شگفتى هاى آفرينش در كلام اهلبيت (عليهم السلام)
جلد اول

رضا كوشارى

- ۱۱ -


اولين پيشنهاد نحوه ى مسواك زدن

اذا استكتم فا ستاكوا عرضا اگر خواستيد مسواك بزنيد مسواك را به عرض بزنيد يعنى از بالا و پايين ببريد: آن حضرت روش مسواك زدن را مشخص مى كند كه به طور عمودى و نه افقى است و پس از سالها تحقيق، دانشمندان و متخصصان داندانپزشكى، اكنون كمتر از پنجاه سال كه اين گفته پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) ثابت شده است كه افقى زدن باعث آسيب رساندن به سطح ريشه ها و حساس شدن دندانها و از طرفى هم باعث عريان شدن سطح ريشه دندآنها است، ضمن اين كه تميزى كامل هم حاصل نمى شود ولى بعرض مسواك زدن بر خلاف تمام اين ها، امرى استاندارد و مفيد واقعى سلامتى دندان است.
نكته: روشهاى علمى در هر زمينه آن چنان ساده و به آسانى به دست نيامده و با تلاش فراوان محققان و انديشمندان و با گذشت زمان بود كه به آخرين و بهترين نظريه ها رسيده و تكامل يافته است و خوشبختانه در سخنان معصومين كلامى بيان مى شود كه با آخرين نظريه ها و علمى ترين و استانداردترين موارد علمى جديد، مطابق و برابر است و آن هم بيانات آن ها در زمانى گفته شده كه مقدمات و زمينه هاى ساده و اوليه علوم مختلف به وجود نيامده بود.
فى السواك ثمانيه خصال: يطيب الفم، و يشد اللثه، و يجلوا البصر، و يذهب بالبلغم، و يفرح الملائكه، و يرضى الرب، و يزيد فى الحسنات، يصح المعده (59)
در مسواك زدن هشت فايده و خوبى هست: دهان را پاكيزه و خوشبو مى كند و لثه را محكم كند، و چشم را روشن تر كند و بلغم را ببرد يعنى سينه را تميز مى كند، و فرشتگان را خوشحال كند، و پروردگار را خوشنود سازد، و اعمال خوب را بيفزايد و باعث نيكويى بيشتر مى شود، و معده را سالم و به صلاح آورد.
پس از تحقيقات و آزمايشات مكرر در زمانها و مكانهاى متفاوت، پژوهشگران متوجه تركيبات و مواد فراوانى كه در مسواك سنتى وجود دارد علاوه بر سلامتى دندان، تاءثير زيادى بر لثه دارد و باعث سفت شدن لثه و از بين رفتن خونريزى مى شود و امروزه با شيوه جديد وجود دارد اوضاع به كلى تحت كنترل مى گردد
و يصح المعده (60) و معده را سلامتى مى دهد، بيمارى معده و روده اثنا عشر پس از سالها تحقيق، توسط كارشناس علوم پزشكى به تازه گى ثابت شده كه بيش از نود درصد موارد، منشاء عفونى دارد از قبيل زخم معده و روده به عنوان بيمارى عفونى درمان مى شود، و مسواك زدن يكى از موارد پيشگيرى از بيمارى معده و روده به حساب مى آيد.
و يجلوا البصر(61) و بينايى را جلوه بهتر مى دهد، البتهه هنوز بر اين حقير معلوم نيست كه چگونه مسواك زدن بر روى رؤيت و قوه ى ديد اثر مى گذارد، اما اين امر مانند اثرات ديگر مسواك زدن، با گذشت زمان و تحقيقات علمى بيشتر، آن گاه ارتباط مسواك زدن را با قوه ى ديد مشخص ‍ خواهد شد كه اين هم باز يكى از نكته هاى خوب نهفته در سخنان پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) است كه براى همه جلوه گر خواهد شد.
و يذهب بالبخر(62). بوى دم و متعفن دهان را مى زدايد)). پس ‍ بهترى راه زدودن بوى دهان مسواك زدن است.
اولين پيشنهاد درباره ى روزانه چند بار مسواك زدن
لو لا ان اشق على امتى لامرتهم بالسواك عند كل صلاه (63) اگر نه مايه رنج امت خويش مى شدم دستورشان مى دادم كه هنگام هر نماز مسواك كنند. هر روز پنج بار نماز واجب به جا مى آوردم، پس حداقل پنج بار در ساعتهاى مختف روز و شب، مسواك زدن، اين كار باعث كنترل تعداد ميكروبهاى دهان به طور دائم مى شود و تضمين سلامتى آن در اين صورت حتمى است و پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) مسواك زدن را از نظر خوبى و اهميت آن، به وقتهاى نمازها ربط داده و اين نشانه اهميت آن در آيين اسلام است و لزوم طهارت و پاكيزگى دهان، مسواك زدن را بانماز كه آيين الهى است مى بايستى انجام شود و در مقابل خداوند با دهانى تميز به نياييش او بنشينيم، و آنگاه خداوند اين عبادت را مى پسندد.

