قال الرضا (عليه السلام ): يابن شبيب
، ان سرك اءن تكون معنا فى الدرجات العلى من الجنان ، فاءخزن لحزننا، و افرح
لفرحنا، و عليك بولايتنا، فلو اءن رجلا تولى حجرا، لحشره الله معه يوم القيامة .(615)
اى فرزند شبيب ، اگر دوست دارى كه در درجات بالاى بهشت ، با ما باشى ، پس به اندوه
ما اندوهگين و به شادى ما شادمان باش و بر تو باد (محبت ) و ولايت ما، كه اگر كسى
سنگى را دوست داشته باشد خدايتعالى او را در روز قيامت با همان سنگ محشور و
برانگيخته مى كند.
قال (صلى الله عليه و آله ):... يا على ؛ لو ان رجلا، اءحب
فى الله حجرا، لحشره الله معه و ان محبك و شيعتك و محبى اءولادك الاءئمة بعدك ،
يحشرون معك و اءنت معى فى الدرجات العلى ...(616)
فرمود: اى على ؛ اگر كسى سنگى را، براى خدا دوست داشته باشد، خدايتعالى او را، با
همان (سنگ ) برانگيخته مى كند. بدرستى كه دوستدار تو و شيعه تو و دوستداران
فرزندانت امامان بعد از تو، با تو محشور و برانگيخته مى شوند و تو بهمراه من در
درجه هاى بالا هستى .
689 - ليتزين اءحدكم يوم الجمعة و يغتسل و يتطيب .
- هر يك از شما بايد در روز جمعه خود را آراسته نموده و غسل كند و خود را خوشبو و
معطر سازد.
690 - لن يغلب عسر يسرين .
هرگز يك سختى به دو آسانى غلبه نمى كند.
كلام خدايتعالى : فان مع العسر يسرا، ان مع العسر يسرا.(617)
روايت كرده اند كه هنگامى كه اين آيه نازل شد، پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله )
بيرون آمد در حاليكه مى خنديد و مى فرمود: لن يغلب عسر يسرين
يعنى : يك سختى بر دو آسانى غلبه نمى كند.
گفته اند كه عرب وقتى كه كلمه نكره اى را بگويد و آن را تكرار كند مى شود دو تا،
مثل اينكه بگوئيد: درهمى كاسبى كردم و درهمى انفاق نمودم . در اين حالت دومى غير
اولى است . و اگر آن را با كلمه معرفه تكرار كند، آن همان يكى است ، مانند: يك درهم
كاسبى كردم و يك درهم انفاق نمودم كه در اين حالت درهم دوم همان درهم اول است .
چون (العسر) با (ال ) بصورت معرفه آمده و تكرار شده ، ولى (يسرا) بدون (ال ) بصورت
نكره آمده و تكرار شده است ، مى شود: ان مع العسر يسرين
يعنى : با هر سختى دو آسانى است .(618)
691 - لو تعلمون ما اءعلم ، لضحكتم قليلا و لبكيتم كثيرا.
- اگر آنچه را كه من مى دانم ، شما هم مى دانستيد، كمتر مى خنديديد و بسيار مى
گريستيد.
692 - لو ان هذا الدين فى الثريا،(619)
لنالته رجال من فارس .
- اگر اين دين در (ستاره ) ثريا بود، مردانى از فارس آن را بدست مى آوردند.
693 - لقارى ء القرآن بكل حرف يقرؤ ه فى الصلوة ماءة حسنة و
متطهرا فى غير صلوة خمسا و عشرين و غير متطهرا عشر حسنات .
- براى قارى قرآن به ازاء هر حرفى كه در حال نماز قرائت كند صد حسنه . و در غير
نماز، اگر با وضو و طهارت بخواند، بيست و پنج حسنه ، و اگر بدون وضو بخواند ده حسنه
(پاداش داده مى شود.)
694 - لو اهدى الى كراع لقبلت .
- اگر پاچه گوسفندى يا پاچه گاوى بمن هديه كنند مى پذيرم .
695 - لو دعيت الى ذراع لاءجبت .(620)
- اگر براى بازوى (گوسفندى يا گاوى به مهمانى ) دعوتم كنند اجابت مى كنم .
تعليق :
دو حديث بالا در بحار آمده و دنباله آن چنين است .
