آداب بيمارى و احكام وفات

آيه الله حاج سيد محمد تقى مدرسى
مترجم: سروش دانش

- ۳ -


د - آمادگى براى مرگ‏

احاديث شريف:

1 - از امام صادق‏عليه السلام نقل شده است:
"قال: قلت: أصلحك اللَّه من أحب لقاء اللَّه أحبّ اللَّه لقائه؟ ومن‏أبغض لقاء اللَّه أبعض اللَّه لقائه؟ قال: نعم. قلت: فواللَّه إنّا لنكره الموت.قال: ليس ذلك حيث تذهب، إنّما ذلك عند المعاينة إذا رأى ما يحب‏فليس شي‏ء أحبّ إليه من أن يتقدّم واللَّه تعالى يحبّ لقائه وهو يحبّ لقاءاللَّه حينئذٍ، وإذا رأى ما يكره فليس شي‏ء أبغض إليه من لقاء اللَّه واللَّه‏يبغض لقائه"(55).
"راوى گفت، گفتم: آيا كسى كه ملاقات خدا را دوست دارد خداهم ملاقات او را دوست دارد و كسى كه از ملاقات خدا كراهت ونفرت دارد خدا هم از ملاقات او كراهت دارد؟ گفت: بلى. گفتم: پس‏قسم به خدا ما از مرگ كراهت داريم. گفت: اينطور نيست كه شما فكرمى‏كنيد حبّ و بغض در هنگام مشاهده و معاينه معلوم مى‏شود. اگرانسان آنچه را دوست دارد ببيند، پس هيچ چيز براى او دوست‏داشتنى تر از اين نيست كه به سوى خدا برود و خدا هم ملاقات او رادوست دارد و او هم در اين هنگام ملاقات خدا را دوست مى‏داردواگر برعكس ببيند آنچه را كه از آن كراهت دارد، در اين هنگام هيچ‏چيز براى او مبغوض‏تر از ملاقات خداوند نيست و خداوند ملاقات‏او را مبغوض مى‏دارد."
2 - ابو عبيده حذاء مى‏گويد: به امام باقرعليه السلام گفتم: سخنى برايم‏بگو كه از آن بهره‏مند شوم. آن حضرت فرمود:
"يا أبا عبيدة، أكثر ذكر الموت فإنّه لم يكثر إنسان ذكر الموت إلّا زهدفي الدنيا"(56).
"اى ابوعبيده! مرگ را بسيار ياد كن، زيرا هر انسانى كه مرگ را زيادياد كند در دنيا پارسايى را پيشه خود خواهد ساخت."
3 - ابو بصير ميگويد: امام صادق‏عليه السلام به من گفت:
"أما تحزن؟ أما تهتمّ؟ أما تألم؟ قلت: بلى واللَّه. قال: فإذا كان ذلك‏منك فاذكر الموت ووحدتك في قبرك، وسيلان عينك على خدّيك،وتقطّع أوصالك، وأكل الدود من لحمك، وبلائك، وانقطاعك عن‏الدنيا، فإنّ ذلك يحثّك على العمل، ويردعك عن كثير من الحرص على‏الدنيا"(57).
"آيا غمگين نمى‏شوى؟ آيا دردمند نمى‏شوى؟ گفتم: بلى به خداقسم. گفت: اگر چنين شدى پس مرگ را به ياد آور و تنهائى خود را درقبر و جارى شدن چشمهايت بر گونه‏هايت را، و جدا شدن اعضاى‏پيكرت را و خوردن كرم گوشت بدنت را و پوسيده و مندرس شدنت‏را و بريده شدنت از دنيا را زيرا اين يادآورى‏ها تو را به عمل )نيك(تشويق مى‏كند و از حرص زياد به دنيا باز مى‏دارد."
4 - محمد به على بن الحسين مى‏گويد:
"قال‏عليه السلام: "من عدّ غداً من أجله فقد أساء صحبة الموت"(58).
"امام‏عليه السلام فرمود: كسى كه فردا را از اجل )عمر( خود بشمرد،همراهى مرگ را بد شمرده است يعنى از مرگ، كراهت و نفرت داشته‏است."
