تاريخ : 8/4/58
بـــيـــانـــات امـــام خـــمــيـنـى در جـمع گروهى از
كاركنان وزارت كشاورزى عازم كشور
اتحادجماهير شوروى
بسم الله الرحمن الرحيم
در برخورد با گروه هاى ديگرى كه راجع به ايران مى خواهيد بحث بكنيد، شما خودتان
نهضت را مى دانيد چه بوده است و براى چه بوده است و مقصد آخرى چيست . ايران بعد از
آن زحـمـت هـا و مرارت و اختناق ها و چپاولگرى ها و اينها، به جان آمد ملت ايران و
قيام كرد. و صـرف قـيـام ، مـا را بـه جـائى نـمـى رساند، بلكه قيام چون اسلامى بود
و جوان هاى ما بـراى اسـلام كـوشـش كـردنـد و همه مقصدشان اسلام بود و از جان گذشته
بودند براى اسـلام ، از ايـن جـهـت ، بـا وحدت كلمه و با اتكاء به اسلام اين نهضت
پيشرفت كرد و اميد اسـت كـه ايـن نـهـضت باز باقى بماند و وحدت كلمه باقى بماند و
پيش برود نهضت تا آخر شما در آنجا بايد اين چيزى كه علت پيش آمدن اين نهضت بود، چون
در خارج حتى حالا هـم بـاز در روزنـامـه هـائى كه اجير هستند از طرفش يا خود آن مرد
يا كسانى كه هوادار او هـسـتـنـد باز هم براى او توصيف مى كنند كه : اين مى خواست
مملكت را پيش ببرد، شما به گـروه هـائى كه بر مى خوريد، توضيح بدهيد كه اين با اسم
پيشرفت ، با اسم تمدن بـزرگ و دروازه تـمـدن بـزرگ هـمـه چـيـز ايـران را بـه بـاد
داد و نـگذاشت حتى دانشگاه آنـطـورى كه بايد رشد بكند، رشد بكند و اقتصاد ما را
بكلى به هم زد و همه چيز ايران را وابـسـته به اجانب كرد، همه چيز مردم ايران به
باد رفت و خسته شدند مردم از اين جهت قـيـام كردند و اين نهضت را بپا داشتند و اين
دست رابريدند و قطع كردند از كشورشان و حـالا هـم نـه ايـن اسـت كـه بـه مـقـصـد
رسـيـدنـد، مـقـصـد ايـن اسـت كـه يـك حـكـومـت عـدل يك حكومتى كه وابسته به هيچ
جناحى نباشد، يك كشورى كه هيچ يك از جناح نتوانند در او دخـالت بكنند، به يك كشور
اسلامى كه مبنى بر احكام اسلام باشد، كه احكام اسلام هـمـه اش عـدالت اسـت ، يـك
هـمچو آرزوئى هست و اگر چنانچه بگذارند اين دست هاى پليد وابـسـتـه به خارجى ها،
اين كار انجام مى گيرد و ما اميدواريم كه اين توطئه هائى هم كه الان در ايران است و
به صورت هاى مختلف توطئه هست ، اميدواريم كه با همت همه جوان ها و همه جناح ها
اينها هم از بين برود. در هر صورت معرفى اينكه وظيفه اى كه گفتيد راجع به آن اصل ،
معرفى اينكه براى چه مردم قيام كردند و چه شد علت قيام آنها و مقصد آنها چه هست ،
اينها را البته آنقدرى كه شما مى توانيد، آنجا براى آنها توضيح بدهيد. و اما
بـرخـورد بـا همه گروه ها برخورد سالم بايد باشد يعنى اسلام همين طور است كه حتى
بـا دشـمـن هـا هـم بـا مسالمت رفتار مى كند مگر آنكه توطئه بر ضد مصالح يك كشورى ،
مصالح اسلام توطئه بكند، آنجاست
كـه با شدت عمل مى كند. لكن همه بشر را اسلام مى خواهد كه سعادتمند باشند و با همه
هم معاشرت صحيح ، برخورد صحيح ، برخورد دوستانه بايد باشد، حتى آنهائى هم كه هيچ
اعتقادى به اسلام ندارند برخورد، برخورد دوستانه باشد.
و امـا آن مـطـلب سـومـتـان : در مـيـزى كـه مـشـروب مـحـرم اسـت ، مثل مسكرات ، سر
آ ن ميز نشستن ، به حسب اسلام حرام است . حتى كسى كه هيچ مشروبات هم نمى خورد و سر
يك ميزى اگر يك ظرف مسكر باشد، سر آن ميز حرام است بنشيند. اين حكم خداست و ديگر
البته استعمالش ديگر معلوم است . بنابراين ، البته وقتى كه شما آنجا بـرويـد، بـه
شـمـا احـتـرام مـى كـنـند، چيزى را كه بخواهيد، مى كنند. بگوئيد ميزتان را
عـليـحـده كـنـنـد و جـلوتـر بـگـوئيـد. (سـؤ ال : مـمـكـن اسـت عـوامل شوروى به يك
حالت كوچكى بگيرند) جواب امام : گمان ندارم كه آنها حالا شما را كـوچـك نـگـاه
كـنـنـد، آنـوقتى !!! كه !!! شما را كوچك نگاه مى كردند كه مى ديدند كه آن شـخـصـى
كه خودش را شخص اول مملكت مى دانست ، براى آنها آنقدر خضوع مى كرد كه من اين را
يادم نمى رود كه جانسون بود و شاه رفته بود آنجا در عكس هم آنجا در روزنامه ها
منتشر شد كه اين ياد من نمى رود از ناراحتى كه آنوقت پيدا كردم ، آن مرد، جانسون
ايستاده بـود آنـجـا عـيـنـكش را برداشته بود و به دستش گرفته بود و چپ به آن طرف
نگاه مى كرد، اين شخص ، آن سر، همان آنجائى كه جاى نشيمن خودش بود، محمدرضا جلو او
ايستاده بـود مـثل اينكه يك بچه مكتبى پهلوى استاد ايستاده بود. وقتى مى ديدند آنها
كه شخصى كه حالا دارد حكومت مى كند به يك جمعيتى اينطور است وضعش ، نسبت به آحاد
مملكت هم آنها نظرشان آنطور مى شد اما وقتى كه حالا ديدند كه يك مملكتى است كه مشتش
را گره كرد و هـمه را بيرون كرده ، الان نظر همه نسبت به شماها منقلب شده است .
خودتان را بايد حفظ كـنـيـد، خـودتـان را بـراى ايـنكه اينقدر تبليغات بر ضد خود
شماها شده است كه ماها را، بـاطنمان را متحول كردند به يك چيز ديگر از آن شخصيتى كه
انسان بايد داشته باشد، اينقدر اينها تبليغات كردند كه شخصيت را از ما گرفتند كه ما
الان هم تا صحبت مى شود انگلستان ، امريكا، همه اين خيابان هاى ما را به اسم اينها
گذاشته بودند. ميدان ها را به اسـم ايـنـهـا گذاشته بودند و هكذا همه چيز. حالا شما
آن نيستيد و مملكت ايران هم آن نيست . شـمـا از قـرارى كه از خارج مى آيند، مى
گويند كه شما نمى دانيد خارج نسبت به ايران چه نگاه مى كند. خود ايران باز عظمت اين
نهضت را درست ادراك نكرده است . عظمت اين نهضت در خـارج بـيـشـتـر از ايـن مسائل
است . الان هم اينهائى كه از طرف شوروى مى آيند اينجا، گاهى آن سفيرشان مى آيد
اينجا، معلوم است كه نظرشان به اينجا آن نظرها ديگر نيست و بـنابراين شما خودتان را
يك ملت غالب بدانيد و اشخاص كه غلبه كرديد ديگر، و به اسم غلبه برويد در آنجا ابدا
از آنها هيچ باكى نداشته باشيد و به اسم يك ملت غالب برويد در آنجا، نه مثل سابق كه
يك ملت ضعيف بود، يك ملت قوى كه هم شوروى را كنار گذاشت و هم آمريكا را و هم
انگلستان و هم همه را، بنابراين هيچ به شما نگاه كوچكى نمى كـنـنـد مـگـر ايـنـكـه
خـودتـان كـوچـك كـنـيـد خودتان را و خودتان نكنيد اين كار را. خداوند انشاءالله
همه شما را تاءييد كند و توفيق بدهد. انسان باشيد و با سلامتى برويد و با پيروزى
برگرديد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ :9/4/58
پيام امام خمينى به مناسبت روز پاسدار
بسم الله الرحمن الرحيم
روز مبارك سوم شعبان المعظم را كه روز طليعه پاسدار و پاسدارى از مكتب مترقى اسلام
اسـت بـه عـمـوم هـم ميهنان و بخصوص پاسداران انقلاب اسلامى تبريكات عرض و بحق
بـايـد ايـن روز معظم را روز پاسدار بناميم . روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن
كريم و اسلام عزيز است ، پاسدارى كه هر چه داشت ، در راه هدف اهداء كرد و اسلام
عزيز را از پرتگاه انحراف رژيم طاغوت بنى اميه نجات داد. رژيم منحط بنى اميه مى رفت
تا اسـلام را رژيم طاغوتى و بنيانگذار اسلام را برخلاف آنچه بوده معرفى كند، معاويه
و فـرزنـد سـتـمـكارش به اسم خليفه رسول الله با اسلام آن كرد كه چنگيز با ايران ،
و اسـاس مـكـتـب وحـى را تـبـديـل بـه رژيـم شـيـطانى نمود. اگر فداكارى پاسداران
عظيم الشاءن اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران و اصحاب فداكار او نبود، اسلام در
خفقان رژيـم بـنـى امـيـه و رژيم ظالمانه آن وارونه مى شد و زحمات نبى اكرم (ص ) و
اصحاب فداكارش به هدر مى رفت .
