صحيفه نور جلد ۱۸

امام خميني رحمه الله عليه

- ۳ -


شـمـا كـه خـود را پيروان اصحاب وحى و اولياء عظيم الشان مى دانيد و بحمدالله هستيد، خـود را جـز خـدمـتـگـزار بـه مـلت هاى ستمديده ندانيد و بايد بدانيد كه تبهكاران و جنايت پيشگان بيش از هركس چشم طمع به شما دوخته اند و با اشخاص منحرف نفوذى در بيوت شما با چهره صد در صد اسلامى و انقلابى ممكن است خداى نخواسته فاجعه ببار آورند و بـا يـك عـمـل انـحـرافـى نـظام را به انحراف كشانند و با دست شما به اسلام و جمهورى اسـلامـى سـيـلى زنـنـد. الله الله در انـتـخـاب اصـحـاب خـود، الله الله در تعجيل تصميم گيرى خصوصا در امور مهمه . و بايد بدانيد و دانيد كه انسان از اشتباه و خـطـا مامون نيست . به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگرديد و اقرار به خطا كنيد، كه آن كـمـال انـسـانـى اسـت و توجيه و پافشارى در امر خطا، نقص و از شيطان است . در امور مهمه با كارشناسان مشورت كنيد و جانب احتياط را مراعات نماييد.
ايـنـجانب مطالبى را در سى صفحه به عنوان وصيت نوشته ام و يك نسخه آن را در مجلس مبارك خبرگان امانت مى گذارم كه پس از مرگ اينجانب منتشر خواهد شد.
از خداوند متعال عاجزانه مسئلت مى نمايم كه اسلام بزرگ را عظمت بيشتر و توفيق وحدت را بـراى حـفـظ كـيـان اسلام و كشورهاى اسلامى نصيب ملت هاى اسلامى فرمايد و جمهورى اسـلامـى را هـر چـه بـيـشـتـر تـقـويـت نـمـايـد و مـا را مـورد عـنـايـت حـضـرت بـقـيـه الله عجل الله فرجه الشريف و روحى لمقدمه الفداء قرار دهد.
والسلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 28/4/62
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس خبرگان
مـبـادا يـك وقـت از ايـن زى طـلبـگـى خـارج بـشـويـد كـه خـروج شـمـا مـوجـب تزلزل عقيدتى مردم مى شود
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلا عرض مى كنم كه من از اينكه اينجا نشسته ام و آقايان در آنجا هستند (نه شما آقايان ، شـمـا كـه تـاج سـرمـان هـسـتـيد، ديگران هم همين طور) من از اين شرمنده هستم و اميد عفو از مـحـضـر آقـايان دارم و از آقايان تشكر مى كنم كه تشريف آوردند و از نزديك ما خدمت شان مـى رسـيـم و بعضى مسائلى كه مناسب با اين جلسه است عرض مى كنم . من به سهم خودم هـيـچ نگرانى ندارم راجع به انقلاب . انقلاب راه خودش را پيدا كرده و به پيش مى رود و بـستگى به وجود هيچ كس هم ندارد. اين انقلاب انشاءالله محفوظ مى ماند و آسيبى از خارج بـه او نخواهد رسيد. لكن آن چيزى كه انسان را يك قدرى نگران مى كند، دو تا مطلب است كـه ايـن مـربـوط بـه عـمـوم روحـانـيـت است . يك مطلب اينكه من خوف اين را دارم كه در اين انـقـلاب كـه بايد روحانيت تقويت بشود و آنچه كه شده است به هدايت آقايان بوده است ، مبادا خداى نخواسته به واسطه بعضى از اعمالى كه از بعضى از اين روحانيون و معممين صـادر مـى شـود، ايـن موجب اين بشود كه يك وقتى يك سستى در روحانيت پيدا بشود. يكى قـضـيـه ايـنـكـه از آن زى روحـانـيت و زى طلبگى بوده است ، اگر ما خارج بشويم ، اگر روحـانـيـون از آن زى كه مشايخ ما در طول تاريخ داشته اند و ائمه هدى سلام الله عليهم داشته اند، ما اگر خارج بشويم خوف اين است كه يك شكستى به روحانيت بخورد و شكست بـه روحـانـيـت شـكـسـت بـه اسـلام اسـت . اسـلام بـا اسـتـثـنـاء روحـانـيـت محال است كه به حركت خودش ادامه بدهد. اينهايند كه اسلام را معرفى مى كنند و به پيش مى برند و از اول هم همين طور بوده . اگر چنانچه ما از زى متعارف روحانيت خارج بشويم و خـداى نـخـواسـته توجه به ماديات بكنيم ، در صورتى كه خودمان را با اسم روحانى مـعـرفـى مـى كـنـيـم ، ايـن مـنـتـهـى ممكن است بشود به اينكه روحانيت شكست بخورد. من اين نـگـرانـى كـه هـمـيـشـه هى در دلم هست اين است كه من خوف اين را دارم كه مردم به واسطه امـثـال مـن به بهشت بروند. آنها براى خدا توجه به آقايان دارند و ما هم و شما هم دعوت كنيد مردم را به خير و صلاح . من خوف اين را دارم كه آنها براى خاطر ما و شنيدن حرف ما به بهشت بروند و ما براى خاطر اينكه خودمان مهذب نبوديم به جهنم . و آن خوف زيادى كه من دارم اين است كه ما روبرو بشويم با آنها، ما در جهنم باشيم ، آنها در بهشت باشند و اشراف به ما
پيدا كنند و اين خجالت را انسان كجا ببرد كه اينها براى خاطر ما به آن مقامات رسيده اند و مـا بـراى خـاطـر هـواهـاى نفسانى به اين درجه سفلى اين يك خوفى است كه بسيارى از اوقـات مـن مـتـذكـرش هـسـتـم . و يـك قـصـه اى را كـه بـراى مـن نـقل كرده اند كه يكى از تجار پيش ‍ يكى از علماى بزرگ (حالا كى بوده است نمى دانم ) رفته است و گفته است كه آقا! اگر پشت كتابى يك چيزى نوشته اند به ما هم بگوئيد، كـتاب ها معلوم ، اما اگر پشت كتابى يك چيزى نوشته اند كه شما از آن مطلع هستيد به ما هـم بـگـوئيـد بـراى ايـنـكـه مـا مـى بـينيم كه شما ما را دعوت مى كنيد به خير و صلاح و خـودتـان نـيـسـتـيد اهلش ، معلوم مى شود يك مطلب ديگرى در كار است . آن آقا گريه كرده اسـت از قـرارى كـه گـفـته اند و گفته است حاجى هيچ چيز ديگرى نيست و ما فاسد هستيم . ايـنطور هم نيست كه انسان خيال كند كه شيطان مى آيد ابتدائا به آدم گويد كه بيا برو طـاغوتى بشو، اين را نمى گويد. قدم به قدم انسان را پيش برد، وجب به وجب انسان را پيش مى برد. امروز اينكه اشكالى ندارد، اگر جلويش را گرفتيد طمعش برديده مى شود و اگر جلويش را نگرفتيد فردا يك قدم ديگر جلو مى رود. يك وقت مى بينيد كه اين طلبه زاهـد عـابـد كـه در مـدرسـه زنـدگـى مـى كـرد بـا آن وضـعـى كـه هـمـه مـى دانـيـد، مـتحول شد به يك نفر انسانى طاغوتى به حدود خودش و از آن وضع طلبگى كه مشايخ ما بر آن وضع بوده اند يك وقت خارج شده است و شده است يك انسانى كه همه همش صرف دنـيـاسـت . بـه تـدريـج مـى شـود ايـن امـور. از قـدم اول انسان بايد جلويش را بگيرد. اگر مبتلا شد، ابتلا ديگر پشت سر هم مى آيد. اينطور نـيـسـت كـه انـسـان يـك وقـتـى بـعـد از ايـنـكـه ريـشـه دنـيـا در دل انـسان قوى شد بتواند بكند آن را. از مكائر شيطان اين است كه انسان راهى توجه مى دهد به اينكه خوب حالا كه تو جوان هستى ، حالا كه تو وقت نشاطت است ، خوب انشاءالله وقـتـى پـيـر شـدى ، آنوقت جبران كنى كارها را. و اين يك امرى است كه نخواهد