مسواك زدن بهترين راه خوشبويى دهان

طيبوا افواهكم بالسواك (64): دهانهاى خويش را با مسواك زدن پاكيزه و خوشبو كنيد. مسواك زدن باعث طعم خوب دهان مى شود و بسيارى از افراد كه مسواك نميزنند هميشه از اين امر كه زمره دهانشان بد است و احساس ناراحتى مى كنند و اين به خاطر فاعليت و رشد ميكروبها است كه مسواك زدن، اين ناراحتى را برطرف مى كند.
تخللوا فانه نظافه و النظافه تدعوا الى الايمان و الايمان مع صاحبه فى الجنه (65): دندانها را تميز كنيد زيرا مايه نظافت است و نظافت، آدم را به ايمان همواره دعوت مى كند و ايمان با صاحب خود جايگاهش در بهشت خواهد بود.
السواك و التعطر من سنن المرسلين (66) مسواك و عطر زدن از سنت و روش پيامبران است.
السواك من الفطره (67) مسواك زدن اقتضاى در خور طبيعت و فطرت انسان است.
عليكم بالسواك فانه مطيبه للفم مرضات للرب (68) كنيد كه آن مايه پاكيزگى و خوشبويى دهان و رضاى پروردگار است.
اءلسواك يزيد الرجل فصاحه (69) مسواك زدن فصاحت و خوش ‍ سخنى فرد را افزون كند.
وقتى يك فرد دهانش خشبو و دندانهايش تميز است خواه ناخواه او در سخن گفتن دلى محكم تر و خوشبينى بيشتر در خود احساس مى كند كه همين باعث جراءت و تشويق بيشتر در سخن نيك و شايسته گفتن مى انجامد و آثار پاكيزگى در واقع قوت قلبى براى سخن گو است بر خلاف آن ها كه دندانى بد منظره و دهانى بد بو دارند همواره خود را به عقب مى كشند و كمتر سخن مى گويند تا مبادا تنفر ديگران را از خود مشاهده كنند كه در نهايت در سخنان خيلى نامعلوم و ناماءنوس او آشكار شود.
و باز هم در جايى ديگر پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) تاءيد دارد كه اءلسواك مجلاه للبصر مسواك كردن باعث روشنى چشم و جلوه بهتر آن است. و در جاى ديگرى از آن حضرت نقل شده است:
عليكم بالسواك فنعم الشى ء اءلسواك: يشد اللثه و يذهب بالبخر و يصلح المعده و يزيد فى درجات الجنه و يرضى اءلرب و يسخط الشيطان (70)
همواره بر شما باد مسواك زدن كه آن كار بسيار نكويى است مسواك كردن، لثه ها را سفت مى گرداند و بوى بد دهان را بر طرف مى نمايد و معده را سالم نگه مى دارد و در درجات و مرتبه آدمى در بهشت مى افزايد و خداوند را خوشنود مى سازد و شيطان را از خود خشمگين مى كند.
پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) درباره ى درباره ى اهميت مسواك زدن، سخنانى در ابعاد وسيعتر و فراتر از نظافت و سلامتى براى ما بيان مى كند:
ركعتان بسواك افضل من سبعين ركعه بغير سواك
دو ركعت نماز با دندانى مسواك زده بهتر از هفتاد ركعت نماز بدون مسواك زدن است.