و كان ذلك من الدين :... و ان كان كافرا، اءو منافقا، اءهدى
الى وسقا، ما قبلت و كان ذلك من الدين ، اءبى الله تعالى لى زبد المشركين
والمنافقين و طعامهم .(621)
و اين (قبول كردن هديه و مهمانى ) از اهل دين است و اگر كافرى يا منافقى براى من
بار شترى را هم هديه كند، نمى پذيرم و آن از اهل دين است ، خداى تعالى طعام مشركان
و منافقان را براى من منع فرموده است .
عن ابى عبدالله (عليه السلام ): قال رسول الله (صلى الله
عليه و آله ): اجيبوا الداعى و عودوا المريض و اقبلوا الهدية ...(622)
دعوت كننده را پاسخ (مثبت ) گوئيد، مريض را عيادت كنيد، هديه را بپذيريد.
696 - لو يعلم الناس ما فى الحلبة من المنافع ، لا شتروها
بوزنها ذهبا.(623)
- اگر مردم بدانند كه چه منافعى در حلبه (نهفته است )، هم وزن آن طلا داده و آن را
مى خرند.
تعليق :
ان النبى (صلى الله عليه و آله ) قال :... و تداووا بالحلبة
، فلو علم اءمتى ، مالها فى الحلبة ، لتداووابها، ولو بوزنها ذهبا.(624)
فرمود (صلى الله عليه و آله ): با حُلبه مداوا كنيد، كه اگر امت من مى دانستند كه
چه منافعى در حلبه (نهفته ) است ، با آن مداوا مى كردند، اگر چه به وزن آن طلا مى
دادند.
697 - لو كان الشيى ء يسبق القدر، لسبقته العين .
- اگر چيزى (ممكن ) بود كه از قَدَر پيشى بگيرد، چشم زخم از آن سبقت مى گرفت .
698 - لعن الله الزائد فى كتاب الله .(625)
- خدا لعنت كند به كسى كه چيزى در قرآن بيافزايد.
699 - لعن الله المصورين .
- خدا تصوير كنندگان را لعنت كند.
700 - لياءتى الرجل العظيم السمين يوم القيمة ، لايزن
عندالله جناح بعوضة .
- مرد عظيم الجثه و فربه در روز قيامت حاضر مى شود، در حاليكه به اندازه بال پشه اى
نزد خداوند وزن و ارزش ندارد.
701 - لى الواجد ظلم .
- سستى و دير كردن (در اداء دين ) از طرف كسى كه (امكان پرداخت ) دارد ظلم و ستمگرى
است .
702 - ليس منا، من سلق ، اءو حلق .
- از ما نيست كسى كه (در مصيبت ) صدا بلند كند، چنگ بر چهره زند و موى خود را
بركند.
703 - لو بغى جبل على جبل ، لهدالله الباغى .
- اگر كوهى بر كوهى ستم روا دارد، خداوند متعال ستمكار را درهم مى شكند.
تعليق :
عن ابى عبدالله (عليه السلام ) قال : دعا رجل بعض بنى هاشم
الى البراز، فابى اءن يبارزه ، فقال له اميرالمومنين (عليه السلام ): ما منعك اءن
تبارزه ؟ قال : كان فارس العرب و خشيت اءن يغلبنى . فقال اميرالمومنين (عليه السلام
): فانه بغى عليك و لو بارزته لغلبته و لو بغى جبل على جبل لهد الباغى .(626)
يكى از مردان بنى هاشم را كسى بمبارزه طلبيد، او از مبارزه خوددارى كرد،
اميرالمومنين (عليه السلام ) از او پرسيد كه : چه چيز تو را از مبارزه با او
بازداشت ؟ گفت : او قهرمان عرب است و من ترسيدم كه او بر من چيره شود.
اميرالمومنين (عليه السلام ) به او فرمود: او بر تو ظلم كرده ، اگر چنانكه با او
جنگ و مبارزه مى كردى بر او پيروز مى شدى (زيرا) اگر كهى بر كوه ديگر ظلم كند،
ستمكار درهم مى شكند.
704 - ليس الشديد بالصرعة ولكن الشديد الذى يملك نفسه عند
الغضب .
- نيرومند آن نيست كه در كشتى گيرى ديگران را زمين بزند بلكه نيرومند آن است كه
هنگام خشم و غضب مالك نفس خود باشد.