5 - جابر بن عبداللَّه ميگويد:
"قال رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله: إنّ أخوف ما أخاف على اُمّتي الهوى، وطول‏الأمل، أمّا الهوى فإنّه يصدّ عن الحقّ، وأمّا طول الأمل فينسي الآخرة"(59).
"پيامبر خدا فرمود: ترسناكترين چيزى كه از براى امتم مى‏ترسم،هواى نفس و آرزوى دور و دراز است زيرا، هواى نفس انسان را از حق‏باز مى‏دارد، و آرزوى طولانى موجب فراموشى آخرت مى‏شود."
6 - حماد بن عثمان از امام صادق‏عليه السلام روايت مى‏كند:
"ما من ميّت تحضره الوفاة إلّا ردّ اللَّه عليه من بصره وسمعه وعقله‏للوصية، أخذ الوصية أو ترك، وهي الراحة التي يقال لها: راحة الموت‏فهي حقّ على كل مسلم"(60).
"هيچ كس نيست كه لحظه مرگ و وفات او فرا رسد مگر اينكه‏خدا قدرت بينائى، شنوائى و عقل را براى وصيّت كردن به اوبرميگرداند، چه وصيت كند يا نكند، وصيت همان چيزى است كه به‏آن "راحتى هنگام مرگ" گفته مى‏شود و يك واجب بر هر مسلمانى‏است."
7 - ابو حمزه از بعضى از ائمه‏عليه السلام روايت ميكند:
"إنّ اللَّه تبارك وتعالى يقول: ابن آدم! تطوّلت عليك بثلاثة: سترت‏عليك ما لو يعلم به أهلك ما واروك، وأوسعت عليك فاستقرضت منك‏فلم تقدّم خيراً، وجعلت لك نظرة عند موتك في ثلثك فلم تقدّم خيراً"(61).
"خداوند تبارك و تعالى مى‏گويد: اى فرزند آدم! درباره سه چيز به‏تو مهلت دادم )ولى تو از آن مهلت استفاده نكرده و قدر نعمت راندانستى( عيبهايى را بر تو پوشاندم كه اگر خانواده‏ات از آنها مطلع‏مى‏شدند، تو را دفن و خاك نمى‏كردند. نعمت و مال به تو دادم و از توقرض خواستم پس هيچ كار خيرى براى آخرت خود از پيش‏نفرستادى و در هنگام مرگت هم براى تو حقى در ثلث مالت قرار دادم‏باز هم هيچ كار خيرى براى خود نكردى."
8 - امام حسن عسكرى‏عليه السلام از پدرانش‏عليه السلام نقل مى‏كند:
"سأل الصادق‏عليه السلام عن بعض أهل مجلسه فقيل: عليل. فقصده عائداًوجلس عند رأسه فوجده دنفاً فقال له: أحسن ظنّك باللَّه، فقال: امّا ظنّي‏باللَّه فحسن.."(62).
"امام صادق‏عليه السلام از احوال برخى از اهل مجلسش پرسيد. گفته‏شد: بيمار است پس امام به قصد عيادت، نزد او رفت و بالاى سرش‏نشست و او را سخت بيمار ديد. پس به او گفت به خدا گمان نيكوداشته باش. آن مرد گفت: اما گمان من به خدا نيكو است."
9 - امّ الفضل گفت:
"دخل رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله على رجل يعوده وهو شاك فتمنّى الموت فقال‏رسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله: لا تتمنَّ الموت فإنّك إن تك محسناً تزداد إحساناً، وإن‏تك مسيئاً فتؤخر تستعتب فلا تتمنّوا الموت"(63).
"پيامبر خداصلى الله عليه وآله به قصد عيادت، بر مردى وارد شد. آن مرد كه ازدرد شكايت داشت، آرزوى مرگ، كرد. رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود:آرزوى مرگ نكن، زيرا اگر تو نيكو كار باشى بر نيكوكارى‏ات افزوده‏خواهد شد و اگر بدكار باشى و مرگت به تاخير بيفتد، مورد سرزنش‏قرار مى‏گيرى. پس آرزوى مرگ نكن."
