سيماى مؤمن در قرآن و حديث

ابوالفضل بهشتى

- ۵ -


توضيح آن كه : بر اساس اصل قضا و قدر و امر بين الامرين ، انسان نه از روى اجبار كارهاى خود را انجام مى دهد كه از خود اختيارى نداشته باشد و همانند ماشين ، خودكار باشد، و نه در كارها استقلال تام دارد و دست خدا بسته و كار خدا تعطيل باشد، بلكه كارهاى انسان از روى اراده و اختيار سر مى زند و نيروى انجام دادن كار از خداست كه مى فرمايد:
((قل ان الامر كله لله ))(85)
بگو اى پيامبر: تنها خداست كه بر عالم هستى فرمانروا است .
و نيز مى فرمايد:
و لكل امه اءجل فاذا جاء اءجلهم لا يستاءخرون ساعه و لا يستقدمون (86)
هر قومى را دوره اى و اجلى معين است كه چون فرا رسد، لحظه اى مقدم و موخر نتوانند كرد و نيز مى فرمايد:
و ما كان لنفس اءن تموت الا باذن الله كتابا مؤ جلا(87)
هيچ كس جز به فرمان خدا نخواهد مرد كه اجل هر كسى در لوح قضاى الهى به وقت معين ثبت است .
ايمان به غيب
علاوه بر همه پسوندهاى ايمان ، يك سلسله موجودات نامحسوس و غير مرئى و به تعبير قرآن ((غيب )) واقعيت دارند كه مؤ من بايد به آنها به عنوان مظاهر و مجارى اراده الهى در نظام هستى ايمان بياورد و اين از دعوت هاى سعادت بخش قرآنى است كه مى فرمايد:
((الذين يؤ منون بالغيب ))(88)
اينان (پرهيزكاران ) افرادى هستند كه به غيب (آنچه از حس پوشيده و پنهان است ) ايمان دارند.
افرادى كه به عالم ماوراى حس معتقدند و به خداى ناديدنى اعتقاد دارند، در واقع مرز ماده را شكافته و خود را از ديوار آن گذرانده اند، اينان ديدى وسيع پيدا مى كنند و روح خويش را با جهان بزرگ ترى ارتباط مى دهند.
آنان از مرتبه حيوانيت و ماده ، گام را فراتر نهاده اند، درك و ديدشان از حواس ظاهرى گذشته و به مطالبى پى مى برند كه حواس ظاهرى قدرت درك آن را ندارند. و آنان معتقدند كه عالم از آنچه ما درك مى كنيم بسيار بزرگ تر و عالم ماوراى طبيعت به مراتب از جهان طبيعت وسيع تر است . نيروى سازنده اين عالم ، بى نهايت علم و قدرت دارد، هميشه بوده و خواهد بود. جريان عالم طبق يك نقشه بسيار دقيق و عميق است ، انسان فاصله زيادى با حيوان دارد، مرگ به معناى فنا و نابودى نيست ، بلكه يكى از مراحل كمال بشرى است ، زيرا انسان پس از مرگ وارد عالم وسيع تر و پهناورترى مى گردد و...
اين انسان با يك فرد مادى فاصله زيادى دارد كه مى گويد: عالم محقر است ، به آنچه ما مى بينيم و يا علوم طبيعى براى ما ثابت كرده و طبيعت محدود و قوانين جبرى آن ، سازنده اين جهان است و هيچ گونه نقشه و فكرى در ساختمان آن به كار نرفته و نيروى خلاقه عالم هستى به اندازه يك كودك خردسال هم عقل و شعور ندارد، بشر هم جزئى از طبيعت است و پس از مرگ اجزاى او از هم متلاشى شده و ديگر بار جزء همين مواد طبيعى مى گردد و هيچ گونه بقايى براى او نيست ، ميان انسان و حيوان چندان فاصله اى وجود ندارد. آرى ، اين دو انسان اصلا با هم قابل مقايسه نيستند.
