تاريخ : 24/9/58
فرمان امام خمينى به ثقة الاسلام منهاج
بسمه تعالى
جناب مستطاب ثقة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محمد منهاج دامت افاضاته
جنابعالى با سابقه اى كه در امر تبليغ داريد و با توجه به نياز شديدى كه مسلمانان
جـهـان به تبليغ صحيح احكام مقدس اسلام دارند، مسافرتى به كشور استراليا نموده و
اين وظيفه مهم اسلامى را در آن منطقه انجام دهيد.
اميد است ايرانيان مقيم آن كشور و ساير مسلمانان متعهد نيز در اين باب همكارى هاى
لازمه را با جنابعالى بنمايند. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را خواستارم .
و السلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 25/9/58
فرمان امام خمينى به آيت الله خزعلى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى دامت افاضاته
بـا توجه به مشكلاتى كه از نظر پاره اى اختلافات در منطقه خوزستان پديد آمده و با
سـابـقـه اى كـه جـنـابـعـالى از وضـع مـنـطـقـه و آشـنـائى محل داريد، مقتضى است
مسافرتى به مناطق مختلف خوزستان نموده و به مشكلات رسيدگى نـمـوده و بـا مـشـورت
افـراد ذيـصـلاح و مـعـتمد محلى در رفع آنها بكوشيد و اهالى محترم مـحـل هـا را بـه
حـسـاسـيـت وضع و وظيفه خطيرى كه از نظر حفظ وحدت در برابر توطئه دشـمـنـان داخـلى
و خـارجـى دارنـد آگـاه نـمـائيـد. امـيـد اسـت اهـالى مـحـتـرم نـيـز كـمال همكارى
را در مورد انجام وظايف محوله با جنابعالى بنمايند. از خداى تعالى موفقيت همگان را
مسئلت دارم .
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 25/9/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام خسروشاهى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى سيد هادى خسروشاهى دامت افاضاته
با توجه به سوابقى كه جنابعالى در امر تبليغات و مطبوعات داريد به نمايندگى از طـرف
ايـنـجـانب در وزارت ارشاد ملى در قسمت مطبوعات و تبليغات داخلى و خارجى و دايره
روابـط بـيـن المـلل اسـلامـى بـه وظـيـفـه اسـلامـى و مـلى خـويـش بـه بـهـتـريـن
وجـه عمل نمائيد. از كارمندان محترم وزارت ارشاد ملى مى خواهيم تا با ايشان همكارى
هاى لازم را بنمايند.
توفيق جنابعالى را از خداوند متعال خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در جــمـع
اعـضـاى سـپـاه پـاسـداران انـقـلاب اسـلامـى
مـــســـجـــدابـــوالفـــضـــل تـــهـــران و ســـتـــاد تـــبـــليـــغـــات
اســـلامـــى شـهـرسـتـانبابل
تمام حكومت هاى غير توحيدى ، نظم و عدالت را براى سلطه جوئى مى خواهند
بسم الله الرحمن الرحيم
از خـواهـران و بـرادران مـحـتـرم كـه از تـهـران و از بـابـل تـشـريـف آوردنـد كـه
از نـزديك با هم صحبت كنيم متشكرم و از اينكه همه شماها چه خـواهـرهـا و چـه
برادرها مجهز هستيد براى خدمت به اسلام و جمهورى اسلام مباهات مى كنم . اسـلام مـال
هـمـه اسـت ، مـال شـخـصـى ... نـيـسـت اسـلام مال همه بشر است نه مال مسلمين ،
اسلام آمده است تا بشر را از ضلالت به راه مستقيم هدايت بـبـرد، و اسـلام مـثـل
مـكـتب هاى ديگر نيست كه فقط براى يك حكومت مادى و دنيائى برنامه داشته باشد.
تمام حكومت هاى بشرى ، تمام سيستم هاى غير توحيدى برنامه شان همين است كه در اينجا،
در ايـن دنـيـا يـك كـارهـائى بـكـنند، آنهائى كه فرض كنيد خوب هم هستند يك نظم
دنيايى ايـجـاد كـنـنـد، و اكـثـرا كـه مـنـحـرف هـستند براى اين كار مى كنند كه
سلطه جوئى كنند و ديگران را تحت سلطه خودشان بياورند و استثمار كنند.
الان شـمـا نمى توانيد در تمام حكومت ها پيدا كنيد. يك حكومتى كه روى عدالت ولو در
همين حـيـطـه اى كـه خـودش دارد روى عدالت رفتار كند، كم است ، كم مى توانيد سراغ
كنيد يك حـكـومـتـى كـه حـكـومـت عـدل باشد ولو راجع به نظم دنيا، ادعا زياد است ،
ادعاى اينكه مى خواهيم براى عدالت عمل بكنيم زياد است .
به اسم تمدن بزرگ ، تمام مظاهر تمدن را در كشور از بين بردند
شـمـا هـم گـوشـتـان پـر شـده اسـت از ايـن حـرف هائى كه محمدرضا مى گفت كه ، عدالت
اجتماعى ، عدالت اجتماعى .
دائمـا از عـدالت اجـتـمـاعى و از ترقيات اين مملكت گوش ماها را و شماها را پر كرده
بود، مملكت به دروازه تمدن بزرگ رسيده و يا همين چند وقت ديگر همه در تمدن بزرگ
وارد مى شـويـم و ايـران مى شود مثل يك ممالك پيشرفت كرده و ترقياتش چه خواهد شد،
چه خواهد شـد، ادعـا زيـاد اسـت ، امـا وقـتـى كـه هـمـيـن صـاحـب ادعـائى كـه مال
اينجا بود معلوم شد حالش ، فهميدند و فهميديم كه اين
آدم نـه ايـنـكـه مى خواست اين ملت را به تمدن برساند، بلكه مى خواست اين ملت به
عقب برگردد و نگذارد جلو برود يك قدم ، ماءمور اين كار بود و خدمتش هم تا بود خوب
انجام داد، يـعـنـى هـمـه دسـتـگـاه هـا را فلج كرد، شما ملاحظه كرديد كه چه
هياهوئى اينها درست كـردنـد، ايـنـهـا بـراى اصـلاحـات ارضـى چـه بـسـاطـى در
آوردنـد، در تـمام مملكت براى اصـلاحـات ارضـى بـرنـامـه ايـن بـود، بـا اين اسم
اصلاحات ارضى ، كشاورزى را زمين بـزنـنـد كـه مـا الان براى گندممان هم محتاجيم به
اينكه از كشورهاى ديگر وارد كنند، چه هـيـاهوئى اينها درست كردند براى اينكه آزاد
زنان و آزاد مردان ، چه بساطى خودشان و آن انـگـل هـائى كـه در مـجـالس شـوراءى
سـلطـنـتـى نـه ملى و سنا، ماءمورهاى سازمان امنيت و ماءمورهاى خود اين شاه چه
هياهوئى درست كردند، براى اينكه ديگر مملكت ما آزاد شده ، آزاد زنـان و آزاد مـردان
و شما در طول سلطنت اين پدر و پسر و خصوصا پسر كه يك يادگار خـلفـى بـود بـراى آن
پـدر و از او هـم جـلو افـتـاد، شـمـا ديـديـد در طـول تـصدى اين دو تا جنايتكار،
آزادى براى هيچ كس نبود، هيچ كس آزاد نبود كه يك كلمه حقى بگويد، آزادى در آن جهت
بود كه آزاد كنند تا هر فحشائى بخواهند ايجاد كنند براى عـقـب رانـدن نـيـروى جوان
هاى ما، اينها آنقدر كه به نيروى انسانى اين كشور ضرر زدند بـه آن ذخـائر آنـهـا
ضـرر نزدند. انسان ها را فلج كردند، جوان هاى ما را از بين بردند، جـوان هاى ما كه
بايد خدمت بكنند به اين كشور، كشاندند به يك جاهائى كه در آنجاها جز اينكه افكارشان
فلج بشود و نتوانند خدمتى بكنند به اين مملكت ، چيز ديگرى نبود.
