پندهاى حكيمانه علامه حسن زاده آملى

عباس عزيزى

- ۲ -


128- ذكر شريف

ذكر شريف يا حى يا قيوم يا من لا اله الا انت موجب صفاى باطن و حيات دل است و در بسيار گفتن و مداومت آن فوايد بسيار. چه فايده از اين بيشتر كه آدمى به ياد دوست باشد. (131)


129- استعانت به ذكر يونسى

امام صادق (ع ) فرمود: در شگفتم از كسى كه اندوهى به او دست دهد و غمى به او روى آورد و به اين آيه كريمه فاستجبناله و نجيناه من الغم و كذلك ننجى المؤ منين (ذكر شريف يونسى ) پناه نبرد. (132)


130- فلسفه تحريم ربا

هشام بن حكم از امام صادق عليه السلام از سبب تحريم ربا پرسيد. حضرت فرمود: اگر ربا حلال مى بود، مردم تجارات و حرفه هاى مورد نياز خويش را ترك مى گفتند. پس خداوند ربا را حرام فرمود تا مردم از حرام به سوى حلال و تجارات و خريد و فروش بگريزند... (133)


131- صاحب اين قبر دروغگوست !

نقل كرده اند بهلول چوبى را بلند كرده بود و بر قبرها مى زد، گفتند: چرا چنين مى كنى ؟ مى گفت : صاحب اين قبر دروغگوست ، چون تا وقتى در دنيا بود دايم مى گفت : باغ من ، خانه من ، ماشين من و... ولى حالا همه را گذاشته و رفته است و هيچ يك از آن ها، مال او نيست !! (134)


132- خوشا به حال آنان

امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه جبرييل به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم گفت : خوشا به حال كسى از امت تو كه بگويد: لا اله الا الله وحده وحده وحده (135)


133- مراقبت و محاسبت

الهى ! چگونه ما را مراقبت نباشد، كه تو رقيبى ؛ و چگونه ما را محاسبت نوبد كه تو حسيبى . (136)


134- گشايش هشت در بهشت

شيخ بهايى (رحمة الله ) در كتاب نفيسش موسوم به اربعين ، حديثى از امام باقر (ع ) نقل كرده كه : شخصى به نام شيبه هذلى نزد پيغمبر (ص ) آمد و گفت : اى رسول خدا! من پير شده ام و سن من بالا رفته است و مرا توانايى به عمل نماز و روزه و حج و جهاد كه خود را به آنها عادت داده ام نمانده است ، پس اى رسول خدا! دستورى سبك يادم ده تا خداى مرا از آن بهره رساند. پيغمبر (ص ) فرمود: گفتارت را دوباره بازگو كن ! شيبه سه بار سخنش را بازگو كرد. رسول خدا (ص ) گفت : در گرداگرد تو درخت و كلوخى نيست مگر اين كه از رحمت تو به گريه افتاد. چون نماز صبح را گزاردى ، ده بار بگو: سبحان الله العظيم و بحمده و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم كه البته خداى عزوجل تو را به گفتن آن از كورى و ديوانگى و بيمارى خوره و تنگدستى و نادارى و رنج پيرى نگاه مى دارد. شيبه مى گفت : اى رسول خدا! اين از براى دنياى من است ، از براى آخرت چه بايد كرد؟ رسول خدا (ص ) فرمود: بعد از هر نماز مى گويى : اللهم اهدنى من عندك ، و اءفض على من فضلك ، وانشر على من رحمتك و اءنزل على من بركاتك . شيبه اين كلمات را بگرفت و برفت . پس رسول خدا (ص ) فرمود: اگر بدين دستور عمل كند و به عمد آن را ترك نگويد، دهاى هشتگانه بهشت به رويش گشوده شود، از هر كدام كه خواهد داخل بهشت شود. (137)


135- قرآن كتاب جامع الهى

امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند تعالى در قرآن بيانى براى هر چيز نازل فرمود، به طورى كه به خدا قسم ، چيزى از نياز بندگان را فرو نگذاشته است ، تا بنده اى نتواند بگويد: اى كاش در قرآن ذكر شده بود، جز آن كه خدا آن را در قرآن آورده است . (138) امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند متعال امت را به هيچ چيز دعوت نفرمود جز آنكه آن را در كتابش نازل و براى رسولش صلى الله عليه و آله و براى هر چيز حدى قرار داد و دليلى كه بر آن دلالت كند، و براى آن كس كه از اين حد تجاوز كند، حدى مقرر فرمود. (139)


136- ذكر پس از نماز صبح

خداوند متعال سينه ات را طور سينا كند و ديده دلت را به نور لقايش ‍ رشك ضياءگرداند بزرگان فرموده اند: هر كه بعد از نماز صبح و مغرب هفت بار بسم اللهالرحمن الرحيم حول و لا قوة الا بالله العلى لعظيم ، و سىمرتبه سبحانالله و الحمدلله و لا اله الله و الله اكبر بگويد، از جميع آفات و بليات در امان خداىتعالى است .


137- با آنچه كه دوست دارى محشور مى شوى

(140) در حديث ريان بن شبيب از امام رضا عليه السلام نقل است كه آن حضرت فرمود: اى پسر شبيب ! اگر مى خواهى كه به درجات اعلاى بهشت رسى ، با ما باش ! به غم ما غمگين باش و به شادى ما شاد! و بر تو باد ولايت ما! كه هر كس سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قيامت او را با آن محشور كند. شبى در حشر و معاد خود قكر مى كردم و به نامه اعمال خويش نظر مى افكندم ، و اين كه چگونه به اعمالم رسيدگى خواهد شد كه ديدم چيزى ، لازمه نفسم شده ، با آن محشور گشته و از آن جدا نمى شود، وقتى دقت كردم ديدم كتابى خطى است كه آن را به شدت دوست دارم . در اين وقت اين حديث را به ياد آوردم كه هر كس سنگى را هم دوست داشته باشد با آن محشور مى شود. و كتاب هم مانند، سنگ ، از جمادات است و از اين جهت با آن فرقى ندارد. (141)


138- من از امام كاظم (ع ) شرم مى كنم !

وقتى خواجه نصير الدين ، در بستر مرگ بود به او گفتند: آيا وصيت نمى كنى كه پس از مرگ جسدت را به نجف اشرف برند؟ خواجه مى گويد: خير! من از امام همام ، موسى بن جعفر عليه السلام شرم دارم كه فرمان بدهم پس از مرگ ، جسدم را از زمين مقدس آن بزرگوار خارج كرده ، به جايى ديگر منتقل كنند. (142)


139- سرى همچون الاغ

از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم روايت شده است كه : هر كس ‍افعال نمازش جز آنچه باشد كه امام در نماز انجام مى دهد. باشد، با سرى چون الاغمحشور مى شود.


140- قواى انسان و هدف آن

(143) افلاطون مى گويد: اما آن كس كه هدفش در دنيا، تنها لذت طلبى به وسيله خوردنى و نوشيدنى ها و... است كه ثمره و نهايت آنها چيزى جز بوى بد نيست و نيز جماع و لذت جنسى ، پس نفس عقليه او توان و مجال تشبه به يارى تعالى را نمى يابد. سپس افلاطون قوه شهويه انسان را به خوك و قوه غضبيه اش را به سگ و قوه عقليه را به فرشته تشبيه كرده ، مى گويد: كسى كه شهوت بر او غلبه كند و هدفش ارضاى آن باشد، مانند خوك است ، و آن كه قوه غضبيه بر او چيره شود، چون سگ ، و كسى كه قوه نفس عقليه بر او غالب باشد و بيشتر اوقاتش به فكر و شناخت حقايق اشيا سپرى شود، مسايل سخت علمى را از ذهن بگذراند، انسان فاضلى است كه شبيه بارى تعالى است ؛ چون آنچه در بارى تعالى يافت مى شود عبارت است از: حكمت ، و قدرت و عدالت و نيكى و زيبايى و حقيقت . (144)


141 كفاره غيبت

از ابو عبدالله ، امام صادق عليه السلام نقل است : پيامبر صلى الله عليه و آله را پرسيدند كه كفاره غيبت چيست ؟ فرمود: هر گاه به ياد شخصى كه غيبتش نموده ، اقتدا، براى او از خداوند طلب غفران كند. (145)


142 حق اليقين

نظر آقا در توحيد بايد خيلى بلند باشد كه توحيد نه فقط يكى گفتن است ؛ بلكه يكى ديدن است . بكوش تا درجه درجه به علم اليقين بلكه به عين اليقين راه ؛ بلكه به حق اليقين راه بيابى كه او است و او است . (146)


143 شرور از ما است نه از او

آقا بداند كه از او جز خير و نيكى نيابد و شرور از ما است نه از او ما اءصابك من حسنة فمن الله و ما اءصابك من سيئة فمن نفسك . (147)


144 برترين جزء عبادت

امام باقر عليه السلام فرمود كه : رسول خدا (ص ) فرمود: العباد سبعون جزءا اءفضلها طلب الحلال ؛ (148) عبادت هفتاد جزء است ، برترين جزء آن طلب حلال است .


145 معراج مومن

معراج نردبان است و نماز معراج مؤ من و قربان كل تقى است .