هـان اى پـاسـداران عـصـر حـاضـر و انـقلاب اسلامى ! به امام امت و پاسدار قرآن
كريم و اسـلام عـزيـز اقـتـداء نموده حق پاسدارى از انقلاب اسلامى را به خوبى ادا
كنيد و از اين منصب بزرگ كه منصب انبياء عظام و اولياء خداوند تعالى است به خوبى
حفاظت كنيد. نكند خـداى نـخـواسته كارى كنيد كه مقام پاسدارى لكه دار شود و مبادا
در لباس پاسدارى از شـمـا عـمـلى صـادر شـود كه موجب سرشكستگى اسلام باشد و خداى
نخواسته گفته شود پـاسـداران اسـلام چـون مـاءمـوران سـازمان هستند. اكيدا از شما
جوانان عزيز خواستارم كه عـنـاصـر نـاپاك را از خود دور كنيد و عمل خلاف يك نفر
ممكن است گروهى را بدنام كند. ما امـروز مـواجـه هـسـتيم با گروه هائى كه در كمين
نشسته اند و مى خواهند اسلام را و انقلاب شـكـوهـمـنـد اسـلام را بـر خلاف آنچه هست
معرفى كنند و به قشرهاى مختلف اسلامى خرده گـيـرنـد و آنـچـه در افراد غير مسؤ ول
مى گذرد به حساب نهضت و اسلام بياورند، لهذا لازم اسـت عـلمـاى اعـلام كـه
راهـنـماى جامعه هستند و كميته ها و دادگاه ها و پاسداران انقلاب كـوشـش كنند و
نگذارند كسانى از روى شيطنت و توطئه يا از روى جهالت يا بى اطلاعى از مـبـانـى
اسـلام رفـتـارى كـنـند كه نهضت پاك اسلامى را واژگونه و مكتب مقدس اسلام و جمهورى
اسلامى را لكه دار كنند. من از تمام گروه هاى مذكور مى خواهم كه به دولت موقت
اسلامى كمك كنند و دخالت هاى
مـسـتـقـيـم در امـور دولتـى و در عـزل و نـصب ماءموران نكنند، دخالت هائى كه موجب
تضعيف دولت اسلامى مى شود بر خلاف رضاى خداست و بايد از آن احتراز شود.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 10/4/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات (تلفن
بين شهرى )
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن سـلامـت و تـوفـيـق هـمه آقايان را از خدا مى خواهم و آن چيزى كه از حالا به
بعد تكليف مـاست ، مهم اين است كه انسان در آنوقتى كه وقت كار است تكليفش را بداند.
شما مى دانيد كـه اين مملكت احتياج به كار دارد، احتياج به بازسازى دارد و رژيم
سابق همه چيز ايران را فاسد كرد، از بين برد و الان به قوه هاى شما جوان هاى برومند
احتياج است .
خـدمـت بـه هـر كـشـورى ايـن اسـت كـه آن كـسـى كـه مـشـغول يك خدمتى است آن خدمت
را خوب عـمـل كند. شما نمى توانيد كه كارى كه ارتش مى كند، بكنيد. ارتش هم نمى
تواند كارى كـه شـمـا مـى كـنـيـد بـكـنـد لكـن هـر دو جـمـعـيـت مـى تـوانـد آن
كـارى را كـه به خود شما مـحـول اسـت خـوب انجام بدهيد. اگر همه اجزاء اين مملكت يا
هر مملكت ديگرى كارى كه به آنـهـا مـحـول اسـت خـوب انـجام بدهند مملكت آباد مى
شود. كشاورز، كشاورزى را خوب انجام بدهد كسانى كه در كارخانجات هستند كار آنجا را
خوب انجام بدهند، كسانى كه در ادارات هـسـتـند در ادارات كار را خوب انجام بدهند،
كسانى كه در وزارتخانه ها هستند آنجاها خوب انـجـام بـدهـنـد. الان شـنيده مى شود
كه كارمندهاى دولتى كم كارى مى كنند، بلكه گاهى گفته مى شود كه اصلا كار نمى كنند
خيلى هايشان ، اين بر خلاف مسير يك ملتى است كه الان بـايـد ايـن مـملكت را بسازد.
در زمانى كه آنها بودند اگر كم كارى يا بيكارى بود، خوب ، مى گفتيد كه براى چه ما
كار بكنيم اجنبى منافع ببرد. اما امروز كه اينطور نيست ، امـروز دسـت اجـنـبـى
كـوتـاه اسـت الحـمـدلله ، دسـت ايـن چـپـاولچـى هـائى هـم كـه از داخـل بـودنـد،
ايـنـهـا هـم دسـتـشـان كـوتـاه اسـت . امـروز يـك مـمـلكـتـى اسـت مال خودتان و
همانطورى كه هر نفرى نسبت به عائله خودش موظف مى داند اخلاقا خودش را، شـرعـا خـودش
را بـه ايـنـكـه اداره كـنـد آن زنـدگـى داخـلى خـودش را و از روى اخـلاص عـمـل مى
كند، الان مملكت از خود شما شده است و به منزله عائله شما هست جمعيت مملكت ، بايد
با محبت و با اخلاص كار بكنيد تا اينكه اين آشفتگى انشاءالله ترميم بشود.
