681- شورى / 23.
682- شرح نهج البلاغه ،ابن ابى الحديد ، ج
12، ص 214.
683- صحيح بخارى ، ج 1 ،ص 124 ، الطبقات
الكبرى ، ج 3، بخش 1 ، ص 232 ،اروپا.
684- الطبقات الكبرى ،ج 2،بخش 2 ، ص 120.
685- تقويت همين سياست بود كه سرانجام سبب
پيروزى عباسيان بر امويان شد. آنه بدين داعيه كه از خاندان رسول اكرم (ص ) هستند و
تصميم دارند حكومت را به نوادگان آن حضرت بسپرند ، با جلب حمايت مردم ، امويان را
شكست دادند.
686- الامامة و السياسة ،ص 24
687- فتوح الشام ،عمر واقدى ،ص 149.
688- الكامل فى التاريخ ،ج 2،ص 450.
689- الفتوح ،ج 1،ص 292،كتاب هاى شيعه
،اين جانشينى على عليه السلام را چندان تاءييد نمى كنند .به نظر مى رسد كه امام على
عليه السلام در زمان حكمرانى عمر فقط عهده دار امور قضايى و رسيدگى به مشكلات مردم
بوده است وهرگز منصب سياست و حكمرانى را بر عهده نگرفته است .در اين باره ،ر.ك
:الخصائص ،سيدرضى ،ص 77.
690- مروج الذهب ،ج 2،ص 232و شرح نهج
البلاغه ،ابن ابى الحديد،ج 18،ص 39.پس از فتح مدائن به دست سعدبن ابى وقاص (سال 16ق
)،سلمان بدان ديار راهى شد .(الفتوح ،ج 1،ص 286.)
691- تاريخ ابن خلدون ،ج 2،يخش 2،ص 139.
692- همان ،ص 118.
693- تاريخ الامم و الملوك ،ج 4،ص 145.
694- در شام نخست ابوعبيده جراح فرماندار
بود و گروهى با نظارت وى در نواحى اطراف آن فرماندار بودند.خالدبن وليد در قنسرين و
حمص ،يزيد در شهر دمشق ،معاويه بن ابى سفيان در اردن ،علقمة بن مجزز در فلسطين
.عمر با در گذشت ابوعبيده ،معاذبن جبل را فرماندار ناحيه شام كرد.چون معاذ در همان
سال در گذشت ،يزيدبن ابى سفيان فرماندار شد و چون او مرد معاويه به جاى وى قرار
گرفت .نهاية الارب ،ج 4،ص 337) استاد شهيد مرتضى مطهرى با توجه به آثار زيانبار
حكمرانى معاويه مى نويسد : بزرگ ترين اشتباه تاريخى و سياسى اى كه در زمان عمربن
خطاب رخ داد ،اين بود كه يكى از پسران به نام يزيد ،والى شام شد.(تاريخ اسلام در
آثار شهيد مطهرى ره ،ج 2 ،ص 226)
695- پس از يعدبن ابى قاص براى مدت كوتاه
عبدالله بن عتبان و آن گاه عماربن ياسر والى كوفه گرديد.فتوح البلدان ،ص 269.مردم
كوفه چون وى را مردى ملايم يافتند از عمر خواستند كه ديگرى را جايگزين او كند و عمر
،مغيرة بن شعبه را به سوى كوفه روانه كرد.
696- تعبير وى چنين است :سوگند به خدا
،آرام نخواهم نشست تا آن كه اين نام را به طور كامل دفن كنم !مروج الذهب ،ج 3،ص
454و 455،چاپ اندلس ،ج 4،ص 41،چاپ استقامت الاخبار الموفقيات ،ص 567و 577،شرح نهج
البلاغه ،ابن ابى الحديد ،ج 5،ص 129و 130،الغدير ،ج 10،ص 283و 284)
697- مسند احمد ،ج 5،ص 347، چاپ ميمنيه
،مصر ،1313ق .
698- شرح نهج البلاغه ، ابنابى الحديد ،ج
4،ص 67.درباره زندگى او،ر.ك :اهل سنت واقعى ،ج 2،ص 102-115.
699- الكامل فى التاريخ ،ج 2،ص 232.
700- شرح نهج البلاغه ،ج 20،ص 10.
701- همان ،ج 6 ،ص 294،برسى رجال صحيحن ،ج
1،ص 90-106 نيز نوشته اند :يكى از همسران او به نام فربعه پس از مرگ مغيره به عقد
پدر حجاج بن يوسف در آمد و حجاج از او تولد يافت .
702- السيرة النوبة ،ج 2،ص 313و314 ،مصر
دوره 4 جلدى در دو مجلد ،الاغانى ،ج 14،ص 314،دارالاحياء بيروت ،بررسى رجال صحيحين
،ص 108.
703- انسباب الاشراف ،ج 3 ص
528،دارالمعارف ،مصر .
704- الاصابة ،ج 3،ص 453،بغداد،مكتبة
المثنى .
705- الفائق ،ج 1،ص 274،حيدرآباد هند ،در
دوره عثمان از سوى او استانددار كوفه شد ولى به سبب رشوه خوارى ،مردم خواستار بر
كنارى او شدند و خليفه او را در سال 24ق .عزل كرد .السيرة الحلية ج 1،ص 467.
