1 - هادى و هدايت كننده مردم،على(ع)
2 - مهتدى (راه يافته)، حسن بن على(ع)
3 - عدل (دادگر)،حسين بن على (ع)
4 - ناصر، على بن الحسين(ع)
5 - سفّاح (سخنور) محمدبن على(ع)
6 - نفّاع (بسيار نفع رساننده) جعفربن محمد(ع)
7 - امين، موسى بن جعفر(ع)
8 - مؤتمن، على بن موسى(ع)
9 - امام، محمدبن على(ع)
10 - فعّال،على بن محمد(ع)
11 - علاّم حسن بن على(ع)
12 - كسى كه پشت سرش عيسى بن مريم نماز مى خواند.
اين حديث در كتب اماميه نيز ذكر شده، از جمله اكمال الدين ص 284.
حديث دوم: در فرائدالسمطين ج 2 ص 134 به سند خود از ابن عباس نقل مى كند كه مردى
يهودى به نام نعثل، خدمت پيامبر(ص) رسيد (در ضمن سؤالاتش) گفت: وصىّ تو كيست؟ هيچ
پيامبرى نيامده مگر اينكه وصى داشته وصى پيامبر ما موسى بن عمران، يوشع بن نون بود.
حضرت فرمود: بلى، وصىّ من بعد از من على بن ابى طالب، و بعد از او دو فرزندم حسن و
حسين، و بعد از حسين نه امام از نسل او خواهد بود كه همگى امامان نيكوكارند.
مرد يهودى گفت: اسامى آنها را بگوييد.
پيامبر فرمود: هنگاميكه حسين از دنيا برود فرزندش على است، و هنگاميكه فرزندش على
چشم از جهان فرو بست فرزند او محمد امام خواهد بود و زمانى كه محمد دار فانى را
وداع گفت فرزندش جعفر امام است و بعد از او فرزندش موسى، و هنگاميكه موسى از دنيا
رفت، فرزندش على است و بعد از على فرزندش محمد و بعد از محمد پسرش على و پس از آن
حسن و سپس فرزندش حجت بن الحسن امام خواهد بود.
اينان امامان دوازدهگانه اند كه به عدد نقباء و رؤساء بنى اسرائيل است.
نگارنده گويد: اين حديث را از اصحاب ما على بن محمد الخزاز نيز در كفاية الاثر ص13
ذكر نموده است.
حديث سوم: حاجب از طريق رجال خود چنانچه در «اثبات الهداة» ج 1 ص 722 آمده است با
سند از «ابن عباس» روايت كرده كه او در روز شورى چنين گفت: قسم به پرودگار كعبه چه
بسيار حق ما را از ما باز مى داريد همانا على امام و خليفه است و از اولاد او يازده
نفر زمامدار خواهند بود كه به حق و عدالت داورى مى كنند، اول آنان «حسن» است كه
بوصيّت پدرش به او، امام خواهد بود و بعد از آن «حسين» كه بوصيّت برادرش به وى، و
پس از آن على بن الحسين بوصيّت پدرش و سپس فرزندش «محمد» بوصيّت پدرش و بعد فرزندش
«جعفر» بوصيّت پدرش و پس از آن فرزندش «موسى» بوصيّت پدرش و بعد فرزندش «على»
بوصيّت پدرش و بعد از آن فرزندش «محمّد» بوصيّت پدرش و پس از آن فرزندش «على» به
حسب وصيّت پدر درباره وى و سپس فرزندش «حسن» طبق وصيّت پدر و چون حسن از دنيا رفت
پس از وى امام منتظر صاحب غيبت خواهد بود.
عليم به ابن عباس گفت اين مطلب را از كجا مى دانى؟ گفت: رسول خدا به على(ع) هزار
باب از علم آموخت كه از هر بابى هزار باب گشوده مى شود و اين مطلب از آنجاست.
حديث چهارم: در ينابيع الموده(1) ص 442 به طور مسند از جابر بن عبدالله انصارى
روايت مى كند. جندل بن جناده بن جبير يهودى، خدمت رسول اكرم(ص) شرفياب شده و گفت:
يا محمد(ص) خبر بده از آنچه براى خدا نيست و از آنچه نزد خدا نيست و از آنچه خدا آن
را نمى داند؟
حضرت فرمود: اما آنچه براى خدا نيست، شريك است كه خدا شريكى ندارد و اما آنچه نزد
خدا نيست ظلم و ستم بر بندگان است و اما چيزى كه خدا نمى داند گفتار شما جماعت يهود
است كه مى گوييد، عزير پسر خداست و خدا براى خود فرزندى نمى داند بلكه خدا عزير را
براى خود مخلوق و بنده مى داند.