شد. انسان اگـر در جـوانـى تهذيب كرد خودش را، شده است . اگر بگذارد تا به پير مردى برسد، هـم قـواى خـودش ضـعـيـف مـى شـود و هـم آن درخـتـى كـه در دل انـسـان شـيـطـانـى كـاشـته است قوى مى شود و آن درخت قوى را نمى شود با يك اراده ضـعـيـف انـسـان بكند. اين يكى از امورى است كه من نگرانش هستم و آقايان هم بايد نگران بـاشـنـد. و در هـر جـا هـسـتـنـد سـفارش كنند به اهل علم و آنها را تخدير كنند از دنيا. و اين خـيـال نـكنيد كه دنيا عبارت از اين طبيعت است ، اين طبيعت را خداى تبارك و تعالى هيچ از آن تـكـذيـب نـكرده بلكه در روايات تعريف هم از آن شده است ، اين يكى از مظاهر الهى است . دنـيا آنى است كه در ما هست كه ما را از مبداء كمال دور كند و به نفس و نفسانيت خودمان مبتلا مـى كند. دنياى مذموم همين است كه انسان توجه داشته باشد ولو به يك تسبيح ، ولو به يـك كـتـاب ، چـه بـسـا كه دل بستن يك كسى به يك تسبيح و يك كتابى ، به دنيا بيشتر توجه كرده باشد تا دل بستن يك كس ديگرى به يك پاركى و باغى و كذا. انسان بايد تـوجـه بـكـند به اينكه رفتنى است و آنطور هم نيست كه به پيشانى انسان نوشته شده بـاشـد كـه تـو سـنـت بـه چـه حـد مى رسد. كم است كه سن شان به حدود پيرى برسد. بـنـابـرايـن انـسـان بـايـد متوجه اين معنا باشد و خصوصا اين طبقه ، اين طبقه اى كه مى خواهند مردم را ارشاد كنند، اينها بايد اقوالشان با اعمالشان موافق باشد، يعنى شمائى كه مردم را تحذير از دنيا مى كنيد، اگر خداى نخواسته خودتان
تـوجـه تـان بـه دنيا باشد و حريص بر دنيا، مردم ديگر از شما باور نمى كنند، بلكه انـحـرافـات در آنها پيدا شود. آن كلمه اى كه آن حاجى گفته است كه شايد در پشت كتاب يـك چـيـز ديـگـرى بـاشـد، ايـن تـكـان دهـنـده اسـت . اگـر خـداى نـخـواسـتـه بـه واسـطـه اعمال روحانيون ، در عقايد بعضى اشخاص ضعيف كه هستند، سستى پيدا بشود، آنوقت اين چـه مـصـيـبـتـى است كه ما تحملش را بايد بكنيم . اين يك باب واسعى است كه در حوزه ها بايد اشخاص متقى و اشخاص آشناى به حقايق اسلام ، طلبه ها را تربيت كنند و آقايانى هـم كـه در بـلاد هـسـتـند دوستان خودشان را، طلبه هائى كه در آنجا هستند، جوان هائى كه آنـجـا هـسـتـنـد، آنها را ارشاد كنند به اينكه مبادا خداى نخواسته يك وقت از اين زى طلبگى خـارج بـشـونـد و خـروج آنها موجب تزلزل عقيدتى در مورد مردم بشود. شمائى كه براى هدايت ماءمور شديد و خودتان را در سنخ اشخاصى كه ارشاد مى كنند مردم را، وارد كرديد، مـبـادا خداى نخواسته به واسطه اعمال (اعمال بعضى ) عكس آن مطلبى كه در ايده شماست تـحـقـق پـيدا بكند. اين يك مطلب است كه البته دانيد كه طولانى است و محتاج به اين است كه همه در آن توجه كنند.
اختلاف ريشه اش حب نفس است
مـطـلب ديـگـرى كـه بـاز انـسـان را مـى تـرسـاند كه خداى نخواسته مبادا اين انقلاب به واسـطـه ايـن مـطلب صدمه ببيند و بدانيد كه مى بيند اگر خداى نخواسته بشود و او اين اسـت كـه بـيـن آقـايان در بلاد اختلاف باشد. اگر در صنف فرض كنيد كه كاميونداران و آنـهـائى كه شغل هاى مختلف دارند، اگر اختلافى در بين آنها وارد بشود، به صنف ديگر سـرايـت نـمـى كـنـد. كـامـيـوندارها اگر با هم مختلف بشوند به بازار هيچ كارى ندارند، سـرايت هم نمى كند، اما اگر !!! در سنخ !!! در صنف ما اختلاف پيدا بشود، اين اختلاف به بازار هم كشيده مى شود، به خيابان هم كشيده مى شود، براى اينكه شما هادى مردم هستيد، مـردم تـوجـه دارنـد. قـهـرا يـك دسـتـه دنـبـال شـمـا، يـك دسـتـه دنبال آن كسى كه با شما مخالف است و يك وقت مى بينيد كه در همه ايران يك اختلافى از نـاحـيه ما پيدا شده است ، مائى كه همه دعوت مى كنيم به اينكه مردم با هم باشند. اتحاد كـلمه ملت را به اينجا رسانده است ، خودمان اختلاف پيدا كنيم ! و اين را من به شما عرض كـنـم ، مـا و شـمـا نـبـايد خودمان را بازى بدهيم . اختلاف ريشه اش از حب نفس است . هركس خـيـال مـى كـند كه من براى خدا اين آقا را باهاش اختلاف مى كنم ، يك وقت درست بنشيند در نفس خودش فكر كند ببيند ريشه كجاست . حسن ظن به خودش نداشته باشد سوءظن داشته باشد. ريشه همان شيطانى است كه آن حب نفس انسان است و اين اختلاف اگر !!! در بين !!! خـداى نـخـواسـته در بين آقايان پيدا بشود، در هر شهرى كه پيدا بشود قهرا اين اختلاف بـه بـازار مـى كشد، به خيابان مى كشد و آن چيزى كه اين جمهورى را حفظ كرده وحدت و انـسـجـام ايـن جـمـعـيت است . يعنى ملت همه با هم بودند كه توانستند يك همچو معجزه اى را ايـجـاد كـنـنـد. اگر چنانچه به واسطه اختلاف ماها يك وقت اختلاف به بازار هم بكشد كه خـواهـد كـشـيـد، به خيابان ها هم بكشد، به اصناف ديگرى هم بكشد، اين تمام وزرش به گردن ماست . اينكه شما خيال كنيد كه من نه براى خدا اين آقا را
مـثـلا بـه او چـه مـى كـنـم ، ايـن اشـتـبـاه اسـت بـراى خـدا نـيـسـت . انـسـان گـول نـفـس امـاره خـودش را مـى خـورد و گـول شـيـطـان را مـى خـورد. گـول مـى خورد به اينكه چيزهايى كه در ديگران است هى به نظرش آيد خيلى بد است ، خـيـلى كار بدى دارد مى شود، دارد اسلام از بين مى رود، براى اينكه يك قاضى در فلان جـا چـه كـرده . ايـن بـراى اسـلام نـيـسـت . نـبـايـد مـا خـودمـان را گـول بزنيم . بنشينيد آخر شب فكر كنيد. محاسبه يكى از امورى است كه در سير انسانى بايد باشد كه در آخر شب فكر كند به اينكه ( نمى گويم در من هست ، من هم پايين تر از ديگران ) حساب كند انسان به اينكه تو امروز كه با اين آقا اختلاف دارى و حالا شديد دو دسـته ، يك دسته دنبال آن آقا، يك دسته دنبال آن آقا، ريشه اش چى است ؟ براى خداست ؟ ايـن عـيبى كه شما در او مى گوييد، در خودتان نيست ؟ اين چيزى را كه در ديگران بزرگ مـى شـمـاريد و در خودتان هر چه مى توانيد كوچكش مى كنيد و پرده پوشى مى كنيد، اين عمل شيطانى نيست ؟ اگر از اختلاف ماها آن هم اختلافى كه من شك ندارم در سر دنياست ، نه بـراى خـدا، اگـر ايـن اخـتـلافـات موجب اختلاف بين مردم بشود و موجب اين بشود كه شكست بخورد جمهورى اسلامى و تا قرن ها نتواند سرش را بلند كند، اين جرمى است كه خدا مى بـخـشـد بـرما؟ بايد توجه بكنيم ما. نبايد ما هى به خودمان مغرور بشويم و حسن ظن به خودمان داشته باشيم كه اين مائيم كه چه هستيم و ديگران نيستند. بايد به ديگران ما حسن ظـن داشـتـه بـاشـيـم و اعمالشان را حمل به صحت بكنيم و نسبت به خودمان سوءظن داشته بـاشـيـم و اعـمـالمـان را تـفـتـيـش بـكـنـيـم كـه بـراى چـى اسـت ، چـرا مـن اشـكـال مـى كـنـم . آنـهـائى كـه بـه جـمـهـورى اسـلامـى اشـكـال مـى كـنند بايد بين خودشان و خدا بنشينند يك وقتى فكرش را بكنند كه امروز آيا اسـلام بيشتر در ايران ظهور دارد يا زمان طاغوت ؟ امروز آيا مظاهر اسلامى بيشتر است يا در زمـان طـاغـوت ؟ اگـر اشـكـال كـردنـد و گـفـتـنـد اصل جمهورى اسلامى كذاست ، اين ريشه اش يك ريشه شيطانى است كه در قلب انسان هست ، خـودش هـم نـمـى فهمد، خيال مى كند براى خدا دارد جمهورى اسلامى را تضعيف مى كند، و ايـن اشتباهى است كه انسان دارد مگر اينكه انسان واقعا مراقب خودش باشد، محاسبه كند از خـودش ، مـجـاهـده بـكند تا بتواند تشخيص ‍ بدهد كه من كه دارم اين حرف را مى زنم خودم اگـر چـنانچه به جاى آنها بودم ، همه چيز را خوب مى دانستم ؟ پس ريشه ريشه نفسانى اسـت . يـك آقـاى محترمى كه يك وقت پيش من در خيلى وقت پيش از اين آمده بود، من ديدم تمام فرمايش آقا راجع به جمهورى اسلامى اين است كه به فتواى من گوش نمى دهند، به حكم مـن گـوش نمى دهند. ميزان حكم من است ، نه ميزان حكم خدا. و اين يك مرضى است كه در همه هـسـت مـگـر ايـنـكـه خـدا انسان را نگه دارد و خدا هم انسان را نگه نمى دارد، مگر اينكه خود انـسـان وسـايـلش را فـراهـم كـنـد. نـمـى شـود نـشـسـت كـه مـن را خـدا مـهـذب كـنـد. خـدا وسـايـل تـهـذيـب را در اختيار ما گذاشته است و تهذيب عملى است كه ما بايد انجام بدهيم . ايـن مـحول به كسى نيست ، به خود ماست ، من از اين دو جهت نگران هستم . يك جهتى كه قبلا عرض كردم كه زى طلبگى در بين ما ضعيف بشود يا از بين برود. يك جهت ديگر هم اينكه مبادا خداى نخواسته اختلاف پيدا بشود، كه هر دوى اينها از باب اينكه شما در جايى واقع شديد كه مردم به شما توجه دارند و شما ارشاد مى خواهيد بكنيد مردم را، مبادا يك
وقـتـى بـه واسـطه خارج شدن ماها از زى طلبگى مردم را از ما منصرف كنند و انصراف از روحانيت منتهى مى شود به انصراف از اسلام . و مبادا به واسطه اختلافى كه گاهى بين مـاهـا فـرض كـنيد پيدا شود، اختلاف كشيده بشود به جاهاى ديگر و موجب بشود به اينكه يـك وقـت مـلت دو دسـتـه بـشـونـد. يك دسته از اين ، هر شهرى دو دسته بشوند، يك دسته طـرفـداران آن آقـا، يـك دسـتـه طـرفـداران آقا، و فراموش بكنند آن چيز را خداى تبارك و تعالى را و فراموش بكنند انقلاب را. اين دو تا مطلبى است كه من نگرانش هستم و بسيار از ايـنها گاهى رنج مى برم كه مى شنوم مثلا در فلان جا بين فلان و فلان اختلاف هست و بـدانـيـد كه اختلاف ، اختلاف سر اسلام نيست . اختلاف سر من هست من اسلام را بايد تقويت كـنـم . اسـلامـى كـه من تقويت كنم قبول دارم . اسلامى كه رفيق من تقويت كند نه ، او را من قـبول ندارم . اين در باطن ذات آدم هست ولو نگويد نم گويد البته اما در باطن ذات انسان ايـن دو مـساءله هست . مگر خداى تبارك و تعالى توفيق بدهد به انسان كه خودش را مهذب كند.
در تـعيين رهبرى حق را ملاحظه كنيد، آنكه مرضى خداست ، نه آنكه مرضى نفس شيطانى ماست
و مـن امـيـدوارم كـه خـداونـد تـبـارك و تعالى به شما آقايان كه برگزيده اين ملت هستيد بـراى ايـن مـسـاءله اى كـه در قانون اساسى است و براى تعيين رهبر و شوراى رهبرى يا شوراى رهبرى توجه به اين معنا بسيار داشته باشيد كه آيا تعيين فلان آدم كه در ذهن من است ، براى خدا من مى خواهيم تعيين كنم يا چون دوست من است ، چون رفيق من است ؟ و آن كه مـى گـويـد ايـن صـلاحـيـت نـدارد، بـراى خـدا دارد اين حرف را مى زند يا براى اينكه مثلا رقابتى با او دارد؟ شك نكنيد كه مساءله ما نبايد پيش خودمان به خودمان تعميه كنيم . شك نـكـنـيـد كـه ايـنـها ريشه اش اصل اصل ريشه اش در نفس انسان است و انسان تا آن دم آخر، آنوقتى هم كه مى خواهد بميرد اين ريشه هست ، آنوقت بيشتر هم شايد ظاهر بشود. يكى از عـلمـاى قزوين رحمة الله گفتند كه من رفتم بالاى سر يك كسى كه محتضر بود. گفت به مـن كـه آن ظـلمـى را كه خدا به من كرده است هيچ كس به هيچ كس نكرده ، براى اينكه من اين بـچـه هـا را بـا ناز و نعمت بزرگ كرده ام ، حالا دارد من رابرد. و اين مساءله خطرناك است بـراى انـسـان ، خطر جدى دارد براى انسان كه انسان گمان كند شيطان از او دست بر مى دارد در آخـر عـمـر. از حـالا، حـالا كـه فـرصـت هـسـت وقـتـى پـيـر مـرد شـديـد مثل من ديگر نمى توانيد كارى بكنيد از حالا كه جوان هستيد و قواى جوانى محفوظ است جديت كـنيد به اينكه هواى نفس را از نفس خودتان خارج كنيد. همه گرفتارى روى همين هواى نفس اسـت . در تـعـيـيـن رهـبـر، در تعيين رهبرى ، نه دسته بندى باشد كه خير، ما مى خواهيم آن كـسـى كـه با ما دوست است باشد، و نه اشكال باشد به اينكه اين چون با من خيلى دوست نـيـسـت ، نـبـاشـد. حق را ملاحظه كنيد. آنكه مرضى خداست ، نه آنكه مرضى نفس ‍ شيطانى مـاسـت مـساءله مهم است ، اهميت حياتى دارد مساله ، اين مساءله مهم الان در عهده شما آمده است . شما قبول كرده ايد اين را و اين مساءله مهم را بايد با توجه به خدا، استغاثه به خداى تبارك و تعالى كه نبادا
خداى نخواسته لغزشى در انسان پيدا بشود و خودش هم توجه به آن نكند از باب اينكه سـتاره هايى بين انسان و نفس اماره اش هست . با اخلاص به خداى تبارك و تعالى و خالى كـردن ذهـن از هـمـه امور، در اين امر، در اين امر خطير كه اگر لغزش در آن پيدا بشود ممكن اسـت لغـزش در جمهورى اسلامى پيدا بشود و مى شود و آنوقت به عهده شما آقايان است . ايـن يـك تـكـليـف الهـى اسـت بـه عـهـده تـان آمـده و قـبـول كـرديـد. وقـتـى قـبـول كـرديـد، بـايـد از عـهده اش براى خدا بر آئيد و هر چه فكر مى كنيد راجع به اين مـسـاءله بـراى خـدا بـاشد. شايسته تر را، نه آن كه با من دوست تر است . آن كه براى اسـلام بـهـتـر است ، آنهائى كه براى اسلام بهترند. و البته ما حسن ظنى كه به آقايان داريم و بسيارى از آقايان را از نزديك هم مى شناسيم ، همين معانى را اميدواريم كه آقايان بـه وجـه شـايسته عمل كنند و موفق باشند و انشاءالله خداى تبارك و تعالى همراهى كند بـا شـمـا و شما را هدايت كند به يك راهى كه رضاى اوست . خداوند همه شما را حفظ كند و موفق باشيد. و از همه شما من ملتمس دعا هستم .
