نام كتاب : شيوه مناظرات انبيا و امام
صادق (عليهم السلام)
مؤلف : سيده فاطمه حسينى ميرصفى
سر آغاز
به نام خدا
اين وجيزه به بار نشسته اى است كه با ((بضاعتى مزجاة
))، مناهج ((مناظرات
)) آسمانفرست هاى الهى و پيشواى ((گفتمان شناسى
))، صادق آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله كه در گوهر ناب
((حقيقت يابى )) سرآمد بوده اند را،
بررسى كرده ام . امّا اين جويبار انديشه ، راه به سرچشمه جوشان دانش انديشى و دانش
باورى نمى بُرد مگر با اشارات ، راهنمونى ها و الطاف بى منتهاى الهى كه همواره مدد
رسانم بوده تا همراه با پرندگان خليل به پرواز درآيم و با نغمه هاى آسمانى پيامبران
به ذكر ناب ((آدم )) بودن برخيزم .
هر خوشه كه از خرمن دانش و معرفت برچيده ام ، در يادم ماناترين ياد كرد عطر آگينى
است كه هماره سپاسمنديم از الطاف كريمانه الهى نكاستنى خواهد بود. لذا اين كتاب
تقديم مى شود به ((آسمانفرست ))هايى
كه پيش از آسمانى شدن ، بهترين اهل زمين بودند و به ((بازماندگان
رسولانى )) كه در غيبت وحى آوران ، عصرها را به عطر ياد آنان
آراستند و نگذاشتند زمين از رايحه دلپذير آسمان بى نصيب ماند. و به امام صادق عليه
السّلام بنيانگذار مكتب جعفرى ، او كه در مناظره هايش ، در وسعت بخشى به وجود، عظمت
رسانى به روح ، گستردگى دادن به جان ، بصيرت آموزى به خرد، روشنى بخشى به دل ،
طهارت دهى به وجدان و جهت دهى به حضور؛ اثرى بى بديل و ماندگار يادى بى نظير داشته
است . و به پدر و مادر عزيزم كه در روزان و شبانِ سراسر زندگانيم ، دست بوسْ و
يادْمند بزرگى و كرامتشان خواهم بود.
مقدمه
تبليغ افكار، عقايد و روشهاى مختلف آن ، شيوه اى مرسوم و عقلايى است كه
همواره مورد استفاده تمامى مذاهب و مكاتب مادى يا معنوى بوده است .
رسالت بزرگ پيام آوران خدا ((ابلاغ ))
پيام سعادت بخش الهى به انسان ها بوده است . آنان در اين راه هر نوع سختى را تحمل
كردند تا با رساترين صدا، فطرت هاى خداجو را بيدار نمايند.
در اديان الهى و مكاتبى كه انبيا ارائه داده اند، تبليغ از ويژگيهاى مشتركى
برخوردار است . در اديان آسمانى علاوه بر اينكه پيامبران خود بنيانگذار تبليغ و
هدايت كننده آن بودند، همه آنها از يك مبداء مشترك ماءمور ابلاغ رسالت خود بوده و
از جهت هدف نيز دچار تشتت نبوده اند؛ يعنى همه انبيا از آغاز تا پايان پيدايش اديان
الهى به دنبال هدايت بشر از ضلالت و جهل به سوى عبوديت خداى سبحان ، برقرارى عدالت
، اصلاح فسادها و رفع ظلم و ستم حاكم بر جوامع بشرى بوده اند.
انبياى الهى و همچنين ائمه معصومين عليهم السّلام كه ادامه دهندگان رسالت عظيم
هدايت مى باشند، در طول زندگانى افتخارآميز خود به منظور دعوت الى اللّه و سوق دادن
انسانها به صفات و رفتارهاى نيكو، شيوه هاى متنوعى را به كار گرفته اند كه هر يك در
جاى خود تاءثير بسزايى بر شخصيت و رفتار انسانها بر جاى نهاده است .
تبليغ به شيوه هاى مختلف انجام مى پذيرد كه بر اساس آيه 125 سوره نحل ،
((جدال اَحسن )) و ((مناظرات
برهانىِ دور از مغالطه )) يكى از انواع آن است .
مناظره از بنيادهاى استوار دين اسلام است كه قرآن كريم ضمن بيان سرگذشت انبيا،
ابعاد و شيوه هاى آن را بيان داشته است . اين شيوه تبليغى ، اثرى عظيم در شناساندن
حقانيت شريعت محمدى صلّى اللّه عليه و آله و تفهيم لزوم پيروى از آن را در پرسشگران
بى غرض داشته است .
