ميهمان نوازى
يكى از عوامل توسعه رزق مهمان است . روزى
پيامبر صلى الله عليه و آله در جمع اصحابش فرمود:
اذا اراد الله بقوم خيرا اهدى اليهم قالوا و ما
تلك الهديه قال : الضيف ينزل برزقه و يرتحل بذنوب اهل البيت .(133)
خداوند زمانى كه بخواهد به قومى خيرى دهد، هديه اى به آنان مى دهد. عرض
كردند: آن هديه چيست ؟ حضرت فرمود: ميهمان است ، او با روزى خود وارد
بر صاحب خانه مى شود و با رفتن اش گناهان اهل خانه بخشيده مى شود.
گاهى انسان با خود فكر مى كند كه من خرج خود و خانواده خود را به سختى
در مى آورم ، چگونه مى توانم خرج ميهمان را هم بدهم و از او پذيرايى
كنم ، اما با آمدن ميهمان شرايط پذيرايى مهيا مى شود كه گاه خود در
حيرت مى ماند؛ بسيارى از كسانى كه ميهمان بيشترى دارند درآمد چندانى
ندارند اما خداوند به نحوى مشكل آنها را حل مى كند؛ گاهى قبل از آمدن
مهمان و گاه با آمدن ميهمان و گاهى بعد از رفتن مهمان . لذا على (عليه
السلام ) فرمودند:
تنزل المعونه على قدر المونه
(134)
كمك به ميزان نياز نازل مى شود.
خلاصه اينكه خداوند رزاق است و گاه رزق خود را در خانه خود مى دهد و
گاه در خانه ميزبان .
رزق ما با پاى مهمان مى رسد از خوان غيب |
|
|
ميزبان ماست آن كس مى شود مهمان ما |
البته مهمان نوازى هر كس بايد به ميزان توانش باشد بايد از اسراف و
تبذير دورى نمايد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
لا نتكلف للضعيف ما ليس عندنا و نقدم اليه ما
حضرنا.(135)
ما به خاطر مهمان (براى تهيه ) چيزى كه نداريم خود را به زحمت نمى
اندازيم و آنچه داريم برابر مهمان قرار مى دهيم .
شخصى حضرت على (عليه السلام ) را به ميهمانى دعوت كرد، حضرت فرمود: با
سه شرط مى پذيرم : از بيرون خانه چيزى تهيه نكنى ، آنچه را كه در خانه
دارى از ما دريغ نكنى ، بر خانواده خود سخت نگيرى . آن شخص اين شرايط
را پذيرفت و حضرت دعوتش را اجابت كرد.
(136)
اخلاق نيكو
يكى از اسباب توسعه روزى اخلاق نيكو است زيرا مردم در هر كارى
با كسى كه اخلاق خوبى دارد بيشتر همكارى مى كنند تا كسى كه از اخلاق
شايسته برخودار نيست . امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
حسن الخلق يزيد فى الرزق .
اخلاق نيكو روزى را زياد مى كند.
(137)
پيامبر اكرم فرمود:
حسن الخلق من الدين و هو يزيد فى الرزق .(138)
اگر عوامل موفقيت يك كاسب را مورد تحليل و بررسى قرار دهيم خواهيم ديد
بخش عمده اى از عوامل موفقيت او مربوط به خوش اخلاقى و خوش رويى او
است ، لذا قرآن مهم ترين عامل موفقيت پيامبر صلى الله عليه و آله اسلام
را خلق عظيم او مى داند.
آنكه به اخلاق نكو خو گرفت |
|
|
در دو
جهان رتبه نيكو گرفت
|
خلق و خدايش همه دارند دوست |
|
|
فعل
نكو زاده خلق نكوست
|
تقوا و پرهيزگارى
تقوى و پرهيزگارى يكى از عوامل توسعه رزق محسوب مى شود. تقوا يك
نيروى كنترل درونى است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مى كند و
به همين دليل على (عليه السلام ) تقوا را به عنوان يك دژ در برابر
خطرات گناه شمرده است آنجا كه مى فرمايد:
اعلموا عباد الله ان التقوى دار حصن عزيز؛
بدانيد اى بندگان خدا تقوا دژى است مستحكم و غير قابل نفوذ.
(139)
قرآن مى فرمايد:
و اعلموا ان الله مع المتقين ؛(140)
بدانيد كه خدا با متقين است .
من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا
يحتسب .(141)
هر كسى تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى كند و
او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى دهد.
و لو اءن اهل القرى ءامنوا و اتقوا لفتحنا عليهم
بركات من السماء و الارض .(142
)
و اگر اهل شهرها و آباديها ايمان مى آورند و تقوا پيشه مى كردند بركاتى
از آسمان بر روى آنها مى گشوديم .
(143)
درباره آيات فوق چند نكته قابل ذكر است :
1- بركات جمع بركت است به معناى ثبات و استقرار چيزى است و به هر نعمت
و موهبت پايدار اطلاق مى گردد.
در برابر موجودات بى بركت كه زود فانى و نابود مى گردد.
2- ايمان و تقوا نه تنها سبب نزول بركات الهى مى شود بلكه باعث مى گردد
كه آنچه كه در اختيار دارد بخوبى استفاده كند.
3- اگر ايمان و تقوا موجب نزول انواع بركات الهى است و نقطه مقابل آن
باعث سلب بركات است چرا مشاهده مى كنيم ملتهاى بى ايمان غرق ناز و
نعمتند در حالى كه جمعى از افراد با ايمان به سختى روزگار مى گذرانند؟!
