لايه هاى پست "سيئات " را
وانهاده لايه هاى برين "حسنات " را برخود بيارايند.
عـمـده غـفـلت را جـهـل نـسـبـت به تاريخ بشر و احوال گذشتگان در بهشت
و دوزخ برزخى دانـسـتـه مـى فرمايد وضعيت واقعى آدمى روى به گذشته و
پشت به آينده داشتن است نه روى به آينده و پشت به گذشته داشتن .
چه ، آنچه معلوم و در دسترس ادراك ماست رخدادهاى بيشمار گذشته است نه
رخدادهاى آينده ، هـر چـنـد ايـنـهـا بـراى انـسـانـى كـه از گـذشـتـه
و حال آگاهى ژرفى داشته باشد تا اندازه اى روشن به نظر خواهد رسيد.
انسان همواره مى تـوانـد از رخـدادهـاى گـذشته آگاه شده از آنها درس و
عبرت گرفته آنها را مايه ساختن آيـنـده نـيـامده و پنهان در پرده غيبش
گرداند و براى خودش آينده اى درخشان و مايه اميد و اطمينان فراهم آورد.
در اين صورت هم نسبت به تاريخ بصير خواهد بود و هم نسبت به آينده اش
بينا و دانا - بـعـكـس غـافـلان كـافـر و پـسـت بـى انـديـشـه و بـى
بـصـيرت ، همانان كه در برابر ديدگانشان نسبت به تاريخ سدى و حجابى هست
و نسبت به آينده هم سدى و حجابى .
فـرق اسـاسـى انـسـان مـسلمان واقعى با مستكبر، دنيادار، دامواره و شى
ءواره در بصيرت اولى نـسـبـت بـه تـاريـخ ، از جـمـله احـوالات انـواع
مـردمـان گـذشـتـه پـس از مـرگ و انـتـقـال بـه حيات برزخى ، و جهل و
غفلت دومى نسبت به آن است و در توانايى اولى بر پيش بينى رخدادها و
اوضاع محيطى آتى و ناتوانى دومى بر اين كار عظيم خردمندانه .
"به قرآن مستند به واقعيات هستى و حاوى حكمت سوگند كه تو البته از
فرستادگانى فـرسـتـاده به صراط مستقيم . به قرآنى كه فرو فرستاده آن
عزيز مهربان با مؤ منان اسـت تـا بـه قومى اعلام خطر كنى كه به نياكان
نزديكشان اعلام خطرى نشده است و بر اثرش آنان در غفلت بسر مى برند.
اينك سخن خدا درباره بيشترشان واقعيت پيدا كرد كه آنان (همان اكثريت )
ايمان نمى آورند.
بـيـگـمان ، ما بر گردنشان بندها نهاده ايم كه تا چانه شان آويخته باشد
تا اينك آنان چـشـم بـسـتـه سـر بـر كـشـيـده انـد. و سدى برابر نظرشان
به تاريخ نهاديم و سدى بـرابـر نظرشان به آينده تا پرده بر رويشان
كشيديم بطورى كه آنان نمى بينند. و براى آنان تفاوتى نمى كند كه اخطار
دهيشان يا اخطارشان ندهى ، ايمان نمى آورند. تو فـقط به كسى اعلام خطر
كنى كه از پى درس رود و از خداى رحمان در مورد زندگى پس از مرگ كه
واقعيتى پنهان است ترس نمايد و حساسيت داشته باشد.
بنابراين چنين كسى را مژده آمرزشى و مزدى بزرگوارانه ده .
بـيگمان ماييم كه مردگان را زنده (به زندگى برزخى و سپس به زندگى قيامت
) كنيم و آنچه از وظيفه گزارده اند و آثار مترتب بر كارشان را به ثبت
مى رسانيم و هر چيزى را در "امـامـى مـبـيـن " سـنـجـيـده ايـم . و
بـراى آنـان مـردم آن مـديـنـه را مثال آور كه پيامبرانى به آن
درآمدند، آن زمان كه دو تن را نزدشان فرستاديم و آن دو را دروغـگـو
شـمـردنـد تا با سومى تقويتشان كرديم تا گفتند: ما را خدا نزد شما
فرستاده است .
(مردم آن مدينه ) گفتند: شما انسانهايى همانند ما هستيد نه برتر، و
خداى رحمان چيزى (و درسـى ) فرو نفرستاد و شما چند دروغپرداز بيش
نيستيد...و از دورترين نقطه شهر مردى شـتـابـان آمـد كـه اى
هـمـوطـنـان ! از پيامبران پيروى كنيد، كسانى را كه مزد از شما نمى
خـواهـنـد و خود هدايت يافته از خدايند پيروى كنيد. و روانيست كه من آن
را كه مرا آفريده و بـسـرشـتـه و شـمـا (در لحظه مردن ) با او سروكار
داريد. بندگى و اطاعت نكنم . آيا مى گـوييد به جاى او معبودها و
فرمانروايانى كه پايين تر از او هستند بر گيرم كه اگر خداى رحمان برايم
گزندى و كيفرى اراده فرمايد وساطت و دخالت آنها مرا هيچ بكار نايد و نه
مرا از آن رهايى دهند. بنابراين در آن صورت من در گمراهى نمايانى خواهم
بود. در حقيقت من به پروردگارتان ايمان آوردم ، بنابراين از من بشنويد.
(پس از كشته شدن به او) گـفـتـه شـد بـه بـهـشت در آى ! گفتا: ايكاش
هموطنانم مى دانستند كه پروردگارم مرا بـيـامـرزيـد و مـرا بـه جـرگـه
نـواخـتـگـان آزاد و عـزيـز درآورد. و پـس از وى هـيـچ عـامـل قـهـرى
از آسـمـان بـر سـر هـمـوطـنـانـش فـرود نـيـاورديـم و هـيـچ عـذابـى
هـم نـازل نكرديم . آرى هيچ نبود جز يك بانگ كه بر اثرش ناگاه همه مرده
شدند. اى دريغا بـر بـنـدگان كه نشد برايشان پيامبرى بيايد و وى را به
مسخره نگيرند. مگر نديدند چه نسلها پيش از آنها نابود كرديم كه آوايى
از آنان برنمى آيد و همه شان بدون اسثنتا نـزد مـا حـاضـر آورده انـد
(و در چـنـگ نـظـام تـكـويـنى يا نظام هستى ، پيدايش و زندگى )؟"(98)
23. چهل و يكمين سوره مكى
، فرقان :
(بـركـت آفـريـن اسـت آن كـه مـعـارف مـتـمـايـز كـنـنـده حـق
از باطل را بر بنده اش (محمد) فرستاد تا براى عالمهاى آفريدگان بيم
دهنده باشد.
