استفتائات پزشكى

مطابق با فتواى حضرت آيت الله العظمى آقاى حاج شيخ لطف الله صافى گلپايگانى

- ۱۱ -


مسائل متفرقه

س 104 ـ در افرادى كه مبتلا به آسم و يا بيمارى هاى مشابه مى باشند به وسيله يك دستگاه ، مقدارى از داروى مايع كه نقش غذايى ندارد به صورت پودر ـ گاز ـ از راه دهان به ريه ها پاشيده مى شود و باعث بهبودى موقتى اين بيمارى ـ بعضاً ـ بسيار سخـت مـى گردد ، در صورت استفاده از اين روش ، آيا روزه شخص باطل نمى گردد ؟

ج 104 ـ اگر صدق خوردن يا آشاميدن نكند روزه را باطل نمينمايد . والله العالم

س 105 ـ در برخى بيمارى ها مثل نارسايى كليه با اطمينان ، مى توان به بيمار توصيه نمود كه روزه نگيرد اما در خيلى از موارد به علت شكى كه در اصل بيمارى و يا چگونگى تأثير روزه بر آن وجود دارد يا به علت عدم وجود تحقيقات و نتايج لازم در مورد اثرات روزه بر بسيارى بيمارى ها و كلاًّ به خاطر عدم امكان تعيين نقش روزه بر بيمارى پزشك واقعاً نمى داند، روزه رابه بيمارتوصيه بكندياخير،دراين صورتوظيفه پزشك چيست؟ آيا پزشك در صورت توصيه يا عدم توصيه به روزه، مسئول نيست؟

ج 105 ـ پزشك اگر احتمال ضرر ميدهد ميتواند به بيمار بگويد روزه احتمالاً براى او ضرر دارد اگر چه واقعاً براى او ضرر نداشته باشد اما جواز افطار روزه و عدم آن براى بيمار دائر مدار اين استكه بيمار خودش خوف عقلائى از ضرر داشته باشد يا نداشته باشد و به پزشك ارتباطى پيدا نميكند ودر مقام معالجه بيان اين احتمال مانعى ندارد . والله العالم

س 106 ـ آيا تزريق آمپول هايى كه جهت بى حسى ، كاهش درد ، كشتار ميكروب ها و . . . بكار مى روند در صورتى كه كلاًّ هيچ خاصيتى در جهت رساندن ويتامين يا مواد غذايى به بدن نداشته باشند ، مبطل روزه مى باشد ؟

ج 106 ـ موجب بطلان روزه نمى شود . والله العالم

س 107 ـ آيا خوردن داروهاى خوراكى كه هيچ جنبه غذايى نداشته باشند و جهت تسكين آلام بيمارى بكار مى روند مبطل روزه مى باشد ؟

ج 107 ـ موجب بطلان است . والله العالم

س 108 ـ آيا بردن وسايل غير خوراكى مثل وسايل دندانپزشكى در دهان ، باعث ابطال روزه مى شود ؟

ج 108 ـ باعث ابطال روزه نمى شود . والله العالم

س 109 ـ آيا الكلى كه جهت ضد عفونى ، بعد از تزريقات ، بكار برده مى شود نجس است ؟

ج 109 ـ اگر از مسكر مايع بالاصالة اخذ شده باشد نجس است و با شك ، حكم به نجاست آن نميشود . والله العالم

س 110 ـ در بعضى از بيمارستان ها دانشجو به اين كه دوره آشنائى با كارهاى طبابت را عملاً مى گذرانند مى خواهند كه از بيماران مراجعه كننده معاينه بعمل آورند و قصد شان هم تعليم امور درمانى مى باشد بفرمائيد :

1 : در صورت عدم رضايت بيماران مى توان آنان را به معاينه نوعى مجبور نمود مانند اين كه پزشك معالج اصلى بگويد اگر از معاينه دانشجويان ممانعت بنمائى من تو را معالجه و درمان نخواهم نمود ؟

2 : اگر اقدام فوق درمورد ضرورت تعليم بدون اشكال است مورد ضرورت را توضيح فرمائيد :

ج 110 ـ 1 : اگـر بـرنـامـه پـذيـرفـتن بـميار در بيـمارسـتان بـه ايـن صـورت بـاشـد كـه بيمـار مـقرّرات داخـلى بيمـارستـان را بـايد بپـذيـرد ظاهـر اين است كه هر كـس به بيمـارستـان مـراجعه مـى كـند ايـن مقـررات را پـذيـرفته اسـت و بـديهى اسـت بيمـار نميـتوانـد بـراى معـالـجه خـود و تـرتـيب اداره بيمارستان و عمل كرد پزشكان بيمارستان را ملزم به قبول برنامه اى كه او ميدهد
بنمايد لذا باعدم رضايت فقط ميتواند بيمارستان را ترك نمايد و اگر بيمارى او خطرناك و غير قابل علاج در بيمارستان ديگر باشـد واجـب اسـت بـا قـبول مـقرّرات بيمارستان موافقت نمايد .

