خدا از گناهان آنان صرف نظر نموده و به آنان علو درجات مرحمت مى كند(1)اين حديث
را ابن شهر آشوب نيز در مناقب ج ص293 روايت نموده است.
حديث نهم: در كفاية الاثر به سند متصل از «انس بن مالك» روايت مى كند كه گويد: من و
ابوذر و سلمان و زيدبن ثابت و زيدبن ارقم محضر رسول خدا بوديم كه حسن و حسين
(عليهماالسلام) وارد شدند، رسول خدا آن دو را بوسيد، آنگاه ابوذر برخاست و خم شد
دست آن دو را بوسيد سپس برگشت و در كنار ما نشست، ما آهسته به او گفتيم آيا تاكنون
ديده اى كه مردى از اصحاب رسول الله با چنين كيفيت دست دو بچه را ببوسد؟
(ابوذر) گفت: آنچه كه من درباره اين دو از رسول خدا(ص) شنيده ام اگر شما هم شنيده
بوديد، مسلم شما بيشتر از آنچه من كردم، انجام مى داديد ... انس گويد خدمت رسول خدا
مشرف شديم و گفتار ابوذر را بر او نقل نموديم حضرت فرمود: زمانى كه به معراج به
آسمانها رفتم و به سدرة المنتهى رسيدم جبرئيل مرا وداع كرد، گفتم جبرئيل در چنين
حالى مرا تنها مى گذارى؟ گفت يا محمد من نمى توانم از اينجا بالاتر بروم زيرا
بالهايم مى سوزد، سپس تا آنگاه كه خدا مى خواست در نور فرو مى رفتم پس خداى متعال
به من وحى فرمود اى محمد! من يكبار به زمين توجه نموده و ترا برگزيدم و پيامبر قرار
دادم سپس بار ديگر به زمين توجه نموده و على را برگزيده و وصى و وارث علم تو و امام
بعد از تو قراردادم و از صلب شما دو نفر ذريه پاكيزه و امامان معصومى كه مخزن علم
من هستند بيرون مى آورم، و اگر شما نبوديد دنيا و آخرت و بهشت و دوزخ را
نمى آفريدم.
اى محمد آيا مى خواهى آنانرا ببينى؟ عرض كردم:آرى پروردگارا ندا آمد سرت را بلند كن
سرم را بلند كردم و انوار «على، و حسن و حسين و على بن الحسين و محمدبن على و
جعفربن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمدبن على و على بن محمد و حسن بن على
و حجت را مشاهده كردم و حجت در ميان آنان مثل ستاره اى درخشان بود.
عرض كردم: پروردگارا اينان چه كسانى هستند و اين كيست؟ فرمود: اى محمد آنان امامان
بعد از تو بوده و همگى طاهر و از صلب تو مى باشند. و آن حجتى است كه زمين را پر از
عدل و داد مى كند و دلهاى گروه مومنان را بهبود مى بخشد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- غيبت طوسى ص 90
(انس گويد) عرض كرديم يا رسول الله (ص) آنچه بيان نمودى شگفت آور است.
فرمود: شگفت تر از آن، اين است كه جماعتى اين (گونه مطالب را) از من مى شنوند و بعد
از آن كه خدا آنان را به راه راست هدايت فرموده، به دين پيشينيان خود برگشته و مرا
درباره اهل بيتم اذيت مى كنند، آنان كسانى هستند كه شفاعت من باآنها نمى رسد.(1)
حديث دهم: در كفاية الاثر به سند منصل از «سهل بن سعد انصارى» روايت مى كند كه
گويد: از «فاطمه دختر رسول خدا» در مورد ائمه پرسيدم، او فرمود: رسول خدا(ص) به
على(ع) مى فرمود: يا على تو امام و خليفه بعد از من هستى، و تو نسبت به جان مومنين
از خود آنان اولى ترى و چون تو درگذشتى فرزندت حسن به مؤمنين از جان آنها اولى تر
است و چون حسن از دنيا رفت، حسين به آنان از جان آنها اولى تر است و چون او درگذشت
فرزندش «على» به مؤمنين از جان آنها اولى تر است و چون او از دنيا رفت فرزندش محمد
به مؤمنان از جان آنها اولى تر است و چون محمد درگذشت فرزندش جعفر به مؤمنين از جان
آنها اولى تر است و هنگامى كه جعفر از دنيا رفت فرزندش موسى به مؤمنين از جان آنها
اولى تر است و زمانى كه موسى از دنيا رفت فرزندش على به مؤمنين از جان آنها اولى تر
ست و چون على درگذشت فرزندش محمد به مؤمنين از جان آنها اولى تر است و هنگامى كه
محمد از دنيا رفت فرزندش على به مؤمنان از اولى تر جان آنهااست و چون على درگذشت
فرزندش حسن به مؤمنان از جان آنها اولى تر است و زمانى كه حسن از دنيا رفت فرزندش
قائم مهدى به مؤمنان از جان آنها اولى تر است. خداوندمتعال بواسطه او همه نقاط شرق
و غرب زمين را فتح مى كند.