آن كـه فـرمـانـروايـى تـكـويـنـى بـر جـهـانهاى برين و جهان طبيعى به
او تعلق دارد و فرزندى نگرفت و در فرمانروايى تكوينى شريكى ندارد و هر
چيزى را آفريده و آن را اندازه و هنگام و ارزش نهاد (فقدره تقديرا).
و موجودهايى دون او را معبود گرفتند كه هيچ چيز نمى آفرينند و خود
آفريده اند و تسلط بـر هيچ سود و زيانى در حق خويش ندارند و نه مرگى يا
حياتى يا از گور برآوردنى را در اخـتـيـار دارنـد. و آنـان كـه كـافر
شدند گفتند: اين (درسهاى پروردگار به بشر) دروغـى اسـت كـه از پـيـش
خـود سـاخته و گروهى ديگر او را در آن كار يارى كرده اند. در حقيقت
ستمى روا داشتند و بهتانى ...بنگر كه چگونه پيشنهادها و فرضهايى برايت
طرح افـكـنـدند تا خود گمراه شدند بطورى كه نتوانستيد راه به جايى
ببرند. بركت آفرين اسـت آن كـه اگـر خـواهـد تو را بهتر از آن كه گفتند
دهد بهشتهايى دهد كه زير درختانش جـويـهـا روان اسـت و كاخها براى تو
بسازد. در واقع ايشان زندگى پس از مرگ را دروغ شـمـردنـد و مـا بـراى
كسى كه زندگى پس از مرگ را دروغ شمرد آتشى گدازان فراهم كرديم . چون آن
آتش آنها را از دور ببيند بانگ جوش و خروش خشمناكش را بشنوند و چون در
آن افـكـنـده شـونـد در آن جـاى تـنـگـش كـه هـر يـك بـا هـم گـردن
بـسـتـه شده اند بر حال خويش از آن جاى بزارند و نابودى همى آرزو
كنند...بگو: آيا آنجا بهتر است يا بهشت جـاودانـى كه به پرهيزگاران
وعده داده شد و براى آنان پاداش است و سرنوشت ؟ در آن هـر چـه
بـخـواهند(99)
محقق و برآورده مى شود. آن وعده اى است بر عهده پروردگارت كـه
پـرهـيـزگـاران در دعـاهـايـشـان و هـم بـا زبـان حال مساءلت دارند.
و روزى (روزمـردان ) كـه آنـان را با آنچه و آنكه به جاى خدا مى پرستند
گردآورد (به اربـابان سلطه گر) گويد: آيا شما اين بندگان مرا گمراه
ساختيد يا اين كه آنان خود راه رشـد را گـم كـردنـد؟ گـويند: پاكى تو
راست ، سزاوار نبود كه ما دوستدارانى به جـاى تـو برگيريم ، لكن تو
آنان را و پدرانشان را نعمتدار برخوردار كردى چندان كه درس تـو را از
يـاد بردند و قومى شدند بى خبر و بى ثمر فرمايد: پس در واقع آنها
(اربـابـانـى كـه شـمـا آنـهـا را بـنـدگـى مى كرديد) ادعاهاى شما را
رد و تكذيب كردند، بنابراين اينك نتوانيد عذاب را از خويشتن بگردانيد
يا كمك بگيريد. و هر كس از شما كه سـتـم كـنـد (بر خويشتن يا بر ديگرى
) به او عذابى بزرگ مى چشانيم ...و كسانى كه امـيـدى بـه ديـدار مـا
نـدارند (چون عمل صالح و ايمان و تقوايى نداشته اند تا در لحظه مـردن
امـيـدى بـه رحـمـت و پـاداش پروردگار داشته باشند) گفتند: چرا فرشتگان
بر ما فـرود نـيـامـدنـد (و فـقط بر محمد ص فرود آمدند) يا چرا
پروردگارمان را نمى بينيم ؟ بـراسـتـى درباره خودشان استكبار ورزيدند و
بيحد سرپيچيدند سرپيچيدنى هولناك . هـنـگـامى (در لحظه مردن ) كه
فرشتگان را ببينند هيچ مژده اى در آن زمان براى تبهكاران نيست و
(فرشتگان قبض روح ) گويند: بهشت به روى شما بسته و از شما بازداشته است
. و بـه سـر كـردارشـان از هـرگـونـه كـارى كـه كـردنـد آمـديـم و آن
را گـردى پاشيده گردانديم .
بـهـشـتـيـان آن دم (لحـظه مردن ) بهترين آرامگاه و نيكوترين جايگاه را
دارند. و زمانى كه ابـرهـاى آسـمـان بـارانـى مـرگـبار آرد و فرشتگان
(قبض روح ) فرودى سريع گيرند فـرمـانـروايـى تكوينى (و ختام زندگى
آگاهانه و ارادى ) در آن زمان براى خداى رحمان اسـت و زمـانـى اسـت
براى كافران بسى دشوار. و زمانى است كه ستمكار دو دستش را به دندان
گزيده گويد:
اى كـاشـكـى بـا پـيـامـبر همراه شدمى . نفرين بر من ! اى كاشك من
فلانكس را به دوستى نگرفته بودمى كه مرا پس از آن كه درس پروردگارم
به من رسيد از آن منصرف كرد و مـوجود بدانديش (شيطان ) انسان را از
موفقيت باز مى دارد...كسانى كه با چهره شان به دوزخ سـرازيـرنـد و
مـحشور مى شوند بدترين و آزارنده ترين جايگاه را دارند و گمراه ترين
افرادند...(100)"
24. چهل و دومين سوره مكى
، فاطر:
"و آنـچـه از آن كـتـاب (قـرآن ) از راه وحـى به تو رسانديم آن
حقيقت است و تصديق كننده آنـچـه پـيـش از آن وحـى شـده اسـت .
