يعنى بعد از شهود توحيد فعلى و صفتى و اسمى در علم
مثال و برزخ ، به مقام احديت و عالم نور و توحيد ذاتى راه يافته و در
آن مقام عينيت صفات با يكديگر و عينيت صفات با ذات را مشاهده مى كند و
كثرت صفت و اسم و ذات را نمى بيند.
سؤال 368: آيا منظور از تجرد عقلانى همان تجرد روحانى و معنوى است ؟
جواب : بله ، مسامحه تجرد عقلانى گفته مى شود، و گرنه در آن جا عقل راه
ندارد.
چگونگى رسيدن ثواب ها به انسان در عالم برزخ
سؤال 369: اگر عالم برزخ تدريج بردار نيست ، چگونه ثواب براى انسان به
تدريج مى رسد و چگونه انسان علم تدريجى به ثواب پيدا مى كند؟
جواب : اين طور نيست كه خود علم هم تدريجى باشد، بلكه علم به امر
تدريجى است .(( علم به تدريج ))
است ، نه (( تدريج العلم ))
؛ (علم تدريجى ).
استكمال نفوس در عالم برزخ
سؤال 370: آيا نفوس در برزخ استكمال پيدا مى كنند؟
جواب : اگر استكمال در برزخ فرض شود، هر چه انسان در ماده كسب كرده ،
همان مرتبه از كمال را دارا است ، مگر اين كه تخم محبت و معرفت را در
وجودش بكارد، كه نهالش در برزخ ظهور مى كند.
بنابراين ، اگر در دنيا بذر تكامل را كاشته باشد، در عالم برزخ پرورش
مى يابد. مانند اين كه اگر سنت حسنه و يا بناى خيرى در دنيا بنيان
نهاده باشد، ثوابش به روح او عايد مى گردد.
فصل : 10 - معاد و عالم آخرت
علائم قيامت
سؤال 371: خداوند متعال مى فرمايد:
فارتقب يوم تاءتى السماء بدخان مبين يغشى الناس
هذا عذاب اليم
(470)
پس در انتظار روزى باش كه آسمان دودى نمايان بر مى آورد، كه مردم را
فرا مى گيرد. اين است عذاب پر درد.
آيا اين عذاب تا به حال نازل شده ، يا بعد از اين واقع خواهد شد؟
جواب : از كلمه ى (فارتقب )؛ (يعنى در انتظارش باش ) بر مى ا يد كه
هنوز واقع نشده است .
سؤال 372: آيا روز قيامت واقع مى شود؟
جواب : بله بر حسب ظاهر آيه ، وعيد است به عذابى كه عبارت است از آمدن
دخان مبين از آسمان كه (يغشى الناس ) يعنى همه مردم را فرا مى گيرد، و
ظاهرا چنين واقعه اى بعد از حضرت رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و
سلم - و قبل از قيامت واقع خواهد شد.
سؤال 373: آيا از گفتار خداوند متعال در چند آيه بعد از آيه ى گذشته
برنمى آيد كه اين امر واقع شده است ، آن جا كه مى فرمايد: (ثم تولوا
عنه و قالوا معلم مجنون
(471) )
پس از او روى برتافتند و گفتند: اين ، تعليم يافته اى ديوانه است .
جواب : آيه ابا ندارد ولى اشعار دارد كه اين عذاب بعد از رسول - صلى
الله عليه و آله و سلم - واقع خواهد شد، و هنوز واقع نشده است و اين كه
(تاءتى السماء بدخان ) يعنى آسمان دود بر مى آورد، آن هم با وصف (مبين
) يعنى آشكارا، و علاوه بر اين (يغشى الناس ) يعنى همه مردم و اهل عالم
را فرا مى گيرد.
سد ياءجوج و ماءجوج و...
