تجربه شيرين ندامت
رمز آشتى با خدا و امام زمان (عليه السلام) و بركات استغفار

محمد حسين يوسفى

- ۱ -


اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ

صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى ابآئِهِ فى هذِهِ السَّاعَةِ

وَفى كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقآئِداً وَناصِراً

وَدَليلا وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً

وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

سخنى با شما

چه زيباست كه انسان همه چيز را تجربه كند و اگر برايش امكان ندارد از تجربه ديگران استفاده كند.

شما كه دوست داريد همه چيز را بيازماييد و چه بسا در اين راه خسارت هايى را نيز بدوش كشيد ، اين بار بياييد فرمايش هاى خدا و رسول و امامان پاك (عليهم السلام) در باره توبه و استغفار و بازگشت به سوى خدا را باور كنيد و اين تجربه ديرينه را در زندگى به كار گيريد. و اگر كوچك ترين ترديدى داريد خود تجربه كنيد ; چه آنچه از علم برتر است ، تجربه است!

اگر در زندگى خويش گرفتارى و آشفتگى داريد ، و خود را از مشكلات زمانه و سختى هاى دوران غيبت در امان نمى بينيد ، اگر تشنه ديدار امام زمانتان (عليه السلام) هستيد و تحمّل فراق آن مولاى مهربان را نداريد، از آثار شوم گناهان و پى آمدهاى تلخِ تجاوز از حدود خداوند غافل نشويد و بركات ندامت از كردار ناشايست و اظهار پشيمانى از گناهان يعنى: استغفار را ناديده نگيريد.

بياييد براى درك حقيقت آشتى با خدا و امام زمان (عليه السلام)، و دست يافتن به آثار و بركاتش ، ابتدا نقش حياتى استغفار و ارزش والاى اظهار ندامت را در مكتب وحى بفهميم و راه آشتى كردن و بازگشتِ به سوى خدا را آموخته ، معناى توبه و استغفار را فهميده ، با شروط آن آشنا شده ، از موانع پذيرش آن آگاه گشته و اسرار و رموز آن را فرا گيريم ; سپس ندامت قلبى خود را به خداى مهربان اظهار كرده و با تكرار ذكر مبارك استغفار به آثار پر بار مادّى و بركات بى انتهاى معنويش دست يافته و شيرينى اظهار ندامت را در ذائقه خويش تجربه كنيم. آنگاه با اشتياقى بى امان ، در جستجوى اوقات برتر استغفار و انواع بهتر عذرخواهى برآييم.

اين نوشتار ، شما را در دست يابى به اين هدفِ عالى يارى مى كند.

روز عرفه 1423 هـ . ق
محمد حسين يوسفى

بازگشت بى شكست

جمعه شبى آن دم كه از نيمه گذشته بود ، در پيچ و خم تاريك وخموش كوچه هاى خوش بختى و سعادت ، جوانى افتان و خيزان ، سرگشته و حيران ، وحشتزده و نالان ! در جستجوى سوسوى نورى مى دويد كه از روزنه هاى تاريكى ها مى دميد.

نورى كه طَبق طَبق مرواريد علم و دانش ارمغان مى آورد كه در صدف هاى كمال و فضيلت جاى گرفته بودند و بر روى سجاده هاى سبز محبّت افتاده و به دست فرشته هاى بهشتى داده مى شد تا با خود به آسمان زيباى معنويت بالا برند ; جايى كه اشكِ خسته دلانِ كوىِ يار را پُر بها خريدارند .

ناگاه شبنم اشكش بر گونه هاى خسته و بى رمقش غلتيد و با همه يأس و نااميدى صدايى را شنيد كه از صداى بلبل دل انگيزتر و از وصل محبوب زيباروى دلپذيرتر بود :

اى گمشده وادى تاريكِ شب ها ، اى سرگشته صحراى مخوفِ معصيت ها ، اى لب تشنه افتاده در كويرِ سوزانِ شهوت ها ، اى بنده لرزيده ازطوفان سرد و شوم غفلت ها ، اى جوان در مانده در پشت در زندان يأس و نااميدى ها ; بيا با من باش تا من هم با تو باشم ، بيا دوستم بدار تا من هم دوستت بدارم ، بيا در آغوش مهر و رحمتم بياساى تا آمرزش من هم تو را بنوازد .

بيا و برگرد كه اگر بازگردى مى پذيرمت و با دستان مهربانِ مغفرتم دست هاى خسته و ترك خورده از سردى گناه تو را مى گيرم . بيا و با يك دنيا اميد از دروازه توبه گذر نما ، در شهر زيباى استغفار قدم بگذار ، در كوثر گريه از خوف خدايت غسلى كن و از تابش طلايى خورشيد آشتى با خداى خويش ، نورى برگير ; آنگاه ، با زلالِ اشكِ ندامت وضويى بساز ، صحيفه استغفار را ورق بزن و صفحه صفحه اش را با دقت بخوان ; كه در اين حريم مبارك ، چشمه سارهاى خشك شده اميد به جوش آمده ، نهرهاى ساكت و آرام عبوديت به جريان افتاده و سر زمين خشكيده روح انسان سيراب مى گردد .

اينجا مرغِ در قفس مانده جان آدمى رها گرديده و در آسمان معنويت به پرواز در مى آيد . و از همين جاست كه درهاى آهنين زندان لغزش و خطا باز گشته و تن خسته و بى رمقِ زندانيانِ گنهكار ، جانى تازه مى گيرد .

اينجا بادبانِ كشتى شكست خورده ايمان به لرزه افتاده و به سوى جزيره اوج و شكوفايى به حركت در مى آيد .

آرى ، اينجا وادى پر نور غفرانِ «غفّار الذّنوب » و اقيانوس بى كران رحمت « ارحم الرّاحمين » است .