اولى از نظر كمك و خدمت به خلق و زيان نرساندن به انسان ها درجات عالى را مى پيمايد كه دومى نمى تواند در آن حد باشد و اگر باشد نادان است ، زيرا چرا زيان نرساند؟ چرا به نفع خود استفاده نكند؟ چرا كمك كند؟ چرا به خلق خدمت نمايد؟ هيچ دليلى ندارد، زيرا از نظر او پاداشى براى اين اعمال وجود ندارد، به عكس ، يك انسان مؤ من ايمان به غيب دارد، غيبى كه مفهومى بسيار وسيع دارد كه تمام جهان ماوراى طبيعت را شامل مى شود: مانند ذات پاك خداوند، فرشتگان ، ارواح و هم چنين اسرارى از جهان آفرينش حاكم بر طبيعت كه بر ما پوشيده و پنهان است و عوالم دور دست كه از قلمرو و حس ما بيرون مى باشد و حوادث گذشته و آينده كه آنها را مشاهده نكرده و نمى كنيم و....
به اين ترتيب ، ايمان به خداوند و پيامبران گذشته و رستاخيز نيز به طور اجمال و سر بسته در جمله : ((الذين يؤ منون بالغيب )) نهفته است .
ايمان به ملائكه
از معتقدات ضرورى مهم اسلام و مذهب ، وجود ملائكه و ايمان به آنهاست . در آيات قرآن كريم ، ايمان به فرشتگان آن سان اهميت دارد كه در رديف ايمان به خدا و روز قيامت قرار گرفته است چنان كه مى فرمايد:
آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤ منون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله (89)
پيامبر، به آنچه خدا بر او نازل كرده ايمان دارد و مؤ منان نيز همه به خدا و فرشتگان او و كتابها و پيامبران خدا ايمان دارند.
و در جاى ديگر مى فرمايد:
و من يكفر بالله و ملائكته و كتبه و رسله و اليوم الاخر فقد ضل ضلالا بعيدا(90)
و كسى كه خدا و فرشتگان او و كتاب ها و پيامبرانش و روز واپسين را انكار كند، در گمراهى دور و درازى افتاده است .
خداوند در قرآن مجيد، ايمان را مركب از پنج واقعيت مى داند: الله ، قيامت ، ملائكه ، كتاب هاى آسمانى و انبيا، از اين رو، همان گونه كه انكار خدا موجب كفر مى شود، انكار فرشتگان و حتى فرشته اى از آنان نيز مساوى با كفر خواهد بود و كافر و دشمن حق ، در ضلالت و جايگاهش در جهنم ابدى است .
بر اساس آيات و روايات اسلامى ، ايمان به ملائكه امرى مسلم و لازم به شمار مى رود كه بايد مورد تصديق حتمى و اعتقاد جزمى هر مسلمانى قرار گيرد.
ايمان به پيامبران الهى
ايمان به رسل الهى نيز از واجبات به شمار مى آيد كه نام 25 تن از آنان در قرآن آمده و به بقيه به عنوان ((رسلا آخرين )) اشاره شده است كه ايمان به اين 25 تن تفصيلا واجب و به انبياى ديگر اجمالا لازم است .
انا اوحينا اليك كما اوحينا الى نوح و النبيين من بعده و اوحينا الى ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و الاسباط و عيسى و ايوب و يونس و هرون و سليمان و آتينا داود زبورا(91)
ما به تو وحى كرديم ، همان گونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم و (نيز) به ابراهيم و يعقوب و اسباط (= بنى اسراييل ) و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان وحى نموديم و به داود زبور داديم .
و نيز خداى تبارك و تعالى مى فرمايد:
و رسلا قد قصصناهم عليك من قبل و رسلا لم نقصصهم عليك و كلم الله موسى تكليما(92)
و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را پيش از اين ، براى تو باز گفته ايم ، و پيامبرانى كه سرگذشت ايشان را بيان نكرده ايم و خداوند با موسى سخن گفت . (و اين امتياز، از آن او بود).