تاءثير مناظره و بحث در تاءييد جبهه حق و تضعيف باطل تا پايه اى است كه هارون
الرشيد بعد از شنيدن مناظره هشام گفت :
فو اللّه للّسان
هذا اءبلغ فى قلوب النّاس من مائة اءلف سيف
(1)
به خداوند سوگند زبان اين شخص كارسازتر از صد هزار شمشير در قلوب مردم است .
مناظره و جدال اَحسن در دين اسلام همچون ديگر اديان آسمانى ، جنبه اى حياتى از دين
و وسيله اى كارآمد در ابطال و دفع شبهاتى است كه صاحبان مذاهب و انديشه هاى انحرافى
ايجاد مى كنند.
سرسلسله مبلغين اسلامى بعد از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ، اهل بيت هستند كه با
واگذارى مسئوليت امامت و جانشينى رسول خدا، از سوى خداوند متعال به آنان - كه يا
مستقيما توسط پيامبر اكرم صورت مى گرفت و يا به وصيت و نص امام معصوم عليه السّلام
ماءموريت ابلاغ رسالت الهى را عهده دار شدند.
مناظره از ابزارهاى مهم رشد فكرى ، شكوفايى نيروى بيان ، اراده و ايمان مى باشد و
امام صادق عليه السّلام مباحثه و مذاكره را عامل شكوفايى و موجب حيات علم و دانش مى
داند.
ائمه اطهار در طول دو قرن حضور پس از رحلت پيامبر اسلام ، همواره اسوه و سرمشق
مؤمنين بوده اند. مورخين و علما به ويژه شيعيان به جمع آورى و تدوين سيره اهل بيت
اقدام نموده اند و در اين راستا عده اى به سيره نقلى و عده ديگر به سيره تحليلى
آنها پرداخته اند و تاريخ پرفراز و نشيب زندگى اين پيشوايان هدايت را به نگارش
درآورده اند.
بعد از رسول اكرم كه اسوه كامل مكتب اسلام و احياگر راستين زير بنايى ترين اصل
شرايع الهى يعنى توحيد و شرك زدايى است ، اهتمام امامان معصوم به مناظره و تشويق و
تاءييد آنان از شايستگانى همچون ((هشام بن حكم
))، نشانى گويا از ارزش شيوه مناظره است .
با وجود آنكه ائمه هدى عليهم السّلام ، حجت خداى تعالى و نور واحدند و هدف مشتركى
را دنبال مى نمودند، به واسطه شرايط اجتماعى ، سياسى و فرهنگى دوران زندگى هر يك از
آنان كه برحسب زمان و مكان با يكديگر تفاوت داشته است ، داراى خط مشى هاى متفاوت با
يكديگر بودند.
با توجه به اين كه سيره انبيا و نيز ائمه هدى بايد همواره الگوى ما باشد، لذا بررسى
و تحليل زواياى گوناگون سيره ايشان ضرورى و روش هاى مختلف انبيا و ائمه اطهار در
راه رسيدن به هدف ، يعنى پاسدارى از مرزهاى مكتب و حفظ و نگهدارى آن ، داراى اهميت
ويژه اى است ، به مصداق سخن گرانبهاى حضرت على عليه السّلام درباره قرآن كه
فرمودند:
ذلك القرآن
فاستنطقوه و لن ينطق و لكن اءخبركم عنه اءلا انّ فيه علم ما ياءتى و الحديث عن
الماضى و دواء دائكم و نظم ما بينكم
(2)
آن كتاب خدا قرآن است پس از آن بخواهيد تا سخن بگويد چرا كه آن هرگز سخن نمى گويد.
اما من شما را از آن خبر مى دهم . بدانيد كه در قرآن علم آينده و حديث گذشته است .
درد شما را درمان است و راه سامان دادن كارتان در آن است .
بر آن شدم مناظره و شيوه هاى مختلف آن را در سيره انبيا با توجه به آيات قرآن و نيز
شيوه هاى مناظرات امام صادق عليه السّلام را با استفاده از متون تاريخى و روايى
بررسى و تحليل نمايم .
