1-
سوره انبياء، آيه 7.
2-
بحارالانوار، ج 1، ص 197، روايت 13، و نيز ر.ك : ج 1، ص 196، روايت
1؛ ج 10، ص 368، روايت 21؛ ج 77، ص 146، روايت 1.
3-
مشابه : بحارالانوار، ج 3، ص 259، روايت 6، ص 262، روايت 15، ص
265، روايت 26.
4-
سوره صافات ، آيه هاى 159 و 160.
5-
اهل كوفه و از اصحاب و راويان امام باقر - عليه السلام - ر.ك :
جامع الرواه ، ج 1 ص 436.
6-
بحارالانوار، ج 4، ص 160، روايت 6.
7-
ر.ك : بحارالانوار، ج 78 ص 453، روايت 21.
8-
سوره ى ق ، آيه 22.
9-
بحارالانوار، ج 98، ص 82، روايت 2 و نيز ر.ك : بحارالانوار، ج 94،
ص 190، روايت 3؛ ج 98، ص 39، روايت 2.
10- بحارالانوار، ج 4، ص 160، روايت 6.
11- ر.ك : بحارالانوار، ج 3 ص 41، روايت 16، ج 67، ص 137، روايت 7؛
ج 92، ص 232، روايت 14، ص 240، روايت 48.
12- ر.ك : سوره يونس ، آيه 22؛ سوره عنكبوت ، آيه 65 و...
13- سوره لقمان ، آيه ى 25؛ سوره زمر، آيه 38.
14- زيرا (الله نور السماوت و الارض )؛ (خداوند، نور آسمانها و
زمين است) سوره نور، آيه 35 و نيز تمام موجودات قائم به اويند:
(( يا من كل شى قائم به ))
و نيز (( و باءسمائك التى ملات اركان كل شى .))
(و از تو در خواست مى نمايم) به اسما و كمالاتت كه سراسر وجود هر چيز
را پر كرده است .)
15- براى توضيح بيشتر در اين باره ، ر.ك : رساله التوحيد از رسائل
سبعه توحيديه حضرت استاد - رحمة الله - ص 14.
16- سوره انعام ، آيه ى 103.
17- زايمان .
18- بدين مضمون : بحارالانوار، ج 10، ص 334، روايت 2؛ ج 4، ص 68،
روايت 11، ص 150، روايت 1؛ ج 10 ص 312، روايت 1، ص 344، روايت 5؛ ج 57،
ص 57، روايت 28.
19- ر.ك بحارالانوار، ج 94،ص 388 روايت 3.
20- در جاى ديگر فرمودند: مرحوم كلينى - رحمة الله - هم اراده را
از صفات فعل مى داند و مى فرمايد كه مى توان گفت : ((
يريد و لا يريد )) ، در حالى كه صفات ذات اين
گونه نيستند كه جداى از ذات باشند و ذات بدون آنها فرض شود ر.ك : اصول
كافى ، ج 1، ص 111.
21- يعنى (( غنى ))
به معناى سلبى و به معناى عدم احتياج و بى نيازى است و خداوند متعال به
آن متصف مى گردد، نه اين كه از صفات سلبيه به معناى عدم انتصاف حضرت حق
به آن ، بوده و خداوند از اتصاف به آن منزه باشد.
22- سوره حديد، آيه 25؛ سوره مجادله 21.
23- نهج البلاغه ، خطبه اول .
24- سوره اخلاص ، آيه 1.
25- سوره اخلاص ، آيه 2.
26- سوره هود، آيه 123.
27- سوره ى بقره ، آيه ى 210؛ سوره ى انفال ، آيه ى 44؛ سوره ى حج
، آيه ى 76؛ سوره فاطر، آيه ى 4؛ سوره حديد، آيه ى 5.
28- بحارالانوار، ج 3، ص 206، ارشادالقلوب ، ج 1، ص 166؛ توحيد
صدوق ، 83.
29- يعنى تجزيه بردار نيست .
30- ر.ك بحارالانوار، ج 3، ص 206 روايت 1.
31- سوره آل عمران ، آيه ى 54.
