سخنى با شما
چه زيباست كه انسان همه چيز را تجربه كند و اگر برايش امكان ندارد از تجربه
ديگران استفاده كند.
شما كه دوست داريد همه چيز را بيازماييد و چه بسا در اين راه خسارت هايى را
نيز بدوش كشيد ، اين بار بياييد فرمايش هاى خدا و رسول و
امامان پاك (عليهم السلام) در باره توبه و استغفار و
بازگشت به سوى خدا را باور كنيد و اين تجربه ديرينه را در زندگى به كار گيريد. و
اگر كوچك ترين ترديدى داريد خود تجربه كنيد ; چه آنچه از علم برتر است ، تجربه است!
اگر در زندگى خويش گرفتارى و آشفتگى داريد ، و خود را از مشكلات زمانه و
سختى هاى دوران غيبت در امان نمى بينيد ، اگر تشنه ديدار امام زمانتان (عليه
السلام) هستيد و تحمّل فراق آن مولاى مهربان را نداريد، از آثار شوم گناهان و
پى آمدهاى تلخِ تجاوز از حدود خداوند غافل نشويد و بركات ندامت از كردار ناشايست و
اظهار پشيمانى از گناهان يعنى: استغفار را ناديده نگيريد.
بياييد براى درك حقيقت آشتى با خدا و امام زمان (عليه السلام)، و دست يافتن
به آثار و بركاتش ، ابتدا نقش حياتى استغفار و ارزش والاى اظهار ندامت را در مكتب
وحى بفهميم و راه آشتى كردن و بازگشتِ به سوى خدا را آموخته ، معناى توبه و استغفار
را فهميده ، با شروط آن آشنا شده ، از موانع پذيرش آن آگاه گشته و اسرار و رموز آن
را فرا گيريم ; سپس ندامت قلبى خود را به خداى مهربان اظهار كرده و با تكرار ذكر
مبارك استغفار به آثار پر بار مادّى و بركات بى انتهاى معنويش دست يافته و شيرينى
اظهار ندامت را در ذائقه خويش تجربه كنيم. آنگاه با اشتياقى بى امان ، در جستجوى
اوقات برتر استغفار و انواع بهتر عذرخواهى برآييم.
اين نوشتار ، شما را در دست يابى به اين هدفِ عالى يارى مى كند.
روز عرفه 1423 هـ . ق
محمد حسين يوسفى
بازگشت بى شكست
جمعه شبى آن دم كه از نيمه گذشته بود ، در پيچ و خم تاريك وخموش كوچه هاى
خوش بختى و سعادت ، جوانى افتان و خيزان ، سرگشته و حيران ، وحشتزده و نالان ! در
جستجوى سوسوى نورى مى دويد كه از روزنه هاى تاريكى ها مى دميد.
نورى كه طَبق طَبق مرواريد علم و دانش ارمغان مى آورد كه در صدف هاى كمال و
فضيلت جاى گرفته بودند و بر روى سجاده هاى سبز محبّت افتاده و به دست فرشته هاى
بهشتى داده مى شد تا با خود به آسمان زيباى معنويت بالا برند ; جايى كه اشكِ
خسته دلانِ كوىِ يار را پُر بها خريدارند .
ناگاه شبنم اشكش بر گونه هاى خسته و بى رمقش غلتيد و با همه يأس و نااميدى
صدايى را شنيد كه از صداى بلبل دل انگيزتر و از وصل محبوب زيباروى دلپذيرتر بود :
اى گمشده وادى تاريكِ شب ها ، اى سرگشته صحراى مخوفِ
معصيت ها ، اى لب تشنه افتاده در كويرِ سوزانِ شهوت ها ، اى بنده لرزيده ازطوفان سرد و شوم غفلت ها ، اى جوان در مانده در پشت در زندان يأس و
نااميدى ها ; بيا با من باش تا من هم با تو باشم ، بيا دوستم بدار تا من هم دوستت
بدارم ، بيا در آغوش مهر و رحمتم بياساى تا آمرزش من هم تو را بنوازد .
بيا و برگرد كه اگر بازگردى مى پذيرمت و با دستان مهربانِ مغفرتم دست هاى خسته و
ترك خورده از سردى گناه تو را مى گيرم . بيا و با يك دنيا اميد از دروازه توبه گذر
نما ، در شهر زيباى استغفار قدم بگذار ، در كوثر گريه از خوف خدايت غسلى كن و از
تابش طلايى خورشيد آشتى با خداى خويش ، نورى برگير ; آنگاه ، با زلالِ اشكِ ندامت
وضويى بساز ، صحيفه استغفار را ورق بزن و صفحه صفحه اش را با دقت بخوان ; كه در اين
حريم مبارك ، چشمه سارهاى خشك شده اميد به جوش آمده ، نهرهاى ساكت و آرام عبوديت به
جريان افتاده و سر زمين خشكيده روح انسان سيراب مى گردد .
اينجا مرغِ در قفس مانده جان آدمى رها گرديده و در آسمان معنويت به پرواز در
مى آيد . و از همين جاست كه درهاى آهنين زندان لغزش و خطا باز گشته و تن خسته و
بى رمقِ زندانيانِ گنهكار ، جانى تازه مى گيرد .