تـمـام مـراكز فحشا را اينها درش را باز كردند و با بوق و كرنا، ترويج كردند و كمك
كـردنـد كـه ايـن جوان هاى ما بروند در اين مراكز فحشا و فلج بشوند. همانجا بايد
دفن بـشـود جـوانـى شـان ، جـوانـى ايـن جـوان هاى ما را، از آنها گرفتند، فلجشان
كردند، اين خـواهـرهـاى مـحـتـرمـى كـه در دام ايـنـهـا افـتادند و در دام ترويج
هاى آنها افتادند و در دام تـبـليـغـات آنـهـا افـتـادنـد و از آن وظـيفه انسانى
شان سلب شدند، ملعبه دست جنايتكاران شدند، اين تاءسفى براى اشخاصى كه غيرتمندند،
اشخاصى كه خوى انسانى شان را از دست ندادند يك تاءسفى هميشگى هست كه اين محترمات را
اينها چه كردند به اسم آزادى .
با رفتن شاه و عمالش ، ملت عزيز ما زنده شدند
و شـما ديديد كه همچو كه اين ورق برگشت و اينها به همت همه قشرهاى ملت شكست خورده
از ايـنـجـا رفـتـنـد، ايـن مـلت عـزيـز مـا چـطـور زنـده شـدنـد، چـطـور مـتـبـدل
شـدنـد بـه يـك مـوجـود ديـگـر. چـطـور هـمـه شـان مـشـغول شدند به خدمت . الان شما
در هر جاى مملكت كه برويد بينيد كه مشغولند به خدمت كـردن . جـهـاد سازندگى كسى
نرفته الزامشان كند، خودشان داوطلب از توى مدارس ، از توى جاهاى ديگر مى روند و
خدمت مى كنند. همه جاى ايران وقتى مى رويم سپاه پاسداران هـسـت ، كـسـى ايـجـادشـان
نـكـرده ، خـودشـان ايـجـاد شـدنـد، هـر جـائى ، هـر مـحلى خود آن مـحـل اقـدام
كـردنـد، روحـانـى مـحـل ، مـعـتـمـد مـحـل ، روشـنـفـكـر مـحـل ، اقـدام كـردنـد و
سـپـاه درسـت كـردنـد، كـمـيـتـه درسـت كـردنـد، مـردم خـودشـان مـشـغـول خـدمـت به
كشورشان شدند. البته من بايد راجع به اين موضوع ، قبلا هم عرض كنم ، حالا هم بايد
عرض كنم كه
شـمـا آقـايـان كـه سـپـاه پـاسـدار هـسـتـيد، خداوند تاءييدتان كند انشاءالله و
تمام سپاه پـاسـداران و تمام دادگاه ها و تمام كميته ها و تمام قشرهايى كه مى
خواهند خدمت كنند به ايـن كـشـور، توجه داشته باشند كه همه اينها خدمتگزار به
اسلامند الان جمهورى اسلامى است و شماها از جنود اسلامى هستيد، لشگر اسلام هستيد،
شما كارمند اسلام و كارمند امام زمان هـسـتـيد، توجه كنيد كه نبادا يك وقتى يك
خطائى بكنيد بر خلاف مسير اسلام ، بر خلاف مسير جمهورى اسلامى يك قدمى برداريد، اين
يك وظيفه خطيرى است براى همه ، براى ما و براى شما.
خطاى روحانى باعث بدبين شدن مردم به روحانيت و اسلام است
روحـانـيون كه نماينده رسول خدا هستند در بين مردم ، اگر خداى نخواسته روحانيونى كه
مـدعـى ايـن هستند كه نماينده امام زمان الان هستند در بين مردم ، اگر خداى نخواسته
از يكى شـان يـك چـيزى صادر بشود كه بر خلاف اسلام باشد، اينطور نيست كه فقط خودش
را از بـيـن برده باشد، اين حيثيت روحانيت را لكه دار كرده . اين يك وظيفه بزرگى به
عهده اش هـسـت ، روحـانـى هـمـچو نيست كه اگر يك خلافى بكند، بگويند كه زيد اين را
كرده ، خلاف روحانى ، به اندازه اى كه سعه شعاع نفوذش هست ، خطايش يك خطاى بزرگى
هست ، خـطـائى اسـت كـه عـفـوش در دادگـاه خـدا بـسـيـار مـشـكل است ، براى اينكه
اين نماينده ، يعنى مدعاى نمايندگى از طرف امام زمان سلام الله عليه و اسلام دارد،
نماينده امام زمان اگر خداى نخواسته يك قدمى كج بردارد، اين اسباب ايـن مـى شـود
كـه مـردم بـه روحـانـيـت بـدبـيـن بشوند. بدبين شدن به روحانيت و شكست روحـانـيـت
، شـكست اسلام است كه حفظ كرده تا حالا اسلام را اين طبقه بوده ، و اگر در اين
طـبـقـه شـخـصـى اشـخـاصـى پـيـدا بـشـود كـه بـر خـلاف مـصالح اسلام خداى نخواسته
عـمـل بـكـنـد، جـرمـى است كه از آدمكشى بدتر است ، جرمى است كه از همه معاصى بدتر،
بـراى ايـنـكـه جـرم صـادر مـى شـود از كسى كه آبروى يك روحانيت را از بين مى برد،
و آنـهـائى كـه غـافل هستند از اسلام گاهى وقت ها بر مى گرداند، اين اينطور نيست كه
وارد شـده اسـت كـه اگر چنانچه عالم فاسد بشود عالم فاسد شود. براى اينكه عالم
نماينده بـه حـسب ظاهر نماينده امام است و اگر خداى نخواسته يك فسادى در او پيدا
بشود، فاسد بشود، قشرهاى ملت را فاسد مى كند و از آن طرف اگر چنانچه صالح باشد،
صالح كند قشرهاى ملت را، صالح مى كند عالم را.
مـن در جـوانـى در يـكـى از شهرهاى اينجا وقتى كه رفتم ديدم كه ، (محلات ، محلات
رفتم ديـدم كـه ) مـردم ايـنـجـا صـالحند، فرق دارند با جاهاى ديگر، خوبند مردمشان
كم در آنها پـيدا مى شود كه منحرف باشد، بعد كه توجه پيدا كردم ديدم كه عالم آنجا
آنوقتى كه من بودم عالم آنجا عالم خوب ، علما آنجا علمائى بودند كه خيلى خوب بودند،
مردم چشمشان و گوششان و همه هوششان توجه دارد به اينكه اين آقا، اين امام جماعت ،
اين چه جور است ، اگـر ايـن امـام جـماعت و آقا، آقاى وارسته اى باشد، توجه به دنيا
نداشته باشد، توجه به خدا داشته باشد، مردم تبعيت از او مى كنند، از اين جهت يك
تكليف زائد بر همه تكاليف به عهده طبقه روحانيين است ، اين از روحانى ، شما هم كه
حالا وارد شديد در همان
كـارى كـه روحـانـيين مى خواهند بكنند و مى كردند، آنها خدمت مى كردند، شما هم
داريد خدمت مى كنيد به اسلام ، شما پاسداران اسلام هستيد.
خلاف يك پاسدار باعث لكه دار شدن حيثيت پاسداران و رژيم اسلامى
ايـنـهـا هـم سـپـاه پاسداران اسلام ، همه با هم يك كار را انجام مى دهيد، پست
هاتان اختلاف دارد، شـمـا هـم همين طور هستيد، خيال نكنيد كه اگر خداى نخواسته يك
كار خلافى كرديد، اين فقط مى گويند كه اين آدم اين كار را كرده ، مى گويند سپاه
پاسداران اين جورى اند، سـپـاه پاسداران چه اند، سپاه پاسداران اسلام ، جمهورى
اسلام ، آنهائى كه غرضمندند، آنـهـائى كـه مى خواهند يك نقطه ضعفى پيدا بكنند، آنها
شروع مى كنند به تبليغات كه رژيـم سـابـق رفـت ، يك رژيمى آمد، اين هم مثل او، اين
هم بدتر از او، اين اسباب اين شود كه رژيم ، بد معرفى بشود، معرفى اش كنند به اينكه
رژيم فاسدى است .