و آن تـحـولى كـه در حـال نـهـضـت ، در آنـوقـتـى كـه مـشـغـول بـه انـقـلاب
بـودنـد و مـشـغـول بـه اقـدام بـودنـد، يـك تـحـول روحـى پـيـدا شـده بـود از
بـراى هـمـه قـشـرهـا كـه آن تـحـول خـيـلى اهـمـيـت داشـت و بـه نـظـر مـن آن
تـحـول روحـى كـه بـراى مـلت حـاصـل شد از آن تحولى كه ايجاد كردند و رژيم را بيرون
كردند، آن اهميتش بيشتر است براى اينكه آن يك تحول معنوى بود، مردم همه نسبت به هم
محبت مى كردند. از
قـرارى كـه بـه من كرارا اطلاع داده اند اينكه وقتى كه آن اشخاص مى آمدند توى
خيابان تظاهر مى كردند، از خانه ها به آنها همراهى مى شد و خود آنها، كسى مى گفت كه
من ديدم كه يك ساندويج را وقتى كه دست يك كسى مى رسيد تكه تكه مى كرد و به رفقائى
كه ، بـه اين اشخاصى كه اين بين بودند مى داد، يك حس تعاونى در مردم پيدا شده بود
كه ايـن حـسـن تعاون مورد نظر خدا بود و خداى تبارك و تعالى به اين ملت مرحمت فرمود
كه يـك مـلتـى كـه دسـت خالى بود، بر يك قدرتى كه همه چيز داشت غلبه كرد. اين نبود
الا اينكه اين ملت يك روح تعاون پيدا كرده بود، يك ايمان پيدا كرده بود. اين ايمان
بود كه شـمـا را پـيروز كرد. الان بايد شما همين نهضت را حفظ كنيد به اينكه هم
اختلافات نباشد بين قشرهاى مختلف كه مع الاسف تازگى هى كم كم دارد يك اختلافاتى
پيدا مى شود و هم آن جـهـت اخـلاصـش ، جـهت اسلاميتش محفوظ باشد، جهت ايمانش محفوظ
باشد كه با اخلاص و ايـمان كار بكنيد. همانطورى كه با اخلاص و ايمان ، شمااين سد را
شكستيد، با اخلاص و ايمان جاى او را پر كنيد و سازندگى كنيد و من اميدوارم كه خداى
تبارك و تعالى به همه شـمـا سـعـادت عنايت كند و مملكتتان را يك مملكت مستقلى كه
هيچ كسى در آن تصرف نداشته بـاشـد و نـتـوانـد تـصرف بكند انشاالله نصيب ما يك
همچنين استقلالى بشود. خداوند همه شما را حفظ كند. موفق باشيد انشاء الله .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 10/4/58
بـيـانـات امـام خـمـيـنـيـى در جـمع هياءت شركت كننده
در سمينار محاسبات وزارت دارايى
درس عبرت از سرانجام فلاكت بار حكام ظلم و جور و غير مردمى
بسم الله الرحمن الرحيم
تاريخ و آنچه كه به ملت ها مى گذرد اين بايد عبرت باشد براى مردم ، از جمله تاريخ
عصر حاضر ببينيم كه چه شد كه يك چنين قدرتى از بين رفت ، دولت ها ببينند كه براى
چـه ايـنطور منهدم شد يك چنين قدرتى و اجزاء دولتى ، ادارات ببينند كه چه شد قضيه و
مـوجـب عـبـرت هـمـه بـاشـد. هـر دولتـى كـه مـتـكـى بـر مـلت نـبـاشـد بـلكـه
مـقـابـل ملت بايستد، اين عاقبتش ، ولو يك قدرى هم طولانى باشد، عاقبتش به همين
عاقبتى كـه ايـن پـدر و پـسـر مـنتهى شدند، منتهى خواهد شد. رضاخان كارى كرد كه بين
ملت هيچ پـايـگـاهـى نـداشـت و مـن شـاهـد قضيه بودم كه متفقين كه به ايران رو
آوردند و ايران را گـرفـتند و همه چيز ايرانى ها در معرض خطر بود، وقتى كه نتيجه
اين شد كه رضاخان رفـت شـادى كـردنـد، مردم . من به اين پسر نادانش گفتم كه تو نكن
كارى كه همانطورى كه پدرت رفت و شادى كردند براى رفتن تو هم شادى بكنند و نشنيد و
ديديد كه براى رفتن اين بيشتر شادى كردند و حق هم همين بود، چرا؟ براى اينكه بين
مردم پايگاه نداشت . اساس اين بود كه يك دولتى كه خيانتكار است ، اين نمى تواند با
مردم بسازد و براى خيانتكارى كه دارد و چپاولگرى كه مى كند و وابستگى به بيگانگان
كه دارد، اين هميشه از خـودش مـى ترسد. يك دولت هميشه نگران است كه مبادا اين خيانت
ها كه كرده است ، ملت جـبـران بـكـنـد و مـلت تلافى كند. از اين جهت اينها مجبورند
به اينكه با ملت به فشار و ارعـاب عـمـل كنند و لهذا هر روز كه مى گذرد فشار آنها
زيادتر مى شود، تنفر ملت هم از ايـن طـرف زيـادتـر. در ايـن پـنجاه و چند سال ،
اينها هر روز فشارشان زيادتر شد و هر روز ملت از آنها تنفرش زياد شد تا رسيد به
آنجائى ديديد كه تمام ملت ، نه يك قشر، دو قـشـر، هـمـه مـلت يـكـدفـعـه از او رو
بـرگرداندند و چون هيچ بين مردم پايگاه نداشت نـتوانست ، نه خودش توانست و نه قدرت
هاى بزرگ توانستند او را نگه دارند. وقتى يك مـلت يـك چـيـزى را خـواسـت ، نـمـى
شـود خـلافـش را كـسـى عـمـل بـكـنـد و ملت ما همه با هم خواستند كه رژيم طاغوتى
نباشد و لهذا كوشش هايى كه دولت هـاى بـزرگ و ابـرقـدرت هـا هـم كـردنـد بـراى
نـگـه داشتن او به جايى نرسيد و نـتـوانـسـتند نگهش دارند. اين بايد يك سرمشقى براى
دولت ها باشد، دولت هايى كه در عـالم هـستند كه ببينند كه چه شد كه يك چنين قدرت
بزرگى كه همه قدرت ها هم دنبالش بودند، همه هم از او پشتيبانى مى كردند، نه فقط
ابرقدرت هاى كوچكتر هم ، اينها هم از او پشتيبانى
مـى كـردنـد و مـى شود گفت كه همه قدرت هاى شيطانى جمع شده بودند با هم كه اين را
حفظش كنند و نتوانستند. اين بايد يك سرمشقى باشد از براى دولت ها كه وظيفه خودشان
را بـدانـنـد. چـه دولت هـايـى كـه بـعـدهـا در ايـران تـشكيل مى شود و اميد است كه
دولت اسلامى !!! انسانى و چه دولت هايى كه در خارج اين مملكت هستند، اين بايد يك
سرمشقى براى آنها باشد كه با ملت چه بكنند، چه جور رفتار بكنند. اگر با ملت اينها
رفتار خوب كرده بودند، همه قدرت ها مى خواستند اخراجش كنند نـمـى توانستند. اگر ملت
پشتبيان او بود و مردم مى خواستند او را، فرض كنيد كه دولت هـاى بـزرگ مـى
خـواسـتـنـد او را بـيـرونـش كـنـنـد، قدرت ملت او را نگهش مى داشت ، نمى
تـوانـسـتند كارى با او بكنند. چنانكه عكسش هم همين طور بود كه همه خواستند باشد،
ملت گـفت نه ، تمام شد. ملت ها و دولت ها بايد با هم تفاهم داشته باشند يعنى دولت
جورى باشد، ارتش جورى باشد، شهربانى جورى باشد، ژاندارمرى جورى باشد كه مردم به
آنها محبت داشته باشند، احساس دوستى و محبت بكنند نه اينكه وقتى كه شهربانى بيايد
يـا مـامـور شـهـربـانى بيايد توى بازار، مردم از او بترسند و از او تنفر داشته
باشند چـنـانـكه در اين نقاط اينطور بود بلكه در طول سلطنت اينطور بوده است . در
سلطنتى كه (يعنى در حكومتى كه ، سلطنت كه نبايد گفت ) در حكومتى كه در اسلام هست
اينطور است كه آن كه راءس است با آن كه در لشگر واقع شده است و در ارتش واقع شده
است و آن كه در ادارات واقـع شـده ، هـمه اينها با ساير ملت فرقى ندارند كه از هم
جدا باشند، همين ملت هستند كه يك مقدارى از آنها ارتش شده و يك چند تا از آنها هم
حكومت را اداره مى كنند و اينها. و وقـتـى كـه رئيـسـشـان بـيايد توى جمعيت ، هيچ
باكى از اين ندارد كه مردم با او چه مى كـنـنـد، هـيچ ، براى اينكه با آنها خوبى
كرده است ، وقتى خوبى كرد مردم هم با او خوب هستند. شما ديديد كه يك روز نمى توانست
، يك ساعت نمى توانست محمدرضا بيايد توى مـردم ، اگـر مـى خـواسـت از ايـن
خـيـابـان عـبـور كـنـد، قـبـل از ايـنـكـه بـيائيد از اين عبور كند آنطور كه مى
گفتند تمام منازلى كه در سر راه او بـود كـنـتـرل مـى شـد، سـازمـان امـنـيـت مـى
فـرسـتـاد تـمـام ايـنـجـاهـا را مـى گـرفـتـند و كنترل مى كردند، براى چه ؟ براى
اينكه خوف اين را داشتند كه از اينجاها يك كسى سوء قـصـد بـكـنـد كـه حـسـن قـصـد
اسـمـش بود اما يك حكومتى كه براى مردم باشد، مردم او را بـخـواهـنـد ايـن نمى ترسد
از اينكه توى بازار مردم بيايد، توى جمعيت بيايد و با آنها بـنـشيند صحبت كند، هيچ
از اينها باكى ندارد چنانكه صدر اسلام اينطور بوده است كه آن كه راءس هم بوده هم
توى مسجد مى آمده مى نشسته و منبر مى رفته و مى نشسته و با مردم صحبت مى كردند. بلى
، وقتى كه بساط مثل معاويه شد، آنوقت او هم ديگر نمى توانست ، او مـى آمـد نـمـاز،
امـا بـرايـش يـك مـحـفـظـهـاى درسـت كـردنـد و درش را قفل مى كردند كه او توى آنجا
نماز مى خواند و مردم بيرون به او اقتدا مى كردند و با او نماز مى خواندند يعنى
آنهايى كه بايد با او نماز بخوانند، او نمى توانست بيايد توى صـفوف بايستد، او را
قواى انتظامى مى آوردند و مى كردندش توى آن سوراخ و در آن را مى بستند. آنجا در
بسته نماز مى خواند و بعد هم مى آمدند در را باز مى كردند و با قواى انـتـظـامـى
مـى رفـت ، بـراى ايـنـكـه پـايـگـاه نـداشـت در بـيـن مـردم امـا آن كـه حـكـومـت
عدل مى كرد آن توى مردم بود و با هم بودند و !!! عرض بكنم كه !!! رفاقت داشتند و نه
خوف آنها از او
داشـتـنـد و نـه آنها از او. چرا بايد مردم از ارتش بترسند چرا بايد مردم از قواى
انتظامى بترسند؟ از ژاندارمرى بترسند؟ از شهربانى بترسند؟ خوب ، اينها بر حسب قاعده
بايد شهربانى بايد شهر را حفظ كند، بايد مردم او را اينطور ببينند كه حافظ جانشان
هست ، نـه دشـمـن جـانـشـان . ارتـش بـايـد مـمـلكـت را حـفـظ كـنـد نـه ايـنـكـه
مـردم خـيـال كـنـنـد كـه ايـن ارتش مى خواهد با مردم چه بكند و مى خواهد مردم را
اذيت بكند. حكومت اسـلامى كه ما مى خواهيم ، يك چنين چيزى ما مى خواهيم كه آن كسى
كه در راءس است ، او هم با مردم رفيق باشد و بنشيند و خودش را نگيرد، در بين مردم
بنشيند با آنها صحبت بكند، هـر كـس حـاجـتـى دارد بـه او بگويد، وقت داشته باشد با
او صحبت بكند، آن هم كه رئيس ارتـش اسـت و آن هـم كـه رئيـس شهربانى است و آن هم كه
رئيس ژاندارمرى است ، آن هم در بـيـن مـردم هـمـانـطـور بـاشد، وارد بشود بين مردم
، نه او از مردم وحشت كند، نه مردم از او وحـشـت بكنند، اين بايد دستور باشد براى
همه حكومت ها و ملت ها. وقتى يك حكومت اينطور شد، ملت دنبالش است ، ملت حافظش است
همانطور كه او حافظ ملت است ، ملت هم حافظ او هستند و ما مى خواهيم يك چنين چيزى
پيدا بشود كه ملت حافظ دولت به همه جهات باشد و دولت هـم حـافـظ منافع ملت به همه
جهات باشد. اگر يك چنين چيزى شد، يك مملكت آرامى است كه هيچ كس هم نمى تواند در آن
تصرف بكند. تا خيانت بزرگان نباشد، دولت هاى خـارج نـمـى تـوانـنـد تصرف بكنند.
