه خون او از ده روز تجاوز كند, شش يا هفت روز را طورى قراردهد كه آخر يا وسط آن موافق با آن وقت باشد.

3 - صاحب عادت عدديه :

مـسـالـه 498 - زنهائى كه عادت عدديه دارند دو دسته اند: اول زنـى كـه شـماره روزهاى حيض او در دو ماه پشت سر هم يك اندازه باشد ولى وقت خون ديـدن او يـكى نباشد, كه در اين صورت هر چندروزى كه خون ديده , عادت او مى شود.
مثلا اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از يازدهم تا پانزدهم خون ببيند, عادت او پنج روزمى شود.
دوم زنـى كه دو ماه پشت سر هم سه روز يا بيشتر خون ببيند و يك روز يا بيشتر پاك شود و دو مرتبه خون ببيند و وقت ديدن خون در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد, كه اگر تمام روزهائى كـه خون ديده و روزهائى كه در وسط پاك بوده از ده روز بيشتر نشود و شماره روزهاى آن هم به يـك انـدازه بـاشـد, تـمـام روزهائى كه خون ديده با روزهاى وسط كه پاك بوده , عادت حيض او مـى شـود, و لازم نيست روزهائى كه دروسط پاك بوده در هر دو ماه به يك اندازه باشد.
مثلا اگر ماه اول از روز اول تا سوم خون ببيند و دو روز پاك شود و دوباره سه روز خون ببيند, و ماه دوم از يازدهم تا سيزدهم خون ببيند و دو روز يا بيشتر يا كمتر پاك شود دوباره خون ببيند و روى هم از هشت روز بيشتر نشود,عادت او هشت روز مى شود.
و اگر در يك ماه مثلا هشت روز خون ببيند و در مـاه دوم چهار روز خون ديده و پاك شود و دوباره خون ببيند ومجموع ايام خون با پاكى وس ط هشت روز باشد, عادت او هشت روز خواهد بود.

مـسـالـه 499 - زنى كه عادت عدديه دارد, اگر با نشانه هاى حيض كمتر يا بيشتر از شماره عادت خـود خـون بـبيند و از ده روز تجاوز نكند آنهارا حيض قرار دهد اگرچه خون قطع نشود و بدون داشتن نشانه هاى حيض از ده روز تجاوز كند, و اگر با نشانه هاى حيض از ده روز تجاوزكرد بايد از موقع ديدن آن خون به شماره روزهاى عادتش حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

4 - مضطربه :

مـسـالـه 500 - مـضطربه - يعنى زنى كه چند ماه خون ديده ولى عادت معينى پيدا نكرده - اگر بيش از ده روز خون ببيند و همه خونهائى كه ديده داراى نشانه هاى حيض باشد شش يا هفت روز را حيض قرار دهد و بقيه استحاضه است .

مـسـالـه 501 - مضطربه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديـگر نشانه استحاضه دارد, چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد, همه آن حيض است .
و اگر همه آن را كه نشانه حيض دارد نشود حيض قراردهد مثل آنكه پـنـج روز بـه نـشـانه هاى حيض و پنج روز به نشانه هاى استحاضه و پنج روز دوباره به نشانه هاى حيض ببيند, پس اگر آنچه به نشانه هاى حيض است هر كدام را بشود حيض قرار دهد به اينكه هر كدام كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد بايد اولى را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

5 - مبتدئه :

مـسـالـه 502 - مبتدئه - يعنى زنى كه دفعه اول خون ديدن او است - اگر بيشتر از ده روز خون بـبـيند و همه خونهائى كه ديده داراى نشانه هاى حيض باشد, بايد عادت خويشان خود را حيض و بـقـيـه را اسـتحاضه قرار دهد, و اگر خويشى نداشته يا عادت خويشانش مختلف باشد, ماه اول را شـش يـا هـفت روز حيض قرار داده و تا ده روز احتياط كند و در ماههاى بعد سه روز حيض قرار داده و تا شش يا هفت روز احتياطكند.

