رساله توضيح المسائل
با تجديد نظر و اضافات

آيت الله العظمی لطف‌الله صافی گلپايگانی (مد ظله العالى)

- ۲۶ -


احكام وصيت

(مساله 2703) وصيت آن است كه انسان سفارش كند بعد از مرگش براى اوكارهايى انجام دهند, يـا بـگـويـد: بعد از مرگش چيزى از مال او ملك كسى باشد, يااين كه چيزى از مال او را به كسى تمليك , يا صرف در خيرات ومبرات كنند, يا براى اولاد خود و كسانى كه اختيار آنان با او است قيم و سرپرست معين كند وكسى را كه به او وصيت مى كنند, وصى مى گويند.

(مساله 2704) كسى كه نمى تواند حرف بزند, اگر با اشاره مقصود خود را بفهماند,براى هر كارى مـى تواند وصيت كند, ولى كسى كه مى تواند حرف بزند, بنابر احتياطاكتفا به اشاره يا نوشته نكند اگرچه صحت آن در صورتيكه مقصودش مثل كلامش ازآن فهميده شود بعيد نيست .

(مـسـالـه 2705) اگر نوشته اى به امضا يا مهر ميت ببينند, چنانچه مقصود او رابفهماند, و معلوم باشد كه براى آنكه وصيتش باشد نوشته , بايد به آن عمل كنندبلكه اگر بدانند مقصودش يادداشت و نـوشـتـن و چيزهايى بوده است براى اينكه بعدا مطابق آن وصيت كند, بعيد نيست براى وصيت كافى باشد.

(مـساله 2706) كسى كه وصيت مى كند بايد عاقل باشد, و از روى اختيار وصيت كند, و بايد سفيه نـبـاشـد يـعـنى : مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف نكند, ولى بالغ ‌بودن شرط صحت وصيت نـيـسـت , و هـمـيـن قـدر كه وصيت كننده ده سال داشته باشد و راه هاى خير و كارهاى نيك را بشناسد, مى تواند به كارهاى خير براى ارحامش وصيت كند.

(مـساله 2707) كسى كه از روى عمد به قصد خودكشى , مثلا زخمى به خود زده , ياسمى خورده است كه بواسطه آن , يقين يا گمان به مردن او پيدا مى شود, اگر وصيت كند كه مقدارى از مال او را به مصرفى برسانند, صحيح نيست .

(مـسـاله 2708) در وصيت تمليكيه قبول موصى له معتبر است , پس اگر شخصى وصيت كند كه چيزى به كسى بدهند, در صورتى آن كس آن چيز را مالك مى شودكه وصيت را قبول كند, و لازم نـيـسـت قبول بعد از موت وصيت كننده باشد, بلكه اگرپيش از موت او هم باشد كفايت مى كند, بلى اگر قبول پيش از موت وصيت كننده باشد, به مجرد قبول آن چيز را مالك نمى شود, بلكه بعد از مـوت وصيت كننده بدون حاجت به قبول ديگر مالك مى شود, و اگر قبول بعد از موت باشد به مجردقبول آن چيز را مالك مى شود.

(مساله 2709) وقتى انسان نشانه هاى مرگ را در خود ديد, بايد فورا امانتهاى مردم را به صاحبانش بـرگـرداند و اگر به مردم بدهكار است , و موقع دادن آن بدهى رسيده ,بايد بدهد, و اگر خودش نمى تواند بدهد, يا موقع دادن بدهى او نرسيده , بايدوصيت كند, و بر وصيت شاهد بگيرد, ولى اگر بدهى او معلوم باشد, و اطمينان دارد كه ورثه مى پردازند, وصيت كردن لازم نيست .

(مـساله 2710) كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند, اگر خمس و زكات ومظالم بدهكار است , بايد فورا بدهد, و اگر نمى تواند بدهد, چنانچه از خودش مال دارد, يا احتمال مى دهد كسى آنها را ادا نمايد, بايد وصيت كند.

و همچنين است اگر حج بر او واجب باشد.

(مساله 2711) كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند, اگر نماز و روزه قضادارد, بايد وصيت كند كه از مال خودش براى آنها اجير بگيرند, بلكه اگر مال نداشته باشد, ولى احتمال بدهد كسى بدون آن كه چيزى بگيرد آنها را انجام مى دهد, بازهم واجب است وصيت نمايد, و اگر قضاى نماز و روزه او بـه تـفصيلى كه در مساله1399 گفته شد, بر پسر بزرگترش واجب مى باشد, بايد به او اطلاع دهد, يا وصيت كند كه براى او بجا آورند.

(مساله 2712) كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند, اگر مالى پيش كسى دارد, يا در جايى پـنـهـان كرده است كه ورثه نمى دانند, چنانچه بواسطه ندانستن حقشان از بين برود, بايد به آنان اطلاع دهد, و لازم نيست براى بچه هاى صغير خودقيم و سرپرست معين كند, ولى در صورتى كه بدون قيم مالشان از بين مى رود, ياخودشان ضايع مى شوند, بايد براى آنان قيم امينى معين نمايد.

(مساله 2713) وصى بايد مسلمان و عاقل باشد و اگر منفرد است بالغ باشد و درامورى كه مربوط به غير موصى است و يا مربوط به تكاليفى است كه شرعا بعهده دارد مورد اطمينان باشد.

(مساله 2714) اگر كسى چند وصى براى خود معين كند, چنانچه اجازه داده باشدكه هر كدام به تـنـهـايـى به وصيت عمل كنند, لازم نيست در انجام وصيت از يكديگراجازه بگيرند, و اگر اجازه نداده باشد, چه گفته باشد كه همه باهم به وصيت عمل كنند, يا نگفته باشد, بايد با نظر يكديگر به وصـيـت عـمـل نمايند, و اگر حاضر نشوندكه با يكديگر به وصيت عمل كنند, حاكم شرع آنان را مجبور مى كند و اگر اطاعت نكنند, بجاى آنان ديگران را معين مى نمايد.

(مـساله 2715) اگر انسان از وصيت خود برگردد, مثلا بگويد: ثلث مالش را به كسى بدهند, بعد بگويد: به او ندهند, وصيت باطل مى شود, و اگر وصيت خود را تغيير دهد,مثل آن كه قيمى براى بـچه هاى خود معين كند, بعد ديگرى را بجاى او قيم نمايد,وصيت اولش باطل مى شود, و بايد به وصيت دوم او عمل نمايند.