706- بيش از هفتادمنبع روايى ،كار زشت
مغيره و تبرئه كردن او را به وسيله خليفه دوم نقل كرده اند .اين منابع را در كتاب
بررسى رجال صحيحين ،ج 1، ص 199- 203بيابيد.
707- الاستيعاب ،ج 3،ص 368،اسد الغابة ،ج
4،ص 406.
708- العقد الفريد ، ج 1، ص 46.
709- همان .
710- چون او بهترين فرد سفيانيان بود به
يزيد الخير معروف گرديد. روز فتح مكه اسلام آورد و در غزوه حنين شركت كرد. وى از
مادر ، از معاوية بن ابى سفيان جدا بود و به سال نوزده هجرى به مرض طاعون در گذشت .
الفتوح ،ص 941.
711- معجم البلدان ،ج 8 ،ص 504.
712- البداية و النهاية ج 6،ص 94
713- الكامل فى التاريخ ،ج 2، ص 261.
714- شهرى بين كوفه و نجف كنونى ، كه اينك
اثرى از آن باقى نيست . اين دو شهر اينك به هم پيوسته اند.
715- شهرى در نزديكى حله .
716- نهرى كه در نزديكى كوفه از فرات جدا
مى شود.
717- محلى در پانزده فرسنگى كوفه
718- هفت شهر نزديك به هم را مداين مى
گفتند و تيسفون يكى از آنهاست .
719- وى با شكست در اين جنگ ، با هزاران
تن از خويشاوندان و زنان و...به فارس گريخت و آن گاه به خراسان رفت و سال ها از
شهرى به شهر ديگر مى رفت تا در سال 31 ق . در مرو كشته شد.
720- البدايه و النهاية ،ج 7 ،ص 55.
721- الفتوح ، ج 2، ص 36 و 59
722- همان ، ص 10 و 11.
723- فتوح البلدان ، ص 264.
724- الفتوح ،ج 2، ص 59
725- همان ، ص 10 و 11 ،العبر ، ج 1، ص
25.
726- تاريخ يعقوبى ،ج 2، ص 130.
727- المغازى ، ص 144.
728- البداء و التاريخ ، ج 5، ص 182.
729- سيرى در نهج البلاغه ،ص 258-260.
730- مسعودى مى نويسد :مغيره اين تقاضا را
در ضمن نامه مطرح كرده است .(مروج الذهب ،ج 1،ص 677.)
731- تاريخ الامم و الملوك ،ج 3،ص 263.
732- نهاية الارب ، ج 4ص 315.تاريخ السلام
،محمد فياض ،ص 154.درباره مذهب ابولؤ لؤ و نحوه مرگ وى در ميان محققان شيعه و سنى
اختلاف نظر وجود دارد .آنچه به تحقيق نزديك تر است اين كه :وى مسلمانى بسيار تيزهوش
بود كه توانست از چنگال حكومتيان بگريزد.
733-
علامه امينى ره مى نويسد:چگونه براى فضيلت و زمامدارى آن سه تن فقط يك حديث كافى
است ولى براى برترى على هزاران حديث كافى نيست !الغدير ،ج 5،ص 361.
734- تاريخ فخرى ،ص 131.
735- الامامة و السياسة ،ج 1،ص 22،شرح نهج
البلاغه ،ابن ابى الحديد ، ج 2،ص 580،العقدالفريد،ج 4،ص 278،سياه ترين هفته تاريخ
،ص 440.
736- تاريخ الامم و الملوك ،ج 3 ،ص 192.
737- همان و نيز :نهاية الارب ،ج 4،ص 319.
738- عبدالرحمن بن عوف قريشى زهرى ،مادرش
شفا ،دختر عوف بن عبدبن حرث بن زهره است ده سال پس از عام الفيلمتولد شد .ابتدا به
حبشه و سپس به مدينه مهاجرت كرد.در سال 31يا32ق .در مدينه در گذشت و در بقيع دفن
شد.الاستعاب ،ج 2،ص 385- 390،اسدالغابة ،ج 3،ص 313- 317،الاصابة ،ج 2،ص 408-
410،عبدالله بن سباءو...ص 345.در هنگام وفات عمربن خطاب ،سن عبدالرحمن حدود65سال
بوده است .
739- ابومحمد طلحة بن عبيدالله قرشى تيمى
،مادرش صعبه ،دختر حضرمى از اهل يمن است .در غزوه احد شركت كرد و در همين جنگ
انگشتش آسيب ديد و فلج شد .رسول خدا (ص ) او را با زبير ،برادر كرده بود.الطبقات
الكبرى ،ج 3 ،بخش 1،ص 156و 159 ،الاصابة ،ج 3،بخش 1،ص 293، مروج الذهب ،ج 2 ،ص
11،تهذيبدمشق تاريخ ،ج 7،ص 84،البداية و النهاية ،ج 7،ص 247،انساب الاشرف ،ج 5 ،ص
44- 90.طلحه در 60 يا 64 سالگى در جنگ جمل با تير زهرآگين مروان بن حكم كشته شد
.آفرينش و تاريخ ،ج 5،ص 88.