اسامى پيامبران ذكر شده در قرآن در قالب ابياتى چنين است :

اسماء رسل الله فى القرآن   خمس و عشرون فخذ ببيان
هم آدم ، ادريس ، نوح ، هود   يونس ، الياس ، اليسع ، داود
اسحاق ، ابراهيم ، لوط، موسى   ذوالكفل ، يحيى ، زكريا، عيسى
شعيب ثم صالح ، ايوب   هارون ، ثم يوسف ، يعقوب
ثم سليمان و اسماعيل   محمد ختمهم الجليل
ايمان به ولايت على و فرزندانش (عليهم السلام )
يكى از پسوندهاى مهم ايمان ، امامت و ولايت است . و در روايات بسيارى ، ايمان به ولايت و محبت امير مؤ منان و فرزندانش (عليهم السلام ) به عنوان جانشينان شايسته پيامبر صلى الله عليه و آله مورد توجه و گوشزد قرار گرفته و ايمان بدون اعتقاد و به ولايت على (عليه السلام ) ناقص است كه ذيلا به بعض آنها اشاره مى شود.
1. از پيامبر بزرگوار اسلام نقل شده است كه فرمود:
لا يتم الايمان الا بمحبتنا اهل البيت و ان الله تبارك و تعالى عهد الى اءنه لا يحبنا اهل البيت الا مؤ من تقى و لا يبغضنا الا منافق شقى و طوبى لمن تمسك بى و بالائمه الاطهار من ذريتى (93)
ايمان كامل نمى شود مگر با محبت ما اهل بيت ، و خداوند تبارك و تعالى با من پيمان بسته است كه ما اهل بيت را دوست نمى دارد مگر مؤ من با تقوا و با ما دشمنى نمى ورزد مگر منافق بدبخت ، پس خوشا به حال آنان كه به من و نيز ائمه اطهار از فرزندان من تمسك (و توسل ) جويند.
2. ((ابن عباس )) مى گويد: سلمان فارسى را - كه رحمت خداوند بر او باد - در عالم خواب ديدم ، گفتم : تو سلمان هستى ؟
گفت : آرى ، من سلمانم .
گفتم : مگر تو خدمتگزار پيامبر صلى الله عليه و آله نبودى ؟
گفت : آرى من خدمتگزار آن حضرت بودم ، البته من سلمان را در حالى در عالم رويا ديدم كه تاجى از ياقوت به سر و لباسهاى زيبا و فاخر بر تن داشت . از اين رو، چنين سوال هايى مى كردم كه در دنيا اين شوكت ظاهرى را نداشت ، ولى با چنان مقام و منزلتى در آن عالم او را مشاهده كردم .
سپس گفتم : سلمان ! اين مقام و منزلت را خداوند متعال به تو عطا فرموده است ؟ سلمان جواب مثبت داد.
بعد پرسيدم : در بهشت پس از ايمان به خدا و رسول صلى الله عليه و آله چه چيزى را بالاتر يافتى ؟
سلمان پاسخ داد:
ليس فى الجنه بعد الايمان بالله و رسوله شى ء هو افضل من حب على بن ابى طالب (عليه السلام ) و الاقتداء به (94)
در بهشت پس از ايمان به خدا و رسول چيزى برتر از دوستى و محبت على بن ابى طالب (عليه السلام ) و پيروى از او وجود ندارد.
3. سلمان فارسى رحمه الله مى گويد: از پيامبر شنيدم كه مى فرمود:
بر شماست كه به على بن ابى طالب (عليه السلام ) بپيونديد، زيرا او مولاى شماست و بايد او را دوست بداريد، بزرگ شماست و بايد اطاعت او را كنيد، عالم شماست و بايد او را اكرام كنيد، پيشواى شما به بهشت است و بايد او را تجليل نماييد... اين را بدانيد آنچه گفتم ، خداوند متعال به من دستور داده است .(95)
ايمان به كتب آسمانى
ايمان به كتاب هاى آسمانى ، مانند صحف ابراهيم و موسى ، تورات ، زبور، انجيل و قرآن مجيد از واجبات عقيدتى است ، زيرا در قرآن يكى از پسوندهاى ايمان ، كتب الهى معرفى شده است ، آنجا كه مى فرمايد:
آمن الرسول بما انزل اليه من ربه و المؤ منون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه ...(96)
پيامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ايمان آورده است (و به تمام سخنان خود كاملا مؤ من مى باشد) و همه مؤ منان (نيز) به خدا و فرشتگان او و كتاب هايش ‍ ايمان آورده اند.