بـيـگـمـان خـدا از حـال بـنـدگـانـش البـتـه بـس خـبـردارى بـيـنـاسـت
. سـپـس آن كـتاب را (كه پيش از قرآن نـازل شـده بـود) بـه آن عـده از
بـنـدگـانـمـان كـه برگزيديم (جامعه ها و نسلهايى كه پيامبران در آن
مبعوث شدند) به ميراث نهاديم . در نتيجه ، يكى از ايشان ستمكار بر خود
بـود (بـه علت عدم يادگيرى يا عدم بكارگيرى آن در خودش و در محيط) و
يكى از ايشان مـيـانـه حـال بـود و يـكـى از ايـشـان بـه اجـازه
تـكـويـنـى خـدا سـرآمـد در نيل به خيرات و هستى هاى برين (يا قرب خدا)
و اين يك همان برترى يابى بزرگ است : بـهـشتهاى جاويدان كه به آن در مى
آيند در آن به زيور دستبندهاى زرين و به مرواريد آراسته اند و جامه شان
در آن ابريشمين است ، و گويند: ستايش از آن خدايى است كه اندوه از مـا
بـبـرد كـه پـروردگـار مـا بـيـشـك آمـرزنـده اى سـپاس پذير است . همان
كه ما را از فـضـل و كـرمـش بـه سـراى هـمـيشگى فرود آورد كه در آن نه
رنجى رسد و نه خستگى و درماندگى ...و كسانى كه كافر شدند آتش دوزخ را
دارند.
مرگ برايشان نرانند تا بميرند و از عذاب دوزخ براى آنان نكاهند.
هـر نـاگـرويـده نـاسپاسى را چنين كيفر مى دهيم . و آنها در آتش دوزخ
فرياد مى كشند كه پـروردگـار مـا مـا را از دوزخ (بـرزخـى ) بـدرآر (و
بـه زنـدگـى دنـيا بازگردان ) تا كـارهـاى شـايسته و جز آن كه مى كرديم
كنيم . مگر ما به شما عمرى دراز و چندان نداديم كـه در آن كـسى كه درس
مى خواست بگيرد درس مى توانست فراگيرد و بيم دهنده هم نزد شما آمد؟ پس
اينك بچشيد كه ستمكاران را هيچ يارى دهنده اى نيست .
بـيـگـمـان خـدا پنهانيهاى جهانهاى برين و جهان طبيعى را مى داند و او
از اندرون دلها بس آگاه است . هم اوست كه شما را از پس پيشينيان در
زمين جانشين كرد. از ينرو هر كس كافر شـد كـفـرش بـر عـهـده خـود اوسـت
و كـفر كافران هيچ نزد پروردگارشان نيافزايد مگر بـيـزارى ، و كـفـر
كافران هيچ بر آنها نيافزايد مگر دنيازدگى(101)...آيا
در زمين سـير و گردش نكردند تا ببينند سرانجام كسانى كه پيش از اينها
بودند و قدرتمندتر از ايـنها هم بودند چگونه بود و هيچ چيز در آسمانها
يا در زمين نيست كه خدا در برابرش نـاتوان آيد و از عهده اش برنيايد؟
زيرا كه او بس داناى تواناست . و اگر خدا آدميان را بـه كـيـفـر آنـچـه
كـردنـد مـى گـرفـت (و كـيـفـرشـان را در طـول عـمـرشـان مـى داد) هيچ
جنبنده اى بر روى زمين باقى نمى ماند. ولى آنان را تا زمان معين مقرر
(لحظه مردن ) وا مى گذارد تا وقتى اجلشان بسر رسيد آنگاه خدا به
بندگانش بصير (يا حسابرس ) است .(102)"
25. چهل و سومين سوره مكى
، مريم :
"آنـگـاه دسـتـه هـاى تـرسايان در ميان خويش اختلاف پيدا كردند.
پس واى بر كسانى كه كـافـر شـدنـد از صـحنه لحظه اى هولناك . لحظه اى
كه نزد ما آيند چه شنوا و چه بينا بـاشـنـد امـا آن سـتـمكاران امروز
در گمراهى آشكارى غوطه ورند. و آنها را از زمان حسرت خـوردن بترسان ،
از آن دمى كه آن رخداد (مردن ) انجام گيرد و آنها در غفلت باشند و آنها
ايـمـان نياورده باشند. بيگمان ، ما، آرى ما هستيم كه زمين را و هر چه
و هر كه را در آن است به ميراث مى بريم (جهان طبيعى براى ما باقى مى
ماند) و نزد ما بازگردانده مى شوند (مجددا و مانند طفوليت و پيش از آن
به نظام تكوين باز مى گردند)..."(103).
پس از شرح حال چند پيامبر و مردمى كه درس هاى پروردگار براى آنان
خوانده مى شود، مـى فـرمـايـد: "از پى ايشان نسلى پديد آمد كه نماز را
ضايع كردند(104)
و علائق پست را پيروى كردند، در نتيجه ، در آينده اى نزديك با عدم رشد
(يا بانحطاط و پستى ) روبـرو مـى شـونـد، مـگـر كـسـى كـه تـوبـه كـرد
و ايـمـان آورد و عـمـل صـالح انـجـام داد كه چنين اشخاصى (در لحظه
مردن ) به بهشت درآيند و ذره اى به آنان ستم نرود.
بـهـشـتـهـاى جـاويـدان كـه خـداى رحمان به بندگانش درآينده ناپيدايشان
(يعنى زندگى برزخى و قيامت ) وعده داده است . بيگمان وعده او آمدنى و
بنده به آن رسيدنى است . در آن بهشتها سخن بيهوده و جز درود و گفتار
سليم نشوند، و در آن بهشتها هر بامداد و هر شام روزى و بهره گيرى
دارند.(105)
آن همان بهشتى است كه به هر يك از بندگانمان كه خدا ترس باشد. به ميراث
مى دهيم ...و اين آدمى گويد: آيا وقتى كه مردم آيا من زنده بيرون آورده
خواهم شد؟! آيا اين آدم به يـاد نـمـى آورد كـه مـا او را قـبـلا و در
حالى كه چيزى نبود آفريديم ؟ به پروردگارت سـوگـند كه آنان و شيطانها
(يا تئوريسازان و سياست پردازان بدخواه ) را فراهم آريم وانگهى آنان را
گرداگرد دوزخ بزانو نشسته آريم .