با بررسى هاى مقدماتى مشاهده شد مناظرات و رويارويى هايى از انبياى عظام در قرآن
كريم و ائمه هدى با دگرانديشان در زمينه هاى مختلف ، در منابع روايى و حديثى ما ثبت
و ضبط شده و در اين زمينه ميراث جاودانه اى براى رهپويان راه حق و هدايت جويان وجود
دارد. از سوى ديگر با توجه به اين كه مناظره همچون ديگر روشهاى تبليغى ، اصول و
مبادى خاصى دارد كه بايد آداب و موازين آن رعايت شود تا موفقيت حاصل آيد، لذا از
راه بررسى و تحليل مناظرات انبياى عظام در قرآن كريم و امام جعفر صادق ، راه و
روشهاى مناظره استنباط و استخراج گرديد؛ چرا كه فراگيرى و آشنايى با سيره انبيا و
امامان معصوم و نيز نحوه برخورد ايشان با گروههاى مختلف فكرى و اعتقادى در جامعه ،
جهت اجراى شيوه هاى رفتارى آنان در عصر حاضر، لازم و ضرورى است .
بخش اوّل : كلّيات
فصل اول : مناظره چيست ؟
الف . معناى لغوى
مناظره ، واژه اى عربى و از ريشه نظِرَُ نظَرا، منْظَرا، منظَرَةً است .(3)
اصل معناى ((النَّظَرَ)) ديدن با چشم
مى باشد.
صاحب مقاييس اللغة ضمن اشاره به اين معنا، اضافه مى نمايد كه اين كلمه توسعه معنايى
يافته است
(4) و در نتيجه همين توسعه معنايى ، به مفهوم تدبّر و تفكّر در يك
امر نيز به كار رفته است .(5)
مناظره در ادب فارسى به معنى ((جدال كردن ))،
((با هم بحث كردن ))،
((با هم سؤ ال و جواب كردن ))، ((با
هم نظر كردن ؛ يعنى فكر كردن در حقيقت و ماهيت چيزى ))،
((مجادله و نزاع با همديگر)) و نيز
((بحث با يكديگر در حقيقت و ماهيت چيزى ))،(6)
به كار رفته است .
ب . معناى اصطلاحى
مناظره ، مكالمه و گفت و گويى دو طرف است (Dialogue) كه هر يك با استدلال و
ارائه براهين سعى مى كند برترى و فضيلت خويش را بر ديگرى به اثبات برساند.(7)
مناظره نيز مانند مفاخره ، در اساس ، حماسه است ؛ زيرا در آن ، بين دو چيز بر سر
برترى و فضيلت خود بر ديگرى ، نزاع و اختلاف لفظى درمى گيرد و هر يك با استدلالاتى
خود را بر ديگرى ترجيح مى دهد و سرانجام يكى مغلوب يا مجاب مى شود.(8)
در لسان العرب آمده است :
المناظرة اءن
تناظر اءخاك فى اءمر اذا نظرتُما فيه معا كيف تاءتيانه .(9)
مؤلف كشاف كه اين اصطلاح را از ديد منطقى بررسى و تعريف كرده است ، از كلمه
((مطلوب )) استفاده مى كند تا شامل
موضوعات مختلف بشود:
هى علم يُعرف به
كيفية آداب اثبات المطلوب ، نفيه اءو نفى دليله ...(10)
مؤلف فرهنگ اصطلاحات ادبى (فارسى - اروپايى )، مناظره را به عنوان معادل
((Debate)) ثبت كرده و در اين باره مى
نويسد:
و آن مناظره ميان دو طرف است كه راجع به مسائل اخلاقى ، سياسى ، مذهبى ، قانونى و
نظاير آنها به تبادل نظر بپردازند و قضاوت نهايى توسط فرد سومى كه بين دو طرف به
حَكميت مى پردازد، بيان شود.(11)
راغب اصفهانى درباره مناظره مى گويد:
المناظرة
المباحثة و المُباراة فى النّظر و استحضار كلّ ما يراه ببصيرته ، و النّظر البحث و
هو اءعمّ من القياس لانّ كلّ قياس نظر و ليس كلّ نظر قياسا(12)
مناظره عبارت است از گفت و گو و نكته بينى طرفينى رو در رو، و به ميان آوردن هر
آنچه به آن معتقد است . او نظر را عبارت از كاوش مى داند و مى گويد نظر نيست به
قياس اعم است ؛ زيرا هر قياسى ، نظر است ولى هر نظرى ، قياس نيست .