740- زبيربن عوام قرشى اسدى ،در خشت يا
دوازده سالگى اسلام آورد .در جنگ احد حمايت بسيارى از پيامبر(ص )كرد و تا زمان
خلافت على عليه السلام دوستدار اهل بيت عليه السلام بود.ولى سرانجام بر ضد امام
لشكر كشيد.با اندرز امام از صحنه كارزار جمل گريخت ولى عمروبن جرموز تميمى او را
دنبال كرد و در بيرون معركه كشت .سال 36ق .در آن وقت حدود67سال داشت .ر.ك :الطبقات
الكبريت ج 3 ،بخش 1،ص 77،العقد الفريد،ج 3،ص 92- 109،مروج الذهب ،ج 2،ص 5 - 11.پدرش
عوام ابن خويلدبن اسد برادر ام المؤ منين خديجه عليه السلام است كه در جنگ فجار
كشته شد.آفرينش و تاريخ ،ج 5،ص 88.
741- شدح نهج البلاغة ،محمد عبده ،ج 1،ص
34.
742- همان .
743- شرح نهج البلاغة ،ابن ابى الحديد،ج
1،ص 187.
744- امام شناسى ،ج 8،ص 227 به نقل از
تاريخ الامم و الملوك ،ج 3،ص 2،چاپ استقامت .
745- الرياض النضرة ،ج 2،ص 74.چ دوم ،ص
182.
746- همان ،ص 12و ج 3 ، ص 66،چ دوم
،كنزالعمال ،ج 3،ص 158،چ اول ،الامامة و السياسة ،ص 9، مصر ،1328ق .
747- البدالية و النهاية ،ج 7، ص 146،شرح
نهج البلاغة ،ابن ابى الحديد،ج 1،ص 199،العقدالفريد،ج 2،ص 279.ابن عباس نيز به پدرش
مى گويد:به خوبى معلوم است كه خليفه خواسته است عثمان رمام امور را در دست
گيرد.شرح نهج البلاغه ،ابن ابى الحديد،ج 13،ص 93.
748- الطبقات ،ج 5 ،ص 20- 22.
749- تاريخ يعقوبى ،ج 2،ق 48و 49.
750- ام كلثوم ، همسر عبدالرحمن ، خواهر
مادرى عثمان بوده است . الطبقات الكبرى ، ج 8 ، ص 229.
751- تجارب الامم ،ج 1، ص 382 ، انساب
الاشراف ، ج 5، ص 19 ،العقد الفريد ، ج 4، ص 276.
752- نهاية الارب ،ج 4 ، ص 320 ،به نقلى
فرمود : دوست ندارم اختلاف ايجاد شود. شرح نهج البلاغة ،ابن ابى الحديد ، ج 1، ص
191 ،تاريخ الامم و الملوك ، ج 2 ،ص 581.
753- منهاج البراعة ، قطب الدين راوندى ،
ج 1 ،ص 194 ،البداية و النهاية ،ج 1، ص 145.از اين روايت بر مى آيد كه خليفه مدعى
وجود چنين گفتارى از رسول اكرم (ص ) بوده است حال آن كه در جمله معروف عمر كه اينك
در كتاب ها ديده مى شود اغلب آن است كه بدون استناد به گفتار پيامبر(ص ) مى گويد :
قوم دوست ندارند نبوت و خلافت در يك خاندان جمع شود. شرح نهج البلاغة ،ج 1، ص 189.
754- صحيح بخارى ، ج 8 ،ص 208.
755- او نه تنها با مسلمانان مشورت نكرد ،
به اعتراض آنان نسبت به تعيين عمر بن خطاب توجهى ننمود.تاريخ الامم و الملوك ، ج 3،
ص 428.
756- پس از اين ، چون گفتگوهاى عبدالرحمن
با اعضاى شورا را مطالعه كنيم به راز نهفته طرح پى مى بريم .
757- انساب الاشراف ، ج 5 ،ص 16.
758- تاريخ الامم و الملوك ، ج 5، ص 25
،الكامل فى التاريخ ، ج 3، ص 125 ، الامامة و السياسة ،ص 23 و 24 ،چاپ مصر ، 1328
ق .تجارب الامم ،ج 1، ص 263 ،تاريخ يعقوبى ،ج 2، ص 158 - 160. جملاتى كه عمر به آن
شش نفر گفت در كتابهاى شيعه و سنى به طور متفاوت نقل شده است . به ويژه چون جمله اى
كه به عثمان نسبت داد بسيار زشت و خفت بار است ، در بيشتر منابع سنى درج نگرديده
است ،اما ابن ابى الحديد. آن را چنين نقل نموده است : و اما
انت يا عثمان فوالله لروثة سرجين الفرس خير منك . شرح نهج البلاغه ،ج 12 ،
ص 259.
759- احزاب 53/.در اين آيه به مسلمانان
دستور داده شده است كه هرگاه از همسران رسول خدا (ص ) چيزى خواستند از پشت پرده از
آنها بخواهند.