سـپـس از هـر گـروه آن افـرادى را كـه در بـرابـر خـداى رحمان گستاختر
و سركش ترند بيرون كشيم ، آنوقت ما مى دانيم چه كسانى از آنها براى
سوختن در دوزخ سزاوارترند. و از شـمـا (مـنـكـران زنـدگـى پـس از مـرگ
) هـيـچكس نيست كه به آن درنيايد. اين امر براى پروردگارت حتمى و رقم
زده است . وانگهى كسانى را كه پرهيزگارى نمودند مى رهانيم و
سـتـمـكـاران را بزانو درافتاده در آن وامى گذاريم . و چون درسهاى ما
كه دلايلى روشن اسـت بـراى آنان خوانده شود كسانى كه كافر شدند به
كسانى كه ايمان آوردند گفتند: از مـا دو گـروه انـسانى كداميك مقام و
منزلتى نيكوتر و مجلس و همنشينى بهتر دارد؟ و چه نسلها پيش از اينها
نابود كرديم كه آنان با لوازم زندگى و با منظره و آرايشى بهتر از
ايـنـهـا بـودند..بگو: هر كس در گمراهى است بايد خداى رحمان او را دوام
دهد تا آنگاه كه آنـچـه را كـه بـه آنـان وعـده داده مـى شـود: عـذاب
دنـيـا يـا مـرگ و انـتـقـال بـه زنـدگـى برزخى را ببينند آنوقت خواهند
دانست چه كسى بد جايگاه تر و كم سـربـازتـر اسـت . و خـدا بـر هدايت
كسانى كه راه هدايت سپردند مى افزايد، و آن كارها، انـديـشـه هـا و
آثـار شايسته اى كه ماندگار نزد پروردگارت پاداشى بهتر و بازدهى بهترى
دارد.
بـاز آيـا آن كـس را ديـدى كـه به درسهاى ما كافر گشته و گفت : مرا (در
عين كافرى در همين زندگى ) مال و فرزندى دهند؟
مـگـر او از آيـنـده نـاپـيـدا (ى زنـدگـى پـس از مـرگ ) آگاه شد يا از
خداى رحمان تعهدى گـرفته است ؟! نه چنان است ، آنچه را مى گويد مى
نويسيم و عذابش را دوام مى دهيم ..و آنـچـه را مـى گويد (يعنى مال و
فرزندش را) به ميراث مى بريم تا تنها پيش ما آيد و پـايـيـن تـر از
خـدا را معبود گرفتند تا ايشان را يار و مايه قدرت باشند. چنان نسزد و
نـشـود، بـزودى (در دم مـردن ) آن مـعـبـودهـا پـرسـتـش ايشان را منكر
و ناسپاس شوند و در بـرابـر آنـان بـه ضـديـت ايـسـتـنـد. آيـا
نـنـگريستى كه ما شيطانها (نظريه پردازان و تـبـليـغاتچى هاى بدخواه و
وسوسه گر) را بر سر كافران فرستاديم تا آنها را به حـركـات زشـت
وادارنـد چـه واداشـتـنـى . بنابراين به اقدام عليه آنها شتاب مورز چون
ما براى آنها شماره مى كنيم و آماده مى سازيم .
زمـانـى كه در آن پرهيزگاران را در هياءتى محترم به آستان خداى رحمان
فراهم آوريم و تـبـهكاران را پياده و تشنه به سوى جهنم برانيم نمى
توانند شفيعى داشته باشند مگر كـسـى كـه از خـداى رحـمان مستندى از
آموزه وحيانى داشته باشد.و (مسيحيان ) گفتند: خداى رحمان فرزندى گرفته
است .
در واقـع چـيزى عجيب هولناك بافته ايد كه چيزى نمانده تا آسمانها از
اين گفته بدرد و زمـين بشكافد و كوهستان شكسته فرو پاشد از اين گفته كه
براى خداى رحمان فرزندى انـگـاشـتند. شايسته خداى رحمان نيست كه فرزندى
بگيرد. جز اين نتواند بود كه هر كه در جهانهاى برين و در جهان طبيعى
است بنده وار نزد خداى رحمان آيد.
در واقـع او آنـان را در حـسـاب گـرفـت و بـشـمـرد شـمـردنـى بكمال ، و
همه آنها هنگام قيامت تنها و يكايك (و گسسته از هر چيز و از هر كس ) به
آستانش آيند. بيگمان كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كردند
بزودى (در دم مردن و باز آمدن به زندگى برزخى ) خداى رحمان به آنان
مهرى بورزد.
ايـن كـه قـرآن را بـر زبـانـت روان گـردانـيـديـم جـز بـه ايـن
مـنـظـور نـيـسـت كـه با آن پـرهيزگاران را مژده بدهى و با آن گروهى
گردن كلفت اسلام ناپذير را تهديد كنى . و چـه بـسـا نسلها را كه پيش از
اينها نابود كرديم (و به دوزخ برزخى درافكنديم ) آيا يك تن از آنها را
مى يابى يا هيچ حركت و آوايى از آنها به گوشت مى رسد؟!"(106).
26. چهل و چهارمين سوره
مكى ، طه :
زنـدگـى بـرزخـى اوليـن آمـوزه وحـيـانـى و آمـوزه بـنـيـاديـنى
است كه در نخستين ديدار و گفتگوى موسى و هارون عليهما السلام با فرعون
مطرح مى شود.
"...تو و برادرت آيتهاى مرا ببريد و در حق درس من هيچ سستى مكنيد. پيش
فرعون برويد چـون او نـافـرمـانـى كـرد و بـه او سـخـنـى نـرم
بـگـويـيـد باشد كه او درس بگيرد يا بـتـرسـد...پـيش او برويد و بگوييد
كه ما دو فرستاده پروردگار تو هستيم . پس بنى اسرائيل را همراه ما
بفرست و آنان را عذاب و آزار مكن . اينك ما آيتى (معجزه اى و درسى ) از
جـانـب پـروردگـارت برايت آورده ايم و ايمنى كسى را باشد كه پيروى درس
مايه هدايت كـنـد. واقـعـيـت ايـن اسـت كه به ما وحى شده است كه عذاب
كسى (در لحظه مردن ) بيند كه درس پـروردگـار را دروغ شـمـارد و روى
بـرتـابـد. (فـرعـون ) گـفـت : اى مـوسـى ، پروردگار شما كيست ؟ گفت :
پروردگار ما آن است كه هر چيز را خلقت بخشيد آنگاه هدايت فـرمـود (و ره
نمودش ). (فرعون ) گفت : پس حال نسلهاى پيشين (مردگان ) چگونه است ؟
گـفت : دانش آن را پروردگار من دارد در ديوانى (و نظامى از هستى ،
پيدايش و زندگى ). پـروردگـار مـن نه گم كند و نه فراموش كند. آن كه
زمين را براى شما گاهواره ساخت و در آن بـراى شـمـا راهـهـا بـريـد و
آبى از آسمان فرو باريد تا بوسيله اش گياهان جفت گـوناگون از زمين
بيرون آورديم كه اينك بخوريد و ستورانتان را بچرانيد. بيگمان در آن
براى خردمندان آيتهاست . از زمين شما را آفريديم و به زمين برمى
گردانيم شما را و دوباره شما را از زمين بيرون مى آوريم .