سؤال 374: آيا وقتى سد ياءجوج و ماءجوج بسته شد، راه جنگى ديگر براى
حمله وجود نداشت ؟
جواب : يك تنگه بيشتر نبود و روى آن سدى بنا شد و براى استحكام لابلاى
آن آهن استعمال شد، چنان كه خداوند متعال از زبان ذوالقرنين مى فرمايد:
(ءاتونى زبر الحديد...(472)
)؛ (و قطعات بزرگ آهن را بياوريد...) و در عالم پنج سد زده شد، يكى سد
بابل و ديگرى سد دانيال در شهر تفليس ، و ديگر سد ياجوج و ماجوج ، و دو
سد ديگر كه همه آن ها به مرور زمان از هم پاشيده شد، و اين ، يكى از
اشراط ساعت و علايم قيامت است .(473)
حقيقت و معاد و تفاوت هاى نظام قيامت با دنيا
سؤال 375: آيا صور نوعى بعد از خروج از عالم نيز ماده دارند؟
جواب : وجود برزخى و مجرد است ، صور نوعى مادى نداريم .
سؤال 376: پس چرا در منظومه ى سبزوارى - رحمة الله - چنين آمده است ؟
جواب : در منظومه چنين چيزى نيست و نبايد باشد، صورت هاى نوعى ماده
ندارند.
سؤال 377: آيا جمله ى (اءن نسوى بنانه ) در آيه ى اءيحسب الانسن اءلن
نجمع عظامه بلى قدرين على اءن نسوى بنانه
(474) ؛ (آيا انسان مى پندارد كه هرگز ريزه ى استخوان
هايش را گرد نخواهيم آورد؟! آرى ، ما توانايى آن را داريم كه (خطوط)
سرانگشان او را درست (و بازسازى ) كنيم ) ظهور در ماده ندارد؟
جواب : اكل و شرب از اين بالاتر است .خداوند سبحان مى فرمايد:
ثم انكم ايها الضالون المكذبون ، لاءكلون من شجر
من زقوم ، فمالئون منها البطون ، فشربون عليه من الحميم ، فشربون شرب
الهيم ...(475)
آن گاه شما اى گمراهان دروغ پرداز، قطعا از درختى كه از زقوم است
خواهيد خورد، و از آن شكم هايتان را پر خواهيد كرد، و روى آن از آب جوش
مى نوشيد (مانند) نوشيدن شتران تشنه .
درختى در قعر آتش سوزان
سؤال 378: خداوند سبحان در جاى ديگر درباره درخت ((
زقوم )) مى فرمايد:
(انها شجره تخرج فى اءصل الجحيم
(476) )
آن ، درختى است كه در قعر آتش سوزان مى رويد.
سؤال اين است كه چگونه درختى در اصل جحيم و در قعر آتش سوزان مى رويد؟!
جواب : اگر خدا بخواهد مى شود.
سؤال 379: خداوند متعال بعد از آيه ى گذشته باز در تفسير درخت
(( زقوم )) مى فرمايد:
(طلعها كاءنه رءوس الشيطين .)
(477)
ميوه اش گويى چون كله هاى شياطين است .
معناى اين آيه ى چيست ؟
جواب : يعنى ميوه هاى آن به صورت سر شيطان است ، در سوره واقعه مى
فرمايد:
لاءكلون من شجر من زقوم ، فمالئون منها البطون
(478)
قطعا از درختى كه از زقوم است خواهيد خورد، و از آن شكم هايتان را پر
خواهيد كرد.
يعنى با غذا شكم هايشان پر مى شود، و با حميم جهنم از آن ها پذيرايى مى
شود. تشريفات مهمانى آن ها اين است ، ميوه آنها نيز به صورت سرهاى
شياطين است !
سؤال 380: در دنيا كه درخت در آتش سبز نمى شود؟
جواب : همه آيات عالم آخرت ، نظامى دارد كه مغاير نظام امروز عالم ماست
.براى نمونه در عالم دنيا خيلى چيزها امكان ندارد صد سال بيشتر بماند،
ولى در آن جا صدها هزار سال ممكن است بماند، بلكه جوان تر هم مى شود؛
بنابراين ، اين كه درخت ، در قعر جهنم سبز شود و ميوه دهد، نظامى است
مخصوص به عالم جهنم و ربطى به دنيا ندارد كه مورد اشكال شود.