آنان امامان حق و زبان راستى هستند، هر كس آنها را يارى كند، منصور و مويد خواهد شد
و هر كس دست از يارى آنان بردارد منصور نخواهد شد. اين حديث بسند متصل از «جابربن
عبدالله انصارى» به ما رسيده است(2)
حديث يازدهم: در كفاية الاثر به سند متصل از عائشه روايت مى كند كه گفت:
ما در خانه خود غرفه اى داشتيم كه هر وقت پيامبر مى خواست جبرئيل را ملاقات كند، در
آن جا او را ملاقات مى كرد، پس روزى رسول خدا(ص)، جبرئيل را در آنجا ملاقات كرد و
به من فرمود: كسى به اين غرفه وارد نشود.ــــــــــــــــــــــــــــ
1-كفاية الائر ص 69.
2- كفاية الاثر ص 195.
پس حسين بن على(ع) وارد شد، جبرئيل گفت: اين كيست؟ رسول خدا(ص) فرمود: اين فرزند من
است، رسول خدا او را گرفت و در دامن خود نشانيد، جبرئيل گفت: يا رسول الله او
محققاً كشته خواهد شد، رسول خدا پرسيد قاتل او كيست، جبرئيل گفت: امت تو او را
مى كشند، فرمود امتم او را خواهد كشت؟ گفت بلى يا رسول الله (ص)، آيا ميخواهى زمينى
كه در آن كشته خواهد شد برايت معرفى كنم؟ جبرئيل اشاره كرد به سرزمين طف (كربلا) و
دستش را دراز كرد و از آنجا مقدارى خاك سرخ برداشت و به رسول خدا نشان داد و گفت:
اين خاك از محل قتلگاه اوست رسول خدا گريه كرد، جبرئيل عرض كرد يا رسول الله گريه
نكنيد زيرا خداوند از آنان بواسطه قائم شما اهل بيت انتقام مى گيرد، پيامبر فرمود،
قائم ما اهل بيت كيست؟ جبرئيل گفت او نهمين فرزند حسين است، خداى متعال بمن خبر
داده كه بزودى از صلب حسين فرزندى مى آفريند كه در نزد خودش او را على ناميده و او
(در قبال عظمت حق) خاضع و خاشع خواهد بود، سپس از صلب على فرزندى بيرون مى آورد كه
اسم او در نزد خدا محمد است و او همواره در اطاعت خدا بوده و ساجد و عابد خواهد
بود، سپس از صلب محمد فرزندى بوجود مى آورد كه نام او در نزد خدا جعفر ست و او
گوينده دين خدا و صادق است و خدا از صلب او فرزندى خلق مى كند كه نام او پيش خدا
«موسى» است و او نهايت وثوق و اعتماد به خدا داشته و دوستدار و محب در راه خداست
سپس خدا از صلب او فرزندى بيرون مى آورد كه اسم او در پيش خدا «على» است و او راضى
به (قضاى) خدا بوده و مردم را به سوى خداى عزوجل دعوت ميكند، و از صلب او فرزندى
بوجود مى آيد كه اسم او پيش خدا محمد است و مردم را به سوى خدا تشويق و ترغيب نموده
و از حريم الهى دفاع مى كند، و از صلب او فرزندى بوجود مى آيد كه در پيش خدا اسم او
على است و او قانع و خشنود در راه خدا او ولى خداست. و از صلب او فرزندى بوجود
مى آيد بنام حسن كه او مؤمن به خدا بوده و مردم را به سوى او رهبرى مى كند و از صلب
او فرزندى بوجود مى آيد كه او كلمه حق و لسان صدق (زبان راستى) و مظهر حق و حجت
خداست بر مردم، او را غيبتى است طولانى، خداوند به وجود او اسلام و مسلمين را يارى
مى دهد و كفر و اهلش را خوار و ذليل مى گرداند.
و در كفاية الاثر از ابوالفضل به سند متصل از «ابوسلمه» روايت مى كند كه گفت: خدمت
عائشه رسيدم او را اندوهگين ديدم، گفتم اى ام المومنين چه چيز شما را ناراحت كرده؟
گفت: پيامبر خدا از ميان رفته و كينه و عداوتها عيان گشته، سپس گفت: اى سمره! آن
كتاب را بياور، كنيز كتاب را آورد و او كتاب را باز كرد و مدت زيادى بان نگاه كرد،
بعد گفت: رسول خدا(ص) راست گفته، گفتم چه چيز را؟ گفت: اينها قصه ها و اخبارى است
از رسول(ص)، عرض كردم: آيا از آنچه از رسول خدا شنيده اى بمن حديث نمى گويى؟
گفت: حبيب من رسول خدا فرمود: هر كس باقيمانده عمر خود را با اعمال نيك به آخر
برساند خدا گناهان گذشته و آينده او را مى آمرزد و هر كس باقيمانده عمر خود را با
گناه و بديها به پايان برد خدا او را به گناهان گذشته و آينده اش مؤاخذه مى كند.