32- ر.ك : بحارالانوار، ج 4، ص 145، روايت 19 و 20.
33- بحارالانوار، ج 98، ص 393، روايت 1.
34- لسان العرب ، ج 3، ص 337؛ ج 2 ص 56.
35- بحار الانوار، ج 3، ص 88، روايت 1؛ ج 94، ص 394، روايت 3، ج
97، ص 189، روايت 5.
36- سوره قصص ، آيه 88.
37- سوره نحل ، آيه 5.
38- سوره آل عمران ، آيه ى 169.
39- سوره بقره ، آيه ى 154.
40- سوره هود، آيه ى 7.
41- سوره طه ، آيه ى 5.
42- بحارالانوار، ج 58 ص 30، روايت 51.
43- سوره يس ، آيه ى 2.
44- سوره حجر، آيه ى 21.
45- سوره نور، آيه ى 40.
46- سوره تين ، آيه ى 4.
47- سوره تين ، آيه 5.
48- سوره تين ، آيه ى 6.
49- سوره اعراف ، آيه 172.
50- ر.ك : بحارالانوار، ج 4، ص 44، روايت 24، و توحيد صدوق ، ص
117.
51- سوره فصلت ، آيه هاى 53 و 54.
52- سوره نور، آيه ى 25.
53- سوره نجم ، آيه ى 9
54- سوره اعراف ، آيه 43
55- در كلمات امير المومنان - عليه السلام - آمده است :
(( لم تره العيون بمشاهده العيان و لكن راءته
القلوب بحقائق الايمان .)) ؛ (ديده ها با رويت
ديدگان خدا را نمى بينند، بلكه دل ها با ايمان حقيقى شاءن او را مى
بينند).بحارالانوار، ج 4، ص 32، روايت 8، و نيز ر.ك : بحارالانوار، ج
4، ص 26، روايت 1، ص 33، روايت 10، ص 52، روايت 29، ص 36، ص 406، روايت
16، ج 78، ص 207، روايت 66.
56- درباره رويت پروردگار در خواب ، از ديدگاه اهل سنت ، ر.ك : سنن
ترمذى ، ج 4، ص 126؛ تحفه الاحوذى ، ج 7، ص 224.
57- ر.ك : مفتاح الفلاح ، ص 289.
58- منظور از سخن صدرالمتاءلهين - رحمة الله - در كتاب
(( مبدا و معاد )) كه مى
گويد: خداوند متعال ذات خود را ذاتا، و آثار (= موجودات ) ذاتش را به
تبع دوست دارد، چيست ؟
59- سوره مائده ، آيه 54.
60- سوره آل عمران ، آيه 31.از آنجا كه خداوند متعال كمال محض است
، ذات خود را دوست دارد و به ذات خود مبتهج است ، و از آن جا كه مبدا
آثار است ، محبت و علاقه به ذات ، موجب علاقه و محبت به آثار است
.خداوند متعال مى فرمايد: (( خداوند آنان را
دوست دارد و آنان نيز خدا را دوست دارند.)) و
نيز مى فرمايد: (( بگو اگر خدا را دوست داريد،
از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد.))
61- تاثير پذيرى و شادمانى چگونه براى خداوند سبحان متصور است ؟
62- بحارالانوار، ج 91، ص 138.مسله تاثير پذيرى در حضيض عالم ماده
است ، نه در عالم ربوبى ؛ و گرنه ذات در عالم خود بدون تاثير پذيرى بر
ذات حاضر است ، و لذت و شادمانى به سه چيز استوار است : ادراك كننده ،
ادراك شونده و ادراك .و هر چه ادراك و ادراك كننده و ادراك شونده قوى
باشد، شادمانى و لذت قوى تر خواهد بود.از حضرت امام زين العابدين -
عليه السلام - نقل شده است كه : (( كيست كه
شيرينى محبت تو را چشيد و به جاى تو جايگزين ديگرى قصد كرد؟!
))
63- سوره زمر، آيه ى 3.
64- سوره مائده ، آيه 35.
65- موسس فرقه (( وهابيت ))
.
66- سوره غافر، آيه ى 60.