ايـنـهـمـه زحـمت كه كشيديد، شماها، خداوند همه تان را حفظ كند و اينهمه زن و مرد
كشور و خـصوصا اين خانم ها كه در صف اول در اين نهضت و آنقدر زحمت كشيدند براى
اينكه اسلام تـحـقـق پـيـدا بـكـنـد، هـمـه نـظـرشـان بـه ايـن بـود كـه يـك
جـمـهـورى اسـلامـى ، يـك عـدل الهـى پيدا بشود، اگر خداى نخواسته از ما و از شما
يك مطلبى درست بشود و ظاهر بـشـود كـه بر خلاف عدالت اسلامى بود و بر خلاف احكام
اسلام بوده است ، آنهائى كه نشسته اند و دارند نگاه مى كنند به شماها، خدشه اى پيدا
بكنند و اين را بردارند زيادش كـنـنـد و بـگويند، اينها نمى گويند كه اين آقاى
حسن و آقاى حسين بد كرده ، مى گويند سپاه پاسداران اين جورند، آنهائى هم كه صالح
هستند براى خاطر يك عملى كه انجام مى گـيـرد، آنـهـا هـم در رديـف آنـهـا مـى كنند،
اسباب اين مى شود كه بروند از اينجا بالاتر بـگـويـنـد جـمـهـورى اسـلامـى اينطورى
است ، اسباب اين مى شود يك قدم بالاتر بروند بگويند اسلام همين است ، عرضه كنند.
تلاش كارتر به خاطر وحشت او از تحقق اسلام در ساير جاهاست
الان در خـارج هـمـيـن تـبـليـغات هست ، در خارج كه منافعشان از دستشان رفته است كه
نمى نـشينند نگاه كنند، قدرت هاى بزرگ ، اين آقاى كارتر نمى نشيند كه همه منافع
مادى اش از دسـت رفـتـه ، حـالا شـكـسـت سـيـاسـى هـم دارد مـى خـورد يـا خـورده
اسـت نـمـى نـشـيـند، مشغول به توطئه است ، مشغول به اين است كه دست را به دامن اين
رئيس جمهور، آن رئيس جـمهور، اين نمى دانم رئيس كذا، اين مجلس كذا، آن مجلس كذا،
دست را به دامن اينها بيندازد و وادار كـند به اينكه اينها هم همفكر او بشوند در
مخالفت با ايران ، براى اينكه الان يك وحشتى اينها را برداشته و آنها را، آن تنها
نه ، همه را، يك وحشتى برداشته است كه نبادا يـك وقـتـى اسـلام هـم تـحـقـق پيدا
بكند، نبادا يك وقتى از ايران اين صدا بلند شده و اين نهضت بلند شده ، الان هم
شعاعش رفته در همه جا، همه جاى دنيا الان حرف اين ،
روزنـامـه هـا راجع به ايران ، راديوها، تلويزيون ها همه راجع به ايران و راجع به
اين نـهـضـت دارنـد بـحث مى كنند، اينها وحشتشان از اين است كه نبادا اين موج اسلام
به خارج و يـكـى يكى ممالك را فتح بكند و اينها را فلج كند، در دنيا شكستشان بدهد
از اين جهت نمى نشينند همين طور نگاه كنند. دوره افتادند براى اينكه همصدا پيدا
بكنند تا ببينيم دنيا و رؤ ساى جمهور دنيا اينها چه مى كنند، ممالك ديگر آيا تا چه
اندازه نوكر آقاى كارتر هستند و حيثيت خودشان و ملتشان را براى خاطر آقاى كارتر از
دست مى دهند.
كارتر به خاطر حفظ حيثيتش ، شاه مجرم را پناه داده است
آقـاى كـارتـر بـراى خاطر اينكه به خيال خودش يك مفلوكى را، يك مريضى را ببرد و در
آمريكا حفظش كند و عرض مى كنم كه معالجه اش كند تا اينكه به ملت آمريكا و ساير ملت
هـا وفـادارى خـودش را از آن خـائن هـائى كـه بـراى او خيانت كردند، نشان بدهد و در
دوره آتيه هم رئيس جمهور بشود براى خاطر اين خودش را رسوا كرد.
الان هـر جـا اشـخـاص دانشمند دنيا، اشخاص متفكر دنيا تقبيح مى كنند، براى خاطر يك
آدمى كـه ايـنـقـدر خـيانت به يك ملتى كرده است و حالا ملت مى گويد آقا اين جانى كه
آمده پيش شـمـا و او را پـناه داده ايد، پناهنده سياسى نيست ، تا اينكه ما پناهنده
سياسى را بگوئيد تحويل نمى توانيم بدهيم ، روى قواعد، اين يك مجرم است ، روى قواعد
همه عالم يك كسى كـه بـه يـك مـلتـى پـنـجـاه سـال و ايـن آدم سـى و چـنـد سـال بـه
يـك مـلتى آنقدر جرم كرده و آنقدر اذيت كرده و آنقدر از اين ملت كشته و آنقدر در
تـاوه هـا اينها را بو دادند، بعضى از اشخاص پاهايشان را قطع كردند، جرائم آنها را
ما نـمـى تـوانـيـم ، الان تـصورش هم نمى توانيم بكنيم ، كه در اين حبس ها كه در
زير زمين بوده و دالان هائى يك وقت نشان دادند، دالان هائى كه از اين سازمان
خيانتكاران بوده است . در ايـن دالان هـا بـه ايـن مـردم اسـلامـى ، بـه ايـن مـردم
انـسـانى ، به اين متفكرين به اين روشـنـفـكـرهـا چـه گذشته ما نمى توانيم تصور
كنيم ، اينها هم كه رفتند و آمدند، شايد بـراى مـا هـمـه مـسـائل را نـتـوانـند
بگويند كه چه كردند به ما، ما يك ملتى هستيم كه مى گـوئيـم كـه ، اعـلام مـى كـنيم
به همه دنيا كه ما اينقدر جريمه بر ما وارد شده ، اموالمان ايـنـقـدر بـه غـارت
رفـتـه و به جيب آقاى كارتر و امثالش رفته است ، به دست اين آدم ، آنـقـدر
جـنـايـات بـه ايـن مـمـلكـت واقـع شـده اسـت ، آنـقـدر قتل و غارت وارد شده ، ما
اين را مى خواهيم بياوريم اينجا و محاكمه اش كنيم ببينيم چرا اين كارها را كرده .
اسـاس مـطـلب ايـن است كه كارتر از همين مى ترسد كه نبادا يك وقتى اين بيايد و بروز
بـدهـد، مـى گـويـنـد مـشـغـول شـدنـد كه اين را يك شستشوى مغزى بدهند و كارى كنند
كه فـرامـوشـى بـرايـش بـيـايـد كـه نـتـوانـد ديـگـر بـروز بـدهـد، مـشـغـول ايـن
كارها هستند. از اينها همه كارى بر مى آيد، ما نمى دانيم اما از اينها همه كارى بر
مى آيد.
اعمال ضد انسانى كارتر در لواى انساندوستى
هر چه مى خواهند شستشو بدهند مغز او را، هر چه بخواهند او را بكشانند به اينكه همه
چيز را نـسـيـان كـند، لكن ملت ما كه نسيان نمى كند، اين ملت ما هستند الان صداشان
اينجا بلند اسـت ، ايـن مـلتـى كـه الان دارند فرياد مى زنند
(مرگ بر آمريكا) مقصودشان
كارتر اسـت ، مـلت امـريـكـا كه به ما كارى نكرده ، ملت امريكا اگر بفهمد مطلب را،
اگر بفهمد، اگر بفهمد مطلب را ملت امريكا، به حسب وجدان انسانيش با ما موافق است .
اينهائى كه مخالفت مى كنند، اينها از وجدان انسانى بيرونند، اينكه اين ابرقدرت ها
فكر انـسـان نـيـسـتـند، يك فكرهاى جنون آميزى در مغز آنها هست كه با اسم
انساندوستى كه مى گويد من مردم را براى انساندوستى محاصره اقتصادى و دخالت نظامى در
يك مملكت سى و پـنـج مـيـليـونـى انـسان كه خوب آن هم يك نفر از اينهاست ، ديگر آن
كه از يك جاى ديگر نـيـامـده ، ايـن هـم يـك نـفـر از افـراد ايـنجاست ، شما براى
اين يك نفر جانى ، سى و پنج سال جنايت كن به اسم دوستى انسان و انساندوستى سى و پنج
ميليون جمعيت از همين جمعيت ، نـمـى توانم بگويم از اين قماش ، قماش اينها فرق دارد
با او، قماش انسانى ، سى و پـنـج مـيليون را خواهى در فشار اقتصادى قرار بدهى كه
بميرند، اگر زورتان برسد، مـى كـنـيـد، امـا همچو قدرتى نداريد، شمائى كه مى گوئيد
ما انساندوستيم ، سى و پنج مـيـليـون انـسـان ايـنـجا هست ، اين سى و پنج ميليون
انسان بميرند براى يك نفر كه شما جـنـايـاتـتـان مـعلوم نشود، آقاى انساندوست پنجاه
نفر ما، پنجاه هزار نفر انسان در امريكا داريـم كـه ايـن دانـشـجـوهـاى عزيز است ،
پنجاه هزار نفر دانشجو را بيخودى مى خواهى از امـريـكـا خـارجـشـان كـنـى ، شـمـا،
انـسـانـدوسـتـى ؟ شـمـا مـطـابق حقوق بين المللى داريد عـمـل مـى كـنيد، شما بشر
مى خواهيد؟ شما بشر را مراعات مى كنيد؟ اين سى و پنج ميليون جـمـعـيـت ايـنـجـا،
سـى و پـنج ميليون جمعيت اينجا كه بسيارشان چيز هستند، روحانى هستند، تـحـصـيـلكرده
هستند، همه شان مؤ من و متقى هستند، اين سى و پنج ميليون جمعيت مى گوئيد اصـلا
حـقـى در دنـيـا نـدارنـد، فـقـط حـق مـال مـحـمـدرضـاسـت ، حـق مـال ايـن جـانـى
است ، غير از اين است كه ما اينطور فكر كنيم كه ايشان نه براى اين امت ، يـك حـس
انـسـانـدوسـتـى اش او را وادار كـرده بـه ايـن مـعـنا براى اينكه اين بر خلاف حس
انساندوستى است .