(ابوسلمه) گويد: باو گفتم: آيا پيامبر خدا به شما سفارش كرده كه بعد از او چند
خليفه خواهد بود؟ در اين هنگام كتاب را بست و گفت: آرى، سپس كتاب را باز كرد و همين
حديث را بيان كرد و من ورقه سفيدى بيرون آورده و اين خبر را نوشتم حديث را بهمين
الفاظ ديكته كرد و بعد گفت اى ابوسلمه، مادامى كه من زنده ام اين حديث را از جانب
من مكتوم و پوشيده بدار. و من هم آن را كتمان نمودم، هنگامى كه عائشه درگذشت على(ع)
مرا صدا كرد و فرمود: خبرى كه عائشه برايت املاء كرده و تو نوشته اى به من نشان ده،
گفتم منظورتان كدام خبر است؟ فرمود: خبرى كه در ان نام اوصياء و جانشيان پيامبر
نوشته شده، و من آن خبر را بيرون آورده و نشان دادم
در كفاية الاثر همين خبر را از «ابوسلمه» با سه سند ديگر و همچنين با سند متصل از
هشام بن جابر روايت نموده است.(1)
حديث دوازدهم: در كفاية الاثر به سند متصل از «ام سلمه» روايت مى كند رسول خدا
فرمود: زمانى كه مرا به معراج به آسمان بردند.
نگاه كردم ديدم بر عرش نوشته شده است: لااله الاالله، محمد رسول الله، او را بواسطه
على كمك و مدد نمودم، و ديدم، نور على، و فاطمه و حسن و حسين، و انوار
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- كفاية الاثر ص 187-192
على بن الحسين و محمدبن على و جعفربن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمدبن
على و على بن محمد و حسن بن على را و نور حجت را ديدم كه در ميان آنان مثل ستاره
درخشان مى درخشيد، عرض كردم پروردگارا اين كيست و آنان چه كسانى هستند؟ ندا آمد يا
محمد! اين نور على و فاطمه است و اين نور دو سبط تو حسن و حسين است و اينها انوار
ائمه بعد از تو هستند كه همگى از اولاد حسين، (و) پاكيزه و معصومند و اين (نور) حجت
است كه زمين را پر از عدل و داد مى كند.(1)
حديث سيزدهم: در كفاية الاثر به سند متصل از سلمان فارسى روايت مى كند كه گفت: رسول
خدا براى ما خطبه اى خواند و فرمود: اى مردم من بزودى از ميان شما رفتنى هستم، شما
را درباره عترتم به خير و نيكى سفارش مى كنم، مبادا كه در دين الهى بدعت گذار باشيد
زيرا هر بدعتى مايه ضلالت و گمراهى بوده و هر ضلالت و اهل آن در آتش است.
اى جماعت هر كس خورشيد را از دست بدهد بايد به ماه متمسك شود و كسى كه ماه را از
دست داد بايد به دو فرقدـ چنگ بزند و هنگامى كه اين دو را هم از دست داديد، به
ستاره هاى نورانى متمسك شويد. بعد فرمود: اين مطلب را براى شما مى گويم و از خدا
براى خود و شما طلب مغفرت مى كنم.
سلمان گويد: هنگامى كه از منبر پايين آمد، دنبالش رفتم تا اينكه به منزل عائشه وارد
شد و من هم با او وارد شدم، عرض كردم: پدر و مادرم فدايت باد! شنيدم كه فرمودى:
زمانيكه خورشيد را از دست داديد به ماه متمسك شويد و هنگامى كه ماه را از دست داديد
به دو فرقد چنگ زنيد و زمانى كه آندو را هم از دست داديد به ستارگان درخشان تمسك
جوئيد، مرادتان از خورشيد و ماه و فرقد و ستارگان چه بوده است؟ فرمود: مراد از
خورشيد منم و على ماه است و دو فرقد، حسن و حسين است و اما ستارگان درخشان نه امام
از صلب حسين است كه نهمين آنان مهدى آنها است. آنان همان اوصياء و خلفاء بعد از من،
امامان صالح اند كه عدد آنان، به عدد اسباط يعقوب و حواريون عيسى است، عرض كردم:
اسم آنان را به من بيان كن، فرمود: اول آنان «على بن ابيطالب» و بعد از آن دو سبط
من (حسن و حسين) و بعد از آندو على زين العابدين و پس از او محمدبن على
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- كفاية الاثر ص 185
شكافنده علوم انبياء سپس صادق جعفربن محمد و فرزندش كاظم همنام موسى بن عمران، كسى
كه در سرزمين غربت به شهادت مى رسد، و پس از او فرزندش على و بعد از او فرزندش محمد
و پس از آن دو راستگو على و حسن، و بعد از (حسن) حجت قائم كه در زمان غيبت او مردم
انتظارش را مى كشند، اينان عترت من بوده و از گوشت و خون من هستند، علمشان علم من و
حكمشان حكم من است، هر كس مرا درباره آنان اذيت كند خداوند شفاعتم را باو
نرساند.(1)
حديث چهاردهم: در كتاب فضائل ابن شاذان(2) با سندى كه به «عبدالله بن ابى وقاص»
منتهى مى شود از رسول خدا(ص) روايت مى كند كه فرمود: زمانى كه خداى (تعالى)
ابراهيم(ع) را آفريد پرده از ديدگانش برداشت، پس در كنار عرش نورى ديد، عرض كرد:
پروردگارا اين چه نورى است؟
فرمود: اى ابراهيم اين نور محمد برگزيده من است.