صاحب اقرب الموارد نيز مى گويد:
مناظره علمى است كه به وسيله آن ، آداب طرق اثبات مطلوب و نفى آن ، يانفى دليل آن
با خصم ، شناخته گردد يا علمى است كه در آن قوانين مباحثه مندرج است .(13)
صاحب نفايس الفنون در تعريف ديگرى مى نويسد:
مناظره ، نظر است به بصيرت از جانب مستدل به وسايل ، در نسبت واقعه ميان دو چيز از
براى اظهار صواب .
در ادامه اين تعريف مى نويسد:
نظر را به بصيرت قيد كرديم ؛ چرا كه نظر به چند معنى ديگر آمده است ، و قيد اظهار
صواب را آورده ايم تا مجادله و مغالطه از اين تعريف خارج شود؛ چرا كه مجادله و
مغالطه براى الزام خصمند نه چيز ديگر و اگر بخواهند كه مناظره همه اين موارد را در
بربگيرد، بايد قيد الزام خصم را در تعريف بياورند.(14)
با توجه به اين كه جدل نيز نوعى مناظره و رويارويى فكرى است ، بعضى چون مرحوم مظفر
در كتاب المنطق ، ضمن بحث از جدل ، گاهى مناظره را به جاى جدل به كار مى برد.(15)
بنابراين نام مناظره ، جلساتى را در ذهن تداعى مى كند كه در آن حداقل دو نفر در
حضور فرد يا افرادى به عنوان داور (حَكم ) درباره موضوعى بحث مى كنند. مناظره بدين
معنا همان است كه على پاشا صالح ، در كتاب ((آداب المناظره
))، آن را ((مناظره رسمى
)) ناميده است .(16)
اين نوع مناظره از قديم الايام در ميان فارسى زبانان معمول بوده و به ويژه بعد از
اسلام رواج بيشترى يافته است . براى به سامان آوردن آن و پرهيز از مغالطه ها و
سفسطه ها از ميان ايرانيان ، دانشمندانى چون ابوعلى سينا و خواجه نصير الدين طوسى
به تنظيم قواعد علم منطق اهتمام ورزيدند.(17)
مناظره به اين معنى كه ما آن را مناظره واقعى (حقيقى ) مى ناميم ، از قديم الايام
بين صاحبان ملل و نحل هم وجود داشته است و همچنان كه اشاره شد، كتابهايى كه درباره
منطق تاءليف شده ، به منظور پيشگيرى از خطا در مباحث ، تدوين گرديده است و در تاريخ
علوم ، مناظرات زيادى در هر علمى ، به ويژه در علوم مذهبى و كلامى ، گزارش شده است
.
هدف مناظره
بنابر آنچه در تعريف مناظره گذشت مى توان گفت اين موضوع يكى از انواع ادبى
است كه بر اساس گفت و گو بين دو طرف يا بيشتر، درباره موضوعى شكل مى گيرد كه در آن
هر يك از طرفين ، مطالب و دلايلى را براى اثبات مدعاى خود بيان مى كند. موضوع
مناظره ممكن است مسائل علمى ، عقيدتى ، اخلاقى ، اجتماعى و... باشد. در برخى از
مناظره ها رسيدن به حقيقت يك امر دنبال مى شود.
هدف از مناظره هميشه ((بيان برترى خود (يك طرف ) بر ديگرى
)) نيست . هدف اصلى مناظره هاى رسمى ، رسيدن به حقيقت يك امر
است ؛ بر خلاف مجادله ها كه هدف از آنها، اسكات خصم و غلبه بر او است . اما اين هدف
هميشه در مناظره ها لحاظ نمى شود. يكى از اهداف مناظره آموزش است ؛ آموزشى غير
مستقيم كه به دليل شيوه خاص مناظره در اذهان ماندگار است .(18)
فوايد مناظره
مهمترين فايده مناظره ، فايده آموزشى آن است . آموزش علوم مختلف ، دين ،
عقايد، اخلاق و... در مناظره از يك سو كليه اطلاعات راجع به موضوعى جمع آورى مى شود
و از سوى ديگر با بيان آن منتشر مى شود.