(مـساله 2716) اگر كارى كند كه معلوم شود از وصيت خود برگشته , مثلا خانه اى راكه وصيت كرده به كسى بدهند, بفروشد, يا ديگرى را براى فروش آن وكيل نمايدوصيت باطل مى شود.

(مساله 2717) اگر وصيت كند چيز معينى را به كسى بدهند, بعد وصيت كند كه نصف همان را به ديگرى بدهند, بايد آن چيز را دو قسمت كنند, و به هر كدام از آن دو نفر يك قسمت آن را بدهند.

(مساله 2718) اگر كسى در مرضى كه به آن مرض مى ميرد, مقدارى از مالش را به كسى ببخشد, و وصـيـت كـنـد كه بعد از مردن او هم مقدارى به كس ديگر بدهند,آنچه بخشيده از اصل خارج مـى شود, و آنچه وصيت كرده اگر بيشتر از ثلث نباشد,يا اگر بيشتر است وورثه اجازه بدهند, به وصيت او عمل مى شود, و اگر آنچه وصيت كرده بيشتر از ثلث باشد, و ورثه هم اجازه ندهند, بايد به مقدار ثلث تركه اوبه وصيتش عمل شود.

(مساله 2719) اگر وصيت كند كه ثلث مال او را نفروشند, و عايدى آن را به مصرفى برسانند, بايد مطابق گفته او عمل نمايند.

(مـسـالـه 2720) اگـر در مرضى كه به آن مرض مى ميرد, بگويد: مقدارى به كسى بدهكار است , چنانچه متهم باشد كه براى ضرر زدن به ورثه گفته است , بايدمقدارى را كه معين كرده از ثلث او بدهند, و اگر متهم نباشد, و كسى هم منكر گفته اونشود بايد از اصل مالش بدهند.

(مـسـالـه 2721) كسى را كه انسان وصيت مى كند كه چيزى به او بدهند, اگرچه درحال وصيت وجود نداشته باشد, اگر پس از مرگ وصيت كننده وجود پيدا كند بايدآن چيز را به او بدهند پس اگـر وصـيـت كند به بچه اى كه فلان زن به او حامله شودچيزى بدهند اگر آن بچه پس از مرگ موصى موجود شد بايد آن چيز را به او بدهندولى اگر وصيت كند كه بعد از مرگش چيزى از مال او ملك كسى باشد و آن كس موجود نباشد وصيت صحيح نيست .

(مـساله 2722) اگر انسان بفهمد كسى او را وصى كرده , چنانچه به اطلاع وصيت كننده برساند, كـه بـراى انـجام وصيت او حاضر نيست , لازم نيست بعد از مردن او به وصيت عمل كند.

ولى اگر پـيـش از مردن او نفهمد كه او را وصى كرده , يا بفهمد و به او اطلاع ندهد كه براى عمل كردن به وصـيت حاضر نيست , در صورتى كه مشقت نداشته باشد, بايد وصيت او را بنابر احتياط لازم انجام دهـد و نـيـز اگـر وصى پيش ازمرگ موصى , موقعى ملتفت شود كه موصى بواسطه شدت مرض نتواند به ديگرى وصيت كند, بنابر احتياط لازم بايد وصيت را قبول نمايد.

(مـسـاله 2723) اگر كسى كه وصيت كرده بميرد و در وصيتش نگفته باشد كه وصى كارهائى را كـه به او سفارش شده خودش انجام دهد و از وصيت هم بحسب عرف چنين چيزى استفاده نشود وصى مى تواند ديگرى را براى انجام كارهاى ميت وكيل كند, درغير اين صورت بايد خودش انجام دهد و نمى تواند به ديگرى واگذار كند.

(مساله 2724) اگر كسى دو نفر را وصى كند, كه با هم به وصيت او عمل كنند,چنانچه يكى از آن دو بـمـيرد, يا ديوانه , يا كافر شود, حاكم شرع يك نفر ديگر رابجاى او معين مى كند, و اگر هر دو بـمـيـرنـد, يا ديوانه , يا كافر شوند, چنانچه معلوم باشد كه ميت در نظر داشته , دو نفر كارهايش را انـجـام دهـند, حاكم شرع , دو نفر رابجاى آنها معين ميكند و اگر معلوم نباشد كه نظر به دو نفر داشـتـه تـعيين يك نفر كافى است بلكه بعيد نيست كه در صورت اولى هم در صورتى كه يك نفر بتواند كار دونفر را انجام دهد تعيين يك نفر كافى باشد.

(مـسـاله 2725) اگر وصى نتواند به تنهايى كارهاى ميت را انجام دهد, حاكم شرع براى كمك او يك نفر ديگر را معين مى كند.

(مساله 2726) اگر مقدارى از مال ميت در دست وصى تلف شود, چنانچه درنگهدارى آن كوتاهى وتعدى نكرده ضامن نيست , و اگر كوتاهى كرده و يا تعدى نموده , مثلا ميت وصيت كرده است كه فـلان مـقدار به فقراى فلان شهر بده , و او مال را به شهر ديگرى برده و در راه از بين رفته , ضامن اسـت , بـلـكه اگر در بين راه هم تلف نشود, و به فقراى شهرى دهد كه مورد وصيت نبوده ضامن است .

(مساله 2727) هرگاه انسان كسى را وصى كند, وبگويد كه اگر آن كس بميرد, فلانى وصى باشد, بعد از آن كه وصى اول مرد, وصى دوم بايد كارهاى ميت را انجام دهد.

(مساله 2728) حجى كه بر ميت واجب است و بدهكارى و حقوقى كه مثل خمس و زكات و مظالم ادا كـردن آنـهـا واجـب مـى باشد, بايد از اصل مال ميت داده شود, اگرچه ميت براى آنها وصيت نكرده باشد.

(مساله 2729) اگر مال ميت از بدهى وحج واجب , و حقوقى كه مثل خمس وزكات و مظالم بر او واجـب است زياد بيايد, چنانچه وصيت كرده باشد كه ثلث يامقدارى از ثلث را به مصرفى برسانند, بايد به وصيت او عمل كنند, و اگر وصيت نكرده باشد, آنچه مى ماند مال ورثه است .