عرض كرد: اى خداى من، در كنار او نور ديگرى مى بينم.
فرمود: اى ابراهيم، اين نور على است كه ناصر و ياور دين من است.
عرض كرد: پروردگارا! نور سومى در كنار اين دو نور مى بينم.
فرمود: اى ابراهيم، اين نور فاطمه است كه در كنار نور پدر و شوهرش قرار دارد، محبان
و دوستداران او را از آتش (جهنم) دور نموده ام.
عرض كرد: پروردگارا! در كنار آن سه نور دو نور ديگر مى بينم
فرمود: اى ابراهيم! اين دو نور، نور حسن و حسين است كه در كنار نور پدر و مارد و
جدشان قرار گرفته اند.
عرض كرد: پروردگارا نه نور ديگر مى بينم كه اين پنج نور آنها را احاطه كرده است.
فرمود: اى ابراهيم! آنان امامان از اولاد آنها هستند.
عرض كرد: پروردگارا! آنان را چگونه مى توان شناخت؟
فرمود: اى ابراهيم! اول آنان على بن الحسين است و (بعد از او) محمد فرزند على و
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- كفاية الاثر ص 40
2- كتاب الفضائل تأليف شاذان بن جبرائيل كه متوفاى سال 660 هجرى ثبت شده است.
جعفر فرزند محمد و موسى فرزند جعفر و على فرزند موسى و محمد فرزند على و على فرزند
محمد و حسن فرزند على و محمد فرزند حسن كه او قائم مهدى است، مى باشند.(1)
حديث پانزدهم: در كفاية الاثر به سند متصلى كه به ابوايوب انصارى منتهى مى شود، در
ضمن حديث مفصلى آمده است: در جنگ جمل ابوايوب (انصارى) (بعنوان مهمان) به خانه بعضى
از بنى هاشم وارد شده بود، و در اين هنگام سى نفر از بزرگان اهل بصره پيش او آمده و
پس از عرض سلام چنين مى گويند(2):(اى ابوايوب) تو در جنگ بدر واحد در ركاب رسول خدا
با مشركين جنگيده اى، آيا آلان آمده اى تا با مسلمانان به جنگى؟
ابو ايوب گفت: قسم بخدا از رسول خدا شنيدم كه فرمود: تو در ركاب على(ع) با ناكثين و
قاسطين و مارقين، مى جنگى، گفته شد: آيا تو درباره على(ع) از رسول الله (ص) چيزى
شنيده اى؟
گفت: از رسول خدا شنيدم فرمود: على با حق است و حق با على است و او بعد از من امام
و خليفه است و او بر تاويل قرآن قتال مى كند چنانكه من با تنزيل قرآن قتال نمودم. و
دو فرزند او كه دو سبط من هستند هر دو امامند خواه قيام كنند يا صلح، و پدرشان از
آنها افضل است و امامان بعد از حسين نه نفر از صلب او هستند كه يكى از آنان قائم
است كسى كه در آخرالزمان قيام مى كند چنانچه من در اول زمان قيام كردم، و قلعه هاى
ضلالت و گمراهى را فتح مى كند.
گفته شد: آن نه نفر (از صلب حسين) چه كسانى هستند؟ فرمود: آنان امامان بعد از حسين
هستند كه هر كدام جانشين همديگرند:
گفته شد: آيا رسول خدا در رابطه با عدد ائمه چيزى به تو بيان فرموده؟
گفت: بلى امامان دوازده نفرند، پيامبر فرمود: زمانيكه به معراج به آسمان رفتم، ديدم
در ساق عرش با نور نوشته شده: لااله الاالله محمد رسول الله و او را بواسطه على كمك
نموده و يارى دادم و يازده اسم بعد از اسم على ديدم كه با نور در ساق عرش نوشته شده
بود: حسن و حسين و على و محمد و جعفر و على و محمد و حسن و حجت.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- فضائل ابن شاذان ص 158
2- كفاية الاثر ص 114-118
عرض كردم پرودگارا اينان چه كسانى هستند كه گرامى داشته و نام آنها را قرين نام خود
كردى؟ ندا آمد اى محمد، آنان اوصياء و امامان بعد از تو هستند، خوشا به حال كسانى
كه آنان را دوست بدارند و واى به حال آنانكه آنها را دشمن بدارند.(1)
حديث شانزدهم: در كفاية الاثر به سند متصل از «عبدالله بن عباس» روايت مى كند كه
خدمت پيامبر خدا(ص) شرفياب شدم در حاليكه حسن(ع) بر دوش حضرت، و حسين بر روى ران او
بود و او هر دو را مى بوسيد و مى گفت: خدايا دوستان اينها را دوست بدار و دشمنانشان
را دشمن بدار.