پيشگيرى براى حفظ سلامتى

اهميت پيشگيرى، بيشتر و بهتر از درمان و تلاش براى خلاصى از درد و رنج مرضى است كه انسان را مدتى درگير و ذليل آن باشد.
پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله و سلم) و امامان ما، درباره ى طب و سلامتى، سخنان و راهنمايى هاى بسيارى بيان نموده اند، و اگر گفته هاى آن ها را در اين باره، فرضا يك جا بخوانيم، مى بينيم كه بيشتر گفتار آن ها، سفارشاتى است كه درباره ى پيشگيرى و جلوگيرى از عواملى است كه تا انسان مبتلا به درد و مرضى نشود و به يقين كه اين فكر، عاقلانه و منطقى است چون وقتى كه انسان مريض شود و پس از چند روز معالجه و تحمل درد و مشكلات، آن گاه بهبود يابد بهتر است يا پرهيز و پيشگيرى براى گفتار نشدن به درد و مرضى است؟ - طبعا هر آدم عاقلى، حفظ و مراقبت سلامتى خود، آن هم با پيشگيرى و پرهيز را مى پسندند و مى خواهد كه هميشه سالم و خوش باشد.
قال اءمير المؤ منين (عليه السلام) للحسن (عليه السلام): يا بنى الا اعلمك اربع خصال تستغنى بها عن الطب، فقال الحسن (عليه السلام) بلى يا اءميرالمؤ منين، قال على (عليه السلام) لا تجلس على الطعام ال و انت جائع و لا تقم عن الطعام الا و اءنت تشتهيه، وجود الوضغ، و اذا نمت فاءعرض نفسك على الخلاء، فاذا استعملت هذا استغنيت عن الطب.
حضرت على (عليه السلام) به امام حسن (عليه السلام) فرمود:
فرزندم آيا مى خواهى كه تو را به چهار خصلت ياد دهم كه به توسط آن، از دارو و درمان بى نياز باشى، امام حسن (عليه السلام) فرمودند: بلى يا اميرالمؤ منين، حضرت على (عليه السلام) فرمود: هيچگاه بر سفره غذا منشين مگر اين كه گرسنه شوى، و هيچ گاه بر سفره غذا سير نخور و برخيز با اين كه هنوز ميل به آن دارى، و هميشه به ياد خوب جويدن غذا باش، و قبل از خوابيدن، حتما به دستشويى برو.
بهترين پند و راهنمايى، آن است كه پدر دلسوز و مهربان، فرزند خود را سفارش به مواظبت و مراقبت از سلامتى خود كند.
وقتى كه انسان گرسنه شود نشان دهنده احتياج بدن به غذا است و بدين جهت معده با علائم و احساس گرسنگى، طلب غذا مى كند و اين يك قاعده طبيعى سيستم بدن ما است به خواهش نياز بدن و سلامتى مى بايستى جواب بدهيم و در صورت گرسنه نبودن يعنى احتياج به غذا نداشتن است و در اين صورت با خوردن غذا، فشار و بار سنگين به معده وارد كردن و ضربه اى به سلامتى است.
بايد بدانيم كه ظرفيت معده محدود است ولى هوس اشتها بسيار، پس لازم است كه به هوسها، اعتنا نكنيم و شرايط ظرفيت معده را در نظر بگيريم چون پرخورى، توانايى معده باى هضم اين غذا ندارد و ممكن است كه عوارضى جنبى زيان آور براى سالمتى دارد و انسان براى سالمتى و نشاط خود، حتما به يك معده سالم نيازمند است و اگر معده بر اثر پرخورى خسته و ضعيف شد آنگاه توانايى جذب ويتامينها از غذاهاى خورده شد ندارد كه در نتيجه آن، انرژى كافى به تمام اعضاء و جوارح بدن ما نمى رسد و آثار ضعف و نارسايى آشكار مى شود و حرف و سستى بدن است.
لقمه ها را خوب جويدن براى سلامتى معده شرط اساسى است و اسن وظيفه دندانها است كه لقمه ها را خوب بجوند و كار دندانها را به معده واگذار نكنيم و اكنون به دو نكته از فوائد بسيار خوب جويدن بدانيم، با خوب جويدن در واقع طولانى تر شدن مدت لذت از خوراكيها و نعمتهاى الهى است، و با خوب جويدن، غذا نرم و خورد مى شوند و با ترشح بزاق دهان، غذاها نرم و مرطوب و باندازه كافى براى كار معده مناسب مى شود.
مى دانيم كه خواب راحت براى سلامتى بدن و روان لازم است و قبل از خوابيدن، مراجعه به دستشويى و تخليله ضرورى است و در غير اين صورت علاوه بر آشفتگى خواب، ضررهاى جنبى درونى و بيرونى به سلامت بدن مى رساند.
بنابر اين اهميت دادن و مراعات اين پندها، لازمه سلامتى هر فرد است و از بيانات آنحضرت، ما به خوبى مى فهميم كه ايشان درباره ى طب و سلامتى و مسايل آن به خوبى كامل آگاه بوده است و اين چهار مورد سفارش ‍ آنحضرت، دقيقا در رابطه با همديگر و مراعات نكردن يكى از آن ها، برنامه حفظ سلامتى ناقص و كار لنگ است لذا گفتار آن حضرت بيان قاعده اصلى حفظ سلامتى و پيشگيرى از گفتار نشدن به درد و مرض ها است و علم طب كه اكنون در زمان ما توسعه يافته، سخنى بالاتر و سفارش بهترى از كلام على (عليه السلام) ندارد و نكته جالب اين جا است كه آن حضرت سخنان بسيارى درباره ى مسايل بهداشت و تندرستى بيان نموده است.
يك پزشك و متخصص بهتر مى فهمد كه ضرر مراعات نكردن اين چهار سفارش آنحضرت، سلسله مراتب تدريجى تا به كجاهاى بدن ما، آفت و آسيب راه مى يابد و در صورتى كه پيگيرى كنيم مى بينيم كه رشته سخن بسيار و پيچيده است پس كسى كه اين سخنان را اين گونه بيان مى كند حتما تا آخر قضيه و عواقب نهايى را با خبر است

