پيشگفتار
انسان از آغاز تولد و تا آخرين لحظه عمر بر ضد مرگ مبارزهمىكند، امّا مرگ هميشه و
پيوسته او را دنبال مىنمايد و هيچكسنمىتواند از چنگ آن رهايى يابد.
سؤال اصلى اين است كه آيا مرگ حق است؟ و اگر چنين است پسچرا براى هيچ كسى خوشايند
نبوده و هيچ فردى حاضر نيست تسليممرگ شود؟ امّا اگر مرگ باطل است و حقيقت ندارد
چرا هيچ شخصىنمىتواند از مرگ نجات يافته و راهى براى گريز پيدا كند؟
حضرت اميرالمؤمنينعليه السلام در يك سخن زيبا به اين سؤال، پاسخداده است آن حضرت
مىفرمايد:
"ما رأيت حقاً أشبه بالباطل من الموت"
"هيچ حقّى را شبيهتر به باطل مانند مرگ نديدم."
بنابراين با مرگ چگونه بايد برخورد كنيم؟ و در برابر اين پديده چهموضع بايد داشته
باشيم؟
آيا از نظر ذهنى و عملى تسليم مرگ شويم يا از آن غافل بودهوفراموشش كنيم تا بطور
ناگهانى از راه رسيده و ما را بربايد؟ آيا دربرابر مرگ به مبارزه برخيزيم و يا منكر
آن شويم تا زمانى كه اجل فرارسد وبطور يقينى، حقيقت مرگ ثابت شود و پس از فوت فرصت،
بهآن ايمان و اعتقاد پيدا كنيم؟
هر گروهى از انسانها، به يكى از راههاى فوق گرويده است، اما همهاين باورها و
راهكارها باطل و بىپايه است، زيرا تسليم شدن در برابرمرگ موجب مىشود كه بخشى از
حيات را از دست بدهيم. آيا مگرزندگى يك پيكار نيكو و مبارزه بر حق بر ضد مرگ نيست؟
شريعت الهىما را از انداختن جان خود به هلاكت منع كرده و حتى از آرزو كردنمرگ هم
نهى نموده است.
امّا فراموش كردن مرگ يا منكر شدن آن، يكنوع خود فريبى است.مگر كسى كه آمدن شب و
تاريكى را فراموش كرده آيا واقعاً براى آنآمادگى مىگيرد؟ آيا كسى كه درد خود را
فراموش كرده است، به درمانآن مىپردازد؟
اما مبارزه با مرگ هم هيچ سودى ندارد مگر با يك نسبت بسياراندك، و بهر حال
نمىتواند انسان را از خطر مرگ برهاند. بنابراين دربرابر اين پديده خطرناك چه بايد
كرد؟ پديدهاى كه هر روز به ديدار مامىآيد و عزيزان ما را مىربايد و ما
نمىتوانيم در برابر آن كمترينمقاومت از خود نشان بدهيم.
خداوند متعال مىفرمايد:
)فَلَوْلاَ إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ * وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ *
وَنَحْنُ أَقْرَبُإِلَيْهِ مِنكُمْ وَلكِن لاَ تُبْصِرُونَ * فَلَوْلَا إِن
كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ * تَرْجِعُونَهَا إِنكُنتُمْ صَادِقِينَ(1)).
"پس چرا هنگامى كه جان به گلوگاه مىرسد )توانائى بازگرداندن آن رانداريد( و شما در
اين حال نظاره مىكنيد )وكارى از دستتان ساختهنيست( و ما از شما به او نزديكتريم،
ولى نمىبينيد. اگر هرگز )در برابراعمالتان( جزا داده نمىشويد، پس آن روح را
بازگردانيد اگر راستمىگوئيد!".
در آيه ديگر آمده است:
)قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاَقِيكُمْ ثُمَّ
تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِالْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ
تَعْمَلُونَ(.(2)
"بگو: اين مرگى كه از آن فرار مىكنيد سرانجام با شما ملاقات خواهدكرد، سپس به سوى
كسى كه داناى پنهان و آشكار است بازگرداندهمىشويد، آنگاه شما را از آنچه انجام
مىداديد خبر مىدهد."
آنچه بطور جدى براى انسان مفيد مىباشد، ياد آور شدن مرگوكار كردن براى زندگى است
و شايد اين سخن، بتواند موضع آييناسلام را در قبال مرگ، براى ما بيان كند. پس بايد
به انسان گفت: اىانسان تو كه هميشه به سوى خدا در حال حركت و تكاپو هستىو سرانجام
هم خدا را ملاقات مىكنى، پس بايد ملاقات پروردگارت راغايت و هدف قرار دهى و از
كوشش و تلاش توأم با رنج و زحمت، بهعنوان يك وسيله استفاده نمايى و مرگ را پلى به
سوى آخرت خود قراردهى و براى زندگى اخروى خود توشهاى از پيش بفرستى تا فردا
جزءكسانى نباشى كه مىگويند:
)...يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي(3)).
"اى كاش. براى اين زندگىام چيزى پيش فرستاده بودم."