كتاب هاى ياد شده كتب الهى است كه در قرآن مجيد ذكر شده اند و روشن است كه مراد از ايمان به كتاب هاى الهى ، همان كتاب هاى اصيل و واقعى و فرستاده شده از جانب حق تعالى است و مراد، تورات و انجيل معمول كنونى كه دستخوش تحريف گشته ، نيست پس آنچه از كتب آسمانى (غير قرآن ) منافى و مخالف مفاد قرآن و سنت معصومين (عليهم السلام ) است ، مورد تاييد و تصديق نمى باشد.
معاد
همه پيامبران و كتاب هاى آسمانى بر اين امر اتفاق دارند كه زندگى انسان با مردن خاتمه نمى پذيرد و بعد از اين جهان ، جهان ديگرى است كه انسان ها در آن جا جزاى اعمال و كردارشان را خواهند ديد، افراد نيكوكار زندگى خوبى خواهند داشت و در ناز و نعمت به سر مى برند و افراد تبهكار، زندگى سخت و دشوارى خواهند داشت و در شكنجه و عذاب به سر مى برند.
اصل معاد و جهان پس از مرگ از ضروريات همه اديان آسمانى است و هر كس پيامبران را قبول داشته باشد بايد معاد را نيز بپذيرد.
در قرآن مجيد آيات پيرامون معاد و بهشت و جهنم بسيار است كه از زواياى مختلف به اين اصل پرداخته است و اين دليل بر اهميت اعتقاد به اصل معاد است كه حدود 1400 آيه قرآن در اين باره است .
اعتقاد به معاد - همان طور كه تاريخ شناسان مى گويند - بزرگ ترين عامل موفقيت و پيشرفت مسلمانان صدر اسلام بود، زيرا ايمان آنان به مبدا و معاد تنها نيرويى بود كه نفس سركش آنها را در برابر جرايم و گناه مهار مى كرد و از فساد و انحرافشان جلوگيرى مى نمود و در نتيجه ، محيط و اجتماع آنها مملو از صفا و صميميت و آرامش و امنيت بود و از مرگ وحشتى نداشتند و وقتى پا به ميدان پيكار مى گذاشتند چهره كريه و وحشت انگيز مرگ در برابرشان جلوه اى نداشت بلكه تنها چشم اندازشان وصال دوست و بهشت مينو و زندگى پر نشاط آخرت بود. از اين رو، در مقابل دشمن صدها برابر قوى و نيرومند بودند و در عين اقليت ، سيل دشمن را عقب مى زدند و پرچم اسلام را در بيش از نيمى از كره زمين به احتزاز در آوردند.
ب ) مرحله دوم : ايجاد باور (باوريابى )
مرحله كسب اعتقاد قلبى و ايجاد باور در دل نسبت به پسوندهاى ذكر شده در بحث پيشين ، از مراحل كليدى و اساسى و زيربنايى بحث ايمان به شمار مى آيد. در ابتداى اين بخش اشاره شد كه كسب ايمان ، نيازمند همتى بلند و اراده اى آهنين و پشتكارى جدى و مراقبت كامل مى باشد.
بديهى است ، هم چنان كه اثر بخشى نسخه و دستور العمل يك پزشك حاذق براى درمان يك درد جسمانى در سايه اجرا و عمل به آن است ، شناخت پسوندهاى ايمان و چگونگى درمان بى ايمانى و ايجاد باور و كسب ايمان آن گاه موثر خواهد بود كه قدم هاى اساسى بعدى يعنى به اجرا گذاردن دستور العمل مربوطه ، برداشته شود كه در ميان آنها دو قدم اساسى به چشم مى خورد:
1. تفكر در آيات الهى ،
2. استدلالات و براهين عقلى .
