شرح زيارت جامعه كبيره (ترجمه الشموس الطالعه)

علامه سيد حسين همدانى درود آبادى
مترجم : محمد حسين نائيجى

- ۱۹ -


و رحمة الله و بركاته
((عترة )) نسل ، رهط و عشيره هر كس نزديكان او هستند، در تفسير اهل بيت مراد از آن را دانستيد كه على و فاطمه و يازده فرزند آنها عترت هستند و آخرين آنها قائم آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) است .
و ((خيره )) در مجمع البيان چنين آمده : والاختيار الاصطفاء و محمد خيرتك من خلقك بكسر الخاء و بالياء و الراء المفتوحتين : اى المختار المنتجب و جاء بتسكين الباء اختيار به معنى گزينش است ، مراد از جمله محمد خيرة من خلقك تلفط خيرة به كسر خاء است و ياء و راء مفتوحند يعنى : ((محمد برگزيده منتخب از مخلوقات توست )) و نيز ((خيره )) به سكون ياء نيز آمده است .
از اين كه ((خيره )) به ((رب العالمين )) اضافه شده دلالت روشن بر فضيلت محمد و آلش بر همه مربوبين در همه جهانيان دارد، علت گزينش ‍ وى از همه مربوبين به خاطر نزديكى آن حضرت به خداى تعالى است ، چه اين كه نور او از همه حدود ديگر مربوبين منزه است و مبداى آفرينش وى از همه مراتب آفرينندگان ديگر پاكيزه مى باشد، و به هيچ اسمى جز به اسم مربوب بودن كه خداى تعالى رب اوست ناميده نمى شود، و تنها اسم وى اين كه او آفريده خدا و خداوند آفريننده اش مى باشد و به همين خاطر همه اصناف خلائق داراى نامى خاص هستند، و هر پيامبرى لقبى ويژه مثل خليل و كليم و روح دارند، ولى آن حضرت به لقب حبيب و احمد و محمد ملقب شده است .
چرا پيامبر ما حبيب الله ناميده شده است
و حقيقت حب عبارت از حاجب شدن محبوب از اين كه حبيب به خود بنگرد و ملتفت خويش گردد و به همين خاطر هر محبى خواه انسان و خواه غير انسان تنها به ذكر و ياد محبوب مانوس مى شود.
و از آنجايى كه در عالم الهى چيزى غير از خدا ياد نمى شود، به گونه اى كه كمال توحيدش نفى صفات قلمداد شده ، بنا براى خودش خودش است و هيچ چيز در آنجا نيست ، به همين خاطر دوست داشت كه شناخته شود، لذا به حجاب حب محتجب گرديد، و آن نور ذات اوست ، و نور محمد را از نور ذات خويش آفريد. پس محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) حبيب او گرديد، آنگاه از نور محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) ديگر اشياء را آفريد، چنان كه همين مفاد رواياتى است كه سابقا نقل شد و چون نور محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) جامع همه صفات جلالى و جمالى بود به احمد ناميده شد، چه اين كه احمد صفت مشبهه بوده و دلالت دارد بر اين كه مبداى ((احمد)) يعنى حمد ذاتى موصوفش مى باشد و به اعتبار اين كه آن حضرت مبداى همه صفات محمود و پسنديده است ، لذا محمد ناميده شده ، چه اين كه آن حضرت مبداى همه آن صفات است . چنان كه در زيارت مولوديه (442) احمد را از اوصاف محمد شمرده است .
و حقيقت حمد مبداى صفات جماليه است ، صفات جماليه عالم خلق و عالم ملكند، چنان كه امر مبداى صفات جلاليه است ، صفات جلاليه عالم ملكوت و عالم امر است ، به همين خاطر در دعاها عالم امر را در مقابل خلق ياد كردند، چنان كه ائمه (عليهم السلام ) فرمودند: لك الخلق و الاءمر تبارك الله رب العالمين (443)
و گاه امر در مقابل حمد قرار مى گيرد، چنان كه در اين فقره آمده :(444) الفاشى فى الخلق اءمره و حمده و رب به معناى اصل و اجزاء و صورت و قوام و نفوذ در امر مختلف يك شى ء است و نيز به معناى به كارگيرى شى ء در سمت و جهت مقصود و پاسدارى از امور زيان آور و مخرب شى ء مى باشد و خلاصه رب مرجع مربوب در همه شؤ ونات است .