(مساله 2730) اگر مصرفى را كه ميت معين كرده , از ثلث مال او بيشتر باشد,وصيت او در بيشتر از ثـلـث در صـورتـى صحيح است كه ورثه حرفى بزنند, يا كارى كنند كه معلوم شود عملى شدن وصيت را اجازه داده اند, و تنها راضى بودن آنان كافى نيست , و اگر مدتى بعد از مردن او هم اجازه بدهند, صحيح است .

(مـساله 2731) اگر مصرفى را كه ميت معين كرده , از ثلث مال او بيشتر باشد, وپيش از مردن او ورثه اجازه بدهند كه وصيت او عملى شود, بعد از مردن اونمى توانند از اجازه خود برگردند.

(مساله 2732) اگر وصيت كند كه از ثلث او خمس و زكات يا بدهى ديگر او را بدهند,و براى نماز و روزه او اجـيـر بـگيرند, و كار مستحبى هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند,بايد اول بدهى او را از ثـلـث بـدهند, و اگر چيزى زياد آمد براى نماز و روزه او اجيربگيرند, و اگر از آن هم زياد آمد به مصرف كار مستحبى كه معين كرده برسانند, و چنانچه ثلث مال او فقط به اندازه بدهى او باشد, و ورثـه هـم اجـازه نـدهـنـد كـه بيشتر از ثلث مال ,مصرف شود, وصيت براى نماز وروزه وكارهاى مستحبى باطل است .

(مـسـالـه 2733) اگر وصيت كند كه بدهى او را بدهند, و براى نماز و روزه او اجيربگيرند, و كار مـسـتحبى هم انجام دهند.

چنانچه وصيت نكرده باشد كه اينها را ازثلث بدهند, بايد بدهى او را از اصـل مـال بـدهند, و اگر چيزى زياد آمد, ثلث آن را به مصرف نماز وروزه وكارهاى مستحبى كه مـعين كرده برسانند, و در صورتى كه ثلث كافى نباشد, پس اگر ورثه اجازه بدهند, بايد وصيت او عـملى شود و اگر اجازه ندهند, بايد نماز وروزه را از ثلث بدهند, و اگر چيزى زياد آمد به مصرف كارمستحبى كه معين كرده برسانند.

(مـسـاله 2734) اگر كسى بگويد كه ميت وصيت كرده فلان مبلغ به من بدهند,چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصديق كنند, يا قسم بخورد و يك مرد عادل هم گفته او را تصديق نمايد, يا يك مرد عادل و دو زن عادله يا چهار زن عادله به گفته اوشهادت دهند, بايد مقدارى را كه مى گويد بـه او بـدهـند, و اگر يك زن عادله شهادت دهد, در يك چهارم چيزى را كه مطالبه مى كند به او بـدهند, و اگر دو زن عادله شهادت دهند, نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند, بايد سه چـهـارم آن رابـه او بـدهـنـد, و نيز اگر دو مرد كافر ذمى كه در دين خود عادل باشند, گفته او راتـصـديـق كـنند, در صورتى كه ميت ناچار بوده است كه وصيت كند, و مرد و زن عادلى هم در موقع وصيت نبوده , بايد چيزى را كه مطالبه مى كند به او بدهند.

(مـسـاله 2735) اگر كسى بگويد من وصى ميتم , كه مال او را به مصرفى برسانم , ياميت مرا قيم بـچه هاى خود قرار داده , در صورتى بايد حرف او را قبول كرد كه دومرد عادل گفته او را تصديق نمايند.

(مـسـالـه 2736) اگر وصيت كند چيزى از مال او براى كسى باشد و آن كس پيش ازآن كه قبول كـنـد يـا رد نمايد بميرد, تا وقتى ورثه او وصيت را رد نكرده اند, مى توانندآن چيز را قبول نمايند, ولى اين در صورتى است كه وصيت كننده از وصيت خودبرنگردد وگر نه حقى به آن چيز ندارند.

احكام ارث

(مساله 2737) كسانى كه بواسطه خويشى ارث مى برند سه دسته هستند: دسـته اول - پدر و مادر و اولاد ميت است , و با نبودن اولاد, اولاد اولاد هر چه پايين روند, هر كدام آنان كه به ميت نزديكتر است ارث مى برد, و تا يك نفر از اين دسته هست دسته دوم ارث نمى برند.

دسته دوم - جد, يعنى : پدر بزرگ و جده يعنى : مادر بزرگ , و خواهر و برادر است وبا نبودن برادر و خـواهـر اولاد ايـشـان , هر كدام آنان كه به ميت نزديكتر است ارث مى برد, و تا يك نفر از اين دسته هست دسته سوم ارث نمى برند.

دسـته سوم - عمو و عمه و دايى و خاله و اولاد آنان است , و تا يك نفر از عموها وعمه ها و دايى ها و خـالـه هاى ميت زنده اند, اولاد آنان ارث نمى برند, ولى اگر ميت عموى پدرى و پسر عموى پدر و مادرى داشته باشد, ارث به پسر عموى پدر ومادرى مى رسد, و عموى پدرى ارث نمى برد.

(مساله 2738) اگر عمو و عمه و دايى و خاله خود ميت , و اولاد آنان و اولاد اولادآنان نباشند, عمو و عـمـه و دايى و خاله پدر و مادر ميت ارث مى برند, و اگر اينان نباشند, اولادشان ارث مى برند, و اگـر ايـنـان هم نباشند, عمو و عمه و دايى و خاله جد و جده ميت , و اگر اينان نباشند, اولادشان ارث مى برند.

(مساله 2739) زن و شوهر به تفصيلى كه در مسائل 2779 تا 2788 گفته مى شود,از يكديگر ارث مى برند.

ارث دسته اول (مـسـاله 2740) اگر وارث ميت فقط يك نفر از دسته اول باشد, مثلا پدر يا مادر يايك پسر يا يك دخـتـر بـاشـد, هـمه مال ميت به او مى رسد, و اگر چند پسر يا چنددختر باشند, همه مال بطور مـساوى بين آنان قسمت مى شود, و اگر يك پسر و يك دختر باشد مال را سه قسمت مى كنند, دو قـسـمـت را پـسر و يك قسمت را دخترمى برد, و اگر چند پسر وچند دختر باشند, مال را طورى قسمت مى كنند كه هرپسرى دو برابر دختر ببرد.