كارتر بد تشخيص داده ، ملت ديگر ظلم را نمى پذيرد
ايـنـهـا نـيـسـت مـسـاءله ، مـسـاءله ايـن است كه بدتشخيص داده اند. روى آن تشخيص
بدش ، مـثـل ايـنكه لج كرده ، از اول بد تشخيص داده ، مى گويند هم تحميلش كرده ،
تشخيصش از اول براى اينكه موفقيت پيدا كند براى رياست جمهورى دوره بعد، راهش را بد
رفته است ، راه ايـن نـبـود كـه ايـشان شاه را بردارد برود آنجا و بخواهد يك توطئه
بكند يا بگوئيد بخواهد معالجه بكند، حالا من اطلاعى ندارم ، يك عده اى مى گويند
براى توطئه رفته است ، بـردنـد او را آنـجـا و يـك عـده اى هـم مـى گويند كه نه اين
مفلوك است و اين مريض است ديگر، سرطان دارد، اين ، راه را بد رفت ، خيال كرده به
اينكه حالا هم وضع
مـثـل وضـع سـابـق اسـت كـه يـك كـلمـه اى القـا مـى كـرد بـه مـحـمـدرضـا آن هـم
تحميل مى كرد به ملت ، ملت هم حرف نمى زد، وضع آنوقت اينطور بود.
تا گفته مى شد كه تو بايد اين كار را بكنى ، ماءمورى كه اين كار را بكنى ، آن هم مى
آمـد آنـجـا و بـه وسيله اين عمالش آن كار را تحميل مى كرد و مردم هم يك وضعى پيدا
كرده بـودنـد كـه تـسـليـم بـودنـد، او خـيـال مـى كـرد حـالا هـم مـلت مـا مثل
آنوقت است ، نمى داند كه ملت ما تحول پيدا كرده ، يك موجود انسانى به تمام معنا شده
، مـوجـودى كـه دفـاع مـى خـواهـد از خـودش بـكـند، يك موجودى كه زير بار ظلم نمى
رود، دسـتـور اسـلام اين است كه نه ظلم بكنيد نه زير بار ظلم برويد، انظلام يعنى
زير بار ظلم رفتن از ظلم كمتر نيست ، انظلام به خودت ظلم كردن ، به يك ملت ظلم كردن
، ظلم هم از هـمـيـن قـمـاش ، هـر دويـش در اسـلام ممنوع است ، نه شما حق داريد به
كسى ظلم كنيد نه حق داريد كه از كسى ظلم بكشيد، ديگر ملتمان اين است كه نمى خواهند
از تو ظلم بكشند، نمى خواهند.
رؤ سـاى جـمـهـورى امريكا تا حالا به ما ظلم كردند و به وسيله عمالشان همه چيز ما
را از بين بردند و بالاتر از همه نيروى انسانى ما را عقب راندند، ما از اين به بعد
نمى خواهيم اين ظلم را بكشيم .
كارتر از محاكمه شاه مى ترسد چون حيثيتش به باد مى رود
مـا مـى خـواهـيـم ايـن آدم بيايد اينجا و محاكمه اش بكنيم ، خودش مطرح نيست ، خودش
يك آدم نـيست ، آنوقت هم كه بود آدم نبود، خودش مطرح نيست ، ما مى خواهيم چه كنيم
يك مفلوكى كه بيايد اينجا و ما عاشق جمالش كه مردم نيستند، ما مى خواهيم اين آدم
بيايد اينجا محاكمه اش كـنـنـد و پـرونـده هـاى قـطـورى كـه از او هـسـت ارائه
بـدهـنـد و ايـنـهـمـه مـعـلول و ايـنـهـمـه نـاقـص العـضو كه به وسيله او شده است
، ارائه بدهيم به عالم ، آقا وضـع مـا ايـن اسـت ، وضـع مـلت مـا در ايـن سـى و
چـنـد سـال حـكـومت ، اين است ، وضعمان اين است كه جوان هاى ما، پيرزن ها را
بياوريم كه جوان هاشان را از دست دادند، كه جوان هاشان را نشان بدهند كه اينها
آنهايند كه در سينما ركس مثلا از بين رفتند.
امروز، الان يك پير مردى !!! كه !!! آمده بود كه چهار تا يا پنج تا شش تا از
اولادهاى من در آنجا، خوب ما اين را مى خواهيم بگوئيم ، اين آقاى انساندوست اين را
برده نگه داشته ، نـه ايـنـكـه انسان مى خواهد نگه دارد، خوب انسان نيست كه نگهش
دارد، اين نه اين است كه بـراى انـسـانـدوسـتـى دارد ايـن كـارهـا را مـى كـنـد،
ايـن خـوف ايـن را دارد كـه نـبـادا تـحـويـل اينجا بدهند و مشت رئيس جمهور امريكا
باز بشود كه در آينده نتواند ديگر رئيس جـمـهـور بـشـود، يـعـنـى قـلم نـه ، روى او
امريكا بكشد كه شما ديگر لايق رئيس جمهورى نيستيد، ملتش بفهمند كه رؤ ساى جمهورى
اينها چه مى كردند با مردم ، با دنيا چه كردند، مـلت هـا كـه ايـنـطـور نـيـسـتـنـد
كـه افـكـارشـان مـسـمـوم شـده بـاشـد مـثل اين رؤ سا، ملت ها افكارشان محفوظ است ،
مگر آنهائى كه دور و بر اينها جمعند، اينها خـوف ايـن مـعـنـا را دارنـد. اگر ملت
ما از اول گفته بود كه محمدرضا را آنجا نگه داشتيد بكشيدش ، مى كشتندش همچو آنها
باكى از كشته شدن ندارند.