سپس فرمود: ابن عباس گويا مى بينم حسين راكه محاسن سفيدش از خونش خضاب شده، فرياد
مى كشد كسى جواب نمى دهد، كمك مى خواهد ولى كسى به ياريش نمى شتابد.
گفتم يا رسول الله چه كسى او را خواهد كشت؟
فرمود: بدترين مردم از امت من، خدا شفاعت مرا به آنان نرساند. سپس فرمود: ابن عباس
هركس مقام او را بشناسد و او را زيارت كند براى او ثواب هزار حج و هزار عمره نوشته
مى شود، و هر كس او را زيارت كند گويا مرا زيارت كرده و هر كس مرا زيارت كند گويا
خدا را زيارت كرده است و كسى كه خدا را زيارت كند، بر خداست كه او را با آتش (جهنم)
عذاب نكند.
آگاه باش! (خدا) استجابت و قبولى دعا در تحت قبه او قرار داده و شفاء دردها در تربت
اوست و امامان از اولاد او خواهد بود عرض كردم يا رسول الله(ص)، امامان بعد از تو
چند نفرند؟
فرمود: عدد آنان عدد حواريون عيسى، و اسباط موسى و نقباء بنى اسرائيل است.
عرض كردم يا رسول الله (ص) آنان چند نفر بودند؟
فرمود: آنان دوازده نفر بوده و امامان بعد از من نيز دوازده نفرند، اول آنان
على بن ابى طالب، و بعد از او دو سبط من حسن و حسين است، آنگاه كه زمان (حسين) سپرى
شد فرزندش على، و پس از او فرزندش محمد و بعد از سپرى شدن زمان او فرزندش
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- كفاية الاثر ص 114-118
جعفر سپس فرزندش موسى و بعد از آنكه عمر او سرآمد فرزندش على و پس از او فرزندش
محمد و پس از او فرزندش على سپس فرزندش حسن بوده و هنگامى كه زمان او سپرى شد
فرزندش حجت امام خواهد بود.(1)
حديث هفدهم: در غيبت طوسى بسند متصل از ابن عباس روايت مى كند: جبرئيل از جانب
خداوند متعال صحيفه اى به رسول خدا(ص) آورد، كه در آن صحيفه دوازده مهر از طلا بود،
و بوى گفت: خداوند متعال ترا سلام مى رساند و امر مى كند كه اين صحيفه را به
برگزيده و شريف از اهل خود بسپار، او اولين مهر از آن را مى گشايد و به آنچه در آن
نوشته شده عمل مى كند و وقتى عمر او سرآمد آن را به وصى بعد از خودش وامى گذارد، و
بهمين ترتيب وصى قبلى به وصى بعدى يكى پس از ديگرى واگذار مى كند(2)
پس پيامبر آنچه كه به آن مامور بود انجام داد و على بن ابى طالب اولين مهر را گشود،
به آنچه در آن بود عمل كرد و بعد آن را به حسن(ع) واگذار كرد و آن حضرت مهرش را
گشوده و به آنچه در آن بود عمل كرد و بعد آن را به حسين(ع) داد و حسين(ع) هم به
على بن الحسين واگذار كرد و بعد (اين صحيفه) را يكى به ديگرى تحويل داد تا بدست
آخرين فرد از آنان (اوصيا) رسيد، درود و سلام خدا بر همه آنان باد.(2)
حديث هيجدهم: در كفاية الاثر به سند متصل از «اصبغ بن نباته» از عبدالله بن عباس،
روايت مى كند: از «رسول خدا(ص) شنيدم فرمود: من و على و حسن و حسين و نه نفر از
اولاد حسين(ع) (همگى) مطهر و معصوم هستيم(3)
حديث نوزدهم: در كفاية الاثر به سند متصل از «ابو هريره» روايت مى كند: به رسول
خدا(ص) عرض كردم: يا رسول الله(ص) براى هر پيامبرى، وصى و دو سبط بوده، پس وصى و دو
سبط شما كيستند؟ حضرت جوابى نداد من اندوهگين برگشتم، هنگام ظهر حضرت مرا به حضور
خود خواند، من اجابت نموده و بحضورش شتافتم در حاليكه مى گفتم: از غضب خدا و رسول
به خدا پناه مى برم.