146 تحدى طلبى

خداوند سبحان در قرآن كريم مى فرمايد: و ان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا فاءتوا بسورة من مثله وادعوا شهدائكم من دون الله ان كنتم صادقين ؛ اگر در شك هستيد از آنچه بر بنده خود فرستاديم ، پس يك سوره مانند آن بياوريد و بخوانيد شاهدهايى كه داريد غير خدا اگر راست مى گوييد.


147 نام خوب براى فرزند

پيشوايان دين فرمودند: براى فرزند نام خوب بگذاريد تا در بزرگى از نام خود شرمنده نباشد. وصى بلافصل ، امام كل (ع ) فرمود: فرزند بر پدر حقى و پدر بر فرزند حقى دارد. حق پدر بر فرزند اين است كه پدر را در هر چيز جز در نافرمانى خداوند سبحان فرمان برد و حق فرزند بر پدر اين است كه نام نيكو بر وى گذارد، و نيكو ادبش كند، و قرآن يادش دهد. (149)


148 اسم اعظم

روزى امير مؤ منان قل هو الله احد را قرائت فرمود و چون از آن فارغ شد فرمود: يا هو يا من لا هو اغفرلى و انصرنى على القوم الكافرين . ايشان در روز جنگ صفين همين را مى خواند و حمله مى برد. عمار ياسر پرسيد: اى امير مؤ منان ! اين كنايات چيست كه مى گويى ؟ فرمود: اسم اعظم و پايه توحيد خداست . آن گاه قرائت كرده است شهد الله انه لا اله الا هو و نيز آخر سوره حشر را، سپس از مركب خود پياده شد و چهار ركعت نماز، قبل از زوال ظهر خواند. (150)


149 دو ملك

انس بن مالك نقل كند كه رسول خدا (ص ) فرمود: خداى تعالى ، بنده اش را دو ملك ، وكيل فرموده است كه بر او بنويسند. پس چون بميرد، گويند: پروردگارا! بنده ات ، فلانى را ميراندى ؛ پس حال به كجا رويم ؟ خداوند فرمايد: آسمانم پر است از ملايك كه مرا عبادت كنند و زمينم پر از خلق كه مرا فرمان برند. به قبر بنده ام رويد و من را تسبيح و تكبير و تهليل گوييد و آن را تا روز قيامت در زمره حسناتش به كتابت آوريد. (151)


150 چه قساوت و غفلتى !

گوركن ها كه پشت هم روزانه چه قدر مرده ها را در قبر مى گذارند خودشان چه قدر قساوت و غفلت دارند. گويا اين گونه شغل هاى بنده و جنابعالى و گوركن قساوت و غفلت مى آورد و انسان بدان ها معتاد مى شود. خداى متعال عاقبت را خير كند. (152)


151 عبد شكور

جناب ابن بابويه قدس سره در من لايحضر از كشاف حقائق امام به حق ناطق جعفر بن محمد الصادق عليهم السلام روايت كرده است كه حفص بن بخترى از آن حضرت نقل كرده است كه نوح نبى عليه السلام در هر صبح و مساء ده بار اين دعا را مى خواند، از اين رو عبد شكور ناميده شده است : اللهم انى اشهدك انه ما اصبح و اءمسى بى من نعمة و عافية فى دين اءو دنيا فمنضكوحدك لا شريك لك ، لك الحمد و لك الشكر بها على حتى ترضى و بعد الرضا (153)


152 معيار حق

(154) قرآن معيار حق و ميزان صدق و اصل در معارف است و ميزان هر چيزى به حسب آن مى باشد؛ پس وقتى كه روايتى را قرآن امضا نكند، اگر از كتب اربعه هم باشد، نمى شود آن را اخذ كرد. (155)


153 دشمن ترين دشمنان

سعدى در باب هفتم گلستان گويد: بزرگى را پرسيدم از معنى اين حديث كه اعدى عدوك نفسك التى بين جنبيك ؟؛ گفت به حكم آنكه هر آن دشمنى را كه بر وى احسان كنى دوست گردد. مگر نفس را كه هر چند مدارا بيشتر كنى مخالفت زياده كند. (156)


154 طهارت باطنى و ظاهرى

ظاهرت بايد طاهر باشد تا توانى ظاهر قرآن را مس كنى و باطنت بايد پاك باشد تا توانى باطنش را دريابى لايمسه الا المطهرون . (157)


155 پندى به خويشتن

حبيبم ! حسنا! خردمند پرهيزگار از مرگ هراس ندارد، مرگ او را زيان نرساند بلكه سود دهد، گويم كه نمرد زنده تر شد! حكيمان گفته اند كه : اگر نفس را مشغول ندارى ، او تو را به خود مشغول مى كند. مى گفتند: روح از پر خوردن جسم مى شود و جسم از كم خوردن روح مى گردد. (158)


156 اسماء الله چون دفينه هايند

حضرت امام به حق ناطق جعفر بن محمد الصادق عليهما السلام - فرموده است كه : بدانيد اسماء الله به منزله دفائن اند و عدد به منزله ذراع آن مساحت ، اگر ذراع كمتر فرا نهى به دفين نرسى و اگر زياده بگيرى نيز نرسى ؛ بلكه درگذرى . (159)


157 قرآن و شب قدر

در ليالى قدر قرآن به دل كن ، نه فقط قرآن به سر، كه اولى جوهر ذات تو گردد دومى خارج از گوهر تو است . (160)


158 سزاوار گريه كيست ؟

بايد به آنانى كه بر غم و اندوه باطنى خود و هر چيزى ديگر مى گريند، گفته شود كه شايسته است بيشتر بر كسى كه از نفس خود غافل است و در شهوات حقير و پست و فرومايه اى كه او را به بدبختى و گمراهى مى كشانند فرو رفته است ، گريه و زارى كنند. شهوات و اميالى كه طبع او را به طبع بهايم مايل مى گردانند و از او بخواهند كه به اين امر شريف اشتغال جويد و خالصانه به آن پرداخته ، تا توان دارد به تزكيه و پالايش خود اقدام نمايد. چه پاكى و طهر حقيقى ، پاكى نفس است ؛ نه پاكى ظاهرى و جسمانى . از اين رو شخص عالم و حكيم ميرزا، كه خداى خود را عبدى فرمانبردار بوده ، ولى بدنش به بوى بد آلوده است ؛ حتى در نظر جاهلان نيز، از نادانى كه ظاهر خود را به مشك و عنبر معطر نموده است ، بهتر است از فضيلت شخص ‍ متعبد كه از دنيا و لذات دنى آن احتراز مى جويد، اين است كه همه جاهلان و نابخردان ، و بزرگوارى اش اعتراف دارند و بدو احترام مى گذارند و شادمان مى گردند خطاى شان را بدانان ، تذكر دهد؛ جز آن كس كه خود را مسخره كرده باشد. پس اى انسان جاهل ! آيا نمى دانى كه اقامتت در اين عالم همچو لحظه اى ، سپرى خواهد شد،و آن گاه به عالم حقيقى خواهى رفت و در آن جا، جاودانه خواهى ماند؟!. (161)


159 هر توبه برابر و بازگشت است ؟

(162) علامه ، سيد محمد حسين طباطبايى (ره ) درباره توبه مى فرمايد: توبه در لغت به معناى بازگشت است ، و توبه از بنده ، برگشت اوست به سوى پروردگارش با پشيمانى و بازگشت از سرپيچى ، و از جانب خداوند نيز توفيق وى به توبه يا آمرزش گناه او، مكرر گفته شد كه هر توبه از بنده به سوى خدا، مساوى با دو برگشت خداوند به سوى بنده مى باشد - به حسب بيان قرآن - زيرا توبه يك عمل پسنديده اى است كه محتاج به نيروست و نيرو دهنده هم خداست . پس توفيق كار خير را اول خداوند عنايت مى كند تا بنده قادر به توبه مى شود و از گناه خود بر مى گردد، و سپس وقتى موفق به توبه شد، محتاج تطهير از آلودگى گناهان و آمرزش ‍ است ؛ آنجا كه نيز بار ديگر مشمول عنايت و رحمت و آمرزش خدا قرار مى گيرد. اين دو عنايت برگشت خدا، همان دو توبه اى هستند كه توبه بنده را در ميان گرفته اند. قرآن مى فرمايد: ثم تاب عليهم ليتوبوا و اين نيز توبه دومى است ، و در ميان اين دو، توبه بنده قرار مى گيرد. (163)


160 دل عاشق به پيغامى بسازد

تن به دنيا دار و دل به مولا، تا نام و مونست شود و پيغام او آرامشت دهد كه دل عاشق به پيغامى بسازد و حقيقت كشف اين است كه ميان دل و دلدار حجاب نبود. جهد كن كه در همه حال سرت با يار باشد نه در كوچه و بازار، به خصوص در هنگام نماز كه المصلى يناجى ربه و مناجات بين دو كس است ، بنگر تا با كه نجوى دارى و دو بودن چگونه است ؟ (164)


161 دعاى غريق

عبدالله سنان گفت : امام صادق عليه السلام فرمود: به زودى شبهه اى به شما مى رسد، پس بدون علمى ؛ يعنى پرچم و نشانه اى راهنمايى كند و بدون پيشوايى هدايت نمايد و مى مانيد، از آن شبهه رهايى نمى يابد مگر كسى كه دعاى غريق بخواند. گفتم : دعا غريق چگونه است ؟ فرمود: مى گويى : يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ! ثبت قلبى على دينك . من گفتم : يا مقلب القلوب و الاءبصار. امام فرمود: البته خداى عزوجل مقلب القلوب و الابصار است و لكن چنانكه مى گويم بگو: يا مقلب القلوب ! ثبت قلبى على دينك . (165)


162 مقيم حريم حرم باش !