بـراى كـارتـر رئيـس جـمـهـور شـدن مـطـرح اسـت نـه جـان انـسـان هـا شـمـا خيال مى
كنيد كه براى اين پنجاه نفر كه در اينجا هستند، پنجاه و چند نفر جاسوسى كه در
ايـنـجـا هـسـتـنـد، ايـنـهـا دلشـان سـوخـتـه و انـسـانـدوسـتـى شـان و حـب بـه
اهـل مـلتـشـان اسـبـاب ايـن شـده ، شـما مطمئن باشيد كه مساءله اين نيست ، اينها
فوج فوج سربازهاى خودشان براى اينكه خدمت به آنها بكنند مى فرستند به جبهه ها كه
بريزند در جبهه ها بكشند و كشته بشوند. هزاران افراد را از خود ملتشان به كشتن مى
دهند، براى ايـنـكـه يـك صـدائى در خـود آمريكا پيدا بشود كه اين رئيس جمهور ما چه
آدم كذائى است ، وضع اين ، روحيه اينها اينطورى است ، اينها وضع روحشان ، روح الان
ديگر آن روح اولى كـه فـطـرت انـسـان و فـطـرت اولى اسـت ، ايـنها از دست دادند،
همه انسان ها به فطرت صـحـيـح مـوجـود مـى شـوند، اينها عوض شدند، از آن فطرت
اوليشان عوض شدند، اينها بـراى خـاطـر پـنـجاه و چند نفر كه در ايران حبس اند، يعنى
حبس هم خوب در محلشان هست ، همان جائى كه زندگى مى كردند حالا هم همان جا دارند
زندگى مى كنند، آنطور هم كه تا حـالا بـه مـن اطـلاع دادنـد و مـن هـمـيـشـه
سـفـارشـشـان كـردم در كـمـال رفـاه هـم هـسـتـند، منتها آنها سروصدا بلند كردند كه
اينها چطور و كذا. بعضى از ايـنـهـا هـم كـه رفـتـنـد آنـجـا گفتند نه ، مسائل اين
نيست ، نه براى خاطر اين پنجاه و چند نـفـرشـان دسـت و پاكنند همه تشبث اش اين است
كه رئيس جمهور بشود، اصلا تمام نظرش آنـجـاسـت و مـن بـه او قـول مـى دهـم كـه
نـشـود انـشـاءالله ، رئيـس جـمـهـور شـدن راه دارد حـال مـا فـرض هـم مـى كـنـيـم
دو سـال ديـگـر هـم ، پـنـج سال ديگر هم بخواهى رئيس جمهور بشوى ، آخر ارزش دارد كه
يك انسانى ، يك ملتى را، مـلت دويـسـت و چـنـد مـيـليـون در نـظـر مـردم ايـنـطـور
جـلوه بـدهـد ارزش دارد، بـراى پـنج سـال ديـگـر جنايت كردن ، خوب ، رياست كردن
اينها، همان جنايت كردن ارزش دارد. براى ريـاسـت كـردن كـه مـسـاوى بـا
جـنـايـتـكـارى اسـت پـنـج سـال ، ايـنكه اينقدر يك ملت امريكا را آنها كه تقصيرى
در اين باب ندارند اينقدر آنها را آلوده كند و مردم دنيا را هم به ملت امريكا بدبين
كند، تو خدمتگزار به ملت خودت هستى ، تـو اگـر خدمتگزار به ملت بودى ، مى گفتى خوب
اين خيانت كرده ، ما اين خيانتكار را مى دهـيـم دست كسانى كه به او خيانت كرده ،
اين خدمتگزارى بود، اين آبروئى بود، همه ملت ايـران بـراى تـو هورا كشيدند، اما
حالا چه شده ؟ حالا نزديك جنايتكار، بدتر از جنايتكار مـى دانـنـد، حالا مشتت باز
شده و ديگر و تو را يك آدمى دانند كه دارى ملت خودت را هم به باد مى دهى ، ارزش
دارد، اگر فرض كنيد تو رئيس جمهور هم بشوى ، اين ارزش دارد كه انـسـان بـه ايـنقدر
جنايات خودش به پنج سال ، حالا اين شاه ، شاه مخلوع از باب اينكه بـه قـول خـودش
شـاه بود مى گفت ، من تا آخر عمرم شاهم . جنايات كه مى كرد مى گفت : ارزش دارد، مـى
گـفت من تا آخر عمرم هستم ، نمى دانست كه خداخواهد، اما شما رئيس جمهورى پـنـج
سـاله ايـد، شـش سـاله ، يـك هـمچو چيزى است ، بعدش بايد بروى ، تا آخر هم كه
ديـگـر نوبت شما نمى رسد، رقباى شما هستند در اين معلوم نيست ، تو براى تو هم اينكه
بـرسـى بـه ايـن مقام ، الان براى تو هم ، الان كه تو نمى دانى تو مى شوى يا آن نفر
ديـگـرى كـه كانديدا هستند، تو سر هم داريد مى زنيد، شما براى خاطر توهم اينكه من
در پنج سال ديگر، شش سال ديگر مشغول به اين رياست و نمى دانم
اين بساط باشم ، اين را براى توهم ، ملت خودت را از دست مى دهى ، دارى ملت خودت را
و همه شوون امريكا را در نظر شرق فاسد جلوه مى دهيد، اين ارزش دارد كه براى يك توهم
، آدم ايـن كـار را بـكـنـد، اين عقل اقتضاء مى كند كه انسان براى توهم اينكه شايد
برسم بـه آنجا، اينقدر جنايت فعلى بكنند. اينها اينطورند وضعشان و مبتلاى با يك
همچو انسان ها يا آدم ها يا موجوداتى هستيم كه بايد همه ملت ما با آن مبارزه كنند.
ما از محاصره اقتصادى و نظامى نمى ترسيم
و مـا نـمـى تـرسـيـم از ايـنـكـه در اقتصاد ما را منزوى كند يا فرض كنيد كه چيز
نظامى ، دخـالت نـظـامـى ، مـا از ايـن چـيـزهـا نـمـى تـرسـيـم . مـا قبل از اين
حرف ها، شايد شما هيچ كدامتان يادتان نباشد، همه اين شلوغى ها كه حالا بينيد مـا
شـاهـدش بـوديـم ، مـا در هـمان محلى كه بوديم ، يعنى خمين كه بوديم سنگربندى مى
كـرديـم ، مـن هـم تـفـنگ داشتم ، منتها من بچه بودم به اندازه بچگى ام ، بچه
شانزده هفده ساله ما تفنگ دستمان بود و تعليم و تعلم تفنگ هم مى كرديم ، من بلدم
الان تفنگ بيندازم ، اين اخوى ما بزرگتر از ما بود، ايشان تفنگ انداز است ، منتها
حالا پيرمرد است ، ما سنگر رفـتـيـم و با اين اشرارى كه بودند و حمله مى كردند و مى
خواستند بگيرند و چه بكنند، هـرج و مـرج بـود، ديـگـر دولت مـركـزى قـدرت نـداشـت و
هـرج و مـرج بـود، قـبـل از ايـن خـان بـود، هـرج و مرج و دولت مركزى هم بدون قدرت
و همه جا، كاشان و اين حـدود قـم و .... اسـت ، چيز كاشى بود، نائب حسين و پسرش ،
آن حدود ما هم حمله مى كردند زلقـى ها و نمى دانم ... حمله مى كردند و يك دفعه هم
آمد يك محله اى از خمين را گرفتند و مردم با آنها معارضه كردند و تفنگ دست گرفتند،
ما هم جزء آنها بوديم كه به اندازه اى كـه مى توانستيم حركت بكنيم ، اميدواريم كه
اين ملت ما همه تفنگدار باشند و همه جنگجو، آنـقـدرى كـه مـى تـوانـيـم مـى زنيم ،
حالا شما فانتوم آورديد ريختيد سر ما، هر كارى مى خـواهيد بكنيد، ما را نترسانيد از
اينكه نظامى مى آوريم ، ما نظامى هاى شما را دفنشان مى كـنـيـم و ما را نترسانيد از
اينكه به شما براى خاطر انساندوستى گرسنگى مى دهيم تا بـمـيـريـد نـخـيـر،
ايـنـطور، روزى ما با خداست و ما قدرت اين را داريم كه از اين زمين خدا روزيمان را
بيرون بياوريم ، همه كشاورزهاى ما انشاءالله بيدار شدند و كشاورزيشان را تقويت
كنند.
توطئه ايادى امريكا براى نابودى اسلام
در هـر صـورت مساءله اين است كه ما الان مبتلاى به يك همچو قدرتى هستيم و مع الاسف
كه در داخـل مـا هـم كـه جـنـاح هـائى هـسـتـنـد دسـت و پـا مـى كـنـنـد كـه هـمـان
مـسائل را درست كنند، يعنى دست و پا مى كنند كه امريكا قدرت پيدا كند، اين ننگ را
ما كجا بـبـريـم كـه اهـالى يـك كـشـورى ، افـرادى كـه از هـمـين مملكت است اينجا
زاده شده و اينجا پرورش پيدا كرده ، حالائى كه مملكت ما و ملت ما قدرت امريكا را در
اينجا شكست داده است ، باز روابط با امريكا دارند
كـه بـرگـردانـند، اين ننگ را كجا بايد برد، اين شكايت را پيش كى بكنيم كه باز هم
در بين جمعيت اشخاصى هستند كه اخلال مى كنند كه خواهند جمهورى اسلامى تحقق پيدا
بكند.