تعليق :
با ذكر سند از على بن موسى الرضا (عليه السلام ) قال : اءوحى
الله عزوجل الى نبى من اءنبيائه ...الخ .(627)
خداوند عزوجل به يكى از پيغمبران خود وحى فرمود: كه بامداد، اول چيزى نزد تو آمد آن
را بخور و دومى را بپوشان و سومى را بپذير و چهارمى را نوميد مكن و از پنجمى بگريز.
فرمود: چون صبح كرد و رفت ، كوه سياه بزرگى در برابرش نمايان شد، ايستاد و با خود
گفت : پروردگارم فرمان داده كه اين را بخورم ، در حيرت ماند، سپس به خويش آمد و گفت
: براستى پروردگار والامقام من فرمان ندهد مگر به چيزى كه تاب آن را دارم ، بسوى
كوه رفت كه آن را بخورد، هر چه نزديك تر مى شد كوه كوچك تر مى گشت تا اينكه به آن
رسيد ديد يك لقمه ايست ، آن را خورد و دريافت كه خوشمزه ترين چيزى بوده كه (تا كنون
) خورده ، سپس رفت و طشتى پر از طلا يافت ، با خود گفت : پروردگارم فرمان داده كه
اين را پنهان كنم ، يك گودالى كند و طشت را در آن گودال نهاد و خاك روى آن ريخت و
گذاشت و رفت ، وقتى برگشت ديد كه آن طشت پديدار شده با خود گفت : همانگونه كه
پروردگارم بمن فرمان داده بود انجام دادم و گذشت ، ناگهان پرنده اى ديد كه بازى
دنبال اوست ، پرنده گرد او چرخيد، با خود گفت پروردگارم فرمان داده كه اين را
بپذيرم ، آستين خود را گشود و پرنده درون آن رفت ، آن باز، گفت : شكار مرا از من
گرفتى ، من چند روز است كه دنبال آنم ، گفت : پروردگارم بمن فرموده ، اين را نوميد
نكنم ، از ران خود تكه اى بريد و پيش او انداخت و رفت ، ناگاه گوشت مردار، بدبوى
كرم افتاده اى را ديد، با خود گفت : پروردگارم بمن دستور داده كه از اين بگريزم ،
از آن گريخت و برگشت و در (همان ) خواب ديد كه گويا به او گفته شد: به آنچه فرمان
داده شدى و انجام دادى ، آيا مى دانى چه بود؟ گفت : نه ، به او گفت شد: اما كوه كه
ديدى آن خشم و غضب است ، بنده چون خشمناك شد خود را در برابر بزرگى خشم گم كند، و
چون خوددارى كند و اندازه خود را بشناسد و خشم خود را فرو نشاند سرانجامش همان لقمه
خوشمزه ايست كه خوردى ، اما طشت ، كار نيك است كه چون بنده آن را پنهان كند و
بپوشاند، خدا نخواهد جز آنكه آشكار كند آن را تا، بنده خود را بدان آرايش نمايد،
علاوه بر آنچه از مزد آخرت براى او پس انداز كرده ، و اما پرنده مردى است كه اندرزى
براى تو مى آورد، او را بپذير.
و اما باز، مرديست كه براى حاجتى پيش تو مى آيد، او را نوميد مكن . و اما گوشت
مردار گنديده ، آن غيبت و بدگوئى است از آن بگريز.(628)
در بحار آمده : و قال له رجل : اءوصنى ، فقال (صلى الله عليه
و آله ): لا تغضب ، ثم اءعاد عليه ، فقال : لا تغضب ، ثم قال : ليس الشديد بالصرعة
، انما الشديد الذى يملك نفسه عندالغضب .(629)
مردى به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) عرض كرد: مرا نصيحت كن ، فرمود:
خشمناك نشو، سپس باز هم تكرار كرد، فرمود: خشم مكن ، آنگاه فرمود: نيرومند و پر زور
آن نيست كه ديگران را به زمين بزند، نيرومند (واقعى ) كسى است كه لحظه خشم و غضب ،
خود را نگه دارد و مالك نفس خود باشد.