67- ر.ك : بحارالانوار، ج 3، ص 307، روايت 44، ص 86، روايت 23، ج
15، ص 23، روايت 41، ص 27، روايت 48، ج 25 ص 17، روايت 31، ج 57، ص 66،
روايت 44، ص 28، روايت 62، ص 160، روايت 94، ص 161، روايت 97، ص 169،
روايت 112، ص 198، روايت 145.
68- اين روايت در كتاب توحيد به اين صورت آمده است : حضرت ابى
ابراهيم موسى بن جعفر - عليهما السلام - فرمود: ان الله - تبارك و
تعالى - كان لم يزل بلا زمان و لا مكان ، و هو الان كما كان ، لا يخلو
منه مكان و لا يشغل به مكان و لا يحل فى مكان .؛ (خداوند تبارك و تعالى
پيوسته بدون زمان و مكان بوده است ، و هم اينك نيز چنان است ، هيچ
مكانى از او خالى نيست ، در عين حال هيچ جايى او را به خود مشغول نمى
كند، و در هيچ مكانى جايى نمى گيرد.) كتاب توحيد، باب 28، حديث 12، ص
178.
69- توحيد صدوق ، ص 308، باب 43، حديث 2.
70- توضيح اين كه متكلمان قايل به حدوث زمانى عالم هستند و آن را
به اين صورت تفسير كرده اند كه زمانى بود كه خدا بود و هيچ چيز ديگرى
نبود، سپس خداوند جهان را آفريد.يعنى عالم مسبوق است به قطعه اى از
زمان كه ديگر در آن ، زمان موجود نيست .ما از آن ها مى پرسيم : قطعه ى
زمانى كه مى گويد (( زمانى بود و چيز ديگرى نبود
)) آيا مخلوق خدا است يا نيست ؟ اگر بگوييد
مخلوق او نيست ، واجب الوجود ديگرى فرض كرده ايد.و اگر بگوييد مخلوق
است ، پس آن هم جزو عالم به شمار مى آيد و مجموع عالم و آن
(( زمانى را كه بود و چيز ديگر نبود
)) را هم خدا خلق كرده است ، در اين صورت نقل
كلام به آن زمان مى شود كه زمانى بود كه اين زمان نبود و همين طور الى
غيرالنهايه .و لازمه ى اين سخن آن است كه زمان هم زمان داشته باشد.و
اين درست نيست ، زيرا زمان ، زمان ندارد؛ بلكه زمان ظرف موجودات زمانيه
است و خود زمان ظرف زمانى ندارد.و اگر بگوييد زمان نبود، عالم حادث
زمانى نخواهد بود.
بنابراين حق اين است كه گفته شود قبل از عالم چيزى نبود، زمان هم نبود،
و زمان با وجود خود عالم پديد آمد؛ زيرا بنابر حركت جوهريه عالم ذاتا
عين تغير و دگرگونى است و اين تغير همان حركت عالم است .و زمان مقدار
امتداد آن حركت و كميت آن است كه بر آن عارض مى شود و با آن پديد مى
آيد و وجود مستقل خارج از ذات عالم نيست .نظير سطح يا حجم جسم كه
حقيقتى خارج از جسم ندارد.
71- الاسفار الاربعه ، ج 9، با اين تفاوت كه به جاى جمله دوم آمده
است : (( و الصنع قديم و المصنوع حادث
)) ؛ (صنع خداوند بى آغاز، و مصنوعات حادثند)
72- سوره بقره ، آيه ى 9 و نيز سوره فصلت ، آيه هاى 11 و 12.
73- سوره ى شورى ، آيه ى 29.
74- سوره حجر، آيه ى 27.ر.ك : الميزن ، ج 2، ص 39، ج 12، ص 153.
75- بحارالانوار، ص 374، روايت 1، ص 319، روايت 1.
76- بحارالانوار، ج 8، ص 374، روايت 2، ج 25، ص 25، روايت 40، ج
57، ص 321، روايت 3، ص 336، روايت 24 و ديگر روايات اين باب .
77- توحيد صدوق ، ص 308 باب 43، حديث 2.