تنها با يادآورى مرگ و لقاى خداوند و آمادگى براى آن دو است كهمىتوانى از كسانى
باشى كه خداوند سبحان درباره آنان مىگويد:
)يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً
مَرْضِيَّةً *فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي(4)).
"تو اى روح آرام يافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حاليكه هم تواز او خوشنودى و هم
او از تو خوشنود است پس، در سلك بندگانم درآىو در بهشتم وارد شو!."
مرگ صرفاً يك نوع سفر است و مرحله بعد از مرگ، بسيار بزرگتر ازمرگ است و با تذكّر
هميشگى مرگ است كه انسان براى دوره بعد از آنكار و تلاش مىكند و ارزش زندگى دنيوى
را مىفهمد و درك ميكند كهاين فرصت، بازگشت ناپذير و غير قابل تعويض است و تنها در
اينحالت است كه او در حيات دنيوى خود بدون تضييع وقت و از دستدادن فرصت، كار و
تلاش مىكند، شبها را - جز اندكى - به عبادتو نماز مىپردازد؛ در سحرگاهان از خداى
خود آمرزش مىطلبد و ازمساكين و ايتام و فقرا دستگيرى به عمل مىآورد.
اما كسى كه مرگ را فراموش كند، او چنان خواهد بود كه خداوندمىفرمايد:
)كَلَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ * وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ
الْمِسْكِينِ *وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلاً لَمّاً * وَتُحِبُّونَ الْمَالَ
حُبّاً جَمّاً * كَلَّا إِذَا دُكَّتِالْأَرْضُ دَكّاً دَكّاً * وَجَاءَ رَبُّكَ
وَالْمَلَكُ صَفّاً صَفّاً * وَجِاْىءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَيَوْمَئِذٍ
يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى(5))
"چنان نيست كه شما مىپنداريد، شما يتيمان را گرامى نمىداريدويكديگر را بر اطعام
مستمندان تشويق نمىكنيد و ميراث را )از راهمشروع و نامشروع( جمع كرده مىخوريد.
مال و ثروت را بسيار دوستداريد )و بخاطر آن گناهان زيادى مرتكب مىشويد(. چنان
نيست كه آنهامىپندارند! در آن هنگام كه زمين سخت در هم كوبيده شود و
فرمانپرودگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند و در آن روزجهنّم را حاضر
مىكنند. در آن روز انسان متذكر مىشود، اما اين تذكر چهسودى براى او خواهد داشت؟"
يادآورى مرگ، زندگى را براى تو آسانتر مىگرداند و بلكه تو رامسلّط بر زندگى قرار
مىدهد زيرا زندگى در دنيا، تنها يك مرحله و يكدورهاى كوتاه از مسير طولانى ما
است. پس چرا در از دست دادن آنمتأسف شويم؟ و چرا از آنچه كه از امور دنيايى به ما
داده شده، دچارغرور و نخوت گرديم؟ و چرا طالبان دنيا اين همه بىتابى و نگرانى
پيدامىكنند و اگر دنيا را از دست بدهند، بىقرار و بيمناك مىشوند و اگرهم بدست
بياورند، حريص و بخيل مىگردند؟
فضيلتها، آداب خير و صفات نيك، در وجود كسانيكه به مرگايمان دارند و هميشه به ياد
مرگ هستند، بيشتر از ديگران مشاهدهمىشود، چنين كسانى در برخورد با دشمن، از مرگ
نمىترسند و ازرويارويى با مشكلات، نمىهراسند و اراده خود را از دست نمىدهندو از
انجام دادن عمل خير كوتاهى نمىكنند و از شرارت و تجاوزو تعدى بر ديگران شديداً
اجتناب و پرهيز مىنمايند.
ما كوشش مىكنيم كه از طريق بررسى"فقه وفات و احكام مردگان"آيندهمان را متذكر
شويم، سفرى كه ممكن است نزديك باشد و بسيارنزديكتر از آنچه تصور مىكنيم و چه بسا
ممكن است اين جزوه بهدست شما خواننده گرامى برسد و مؤلف آن از اين دنيا رحلت
كردهباشد. مگر ما كتابهاى زيادى را نمىخوانيم از نويسندگانى كه بدرودحيات
گفتهاند؟
بنابراين بياييد بياد آوريم كه ما فرزندان اين دنيا نيستيم و براى اينآفريده
شدهايم كه از اين دنيا به سرمنزل دوّمى كوچ كنيم، به منزلآخرت كه در واقع او منزل
زندگى است. از خداوند متعال مسألتميكنيم كه ما را از خواب غفلت بيدار كند و ما را
در جهت عمل براى روزلقاى پرودگار كمك نمايد و عمل مؤمنان را مطابق اين رساله، به
كرمو لطف خود، مجزى و مقبول قرار دهد.
انه اكرم من سُئل و اجود من اعطى و الصلاة على سيدنا محمد وآله الهداة المرضيين
محمّدتقى المدرسى
تهران
18/جمادى الثانى/1418 ه . ق