دست توسل به دامن حجت حق ولى عصر امام زمان دراز كن و صميمانه بگو:
به روى ما زن از ساغر گلابى
كه خواب آلوده ايم اى بخت بيدار
سرور گراميم ! ماه مبارك رمضان ، ماه امساك و سحر خيزى و شب زنده دارى و قدر يافتن و قرآن شدن و سرمشق گرفتن در پيش است ، از هم اكنون كه ماه شعبان و ميقات شهر الله است غسل توبه كن و به لباس وفا و ولا از دل و جان محرم شو و از صميم قلب لبيك لبيك گو و در خويشتن سفرى كن و گرد كعبه عشق طواف كن كه دستى از غيب برون آيد و كارى بكند. (166)


163 انگيزه عبادت

عبادت ، آن لذت روحانى است كه انسان در تعقلش ، بلكه فوق مقام تعقل در شهودش مى يابد. انسان كامل و آگاه چرا خودش را به لذايذ ناپايدار محدود و مقيد كند؟ او چرا به دنبال لذت اءبدى جاويدانى غير متناهى نبوده باشد؟ (167)


164 خراميدن در باغ هاى بهشت

پيامبر اكرم فرمود: در باغهاى بهشت بخراميد! پرسيدند: باغ هاى بهشت چيست ؟ فرمود: ذكر خدا در صبح و روز. پس به ياد و ذكر خدا باشيد. هر كس كه خواهد بداند، چه قدر منزلتى نزد خداى دارد، بنگرد كه قدر و منزلت خداى نزد او چقدر است ؟ چون خداوند بنده اش را همان اندازه قدر مى نهد، كه بنده او را. بدانيد كه بهترين و پاكيزه ترين و والاترين اعمال ترين نزد خداوند، و بهتر از هر چيزى كه خورشيد بر آن تابيده است ، ذكر و ياد خداوند سبحان است . خداى تعالى فرموده است : من همنشين كسى هستم كه به ذكر و ياد من باشد و چه منزلت و ارزشى بالاتر از همنشينى با خداى سبحان . (168)


165 خوى نيكو

الهى ! رويم را نيكو كردى ، خوبم را هم نيكو گردان ! (169)


166 سير در خويشتن

از انفس بايد در آفاق سير كرد، و از خودت بايد راه به آفاق بيايى و جز خودت راهى ندارى . (170)


167 تفاوت توبه عارف و زاهد

توافل ، كفاره عدم قبولى فرايض است كه انسان خوف عدم قبولى فرايضش دارد كه زاهدان از گناه توبه كنند، عارفان از عبادت استغفار و آنكه ترك نوافل مى كند بايد بسيار از خود راضى و بى باك باشد. (171)


168 محروم از نماز شب

امام صادق عليه السلام فرمود: چون مرد گناه كند، از نماز شب محروم گردد و عمل زشت ، از چاقويى كه در گوشت فرو رود، سريع تر در كسى كه مرتكب آن شده ، فرو مى رود. (172) (173)


169 سرمايه همه سعادت ها

سرمايه همه سعادت ها واهم واجبات معرفت نفس ؛ يعنى خود شناسى است ، و آنكه خود را نشناخت عاطل و باطل زيست و گوهر ذاتش را تباه كرد و براى هميشه بى بهره ماند. هيچ معرفت نفس به كار انسان نمى آيد. انسان كارى مهم تر از خود سازى ندارد و آن مبتنى بر خود شناسى است . سقراط خود شناسى و اخلاق را از همه مهم تر مى شمرد. گويند وقتى از كنار معبد دلف ، عبور مى كرد ديد بالاى آن نوشته است : خود را بشناس ! همين كلام را اساس فلسفه خود قرار داد. سقراط در مقابل دانشمندان طبيعى گفت : بيهوده در شناختن موجودات خشك و بى روح رنج مير! بلكه خود را بشناس كه شناختن نفس انسان بالاتر از شناختن اسرار طبيعت است . (174)


170 با قلبش خدا را ديد

محمد بن فضيل مى گويد: از ابوالحسن عليه السلام پرسيدم : آيا رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم خداى عزوجل را ديد؟ فرمود: آرى ! با قلبش او را ديد. مگر اين آيه را نشنيده اى . ما كذب الفؤ اد ما راى ؛ يعنى او را با چشم نديد، بلكه از قلب و فؤ اد ديد. (175)


171 بخشش گناهان

در كتاب شريف و گرانسنگ كافى ، از ابن وهب نقل است كه مى گويد: شنيدم كه ابو عبدالله ، امام صادق عليه السلام فرمود: چون بنده توبه نصوح كند، خداوند او را دوست بدارد، و در دنيا و آخرت ، (گناهان ) او را بپوشاند. پرسيدم : چگونه گناهان او را مى پوشاند؟ فرمود: گناهانش را كه دو ملك نوشته اند، از يادشان ببرد، و اعضاى بدنش ‍ را وحى فرمايد كه گناهانش را پنهان كنيد، و به مواضعى از زمين (كه در آنها گناه كرده است ) وحى فرمايد كه گناهانى كه در شما مرتكب شده ، كتمان كنيد. پس او به لقاى خداى رود، در حالى كه چيزى بر گناهانش گواهى ندهد. (176)


172 تخم سعادت

در توحيد بايد مراقبت را تقويت كرد، مراقبت تخم سعادت است كه در مزرع دل كاشته مى شود و ساير آداب و اعمال پروراندن آن است . مراقبت ، كشيك نفس كشيدن و همواره در حضور بودن است . حديث نفس مزاحم با مراقبت است ، اين سخن دل نشين امام صادق (ع ) را بايد بر دل نشاند: القلب حرم الله فلا تسكن فى حرم الله غير الله . (177)


173 ذكر مجرب

آقاى من ! در نزد اولياء الله مجرب است كه اكثار ذكر شريف يا حى يا قيوم يا من لا اله الا انت موجب حيات عقل است . وقتى با خدايت خلوت كن كه بدن استراحت كرده باشد و از خستگى به در آمده باشد و در حال امتلاء و اشتهاء نباشد، در آن حال با كمال حضور و مراقبت و ادب مع الله ، خداوند سبحان را بدان ذكر شريف مى خوانى ، عدد ندارد، اختيار مدت با خود جنابعالى است ، مثلا در حدود بيست دقيقه يا بيشتر و بهتر اين كه كمتر از يك اربعين نباشد، بيشترش چه بهتر. (178)


174 ثمره خرد

انسان كارى مهم تر از خودسازى ندارد و ساختن هر چيز را مايه به حسب آن چيز لازم است ، مثلا ديوار را سنگ و گل بايد و انسان را علم و عمل . انسان تا به لقاء الله نرسيده است به كمال مطلوبش نايل نشده است و لقاءالله به معنى اتصاف انسان به اوصاف الهى و تخلق او به اخلاقى ربوبى است . بابا افضل را كلامى كامل را در اين باب است . كه عالم درختى است كه بار و ثمره او مردم است و مردم درختى است كه بار و ثمره وى خرد است و خرد درختى است كه ثمره او لقاى خداى تعالى است . (179)


175 برترين خرد

برترين خرد، شناسايى آدمى به نفس خود است ، پس هر كه خود را شناخت با خرد است و آنكه خرد را نشناخت گمراه است . (180)


176 نكاتى مفيد

در اين ماه مبارك نامه نكته اى چند از دفتر نكاتم كه از كلك اين بنده نگارش يافت به عنوان ذكرى اهدا مى شود اميد است كه سود بخشد: نكته 1- جزا، نفس عمل است هل يجزون الا ما كانوا يعملون (181) 2- قيامت با تو است نه در آخر طول زمانى ، رسول الله (ص ) به قيس بن عاصم فرمود: ان مع الدنيا آخرة 3- ملكت با عالم ملك است و خيالت با عالم مثال و عقلت با عالم عقول ، قابل حشر با همه اى و داراى سرمايه كسب همه ، صادق آل محمد (ص ) فرمود: ان الله عزوجل خلق ملكه على مثال ملكوته و اسس ملكوته على مثال جبروته ، ليستدل بملكه على ملكوته و بملكوته على جبروته . درست بخوان و درست بدان ! 4- سفرنامه معراج رسول خدا (ص ) شرح اطوار بشر است . 5- انسان چون با اصل خود انس گرفت آن مى شود. 6- تا گم نشدى چيزى در تو پيدا نشود. 7- تا بيننده و گيرنده نشدى انسان نيستى . 8- انسان كارخانه و دستگاهى است كه هوا از عوالم ملك عكسبردارى مى كند و هم از ملكوت ، اولى را بالا مى برد و دومى را تنزل مى دهد بى تجافى و همه را در گنجينه سرش و عيبه درج مى كند، درست بنگر تا به حقيقت كريمه لآكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم برسى . (182) 9- بينشم از تن نيست كه ديگر جانوران و رستنى ها و هر چه را آخشيج است در آن انبازند، از روانى است كه از آن من است ، پس نه تن جاى روان است و نه روان جاى تن وگرنه در اندازه او بودى و دانستى كه نيست ، تن بر خاك است و روان بر فراز خاك . اين سخن كوتاه در نزد دانا بسيار بلند است . 10- از خاموشى گفتار زايد و از انديشه كردار. 11- آن چه در احوال و اطوار سالك در خواب و بيدارى عايدش مى شود ميوه هايى است كه از كمون شجره وجودش بروز مى كند. 12- گرسنگى و تشنگى دائند و غذا و آب دوا، دوا را تا چه اندازه بايد خورد. (183)


177 برادرم به فكر خود باش !