760- شرح نهج البلاغة ،ج 1،ص 185- 186.اين
كثير در تفسير خود مى نويسد :طلحه مى گفت :اگر رسول خدا بميرد من با عايشه ازدواج
مى كنم .زيرا او دختر عموى من است .زمانى كه آيه حجاب نازل شد وى گفت :آيا محمد
دختر عموهاى ما را از ما مى پوشاند و با وجود ما با زنان فاميل ما ازدواج مى كند
!اگر براى او پيشامدى رخ داد ما هم با زنان او ازدواج مى كنيم .التفسير ،ج 3،ص
513،تفسير قرطبى ،ج 14،ص 228،تفسير آلوسى ،ج 22،ص 74.بيشتر مفسران سنى در بيان شاءن
نزول اين آيه ،آن گفته ها را به طلحه نسبت مى دهند.
761- در نقل گفته هاى خليفه ،چون گزيده اى
از آنچه كتاب ها نوشته اند ذكر كرده ايم .گاه تعابير مشابه را پياپى درج نموده ايم
.
762- انساب الاشراف ،ج 5 ،ص 16.
763- نام اين چهارده تن در منابع تاريخى
شيعه و سنى ذكر شده است و ما در آغاز كتاب آن منابع را بر شمرديم .
764- جز زبير بقيه افراد مردان خوش سابقه
اى نبودند.
765- نهج البلاغه ، خطبه سو.
766- در تاريخ معتبر سنى مى خوانيم ن
عبدالله بن عمر براى بيعت با يزيد صد هزار درهم از معاويه هديه دريافت كرد. سنن
بيهقى ،ج 8 ،ص 159 ت البداية و النهاية ، ج 9 ،ص 5 ،حلية الاولياء ،ج 1،ص 296 ت وى
همچنين با عبدالملك بن مروان بيعت كرد. فتح البارى ، ج 5 ، ص 19 ، و در مكه به نماز
جماعت حجاج بن يوسف حاضر مى شد و به او اقتدا مى كرد. المحلى ،ج 4 ، ص 213 ،
الطبقات الكبرى ،ج 4، بخش 1، ص 11.
767- عبدالرحمن در همان سه روز بارها در
مسجد با مردم به گفتگو پرداخت .
768- نهاية الارب ، ج 4 ،ص 322.
769- الامامة و السياسة ،ص 26.
770- تاريخ يعقوبى ، ج 2 ، ص 53.
771- همان ،انساب الاشراف ،ج 5 ، ص 19 ،21
، العقد الفريد ،ج 3 ،ص 74 - 76 تاريخالامم و الملوك ،ج 5 ، ص 2794 ، معالم
المدرستين ، ج 1 ،ص 135 ، چ دوم .
772- تاريخ الامم والملوك ،ج 2 ، ص 583.
773- انساب الاشراف ،ج 5، ص 22.
774- شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد ،
ج 5 ، ص 167.
775- شرح نهج البلاغة ، صبحى صالح ،ص 246.
776- همان ، ص 196.
777- همان .
778- سنن بيهقى ،ج 7 ،ص 206 ، شرح معانى
الاثار ، ص 374 ،الاصابة ،ج 3 ، ص 114.
779- شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد ،
ج 1 ، ص 196.
780- همان ، العقد الفريد ، ج 4، ص 286.
781- الغدير ، ج 9 ، ص 86.
782- ابن ابى الحديد ضمن تاييد مطلب فوق
مى نويسد : اين امر آنان را همچنان به خود مشغول داشت تا در زمان على كار به اختلاف
بعدى رسيد. شرح نهج البلاغة ، ج 9 ،ص 28 و 29.
783- العقد الفريد ، ج 4 ، ص 281 ،مختصر
تاريخ دمشق ،ج 9 ،ص 85.
784- مختصر تاريخ دمشق ، ج 9 ، ص 161
،تاريخ الامم و الملوك ، ج 5 ،ص 88 - 90 ،الغدير ، ج 9 ،ص 35.
785- العقد الفريد ، ج 5 ،ص 36.
786- اسدالغابة ،ج 3، ص 376 و 377 ، اعلام
الورى ، ص 147 و 148 ، تنقيح المقال ،ج 3 ، ص 73 و 78.
787- صحيح بخارى ، ج 1 ،باب يعذب الميت
ببكاء اهله ،ص 331 و 346 ، مسند احمد ،ج 3 ،ص 126 ، 228 ،229 ، 270 ،المستدرك على
الصحيحين ،ج 4، ص 47.
788- براى تحقيق بيشتر درباره لقب
ذوالنورين به عثمان ، ر. ك : راهبرد اهل سنت به مسئله امامت ، ص 38.
789- الكامل فى التاريخ ، ج 3 ، ص 185 .
790- نهاية الارب ،ج 5،ص 92- 94.
791- الكامل فى التاريخ ،ج 3،ص 79- 82.
792- نهاية الارب ،ج 5 ،ص 38.
793- تاريخ الامم و الملوك ،ج 4،ص 251و
267.
794- همان ،ص 333،الكامل فى التاريخ ،ج
3،ص 149.
795- در اين باره ، ر.ك : صحيح بخارى ،
باب فضائل القرآن ، مسند احمد ، ج 3،ص 12 ، جامع البيان فى تفسير القرآن ،ج 1، ص 20
و 21 ، الاتقان ،ج 1 ، ص 209 ، فتح البارى فى شرح صحيح البخارى ، ج 9 ،ص 18 ،
796- اقتباس از تاريخ قرآن ، ص 408 - 431.
