آداب بيمارى و احكام وفات

آيه الله حاج سيد محمد تقى مدرسى
مترجم: سروش دانش

- ۱ -


پيش‏گفتار

انسان از آغاز تولد و تا آخرين لحظه عمر بر ضد مرگ مبارزه‏مى‏كند، امّا مرگ هميشه و پيوسته او را دنبال مى‏نمايد و هيچ‏كس‏نمى‏تواند از چنگ آن رهايى يابد.
سؤال اصلى اين است كه آيا مرگ حق است؟ و اگر چنين است پس‏چرا براى هيچ كسى خوشايند نبوده و هيچ فردى حاضر نيست تسليم‏مرگ شود؟ امّا اگر مرگ باطل است و حقيقت ندارد چرا هيچ شخصى‏نمى‏تواند از مرگ نجات يافته و راهى براى گريز پيدا كند؟
حضرت اميرالمؤمنين‏عليه السلام در يك سخن زيبا به اين سؤال، پاسخ‏داده است آن حضرت مى‏فرمايد:
"ما رأيت حقاً أشبه بالباطل من الموت"
"هيچ حقّى را شبيه‏تر به باطل مانند مرگ نديدم."
بنابراين با مرگ چگونه بايد برخورد كنيم؟ و در برابر اين پديده چه‏موضع بايد داشته باشيم؟
آيا از نظر ذهنى و عملى تسليم مرگ شويم يا از آن غافل بوده‏وفراموشش كنيم تا بطور ناگهانى از راه رسيده و ما را بربايد؟ آيا دربرابر مرگ به مبارزه برخيزيم و يا منكر آن شويم تا زمانى كه اجل فرارسد وبطور يقينى، حقيقت مرگ ثابت شود و پس از فوت فرصت، به‏آن ايمان و اعتقاد پيدا كنيم؟
هر گروهى از انسانها، به يكى از راههاى فوق گرويده است، اما همه‏اين باورها و راهكارها باطل و بى‏پايه است، زيرا تسليم شدن در برابرمرگ موجب مى‏شود كه بخشى از حيات را از دست بدهيم. آيا مگرزندگى يك پيكار نيكو و مبارزه بر حق بر ضد مرگ نيست؟ شريعت الهى‏ما را از انداختن جان خود به هلاكت منع كرده و حتى از آرزو كردن‏مرگ هم نهى نموده است.
امّا فراموش كردن مرگ يا منكر شدن آن، يكنوع خود فريبى است.مگر كسى كه آمدن شب و تاريكى را فراموش كرده آيا واقعاً براى آن‏آمادگى مى‏گيرد؟ آيا كسى كه درد خود را فراموش كرده است، به درمان‏آن مى‏پردازد؟
اما مبارزه با مرگ هم هيچ سودى ندارد مگر با يك نسبت بسياراندك، و بهر حال نمى‏تواند انسان را از خطر مرگ برهاند. بنابراين دربرابر اين پديده خطرناك چه بايد كرد؟ پديده‏اى كه هر روز به ديدار مامى‏آيد و عزيزان ما را مى‏ربايد و ما نمى‏توانيم در برابر آن كمترين‏مقاومت از خود نشان بدهيم.
خداوند متعال مى‏فرمايد:
)فَلَوْلاَ إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ * وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُونَ * وَنَحْنُ أَقْرَبُ‏إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلكِن لاَ تُبْصِرُونَ * فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ * تَرْجِعُونَهَا إِن‏كُنتُمْ صَادِقِينَ(1)).
"پس چرا هنگامى كه جان به گلوگاه مى‏رسد )توانائى بازگرداندن آن رانداريد( و شما در اين حال نظاره مى‏كنيد )وكارى از دست‏تان ساخته‏نيست( و ما از شما به او نزديكتريم، ولى نمى‏بينيد. اگر هرگز )در برابراعمالتان( جزا داده نمى‏شويد، پس آن روح را بازگردانيد اگر راست‏مى‏گوئيد!".
در آيه ديگر آمده است:
)قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاَقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى‏ عَالِمِ‏الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(.(2)
"بگو: اين مرگى كه از آن فرار مى‏كنيد سرانجام با شما ملاقات خواهدكرد، سپس به سوى كسى كه داناى پنهان و آشكار است بازگردانده‏مى‏شويد، آنگاه شما را از آنچه انجام مى‏داديد خبر مى‏دهد."
آنچه بطور جدى براى انسان مفيد مى‏باشد، ياد آور شدن مرگ‏وكار كردن براى زندگى است و شايد اين سخن، بتواند موضع آيين‏اسلام را در قبال مرگ، براى ما بيان كند. پس بايد به انسان گفت: اى‏انسان تو كه هميشه به سوى خدا در حال حركت و تكاپو هستى‏و سرانجام هم خدا را ملاقات مى‏كنى، پس بايد ملاقات پروردگارت راغايت و هدف قرار دهى و از كوشش و تلاش توأم با رنج و زحمت، به‏عنوان يك وسيله استفاده نمايى و مرگ را پلى به سوى آخرت خود قراردهى و براى زندگى اخروى خود توشه‏اى از پيش بفرستى تا فردا جزءكسانى نباشى كه مى‏گويند:
)...يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي(3)).
"اى كاش. براى اين زندگى‏ام چيزى پيش فرستاده بودم."