حضرت فرمود: خداى تعالى چهارهزار پيامبر مبعوث فرموده و براى آنان چهارهزار وصى، و
هشت هزار سبط بوده است.ــــــــــــــــــــــــــــ
1- كفاية الاثر ص 16
2- غيبت طوسى ص 90
3- كفاية الاثر ص 19
قسم به آن خدايى كه جانم در يد قدرت اوست، من بهترين پيامبران، و وصى من بهترين
اوصياء و دو فرزندم بهترين اسباط است. بعد فرمود: دو سبط من حسن و حسين(ع) دو سبط
اين امت هستند، اسباط از اولاد يعقوب دو از ده نفر بودند، امامان بعد از من نيز
دوازده نفرند كه همگى از اهل بيت من هستند، اول آنان «على» و ميانه آنان «محمد» و
آخر آنان «محمد، مهدى اين امت مى باشد كه عيسى بن مريم پشت سرش نماز مى خواند.
آگاه باش! هركس بعد از من به اينان تمسك كند همانا به ريسمان (محكم) الهى تمسك
نموده است و هر كس آنانرا ترك كند خدا را ترك كرده است(1)
حديث بيستم: در كفاية الاثر بسند متصل باز از «ابوهريره» روايت مى كند كه گفت: من و
ابوبكر و عمر و فضل بن عباس و زيدبن حارثه و عبدالله بن مسعود در خدمت پيامبر(ص)
بوديم كه حسين بن على(ع) وارد شد، پيامبر خدا او را بوسيد. سپس لبش را بر لب او
نهاد و گفت: بارالها من او را دوست دارم تو هم او و دوستداران او را دوست دار.
اى حسين، تو امام و فرزند امام و پدر نه امام هستى، كه همگى امامان نيكوكارند.
عبدالله بن مسعود گفت: يا رسول الله نه امامى كه فرموديد از صلب حسين مى باشند
كيستند؟ حضرت سرش را كمى پايين انداخت و بعد بلند كرد و فرمود: اى عبدالله، سوال
بزرگى نمودى ولكن من به تو خبر مى دهم، از صلب اين فرزند من ـ دستش را به شانه حسين
گذاشت ـ فرزندى مبارك بوجود مى آيد كه همنام جدش على بوده، عابد و نور زاهدان
ناميده مى شود و از صلب على، فرزندى بوجود مى آيد كه همنام من بوده و شبيه ترين
مردم به من است و شكافنده علم و گوينده حق بوده و به راه راست فرامى خواند.
و از صلب او (فرزندى بوجود مى آيد) كه كلمه حق و زبان صدق و راستى است.
ابن مسعود: گفت: يا نبى الله اسمش چيست؟ فرمود: جعفر كه در گفتار و كردارش راستگو و
صادق است. هر كس او را تكذيب نموده و رد كند مرا تكذيب كرده و رد نموده
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- كفاية الاثر ص 79
است. (در اين هنگام) حسان بن ثابت وارد شد و شعرى در مدح رسول خدا بخواند كلام حضرت
قطع شد، فردا رسول خدا نماز را با ما خواند و به منزل عائشه وارد شد و من هم با
على بن ابى طالب و عبدالله بن عباس در محضرش بوديم، عادت حضرت چنين بود كه اگر كسى
سوالى مطرح نمى كرد خودش شروع به سخن مى نمود، لذا عرض كردم: يا رسول الله پدر و
مادرم فدايت باد! آيا بقيه خلفاء از صلب حسين را بيان نمى فرمائيد؟ فرمود: بلى اى
ابوهريره، خدا از صلب جعفر فرزندى پاكيزه، گندمگون، ميانه بالا، بوجود مى آورد كه
همنام موسى بن عمران است. ابن عباس گفت، يا رسول الله بعد از او چه كسى خواهد بود؟
فرمود: از صلب موسى فرزندى بوجود مى آيد كه اسمش «رضا» مى باشد، او مركز علم و معدن
حلم است: سپس فرمود: پدرم فداى كسى كه در زمين غربت شهيد خواهد شد. و از صلب على
فرزندش محمد بوجود مى آيد، او پسنديده و پاكيزه ترين مردم از نظر آفرينش، و
نيكوترين آنان در اخلاق است. و از صلب محمد فرزندش على متولد مى شود كه پاكدل و
راستگواست، و از صلب على، حسن بوجود مى آيد كه با بركت، پرهيزگار، پاكيزه، بوده و
همواره از خدا سخن مى گويد و او پدر حجت خداست. و از صلب حسن، قائم ما اهل بيت
بوجود مى آيد و جهان را پر از عدل و داد مى كند چنانچه از ظلم و ستم پر شده است، و
او داراى هيبت موسى و حكم داود و جلال عيسى است، سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود:
ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم. (سوره ال عمران آيه 34) يعنى: آنان فرزندان (و
دودمانى) هستند كه (از نظر پاكى و تقوى و فضليت) بعضى از بعض ديگر است، خداوند شنوا
و داناست. پس على بن ابى طالب(ع) گفت: پدر و مادرم فدايت باد يا رسول الله(ص) اينها
كيستند؟ حضرت فرمود: اينها نامهاى اوصياء من بعد از تو هستند كه عترت پاكيزه و ذريه
مبارك مى باشند.