به همين خاطر از اميرالمومنين مطلبى نقل شده است كه مضمونش اين است : نزلونا عن الربوبية و قولوا فى حقنا ما شئتم (445) يعنى : ((ما را از مرتبه ربوبيت فروتر آوريد و درباره منزلت ما آنچه خواهيد بگوييد)) و لذا گفتند: رب به معناى پادشاه و صاحب و سيد و اصلاح كننده و نعمت دهنده و مدبر و مربى است ، ليكن اين قائل از اين معنا غافل بوده كه همه اين معانى از شؤ ون رب است ، نه اين كه معانى مستقل و جدا باشند.
و ((عالم )) نام چيزى است كه شى ء به آن دانسته مى شود، و غالبا كلمه عالم در چيزى كه صانع و آفريننده را بيان كند به كار مى رود، و عالم شامل همه مخلوقات مى شود چه اين كه :
ففى كل شى ء له آية   تدل على انه واحد
در هر چيز نشانه اى است ، كه دلالت بر وحدانيت وى مى نمايد.
ولى در چنين تركيباتى مراد از عالم ذوى العقول هستند، زيرا جمع با ((ياء و نون )) در ((عالمين )) ويژه ذوى العقول است .
سرّ خاتميت
پس مراد از اين فقره اين است كه اولين چيزى كه دلالت بر وجود صانع و جامعيت همه كمالات دارد، نوع انسان است ، زيرا انسان دلالت بر همه صفات داشته و حكايت از جميع آنها مى كند، چه اين كه انسان مصداق كامل حقيقت محمديه الهيه است ، و چون حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) كاملترين مصاديق انسان است كه جامع همه مراتب انسانى مى باشد، لذا خداوند او را حبيب خويش گرفته و او را برگزيده و از بين مخلوقات اختيار كرد و ميثاق نبوتش را از همه مخلوقات گرفت و او را شفيع و شاهد بر همه قرار داد و آن حضرت را شروع كننده موجوداتى را كه مى آيند و پايان بخش سابقان و شاهد و مسلط بر همه قرار داد، و به پيامبر و كليمش موسى بن عمران (عليه السلام) در كتابش آن چنان كه در كافى به اسنادش به طور مرفوع روايت شده خبر داد كه :
يَا مُوسَى إِنَّهُ أُمِّيٌّ وَ هُوَ عَبْدٌ صِدْقٌ يُبَارَكُ لَهُ فِيمَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَيْهِ وَ يُبَارَكُ عَلَيْهِ كَذَلِكَ كَانَ فِي عِلْمِي وَ كَذَلِكَ خَلَقْتُهُ بِهِ أَفْتَحُ السَّاعَةَ وَ بِأُمَّتِهِ أَخْتِمُ مَفَاتِيحَ الدُّنْيَا فَمُرْ ظَلَمَةَ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنْ لَا يَدْرُسُوا اسْمَهُ وَ لَا يَخْذُلُوهُ وَ إِنَّهُمْ لَفَاعِلُونَ وَ حُبُّهُ لِي حَسَنَةٌ فَأَنَا مَعَهُ وَ أَنَا مِنْ حِزْبِهِ وَ هُوَ مِنْ حِزْبِي وَ حِزْبُهُمُ الْغَالِبُونَ فَتَمَّتْ كَلِمَاتِي لَأُظْهِرَنَّ دِينَهُ عَلَى الْأَدْيَانِ كُلِّهَا وَ لَأُعْبَدَنَّ بِكُلِّ مَكَانٍ وَ لَأُنْزِلَنَّ عَلَيْهِ قُرْآناً فُرْقَاناً شِفَاءً لِمَا فِي الصُّدُورِ مِنْ نَفْثِ الشَّيْطَانِ فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا ابْنَ عِمْرَانَ فَإِنِّي أُصَلِّي عَلَيْهِ وَ مَلَائِكَتِي
اى موسى ! محمد امى است ، و او بنده اى راستين است ، بر آنچه دست گذارد مبارك مى شود و بر او ميمون مى گردد، در علم من اين چنين گذشته است و اين گونه او را آفريده ام ، قيامت را با او شروع مى كنم و با امت او مفاتيح دنيا را مهر خواهم زد، به ستمگران بنى اسرائيل دستور ده كه نام او را مندرس و كهنه نسازند و با او دشمنى نورند گرچه ايشان چنين مى كنند، دوستى او حسنه است و من با او هستم و من از حزب او مى باشم و او از حزب من است و حزب من پيروز است ، و كلمات من كامل شد، چه اين كه دين او را بر همه اديان پيروز نمايم و در همه مكانها عبادت شوم ، و بر او قرآن فرقان خواهم فرود آورد، تا دلها از دم شيطانى شفا گيرند، اى فرزند عمران ! بر او درود فرست ، چه اين كه من و فرشتگانم بر او درود مى فرستيم )).