خيانت هست كه اسباب اين مى شود كه اينها راهشان را بـاز مـى كـنـنـد، مـسـتشار مى
آورند نمى دانم كارشناس مى آورند، از اين بساطها درست مى كـنـنـد. اين خيانت است كه
راه آنها را باز مى كنند. اگر يك دولت غير خائن باشد، راه باز نـمـى شـود بـر
آنـهـا كه بيايند منافع ما را ببرند و حالائى كه مملكت رسيده به خودمان ببينيم كه
يك مملكت آشفته و از بين رفته و همه چيزش از بين رفته و بايد همه با هم كمك كنند تا
اينكه اصلاح بشود.
تكليف بر كمك و هميارى اقشار براى آباد ساختن خرابى هاى
مملكت
حـالا از ايـن بـه بـعـد تـكـليـف همه ما چيست ؟ تكليف همه ما اين است كه همه كمك
كنيم براى سـاخـتـن ايـن مـمـلكـت ، شـما در هر جا كه هستيد كمك كنيد، ما هم اگر
كارى ازمان برآيد كمك بـكـنـيـم ، كشاورزها هم كمك بكنند، كارگرها هم كمك بكنند،
همه كارمندها هم كمك بكنند، تا كـمـك هـمـه نـبـاشـد نـمـى شـود ايـن خـرابـه را
آبـادش كـرد، كـمـك لازم اسـت . خيال نكند يك كسى كه من يك نفرم ، من يك نفر چه از
من بر مى آيد. هر يك نفرى به اندازه يـك نـفـر از او كار مى آيد به اندازه همان يك
نفر مكلف است كارش را انجام بدهد. الان همه مـا، هـمه قشرهاى اين ملت مكلفند كه
براى اين مملكت كار بكنند تا اينكه با كار، اين مملكت اداره بـشـود، درسـت بـشـود.
مملكت مال خودتان است ، خودتان براى خودتان داريد كار مى كـنـيـد و انـشـاءالله مـن
امـيدوارم كه همه ما به وظائفمان آشنا بشويم و شما كه محلتان هم حساس است ،
انشاءالله وظائفتان را خوب عمل كنيد و اين كم كارى كه گفته مى شود در بين ادارات
هـسـت ، انـشـاءالله نباشد بلكه گفته مى شود گاهى بيكارى هست . امروز كم كارى
مـخـالف با نهضت است ، بايد كار بكنيم همه مان ، بايد براى مملكتمان ، براى كشورمان
كه از خودمان هست الان ، الان كسى در
آن دخـالت نـدارد، البـتـه در بـين اين مملكت اشخاصى الان هستند خائن ، لكن رؤ
وسشان از بـيـن رفـت ، آنـهـايـى كـه سـر بـودنـد از بـيـن رفـتـنـد، ديـگـر هـم
قـابـل عـود نـيـسـت . ايـن حرف هائى كه مى زنند كه نمى دانم در سرحدات فلان آقا
هست و فـلان هـسـت ، ايـنـهـا اصـلا جراءت نمى كنند يك مملكتى كه مجاور اينجا هم
باشد، باشند. ايـنـهـا از ايـن مـمـلكـت هـا فـرار كـردنـد و آن دور دورهـا رفـتـه
انـد. خـيـال نـكـنـيـد اويـسـى مـى تـوانـد در سـرحـدات اينجا باشد يا پاليزبان مى
تواند در سـرحـدات بـاشـد. ايـنـهـا از سـرحدات اينجا همچو مى ترسند كه شيطان از
بسم الله مى تـرسـد. ايـنها فرار كردند پول ها را برداشتند رفتند آن طرف در آمريكا
و آن دور دورها زنـدگـى مـى كـنـنـد. اين حرف ها را هيچ وقت خيال نكنيد كه واقع
بشود. البته شلوغى مى كـنـنـد، الان البـته شلوغى ها هست ، آن هم از يك دسته مفسدى
كه نمى خواهند اين مملكت آباد بـشـود، مى خواهند هميشه آشوب باشد تا استفاده بكنند،
اين هست . البته اين هم انشاءالله بـا عـمـل خـود شما جوان ها و خود شما ملت
انشاءالله اصلاح خواهد شد. خداوند همه تان را حـفـظ كند و همه موفق باشيم و همه
وظيفه شناس باشيم و هر كس در هر عملى مى كند خوب انجام بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 11/4/58
بيانات امام خمينى در ديدار با خواهران دانشجوى دانشگاه
دماوند
گروه بندى ها و مطرح شدن مسائل شخصى بعد از پيروزى نيم رس
انقلاب
بسم الله الرحمن الرحيم
لازمه هر انقلابى !!! كه شايد قابل اجتناب نباشد !!! اين است كه بعد از پيروزى يا
بعد از اعـتـقـاد بـه پـيـروزى ، ايـن مـسـائل شـخـصـى پـيـش مـى آيـد. مـادامـى
كـه در حـال انـقـلاب هـسـت يـك مـلتـى (هـر مـلتـى بـاشـد) در حال انقلاب مسائل
شخصى و مسائل گروهى پيششان مطرح نيست ، همه اجتماعا رو به مقصد مـى رونـد.
چـنـانـچـه در انـقـلاب ايـران مـلاحـظـه كـرديـد كـه هـمـه قـشـرهـاى مـلت مـسـائل
شـخـصـى و مسائل حزبى و گروهى خودشان را كنار گذاشته بودند و رو به يك مـقـصـد مـى
رفـتـنـد، حـتى آن گروه هائى كه موافق با نهضت هم نبودند آنها هم سكوت مى كـردنـد،
طـرح نـمـى كـردنـد مـخـالفـت را بـراى ايـنـكـه مـى ديـدنـد مـقـابـل مـلت نـمـى
تـوانـنـد عـرض وجود بكنند. لكن بعد از اينكه اين پيروزى تا همين حد حـاصـل شـد و
مـردم دريـافـتـند كه حريف را از ميدان بيرون كرده اند، آن هم يك همچو حريف
قـدرتـمـنـدى و ريـشـه دارى كـه رژيـم دو هزار و پانصد ساله بود، بعد كه مردم احساس
پـيـروزى كردند مثل اينكه سى و پنج ميليون جمعيت را از زندان بيرون كرده باشند.