78- سوره ابراهيم ، آيه 48.
79- سوره نحل ، آيه 97
80- سوره بقره آيه 257.
81- سوره ى انعام ، آيه 122.
82- سوره ى نور، آيه ى 35.
83- سوره ى نازعات ، آيه هاى 37 و 39.
84- سوره ى اعراف ، آيه هاى 172 و 173.
85- سوره ى يس ، آيه ى 82.
86- نظر حضرت استاد - رحمة الله - از كلمه (كن) در اين جا (كن)
تكوينى است كه مساوق با وجودش در خارج است و منظور از گوش و قلب شنوا و
پذيرا هم ، همان نحوه هدايت تكوينى اشيا در مقام وجود و درك و شعور
باطنى آنها به حسب مراتب وجودى آن هاست .از اين رو حضرت استاد در جاى
ديگر فرموده اند: (كن) در اينجا از قبيل لفظ نيست و گرنه آن هم احتياج
به (كن) ديگرى داشت و همين طور تا بى نهايت .و نيز مخاطب و شنونده اى
نيست زيرا آن هم به خلف بر مى گردد.بلكه (كن) خداوند سبحان در مقام
ايجاد شى ، همان وجود خارجى آن است .در اين اساس در ايجاد شى تنها
خداوند سبحان (خالق) است و وجود شى (مخلوق) و لا ثالث ، و اراده خدا
نيز از مقام فعل انتزاع مى شود و صفت ذات نيست ، چنان كه حضرت استاد در
جاى ديگر فرمودند.
87- سوره قمر، آيه ى 50.
88- سوره اعراف ، آيه ى 172.
89- سوره اعراف ، آيه ى 172.
90- سوره اعراف ، آيه ى 172 و 173.
91- ر.ك : امالى سيد مرتضى ، ج 1، ص 20؛ مجمع البيان ، ج 4، ص 390.
92- سوره فاطر، آيه ى 1.
93- سوره بقره ، آيه ى 285.
94- سوره ى مريم آيه ى 17.
95- ر.ك : بحارالانوار، ج 26، ص 340، روايت 10، ج 43، ص 243، روايت
18، ص 244، روايت 19، ص 250، روايت 27، ج 44، ص 182، روايت 7، ج 50، ص
66، روايت 47، ج 101، ص 348، روايت 1، ص 367، روايت 9،
96- سوره ى انبياء، آيه هاى 26 و 27.
97- سوره تحريم ، آيه ى 6.
98- به حسب نقل از شخص موثقى كه احضار جن مى نمود.
99- سوره ى احقاف ، آيه 30.
100- سوره ى جن ، آيه هاى 1 و 2.
101- راجع به جنگ امير المومنين با جن نصيبين چيزى يافت نشد.براى
اطلاع از احوال آنان ر.ك بحارالانوار، ج 10، ص 44 روايت 1؛ ج 17، ص 77،
بيان روايت 30، و...
102- قضيه ى اجازه خواستن جنيان مسلمان از سيدالشهدا - عليه السلام
- براى كمك به آن حضرت در بحارالانوار، ج 44، ص 331، روايت 2، ذكر شده
است .و درباره ى در خواست كمك توسط زعفر جنى .ر.ك : كلمات الحسين -
عليه السلام -، ص 482؛ به نقل از اسرار الشهاده ، ص 410، معالى السبطين
، ج 2، ص 18، و نيز ر.ك : طرائف المقال ، ج 2 ص 679.
103- سوره ى ص ، آيه هاى 79 و 81.
104- ر.ك : بحارالانوار، ج 53، ص 39 و 145.
105- سوره ى حجر، آيه ى 39.
106- سوره ى انفال ، آيه ى 48.
107- خداوند متعال در دو آيه ى 8 و 9 سوره جن از قول شياطين جن مى
فرمايد و انا لمسنا السماء فوجدنها ملئت حرسا شديدا و شهبا و انا كنا
نقعد منها مقعد للسمع ؛ (و ما بر آسمان دست يافتيم و آن را پر از
نگهبانان توانا و تيرهاى شهاب يافتيم ، و در آسمان براى شنيدن به كمين
مى نشستيم .)