برادرم ! به فكر خود باش و از خويشتن غافل مباش و همواره كشيك نفس ‍ بكش و كشيك نفس كشيدن كشكى نيست ، از خداوند توفيق بخواه ، با ابناى روزگار بساز و مرد تحمل باش و به مثل معروف كه چه خوش مثلى است : آسيا باش درشت بستان و نرم باز ده ! مرد فكر باش كه فكر، لب عبادت است . مناجات و راز و نياز با دوست را قطع مكن قل ما يعبوا بكم ربكم لولا دعاءكم . (184) (185)


178 شب زنده دارى

حق تعالى فرموده است : ان ناشئة الليل هى اءشد وطا و اقوم قيلا # ان لك فى النهار سبحا طويلا ؛ (186) هر آينه شب هنگام از بستر برخاستن موافقت زبان و دل را افزاينده تر است و بيان سخن را استوار دارنده تر كه كارهاى تو در روز بسيار است .


179 تمناى دوست از دوست

آقاى من ! بايد با تاءنى و رفق و مدارا به راه بود، نه با سرعت و اضطراب . جسارة عرض مى كنم هيچ چيز از خدا جز خدا مخواه كه چون صد آمد نود هم پيش ماست ، از تو حركت از خدا بركت . (187)


180 خنك حاجى كه ناجى باشد!

الهى ! خانه كجا و صاحب خانه كجا؟ طائف آن كجا و عارف اين كجا؟ آن سفر جسمانى است و اين روحانى ؛ آن براى دولتمند است و اين براى درويش ؛ آن اهل و عيال را وداع كند و اين ماسوا را؛ آن ترك مال كند و اين ترك جان ؛ سفر آن در ماه مخصوص است و اين را همه ماه ، و آن را يك بار است و اين را همه عمر؛ آن سفر آفاق كند و اين سير انفس ؛ راه آن را پايان است و اين را نهايت نبود؛ آن مى رود كه برگردد و اين مى رود كه از او نام و نشانى نباشد؛ آن فرش پيمايد و اين عرش ؛ آن محرم مى شود و اين محرم ؛ آن لباس احرام مى پوشد و اين از خود عارى مى شود؛ آن لبيك مى گويد و اين لبيك مى شنود؛ آن تا به مسجدالحرام رسد و اين از مسجد اقصى بگذرد؛ آن استلام حجر كند و اين انشقاق قمر؛ آن را كوه صفاست و اين را روح صفا؛ سعى آن چند مره بين صفا و مروه است و سعى اين مره در كشور هستى ؛ آن هروله مى كند و اين پرواز؛ آن مقام ابراهيم طلب كند و اين مقام ابراهيم ؛ آن آب زمزم نوشد و اين آب حيات ؛ آن عرفات بيند و اين عرصات ؛ آن را يك روز وقوف است و اين را همه روز؛ آن از عرفات به مشعر كوچ كند و اين از دنيا به محشر؛ آن درك منى آرزو كند و اين ترك تمنى را؛ آن بهيمه قربانى كند و اين خويشتن را؛ آن رمى جمرات كند و اين رجم همزات ؛ آن حلق راس كند و اين ترك سر؛ آن را لافسوق و لا جدال فى الحج است و اين را فى العمر؛ آن بهشت طلبد و اين بهشت آفرين ؛ لاجرم آن حاجى شود و اين ناجى ؛ خنك آن حاجى كه ناجى است ! (188)


181 نظر پاك تواند رخ جانان ديدن

الهى ! دهن آلوده را با كتابت چه كار كه لا يمسه الا المطهرون واى بر آن مرشدى كه دهنش پليد است ؛ چه آن نارشيد خود شيطان مريد است ؛ اگر در آشكار با يزيد است در پنهان بايد يزيد است . (189)


182 توصيه به قرائت و طهارت

قرائت قرآن مجيد در شب و روز ترك نشود، هر چند به قدر پنجاه آيه بوده باشد. طهارت را حفظ كنيد؛ حتى با طهارت بخوابيد. (190)


183 چگونگى خواندن قرآن

امام صادق عليه السلام فرمود: قرآن را با لحن عرب ، بدون غلط قرائت كنيد، زيرا كه قرآن عربى است . (191)


184 دنيا زنى است عشوه گر و دلستان

حبيبم ! حسنا! دنيا به مثل زنى زيبا و آراسته است ، از مكر زنان اگر آگاهى ، از مكر دنيا ايمن باشد! با مردم باش و بى مردم باش ، نه مى شود با مردم بود، نه مى توان بى مردم . خداى نور حضرت دهاد و سوز و شورت را افزون كناد كه از اين بنده شرمنده دستور نماز شب خواستى . (192)


185 آموختن همت از كبوتر

جناب آخوند ملا حسينقلى بعد از بيست و دو سال سير و سلوك نتيجه گرفت و به مقصود رسيد و خود آن جناب گفت در عدم وصول به مراد بودم ، ديدم كبوترى بر زمين نشست و پاره نانى بسيار خشكيده را به منقار گرفت و هر چه نوك مى زد خورد نمى شد، پرواز كرد و برفت و نان را ترك گفت . پس از چندى بازگشت به سراغ آن تكه نان آمد باز چند بار آن را نوك زد و شكسته نشد، باز برگشت و بعد از چندى آمد و بالاخره آن تكه نان را با منقارش خرد كرد و بخورد، از اين عمل كبوتر ملهم شدم كه اراده و همت مى بايد. در ديوان اين كمترين آمده است كه :
قدم اول اين مرحله خوف و رجا
بايد از ترك سرت برگ سفر ساز كنى
همت و خضر ره و بنيت در حد سوا
سان تثليث در انتاج نظر باز كنى (193)


186 نزول بلاى دردناك

امام صادق (ع ) فرمود: در خانه اى كه خوانندگى (غناء) مى شود، از نزول بلاهاى دردناك ايمن نيست و دعا مستجاب نمى شود و فرشتگان نازل نمى شوند و خداى متعال از اهل خانه اعراض نموده و روى رحمت برگردانيده است . (194)


187 مستحق مشايعت فرشتگان گرديدن

از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه پيامبر بر جنازه سعد بن معاذ نماز خواند و فرمود: نود هزار فرشته كه در ميان شان جبرييل حاضر بود در نماز او شركت جستند. از جبرييل پرسيدم : به چه علت استحقاق يافته است كه شما بر او نماز گزاريد. گفت : او سوره قل هو الله را دايم ، چه ايستاده و چه نشسته ، و چه پياده و چه سواره و در حال رفتن و آمدن مى خواند. (195)


188 شخص زيرك

زيرك كسى است كه خود را شناخت و كارهايش را خالص ‍ گردانيد.(196)


189 مسافر تائب را بپذير!

الهى ! تو خود گواهى كه در عصر سلخ شهر الله مبارك هزار و سيصد و نود، چنان حسرتى بر اين بنده مستولى شد كه گوشه هاى چشمم با ناودان بهارى برابرى مى كرد و آه هاى آتشينم جهنم سوز بود، كه بيداران در اين ماه رستگار شدند و اين خفته زيانكار. اين حسرت يك ماه بود، با حسرت يك عمر چه بايد كرد!؟ امشب كه ليله چهارشنبه بيست و سوم شوال المكرم هزار و سيصد و نود است ، از دل و جان توبه كرده ام و صميمانه به سوى تو رخت بسته ام ، يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله يا الله ، مسافر تائبت را بپذير و توفيقش ده كه كه بر عهد استوار باشد و همواره محو ديدار باشد! (197)


190 باز هم شكر!

در خواب سنگين بودم و دير بيدار شدم ، باز شكرت كه بيدار شدم . (198)


191 عبادت محبانه

خوشا به حال كسى كه عبادت محبانه دارند! (199)


192 بهترين سرمايه سالك

شيخ اجل پور سينا در مقامات عارفان اشارات ، فكر لطيف و عشق عفيف را در رياضت نفس قوى ترين سبب براى تلطيف سر، و اعداد به وصول عشقى حقيقى كه بهترين سرمايه سالك در تقرب به حسن مطلق است دانسته است . (200)


193 همتم بدرقه راه كن !

الهى ! يك عمر امروز را به فردا بردم ؛ توفيقم ده كه حال فردا را به امروز آورم ! (201)


194 خطاب به نفس مطمئنه

حق سبحانه مى فرمايد: يا اءيتها النفس المطمئنه # ارجعى الى ربك راضية مرضية # فادخلى فى عبادى # وادخلى جنتى ؛ (202) اى روح آرامش يافته ! خشنود و پسنديده به سوى پروردگارت باز گرد و در زمره بندگان من داخل شو و به بهشت من درآى .


195 اگر دلش با خدا بود...!

روايت است كه مردى در مسجد مدينه به نماز ايستاده بود و با ريشش ‍ بازى مى كرد،رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اگر دلش با خدايش ‍ باشد با ريششبازى


196 احترام به مادرنمى كند.