اينها از اخـتـنـاق و از زورها و چپاولگرها و اينها، يكدفعه زدند بيرون و بعد از
اينكه خودشان را پـيـروز ديـدنـد، ايـن مـعـنـائى كـه لازمـه انـقـلاب اسـت در
ايـران هـم حـاصـل شـد و آن ايـنـكـه بـعـد از انـقـلاب تـوجـه مـى شـود بـه خـواست
هاى شخصى . در حـال انـقـلاب اصـلا صـحـبت مسكن هيچ مطرح نبود كه مسكن كى دارد، كى
ندارد حتى آن زاغه نشين ها هم آنطورى كه يك وقت نشان دادند، آنها هم در مصاحبه گفت
يكيشان كه ما صبح كه مـى شـود هـمـه مـان بـا هم مى رويم براى تظاهر. اصلا مطرح
نبود كه كسى مسكن دارد يا نـدارد، كسى فلان احتياج را دارد، فلانكس حقوقش كم است ،
زياد است ، اين حرف ها اصلش در حـال انـقـلاب مـطـرح نـيـسـت و در ايـران هـم
ديـديـد كـه نـبـود. امـا مـع الاسـف در ايـران قـبـل از ايـنكه ما به پيروزى نهائى
برسيم اين پيروزى نيم رس اسباب اين معنا شد كه مـردم ، گـروه هـا مـتوجه به مسائل
شخصيه شدند و توجه به آن نابسامانى هائى كه در رژيـم گـذشته باقى گذاشته بود و آن
گرفتارى هائى كه براى همه قشرها بود و از ارث همان رژيم سابق بود. اين توجه يك جهت
شد كه مردم از آن وحدت كلمه و از آن توجه خاصى كه همه با هم داشتند بيرون آمدند.
گـروه بـنـدى هـاى مختلف منفعت طلبان به منظور ايجاد
اختلاف و فعاليت هاى تخريبى
و يك جهت ديگر كه شايد در خصوص انقلاب ما بود، آن اين است كه آن گروه هائى كه با
جـمهورى اسلامى و با اسلام روى خوشى نداشتند، يا به حسب مكتب انحرافى شان مخالف
بـودنـد و يـا تـرس داشـتـنـد از اسـلام و گـمان هاى باطلى درباره اسلام مى بردند،
اين گـروه هـا هـم شـروع كـردنـد عـرض وجـود كـردن . ايـن عـرض وجود اين گروه هاى
بسيار فراوان كه در روزنامه ها تا صد تا (يك قدرى هم بيشتر يا همان حدود صد تا)
گفته مى شـود كـه تا كنون گروه هاى مختلف تا اينقدر با اسماء مختلف پيدا شده است ،
اين گروه هاى مختلفى كه پيدا شده است به نظر آدم مى آيد كه علاوه بر اينكه يك گروه
هائى با اسـلام مـخـالفـنـد و يـك گـروه هـائى هـم از اسـلام مى ترسند ولو اينكه يك
مكتب مخالفى ندارند، لكن از اسلام ترسيده اند و بى جهت هم ترسيده اند، لكن خوب
ترسيده اند. علاوه بـر ايـن يـك دسـت هـائى زيـر پرده در كار هست براى درست كردن
اين گروه هاى مختلف و ايـجـاد اخـتـلاف كـردن كـه الان در ايـران ايـن عـوامـل
هـسـت . يـكـى احـسـاس پـيـروزى كـه دنـبـال احـسـاس پـيـروزى بـرگـشـت بـه ايـن
اسـت كـه حـال ، ما بعد از پيروزى مى خواهيم ثمراتى داشته باشد و همچو گمان كردند
كه فورا تا پيروز شدند همه چيز درست مى شود، يك مملكتى كه همه چيزش به باد رفته
يكدفعه هـمـه چـيـزش درسـت مـى شـود. ايـن يـك عـامـل بـود يـك عـامـل ديگر هم آن
گروه بندى هائى كه شده است و دست هائى كه در كار است ، آنهائى كه مى خواهند منافع
ماها را ببرند و خوف اين را دارند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند و رژيم جـمـهـورى
اسـلامى درست پا برجا بشود ديگر براى آنها جايى نيست ، آنها شروع كردند بـه ايـجـاد
ايـنطور گروه ها براى ايجاد اختلافات . دستجات مختلفى ، چه باقيمانده آن رژيـم
سـابـق و تـفاله آن و چه آن قدرت هاى بزرگى كه طمع به ايران دارند و باز هم نـمى
توانند دست بردارند و چه اين گروه هائى كه هر كدام براى مقصد خاص خودشان و خـوف از
اسـلام يا مخالفت با اسلام درست شده اند، اينها همه اسباب اين شده است كه الان يـك
اخـتـلافـاتـى در سـطـح كـشـور وجـود دارد و دسـتـجـات مـخـتـلفـى هم فعاليت هاى به
قـول خـودشـان سـيـاسـى دارنـد و يك دسته هائى هم هستند كه اينها فعاليت هاى تخريبى
دارنـد كـه خـرابـكـارى مـى كـنـند. از اين جهت مساءله اى است كه بعد از هر انقلابى
اجتناب نـاپـذير است و در ايران كه يكى از انقلاب هاست ، به واسطه اين جهات مختلفه
و شايد بعضى جهات ديگر، اين اختلافات پيش آمده است .
تكليف بر حفظ نهضت اسلامى و جارى نمودن احكام اسلام
تكليف همه ما، چه شما بانوان محترم و چه ساير ملت ، همه ، بانوان و برادران و
خواهران و همه اين است كه در يك همچو مقطعى كه ما واقع شده ايم از تاريخ كه ما سر
دو راهى الان واقع شده ايم ، دو راهى يكى پيروزى نهائى ، يكى خداى نخواسته شكست و
برگشت به حـال هـاى اول ، تـكـليـف هـمـه ملت اين است كه همانطورى كه اين نهضت را
با وحدت كلمه و وحدت مقصد كه همه مقصدشان اسلام بود، همه با هم فرياد اسلام مى
زدند، حالا هم همان را حـفـظ بـكـنـند، اجتماعات خودشان را حفظ بكنند، مساجد را پر
بكنند از جمعيت ها، جاهايى كه اجتماعات عمومى مى شود، در جاى اجتماعات عمومى
اجـتـمـاع بـكـنـنـد و مطالب را، آن مطالبى كه مقصدشان است و آن اينكه همه احكام
اسلام در ايران جارى بشود، اينها را باز در نظر بگيرند. با اين اجتماعات و با
اينطور گرم نگه داشـتـن نـهـضـت ، ايـن را گـرم نگه دارند تا اين مسائل بعدى كه
بايد بگذرد و اين حكومت انتقالى مبدل به يك حكومت مستقر بشود، مستقل بشود، مجلس
شورا پيدا بشود، رئيس جمهور معلوم بشود تا اينكه بساط آن احزاب ، آنهائى كه مخالفت
هايى با رژيم اسلامى دارند، آنـهـا از بـيـن بـرونـد و انـشـاءالله مـمـلكـتـتـان
را خـودتـان اداره اش بـكـنـيـد و خـودتـان مستقل ، بدون اختناق استقلالش را حفظ
بكنيد و به پيش برويد.
البته ما براى آتيه هم احتياج داريم به مسائلى . ما نبايد همين ، فرض اين بكنيم كه
حالا ما يك جمهورى اسلامى پيدا كرديم (و انشاءالله همه جهاتش هم اميد است كه درست
بشود) ما نـبـايـد قـنـاعت به اين بكنيم كه در عصر خودمان جمهورى اسلامى محقق شده
است ، ما براى عـصـرهـاى بعد بايد حالا فكر بكنيم يعنى ما همانطورى كه خودمان
مقاصدى داريم و روى آن مـقـاصـد ايـن نهضت را كرديم اعقاب ما هم همان مقاصد را
دارند و آنها هم احتياج دارند به ايـنـكـه اجـتـماع داشته باشند، بينش داشته باشند
كه بتوانند اين چيزى را كه شماها به دسـت آورديـد، آنـهـا نـگـهـدارى كـنـنـد و
مـمـلكـتـمـان تـا آخـر يـك مـمـلكـت مـسـتـقـل و يـك مـمـلكـتـى كـه از تـحـت
فـشـار ديـگـران خـارج شـده اسـت و مال خودمان باشد و خودمان اداره اش كنيم .