797- همان ، ص 435.
798- الاتقان ، ج 21 ،نوع 18 ، ص 103 ،به
نقل ترجمه البيان (شناخت قرآن )، سيد ابوالقاسم خويى ، ص 248.
799- آن چه در اين قسمت مى نگاريم بر پايه
تحقيق فقيه نامى سيدابوالقاسم خويى در كتاب البيان است .
800- حق اليقين ، ص 266 و 267.
801- زيد بن ثابت از مخالفان على بن ابى
طالب عليه السلام و از كسانى است كه با امام عليه السلام بيعت نكرد نهاية الارب ، ج
5 ، ص 106
802- حق اليقين ،ص 269.
803- حجر / 41.
804- ما در اين كتاب اغلب به جاى دينار از
معادل تقريبى آن مثقال يا سكه طلا استفاده مى كنيم و به جاى درهم ،سكه نقره .
805- الاستيعاب ، در شرح حال عثمان ،انساب
806- الاشراف ،ج 3 ، ص 4.
807- مروج الذهب ،ج 1،ص 433و 434،سيرى در
الغدير ،ص 131.
الطبقات الكبرى ،ج 3،بخش 1،ص 53.
808- دول الاسلام ،ج 1،ص 12.
809- تاريخ ابى الفداء ،ص 169،تاريخ الامم
و الملوك ،ج 5،ص 50،تاريخ يعقوبى ،ج 2،ص 143،البداية و النهاية ،ج 7،ص 152،
810- تاريخ يعقوبى ،ج 2،ص انساب الاشراف
،ج 5، ص 27،28،و 38،الطبقات الكبرى ،ج 3،ص 62.الصواعق المحرقة ،ص 113،تاريخ الامم و
الملوك ،ج 4،ص 256،تاريخ الخلفاء ،سيوطى ،ص 185.
811- شرح نهج البلاغه ،ابن ابى الحديد ،ج
1،ص 199.
812- البداية و النهاية ،ج 7،ص 152،تاريخ
الامم و الملوك ،ج 4،ص 256.
813- المعارف ،ص 194،مرآة الجنان ،ج 1،ص
85،العقد الفريد ،ج 2،ص 256،العبر،ج 1،ص 23.
814- انساب الاشراف ،ج 5،ص 28،تاريخ
يعقوبى ،ج 2،ص 145.
815- شرح نهج البلاغة ،ابن ابى الحديد ،ج
1،ص 198،انساب الاشراف ،ج 5،ص 52.
816- انساب الاشراف ،ج 5،ص 28،العقد
الفريد ،ج 4،ص 267،شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد، ج 1،ص 199،الغدير ،ج 8،ص 268.
817- المعارف ،ص 195،شرح نهج البلاغة ،ابن
ابى الحديد ،ج 1،ص 198،محاضرات ،راغب ،ج 2،ص 212،العقد الفريد ،ج 2،ص 265.
818- انساب الاشراف ،ج 5 ، ص 30 ، العقد
الفريد ، ج 2 ، ص 276.
819- شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد ،ج
1 ،ص 199 ، 20 جلد در 10 مجلد.
820- همان .
821- اسدالغابة ، ج 3 ، ص 173 ، البداية و
النهاية ،ج 7 ، ص 151 و 152.
822- المعارف ، ص 195 ،شرح نهج البلاغة ،
ابن ابى الحديد ،ج 1 ، ص 198 ،انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 58.
823- تاريخ يعقوبى ، ج 2 ، ص 145.
824- الصحيح بخارى ، كتاب جهاد ، ج 5 ، ص
21.
825- مروج الذهب ،ج 1، ص 434 .
826- الطبقات الكبرى ، ج 3 ، بخش 1 ، ص
158 ، ليدن ، بريل ، 1347 ق .9 مجلد ، دول الاسلام ،ج 1 ، ص 17 ، خلاصة التهذيب ، ص
152 ، مروج الذهب ،ج 1 ، ص 434 ،العقد الفريد ، ج 2،ص 283.
827- الطبقات الكبرى ، ج 3 ، بخش 1 ، ص 96
، تاريخ يعقوبى ،ج 2 ،ص 146 ، نجف ، 1358 ق .سه جزء در يك مجلد.
828- انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 88 ت مصر ،
دارالمعارف ، 1959 ق .
829- نهج البلاغة ، خطبه 77.
830- هرمزان حاكم ايرانى بود كه در جنگ
اسير شد. در مدينه اسلام اختيار كرد و عمر ،سهمى از بيت المال برايش تعيين
نمود.الاصابة ، ج 3 ، ص 619. جفينه نيز از دوستان هرمزان و مردى نصرانى و از اهل
ذمه بود. الطبقات الكبرى ، ج 5 ، ص 15 و 16. ابولولو نيز غلام مغيرة بن شعبه بود.
بعضى مى نويسند : دختر ابولولو را نيز كشت . برخى از محققان معتقدند كه ابولولو به
چنگ حكومتيان نيفتاد و به ايران گريخت .
831- الكامل فى التاريخ ، ج 2، ص 225.