خودشناسى راهى براى خداشناسى

خودشناسى، خداشناسى است

انسان داراى پنچ حواس است آن ها تا اندازه اى محدود مى باشند، لذا از خيلى مسايل طبيعت جهان بيخبر و غافل است و امروز با كمك تكنولوژى و ابزار مدرن، بشر معاصر توانسته است تا حدود بسيارى، ابعاد حواس ‍ خود را توسعه دهد. به هر حال و به هر سو كه بنگريم و درباره ى هر چيز كه فكر كنيم تجلى عظمت آفرينش پروردگار قابل مشاهده است و انسان مات و متحير شگفتيهاى گوشه به گوشه اين جهان بزرگ است.
على (عليه السلام) در جايى سخن بزرگى همچون خورشيد و كرات حول آن مى گويند و گاهى از چيز كوچكى همچون اتم و الكترون يا كرات حول آن، سخن مى گويد و بدين وسيله عظمت آفرينش خدا را مى رساند و در جايى به انسان كه نخواهد و يا نتواند درباره ى آن بزرگ و يا آن كوچك آفرينش فكر نخواهد كند، مى فرمايد كه لااقل به پيكر خودمان توجه و دقت كنيم و عجائب آفرينش پروردگار را در خود درك كنيم كه اين بدن به ما نزديكتر است و بهترين انتخاب آن حضرت براى شناخت خداوند، آن است كه نزديكترين چيز براى فهميدن، بدن ما است كه ما مى توانيم با كمك حواس پنجگانه خود، عجائب آفرينش خدا را در پيكر خود بشناسيم.
حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد: من عرف نفسه فقد عرف ربه (71): هر كه به درستى خود را شناخت، به يقين كه خدا را شناخته است.
بدن يعنى آن چه را كه از پيكر ما قابل مشاهده است ولى آن حضرت به جاى استفاده از واژه بدن، كلمه نفس را به كار برده چون به معناى درك درون و اعماق و ابعاد وسيع اين پيكر دلالت دارد و چه انتخابى شايسته و برخواسته از آگاهى و ابعاد علمى آن حضرت است.
بدن ما همانند كار خانه اى بسيار مهم و پيچييده است و شناخت هر گوشه اى از آن به متخصص آن قسمت لازم است و آشنايى با قسمتها و اعضاى بدن باعث مى شود كه ما بهتر و بيشتر به قدرت خداوند پى ببريم.
يك دكتر و متخصص چشم سالها درس و تحقيق به قطعه اى كوچك از بدن كه چشم است تا حدودى آگاه مى شود و درباره ى آن اظهار نظر مى كند، بنابراين تعريف و توصيف تمام قسمتهاى بدن، نياز به متخصصين بسيارى است و آن گاه توضيح درباره ى پيكر و اعماق و شكل گيرى سيستم آن، سخن نا محدود و بى پايان است.
پس اگر دست ما به خورشيد بزرگ نمى رسد و يا چشم ما درون اتم كوچك را نمى تواند ببيند، لااقل خود را بشناسيم و درباره ى عجائب پيكر خود فكر كنيم چون ما به آن نزديكتريم و تمام تشكيلات بدن را به خوبى حس ‍ مى كنيم.
على (عليه السلام) از عظمت و بزرگى آفرينش خداوند آگاه است و او مى داند كه شناخت و معرفت هستى بارى هيچ كس ممكن و مقدور نيست حتى با كمك ابزارهاء مافوق مدرن، و اين تعريف و مقياس حضرت على (عليه السلام) درباره ى خداشناسى، از خودشناسى، بهترين انتخاب و نزديكترين چيز براى فهم انسان از پيكر خود است و مى تواند با حواس خود به پيكرش كه ذره اى از اين هستى است بينديشد و شايد در پرتو تفكر صحيح، از راه طبيعت سازمان و تشكيلات اندام خود، شناخت خدا را در خود بشايستگى دريابد، و الگوى خداشناسى از نظر على (عليه السلام) خودشناسى است و انسان از خود بخدا مى رسد و از اين راه راهى بهتر و نزديكتر نيست و به يقين كه آن حضرت آگاه از احوالات و ابعاد پيكر خود مى باشد و اين گونه كلامى بسيار پر معنا درباره ى عظمت آفرينش خداوند، بيان مى نمايد.