امـيـدوارم انـشـاءالله كـه خـانـم هـا كـه تـشـريـف آورده انـد ايـنـجـا و خـيـلى
هـم در ايـن مـسـائل سهيم و شريك هستند، در اين نهضت سهيم هستند، شريك هستند بلكه
بايد گفت اينها پـيـشـقـدم هـسـتـند، بايد گفت كه مردها از اينها الهام گرفته اند
در اين نهضت ، انشاءالله خداوند همه تان را تاييد كند، موفق باشيد، سعادتمند باشيد
و مملكت خودتان را خودتان اداره بكنيد و بچه ها را خوب تربيت بكنيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 11/4/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام آذرى قمى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ احمد آذرى دامت افاضاته
با توجه به وضع كنونى زندان هاى تهران و احتياج به تسريع در كار رسيدگى به پـرونده
هاى متهمين ، بدين وسيله جنابعالى به دادستانى دادگاه انقلاب اسلامى تهران و حـومـه
انـتـخـاب و مـنـصـوب مـى شويد. اميد آنكه پيرو اين ماءموريت اقدام به رسيدگى و
تسريع كارها نموده و در هر حال احتياط را مراعات نمائيد. از خداى تعالى موفقيت آن
جناب را خواستارم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 11/4/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان اهواز
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن مـى تـوانـم بـگـويم كه در زمان اين پدر و پسر به بانوان ما بيشتر ظلم شد تا به
سـايـر اقشار. شما شايد اكثرا يادتان نباشد كه در زمان رضاشاه با بانوان چه كردند
ايـنـهـا، چه مصيبت هائى به بار آوردند با اسم اينكه مى خواهيم ايران را نظير اروپا
مثلا بـكـنـيـم ، ايران را متجدد بكنيم ، نصف از جمعيت ايران را مى خواهيم در جامعه
بياوريم . با بـانوان نمى دانيد چه كردند، اينها دو طايفه را در آنوقت از همه بيشتر
بهشان ظلم كردند يكى بانوان بود كه با اين اسم آنقدر ظلم كردند و يكى هم روحانيون
بود. اين دو طايفه را شايد در زمان رضاشاه بيشتر از ساير مردم بهشان تعدى كردند.
بانوان را الزام كردند به اينكه در مجالس كذائى كه داشتند حاضر بشوند. مردها با زن
هـايـشـان ، بـا دخترهايشان در آن مجلس هاى فاسد الزام داشتند كه حاضر بشوند. حتى
در قـم ، در قـم كـه مـركـز روحـانـيـت بـود، در قـم هـم ايـن مسائل بود و در همه
شهرستان ها. اينها نمى خواستند كه به جمعيت ايران يك نيمى افزوده بـشـود، بـراى
ايـنـكـه ايـنها همه جمعيت ايران را مى خواستند كه نباشد آنطورى كه بايد باشند.
اينها نمى خواستند كه بانوان را آزاد كنند، براى اينكه مردها هم در زمان اينها آزاد
نبودند. نه بانوان آزاد بودند نه مردها. آنها آزادى را در چيزهاى ديگر مى ديدند كه
در آن همه اش فـسـاد بـود. آزادى را در ايـن مـى ديدند كه زن ها با مردها توى دريا
لخت بشوند و با هم شـنـا كـنـنـد، در مـراكـز فـحـشـا بـا هـم مـجـتـمـع بـاشـنـد و
بـه قول خودشان آزادانه هر كارى مى خواهند، بكنند. اينها تربيت انسانى را از ايران
بكلى از بين بردند و تربيت هاى غربى ، نه آنهم تربيت هاى صحيح غربى ، تربيت هاى
فاسد غـربـى در بـيـن مـا رواج دادند. و در زمان اين پسر شايد بيشتر معنويات از بين
رفت . در زمان او ظلم شايد ظهورش ، ظاهرش بيشتر بود، بانوان را بيشتر اذيت كردند،
ساير مردم را بيشتر اذيت كردند. ولى در زمان اينها معنويات مملكت را بيشتر از بين
بردند، نگذاشتند كـه يـك رشـد فـكـرى بـكـنند. با اسم تمدن و با اسم تمدن بزرگ اين
مملكت را به هدر دادند، همه چيز اين مملكت را و خصوصا نيروى انسانى را به هدر دادند
و خيانتى كه در اين جهت به مملكت ما كردند بيشتر از خيانتى است كه در اقتصاد كردند،
يا در ارتش كردند، يا در فـرهـنـگ كـردند. نيروى انسانى ما را نگذاشتند رشد بكند،
فرهنگ را نگذاشتند ترقى بكند، نگذاشتند كه جوان هاى ما رشد پيدا بكنند. هر كارى
كردند همه اش
بـر خـلاف مـصـلحـت مـمـلكـت بـود. حـالا هـم كـه رفـته اند اينقدر قرض به بانك ها
باقى گـذاشـتـه انـد كـه دولت مـعـلوم نـيست بتواند از زير اين قرض ها بيرون برود.
همه چيز مملكت ما را بردند و يك مملكت خرابى گذاشتند.
شـمـا بـانوان كه در اين نهضت شركت داشتيد و خداوند شما را حفظ كند، از اين به بعد
هم در ايـن نـهـضـت شركت كنيد و اين نهضت را به پيش ببريد و مهم شما اين است كه
اولادها را خوب تربيت كنيد، بانوان را آنطور اينها مى خواستند باشند كه بچه هايشان
از آنها جدا باشد، بانوان را بكشند به ادارات ، نه براى اينكه اداره درست بشود، يكى
اينكه ادارات را فـاسـد بـكـنـنـد، يـكـى ايـنـكـه بـچـه هـا را از دامـن مـادر
جـدا بـكـنـنـد و بـچـه هـا از اول كه در دامن مادر نباشد عقده پيدا مى كنند و اكثر
مفاسد از اين عقده هائى است كه بچه ها پيدا مى كنند.
شما بچه هاى خودتان را خوب حفظ كنيد، بچه هاى خودتان را خوب تربيت كنيد، اين بچه
هـا هـسـتـند كه كشورى را نجات مى دهند. در دامن شما اينها اسلامى بار بيايند، در
دامن شما ايـنـها با فضيلت بار بيايند، با ايمان بار بيايند تا در اين مملكت
بتوانند خدمت بكنند. خـداونـد هـمـه شما را انشاءالله سعادتمند كند و همه شما را
براى مملكت خودتان مفيد قرار بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 12/4/58
بيانات امام خمينى در ديدار اعضاى هياءت بحرينى و كرد و
پاسداران قائميه
دشمنان در صدد بد جلوه دادن نهضت اسلامى هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
از بـركات اين نهضت يكى اين است كه طوائف مختلفه را زير يك سقف توى يك اطاق كوچك
جمع كرده است ، فارس و كرد و عرب و عجم ، همه برادرها را در يك جا مجتمع كرده است
تا مسائل و مطالبى كه دارند بگويند و ما هم اگر عرائضى داريم به آنها عرض مى كنيم .
آنـچـه كـه الان بـه نـظر من اهميت دارد و اهميت حياتى دارد يعنى حيات اسلام به آن
بستگى دارد ايـن است كه از حالا به بعد ما چه بكنيم ، تكليف حالا را معين كنيم .
آنچه كه گذشت ، گـذشـت و بحمدالله به خير گذشت ، ما چه بكنيم كه از اين به بعد هم
به خير بگذرد، بـه نـفـع اسـلام بـگـذرد. آن كـه الان مـا را تهديد مى كند و موجب
نگرانى است و نگرانيش بيشتر از نگرانى اى است كه سابق داشتيم راجع به مبارزه با
طاغوت اين است كه الان يك قـشـرهـائى هستند، يك اشخاصى در بين ملت هستند كه اينها
مى خواهند اين نهضت اسلامى را بـا ايـنـكـه اسلامى است بد نمايش بدهند، يعنى مكتب
ما را يك طورى نمايش بدهند به دنيا كـه ايـن مـكـتـب اسـلامـى هـم مثل همين مكاتب
ديگر و مثل همين رژيم هاى فاسد ديگر است ، منتها آنـوقـت قدرت دست يك طائفه اى بود
و كارهاى خلاف مى كردند، حالا دست يك طائفه ديگر آمده ولى همان كارها را مى كنند.
مـا اگـر چـنـانـچه در اين مبارزه كه با طاغوت مى كرديم و همه شما جوان هاى عزيز و
همه طـبـقـات مـلت بـا هم مجتمع شدند و به پيش رفتند اگر در آن رژيم ما شكست مى
خورديم ، قـتـل عـام مـى شـديـم چيز مهمى نبود براى اينكه در راه حق بوده است و
مكتب ما محفوظ بود و كـوشـش خـودمان را آنقدرى كه مى توانستيم كرديم منتها زورمان
نرسيد آنها غلبه كردند، چنانچه اولياء حق هم بسياريشان مغلوب شدند لكن مكتب محفوظ
ماند. سيدالشهدا سلام الله عـليـه بـا هـمـه اصحاب و عشيره اش قتل عام شدند، لكن
مكتب شان را جلو بردند. شكست در مـكـتـب نـبـود پـيـشـروى بـود، يـعـنـى بـنـى
امـيـه را تـا ابـد شـكـسـت داد، قـتـل سـيـدالشـهـدا، يـعنى اين اسلامى كه بنى
اميه مى خواست بد نمايش بدهد و با ادعاى خلافت بر خلاف موازين انسانى عمل بكند آن
را، سيدالشهدا سلام الله عليه با نثار خون خـودشـان آن رژيـم را، رژيـم فـاسـد را
شـكـسـت داد و خـود مـقـتـول شد. ما اگر در اين رژيم سابق در اين مبارزه شكست مى
خورديم و آن مكتب مان محفوظ مى ماند، دست نخورده مى ماند و خودمان از بين مى رفتيم
خيلى اهميت نداشت براى
اينكه سيدالشهدا هم كشته شد، اميرالمؤ منين هم در جنگ با معاويه شكست خورد.