و چـنـيـن اتـفـاق افـتـاد كه ما همه آيتها و درسهاى خويش را به فرعون
ارائه كرديم اما او دروغ شـمـرد و از پذيرش آن سر باز زده گفت : اى
موسى ، آمده اى تا با جاوديت ما را از سرزمينمان بيرون كنى ؟..."(107).
جـادوگـران دربـارى بـا مشاهده اژدها شدن عصاى موسى عليه السلام به
سجده درآمده مى گـويـند: "به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم ". و
چون از طرف فرعون تهديد بـه اعـدام مـى شـونـد ايـمـان خود را به زندگى
برزخى اعلام داشته با نهايت دليرى و خـرسـنـدى از اعـدام شـدن
اسـتـقـبـال مـى نـمـايـنـد. "گـفـتـنـد: تـرا بـر آنـچـه از دلائل
روشـن كـه بـه مـا رسـيـد و بـر آن كـه مـا را آفـريـده بـسرشت ترجيح
نخواهيم داد. بنابراين هر حكمى مى خواهى صادركنى صادر كن . چه در واقع
همين زندگى دنيايى ما را از بـين مى برى كه نه بيش . ما به پروردگارمان
ايمان آورديم تا گناهان ما را و آنچه از جـادوگـرى بـا اجـبـارى كـه تو
اعمال مى كردى مرتكب شده ايم بيامرز، و خداى يگانه بـهـتـر و پـايـنده
تر است . بيگمان هر كه مؤ من و در حالى كه كارهاى شايسته كرده است بـه
آسـتـان وى بـرود (يـا بـمـيـرد) چنين كسانى مرتبه هاى برين نظام هستى
، پيدايش و زنـدگـى را دارنـد. بـهـشـتـهـاى جـاودان را كه جويباران از
زير درختانش روان است . در آن بهشتها جاويدانند و آن پاداش كسى است كه
رشد معنوى به خود داده باشد"(108).
سـپـس از آغاز جهان انسانى گشوده خود مختار ياد كرده هبوط آدم و حوا و
زندگى بشرى را گـوشـزد مـى فـرمـايـد و ايـن كـه چـگـونه مى شود بشر به
دو گروه بزرگ تقسيم مى گـردد. يـكـى پـيـرو سـنـت فـرهـنـگى - سياسى
وحيانى و توحيدى ، و ديگرى پيرو سنت فـرهـنـگـى - سـيـاسـى الحـادى و
طـاغـوتـى . گـروه بـزرگ اول در زنـدگـى كـوتـاه دنيا گمراه نشده در
صراط مستقيم حيات طيبه و تقرب به خدا يا رشد معنوى بسر برده نه در دنيا
عذاب و بدبختى مى كشد و نه پس از ترك زيستن و در زنـدگـى بـرزخـى و
قيامت . اما گروه پرشمار دوم ، هم در دنيا زندگى سخت و معذبى را مى
گذراند(109)
و هم پس از مردن به دركات دوزخ برزخى درمى آيد. "فرمود: شما دو نـفـر
از بـهـشـت هـمگى (با نسلهايى كه بالقوه در شما هست ) فرود آييد و با
يكديگر (بـر سـر خـوراك و پـوشاك و سوخت يا به علت علائق پست استكبارى
و دنيادارى ) دشمن خواهيد بود.
چـون از جـانـب مـن درس مـايـه هـدايـت و مـعرفتى به شما رسد هر كه از
درس مايه هدايت من پـيـروى كـرد نـه گمراه شود و نه به سختى و بدبختى
افتد. و هر كه روى از درس من برتابد معيشت سختى خواهد داشت .
و در دوران قـيـامـت او را نـابـينا محشور مى كنم . پرسد: پروردگار من
، چرا مرا نابينا از گور (يا زندگى برزخى ) برخيزاندى حال آن كه پيشتر
(در زندگى دنيا) بينا بودم ؟ فرمايد: بدينسان است .
درسـهـايـم بـه تـو رسـيـد امـا تـو آنـهـا را فـرامـوش نمودى .
همانسان متقابلا امروز به فراموشى سپرده مى شوى (به حال فراموشى ،
نادانى و نابينايى عقلى در مى آيى ). و بـديـنگونه كيفر مى دهيم هر كس
را كه زياده روى كند و به درسهاى پروردگارت ايمان نـيـاورد. و البته
عذاب آخرت (دو زندگى برزخى و قيامت ) شديدتر (از عذابهاى كيفرى دنيايى
) است و پايدارتر از آن . مگر براى اينها (اشاره به كفار عصر پيامبر
اكرم ص ) نـمـايـان و روشـن نـگـشـت كـه چـه نـسـلهـا پيش از اينها از
ميان برديم كه اينها در خانه و ديـارشـان راه مى روند؟ بيشك در آن براى
خردمندان درسها باشد. و اگر نه اين بود كه فـرمانى از پروردگارت به
اجرا درآمده است و مهلتى معين شده است بى ترديد آن عذاب درمى گرفت .
بـه همين سبب در برابر آنچه اينها مى گويند شكيبايى ورز و پيش از
برآمدن خورشيد و پـيـش از فروشدنش به ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از
ساعتهاى شب نيز ستايش بر و در دو سوى روز تا مگر تو خشنود شوى .