(مساله 2741) اگر وارث ميت فقط پدر و مادر او باشند, مال سه قسمت مى شود,دو قسمت آن را پـدر, و يـك قسمت را مادر مى برد.

ولى اگر ميت دو برادر, يا چهارخواهر, يا يك برادر ودو خواهر هـم داشته باشد كه همه آنان پدرى باشند يعنى : پدرآنان با پدر ميت يكى باشد, خواه مادرشان هم با مادر ميت يكى باشد يا نه , اگر چه تا ميت پدر و مادر دارد, اينان ارث نمى برند, اما بواسطه بودن اينان مادر شش يك مال را مى برد, و بقيه را به پدر مى دهند.

(مـسـالـه 2742) اگر وارث ميت فقط پدر و مادر و يك دختر باشد, چنانچه ميت دوبرادر و چهار خواهر, يا يك برادر ودو خواهر پدرى نداشته باشد, مال را پنج قسمت مى كنند, پدر و مادر, هر كدام يك قسمت , و دختر سه قسمت آن را مى برد .

و اگر دو برادر يا چهار خواهر, يا يك برادر ودو خواهر پـدرى داشـتـه بـاشـد, مال راشش قسمت مى كنند, پدر و مادر, هر كدام يك قسمت , و دختر سه قسمت مى برد, و يك قسمت با قيمانده را چهار قسمت مى كنند, يك قسمت را به پدر و سه قسمت را بـه دختر مى دهند مثلا اگر مال را 24 قسمت كنند, 15 قسمت آن را به دختر, و 5 قسمت آن را به پدر, و 4 قسمت آن را به مادر مى دهند.

(مساله 2743) اگر وارث ميت فقط پدر و مادر و يك پسر باشد, مال را شش قسمت مى كنند, پدر و مادر هركدام يك قسمت , و پسر چهار قسمت آن را مى برد,و اگر چند پسر يا چند دختر باشند آن چـهـار قسمت را بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند, و اگر پسر و دختر باشند, آن چهار قسمت را طورى تقسيم مى كنندكه هر پسرى دو برابر دختر ببرد.

(مـسـالـه 2744) اگـر وارث ميت فقط پدر ويك پسر, يا مادر ويك پسر باشد, مال را شش قسمت مى كنند, يك قسمت آن را پدر يا مادر, و پنج قسمت را پسر مى برد.

(مساله 2745) اگر وارث ميت فقط پدر, يا مادر, با پسر ودختر باشد, مال را شش قسمت مى كنند, يك قسمت آن را پدر, يا مادر مى برد, و بقيه را طورى قسمت مى كنند كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد.

(مـساله 2746) اگر وارث ميت فقط پدر ويك دختر, يا مادر ويك دختر باشد, مال را چهار قسمت مى كنند, يك قسمت آن را پدر يا مادر, و بقيه را دختر مى برد .

(مساله 2747) اگر وارث ميت فقط پدر و چند دختر, يا مادر و چند دختر باشد,مال را پنج قسمت مـى كنند, يك قسمت را پدر يا مادر مى برد, و چهار قسمت رادختران بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند.

(مـسـالـه 2748) اگر ميت اولاد نداشته باشد, نوه پسرى او اگر چه دختر باشد سهم پسرميت را مـى بـرد, و نوه دخترى او اگر چه پسر باشد, سهم دختر ميت را مى برد, مثلا اگرميت يك پسر از دخـتـر خـود, و يك دختر از پسرش داشته باشد, مال را سه قسمت مى كنند, يك قسمت را به پسر دختر ودو قسمت را به دختر پسر مى دهند.

ارث دسته دوم (مـسـاله 2749) دسته دوم از كسانى كه بواسطه خويشى ارث مى برند, جد يعنى پدر بزرگ و جده يـعـنـى : مـادر بزرگ وبرادر وخواهر ميت است , و اگر برادر و خواهرنداشته باشد, اولادشان ارث مى برند.

(مـسـاله 2750) اگر وارث ميت فقط يك برادر, يا يك خواهر باشد, همه مال به اومى رسد, و اگر چـنـد بـرادر پـدر و مـادرى , يا چند خواهر پدر و مادرى باشد, مال بطورمساوى بين آنان قسمت مـى شـود, و اگـر برادر و خواهر پدر و مادرى با هم باشند, هربرادرى دو برابر خواهر مى برد, مثلا اگـر دو بـرادر و يـك خـواهـر پـدر و مادرى دارد,مال را پنج قسمت مى كنند, هريك از برادران دوقسمت , و خواهر يك قسمت آن رامى برد.

(مـسـاله 2751) اگر ميت برادر وخواهر پدر و مادرى دارد, برادر وخواهر پدرى كه از مادر با ميت جدا هستند ارث نمى برند, و اگر برادر وخواهر پدر و مادرى ندارد ,چنانچه فقط يك خواهر يا يك برادر پدرى داشته باشد, همه مال به او مى رسد, واگر چند برادر يا چند خواهر پدرى داشته باشد, مـال بـطـور مـساوى بين آنان قسمت مى شود, و اگر هم برادر وهم خواهر پدرى داشته باشد, هر برادرى دو برابر خواهرمى برد.

(مساله 2752) اگر وارث ميت فقط يك خواهر, يا يك برادر مادرى باشد, همه مال به او مى رسد.

و اگـر چـنـد بـرادر مـادرى , يـا چند خواهر مادرى , يا چند برادر و خواهرمادرى باشند, مال بطور مساوى بين آنان قسمت مى شود.

(مـسـالـه 2753) اگـر ميت برادر وخواهر پدر و مادرى , و برادر و خواهر پدرى , و يك برادر يا يك خـواهر مادرى داشته باشد, برادر وخواهر پدرى ارث نمى برند, و مال راشش قسمت مى كنند, يك قسمت آن را به برادر يا خواهر مادرى , و بقيه را به برادروخواهر پدر و مادرى مى دهند, و هر برادر دو برابر خواهر مى برد.

(مساله 2754) اگر ميت برادر وخواهر پدر و مادرى , و برادر و خواهر پدرى و برادرو خواهر مادرى داشته باشد, برادر وخواهر پدرى ارث نمى برد, و مال را سه قسمت مى كنند, يك قسمت آن را برادر وخـواهـر مـادرى بـطـور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند, و بقيه را به برادر و خواهر پدر و مادرى مى دهند, و هر برادر دوبرابر خواهر مى برد.