10 - ابوالحسن واسطى روايت مى‏كند:
"قيل لأبي عبداللَّه‏عليه السلام: أترى هذا الخلق كلّهم من الناس؟ فقال: ألقِ‏منهم التارك للسواك، والمتربّع في الموضع الضيّق، والداخل فيما لايعنيه، و المماري فيما لا علم له به، والمتمرّض من غير علّة، والمتشعّث‏من غير مصيبة"(64).
"به امام صادق‏عليه السلام گفته شد، آيا همه اين خلق را از مردم‏مى‏دانى؟ فرمود: آن كسى را كه مسواك زدن را ترك كند )از مردم‏حساب نكن( و همچنين كسى را كه در جاى تنگ چهارزانو مى‏نشيندو كسى را كه در مسايل غير مربوط به او وارد سخن مى‏شود و كسى راكه در مسايلى كه علم و آگاهى ندارد، به بحث و مجادله مى‏پردازدوكسى را كه بدون بيمارى خود را مريض نشان ميدهد و كسى را كه‏بدون مصيبت، خود را آشفته و پريشان جلوه مى‏دهد."

ه - احكام احتضار

احاديث شريف:

1 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"وإذا وجّهت الميّت للقبلة فاستقبل بوجهه القبلة، لا تجعله معترضاًكما يجعل الناس فإنّي رأيت أصحابنا يفعلون ذلك، وقد كان أبو بصيريأمر بالاعتراض، أخبرني بذلك علي بن أبى حمزه، فإذا مات الميت‏فخذ في جهازه وعجّله"(65).
"وقتى خواستى ميت را به سوى قبله بخوابانى پس روى آن را به‏سوى قبله قرار ده و آنطور كه بعضى از مردم مى‏كنند، با پهناى بدن‏بسوى قبله قرار نده، زيرا من اصحاب خود را ديدم كه چنين مى‏كردندو ابو بصير به پهنا خواباندن، دستور مى‏داد. على بن ابى حمزه اين‏خبر را به من داد. وقتى كه محتضر فوت كرد به تجهيز و تدفين اوشروع كنيد و اين كار را زود انجام دهيد."
2 - محمد بن على بن الحسين از امام صادق‏عليه السلام روايت مى‏كند:
"إنّه سئل عن توجيه الميت فقال: استقبل بباطن قدميه القبلة"(66).
"از امام صادق‏عليه السلام درباره رو به قبله كردن ميت سؤال شد پس‏فرمود: به گونه‏اى بخوابانيد كه كف پاهايش به طرف قبله قرار گيرد."
3 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"ما من أحد يحضره الموت إلّا وكّل به إبليس من شياطينه من يأمره‏بالكفر ويشكّكه في دينه حتى يخرج نفسه، فمن كان مؤمناً لم يقدرعليه، فإذا حضرتم موتاكم فلقّنوهم شهادة أن لا إله إلّا اللَّه وأن محمّداًرسول اللَّه‏صلى الله عليه وآله حتى يموتوا"(67).
"هر كسى كه در حال احتضار قرار گيرد، ابليس، شياطين خود رامأمور مى‏گرداند كه او را به كفر ورزى دستور دهند و در دين او شك‏وترديد ايجاد كنند. پس اگر مؤمن باشد، بر او دست نمى‏يابد. پس‏وقتى نزد مردگان خود حاضر شديد شهادتين را به آنان تلقين كنيد تاجان بسپارند."
4 - ابو بصير از امام باقرعليه السلام نقل ميكند:
"كنّا عنده فقيل له: هذا عكرمة في الموت وكان يرى رأي الخوارج‏فقال لنا أبو جعفرعليه السلام: انظروني حتى أرجع إليكم، فقلنا: نعم، فما لبث‏أن رجع فقال: أما إنّي لو أدركت عكرمة قبل أن تقع النفس موقعها لعلّمته‏كلمات ينتفع بها ولكنّي أدركته وقد وقعت موقعها، فقلت: جعلت فداك،وما ذاك الكلام؟ قال: هو واللَّه ما أنتم عليه، فلقّنوا موتاكم عند الموت‏شهادة أن لا إله إلّا اللَّه والولاية"(68).