705 - لاءن يهدى الله رجلا على يديك خير لك مما طلعت عليه
الشمس ، اءو غربت و لك ولاؤ ه .(630)
- اگر خدايتعالى بدست تو مردى را هدايت كند، براى تو بهتر است از تمام آنچه كه
خورشيد بر آن طلوع و غروب مى كند در حالى كه مالكيت و حكومت همه آن بدست تو باشد.
706 - ليمنعن اءحدكم مساجدكم ، يهودكم و نصاراكم و مجانينكم
، او ليمسخنكم الله قردة و خنازير.(631)
- بايد هر يك يك شما حتما (از داخل شدن ) يهود و نصارا و ديوانگان خود به
مسجدهايتان جلوگيرى كند، يا اينكه خداوند شما را به شكل ميمونها و خوك ها در خواهد
آورد.
707 - لو كان جريح فقيها، لعلم اءن اجابة اءمه اءفضل من
صلوته .
- اگر جريح فقيه و دانا (به مسئله ) بود، مى دانست كه جواب دادن به مادرش بهتر از
(ادامه ) نمازش بود.
تعليق :
و قال (صلى الله عليه و آله ): تحت اءقدام الاءمهات روضة من
رياض الجنة .
و قال (صلى الله عليه و آله ): اذا كنت فى صلاة التطوع ، فان دعاك والدك فلا
تقطعها، و ان دعتك والدتك فاقطعها.(632)
فرمود: زير قدمهاى مادران باغى از باغهاى بهشت است . و نيز فرمود: به هنگام نماز
مستحبى ، اگر پدرت تو را صدا زد، نمازت را قطع مكن و (اما) اگر مادرت تو را صدا كرد
(در پاسخ به او) نمازت را قطع كن .
از نبى اكرم (صلى الله عليه و آله ) روايت شده كه : زنى از بنى اسرائيل ، پسرش جريح
را صدا كرد جريح كه در حال نماز بود، چون صداى مادر را شنيد با خود گفت : خدايا؛
مادرم يا نمازم ؟ (نمى دانست كه به كدامشان توجه كند) اين كار سه بار تكرار شد (در
نهايت جواب مادر را نداد) آنگاه مادرش او را نفرين كرد... الخ .(633)
708 - للمسلم على المسلم ثلثون حقا، يرد غيبته و يسمت عطسته
، و يجيب دعوته ، و يشيع جنازته ، و يرد جواب كتابه .
- هر مسلمانى نسبت به مسلمان ديگر سى (مورد) حق دارد: غيبتش را باور نكند. به هنگام
عطسه اش (دعا كرده ) رحمت خدا بخواهد، دعوتش را بپذيرد، جنازه اش را تشييع كند،
نامه اش را جواب دهد.
تعليق :
در نسخه (ط) بجاى ثلثون (ثنتون ) آورده . ولى در متن هر دو نسخه فقط پنج مورد ذكر
كرده است .
در بحار 71/236 حديث مفصلى آمده بدين مضمون : قال رسول الله
(صلى الله عليه و آله ): للمسلم على اخيه ثلاثون حقا لا برائة له منها الا
بالاءداء... الخ . و سى حق را بيان كرده ، بجهت طولانى بودنش در اينجا
نياورديم .(634)
709 - ليبالغ اءحدكم فى المضمضة و الاستنشاق ، فانه غفران
لما تكلم (به ) العبد، و منفرة للشيطان .(635)
- هر يك از شما زياد مضمضة و استنشاق كند كه اين كار (سبب ) بخشايش بيهوده گوئى
هاى بنده و موجب فرار شيطان است .
710 - لو كنت آمر اءحدا يسجد لاءحد، لاءمرت المراءة تسجد
لزوجها.
- اگر (بنا بود) كه دستور مى دادم كسى به كسى سجده كند، زن را امر مى كردم كه به
شوهرش سجده نمايد.
711 - لله عزوجل فى كل يوم جمعة ستماءة اءلف عتيق ، كلهم قد
استوجبوا النار.
- خداوند متعال در هر روز جمعه ششصد هزار آزاد شده (از جهنم ) دارد كه همه آنان
سزاوار آتش دوزخ اند.
تعليق :
حديثى در حاشيه نسخه خطى آمده كه در متن نسخه ها موجود نيست فلذا آن را وارد متن
نكرديم و در اينجا جزو تعليق آورديم :
لولا عفوالله و تجاوزه ، ما هناء اءحد العيش ، و لولا و
عيدالله ، لاتكل (اى : اعتمد) كل اءحد (اى على عفوالله .)