(مساله 2755) اگر وارث ميت فقط برادر و خواهر پدرى , و يك برادر مادرى , يايك خواهر مادرى بـاشـد, مـال را شش قسمت مى كنند, يك قسمت آن را برادر ياخواهر مادرى مى برد, و بقيه را به برادر وخواهر پدرى مى دهند, و هر برادر دو برابرخواهر مى برد.

(مساله 2756) اگر وارث ميت فقط برادر و خواهر پدرى , و چند برادر و خواهرمادرى باشد, مال را سـه قـسـمت مى كنند, يك قسمت آن را برادر وخواهر مادرى بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند, و بقيه را به برادر و خواهر پدرى مى دهند, و هر برادر دو برابر خواهر مى برد.

(مـسـالـه 2757) اگـر وارث ميت فقط برادر وخواهر وزن او باشد, زن ارث خود را به تفصيلى كه گـفـتـه مـى شـود مى برد, و خواهر و برادر بطورى كه در مسائل گذشته گفته شدارث خود را مـى بـرنـد.

و نيز اگر زنى بميرد, و وارث او فقط خواهر وبرادر و شوهر او باشد, شوهر نصف مال را مـى برد, و خواهر و برادر بطورى كه در مسائل پيش گفته شد, ارث خود را مى برند.

ولى براى آن كـه زن يـا شـوهر ارث مى برد, از سهم برادر و خواهر مادرى چيزى كم نمى شود, و از سهم برادر و خواهر پدر و مادرى يا پدرى كم مى شود, مثلا اگروارث ميت شوهر وبرادر وخواهر مادرى و برادر وخـواهر پدر و مادرى او باشد, نصف مال به شوهر مى رسد, و يك قسمت از سه قسمت اصل مال را بـه برادر وخواهر مادرى مى دهند, و آنچه مى ماند مال برادر و خواهر پدر و مادرى است , پس اگر هـمـه مـال اوشـش تـومـان باشد, سه تومان به شوهر, و دو تومان به برادر و خواهر مادرى , و يك تومان به برادر و خواهر پدر و مادرى مى دهند.

(مـسـالـه 2758) اگر ميت خواهر و برادر نداشته باشد, سهم ارث آنان را به اولادشان مى دهند, و سهم برادرزاده و خواهرزاده مادرى بطور مساوى بين آنان قسمت مى شود, و از سهمى كه به برادر زاده و خواهرزاده پدرى , يا پدر و مادرى مى رسد,هر پسرى دو برابر دختر مى برد.

(مـساله 2759) اگر وارث ميت فقط يك جد يا يك جده است , چه پدرى باشد يامادرى , همه مال به او مى رسد و با بودن جد ميت , پدر جد او ارث نمى برد.

(مـسـالـه 2760) اگر وارث ميت فقط جد و جده پدرى باشد, مال سه قسمت مى شود, دو قسمت راجد و يك قسمت را جده مى برد و اگر جد و جده مادرى باشد مال را بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند.

(مـسـاله 2761) اگر وارث ميت فقط يك جد يا جده پدرى و يك جد يا جده مادرى باشد مال سه قسمت مى شود, دو قسمت را جد يا جده پدرى ويك قسمت را جديا جده مادرى مى برد.

(مـسـالـه 2762) اگـر وارث مـيـت جـد و جده پدرى و جد و جده مادرى باشند مال سه قسمت مـى شـود, يـك قـسمت آن را جد و جده مادرى بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند و دو قسمت آن را به جد و جده پدرى مى دهند و جد دوبرابر جده مى برد.

(مساله 2763) اگر وارث ميت فقط زن , جد و جده پدرى و جد و جده مادرى اوباشد زن ارث خود را بـه تـفـصـيـلـى كه گفته مى شود مى برد و يك قسمت از سه قسمت اصل مال را به جد و جده مـادرى مـى دهـنـد كه بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند و بقيه را به جد و جده پدرى مى دهند و جد دو برابر جده مى برد.

و اگروارث ميت شوهر و جد و جده باشند, شوهر نصف مال را مى برد و جد و جده به دستورى كه در مسائل گذشته گفته شد ارث خود را مى برند.

ارث دسته سوم (مساله 2764) دسته سوم , عمو و عمه و دايى و خاله و اولاد آنان است به تفصيلى كه گفته شد كه اگر از طبقه اول و دوم كسى نباشد, اينها ارث مى برند.

(مـساله 2765) اگر وارث ميت فقط يك عمو يا يك عمه است , چه پدر و مادرى باشد يعنى : با پدر ميت از يك پدر و مادر باشد, يا پدرى باشد يا مادرى همه مال به او مى رسد و اگر چند عمو يا چند عـمـه بـاشـند و همه پدر و مادرى , يا همه پدرى ياهمه مادرى باشند, مال بطور مساوى بين آنان قـسمت مى شود.

و اگر عمو و عمه هردو باشند و همه پدر و مادرى , يا همه پدرى باشند, عمو دو بـرابـر عمه مى برد مثلااگر وارث ميت دو عمو ويك عمه باشند, مال را پنج قسمت مى كنند, يك قسمت رابه عمه مى دهند وچهار قسمت را عموها بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند.

(مـساله 2766) اگر وارث ميت فقط عمو و عمه مادرى باشند مال بطور مساوى بين آنان قسمت مى شود ولى احتياط اينستكه در مازاد بر ثلث عمه رضايت عمو راجلب كند.

(مساله 2767) اگر وارث ميت عمو و عمه باشد بعضى پدرى وبعضى مادرى وبعضى پدر و مادرى بـاشـنـد, عـمو و عمه پدرى , ارث نمى برند, پس اگر ميت يك عمو يا يك عمه مادرى دارد مال را شـش قـسـمت مى كنند, يك قسمت را به عمو ياعمه مادرى وبقيه را به عمو و عمه پدر و مادرى مى دهند, و عموى پدر و مادرى دوبرابر عمه پدر و مادرى مى برد و اگر هم عمو وهم عمه مادرى دارد, مـال را سـه قـسـمـت مى كنند دو قسمت را به عمو و عمه پدر و مادرى مى دهند و عمو دو بـرابـرعـمـه ميبرد ويك قسمت را به عمو و عمه مادرى مى دهند كه بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند واحتياط آن است كه در تقسيم با يكديگر مصالحه كنند.