اى عزيز زمين خورده در سراشيبى خطا و لغزش ، بيا تا نيروى جوانى در كف دارى ، دستى بر زانوى دردمندِ از بار گناهت بنهِ و با تكيه بر ديوار پشيمانى ، پاى خويش از لجنزار خلاف و انحراف بيرون كش و بر مركب راهوار عذرخواهى سوار شو و به سوى وادى امن مغفرت بشتاب ، كه هر آينه تأخيرش ، خطر حمله گرگانِ بيابان هاى تاريك و مخوف عقوبت خداوند را به دنبال خواهد داشت .

جوان گنهكار ، كه گمشده اش را در نداى دلنشين محبوب خويش يافته و از شدت شوقى كه به او دست داده بود ، سر از پا نمى شناخت ، با باز كردن صحيفه استغفار و پى بردن به آثار و بركات آن ، از كردار خويش پشيمان شده ، از حالت بيخودى به خود آمده و چشمان به هم آمده اش باز گرديد . با قدم هايى لرزان و اشكى ريزان ، در حاليكه بغض گلويش را مى فشرد ، گوشه اى خلوت را جستجو كرد تا عقده هاى چند ساله اش را با فريادهاى ندامت خود در پيشگاه خداى مهربانش بگشايد .

نگاهى به اطراف انداخت ، همين كه گِرد خود را خلوت ديد ، از ژرفاى وجودش ناله اى جان سوز بر كشيد :

اى خداى من ، و اى معبود مهربانم ، با چه نامى تو را بخوانم ، و با چه زبانى با تو سخن گويم ؟ مهر و عطوفتت در ژرفاى قلبم غوغا به پا كرده و اشتياق به گناه را از دلم ربوده است . با همه وجودم تو را دوست دارم و از گذشته تاريكم سخت پشيمانم .

اى خالق مهربانى كه همه هستى ام را از تو دارم ، اگر لحظه اى لطف و عنايتت را از من برگيرى نابودم ; پس چرا از تو غافل باشم و حرمتت را نگاه ندارم و از جود و احسانت نيرو نگيرم ؟

معبودا ! از تو ممنونم كه مرا با خود آشنا و با من سخن آغاز كردى ، گوئيا كم كم نسيم عطرآگين عفو و گذشتت را با همه وجودم لمس مى كنم ، و روح خسته ام چون نيلوفرهاى پيچان تا اوج آسمان ها به حركت در آمده و ديگر پيچك هاى كمرشكن ، خواهان رفاقت با من نيستند .

اين بار احساس مى كنم كه مى توانم ساليان سال در كنار گلستان مهربانى هايت بياسايم ، زندگى آرام و پر سودى داشته باشم و از نسيم دلنواز باغستان عفو و بخششت جانى تازه باز گيرم .

آه كه احساس عجيبى به من دست داده است ، نمى دانم چگونه در گلزار توبه و استغفار قدم گذارده و از باغبان ايمان و طاعت عذر خواهم .

تصوّر مى كنم به خداى خويش نزديك شده ام ، به هر طرف رو مى آورم درها به رويم باز است . ديگر سنگريزه ها در زير پايم سرازير نمى گردند تا مرا در درّه هاى مخوفِ هرزه گى و خلاف اندازند ; چرا كه من به دستگيره هاى محكم توبه و استغفار چنگ زده ام و هيچگاه آن ها را رها نمى كنم .

آرى ! اين بار آنچنان دگرگون شده ام كه رمز و رازهاى آشتى با خدا و شرط و ادب عذرخواهى را مى آموزم و در سايه ديوار بلند استغفار ، اتراق كرده و در كنار گنجينه اى پر از جواهرات معنوى ، جاى گرفته ام . در باغ هاى زيبا و با طراوت غفران ، پناه جسته و با انواع گلهاى رنگارنگ آمرزش خواهى ، انس مى گيرم .

صداى آبشارِ بنده نوازِ دعوت به سوى خدا در سرم طنين افكنده ، و آهنگ خوش آن گوش دلم را نوازش مى دهد .

گرمى دستان مهر و عطوفت خداى مهربان را بر شانه هايى كه خسته از كوله بار گناهند ، احساس مى كنم .

عرق شرم بر پيكر آلوده ام نشسته است و اندام خسته ام آن قدر از كشيدن بار سنگين معصيت به ستوه آمده اند كه استخوان هايم نيز فرياد مى زنند : « خدايا ، ما را ببخش » .

هنگامى كه به سوى پروردگارم سرى بلند مى كنم تا از او عذر بخواهم ، در آسمان نيلگون معرفت پرواز پرندگانِ بال گشوده را مى بينم ، و با شرمسارى به آن ها خطاب مى كنم :

شما پرندگان آنقدر سبكباليد كه به هر سو بخواهيد پر مى كشيد . اى كاش من هم از ابتداى تكليف ، خداى خود را شناخته و همچون شما به سوى آسمان كمال و فضيلت بال گشوده و به هر سو پرواز مى كردم .

خدايا ، اكنون كه خودت درِ آشتى را به رويم باز كردى بدى هاى مرا ناديده بگير ; حالِ توبه بهترى به من عطا فرما ; شهد شيرين استغفار را بر كامم فرو نشان ; نور معرفت خويش را در دلم بتابان ; مرا به سر چشمه زلال اطاعت رهنمون باش ; شربت گواراى مغفرت را به من بچشان و با آشناى كوى خود ، مناجى سحرگاهان ، مقتداى دلسوختگان ، معشوق منتظران ، مولايم امام زمان (عليه السلام) ، آشنا گردان .

بارالها دست هاى لرزانم را در دست هاى پر مهر آن مولاى مهربان بگذار و خاك پايش را كيمياى جسم بى جانم ساز و غبار كويش را سرمه چشمان كم سويم كن .