مـسـالـه 503 - مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد, چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نـبـاشـد, همه آن حيض است , ولى اگر پيش از گذشتن ده روز از خونى كه نشانه حيض دارد دوبـاره خونى ببيند كه آن هم نشانه خون حيض داشته باشد, مثل آنكه پنج روز خون سياه و نـه روز خـون زرد و دوبـاره پنج روزخون سياه ببيند, بايد خون اولى را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

مـسـالـه 504 - مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديـگـر آن نشانه استحاضه داشته باشد, ولى خونى كه نشانه حيض دارد از سه روز كمتر باشد همه خونهائى كه ديده استحاضه است .
6 - ناسيه : مـسـالـه 505 - ناسيه - يعنى زنى كه مقدار عادت خود را فراموش كرده است - اگر خونى به نشانه حـيـض بـبيند كه كمتر از سه روز و بيشتر ازده روز نباشد آن را حيض قرار دهد, و اگر آن خون بـيـشـتـر از ده روز بـاشـد تـا هـر زمـانـى كـه احـتمال بقاء عادت را مى دهد, حيض قرار داده و بقيه استحاضه است , ولى در صورتى كه احتمال بقاء عادتش در بيشتر از هفت تا ده روز باشد, پس از روز هفتم احتياط كند.
و در صورتى كه بداندخونى را كه ديده در ايام عادتش نيست و بعضى از خون اوصاف حيض را داشته باشد و كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد آن را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.
مسائل متفرقه حيض مـسـالـه 506 - مـبـتـدئه و مضطربه و ناسيه و زنى كه عادت عدديه دارد, اگر خونى ببينند كه نـشـانه هاى حيض را داشته باشد بايد عبادت راترك كنند, و چنانچه بعد بفهمند حيض نبوده بايد عبادتهائى را كه بجا نياورده اند قضا نمايند.

مـسـالـه 507 - زنـى كه در حيض عادت دارد, چه در وقت حيض عادت داشته باشد چه در عدد حـيـض , يا هم در وقت وهم در عدد آن , اگر دوماه پشت سر هم بر خلاف عادت خود خونى ببيند كـه وقـت آن يـا شـمـاره روزهـاى آن , يـا هـم وقـت و هم شماره روزهاى آن يكى باشد, عادتش بـرمـى گـردد به آنچه در اين دو ماه ديده است , مثلا اگر از روز اول ماه تا هفتم خون مى ديده و پاك مى شده چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه خون ببيند و پاك شود, از دهم تا هفدهم عادت او مى شود.

مـسـالـه 508 - مقصود از يك ماه , از ابتداى خون ديدن است تا سى روز, نه از روز اول ماه تا آخر ماه .

مـسـالـه 509 - زنى كه معمولا ماهى يك مرتبه خون مى بيند, اگر در يك ماه دو مرتبه خون ببيند و آن خـون نـشانه هاى حيض را داشته باشد,چنانچه روزهائى كه در وسط پاك بوده از ده روز كمتر نباشد, بايد هر دو را حيض قرار دهد.

مـسـالـه 510 - اگر سه روز يا بيشتر خون ببيند كه نشانه حيض را دارد, بعد, ده روز يا بيشتر خونى ببيند كه نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونى به نشانه هاى حيض ببيند, بايد خون اول و خون آخر را كه نشانه هاى حيض داشته حيض قرار دهد.

مـسـالـه 511 - اگـر زن پـيـش از ده روز پـاك شـود و بداند كه در باطن خون نيست , بايد براى عـبـادتـهاى خود غسل كند اگرچه گمان داشته باشدكه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مـى بـيـنـد, ولـى اگر يقين داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مى بيند نبايد غسل كند.

مـسـالـه 512 - اگـر زن پـيش از ده روز پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون هست , بنابر احـتـيـاط لازم بايد قدرى پنبه داخل فرج نمايد وكمى صبر كند و بيرون آورد, پس اگر پاك بود غـسل كند و عبادتهاى خود را بجا آورد, و اگر پاك نبود چنانچه در حيض عادت ندارد ياعادت او ده روز است بايد صبر كند كه اگر پيش از ده روز پاك شد غسل كند, و اگر سر ده روز پاك شد يا خون او از ده روز گذشت , سر ده روز غسل نمايد, و اگر عادتش كمتر از ده روز است , در صورتى كه بداند پيش از تمام شدن ده روز يا سر ده روز پاك مى شود, نبايد غسل كند.
و اگر احتمال دهد خـون او از ده روز مى گذرد بايد يك روز عبادت را ترك كند و بعد جايز است احكام مستحاضه را جارى كند, و احوط اين است كه تا روز دهم بين تروك حائض و اعمال مستحاضه جمع كند, و اين حكم مختص زنى است كه قبل از عادت مستمرة الدم نبوده و الا بعد ازگذشتن عادت جايز نيست عبادت را ترك كند.

مـسـالـه 513 - اگر چند روز را حيض قرار دهد وعبادت نكند, بعد بفهمد حيض نبوده است ,بايد نماز و روزه اى كـه در آن روزها بجا نياورده قضا نمايد, و اگر چند روز را به گمان اينكه حيض نيست عبادت كند, بعد بفهمد حيض بوده , چنانچه آن روزها را روزه نيز گرفته باشد بايدقضا نمايد.