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 11/5/62
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در جـــمـــع گـــروهـــى از پـــرســنـل وزارت راه و تـرابـرىمـتـشـكـل از كـاركـنـان راه آهن ، هواپيمايى و ادارات مـخـتـلف ايـن وزارتـخـانـه ، كـاركـنـان وزارتنـيـرو و مـديـران كل آموزش و پرورش سراسر كشور
خاصيت حكومت محرومين است كه از اين ابرقدرت ها نمى ترسند
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلا بايد از شما آقايان تشكر كنم كه زحمت كشيديد و با زحمت به اينجا آمديد تا با هم مـلاقـات كنيم و بعضى مسائل را عرض كنم . مسائلى كه آقا فرمودند راجع به خدمت هائى كـه هـم وزارت راه و هـم وزارت نيرو انجام داده اند و همين طور خدمت هايى كه وزارت فرهنگ انـجـام داده اسـت و سـايـر وزارتـخـانـه هـا، ايـنـهـا از آثـار حـكـومـت مـسـتـضـعـفـيـن است . در طـول تـاريـخ ، اسكلت حكومت ، چه اصل حكومت و چه مجلس ها از وقتى كه مجلس تحقق پيدا كرد الا كمى در دوره اول و همين طور ارتش و ساير نهادها، اينها چون از طبقه مرفه بودند و اسـكـلت حـكـومـت را بـه اصـطـلاح اشـراف و اعـيـان تـشـكـيـل مـى دادنـد از ايـن جـهت اطلاع از اينكه به قشر مستمند چه مى گذرد نداشتند، نمى تـوانـسـتـنـد بـفهمند كه مستمند يعنى چه . فكرشان اصلا در اين قضيه هيچ وقت وارد نمى شد. كسانى كه از اول كودكى تا آنوقتى كه به حكومت رسيدند در مهد آرامش و رفاه بار آمدند، اينها ادراك اين مطلب را كه قشر ديگرى هم ما داريم كه قشر مستمند است نمى كردند. اگـر هـم يـك وقـتـى هم در ذهنشان مى آمد، عبور مى كرد. فكراين نبودند كه اين طبقه هم يك مـوجـوديـتـى دارد و بـايـد بـراى مـوجـوديـت ايـنـهـا هـم فـكـرى كـرد. و لهـذا در طـول تـاريـخ ، ايـن قـشـر مـسـتـمـنـد و مـسـتـضـعـف و مـحـروم در طـول تـاريـخ شـاهـنـشـاهـى و در ايـن تاريخى كه شماها هم ادراك كرديد زمان محمدرضا و بـعـضـى تـان هم زمان رضاخان را ادراك كرديد، مى بينيد كه حكومت ، حكومت اشراف بود. اگـر در يك مجلسى يك نفر، دو نفر هم از طبقه محرومين پيداشد، در يك اقليت بسيار ضعيف بـودنـد كـه در مـقـابـل آن جـمـعـيـت كـثـيـر نـمـى تـوانـسـتـنـد كـارى انـجـام بـدهـنـد. اصـل جـنـس اسـكلت حكومت اشرافى اين است كه به مردم نرسند. ولهذا تمام اين روستاهاى ايـران تقريبا از همه مواهبى كه بايد به دست حكومت ها تحقق پيدا كند براى اين روستاها و اين دهات دور افتاده هيچ تحققى پيدا نكرد. كمى بوده است ، آنها هم روى يك مطالبى كه بـازپـاى مـالكين و اشراف تو كار بود. اگر روستائى بود كه يكى از اشراف مالك او نـبـود يـا يكى از از حكومت افراد حكومت مالك او نبود، او از تمام مواهب محروم بود. برق يك مطلبى بود كه الان هم در اكثر روستاهاى ما كمى رفته است و مشغولند كه برود، بهدارى ابدا نبود، راه نبود، به طورى كه اگر يكى
مـريـض مـى شـد، يـك زنـى مـى خـواسـت وضع حمل بكند، در آنجا اسبابش فراهم نبود، مى خـواستند بياورند به يك شهرستانى ، از باب اينكه راه نبود، بين راه ، مريض يا آن زن بدبخت تلف مى شد يا كمى اش مى رسيد به معالجه .
ايـن وضـع حـكـومـت اشـرافـى در جهان است . يكى از نعمت هاى بزرگى كه خداى تبارك و تـعـالى بـه ايـن ملت عنايت فرمود اينكه حكومت ، حكومت مستضعفين است ، حكومت محرومين است يـعـنـى آنـهائى كه در راس حكومت واقع شدند وقتى كه ملاحظه مى كنيد رئيس جمهورش از مـدرسـه پـا شـده اسـت آمـده اسـت رئيـس جمهور شده ، طلبه مدرسه بوده . رئيس مجلسش از مـدرسه آمده است و رئيس مجلس شده است . رئيس دولتش يك بازارى است كه پدرش الان هم بـازارى اسـت ظـاهـرا ، از بازار آمده است و رئيس دولت شده و وزراى ديگرش هم همين طور، وكلاى ديگرش هم ، وكلا هم همين طور. الان شما در تمام قشر دست اندركاران چه در مجلس و چـه در حـكـومـت يـك نـفـر از آن اشـخـاصـى كـه در آنـوقـت هـا، در زمـان شـاهـنـشـاهـى كفيل امر بود يك نفر از اشباه آنها را شما نمى بينيد و خاصيت يك حكومت محرومين ، مستضعفين و حـكـومـت مردمى اين است كه هم مجلسش مى فهمد مستضعفين و محرومين يعنى چه ، هم حكومت و وزرا مـى فـهـمند كه يعنى چه ، هم رئيس جمهور و رئيس مجلس اش مى دانند كه اين محروميت يـعنى چه ، براى اينكه خودشان لمس كرده اند، خودشان لمس محروميت را كرده اند اينها مى فهمند كه نادارى يعنى چه و محروميت يعنى چه . ولهذا خاصيتى كه حكومت محرومين دارد چند چيز است كه حالا من بعضى اش را عرض مى كنم . يكى اينكه چون احساس كرده اند محروميت را، بـه فـكـر مـحـرومـيـن تـوانـند باشند. مى توانند كه بفهمند كه راه اگر نباشد و اين مريض در يك دهكده اى مريض بشود و بخواهند بياورندش به شهر، چه مصيبت هائى است ، براى اينكه راه نيست بايد با الاغ مثلا با اسب بياورند، اينها مى فهمند اين يعنى چه ، در ذهـنـشـان ايـن مـعنا مى آيد. اينها مى فهمند كه محروميت از حيث بهدارى و درمانگاه يعنى چه . اينهافهمند كه محروميت از حيث آب و برق يعنى چه . اينها از باب اينكه خودشان لمس كرده انـد ايـن مـسـائل را، مـى تـوانـنـد بـفـهـمـنـد. بـه خـلاف آن قـشـرى كـه سـابـق مـتـكفل اين امور بود نمى توانستند بهمند. يعنى يك كسى كه در مهد اشرافيت به اصطلاح آنـوقـت بـزرگ شـده است و از اولى كه چشمش را باز كرده است با نوكر و كلفت و حشم و ايـنـهـا روبـرو بـوده ، ايـن وقـتى بزرگ شد خيال مى كند همه چيز همين است . نمى تواند ادراك كند كه يك طبقه اى هستند كه نان ندارند، يك طبقه اى هستند كه نمى توانند زندگى كنند. اين يكى از خاصيت هاى حكومت محرومين و مستضعفين است . يكى از خاصيت هاى بزرگش اين است كه اينها ديگر از قدرت ها نمى ترسند. خاصيت اعيانيت و اشرافيت به اصطلاح و رفـاه ايـن اسـت كـه چـون هميشه خوف اين مطلب كه نبادا از اين مقام پائين بيايم و نبادا يك لطـمـه اى به اشرافيت من بخورد، اين خوف ، اسباب اين مى شد كه نسبت به زير دست ها ظالم و نسبت به بالا دست تو سرى خور باشد. يك نفر كه نخست وزير بود، وزير بود و در تـاريـخ ، در طـول تـاريـخ از كـسـانـى بـود كـه متكفل امور كشور بود، نسبت به زيردستان با تمام معنا ظلم مى كرد (به حسب نوع البته ) ولى وقتى مواجه مى شد با يك سفارتخانه