بلى در صورتى كه معاينه مستلزم فعل محرمى باشد و ضرورتى در بين نباشد مريض بايد امتناع نمايد و بر او هم نبايد تحميل شود .والله العالم

ج 110 ـ 2 : اگر تعليم و تعلّمى كه حفظ نفوس بطور مسلّم برآن توقّف داشته باشد متوقف بر معاينه باشد بر بيمار و دانشجو هر دو واجب است ، بر بيمار واجب است چون وجوب كفائى دارد خود را در معرض انجام اين برنامه قرار دهد چنانچه بر دانشجو نيز تعلّم واجب است ، امّا توقف اين تعليم و تعلّم در همه موارد بر معاينه يا ارتكاب حرام لا اقلّ بطور مطلق وجود ندارد لذا بايد بموارديكه بطور مسلم اين توقّف وجود دارد اكتفا شود . والله العالم

س 111 ـ آيا طبيب مى تواند قبل از اقدام به معالجه و درمان بيمار نسبت به كل اقدامات لازم در جهت معالجه وى بنابر تشخيص خود اجازه كلّى بگيرد ؟

ج 111 ـ بلـى هـم طبيب و هم متصدّى بيمارستان مى تواند اجازه بگيرد . والله العالم

س 112 ـ دانشجويان پزشكى در طىّ مراحل تعلّم عملى مواجه مى شوند كه بدن و سر و روى مسلمان غير مماثل را ديده و گاه هم از اندام تناسلى آنان معاينه به عمل آوردند ، كه اگر به اين شيوه آشنائى لازم را در امور طبابت پيدا نكنند نمى توانند پزشك شوند و ناچار بايد دست از كار طبابت بردارند و ترك تحصيل نمايند ، با توجهّه به اين كه اگر مهارت و تجربه كارى لازم را با اين شيوه ها پيدا به نمايند مى توانند در آينده به كار مداوا و درمان بيماران جامعه پرداخته و آنان را معالجه نموده و در اوقاتى هم آنان را از مرگ نجات دهند بفرمائيد :

1 : آيا ميتوانند به مقدار ضرورت جهت تعليم نظر نمايند لطفًا مورد ضرورت را توضيح دهيد؟

2 : در صورتى كه مورد ضرورت بلا اشكال باشد آيا رضايت بيمارى كه از وى معاينه به عمل مى آيد شرط است كه چنانچه به اين كار راضى نباشد اقدام به آن ، حرام مى باشد؟

ج 112 ـ 1 : بمقدارى كه بحسب عرف حفظ نفوس توقف بر اين امور دارد جايز است و بر بيمار هم جائز است كه خود را در صورت توقف مذكور در معرض انجام اين برنامه قرار دهد . والله العالم .

2 : با توقف ، رضايت او شرط نيست ولى اگر بر او واجب باشد كه در معرض اين برنامه قرار گيرد وجوب كفائى است اجبار او فقط بعنوان شروط معالجه جايز است . والله العالم

س 113 ـ آيا طبيب مى تواند ضمن انعقاد قرار معالجه با بيمار سلب هر گونه مسئوليت شرعى از خود نسبت به آسيب هاى احتمالى كه در ضمن معالجه ممكن است پيش بيايد بنمايد تا هيچ گونه ضمانى به عهده وى يا عاقله وى نباشد ؟

ج 113 ـ بلـى طبيـب مى توانـد سلـب مسئوليت از خود نمايد و با قبول بيمـار مسئوليّت نخواهد داشت مگر آنكه دقّت لازم در معالجه ننمايد . والله العالم

س 114 ـ اگر از طرف قاضى ، زنى را جهت معاينه و تشخيص نطفه اى كه وى در رحم دارد به نزد پزشك قانونى فرستادند ، در صورتى كه طبيب به طور قطع توانست تشخيص دهد كه نطفه متعلق به شوهر اين زن نبوده بلكه از مرد اجنبى باشد ؟ در اين حال اگر طبيب واقعيت را گزارش دهد يقين دارد اين زن را بناحق اقوام وى خواهند كشت و اگر خلاف گزارش كند بچه ملحق به شوهر اين زن مى گردد و مسائل حقوقى وارث و مَحْرَميّت وساير مشكلات ديگر پيش خواهد آمد بفرماييد : طبيب كه راهى جز انتخاب يكى از اين دو را ندارد چه سازد ؟