امروز هر قدم كجى كه برداشته شود به نام اسلام تمام مى شود
اما حالا سر يك دوراهى واقع شديم اين اهميت دارد. اين دوراهى اين است كه چه بكنيم
كه مكتب مان محفوظ باشد، و چه اعمالى مكتب ما را به باد مى دهد، شما پاسدارهاى عزيز
محترم كه عـلاقـمـنـد هـسـتـيـم مـا هـمـه بـه شـمـا، چـه بـكنيد؟ چه اعمالى از شما
صادر بشود كه اين اعـمـال در ايـن رژيـمـى كـه الان رژيـم اسـلامـى اسـت ، الان
جمهورى اسلامى است ، مملكت ما رژيـمـش الان بـا رفـرانـدم ، جـمهورى اسلامى شده ،
اگر الان يك اعمالى بجا بياوريم ، ارتـكاب يك كارهائى بكنيم كه بر خلاف موازين
شرعيه باشد، بر خلاف موازين عدالت بـاشـد مـثـلا فـرض كـنـيـد كـه جوانى از ما بر
خلاف موازين يك تعدى به غير بكند، يك جوانى كه به عنوان پاسبان اسلام است بريزد در
خانه يك كسى و يك كار زشتى بكند، امـروز ايـن كـار را ديـگـر پـاى ايـن شـخص حساب
نمى كنند مى گويند پاسبان ، پاسدار اسـلام هـم اينطورى است ، در رژيم سابق ساواكى
ها اين كارها را مى كردند، در رژيم حالا هم پاسداران اسلام اين كارها را مى كنند.
اگر به پاى شخص حساب مى شد و مكتب محفوظ مـى مـانـد و نـسـبـت به اسلام نمى دادند
اشكال خيلى نبود. آدم فاسد در عالم خيلى هست ، آدم مـخـالف بـا موازين عمل كن زياد
است ، اما اگر ما خودمان را پاسدار اسلام بدانيم ما كه در لبـاس روحـانـيـت
هـسـتـيـم ، ايـن صف و شما كه پاسداران اسلام هستيد و همه مان انشاءالله پـاسـداران
اسـلام باشيم ، اگر امروز از ما از اين طبقه و از شما و اين طبقه و از آقايان و آن
طبقه اگر امروز يك خلافى صادر بشود، اين اشخاصى كه با قلم هاى زهرآلود چشم ها را
دوخته اند كه يك چيزى پيدا بكنند برايش ، يكى را هزار تا اضافه بكنند و به اسلام
نسبت مى دهند نه به شما نه به من ، اگر يك كارى يك وقتى من كردم مى گفتند خمينى يك
آدم مـخـالف با عقل و اسلام است ، اين اشكالى نداشت ، خوب ، خيلى اشخاص مخالف بودند
يـكـى اش هم من ، اما اگر من حالا يك كارى بكنم و بگويند كه رژيم اسلام اينطورى است
، يا آقا خداى نخواسته يك كارى بكنند كه نسبت داده بشود به اينكه اين حكومت اسلام
هم همين اسـت ، ايـنهائى كه نشسته اند و الان در داخل و خارج چشم ها را دوخته اند
كه يك مناقشه اى بكنند، يك چيزى از شما، از من ، از آقا ببينند، از روحانيون ، از
پاسداران ، از كميته ها، از دادگـاه انـقلاب ، از حكومت !!! عرض مى كنم كه !!! ملى
، از همه اينها يك چيزى ببينند يكى را هـزار مى كنند، آنهم پاى من و آقا حساب نمى
كنند، پاى اسلام حساب مى كنند. امروز مكتب مـا در خـطـر اسـت و آنوقت كه رژيم بود،
مكتب مان سر جايش بود، خودمان در خطر بوديم . اگـر در زمـان طـاغـوت مـا بـا آنـهـا
مـبـارزه مـى كـرديـم و مـا را مـى كـشـتـنـد اشـكـال نـداشـت شكست خورده بوديم و
اگر در زمان طاغوت از يك معمم يك چيزى صادر مى شـد، نمى گفتند اسلام ، مى گفتند اين
ساواكى هست ، به اسلام نسبت نمى دادند. الان اگر از پـاسـدارهـاى اسـلام ، چـه شـما
كه پاسداريد و چه ما كه پاسداريم يك مطلبى صادر بـشـود، ايـن اشـخـاصـى كـه در
صددند كه تخطئه كنند مكتب ما را، اسلام را تخطئه كنند، اينها قلم ها را بر مى دارند
اينجا به كنايه و در خارج به صراحت مى نويسند و مكتب
مـا يـك وقـت در دنـيـا شـكـست مى خورد. شكست مكتب مصيبت بزرگ است . امروز مسؤ وليت
طبقه روحـانـى ، مـسـؤ وليـت پـاسـدارهـاى اسلام ، مسؤ وليت حكومت است ، رئيس
الوزراء اسلام ، نخست وزير اسلام ، مسؤ وليت امروز مثل سابق نيست ، امروز مسؤ وليت
زياد است . مسؤ وليت ايـن اسـت كه اگر يك كارى ما بكنيم ، روحانى خداى نخواسته يك
كارى بكند، در كميته ها يـك كـارى بـشـود، در دادگـاه هـاى انقلابى يك كار خلافى
بشود، پاسدارهاى انقلاب يك كارى بكنند، مردم يك كارى بكنند، بازار يك بازار غير
اسلامى باشد، آنهائى كه براى مـنـاقـشـه نشسته اند و چشم هايشان را دوخته اند به
ما، آنها براى ما يك كارى مى كنند كه اصل مكتب ما شكست بخورد، يعنى تا ابد اسلام
دفن بشود. مصيبت اين است و الا مصيبت كشته شـده كـه مـصـيبتى نيست ، خوب ، جوان هاى
ما كشته شدند، در راه اسلام كشته شدند، شهيد شـدنـد،
(هـنـيـالهـم )، امـا كـشـتـه
شـدن ، دفـن شدن مكتب اهميت دارد، اين را حفظش كنيد اى بـرادرهـاى پـاسـدار مـن !
اى عـزيـزان مـا! مـبـادا از شما يك مطلبى صادر بشود كه قلم ها بـرداشـتـه بـشـود و
نـوشـتـه بـشـود كـه اسـلام ايـنـجـورى هـسـت ، ايـنـهـا مـثـل سـاواكـى هـايـنـد.
اى آقـايـان روحـانيون ! مبادا از روحانيون يك وقتى ، حالائى كه يك قـدرتـى پـيـدا
شـده است يك چند نفر تفنگدار دور خودشان جمع كنند و يك كارى بكنند كه اسلام را لكه
دار بكنند.
امـروز اگـر از يـك روحـانى يك مطلبى صادر بشود كه بر خلاف موازين باشد، آنهائى كـه
بـايـد مـا را لكـه دار كنند مى گويند اينها هم ، آخوندها، الان ديكتاتورى كفش و
عمامه اسـت . بـهـانـه دست مردم ندهيد، اسلام ديكتاتورى نيست ، آن كه ديكتاتور است
مسلم نيست ، روحانيت ديكتاتور نيست ، آن كه ديكتاتور است روحانى نيست ، لكن قلم
برداشته مى شود و نـوشـتـه مـى شـود ايـنـها همان ها هستند، آنوقت ساواك بود، حالا
پاسدار هست . نكند خداى نـخـواسـتـه يك وقت يك چيزى از شما صادر بشود، از ما صادر
بشود، از روحانيون صادر بـشـود، از كميته ها صادر بشود. اينها هم الان اجزاء مملكت
اسلام است . ما ادعا داريم كه يك مـملكت اسلامى حالا داريم . الان اينهائى كه به
اسم دادگاه اسلام و كميته اسلام عرض مى كـنـم پـاسـداران اسـلام و روحـانـيـون
اسـلام الان ديـگـر آنـطـور نـيـسـت كـه مـثـل رژيم سابق باشد كه اگر شما يك كارى
مى كرديد به شما نسبت بدهند، اگر من يك كـارى مـى كـردم بـه من نسبت بدهند الان يك
وضعى داريم كه اگر خداى نخواسته يك قدم كجى برداريم اين را به اسم اسلام تمام مى
كنند.