اين كه فرمود: ((كلمات من پايان يافت )) دلالت دارد بر اين كه او خاتم پيامبران و آخرين كلمه ايست كه خداى بدان تكلم كرد و هيچ كلمه اى بالاتر از آن وجود ندارد، زيرا پيامبران و اوصيائشان كلمات بلند خداوندند و او بالاتر از همه كلمات است كه از اسرار خدا خبر مى دهد و از كمال جلال و جمالش حكايت مى نمايد و از همه مراتب صفاتش كشف مى كند و پرده بر مى دارد.
اين كه فرمود: لاظهرن دينه على الاديان يعنى همانگونه كه نور ستارگان با طلوع خورشيد از بين مى رود، با طلوع خورشيد دين وى ديگر اديان از بين مى روند، چه اين كه دين عبارت از رابطه بين حق تعالى و خلق است ، اين رابطه به اصولى قائم است و مطلوب از آن اصول تصديق يقينى است و همه اديان اعتقاد و تصديق بدان را واجب دانسته اند و هيچ يك از آن اصول قابل نسخ نيستند و آنچه قابل نسخ است احكام است ، احكام اعمالى است كه در زمان هر پيامبرى تشريح شده تا بندگان تزكيه شوند و اين تزكيه مقدمه رسيدن به عالم كتاب و حكمت است .
چنان كه خداى تعالى فرمود: لقد من الله على المومنين اذ بعث فيهم رسولا من اءنفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين (446) يعنى : ((همانا خداوند بر مومنين منت نهاد، چه اين كه از ايشان پيامبرى از خودشان برانگيخت تا بر ايشان آيات خدا را بخواند و آنها را تزكيه نمايد و كتاب و حكمت را به آنها بياموزد، گرچه قبلا در گمراهى آشكار بودند)).
و فرمود: و لقد آتينا بنى اسرائيل الكتاب و الحكم و النبوة و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم على العالمين و آتيناهم بينات من الاءمر(447) يعنى : ((همانا ما به بنى اسرائيل كتاب و حكم و نبوت را داديم و از غذاهاى پاكيزه روزى اشان كرديم ، و ايشان را بر جهانيان برترى داديم ، و به ايشان بيناتى از امر عطا كرديم )). تا اين كه فرمود: ثم جعلناك على شريعة من الاءمر فاتبعها و لا تتبع اءهواء الذين لا يعلمون (448) يعنى : ((آنگاه تو را بر شريعه اى از امر قرار داديم ، پس از آن پيروى نما و از هواهاى كسانى كه نمى دانند پيروى ننما)).
و در حديث فوق فرمود: و لاعبدن بكل مكان اين مكان در مقابل زمان قرار ندارد، چه اين كه به طور بديهى مى يابيم كه از ابتداء بعثت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) تا كنون شاكران امت عده اى اندك و سرزمين هاى لم يزرع از سرزمينهاى آباد كمتر بوده اند، و در آن سرزمين كسى نبوده تا عبادت خدا كند، پس مراد از مكان مصدر ميمى از ((كون )) به معناى وجود در مقابل عدم است ؛ با اين تحقيق معنا اين است :
از آنجايى كه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) مظهر تمام مراتب اسم اعظم جز مستاءثره است ، خداى تعالى به چنين اسمى تا زمان ظهور وى عبادت نشده است ، پس با ظهور و وجودش خداوند با تمام مراتب وجود و با تمام اسماء عبادت گرديده است و از آنجايى كه هر پيامبرى تنها مظهر چند اسم مى باشد و او مظهر همه اسماء جز اسم مستاءثر است و امت هر پيامبرى مظاهر جزيى از آن اسمائى هستند كه آن پيامبر در خود جمع كرده است پس حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) علت كامل عبادت خداوند با تمام اسماء با همه شؤ ونات و مراتب است گرچه عبادت مزبور به تدريج انجام شود.