جـمـهورى اسلامى اگر تحقق پيدا كند، دست ارباب ها كوتاه مى شود، نبادا اين كار بشود
از آن روز اولى كـه مـا آمـديـم بـه ايـنـجـا و قـبـلش ، اخـلال مـى كـردنـد، قـدم
به قدم اخلال مى كردند، خواستيدبدهيد،نمى گذاشتند بدهيد. يك دسـتـه اى آنـجـا جـلو
رفـتـيـد و شـكـسـت داديـد آنـها را، بعدش قدم بعدش راجع به قانون اسـاسـى ، چه حرف
هاى مزخرف زدند و گفتند اخلال به اينكه نبادا يك چيزى بشود، بعد مردم راءى دادند و
در اين صد در نود از آن راءى سابق بود، صد نود مردم راءى دادند، حالا به دست و پا
افتادند كه ارباب ها دارند شكست مى خورند، چه بكنند اينها، حالا باز هياهو مـى
كـنـنـد، مـى خـواهـنـدچـنـد نفر را بر راءى تمام ملت به اسم مصلحت ملت ، اين همان
منطق كارتر، منطق كارتر اين است كه ما براى خاطر اين انسان داريم ، سى و پنج ميليون
جمعيت را زيـر پـا له مى كنند، اينها هم براى خاطر چند نفر آدم ، براى خاطر فرض
كنيد كه يك عـده مـعـدودى يـا بـراى خـاطر عشق به آمريكا مى خواهند نهضت اسلامى ما
را شكست بدهند و اسلام را شكست بدهند، تاسف اين ، اسلام راخواهند شكست بدهند،
دانسته يا ندانسته . و نمى تـوانـنـد، امـروز مردم مملكت ما، ملت ما همچو شده است ،
همچو بيدار شده است و چشم هايش را باز كرده كه اين توطئه ها ديگر فائده ندارد، همه
اين توطئه ها را اين ملت دفع مى كند.
خداوند انشاءالله به شما سلامت بدهد، به خواهران من ، برادران من ، به همه شما دعا
مى كنم و تا نفس مى كشم خدمت به شما مى كنم ، خداوند همه تان را انشاءالله حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 25/9/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى پزشكان
اصفهان
نـخـوت قـدرتـمـنـدى در مـغـزهـاى كـوچـك مـنـجـر بـه لگدمال كردن ملت مى شود
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن از آقايان تشكر مى كنم كه زحمت كشيده اند آمده اند، خواهرها، برادرها، تا از
نزديك يك مطالبى كه بايد گفته بشود، لااقل بعضى از آن گفته بشود. شما لابد امروز از
راديو شـنـيديد كه شاه از امريكا رفت به جاى ديگر. اين اثر جرم و اين مجرم كه بايد
بيايد و در ايـنجا محاكمه بشود تا ما پرده از روى جنايات امريكا يعنى رؤ ساى جمهور
امريكا كه در طول اين مدت كه اين جانى در اينجا جنايت كرده ، ريشه اصلى اش امريكا
بوده ، اين يك شـاخـه اى از آن ريـشـه بـوده اسـت ، ايـنجا فاش كنيم ، اينها گمان
مى كنند كه شاه را از امـريـكـا كـه خـارج كـردند تمام شد قضيه ، مثل اينكه وزير
خارجه امريكا هم گفت كه حالا بـبـيـنيم كه عكس العمل ايران چه خواهد بود. اگر ايران
تمام حرفش اين بود كه شاه چرا در امـريـكاست ديگر حالا تمام شده بود براى اينكه شاه
در امريكا نيست اما قضيه اين است كـه شـاه ، شـاه مـخـلوع كـه الان يـك مـوجود
مفلوكى است و به نظر من آن وقت كه در اريكه قـدرت بـود مـفـلوكـتر بود، مفلوك از
جهت ادراكات كه نمى توانست بفهمد وظيفه او با ملت چيست و ملت چه مقامى دارد در هر
كشورى ، اين معنا را ادراك نكرده بود، از اين جهت مفلوك بود و حـالا هـم مـفـلوك
اسـت چـنـانـچه آقاى كارتر هم مفلوك است ، آنهائى كه خودشان در اريكه قدرت نشستند و
اين نخوت قدرتمندى در مغزهائى كه كوچكند، اين اسباب اين مى شود كه هـر كـارى كه مى
خواهند انجام بدهند، هر چه دستشان مى رسد به او انجام بدهند، هر ظلمى كـه مـى
تـوانـنـد بـكنند، هر ملتى را كه مى توانند زير پاى خودشان له كنند. اينها جزء
مـفلوك هاى عالم هستند براى اينكه قدرت روحى ندارند كه هر چه وارد در مغزشان مى شود
بتوانند كنترلش كنند، همانطور كه آدم مفلوك نمى تواند يك راه صحيحى را پيش بگيرد،
آدم عـليـل نـمـى تـوانـد يـك راه صـحـيـحـى را پـيـش بـگـيـرد، آدم عليل نمى تواند
يك راه صحيحى برود، آنهائى كه براى خاطر قدرتمندى ، كوچك بودن مـغـز و قـدرت زيـاد،
در آن وارد شـدنـد نـمـى تـوانـنـد كـنـتـرل كنند خودشان را و حفظ كنند مغزشان را،
اينها جزء مفلوك ها هستند. انبيا و اوليا كه هـر چـه وارد مـى شـد، هـر چـه قدرت در
عالم وارد مى شد، در اينها هيچ ، در آنها تاءثيرى نـمـى كـرد. آن كـسـى كـه زمـام
يك مملكتى از حجاز گرفته تا مصر و اينجاها را، ايران و سـايـر جـاهـا تـحـت سـلطه
او بود و قدرت جسمى و روحى خودش آنطور بود، مى بينيم از يكى از افراد پائين و متوسط
متواضعتر است و اين قدرت ها ابدا در
روح او تـاءثـير نكرده براى اينكه روح اينقدر بزرگ است كه همه عالم را مى گيرد، يك
روح مـجـردى كـه از آن آلايـش هـا تـجـرد پـيـدا كـرده اسـت ايـنـقـدر وسيع است كه
همه عالم مـثـل يك نقطه مى ماند در او، آنها لايق زمامداريند، اسلام آنها را
زمامدار كرده است ، وقتى هم كـه دسـت بـه دامـن آنـهـا نـمى رسد بايد آن اشخاص كه
نزديكتر به آنها هستند از ساير افـراد، آن اشـخاص كه بهتر توانند هضم كنند قدرت ها
را، كمتر قدرت مابى در كله آنها تـاءثـيـر بـكـنـد، بـايـد زمـامـدار بـاشـنـد، مـع
الاسـف دسـتـمـان كـوتـاه اسـت . امثال اينهائى كه تا يك رياست پيدا مى كنند، تا يك
قدرت رياست پيداكنند، تا يك قدرت پـيـدا مى كنند، مثل حيوان هاى چموش شروع مى كنند
به شرارت ، اينها مفلوكند، همانطورى كه اينها الان اسم محمدرضا را گويند يك مريض
مفلوكى كه ، من مى گويم در آن زمان كه قـدرتمند به نظر شما بود مفلوكتر بود از
حالا، حالا هم شما مفلوكيد و همه قدرتمندهائى كـه بـه واسـطـه يـك قـدرت نـمـى
تـوانـنـد خـودشـان را كـنـتـرل كـنـنـد و نمى توانند هضم كنند آن قدرتى كه بر
ايشان وارد مى شود، اينها جزء هـمـان مـفلوك ها هستند و لهذا اين مفلوك ها هستند كه
دور هم نشينند و به تبع اين مفلوك اصلى يك ملتى را محكوم مى كنند.