كارى نكنيم كه امام زمان (سلام
الله عليه ) پيش خدا خجالت بكشد
اين راجع به دشمن هاى ما، و اما اولياء خدا و خداوند تبارك و تعالى مراقب ما هستند.
ما رقيب داريم ، خداى تبارك و تعالى رقيب ما هست ، ملائكة الله رقيب ما هستند يعنى
پاسدارى از ما مـى كـنـنـد، مـبـادا يك وقتى نامه عمل شما برود پيش امام زمان سلام
الله عليه و آنجا گفته بـشـود بـه امـام زمان كه اين پاسدارهاى شما، و ايشان
سرشكسته بشوند، آقا مساءله مهم است . قضيه ، قضيه كشت و كشتار نيست ، قيام و نهضت
ما، نهضت يك رژيم طاغوتى نيست ، قيام و نهضت ما يك نهضت انسانى است ، يك
نـهـضـت اسـلامـى اسـت ، مـا بـه كـتـاب و سـنـت مـى خـواهـيـم عـمـل بـكـنـيـم ،
شـمـا بـه كـتـاب و سـنـت بـايـد عـمـل بـكـنـيـد. اگـر يـك وقـت نـامـه عـمـل يـك
روحـانـى را بـردنـد و بـه امام زمان سلام الله عليه دادند و آن ملائكة اللهى كه
بـردنـد دادنـد گـفـتند كه اين هم روحانى شماست ، اينها پاسداران اسلام شما، و امام
زمان خجالت بكشد نعوذ بالله ، او علاقه دارد به شما. شما ببينيد اگر اين آقا خودشان
خيلى مـنـزه اسـت از پـسرشان يك چيزى صادر بشود خودشان سرافكنده مى شوند، اگر از
خادم شـان يـك چيزى صادر بشود خودشان سرافكنده مى شوند. ما همه خادم هستيم ، از ما
توقع هست ، از شما توقع هست .
حكومتى كه مردم حامى اش باشند، سقوط نمى كند
امروز روزى است كه بايد حفظ كنيد شمااسلام را، اسلام را بايد حفظ كنيد. حفظ اسلام
به اين است كه اعمالتان را تعديل كنيد، با مردم رفتار خوب بكنيد، برادر باشيد با
مردم ، مردم را اينطور حساب نكنيد. رژيم هاى سابق مردم را از خودشان جدا مى
دانستند. آنها در يك طـرف بـودنـد، مردم هم در يك طرف بودند. آنها مردم را مى
كوبيدند، مردم هم آنها را اگر مـى تـوانـستند. امروز كه مردم جدا نيستند از
پاسداران اسلام ، حكومت اسلام كه از مردم جدا نيست ، تو مردم است ، از همين مردم و
از همين جمعيت است شما هم از همين مردميد، از همين جمعيتيد، شـمـا كـارى نـكـنـيـد
كـه مـردم از شـمـا بترسند، شما كارى بكنيد كه مردم به شما متوجه بشوند، كارى بكنيد
كه مردم محبت به شما بكنند، پشتيبان شما باشند. اگر مردم پشتبيان يـك حـكـومـتى
باشند، اين حكومت سقوط ندارد، اگر يك ملت پشتيبان يك رژيمى باشند، آن رژيم از بين
نخواهد رفت اينكه رژيم سابق از بين رفت براى اينكه پشتبيان نداشت ، ملت پشتيبانش
نبود، ملت پشت به او كرد بلكه خود ملت او را بيرونش كرد. رضاخان را وقتى مـتـفـقين
از اين مملكت بيرون كردند، مردم شادى مى كردند با اينكه در خطر بودند، جانشان در
خـطـر بـود، لشـكـر غـيـر بود، لشكر اجنبى بود، لشكرهاى اجنبى بودند ريختند به
ايران ولى چون رضاخان را بردند، مردم خوشحالى مى كردند. ما خودمان مطلع بوديم در
بـيـن مـردم ايـن مـردم هـم كـه رفـت كـه ديـديـد كه چه شاديها كردند براى اينكه
پشتيبان نـداشـتـنـد كـارى نكنيد كه مردم بگويند كه ايكاش نبود اين پاسدار، كارى
نكنيم كه مردم بـگـويـنـد ايـكـاش روحـانـيـتى در كار نبود. مساءله مهم است . قضيه
اين نيست كه من ساقط بـاشـم ، قضيه اين نيست آقا ساقط باشند، قضيه اين است كه اسلام
در خطر است . امروز اينطورى است وضع ما، همه انشاءالله با هم متوجه به اسلام و
وظائف .
نگذاريد عملى از شما صادر بشود كه اجر شما از بين برود
پـاسـدارى و وظـائف پـاسـدارى شـغـل بـسيار شريف و بسيار پر مسؤ وليت است . شما تا
صـبـح بـيـداريـد و از ايـن مـردم پـاسدارى مى كنيد و براى خداست و در خطر هم
هستيد. چه چيزى بالاتر از اين ، لكن كارى بكنيد كه مقبول درگاه خدا باشيد اين زحمت
هاى شما خداى نـخـواسـتـه هـدر نـرود و آن ايـن اسـت كـه بـه وظـائف پـاسـدارى عمل
بكنيد و اين است كه خودتان پاسدار خودتان هم باشيد. اين جنود
ابليسى كه به باطن انسان هجوم مى كنند، پاسدارى كنيد نگذاريد، ردشان كنيد، طردشان
كـنـيد، نگذاريد كه وسوسه بكنند شياطين و خداى نخواسته يك عملى از شما صادر بشود كه
اجر شما را از بين ببرد. شما خيلى اجر داريد پيش خدا، نگذاريد اين از بين برود.
در اسلام همه ميزان ، تقواست
و من اميدوارم كه همه طبقات اين ملت در تحت لواى اسلام با رفاه ، با سلامت ، با
سعادت ، هـمه با سعادت باشند. اگر اسلام بيايد، در اسلام اين حرف ها نيست كه اين
سفيد است آن سـيـاه اسـت ، آن كـرد است و آن لر است ، آن روحانى است و آن چى ، تقوا
ميزان است ، اسلام اگـر آمد انسان بايد از خودش فقط بترسد، نه از حكومت مى ترسد، نه
از ارتش اسلامى كـسـى مـى تـرسـد، نـه از ژانـدارمـرى اش مـى ترسد، نه از پاسبانش
مى ترسد، نه از پـاسـدارش مـى تـرسـد، هر كسى بايد از خودش بترسد كه اعمالش مبادا
بد باشد. و من امـيـدوارم اسـلام بـه آنـطـورى كـه ما مى خواهيم به آنطورى كه خداى
تبارك و تعالى مى خـواهـد، در ايـران پـياده بشود و همه اقشار بدون اينكه فرقى باشد
ما بين مرزنشين و ما بين مركز نشين ، بين فارس و كرد، بين عرب و عجم ، بين كرد و
غير كرد، هيچ فرقى در اسـلام نـيـسـت و همه به حقوق خودشان مى رسند. از خداى تبارك
و تعالى سلامت و سعادت همه را مى خواهم و خداوند همه را حفظ كند، غلبه بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 12/4/58
بيانات امام خمينى در جمع جامعه ورزشكاران باستانى مشهد
بسم الله الرحمن الرحيم
از خـداوند تعالى مسئلت مى كنم كه ظهور ولى عصر سلام الله عليه را نزديك فرمايد و
چـشـم هـاى مـا را بـه جمال مقدسش روشن . ما همه انتظار فرج داريم و بايد در اين
انتظار، خـدمت كنيم . انتظار فرج ، انتظار قدرت اسلام است و ما بايد كوشش كنيم تا
قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا بكند و مقدمات ظهورانشاءالله تهيه بشود.
من از شما جوان ها، از شما ورزشكارها كه از آستان قدس آمديد تشكر مى كنم و به
دوستان اسـلام و مـسـلمين و دوستان ولى عصر سلام الله عليه و ورزشكاران آستان قدس
عرض مى كـنـم كـه هـمـانـطـورى كـه بـا ورزش قـوت جـسـمـانـى خـودتـان را تقويت مى
كنيد، قواى روحـانـيـتـان را هـم تـهـيـه و تـقـويـت كنيد. همانطورى كه كوشش مى
كنيد كه جسمتان قوى بـاشـد، كـوشـش كـنيد كه روحتان قوى باشد. آن قوت روح و قوت
ايمان بود كه شما را غـلبـه داد بـر جنود شيطانى و بر طاغوت و بايد آن قوت ايمان و
قوت باطنى ، شما را غـلبـه بـدهـد بر جنود شيطانى كه در باطن انسان ، انسان را مى
خواهد اغواء كند. اصلاح كنيد حال خودتان را، همانطورى كه تقويت مى كنيد جسم خودتان
را.