رمز گزينش محمد و آل
اكنون كه مطالب فوق را دانستيد روشن شد كه چرا خداى تعالى او را اختيار كرد و علت گزينش بر همه خلائق چيست و چرا خانواده و عترتش برتر از همه مخلوقات حتى انبياء (عليه السلام) هستند.
همانطور كه در دعاى علقمه فرمود: و باسمك الذى جعلته عندهم و به خصصتهم دون العالمين و به اءبنتهم و اءبنت فضلهم من فضل العالمين ...(449) يعنى : ((و به نام تو كه در ايشان قرار دادى و آن اسماء را به ايشان اختصاص دادى و به ديگران ندادى و ايشان را به آن آشكار گردانيدى و فضيلت ايشان را به آن بر همه جهانيان آشكار نمودى به گونه اى كه فضيلت ايشان بر همه جهانيان فائق آمد)).
مطالب فوق كه در معناى فقره ((خيره )) و ((رب )) و ((العالمين )) بيان شد، در روايت ابن بابويه (450) آمده است ، وى گفت : محمد بن ابى القاسم استر آبادى مفسر براى من حديث كرد و گفت : يوسف بن محمد بن زياد و على بن محمد بن سيار از پدرانشان از حسن بن على بن موسى بن محمد بن على بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب از پدرش ‍ از جدش روايت كرد آن حضرت فرمود: مردى به خدمت امام رضا رسيد و گفت : آيه شريفه (الحمد لله رب العالمين ) را تفسير فرماييد فرمود:
حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنِ الْبَاقِرِ عَنْ زَيْنِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ مَا تَفْسِيرُهُ فَقَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ هُوَ أَنْ عَرَّفَ عِبَادَهُ بَعْضَ نِعَمِهِ عَلَيْهِمْ جُمَلًا إِذْ لَا يَقْدِرُونَ عَلَى مَعْرِفَةِ جَمِيعِهَا بِالتَّفْصِيلِ لِأَنَّهَا أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُحْصَى أَوْ تُعْرَفَ فَقَالَ لَهُمْ قُولُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيْنَا رَبُّ الْعَالَمِينَ وَ هُمُ الْجَمَاعَاتُ مِنْ كُلِّ مَخْلُوقٍ مِنَ الْجَمَادَاتِ وَ الْحَيَوَانَاتِ فَأَمَّا الْحَيَوَانَاتُ فَهُوَ يَقْلِبُهَا فِي قُدْرَتِهِ وَ يَغْذُوهَا مِنْ رِزْقِهِ وَ يُحَوِّطُهَا بِكَنَفِهِ وَ يُدَبِّرُ كُلًّا مِنْهَا بِمَصْلَحَتِهِ وَ أَمَّا الْجَمَادَاتُ فَهُوَ يُمْسِكُهَا بِقُدْرَتِهِ يُمْسِكُ الْمُتَّصِلَ مِنْهَا أَنْ يَتَهَافَتَ وَ يُمْسِكُ الْمُتَهَافِتَ مِنْهَا أَنْ يَتَلَاصَقَ وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلاّبِإِذْنِهِ وَ يُمْسِكُ الْأَرْضَ أَنْ تَنْخَسِفَ إِلَّا بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ رَءُوفٌ رَحِيمٌ قَالَ ع وَ رَبُّ الْعَالَمِينَ مَالِكُهُمْ وَ خَالِقُهُمْ وَ سَائِقُ أَرْزَاقِهِمْ إِلَيْهِمْ مِنْ حَيْثُ يَعْلَمُونَ وَ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ فَالرِّزْقُ مَقْسُومٌ وَ هُوَ يَأْتِي ابْنَ آدَمَ عَلَى أَيِّ سِيرَةٍ سَارَهَا مِنَ الدُّنْيَا لَيْسَ تَقْوَى مُتَّقٍ بِزَائِدِهِ وَ لَا فُجُورُ فَاجِرٍ بِنَاقِصِهِ وَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ سِتْرٌ وَ هُوَ طَالِبُهُ وَ لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ يَفِرُّ مِنْ رِزْقِهِ لَطَلَبَهُ رِزْقُهُ كَمَا يَطْلُبُهُ الْمَوْتُ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ قُولُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيْنَا وَ ذَكَرَنَا بِهِ مِنْ خَيْرٍ فِي كُتُبِ الْأَوَّلِينَ قَبْلَ أَنْ نَكُونَ فَفِي هَذَا إِيجَابٌ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ع