نفاس

مـسـالـه 514 - از وقتى كه اولين جزء بچه از شكم مادر بيرون مى آيد, هر خونى كه زن مى بيند, اگر پـيـش از ده روز از تـمام زائيدن يا سر ده روزقطع شود, خون نفاس است .
و زن را در حال نفاس , نفساء مى گويند.

مـسـالـه 515 - خونى كه زن پيش از بيرون آمدن اولين جزء بچه مى بيند نفاس نيست .

مـسـالـه 516 - لازم نيست كه خلقت بچه تمام باشد, بلكه اگر نا تمام نيز باشد در صورتى كه زائيدن صدق كند, خونى كه تا ده روز ببيند خون نفاس است .

مـسـالـه 517 - ممكن است خون نفاس يك آن بيشتر نيايد, ولى بيشتر از ده روز نمى شود, و مبدء حساب ده روز از تمام زائيدن است .

مـسـالـه 518 - هرگاه شك كند كه چيزى سقط شده يا نه , يا چيزى كه سقط شده بچه است يا نه , لازم نـيست وارسى كند, و خونى كه از اوخارج مى شود شرعا خون نفاس نيست .
بلكه اگر در ايام عـادت يا اوصاف حيض را داشته باشد, حائض , و در غير اين صورت , استحاضه است به تفصيلى كه در حيض گذشت .

مـسـالـه 519 - بنابر احتياط توقف در مسجد و كارهاى ديگرى كه بر حائض حرام است , بر نفساء هم حرام است , و آنچه بر حائض واجب است , بر نفساء هم واجب مى باشد.

مـسـالـه 520 - طلاق دادن زنى كه در حال نفاس است باطل و نزديكى كردن با او, حرام مى باشد.
ولى اگر شوهرش با او نزديكى كند, كفاره ندارد.

مـسـالـه 521 - وقتى زن از خون نفاس پاك شد, بايد غسل كند و عبادتهاى خود را بجا آورد.
و اگر دوبـاره خون ببيند, چنانچه روزهائى را كه خون ديده با روزهائى كه در وسط پاك بوده , روى هم ده روز يا كمتر از ده روز باشد, تمام آن نفاس است , و اگر روزهائى كه پاك بوده روزه نيز گرفته باشد لازم است قضا نمايد.

مـسـالـه 522 - اگـر زن از خـون نـفاس پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون هست , بنابر احتياط لازم بايد مقدارى پنبه داخل فرج نمايد وكمى صبر كند, كه اگر پاك است براى عبادتهاى خود غسل كند.

مـسـالـه 523 - اگـر خـون نـفاس زن از ده روز بگذرد, چنانچه در حيض عادت دارد, به اندازه روزهـاى عـادت او نفاس و بقيه استحاضه است .
و اگر عادت ندارد, به مقدار عادت خويشان خود نـفـاس قرار داده و تا ده روز احتياط كند, و احتياط مستحب آن است كسى كه عادت دارد ازروز بـعـد از عادت , و كسى كه ندارد بعد از روز دهم تا روز هيجدهم زايمان , كارهاى استحاضه را بجا آورد و كارهائى را كه بر نفساء حرام است ترك كند.

مـسـالـه 524 - زنى كه عادت حيضش كمتر از ده روز است , اگر بيشتر از روزهاى عادتش خون ببيند, بايد به اندازه روزهاى عادت خودنفاس قرار دهد, و بعد از آن واجب است يك روز عبادت را ترك نمايد و بعد جايز است احكام مستحاضه را جارى يا اينكه عبادت را تا ده روز ترك نمايد, و اگر خون از ده روز بگذرد, بايد روزهاى بعد از عادت تا روز دهم را استحاضه قرار دهد و عبادتهائى را كه در آن روزهابجا نياورده قضا نمايد.
مثلا زنى كه عادت او شش روز بوده اگر بيشتر از شش روز خـون ببيند, بايد شش روز را نفاس قرار دهد و روز هفتم نيزعبادت را ترك كند و در روز هشتم و نهم و دهم مخير است بين اينكه عبادت را ترك كند يا كارهاى استحاضه را بجا آورد, و اگر بيشتر از ده روز خون ديد, از روز بعد از عادت او استحاضه مى باشد.