و تو اى سر گشته بيابانها ، آن هنگام كه دست هاى پر از ستاره ات را به سوى آسمان مى گشايى تا براى دوستان و شيعيان ـ مخصوصاً جوانان فريب خورده ـ استغفار كنى ، و آنان را به آغوش پر نور خويش بازگردانى ، من روسياه وامانده را نيز ، از خاطر عاطرت دور مساز و براى گناهم از خدا آمرزش بخواه ، كه دعاى تو مستجاب است .

من نيز با تو پيمان مى بندم كه ورد شب و روزم را دعا براى ظهورت قرار داده و در انتظار آمدنت ، سخاوتمندانه دامن دامن اشك افشانم .

آرى ! با ديدگان كم سويم ، به راه تو خواهم نگريست ; و با سرشك هجران ، مسير آمدنت را شستشو خواهم داد ، و با گام برداشتن در طريق رضا و خوشنوديت ، دل غمديده ات را شاد خواهم نمود .

خدا را شكر كه سريع ترين راه براى فرار از زندان عقوبت گناه را آموختم و ريسمان فتح قله سعادت و موفقيّت را دريافتم.

ديگر از اين ساعت ، ذكر عطرآگين استغفار و عذرخواهى از خدا را زمزمه هميشگى خويش خواهم ساخت . چرا كه استغفار دعائيست  مستجاب و راهى كوتاه به سوى ربّ الارباب . و نيز بهترين وسيله براى ارتباط بنده گنهكار با خالق غفّار و سريع ترين عامل رهايى از نكبت معصيت ها و جهنّم عقوبت ها و ذكرى پر بار براى دست يافتن به خيرات مادّى و بركات معنوى است .

آرى ! به يقين رسيدم كه اگر ديدار امام زمانم را مى خواهم ، اگر خشنودى خدايم را مى طلبم ، اگر همراهى با مواليان گرامى ام را مى جويم ، اگر محبوبيت در نزد خدا و اوليائش را خواهانم ، اگر در صدد مبارزه با شيطان و خنثى كردن وسوسه هاى او هستم ، اگر درخشش نامه عمل و ورود در ميدان نور حقّ را طالبم ، اگر از كابوس يأس هراسانم و براى رسيدن به خورشيد رجا و اميد در تلاشم ، اگر از زنگار قلبم گريزان و براى يافتن صفاى دل شتابانم، اگر براى تكميل درجات ايمان و دست يافتن به هر خير و بركتى در تكاپويم ، و خلاصه اگر ورود به بهشت و بهرهور شدن از نعمت هاى ابدى خداوند را آرزو مى كنم ، بايد استغفار كنم .

و بلكه اگر پذيرش توبه ام را مى خواهم و در تلاش براى رهايى از قرض ها و مرض ها ، سختى ها و مشكلات و زدودن غم ها و غصه هايم هستم ، و اگر خلاصى از بلاهاى سخت دنيا را مى جويم ، و در آرزوى دست يافتن به روزى فراوان ، ثروت بيشتر و آينده درخشان و پر بارى هستم ، و در يك سخن ، اگر زندگى خوب ، پر بركت ، و با عزّتى را دنبال مى كنم ، بايد استغفار كنم .

آرى ! بايد استغفار كرده و از خداى خويش عذرخواهى كنم . از او آمرزش بخواهم و ندامت خود را به خالق مهربانم اعلان كنم ! كه او آمرزنده و توبه پذير و دوستدار توبه كنندگان و استغفار گويان است .

( إِنَّ اللهَ يُحِبُّ التَّوابينَ ). (1)

به راستى خدا كسانى را كه پى در پى توبه و استغفار مى كنند دوست دارد و طهارت جويان و پاكى طلبان را دوست دارد .

توبه و استغفار تنها عامل خوشبختى

در برخوردهايى كه با بسيارى از جوانان داشتم ، چه دوستان دانشجو و روحانى كه مشغول تحصيل علم و دانش براى دست يابى به مقامات علمى هستند ، و چه دوستان كاسب و تاجرى كه سرگرم فعاليّت هاى اقتصادى و در تلاش براى رسيدن به كمالات معنوى مى باشند ; به سؤالات و اظهاراتى بر خوردم ، كه مجموع آن ها در چند سؤال خلاصه مى شود:

ـ چرا ما در زندگى مادى و معنوى خويش توفيقات چشمگيرى نداريم؟!

ـ چرا به هر كارى كه دست مى زنيم نتيجه مثبت و قطعى از آن نمى گيريم و گاهى نه تنها سود نمى بريم بلكه ضررهايى نيز متوجّه ما مى گردد؟!

ـ براى توفيقات بيشتر علمى و معنوى ، و پيشرفت هاى مادّى و اقتصادى چه راهى را بايد پيمود تا سريع تر نتيجه گرفت؟

ـ علّت گرفتارى هاى ما و مشكلات متعددى كه به صورت هاى مختلف دامنگيرمان مى گردد چيست؟

ـ آيا براى دست يافتن به روزى بيشتر ـ چه مادى و چه معنوى ـ مانعى در كار ماست تا آن را برطرف سازيم ، يا سببى لازم است تا آن را به دست آوريم؟

با مطالعات و تجربياتى كه در زندگى خود و دوستان جوانم داشتم ، و با كمك جستن و الهام از آيات قرآن و روايات اهل بيت (عليهم السلام)ـ كه شفاى دلهاى مريض ، حيات قلبهاى مرده ، و درمان جسم و روح همه انسان هاست ـ به اين نتيجه رسيدم :

* انحراف فكرى و عملى يكى از مهمترين عوامل فقر و بدبختى و عقب افتادگى جامعه مسلمانان مخصوصاً دوستان اميرالمؤمنين (عليه السلام)در زندگى فردى و اجتماعيست.

* فسادهاى عقيدتى و اخلاقى در افراد يك اجتماع، يكى از علل اساسى نزول بلا، قحطى و خشك ساليست.