و بـه آنـچه گروههايى از اينها را از آن برخوردار ساختيم و شكوفه
ناپايدار زندگى دنـيـاسـت و بـرخـورداريـى اسـت بـراى آزمـايـش آنـان
در مـوردش چـشـم مـدوز، چـون روزى پـروردگـارت (رشد معنوى و قربى كه در
همين دنيا پيدا مى كنى و آنچه در حيات پس از عمرت نصيب مى برى ) بهتر
است و پاينده تر. و خاندانت را به نماز دستور ده و بر سر نماز مداومت و
مقاومت نشان بده . ما مزدى از تو نمى خواهيم . ماييم كه به تو روزى مى
دهيم و فـرجـام نـيـك بـه تـقوى تعلق دارد. و (كافران ) گفتند: چرا او
براى ما درسى از جانب پـروردگارش نمى آورد؟! مگر درسهاى مستدل و
روشنگرى كه در كتابهاى وحيانى پيشين هـسـت بـه آنـان نـرسـيده است ؟ و
اگر ما آنها را پيش از فروفرستادن آن درسها با عذاب كيفرى كشته بوديم
البته مى گفتند: پروردگار ما، چرا پيش از مردن ما و گرفتاريمان به ذلت
و رسوايى زندگى برزخى پيامبرى نزد ما نفرستادى تا درسهاى ترا پيروى
كرده بكار بنديم ؟
(بـه آنـهـا) بـگـو: هـمه ما و شما چشم انتظار فرجام پس از مردن هستيم
. بنابراين انتظار بكشيد كه بزودى خواهيد دانست روندگان راه راست هموار
چه كسانى هستند و چه كسانى راه يافته اند"(110).
27. چهل و پنجمين سوره
مكى ، واقعه :
در سـوره مـبـاركـه اعـراف ، از سـه گـروه بشرى بهشتيان - اصحاب
الجنه - و دوزخيان - اصحاب النار - و اعراف يا مردان و زنان با شخصيتى
كه بر آن دو گروه و جهان هاى آن دو احـاطـه وجـودى و عـلمـى دارند ياد
فرمود: در صدر سوره واقعه - كه به فاصله شش سوره از آن نازل مى شود -
زندگى قيامتى بشر را در سه گروه يا جهان ياد مى فرمايد تـا امـتـداد
وجـودى سـه گـروه بـشـرى را در زندگى برزخى و در زندگى دنيا به مردم
بشناساند.
"آنگاه كه آن حادثه رخ دهد كه براى رخ دادنش هيچ بازدارنده اى نيست به
پستى كشاننده بـاشـد (مـر كافران را) به بالا برنده باشد (مر مؤ منان
را)...و شما سه گروه باشيد. گروه نيك فرجام ، چه گروه نيك فرجامى ! و
گروه بدفرجام ، و چه گروه بدفرجامى !
و
السـابـقـون السـابـقـون . اولئك المـقـربون ... و گروه
پيشاهنگان پيشرو. اين گروه همان مقربان اند در بهشتهاى نعمت ..."
در آخـر سـوره بـه وصف زندگى برزخى آنان از لحظه مردن تا قيامت مى
پردازند. "آيا بـا ايـنـهـمه ، چنين گفتارى را شما دست كم مى گيريد؟ و
سپاس روزيتان (روزى معنويتان يـعـنـى درسـهاى پروردگارتان ) را اين مى
گردانيد كه مرا تكذيب كنيد؟! پس چرا آنگاه كه جان به لب برسد و شما
آنگاه با چشم خود (آن جان به لب رسيده را) نگاه مى كنيد - و در هـمـان
حـال ما از شما به او نزديكتريم ولى شما به ديده بصيرت نمى بينيد - آرى
اگر شما محكوم نظام هستى ، پيدايش و زندگى (دين ) نيستيد و اگر راست مى
گوييد چرا آن جـان (به لب رسيده ) را باز پس نمى گردانيد (و دفع واقعه
مرگ از او نمى كنيد)؟! آن شـخـص (جـان بـه لب رسـيـده ) اگـر از
مـقـربـان بـاشـد، كـه آسـايـشـى و عـطـرى دل انگيز و بهشتهاى نعمت
(برزخى ) را خواهد داشت .
امـا اگـر از مـردم خـوش فـرجـام بـاشـد كـه بـا سـلام و درود
بـهـشـتـيـان بـرزخـى استقبال خواهد شد. در صورتى كه از تكذيبگران
گمراه باشد اقامتگاهى از گدازه آتشين دارد و افـتـادن بـه مغاك دوزخ .
اين بيگمان همان يقين محقق است . پس بايد نام پروردگار بزرگت را به
پاكى بستايى "
28. چهل و ششمين سوره مكى
، شعراء:
جـادوگـران دربـار فـرعـون پـس از ايمان آوردن به پروردگار
عالمهاى آفريدگان با تهديد به اعلام از طرف فرعون روبرو شده مى گويند:
"گزندى به ما نمى رسد چون (در صورت اعلام شدن ) به پروردگارمان باز
خواهيم گشت .
ما كه پيش از ديگران ايمان آورديم بدين كار اميد مى بريم كه
پروردگارمان گناهانمان را بيامرزد".
ابـراهـيـم پـيـامـبـر، مى گويد: "آيا مى دانيد آنچه و آنكه تاكنون شما
و نياكانتان كه در قديم بودند پرستيده و اطاعت كرده ايد همه دشمن
بدخواه من هستند جز پروردگار عالمهاى آفـريـدگـان ، هـمـان كـه مـرا
آفـريـد آنـگاه هم او مرا ره نمود، و همان كه مرا خوراك دهد و
آشـامـيـدنى مى دهد و چون بيمار شوم هم او مرا شفا مى بخشد و همان كه
مرا مى ميراند بعد مـرا زنـده (به حيات برزخى و سپس حيات قيامت ) مى
فرمايد، و همان كه اميدوارم در واقعه حسابرسى و كيفر و پاداش
(111) گناهانم را بيامرزد و بر من ببخشايد. پروردگار
مـن ، عـمـل و زندگى طبق آموزه هاى وحيانى به من مرحمت فرما و مرا به
صالحان ملحق فرما (در لحظه مردن و آغاز زندگى برزخى )؛ و بگذار تا
نسلهاى آينده زبان گوياى راستين هـسـتـى مـن بـاشـنـد؛ و چنان كن كه از
ميراث بران بهشت پرناز و نعمت باشم ؛ و از پدرم درگـذر كـه او از راه
نـابـردگـان اسـت ؛ و مـرا آن دم كه آدميان از گور برخيزانده شوند
(آغـاز زنـدگـى بـرزخـى ، و آغـاز زنـدگـى قـيـامـت ) شـرمـسـار
مـخـواه آن زمـان كـه نـه مـال بكار آيد و نه فرزندان مگر كسى را كه با
دلى برى از بيمارى به آستان خدا آيد (يـا رحـلت كـند) و بهشت فراروى
متقيان آيد و دوزخ به بيراهه رفتگان خود نمايد و آنان را بـانـگ زنـنـد
كه كجاست آنچه و آنكه بجاى خدا مى پرستيديد و اطاعت مى كرديد و همه دون
خدا بود؟ آيا امروز شما را يارى دهند يا خود يارى بينند؟! آنگاه آن
معبودها با بيراهه رفتگان و سربازان ابليس همگى با هم در آن دوزخ
برزخى نگونسار شدند. و همانجا در حـالى كـه بـا هـم مـشاجره و عليه هم
اقامه دعوى مى كردند گفتند: بخدا سوگند كه ما در گـمـراهـى نـمـايـانـى
بـوديـم آن زمـانـى كه شما را با پروردگار عالمهاى آفريدگان بـرابـر و
همتا مى انگاشتيم و عامل گمراهى ما جز تبهكاران نبودند. به همين سبب
اينك هيچ شـفـاعـت كـنـنـده اى نـداريـم و نـه دوسـتى مشفق و دلسوز.