مـسـالـه 525 - زنى كه در حيض عادت دارد, اگر بعد از زائيدن , تا يك ماه يا بيشتر از يك ماه پى در پـى خـون ببيند, به اندازه روزهاى عادت او نفاس است , و خونى كه بعد از نفاس تا ده روز مى بيند اگـرچه در روزهاى عادت ماهانه اش باشد, استحاضه است .
مثلا زنى كه عادت حيض او از بيستم هـر مـاه تا بيست و هفتم آن ماه است اگر روز دهم ماه زائيد و تا يك ماه يا بيشتر پى در پى خون ديـد, تـا روز هفدهم نفاس واز روز هفدهم تا ده روز حتى خونى كه در روزهاى عادت خود كه از بـيستم تا بيست و هفتم است مى بيند, استحاضه مى باشد, و بعد از گذشتن ده روز اگر خونى را كه مى بيند در روزهاى عادتش باشد حيض است چه نشانه هاى حيض را داشته چه نداشته باشد, و هـمچنين است اگر درروزهاى عادتش نباشد ولى نشانه هاى حيض را داشته باشد, اما اگر خونى كه بعد از گذشتن ده روز از نفاس مى بيند در روزهاى عادت حيض او نباشد و نشانه هاى حيض را هم نداشته باشد استحاضه است .

مـسـالـه 526 - زنى كه در حيض نيست و عادت عدديه ندارد, اگر بعد از زايمان تا يك ماه يا بيشتر از يك ماه خون ببيند, حكم ده روز اول آن در مـسـالـه ( 523 ) گذشت , و ده روز دوم آن استحاضه است .
و خونى كه بعد از آن مى بيند اگر نشانه حيض را داشته باشد يا در وقت عادتش باشد, حيض , و گرنه آن هم استحاضه مى باشد.

غسل مس ميت

مـسـالـه 527 - اگـر كسى بدن انسان مرده اى را كه سرد شده و غسلش نداده اند مس كند يعنى جائى از بدن خود را به آن برساند بايد غسل مس ميت نمايد, چه در خواب مس كند چه در بيدارى , بـا اخـتيار مس كند يا بى اختيار, حتى اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان ميت برسدبايد غسل كند, ولى اگر حيوان مرده اى را مس كند غسل بر او واجب نيست .

مـسـالـه 528 - براى مس مرده اى كه تمام بدن او سرد نشده غسل واجب نيست اگرچه جائى را كه سرد شده مس نمايد.

مـسـالـه 529 - اگر موى خود را به بدن ميت برساند يا بدن خود را به موى ميت يا موى خود را به مـوى مـيـت برساند, بنابر احتياط غسل كند ولكن آن غسل براى نماز كافى نيست مگر آنكه موى خود و موى ميت بلند نباشد كه در اين صورت غسل مس ميت براى نماز كافى است .

مـسـالـه 530 - بـراى مس بچه مرده حتى بچه سقط شده اى كه چهار ماه او تمام شده غسل مس ميت واجب است , بنابر اين اگر بچه چهارماهه اى مرده و بدنش سرد شده به دنيا بيايد مادر او بايد غسل مس ميت كند.

مـسـالـه 531 - بچه اى كه بعد از مردن مادر و سرد شدن بدنش به دنيا مى آيد وقتى بالغ شد واجب است غسل مس ميت كند, و اگر بعد از مميزشدن و قبل از بلوغ غسل كند كافى است .

مـسـالـه 532 - اگـر انسان , ميتى را كه سه غسل او كاملا تمام شده مس نمايد, غسل بر او واجب نمى شود, ولى اگر پيش از آنكه غسل سوم تمام شود جائى از بدن او را مس كند اگرچه غسل سوم آنجا تمام شده باشد بايد غسل مس ميت نمايد.

مـسـالـه 533 - اگر ديوانه يا بچه نابالغى ميت را مس كند, بعد از آنكه آن ديوانه عاقل يا بچه بالغ شد بايد غسل مس ميت نمايد.

مـسـالـه 534 - بـنابر احتياط واجب اگر از بدن زنده يا مرده اى كه غسلش نداده اند, قسمتى كه داراى اسـتـخـوان اسـت جدا شود و پيش از آنكه قسمت جدا شده را غسل دهند, انسان آن را مس نـمايد, بايد غسل مس ميت كند, ولى اگر قسمتى كه جدا شده , استخوان نداشته باشد, براى مس آن غسل واجب نيست .

مـسـالـه 535 - براى مس استخوانى كه گوشت ندارد و آن را غسل نداده اند چه از مرده جدا شده بـاشـد چـه از زنده , غسل واجب نيست , وهمچنين است براى مس دندانى كه از مرده يا زنده جدا شده باشد.