"نزد امام باقرعليه السلام بودم كه گفته شد عكرمه در حال مرگ است و اوبرعقيده خوارج بود. ابو جعفرعليه السلام به ما گفت: اجازه دهيد تا نزد اوبروم و برگردم و ما گفتيم: بلى. پس او رفت و بى درنگ بازگشت‏وگفت: اگر عكرمه را پيش از جان دادن درك مى‏كردم به او كلماتى‏مى‏آموختم كه برايش مفيد بود ولى من وقتى رسيدم كه جان باخته‏بود. پس گفتم: جانم به فدايت آن كلمات چه بود؟ گفت: قسم به‏خدا آن كلمات همان چيزى است كه شما بر آن هستيد پس به مردگان‏خود در هنگام جان دادن شهادت لا اله الاّ اللَّه و ولايت را تلقين‏كنيد."
5 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"كان أمير المؤمنين‏عليه السلام إذا حضر أحداً من أهل بيته الموت قال له:قل: لا إله إلّا اللَّه الحليم الكريم، لا إله إلّا اللَّه العلي العظيم، سبحان اللَّه‏ربّ السموات السبع وربّ الأرضين السبع وما بينهما وربّ العرش‏العظيم والحمد للَّه ربّ العالمين، فإذا قالها المريض قال: اذهب فليس‏عليك بأس"(69).
"حضرت على‏عليه السلام وقتى يكى از بستگانش در حال احتضار قرارمى‏گرفت به او ميگفت؛ بگو: "لا إله إلّا اللَّه الحليم الكريم، لا إله إلّااللَّه العلي العظيم، سبحان اللَّه ربّ السموات السبع وربّ الأرضين‏السبع وما بينهما وربّ العرش العظيم والحمد للَّه ربّ العالمين"، وقتى‏كه مريض اين كلمات را مى‏گفت، مى‏فرمود: حالا جان بسپار كه هيچ‏مشكلى نخواهى داشت."
6 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"مردى از اهالى مدينه در هنگام احتضار، زبانش بند آمد پس‏رسول خداصلى الله عليه وآله بر او وارد شد و فرمود بگو "لا اله الاّ اللَّه" ولى اونتوانست، باز هم پيامبر اكرم تكرار كرد ولى باز زبانش بند آمدونتوانست لا اله الاّ اللَّه بگويد، و بار سوم نيز همين وضعيت تكرارشد. بالاى سر آن مرد زنى ايستاده بود، حضرت پيامبر پرسيد آيا اين‏مرد مادر دارد؟ آن زن گفت: بلى يا رسول اللَّه من مادر او هستم. پس‏گفت: آيا تو از پسرت راضى هستى؟ گفت: نه، من بر او خشمگين‏هستم. پيامبر فرمود: من علاقه مندم تو از او راضى شوى. آن زن‏گفت: بخاطر خوشنودى شما از او راضى شدم. پس پيامبر به شخص‏مريض گفت: بگو لا اله الاّ اللَّه و او گفت: لا اله الاّ اللَّه. پس فرمود:بگو: "يا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير، اقبل منى اليسير و اعف‏عنى الكثير انك انت العفو الغفور" و آن مرد هم كلمات را تكرار كرد.حضرت پيامبر فرمود: اكنون چه مى‏بينى؟ گفت: دو سياه چهره‏اى رامى‏بينم كه بر من وارد مى‏شوند. پس پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: آنچه را گفتم‏تكرار كن پس تكرار كرد. پس پيامبر فرمود: اكنون چه مى‏بينى؟ گفت:آن دو سياه چهره از من دور و خارج شدند و دو نفر سفيد چهره واردگرديدند و براى گرفتن روحم به من نزديك شدند. در همان لحظه بودكه آن مرد، جان به جان آفرين تسليم كرد.(70)"
7 - حريز نقل ميكند:
"نزد امام صادق‏عليه السلام بودم كه مردى به آن حضرت عرض كرد:برادرم سه روز است كه در حال جان كندن است و كار بر او بسيارسخت شده پس براى او دعا كن. حضرت فرمود "اللّهم سهّل عليه‏سكرات الموت" پس دستور داد بستر او را در مصلاّ يعنى محلى كه‏هميشه در آنجا نماز مى‏گذارد قرار دهيد، زيرا اگر اجل او تاخير داشته‏باشد، شدت درد تخفيف مى‏يابد و اگر هم مرگش فرارسيده باشد،جان دادن بر او آسان مى‏شود ان شاء اللَّه.(71)"
8 - سليمان جعفرى ميگويد:
"ابوالحسن‏عليه السلام را ديدم كه به پسرش قاسم مى‏گفت: فرزندم بلندشو و بالاى سر برادرت سوره "والصافّات صفّاً" را تا پايان آن بخوان.پس او شروع به خواندن كرد و چون به اين آيه رسيد "اهم اشد خلقاام من خلقنا" آن جوان جان سپرد و چون ميّت را پوشاندند و همه‏خارج شدند، يعقوب بن جعفر وارد شد و گفت: ما قبلاً فكرمى‏كرديم كه نزد محتضر )يس والقرآن الحكيم( خوانده مى‏شود اماشما، ما را به خواندن "صافات" امر كردى. پس فرمود: پسرم! اين‏سوره نزد هيچ محتضرى خوانده نشده مگر اينكه جان كندن او به‏راحتى انجام شده است.(72)"
9 - محمد بن على بن الحسين ميگويد:
امام صادق‏عليه السلام فرمود:
"لا تدعنّ ميّتك وحده فإنّ الشيطان يعبث في جوفه"(73).