اينجا بادبانِ كشتى شكست خورده ايمان به لرزه افتاده و به سوى جزيره اوج و
شكوفايى به حركت در مى آيد .
آرى ، اينجا وادى پر نور غفرانِ «غفّار الذّنوب » و اقيانوس بى كران رحمت « ارحم
الرّاحمين » است .
اى عزيز زمين خورده در سراشيبى خطا و لغزش ، بيا تا نيروى جوانى در كف دارى ،
دستى بر زانوى دردمندِ از بار گناهت بنهِ و با تكيه بر ديوار پشيمانى ، پاى خويش از
لجنزار خلاف و انحراف بيرون كش و بر مركب راهوار عذرخواهى سوار شو و به سوى وادى
امن مغفرت بشتاب ، كه هر آينه تأخيرش ، خطر حمله گرگانِ بيابان هاى تاريك و مخوف
عقوبت خداوند را به دنبال خواهد داشت .
جوان گنهكار ، كه گمشده اش را در نداى دلنشين محبوب خويش يافته و از شدت شوقى
كه به او دست داده بود ، سر از پا نمى شناخت ، با باز كردن صحيفه استغفار و پى بردن
به آثار و بركات آن ، از كردار خويش پشيمان شده ، از حالت بيخودى به خود آمده و
چشمان به هم آمده اش باز گرديد . با قدم هايى لرزان و اشكى ريزان ، در حاليكه بغض
گلويش را مى فشرد ، گوشه اى خلوت را جستجو كرد تا عقده هاى چند ساله اش را با
فريادهاى ندامت خود در پيشگاه خداى مهربانش بگشايد .
نگاهى به اطراف انداخت ، همين كه گِرد خود را خلوت ديد ، از ژرفاى وجودش
ناله اى جان سوز بر كشيد :
اى خداى من ، و اى معبود مهربانم ، با چه نامى تو را بخوانم ، و با چه زبانى
با تو سخن گويم ؟ مهر و عطوفتت در ژرفاى قلبم غوغا به پا كرده و اشتياق به گناه را
از دلم ربوده است . با همه وجودم تو را دوست دارم و از گذشته تاريكم سخت پشيمانم .
اى خالق مهربانى كه همه هستى ام را از تو دارم ، اگر لحظه اى لطف و عنايتت را
از من برگيرى نابودم ; پس چرا از تو غافل باشم و حرمتت را نگاه ندارم و از جود و احسانت نيرو نگيرم ؟
معبودا ! از تو ممنونم كه مرا با خود آشنا و با من سخن آغاز كردى ، گوئيا كم
كم نسيم عطرآگين عفو و گذشتت را با همه وجودم لمس مى كنم ، و روح خسته ام چون
نيلوفرهاى پيچان تا اوج آسمان ها به حركت در آمده و ديگر پيچك هاى كمرشكن ، خواهان
رفاقت با من نيستند .
اين بار احساس مى كنم كه مى توانم ساليان سال در كنار گلستان مهربانى هايت
بياسايم ، زندگى آرام و پر سودى داشته باشم و از نسيم دلنواز باغستان عفو و بخششت
جانى تازه باز گيرم .
آه كه احساس عجيبى به من دست داده است ، نمى دانم چگونه در گلزار توبه و
استغفار قدم گذارده و از باغبان ايمان و طاعت عذر خواهم .
تصوّر مى كنم به خداى خويش نزديك شده ام ، به هر طرف رو مى آورم درها به رويم
باز است . ديگر سنگريزه ها در زير پايم سرازير نمى گردند تا مرا در درّه هاى مخوفِ
هرزه گى و خلاف اندازند ; چرا كه من به دستگيره هاى محكم توبه و استغفار چنگ زده ام
و هيچگاه آن ها را رها نمى كنم .
آرى ! اين بار آنچنان دگرگون شده ام كه رمز و رازهاى آشتى با خدا و شرط و ادب
عذرخواهى را مى آموزم و در سايه ديوار بلند استغفار ، اتراق كرده و در كنار
گنجينه اى پر از جواهرات معنوى ، جاى گرفته ام . در باغ هاى زيبا و با طراوت
غفران ، پناه جسته و با انواع گلهاى رنگارنگ آمرزش خواهى ، انس مى گيرم .
صداى آبشارِ بنده نوازِ دعوت به سوى خدا در سرم طنين افكنده ، و آهنگ خوش آن
گوش دلم را نوازش مى دهد .
گرمى دستان مهر و عطوفت خداى مهربان را بر شانه هايى كه خسته از كوله بار
گناهند ، احساس مى كنم .
عرق شرم بر پيكر آلوده ام نشسته است و اندام خسته ام آن قدر از كشيدن بار
سنگين معصيت به ستوه آمده اند كه استخوان هايم نيز فرياد مى زنند : « خدايا ، ما را
ببخش » .