مـسـالـه 536 - غسل مس ميت را بايد مثل غسل جنابت انجام دهند ولى كسى كه مس ميت كرده , اگـر بـخواهد نماز بخواند احتياط مستحب آن است كه وضو هم بگيرد, ولى در مواردى كه غسل مس ميت بنابر احتياط است بايد براى نماز وضو بگيرد.

مـسـالـه 537 - اگر چند ميت را مس كند يا يك ميت را چند بار مس نمايد, يك غسل كافى است .

مـسـالـه 538 - براى كسى كه بعد از مس ميت غسل نكرده است , توقف در مسجد و نزديكى با زن و خواندن آيه هائى كه سجده واجب دارد,مانعى ندارد ولى براى نماز و مانند آن بايد غسل كند.
احكام محتضر مـسـالـه 539 - مـسـلمانى را كه محتضر است يعنى در حال جان دادن مى باشد, مرد باشد يا زن , بـزرگ بـاشـد يـا كوچك , بنابر احتياط در صورت امكان بايد به پشت بخوابانند, به طورى كه كف پاهايش به طرف قبله باشد.

مـسـالـه 540 - اولى آن است تا وقتى كه غسل ميت تمام نشده , نيز او را رو به قبله بخوابانند ولى بعد از آنكه غسلش تمام شد, بهتر آن است كه اورا مثل حالتى كه بر او نماز مى خوانند بخوابانند.

مـسـالـه 541 - بنابر احتياط رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجب است و اجازه گرفتن از ولى او احوط است .

مـسـالـه 542 - مستحب است شهادتين و اقرار به دوازده امام (ع ) و ساير عقائد حقه را به كسى كه در حال جان دادن است , طورى تلقين كنندكه بفهمد, و نيز مستحب است چيزهائى را كه گفته شد, تا وقت مرگ تكرار كنند.

مـسـالـه 543 - مستحب است اين دعا را طورى به محتضر تلقين كنند كه بفهمد اللهم اغفر لي الـكثير من معاصيك واقبل مني اليسير من طاعتك يا من يقبل اليسير ويعفو عن الكثير اقبل مني اليسير واعف عني الكثير انك انت العفو الغفور اللهم ارحمني فانك رحيم .

مـسـالـه 544 - مستحب است كسى را كه سخت جان مى دهد, اگر نا راحت نمى شود, به جائى كه نماز مى خوانده ببرند.

مـسـالـه 545 - مستحب است براى راحت شدن محتضر, بر بالين او سوره مباركه يس و صافات و احـزاب و آيـة الكرسى و آيه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آيه آخر سوره بقره را بلكه هرچه از قرآن ممكن است بخوانند.

مـسـالـه 546 - تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چيزى روى شكم او و بودن جنب و حائض نزد او و همچنين حرف زدن زياد و گريه كردن و تنهاگذاشتن زنها نزد او, مكروه است .

احكام بعد از مرگ

مـسـالـه 547 - بعد از مرگ مستحب است چشمها و لبها و چانه ميت را ببندند و دست و پاى او را دراز كـنـنـد و پـارچه اى روى او بيندازند, و اگرشب مرده است , در جائى كه مرده , چراغ روشن كـنـنـد, و بـراى تـشييع جنازه او مؤمنين را خبر كنند و در دفن او عجله نمايند, ولى اگر يقين به مردن او ندارند, بايد صبر كنند تا معلوم شود.
و نيز اگر ميت حامله باشد و بچه در شكم او زنده بـاشـد, بايد به قدرى دفن را عقب بيندازند, كه پهلوى چپ او را بشكافند و طفل را بيرون آورند و پهلو را بدوزند.
احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميت مـسـالـه 548 - غسل و كفن و نماز و دفن مسلمان اگرچه دوازده امامى نباشد, بر هر مكلفى واجب اسـت و اگـر بـعضى انجام دهند, از ديگران ساقط مى شود, و چنانچه هيچ كس انجام ندهد, همه معصيت كرده اند.

مـسـالـه 549 - اگر كسى مشغول كارهاى ميت شود, بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند, ولى اگر او عمل را نيمه كاره بگذارد, بايد ديگران تمام كنند.

مـسـالـه 550 - اگر انسان يقين كند كه ديگرى مشغول كارهاى ميت شده , واجب نيست به كارهاى ميت اقدام كند, ولى اگر شك يا گمان دارد,بايد اقدام نمايد.

مـسـالـه 551 - اگر كسى بداند غسل يا كفن يا نماز يا دفن ميت را باطل انجام داده اند, بايد دوباره انجام دهد, ولى اگر گمان دارد كه باطل بوده , ياشك دارد كه درست بوده يا نه لازم نيست اقدام نمايد.

