مونس جان

استاد حسين انصاريان

- ۱ -


هو المحبوب
الهي، اي بر پا از اراده ات آسمانها، اي گسترده اننده زمينها، اي خرم كننده بستانها اي نقاش گلشنها، اي كامل كننده نقصانها ، اي ارائه دهنده برهانها.
الهي، اي آشكار كننده پنهانها، اي آرايشگر گلستانها، اي بوجود آورنده رنگها اي چهره نگار صورتها.
الهي، اي آباد كننده بيابانها ، اي دشمنان را از تو خذ لانها اي پرونده مرجانها، اي از غمت از قلوب بر خاسته افغانها.
الهي، اي بيرون كننده منكران از ميدانها ، اي بخشنده جانها
الهي، اي درمان كننده دردها، اي شوينده گناه از ديوانها اي علاج نسيانها، اي حاكم آشكار و نهانها ، اي نازل كنننده واقعيتها
الهي، اي حركت دهنده بادها، اي ريزنده بارانها، اي وجودم براي تو زبان ثنا اي مبعوث كننده مصطفي اي اختيار كننده مرتضي
الهي، اي به هر دردي دوا، اي يادت شفا، اي بقلبم ضيا اي اجابت كننده دعاژ، اي هستي را از تو صفا، اي مرا تكيه گاه و اميد ورجا
الهي، اي بهمرهستي فرمانروا، اي بدرگاهت سرذلت پارسا، اي منبع جود و عطا اي نواي بينوا ، اي نگهدارنده ارض و سما
الهي ، اي برطرف كننده رنج و عنا، اي حبيب قلب بي ريا اي بخشنده گناه و خطا، اي وزنده بادصبا، اي گيرنده عهد بلي
الهي، اي فرستنده انبيا اي گنج اوليا، اي عشقت كيميا
الهي، اي زهر عيب و نقصي جدا، اي رحم كنننده بر پيرو برنا اي شرمنده را از خون مكن جدا، بمن رحمت و لطف آر بروز جزا
الهي، شب تاريك باطنم را به اشراق جمالت منور فرما، براي قلبم روزي معنوي مقرر فرما، از خشنوديت خبر فرما، وجودم را براي همگان با اثر فرما
الهي، حياتم را پر ثمر فرما بر اين افتاده نظر فرما، مرا موجودي ديگر فرما مسكنم را رضوان اكبر فرما، احوالم خوشتر فرما.
الهي، عبادتم را بهتر فرما نيتم را برتر فرما، دلم را چون قمرا نور فرما، اين بنده ات را منبع خير و بي شر فرما، چراغ وجودم در انبور عرفان و كرامت روشن فرما ، فراقم را به وصال مبدل فرما
الهي، به اين گداي درگاهت از خزانه رحمتت صدقه اي مرحمت فرما اي مبدا و نمتها، اي رحمت بي انتها، اي حقيقت بقا، اي همه موجودات عظمت در فنا
الهي، اي نازل كننده هل اتي، اي تعزوندل من تشاء.
الهي، اي بدون مكان و جا، بجام برن صلا، از باطنم دوركن هوي نجاتم بده از دغلي و دغا، اي غناي دنيا و آخرت اين گدا ....
گدايي برد در دربار يارم
در اين گلشن نه گل اما چو خارم
كمينه بنده اي شرمنده هستم
خزاني از گنه، پژمرده هستم
بجز عصيان ندارم مايه در كف
گدايي مستحقم اند اين صف
نخواهد دست خالي بي نوا را
نراند ار در لطفش گدا را
كند شاد از عنايت بندگانرا
بگيرد دست اين افتاد گانرا
الهي، اي كه از ديده دل نيستي غايب، اي برون از حدود و مراتب اي شكسته و عاجز در ثنايت قلم كاتب، اي در دنيا و آخرت مرا يارو صاحب
الهي، يا فروزنده ماه و كواكب، اي پديد آورنده عجائب، اي مطلوب مطالب اي بر همه موجودات غالب، اي راهنما به سوي اطائب
الهي، اي مالك مشارق و مغارب، اي همه اشياتر اطالب اي بدور از نقايص و معايب، اي طرد كننده كافرو كاذب.
الهي، اي كتاب بندگان را حاسب رحتميبر اين بيرون افتاده از صلب و برائب عنايتي براين دچار شده نوائب.
الهي، چيزي نيتم جز تراب، درها بوي من بسته اي مفتح الابواب تمام هستي ام را گرفته حجاب، عمري است افتاده ام درچاه غفلت و خواب
الهي، جدا افتاده ام از ياران و اصحاب همنشيني ندارم غير از نفس چون غراب مرا درياب اي رب الارباب، دعايم را عنايت كن جواب.