ج 114 ـ ايـن گونـه بررسـى اعتبار شرعى ندارد و ارجاع قاضى صحيح نيست و اگر چه قطع طبيب براى خودش و هركس از قول او قطع پيدا كند حجّت است لكن موجب جواز استناد زنا به شخص مذكور نمى شود . والله العالم

س 115 ـ نسبت به كسى كه اعتصاب غذا نموده و جان خود را به خطر انداخته يا لا اقل سلامتى خود را دچار مخاطره كرده و تنها با تغذيه اجبارى توسط پزشك مى تواند او را از خطر جانى حفظ نمايد بفرمائيد :

1 : آيا اين كار براى پزشك واجب است يا مى تواند اقدامى نداشته باشد ؟

2 : اگر تغذيه واجب باشد ، و راه آن منحصر به ضرب و شتم اعتصاب كننده باشد براى نجات دادن وى انسان چه مقدار مجاز به ضرب و شتم او مى باشد ؟

3 : آيا ضرب و شتم چنين كسى كه موجب تغيير رنگ پوست وى هم مى گردد و مستلزم ديه مى باشد ، اگر هست به عهده كيست ؟

4 : آيا حكم فوق نسبت به اعتصاب كننده اى كه مى داند با اعتصاب غذا خود را به پاى مرگ مى كشاند با ديگرى كه از عواقب كارش بى خبر است فرق مى كند اگر فرق دارد وظيفه طبيب را در مورد او هم بيان فرماييد ؟

5 : اگر پزشك را مجبور به تغذيه اجبارى نسبت به اعتصاب كننده غذا بنمايند نه به جهت حفظ جان اعتصاب كننده بلكه براى اقرار گرفتن از وى نسبت به امرى ، پزشك چه تكليفى در اين صورت دارد ؟

ج 115 ـ 1 : تغذيه اجبارى او واجب است . والله العالم

2 : به هر مقدارى كه او را مجبور به خوردن غذا نمايد ولى بايد با اذن مجتهد جامع الشرائط انجام شود مگر آنكه فرصت براى مراجعه نباشد . بلى اگر اعتصاب غذا براى احقاق حق باشد يا براى حفظ مصالح عاليه اسلامى انجام شده باشد مسئله بحسب موارد حكم ديگر دارد . والله العالم

3 : با اذن مجتهد ديه ندارد . والله العالم

4 : اگر اعتصاب براى او خطر مرگ دارد فرق نمى كند كه خودش بداند يا نداند . والله العالم

5 : نبايد اطاعت كند . والله العالم

س 116 ـ اگر دو مصدوم را براى پزشكى جهت معالجه بياورند كه هر دو آنان در شرايط خطر جانى قرار دارند ، در صورتى كه يكى از آن دو مصدوم عضو خانواده اى باشد كه اين پزشك طبيب خانوادگى آنان مى باشد و اقدام پزشك براى معالجه هر يك از آن دو مستلزم رها ساختن مصدوم ديگر مى باشد كه در نتيجه آن مصدوم ديگر خواهد مرد ، بفرمائيد : در اينجا وظيفه طبيب پرداختن به معالجه كداميك از اين دو مصدوم است ؟

1 : با توجه به اين كه طبيب هيچ گونه تعهد شرعى نسبت به معالجه اعضاى خانواده مصدومى كه وى پزشك آنان است نداده باشد ؟

2 : در صورتى كه تعهد شرعى نسبت به معالجه اعضاء خانواده يكى از آن دو داشته باشد حكم چگونه است ؟

3 : در صورتى كه مصدوم و مجروجى كه وى پزشك خانوادگى آنان مى باشد حالش بسيار سخت ولى احتمال خطر مرگ براى وى كمتر است تا مصدوم ديگر در اين صورت وظيفه طبيب چيست ؟

ج 116 ـ اگر هر دو مسلمان باشند مانند دو غريق است كه شخص برنجات هر دو قادر نيست از اين جهت اختيار با خود اوست و اگر شخصى را كه طبيب خانوادگى آنهاست مقدم بدارد اشكال ندارد .