832- تاريخ يعقوبى ، ج 2 ،ص 161 ، الغدير
، ج 8 ، ص 133 ، السننن الكبرى ،ج 8 ، ص 61 ، شرح نهج البلاغة ، ج 3 ، ص 60.
833- الطبقات الكبرى ، ج 5، ص 16.
834- شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد ،ج
3 ، ص 60 ،الغدير ، ج 8 ،ص 133.
835- الطبقات الكبرى ،ج 5 ، ص 16 ،
الاصابة ، ج 3 ،ص 619.
836- شرح نهج البلاغة ، ج 3 ، ص 61 ،
تاريخ يعقوبى ، ج 2 ، ص 164.
837- الطبقات الكبرى ، ج 5 ، ص 17
،عبيدالله پيوسته از على عليه السلام گريزان بود. زمانى كه على عليه السلام به
خلافت رسيد او خود را به معاويه در شام رساند.الفتوح ، ج 3 ،ص 212.او در جنگ صفين
در ركاب معاويه به هلاكت رسيد. همان ، ص 18 ، امام در جنگ از وى سبب حضورش در سپاه
معاويه را پرسيد و عبيدالله گفت : آمده ام خون عثمان را از تو بطلبم . امام فرمود :
خدا نيز از تو خون هرمزان را مى طلبد. مروج الذهب ، ج 2 ، ص 399.
838- انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 24.
839- صحيح بخارى ،باب الصلاة بمنى ، ج 1 ،
ص 281 ،صحيح مسلم ، ج 2 ، ص 145 ، مسند احمد ، ج 2 ، ص 148 ،سنن بيهقى ، ج 3 ، ص
126.
840- الاغانى ، ص 176 ، تاريخ يعقوبى ، ج
2، ص 142 ،اسدالغابة ،ج 5 ،ص 91 و 92.
841- اسراء / 60.
842- تاريخ الامم و الملوك ، ج 11 ، ص 355
و 356 ، تفسير قرطبى ، ج 10 ،ص 286 ،تفسير نيشابورى ، ج 15 ، ص 51 و 55 ، در
المنثور ، ج 4 ،ص 191 .
843- مسند احمد ، ج 1 ، ص 62.
844- صحيح بخارى ، ج 7 ، ص 94 و 95 ،
انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 52 و 54 ، فتح البارى ، ج 3 ، ص 213 ،الطبقات الكبرى ، ج
4، ص 166 و 167 ، مروج الذهب ، ج 1 ، ص 438 و 440 ،تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 148 -
150 ، شرح نهج البلاغه ،ابن ابى الحديد ،ج 3 ،ص 52 و 59 ، الكامل فى التاريخ ، ج 3
، ص 43 ،الغدير ، ج 8 ، ص 292 ، 330.
845- مروج الذهب ،ج 1، ص 689.
846- شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد ،ج
3 ، ص 44 ، سيرى در الغدير ، ص 136.
847- انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 36 ،شرح نهج
البلاغه ، ابن ابى الحديد ،ج 3 ، ص 44 ،سيرى در الغدير ، ص 137.
848- انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 36 ، تاريخ
يعقوبى ، ج 2 ، ص 147 ،كنزالعمال ، ج 7 ،ص 54 ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ،ص 13.
849- انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 39 و 45
،تاريخ الامم و الملوك ،ج 5 ، ص 88 و 90 ،تاريخ ابى الفداء ، ج 1 ، ص 168 ،شرح نهج
البلاغة ، ابن ابى الحديد ،ج 2 ، ص 129 - 134.
850- انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 48 و 49.
الامامة و السياسة ، ج 1 ، ص 23 ،الطبقات الكبرى ، ج 3 ،بخش 1 ، ص 185 ، شرح نهج
البلاغه ، ابن ابى الحديد ،ج 3 ، ص 47 و 52 ، الاستيعاب ، ج 2 ، ص 422 ،سيرى در
الغدير ، ص 139
851- نحل / 106.
852- الغدير ، ج 9 ، ص 20 - 28 جستجو
كنيد.
853- بادر مادرى عثمان .
854- پدرش از مشركانى است كه در جنگ بدر
كشته شد. الطبقات الكبرى ،ج 2 ، ص 11 ، اسدالقابة ،ج 2 ، ص 310.
855- عبدالله بن عامر بن كريزبن ربيعه بن
حبيب بن عبد شمس ، پسر خالهئ عثمان است .
856- الاستيعاب ،ج 2، ص 353 ،مروان در مكه
تولد يافت و با تبعيد پدرش به طائف ،در آن جا پرورش يافت و زندگى اش را در مدينه
گذراند و از كسانى است كه رسول اكرم (ص )را نديده است . پس از استعفاى معاويه دوم
مروان در سال 64 هجرى در دمشق به خلافت رسيد و سلسله مروانيه بنيان گرفت . مروان 10
ماه پس از عهده دارى خلافت كشته شد. برخى مى نويسند :همسرش ام خالد در خواب بالشى
بر روى او قرار داد تا خفه شد. سلسله مروانيه از سال 64 تا 132 ق .دوام يافت .
857- الاصابة ،ج 3 ، ص 637 ،اسدالغابة ، ج
5 ، ص 90.