تفكر در آيات الهى
از عوامل عمده ايجاد باور و يقين در اسلام ، تفكر و انديشه است كه در مسائل مهم و اصولى هم چون مبدا و معاد و خلقت و گذشته و حال و آينده بسيار موثر است . قرآن كريم سه منبع مهم را براى تفكر جهت رسيدن به مبدا و معاد معرفى مى فرمايد:
1. طبيعت : در قرآن كريم ، مطالعه در طبيعت (زمين ، آسمان ، دريا، گياهان و...) به عنوان يكى از راه هاى اساسى رسيدن به خدا به شمار آمده است :
قل انظروا ماذا فى السموات و الارض (97)
بگو به مردم : بنگريد (دقت و مطالعه كنيد) در آسمان ها و زمين چه چيزهايى است ؟
2. تاريخ : مطالعه تاريخ بشر و اقوام گذشته و تحولات آن - كه بر اساس يك سلسله سنن و آداب صورت گرفته است از منابع تفكر و انديشه معرفى شده تا با شناخت عزت ها و ذلت ها و موفقيت ها و شكست ها و خوش بختى ها و بدبختى هاى تاريخى و حساب ها و قانون ها و... عبرت از آنها، در راستاى سعادت و ايمانى عميق قدم برداشت . خداوند مى فرمايد:
قد خلت من قبلكم سنن فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبه المكذبين ممم (98)
پيش از شما سنت ها و قانون هايى عملا به وقوع پيوسته است ، پس در زمين ، و آثار تاريخى گذشتگان گردش و كاوش كنيد و ببينيد پايان و عاقبت كار كسانى كه آيات و حقايق الهى را دروغ پنداشتند، به كجا انجاميد.
3. خلقت انسان : قرآن انسان را به عنوان يك منبع معرفت ويژه نام مى برد، از نظر قرآن سراسر خلقت ، آيات الهى و علايم و نشانه هايى براى كشف حقيقت است و از جهان بيرون انسان به ((آفاق )) و از جهان درون انسان به ((انفس )) تعبير مى كند و از اين راه اهميت ويژه خلقت انسان را گوشزد مى نمايد. اصطلاح آفاق و انفس در ادبيات اسلامى از همين جا نشاءت مى گيرد:
سنريهم آياتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم اءنه الحق (99)
به زودى نشانه هاى خود را در آسمانها و زمين و در درون جانشان به آنها نشان مى دهيم تا براى آنان آشكار گردد كه او حق است .(100)
استدلالات و براهين عقلى
دانشمندان براى اثبات هر يك از پسوندهاى ايمان استدلال هاى عقلى بسيارى مطرح كرده اند و در اين باره كتاب هاى اعتقادى و كلامى بى شمارى تدوين و منتشر نموده اند كه يكى از راه هاى كسب ايمان ، مطالعه اين كتاب ها و تعمق در استدلال هاى آنهاست ، كه در راءس آنها، توجه به آيات قرآنى و كلمات ارزشمند معصومين (عليهم السلام ) است و ديگر براهين و دلايل كه همه از همان منبع بيكران علم و دانش سرچشمه گرفته است .
ج ) مرحله سوم : تثبيت پايه هاى ايمان
سومين مرحله از مراحل كسب ايمان ، تثبيت و تقويت پايه ها و اركان ايمان است كه در دو قسمت تبيين مى شود:
1. شناخت پايه هاى ايمان ،
2. تثبيت و تقويت پايه هاى ايمان .
اول : پايه هاى ايمان
در شناخت پايه هاى ايمان به نقل كلام حكيمانه امام على (عليه السلام ) درباره اركان و معرفى عناصر تحقق بخش ايمان بسنده مى شود.
(و سئل على (عليه السلام ) عن الايمان فقال : الايمان على اربع دعائم - نهج )
عن على (عليه السلام ): ان الله تعالى جعل الايمان على اءربع دعائم :
على الصبر و اليقين و العدل و الجهاد،
فالصبر منها على اءربع شعب :
على الشوق و الاشفاق (الشفق - نهج ) و الزهد و الترقب ،
فمن اشتاق الى الجنه سلا عن الشهوات ،
و من اءشفق من النار رجع عن المحرمات (اجتنب المحرمات - نهج )
و من زهد فى الدنيا هانت عليه المصائب (استبان بالمصيبات - نهج )
و من راقب الموت (و من ارتقب الموت - نهج ) سارع الى الخيرات .
و اليقين على اءربع شعب :
(على - نهج ) تبصره الفطنه و تاءول الحكمه و معرفة العبره (الموعظه العبره - نهج ) و سنه الاولين فمن اءبصر الفطنه عرف الحكمه (فمن تبصر فى الفطنه تبينت له الحكمه - نهج )
(و من تبينت له الحكمه ) و من تاءول الحكمه عرف العبره ،
و من عرف العبره عرف السنه (و من عرف العبره فكاءنما كان فى الاولين - نهج ) و من عرف السنه فكاءنما مع الاولين و اهتدى للتى هى اءقوم
و نظر الى من نجا بما نجا و الى من هلك بما هلك و انما هلك الله من اءهلك بمعصيه و اءنجى من اءنجى بطاعته - نهج .