خـارجـى كـمال ذلت را داشت . اين خاصيت اشرافيت ، به اصطلاح اشرافيت يك معنائى است كـه آنـهـا داشـتـنـد و خـاصـيـت حـكـومـت رفـاه طـلبـان اسـت كـه در مـقـابـل سـفـارتـخـانـه هـاى خـارجـى ذليـل بـودنـد و در مـقـابـل رعـيـت خـودشـان و قـشر محرومين با كمال قلدرى رفتار مى كردند. از قرارى كه من شـنـيدم همين محمدرضا در اواخر سال جناياتش وقتى كه ايران قيام كرد و آن بساط را و آن نـهـضـت را، انـقـلاب را بپا كرد و ديدند خارجى ها كه نمى توانند اين را ديگر اينجا نگه دارنـد، ديـگـر ايـن عـروسـك بـه درد نـمـى خـورد گـفـتـنـد (از بـعـضـى اشـخـاصـى كـه نـقـل كردند كه از خود آنها بودند و حاضر قضيه بودند) كه وقتى از طرف آمريكا با او آمـدند و گفتند كه شما بايد ديگر برويد، او همانطور كه نشسته بود يك قلم دستش بود لرزيـد و قـلم از دسـتش افتاد. اينقدر عاجز بود اما نسبت به ملت ديديد كه چه كرد، حكومت محرومان اين خاصيت را دارد كه امروز اگر رئيس جمهور امريكا بيايد اينجا بخواهد به يك نـفـر از كـارمـنـدهـاى اداره دولت ما يك درشتى بكند يك سيلى مى خورد. در حكومت حكومت هاى سـابـق تـعـقـل نـمـى كـردنـد كـه مـى شـود يـك سفارتخانه آمريكايى با يك سفارتخانه شـوروى را بـاهـاش ايـن رفـتـارى بـكـنـنـد كـه در حـكـومـت مـحـرومـيـن شـد. تـعقل اين مطلب براى آنها امكان نداشت . امروز خاصيت حكومت محرومين اين است كه خوف به دلشـان راه نـمـى دهـنـد. آمـريـكـا از آن طـرف درياها نشسته و فرمان مى دهد بر حكومت هاى قـلدرى ، همه فرمان مى برند، حكومت ايران كه حكومت مستضعفين است هيچ اعتناء به او نمى كـند. در اين قضيه اى كه راجع به نفت ايران صدام يا يكى از وزراى او گفته بودند كه ما نفت ايران را مى زنيم و طياره هائى از فرانسه مثلا مى گيريم و نفت ايران را مى زنيم ، ايران و كارفرمايان ايران ايستادند و گفتند اگر يك همچو غلطى بكنيد ما نفت را به روى هـمـه كـشـورهـاى خـارجـى بنديم ، و اين يك واقعيت است . آمريكا از آن طرف دنيا نشسته مى گـويـد كـه مـا حـفـظ امـنـيـت ايـن خـليـج را مـى كـنـيـم ، تـا آمـده او تـخـيـل بـكـنـد، ايـن كـار شـده اسـت در ايـران . بـايـد آمـريـكـا فـكـر ايـن مـعـنـا باشد كه امـثـال نـوكـرهـاى خـودش مثل صدام و امثال اينها را به جاى خودشان بنشانند، به فكر اين نباشد كه به ايران مى توانند يك ضرب شستى وارد كنند. ايران حكومت مردم است ، حكومت مردمى ديگر نمى تواند بترسد از اينكه آمريكا چى مى گويد. حكومت مستمندان است ، حكومت مـسـتضعفان است . اينها در دلشان خوف نيست به اينكه اگر چه بشود ما مقام مان را از دست مـى دهـيـم . مـقام نيست تو كار، هيچ يك از ما به فكر اين نيستند كه ما الان يك مقامى داريم و مـقـام فـروشـى بـكـنند و هيچ كدام هم يك زندگى اشرافى ندارند كه بترسند از دستشان گـرفـتـه بـشـود و چون حكومت ايمان است ، خوف از شهادت هم ندارند. بنابراين آمريكا و امـثـال آمـريـكـا تصور نكنند كه با يك كلمه اى كه در سابق ، زمان شاه و زمان رضاخان و مـحـمـدرضاخان مى گفتند در اينجا اطاعت مى شد، حالا هم آن هست نخير حالا آن نيست حالا اگر يك سفيرى از شما نسبت به يك نفر از كارمندهاى ما بخواهد يك جسارتى بكند غايت امر اين است كه او را بيرونش مى كنند (اگر در همين جا تربيتش نكنند). حكومت ، حكومت محرومين است . مـحـرومـين ترس ندارند از اين امور، آن حكومت اشراف بود كه تشر مى زديد و آنها جا مى خوردند. اينها حكومت توده است ، توده مردم است ، محرومين است ، بازار است ، خيابان است و
كارگرانند و كشاورزان . حكومت مال ايـنـهـاسـت . يـك هـمچو حكومتى ، يك همچو بافتى كه در حكومت ايران است امروز، اين بافت جـورى اسـت كـه خـوف تـويش نيست . از چى بترسند؟ بترسند شهيد مى شوند؟ بسيارند، بـسـيـارى هـسـتند كه آرزوى اين كار را مى كنند. بترسند مقام از آنها گرفته بشود؟ مقامى تـو كـار نـيـسـت تـا گـرفـته بشود. بترسند نمى دانم پارك ها و نمى دانم دهات از آنها گرفته بشود؟ نه پاركى دارند، نه دهى دارند، اين از خاصيت حكومت محرومين است كه نه از اين ابرقدرت مى ترسد و نه از آن ابرقدرت مى ترسد و از جنگ هم نمى ترسند. شما خـيـال مـى كـنـيـد كه اگر در زمان سابق يك همچو جنگى پيش مى آمد، وضع ايران اين نحو بـود كـه مـردم بـايـسـتند و در جبهه و پشت جبهه بايستند و اينطور توى دهنى بزنند به آمـريـكـا؟ صـدام كـه قـابـل آدم نـيـسـت ، ايـن تو دهنى به امريكاست كه قلاده را از سر اين بـرداشـت و اغـوا كـرد ايـن بـدبـخـت را و او را بـه ايـن حال رساند. امروز روزى است كه مردم ما از جنگ نمى ترسند، براى اينكه از جنگ براى چه بـتـرسـند؟ از جنگ مى ترسند كه بيايد كسى در بين بلادشان چه بكند؟ اينها بيرونشان كـردند و كسى نمى تواند وارد بشود در اينجا. از كودتا بترسند؟ كى كودتا بكند؟ كى مـى تـوانـد در اين كشور كودتا بكند؟ كشورى كه همه افرادش مجهز هستند براى مقابله ، حـتـى خـانـم هـاى پـشت پرده . اين هم يكى از خاصيت هائى است كه حكومت مستضعفين دارد كه خـوف ندارند اينها. ديگر سفارتخانه نمى توانند بزرگى بفروشند به حكومت ايران . پـيـش تـر حـكـومت مال سفارتخانه ها بود، يك وقت سفارت انگليس بود كه همه چيز دستش بـود و بـعدش هم سفارت آمريكا شد. حالا يك سفارتخانه در اينجا نمى تواند يك حرفى بـزنـنـد كـه بـه يكى از كارمندهاى ما بر بخورد، چه سفارت شوروى باشد چه سفارت آمـريـكـا بـاشـد و چـه سـايـريـن . حـكـومـت مـردم ايـن اسـت خـاصـيـت اش در مقابل حكومت اشرافى ، حكومت مردمى يكى از خاصيات بزرگش اين است كه خوف در دلشان نـيـست . يكى از خاصيت اش كه همين معنا را دنبال دارد اين است كه مردم پشتيبان حكومت هستند. اگـر مـردم ، نـصـف مـردم پـشـتـيـبان محمدرضا بودند، اين مصيبت ها به سر او مى آمد؟ مردم يكپارچه پشتيبان اين حكومت هستند. اگر حكومت يك گرفتارى پيدا بكند اين مردمند كه رفع مـى كـنـنـد گـرفتارى را. اگر جنگ براى دولت پيش آيد، اين مردمند كه جبهه ها را پر مى كنند و پشت جبهه ها را هم خدمت مى كنند در پشت جبهه ها، اين خاصيت حكومت مردمى است . امروز مـجـلس چون مجلس مردمى است ، اين مجلس مردمى مى تواند به فكر محرومين باشد و مجلس ديـروز نـمـى توانست كه به فكر محرومين باشد براى اينكه محروم تويش نبود اگر هم بود يكى دوتا بود كه كارى از او نمى آمد. اما امروز مجلس مجلسى است كه محروميت كشيده انـد اهـل ايـن مـجـلس و در آنـهـا از اشـراف و اعـيـان و امـثـال ذلك ديـگـر وجود ندارد ولو بعضى منحرفين هستند اما از اشراف و اعيان ديگر خبرى نـيـسـت . يـك هـمچو مجلسى تواند خدمت كند به اين كشور و يك همچو مجلسى پشتيبانش همين مـردم كـوچـه و بـازار هـسـتند. اين هم يكى از خاصيت هاى بزرگ حكومت مردمى است كه خوف اينكه چه بشود ندارند و قدرت بزرگ توجه به اين معنا بكنند كه نمى توانند امروز آن فرمانفرمائى كه در زمان محمدرضا يا زمان رضاخان مى كردند امروز هم بكنند.