پاسخ سوال فوق با توجه به دو نكته روشن مى گردد.
الف - اينكه تصور مى شود ملتهاى فاقد ايمان و تقوى غرق در ناز و نعمتند
اشتباه بزرگى است اگر به درون اين جوامع نفوذ كنيم و دردهاى جانكاهى كه
روح و جسم آنها را درهم مى كوبد از نزديك ببينيم قبول خواهيم كرد كه
بسيارى از آنها از بيچاره ترين مردم روى زمين هستند بگذريم از اينكه
همان پيشرفت نسبى آنان نتيجه بكار بستن اصولى همانند تلاش ، نظم ، حس
مسئوليت است كه در متن تعليمات انبياء قرار دارد. و از نظر قرآن داشتن
سرمايه هاى مادى و وسايل تجملاتى دنيا به قدرى در پيشگاه خداوند بى
ارزش است كه مى بايست تنها نصيب افرادى بى ارزش همچون كفار و منكران حق
باشد و اگر مردم كم ظرفيت و دنيا طلب به سوى بى ايمانى و كفر متمايل
نمى شدند خداوند اين سرمايه ها را تنها نصيب اين گروه منفور مى كرد
(144)
تا همگان بدانند مقياس ارزش و شخصيت انسان به اين امور نيست كه البته
امكانات مادى چيز بدى نيست مهم اين است كه به آنها به صورت يك ابزار
نگاه شود نه يك هدف متعالى و نهايى .
ب - اينكه گفته مى شود چرا جوامعى كه داراى ايمان و تقوا هستند عقب
مانده اند اگر منظور از ايمان و پرهيزگارى تنها ادعاى اسلام و ادعاى
پايبند بودن به اصول تعليمات انبياء بوده باشد قبول داريم چون افرادى
عقب مانده ايم ولى مى دانيم حقيقت ايمان و پرهيزگارى چيزى جز نفوذ آن
در تمام اعمال و همه شئون زندگى نيست و اين امرى است كه با ادعا تامين
نمى گردد با نهايت تاسف امروز اصول تعليمات اسلام و پيامبران خدا در
بسيارى از جوامع اسلامى متروك يا نيمه متروك مانده است . و چهره اين
جوامع چهره مسلمانان راستين نيست اسلام دعوت به پاكى و درستكارى و
امانت و تلاش مى كند كو آن امانت و تلاش ، اسلام دعوت به علم و دانش و
آگاهى مى كند كو آن علم و آگاهى سرشار، اسلام مسلمانان را دعوت به قدرت
و اقتدار مى كند. آيا به راستى مسلمانان اقتدار دارند؟ و با اين حال
عقب مانده اند؟
(145)
4- اين ويژگى
((تقوى
))
در هر شخصى باشد موجب محبوبيت او مى شود. در اينجا به دو نمونه اشاره
مى نماييم .
شخصى بنام
((رحيم اصغرى
))
كه به ژاپن سفر كرده بود در اثر تقوا و پاكى آنچنان تاثيرى در محيط
كارش گذاشت كه صاحب شركت مسلمان شد و او را سهامدار شركت اش نمود. خانم
((تويوكوكانگو
)) از استان
((ناگونوو
)) كه صاحب يك
شركت توليدى مى باشد، درباره نحوه اسلام آوردن خود و مادرش گفت : قبلا
از اسلام اطلاعى نداشتيم فقط اسم
((الله
)) و
((قرآن
)) را شنيده بودم ، اما از زمانى كه آقاى
((رحيم اصغرى
)) در شركت
من مشغول كار شد اطلاعات دقيقترى از اين دين آسمانى به دست آوردم تا
حدى كه همراه مادرم به ايران آمديم و مسلمان شديم وى افزود: وقتى رحيم
را مى ديدم كه بر خلاف جوانهاى هم سن خود به معنويت فكر مى كند و نماز
به جا مى آورد يا روزه مى گيرد. تعجب مى كردم كه چگونه يك جوان در چنان
محيطى علاوه بر توجه به نماز، هنگام كار روزه هم مى گيرد و غذا نمى
خورد. علت را از رحيم پرسيدم . او عمل به دستورات اسلام و قرآن را دليل
دورى از گناه ذكر كرد و كم كم رفتار ايشان بر من و مادرم تاثير گذاشت و
از اينكه رحيم باعث شد بين من و خداى واحد ارتباطى ايجاد شود بسيار
خوشحالم و اين وضعيت موجب شد تا من رحيم را به فرزندى خود قبول كنم و
او همانند پنج فرزند ديگرم صاحب ارث و سهامدار شركت نمايم و در دوره
كهولت نيز سرپرستى خود را به پسرخوانده ام (رحيم ) واگذار كرده ام .
(146)
در يكى از پادگانهاى آموزشى سربازى بود از يكى از روستاهاى كرمان به
جهت تقوا و پاكى كه داشت ، محبوبيت ويژه اى بين فرماندهان پيدا كرد و
همه از پاكى و تقواى او تعريف مى كردند و او را به خانه خود دعوت مى
نمودند. در پايان خدمت سربازى در نامه اى به فرمانده اش نوشت : با
اينكه من اهل روستا هستم و موقعيت اجتماعى خاصى ندارم ميل دارم داماد
شما بشوم . وقتى نامه دست فرمانده رسيد او نامه را به دخترش داد تا خود
تصميم بگيرد. دختر بعد از مطالعه نامه و تحقيق درباره او گفت : به خاطر
پاكى اش حاضرم همسر او بشوم . خانواده اش هم كه شناخت كافى از آن جوان
داشتند موافقت كردند.
