زندگی شناسی

استاد جلال الدين فارسی

- ۴ -


آيه كريمه ظهور در اين معنى دارد كه حشر و رستاخيز نسلهاى بشر عبارتست از اولا يافتن حيات ويژه و بى سابقه اى كه فقط توليد آگاهانه و ارادى خودشان است و زمان تولد، پدر و مادر، نژاد، اقليم ، شهر و روستا، جامعه و دولت و عصرشان و هر چه ديگر كه از اراده و انتخابشان خارج بوده است در آن بى اثر است . خودشان اند در هستى اعمالشان از انديشه ، استدلال ، داورى ، عاطفه ، علاقه ، از، شغل ، سياست ، موضعگيرى ، ذلت پذيرى ، عزت آفرينى ، خرد ورزى ، بصيرت ، عدم بصيرت يا كورى ... كارنامه - كتاب - اند. و هر يك در مرتبه و درجه هستى خويش كه تابع سنگينى و وزن معارف حقه و اعمال صالحه است قرار مى گيرند: و الوزن يومئذ الحق فمن ثقلت موازينه فاولئك هم المفلحون و من خفت موازينه فاولئك الذين خسروا انفسهم بما كانوا باياتنا يظلمون . و اقد مكنا كم فى الارض (216) و جعلنا لكم فيها معايش قليلا ما تشكرون (217) آنچه وزن يا ارزش ‍ دارد حق است : معارف حقه يا جهان - انسان شناسى وحيانى و شريعت ، كه محتواى قرآن باشد، و بالضروره هر هستى ارادى آگاهانه اى كه از روى آن معارف - كه طرح حيات طيبه است - در خود ايجاد مى كنيم و تجسم و تبلور همان معرفت و طرح و برنامه است . همان طرح و برنامه اى كه پيامبر چون آن را با زندگانى و چگونه رحلتش ‍ تبلور و تعيين مى بخشد و به ظهور مى آورد براى ما، ميزان مى گردد. البته طرح و برنامه سنگينى هم هست . به هر دو اعتبار، سنگين و وزين و گرانقدر است . اشاره به هر دو اعتبار، و شايد بيش از آن - و خدا داناتر است - به پيامبرش ‍ در همان اوايل وحى مى فرمايد: انا سنلقى عليك قولا ثقيلا. (218) فاما من ثقلت موازينه فهو فى عيشه راضيه . و اما من خفت موازينه فامه هاويه (219)
پيامبران و ساير معصومان عليهم السلام از مرد و زن ، ميزان اند، و در حين حال امام اند. اما هر امامى ميزان نيست . چون امام ممكن است كافر و زشتكار و گمراهگر هم باشد. پس بايد بدانيم امام در فرهنگ قرآنى و وحيانى به چه معنى است ؟ راغب اصفهانى - متوفاى 502 - مى نويسد: امام ، آن است كه كسى آن را رو به روى خود قرار دهد و از آن پيروى كند. ممكن است انسانى باشد كه در گفتار و كردار خويش مقتدايش كرده باشد، يا مى تواند كتابى باشد يا غير از اين دو باشد. خواه حق را بنماياند و بگزارد و خواه نمايشگر باطل و باطلساز باشد. و جمع آن ، ائمه است . و فرموده الهى كه يوم ندعو كل اناس بامامهم ، يعنى بوسيله كسى كه به آن اقتدا مى كنند. و نيز گفته اند: بوسيله كتابشان (220) از آنچه اين قرآن شناس ‍ بزرگ و متحجر احتمال داده كه مى تواند مصداق امام باشد دو سنت فرهنگى - سياسى توحيدى و الحادى اند كه از بدو تاريخ در كنار هم بسر برده اند و رو در روى هم قرار داشته اند و يكى حق نام دارد و ديگرى باطل : حق و باطل و لكل اهل . (221) انسان امام حق مانند: انى جاعلك للناس اماما (222) و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا. (223) انسان امام باطل و كفر مانند: فقاتلوا ائمه