اگر بخشش و گذشت خداوند نبود، براى هيچ احدى زندگانى گوارا نمى شد، و اگر ترسانيدن
خداوند (از عذاب معصيت ) نبود، همه مردم (به بخشش خداوند) اعتماد و اتكال مى كردند
(و مراقب اعمال خود نمى شدند.)(636)
712 - ليس منا، من يتطير و لا من يتطير به .
- از ما نيست كسى كه فال بد بزند و كسى كه براى او فال بد زده مى شود ترتيب اثر
بدهد.
تعليق :
قال ابو عبدالله (عليه السلام ): الطيرة على ما تجعلها، ان
هونتها، تهونت و ان شددتها، تشددت و ان لم تجعلها شيئا لم تكن شيئا.(637)
فال بد، به گونه اى است كه تو خود قرار مى دهى ، اگر سست بگيرى ، سست (و كم اثر) مى
شود و اگر جدى و سخت بگيرى ، سخت و جدى مى شود و اگر هيچ بشمارى ، هيچ چيزى رخ نمى
دهد.
ريشه تاريخى تطيّر (و نحس شمردن ) پرنده بود (و بدان جهت به طيره و تطيّر ناميده
شده )، بعدها، وسعت پيدا كرده و چيزهاى ديگرى نيز به آن افزوده و نحس و شوم شمرده
شد تا جائى كه فال و شومى را بمعنى مكروه بودن در شرع و يا در طبيعت تصور كردند.(638)
و در حديث آمده : ثلاث لايسلم منها اءحد: الطيرة والحسد
والظن . قيل : فما نصنع ؟ قال : اذا تطيرت فامض و اذا حسدت فلا تبغ و اذا ظننت فلا
تحقق .(639)
سه چيز است كه احدى از آن در امان نيست ، فال بد، حسد و بدگمانى .
پرسيدند كه چه بايد بكنيم ؟ فرمود: اگر فال بد زدى (پشت كار خود را بگير و) برو (و
به آن اعتنا مكن ) و اگر حسد بردى تجاوز نكن (به عمل مبادرت مكن چه با زبان و چه با
عمل ) و اگر بدگمان شدى ، حقيقت مشمار (بگو حقيقت ندارد.)
و كان النبى (صلى الله عليه و آله ): ياءمر من راءى شيئا
يكره و يتطير منه اءن يقول : اءللهم لايؤ تى الخير الا اءنت و لا يدفع السيئات الا
اءنت و لا حول و لا قوة الا بك .(640)
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) به كسى كه چيزى را مى ديد و ناخوشايند او بود
و به آن فال بد مى زد، دستور مى داد كه اين دعا را بخواند: (خداوندا به جز تو كسى
خير نمى رساند و بجز تو كسى شر و بدى را دفع نمى كند و حول و قوه اى نيست مگر از
تو.)
713 - ليس منا من غش مسلما.
- از ما نيست كسى كه مسلمانى را غش كند و فريب دهد.
714 - لئن يهدى الله على يديك نسمة ، خير مما طلعت عليه
الشمس .(641)
- اگر خداى تعالى ، كسى را بدست تو هدايت كند، بهتر است از همه آنچه (نور) آفتاب بر
آن بتابد.
715 - لمولود، يولد فى اءمتى خير مما طلعت عليه الشمس .
- مولودى كه در امت من متولد شود بهتر است از هر آنچه خورشيد بر آن بتابد.
716 - لو وزن ايمان على بايمان اءهل الاءرض ، لرجح ايمان على
.(642)
- اگر ايمان على با ايمان همه ساكنان زمين سنجيده شود، ايمان على برترى مى يابد.
717 - لمبارزة على لعمر و بن عبدود يوم الخندق اءفضل من
عبادة اءمتى الى يوم القيامة .
- پيكار على با عمروبن عبدود، در روز (جنگ ) خندق بهتر از عبادت امت من تا روز
قيامت است .
718 - لو كان هذا المومن فى حجر فارة ، لقيض الله له فيه من
يؤ ذيه .
- اگر مومن در سوراخ موشى باشد، خداى تعالى كسى را در آنجا مقدر مى كند كه او را
آزار دهد.