و العدل على اءربع شعب :
غامض الفهم (غائص الفهم - نهج )
و غمر العلم (غور العلم - نهج )
و زهرة الحكم ،
و روضه الحلم (رساخة الحلم - نهج )
فمن فهم (علم غور العلم - نهج ) فسر جميع العلم ،
و من علم عرف شرائع الحكم (و من علم غور العلم صدر عن شرائع الحكم - نهج )
و من حلم لم يفرط فى اءمره و عاش فى الناس حميدا،
و الجهاد (منها - نهج ) على اءربع شعب :
على الامر بالمعروف و النهى عن المنكر و الصدق فى المواطن و شنآن الفاسقين ،
فمن اءمر بالمعروف شد ظهر المؤ من (ظهور المؤ منين - نهج )
و من نهى عن المنكر اءرغم اءنف المنافق و اءمن كيده (اءنوف المنافقين - نهج ) و من صدق فى المواطن قضى الله عليه (قضى ما عليه - نهج )
و من شناء الفاسقين (و غضب لله غضب الله له و اءرضاه يوم القيامه - نهج )
غضب لله و من غضب لله غضب الله تعالى له فذلك الايمان و دعائمه و شعبه ممم (101)

خداى تعالى ايمان را بر چهار ستون صبر، يقين ، عدل و جهاد قرار داده است .
پس صبر را بر چهار شعبه و شاخه قرار داد: شوق ، اشفاق (خوف )، زهد و ترقب (انتظار). پس كسى كه مشتاق بهشت باشد، شهوات نفسانى را ترك كند.
و كسى كه از آتش دوزخ بترسد، از محرمات اعراض نمايد.
و كسى كه در دنيا بى رغبت باشد، مصائب بر او آسان شود.
و كسى كه منتظر مرگ باشد، در خيرات شتاب كند.
و يقين بر چهار شعبه است : فطانت و زيركى را وسيله بصيرت و بينايى قرار دادن ، حكمت را به واسطه تدبر كشف كردن ، معرفت به چگونگى عبرت گرفتن از امور و شناختن روش پيشينيان .
پس كسى كه فطانت و زيركى را وسيله بصيرت و بينايى قرار داد، حكمت را مى شناسد.
و كسى كه حكمت را به واسطه تدبر كشف كرد، عبرت را مى شناسد.
و كسى كه عبرت را شناخت ، روش پيشينيان را مى شناسد.
و كسى كه روش پيشينيان را شناخت ، پس گويا با آنان بوده و راه يافته به آن طريقى كه قويم ترين و پايدارترين راه هاست و نظر كرده به آن كسانى كه نجات يافته اند كه به چه وسيله نجات يافته و به آن كسانى كه هلاك شده به چه جهت هلاك گرديده اند، و همانا خدا هر كسى را هلاك كرده به واسطه معصيت او هلاك نموده و هر كه را نجات داده به واسطه طاعتش نجات داده است .
و عدل بر چهار شعبه است : فهم عميق و كنجكاو، علم زياد، حكم واضحه ، حلم وسيع .
پس كسى كه فهيم شد، همه دانش را كشف كند.
و كسى كه دانا شد، حكم شرايع را بشناسد.
و كسى كه حلم ورزيد، در امر زندگى افراط نكند و در ميان مردم پسنديده باشد.
و جهاد بر چهار شعبه است : امر به معروف ، نهى از منكر، راستى و حقيقت در جميع موارد، و دشمن داشتن نابكاران .
پس كسى كه امر به معروف كند، پشت مؤ من را محكم گرداند.
و كسى كه نهى از منكر نمايد، بينى منافق را به خاك مالد و از كيد او ايمن شود.
و كسى كه راستى و حقيقت را پيشه خود سازد آن چه قضاى الهى است براى او واقع شود.
و كسى كه فاسقان را دشمن دارد، براى خدا خشمگين شده و هر كه براى خدا خشمگين شود، خدا براى او خشمگين گردد. اين ايمان و اركان و شعبه هاى آن است .