اهميت اين آموزش ها نيز در آن است كه اولا، چون نتيجه بحث و استدلال است ، در اذهان
ماندنى است و ثانيا، به دليل غير مستقيم بودن ، پذيرفتنى تر و جذّاب تر است . ارزش
بلاغى مناظره در حين پيام دهى غير مستقيم آن است . همچنين مناظره عامل و انگيزه
تمايل و گرايش افراد به علم و دانش است ؛ زيرا اگر علاقه به سيادت و حبّ جاه از
دل و فكر مردم بيرون برود، علوم و دانش ها دچار فرسودگى مى گردد. يكى ديگر از فايده
هاى مناظره اين است كه محاسن و معايب مسئله يا موضوع مورد بحث آشكار مى شود و در
نتيجه امكان توسعه و تكامل آن فراهم مى آيد. همچنين مناظره به منظور بازيافتن دقيق
مآخذ و اسناد علم و آگاهى صورت مى گيرد. ذهن انسان از مجراى چنين مناظره اى ،
ورزيده شده و جان و روح آدمى نيرومند مى گردد. اگر مناظره كننده آداب مناظره را
رعايت كند و آفات و نتايج سوء مناظره نادرست را شناسايى و مراعات نمايد، بحث و
مناظره او با رعايت شرايط آن و احتراز از آفات ذكر شده ، فوايد و عوايد سودمندى را
كه عبارت از رغبت و گرايش به علم و دانش است ، به دنبال خواهد داشت .(19)
نقش مناظره در تكامل علوم و معارف
تاريخ نشان مى دهد كه تكامل علوم ، به ويژه معارف عقلى بشر در پرتو مباحثات
علمى ، تضارب آرا و تعاطى افكار تحقق يافته است و ثمره آن ، رشد و شكوفايى فرهنگ
جوامع مختلف مى باشد. در آثار اسلامى نيز در اين امر تاءكيد شده است تا آنجا كه
حضرت على عليه السّلام فرمودند:
آراء و نظرات خود را بر يكديگر عرضه داريد تا راءى صحيح از آن پديد آيد.
در همين راستا نيز امام صادق عليه السّلام ، مباحثه و مذاكره علمى را عامل شكوفايى
و موجب حيات علم و دانش مى داند. اصولا لازمه حق جويى و حسن حقيقت طلبى ، تلاش براى
كشف حقيقت را ميان نظرات متفاوت و مختلف است .
استوارت ميل ، فيلسوف انگليسى در زندگى نامه خود نوشت :
بارها گفته ام و باز مى گويم از تاريخى كه در مناظرات شركت جستم ، افكار بديع و
مستقلى پيدا كردم و آغاز قوه ابتكار و استدلال من از همان روز است .(20)
گام نهادن در وادى مناظره ، نيازمند تحمل زياد، سعه صدر فراوان ، ديدگاه وسيع و
منطق قوى در برابر نظرات ديگران است ؛ زيرا هيچ كس نمى تواند جز با منطق و برهان ،
ديدگاه خود را بر ديگرى تحميل نمايد. جامعه شيعه در بين الملل اسلامى با آزادى
اجتهاد و فتح باب مناظره از امتياز خاصى برخوردار مى باشد. حتى درباره مجتهدان و
استنباط كنندگان احكام الهى ، بر اين باور است كه
((للمخطى ء اءجر واحد))، يعنى : اگر مجتهد با
تلاش و جستجوگرى به جايى نرسيده باشد، بلكه به اشتباه نيز منجر شده باشد، ماءجور و
معذور خواهد بود؛ زيرا نهايت تلاش و توان خود را در جهت استنباط به كار برده است .
اگر به مقصود دست پيدا مى كرد، دو اجر داشت : يكى به خاطر بذل جُهد و ديگرى به يُمن
رسيدن به هدف .(21)
تاريخچه تحول مناظره
هر نظريه تازه اى معمولا مخالفت طرفداران نظريه يا نظريه هاى قبلى را در پى
دارد. اين مخالفت ها اگر به صورت بحثى رو در رو ابزار شود، حالت مناظره پيدا مى
كند. با اين ديد شايد بتوان سابقه مناظره را به زمانى برد كه بشر موفق به تكلّم هم
بوده است . يكى از رسمى ترين شيوه هاى بحث و استدلال ، ((روش
مناظره )) است . اين روش از دير زمان مرسوم بوده و امروز هم
با نظم و اسلوب خاصى معمول است .
سابقه مناظره در ادبيات عربى بيشتر به دوره اسلامى و بعد از آن بر مى گردد. در قرآن
كريم ، به طور غير مستقيم به اين مسئله اشاره شده و به مسلمانان تكليف شده كه در
جدال ها به صورت ((اَحسن )) رفتار
نمايند.