تعليق :
قال النبى (صلى الله عليه و آله ): الدنيا سجن المومن و جنة
الكافر.
و قال : لو كان المومن فى حجر فارة ، لقيض الله فيه من يوذيه .
يعنى : دنيا زندان مومن و بهشت كافر است . و فرمود: اگر مومن در لانه موش (هم
پنهان ) شود، خداوند كسى را در آنجا مقدر مى كند كه او را اذيت و آزار مى دهد.
و روى عن النبى (صلى الله عليه و آله ) انه قال : لا يكون فى
الدنيا مومن الا، و له جار يؤ ذيه .
يعنى : مومنى در دنيا نباشد، مگر اينكه او همسايه اى دارد كه او را مى آزارد.
و قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): ما كان و لا يكون و
لا هو كائن ، نبى ، و لا مؤ من ، الا و له قرابة يؤ ذيه ، اءو جار يؤ ذيه .(643
)
يعنى : نبوده و نباشد و شدنى نيست ، پيامبرى و نه مومنى جز اينكه خويش و نزديكى و
يا همسايه و قرينى دارد كه او را رنج و آزار مى دهد.
719 - لكل شيى ء زينة و زينة الاسلام ، الصلوات الخمس .
- هر چيزى زينت و آرايشى دارد و زينت اسلام نمازهاى پنجگانه است .
720 - لكل شيى ء دواء و دواء الذنب الاستغفار.
- هر چيزى دارو و درمانى دارد و داروى گناه استغفار است .
721 - لو اءن المومن خرج من الدنيا و عليه ذنوب اءهل الاءرض
، لكان الموت كفارة لتلك الذنوب .
- اگر مومن از دنيا برود، در حاليكه گناهان اهل زمين در او باشد، جان كندن او در
موقع مرگ ، كفاره همه آن گناهان مى شود.
722 - ليس للومن من عمله الا مانواه .
- مومن از عمل خود به جز نيتى كه براى آن عمل در دل كرده بهره اى ندارد.
تعليق :
و قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): ان الله لا ينظر
الى صوركم و اءعمالكم و انما ينظر الى قلوبكم .(644)
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: بدرستى كه خداى تبارك و تعالى به صورتهاى
(ظاهر) شما و عمل هاى شما نمى نگرد ولكن به دلهاى شما مى نگرد.
و عنه (عليه السلام ): بحسب نياتكم تؤ جرون على اءعمالكم ،
بقدر اءعمالكم يرفع ثوابكم .(645)
به اندازه نيت هاى قلبيتان بر اعمالتان پاداش مى يابيد و به قدر عملهاتان اجر و
مزدتان بالا مى رود.
قال على (عليه السلام ): اءلاءعمال ثمار النيات .(646)
فرمود: عملها ثمره و (نتيجه ) نيت ها است .
روايت است كه : حضرت موسى (عليه السلام ) مردى را ديد كه دست به دعا برداشته و تضرع
و استغاثه مى كند، حضرت موسى (عليه السلام ) عرض كرد: الهى ؛ اگر حاجت و درخواست او
بدست من بودى حاجت او را برآورده مى كردم ، وحى آمد: اى موسى ؛ اين مرد مالك
گوسفندان زيادى است و دل او همواره در خيال گوسفندانش مى باشد، من مستجاب نمى كنم
دعاى كسى را كه چشم و زبان او به درگاه من است و قلب او با من نيست ، موسى (عليه
السلام ) قضيه را به آن مرد حالى نمود، فورا قلب خود را متوجه درگاه عالم پناه خدا
نمود، و درخواست خود را نايل شد.(647)
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله ): القصد الى الله
بالقلوب ، اءبلغ من اتعاب الجوارح بالاءعمال .(648)
يعنى : رو كردن به خدايتعالى با دلها، رساتر و كاملتر است از به رنج انداختن اعضاى
(بدن ) با اعمال .
قال الصادق (عليه السلام ): ما ضعف بدن عما قويت عليه النية
.(649)
هيچ بدنى از (عمل به ) آنچه كه نيت در آن قوى باشد ناتوان نيست .
بيت :
آدمى را قوت دست از دل است |
|
هر كه او را دل قوى بازو قويست |
عن ابى عبدالله (عليه السلام )، قال : انما قدرالله عون
العباد على قدر نياتهم ، فمن صحت نيته ، تم عون الله له و من قصرت نيته ، قصر عنه
العون بقدر الذى قصر.(650)
يعنى خدايتعالى يارى و كمك بندگان را بقدر نيتهايشان مقدر مى سازد، پس هر كس نيت
او صحيح و كامل باشد، يارى خدا بر او تمام و كمال مى شود، و كسى كه نيت او كوتاه و
ناقص باشد يارى و كمك بر او بقدر ضعف و كوتاهى نيت خواهد بود.
723 - ليس لله شريك .
- براى خدا شريكى نيست .
724 - لو راءى العبد اءجله و سرعته ، لاءبغض الاءمل و طلب
الدنيا.
- اگر بنده اجل (و مرگ ) خود و سرعت و شتاب آن را مى ديد آرزومندى و دنياطلبى را
دشمن مى داشت .
تعليق :
حكمت :
سيل ما را مى برد برگشت نيست |
|
جاى ما درياست كوه و دشت نيست |
در حديث آمده : طول الاءمل ينسى الاخرة .(651)
آرزوى دراز، موجب فراموشى آخرت است .
على (عليه السلام ) فرمود: و لولا الاءمل ، علم الانسان حساب
ما هو فيه ولو علم حساب ما هو فيه مات خفاتا من الهول و الوجل .(652)
اگر آرزو نبود، انسان متوجه حساب امور خود مى شد، و اگر حساب امورش را مى فهميد
از ترس و وحشت به ناگهان قالب تهى مى كرد و مى مرد.
قال (صلى الله عليه و آله ): الاءمل رحمة لاءمتى و لولا
الاءمل ، ما رضعت والدة ولدها و لا غرس غارس شجرا.(653)
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) فرمود: اميد و آرزو براى امت من رحمت است و اگر
اميد نباشد، هيچ مادرى فرزندش را شير نمى دهد، و هيچ باغبانى درختى نمى كارد.
گفته اند: حضرت عيسى (عليه السلام )، پيرمرد سالخورده اى را ديد كه در مزرعه خود
بيل مى زند، گفت : خدايا اميد و آرزو را از دل اين مرد بگير، ناگاه ديد كه آن پير
مرد، بيل را به زمين انداخت روى زمين دراز كشيد، عرض كرد: خدايا آرزو را بر دل او
برگردان ، آنگاه ديد كه پير مرد بلند شد و بار ديگر بيل بدست گرفت و مشغول كار شد.
از او پرسيد: اى مرد چرا اينكار را كردى ؟ گفت : يكدفعه به فكرم رسيد كه من در اين
سن و سال پيرى ، براى چه كار مى كنم ، بزودى كه خواهم مرد. وقتى كه دراز كشيدم ،
دفعتا به فكرم رسيد كه شايد بيشتر عمر كردم ، آنگاه محتاج ديگران مى شوم ، دوباره
برخاستم و كار خود را از سر گرفتم .
قال النبى (صلى الله عليه و آله ): اعمل لدنياك كانك تعيش
اءبدا، و اعمل لاخرتك كانك تموت غدا.(654)
پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمود: براى دنياى خود چنان كار كن كه گويا
هميشه زنده خواهى ماند و براى آخرت خود چنان تلاش كن كه گويا فردا خواهى مرد.
عن على (عليه السلام ) فى قول الله : و لا تنس نصيبك من
الدنيا. قال : لا تنس صحتك و قوتك و فراغك و شبابك و نشاطك و غناك و اءن تطلب به
الاخرة .(655)
درباره كلام خدا (در قرآن ) كه مى فرمايد: ((نصيب خود را از
دنيا فراموش مكن )) على (عليه السلام ) فرمود: تندرستى ،
نيرومندى ، استراحت ، جوانى ، نشاط و توانگرى خودت را فراموش نكن تا اينكه با
(استفاده از) آنها كسب آخرت كنى .
سئل اميرالمومنين (عليه السلام ) عن العلم ، فقال اءربع
كلمات اءن تعبد الله بقدر حاجتك اليه و اءن تعصيه بقدر صبرك على النار و اءن تعمل
لدنياك بقدر عمرك فيها و اءن تعمل لاخرتك بقدر بقائك فيها.(656)