حكومت حجاز كوچكتر از اين است كه جلوى حجاج ايران را بگيرد
امـروز ديـگـر خـريدار ندارد آن حرف ها، پوچ است آن حرف ها. شيوخ خليج و اينهائى كه حكومت هائى در كشورهاى اسلامى دارند توجه بكنند به اينكه ما براى چندمين بار به آنها سـفـارش مـى كـنـيـم كـه بـا كـشور ما اينطور نكنند. يك روز اينها بيدار مى شوند كه وقت گـذشـتـه است . يك روز دولت حجاز به خود مى آيد كه مساءله ديگر گذشت . از همين حالا به فكر باشد كه كارهايش را تعديل كند. قضيه جلوگيرى از حجاج ايران يك مساءله اى نـيـست كه بتواند حكومت حجاز يك همچو امرى را انجام بدهد. حكومت حجاز كوچكتر از اين است كه جلوى حجاج را بگيرد، لكن اشكالتراشى مى كند و اين اشكالتراشى يك روزى بيدار مـى شـونـد كـه وقـت گـذشـته است و ديگر نمى توانند عذرخواهى كنند. از همين حالا درست توجه بكنند كه شمائى كه مى گوئيد ما خدمتگزار بيت هستيم و شمايى كه در يك كشورى واقـع شـديـد كـه خـانـه خـدا در آن كـشـور اسـت ، خـيـال نـكـنـيـد كـه خـانـه خـدا مـال شـمـاسـت و شـمـا كـليـددار خـانـه خـدا هـسـتـيـد. خـانـه خـدا مـال مـسـلمـيـن اسـت . مـسـتـشـارهـاى آمـريـكـا در حجاز به طور رفاه زندگى مى كنند و از آن پـول مـحـرومـيـن و نفت محرومين به آنها هر چه خواستند مى دهند، لكن حجاج ايران مضر است براى آنها. معلوم است چرا مضر است ، براى اينكه وقتى يك حكومتى سرسپرده يك دولتى شد ناچار است كه حفظ بكند منافع آن دولت را. ما مى گوئيم چرا سرسپرده باشيد. ما مى خـواهـيـم كه حكومت هاى اسلامى سر بلند باشند، آقا باشند بر دنيا همانطورى كه حكومت ايـران امـروز هـسـت . چـرا بـايـد شـمـا خـودتـان را ايـنـطـور ذليل كنيد در مقابل امريكا كه جرات اينكه يك ، كس ديگرى در مكه نسبت به امريكا يك كلمه اى بـگـويـد يـا نـسـبـت بـه اسـرائيل يك كلمه اى بگويد، اين جراءت را نداشته باشيد و بـخـواهـيد كه كشور ايران حجاج ، صدهزار نفر حجاج خودش را نفرستد آنجا؟ حجاج ايران تـمـام حـجـاجش را مى فرستد يا اصلا نمى فرستد. من به حكومت حجاز نصيحت مى كنم كه ايـنطور با مسلمين رفتار نكنند و اينطور طرفدار دشمن هاى اسلام و دشمن بيت الله الحرام نباشند. من نصيحت مى كنم كه تا دير نشده به خود آيند. نگذارند يك وقت كه وقت گذشته است آنوقت عذر خواهى كنند. حال صدام را مشاهده كنند. صدام از همه حكومت عراق از همه حكومت هـاى مـنـطقه قويتر بود و امروز همچو ذليل شده است كه نمى داند چه بكند و دست گدائى بـه ايـن ورو آن ور دراز مى كند و فايده ندارد. من به حكومت هاى اطراف خليج و به حكومت هـاى مـنـطـقه هشدار مى دهم كه دست از مخالفت با ايران و مساعدت با صدام بردارند. دست بـردارنـد كـه ايـن حـزب بـعـث از بـين برود و حكومت عراق به دست مسلمانان اداره بشود و ايـران هـمـانـطـورى كـه بـه دسـت خـود مردم اداره مى شود عراق هم اين طور باشد و حكومت اسلامى براى همه شيوخ منطقه بهتر است از يك قدرت پوشالى آمريكا.
بـايـد تـجـديـد نـظـر بكنند در حرفهاى خودشان . ننشينند در كاخ ‌هاى بزرگ خودشان و خـيـال كـنند كه حالا كه در كاخ هستيم پس به ايران هم مى توانيم چه بكنيم . خدا نكند كه امـسـال حـجاج ايرانى نروند به مكه و خدا نكند كه اين اسباب اين نشود كه اسلام و مسلمين انفجار در آنها حاصل بشود و ديگر نه
از شـيـخـى وجـود پـيـدا بـشـود و نه از بستگان آمريكا. به خود آئيد و توجه كنيد كه اين قـضـيـه ، قـضـيـه اسـلام است ، مخالفت صريح با قرآن است . آن كه مخالفت صريح با قرآن بكند چطور مى تواند حكومت اسلامى داشته باشد و كليددار مكه باشد؟ بنابراين من باز هم از باب اينكه مى خواهيم با همه مسلمين ، با همه دولت ها به طور مدارا رفتار كنيم و هـيچ وقت ميل نداريم كه با خشونت رفتار كنيم ، از آنها مى خواهيم كه تجديد نظر بكنند در افـكـار خـودشـان آن روزى كـه شـمـا گـرفـتـار بـشويد آمريكا به دردتان نمى خورد همانطورى كه امروز صدام آمريكا به دردش نمى خورد هى مى گويد ما بى طرفيم . نمى تـوانـد بگويد من هم طرفم . اصلا اينها مى خواهند يك دسته اى را به جان هم بريزند و اسـتـفـاده اش را آنـهـا بكنند. آنها حاضر نيستند كه سربازهاى خودشان را به كشتن بدهند بـراى خـاطـر صـدام و بـراى خـاطـر ديـگـران . سـايـر حـكـومت هاى منطقه بيدار بشوند و گـرفـتـارى صـدام بـراى آنـهـا عـبـرت بـاشد و خداى تبارك و تعالى اگر چنانچه آنها بـرگـردنـد و بـه طـريـق اسلامى برگردند، خداى تبارك و تعالى بخشنده است و ما هم تابع احكام خدا هستيم .