(203) امام زين العابدين عليه السلام ، نسبت به مادرش بسيار نيكوكار بود؛ به طورى كه به او گفتند: تو نسبت به مادر، از همه كس نيكوكارترى ، ولى نمى بينيم كه با او در يك ظرف غذا بخورى ! امام در جواب فرمود: چون ترسم كه دستم را به سوى چيزى برم كه مادرم قصد خوردن آن را داشته است و او را ناراحت كنم . (204)


197 قرب با فرايض

خداوند عزوجل فرموده است : بنده ام ! با چيزى بهتر از آنچه كه بر او واجب نموده ام ، به من تقرب نجويد. او همواره به واسطه فرايض به من تقرب جويد؛ تا اين كه او را دوست بدارم و هنگامى كه دوستش بدارم ، او گوشم شود كه با آن بشنوم و چشمم شود كه با آن بينم و... (205)


198 تاءثير قرائت آية الكرسى

دست بر بينندگان مى گذارى و آية الكرسى را براى حفظ نور چشم مى خوانى ، در اين حال نفس ناطقه گوهر آن سويى از توجه به ملكوت نيرو مى گيرد، و به تصور و تعمل و انشاء خود در قوى و محال آنها و در اعضاء و جوارح خود اثر مى گذارد كه توجهات و تصورات نفسانى را در بدن و قوى و احوال آن تاءثيرى بسزا است ، فافهم . (206)


199 بندگان خاص خدا

بندگان خاص خود چنين كسانى اند: 1- با تواضع در زمين حركت مى كنند؛ 2- آن گاه كه جاهلان اينان را به عتاب خطاب مى كنند يا سلامت نفس و زبان خوش جواب مى دهند؛ 3- شب ها را به عشق خدا و براى رضايت او به سجده و قيام سپرى مى كنند؛ 4- دايم با دعا و تضرع مى گويند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما دور كن كه بد عذابى است و جهنم بد منزل و بد سرانجامى است ؛ 5- در انفاق كردن اسراف نمى كنند و ميانه روى را پيشه خود مى سازند؛ 6- براى خدا شريك قائل نمى شويد و فقط خداى را مى خوانند؛ 7- از قتل و جنايت كه خدا آن را حرام كرده است ، پرهيز كنند؛ 8- هرگز گرد عمل زشت زنا نمى گردند كه هر كس مرتكب اين عمل زشت شود، كيفر جاودانه اش را خواهد ديد و در قيامت عذابش دو چندان خواهد شد، مگر كسانى كه توبه كنند و اعمال نيكى انجام دهند كه در اين صورت ، خداوند گناهان آنان را به ثواب مبدل خواهد كرد و هر كس توبه كند؛ البته خداوند توبه اش را مى پذيرد؛ 9- به ناحق شهادت نمى دهند؛ 10- هرگاه به كار بيهوده و زشتى از مردم هرزه بگذرند، بزرگوارانه از آن در گذرند؛ 11- هرگاه متذكر آيات الهى شوند، همچون كوران و كران از كنار آن نمى گذرند؛ بلكه با دلى آگاه و چشمى بينا آن را مشاهده كرده و در آن تاءمل مى كنند تا به مقام معرفت و ايمان شان افزوده شود. 12- به هنگام دعا با خداى خود مى گويند: پروردگارا! از همسران و فرزندان ما كسانى را قرار ده كه مايه روشنى چشم ما شوند و ما را سر خيل پاكان جهان و پيشواى پرهيزگاران قرار بده ! پاداش صبر چنين بندگانى قصرهاى بهشتى خواهد بود كه در آن جا با سلام و درود و شادمانى با يكديگر ملاقات مى كنند و در بهشت زيباى براى ابديت و هميشه (جاودان ) خواهند بود. اى پيامبر! به امت بگو: اگر دعا و ناله و زارى تان نبود، خدا به شما هيچ توجه و اعتنايى نداشت ؛ زيرا شما در گذشته آيات خدا و پيامبران الهى را تكذيب كرده ايد و اين تكذيب ، دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد (پس با دعا آن را جدا كنيد. (207)


200 آنچه در عرفان عملى مهم است !

آن چه در عرفان عملى مهم است سه چيز است : الف - طهارت و دوام آن ب - همت ج - استقامت (208)


201 استشاره و استخاره

امام محمد تقى عليه السلام از على بن ابى طالب عليه السلام روايت مى كند كه حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا به يمن فرستاد؛ پس به وصيت ، مرا گفت : اى على ! هر كس استخاره كند ضرر نكند و هر كس استشاره كند پشيمان نشود. اى على !... به نام استعاذه كن ! چرا كه خداوند متعال ، بسم الله را بر امت من در صبحگاهان مبارك گردانيد. و مى فرمود: هر كس در راه خدا براى خود دوستى برگزيند، خداوند در بهشت براى او خانه اى برگزيند. (209)


202 والاترين خصلت مومن

خداوند در قرآن مى فرمايد: كلوا واشربوا و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين ؛ بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد، به راستى خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد. (210) اى دوست من ! دان پرخورى بدون شك ، قلب را مى ميراند و نفس را سركش و طغيانگر بار مى آورد، بدان كه گرسنگى بالاترين خصلت مؤ من است .


203 وسيله ترك هواى نفس

يحيى بن معاذ چه زيبا گفته است : اگر ملايك هفت آسمان را شفيع قرار دهى و بيست وچهار هزار پيامبر و جانشينان آنها و همه كتاب هاى الهى را واسطه قرار دهى كه نفست درترك دنيا با تو همراهى كند و حكم حق را گردن نهد، نخواهد پذيرفت ، اما اگرگرسنگى را وسيله قرار دهى و از راه گرسنگى وارد شوى ، خواهد پذيرفت و مطيعتخواهد شد!


204 زدودن زنگارازدل

(211) وضو كه از چشمه عشق گرفتار شود زنگار را مى زدايد. از اينكه وضو به چهار عضو سر و رو دو دست و پا اختصاص يافت اين است كه ايزد تعالى چون نماز را واجب كرد نخواست كه بندگان وى آلوده به خدمت آيند، ايشان را فرمود وضو كنند و با اين چهار عضو مخصوص ‍ كرد زيرا كه آدم اول روى به درخت گندم كرد و به پاى برفت و به دست از درخت گندم باز كرد و بر سر نهاد و بر حوا آورد ايزد عز اسمه بفرمود اين چهار عضو گناهكار را به خدمت بشستن و مسح كردن تطهير كنند اين داستان بيان حال آدم و آدميزاد است و همانند آن در آيات و روايات بسيار است الحمدلله كه مولاى مكرم خود اهل اشارت است . (212)


205 اصحاب حال و صاحب همت

بداند كه كسانى كه گاهى اصحاب حال مى شوند، ارباب مكاشفه نمى گردند. مثلا به پيشامد واقعه و حادثه اى چون به زيارت اهل قبور رفتن ، و يا مرگ كسى را ديدن ، و يا در مجلس وعظ و خطابه نشستن و يا به آفاتى كه روى آورده اند، و از اين قبيل امور ممكن است كه شخص تا مدتى حالى و سوز و گدازى و التهاب و اضطرابى داشته باشد كه كم كم چون بعد عهد منسى است آن حال از او گرفته شود، اين چنين افراد به مكاشفات نمى گردند. مكاشفات روزى كسانى مى شود كه صاحب همت اند و دوام و استقامت در طريقه دارند. (213)


206 بدترين و بهترين حالت حضور

حضرت امام صادق (ع ) مى فرمايند: شكم در اثر پرخورى طغيان مى كند و بهترين حالت بنده در حضور خدا، وقتى است كهشكم او از غذا خالى باشد و بدترين حالت انسان در حضور خدا، با شكم پر است.


207 اثر سجده طولانى

(214) امير مومنان فرمودند: من اصحاب محمد صلى الله عليه و آله و سلم را ديده ام و يكى از شما را نبينم كه مانند ايشان باشد؛ زيرا آنان ژوليده مو و غبار آلود بودند و شب را بيدار به سجده و قيام مى گذراندند، گاهى پيشانى و گاهى گونه هاى خود را به خاك مى نهادند و از ياد بازگشت و مرگ و قيامت ، مانند اخگر و آتش پاره سوزان مى ايستادند و مضطرب و نگران بودند؛ پيشانى هايشان بر اثر طول سجده مانند زانوهاى بز، پينه بسته بود. هر گاه ذكر خداوند سبحان به ميان مى آمد، از ترس و عذاب و كيفر، و اميد به ثواب و پاداش ، اشك از چشمان شان جارى مى گشت ، به طورى كه گريبانشان تر مى شد و مى لرزيدند؛ مانند درخت كه در روز وزيدن تند باد مى لرزد. (215)


208 پندى از ابليس !!

امام صادق (ع ) براى حفص بن غياث حكايت فرمودند كه : روزى ابليس بر حضرت يحيى (ع ) ظاهر شد در حالى كه ريسمان هاى فراوانى به گردنش آويخته بود؛ حضرت يحيى (ع ) پرسيد: اين ريسمان ها چيست ؟ ابليس گفت : اينها شهوات و خواسته هاى نفسانى بنى آدم است كه با آنها گرفتارشان مى كنم . حضرت يحيى (ع ) پرسيد: آيا چيزى از ريسمان ها هم براى من هست ؟ ابليس گفت : بعضى اوقات پرخورى كرده اى و تو را از نماز و ياد خدا غافل كرده ام . حضرت يحيى (ع ) فرمود: به خدا قسم ، از اين به بعد هيچ گاه شكمم را از غذا سير نخواهم كرد. ابليس گفت : به خدا قسم ، من هم از اين به بعد هيچ مسلمان موحدى را نصيحت نمى كنم . امام صادق (ع ) در پايان اين ماجرا فرمود: اى حفص ! به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هيچ گاه شكم شان را از غذا پر نكنند. به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هيچ گاه براى دنيا كار نكنند!(216)


209 خدايى كه نبينم نپرستم !