بنابراين اگر براى ما دوباره فرصتى پيش آيد مؤ من خواهيم شد! بيگمان در
آن (واقعيت زندگى برزخى كه شرح داديم ) درسى هست ولى بيشترشان مؤ من
نباشند و بيگمان ، پروردگار تو است كه عزيز رحيم است .(112)".
"قـوم عـاد پـيـامبران را دروغگو خواندند آن زمان كه هموطنشان هود به
آنان گفت : آيا نمى پرهيزيد؟ من براستى براى شما پيام آورى امينم .
از خدا پروا گيريد و مرا فرمان بريد، و من براى اين كار هيچ مزدى از
شما نمى خواهم ، مـزدم فـقـط بر عهده پروردگار عالمهاى آفريدگان است
...من بر شما از عذاب واقعه اى هـولنـاك (ورود به دوزخ برزخى در لحظه
مردن ) بيمناكم . گفتند: براى ما فرقى نمى كـنـد كه اندرز دهى يا اندرز
نداده باشى ، اين جز رفتار و سيره نسلهاى پيشين نيست و ما را كس نتواند
عذاب كند. بدينسان او را تكذيب نمودند تا آنان را هلاك گردانيديم .
بيگمان در آن (سرنوشت و فرجام ) درس عبرتى بود اما بيشترشان مؤ من
نشدند. و بيشك پـروردگـار تو است كه عزيز رحيم است
(113)...و براستى آن (درسهاى وحى شده ، سـوره هـاى
قـرآن ) فـروفـرسـتـاده پروردگار عالمهاى آفريدگان است ، آن را روح
امين فرود آورد بر قلب تو تا از پيامبران بيم دهنده باشى به زبان عربى
پيدا و روشن .
و ايـن (درسـهـا و آمـوزه هـا) البـتـه در كـتـابـهـاى پـيـامبران
پيشين بوده است . آيا اين كه دانـشـمـنـدان بـنـى اسـرائيـل آن را مـى
دانـنـد بـراى آنـان (يـعـنـى كـفـار حـجـاز) دليـل روشـنـى(114)
نـيـسـت ؟ و اگر اين (قرآن ، درسها) را به يك غيرعربى زبان
فـروفـرسـتـاده بـوديـم و او آنـان را بـراى ايـشـان مـى خواند به آن
ايمان نمى آوردند. بـدينگونه آن را در دل تبهكاران تكوينا گذر داديم
بطورى كه به آن ايمان نمى آورند تـا عـذاب دردنـاك (لحـظـه مـردن و
زنـده شـدن بـه حـيات برزخى ، يا در مواردى بلاهاى نـاگـهـانـى مـخـتلف
و نابود كننده دنيا) را ببينند، و ناگهان و در حالى كه خبردار نيستند
گـريـبـانـگيرشان گردد و بگويند آيا ممكن است به ما مهلتى داده شود؟
آيا با وجود اين بـاز هـم عجله داشته خواهان اين هستند كه عذاب ما هر
چه زودتر روى دهد؟! آيا مى دانى كه اگـر مـا آنـان را سالها برخوردارى
دهيم آنگاه آنچه به آنان وعده داده و به آن تهديد مى شـونـد فـرا رسـد
هـيچيك از آن برخورداريها و داشتنها به كارشان نيايد؟...(115)
و كـسانى كه ستم كردند بزودى (در لحظه مردن ) خواهند دانست كه به چه
جايى (به كدام درك از دركات جهنم برزخى ) درافتند"(116).
29. چهل و هفتمين سوره
مكى ، نمل :
"...آن درسـهاى قرآن و كتابى نمايان است ، هدايت و مژده اى براى
ايمان آورندگان است ، آن كـسـانـى كـه نـمـاز را بـپـا مـى دارنـد و
زكات مى پردازند و به زندگانى بازپسين (برزخى و قيامت ) يقين دارند.
بيگمان كسانى كه به زندگانى بازپسين ايمان نمى آورند ما كارهايشان را
براى آنان بياراستيم (و زيبا جلوه داديم تكوينا) تا بر اثرش در
سرگردانى مى زيند. اينها هستند كه عذاب بدى دارند و اينها در زندگانى
بازپسين زيان برده ترين آدمهايند. و بيگمان ، تو قرآن را از سوى حكيمى
بسيار دانا دريافت مى كنى ".(117)
30. چهل و نهمين سوره مكى
، اسراء:
"به نام خداوند بخشنده مهربان
مـنـزه اسـت آن كه بنده اش را شبانگاهى از مسجدالحرام به مسجد اقصى -
كه گرداگردش را بركت داديم - ببرد تا از آيتهايمان به او بنماييم ،
بيگمان اوست كه شنواى بيناست . و بـه مـوسـى آن كـتـاب را داديـم و آن
را بـراى بـنـى اسـرائيـل مـايـه هـدايـت سـاخـتـيـم ، ايـن هـدايـت
كـه بـه جـاى مـن (و مـوجـودى دون مـرا) وكيل مگيريد. بنى اسرائيل كه
از دودمان كسانى هستند كه همراه نوح سوار كشتى كرديم و او بنده اى
سپاسگزار بود.