مـسـالـه 552 - بنابر احتياط براى غسل و كفن و نماز و دفن ميت , بايد از ولى او اجازه بگيرند.

مـسـالـه 553 - ولى زن شوهر او است , و بعد از او مردهائى كه از ميت ارث مى برند مقدم بر زنهاى ايشانند.

مـسـالـه 554 - اگـر كسى بگويد من وصى يا ولى ميت هستم , يا ولى ميت به من اجازه داده كه غسل و كفن و دفن ميت را انجام دهم , چنانچه به حرف او اطمينان دارند يا ميت در تصرف او است يا اينكه دو نفر عادل به گفته او شهادت دهند, بايد حرف او را قبول كرد.

مـسـالـه 555 - اگـر ميت براى غسل و كفن و دفن و نماز خود غير از ولى , كس ديگرى را معين كـند, ولايت اين امور با او است و لازم نيست كسى كه ميت او را براى انجام اين كارها معين كرده , اين وصيت را قبول كند, ولى اگر قبول كرد, بايد به آن عمل نمايد.
كيفيت غسل ميت مـسـالـه 556 - واجب است ميت را سه غسل بدهند: اول با آبى كه با سدر مخلوط باشد.
دوم با آبى كه با كافور مخلوط باشد.
سوم با آب خالص .

مـسـالـه 557 - سدر و كافور بايد به اندازه اى زياد نباشد كه آب را مضاف كند, و به اندازه اى هم كم نباشد كه نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است .

مـسـالـه 558 - اگـر سـدر و كـافـور به اندازه اى كه لازم است پيدا نشود, بنابر احتياط مستحب مقدارى كه به آن دسترسى دارند در آب بريزند.

مـسـالـه 559 - اگر كسى در حال احرام بميرد, نبايد او را با آب كافور غسل دهند, و به جاى آن بايد بـا آب خـالـص غـسلش بدهند مگر اينكه دراحرام حج بوده و سعى را تمام نموده باشد كه در اين صورت با آب كافور بايد غسلش دهند.

مـسـالـه 560 - اگـر سـدر و كافور يا يكى از اينها پيدا نشود, يا استعمال آن جايز نباشد مثل آنكه غـصـبـى باشد, بايد بجاى هر كدام كه ممكن نيست بنابر احتياط ميت را با آب خالص غسل داده و تيمم نيز بدهند.

مـسـالـه 561 - كـسى كه ميت را غسل مى دهد, بايد مسلمان دوازده امامى و بالغ و عاقل باشد و مـسـائل غـسـل را هـم بداند.
ولى اگر ميت مسلمان غير اثنا عشرى را هم مذهب خودش بر طبق مذهبش غسل بدهد, تكليف از مؤمن اثنا عشرى ساقط است .

مـسـالـه 562 - كسى كه ميت را غسل مى دهد, بايد قصد قربت داشته باشد يعنى غسل را براى انجام فرمان خداوند عالم بجا آورد.

مـسـالـه 563 - غسل بچه مسلمان اگرچه از زنا باشد, واجب است .
و غسل و كفن و دفن كافر و اولاد او, جـايـز نـيـست .
و كسى كه از بچگى ديوانه بوده و به حال ديوانگى بالغ شده , چنانچه محكوم به اسلام بوده , بايد او را غسل داد.

مـسـالـه 564 - بچه سقط شده را اگر چهار ماه يا بيشتر دارد, بايد غسل بدهند, و اگر چهار ماه ندارد, بايد بنابر احتياط در پارچه اى بپيچند وبدون غسل دفن كنند.

مـسـالـه 565 - جايز نيست مرد, زن را, و زن مرد را غسل بدهد, ولى زن مى تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم مى تواند زن خود راغسل دهد.

مـسـالـه 566 - مرد مى تواند دختر بچه اى را كه سن او از سه سال بيشتر نيست , غسل دهد.
و زن هم مى تواند پسربچه اى را كه سه سال بيشترندارد, غسل دهد.

مـسـالـه 567 - اگر براى غسل دادن ميتى كه مرد پيدا نشود, زنانى كه با او نسبت دارند و محرمند مثل مادر و خواهر و عمه و خاله , يا بواسطه شير خوردن با او محرم شده اند, مى توانند از زير لباس يا چـيـزى كـه بـدن او را بپوشاند, غسلش بدهند.
و نيز اگر براى غسل ميت زن , زن ديگرى نباشد, مـردهـائى كه با او نسبت دارند و محرمند, يا بواسطه شير خوردن با او محرم شده اند, مى توانند از زير لباس او را غسل دهند.