امير مؤ منان در مسجد كوفه بالاى منبر خطبه مى خواند. مردى برخاست كه به او ذعلب مى گفتند، داراى زبانى بليغ در خطبه و قلبى شجاع بود. گفت : اى امير مؤ منان ! آيا پروردگارت را ديده اى ؟ حضرت فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! من خدايى را كه نبينم ، نمى پرستم . پرسيد: اى امير مؤ منان ! پس چگونه او را ديده اى ؟ فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! ديدگان با مشاهده او را نمى بينند؛ ولى قلب ها با حقايق ايمان او را مى بينند. واى بر تو اى ذعلب ! خداى من چنان لطيف است كه لطفش به وصف در نمى آيد و چنان عظيم است كه با عظمت وصف نمى گردد و چنان بزرگ كبرياست كه با بزرگى وصف نمى شود. در جلالت چنان جليل است كه با غلظت وصف نمى شود. قبل از هر چيز است و نمى شود گفت : پيش از چيزى است . بعد از هر چيز است و نمى شود به او بعد گفت : اشياء را خواسته ، اما نه با همت . درك كرده است ، اما نه با خدعه . در همه اشياست ، اما با آن ها مخلوط نيست و از آن ها هم جدا نيست . ظاهر است ، نه به شكل مباشرت . متجلى است ، نه با ديدن . دور است ، نه با مسافت . قريب است ، نه با نزديك شدن . لطيف است ، نه با جسم داشتن ، موجود است ، نه بعد از عدم . فاعل است ، نه به اضطرار. صاحب تقدير است ، نه با حركت زياد مى شود، نه با اضافه . شنواست ، نه با آلتى بيناست ، نه با اءداتى . اماكن حاوى او نمى شوند و اوقات او را شامل نمى گردند، صفات او را محدود نمى كنند و خواب او را نمى گيرد. هستى او از اوقات سبقت جسته ، وجودش از عدم و ازلش ، از ابتدا پيشى گرفته است . با خلق مشاعر فهميده مى شود كه كسى براى او مشاعر قرار نداده و با تجهير جواهر فهميده مى شود كه جوهر ندارد و با ضد قرار دادن ميان اشيا فهميده مى شود كه او ضد ندارد و با خلق تقارن ميان اشيا فهميده مى شود كه او قرين ندارد. نور را ضد ظلمت قرار نداده است و خشكى را ضد ترى و زيرى را ضد نرمى ، و سردى را ضد گرمى ، متباين ها را با هم جمع كرده و ميان چيزهايى نزديك ، دورى افكنده است كه با تفريق ، بر مفرق و با تاءليف ، بر مؤ لف دلالت مى كند. و اين سخن خداى تعالى است و من كل شى ء خلقنا زوجين لعلكم تذكرون . (217) ميان قبل و بعد، فاصله انداخت تا معلوم شود كه او قبل و بعدى ندارد و موجودات با غرايزشان گواه اند كه آفريننده غريزه آن ها، غريزه ندارد و با موقت بودن شان اعلام مى كنند كه براى قرار دهنده وقت آن ها وقتى نيست . ميان موجودات حجاب و مانع قرار داده تا معلوم شود ميان او و خلقش ‍ حجابى نيست . پروردگار است ، بدون اين كه خود پروردگارى داشته باشد و اله است ، بدون اين كه خود الهى داشته باشد. عالم است ، بدون اين كه معلوم باشد. سميع است ، بدون اين كه مسموع باشد. (218)


210 توبه مؤ من

محمد بن مسلم از ابو جعفر، امام باقر عليه السلام نقل كرده است : اى محمد بن مسلم ! گناهانى كه مؤ من از آن توبه كند، بخشوده شود. پس ‍ بايد براى زمان پس از توبه از نو شروع به عمل كند، و به خدا سوگند كه اين توبه تنها اهل ايمان راست . عرض كردم : چنانچه توبه خويش را بشكند و گناه كند و سپس توبه كند، چه ؟ فرمود: اى محمد بن مسلم ! آيا توانى باور كنى كه بنده اى مؤ من بر گناه خويش پشيمان شده و از خدا آمرزش خواسته و توبه كرده ، ولى خداوند توبه اش را نپذيرفته است ؟ گفتم : او بارها چنين كرده ؛ گناه كرده و سپس توبه و استغفار! فرمود: هر گاه كه مؤ من به استغفار و توبه باز گردد، خداوند نيز بخشايش و آمرزش را به سويش باز گرداند، و خداوند، آمرزنده و مهربان است . توبه را مى پذيرد و از بدى ها در مى گذرد. پس مبادا مؤ منان را از رحمت خدايى دور نمايى ! (219)


211 جامعه بى عارفان

جامعه بى عرفان كالبد بى جان است . (220)


212 عظمت كلام الهى

خداوند سبحان مى فرمايد: قل لو كان البحر مدادا ربك لنفد البحر قبل اءن تنفد كلمات ربى ولو جئنا بمثله مددا ؛ (221) بگو اگر دريا براى نوشتن كلمات پروردگار من مركب شود، دريا به پايان مى رسد و كلمات پروردگار من به پايان نمى رسد، هر چند درياى ديگرى به مدد آن بياوريم . (222)


213 علت حرام بودن ربا

از امام باقر عليه السلام نقل گشته كه امام فرمود: خداوند عزوجل ربا را حرام فرمود تا معروف از ميان نرود.


214 صابر باش !

اگر به راستى تشنه شدى آب برايت مى فرستند. صابر باش كه اگر دير شود مسلما دروغ نخواهد شد، مجرب است . علاوه اينكه كسانى كه ديرتر مى گيرند بهتر و پخته تر مى گيرند و وجه آن با تدبر معلوم مى گردد. عارف رو مى گويد:
حكمت حق در قضا و قدر
كرد ما را عاشقان يكدگر
تشنه مى نالد كه كو آب گوار
آب مى نالد كه كو آن آب خوار
آب كم جو تشنگى آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست (223)


215 فانى در باقى كن !

پيش تا صور در دهد آواز
خويشتن را بكش به تيغ نياز
يعنى پيش از آن كه دست مرگ به گريبانت رسد و نفخه صور آواز دهد، خويش را فانى در باقى كن ! حديث رسول الله است كه موتوا قبل اءن تموتوا.
پيشتر از مرگ خوداى خواجه امير
تا شوى از مرگ خود اى خواجه مير (224)


216 نگفتن اسرار

هيچ كس در عالم محروم نيست ؛ چه هر كس به قدر قابليتش دارد. هرگاه از تو بپرسند كيستى و كجا هستى ؟ اگر به راستى در پاسخ گويى نام و نشانى ندارم رستى . كتاب هر كس صندوق اسرار اوست ، نبايد اسرار اشخاص را به بيگانگان وانمود. (225)


217 معانى مختلف سوره حمد

نمازگزار از هر سو رو بر مى گرداند و رو به سوى خانه خدا مى كند تا به همين سان جان او نيز مانند تنش يك سويى شود كه تنها رو به سوى خداى يكتا آورد. در آغاز نماز به ستايش و نيايش مى ايستد و سوره گرامى حمد را مى خواند كه پارسى آن بدين گونه است به نام خداى بخشاينده مهربان ، ستايش از آن پروردگار جهانيان بخشاينده مهربان خداوند روز پاداش است . تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جوييم ، ما را به راه راست راهنمايى بفرما، راه كسانى كه بر آنان نيكويى كرده اى ، نه خشم گرفتاران و گمراهان . و در انجام نماز با سه سلام ، درود و نويد و بخشايش خداى را به پيامبر گرامى و همه بندگان خوب و شايسته و به همه فرشتگان و فرستادگان و خوبان خدا مى فرستد. (226)


218 نماز فقط براى خدا

اگر نماز بى تو باشد؛ يعنى مشوب به اغراض شخصى تو نباشد فقط براى خدا و تقرب به سوى او باشد قبول و پذيرفته مى شود و الا فلا. (227)


219 باعث عروج

دعا معراج عروج نفس ناطقه به اوج وحدت ، و ولوج به ملكوت عزت است .


220 لغزش زبان

آدمى از لغزش زبانش آسيبى مى بيند كه هرگز از لغزش پايش چنان آسيب نمىبيند، چه اين كه لغزش او در گفتار سرش را بر باد مى دهد و لغزش پايش به آرامىبهبود مى يابد.