(مـساله 2768) اگر وارث ميت فقط يك دايى , يا يك خاله باشد, همه مال به اومى رسد و اگر هم دايـى وهـم خـالـه باشد وهمه پدر و مادرى , يا پدرى , يا مادرى باشند, مال بطور مساوى بين آنان قسمت مى شود واحتياط آن است كه در تقسيم بايكديگر مصالحه كنند.

(مـساله 2769) اگر وارث ميت فقط يك دايى , يا يك خاله مادرى , و دايى و خاله پدرى و مادرى و دايـى و خـالـه پدرى باشند, دايى و خاله پدرى ارث نمى برند, و مال راشش قسمت مى كنند, يك قـسـمت را به دايى يا خاله مادرى و بقيه را به دايى وخاله پدرومادرى مى دهند واحتياط آن است كه در تقسيم بايكديگر مصالحه كنند.

(مـسـاله 2770) اگر وارث ميت فقط دايى و خاله پدرى و دايى و خاله مادرى و دايى وخاله پدر و مـادرى بـاشـند, دايى و خاله پدرى ارث نمى برند و بايد مال را سه قسمت كنند, يك قسمت آن را دايى و خاله مادرى بطور مساوى بين خودشان قسمت نمايندوبقيه را به دايى و خاله پدر و مادرى بدهند واحتياط آن است كه در تقسيم آن با يكديگرمصالحه كنند و مراعات اين احتياط در صورت اولى نيز خوب است .

(مـساله 2771) اگر وارث ميت يك دايى يايك خاله ويك عمو يا يك عمه باشند مال را سه قسمت مى كنند, يك قسمت را دايى يا خاله و بقيه را عمو يا عمه مى برد.

(مساله 2772) اگر وارث ميت يك دايى يا يك خاله و عمو و عمه باشند, چنانچه عمو و عمه پدر و مـادرى يا پدرى باشند, مال را سه قسمت مى كنند, يك قسمت رادايى يا خاله مى برد و از بقيه دو قسمت به عمو و يك قسمت به عمه مى دهند,بنابراين اگر مال را نه قسمت كنند, سه قسمت آن را به دايى يا خاله و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمه مى دهند.

(مساله 2773) اگر وارث ميت يك دايى يا يك خاله و يك عمو يا يك عمه مادرى و عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى باشند, مال را سه قسمت مى كنند يك قسمت آن را به دايى يا خاله مى دهند و دو قـسمت باقيمانده را شش قسمت مى كنند, يك قسمت را به عمو يا عمه مادرى و بقيه را به عمو و عـمـه پـدر و مادرى يا پدرى مى دهند, و عمو دو برابر عمه مى برد, بنابراين اگر مال را نه قسمت كـنـند, سه قسمت را به دايى يا خاله و يك قسمت را به عمو يا عمه مادرى و پنج قسمت ديگررا به عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى مى دهند.

(مـسـالـه 2774) اگـر وارث مـيـت يك دايى يا يك خاله و عمو و عمه مادرى و عمو وعمه پدر و مـادرى يـا پدرى باشند, مال را سه قسمت مى كنند يك قسمت را دايى ياخاله مى برد ودو قسمت بـاقـيـمـانـده را سـه سهم مى كنند, يك سهم آن را بطور مساوى بين عمو و عمه مادرى قسمت مـى كنند و دو سهم ديگر را بين عمو و عمه پدر ومادرى يا پدرى قسمت مى نمايند و عمو دو برابر عـمـه مـى بـرد بنابراين اگر مال را نه قسمت كنند, سه قسمت آن سهم خاله يا دايى و دو قسمت سهم عمو و عمه مادرى و چهار قسمت سهم عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى مى باشد.

(مساله 2775) اگر وارث ميت چند دايى وچند خاله باشند كه همه پدر و مادرى ياپدرى يا مادرى بـاشند و عمو و عمه هم داشته باشد, مال سه سهم مى شود, دوسهم آن را بدستورى كه در مساله پيش گفته شد, عمو و عمه بين خودشان قسمت مى كنند و يك سهم آن را دايى ها و خاله ها بطور مساوى بين خودشان قسمت مى نمايند.

(مساله 2776) اگر وارث ميت , دايى يا خاله مادرى و چند دايى و خاله پدر ومادرى يا پدرى و عمو و عـمه باشند, مال سه سهم مى شود, دو سهم آن رابدستورى كه سابقا گفته شد عمو و عمه بين خـودشـان قـسمت مى كنند, پس اگرميت يك دايى يا يك خاله مادرى دارد يك سهم ديگر آن را شش قسمت مى كنند,يك قسمت را به دايى يا خاله مادرى مى دهند و بقيه را به دايى و خاله پدر و مـادرى يـا پـدرى مى دهند كه بنابر احتياط در تقسيم آن با هم مصالحه مى كنند و اگر چنددايى مـادرى يـا چـند خاله مادرى يا هم دايى مادرى و هم خاله مادرى دارد آن يك سهم را سه قسمت مـى كـنند يك قسمت را دايى ها و خاله هاى مادرى بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند و بقيه را به دايى و خاله پدر و مادرى يا پدرى مى دهند كه بنابر احتياط در تقسيم آن با هم مصالحه مى كنند.

(مـسـالـه 2777) اگـر مـيـت عمو و عمه و دايى و خاله نداشته باشد, مقدارى كه به عمو و عمه مى رسد, به اولاد آنان و مقدارى كه به دايى و خاله مى رسد, به اولادآنان داده مى شود.

(مـسـاله 2778) اگر وارث ميت عمو و عمه و دايى و خاله پدر و عمو و عمه و دايى و خاله مادر او باشند, مال سه سهم مى شود, يك سهم آن را عمو و عمه و دايى وخاله مادر ميت بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند و دو سهم ديگر آن راسه قسمت مى كنند يك قسمت را دايى و خاله پدر ميت بطور مساوى بين خودشان قسمت مى نمايند و دو قسمت ديگر آن را به عمو و عمه پدر ميت مى دهند و عمودو برابر عمه مى برد.