* رواج فحشا و فساد در ميان خانواده ها و محيط هاى كوچك و بزرگ اجتماع مسلمين ، يكى از موانع بزرگ استجابت دعا و مانعى بر نزول باران و يكى از اسباب مهم پديد آمدن امراض مختلف و بلاهاى خانمان برانداز است.

* گناه و معصيت، ابر سياهى را بر فراز سر انسان مى فرستد كه جلوى ديده گان او را گرفته و مانع تابش خورشيد رحمت حق گشته، و اشراقات شمس ولايت ، الطاف خاصه امام عصر ارواحنا فداه ، را كم سو مى سازد.

* نافرمانى و سرپيچى از فرامين خداوند، انسان را از جادّه مستقيم سعادت و خوشبختى ، به درّه هاى شقاوت و بدبختى سرنگون مى سازد و از باغ هاى سرسبز امنيّت و رفاه، به صحراهاى سوزان سختى و تنگ دستى ، مى كشاند.

* يكى از علل كم سودى يا بى فايده گى تلاش هاى ما ، ارتكاب گناهان و اعمال ناشايستى است كه شب و روز در هر كوى و برزن ، محل هاى كسب و تجارت، محيط هاى علم و دانش و مراكز ادارى مسلمين به چشم مى خورد.

پى آمدهاى گناه مؤمن در دنيا

پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) در مورد سختى ها و بلاهايى كه به عنوان عقوبت گناهان و كردار ناشايست متوجّه شخص مؤمن مى گردد، مى فرمايند:

اِنَّ الْمُؤْمِنَ اِذا قارَفَ الذُّنُوبَ اُبْتُلِىَ بها بِالفَقْر، فَاِنْ كانَ في ذلِكَ كَفّارَةٌ لِذُنُوبِه، و اِلاّ ابْتُلِىَ بِالْمَرَضِ، فَاِنْ كانَ في ذلِكَ كَفّارَةٌ لِذُنُوبِه، و اِلاّ ابْتُلِىَ بَالْخَوْفِ مِنَ السُّلْطانِ يَطْلُبُه، فَاِنْ كانَ في ذلِكَ كَفّارَةٌ لِذُنُوبِه، و الاّ ضُيِّقَ عَلَيْه عِنْدَ خُروجِ نَفْسِه، حَتّى يَلْقَى اللهَ حينَ يَلْقاهُ وَ مالَهُ مِنْ ذَنْب يَدَّعِيهِ عَلَيْه فَيُأْمَرُ بِه اِلَى الْجَنَّةِ. (2)

زمانى كه مؤمن مرتكب گناهان مى گردد، به خاطر اعمال ناشايستش، مبتلا به فقر و تنگ دستى مى شود.

اگر ديدن اين سختى، كفّاره گناهان او گرديد ( خدا از گناه او مى گذرد ) ، در غير اين صورت مبتلا به مرضى مى شود تا گناهش بريزد. اگر ديدن مرض، گناه او را جبران كرد، ( كه كرد ) وگرنه گرفتار سلطانى مى گردد كه او را دنبال كرده و بترساند. و اگر وحشتى كه از سلطان به او رسيد، گناهش را ريخت ( خدا ديگر او را عقوبت نمى كند ) وگرنه هنگامى كه روح از بدنش خارج مى شود، جان دادن بر او سخت مى گردد، تا خدا را در حالى ملاقات نمايد كه هيچ گناهى نداشته باشد كه او را به آن عقاب كند. اين جاست كه از طرف خداوند دستور مى آيد تا او را راهى بهشت سازند.

آثار شوم گناه شيعيان

امام صادق (عليه السلام) نيز در سخن پر بارى، آثار شوم گناهان شيعيانشان را براى مفضّل چنين بيان مى فرمايند:

يا مُفَضَّل اِيّاكَ والذُّنُوبَ، و حَذِّرْها شِيَعتَنا، فَوَاللهِ ما هِىَ اِلى اَحَد اَسْرَعُ مِنْها اِلَيْكُمْ، اِنَّ اَحَدَكُمْ لَيُصيبُه الُمَعرَّةُ مِنَ السُّلْطانِ و ما ذاك اِلاّ بِذُنُوبِهِ، وَ اِنَّهُ لَيُصيبُه السَّقَم و ما ذاك اِلاّ بِذُنُوبِهِ، و اِنَّه لَيُحْبَسُ عَنْهُ الرِّزْقُ و ما هُوَ اِلاّ بِذُنُوبِه . (3)

اى مفضّل، از اين كه مرتكب گناهان گردى بپرهيز و شيعيان ما را از ارتكاب آن دور نگه دار و بترسان. به خدا سوگند آثار شوم گناهان زودتر از همه، شما را فرا مى گيرد. و هر گاه براى بعضى از شما بد رفتارى و سختى از سوى سلطانى برسد ، اين گرفتارى نيست مگر به خاطر گناهانش. و هر گاه به مريضى و ناراحتى جسمى دچار شود ، اين هم نيست مگر به خاطر گناهان او. و هر گاه روزى او حبس گردد و به او نرسد، اين نيز نيست مگر به خاطرگناهانى كه انجام داده است .

نيك پنداشتن گناه ، نتيجه قساوت دل !

اين نوع عقوبت ها ، در صورتى است كه اهل يك شهر و آبادى ، كردار خويش را گناه بدانند و با وجود اين آگاهى مرتكب آن گردند. واى به حال جمعيتى كه قبح و زشتى گناه از ميان آن ها رخت بربسته و در عين حالى كه معصيتى را انجام مى دهند، آن را نيك پنداشته و عمل ناشايست خود را شايسته مى انگارند. اين نيست مگر بدين خاطر كه ، دل هاى اينان را چنان قساوتى گرفته كه اعمال زشتشان در نظرشان زينت يافته و شيطان گناهانشان را در نظرشان نيك جلوه بخشيده است.