در اين هنگام يهودى مسلمان شد و شهادتين بر زبان جارى كرد و گفت: من شب گذشته حضرت
موسى بن عمران را در عالم رؤيا ديدم و او به من فرمود: اى جندل به دست خاتم
پيامبران اسلام بياور و به اوصياء بعد از او تمسّك كن. (الان) خدا را سپاس مى گويم
كه اسلام آوردم و به واسطه تو هدايت يافتم. سپس گفت اوصياء خود را برايم معرفى كن
تا به آنها متمسّك شوم. حضرت فرمود: اوصياء من دوازده نفرند.
جندل گفت: در تورات هم چنين يافته ام، يا رسول الله اسامى آنان را برايم بيان كن.
حضرت فرمود: اول آنان، سرور اوصياء و پدر امامان، على(ع) است و بعد از او فرزندش
حسن و حسين است، پس به اينها تمسّك كن مبادا جهل جاهلان تو را مغرور نموده و گول
بزند. و زمانى كه «على بن الحسين» متولد شد، حكم خدا درباره تو جارى مى شود و تو از
دنيا مى روى و آخرين غذايى كه از دنيا نصيب تو مى شود مقدارى شير است كه مى نوشى.
جندل گفت: در تورات، و در كتب انبياء(ع) هم چنين است. ايلياء و شبر و شبير، اينها
اسم على و حسن و حسين است.
سپس گفت: امام هاى بعد از حسين كيستند و اسامى آنها چيست؟ حضرت فرمود: پس از حسين،
فرزند او على كه لقب او زين العابدين است امام خواهد بود و بعد از او فرزندش محمد
كه لقبش باقر است و پس از او فرزندش جعفر كه به او صادق مى گويند سپس فرزند او موسى
كه به او كاظم گفته مى شود و بعد از او على كه لقبش رضا است و پس از او فرزندش محمد
كه تقى و زكّى خوانده مى شود و بعد از او پسرش على كه نقى و هادى لقب دارد و بعد از
او فرزندش، حسن كه عسكرى خوانده مى شود و بعد از او هم فرزندش محمد كه لقب او مهدى،
قائم و حجّت است. او غائب مى شود تا زماينكه ظهور كند و زمين را پر از عدل و داد
نمايد آنطور كه از جور و ستم پر شده است.
بعد فرمود: خوشا به حال آنهايى كه در زمان غيبت او صبر را پيشه خود سازند، خوشا به
حال كسانى كه در محبت او پايدار باشند، آنها كسانى هستند كه خدا در كتاب خود آنها
را به عنوان «هدى للمتقين الذين يومنون بالغيب» و به عنوان «اولئك حزب الله الا انّ
حزب الله هم الغالبون» توصيف نموده است. اين حديث را از اصحاب ما نيز على بن محمد
الخزاز در كفاية الاثر ص57 روايت نموده است.
حديث پنجم: در فرائدالسمطين ج 2 ص 140 به سند خود از «ابى نضره» روايت كرده كه
گويد: چون زمان رحلت ابوجعفر محمدبن على (ع) نزديك شد، فرزندش ابوعبدالله صادق(ع)
را خواند تا به وى وصيّت كند، برادرش زيدبن على به او عرض كرد اگر درباره من نمونه
كار حسن(ع) را نسبت به حسين(ع) انجام مى دادى (يعنى مرا بعد از خود به امامت نصب
مى كردى) اميد داشتم كه كار زشت و خلافى را مرتكب نمى شدى.
حضرت فرمود: اى ابوالحسين، به درستى كه امانات به نمونه و مثال اداء نمى شود و
عهدها و سپرده ها رسم و تعارف برنمى دارد و همانا آنها امورى است كه نسبت به
حجت هاى خداى تبارك و تعالى سابقاً تحقق يافته است. سپس جابر بن عبدالله را خواسته
و فرمود: اى جابر آنچه را كه از صحيفه مشاهده كردى براى ما بيان كن، جابر عرض كرد
اى ابا جعفر به حضور سرورم حضرت فاطمه دختر رسول خدا(ص) شرفياب شدم تا به نوزادش
حسين(ع) او را تهنيت بگويم. در آن هنگام به دست آن حضرت صحيفه اى از مرواريد سفيد
بود. به وى عرض كردم اى سيّده زنان عالم، اين صحيفه چيست؟ فرمود: در اين صحيفه
اسامى امامانى است كه همگى از فرزندان من هستند، به وى گفتم آن را به من مرحمت كنيد
تا نگاه كنم، فرمود اى جابر! اگر ممنوع نبود چنين مى كردم ولكن ممنوع است كه غير از
پيامبر يا وصّى آن يا اهل بيت پيامبر با آن تماس پيدا كند ولى تو مأذونى كه باطنش
را از ظاهرش نگاه كنى (يعنى اجازه دارى كه از طرف پشت آن را بخوانى)
جابر گفت پس خواندم و در آن (نوشته شده بود): ابوالقاسم محمدبن عبدالله المصطفى، كه
نام مادرش آمنه است.