هنگامى كه به سوى پروردگارم سرى بلند مى كنم تا از او عذر بخواهم ، در آسمان
نيلگون معرفت پرواز پرندگانِ بال گشوده را مى بينم ، و با شرمسارى به آن ها خطاب
مى كنم :
شما پرندگان آنقدر سبكباليد كه به هر سو بخواهيد پر مى كشيد . اى كاش من هم
از ابتداى تكليف ، خداى خود را شناخته و همچون شما به سوى آسمان كمال و فضيلت بال
گشوده و به هر سو پرواز مى كردم .
خدايا ، اكنون كه خودت درِ آشتى را به رويم باز كردى بدى هاى مرا ناديده
بگير ; حالِ توبه بهترى به من عطا فرما ; شهد شيرين استغفار را بر كامم فرو نشان ;
نور معرفت خويش را در دلم بتابان ; مرا به سر چشمه زلال اطاعت رهنمون باش ; شربت
گواراى مغفرت را به من بچشان و با آشناى كوى خود ، مناجى سحرگاهان ، مقتداى
دلسوختگان ، معشوق منتظران ، مولايم امام زمان (عليه السلام) ، آشنا گردان .
بارالها دست هاى لرزانم را در دست هاى پر مهر آن مولاى مهربان بگذار و خاك
پايش را كيمياى جسم بى جانم ساز و غبار كويش را سرمه چشمان كم سويم كن .
و تو اى سر گشته بيابانها ، آن هنگام كه دست هاى پر از ستاره ات را به سوى
آسمان مى گشايى تا براى دوستان و شيعيان ـ مخصوصاً جوانان فريب خورده ـ استغفار
كنى ، و آنان را به آغوش پر نور خويش بازگردانى ، من روسياه وامانده را نيز ، از
خاطر عاطرت دور مساز و براى گناهم از خدا آمرزش بخواه ، كه دعاى تو مستجاب است .
من نيز با تو پيمان مى بندم كه ورد شب و روزم را دعا براى ظهورت قرار داده و
در انتظار آمدنت ، سخاوتمندانه دامن دامن اشك افشانم .
آرى ! با ديدگان كم سويم ، به راه تو خواهم نگريست ; و با سرشك هجران ، مسير
آمدنت را شستشو خواهم داد ، و با گام برداشتن در طريق رضا و خوشنوديت ، دل
غمديده ات را شاد خواهم نمود .
خدا را شكر كه سريع ترين راه براى فرار از زندان عقوبت گناه را آموختم و
ريسمان فتح قله سعادت و موفقيّت را دريافتم.
ديگر از اين ساعت ، ذكر عطرآگين استغفار و عذرخواهى از خدا را زمزمه هميشگى
خويش خواهم ساخت . چرا كه استغفار دعائيست مستجاب و راهى كوتاه به سوى
ربّ الارباب . و نيز بهترين وسيله براى ارتباط بنده گنهكار با خالق غفّار و
سريع ترين عامل رهايى از نكبت معصيت ها و جهنّم عقوبت ها و ذكرى پر بار براى دست
يافتن به خيرات مادّى و بركات معنوى است .
آرى ! به يقين رسيدم كه اگر ديدار امام زمانم را مى خواهم ، اگر خشنودى خدايم
را مى طلبم ، اگر همراهى با مواليان گرامى ام را مى جويم ، اگر محبوبيت در نزد خدا و اوليائش را خواهانم ، اگر در صدد مبارزه با شيطان و
خنثى كردن وسوسه هاى او هستم ، اگر درخشش نامه عمل و ورود در ميدان نور حقّ را
طالبم ، اگر از كابوس يأس هراسانم و براى رسيدن به خورشيد رجا و اميد در تلاشم ،
اگر از زنگار قلبم گريزان و براى يافتن صفاى دل شتابانم، اگر براى تكميل درجات
ايمان و دست يافتن به هر خير و بركتى در تكاپويم ، و خلاصه اگر ورود به بهشت و
بهرهور شدن از نعمت هاى ابدى خداوند را آرزو مى كنم ، بايد استغفار كنم .
و بلكه اگر پذيرش توبه ام را مى خواهم و در تلاش براى رهايى از قرض ها و
مرض ها ، سختى ها و مشكلات و زدودن غم ها و غصه هايم هستم ، و اگر خلاصى از بلاهاى
سخت دنيا را مى جويم ، و در آرزوى دست يافتن به روزى فراوان ، ثروت بيشتر و آينده
درخشان و پر بارى هستم ، و در يك سخن ، اگر زندگى خوب ، پر بركت ، و با عزّتى را
دنبال مى كنم ، بايد استغفار كنم .
آرى ! بايد استغفار كرده و از خداى خويش عذرخواهى كنم . از او آمرزش بخواهم و
ندامت خود را به خالق مهربانم اعلان كنم ! كه او آمرزنده و توبه پذير و دوستدار
توبه كنندگان و استغفار گويان است .
( إِنَّ اللهَ يُحِبُّ التَّوابينَ ). (1)
به راستى خدا كسانى را كه پى در پى توبه و استغفار
مى كنند دوست دارد و طهارت جويان و پاكى طلبان را دوست دارد .