خداوند متعال، در مورد كسانى كه خدا را فراموش كرده اند و به پيامبر او ايمان نياورده اند و به سختى و بلاهايى در دنيا گرفتار شده اند، مى فرمايد:

( فَلَوْلا اِذ جائَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَلـكِنْ قَسَتُ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمْ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُون ). (4)

چرا وقتى كه بلا و سختى ما به آن ها مى رسد، توبه و تضرّع و زارى نكردند ؟ ( تا نجات يابند؟ بدين خاطر چنين نكردند كه ) دلهايشان را قساوت فرا گرفته است ، سخت دل شده اند و شيطان كردار زشت آن ها را در نظرشان زيبا ساخته و نيك جلوه داده است.

بلاهاى جديد ، نتيجه گناهان جديد

امان از روزى كه مردم گناهانى را كه قبلاً سراغش نرفته و با آن ها آشنا نيستند، مرتكب شوند چرا كه آنچه شالوده اجتماعى را از هم مى پاشد گناهان جديدى است كه افراد يك جامعه، به اشكال مختلف و با توجيهات شيطانى انجام مى دهند . و اين گناهان تازه بلاهاى جديدى را كه تا آن روز كسى نديده، به سويشان سرازير مى كند.

امام رضا (عليه السلام) مى فرمايند:

كُلّما اَحْدَثَ الْعِبادُ مِنَ الذُّنوبِ ما لَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ، اَحْدَثَ اللهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلاءِ ما لَمْ يَكُونُوا يَعْرِفُونَ . (5)

هر گاه مردم گناهان تازه اى اختراع كنند كه قبل از آن نمى كردند، خدا نيز ، بلاهاى جديدى را كه تا آن روز نديده و نشناخته باشند ، برايشان پديد مى آورد .

امروزه گرچه بشر بر امراضى همچون وبا، طاعون و ... چيره شده و از شيوع يا تأثير آن ها جلوگيرى مى كند، ولى غافل از اين است كه خداوند در برابر گناهان جديد ، بلاها و امراض بى سابقه اى را پديد مى آورد كه راه علاجى برايش نمى يابد.

با كمال تأسف ! بسيارى از انواع سرطان ها و مرض هاى تازه و ناعلاج كه در ميان مردم رواج پيدا كرده، معلول كارهاى زشت و گناهان جديدى است كه بشر با تمام ادعاهايش خود را بدان ها آلوده ساخته است و خدا و خليفه خدا ; امام زمان (عليه السلام) را به غضب آورده است.

طِبِّ امروز با تمام پيشرفت هايى كه كرده ، از درمان بسيارى از بيمارى ها عاجز و ناتوان است. و اگر هم بعد از چند سال تلاش و كوشش بتواند به گونه اى با اين مرض ها مبارزه و آن ها را درمان كند، خداوند بيمارى ديگرى را جايگزين آن مى سازد كه كسى را قدرت مبارزه با آن نباشد. و اين زنگ خطرى است براى كسانى كه بى باكانه سراغ گناهان جديد مى روند و همه مظاهر دين را به باد تمسخر مى گيرند . يك روز دين دارند و روز ديگر آن را فراموش مى كنند ، از گناهى خسته مى شوند و به عشق گناه تازه اى كه كامشان را شيرين كند ، اسير هواى نفس و شيطان گشته ، پشت پا به دين و شعائر مذهبى مى زنند. همچنين هشدارى است
به كسانى كه دين دارى آنان تا زمانى است كه اطاعت از خدا و وليّش صدمه اى به دنيايشان نزند ، اما اگر روزى دين و رعايت مسايل دينى باعث از دست دادن منافع مادى آن ها گردد، از آن سر باز مى زنند و هر گناه و معصيتى را مرتكب مى شوند و براى درآمد و شهرت بيشتر دست به معاملات حرام و تجارت هاى نامشروعى زده و درآمد خود را با اموال ناپاك ، آلوده ساخته و هر لحظه فاصله خويش را با امام زمانشان بيشتر مى كنند.

گناه نشانه كفران ، و سرآغاز از دست دادن نعمت

افرادى كه نعمت هاى خداوند را در مسير نافرمانى او به كار مى گيرند ، بايد از آن روزى بترسند كه ناگهان غضب خدا آن ها را دريابد و نعمت هايش را از آنان بستاند . چرا كه به كار نگرفتن نعمت هاى خداوند در مسيرى كه او مى پسندد و صرف نمودن آن ها در معصيت و نافرمانى خداوند، ممكن است يك نوع دهن كجى به خدا و امام زمان (عليه السلام) و نشان آشكارى از كفران نعمت ها باشد.

پر واضح است ، اگر كسى نعمت هاى خداوند را در غير مسير خوشنودى او صرف نمايد، نعمت هايى را كه در اختيار دارد ، از دست خواهد داد و خود را مستحق عذاب خداوند خواهد ساخت.

او خود، در منشور آسمانى اش ، به صراحت چنين اعلام مى كند:

( وَ اِذْ تَأذَّنَ رَبُّكُم لَئِنْ شَكَرْتُمْ لاَزيدَنَّكُم وَ لَئِنْ كَفَرْتُم اِنَّ عَذابى لَشَديد ). (6)

( به ياد آوريد ) هنگامى را كه پروردگارتان اعلام داشت: اگر ( نعمتم را ) شكر گوييد ، بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسى كنيد، مجازاتم شديد است .

آرى ! ناسپاسى و كفرانِ نعمت هاى خداوند ، و به كار گرفتن آن ها در مسيرى كه او دوست ندارد و بلكه مورد غضب اوست ، علاوه بر اين كه موجب مى شود بنده ناسپاس نعمت هايى را كه در اختيار دارد از دست بدهد ، باعث گرفتارى او نيز مى گردد.