ابوالحسن على بن ابى طالب المرتضى، مادرش فاطمه دختر اسدبن هاشم بن عبد مناف.
ابو محمد حسن بن على بن ابى طالب و ابو عبدالله حسين بن على التقى، مادرشان فاطمه
دختر محمد(ص)
ابو محمد على بن حسين، عدل (دادگر) مادرش شاه بانو دختر يزدگرد.
ابو جعفر محمد بن على باقر، مادرش ام عبدالله دختر حسن بن على بن ابى طالب.
ابو عبدالله جعفربن محمد، صادق، مادرش ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر.
ابو ابراهيم موسى بن جعفر، ثقه، مادرش جاريه اى به نام حميده است.
ابوالحسن على بن موسى الرضا، مادرش جاريه اى است به نام نجمه.
ابو جعفر محمد بن على، زكّى، مادرش جاريه اى است به نام خيزران.
ابوالحسن على بن محمد، امين، مادرش جاريه اى است به نام سوسن.
ابو محمد حسن بن على، رفيق، مادرش جاريه اى است به نام سمانه.
ابوالقاسم محمدبن الحسن، حجة الله القائم، مادرش جاريه اى است به نام نرجس. درود
خدا بر همه آنان باد.
اين حديث را از اصحاب ما نيز صدوق در كمال الدين ص305 به سند خود از ابى نضره روايت
نموده است.
حديث ششم: در فرائدالسمطين ج 2 ص 137 به سند متصل از عبدالرحمان بن سالم از
ابى بصير از امام صادق(ع) روايت مى كند كه پدرم به جابربن عبدالله انصارى فرمود: من
با تو كارى دارم، چه وقت برايت آسانتر است كه تو را تنها ببينم و از تو سؤال كنم؟
جابر گفت: هر وقت كه شما بخواهيد، پس روزى با او در خلوت نشست و به او فرمود:
درباره لوحى كه آن را در دست مادرم فاطمه دختر رسول خدا(ص) ديده اى و آنچه مادرم به
تو در اين زمينه فرمود برايم خبر ده.
جابر گفت: خدا را گواه مى گيرم كه من در زمان حيات رسول خدا(ص) خدمت مادرت فاطمه(ع)
رفتم و او را به ولايت حسين(ع) تبريك گفتم، و در دستش لوح سبزى ديدم كه گمان كردم
(از) زمرّد است و مكتوبى سفيد در آن ديدم كه چون نور خورشيد (درخشان) بود.
پس به او گفتم: پدر و مادرم فدايت باد، اين لوح چيست؟ فرمود: لوحى است كه خدا آن را
به رسولش(ص) اهداء فرموده و در آن اسم پدرم و اسم شوهرم و اسم دو فرزندم و اسماء
اوصياء از فرزندانم، نوشته شده است و پدرم آن را به عنوان مژدگانى به من عطاء
فرموده.
جابر گويد: سپس مادرت فاطمه(ع) آن را به من ارائه داد، من آن را خواندم و رونويسى
كردم......
حديث مفصّل است كه بعداً نقل خواهيم كرد، به طور خلاصه در آن لوح اسامى اوصياء
پيامبر اكرم(ص) بعد از على و حسن و حسين: على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و
على و حسن و فرزندش امام قائم(ع) ذكر شده است.
حديث هفتم: در فرائدالسمطين ج 2 ص 139 به سند متصل از جابربن عبدالله (انصارى)
روايت مى كند كه گفت: به محضر سرورم فاطمه دختر رسول خدا شرفياب شدم در مقابلش لوحى
بود كه نورش چشمها را خيره مى كرد. و در آن لوح دوازده اسم بود، سه اسم در ظاهر آن،
و سه اسم در باطن آن بود و سه اسم در آخر لوح و سه اسم در كنار آن بود، پس شمردم
دوازده اسم بود، عرض كردم (اى بانوى من) اينها اسامى چه كسانى است؟ فرمود: اينها
اسامى اوصياء است كه اول آنان پسرعمويم على(ع) است و بقيه يازده فرزندم مى باشد كه
آخر آنان قائم است.
جابر گويد در آن ديدم كه اسم محمد در سه جا و اسم على در چهار جا آمده است.
اين حديث را از اصحاب ما، مرحوم صدوق به سند متصل در كمال الدين ص311 روايت نموده
است.
حديث هشتم: در فرائدالسمطين ج 2 ص 139 به سند متصل ديگر از جابربن عبدالله انصارى
روايت مى كند كه گويد:
خدمت فاطمه(ع) رسيدم، در حاليكه در برابرش لوحى بود كه نامهاى اوصياء از فرزندان او
در آن بود. من شمردم دوازده نفر بودند. آخر آنها قائم بود و در ميان آنها سه محمد و
چهار على بود، صلوات الله عليهم.