بر پايى جهان، رحمت و نعمت الهى است

صحيفه سجاديه يكى از كتابهاى نفيس و معتبر اسلامى است و حاوى مجموعه اى وسيع از سخنان امام زين العابدين (عليه السلام) است كه در زمينه هاى مختلف، موضوعات مهم در آن مطرح شده، كه درسهايى با ارزش و متنوع براى ما است و اكنون به دو جمله از دعاى شماره 16 از آن حضرت براى شما نقل مى كنيم كه ظاهرا، معانى ساده اى دارد ولى اهل خرد بهتر مى دانند كه آن حضرت دو موضوع پيچيده اى كه زير بناى اساس ‍ جهان است بيان نموده است:
1- اءنت الذى وسعت كل شى ء رحمه و علما: بار الها اين تويى آن كه در آفرينش گسترانيده اى در همه چيز اين جهان، رحمت و دانش را.
2- و انت الذى جعلت لكل مخلوق فى نعمك سهما: و اين تويى آن كه از براى هر مخلوق جاندارى، در نعمتها داراى سهمى خاص قرار دادى.
در جمله اول، آن حضرت مى فرمايد خداوند هر چيزى در اين عالم، بر پايه ى رحمت و دانش قرار داده و دانش پيشرفته امروز، وسعت مرزهاى علم در زمين و جهان، در تمام اءبعاد و زواياى آن را درك كرده است و در هر جا كه بنگريم مى بينيم هر چيزى بر پايه علم و دانش بر پا شده، و هر علم و دانشى، طبعا و حتما رحمت براى حيات همه است و در هيچ موردى، چيزى ديده نمى شود كه روى قانون و محاسبات سازمان طبيعت نباشد و خارج از چار چوب قاعده دانش و رحمت، چيزى وجود ندارد.
شايد همه مردم اين موضوع را به خوبى ندانند و به اهميت آن پى نبرند ولى دانشمندان و متخصصان علوم، بهتر مى دانند كه تمام ذرات ريز و درشت عالم و كوه و درخت و نور و آب و خاك و هوا و غيره و هر آن چه را كه در ذهن خود تصور كنيم مى بينيم هر چيزى كه در اين دنيا است مايه رحمت در حيات همگانى است چون كل آن ها در مجموع، سازنده و تشكيل دهنده وجود ما و جهان ما هستند.
طبعا عوامل رحمت، هر كدامش بر پايه دانشى وضع شده و به خوبى مى دانيم كه تمام علوم دنيا، همگى ربط به همديگر دارند و علمى وجود ندارد كه رابطه با پيدايش علم ديگر، مفيد و مؤ ثر و يا بى ارتباط باشد، و به طور مثال آيا مى شود گفت كه نور خورشيد تاءثير است و يا آب در جو، نقشى ندارد و يا نبودن موجودات ريز و ميكروسكوپى بر پيدايش حيوانات ديگر بى ارتباط است و يا آتش بريافتن و شكل گيرى آهن و مس و غيره كارساز نيست و يا ريز ترين ذرات، خاصيت و فايده اى ندارند، و از اين سؤ الها هزاران هزار از چيزهاى جهان هست كه در واقع، تعريف را هر كدام آن ها رشته هاى علمى گوناگون دارد چون خداوند آن ها را بر پايه علم آفريده و استوار نموده است و فهميدن هر كدام از چيزهاى طبيعت، جز با زبان علم ممكن نيست پس همه ى آن ها رحمت الهى براى ما است و رحمت الهى در تمام زمينه ها بر پايه علم است يعنى هر علمى را كه در نظر بگيريم نشانه اى از رحمت الهى است، پس همان گونه كه آن حضرت فرموده، مرزهاى رحمت و دانش در هر چيزى كه آشكار و يا نهان است وسعت دارد و حيات ما و بر پايى جهان، در واقع مجموعه اى از رحمت الهى است.
در جمله دوم، آن حضرت مى فرمايد كه خداوند در عوامل نعمتهاى روى زمين، هر جاندارى داراى سهم و تاءثيرى خاص قرار داده است و دانش ‍ پيشرفته روز، ثابت كرد كه علاوه بر انسان و تمام حيوانات ريز و درشت و با وجود بيش از دو ميليون نوع موجودات نامرئى، معلوم شد كه هيچ كدام از آن ها در اكوسيستم نعمت حيات، بى خاصيت و بى تاءثير نيستند يعنى هر موجودى به نحوى سهمى دارند و همه چيز، زنجيروار به هم متصل است و تمامى آن ها مكمل وجود همديگرند و اين مجموعه، تشكيلاتى است كه به وجو آورنده نعمتى بزرگ است.
شرط ادامه و بقاء حيات اين نعمت الهى، ربط داشتن منافع تمام موجودات نسبت به هديگر است و هر كدام همچون حلقه هاى متصل به هم يك زنجير است و پيوند وجود هر كدام از اين ها، نسبت به همديگر ضرورى است.حتى گياهان و درختان و سبزه و چمن، بدون اين موجودات شكل نمى گيرند.
تمام موجودات مرئى و نامرئى در تكميل برنامه نعمت هاى حيات، هر كدام به نوعى سهمى دارند و جاندارى نداريم كه بدون تاءثير و بى نفع باشد و در طبيعت مهمل بحساب آيد كه بحث دقيق و علمى اين موضوع بسيار مفصل است.
بيشتر موجودات حتى نامرئى ترين و نامحسوس ترين آن ها فايده و منافع بسيارى براى محيط زيست دارند و زمينه هاى اوليه سير تكامل در اكو سيستم را به وجود مى آورند.
عده اى از دانشمندان بر اين عقيده اند كه حتى موجودات ميكروسكوپى مضر و بيمارى زا در صورتى كه دانش بشر در آينده توسعه يابد، مى توان از اين جانداران بسيار كوچك براى كارهاى مفيد، همچون سربازانى بسيج كنند و پاد زهر مورد خاصى تبديل شوند و از آن ها براى مقاصد لازم استفاده شود.
مردم آن روز، سخن آن حضرت را مى شنيدند ولى در ابعاد وسيعتر، حقيقت معانى آن را درك نكردند ولى امروز حقيقت و اءبعاد گفتارش براى همه معلوم شده است.