108- براى توضيح بيشتر در اين زمينه رجوع شود به روايتى كه استاد
بزرگوار در اين باره نقل كرده است : الميزان ، ج 12، ص 154.
109- سوره صافات ، آيه ى 10.
110- بحارالانوار، ج 4، ص 197، روايت 2؛ ج 5، ص 11، روايت 18، ص
17، روايت 27 و 28، ص 22، روايت 30؛ ج 25، ص 328، روايت 3؛ ج 78، ص
354، روايت 9، و نيز ر.ك : بحارالانوار، ج 5، ص 56، روايت 103، ص 70،
روايت 1؛ ج 69، ص 3، روايت 4.
111- سوره انسان ، آيه ى 30.
112- رباعيات خيام .
113- توضيح بيشتر در پاسخ سؤال هاى همين بخش خواهد آمد.
114- سوره بقره ، آيه 148؛ سوره مائده ، آيه ى 48.
115- سوره فاطر، آيه ى 2.
116- رباعيات خيام .
117- سوره ى زخرف ، آيه ى 32.
118- سوره انعام ، آيه ى 123.
119- يعنى فعل انسان با در نظر گرفتن تمام اجزاى علت تامه ى آن كه
از جمله اختيار و اراده انسان است ، ضرورى است و نسبت ضرورت دارد و
اراده تكوينى خدا كه از مقام فعل انتزاع مى شود، به آن تعلق مى گيرد؛
ولى نسبت به اراده و اختيار انسان كه علت ناقصه يكى از اجزاى علت تامه
است ، نسبت امكان دارد.
120- ر.ك اصول كافى ، ج 2،ص 2؛ بحارالانوار، ج 5، ص 255، ج 64، ص
77 و....
121- روايت منقول از امام باقر - عليه السلام - در كافى ، جلد 6، ص
13، روايت 4 و بحارالانوار، ج 60، ص 344، روايت 31، و روايت منقول از
رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - در بحارالانوار، ج 5 ص 9،
روايت 13، ص 157، روايت 10 ذكر شده است ، براى بررسى تفاوت هاى لفظى
روايت با متن فوق به مدارك مذكور رجوع شود.
122- ر.ك : بحارالانوار، ج 5 ص 225، روايت باب الطينه و الميثاق .
123- سوره سجده ، آيه ى 11.
124- اشاره به روايات باب طينت .از جمله ر.ك : بحارالانوار، ج 5 ص
243، روايت 38، و 39، و 40؛ ج 22، ص 331، روايت 42؛ ج 25، ص 8، روايت
12، ص 9، ج 25، ص 12، ص 13، روايت 25، ج 26، ص 121، روايت 11، ج 16، ص
43، روايت 20، ج 67، ص 126، روايت 28، ص 128، روايت 22.
125- سوره حجر، آيه ى 21.
126- يعنى امر خارق عادت ممكن است در خارج تحقق پيدا كند، هر چند
به توسط اسباب و علل غير متعارف ؛ بر خلاف ممتنع عقلى كه تحقق آن غير
ممكن و وجود آن در خارج ممتنع ، و تعلق قدرت به آن محال است .
127- سوره حج ، آيه ى 52.
128- سوره بقره ، آيه ى 213.
129- اصول كافى ، ج 1، ص 176، روايت 1؛ بحارالانوار، ج 26، روايت
31، ص 82، روايت 45، و نيز ر.ك : تفسير الميزان ، ج 2، ص 149،
130- سوره بقره ، آيه ى 213.
131- سوره قصص ، آيه ى 7.
132- ر.ك : بحارالانوار، ج 18، ص 249، روايت 1؛ ج 26، ص 83.
133- سوره نحل ، آيه ى 68.
134- سوره نجم ، آيه هاى 3 و 4.
135- سوره شورى ، آيه ى 51.