ارث زن و شوهر (مـسـالـه 2779) اگـر زنـى بميرد و اولاد نداشته باشد, نصف مال را شوهر او و بقيه راورثه ديگر مى برند و اگر از آن شوهر يا از شوهر ديگر اولاد داشته باشد, چهار يك مال را شوهر و بقيه را ورثه ديگر مى برند.

(مـسـالـه 2780) اگـر مـردى بميرد و اولاد نداشته باشد چهار يك مال را زن وبقيه را ورثه ديگر مـى بـرند و اگر از آن زن يا از زن ديگر اولاد داشته باشد, هشت يك مال را زن وبقيه را ورثه ديگر مى برند, وزنى كه از ميت فرزند ندارد از زمين خانه ارث نمى برد, نه از خودزمين ونه از قيمت آن ولى از قيمت هوايى آن ارث مى برد.

چنانكه از ساير تركه ميت ارث مى برد.

اما زنى كه از ميت فرزند دارد, از همه اموال او ارث مى برد.

(مـسـالـه 2781) اگر زن بخواهد در چيزهايى كه از آنها ارث نمى برد, مانند زمين خانه مسكونى تـصـرف كند, بايد از ورثه ديگر اجازه بگيرد.

و نيز احتياط مستحب آن است كه ورثه تا سهم زن را نـداده انـد, در چـيزهايى كه زن از قيمت آنها ارث مى برد,مانند بنا و درخت بدون اجازه او تصرف نكنند.

وچنانچه پيش از دادن سهم زن ,اينها را بفروشند, معامله صحيح است و محتاج به اجازه زن نيست .

(مساله 2782) اگر بخواهند بنا و درخت و مانند آن را قيمت نمايند, بايد حساب كنند كه اگر آنها بدون اجاره در زمين بمانند تا از بين بروند, چقدر ارزش دارند وسهم زن را از آن قيمت بدهند.

(مساله 2783) زنى كه فرزندش پسر است با زنى كه فرزندش دختر يا خنثى است در حكم مساوى هستند.

(مساله 2784) اگر ميت بيش از يك زن داشته باشد, چنانچه اولاد نداشته باشد,چهار يك مال , و اگـر اولاد داشـتـه باشد, هشت يك مال بشرحى كه گفته شد, بطورمساوى بين زنان او قسمت مى شود, اگر چه شوهر با هيچ يك از آنان يا بعض آنان نزديكى نكرده باشد, ولى اگر در مرضى كه بـه آن مـرض از دنـيـا رفته , زنى را عقد كرده و با او نزديكى نكرده است , آن زن از او ارث نمى برد وحق مهر هم ندارد.

و اگر در آن مرض به مرض يا علت ديگر بميرد احتياط آن است كه زن با ساير ورثه در مهر وارث مصالحه نمايند و زن احتياطا عده وفات نگاه بدارد.

(مـسـاله 2785) اگر زن در حال مرض , شوهر كند و به همان مرض بميرد, شوهرش اگر چه با او نزديكى نكرده باشد, از او ارث مى برد.

(مـساله 2786) اگر زن را به ترتيبى كه در احكام طلاق گفته شد, طلاق رجعى بدهند و در بين عـده بميرد, شوهرش از او ارث مى برد و نيز اگر شوهر دربين عده زن بميرد زن از او ارث مى برد.

ولـى اگـر بـعد از گذشتن عده رجعى يا در عده طلاق بائن يكى از آنان بميرد, ديگرى از او ارث نمى برد.

(مـسـالـه 2787) اگـر شـوهر در حال مرض عيالش را طلاق دهد وپيش از گذشتن دوازده ماه هلالى بميرد, زن با سه شرط از او ارث مى برد.

اول - آن كه در اين مدت شوهر ديگر نكرده باشد.

دوم - بـواسـطه بى ميلى به شوهر, مالى به او نداده باشد كه به طلاق دادن راضى شود.

بلكه اگر چيزى هم به شوهر ندهد ولى طلاق به تقاضاى زن باشد, باز هم ارث بردنش اشكال دارد.

سوم - شوهر, در مرضى كه در آن مرض زن را طلاق داده , بواسطه آن مرض بميردپس اگر از آن مـرض خوب شود و بجهت ديگرى از دنيا برود, زن از او ارث نمى برد.

و اگر از آن مرض خوب نشد لكن به مرض ديگر از دنيا رفت بنابر احتياط لازم زن باساير ورثه مصالحه نمايند.

(مساله 2788) لباسى كه مرد براى پوشيدن زن خود گرفته , اگر چه زن آن راپوشيده باشد, بعد از مردن شوهر, جز مال شوهر است .

مسائل متفرقه ارث

(مساله 2789) اگر مردى بميرد وغير از قرآن وانگشتر وشمشير ولباسى را كه پوشيده , مال داشته باشد اين چهار چيز مال پسر بزرگتر است و اگر غير از اينها مالى نداشته باشد اينها مال همه ورثه اسـت و اگـر مـيـت از ايـن چهار چيز بيشتر از يكى دارد, مثلا دو قرآن يا دوانگشتر دارد, احتياط واجب آن است كه پسر بزرگ در آنها باورثه ديگر مصالحه كند.

(مـسـاله 2790) اگر پسر بزرگ ميت بيش از يكى باشد مثلا از دو زن او در يك وقت دو پسر بدنيا آمده باشند, بايد لباس وقرآن وانگشتر وشمشير ميت را بطور مساوى بين خودشان قسمت كنند.

(مـسـالـه 2791) اگر ميت قرض داشته باشد, چنانچه قرضش به اندازه مال او يازيادتر باشد, بايد چـهـار چـيزى هم كه مال پسر بزرگتر است و در مساله پيش گفته شدبه قرض او بدهند و اگر قـرضـش كمتر از مال او باشد, بايد از آن چهار چيزى هم كه به پسر بزرگتر مى رسد, به نسبت به قرض او بدهند, مثلا اگر همه دارايى او شصت تومان است و به مقدار بيست تومان آن از چيزهايى است كه مال پسر بزرگتر است وسى تومان هم قرض دارد, پسر بزرگ بايد به مقدار ده تومان از آن چهار چيز را بابت قرض ميت بدهد.

(مساله 2792) مسلمان از كافر ارث مى برد ولى كافر اگرچه پدر يا پسر ميت باشد ازمسلمان ارث نمى برد.