858- حجرات / 6. اگر فرد فاسقى براى شما
خبرى آورد ، درباره آن تحقيق كنيد تا مبادا به سبب بى خبرى ،به قومى آسيب رسانيد و
آن گاه پشيمان شويد.
859- سجده / 18. آيا آن كه مومن بوده
همانند كسى است كه فاسق بوده است . جامع البيان فى تفسير القرآن ،ج 21 ، ص 62
،اسباب النزول ،ص 263 ، ذخائر العقبى ، ص 88 ،المناقب ،خطيب خوارزمى ،ص 197 ،
كفاية الطالب ، ص 54 و 55 ،الدر المنثور ،ج 5 ، ص 178 ،شرح نهج البلاغة ، ابن ابى
الحديد ،ج 6 ، ص 292 و 293.
860- الاغانى ،ج 4 ، ص 178 ،اسدالغابة ،ج
5 ، ص 91 ،مروج الذهب ،ج 1 ، ص 435.
861- مسند احمد ، ج 1 ، ص 144 ، سنن بيهقى
،ج 8 ،ص 318 ، تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 142 ، الكامل فى التاريخ ، ج 3 ،ص 40 ، سيرى
در الغدير ،ص 136.
862- مروج الذهب ،ج 1 ،ص 435.
863- الامامة و السياسة ،ج 1 ،ص 32
،اسدالغابة ، ج 5 ،ص 91 و 92 ، تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 142 ، العقد الفريد ، ج 2 ، ص
277.
864- اسدالغابة ، ج 5 ، ص 91 ، تاريخ
يعقوبى ، ج 2 ،ص 142 ،الاغانى ، ج 4 ، ص 176 ، بعدها هنگامى كه سعيد بن عاص والى
كوفه شد دستور داد منبر و محراب مسجد كوفه را بشويند. انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 35 ،
مروج الذهب ، ج 1 ، ص 436.
865- انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 33 ، مروج
الذهب ، ج 2 ، ص 336 ، الاغانى ،ج 4 ، ص 178 ،خيرالدين زركلى در الاعلام مى نويسد :
وليد رد عصر خليفه دوم مامور گرفتن زكات و صدقات طايفه بنى تغلب بود.بعد از كشت شدن
عثمان به شام گريخت و همانجا ساكن شد و تا توانست آتش فتنه ميان معاويه و على
عليه السلام را شعله ور ساخت .
866- انساب الاشراف ، ج 5، ص 28.
867- تاريخ ابى الفداء ، ج 1 ، ص 206 ،
دارالكتب العلميه ،بيروت ، الاصابة ،ج 2،ص 309 ، ابن حجر مى نويسد : رسول اكرم (ص )
در فتح مكه همه مشركان را بخشيد جز چهار تن كه از آنها بسيار رنجيده و خشمناك بود.
يكى از آنها پدر عبدالله بن ابى سرخ است .
868- البدا و التاريخ ، ج 5،ص 200.
869- انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 49 ،
الاصابة ،ج 2، ص 317 ،الجامع لا حكام القرآن ،ج 7 ، ص 40 ،السيرة النبوية ، ج 4 ، ص
51 ، المستدرك على الصحيحين ،ج 3 ، ص 107.
870- البدا و التاريخ ، ج 5 ، ص 201 ،
تفاسير سنى مى نويسند : آيه 91 ، سوره انعام كه در نكوهش ظالمان است در شان عبدالله
بن ابى سرح و همفكران او نازل شده است . ر.ك : تفسير بيضاوى ،قرطبى ، كشاف و رازى
در تفسير آيه نامبرده .
871- الاصابة ، ج 1 ، ص 345 و 346 ،شرح
نهج البلاغه ،ابن ابى الحديد ،ج 6 ، ص 149 ،انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 27 ،
872- همان ،كنز العمال ، ج 6 ، ص 40.
873- المستدرك على الصحيحين ،ج 4 ، ص 526.
874- شرح نهج البلاغة ، ابن ابى الحديد ،ج
6 ، ص 150 ،الجامع لاحكام القرآن ، ج 16 ، ص 197 ،المستدرك على الصحيحين ،ج 4 ، ص
528 ، الكامل فى التاريخ ،ج 2 ، ص 510 ،الاغانى ، ج 17 ، ص 357.
875- انساب الاشراف ،ج 5 ، ص 28.
876- الغدير ، ج 9 ، ص 168.
877- مروج الذهب ، ج 2 ، ص 347 ،البداو
التاريخ ، ج 5 ، ص 203.
878- العقد الفريد ، ج 5 ، ص 58 .
879- انساب الاشراف ، ج 5، ص 62.
880- مروج الذهب ،ج 2، ص 344.
881- تاريخ الامم و الملوك ، ج 3 ، ص 402
و 409 ،تاريخ يعقوبى ، ج 2 ،ص 150 و 151.
882- تاريخ الخلفاء ، ابن قتيبه ، ج 1 ، ص
31.
883- سيرى در الغدير ، ص 44 و 45.
884- نهج البلاغة ،خطبه 240.
885- همان ، خ 164 ، انساب الاشراف ، ج 5
، ص 60 ، تاريخ الامم و الملوك ، ج 4 ، ص 337 ، الكامل فى التاريخ ،ج 2 ، ص 276
،البداية و النهاية ، ج 7 ، ص 168 ،العقد الفريد ، ج 4 ، ص 288 ، على و زمامداران ،
ص 232.