وجود لانه جاسوسى و افرادش براى ايجاد توطئه بود نه روابط سياسى
لابـد ايـن را هـم شـنيديد كه لاهه ايران را محكوم كرد، حالا ديگر خواب به چشم
ايرانى ها نـمـى آيـد، لاهـه مـحـكـوم كـرد، ايـن لاهـه مـدت هـاسـت ، ايـن
سـازمـان هـا مـدت هـاسـت كـه اسـرائيـل را در اين شرارت هايش محكوم كردند و هيچ
اعتنا به آنها نكرد، هيچ غلطى هم آنها نـكـردنـد. مـا كـه مـساءله مان يك مساءله حق
است كه مى گوئيم كه بيائيد ببينيد كه اينجا اصـلا سـفـارتـخـانه نيست ، شما مى
گوئيد كه سفارتخانه بايد جزء احكامى كه كردند آقـايـان ، سـفـارتـخـانـه بـايـد بـه
تـصـرف آمـريكا داده بشود، ما مدعى هستيم كه اينجا سـفـارتـخانه نيست ، اصلش قضيه
سفارت در كار نبوده و ما مدعى هستيم كه اين آدم هائى كـه در اينجا بودند، اينها
اجزاء سفارتخانه نبودند، به اسم سفارتخانه شما يك چيزى درسـت كـرديـد كـه لانـه
جـاسـوسـى اسـت و بـيايند ببينند كه آيا اين چيزهائى كه در اين سـفـارتـخـانه هست ،
اينها اسباب دست جاسوس هاست يا وسائلى است كه سفارتخانه لازم دارد؟ بـيـايـنـد
سفارتخانه هاى ديگر را ببينند، سفارتخانه ايران را در خارج ببينند كه آيـا ايـن
سـفارتخانه ايران وضعش اينطور است كه اينجا هست و همين طور سفراى ايران در خـارج ؟
يـا فـرض كـنـيـد اجزاء سفارتخانه ها را ببينيد كه آنها در آنجا يك همچو مسائلى
نـدارنـد و اگـر يـك وقتى مثلا يا جاى ديگر در امريكا يك جائى را به اسم سفارتخانه
، مـركـز تـوطـئه و جـاسـوسـى قـرار بـدهـد، آقـايـان گـويـند كه خوب ، شما چون كه
يك اشـخـاصـى بـوديـد ديـپـلمـات ، بيائيد، تشريف ببريد ديگر راه را باز كنند؟ و گر
نه مساءله اين نيست ، شما با اين حرف مى خواهيد كلاه سر عالم بگذاريد و وقت دير شده
است و ديـگـر از شماها قبول نمى كنند، شما شاه را دك كرديد براى اينكه مشت تان باز
نشود، مـا مـحـاكـمه تان مى كنيم ، در همين جا محاكمه رژيم اين پهلوى را و محاكمه
رژيم جمهورى امريكا را، در اين مدتى كه به ما، اينطور جرم را نسبت به ما روا داشتند
و اينطور توطئه هـا را كـردنـد، آنـها گفتند كه ، محكوم كردند ما را به اينكه
سفارتخانه ها و سفارتخانه آمريكا
بـايـد تـحـويـل داده بـشـود و ايـن ديـپـلمـات هـا را بـا سفرا و اجزاء سفارتخانه
بايد راه بـيـنـدازنـد، ايـنـهـا بـيـايـنـد بـه امريكا، ما مى گوئيم كه سفارتخانه
نيست ، اينجا شما سـفـارتـخـانه ، ما گوئيم امريكا اصلا سفارتخانه ندارد اينجا، ما
مى گوئيم كه ماءمور سـيـاسـى نـدارد ايـنـجا، اينها ماءمورهاى امنيتى هستند نه
ماءمور سياسى ، اينها از اجزاء امن امـريـكا هستند كه در اينجا بودند، اينها
نيامدند براى اينكه بين ايران و امريكا را روابط سياسى ايجاد كنند، اينها آمدند
آنجا و اين مركز مهم هم براى همين است كه در ايران توطئه كنند و حالا كه شكست
خوردند بيشتر توطئه كنند، حالا كه آن شخص رفته و دست آنها هم از مملكت تا حدودى
بريده شده است زيادتر مى خواهند توطئه كنند، ما اين معنا را مى گوئيم . ما اشخاصى
را كه مى خواهيم دعوت كنيم در اينجا، از دانشمندهاى دنيا و از سياسيون دنيا و از
كـارشـنـاس هـاى دنـيـا، بـراى اين است كه بيايند تشخيص بدهند كه اين وضعى كه در
ايـنـجـا بـوده اسـت و ايـن اشـخـاصـى كـه در ايـنـجـا مـشغول كار بودند، اين وضع
سفارتخانه است ؟ اين وضعش وضع سفارتخانه است ؟ اين يـك مكانى است كه بايد اسمش را
سفارتخانه گذاشت يا نه ؟ و بيايند و ببينند اشخاص را و بررسى كنند از پرونده هائى
كه اينها دارند و از پرونده هائى كه اينها دارند و از كـارهـائى كه آنجا انجام مى
دهند، مى دادند، ببينند اين كارهاى سفارتخانه است يا كارهاى سفارتخانه نيست ؟ پس
شما يك موضوع غلطى را در لاهه ، يك موضوع غلطى را حكم كرده ، يـك مـوضـوعـى را
حـكـم كـرده كـه در ايـنـجـا نـيـست همچو موضوعى ، او گفته است بايد سـفـارتـخـانـه
را تـحـويـل بـدهـنـد، مـا سـفـارتـخـانـه امـريكا اينجا نداريم ، كجاست اين
سـفـارتـخـانـه ؟ مى گويند كه بايد ديپلمات ها را رها كنند، ما نمى شناسيم ديپلماتى
در اينجا، آنها كه نگفتند كه بايد مركز جاسوسى را، بايد يك مجلس ديگر بگويند، آنجا
هم بـاز بـه اتـفـاق آراء بـگـويـنـد كـه مـركـز جـاسـوسـى را بـايـد بـه امـريـكـا
تـحويل بدهند و جاسوس را بايد رها بكنند، اگر اين را گفتند يك حكمى بر ضد ما هست ،
امـا ايـنـهـايـى كـه گـفـتـيـد، حـكمى بر ضد ما نيست براى اينكه ما كه مركز جاسوسى
را گـرفـتـيـم نـه سـفـارتـخـانـه را، اصـلا مـا هـيـچ سـفـارتـخـانـه اى را
نگرفتيم ، امريكا سـفـارتـخـانـه نـدارد ايـنـجـا، اصـلا آقـايـان مـى گـويـنـد كـه
سـفـارتـخـانـه را بـايـد تـحـويـل امـريـكـا داد، نـه ، سـفـارتـخـانـه نـدارد تـا
مـا تـحـويـل بـدهـيـم ، آمـريكا ماءمورين سياسى ندارد اينجا، اينكه مى گويند بايد
ماءمورين سـيـاسـى را تـحـويـل بـدهـيـد، مـاءمـوريـن سـيـاسـى كـى هـسـت ، پـيـدا
كـنـنـد تـا مـا تـحـويـل بـدهـيـم . مـا مدعى هستيم كه اينها هيچ كدام ماءمورين
سياسى نيستند و مى گوئيم بفرستيد و ببينيد، قضيه را بررسى كنيد.
ما شاه و رؤ ساى جمهور امريكا را غيابى محاكمه مى كنيم
و مـا مـى آوريـم بـررسى مى كنيم اين مطلب را، محاكمه مى كنيم اينها را و محاكمه
كنيم رؤ سـاى جمهور را منتها محاكمه غيابى ، دستمان به آنها نمى رسد، محاكمه غيابى
آن مقدارى از پرونده هايشان كه در اينجا هست و آن مقدارى از جناياتشان كه بر ما در
اينجا ثابت است كه اين مقدار، من مكررا اين را گفتم ، اينها يك كارهاى زير پرده اى
داشتند كه غير از رئيس جمهور و شاه شايد كسى نمى دانسته آنها را، ما نمى توانيم
پيدا كنيم آن مقدارى كه منعكس است در خارج ، آن مقدارى كه در وزارتخانه هاى
مـا مـنـعـكـس اسـت ، آن مـقـدارى را مـا مـى خـواهـيـم حـالا بـررسـى بكنيم و
پرونده هايشان را مشغول جمع آورى هستند گروه هائى تا اينكه جمع بشود و ما دعوت كنيم
از اشخاص بيايند بررسى بكنند. ما يك حرف غير حقى نداريم ، اين حرف ساده اى كه همه
عالم اين حرف را بـايـد اگر بفهمند، بپذيرند، البته آقاى كارتر نمى پذيرد براى
اينكه آقاى كارتر اصـلا از آن مـفـلوك هائى هست كه حق را نمى تواند بپذيرد، مغز او
ديگر حق را نمى تواند بـپـذيـرد، آن دارد شـاه را از ايـن دسـت بـه آن دست مى
گرداند، در يك جزيره اى در آنجاها بـردنـد و نـگـهـداريـش مـى كـنند مبادا گرفتار
بشود و به ايران بيايد و مقدارى كه بين خودش و او هست هم كشف بشود، اسرارى كه ما
بين شاه و كارتر هست و ساير چيزهاى امريكا هـسـت ، بـايـد كشف بشود. محمدرضا گفته
بود كه اگر چنانچه بناست من را محاكمه كنند، بايد رؤ ساى جمهورى امريكا هم ، چند
نفر كه در زمان من بودند، محاكمه كنند. بله ، بايد مـحاكمه كنند آنها را منتها ما
دستمان به آنها نمى رسد، ما همچو قدرتى نداريم كه احضار كـنـيـم رئيـس جـمـهـور
امـريـكـا را، لكـن ايـن قـدرت را داريـم كـه در محل خودمان پرونده هايشان را
رسيدگى كنيم و اشخاصى را دعوت كنيم از خارج و بيايند و رسـيـدگـى كـنند و ببينند
چيست قصه . ما آنها را هم مى خواهيم محاكمه كنيم ، بنابراين ، ايـن فـايـده نـدارد
كـه ايـشـان بـر دارد ايـن را بـبـرد از يـك مـمـلكـتـى بـه مـملكت ديگر و خـيـال
كـنـد حـل شـد قـضـايـا، از اول هـم هـمـه حـرف هـا ايـن بـود كـه اگـر او را
تـحـويـل مـا ندهيد، ما اينهائى كه اينجا هست محاكمه مى كنيم و حالا هم مى گوئيم كه
ما يك محاكمه اى از رژيم پهلوى مى كنيم و يك محاكمه هم از جمهورى امريكا در زمانى
كه اين آدم ، از آن زمانى ، كه اين آدم در راءس آن بود تا حالا و تا آن وقتى كه
اينها در اينجا هستند و بـسـاطـشـان ايـنـجـا هـسـت . بـنـابـرايـن ، مـسـائل حـل
نـشـده اسـت ، آنـهـا خـيـال مـى كـنـنـد كـه اگـر چـنـانـچـه ايـن را فـرسـتـادنـد
آنـجـا، ديـگـر مسائل حل است .