وَ عَلَى شِيعَتِهِمْ أَنْ يَشْكُرُوهُ بِمَا فَضَّلَهُمْ وَ ذَلِكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لَمَّا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ وَ اصْطَفَاهُ نَجِيّاً وَ فَلَقَ لَهُ الْبَحْرَ وَ نَجَّى بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ أَعْطَاهُ التَّوْرَاةَ وَ الْأَلْوَاحَ رَأَى مَكَانَهُ مِنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ يَا رَبِّ لَقَدْ أَكْرَمْتَنِي بِكَرَامَةٍ لَمْ تُكْرِمْ بِهَا أَحَداً قَبْلِي فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ يَا مُوسَى أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ مُحَمَّداً ص أَفْضَلُ عِنْدِي مِنْ جَمِيعِ مَلَائِكَتِي وَ جَمِيعِ خَلْقِي قَالَ مُوسَى يَا رَبِّ فَإِنْ كَانَ مُحَمَّدٌ أَكْرَمَ عِنْدَكَ مِنْ جَمِيعِ خَلْقِكَ فَهَلْ فِي آلِ الْأَنْبِيَاءِ أَكْرَمُ مِنْ آلِي قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ يَا مُوسَى أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ فَضْلَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَى جَمِيعِ آلِ النَّبِيِّينَ كَفَضْلِ مُحَمَّدٍ عَلَى جَمِيعِ الْمُرْسَلِينَ فَقَالَ مُوسَى يَا رَبِّ فَإِنْ كَانَ آلُ مُحَمَّدٍ كَذَلِكَ فَهَلْ فِي أُمَمِ الْأَنْبِيَاءِ أَفْضَلُ عِنْدَكَ مِنْ أُمَّتِي ظَلَّلْتَ عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَ أَنْزَلْتَ عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى وَ فَلَقْتَ لَهُمُ الْبَحْرَ فَقَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ يَا مُوسَى أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ فَضْلَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ عَلَى جَمِيعِ الْأُمَمِ كَفَضْلِهِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِي فَقَالَ مُوسَى يَا رَبِّ لَيْتَنِي كُنْتُ أَرَاهُمْ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا مُوسَى إِنَّكَ لَنْ تَرَاهُمْ فَلَيْسَ هَذَا أَوَانَ ظُهُورِهِمْ وَ لَكِنْ سَوْفَ تَرَاهُمْ فِي الْجِنَانِ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ الْفِرْدَوْسِ بِحَضْرَةِ مُحَمَّدٍ فِي نَعِيمِهَا يَتَقَلَّبُونَ وَ فِي خَيْرَاتِهِ يَتَبَحْبَحُونَ أَ فَتُحِبُّ أَنْ أُسْمِعَكَ كَلَامَهُمْ فَقَالَ نَعَمْ إِلَهِي قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ قُمْ بَيْنَ يَدَيَّ وَ اشْدُدْ مِئْزَرَكَ قِيَامَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ بَيْنَ يَدَيِ الْمَلِكِ الْجَلِيلِ فَفَعَلَ ذَلِكَ مُوسَى ع فَنَادَى رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ يَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ فَأَجَابُوهُ كُلُّهُمْ وَ هُمْ فِي أَصْلَابِ آبَائِهِمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِهِمْ لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ قَالَ فَجَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ تِلْكَ الْإِجَابَةَ شِعَارَ الْحَجِّ ثُمَّ نَادَى رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ يَا أُمَّةَ مُحَمَّدٍ إِنَّ رَحْمَتِي سَبَقَتْ غَضَبِي وَ عَفْوِي قَبْلَ عِقَابِي فَقَدِ اسْتَجَبْتُ لَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَدْعُونِي وَ أَعْطَيْتُكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَسْأَلُونِي مَنْ لَقِيَنِي مِنْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ صَادِقٌ فِي أَقْوَالِهِ مُحِقٌّ فِي أَفْعَالِهِ وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخُوهُ وَ وَصِيُّهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَلِيُّهُ وَ يَلْتَزِمُ طَاعَتَهُ كَمَا يَلْتَزِمُ طَاعَةَ مُحَمَّدٍ وَ أَنَّ أَوْلِيَاءَهُ الْمُصْطَفَيْنَ الْمُطَهَّرِينَ الْمُبَانِينَ بِعَجَائِبِ آيَاتِ اللَّهِ وَ دَلَائِلِ حُجَجِ اللَّهِ مِنْ بَعْدِهِمَا أَوْلِيَاؤُهُ أَدْخَلْتُهُ جَنَّتِي وَ إِنْ كَانَتْ ذُنُوبُهُ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ قَالَ فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيَّنَا مُحَمَّداً ص قَالَ يَا مُحَمَّدُ وَ مَا كُنْتُ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا أُمَّتَكَ بِهَذِهِ الْكَرَامَةِ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ لِمُحَمَّدٍ ص قُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ عَلَى مَا اخْتَصَّنِي بِهِ مِنْ هَذِهِ الْفَضِيلَةِ وَ قَالَ لِأُمَّتِهِ قُولُوا أَنْتُمْ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ عَلَى مَا اخْتَصَّنَا بِهِ مِنْ هَذِهِ الْفَضَائِلِ
يعنى : ((امام رضا (عليه السلام) فرمود: پدرم از جدم از امام باقر از ين العابدين (عليهم السلام ) روايت كرد كه مردى خدمت اميرالمومنين (عليه السلام ) رسيد، و پرسى از تفسير آيه شريفه (الحمد لله رب العالمين ) برايم بگو؟ حضرت فرمود: ((الحمد لله )) اين است كه خداى تعالى برخى از نعمتهاى خويش را به طور اجمالى به بندگان شناساند، چه اين كه بندگان توان شناخت تفصيلى همه نعمت ها را ندارند، زيرا نعمتها بيش از آن است كه به شماره در آيد و يا شناخته گردد، لذا به بندگان فرمود: به طور اجمالى بگوييد: خداوند را بر آنچه رب جهانيان به ما نعمت داده سپاس گزاريم ، نعمت ها عبارتند از مخلوقات خدا از جمادات و حيوانات ، چه اين كه حيوانات را خداوند در حيطه قدرت خود مى گرداند و از روزى به خود ايشان مى خوراند و در پناه خود حفظ مى نمايد و هر يك را بر طبق مصلحت خويش تدبير مى نمايد.
و خداوند جمادات را به قدرت خود نگه مى دارد، جمادات پيوسته و متصل را از متلاشى شدن حفظ مى نمايد و ناپيوسته ها را نيز از پيوستگى باز مى دارد و نمى گذارد آسمان بر زمين فرود آيد مگر اراده او تعلق گيرد، و زمين را از فرو رفتن نگه مى دارد، مگر اراده اش اقتضاء كند، خداوند به بندگان خود راءفت و مهربانى دارد. آن حضرت در ادامه فرمود: ((رب العالمين )) مالك و آفريننده و روزى دهنده مخلوقات از راه هاى معلوم و غير معلوم مى باشد، پس روزى تقسيم شده به فرزند آدم مى رسد لذا در مسيرى كه آدمى حركت مى كند روزى وى به او مى رسد، تقواى متقى روزى را زياد نمى كند و فسق فاسق روزى را از وى باز نمى دارد، بين روزى و آدمى پرده اى است كه آدمى در جستجوى آن مى افتد اگر آدمى از روزى خود فرار كند خرجى او به دنبال وى مى آيد، چنان كه مرگ به دنبال آدمى مى آيد و لذا خداى عزوجل فرمود: بگوييد: سپاس خدايى را كه به ما نعمت داد، و ما را در كتاب پيشينيان قبل از اينكه به وجود آييم به اين نعمت به خوبى ياد كرد پس همين بر وجوب شكر در قبال نعمتهاى خدا بر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و آل محمد (عليه السلام) شيعيان ايشان دلالت دارد.