اين حديث را مرحوم كلينى در كافى ج1 ص532 به سند خود از جابربن عبدالله انصارى
روايت كرده است. و همچنين مرحوم صدوق در كتاب اكمال الدين ص269 ج13 ص313 ج4، همين
حديث را با چهار سند از جابر روايت كرده.
حديث نهم: در فرائدالسمطين ج 2 ص 321 به سند متصل از «سعيدبن بشر» از
«على بن ابى طالب» از رسول الله(ص) روايت مى كند كه فرمود: فرداى قيامت من بر حوض
كوثر وارد مى شوم و تو ساقى آن و حسن رهبر و پيشاهنگ (مومنين) و حسين امركننده و
على بن الحسين رهنما و محمدبن على پخش كننده، و جعفربن محمد راهبر (مومنين) و
موسى بن جعفر احصاءكننده دوستان و دشمنان و ريشه كن كننده منافقان مى باشد. و
على بن موسى ياور مومنين است و محمدبن على اهل بهشت را در مقام و منزل خودشان اسكان
مى دهد، و على بن محمد خطبه كننده شيعه خود است و حوريان بهشتى را به آنان تزويج
مى كند، و حسن بن على چراغ اهل بهشت است و مردم از نور او استضائه نموده و بهره
مى گيرند. و مهدى شفيع آنان در روز قيامت مى باشد (روزى كه خداوند در آن روز) اذن
شفاعت نمى دهد مگر به آنهايى كه مى خواهد.
حديث دهم: در فرائدالسمطين ج 1 ص 315 به سند متصل از سليم بن قيس منا شده على(ع) را
در ايّام خلافت عثمان نقل مى كند (كه در قسمتى از آن چنين آمده است)
حضرت على(ع) بعد از آنكه بعضى از آيات مربوط به خود را متذكّر مى شود به خطبه رسول
گرامى اسلام در غدير خم اشاره نموده و نزول آيه شريفه اليوم اكملت لكم دينكم و
اتممت عليكم نعمتى.
يعنى: امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم) را يادآور شده
و فرمود: وقتى كلام رسول خدا تمام شد، ابوبكر و عمر عرض كردند يا رسول الله(ص) آيا
همه اين آيات در حق على(ع) نازل شده؟ حضرت فرمود: بلى در حق على و جانشينان (ديگرم)
تا روز قيامت. بعد گفتند يا رسول الله(ص) آنها را براى ما بيان كن. فرمود: على كه
برادر، و وزير و وصى و وارث من است و خليفه من در ميان امتم و سرپرست هر مومن است
بعد از من. و بعد از او فرزندم حسن سپس حسين است، و پس از او نه تن از اولاد حسين
است، يكى پس از ديگرى، قرآن همواره با آنها بوده و آنها با قرآن هستند و از همديگر
جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر مرا ملاقات كنند.
حديث يازدهم: (قسمت ديگرى از مناشده على(ع) است كه در فرائدالسمطين ج 1 ص 312 از
سليم بن قيس نقل نموده.)
سليم بن قيس هلالى گويد: در زمان خلافت عثمان جماعتى (از اصحاب) كه على(ع) هم در
ميان آنان بود در مسجد رسول الله(ص) مذاكره و گفتگو مى كردند... تا اينكه على(ع)
فرمود: شما را به خدا سوگند! آيا مى دانيد كه خداوند متعال در سوره حج فرموده: اى
كسانيكه ايمان آورده ايد! ركوع كنيد و سجود بجا آوريد و پرودگارتان را عبادت كنيد،
و كار نيك انجام دهيد، شايد رستگار شويد. در راه خدا جهاد كنيد و حق جهادش را اداء
نمائيد! او شما را برگزيد و در دين اسلام كار سنگين و سختى بر شما قرار نداد، از
آيين پدرتان ابراهيم پيروى كنيد، خداوند شما را در كتابهاى پيشين و در قرآن مسلم
ناميد تا پيامبر گواه بر شما باشد و شما هم گواهان بر مردم باشيد، پس نماز را بپا
داريد و زكاة را بدهيد و به خدا تمسّك جوييد كه او مولا و سرپرست شماست، چه مولاى
خوب و چه ياور شايسته اى.
پس سلمان برخاست و گفت يا رسول الله(ص)، آنها كه تو بر آنها گواهى و آنها بر مردم
گواهند و خدا آنها را برگزيده و آنها در آيين پدرتان ابراهيم هستند، چه كسانى
هستند؟
فرمود: مقصود از آنها سيزده نفرند، من و برادرم على و يازده تن از فرزندانم.
همه حاضران گفتار على(ع) را تصديق نموده و گفتند قسم به خدا چنين بود.