الكفر. (224) كتابى كه امام حق و معارف حقه باشد همه كتابهاى وحيانى اند: و من قبله كتاب موسى امام و رحمه . (225) خواه زمانى كه در قلب پيامبر است و خواه زمانى كه بر زبانش جارى ميشود و آوايى است كه به گوش ‍ حافظان قرآن مى رسد و خواه آن هستى مكتوب بر كاغذ و با محتوا و معانى و رسايى اش . و اين ، معارف حقه و شريعتى را كه به آدم وحى شده است و به پيامبران پس از او تا نوح و تا پيامبر خاتم را در بر مى گيرد. (226)
بنابراين ، راغب اصفهانى ، مفسر بزرگ نيمه دوم قرن پنجم با نظرى صائب ، پيامبران عليهم السلام ، و ائمه كفر يا باطلساز را كه شامل فلسفه الحادى و كاهنان قديم و مدرنيته مى شوند، و كتابهاى آسمانى و نيز كتابهاى آن فلاسفه و كاهنان را از مصاديق امام هايى شمرده است كه خداوند متعال به آنان اشاره مى فرمايد. ضمنا احتمال مى دهد نظائرى داشته باشند كه به نظر وى نرسيده باشد. و من دو سنت توحيدى و الحادى را بر آن افزودم كه از جمله احتمالات همان مفسر بزرگ است .
تتبع در تاريخ تفسير به همين نظر مى انجامد. شيخ طبرسى - مفسر بزرگ شيعى قرن ششم - تاريخ تفسير اين آيه را چنين مى فرمايد: به نظر مجاهد و قتاده ، مراد از امام در اين آيه ، پيامبر آن مردم است مانند ابراهيم ، موسى ، و محمد؛ و نيز سران فرهنگى گمراهگر، و پيروان شيطان ، و اين نظر مستند به روايت سعيد بن جبير از عبدالله بن عباس (صحابى پيامبر اكرم ، و شاگرد امير المومنين على ) است و مستند به روايتى از على عليه السلام كه مى فرمايد: ائمه ، دو دسته اند: امام هدايتگر، و امام گمراهگر والبى از على عليه السلام روايت كرده است كه بوسيله امامان خير و امام شرشان فراخوانده ميشوند. نظر ابن زيد، و ضحاك اين است كه به وسيله كتاب آسمانيشان كه اوامر و نواهى الهى را در بر دارد فراخوانده مى شوند. نظر جبائى و ابوعبيده اين است كه بوسيله امامان و دانشمندانشان فراخوانده مى شوند. روايات صحيحه اى كه عامه و خاصه از امام على بن موسى الرضا عليه السلام آورده اند همه نظرهايى را كه نقل كرديم در بر مى گيرد. آن حضرت از پدرانش عليهم السلام از پيامبر - صلى الله عليه و آله - درباره اين آيه نقل مى فرمايد كه هر مجموعه بشرى بوسيله امام زمانشان و كتاب پروردگارشان و سنت پيامبران فراخوانده و حشر مى شوند. همچنين از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه مى فرمايد: آيا خدا را سپاس ‍ نمى بريد كه چون دوران قيامت برسد و هر قومى را به سوى كسى كه او را دوست داشته ولى و سرپرست خويش گرفته اند بخوانند و چون به رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فراخوانند و شما شتابان به سوى ما بياييد مى دانيد شما را به كجا مى برند؟ به پروردگار كعبه سوگند كه شما را به بهشت مى برند (و اين را سه بار تكرار مى فرمايد) (227) اين احاديث شريفه كه سند شان صحيح است (228) نه فقط با قرآن مطابقت تام دارد بلكه چند آيه اى
را كه مورد اختلاف نظر بعضى از علماى عامه با علماى شيعه بوده است تفسير مى فرمايد آنهم تفسيرى كه با ظهور آيات ديگر قرآن مطابقت تام دارد.
اولا، در حديث اول ، امام زمان مسلمانان در كنار قرآن و سنت پيامبرشان - كه جز سنت توحيدى طول تاريخ از آدم تا خاتم و از او تا به قيامت نيست - آمده است و اين آمدن عترت در كنار قرآن و ثقلين بودن است و اعتقاد به قائم آل محمد - صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين - است كه خود با آيه اراده الهى در تاريخ و ساير آيات كريمه مطابقت دارد و تفصيل آن اجمال بشمار مى آيد. ثانيا، اين - هر قومى را به سوى كسى كه او را دوست داشته ولى و زمامدار خويش گرفته اند فرا مى خوانند نه تنها با ظهور همين آيه مطابقت دارد بلكه ما آيه مورد فى القربى و آيه تطهير اهل البيت تشكيل مى دهند و با كل منسجم و بنيان مرصوصى را آيات : انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقييمون الصلوه و يوتون الزكات و هم راكعون .و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون . يا ايها الذى آمنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا ولعبا من الذين اوتو الكتاب من قبلكم و الكفار اولياء و اتقوا الله ان كنتم مومنين . و اذا ناديتم الى الصلوه اتخذوها هزوا و لعبا ذلك بانهم قوم لا يعقلون ... يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بكغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لا يهدى القوم الكافرين (229) ثالثا، اينها - احاديث شريفه و آيات كريمه اوج لايتناهى فلسفه سياست و فلسفه حقوق ، و فلسفه تربيت است ، و اين معنا را كسى درمى يابد كه سه فلسفه بشرى متناظر با آنها را زير نظر خويش ‍ گرفته و به تاريخ مبارزات ، جنگها، و انقلابها احاطه يافته باشد...
رابعا، متضمن اين حقايق اساسى و ابدى جريان بشرى است كه انسان اگر در زندگى محتواى قرآن ، و زندگانى پيامبر را - كه تبلور قرآن يا معارف حقه و شريعت باشد - ميزان رفتار، گفتار، انديشه و خرد ورزى و هيجانات - عواطفش قرار دهد كه مستلزم طى فرايند فمن يكفر بالطاغوت و يومن بالله است متخلق به ميزان و متمسك به محتواى قرآن - كه حبل الله متين و گسست ناپذير است - مى شود و به كرامت ، آزادى و عزت نائل مى آيد. در دوره پيامبر، و حاكميتش ، طاغوتى در جامعه وجود ندارد. اما پس از رحلت پيامبر، اگر بخواهد سير تقرب و آزادى و عزتش محفوظ بماند و گمراه و ستمگر و زشتكار نشود چاره اى جز اين ندارد كه از امام يا حكومتى پيروى كند كه طاغوتى نباشد. وگرنه حكام گمراهگر و منحرف از صراط مستقيم شريعت ، مانع پيروى او از خدا و رسول مى خواهند شد. تابعيت دو حكومت و نظام ، يكى الهى و ديگرى طاغوتى ، امكان پذير نيست . عيسى عليه السلام مى فرمايد: شما نمى توانيد در آن واحد خدمتگزار و مطيع دو ارباب باشيد. مى توانيد مطيع خدا و پرستنده او باشيد يا پرستنده مامونا- خداى ثروت در فرهنگ الحادى اروپا باستان . بنابراين به محض اين كه كسى از امام معصوم يا عترت پيروى نكند يا در دوره پس از ايشان از فقيه صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا لهواه مطيعا لامر مولاه اطاعت ننمايد اطاعتى كه بالضروره و به حكم ساختار تعالى شناختى آدمى معادل عاطفى عشق ورزى ورزى و محبت به او را دارد، گرفتار و اسير سلطه طاغوت خواهد گشت . چون عملا محال است انسان خارج از حكومت ، و بدون نظام سياسى و جامعه اى كه به آن وابسته باشد زندگى كند. بدون پيروى از عترت ، و بدون اطاعت از چنان فقيهى كسى جانشين عترت است دوستدار، ميطع ، و مومن به طاغوت خواهد گشت كه شكلهاى مختلف فردى ، گروهى ، و مهاجم يا بومى و امثال آن به خود مى گيرد بدون آن كه ماهيتش را از دست بدهد، هر جامعه و نظم سياسى بر پايه مجموعه اى از احكام تكليفى و احكام وضعى يا اوامر و نواهى خاصى بنا شده است و بنا خواهد شد كه مصدر يا مقننى دارند كه يا خداست يا بشر: بشرى كه داراى محركهاى ساختارى سركشى چون آز است و مى تواند در خود خويش علائق استكبارى و دنيا دارى هم ايجاد كند.
از طرف ديگر، چگونگى زندگى مردم و چگونگى مردن آنان بستگى تكوينى دارد به تبعيت آنان از يك مصدر تقنين ، يك صادر كننده امر و نهى ، و مجريانى كه در دو منصب قضا و غير قضايى جارى دارند. آن قانونگذارى و اجراء مى تواند زندگى انسانى و حيات طيبه را تامين نمايد، چنانكه قادر است و اين خاصيت را دارد كه زندگى پست جانورى محض ، يا زندگى دون جانورى را تحميل نمايد و مردم را به خوك و بوزينه و بردگان و پرستندگان طاغوت متحول نمايد. (230) تجربه تاريخى نشان داده است كه حكومتهاى مبتنى بر شريعت به همان مقدار كه جديت به خرج داده و توانايى داشته اند در زندگى والاى نخستين را تسهيل و تمهيد كرده اند تا مانعى بر سر راه زيستن ، و راه رشد معنوى نباشد يا كمتر باشد. بعكس ، رژيمهاى سياسى طاغوتى - كه حكومت استعمارگران بر كشورهاى مغلوب و ضعيف نمونه بارز آن است - مردم را از پيمودن مسير زندگى انسانى محروم ساخته اند و با دين و پيامبران و فقيهان و نماز و جهاد دشمنى ورزيده اند و بقاى خود را در سركوب آزادى رشد معنوى ، و آزاديخواهى و عزت طلبى ديده اند.
تكيه گاه فرهنگى - سياسى رژيم هاى استعمارگر و مهاجم و سلطه گر، سنت الحادى - طاغوتى است . هيچ مستكبر و دنيا دارى در تاريخ نه به سنت توحيدى - وحيانى ايمان آورده و عمل كرده است و نه اجازه و مهلت داده كه مردم محكوم و اسيرش به آن بگروند و عمل كنند. آنچه رژيم استالينى و رژيم آمريكايى پهلوى نسبت به مردم مغلوب و محكوم و اسيرشان مى كردند و تاريخ استعمارگرى اروپائيان و ايالات متحده آمريكا در قرون اخير گواه صادقى بر اين حقايق است .
بخشى از آثار نويسنده
نام كتاب تاريخ چاپ . تاريخ انتشار مخفى
نهضت هاى پيامبران 1344 40 - 1333
تكامل مبارزه ملى 1345 40 - 1333
دو گونه مخالفت با كاپيتولاسيون 1343
حقوق بين الملل اسلامى 1345
انقلاب تكاملى اسلام 1349 27 چاپ مخفى
درسهايى درباره ماركسيسم (3 جلد) 56 - 1353
الجهاد، اعلى مراحل الكفاح الوطنى 1356 بيروت
تسلط بر قوه مجريه بهار 1358 بهار 1356 بيروت
استراتژى بين المللى 1361
پيامبرى و انقلاب (سيره نبوى ) 1361
پيامبرى و جهاد (سيره نبوى ) 1362
پيامبرى و حكومت (سيره نبوى ) 1363
فلسفه انقلاب اسلامى 1368
ترجمه قرآن مجيد 1369
نظام هستى 1370
زواياى تاريك 1373
فرهنگ واژه هاى انقلاب اسلامى 1374
چهار انقلاب 1375
تعالى شناسى (3 جلد) 8-1376
انقلاب اسلامى و سازماندهى اجتماعى 1377
سياست دفاعى راهبردى 1378
آزادى ، انقلاب ، و قرب خدا 1383
ولايت همگانى 1383
ولايت فقيه (مشاركت با امام خمينى (ره )) 1273 موسسه تنظيم و نشر آثار 1350 بيروت

fehrest page back page