(مـساله 2793) اگر كسى يكى از خويشان خود را عمدا وبناحق بكشد, از او ارث نمى برد ولى اگر از روى خـطـا بـاشـد مـثل آن كه سنگ را به هوا بيندازد واتفاقا به يكى از خويشان او بخورد و اورا بكشد از او ارث مى برد ولى ارث بردن او از ديه قتل كه بعدا گفته مى شود محل اشكال است .

(مـساله 2794) هرگاه بخواهند ارث را تقسيم كنند, براى بچه اى كه در شكم است كه اگر زنده بـدنـيا بيايد ارث مى برد, اگر احتمال بدهند دو بچه است سهم دو پسر راكنار مى گذارند و اگر احتمال بدهند بيشتر است مثلا احتمال بدهند كه زن به سه بچه حامله باشد, سهم سه پسر را كنار مـى گـذارنـد, وچـنانچه مثلا يك پسر يا يك دختربدنيا آمد, زيادى را ورثه بين خودشان تقسيم مى كنند.

احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است

(مـساله 2795) اگر كسى با يكى از محارم خود كه مثل مادر وخواهر با او نسبت دارند زنا كند, به حكم حاكم شرع بايد او را بكشند.

و همچنين است اگر مرد كافر بازن مسلمان زنا كند.

و در اخبار بسيار وارد شده است كه انجام دادن يكى از حدهاباعث مى شود كه مردم كار نامشروع نكنند ودنيا وآخرت آنان را حفظ مى كند ومنفعتش براى آنان بيشتر است از اين كه چهل روز باران ببارد.

(مـسـاله 2796) اگر مرد مسلمان آزادى با غير محارم خود زنا كند, بدون اكراه زن ,بايد او را صد تـازيانه بزنند وچنانچه سه مرتبه زنا كند و در هر دفعه صد تازيانه اش بزنند, در دفعه چهارم بايد او را بكشند و اگر زن را اكراه نمايد, بايد آن مرد رابكشند.

(مساله 2797) اگر كسى كه زن عقد دائمى يا كنيز مملوك دارد, و در حالى كه بالغ وعاقل و آزاد بـوده بـا او نـزديـكى كرده , وهر وقت هم بخواهد مى تواند با او نزديكى كند, اگر با زنى كه بالغه و عـاقـله است زنا كند, بايد او را سنگسار نمايند بلكه بعيدنيست جمع بين صد تازيانه كه اول بزنند وسـنـگسار نمودن كه بعد از تازيانه باشد واگر زن داشته باشد وتاكنون با او نزديكى نكرده باشد, بـايد علاوه بر صد تازيانه سراو را بتراشند و از شهرى كه اين عمل را در آن مرتكب شده تا يك سال بيرون كنند.

(مساله 2798) اگر مرد مكلف عاقلى با مكلف عاقل ديگر لواط كند, اگر هر دو به اين عمل راضى بـاشـنـد بايد هر دوى آنان را بكشند و اگر يكى مكره باشد و از ترس جانش مرتكب شده او را نبايد كـشت وحاكم شرع مى تواند لواط كننده را با شمشيربكشد, يا زنده به آتش بسوزاند, يا دست وپاى او را بـبندد و از جاى بلندى به زيراندازد و با شرايطى كه در مساله 2796 گفته شد او را سنگسار نمايد.

(مـسـالـه 2799) اگر يك نفر كسى ديگر را امر كند كه بناحق كسى را بكشد, درصورتى كه قاتل وكـسى كه به او دستور داده , هر دو مكلف و عاقل باشند, قاتل رابايد كشت و كسى را كه امر كرده بايد حبس كرد تا بميرد.

(مـسـالـه 2800) اگر فرزندى , پدر يا مادر را عمدا بكشد, بايد او را بكشند, ولى اگرپدرى فرزند خـود را عمدا بكشد, بايد بدستورى كه در احكام ديه گفته مى شود ديه بدهد وهر قدر حاكم شرع صلاح مى داند او را تعزير نمايد.

(مساله 2801) هرگاه كسى پسرى را از روى شهوت ببوسد, حاكم شرع از سى تانود و نه تازيانه هر قـدر صـلاح مـى داند به او مى زند, وروايت شده است كه خداوندعالم دهانه اى از آتش به دهان او مـى زنـد و مـلائكه آسمان وزمين وملائكه رحمت وغضب براو لعنت مى كنند وجهنم براى او مهيا خواهد بود.

ولى اگر توبه كند توبه اوقبول مى شود.

(مـساله 2802) اگر كسى مرد و زن را براى زنا يا دو نفر را براى لواط بهم برساند,بايد هفتاد وپنج تـازيـانـه به او بزنند و اگر مرد باشد علاوه بر هفتاد وپنج تازيانه ازمحلى كه در آن محل اينكار را كرده بيرونش كنند.

(مـساله 2803) اگر كسى بخواهد با زنى زنا كند, يا با پسرى لواط نمايد وبدون آن كه او را بكشند جلو گيرى از او ممكن نباشد, كشتن او جايز است .

(مـساله 2804) اگر شخص بالغ عاقل به مرد يا زن مسلمانى كه بالغ و عاقل و آزاداست و علنا زنا كار نباشد نسبت زنا يا لواط بدهد, يا ولد الزنا بگويد, بايد هشتادتازيانه از روى لباس به او بزنند.

(مـسـاله 2805) كسى كه مكلف وعاقل است اگر از روى اختيار شراب بخورد دردفعه اول ودوم بـايـد اگر مرد باشد تمام بدنش را غير از عورت برهنه كنند وهشتاد تازيانه به او بزنند و در دفعه سوم يا چهارم بايد او را بكشند وزن را نبايد برهنه كنند.

(مـساله 2806) كسى كه مكلف وعاقل است اگر چهار نخود ونيم طلاى سكه دار ياچيز ديگرى را كـه بـه اين مقدار ارزش دارد بدزدد چنانچه شرايطى را كه در شرع براى آن معين شده دارا باشد.

در دفعه اول بايد چهار انگشت دست راست او را از بيخ ‌ببرند وكف دست و شست او را بگذارند و در دفعه دوم بنابر احتياط بايد پاى چپ او را از وسط قدم ببرند و در دفعه سوم بايد او را حبس كنند تا بميرد و چنانچه مال دارد از مال خودش و اگر ندارد از بيت المال بدهند و در صورتيكه در زندان دزدى كند, بايد او را بكشند.