221 نماز زنده

(228) اين نماز كه به حسب ظاهر در اينجا قيام ، قعود، حركات و اعراض است ، ظل آن نمازى است كه با او محشورى و او با تو محشور است ، آن نمازى كه حى است و نمى ميرد، آن نماز زنده ، توئى و تو او هستى ، و آن حقيقت قربة الى الله است كه از اين حركات و توجهات در مسير استكمالى انسان ، در نهانخانه سر ذات تو جا مى كند و مى نشيند. (229)


222 نماز به قصد بهشت

منطق انسان بيدار اين است كه ان صلوتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين خلاصه اين كه وقف حق تعالى است و همه اعمال و احوالش قربة الى الله است ، شخص موحد خدا مى بيند و بس . مسلمان اگر نمازش را به قصد بهشت بخواند، نماز او باطل است ، نماز و ديگر اعمال عبادى بايد براى تقرب حق تعالى باشد. (230)


223 فريب ريش بلند خوردن

بز نر بسيار غيور است وقتى كه گله راه مى رود بز نر پيشاپيش همه گوسفندها راه مى رود نمى گذارد گوسفندى بر او پيشى بگيرد. و اين به جهت آن است كه چون سايه خود را در آفتاب مى بيند خود را به جهت شاخ ‌هاى بلند و ريش درازى كه دارد بهتر از ديگران مى پندارد و نمى گذارد گوسفندان ديگر بر او تقدم بجويند و آنها را شاخ مى زند. مكتوب فى التوارة لا يغرنك طول اللحى فان التيس له لحية . يعنى فريب ريش ‍ بلند نخوريد و گمان نكنيد كه هر كه ريش بلندى دارد از ساير مردم بهتر است به جهت آن كه بز نر هم ريش بلند دارد و حال آن كه با گوسفندان ديگر فرقى ندارد! شريح قاضى اطلس بود، مرد يهودى همسايه اش بود ريش بلندى داشت ، شريح مى گفت : اگر ريش بيع و شرى مى شد، من به ده هزار درهم چنين ريشى را مى خريدم ! (231)


224 در حرام و حلال دقت كن !

مرحوم حسن بن فضل طبرسى در ضمن وصاياى پيامبر اكرم (ص ) به ابوذر نقل مى كند، پيامبر (ص ) فرمود: اى ابوذر! انسان جزء متقين نخواهد بود؛ مگر اين كه هر روز، خودش را با دقتى بيشتر، از محاسبه شريك مالى اش محاسبه كند و بداند اين غذا از كجا آمده است ؟ اين مايع نوشيدنى از چه راهى تهيه شده است ؟ و اين لباس كه پوشيده چگونه به دست آمده است ؟ آيا از مال حلال است يا حرام ؟ (232)


225 محاسبه اعمال

امام كاظم (ع ) مى فرمايد: كسى كه در هر شبانه روز اعمالش را محاسبه نكند از ما نيست ، به اين صورت كه حساب كند در طى روز، اگر كار نيكى انجام داده بود از خدا فزونى آن را بطلبيد و اگر گناهى مرتكب شده بود، استغفار كند و از آن توبه نمايد. (233)


226 طهارت باطنى و ظاهرى

ظاهرت بايد طاهر باشد تا توانى ظاهر قرآن را مس كنى و باطنت بايد پاك باشد تا توانى باطنش را دريابى لايمسه الا المطهرون . (234)


227 آخرين سفارش علامه طباطبايى

آية الله حاج سيد محمد حسن مرتضوى لنگرودى فرزند مرحوم آية الله حاج سيد مرتضى مرتضوى لنگرودى كه در درس اسفار و شفاى بوعلى و جلسات تفسيرى علامه طباطبايى (رضى ) شركت مى نمود و در جلسات خصوصى كه به صورت سيار در شب هاى پنج شنبه و جمعه در منزل يكى از حاضرين در بحث منعقد مى گرديد از محضر استاد علامه استفاده مى كرد. در بخشى از بيانات خود اظهار داشت : علامه طباطبايى (رضى الله ) اهل مراقبه بود، يك وقت خدمت آن بزرگوار رسيديم كه دستورالعملى به ما بدهد فرمود: مراقبه و محاسبه انى دو حالت را، شخص سالك بايد از ابتداى سير و سلوك تا انتهاء ملتزم باشد، فرمود: آخر شب ، قبل از خواب ، اعمالى را كه در روز انجام داده ايد بررسى كنيد هر يك از اعمال تان كه خوب بود خدا را براى آن حمد و سپاس گوييد و توفيق انجام بهتر از آن را در روز بعد، از خداوند مساءلت كنيد. اگر خداى ناكرده تقصير و يا خطايى مرتكب شده بوديد، فورا توبه كنيد و تصميم بگيريد كه ديگر آن را انجام ندهيد، اگر ديديد خلاف هاى شما متعدد است تصميم بگيريد، فردا آن را كم كنيد، خلاصه فرمود: مراقبه و محاسبه بايد هميشه باشد. حتى در اين اواخر كه نمى دانست درست حرف بزند، يكى از رفقاء از ايشان خواسته بود توصيه هايى بفرمايد؛ باز فرموده بود: مراقبه ، محاسبه .(235)


228 ياد خدا در هر صبح و شام

خداوند در قرآن مى فرمايد: و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الآصال و لا تكن من الغافلين # ان الذين عند ربك لا يستكبرون عن عبادته و يسبحونه و له يسجدون ؛ (236) پروردگارت را در دل خود به تضرع و ترس بى آن كه صداى خود بلند كنى هر صبح و شام ياد كن و از غافلان مباش . هر آينه آنان كه در نزد پروردگار تو هستند از پرستش او سر نمى تابند و تسبيحش مى گويند و برايش سجده مى كنند. (237)


229 اهميت واجبات و نوافل

وقتى پيامبر اكرم (ص ) به معراج مشرف شد پرسيد: خدايا! بنده مؤ من نزد تو چگونه است ؟ خطاب رسيد: اى محمد!... هيچ چيز بنده ام را به اندازه واجبات به من نزديك نمى كند و پس از آن در اثر انجام نوافل آن قدر به من نزديك مى شود كه ...


230- وصف قرآن

جناب رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم قرآن را به ماءدبة الله وصف فرمود، يعنى قرآن سفره الهى است ، اين سفره فقط براى انسان گسترده شد.


231- بذر سعادت

بدانكه بذر سعادت ، مراقبت است و مراقبت كشيك نفس كشيدن و پاسبان حرم دل بودن است و لا تكونوا كالذين نسوالله فاءنسيهم انفسهم ولئك هم الفاسقون ؛ (238) شما مانند آنان نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا نيز نفوس آنها را از يادشان برد، آنان به حقيقت بدكاران اند. و تمام عبادات و ادعيه و اذكار براى به بار رساندن اين تخم رستگارى است . همت بگمار تا اين دستور بسيار بسيار گرانقدر را كه در آخر جامع الاخبار منسوب به صدوق از كشاف حقائق امام به حق ناطق ابو عبدالله جعفر صادق - عليه الصلوة و السلام - روايت شده است حلقه گوش خود قرار دهى و آن اينكه القلب حرم الله فلا تسكن فى حرم الله غير الله ؛ (239) دل جايى است مخصوص خداوند. پس در جاى خاص خدا، غير از خدا را جاى مده ! (240)


232- شكر صفت ايثار

الهى ! شكرت كه نعمت صفت ايثارم بخشيدى . (241)


233- مقام والاى صبر

جناب سيد رضى رضوان الله عليه در اواخر نهج البلاغه از حضرت آدم اولياء الله امير المؤ منين على عليه السلام نقل كرده است كه قال عليه السلام : من صبر صبر الاءحرار والا سلا سلو الاءغمار . و نيز نقل كرده است كه : اءنه قال عليه السلام للا شعث بن قيس معزيا: ان صبرت صبر الاءكارم والا سلوت سلو البهائم مقصود اينكه اندوه خواه با بردبارى و خواه با بى تابى روزى سپرى خواهد شد، اگر چون آزادگان و بزرگان شكيبايى پيشه كرده اى چه بهتر، و گرنه اندوه آن چنانكه از گولان و چهارپايان سپرى مى شود، به سر آيد. (242)


234- خوشا آنان كه دائم در نمازند

خداوند سبحان در معارج قرآن فرمود: ان الانسان خلق هلوعا # اذا مسه الشر جزوعا # و اذا الخير منوعا # الا المصلين # الذينهم على صلوتهم دائمون ؛ (243) هر آينه آدمى حريص و ناشكيبا آفريده شد، چون شرى بدو رسد بى قرارى كند و چون مالى به دستش افتد بخل مى ورزد، مگر نماز گزارندگان آنان كه به نماز مداومت مى ورزند.


235- مرگ دل

مرحوم كلينى (قدس سره ) نقل مى كند: از جمله نيروهايى كه خداوند متعال با موسى مناجات فرمود اين بوده كه : اى موسى ! در هر حال كه هستى مرا فراموش مكن ؛ زيرا فراموشى من سبب مرگ دل مى شود. (244)


236- خصوصيات اولياءالله

مرحوم علامه شيخ بهاء الدين (بهايى ) (قدس سره ) از امير المؤ منين (ع ) نقل مى كند، پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: كسى كه خداوند متعال را بشناسد و او را تعظيم كند، دهانش را از سخن (بى فايده ) حفظ مى كند و شكمش را از غذا (پر خورى ) نگه مى دارد و رنج روزه و نماز را بر خويش هموار مى كند. عده اى پرسيدند: اى رسول خدا (ص )! آيا اينان اولياى الهى اند؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: اولياى خدا كسانى اند كه ساكت اند؛ اما سكوت شان تفكر است ، سخن مى گويند؛ اما سخن گفتن شان ذكر و ياد خداست ، نگاه مى كنند و نگاه شان عبرت است . مى گويند و گفتن شان حكمت است ، راه رفتن شان در ميان مردم سبب بركت است و اگر نبود اجل هايى كه خدا براى شان مقدر فرموده بود از خوف عذاب و شوق ثواب ، روح شان در بدن شان نمى گنجيد. (245)


237- شادى و سرور حق تعالى

مرحوم كلينى (قدس سره ) در حديثى نقل مى كند: خداوند متعال به حضرت عيسى (ع ) فرمود: اى عيسى ! مرا ياد كن تا من تو را ياد كنم ، مرا در جمع خويش ياد كن تا من هم تو را در جمع بهتر از گروه انسان ها ياد كنم ، اى عيسى ! دلت را براى من نرم كن و در خلوت هايت مرا بسيار ياد كن و بدان كه شادى و سرور من در اين است كه تو خاضعانه به در خانه من بيايى .