الهي، رهانيم ده از عذاب، كرامتم كن دار ثواب، ببخشايم بوقت حساب بازكن برويم از رحمتت بابم مودبم ن به حقايق و آداب
الهي، در بر ابر ديده دل برگير از جمال نقاب، اي نزد تست ام الكتاب.
الهي ، بكامم ريز از عشق و محبتت شراب دارم به سوي كويت شتاب
اي لطفت تيره شام مرا مهتاب در اندازم بوادي صلح و صواب، اختيارم كن به يكبار خطاب
الهي، اي پديد آورنده سحاب ، اي بر طرف كننده نگراني و اظطراب اي عمارت كننده دل خراب.
الهي، اي فرو ريزنده باران و آب، اي فراهم كننده ابزار و اسباب اي از فراقت جانم معذب ، اي يادت بر دلم كوكب
الهي، اي عشقت مر مذهب ، اي بندگيت مرامكتب، اي راز و نيازم در شب اي ذكرت برلب، اي مرا مالك و رب، معراج معنويم ده در شب
الهي، مقام و منزلت عبادتم ده درشب، سوز و طاعت و بندگيم ده در شب خلوت انسم ده در شب، بيداري و حالم ده در شب، چشم اشكبارم ده در شب
الهي آتش قبلم ده در شب ، راه بقربم ده درشي
الهي، مناجات و راز ونيازم ده درشب ، عشق و شيدائيم ده در شب كرامت او فضيلتم ده در شب تحقق حاجاتم ده در شب
الهي، غرق در دعايم كن در شب، از بقا فنايم كن در شب رازي و تضرعم ده در شب، ناله و درد منديم در شب
الهي، نورانيت و صفايم ده در شب
الهي، نوارنيت و صفايم ده در شب، شب زنده داري ام ده در شبتماشاي جلال و كمالم ده در شب.
الهي، افق نورانيم ده در شب، بهشت وصالم ده در شب از خواب و خور نجاتم ده در شب.
الهي، رزق معنويم ده در شب، اي غلامي درگاهت مرا مشرب از بنده ات دور كن رنج و تعب.
الهي ، لطف و رحمت از تونيست عجب.
برون كردن زدل كبر و ريا
مگربينم در او نور خدا را
گذشتم از غم خود بيني خويش
مگر مولي كند لطفي بدرويش
بدل دارم به شب سوز مناجات
مگر جانان دهد وقت ملاقات
گنهكارم فقيرم شرمسارم
اميدي جز در رحمت ندارم
مرا جز او نباشد دلبر و يار
از او دارم تمنا فيض ديدار
الهي ، پناهي جز پناهت و سرايي جزا سرايت و كويي جز كويت و عشقي جز عشقت و لطفي جز لطفتو رحمتي جز رحمتت و احساني جز احسانت .
الهي، عنايتي جز عنايت و كرمي جز كرامتت و عفوي جز عفوت
الهي، رزقي جز رزقت و جودي جز جودتو محبتي جز محبتت نخواهيم الهي قلب با قوت ، حيات با لذت، عيش با طراوت.
الهي ، روح با طمانينت ،جسمي باسلامت، نفسي با رفعت به اين مستمند دردمندت بنما كرامت.
الهي، اي مبدا كمالاتظع اي جامع صفات، اي نازل كننده آيات اي محقق واقعيات، اي به وجود آورنده ساعات، اي نرطنم دهنده آيات
الهي، اي قوبل كننده طاعات و پذيرنده عبادات، اي فرياد رس در عرصات اي نگهدارنده ارض و سماوات و بپا دانده عمارات
الهي، اي برآورنده حاجات و طور مناجات و دهنده ثواب و مكافات اي منبع اسرار و اشارات و عنايت كننده مقامات.
الهي از دفع كننده آفاتو فرستنده صلوات و تحيات
الهي، منم مستحق كرامات و عنايات، اي قاضي حاجات، اي سيد وسادات اي بر تو فخر و مباهات، اي رفيق خلوت مست خرابات.
الهي ، اي همه را از تو قدرت، اي همه جلال و جمال و عظمت اي علاج كننده درد و محنت ، اي برطرف كننده ذلت ، اي بخشنده عزت.
الهي، اي شاهد خلوت و بيننده جلوت، اي از شراب عاشقان سرمست اي پيمان گرفته در الست.
الهي، اي در هم شكننده خود پرست، اي پرتو اراده ات آنچه كه هست از اين افتاده ورشكسته بگير دست.
الهي، باطنم را الهامي از اشارات از وجودم دعوتي به ميقات حالي عنايت كن در مناجات، بپذير اين ن طاعت، مستحقم كن به ملاقات.
الهي، برسانم به مقامات، طلا كن اين مس ذات، نفي كن مرا در اثبات
الهي ، ببخشاي بر من مكافات، شرمنده ات رابنما مراعات براورده فرما از من مهمات، بنمايم صاحب كرامات ، بنوشانم از دردي خرابات.