موجودات نامرئى

مخلوقات ناپيدا عجيب تر از جانداران پيدايند

1- و ما الذى نرى من خلقك و نعجب له من قدرتك: خدايا... و آن چه را از مخلوقات و جانداران تو مى بينيم، و به آن ها از اين همه قدرت و توانايى آفرينشت شگفت زده مى شويم.
2- ونصفه من عظيم سلطانك: و آن مخلوقات را از با عظمت ترين آفرينش تو مى پنداريم.
3- و ما تغيب عنا منه: و اءما آن چه از مخلوقات و جاندارانى كه از چشمان ما پنهان است.
4- و قصرت ابصار ناعنه: و ديده هاى ما عاجز و ناتوان از ديدنشان هست.
5- و انتهت عقولنا دونه: و عقل و انديشه ى ما تا مرز بدون اين ها باز مى ماند.
6- و حالت ستور الغيوب بيننا و بينه اعظم (72): و بين ما و آن موجودات پرده هاى نامرئى حابل شد، به يقين اين مخلوقات، بسيار عظيم تر و عجيب ترند از آن ها كه مى بينيمشان.
حضرت على (عليه السلام) خداوند را مخاطب خود قرار داده، و با اين شيوه، اهميت مطلب را به ما مى رساند و ارطباط خود را با خدايى كه از او نيرو و توانايى انديشمندان را در ابعاد مختلف علمى دريافت نموده، كه اين بر لطف و عنايت الهى دلالت دارد، و از طرفى مى خواهد مردم را از موضوع مهمى باخبر كند كه موجودات، تنها اين ها نيست كه با چشم ديده مى شوند و ما را از وجود جاندارانى بسيار كوچك، اطلاع مى دهد، مخلوقاتى كه چشم توانايى ديدن آن ها را ندارد.
آن حضرت مى فرمايد كه اين موجودات و حيواناتى را كه ما مى بينيم و در عجائب خلقت اين ها شگفت زده مى شويم و مى پنداريم كه اين ها بهترين كار آفرينش الهى است، اين چنين نيست؟ بلكه مخلوقاتى بسيار و بيشمارند كه بچشم ما ديده نمى شوند و واقعا اين ها عجائب خلقت خداوند هستند و مهمتر بودن اين ها را مى رساند، موجوداتى كه انسان مى بيند و مات و متحير آن ها است و غافل از وجود جاندارانى بى شمار و نامرئى است كه آن ها بسيار ديدنى و شنيدنى تر، و عظمت الهى در اين ها بيشتر جلوه گر مى شود، موجوداتى كه اندازه سر سوزن و يا بسيار كوچكترند و چگونه اين ها در طبيعت خاص خود، هر نوع آن ها شيوه ى زندگى را چه خوب آموخته اند. بله، بشر معاصر كه در زمان توسعه تكنولوژى يه سر مى برد، او بهتر مى فهمد كه آن حضرت چه فرموده و اهميت و ارزش كلام وى را به خوبى درك مى كند.
موجودات ذره بينى را بيشتر از يك ميليون و نيم نوع اند و متخصصان بر اين عقيده هستند كه واقعا آن ها قابل شمارش و شناسايى كامل نيستند، دانشمندان امروز، موجودات ريزو بسيار كوچك نامرئى را از نظر خلقت و عجايب به اين ها اقرار دارند و چه سخنها از شگفتى و اسرار و لطافت اين ها بيان نموده و چقدر كتابها و تحقيقات انجام شده كه واقعا دانستن هر موضوع در اين زمينه، هر كدامش يك رشته علمى است.
اين كلام در زمانى كه جاهليت و نا آگاهى همه جا را فرا گرفته بود، گفتن چنين حرفهاى بسيار مهم و عجيب، به مردم آن زمان واقعا مشكل است و احتمال داشت كه با عكس العمل منفى و ناباورى مردم روبرو شود، و شايد چاره اى جز اين نبود كه آن حضرت، به سبك دعا و با خدا راز و نياز كردن، در ميان شنوندگان حاضر، موضوعى را مطرح بسازد، به اين اميد كه شايد فرد با خرد پيدا شود و از او بپرسد و در اين باره توضيح بخواهد، و با روزى بعد از او فرا رسد مردمى، تا اين كلمات را بخوانند و دريابند و پى گير زمينه هاى علمى اين موضوع باشد.(73)