مـسـالـه 568 - اگر ميت و كسى كه او را غسل مى دهد هر دو مرد يا هر دو زن باشند, بهتر آن است كه غير از عورت , جاهاى ديگر ميت برهنه باشد.

مـسـالـه 569 - نگاه كردن به عورت ميت حرام است , و كسى كه او را غسل مى دهد اگر نگاه كند معصيت كرده , ولى غسل باطل نمى شود.

مـسـالـه 570 - اگر جائى از بدن ميت نجس باشد, بنابر احتياط پيش از آنكه آنجا را غسل بدهند, آب بكشند.
و اولى آن است كه تمام بدن ميت ,پيش از شروع به غسل پاك باشد.

مـسـالـه 571 - غسل ميت مثل غسل جنابت است .
و احتياط واجب آن است كه تا غسل ترتيبى ممكن است , ميت را غسل ارتماسى ندهند, وبايد در غسل ترتيبى قسمت چپ بدن را بعد از قسمت راست بشويند, و هم اگر ممكن است بنابر احتياط مستحب هر يك از سه قسمت بدن رادر آب فرو نبرند, بلكه آب را روى آن بريزند.

مـسـالـه 572 - كسى را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده , لازم نيست غسل حيض يا غسل جنابت بدهند, بلكه همان غسل ميت براى او كافى است .

مـسـالـه 573 - مزد گرفتن براى غسل دادن اشكال دارد, و اگر كسى براى گرفتن مزد, ميت را غسل دهد, و در غسل دادن قصد قربت كند آن غسل صحيح است , ولى مزد گرفتن براى كارهاى مقدماتى غسل اشكالى ندارد.

مـسـالـه 574 - اگر آب پيدا نشود, يا استعمال آن مانعى داشته باشد بايد عوض هر غسل , ميت را يك تـيـمـم بـدهند, و احتياط واجب آن است كه يك تيمم ديگر هم عوض هر سه غسل بدهند, و اگر كسى كه تيمم مى دهد, در يكى از اين سه تيمم قصد ما فى الذمه نمايد يعنى نيت كند كه اين تيمم را براى آنكه به تكليف عمل شده باشد, انجام مى دهم , تيمم چهارم لازم نيست .

مـسـالـه 575 - كسى كه ميت را تيمم مى دهد, بايد دست خود را به زمين بزند وبه صورت و پشت دسـتـهـاى مـيت بكشد, واگر ممكن باشداحتياط واجب آن است كه با دست ميت هم او را تيمم بدهد.
احكام كفن ميت مـسـالـه 576 - ميت مسلمان را بايد با سه پارچه كه آنها را لنگ و پيراهن و سرتاسرى مى گويند كفن نمايند.

مـسـالـه 577 - لنگ بايد از ناف تا زانو, اطراف بدن را بپوشاند, و بهتر آن است كه از سينه تا روى پا بـرسـد.
و پيراهن بايد, از سر شانه تا نصف ساق پا, تمام بدن را بپوشاند, و بهتر آن است كه تا روى پا بـرسد.
و درازاى سرتاسرى بايد به قدرى باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد, وپهناى آن بايد به اندازه اى باشد كه يك طرف آن روى يك طرف ديگر بيايد.

مـسـالـه 578 - مـقدارى از لنگ كه از ناف تا زانو را مى پوشاند, و مقدارى از پيراهن كه از شانه تا نـصـف ساق را مى پوشاند, مقدار واجب كفن است , و آنچه بيشتر از اين مقدار در مـسـالـه قبل گفته شد, مقدار مستحب كفن مى باشد.

مـسـالـه 579 - اگر ورثه بالغ باشند و اجازه دهند كه بيشتر از مقدار واجب كفن را كه در مـسـالـه قـبـل گـفـته شد از سهم آنان بردارند, اشكال ندارد.
و احتياط واجب آن است كه بيشتر از مقدار واجب , كفن را از سهم وارثى كه بالغ نشده بر ندارند.

مـسـالـه 580 - اگر كسى وصيت كرده باشد كه مقدار مستحب كفن را كه در دو مـسـالـه قبل گفته شـد, از ثلث مال او بردارند, يا وصيت كرده باشد ثلث مال را به مصرف خود او برسانند ولى مصرف آن را معين نكرده باشد يا فقط مصرف مقدارى از آن را معين كرده باشد, مى توانندمقدار مستحب كفن را از ثلث مال او بردارند.

مـسـالـه 581 - اگر ميت وصيت نكرده باشد كه كفن را از ثلث مال او بردارند و بخواهند از اصل مال بـردارند, احتياط واجب آن است كه مقدارواجب كفن را با ملاحظه شان ميت به ارزانترين قيمتى كـه ممكن است تهيه نمايند, ولى اگر كسانى از ورثه كه بالغ هستند اجازه بدهند كه از سهم آنان بر دارند, مقدارى را كه اجازه داده اند, از سهم آنان مى شود برداشت .