شكر
شكر عامل موثرى در افزايش نعمت ها و الطاف الهى است به طورى كه
خداوند به صراحت در قرآن بدان اشاره كرده و فرموده است :
لئن شكرتم لازيدنكم
(147)
اگر شكرگزارى كنيد (نعمت خود را) بر شما خواهيم افزود.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
من اعطى الشكر اعطى الزياده
(148)
كسى كه توفيق شكر يابد افزايش نعمت هم نصيب او خواهد شد.
شكر نعمتها آن است كه هر چيزى در راه مشروع صرف شود نه در مسير حرام -
شكر نعمت به اين است كه انسان آنرا از خدا بداند نه از اموال خود.
شكر نعمت ها در روايات به گونه هايى مختلف مطرح شده است .
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
شكر النعمه اجتناب المحارم ؛(149)
شكر نعمت ها به دورى از حرام و گناه است .
امام كاظم (عليه السلام ) فرمود:
يادآورى كردن نعمت هاى الهى شكر محسوب مى شود.
(150)
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
شكر نعمت ها به دورى از حرام و گناه است .
(151)
و همچنين امام كاظم (عليه السلام ) فرموده : يادآورى كردن نعمتهاى الهى
شكر محسوب مى شود.
(152)
مشكل گشايى
يكى ديگر از عوامل سبب سازى كه موجب رفع مشكلات انسان مى شود
مشكل گشايى است . پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
من قضى لمومن حاجه قضى الله له حوائج كثيره
ادناهن الجنه
(153)
كسى كه حاجتى از مومن برآورد، خداوند حاجات زيادى از او برمى آورد كه
كمترين آنها بهشت است .
و نيز فرمود:
ان الله فى عون المومن مادام المومن فى عون اخيه
المومن
(154)
خداوند ياور مومن است تا زمانى كه او ياور برادرش باشد.
نذر
يكى از عوامل سبب سازى نذر است چنان كه مادر حضرت مريم عليها
السلام براى بچه دار شدن
(155) نذر كرد و بچه دار شد و يا حضرت على (عليه السلام
) براى شفاى فرزندانش نذر كرد و آنها شفا يافتند.
(156)
خانواده اى در ساختمان استيجارى مخروبه اى زندگى مى كردند و از محيط و
شلوغى در عذاب بودند، پدر خانواده نذر كرد كه اگر خداوند به او خانه اى
بدهد هر ساله براى امام حسين (عليه السلام ) احسان بدهد. مدتى بعد صدا
و سيما گزارشى از محل آن خانه از تلويزيون پخش كرد كه با ديدن آن گزارش
فرد خيرى يك واحد آپارتمان براى آن خانواده خريدارى نمود.
دعا
دعا يكى از عوامل و زمينه هاى سبب سازى است .
قرآن از پيامبرانى ياد مى كند كه آنها در سختى ها و بلاها به وسيله دعا
توانسته اند از گرفتارى ها رهايى يابند در اينجا بر چند نمونه از آنها
اشاره مى نماييم .
1-
و ايوب اذ نادى ربه انى مسنى الضر و انت ارحم
الراحمين
(157)
به ياد آور ايوب را هنگامى كه پروردگار خود را خواند و عرضه داشت
ناراحتى و درد و بيمارى و مشكلات و گرفتارى به من روى آورده است و تو
ارحم الراحمينى .
آيه بعد مى گويد به دنبال اين دعاى ايوب خواسته اش را اجابت كرديم و
رنج و ناراحتى او را برطرف ساختيم .
فاستجبنا له فكشفنا ما به من ضر(158)
و خانواده او را به او باز گردانديم و همانندشان را به آنها افزوديم تا
رحمتى از ناحيه ما بر آنها باشد و هم يادآورى و تذكرى براى عبادت
كنندگان .
2-
و زكريا اذ نادى ربه رب لا تذرنى فردا و انت
خير الوارثين فاستجبنا له و وهبنا له يحيى .(159)
زكريا را به ياد آور كه در آن هنگام كه پروردگارش را خواند و عرض كرد
پروردگارا مرا تنها مگذار و (فرزند برومندى به من عطا كن ) و تو بهترين
وارثانى - ما دعاى او را مستجاب كرديم و
((يحيى
)) را به او بخشيديم .
اذا تستغيثون ربكم فاستجاب لكم انى ممدكم بالف
من الملائكه مردفين و ما جعله الله الا بشرى و لتطمئن به قلوبكم و ما
النصر الا من عندالله ان الله عزيز حكيم .(160
)
(به ياد آور) زمانى را (كه از شدت ناراحتى در ميدان بدر) از
پروردگارتان كمك خواستيد و او خواسته شما را پذيرفت . (و گفت :) من شما
را با يك هزار از فرشتگان كه پشت سرهم فرود مى آيند يارى مى كنم . ولى
خداوند، اين را فقط براى خوشحالى و اطمينان قلب شما قرار داد وگرنه ،
پيروزى جز از طرف خداوند نيست و خداوند عزيز و حكيم است .