سپس فرمود: قسم به آن خدايى كه جانم در دست قدرت اوست اگر كسى هزار سال باز هزار
سال بين ركن و مقام عبادت كند ولى ولايت اينان را انكار نمايد خداوند او را به آتش
مى اندازد.
ابوعلى بن همام (يكى از راويان كه در سند حديث واقع شده) گويد: نهايت تعجب است كه
ابوهريره اين حديث و امثال آن را روايت كرده است در حاليكه خود فضائل اهل بيت را
انكار مى كند.(1)
حديت بيست و يكم: در كفاية الاثر به سند متصل از اجلح كندى از «ابى امامه» روايت
مى كند كه پيامبر خدا فرمود: هنگامى كه به معراج به آسمان رفتم ديدم در ساق عرش،
لااله الاالله، محمد رسول الله، او را با على كمك كرده و يارى نمودم بعد از آن حسن
و حسين نوشته شده بود و ديدم على، على، على، سه بار محمد، محمد، دو بار نوشته شده
بود، و جعفر و موسى و حسن و حجت، دوازده نام با نور نوشته شده بود، عرض كردم
پروردگارا، اينها نام چه كسانى است كه همراه نام من قرار داده اى؟ ندا آمد اينها
نام امامان بعد از تو، و برگزيدگان از ذريه تو مى باشند(2)
حديث بيست و دوم: در كفاية الاثر به سند متصل از «حذيقة اليمان» حديثى نقل كرده كه
در ضمن آن چنين آمده است:
عرض كردم: يا رسول الله بعد از شما چند امام خواهد بود؟ فرمود: به عدد نقباء
بنى اسرائيل، نه نفر از صلب حسين(ع) كه خداوند علم و فهم مرا با آنان عطا فرموده،
آنان مخزن علم خدا و معدن وحى او هستند، عرض كردم: يا رسول الله پس براى اولاد
حسن(ع) چه مزيتى است؟ فرمود: خداوند امامت را در اولاد حسين قرار داده، و همين است
قول خداى تعالى و جعلها كلمة باقية فى عقبة (يعنى آن را كلمه پاينده در نسل او قرار
داد.)
عرض كردم: يا رسول الله آيا اسم آنان را بيان نمى كنيد؟ فرمود: آرى، زمانيكه به
معراج به آسمان رفتم به ساق عرش نگاه كردم در آن با نور نوشته شده بود:
لااله الاالله، محمد رسول الله، او را بواسطه على كمك نموده و يارى كرديم، و نور
حسن و حسين و فاطمه را ديدم، و ديدم در سه مورد نوشته شده بود، على، على، على
(ونوشته شده بود) محمد، محمد، موسى، جعفر و حسن و حجت در ميان آنان مثل ستاره و
نورانى درخشندگى داشت.
عرض كردم: پروردگارا اينان چه كسانى هستند كه نام آنها را قرين نام خود كرده اى؟
فرمود: اى محمد، آنان اوصياء و امامان بعد از تو مى باشند، آنان را از طينت تو
آفريده ام،
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- كفاية الاثر ص 81
2- كفاية الاثر ص 105
خوشا بحال كسانيكه آنها را دوست بدارند و بدا به حال كسانيكه كه آنها را دشمن
بدارند، بواسطه آنان باران (رحمت) مى فرستم و بخاطر آنان (به نيكوكاران) پاداش، و
(به بدكاران) كيفر مى دهم.
سپس رسول خدا دستش را به سوى آسمان بلند كرد و دعاهائى نمود كه از جمله آنها (اين
دعا) بود كه مى گفت: پروردگارا! علم و فقه را در نسل و اولاد من قرار بده(1)
حديث بيست و سوم: در كفاية الاثر به سند متصل از «جابربن عبدالله انصارى» روايت
كرده كه رسول خدا(ص) به حسسين بن على(ع) فرمود: اى حسين! از صلب تو نه امام بوجود
مى آيد كه مهدى اين امت از آنها است، آنگاه كه پدرت شهيد شد پس از وى حسن است، و
چون حسن مسموم شد، (پس از او) تويى، و زمانى كه تو شهيد شدى، پسرت على است و چون
على درگذشت فرزندش محمد است و هنگامى كه محمد از دنيا رفت پسرش جعفر است، و زمانيكه
جعفر در گذشت پسرش موسى است و چون موسى درگذشت پسرش على است و هنگامى كه على از
دنيا رفت فرزندش محمد بوده و بعد از او پسرش على، و هنگامى كه عمر او سرآمد فرزندش
حسن است، وقتى حسن درگذشت بعد از او حجت است كه زمين را پر از عدل و داد مى كند
چنانچه از ظلم و ستم پر شده است.(2)
حديث بيست و چهارم: در كفاية الاثر به سند متصل از «علقمة بن قيس» روايت مى كند كه:
اميرالمومنين(ع) در منبر كوفه خطبه اى خواند ... در اين حال شخصى بنام «عامربن
كثير» برخاست و عرض كرد: يا اميرالمومنين(ع) همانا از امامان كفر و خلفا، باطل براى
ما سخن گفتى، از امامان حق و زبانهاى صدق و راستگو بعد از خودتان نيز به ما خبر
بده.