خداوند ماجراى اقوامى را كه به خاطر ناسپاسى و كفران ورزيدن هلاك شده اند ، چنين حكايت مى كند:

( وَ اِنْ مِنْ قَرْيَة اِلاّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ اَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَديداً كانَ ذلِكَ فِى الْكِتابِ مَسْطُوراً ). (7)

هيچ شهر و آبادى نيست مگر آن كه آن را پيش از روز قيامت هلاك مى كنيم يا ( اگر اهل آن نافرمانى و سرپيچى كنند ) آن ها را به عذاب سختى گرفتار خواهيم ساخت، اين در كتاب الهى ( لوح محفوظ ) ثبت است .

بى شك ، انكار حق و حقيقت ، و ارتكاب گناه و معصيت از سوى بعضى از بندگان آن چنان اوج مى گيرد كه خداوندى را كه رحمتش عام و همه چيز و همه كس را فرا گرفته ، به غضب مى آورد و نزول عذابش را بر آن ها حتمى مى گرداند. در حالى كه آن كريم مهربان راه فرار از عذاب خويش را براى بندگانش بيان فرموده و به دو عامل مهم براى نجات از عذاب خويش اشاره كرده است:

( ما يَفْعَلُ اللهُ بِعَذابِكُمْ اِنْ شَكَرْتُم وَ آمَنْتُمْ ). (8)

خداوند چه كار به عذاب شما دارد ، اگر نعمت هاى او را شكر گوييد و به او و فرستادگانش ايمان آوريد .

امّا اين بشر طغيان گر با همه دعوت ها و پيام هاى مهرآگين و دلنشين خداى سبحان، گاهى آن چنان خيره سرى مى كند و مهلت خداوند به قدرى او را دريده و بى حيا مى سازد كه پياپى گناه مى كند و زمانى هم كه گرفتار بلا و عذاب خداوند مى شود ، به جاى توبه و بازگشت به سوى خالق مهربان، براى رهايى خويش از بلاهاى خانمان سوز متوسّل به امور مادى مى گردد.

به عنوان نمونه: زمانى كه عصيان و نافرمانى گروهى باعث قحطى و خشك سالى مى شود، به جاى آن كه مردم آن ديار به سوى خدا بازگشته، توبه كرده و نماز استسقاء بخوانند و از خدا طلب باران كنند; دست به سوى كفّار دراز مى كنند تا برايشان باران مصنوعى بسازند و كشتزارهاى آن ها را سيراب كنند ، و خسارت هاى وارده را به اين صورت جبران نمايند. غافل از آن كه خداوند قهار در كمينگاه است و نظاره گر كارهاى بندگانش مى باشد و نيك مى بيند كه بنده گنهكار او براى رهايى از عذاب خداى خويش چه مى كند.

پر واضح است : اگر اين كار ، خدا را به غضب آورد ممكن است او هم در مقام مكر و حيله بر آيد و نقشه هاى آنان را نقش بر آب سازد . آرى ! زمانى كه خداوند ببيند بندگانش براى مبارزه با عقوبت او به سوى امورى دست يازيده اند كه جز كفران و ناسپاسى معناى ديگرى ندارد، او نيز عذابش را سخت تر مى كند و تمام زحمات بندگان خيره سرش را با همه مخارج و هزينه هاى سنگينى كه برايشان داشته است، هدر داده و بادهاى مأمور خويش را سراغ ابرهاى مصنوعى آنان مى فرستد تا باران آن ها را در مناطق ديگرى فرو ريزند و دماغ آنان را به خاك بمالند ، شايد سر عقل آمده و به سوى احكام نورانى اسلام و مكتب پربار اهل بيت (عليهم السلام)بازگردند.

اگر چه ، گاهى هم آنها را آزاد گذارده تا راه در پيش گرفته را طى نموده و به كار خود مغرور گردند ، از خداى خويش بيشتر فاصله گرفته و در دركات عذاب او در برزخ و قيامت گرفتار آيند . همچنانكه با كفار، مشركين، منافقين و مخالفين ، چنين رفتارى كرده ; دنيا را بهشت آنان ساخته ولى برزخ و قيامت را ، برايشان جهنمى سوزان و زندانى تاريك و وحشت زا قرار داده است .

توبه و استغفار ، تنها راه نجات از عقوبت گناهان

پس چه بهتر كه در برابر خدايى كه همه عالم تحت فرمان او و در سايه قدرت اوست و با كمال مهر و عطوفت بندگانش را نوازش كرده و به سوى
خويش دعوت فرموده ، سر سختى و لجاجت به خرج ندهيم ; دعوت او را لبّيك گوييم ، با يك دنيا ندامت و پشيمانى به سوى او روى آوريم و رحمت و مغفرتش را طلب كنيم . كه او براى همه كسانى كه حلقه عبوديّتش را به گردن دارند، دعوتنامه عمومى فرستاده است :

( وَ اِذا سَأَلَكَ عِبادِى عَنِّى فَأِنّى قَريبٌ أجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيُؤْمِنُوا بى وَلْيَسْتَجيبُوا لى لَعَلَّهُم يَرْشُدونَ ). (9)

زمانى كه بندگان من مرا بخوانند، من نزديك ( به آن هايم ، صدايشان را مى شنوم و ) زمانى كه دعا كننده اى مرا بخواند دعوت او را اجابت مى كنم پس بايد به من ايمان آورند ، دعوتم را اجابت كنند ( و مرا بخوانند ) بلكه ( به خير و نيكى و سعادت و خوشبختى ) هدايت يابند .

آرى ، او خداى مهربان و دلسوزى است كه با همه گناهانى كه بندگانش كرده اند ، باز براى كسانى كه به سويش باز گشته ، توبه نصوح كنند و از او عذر بخواهند ، وعده فلاح و رستگارى داده است:

( وَ تُوبُوا اِلَى اللهِ جَميعاً اَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ). (10)

اى مؤمنان، همگى با هم به سوى خدا توبه كنيد و باز گرديد شايد رستگار شويد .