و در آيه ديگرى مى فرمايد:
و لقد نصركم الله ببدر...
خداوند شما را در بدر يارى كرد.
(161)
يكى از نكاتى كه در مورد جنگ بدر از آيات الهى استفاده مى شود تاثير
دعا و نيات صادقه در تغيير سرنوشت انسان مى باشد.
حضرت موسى (عليه السلام ) پس از رفتن دختران شعيب به زير سايه درختى
پناه برد و در آن جا استراحت نمود و با خدا مناجات نمود و فرمود:
فقال رب انى لما انزلت الى من خير فقير.(162)
بارخدايا هر خير و نيكى بر من فرستى به آن نيازمندم .
خداوند متعال هم وسايل اجابت درخواست او را فراهم نمود. ناگهان ديد
حضرت شعيب دخترش را براى دعوت او فرستاده است و بدين وسيله هم غذا و هم
وسيله استراحت او فراهم شد و هم زمينه ازدواج او.
على (عليه السلام ) مى فرمايد:
الدعاء مفاتيح النجاح و مقاليد الفلاح .(163)
دعا كليدهاى نجات و گنجينه هاى رستگارى است .
امام حسين (عليه السلام ) در عرفه مى فرمايد:
يا مقيض الركب ليوسف فى البلد القفر و مخرجه من
الجب .
اى فرود آورنده كاروان براى نجات يوسف در بيابان بى آب و بيرون آورنده
او از چاه .
و جاعله بعد العبوديه ملكا يا راده على يعقوب
بعد ان ابيضت عيناه من الحزن .
و قرار دهنده او بعد از بندگى به سلطنت ، اى برگرداننده يوسف به يعقوب
پس از آنكه چشمانش از حزن و اندوه سفيد شد.
يا كاشف الضر و البلوى عن ايوب و ممسك يدى
ابراهيم عن ذبح ابنه .
اى برطرف كننده زيان و بلا از ايوب و نگهدارنده دست ابراهيم از ذبح
فرزندش .
يا من استجاب لذكريا فوهب له يحيى ولم يدعه فردا
وحيدا.
اى كه مستجاب كرد براى ذكريا و بخشيد به او يحيى را و او را تنها
نگذاشت .
يا من اخرج يونس من بطن الحوت يا من فلق البحر
لبنى اسرائيل فانجاهم و جعل فرعون و جنوده من المغرقين .(164)
اى كسى كه يونس (عليه السلام ) را از شكم ماهى بيرون آورد و اى كه دريا
را براى بنى اسرائيل شكافت و نجاتشان داد و فرعون و لشكرش را از غرق
شدگان قرار داد.
در تاريخ آمده است :
قوم يونس پس از آنكه نشانه هاى نزول عذاب الهى را مشاهده كردند، با
راهنمايى مرد دانشمند و كاردانى كه در ميان آنها بود، همگى از شهر
بيرون رفتند و به تضرع و دعا به درگاه خدا پرداختند و از كارهاى نادرست
خود ابراز ندامت و پشيمانى كردند تا آنكه مشمول رحمت پروردگار قرار
گرفتند و عذاب از آنها برداشته شد و بدين ترتيب تا فرا رسيدن اجل معين
و قطعى به زندگى خود ادامه دادند.
(165)
بديهى است كه عذاب يا برداشته شدن آن ، هر يك معلول و عوامل خاصى بوده
است . پيروى نكردن آنان از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، مخالفت با
او عامل نزول عذاب الهى بوده است و استغفار و دعا و ابراز ندامت به
درگاه خدا نيز عامل برداشته شدن عذاب بود.
حضرت على (عليه السلام ) فرمود: امواج بلا را با دعا از خود برانيد.
(166)
دعاى پيرمرد گرفتار
پيرمردى مفلس و برگشته بخت |
|
|
روزگارى داشت ، ناهموار و سخت
|
هم پسر، هم دخترش بيمار بود |
|
|
هم
بلاى فقر و هم ، تيمار بود |
اين دوا مى خواستى آن يك پزشك |
|
|
اين
غذايش آه بودى ، آن سرشك
|
اين عسل مى خواست ، آن يك شوربا |
|
|
اين
لحافش پاره بود، آن يك قبا |
روزها مى رفت بر بازار و كوى |
|
|
نان
طلب مى كرد و مى برد، آبروى |
ست بر هر خود پرستى مى گشود |
|
|
تا
پشيزى بر پشيزى ميفزود |
هر اميدى را روان مى شد ز پى |
|
|
تا
مگر، پيراهنى بخشد به وى
|
شب بسوى خانه مى آمد زبون |
|
|
قالب
از نيرو، تهى دل ، پر ز خون |
روز سائل بود و شب بيمار دار |
|
|
روز
از مردم ، شب از خود شرمسار |
صبحگاهى رفت و از اهل كرم |
|
|
كس
ندادش نه پشيز و نه درم
|
از درى مى رفت حيران بر درى |
|
|
رهنمود، اما نه پايى نه سرى
|
ناشمرده بر زن و كويى نماند |
|
|
ديگرش
پاى تكاپويى نماند |
درهمى در دست و در دامن ، نداشت |
|
|
ساز
برگ خانه برگشتن نداشت
|
رفت سوى آسيا هنگام شب |
|
|
گندمش
بخشيد دهقان يك دو جام
|
زد گره در دامن ، آن گندم ، فقير |
|
|
شد
روان و گفت كاى حى قدير |