تنها با يادآورى مرگ و لقاى خداوند و آمادگى براى آن دو است كه‏مى‏توانى از كسانى باشى كه خداوند سبحان درباره آنان مى‏گويد:
)يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى‏ رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً *فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي(4)).
"تو اى روح آرام يافته! به سوى پروردگارت بازگرد در حاليكه هم تواز او خوشنودى و هم او از تو خوشنود است پس، در سلك بندگانم درآى‏و در بهشتم وارد شو!."
مرگ صرفاً يك نوع سفر است و مرحله بعد از مرگ، بسيار بزرگتر ازمرگ است و با تذكّر هميشگى مرگ است كه انسان براى دوره بعد از آن‏كار و تلاش مى‏كند و ارزش زندگى دنيوى را مى‏فهمد و درك ميكند كه‏اين فرصت، بازگشت ناپذير و غير قابل تعويض است و تنها در اين‏حالت است كه او در حيات دنيوى خود بدون تضييع وقت و از دست‏دادن فرصت، كار و تلاش مى‏كند، شبها را - جز اندكى - به عبادت‏و نماز مى‏پردازد؛ در سحرگاهان از خداى خود آمرزش مى‏طلبد و ازمساكين و ايتام و فقرا دست‏گيرى به عمل مى‏آورد.
اما كسى كه مرگ را فراموش كند، او چنان خواهد بود كه خداوندمى‏فرمايد:
)كَلَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ * وَلَا تَحَاضُّونَ عَلَى‏ طَعَامِ الْمِسْكِينِ *وَتَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلاً لَمّاً * وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبّاً جَمّاً * كَلَّا إِذَا دُكَّتِ‏الْأَرْضُ دَكّاً دَكّاً * وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفّاً صَفّاً * وَجِاْى‏ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ‏يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى‏ لَهُ الذِّكْرَى‏(5))
"چنان نيست كه شما مى‏پنداريد، شما يتيمان را گرامى نمى‏داريدويكديگر را بر اطعام مستمندان تشويق نمى‏كنيد و ميراث را )از راه‏مشروع و نامشروع( جمع كرده مى‏خوريد. مال و ثروت را بسيار دوست‏داريد )و بخاطر آن گناهان زيادى مرتكب مى‏شويد(. چنان نيست كه آنهامى‏پندارند! در آن هنگام كه زمين سخت در هم كوبيده شود و فرمان‏پرودگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند و در آن روزجهنّم را حاضر مى‏كنند. در آن روز انسان متذكر مى‏شود، اما اين تذكر چه‏سودى براى او خواهد داشت؟"
يادآورى مرگ، زندگى را براى تو آسانتر مى‏گرداند و بلكه تو رامسلّط بر زندگى قرار مى‏دهد زيرا زندگى در دنيا، تنها يك مرحله و يك‏دوره‏اى كوتاه از مسير طولانى ما است. پس چرا در از دست دادن آن‏متأسف شويم؟ و چرا از آنچه كه از امور دنيايى به ما داده شده، دچارغرور و نخوت گرديم؟ و چرا طالبان دنيا اين همه بى‏تابى و نگرانى پيدامى‏كنند و اگر دنيا را از دست بدهند، بى‏قرار و بيمناك مى‏شوند و اگرهم بدست بياورند، حريص و بخيل مى‏گردند؟
فضيلتها، آداب خير و صفات نيك، در وجود كسانيكه به مرگ‏ايمان دارند و هميشه به ياد مرگ هستند، بيشتر از ديگران مشاهده‏مى‏شود، چنين كسانى در برخورد با دشمن، از مرگ نمى‏ترسند و ازرويارويى با مشكلات، نمى‏هراسند و اراده خود را از دست نمى‏دهندو از انجام دادن عمل خير كوتاهى نمى‏كنند و از شرارت و تجاوزو تعدى بر ديگران شديداً اجتناب و پرهيز مى‏نمايند.
ما كوشش مى‏كنيم كه از طريق بررسى"فقه وفات و احكام مردگان"آينده‏مان را متذكر شويم، سفرى كه ممكن است نزديك باشد و بسيارنزديكتر از آنچه تصور مى‏كنيم و چه بسا ممكن است اين جزوه به‏دست شما خواننده گرامى برسد و مؤلف آن از اين دنيا رحلت كرده‏باشد. مگر ما كتابهاى زيادى را نمى‏خوانيم از نويسندگانى كه بدرودحيات گفته‏اند؟
بنابراين بياييد بياد آوريم كه ما فرزندان اين دنيا نيستيم و براى اين‏آفريده شده‏ايم كه از اين دنيا به سرمنزل دوّمى كوچ كنيم، به منزل‏آخرت كه در واقع او منزل زندگى است. از خداوند متعال مسألت‏ميكنيم كه ما را از خواب غفلت بيدار كند و ما را در جهت عمل براى روزلقاى پرودگار كمك نمايد و عمل مؤمنان را مطابق اين رساله، به كرم‏و لطف خود، مجزى و مقبول قرار دهد.
انه اكرم من سُئل و اجود من اعطى و الصلاة على سيدنا محمد وآله الهداة المرضيين‏
محمّدتقى المدرسى‏
تهران‏
18/جمادى الثانى/1418 ه . ق‏