چه اين كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمود: وقتى موسى بن عمران (عليه السلام) مبعوث گرديد و خداوند او را به پيامبرى رسانيد و دريا را براى وى شكافت و بنى اسرائيل نجات يافتند و تورات و الواح را به او عطا فرمود، مكانت خود را در نزد خداى تعالى دريافت و گفت : پروردگارا! مرا كرامتى دادى كه به احدى قبل از من ندادى ؟
خداى تعالى فرمود: اى موسى ! آيا نمى دانى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) از همه فرشتگان و مخلوقاتم در پيش من برتر است .
موسى (عليه السلام) عرضه داشت : پروردگارم اگر محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) در پيش تو از همه خلايق برتر است آيا در فرزندان انبياء برتر از فرزندان من مى باشد؟
خداى تعالى فرمود: اى موسى آيا نمى دانى كه برترى آل محمد (عليه السلام) بر ديگر فرزندان انبياء همانند برترى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر همه رسولان است .
موسى گفت : پروردگارم اگر آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين هستند، آيا امت پيامبرى از امت من در نزد تو برتر مى باشد؟ خدايا تو به ابر دستور دادى كه بر بالاى سر امت من سايه افكند، و بر ايشان من و سلوى فرستادى و دريا را برايشان شكافتى ! خداى فرمود: اى موسى ! برترى امت محمد بر همه امت ها همانند برترى خودم بر خلايقم است موسى (عليه السلام) گفت : پروردگارم اى كاش من ايشان را مى ديدم !
پروردگار به او وحى كرد: اى موسى ! تو ايشان را نخواهى ديد و اكنون زمان پيدايش ايشان نيست ، ليكن به زودى ايشان را در بهشت عدن و فردوس ‍ خواهى ديد، ايشان در پيشگاه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) در نعمتهاى بهشتى غوطه مى خورند، و در نعمتهاى بهشتى مسرورند، آيا مى خواهى سخن ايشان را به شما برسانم ؟ موسى گفت : پروردگارم ! آرى .
خداوند فرمود: در پيشگاه من بايست و محكم و استوار باش ، همان گونه كه بنده هاى ذليل در نزد پروردگار جليل خود مى ايستند، موسى چنين كرد خداى ما صدا كرد اى امت محمد! همه آنها در صلب پدران و رحم مادران پاسخ دادن : لبيك اللهم لبيك لا شريك لك لبيك ان الحمد و النعمة لك و الملك لا شريك لك لبيك فرمود: خداوند اين اجابت را شعار حاجيان قرار داد آنگاه پروردگار صدا كرد؛ اى امت محمد! حكم من بر شما اين است كه رحمت من بر غضبم پيشى گرفته و عفو من قبل از عقابم قرار دارد، من قبل از اين كه شما مرا بخوانيد اجابتتان كردم و قبل از درخواست به شما عطا كردم كه : هر كس با شهادت لا اله الا الله وحده لا شريك له و اءن محمدا عبده و رسوله به صدق در گفتار و يا عمل به افعال و با شهادت به اين كه على بن ابى طالب برادر و وصى و ولى اوست و طاعت او را ملتزم گردد، چنان كه از محمد پيروى مى كرد و اين كه بعد از وى اولياء برگزيده پاك كه آيات شگفت خدا از دست ايشان جارى شده دلالتهاى حجت خدايند با من ملاقات كند من او را به بهشت ببرم گرچه گناهان او مانند كفهاى دريا باشد.
در ادامه فرمود: هنگامى كه خداوند پيامبر را آفريد فرمود: اى محمد! در كنار كوه طور نبودى هنگامى كه ما اين كرامت را به امت تو داديم .
آنگاه خداى عزوجل به حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: بگو! الحمد لله رب العالمين بر اين فضيلتى كه به ما اختصاص ‍ داده اى ))
و به امتش فرمود، بگوييد: الحمد لله رب العالمين براى فضائل كه به ما اختصاص داده اى