886- تاريخ الامم و الملوك ،ج 4 ، ص 369 و
370 ، الكامل فى التاريخ ،ج 2 ،ص 289.
887- شرح نهج البلاغة ، ج 2 ، ص 152
،تاريخ الامم و الملوك ، ج 4، ص 370 و 371.
888- الامامة و السياسة ، ج 1، ص 40 ،
انساب الاشراف ، ج 5، ص 68.
889- نهاية الارب ،ج 5 ،ص 74 ،الكامل فى
التاريخ ،ج 4 ،ص 1708.
890- انساب الاشراف ،ج 5 ،ص 66.
891- الفتوح ،ج 1 ،ص 155.
892- الطبقات الكبرى ،ج 3،ص 78 و 79.
العقد الفريد ، ج 4 ،ص 270 ،تفسير ابن كثير ، ج 2 ، ص 68 ،تفسير الخازن ،ج 1 ،ص 503
،الدارالمنثور ، ج 2 ،ص 291 .
893- ر.ك :تاريخ اسلام در آثار شهيد مطهرى
،ج 1، ص 239.
894- الفتوح ،ج 2 ، ص 227.
895- الجمل ، ص 223.
896- بر طبق نظر تاريخ نويسان ،رقم كسانى
كه در نبردهاى مسلمانان در عصر پيامبر(ص )كشته شده اند حدود هزار و چهار صد نفر است
. ر.ك : تاريخ الامم و الملوك ،السيرة النبوية ، تاريخ يعقوبى ، الطبقات الكبرى ،
در رويدادهاى سال دوم تا نهم هجرت .
897- شرح نهج البلاغة ،صبحى صالح ،73.
898- همان ،محمد عبده ، ج 2 ،ص 261
899- همان ، خطبه 240
900- انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 98 ،شرح نهج
البلاغه ، ابن ابى الحديد ت ج 3 ،ص 65 ، الطبقات الكبرى ، ج 3، ص 69.
901- انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 101 ، شرح
نهج البلاغة ،ابن ابى الحديد ،ج 3 ،ص 65 ،بلاذرى چنين نقل مى كند : نه از كشتن
خليفه خوشحال شدم و نه ناراحت . انساب الاشراف ، ج 5 ،ص 98 ، شرح نهج البلاغه ،ابن
ابى الحديد ،ج 2 ،ص 126.
902- مجمع الزوائد ، ج 7،ص 230.
903- تذكرة الخواص ، ص 130.
904- پيشتر نوشتمى كه مردم در آغاز ت
تصميم بر كشتن عثمان نداشتد تا امام آنها را نهى كند. تصميم آنها زمانى قطعى شد كه
مصريان از نامه عثمان به استاندار مصر با اطلاع شدند. در آستانه بازگشت آنان به
مدينه ، حضرت از شورش عمومى و ورود به خانه عثمان و كشتن او بى آن كه با خليفه
گفتگو شود ، جلوگيرى كرد. در پايان كار نيز از كشتن خليفه به وسيله نرساندن آب و
غذا به وى ، مسلمانان را بازداشت .
905- تاريخ الامم و الملوك ،ج 4 ، ص 378 .
906- العقد الفريد ، ج 5 ، ص 53.
907- تاريخ الامم و الملوك ،ج 5، ص 6 ،
الكامل فى التاريخ ، ج 2 ،ص 368 .
908- وقعة صفين ، ص 83.
909- العقد الفريد ،ج 4 ، ص 283 ، تذكرة
الخواص ، ص 86.
910- انساب الاشراف ،ج 5 ، ص 62 ،مروج
الذهب ، ج 2 ، ص 232 ت العقد الفريد ، ج 4 ، ص 290
911- شرح نهج البلاغة ، ج 1 ،ص 200.
912- تاريخ يعقوبى ، ج 2 ، ص 175.
913- تارخ الامم و الملوك ،ج 4 ، ص 431.
914- العقد الفريد ، ج 4 ، ص 280 ت الكامل
فى التاريخ ، ج 2 ،ص 291 ،تاريخ يعقوبى ، ج 2 ، ص 175.
915- تاريخ الامم و الملوك ، ج 4، ص 371 و
379.
916- نهج البلاغة ، خطبه 174 ،ترجمه شهيدى
،ص 180.
917- همان .
918- انساب الاشراف ، ج 5 ، ص 81 ،90.
919- شرح نهج البلاغة ،صبحى صالح ، خطبه
9.
920- شرح نهج البلاغة ،ج 10 ، ص 9.
921- الفتوح ، ج 1 ، ص 155 ،الكامل فى
التاريخ ، ج 3 ، ص 87 ،شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد ،ج 2 ، ص 77.
922- شرح نهج البلاغة ، ج 2 ، ص 77
923- تاريخ الامم و الملوك ، ج 5 ، ص 173
، چاپ بولاق .
924- شرح نهج البلاغه ، ابن ابى الحديد ،ج
4 ، ص 58.
925- نهج البلاغه ، خطبه 22.
926- تاريخ اسلام در آثار شهيد مطهرى ،ج 2
، ص 221.