پس على(ع) گفت: شما را به خدا آيا مى دانيد كه پيامبر اسلام در آخرين خطبه خود
فرمودند: اى مردم من در ميان شما دو چيز سنگين مى گذارم، يكى كتاب خدا و ديگرى عترت
و اهل بيتم مى باشد، پس به اين دو تمسّك جوييد تا گمراه نشويد، زيرا خداوند لطيف
(مهربان) و خبير (آگاه) به من خبر داده و عهد فرموده كه اين دو از همديگر جدا
نمى شوند تا اينكه در كنار حوض كوثر مرا ملاقات كنند.
پس در آن هنگام عمربن خطاب به صورت خشم آلود برخاست و گفت يا رسول الله(ص) آيا
منظورتان (از عترت) همه اهل بيت شماست؟
فرمود: نه،(بلكه منظورم) اوصياء من از اهل بيت است كه اول آنان: برادرم على مى باشد
كه وزير و وارث و خليفه من در ميان امت من است و او بعد از من مولا و سرپرست همه
مومنان است.
پس از او فرزندم حسن بوده و بعد از آن فرزندم حسين است سپس نه تن از فرزندان حسين
است كه يكى پس از ديگرى تا روزى كه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
اينان گواهان خدايند در روى زمين و حجت او بر مردم هستند و اينها خزانه دار علم او
و كانون حكمت اند، هر كس از اينها اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده و هر كس از فرمان
اينها سرپيچى كند خدا را معصيت كرده است.
پس همه حاضران گفتند، بلى ما شهادت مى دهيم كه رسول خدا چنين فرمود.
حديث دوازدهم: در مقتضب الاثر به طور مسند، از طريق اهل سنت، از عبدالله بن عمر از
رسول گرامى اسلام روايت مى كند كه در قسمتى از آن چنين آمده است: «عبدالله بن عمر»
گويد: همانا خداى (عز و جل) در شب معراج به او (پيامبراسلام) وحى فرمود: اى محمد تو
سرور انبياء و على سرور اوصياء است. من على و فاطمه و حسن و حسين و ائمه ديگر را از
نور واحدى خلق كردم. سپس فرمود: پيش برو پيامبر گفت: پيش رفتم، آنگاه
على بن ابى طالب و حسن و حسين و على بن الحسين و محمدبن على و جعفربن محمد و
موسى بن جعفر و على بن موسى و محمدبن على و على بن محمد و حسن بن على و حجت قائم را
كه چون ستاره اى درخشان بود در ميان آنان قرار داشت، مشاهده نمودم. عرض كردم
پرودگارا اينها چه كسانى هستند؟
فرمود: اينها امامان هستند و اين قائم است...
اين روايت را (علامه مجلسى) در بحارالانوار ج36 ص223، از مقتضب الاثر نقل كرده و در
غيبة نعمانى ص45 نيز آمده است.
حديث سيزدهم: در اثبات الهداة ج ا ص 708 از كتاب مقتضب الاثر به سند متصل، از طريق
اهل سنت از سلمان روايت مى كند كه پيامبر اسلام فرمود: (اى سلمان) خداى عز و جل هيچ
پيامبر و رسولى را مبعوث نفرموده مگر اينكه براى او دوازده نقيب قرار داد.
(اى سلمان) آيا نقباى بعد از من كه دوازده نفرند و خداوند آنها را براى امامت
برگزيده مى شناسى؟عرضه داشتم كه، خدا و رسولش داناترند. بعد صاحب متضب الاثر حديث
را به طور مفصل ذكر كرده كه مشتمل بر اسامى امامان دوازدهگانه) است، بدين ترتيب:
على و حسن و حسين و على بن الحسين و محمدبن على و جعفربن محمد و موسى بن جعفر و
على بن موسى و محمدبن على و على بن محمد و حسن بن على، سپس فرزند حسن، (كه لقب او)
مهدى است. (سلمان گويد) حضرت اسم او را گفت. پس افزود: ايمان و اعتقاد به آنان بدون
شناختن نام و نسب آنها ميسّر نمى شود.
سلمان گويد: عرض كردم يا رسول الله(ص) آيا اين عهدى از جانب تو است؟ فرمود: آرى قسم
به آن كسى كه مرا مبعوث ساخته اين عهدى است از جانب من به على و حسن و حسين و نه
امام ديگر.
اين حديث را دراثبات الهداة ج اص 699 از كتاب «دفائن النواصب» از عمربن خطاب نيز
نقل كرده است.