گر تو پيش آرى به فضل خويش دست |
|
|
برگشايى هر گره كايام پست
|
چون كنم يا رب در اين فصل شتا |
|
|
من
عليل و كودكانم ناشتا |
مى خريد اين گندم از يك جاى كس |
|
|
هم
عسل زان مى خريدم هم عدس
|
آن عدس در شوربا مى ريختم |
|
|
وان
عسل با آب مى آميختم
|
درد اگر باشد يكى ، دارو يكى است |
|
|
جان
فداى آنكه درد او يكى است
|
بس گره بگشوده اى از هر قبيل |
|
|
اين
گره را نيز بگشا از جليل
|
اين دعا مى كرد و مى پيمود راه |
|
|
ناگه
افتادش به پيش پا، نگاه
|
ديد گفتارش فساد انگيخته |
|
|
وان
گره بگشوده ، گندم ريخته
|
بانگ برزد، كاى خداى دادگر |
|
|
چون
تو دانايى نمى داند، مگر |
سالها نرد خدايى باختى |
|
|
اين
گره را زان گره نشناختى
|
اين چه كار است ، اى خداى شهر و ده |
|
|
فرقها
بود اين گره را زان گره
|
چون نمى بيند چو تو، بيننده اى |
|
|
كاين
گره را برگشايد بنده اى
|
تا كه بر دست تو دادم كار را |
|
|
ناشتا
بگذاشتى ، بيمار را |
هر چه در غربال ديدى بيختى |
|
|
هم
عسل هم شوربا را ريختى
|
من ترا كى گفتم ، اى يار عزيز |
|
|
كاين
گره بگشاى و گندم را بريز |
آن گره را چون نيارستى گشود |
|
|
اين
گره بگشودنت ديگر چه بود |
الغرض برگشت مسكين دردناك |
|
|
تا
مگر برچيند آن گندم ز خاك
|
چون براى جستجو خم كرد سر |
|
|
ديد
افتاده يكى هميان زر |
سجده كرد و گفت كاى رب و دود |
|
|
من چه
دانستم ترا حكمت چه بود |
هر بلايى كز تو آيد رحمتى است |
|
|
هر كه
را فقرى دهى آن دولتى است |
تو بسى ز انديشه برتر بوده اى |
|
|
هر چه
فرمان است خود فرموده اى
|
ز آن بتاريكى گذارى بنده را |
|
|
تا
ببيند آن رخ تابنده را |
تيشه ، زان بر هر رگ و بندم زنند |
|
|
تا كه
با لطف تو، پيوندم زنند |
گر كسى را از تو دردى شد نصيب |
|
|
هم
سرانجامش تو گرديدى طبيب
|
هر كه مسكين و پريشان تو بود |
|
|
خود
نمى دانست و مهمان تو بود |
رزق ، زان معنى ندادندم خسان |
|
|
تا
ترا دانم پناه بى كسان
|
ناتوانى زان دهى بر تندرست |
|
|
تا
بداند كانچه دارد، ز آن تست
|
زان به درها بردى اين درويش را |
|
|
تا كه
بشناسد، خداى خويش را |
اندرين پستى ، قضايم زان فكند |
|
|
تا
تورا جويم ، تو را خوانم بلند |
من به مردم داشتم روى نياز |
|
|
گر چه
روز و شب ، در حق بود باز |
من بسى ديدم خداوندان مال |
|
|
تو
كريمى ، اى خداى ذوالجلال
|
بر در دو نان چو افتادم ز پاى |
|
|
هم تو
دستم را گرفتى اى خداى
|
گندمم را ريختى ، تا زر دهى |
|
|
رشته
ام بردى كه تا گوهر دهى
(167 ) |
زمان امداد
هر چند خداوند همواره به تمام بندگانش امداد مى رساند و جهان
غرق در رحمت و لطف اوست ولى گاهى براى ايجاد رشد و انس و ارتباط با خود
بندگان را تحت فشار حوادث و ناملايمات قرار مى دهد و در همين شرايط نيز
طبق لطف و مهربانى اش راههايى براى نجات و رهايى از مشكلات قرار داده
يكى از آن دعا به هنگام اضطرار و نااميدى است .
قرآن مى فرمايد:
امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء؛(168)
چه كسى دعاى بيچارگان را به اجابت مى رساند و رنج ها را برطرف مى سازد؟
مفهوم دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملى است كه از دائره قدرت
انسان بيرون باشد آن هم از كسى كه قدرتش بى پايان است ولى اين درخواست
نبايد تنها از زبان انسان صادر شود بلكه بايد از تمام وجود او برخيزد و
زبان در اين قسمت نماينده و ترجمان تمام ذات وجود انسان باشد تكيه بر
مضطر به اين دليل است كه يكى از شرايط اجابت دعا آن است كه انسان چشم
از عالم اسباب برگيرد و تمام قلب و روحش را در اختيار خدا قرار دهد.
همه چيز را از او بداند و حل هر مشكلى را از او بداند. در آن هنگام كه
تمام درهاى عالم اسباب به روى او بسته شد خداوند نور اميد در دل انسان
ايجاد مى نمايد و درهاى رحمت را به روى او مى گشايد.
(169)
على (عليه السلام ) فرمود:
عند تناهى الشده تكون الفرجه .
در اوج سختى ها گشايش ايجاد مى شود.