238- شكم بدترين ظرف ها

امام صادق (ع ) فرمود: آنها كه درباره مبارزه با نفس است : 1- از خوردن آنچه اشتها ندارى پرهيز كن كه سبب حماقت و نادانى مى شود. 2- از خوردن غذا جز در وقت گرسنگى اجتناب نما. 3- آنگاه كه غذا مى خورى از غذاى حلال استفاده كن و در آغاز بسم الله بگو و اين سخن ارزشمند رسول اكرم (ص ) را به ياد داشته باش كه : انسان هيچ ظرفى را پر نكرد كه بدتر از شكم باشد! پس اگر ناچارى كه حتما غذا بخورى (كه براى حفظ سلامتى ناچار هستى ) پس 3/1 آن را به غذا و 3/1 آن را به آب و 3/1 آن را به نفس كشيدن اختصاص بده ! (246)


239- خوشا به حال قائل لا اله الا الله ...

ثقة الاسلام كلينى (قدس سره ) در كتاب دعاى كافى نقل مى كند امام صادق (ع ) فرمودند: جبرييل (ع ) به رسول الله (ص ) گفت : خوشا به حال كسى از امتت كه بگويد: لا اله الا الله وحده وحده وحده


240- كراماتى از حكيم الهى قمشه اى

حكيم الهى قمشه اى در راه مكه ، براى اقامه نماز توقف كردند. به گوشه اى رفته و در بيابان نماز مى گزارد كه ماشين حركت كرد و وى از كاروان به جا ماند. بعد از نماز روى به جانب خدا نمود و گفت : خدايا! چه كنم ؟ در اين حال ماشين سوارى شيكى جلوى پايش ايستاد و راننده آن گفت : آقاى الهى ماشين شما رفت ؟ جواب داد: بلى . گفت : بياييد سوار شويد. وقتى سوار شد با يك چشم به هم زدن به ماشين خويش رسيد، فورا پياده شد و به ماشين خود رفت ، وقتى برگشت ديد ماشين سوارى نيست از مسافران پرسيد: اين ماشين سوارى كه مرا رساند كجا رفت ؟ مسافرين گفتند: آقاى الهى ماشين سوارى كدام است ؟ اينجا توى اين بيابان ماشين سوارى پيدا نمى شود. (247)


241- عترت ، قرآن ناطق

امير المؤ منين عليه السلام عترت را كه در نهج البلاغه اسم مى برد مى فرمايد: فيهم كرائم القرآن و هم كنوز الرحمن ، (248) عترت اهل قرآن هستند، قرآن در آنها عجين شده است و مراتب قرآن را سير كرده اند و معارج قرآن را پيموده اند و به مقامات شامخه قرآن رسيده اند و خود قرآن ناطق اند. آنان آثار و علايم و نشانه هايى دارند، حركات شان ، رفتارشان ، گفتارشان ، قلم شان ، همه قرآن است ، همه حق محض و صدق صرف است ، آنان مبين حقايق اسماء الهيه اند. (249)


242- بهترين دعا

علامه شيخ بهايى (قدس سره ) در كشكول از پيامبر اكرم (ص ) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: بهترين دعا، دعاى من و دعاى پيامبران قبل از من است و آن دعا اين است كه : لا اله الا الله وحده لا شريك له ، له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو حى لا يموت بيده الخير، و هو على كل شى ء قدير ؛ نيست خدايى جز الله كه اوست يكتا و يكتا و يكتا، هيچ شريكى براى او نيست ، ملك و سلطنت از آن اوست ، حمد مخصوص اوست ، زنده مى كند و مى ميراند، و اوست زنده و جاويد و همه خيرات به دست اوست و او بر هر كارى قادر و تواناست . (250)


243- بهترين مردم

بهترين مردم كسى است كه به عبادت عشق بورزد و آن را در آغوش ‍ بگيرد و از صميم قلب آن را دوست داشته باشد و با همه جسم و جانش ‍ بدان روى آورد و خويشتن را براى آن آماده كند، در اين صورت است كه برايش مهم نيست در دنيا چگونه به سر مى برد با سختى يا سستى . (251)


244- ذكر در شب

علاء بن كامل گويد: شنيدم كه امام صادق عليه السلام (در حالى كه به فرموده خداوند در آخر سوره اعراف نظر داشت ) مى فرمود: شب هنگام ، با حال زارى و بيم ، بدون آنكه آوايت را آشكار كنى ، پروردگارت را در ضميرت ياد كن (و بگو): لا اله الا الله وحده لا شريك له ، له الملك و له الحمد، يحيى و يميت و يميت و يحيى و هو على كل شى ء قدير . علاء بن كامل گويد: من به حضور شريف امام عرضه داشتم كه جمله بيده الخير را در اين ذكر نياورديد؟ (چه طور است اين را هم بر آن بيافزاييم ؟) آنگاه حضرت فرمودند: گر چه خير به دست خداست ؛ ولى تو آنچه را كه گفتم ، همانطور (بدون آنكه چيزى بر آن بيافزايى ) ده بار بگو و نيز هنگام برآمدن آفتاب و هنگام فرو شدن آن ده بار بگو اعوذ بالله السميع العليم . (252)


245- اى سرزمين ! خوش به سعادت تو

در يكى از سفرها كه حضرت على (ع ) به همراه يارانش از كربلا مى گذشتند، وقتى به آن سرزمين مقدس رسيدند، ديدگان آن حضرت پر از اشك شد و فرمود: اينجا محل بستن مركب هاى آنان و آنجا محل بر زمين نهادن توشه هاى سفر و فرود آمدن شان و آن جاى ديگر محل ريخته شدن خون هاى پاك آنان است ، اى سرزمين ! خوشا به سعادتت كه خون هاى دوستداران و محبان خدا بر تو ريخته مى شود. (253)


246- اجابت دعا در سحرگاهان

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: بهترين وقتى كه در آن خداى عزوجل را مى خوانيد سحرهاست . سپس آن جناب به قول حضرت يعقوب عليه السلام كه به فرزندانش گفته بود: سوف استغفرلكم ربى يعنى به زودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم ، اشاره كرد و فرمود: حضرت يعقوب خواسته فرزندانش را كه طلب آمرزش بود تا سحر تاءخير انداخت . (254)


247- با خدا باش و پادشاهى كن !

مرحوم كلينى (قدس سره ) در اصول كافى از امام باقر (ع ) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: خداى عزوجل مى فرمايد: قسم به عزت و جلالم ، قسم به عظمت و كبريايى ام ، قسم به نور و برترى ام ، هر گاه بنده اى خواسته خودش را بر خواسته من مقدم دارد، زندگى اش را پراكنده و آشفته مى كنم ، لباس دنيا زدگى بر اندامش مى پوشانم و قلبش را سرگرم دنيا مى نمايم و از دنيا غير از آن چه برايش مقدر كرده باشم به او نمى دهم . قسم به عزت و جلالم ، قسم به عظمت و كبريايى ام ، قسم به نور و برترى ام ، هر گاه بنده اى خواسته مرا بر خواسته خود مقدم بدارد، ملايكه ام را به حفاظت او مى گمارم و آسمان و زمين عهده دار رزق و روزى اش خواهند بود و با هر تجارتش با اويم و دنيا به سوى او مى آيد و او از آن روى گردان است . (255)


248- خوشا به حال دايم الصلوت

ابو حمزه ثمالى از امام باقر عليه السلام روايت مى كند كه آن جناب فرمود: مؤ من تا در ياد خداست همواره در نماز است ، خواه ايستاده باشد يا نشسته و يا خفته ؛ زيرا كه خداوند (در وصف خردمندان ) مى فرمايد: آنانى كه در حالت ايستاده و نشسته و خفته ، خدا را ياد مى كنند. امام فرموده است : تا در ياد خدايى ، همواره در نمازى . خوشا آنان كه دائم در نمازند.


249- چه بد بنده اى است ...

روايت شده است كه خداى تعالى در يكى از كتاب هايش فرموده است :بنده ام ! آيا اين خوب و زيباست كه تو در حال مناجات با من ، به چپ و راست توجه نمايى و با بنده اى چون خودت ، تكلم كرده ، مرا رها نمايى ؟! آيا چون با يكى از برادرانت ، تكلم مى نمايى ، از ادب به دور نيست كه به كسى جز او توجه و التفات نمايى ؟! ولى تو با او چنين نمى كنى و در مقابلش ‍ ادب را نگاه مى دارى ؛ در حالى كه ادب را در محضر من رعايت نمى كنى ! پس ، چه بد بنده اى است ، كسى كه چنين باشد! (256) (257)


next page

fehrest page

back page