حضرت فرمود: آرى، اين سفارشى است كه رسول خدا(ص) به من فرموده، اين امر را دوازده
امام عهده دار مى شوند كه نه تن از آنان از صلب حسين(ع) مى باشد، پيامبر(گرامى)
فرمود: زمانى كه به معراج به آسمان رفتم در ساق عرش ديدم كه نوشته شده بود:
لااله الاالله، محمد رسول الله، او را با على كمك نموده و يارى كردم، و دوازده نور
ديدم، عرض كردم: پرودرگارا اينها نور چه كسانى هستند؟ ندا آمد، اى محمد اينها
نورهاى امامان از ذريه توست.ــــــــــــــــــــــــــــ
1- كفاية الاثر ص 137
2- كفاية الاثر ص 61
عرض كردم يا رسول الله (ص) آيا نام آنان را به من نمى گوئيد؟ فرمود: آرى، تو امام و
خليفه بعد از من هستى، ديون مرا اداء كرده و وعده هايم را انجام مى دهى، و بعد از
تو، امام دو فرزندت حسن و حسين است و بعد از حسين فرزندش على زين العابدين و محمد
باقر و پس از او فرزندش جعفر كه صادق گفته مى شود، و بعد از جعفر فرزندش موسى، كه
كاظم خوانده مى شود، و بعد از او فرزندش على كه رضا مى گويند و بعد از او فرزندش
محمد كه باو زكى گفته مى شود، و پس از او فرزندش على است كه نقى گفته مى شود و پس
از او فرزندش حسن كه امين خوانده مى شود و سپس قائم كه از اولاد حسين است و او
همنام من و شبيه ترين مردم به من است، زمين را از عدل و داد پر مى كند چنانچه از
ظلم و جور پر شده است(1)
حديث بيست و پنجم: در فضائل ابن شاذان بسند مرفوع از امام على بن موسى الرضا از
پدرانش از سيدالشهداء(ع) روايت مى كند از اميرالمومنين (ع) كه رسول خدا(ص) فرمود:
كسى كه دوست دارد خداى تعالى را ملاقات كند در حالى كه مورد توجه خداوند متعال بوده
و مورد بى عنايتى او قرار نگيرد، بايد على را دوست بدارد، و هركس بخواهد خداى تعالى
را ملاقات كند در حالى كه از او راضى باشد بايد فرزندش حسن را دوست بدارد. و هر كس
دوست دارد خداى تعالى را ملاقات كند بدون اينكه بر او ترسى باشد بايد فرزندش حسين
را دوست بدارد. و كسى كه دوست دارد خداوند را ملاقات كند در حالى كه از گناهانش پاك
شده باشد، بايد على بن الحسين را دوست بدارد.
كسى كه دوست دارد خداى (تعالى) را ملاقات كند در حاليكه ديده اش روشن گردد بايد
محمدبن على(ع) را دوست بدارد و هركس دوست دارد خداى (تعالى) را ملاقات كند در
حاليكه سبكبار باشد بايد جعفربن محمد را دوست بدارد. و هر كس بخواهد خداى (تعالى)
را ملاقات كند در حالى كه پاك و مطهر باشد، بايد موسى كاظم را دوست بدارد. و هر كس
بخواهد خداى (تعالى) را ملاقات كند در حاليكه خندان و مسرور است بايد
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- كفاية الاثر ص 213-218
پىنوشتها:
1 . مشكل
2 . مشكل
3 . مشكل
4 . مشكل
5 . مشكل
6 . مشكل
7 . مشكل
8 . مشكل
9 . مشكل
10 . مشكل
11 . مشكل
12 . مشكل
13 . مشكل
14 . مشكل
15 . مشكل
16 . مشكل
17 . مشكل
18 . مشكل
19 . مشكل
20 . مشكل
21 . مشكل
22 . مشكل
23 . مشكل
24 . مشكل
25 . مشكل
26 . مشكل
27 . مشكل
28 . مشكل
29 . مشكل
30 . مشكل
31 . مشكل
32 . مشكل