136- منظور اين است كه از قبيل وحى وحى مى باشد.يعنى ابتدا خداوند
متعال توسط رسول (فرشته ى وحى ، جبرئيل) به رسول اكرم - صلى الله عليه
و آله و سلم - وحى مى نمايد، و سپس آن حضرت وحى را به مردم مى رساند.و
اين نوعى وحى و تكلم خداوند سبحان با مردم به شمار مى آيد. بنابراين ،
جمله (اءو يرسل رسولا) هم شامل فرشته ى وحى يعنى جبرئيل مى شود كه به
سوى پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرستاده شده ، و هم خود
پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله - كه فرستاده و رسول خداوند سبحان
به سوى مردم است .
137- سوره زخرف ، آيه ى 1 - 3.
138- سوره ى يوسف ، آيه هاى 1و 2.
139- سوره ى زخرف ، آيه ى 4.
140- سوره ى واقعه ، آيه هاى 77 - 79.
141- سوره ى احزاب ، آيه ى 33.
142- ر.ك : اصول كافى ، ج 1ص 174، روايت 1.
143- سوره ى بقره آيه ى 124.
144- ر.ك : بحارالانوار، ج 23، ص 1 - 57.
145- سوره ى انبياء آيه ى 73.
146- سوره ى سجده ، آيه ى 24.
147- سوره ى يس ، آيه ى 2.
148- سوره ى حجر، آيه ى 85.
149- ر.ك : بحارالانوار: ج 23، ص 1 - 57.
150- سوره ى روم ، آيه ى 10.
151- بحارالانوار، ج 25، ص 40، روايت 10، و 11، ص 41، روايت 13، ص
117، روايت 2، ص 169، روايت 38، ج 26، ص 135، روايت 12، ص 136، روايت
16.
152- بحارالانوار، ج 23، ص 5، روايت 10، ج 52، ص 92، روايت 6.
153- ر.ك : الغيبه طوسى ، ص 292، احتجاج ، ج 2، ص 248؛
بحارالانوار، ج 52، ص 92، ج 53، ص 181، و...
154- سوره ى توبه ، آيه ى 105.
155- ر.ك : بحارالانوار، ج 5 ص 329، روايت 28، ج 7، ص 330، روايت
9، ص 331، روايت 10، ج 17، ص 131، روايت 3، ص 144، روايت 31، ص 150،
روايت 48، ج 23، ص 337، روايت 6، ص 339، روايت 10، و 13، ص 340، روايت
15 و 16، ص 343، روايت 30، ص 344، روايت 34، ص 345، روايت 40، ص 346،
روايت 42 ص 346، روايت 46، ص 347، روايت 47، 49، 50، ص 348، روايت 51،
و 67 ص 353، روايت 73، و 75، ج 59، ص 40، روايت 13.
156- سوره ى اسرا، آيه ى 71.
157- بحارالانوار، ج 39، ص 196، روايت 7، ص 203، روايت 23، ج 47، ص
412، روايت 19.
158- سوره ى اسراء، آيه ى 71.
159- سوره ى بقره ، آيه ى 124.
160- سوره ى انبياء آيه ى 73.
161- سوره ى اسرا، آيه ى 71.
162- مشابه : بحارالانوار، ج 6، ص 179، روايت 7، ج 68 ص 121، روايت
49.
163- سوره ى غاشيه ، آيه ى 25.
164- سوره غاشيه ، آيه 26.ر.ك : بحارالانوار، ج 3، ص 203، روايت
19، ص 274، روايت 48؛ ج 8، ص 50، روايت 54 و 57؛ ج 24، ص 267، روايت
32، و 33 و 34، ص 271، روايت 49، ص 272، روايت 52، 53، ج 35، ص 59،
روايت 12.
165- سوره فتح ، آيه ى 1 و 2.
166- سوره روم ، آيه ى 10.
167- ر.ك : اصول كافى ، ج 1، ص 219؛ بحارالانوار، ج 23، ص 333،
بصائر الدرجات ، ص 427، و 429.
168- سوره انبياء، آيه ى 73.
169- سوره ى قصص ، آيه ى 56.
170- سوره شورى ، آيه ى 52.
171- سوره بقره ، آيه ى 124.
172- سوره بقره ، آيه ى 143.