مـسـالـه 582 - كفن زن بر شوهر است , اگرچه زن از خود مال داشته باشد, و همچنين اگر زن را به شرحى كه در احكام طلاق گفته مى شود,طلاق رجعى بدهند و پيش از تمام شدن عده بميرد, شـوهـرش بـايد كفن او را بدهد, و چنانچه شوهر بالغ نباشد يا ديوانه باشد ولى شوهر بايد ازمال او كفن زن را بدهد.

مـسـالـه 583 - كفن ميت بر خويشان او واجب نيست , اگرچه مخارج او در حال زندگى بر آنان واجب باشد.

مـسـالـه 584 - احتياط واجب آن است كه هر يك از سه پارچه كفن به قدرى نازك نباشد كه بدن ميت از زير آن پيدا باشد.

مـسـالـه 585 - كفن كردن با پوست مردار و چيز غصبى , اگرچه چيز ديگرى هم پيدا نشود, جايز نـيـسـت .
و چـنـانـچه كفن ميت غصبى باشد وصاحب آن راضى نباشد بايد از تنش بيرون آورند, اگرچه او را دفن كرده باشند.

مـسـالـه 586 - كفن كردن ميت با چيز نجس و با پارجه ابريشمى خالص , و بنابر احتياط با پارچه اى كه با طلا بافته شده جايز نيست , ولى درحال ناچارى اشكال ندارد.

مـسـالـه 587 - كفن كردن با پارچه اى كه از پشم يا موى حيوان حرام گوشت يا پوست حيوان حلال گـوشـت تـهـيه شده , بنابر احتياط در حال اختيار جايز نيست , ولى اگر كفن از مو و پشم حيوان حلال گوشت باشد اشكال ندارد, اگرچه احتياط مستحب آن است كه با اين دو هم كفن ننمايند.

مـسـالـه 588 - اگر كفن ميت به نجاست خود او, يا به نجاست ديگرى نجس شود, چنانچه كفن ضـايـع نمى شود, بايد مقدار نجس را بشويند ياببرند اگرچه بعد از گذاشتن در قبر باشد, و اگر شستن يا بريدن آن ممكن نيست , در صورتى كه عوض كردن آن ممكن باشد, بايد عوض نمايند.

مـسـالـه 589 - كـسى كه براى حج يا عمره احرام بسته اگر بميرد, بايد مثل ديگران كفن شود و پوشاندن سر و صورتش اشكال ندارد.

مـسـالـه 590 - مستحب است انسان در حال سلامتى , كفن و سدر و كافور خود را تهيه كند.
احكام حنوط مـسـالـه 591 - بـعـد از غسل واجب است ميت را حنوط كنند, يعنى به پيشانى و كف دستها و سر زانـوهـا و سـر دو انگشت بزرگ پاهاى او كافوربمالند.
و مستحب است به سر بينى ميت هم كافور بمالند و بايد كافور, سائيده و تازه باشد, و اگر بواسطه كهنه بودن , عطر او از بين رفته باشدكافى نيست .

مـسـالـه 592 - احتياط واجب آن است كه اول كافور را به پيشانى ميت بمالند, ولى در جاهاى ديگر ترتيب لازم نيست .

مـسـالـه 593 - بـهتر آن است كه ميت را پيش از كفن كردن , حنوط نمايند اگرچه در بين كفن كردن و بعد از آن هم مانعى ندارد.

مـسـالـه 594 - كسى كه براى حج يا عمره احرام بسته است , اگر بميرد, حنوط كردن او جايز نيست مگر اينكه در احرام حج بعد از تمام كردن سعى بميرد.

مـسـالـه 595 - زنى كه شوهر او مرده و هنوز عده اش تمام نشده , اگرچه حرام است خود را خوشبو كند ولى چنانچه بميرد حنوط او واجب است .

مـسـالـه 596 - احـتياط واجب آن است كه ميت را با مشك و عنبر وعود و عطرهاى ديگر خوشبو نكنند و نيز اينها را با كافور مخلوطننمايند.

مـسـالـه 597 - مستحب است قدرى تربت حضرت سيد الشهدا (ع ) را با كافور مخلوط كنند, ولى بايد از آن كافور به جاهائى كه بى احترامى مى شود نرسانند, و نيز بايد تربت به قدرى زياد نباشد كه وقتى با كافور مخلوط شد, آن را كافور نگويند.