حديث چهاردهم: در اثبات الهداة ج 1 ص 722 به نقل از كتاب الصراط المستقيم، از حاجب
به سند خود از امير مومنان(ع) گفتار پيامبر اسلام را نقل مى كند كه فرمود: در شب
معراج در آسمان قصرهايى از ياقوت ديدم، بعد اوصاف آنها را ذكر كرده و فرمود از
جبرئيل پرسيدم كه اينها از آن كيست؟ گفت: براى شيعيان على برادر و خليفه تو در ميان
امتت، و براى شيعيان فرزندش حسن برادرش حسين، و على بن الحسين و محمدبن على و
جعفربن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمدبن على و على بن محمد و حسن بن على
و فرزندش محمد مهدى. اى محمد! اينان بعد از تو امامان مردم بوده و نشانه هاى هدايت
و چراغهاى تاريكى هستند. و شيعيان آنها پيرو حق و دوستان خدا وپيامبرند، كه به
دنبال آنها در بهشت خواهند رفت.
اين حديث در كتاب «مناقب فاطمه و ولدها» نيز روايت شده است.
حديث پانزدهم: در فرائدالسمطين ج 1 ص 54 به سند متصل از على بن موسى (ع) از پدرش از
پدران خود روايت كرده كه پيامبر خدا(ص) فرمود: هر كس دوست دارد به دين من چنگ زند و
بعد از من به كشتى نجات سوار شود، بايد به «على بن ابى طالب(ع)» اقتداء نموده
دشمن اش را دشمن و دوستش را دوست بدارد، زيرا او وصى و جانشين من است در ميان امتم،
هم در حال حيات من و هم بعد از من و او امام هر مسلمان بوده و امير همه مومنان است
بعد از من، گفتار او گفتار من، و امر او امر من، و نهى او نهى من است. پيرو او پيرو
من، و ياور او ياور من است و كسى كه او را خوار كند مرا خوار كرده است.
سپس فرمود: هر كس از على(ع) جدا شود، روز قيامت مرا نخواهد ديد و من هم او را
نخواهم ديد. و هر كس با على(ع) مخالفت كند خدا بهشت را بر او حرام نموده و جايگاهش
را آتش قرار مى دهد. و هر كس دست از على بردارد و او را خوار كند، خدا او را در روز
قيامت خوار خواهد كرد و هر كس او را يارى كند، در آن روزى كه خدا را ملاقات مى كند
خدا او را يارى نموده و در هنگام بازپرسى حجتش را به وى تلقين مى كند.
سپس گفت: حسن و حسين بعد از پدر خود دو امام امت من، و دو سيد جوانان اهل بهشت اند
و مادرشان سرور زنان جهان است و پدرشان سيد و سرور اوصياء است. و از فرزندان حسين
نه نفر امامند كه نهمين آنان قائم (ع) است، اطاعت آنان، اطاعت من و نافرمانى آنان،
نافرمانى از من است، به خدا شكايت مى برم از آنهايى كه فضايل آنان را انكار نموده و
به ساحت آنها هتك حرمت كنند. خداوند متعال براى دوستى و يارى عترت من و امامان امت
من و انتقام گرفتن از منكرين حق آنها كافى است. و آنهايى كه ظلم و ستم نموده اند به
زودى خواهند دانست كه به چه محلّى بازگشت مى كنند.
حديث شانزدهم: در اثبات الهداة ج 1 ص 721 به نقل از كتاب الصراط المستقيم گويد:
بغوى (از علماء اهل سنت) به طور مسند از ابن عمر روايت كرده كه پيامبر گفت: يا على،
من نذير (بيم دهنده) امتم و تو هدايت كننده آنها و حسن پيشوا و حسين سائق (رهبر)
آنهاست. و على بن الحسين جمع كننده و محمدبن على عارف و جعفربن محمد كاتب امت است.
و موسى بن جعفر احصاءكننده و على بن موسى نجات دهنده امت و طردكننده دشمنان و
بدخواهان و جذب كننده مومنان است، و محمدبن على پيشوا و رهبر است و على بن محمد
سيردهنده آنها و عالم امت است و حسن بن على ندا كننده امت (به سوى حق) و عطاءكننده
به آنهاست و خلف قائم مطالبه كننده حقوق امت و شاهد آنهاست، در آن آياتى براى
هوشياران است. اين حديث را در «دفائن النواهب» (بطوريكه در اثبات الهذاة جلد 1 ص
699 نقل كرده) از طريق اهل سنت از عمربن الخطاب روايت كرده است.