2 : در اين صورت لازم است به تعهّد خود عمل نمايد

3 : در اين صورت بايد معالجه بيمارى را كه براى او خطر مرگ بيشتراست مقدّم بدارد . والله العالم

س 117 ـ اگر بيمارى به پزشك مراجعه نمود و پزشك هم درمعاينات وى به سرّى از بيمار مطلع شد كه در صورت كتمان نمودن ، نفع بيمار و كسان وى در آن لحاظ مى گردد ، و بيمار هم خواهان مكتوم ماندن آن عيب و بيمارى پنهان باشد . ولى اگر طبيب به اطلاع مسئولين مملكتى و حكومتى برساند نفع و مصلحت جامعه در آن وجود داشت اينجا طبيب چه تكليفى دارد ؟

ج 117 ـ البته پزشك بايد امين و رازدار باشد و در نهايت امانت عمل نمايد مع ذلك اگر اتفاقاً بر امرى مطّلع شد كه مفسده عدم اطلاع مسئولين شرعاً اهم از مصلحت بيمار باشد اطلاع دادن جائز است . والله العالم

س 116 ـ شخصى سرطان دارد و طبيب مى داند هر گونه اقدام در جهت معالجه او بى فايده است كه اگر به بيمار و كسان وى اطلاع دهد گرچه ضربه روحى و صدمات روانى به آنان وارد مى شود اما هزينه فراوانى هم براى معالجه صرف نمى كنند و طبيب هم مورد شكايت نسبت به كتمان بيمارى قرار نمى گيرد و اگر اطلاع ندهد اموال فراوانى خرج معالجه مى كنند كه بى فائده خواهد بود و طبيب هم مورد اعتراض واقع مى شود بفرماييد :

با توجه به اصرارى كه بيمار و كسانش درمورد دانستن واقعيت دارند تكليف طبيب چيست ؟

ج 116 ـ در اينصورت گفتن واقعيت جائز است . والله العالم

س 117 ـ جوانى جهت ازدواج براى آزمايش به پزشك مراجعه مى كند كه پزشك وى را دچار بيمارى مُسرى مى يابد و يا متوجه مى شود كه او معتاد است و در اينجا اگر پزشك واقعيت را براى ديگران كه منتظر نتيجه آزمايش مى باشند بگويد ، پرده از روى راز پنهان بيمار برداشته كه قطعاً طبيب مى داند براى بيمار تبعات سوئى بدنبال خواهد داشت و اگر نگويد همسر آينده وى دچار بيمارى مُسرى مى شود و گرفتارى هايى پيدا مى نمايد و براى طبيب هم دچار دردسر ممكن است بشود بفرماييد تكليف طبيب چيست ؟

ج 117 ـ اگر زن يا كسان زنى كه مى خواهد با او ازدواج نمايد به پزشك مراجعه و با او مشورت مى نمايد بايد به آنها بگويد و امانت در مشورت را رعايت نمايد و الاّ اطلاع ابتدائى به آنها لازم نمى باشد ولى دادن گواهى صحت مزاج (برخلاف واقع) جائز نيست . والله العالم

س 118 ـ مبلغى پول در اختيار است كه آن را مى توان يا صرف مداواى يك بيمار قلبى نمود ويا صرف 10 بيمار ديگر كه به امراض ديگرى مبتلا هستند حال اگر بيمار قلبى را مداوا ننماييم خواهد مرد و اگر مداواى بيماران ديگر را رها سازيم دچار رنج هاى شديد و موجب پيشرفته تر شدن بيمارى آنان مى گردد و راهى هم براى مداواى هيچ يك از بيماران فوق الذكر جز از طريق خرج كردن اين مبلغ پول وجود ندارد ، در اين صورت تكليف طبيب انتخاب كدام طرف مى باشد ؟

ج 118 ـ واضح است پزشك و هر شخص ديگرى بايد طرفى را كه موجب نجات نفس محترمه از هلاكت مى شود انتخاب نمايد . والله العالم

س 119 ـ اگر پزشكى خطرناك بودن بيمارى بيمار و نااميد بودنش را از حيات بيمار ، به وى بگويد موجب نگرانى شديد روحى بيمار و كسان وى را فراهم مى نمايد ، ولى از طرف ديگر براى گرفتن اذن از بيمار و كسان وى در صورت نياز به عمل جراحى گفتن آن لازم است و چه بسا موجب مى شود بيمار وصيت نمايد و يا امانات مردم را به آنان رد نمايد و كسب حليّت كند و هم چنين پزشك هم مورد اعتراض بعدى بازماندگان بيمار نسبت به عدم اخبار به آنان در مورد خطرناك بودن بيمارى قرار نمى گيرد و چنانچه خطرناك بودن بيمارى را اطلاع ندهد ، صدمه روحى و فكرى به بيمار وارد نمى شود ـ هر چند تأثيرى هم در جهت بهبودى مريض ندارد ـ ولى از طرف ديگر ممكن است به خاطر وصيت نكردن حقوق افرادى از بين برود و پزشك هم مورد اعتراض گروهى از جهت عدم اطلاع واقع نمى گردد ، بفرمائيد اگر راه منحصر به گفتن صريح خطرناك بودن بيمار و يا نگفتن باشد طبيب چه بايد بكند ؟

ج 119 ـ اگر سبب شدت عارضه بيمار و توجه خطر جانى به بيمار نمى شود جايز است . والله العالم