173- ر.ك : بحارالانوار، ج 16، ص 357، روايت 48، ص 23، ص 336،
روايت 2،ص 342، روايت 23، ص 350، روايت 58، ج 60، ص 351، روايت 63.
174- ر.ك : بحارالانوار، ج 23، ص 1 - 57.
175- ر.ك : شيعه در اسلام ، ج 3، ص 277، نوشته ى حضرت استاد علامه
طباطبايى - رحمة الله -.
176- ر.ك : بحارالانوار ج 3، ص 277، روايت 3، ص 278، روايت 9، ص
280، روايت 18، ص 281، روايت 20.
177- سوره اسراء، آيه ى 44.
178- سوره نور، آيه ى 41.
179- ر.ك : اصول كافى ، ج 1، ص 371، روايت 5، ص 376، روايت 1و2، ص
377، روايت 3، ص 378، روايت 2، ص 379، روايت 1؛ ج 2، ص 20، روايت 6، ص
21، روايت 9،
180- سوره اسراء، آيه ى 72.
181- سوره ى حديد، آيه ى 13.
182- يعنى عصمت داشته و از هر گونه خطا و لغزش و يا خطيئه و گناه
مصون باشد.
183- سوره شورى ، آيه ى 13.
184- براى توضيح بيشتر در اين باره ر.ك : تفسير الميزان ، ج 2، ص
115 و 28، هم چنين حديثى كه در الميزان ، ج 2، ص 147، در اين زمينه از
امام باقر - عليه السلام - نقل شده است مورد توجه قرار گيرد.
185- ر.ك : سوره ابراهيم ، آيه 40.
186- سوره بقره ، آيه ى 135.
187- سوره حج ، آيه ى 27.
188- ر.ك : بحار الانوار، ج 11،ص 211، روايت 17؛ ج 99،ص 61، روايت
31.
189- ر.ك : وسائل الشيعه ، ج 11، ص 12، روايت 1418، كه زراره مى
گويد: به امام صادق - عليه السلام - عرض كردم : فدايت گردم ! چهل سال
است كه درباره مسائل حج از شما مى پرسم و شما فتوى مى دهيد.و حضرت پاسخ
مى دهند: يا زراره ، بيت حج اليه قبل آدم باءلفى عام تريد ان تفتى
مسائله فى اءربعين عاما؟!؛ (اى زراره ، آيا خانه اى كه دو هزار سال پيش
از حضرت آدم - عليه السلام - براى حج به زيارتش مى رفتند، مى خواهى در
طول چهل سال مسائل مربوط به آن تمام شود؟!).
190- ر.ك : بحارالانوار، ج 5، ص 330، روايت 24، ج 6، ص 97، روايت
2؛ ج 11، ص 110، روايت 24، و25، ص 184، روايت 36، ص 194، روايت 48، ص
209، روايت 11؛ ج 17، ص 89، ص 5، روايت 2، ص 55، روايت 10، ص 58، روايت
5، ص 61، روايت 12، ج 84، ص 120، روايت 19.
191- سوره بقره ، آيه ى 127.
192- ر.ك : بحارالانوار، ج 11، ص 206، روايت 7، ج 26، ص 269، روايت
6؛ ج 58 ص 57، روايت 2؛ ج 99، ص 58، روايت 12.
193- سوره ابراهيم ، آيه 37.
194- شهر مكه
195- سوره بقره ، آيه ى 126.
196- سوره ابراهيم ، آيه ى 35.
197- سوره حج ، آيه ى 27.
198- ر.ك : بحارالانوار، ج 15، ص 7، ج 15، ص 127، روايت 67، ص 144،
روايت 76؛ ج 35، ص 34، روايت 34؛ ص 81، روايت 22.
199- سوره قصص ، آيه ى 27.
200- بحار الا نوار، ج 99، ص 64، روايت 41؛ كه دقيقا پاسخ فوق
بيانگر حج حضرت موسى حضرت نوح و حضرت سليمان - عليهم السلام - مى باشد،
و نيز در رابطه با حج حضرت موسى - عليه السلام - ر.ك : بحارالانوار، ج
13، ص 11، روايت 16، ص 359، روايت 69.