از على شد سوال از ايمان   گفت بر چهار پايه باشد آن
صبر باشد يقين و عدل و جهاد   صبر را بر چهار شعبه گشت عماد
شوق و اشفاق و زهد و خودپائى   كه بيارد به مرد بينايى
هر كه شوق بهشتش اندر سر   بايد از شهوتش بريد نظر
هر كه از نار بيم جان دارد   دست از هر حرام بردارد
هر كه را زهد مى شود پيشه   از مصائب ندارد انديشه
هر كه در انتظار مرگ بود   او شتابان به كار خير رود
شد يقين را چهار شعبه ستون   هوشمندى و حكمتى موزون
پند عبرت بدار و رسم كن   كه بياموزدش هزاران فن
هر كه عبرت گرفت و پند گزيد   وضع پيشينيان به خوبى دي
عدل بر چهار شعبه شد استوار   فهم غواص و دانش غوار
گل احكام ، حلم پابرجا   كه معطر شود از آن دل ها
هر كه فهمد به نور علم رسد   وز تك علم حكم شرع برد
شخص با حلم كى كند تقصير   بين مردم به زندگى بصير
چهار شعبه جهاد را پايه است   امر به معروف و نهى ناشايست
مردى اندر برابر دشمن   كينه جويى ز فاسقان زمن
هر كه را شيوه امر به معروف   پشت مؤ من قوى كند به وقوف
هر كه را نهى منكر است شعار   هر منافق از به خاك دمار
هر كه مردى كند بگاه نرد   هر چه بر عهده دارد ايفاء كرد
هر كه با فاسقان بود دشمن   خشم كرد است در ره ذوالمن
خشم گيرد خدا به دشمن او   در قيامت از او شود دلجو(102)
شرحى كوتاه
با توجه به اهميت موضوع و آثار و بركات اين كلام گهربار توضيح مختصرى درباره آن داده مى شود:
امام على (عليه السلام ) در اين كلام ارزشمند ((ايمان )) را به مثابه سقفى دانسته كه بر چهار ستون استوار است و هر يك از اين چهار پايه - با توجه به عناصر تشكيل دهنده آن - نقش خاصى در ايجاد ((ايمان )) ايفا مى كنند و در نتيجه ، شانزده عنصر در تحقق ((ايمان )) به عنوان مصالح بالا برنده و قوام بخش اين سرمايه گران قدر موثر است كه در صورت كسب آنها ايمان نيز به دست مى آيد و بديهى است كه ايمان داراى درجاتى است كه منوط به قوت و ضعف اين عناصر است ، هر چه اين عناصر از درجه بالايى برخوردار باشند، محصول آنها نيز درجه و ارزش بالاترى دارد.
پايه هاى چهارگانه
امام (عليه السلام ) مى فرمايد: خداوند ايمان را بر چهار ستون قرار داده است كه عبارتند از: 1. صبر 2. يقين 3. عدل 4. جهاد.
شارحان نهج البلاغه ، از اين پايه هاى چهارگانه به اصول فضايل اخلاقى چهارگانه در علم اخلاق - كه عفت ، حكمت ، عدل و شجاعت است - تعبير كرده اند و به بيان ديگر، صبر را عفت ، يقين را حكمت ، عدل به همان عدل و جهاد را به شجاعت تفسير نموده اند.
امام (عليه السلام ) در فرازهاى بعدى براى هر يك از پايه ها، شاخه هاى چهارگانه اى را به عنوان مواد تشكيل دهنده آنها معرفى فرموده است :
الف ) شاخه هاى صبر
1. شوق و رغبت به بهشت ،
2. اشفاق و ترس از جهنم ،
3. زهد و بى رغبتى به دنيا،
4. ترقب و آمادگى براى مرگ .
امام (عليه السلام ) پس از بيان عناوين چهارگانه شاخه هاى هر يك از دعائم ايمان ، به چگونگى ارتباط آنها با آن پايه پرداخته كه در حكم برهان ، استدلال و توضيح است :
صبر مقوله اى است كه عواملى در ايجاد، تحقق و دوام آن موثرند، كه در حديث به آنها اشاره شده است .