و علاوه بر اين ، راه بازگشت به سوى خويش را به آنان آموخته است و براى تحقّق توبه واقعى ، ابتدا دستور عذرخواهى و استغفار ، و سپس فرمان به توبه مى دهد :

( وَاسْتَغْفِرُوا اللهَ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا اِلَيْهِ ). (11)

از الله ، پروردگارتان طلب آمرزش كنيد پس از آن ، توبه كرده و به سوى او باز گرديد .

آرى ! چه زيباست كه ذكر عطرآگين استغفار و عذرخواهى از خداوند را ، ذكر مدام خويش قرار دهيم ، كه استغفار دعايى مستجاب و راهى كوتاه به سوى ربّ الارباب و بهترين وسيله براى ارتباط بنده گنهكار با خداى غفّار و سريع ترين راه براى رهايى از نكبت گناه و زندان عقوبت ها است.

اگر كسى در متن آيات محكم قرآن و روايات معتبر پيامبر و خاندان پاكش (عليهم السلام) ، تأمّل و دقت كند بخوبى درمى يابد كه مهم ترين عامل گرفتارى هاى مؤمن در دنيا گناهان اوست.

اين گناهان اگر شستوشو نگردد ، و بار سنگين آن از دوش انسان برداشته نشود از بلاها و سختى هايى كه دامنگير او گشته رهايى نخواهد يافت. با اين كه خداوند بسيارى از گناهان مؤمن را مى بخشد و از
عقوبت آن صرف نظر مى كند ، ولى با اين همه ، علّت اساسى گرفتارى هاى او را كردار ناشايستى مى شمارد كه به دست خويش آن ها را انجام داده است :

( وَ ما اَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَة فَبِما كَسَبَتْ اَيْديكُمْ وَ يَعْفُو عَنْ كَثير ). (12)

هر مصيبت و گرفتارى كه به شما مى رسد به خاطر كردار زشتى است كه به دست خود انجام داده ايد و خدا از بسيارى از گناهان ( شما ) مى گذرد .

استغفار ، بهترين دعا

آنچه بر اهميّت اين بحث مى افزايد اين است كه پيامبر گرامى و دلسوز (صلى الله عليه وآله وسلم) ، استغفار را بهترين دعا شمرده و مى فرمايند:

 خَيْرُ الدُّعاءِ الإِسْتِغْفارُ . (13)

بهترين دعا استغفار است .

چرا كه گناهان انسان يكى از موانع بزرگ استجابت تمام دعاها است و اجابت خواسته او رابه تأخير مى اندازد ; و حتّى از برخى روايات استفاده مى شود : گاهى دعاى انسان مستجاب مى شود و مقدّر مى گردد كه خواسته او اجابت شود، ولى قبل از آن كه حاجتش روا گردد گناهى انجام مى دهد كه باعث محروميّت او از عطاى خداوند مى شود.

امام باقر (عليه السلام) ، در اين زمينه مى فرمايند:

اِنَّ الْعَبْدَ لَيَسْئَلُ الحاجَةَ مِنْ حَوائِجِ الدُّنْيا فَيَكُونُ مِنْ شَأْنِ
اللهِ قَضائُها اِلى اَجَل قَريب اَوْ وَقْت بَطِئ فَيُذْنِبُ الْعَبْدُ عِنْدَ ذلِكَ ذَنْباً فيقولُ اللهُ لِلْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ بِحاجَتِه: لاتُنْجِزُ لَهُ حاجَتَه وَاحْرِمْهُ ايّاها فَاِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطى وَاسْتَوجَبَ الحِرمانَ مِنّى . (14)

بنده اى حاجتى از حاجت هاى دنيايى را از خداوند درخواست مى كند، خدا هم چنين مقدر مى كند كه در آينده نزديك ( يا با تأخير اندكى ) حاجتش روا گردد ، ولى اين بنده در همان زمان ، گناهى مرتكب مى گردد. خداوند به فرشته اى كه مأموريت داده حاجتش را برآورَد مى فرمايد: حاجت او را روا مكن و از آن محرومش ساز ، چرا كه او كارى كرد كه در معرض غضب من قرار گرفت و مستحقّ محروميّت از من شد .

پس اوّلين اثر گناه ، محروميّت از استجابت دعا است ، در حالى كه براى پيدايش كمالات مادى و معنوى در بنده مؤثرترين عامل ، دعا مى باشد . به همين خاطر است كه از استغفار به عنوان بهترين دعا ياد شده است. زيرا كمترين اثر استغفار و طلب آمرزش از خدا اين است كه موانع استجابت دعا را از پيش پاى انسان برداشته و آثار مخرّب و نابود كننده گناه را از بين مى برد . علاوه بر اين ، قلب شخص گناهكار را نورانى كرده ، فكر و نيّت او را براى اقبال به دعا و پيدايش حال مناجات با خدا آماده و مهيا ساخته و راه ارتباط با مولايش امام زمان (عليه السلام) را براى او هموار مى گرداند و او را با معدن خيرات مرتبط مى سازد .

انگيزه تأليف كتاب حاضر

ما در اين مجموعه بر آن شديم تا يكى از مهمترين عوامل غفران و آمرزش ، يعنى « استغفار » ، را در آيات و روايات بررسى و تحقيق كرده و آثار و بركات آن را جستجو كنيم ; تا آن دسته از جوانانى كه طالب زندگى پربار و سعادتمندانه اند و عزّت دنيا و آخرت خويش را دنبال مى كنند و در پى روزى هستند كه مولايشان آغوش گرم و پر مهرش را به رويشان بگشايد و از خداوند روزى بيشترى را برايشان درخواست نمايد و آنان را از شربت گواراى علم و معنويتش سيراب گرداند ; با آشنايى با اين عامل بزرگ آمرزش، به بزرگترين رمز موفقيت دست يابند ، و سرآمد امثال و اقران خويش در هر عصر و زمانى گشته ، باب وصال مولاى مهربانشان به رويشان گشوده گشته و زندگى آسوده و پر سودى داشته باشند .