(170)
روزى ، مادرى كه علاقه ى زيادى به فرزندش داشت ، خدمت امام صادق (عليه
السلام ) رسيد و با ناراحتى گفت :
((فرزندم به
سفر رفته و علاقه ى شديدى به وى دارم و تا كنون برنگشته است
)). حضرت وى را به صبر فرا خواند. او نيز كمى
آرام گرفت و رفت .
چندى بعد باز دوباره خدمت امام رسيد و بار ديگر حضرت وى را به صبر فرا
خواند. بار سوم كه بازگشت ، به شدت اظهار ناراحتى كرد. و گفت :
((مرا به صبر فرا مى خوانى
)).
در حالى كه طاقتم تمام شده است . حضرت به وى فرمود: به منزل برو!فرزندت
آمده است
)) وى پس از اين كه به خانه رفت فرزند
خود را ديد خدمت حضرت باز گشت و پرسيد: از كجا دانستيد كه فرزندم از
سفر بازگشته است ؟
حضرت فرمود:
((وقتى گفتى صبرم تمام شده است ،
فهميدم فرزندت آمده است زيرا وقتى صبر انسان تمام شود فرج فرا مى رسد.
(171)
بعد نوميدى بسى اميدهاست |
|
|
از پس
ظلمت بسى خورشيدهاست
(172) |
موانع استجابت دعا
اهل بيت عصمت و طهارت - كه مفسران قرآن كريم هستند - براى
استجابت دعا موانعى را ذكر نموده اند كه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم
.
1- غفلت قلب
دعا يعنى درخواست از خداى متعال براى برآورده ساختن حاجت باشد و
طبيعى است كه اين ارتباط در صورتى موثر است كه فقط ظاهر دعا مورد توجه
نباشد، بلكه در باطن انسان توجه به خدا داشته باشد و فقط خدا را موثر
در امور بداند. رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
اعلموا ان الله لا يقبل دعاء عن قلب غافل ؛
بدانيد كه خداوند دعايى كه از قلب غافل برخاسته باشد قبول نمى كند.
(173)))
در واقع خداى متعال اين گنه بندگان خود را تاءديب و تربيت مى كند تا از
راه خطا بازگشته و مسير صحيح هدايت الهى را در زندگى خود انتخاب كنند.
2- منافات داشتن با حكمت
الهى
خداى متعال بر اساس حكمت خود، اين عالم را طبق قوانين خاص اداره
مى كند و هيچگاه اين قوانين را نقض نمى كند. بنابراين استجابت دعا بايد
از مسير قوانين و سنن الهى جريان يابد و اگر دعايى نقض كننده اين مطلب
باشد، مستجاب نمى شود؛ زيرا خداى متعال فقط كريم نيست ؛ بلكه حكيم نيز
هست و هيچ صفتى از صفات او، صفت ديگرش را نقض نمى كند.
امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
ان الله سبحانه لا ينقض حكمته فلذلك لا يقع
الاجابه فى كل دعوه ؛(174)
خداوند سبحان حكمت خويش را نقض نمى كند بنابراين هر دعايى را مستجاب
نمى سازد.
))
3- عدم مصلحت
در ضمن شمارش علل گوناگونى كه باعث مى شود حاجات انسان سريعا
اجابت نشود، يكى از مهم ترين آنها اين است كه گاهى انسان از خداوند
چيزهايى را درخواست مى نمايد و فكر مى كند اجابت آن به نفع او مى باشد؛
حال آنكه در واقع اجابت آن درخواست ؛ به ضرر او است .
اين سخن ، اشاره به آيه 216 سوره
((بقره
)) دارد كه مى فرمايد:
عسى اءن تكرهوا شيئا و هو خير لكم و عسى اءن
تحبوا شيئا و هو شر لكم ...
چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد حال آنكه خير شما در آن است و يا چيزى
را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است ... و همه اينها به
خاطر جهل و يا محدوديت هايى است كه در انسان وجود دارد.
4- گناهان اجتماعى
گناهان اجتماعى - مثل ترك امر به معروف و نهى از منكر - باعث
عدم اجابت دعا است . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند:
((اگر امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنيد،
بدترين شما بر شما چيره خواهند شد، آن گاه نيكان شما دست به دعا بر مى
دارند، ولى اجابت نمى شود.
))
خير خواهى
خير خواهى يكى از زمينه هاى سبب سازى است قرآن در آياتى چند به
اين نكته اشاره دارد. در اينجا به دو نمونه از آنها اشاره مى شود.
))
1-
من جاء بالحسنه فله خير منها.(175)
هر كسى كه عمل نيك انجام دهد براى او پاداشى بهتر از آن است .
2-
من جاء بالحسنه فله عشر امثالها.(176)
هر كسى كار نيكى به جا آورد ده برابر آن پاداش دارد.
دانشجويى خاطره جالبى داشت و مى گفت : حدود يك سال پيش در محله و
همسايگى ما خانواده اى بودند كه خدا تنها يك دختر به آنها داده بود.
پدرش مرحوم شده و مادرش هم پس از مدتى ازدواج كرد. سرپرستى اين دختر كه
حدود هيجده سال از عمرش مى گذشت به دايى هايش سپرده شد. دايى ها، آدم
هايى بى مسئووليتى بودند و توجهى به اين دختر جوان نداشتند.