و بـه بـنـى اسـرائيـل در آن كـتـاب (يـا درسـهـاى وحيانى ) خاطر نشان
كرديم كه در زمين دوبـار فـسـاد خـواهـيـم كرد و قطعا زبردستى خواهيد
جست زبردستى سهمگينى . پس چون نخستين افساد روى داد بندگانى از خودمان
را كه سخت جنگجو بودند عليه شما به اقدام واداشتيم تا سرزمين شما را
درنورديدند، و آن وعده تهديدآميز انجام شد.
آنـگـاه جـنـگ و درگـيـرى نظامى را به نفع شما و به زيان آنان
گردانيديم و شما را با دارايـى و فرزند مدد كرديم و شما را به لحاظ
سپاهى پرشمارتر ساختيم . اگر احسان كنيد به صلاح خويش احسان كرده ايد و
اگر كار بد كرديد زيانش به خودتان مى رسد، بنابراين هرگاه دومين وعده
تهديدآميز تحقق يافت اوضاع غم انگيزى برايتان پيش آرند و بـه مـسـجد
(بيت المقدس ) درآيند همانگونه كه نخستين بار درآمدند و آنچه را كه به
ظفر يـابند ويران كننده چه ويرانه اى . (با اين همه ) شود كه
پروردگارتان بر شما رحمت آرد، و اگـر هـم (بـه كـفـر و نـافـرمـانى )
بازگرديد بازنخواهيم گشت (به سلب رحمت رحيمى از شما) و دوزخ (برزخى )
را زندان كافران ساختيم .
بيگمان اين قرآن به ارزشمندترين و ارزش آفرين ترين زندگى(118)
مى رساند و مـؤ مـنـان را كـه اعـمـال صـالحـه انجام مى دهند مژده اى
مى دهد كه پاداشى بزرگ دارند بـراى كـسانى كه به زندگانى بازپسين
(برزخى و قيامت ) ايمان نمى آورند و عذابى دردناك آماده كرده ايم (يعنى
دوزخ برزخى را). و اين آدم درست همانگونه كه خواستار چيز و پـيـشـامـد
خوب است خواستار پيشامد زيانبار (آتش و عذاب دوزخ برزخى ) هم مى شود و
اين آدم شتابكار است ..."(119)
هـر كـس زنـدگـى گـذرا را بـخـواهـد در آن زنـدگـى بـه امـثـال او
آنـچـه مـى خـواهـد البـتـه بـه عـده اى كه اراده كنيم بسرعت مى دهيم
بعلاوه دوزخ (بـرزخـى و سـپـس قـيـامـت ) را بـرايـش مقرر و محقق كرديم
كه به آن در حالى درافتد كه نـكـوهـيـده رانده (و بعد از خدا يافته )
باشد. و هر كس زندگانى بازپسين را اراده كند و سـعـى خـود را بـراى آن
در حـالى بـكـار بـرد كـه مـؤ مـن بـاشـد چـنـيـن كـسـانـى سعيشان
سـپـاسـگـزارده (و پاداش يافته ) باشد. هر دو گروه بشرى - اينان و آنان
- را از عطاى پـروردگـارت مـدد رسانيم و از عطاى پروردگار تو كس محروم
نماند. بنگر كه چگونه بـرخـى از ايـشـان را بـر بـعـضى ديگر افزونى و
برترى داديم ، و البته زندگانى بـازپـسين بزرگترين درجه و بزرگترين
برترى (يا فضيلت ) است . با خداى يگانه مـعـبـود ديـگـرى قـرار مـده
كـه نـكـوهـيـده بـى يار و ياور مانده بنشينى (در لحظه مردن و انتقال
به زندگى برزخى ).
و پـروردگـارت مقرر كرد كه جز او كسى را نپرستيده اطاعت نكنيد و با پدر
و مادر احسان كنيد..."(120).
"و هنگامى كه قرآن را خواندى (و تدريس كردى ) ميان تو و آن كسانى كه به
زندگانى بـازپـسـيـن ايـمـان نمى آورند پرده اى پوشيده برقرار ساختيم و
بر دلهاى آنان ديواره هـايـى قرار داديم تا آن را نفهمند و در
گوشهايشان سنگينى يى قرار داديم بطورى كه اگر در قرائت و تدريس قرآن
پروردگارت را يگانه ياد كنى گريزان پشت بگردانند.
ما بهتر از تو مى دانيم كه كافران وقتى به تو گوش فرا مى دهند.
بـه چـه چيزى گوش مى سپارند، و نيز آن وقتى كه زير گوش حرف مى زنند، آن
دم كه ستمكاران مى گويند: يك مرد افسون شده را پيروى مى كنيد و بس .
بـنـگـر كـه چـه سـان بـراى تـو نـمـونـه و مـانند مى تراشند. بنابراين
به خطا رفتند بطورى كه ره به جايى و به حقيقتى نتوانند برد.
و گـفـتـنـد: مـگـر مـى شـود زمـانى كه استخوانهاو خرده ريزه هايى
بوديم ما به صورت آفريده اى جديد زنده شويم ؟
بگو: سنگى باشيد يا آهنى يا آفريده اى از آنچه به ذهنتان خيلى بزرگ مى
آيد (باز هم و حـتـى در آن صـورت هـم مـجـددا بـه زنـدگى برزخى در مى
آييد.) بعد خواهند گفت : چه كـسـى مـا را بـه زنـدگـى بـاز مـى
گـردانـد؟ بـگـو: آنـكـس كـه اول بـار شـمـا را آفـريـد. سـپـس در
حـالى كـه در حـضـورت كـله شـان را خم كرده اند مى پرسند: اين چه وقت
روى مى دهد؟ بگو: شايد نزديك باشد. آن لحظه كه شما را بخواند و در حالى
كه ستايش كنيد به لقايش آييد و گمان بريد كه جز دمى درنگ نكرده باشيد
(در زندگى دنيا، يا در زندگى برزخى بهنگام قيامت )(121)...و
هيچ مدينه اى نيست كه ما اهالى آن را پـيش از رخداد قيامت نميرانيم يا
آنان را عذاب شديدى (در زندگى برزخى ) نكنيم ، آن در كتاب تكوين (يا
نظام هستى ، پيدايش و زندگى ) نوشته و مقرر است "(122).