حديث هفدهم: در مقتل خوارزمى (2) ص 95 به سند خود از،ابى سلمى چوپان رسول خدا روايت
نموده از پيامبر خدا شنيدم فرمود: شبى كه به معراج رفتم، خداوند جل جلاله فرمود: اى
محمد، من ترا و على و فاطمه و حسن و حسين و امامان از فرزندان او را از سنخ نور خود
آفريدم و ولايت شما را بر اهل آسمانها و زمين عرضه داشتم، هر كه آنرا قبول كرد، نزد
من از مؤمنين است و هر كه آنرا انكار نمود نزد من از كافرين است... تا آنجاكه گويد
خطاب رسيد: اى محمد دوست دارى كه آنان را ببينى؟
گفتم بلى اى پروردگار من، خطاب رسيد: به جانب راست عرش بنگر. چون نگريستم، على و
فاطمه و حسن و حسين و على بن حسين و محمدبن على و جعفربن محمد و موسى بن جعفر و
على بن موسى و محمدبن على و على بن محمد و حسن بن على و مهدى را كه در هاله اى از
نور بودند ديدم در حاليكه ايستاده بودند و نماز مى گذارند و او يعنى مهدى در وسط
آنان مانند ستاره اى درخشان بود.
پس خطاب رسيد اى محمد اينان حجت هاى من هستند و او (مهدى) خونخواه و انتقام گيرنده
عترت توست. به عزت و جلالم قسم كه او حجت واجب براى اولياء من و انتقام گيرنده از
دشمنان من است.
اين حديث را در فوائدالسمطين ج 2 ص 320 به سند خود از ابى سلمى روايت مى كند و
قسمتى از سند آن با سند مقتل خوارزمى مشترك بوده و در قسمت ديگر متفاوتند.
و همچنين در ينابيع المودة از خوارزمى نقل كرده است. و از اصحاب ما هم شيخ طوسى در
الغيبة روايت نموده است.
حديث هيجدهم: در فوائدالمسطين ج 2 ص 155 بسند متصل از حسين بن على(ع) روايت مى كند
كه فرمود:
خدمت رسول خدا شرفياب شدم و ابى بن كعب در حضور آن حضرت بود، فرمود اى ابى، قسم به
آن خدائى كه مرا به نبوت مبعوث نموده، حسين بن على(ع) در آسمان بزرگتر است تا زمين،
و همانا در سمت راست عرش نوشته شده است: حسين چراغ هدايت، و
كشتى نجات، و امام استوار و پيشواى عزت و فخر و علم و ذخيره اندوزى است، خداوند در
صلب او نطفه اى پاك و پاكيزه و مبارك قرار داده.
ابى عرض كرد: يا رسول...(ص) اين نطفه اى كه در صلب حبيب من حسين است چيست؟ فرمود:
همانند ماه روشنگر و راهنماست كسى كه وى را پيروى كند هدايت يافته، و هر كس از او
پيروى ننمايد گمراه مى شود.
عرض كرد: نامش چيست؟ فرمود نامش على است، عرض كرد يا رسوالله آيا براى او فرزند و
جانشينى هست؟ فرمود: بلى وصى او داراى ميراث آسمانها و زمين است، عرض كرد: اسمش
چيست؟ فرمود اسم او محمد است و ملائكه آسمانها با نام او انس مى گيرند، خداوند در
صلب او نطفه اى پاك و پاكيزه و مبارك قرار داده (جبرئيل) بمن خبر داد كه خداوند آن
نطفه را پاك و مبارك نموده و نامش را جعفر ناميده و او را هادى و مهدى و راضى و
مرضى قرار داده است:
اى ابى، خداوند در اين نطفه،نطفه اى پاك و پاكيزه و مبارك ديگرى نهاده، و رحمتش را
بر آن نازل فرموده و اسمش را موسى ناميده است. و... در صلب او نيز نطفه اى مبارك
پاكيزه و پسنديده قرار داده و اسمش را على ناميده است. او در علم و حكم مورد رضاى
پروردگار است و او را حجتى براى شيعيانش نموده كه در روز قيامت به وى احتجاج كنند.
و در صلب وى نطفه اى مبارك، پاكيزه و پسنديده قرار داده و اسمش را محمدبن على
ناميده است، او شفيع شيعيان و وارث علم جدش مى باشد، او داراى نشانه اى روشن و حجتى
آشكار اشت. و در صلب او نطفه اى قرار داده كه متجاوز و سركش نبوده،(بلكه) نيكوكار،
مبارك و پاكيزه مى باشد واو را على بن محمد ناميده و پوشش آرامش و وقار بر او
پوشانيده و علوم و هر سرّ نهانى را در وجود او به وديعت گذارده است. و در صلب او
نطفه اى قرار داده و اسمش را حسن ناميده، و او را در بلاد نور، و در روى زمين خليفه
و مايه عزت براى امت جد خود قرار داده، و راهنماى شيعيان و شفيع آنها، و مايه عقوبت
براى مخالفان و حجت براى دوستان و دليل و برهان براى كسى كه امامت او را بپذيرد
قرار داده است. و در صلب نيكوى او، نطفه اى مبارك، پاكيزه و طاهر قرار داده، هر
مومنى كه خداوند در ولايت از او پيمان گرفته، به آن خشنود مى شود و هر منكرى بآن
كافر مى شود.