قصد ما روشن كردن ظلم مستكبرين به مستضعفين است
خـوب ، ما يك مطلب ديگرى هم غير از اينكه اساس مطلب است كه مى خواهيم جرم آنها را
به دنيا ثابت بكنيم و مستضعفين وظيفه شان را با مستكبرين بفهمند، مستضعفين اكثرا
نمى دانند، مـا هـم نـمـى دانـيـم ، ما هم جزء مستضعفين هستيم ، نمى دانيم كه اينها
به سر ما چه آوردند، بـعضى از ورقه هاى كوچكش دست ماست و مى داينم ، بعضى مشاهدات
ما هست و چيزهائى كه به چشم ديديم اما مسائل زياد زير پرده را ما نمى توانيم بفهميم
، ما مى خواهيم آن مقدارى كـه امـكـان دارد بـفـهـمـيم اين را، درست عرضه كنند به
مستضعفين دنيا، به ممالك دنيا، تا بـفـهـمـنـد مستضعفين كه اين مستكبرين با آنها چه
مى كنند، اين ابرقدرت ها با اينها چه مى كـنـنـد، مـا مى خواهيم بفهمانيم به خود
ملت امريكا كه نسبت به ملت امريكا اينها چه كردند تـا حـالا، ايـنـهـا چـه
جـنـايـاتـى كردند كه ملت امريكا را هم از نظر مردم دارند از بين مى بـرنـد، اينها
چقدر به خود امريكا لطمه وارد كردند، لطمه حيثيتى ، لطمه انسانى و چقدر به ساير
كشورها و ملت ها و اينها.
بنابراين مسائل به اينجا ختم نمى شود، ما يك ملت ضعيفى هستيم ، ما يك ملتى هستيم كه
اتـكـالمان به خداست و ما جمعيت مان كم است ، شما جمعيت تان زياد، جمعيت شان زياد،
يعنى ايـنـكه ملت امريكا با آنها نيست تا جمعيت شان زياد باشد، شمائيد و سرنيزه ها
و فانتوم هـا و آن بـسـاطـى كـه داريد، و مائيم و مشت و صدا و فرياد مظلوميت تا
ببينيم آيا چه خواهد شـد، آيـا غـلبـه بـاز بـا ظـالم هـاسـت ، ايـن راجـع بـه
مـسـائل امـروزى كـه به ما متوجه است اما مسائل داخلى خودمان . شما ملاحظه كرديد كه
ما در آنوقت كه با، ملت ما در آنوقتى كه با اين رژيم در افتاد، يك مقابله يك آدم
هيچ ، آدمى كه هـيـچ نـداشـت بـا يـك آدمى كه همه چيز داشت ، شما يك وقت مقابله
كرديد با يك رژيمى كه قـدرتـمـنـد بـود و مـجـهـز بـود بـه هـمـه جـهـازات جـنـگـى
و داراى قـدرت زيـاد كـه دنـبال او و پشتيبان او هم قدرت هاى عالم بود، يعنى شما يك
طرف ايستاده بوديد با دست خـالى ، او آن طـرف ايـسـتاده بود با تمام تجهيزات و پشت
سر او پشتوانه او همه عالم ، بـود شـمـا خيال نكنيد كه از اين همه عالم كه مى گويم
، ملت ها را گويم ، هميشه مقصودم دولت هاست ، اين دولت ها الا كمى شان ، پشتيبانى
از او مى كردند، اين قدرت هاى بزرگ پـشـتـيـبـانـشـان بـودنـد و خصوصا امريكا و
انگلستان ، در يك همچو موقعى آن كه شما را پـيـروز كرد و اينها در عين حال كه همه
چسبيده بودند كه اين آدم را نگهش دارند در اينجا و بـعـد هـم بختيار را نگه دارند
در اينجا كه در آن هم خيلى جديت كردند، اينكه موفق نشدند آنـهـا و شـما موفق شديد
چه بود؟ شما قدرت نظامى داشتيد؟ شما اصلا تعليمات نظامى ديده بوديد؟ ما يك دسته
طلبه بوديم كه نمى دانستيم نظام چه مى كند، شما هم يك دسته پـزشك هستيد كه باز هم
از نظام اطلاع نداريد، تعليمات نظامى ما نديده بوديم ، ملت ما تـعـليـمـات نظامى
نديده بود، آنها تعليمات نظامى داشتند اما ما نداشتيم ، هيچ نداشتيم ، حـالا هـم
كـه مـى بـيـنـيـد چـهار تا تفنگ دست جوان هاى ما هست ، اينها غنيمتى است كه از
آنها گـرفـتند والا قبلا كه نداشتند، اين را قبلا با زحمت ، نمى دانم يك چيزى درست
مى كردند پـرت مـى كـردند كه در مقابل آنها چيزى نبود، اينها، آنى كه اين ملت را
پيش برد، آن يك قـدرت غـيـبـى بـود، يـك قدرت الهى بود، پاى هيچ كس حساب نكنيد شما.
در عين حالى كه تـشكر مى كنم از شما كه اين مقاله ها را خوانديد، لكن تذكر مى دهم
اينقدرها تعريف نكنيد از يك شخص ، براى اينكه چيزى نيست ، هر چه هست ، اوست ما چيزى
نيستيم ، ما جز يك بنده ضـعيف چيزى نيستيم ، آنها با يك فوت مى توانستند !!! اينها
!!! ما را بيرون كنند، آن كه ايـن قـدرت را به اين ملت داد و آنطور وارد شد به
ميدان و بيرون كرد حريف خودش را، آن يـك قـدرت روحـى بـود كـه خـدا داد بـه ايـنها،
يك قدرت الهى و غيبى بود كه اين ملت را متحول كرد به يك چيز ديگرى ، اين مردمى كه
وقتى اسم سازمان امنيت مى آمد به خودشان مـى لرزيـدنـد، ريـخـتـند و گفتند ما اصلا
نه شاه مى خواهيم و نه سازمان امنيت و نه اصلا رژيـم شـاهـنـشاهى را مى خواهيم و به
واسطه اين امرى كه خداى تبارك و تعالى انجام داد بـه اراده مـبـارك خـودش ، و يـك
نـكـتـه بـزرگـى كـه شـايـد اكـثـرا از آنـهـا غافل باشند، آن ايجاد رعبى بود كه در
اينها كرد. در قرآن هست كه نصر گاهى به رعب ، گـاهـى جـمـعيت اينها را جورى مى كنند
كه به نظرشان زياد مى آيد، گاهى قدرت نمايى اينها، ولى چيزى نيست ، در نظر آنها
بزرگ است . اينها همه چيز داشتند و مطمئن باشيد كه اگـر ايـن رعـبـى كـه خدا در قلب
اينها انداخته بود، نبود، اينها مى توانستند يك شب تمام تهران را خراب كنند، همه
چيز داشتند،