سقراط حكيم براى ابطال نظريات سوفسطاييان از اين شيوه بهره جست . مرحوم فروغى نيز
بر اين باور است كه علم منطق ، زاده انديشه هاى سوفيست هاست . با اين كه سقراط در
موضوع مجادله و مناظره زحمات زيادى كشيده ، با آمدن ارسطو، اين امر سر و سامانى
پيدا كرد. وى كتابهاى زيادى نوشت ، از جمله كتاب ((طوبيقا))،
كه در جدل و روش مجادله و ردّ سوفسطايى ها است ، ولى به دليل محو و نابود شدن آثار
قدما نمى توان گفت چه نوع سخنورى و فن مناظره در ايران رايج بوده است . در اخبار و
آثار آمده است كه دينداران ايران زمين از جمله آرمان هايى كه از خدا تمنّا داشتند،
اسب هاى تندرو، فرزندان دلير و زبان آور بوده است . حتى در آثار پهلوى پيش از اسلام
كتابى نوشته شده موسوم به ((درخت آسوريك ))،
در مناظره بين ((نخل )) و
((بز)) كه مرحوم بهار آن را ترجمه
كرده است . در مقدمه ديوان مرحوم پروين اعتصامى به صورت پرسش و پاسخ ، مناظره گونه
اى نوشته شده است و تذكر داده كه اين شيوه از قديم مخصوص ادبيات شمال و غرب ايران
بوده است و پس از ظهور اسلام ، فيلسوفان بزرگ ايران گام هاى بلندى در اين راه
برداشته اند.(22)
در آغاز قرن دوم هجرى در اثر رابطه مسلمانان با ملت هاى ديگر و ترجمه كتاب هاى
يونانى و ايرانى به عربى و نفوذ فرهنگ بيگانه ، تمايلات ملحدانه و جريانات انحرافى
ظهور يافت . ملحدان مى كوشيدند در مكّه و مدينه ، سفر و حضر، مسجد پيامبر و كليه
اماكن مقدّس ديگر به ترويج انديشه هاى باطل خود بپردازند، ولى هرگز تاءثير تشنج
آميزى به وجود نمى آمد. امام صادق عليه السّلام با سعه صدر و حوصله عجيبى به ردّ
اشكالات ماده گرايان مى پرداخت .
مفضل بن عمر، از اصحاب امام صادق ، مى گويد: شبى در باغى ميان قبر و منبر نشسته
بودم و در فكر شرف و كرامت هايى بودم كه خداوند به رسول اللّه صلّى اللّه عليه و
آله اعطا كرده ، ناگهان ابن ابى العوجاء از راه رسيد و در نقطه اى نشست كه سخنان او
را مى شنيدم ، به يكى از اطرافيانش مى گفت صاحب اين قبر (رسول خدا) به كمال عزّت و
قدرت دست يافته است . دوستش گفت : فيلسوفى بود كه ادعاى مرتبه و منزلت بزرگى داشت .
ابن ابى العوجاء گفت : سخن درباره اين پيغمبر را رها كن كه عقلم درباره او حيران و
انديشه ام درباره او به تحير و گمراهى كشيده شده است . درباره موضوعى حرف بزن كه
قابل گفت و گو باشد. وى از آغاز پيدايش پديده ها سخن به ميان كشيد و گمان مى كرد كه
پديده ها خود به خود به وجود آمده اند و هيچ دست تدبير و سازنده و مدبّرى در آن
سهيم نبوده است . موجودات بدون تدبّر وجود يافته اند و جهان بر همين اساس و منوال
بوده و خواهد بود.
مفضل مى گويد: از خشم و عصبانيت نتوانستم خود را نگه دارم . گفتم : اى دشمن خدا، در
آيين حقّ به الحاد گرفتار آمدى و خداوند سبحان را منكر شدى ، خدايى كه تو را به
بهترين شكل آفريده و به كامل ترين وجه پرداخته و متحوّلت ساخته تا بدين مرتبه رسيده
اى ، اگر در خويشتن خويش بينديشى و احساسات لطيف و فطرت پاكت را تصديق كنى ،
دلايل ربوبيت ، آثار صنع و شواهد جلال و قدس را در خلقت خود روشن خواهى يافت و
براهينش را آشكار خواهى ديد.