و بيشترين سعى ما در اين كتاب بر اين است كه گوهرهاى تابناكى كه در لابلاى سخنان پر بار و نورانى پيامبر و اهل بيت پاكش (عليهم السلام) ، درباره فضيلت استغفار ، معنا ، شرايط ، موانع ، رموز ، اسرار و بركات آن نهفته است استخراج نموده و در گنجينه دل هاى دوستان و شيعيانشان ذخيره كنيم، تا بيش از پيش قدر امامان خويش را دانسته و با دستورات حيات بخش آنان آشنا شوند . و به جاى روى آوردن به شغل هاى كاذب ، تجارت هاى نامشروع و توسّل به دعاهاى بى سَنَد و اذكار اختراعى و تعليم و تعلّم علوم باطل و دانش هاى بيهوده براى دست يافتن به ثروت بيشتر و حل مشكلات مادّى و معنوى خويش ; به دعا ، استغفار و توجّه به خدا و امام زمان (عليه السلام) ، اهميّت بيشترى دهند.

همچنين در بخشهاى آخر كتاب ، به برترين اوقات استغفار و آمرزش خواهى ، اشاه اى كرده ; و چگونگى عذرخواهى از خدا و امام زمان (عليه السلام) را يادآور مى شويم ، تا جوانان شيعه بدانند كه خير دنيا و آخرت و رمز موفقيّت و سعادت ، در لابلاى فرمايشات حكمت بار اهل بيت پاك

پيامبر (عليهم السلام) نهفته است . بلكه اگر كسى در اين ميدان استقامت ورزد و ارشادات آنان را در زندگى به كار گيرد ، تا آن جا به پيش خواهد رفت كه از روزى بى شمار خداوند سير گشته و از شربت گواراى علم اهل بيت (عليهم السلام)سيراب گردد . خداى مهربان در اين باره مى فرمايد:

( وَ اَنْ لَوِاسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ لاََسْقَيْناهُمْ مآءً غَدَقاً ). (15)

اگر ( دوستان اميرالمؤمنين (عليه السلام) ) بر راه و روش ( توحيد و ولايت ) استقامت ورزند ما آن ها را از آب غدق ( علمى كه ائمه اطهار (عليهم السلام)به آنان بياموزند ) سيراب مى سازيم .

آرى بركات زمين و آسمان ، در سايه ايمان به صاحبان ولايت و پذيرش فرمايشات آنان و به كار گرفتن سخنان دُرربارشان ; به انسان رو مى آورد. و از ديگر سو تكذيب آن انوار مقدّسه در بُعد اعتقادى يا عملى، كه معنايش خروج از دايره خورشيد ايمان و دژ محكم تقوا است ; بزرگترين عامل گرفتارى بشر به انواع بلاها و ناروايى ها است.

بى خود نيست كه خداى مهربان در قرآن كريم با كمال دلسوزى و خيرخواهى مى فرمايد:

( وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكات مِنَ السَّمآءِ وَالاَْرْضِ وَلـكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ ). (16)

اگر اهل ديار و آبادى ها، ايمان آورده و تقواى الهى را رعايت كنند ما بركات آسمان و زمين را به روى آنان مى گشاييم ; ولى اينان ( آيات و پيامبران ما را ) تكذيب كردند ، ما هم آنان را به كيفر كردار زشتشان گرفتار ساختيم .

به اميد آن كه خداوند توفيق جبران گناهان گذشته ، و كمبودهاى اعمال انجام شده را با استغفار و عذرخواهى از خداوند، به ما عطا فرمايد . تا به همه بركات ايمان و تقوا دست يابيم ، تمام باورهاى دينى برايمان عينيّت پيدا كند ، ايمانمان به سخنان نورانى حق و كلمات پرنور پيامبر و اهل بيت پاكش (عليهم السلام) ، بيش از پيش گردد و نسبت به آينده خويش قدرت كنترل نفس و خواهش هاى نفسانى را پيدا كرده و نقايص اعمال نيكمان را برطرف سازيم .

مخصوصاً با توجّه به اين كه ، استغفار صبح و شام شيعيان ، مرهمى بر زخم دل امام زمان (عليه السلام) است ، و شادى دل غمگين آن مولاى عزيز را فراهم مى سازد ; بدين خاطر صبح خويش را با استغفار شروع كرده و شام خويش را با عذرخواهى از خدا و وليّش به پايان مى بريم ، بلكه از اين طريق ، ارتباطى با مولاى مهربان خويش برقرار كرده و از دعاى سحرگاه حضرتش بهره مند گرديم.


پى‏نوشتها:
1.
سوره بقره ، آيه 222 .
2.بحارالأنوار، ج 64 ، ص 237 .
3. كتاب السعة و الرزق ، ص 8 ; وسائل الشّيعه ، ج 15 ، ص 305 ; بحارالأنوار ، ج 6 ، ص 157 .
4. سوره انعام ، آيه 43 .
5. بحارالأنوار، ج 70 ، ص 343 ، ح 26 .
6. سوره ابراهيم، آيه 7 .
7. سوره اسراء ، آيه 58 .
8. سوره نساء ، آيه 147 .
9. سوره بقره ، آيه 186 .
10. سوره نور ، آيه 31 .
11. سوره نور ، آيه 3 .
12. سوره شورى ، آيه 30 .
13. بحارالأنوار، ج 90 ، ص 190 ; كافى ، ج 2 ، ص 504 ; وسائل الشّيعه ، ج 7 ، ص 176 .
14. سفينة البحار ، ج 1 ، ص 489 .
15. سوره جن ، آيه 16 .
16. سوره اعراف ، آيه 96 .