"ميت خود را تنها نگذاريد زيرا شيطان در اندرون‏او بازى مى‏كند."
10 - على بن ابى حمزه مى‏گويد:
"به امام ابوالحسن‏عليه السلام گفتم: آيا زن حائض ميتواند نزد مريض‏بنشيند و او در حال مرگ است؟ فرمود: اشكال ندارد، اگر زن مشغول‏پرستارى او باشد. پس وقتى مرگ او نزديك شد، زن حائض را از نزداو دور كنند، زيرا فرشتگان از حضور او اذيت مى‏شوند.(74)"
11 - زراره مى‏گويد:
"يكى از فرزندان امام جعفر صادق‏عليه السلام، از شدّت بيمارى دچاررنج زيادى شده بود و ابوجعفر )امام باقرعليه السلام( در كنارش نشسته بود.پس هر انسانى كه به او نزديك مى‏شد، مى‏فرمود: به او دست نزنيدزيرا بر ضعف او افزوده مى‏شود و او در اين حال در ضعيف‏ترين‏حالت خود مى‏باشد و كسى كه در اين حال به او دست بزند به او ضررزده است و هنگامى كه آن پسر بچه جان سپرد، چشمانش را پوشاندو چانه‏هايش را بست.(75)"
12 - عثمان بن عيسى از عده‏اى از اصحاب ما روايت مى‏كند:
"چون امام باقرعليه السلام قبض روح شد، امام صادق دستور داد درخانه‏اى كه آن حضرت سكونت داشت، چراغ روشن كنند تا اينكه‏امام صادق‏عليه السلام نيز رحلت فرمود، امام ابوالحسن‏عليه السلام نيز دستور داد كه‏در خانه امام صادق‏عليه السلام چراغ روشن شود تا زمانى كه ابوالحسن‏عليه السلام ازآنجا به سوى عراق اخراج گرديد و بعد از آن نمى‏دانم كه چه شد.(76)"
13 - محمد بن ابوحمزه از على به يقطين نقل مى‏كند:
"از عبد صالح‏عليه السلام پرسيدم درباره زنى كه مى‏ميرد و فرزند او درشكمش است، فرمود: شكم او را شكافته و فرزندش را بيرون‏آوريد.(77)"
تفصيل احكام:
1 - ميت بر زندگان حق دارد كه آنچه را شرع دستور داده است درباره‏او انجام دهند مانند: رو به قبله كردن، غسل دادن، نماز بر اوخواندن، كفن و دفن كردن، و اگر همگى در انجام امور فوق‏كوتاهى كنند، گناه كرده‏اند و اگر بعضى انجام دهند از ديگران‏ساقط مى‏شود.
2 - ولىّ ميت در انجام دادن امور فوق، بر ديگران اولويت دارد و برديگران لازم است كه از ولى ميت اجازه بگيرند، و اگر او به تدفين‏ميت اقدام نكرد و به ديگران هم اجازه نداد، حق او ساقطمى‏شود، و بنابر احتياط -در اين صورت- از نزديكترين كسى كه‏بعد از او، بر ميت ولايت دارد، اجازه گرفته شود و بهتر اين است‏كه از حاكم شرع هم اجازه بگيرند.