ابن ابى العوجاء گفت : اى مفضل ، اگر اهل كلام باشى با تو سخن مى گويم و اگر دليلت
روشن شد مدعايت را مى پذيرم و از تو پيروى خواهم كرد و اگر از اهل كلام نيستى ، ما
را با تو سخنى نيست و اگر از ياران جعفر بن محمّد هستى ، او هرگز با ما چنين سخن
نمى گويد و با شيوه تو با ما مجادله نمى كند. او سخنان ما را بيش از آنچه شنيده اى
، شنيده است ولى در مقام گفت و گو هرگز دشنامى به ما نداده و نقدى نكرده است . او
همواره بردبار، با وقار و عاقل و استوار است . به سخن ما گوش فرا مى دهد، كلام ما
را مى شنود و به حرف ما توجه مى كند. وقتى فكر مى كنيم كه حجت و دلايل و مدّعاى خود
را خوب و كامل گفته ايم ، حجت ما را با دلايلى ساده و خطابه اى كوتاه ، ابطال مى
سازد، ما را به پذيرش دليل خود وادار مى كند، عذر ما را منتفى مى سازد و ديگر ما
نمى توانيم به او پاسخى بدهيم . پس اگر از اصحاب او هستى همچون او با ما سخن بگو.(23)
فصل دوم : جدل چيست ؟
الف . معناى لغوى
ماده ((ج د ل )) على رغم
اشتقاقات مختلف ، به معناى واحدى برمى گردد كه عبارت است از: استوارى ، استحكام و
شدّت .(24)
راغب هم اصل آن را از
((جَدَلْتُ الحَبْلَ))، يعنى
((اءحكَمتُ فتلهُ)) دانسته است . او در ادامه
مى نويسد:
الجدال المفاوضة
على سبيل المنازعة و المغالبة
(25)
گفت و گو به شيوه كشمكش و برترى جويى را جدل نامند.
مرحوم مظفر درباره معنى اين واژه مى نويسد:
سختى و ستيزه جويى در خصومت و دشمنى به وسيله گفتار كه غالبا با به كار بستن نيرنگ
كه گاهى دور از عدل و انصاف است ، همراه مى شود؛ لذا شريعت مقدس اسلام آن را نهى
نموده است ؛ به ويژه در ايام حج
(فلا رفث و لا
فُسوق و لا جدال فى الحجِّ)(26)
و اعتكاف .(27)
ب . معناى اصطلاحى
جدل در اصطلاح داراى دو مفهوم است : يكى مطلق و كلى كه در تمام علوم به كار
مى رود و ديگرى مفهوم خاص كه مراد از آن يكى از اقسام صناعات خمسه منطق است كه
عبارتند از: برهان ، جدل ، خطابه ، مغالطه و شعر. پس جدل به يك معنا از فروع علم
مناظره است و در اصطلاحات فقهى به كار مى رود و به معناى ديگر، از گونه هاى قياس در
علم منطق است .(28)
شيخ طبرسى در معنى جدل مى نويسد:
جدل عبارت از منصرف كردن خصم است از روش و مذهبش به وسيله دليل و برهانى كه براى او
اقامه مى شود.
همچنين در معنى
و جادلهم بالّتى هى اءحسن
(29) مى نويسد:
با آنها به وسيله نيكوترين چيزى كه دارى ، مناظره كن و آنها را با وفق و مدارا و
آرامش ، از فكر و عقيده اى كه دارند منحرف نما.(30)
جدل به معناى عام
جدل در اين معنا، همان رويارويى هايى است كه به هدف غلبه يافتن و اسكات خصم
به كار گرفته مى شود و در همين معناست كه مرحوم مظفر مناظره را با جدل مترادف مى
داند.(31)
ابن خلدون مى گويد:
جدل در اصطلاح استدلال هاى فقهى عبارت از شناختن آداب مناظره اى است كه ميان پيروان
مذاهب فقهى و جز آنان روى مى دهد... جدل عبارت از شناسايى قواعد، حدود و آداب
استدلالى است كه به وسيله آن انسان به حفظ عقيده يا بطلان آن ، رهبرى شود؛ خواه آن
راءى از فقه باشد، يا از علوم ديگر.(32)
جدل به معناى خاص
جدل در اين اصطلاح به عنوان دومين صنعت از صناعات پنجگانه در منطق محسوب مى
شود. مرحوم مظفر مى نويسد: