نزهه الكرام و بستان العوام
جمال الدين المرتضى محمد بن حسين بن حسن رازى رحمه الله علیه
- پىنوشتها -
1 - افتادگى
دارد.
2 - در هامش نسخه
آمده است: يعنى نجف اشرف
3 - به دنباله
مطالبى است كه چند صفحه افتادگى دارد.
4 - ظاهراً بايد
هشام باشد. م
5 - نقل از
بحارالانوار چاپ اسلاميه، ج 26، ص: 299
6 - در اصل:
ماكدم
7 - در اصل:
نمىشود.
8 - در اصل:
مياهن.
9 - در اصل:
پاهها.
10 - در اصل:
بايدك.
11 - يعنى به
تمامى.
12 - در اصل:
مباضتى.
13 - كذا فى
الارض.
14 - به جاى
دستى ديد.
15 - كذا فى
الاصل. بپيوندد - (يا ببويد!) ظ
16 - درهامش: در
نيك جمع در نوك!.
17 - در اصل:
بحره.
18 - در اصل: بر
اسبى (عليه السلام) اشهب
19 - برگها. ظ
20 - حصن به
فلسطين (معجم البلدان).
21 - مسالب
(نسخه بدل دارد).
22 - قليب: چاه
23 - نمشك،
بروزن سرشك: خامه شير، قيماق، شير گاو. (برهان قاطع).
24 - كنانه به
كسر كاف يعنى تيردان. م
25 - در اصل:
بذيقان.
26 - اصل نسخه
(عطفره) به ضم عين و الفاء ، العرفطه شجره قصيره متدانيه
الاغصان ذات شوك ... تعلقها الابل .. (لسان العرب).-
27 - 1 - برگ
28 - بالاى صفحه
نوشته است: در آنكه بر درهاى بهشت نوشته است لا اله الا الله، محمد رسول اله و على
ولى الله و هر چيزى را زيورى هست.
29 - در اصل:
پيشه كرد.
30 - (سخنى. ظ)
31 - در اصل:
شكوه (ركوه).
32 - در اصل،
شكوه (ركوه)
33 - قرآن: س 17
يه 64.
34 - در اصل:
مرد (با كسره بدل از ياء)
35 - بين
الهلالين در هامش است و علامت، صح، دارد.
36 - در اصل:
يابن صفوان را گفت.
37 - بالاى صفحه
در نسخه اصل:... زلزله بقيع.
38 - بالاى صفحه
در نسخه اصل: جواهر شدن سنگ ريزه در دست اميرالمؤمنين.
39 - به گورى. ظ
40 - اصل: الطيب
الكلام.
41 - ص: قدرتى.
42 - اصل: گفت
اگر بيع اصلع موش باشيد.
43 - هامش: كاغذ
(بدل)
44 - اصل، كان.
45 - ص: ساعى.
46 - در اصل: و
قال صوابا.
47 - در اصل:
اليه منكم.
48 - در اصل:
مذاهبهاى.
49 - در اصل:
نمىدانى.
50 - اصل: جمله
وانك.
51 - در اصل:
بلى آنكه.
52 - در اصل:
صلوات الله و رحمن.
53 - در اصل:
سنين.
54 - در اصل:
وصى يا نبى.
55 - داخل دو
كمان در آيه قرآن نيست.
56 - در اصل:
ثالث و ثلاثه
57 - يعنى همگام
و روان.
58 - درختى.
59 - در اصل: آل
يش
60 - فلته: بى
مقدمه، ناگهانى.
61 - شيخ سعدى
گويد:
دنيا به دين فروختن از بى بصيرتى است
| |
اى بد معامله به همه هيچ مىخرى
|
62 - در اصل:
معجزه، چون ....
63 - در اصل:
بصفت.
64 - گرسن:
گرسنگى در مقابل سيرى.
65 - به معنى دى
يعنى روز گذشته: ديك نشستن: راست و مهيا نشستن.
66 - حسن بن
على
67 - در اصل: و
آن نخل از خشكى خشك بود - (از قحط آب)
68 - به كرايه.
69 - آماس.
70 - جلد دهم
بحار الانوار (ج 43: 334 چاپ اسلاميه)
71 - در اصل:
رسول (صلى الله عليه و آله و سلم)
72 - در اصل:
صنبوه
73 -
ان ربك لبالمرصاد قرآن
74 - يك كلمه
خوانده نمىشود.
75 - در اصل:
برفتن.
76 - در اصل:
كشت.
77 - در اصل:
بدو خلق.
78 - (دى:
ديروز) كذا فى الاصل.
79 - در اصل:
كنى
80 - كذا فى
الاصل.
81 - در هامش
اين برگ به نقل از تذكره الاولياء عطار شرح حال امام صادق (عليه السلام) آمده است.
82 - از كتاب
الغدير ج 2: 247 تصحيح شد (نقل از مرزبانى)
83 - چشيدند.
84 - موير.
85 - در اصل:
كردن
86 - ص: غريب
87 - يعنى بس
ترا.
88 - كود كردن
يا كوت كردن: يك جا انباشتن.
89 - سپرد.
90 - دشپل: غده،
دژپيه (فرهنگ معين).
91 - دى، ديروز
92 - در اصل:
اختيار.
93 - افتاده
دارد. ظ
94 - كردند ...
آغاليدند.
95 -
كردند....آغاليدند.
96 - دى
97 - ملتزم: از
اركان خانه كعبه است.
98 - در اصل
نسخه: عبدالله بن محمد.
99 - در اصل:
سودمن.
100 - ر. ك،
مسند الرضا ج 2: 74 تأليف آقاى عطاردى.
101 -
... ثم توضأ (عليه السلام) وضوء الصلاه و شرب شربه سويق و سقانا منه (مسند
الرضا)
102 -
و فى الانجيل مكتوب، ان ابن البره ذاهب و الفار قليطا جاء عمن بعده
103 - در اصل:
بيافريدى كه آفريد.
104 - گويا،
الرخجى، باشد.
105 - در اصل:
لئيمه
106 - در اصل:
بحرينايم! (با اعلام الورى، ص 360 مقابله و تصحيح شد).
107 - در اصل:
عطسيش
108 - گويا:
توبرهاى
109 - گويا:
توبره
110 - فيج =
پيك (فارسى).
|