او در كوچه و خيابان رها شد و سرپرست درست و حسابى هم نداشت ! من مدتى
او را زير نظر گرفتم ، ديدم جوان هاى محله سر راهش را مى گيرند و
مزاحمش مى شوند. با خود گفتم :
((فلانى غيرتت
كو؟ جوانمردى ات كجاست ؟
))
دلم مى خواست او را از اين وضع نجات دهم . تا اينكه بعد از مدتها فكر
كردن بالاخره تصميم گرفتم با او ازدواج كنم در حالى كه آهى در بساط
نداشتم . نه پولى نه كارى ، نه خانه و زندگى مرتبى ...
او هم نه ثروتى داشت كه به آن دل ببندم و نه زيبايى و وجاهتى كه چشمم
را پر كند، هيچ ! خدا شاهد است فقط و فقط قصدم نجات او بود.
با پدر و مادرم موضوع را مطرح كردم ، آنان به شدت با آن مخالفت كردند،
اما من كه سرنوشت اين دختر را تباه مى ديدم ، نمى توانستم دست روى دست
بگذارم و به سادگى از اين ماجرا بگذرم ، هر چند خانواده ام طردم كنند.
در يك محله مخروبه شهر يك زير پله اى اجاره كردم و بعد از عقد، بى هيچ
تشريفاتى او را به خانه بخت بردم !!
نه كسى ازدواج ما را تبريك گفت و نه كسى سر به خانه ما زد...
چيزى نگذشت كه همسرم به شدت مريض شد و من هم از طرفى در رشته مهندسى با
بالاترين رتبه دانشگاه قبول شدم . دغدغه ورود به دانشگاه همزمان شد با
بيمارى اين زن مظلوم كه گوشه خانه افتاده بود و من پولى براى مداوايش
نداشتم . ماجرا را به مسئول نهاد رهبرى در دانشگاه در ميان گذاشتم .
او سخت متاثر شد و گفت : برو، با من در تماس باش ؛ من قول مى دهم كه
خدا كار تو را جور مى كند.
طولى نكشيد مسئول نهاد مرا صدا زد و گفت : چند دقيقه پيش از وزارت خانه
زنگ زدند كه سيصد هزار تومان وجود دارد كه مى خواهند به دانشجويى بدهند
كه تازه ازدواج كرده و واقعا به اين پول نياز دارد.
و بعد نامه اى نوشت و به دست من داد تا به تهران بروم و چك سيصد هزار
تومانى را تحويل بگيرم .
آخر ترم يكديگر را در صف ديديم ، توى صف جلو آمدم و گفتم :
حاج آقا؛ سيصد هزار تومان را گرفتم ، دويست و پنجاه هزار تومانش را
بابت بدهى ام دادم ، و با پنجاه هزار تومانش هم دستى به سرو روى زندگى
ام كشيدم . زنم كاملا خوب شد و مادر و پدرم هم ما را قبول كردند و در
خانه راه دادند.
مادرم اگر دخترش را نبيند باكى نيست ، اما از اين عروسش نمى تواند جدا
شود! من هم درسم را مى خوانم و امروز به لطف خدا هيچ مشكلى ندارم ...
حاج آقا فقط يك نكته باقى مانده و آن اينكه شما چگونه قرص و محكم گفتيد
كه خدا همه مشكلات مرا حل مى كند؟!
پاسخش لبخندى بود توام با رضايتمندى سپس گفت :
جوان خدا با مرام تر از آن است كه يك قدم براى بنده اش بردارى و او ده
قدم براى تو برندارد! اين تازه يك قدم بود، منتظر نه قدم ديگرش باش .
(177)
نيكى به والدين
يكى از عوامل سبب سازى در زندگى ، احسان به والدين است قرآن در
آيات متعددى مى فرمايد: وبالوالدين احسانا
(178)
نيكى به پدر و مادر بركات زيادى در زندگى انسان دارد يكى از آنها توسعه
در رزق است پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
من سره ان يمد له عمره و يبسط رزقه فليصل ابويه
.(179)
هر كس دوست دارد كه عمرش طولانى و رزق و روزى اش فراوان گردد. پس به
پدر و مادر خويش نيكى كند.
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
ان احببت ان يزيد الله فى عمرك فسر ابويك
(180)
اگر دوست دارى كه خداوند عمرت را زياد كند پدر و مادرت را شاد گردان .
شهيد مطهرى رحمة الله مى گويد: گهگاه كه به اسرار وجود خود و كارهايم
مى انديشم ، احساس مى كنم يكى از مسائلى كه باعث خير و بركت در زندگى
ام شده و همواره عنايت و لطف الهى را شامل حال من كرده است احترام و
نيكى فراوانى بوده است كه به والدين خود كرده ام و به ويژه در دوران
پيرى و هنگام بيمارى علاوه بر توجه معنوى و عاطفى و با وجود فقر و
مشكلات مادى در زندگى ام تا آنجا كه تواناييم اجازه مى داد از نظر
هزينه و مخارج زندگى به آنان كمك و مساعدت مى كردم .
(181)
حضرت آيت الله خامنه اى رهبر معظم انقلاب (حفظه الله ) مى فرمود: اگر
بنده در زندگى خود توفيقاتى داشته ام بايد از نيكى هايى باشد كه نسبت
به والدينم كرده ام .