او امام پرهيزكار، پاكيزه، خشنود و پسنديده و هادى و مهدى است كه به عدل و داد حكم
مى كند و به آن فرمان مى دهد، خداوند عزوجل را تصديق نموده و خداوند نيز او را در
گفتارش تصديق مى فرمايد.
ابى عرض كرد، يا رسول الله بيان حال آنها از ناحيه پروردگار متعال چگونه است؟
فرمود: خداوند متعال بر من دوازده انگشتر و دوازده صحيفه (نامه) فرستاده كه اسم هر
امامى در انگشتر و اوصافش در صحيفه اى نگاشته شده است. و الحمدالله رب العالمين.
حديث نوزدهم: محمدبن محمدبن اسحاق حموينى در «مناهج الفاضلين» ص 239 به سند متصل از
«سليم بن قيس هلالى» از «ابى ذر» و «سلمان» و «مقداد» و غير آنها روايت كرده كه
رسول خدا (ص) به «على (ع) فرمود:
اى على، تو بعد از من، خليفه من، و امير مؤمنان و امام پرهيزگاران و حجت خدا بر
مردم هستى. و بعد از تو يازده نفر از فرزندان تو، يكى پس از ديگرى امام و پيشواى
مردم تا روز قيامت خواهند بود، و آنان كسانى هستند كه خداوند اطاعت آنها را قرين
اطاعت خود، و اطاعت من قرار داده، آنجا كه فرموده: خدا را اطاعت كنيد و پيامبر خدا
و اولوالامر را اطاعت كنيد.
على(ع) گفت: يا رسول الله نام آنها را به من بيان كن، پيامبر فرمود: اين پسرم و دست
بر سر حسن(ع) نهاد، سپس فرمود، اين پسرم و دست بر سر حسين(ع) نهاد و پس از آن، كسى
كه همنام تو است و او سرور زاهدان و پرهيزگاران و زين العابدين (زينت عبادت
كنندگان) است و سپس فرزند او محمد كه همنام من است او شكافنده علم من و مخزن وحى
خداى تعالى است، او در زمان تو از مادر متولد مى شود پس اى برادر من، سلام مرا به
او برسان. پس از وى از فرزندان تو يازده امام تكميل مى شود با مهدى امت من كه نامش
محمد است خداوند بواسطه او زمين را پر از عدل و داد مى كند چنانكه از ظلم و ستم پر
شده است.
حديث بيستم: ابوالفوارس در كتاب «اربعين» ص 38 به سند متصل از رسول خدا(ص) روايت
مى كند كه فرمود: زمانى كه خداى (تعالى) ابراهيم(ع) را آفريد پرده از ديدگانش
برداشت، پس در كنار عرش نورى ديد، عرض كرد پروردگارا اين چه نورى است؟
فرمود: اى ابراهيم، اين نور محمد برگزيده من است.
عرض كرد: اى خداى من، در كنار او نور ديگرى مى بينم.
فرمود: اى ابراهيم، اين نور على است كه ناصر و ياور دين من است.
عرض كرد: پروردگارا نور سومى در كنار اين دو نور مى بينم.
فرمود: اى ابراهيم: اين نور فاطمه است كه در كنار نور پدر و شوهرش قرار دارد، به
خاطر او محبان و دوستداران او را از اتش (دوزخ) دور نموده ام.
عرض كرد: پروردگارا در كنار آن سه نور دو نور ديگر مى بينم.
فرمود: اى ابراهيم! اين دو نور، نور حسن و حسن است كه در كنار نور پدر و مادر و
جدشان قرار گرفته اند.
عرض كرد: پروردگارا! نُه نور ديگر مى بينم كه اين پنج نور را احاطه كرده است.
فرمود: اى ابراهيم! آنان امامان از اولاد آنها هستند.
عرض كرد: پروردگارا! آنان چگونه شناخته مى شوند؟
فرمود: اى ابراهيم! اول آنان على بن الحسين است و (بعد از او) محمدبن على و
جعفربن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمدبن على و على بن محمد و حسن عسكرى
و مهدى محمدبن الحسن صاحب الزمان، است.
حديث بيست و يكم: قندورزى حنفى در ينابيع المودة از «جابرجعفى» روايت مى كند كه
گفت: به امام باقر(ع) عرض كردم اى فرزند رسول خدا(ص)، جماعتى مى گويند كه خداى
تعالى امامت را در نسل حسن (ع) قرار داده، حضرت فرمود:
پىنوشتها:
1 . ينابيع المودة، تأليف حافظ سليمان بن ابراهيم القندوزى كه حنفى مذهب، از
مذاهب چهارگانه اهل سنت، مى باشد.
2 . خوارزمى متوفاى سال 568 هـ ثبت شده و داراى مذهب حنفى از مذاهب اهل سنت است.