الهي، رهايم كن از طامات، جايم ده در ملكوت و سماوات اي در همه احوال مرا رفيق و دوست .
الهي، اي آنكه رحمت و لطفت بر خطا كار نكوست، اي تو مغز و جهان همه پوست اي كه يادت در دل و جان بهشت مينوست، اي كه وجودمرا باده عشق محبتت بسوست.
الهي، رخنم قلبم را لطفت رفوستو دوزلف رحمانيت و رحيميتت غاليه بوست، اي كه عنايتت بر همگان از همه سوست، اين شرمنده را دست گير كه از هجرت بسوخت.
الهي دستم از عمل قابل قبولي خالي است، آنچه از خوبي و درستي بر من گذشت در پوششي از خود نمائي است.
الهي، حركتم در عبادت عين بي حالي است.
الهي، مرامم شكسته دلي است، كارم مستعجلي است، وجودم لالعقيلي است عشقم بحضرت لايزالي است.
الهي ، خواسته ام رحمت ذو الجلالي است، كرامتي كه چنيته ام خالي از معالي است اي پناه بي پا و دست، اي خريدار عارف مست، اي بپا دارنده بالاو پست
الهي، اي درياي بي ساحل عفو و گذشت، اي جبران كننده شكست اي نجات دهنده ام درد و مسكنت.
الهي، اي هادي افتاده در حيرت و ضلالت، اي عين لطف و عنايت درناله و آهم از دوري جمالت.
الهي ، در آتش غم از هجر كويت، دلم را نورانيت ده از نورتبه سوي جانم نهري روان كن از علمت.
الهي، لطفي كن بر اين اسيرت.
زمن دستي بگير اي دستگيرم
كه بردرگاه تو عبدي فقيرم
بجز لطفت ندارم من پناهي
نباشد مايه ام جز اشك و آهي
زدرگاهت مران اين بنده خود
خدايا بنده شرنده خود
نواخان توام اي مرهم دل
نميخواهم بجز لطف تو حاصل
بود ذكر تو را ازدهم نياز
از اين معني به عالم سرفرازم
الهي ، اي يادت در حزينه دل ياقوت، اي زبان ازوصفت تا ابد بسكوت اي منزه از رنگ ناسوت، اي همه عزت و جبروت
الهي، اي مالك ملك ملكوت، اي نور بزم لاهوت، اي بخشاينده روزي و قوت، اي عقول همگان در وصفت مبهوت، افتاده ام در طلمتكده برهوت.
الهي ، عذر خواهم ازجناب دوست، شده ام بي مغز و پوست، آب تلخ هجرانم به بسوست.
الهي، سر غسمم بزانوست، دلم اسير آن خم ابروست زخم گناهم را رحمت تو رفوست.
الهي، شيريني عبادت، نفرت از معصيت ، لذت معرفت، طعم حقيقت، درك فضيلت، آراستگي به انسانيت.
الهي، قرار در كوي آدميت، ره بردن به منزل كرامت رسيدن به صدق و امانت رحمت به ايت شكسته عهد الست
الهي، عنايت كن به اين مسكين تهيدست، تارهايي يابد از آلودگي غفلت و در آغوش گيرد هماي سعادت.
الهي، اي وجود مقدسي كه هستي با تمام شئون ظاهر و باطنش رقمي كوچك از ازاده بي نهايت تست.
الهي، اي مهربان خالقي كه تمام خلقت با همه امواج پرخروشش قطره اي غير قابل ملاحظه از درياي بي كران رحمت تست.
الهي، اي پاك خداوندي كه تمام موجودات كتاب آفرينش و مخلوقات درياي ميدان وجود اندك نمايشي از عظمت تست
الهي، اي بزرگ پروردگار ي كه پهنه حيات گوشه اي از سفره كرامت تست.
الهي، به اين ذره بي مقدار از احسان و لطف
عنايتي كه بنده پست تست
الهي، اي آنكه تمام محامد فقط سزاوار تست، اي همه هستي بر پا و برجا به اراده تست
الهي، اي كه سپاس و ثنا مخصوص تست، اين موجود ضعيف كه از درك حقيقت يكذره عاجز است، چگونه بجاي آرد آنچه در خورشأن تست
الهي، چگونه گويم حمدت كه آمچه گفته شد و گويند و بيرون از مدار عظمت تست اي كه يادت آرامش خاطر پريشان است.
الهي، اي كه لطف و رحمتت دستگير بيچارگان است، اي كه نظرعنايتت بسوي آورگان است، اي كه نورت دليل راه گمراهان است.
الهي، اي كه عفو و بخششت شامل حال گنهكاران است، اي كه حريم قدست قبله آزدگان است.
الهي، رحمتت تا ابد چشمه جوشان است.
الهي، لطفت درياي خروشان است، اين بنده گنهكار بسويت پويا نيست ترا رحمت وعنايت است.