ايشان مى فرمودند:
((پدرم در سنين پيرى به يك
بيمارى صعب العلاج چشمى مبتلا شده بودند. آن روزها در قم بودم و مرتب
براى مداواى او به مشهد مى رفتم و چون معالجه او در مشهد پيشرفتى نمى
كرد، او را به تهران آوردم و دكترها نيز ما را ماءيوس كردند و گفتند:
هر دو چشم ايشان علاج ناپذير است . البته بعد از دو سال يك چشم ايشان
معالجه شد و تا آخر عمر هم مى ديد، اما در آن زمان مطلقا نمى ديد و
بايد دستشان را مى گرفتيم و راه مى برديم . لذا براى من غصه اى درست
شده بود كه اگر پدر را رها كنم و به قم بروم ، ايشان مجبور خواهند بود
در گوشه اى بنشينند كه اين براى من خيلى سخت بود. و ايشان با من يك انس
بخصوصى داشت ، با من دكتر مى رفت و برايش آسان نبود كه با ديگران به
دكتر برود.
بنده وقتى نزد ايشان بودم ، برايشان كتاب مى خواندم و با هم بحث علمى
مى كرديم و از اين رو با من مانوس بود. به هر حال ، احساس كردم كه اگر
ايشان را در مشهد تنها رها كنم ، ايشان به يك موجود معطل و از كار
افتاده تبديل مى شود و اين مساله هم براى او بسيار سخت بود و هم براى
من و از طرفى رها كردن قم هم براى من غير قابل تحمل بود؛ زيرا سعادت
دنيا و آخرتم را در قم مى ديدم .
روزى با يكى از دوستانم مساله را در ميان گذاشتم ، او تاملى كرد و گفت
: شما براى خاطر خدا از قم دست بكش و برو در مشهد بمان ؛ خدا دنيا و
آخرت تو را مى تواند از قم به مشهد منتقل كند. من يك تاملى كردم و ديدم
عجب حرف خوبى است ، بنابراين تصميم گرفتم در مشهد بمانم و از پدرم
پرستارى نمايم و اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم ، به اعتقادم ناشى از
همان نيكى به پدر و مادرم بوده است .
(182)
نماز و رفع مشكلات
يكى از عوامل سبب سازى نماز است ، قرآن مى فرمايد:
و استعينوا بالصبر و الصلوه
(183)
از صبر و نماز يارى جوييد.
مفسران بزرگ در تفسير آيه فوق نوشته اند: رسول خدا صلى الله عليه و آله
هر گاه با مشكلى روبرو مى شد از نماز و روزه مدد مى گرفت .
(184)
امام صادق (عليه السلام ) فرمود: وقتى كه غمى از غمهاى دنيا به شما رو
آورد، وضو بگيريد و به مسجد برويد و دو ركعت نماز بخوانيد و از پيشگاه
خداوند رفع آن اندوه را طلب نماييد.
(185)
در اين رابطه
(186) مفاتيح الجنان نمازهاى بسيارى را در رابطه با رفع
مشكلات نقل نموده است .
استغفار
استغفار سبب جلب روزى و رحمت پروردگار مى شود. حضرت على (عليه
السلام ) در ضمن خطبه اى كه درباره استغاثه و طلب باران هنگام خشكسالى
ايراد فرموده ، مى فرمايد: بدرستى كه خداوند استغفار را وسيله اى دائمى
براى فرو فرستادن روزى و موجب رحمت براى آفريدگان قرار داده و در ادامه
فرمود:
استغفرو ربكم انه كان غفارا يرسل السماء عليكم
مدرارا و يمددكم باءموال و بنين ...(187)
از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است تا باران هاى
پر بركت آسمان را پى در پى بر شما بفرستد و شما را با اموال و فرزندان
كمك كند.
على (عليه السلام ) فرمود:
الاستغفار يزيد فى الرزق ؛(188)
استغفار موجب توسعه روزى مى شود.
شخصى به نام ربيع مى گويد: خدمت امام حسن (عليه السلام ) بودم مردى آمد
و از خشكسالى شكايت كرد امام فرمود:
استغفار كن ديگرى آمد و از فقر شكايت كرد حضرت فرمود: استغفار كن ،
سومى آمد به امام عرض كرد دعا كن خداوند پسرى به من بدهد به او نيز
فرمود: استغفار كن .
ربيع مى گويد: با تعجب به امام عرض كردم عده اى با مشكلات مختلف به شما
رجوع كردند و تقاضاهايشان را مطرح كردند و شما به همه آنها يك دستور
داديد. حضرت در پاسخ فرمود: آنچه از پيش خود نگفتم . اين كلام خداست كه
به حضرت نوح فرمود:
((استغفرو ربكم ...
(189)))
آيت الله بهجت در پاسخ به اين سوال كه براى رفع گرفتاريها چه كنم مى
فرمودند؛ زياد استغفار كنيد.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
الا داوكم الذنوب و دواكم الاستغفار؛(190)
درد شما گناهان است و درمانش استغفار است زياد از روى اعتقاد كامل
استغفار كنيد تا گرفتاريهاى شما برطرف شود.
شخصى به امام باقر (عليه السلام ) عرض كرد من فردى كثيرالمال هستم ولى
فرزند دار نمى شوم آيا براى من چاره اى وجود دارد؟
حضرت فرمود: بله يك سال هر شب در آخر شب صد بار استغفار كن و اگر شبى
انجام ندادى يا فراموش كردى قضاى آن را در روز بجاى آور چرا كه خداوند
در قرآن مى فرمايد:
((استغفروا ربكم ...
(191)))