اميدوارم انشاءالله اين قشر مؤ من ايران را خداوند سلامت نگه دارد و حكومت را، حكومت اسلامى را تـوفـيـق بـدهـد كـه خـدمـت بـكـنـنـد بـه ايـن قشر مستمند، خدمت بكنند. چه آنهايى كه در وزارتخانه ها هستند و چه آنهايى كه در مجلس هستند، خودشان را خدمتگزار اين ملت بدانند. انشاءالله همه موفق و مؤ يد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 12/5/62
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور و استانداران سراسر كشور
استانداران و روحانيون بايد با هم تفاهم داشته باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
مـطـالبـى مـى گـويـم گـرچه تكرارى است لكن لازم است تكرار و سفارش شود، و آن دو مـطـلب اسـت . يـكـى اينكه با روحانيون بسازيد. من به روحانيون هم اين سفارش را بارها كـرده ام ، ولى چـون شـمـا امـروز ايـنـجا هستيد به شما تاءكيد مى كنم . شما با ساختن با روحانيون مردم را با خود كنيد، در اين صورت آسيب نمى بينيد زيرا آسيب از ناحيه اختلاف پـيـش مـى آيـد. شـمـا و روحـانـيـون بايد با هم تفاهم داشته باشيد. شما مى دانيد تا به حال هر كارى انجام گرفته است از اتفاق بوده است ، پيشبردمان از توافقى بوده است كه بـيـن تـمـامـى اقـشـار اسـت . خـارجـى هـا هـم اگـر بـخـواهـنـد كـارى كـنـنـد، اول بين خود ما اختلاف مى اندازند و از اين راه فساد ايجاد مى كنند بعد از آنكه اختلاف شد لطمه وارد مى آورند، مستقيما كه دخالت نمى كنند. و ما براى حفظ اسلام مكلف و مسؤ وليم و امـروز حـفـظ اسـلام در تـفـاهـم اسـت ، تـفـاهـم بـيـن هـمـه اقشار، بين مردم با روحانيون ، روحـانـيـون بـا استاندارها، استانداران با مردم و روحانيون ، و اين تكليفى است الهى كه بايد جواب آن را بدهيم .
بايد تمام استاندارها پشتيبان دولت باشند
مـطـلب دوم ايـنـكـه بـايـد تمام استاندارها در هر جا كه هستند پشتيبان دولت باشند. امروز اسـتاندارها بايد نخست وزير را، دولت را و مجلس را تقويت كنند كه اگر خداى نخواسته اخـتـلاف كـنـند موجب شكاف شود و صدمه به اسلام وارد مى شود. و اگر صدمه به اسلام وارد شـد خـداى نـخـواسـتـه موجب مى شود كه ديگر اسلام به اين زودى ها سر بلند نكند. آنـهائى كه از اسلام سيلى خورده اند و تشخيص داده اند كه اسلام است كه ملت ها را نجات مـى دهـد، اگـر سـربـلنـد كـنـنـد و بـه اسلام صدمه وارد كنند ما چه جوابى داريم ؟ بايد اسـتـانـدارهـا از نـخست وزير و دولت و همه وزرا پشتيبانى كنند. شما بايد خودتان با هم بـاشيد و پشتيبان همديگر. من باز تاءكيد مى كنم كه اگر سران با هم خوب باشند، اين كشور صدمه نمى بيند. و اگر صدمه اى اين كشور ببيند از اختلاف سران است . همانطور كـه شـارع مـقـدس فـرموده ، بايد دولت ، مجلس و قوه قضائيه احساس كنند كه يك تكليف دارنـد و آن ايـنـكـه اختلاف نداشته باشند. امروز اختلاف موجب مى شود به جبهه ها سرايت كند و اگر خداى نخواسته سرايت كرد، مصيبت پيش
مى آيد. امروز تقريبا هيچ كس با ما موافق نيست و آنهائى كه موافق هستند فقط اظهار است . مـعذلك پاسدارها و ارتشى ها و بسيجى ها و ساير نيروها توانسته اند اين پيروزى ها را بـه دسـت آورنـد. ايـن بـراى ايـن اسـت كـه بـيـن آنـهـا اخـتلاف نيست . اختلاف روحانيون با استاندارها و يا با خودشان ، به مردم سرايت كند و در جبهه ها منعكس مى شود، آنوقت نمى تـوانـيـد مـصيبتى را كه از اين ناحيه پيدا مى شود ارزيابى كنيد و مصيبت بزرگ اين است كـه در اين صورت اسلام نمى تواند سربلند كند. بايد متوجه باشيد كه اين يك تكليف است كه همه با هم باشيد تا اين بار را به آخر برسانيد. خوب خدمت كنيد، به مستضعفان بـرسـيـد. شـمـا در دوردسـت هـا مـسـؤ وليـت داريـد بـه مـسـتـمـنـدان كـه در طـول تـاريـخ زيـر فشار و زحمت بودند برسيد و جديت نمائيد تا راه چاره اى كه آنها را بـه جـائى بـرسـانـد پـيـدا كـنـيـد. در عمران و راهسازى براى آنان جديت كنيد. امروز به مـسـتـضـعـفـان و مستمندان و زاغه نشينان كه ولينعمت ما هستند خدمت كنيد. پيش ‍ خداى تبارك و تعالى كمتر خدمتى است كه به اندازه خدمت به زاغه نشينان فايده داشته باشد.
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 17/5/62
بـيـانـات امـام خـمـيـنـى در جـمـع اعـضـاى كـميسيون هاى نفت و ارشاد و هنر اسلامى مجلس شوراىاسلامى
اگـر جـهـت اسـلامـى ايـن انـقـلاب نـبـود تـا آخـر هـم مـشـكـلات مـا حل نمى شد
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقـايـان تـشـكـر مـى كـنـم كـه بـه ايـنـجـا تـشـريـف آورده و مسائل و مشكلات را با يكديگر در ميان مى گذاريم . عمده اين است كه ما به وضعيت خودمان و وضعيت انقلاباتى كه در دنيا واقع مى شود توجه كنيم . يك وقت مملكتى است كه انقلاب مـى كند و پشت سرش ‍ شوروى و آمريكا و امثال اينها هستند كه اين انقلاب ، انقلاب ديگرى اسـت . و يـك وقت كشورى است همانند ايران كه انقلاب مى كند و خودش را از همه قدرت هاى شـرق و غـرب كـه مـى خـواهـند در آن تصرف كنند جدا كرده است . معذلك مى بينيم آنها كه پـشـت سـرشان قدرت ها بوده اند و انقلاب كرده اند وضع شان بسيار بدتر از ماست . و بـا ايـن دو خـاصـيت اگر شما بخواهيد كه شب بخوابيد و صبح بيدار شويد كه همه امور درسـت شـده بـاشـد اين يك امر غيرممكن است و اگر جهت اسلامى اين انقلاب نبود، تا آخر هم مشكلات ما حل نمى شد و چون اسلامى است و مردم همه با هم هستند و علاقه به اسلام دارند، عـليـرغـم تـبـليـغـات دامـنـه دار و جـنـگ و مـشـكـلاتـى كـه بـر عـليـه مـا تـحميل كرده اند معذلك ايران در اين چند سال كه انقلاب كرده است با استقامت سرجاى خود ايـسـتـاده و بـه پـيـش رود و وظـيـفـه آقـايـان وكلا اين است كه هرجائى كه گرفتارى هست دنبال رفع آن باشند و متوقع نباشند كه فورا رفع بشود.
مجلسى كه اساس يك كشور است بايد محلى براى بحث و ساختن اخلاق جامعه باشد
و مـهـم ايـن اسـت كـه مـجـلسـى هـا بـا هـم و با دولت و ساير مقامات تفاهم داشته باشند و مـجـلسـى كـه اسـاس يـك كـشـور است بايد محلى براى بحث و ساختن اخلاق جامعه باشد و انـتـقـاد و اسـتـيـضـاح حـق مـجـلس اسـت امـا بـرخـورد بـا مـتـخـلف بـا آرامـى و طـرح مسائل اخلاقى بهتر رفع اختلاف مى كند تا با الفاظ نيش دار و مقابله كردن با يكديگر. لذا بـايـد نـطـق هـاى قبل از دستور يا مسائلى كه در مجلس واقع مى شود همانند خطبه هاى نهج البلاغه و خطب ائمه اطهار مردم را رو به صلاح ببرد و آقايان در صحبت هايشان اين احساس را داشته باشند كه براى مصلحت جامعه حرف مى زنند، نه براى مقابله . خودشان را يـك واعـظ حـساب بكنند كه مى خواهند مردم را موعظه كنند و مردم همه احساس كنند كه اين آقايان خير و
صلاح آنها راگويند.