3 - شوهر نسبت به همسرش ارجحيّت دارد، و پس از او ديگر اولياء برحسب مراتب ارث، پس پدر و مادر و فرزندان بر برادران و اجدادمقدم هستند و برادران و اجداد هم بر عموها و دايى‏ها مقدم‏مى‏باشند، و اولياى مذكر - در هر طبقه - مقدم بر اولياى مؤنث‏هستند، و كسى كه خويشاوندى او نسبت به ميّت از ناحيه پدرو مادر مى‏باشد، مقدم است بر آن كس كه فقط از ناحيه پدر نسبت‏دارد وآن كس كه فقط از ناحيه پدر منسوب مى‏باشد، مقدم است‏بر آن كسى كه تنها از ناحيه مادر نسبت دارد.
4 - اگر تنها اولياى مؤنث موجود باشند، براى احتياط از حاكم شرع‏هم بايد اجازه گرفته شود، هر چند بنابر اقوى، اجازه آنان كفايت‏مى‏كند.
5 - فرزند ميت در امر ولايت او، نسبت به مادر ميّت ارجحيت دارد،وبنابر احتياط از مادر هم اجازه گرفته شود.
6 - اگر در يك طبقه از ورثه بيش از چند نفر ولايت داشته باشند بايد ازهمه آنان اجازه گرفته شود.
7 - بنابر احتياط ميت را به گونه‏اى رو به قبله بخوابانند كه اگر بنشيند،رو به قبله شود، و اگر انسان بداند كه مرگش فرا رسيده، بنابراحتياط بايد به همين صورت دراز بكشد. و بنابر احتياط مستحب،ميت به همين حالت بماند تا اينكه به كفن و دفن او شروع كنند ومستحب است كه در موقع غسل دادن هم به همين حالت گذاشته‏شود اما بعد از اتمام غسل و كفن، بهتر آن است كه به كيفيتى‏گذاشته شود كه در حال نماز خواندن بر او، گذاشته مى‏شود.
8 - مستحب است شهادتين و ولايت ائمه معصومين‏عليه السلام و سايرعقائد حقه را به محتضر تلقين كنند، و مستحب است مريض هم‏با زبان خود يا حداقل با قلب خود، سخنان تلقين كننده را تكراركند و همچنين مستحب است كلمات فرج و ساير جملات مذكوردر روايات ياد شده را نيز به او تلقين كنند.
و اگر جان دادن براى محتضر دشوار شد، او را به محلى كه درآنجا نماز مى‏خواند، انتقال دهند تا دشوارى جان دادن بر او آسان‏شود و همچنين سوره صافات و سوره يس و آية الكرسى تلاوت‏گردد.
9 - پس از قبض روح، چشمان او بسته و دهن او، هم گذاشته شودوچانه‏اش بسته گردد و دستها و پاهايش را دراز كنند و جامه‏اى براو كشيده شود و شايسته است خبر وفات او به مؤمنين اعلام شودتا در ثواب تشييع اشتراك نمايند.
10 - اگر در شب بميرد، در انتظار روز نباشند و اگر در روز فوت كردمنتظر شب نشوند و بلكه اگر در اول صبح فوت كرد بهتر اين است‏كه تا بعداز ظهر در آرامگاهش دفن شده باشد.
11 - اگر به مرگ او يقين حاصل نشده باشد، بايد انتظار بكشند تا فوت‏او ثابت بشود و اگر در تاخير تدفين او مصلحتى وجود داشته‏باشد، در حدود همان مصلحت به تاخير انداخته شود.
12 - بهتر اين است كه در حال جان دادن، به بدن ميت دست نزنندوچيز سنگينى مانند آهن و غيره بر شكمش قرار ندهند. و مكروه‏است كه شخص جنب يا حايض در هنگام احتضار در نزديك‏ميت حضور داشته باشند و همچنين كراهت دارد كه ميت را بعداز وفات تنها بگذارند، زيرا ممكن است شيطان با او بازى كند.