مـسـاءله اى كه روى آن پافشارى مى كنم اين است كه امروز همه جوان هاى ما موظفند جبهه ها را گرم نگه دارند
مـن از مـسـائلى كـه شـمـا گـفـتـيـد مـطـلعـم لكـن مـشـكـلات بـايـد بـه تـدريـج مـتـحـول گـردد ولكـن الان مساءله بزرگ ما جنگ است كه مشاهده مى كنيد كه تقريبا در اكثر جـبـهه مشغول آن هستيم و بايد الان تمام كوشش مان را به كار بيندازيم كه اين جنگ را به پـيـروزى بـرسـانيم كه اگر خداى نخواسته اين جنگ به پيروزى نرسد و شكستى پيش آيـد خـيال نكنيد كه اين شكست براى ايران است ، بلكه براى همه مستضعفين جهان واقع مى شود. الان چشم هاى همه مردم دنيا به ايران دوخته شده كه در جنگ چه مى كند و همه آقايان بايد توجه داشته باشند و من به همه مردم كشور و به همه جوان ها عرض كنم جنگى كه الان در كـار اسـت ، جـنـگ سـرنـوشـت سـاز مـاسـت . جنگى است كه يك طرف آن دشمن با همه تـجـهـيـزات و پـشـتيبانى همه قدرت ها به ميدان آمده و اين طرف ما هستيم كه از قدرت هاى بـزرگ بـريـده ، بـه خـداى تبارك و تعالى توجه داريم . لذا اين جوان هاى ما هستند كه بـايـد اين سرنوشت را به آخر برسانند و اين جوان هاى ايران هستند كه بايد تنور جنگ را گـرم نگه دارند و بحمدالله رزمندگان ما در همه جا پيروزند و شما مى دانيد كه اگر خداى نخواسته صدام پيروز بشود با اهل اين كشور چه خواهد كرد.
ايـن سـهـل اسـت در مـقابل اينكه اسلام سيلى بخورد و نتواند به اين زودى ها سربلند كند بار ديگر من به همه اهالى كشور تاءكيد مى كنم كه امروز بايد توجه به اين جنگ زياد بـاشـد و امـروز تـمام اسلام در مقابل تمام كفر ايستاده است و ما اگر جائى را فتح كرديم نـبـايـد غـرور پـيـدا كـنـيـم بـلكـه بـايـد ايـن فـتـح را تـا آنـجـا دنبال كنيم و ادامه دهيم كه متجاوز سرجاى خودش بنشيند يعنى متجاوز از بين برود. خسارت جـانـى قـابـل جـبران نيست ولى آنهمه خسارات مالى كه به اين كشور وارد شده است بايد بـدهـنـد. و مـن مـسـاءله اى كـه روى آن پافشارى مى كنم اين است كه امروز همه جوان هاى ما مـوظـفـنـد جـبـهـه هـا را گـرم نـگـه دارنـد و بـرونـد بـه سـراغ بـرادرانـشـان كـه در حـال جـنـگ هـسـتـنـد كـه اگـر مـسـاءله جـنـگ حـل بـشـود و انـشـاءالله بـا پـيـروزى كـامـل بـه آخـر بـرسـد، مـسـائل ديـگـر مـسـائل فـرعـى اسـت و حـل آن بـسـيار آسان است و خود مردم كارها را اصلاح كنند و دولت هم دستش باز مى شود و گـرفـتـارى هـا را رفـع مـى نـمايد. و ما در مساءله جنگ و سايرامور بايد با هم باشيم و اگـر بـا هـم بـوديـم كارها به پيش مى رود. بحمدالله مجلس اختلافى ندارد و قريب به اتـفـاق مـجـلس افـراد صـالحـى هستند كه بايد بين خودشان و ديگران و ساير قوا تفاهم ايجاد كنند و دولت و جبهه ها و قواى مسلحه را تاءييد و تقويت نمايند و مردم را ارشاد كنند كـه بـه نـيـروهـاى مسلحه كمك كنند، چه در پشت جبهه و چه در جبهه ها و بحمدالله تا به حال اين كار را كرده اند.
و مـن از شـمـا آقـايـان و از مردم تشكر مى كنم كه در جبهه ها و پشت جبهه ها حضور دارند و به
خاطر اسلام خدمت مى كنند. اميدوارم مشكلات با همت آقايان و تاءييد خداوند تبارك و تعالى به زودى رفع شود و همه شما موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله
تاريخ : 19/5/62
بـــيـــانـــات امـــام خـمـيـنـى در ديـدار بـاوزير و معاونين وزارت سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
سعى كنيد جهات سياسى در سپاه وارد نشود
بسم الله الرحمن الرحيم
وزارتـخـانـه سـپـاه تـازه مـتـولد شـده اسـت . بـايـد مـواظـبـت كـنـيـد از اول وضعى كه در وزارتخاه هاى سابق بود پيش نيايد. به هم زدن وزارتخانه هاى سابق خيلى وقت لازم دارد ولى اين وزارتخانه دست خود آقايان است . سعى كنيد جهات اسلامى را خـوب رعـايـت كـنـيـد. مـهـم ايـن است كه در سپاه وضعى پيش نيايد كه به روحيه سپاهى ها صدمه بخورد. عمده در اين جمهورى بعد از حفظ جهات اسلامى اين است كه بين سپاه و مردم و سـپـاه و ارتـش اخـتـلافـى نـشود، كه بحمدالله امروز نيست . شما بايد سعى كنيد جهات سـيـاسـى در سـپاه وارد نشود، كه اگر افكار سياسى وارد سپاه شود، جهات نظامى آن از بـيـن مـى رود. هـمـيـشه به سپاه سفارش كنيد كه آنان خودشان را يك جنگنده خدمتگزار مردم بـدانـنـد، نه يك جنگنده غير خدمتگزار، و با ارتشى ها با برادرى رفتار كنند. مقصد يكى اسـت ، حـفـظ اسـلام و كشور است ، بايد اين مقصد را به پايان برسانيد و بين خودتان و مـردم و ارتـش رفـتـار خوب داشته باشيد. يك مسلمان بايد با همه خاضعانه رفتار كند و خـودش را از ديـگـران كـمـتـر بـدانـد. مـن وقتى كه فكر مى كنم جوان هاى ما كه در جبهه ها ايـنـطـور زحمت مى كشند خجالت مى كشم چرا در اينجا نشسته ام . اميدوارم با وضعى كه در سـپـاه و ارتـش اسـت مـسـائل زود حـل شـود. حال كه صدام گفته است چون به مقاصد خودمان رسـيـده ايـم بـراى صـلح دوسـتـى عـقـب نـشـيـنـى كـرده ايـم لابـد مثل عقب نشينى اى كه در خرمشهر كرده است . انشاءالله به زودى شر صدام از سر مسلمانان رفـع گـردد و خـداونـد شـمـا را پـيـروز گـردانـد. شـمـا بـايـد سـعـى كـنـيـد كـه از اول در وزارتـخـانـه تـان كـاغـذ بـازى پـيـدا نـشـود. مـردم بـايـد وزارتـخـانـه را منزل خودشان بدانند. همه مردم مساوى هستند، البته طبقه مستمند بر ما بيشتر حق دارند. الان هـم وقـتـى بـه جبهه ها مى رويد يك نفر مرفه نمى بينيد و يا اگر ببينيد كم است ، بقيه مستمندان هستند، همين مرم محروم هستند كه انقلاب كردند و پيروز شدند و بعد هم همين ها خدمت كـنـنـد و هـمين ها هم ادامه مى دهند و من هم دعا مى كنم كه محفوظ باشند و روبه رشد بروند. انـشـاءالله به اين كشور آسيبى وارد نمى شود. كشور را از خودتان بدانيد و مردم محروم را هـم بـرادر بـزرگـتـر خـودتان . مردم از سپاه سرد نمى شوند. بايد سپاه با محبوبيت محفوظ بماند و راهش آن است كه با مردم مدارا كنيم . انشاءالله پيروز و سر بلند بشويد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 20/5/62
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در ديـــدار بـــا وزيـــر امـــور خـــارجــه ، مـعـاونـيـن و مـــديـــرانكـل ايـن وزارتـخـانـه و سفرا و كارداران جمهورى اسلامى ايران در آسيا و اقيانوسيه
ايران كه براى خدا قيام كرده است ، مى بينيم كه چگونه پايدار است
بسم الله الرحمن الرحيم
امـا راجـع بـه مـصـيـبـتـى كـه بـه وسـيـله صـدام بـه ايران وارد شد به همه اهالى ايران بـخـصـوص گـيـلانـغـرب و بـالاخص به بازماندگان شهدا تسليت عرض كنم و از خداى تـبارك و تعالى مى خواهم كه آنها را با اولياى اسلام محشور گرداند و به مجروحين اين جنايت بزرگ شفا عنايت كند.

next page

fehrest page

back page