سؤال 381: در ادامه آيات مربوط به زقوم در سوره ى صافات آمده است :
(انهم اءلفوا ءابائهم ضالين
(479) )
آن ها پدران خود را گمراه يافتند.
آيا در قعر جحيم واقع شدن درخت ، و پيروى آنان از پدران گمراهشان به هم
ربط دارد؟ اگر هست چيست ؟
جواب : ناچار بايد مناسبتى بين آن دو باشد، مناسباتى بين نظام آن جا و
نظام اين جا وجود دارد، بايد فكر كرد و ديد كه چه ربطى بين اين دو وجود
دارد.
سؤال 382: مرجع ضمير (انهم ) در اين آيه با مرجع ضمير آيه ى قبل ، يكى
است .
جواب : خوب ، يكى باشد.
چگونگى بازگشت امور به خداوند درقيامت
سؤال 383: خداوند مى فرمايد:
(الا الى الله تصير الاءمور
(480) )
آگاه باشيد كه همه ى كارها به خدا باز مى گردد.
چگونه در روز قيامت ، امور به سوى خداوند متعال بازگشت مى كند؟
جواب : خداوند متعال مى فرمايد:
لقد كنت فى غفله من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك
اليوم حديد
(481)
واقعا كه از اين حال ، سخت در غفلت بودى ، ولى ما پرده را از جلوى
چشمانت برداشتيم ، لذا امروز ديده ات تيز است .
بنابر آيه ى شريفه فوق الان هم (اءلا الى الله تصير الاءمور) است و
الان هم قيامت بر پا است ، و قيامت به عالم احاطه دارد، منتهى ما پشت
پرده هستيم و در قيامت پرده برداشته مى شود.
اساسا آياتى كه در قيامت كبرى ظهور دارند، در روايات در سه معنى
استعمال شده اند.
1.قيامت كبرى .
2.رجعت .
3.ظهور حضرت حجت - عجل الله تعالى فرجه الشريف -.
مانند اين آيه كه مى فرمايد:
و يوم نحشر من كل اءمه فوجا ممن يكذب باءيتنا
فهم يوزعون
(482)
و آن روز كه از هر امتى ، گروهى از كسانى كه آيات ما را تكذيب كرده
اند، محشور مى گردانيم ، پس آنان نگاه داشته مى شوند تا همه به هم
بپيوندند.
اين آيه شريفه مى فرمايد: از هر امت دسته اى را محشور مى كنيم ، و اين
با قيامت كبرى قابل تطبيق نيست ، زيرا خود قرآن در وصف قيامت مى
فرمايد:
(و حشرنهم فلم نغادر منهم اءحدا
(483) )
و همگان را محشور مى كنيم و هيچ كس را باقى نمى گذاريم .
معناى (انالله و انا اليه رجعون )
سؤال 384: معناى آيه ى شريفه ى (انالله و انا اليه رجعون
(484) )؛ (ما فقط از آن خداييم و فقط به سوى او باز مى
گرديم ) چيست ؟
جواب : الآن و در هر وقت و هر لحظه (( انا لله و
انا اليه راجعون )) هست ، يعنى ما همه مملوك
خداييم و از خود هيچ نداريم ، هستى و دارايى ما از آن اوست و به سوى او
بازگشت مى كنيم ؛ زيرا ما استقلال وجودى از خود در برابر خدا نداريم و
او شريك ندارد، و او به ما و همه چيز احاطه دارد، چنان كه مى فرمايد:
(و كان الله بكل شى محيطا
(485) )
و خداوند به هر چيز احاطه دارد.
و وجود و كمالات وجودى ما - حدوثا و بقائا - قائم به اوست ، چنان كه در
روايتى از حضرت موسى بن جعفر - عليه السلام - آمده است :
كان الله و لا شى معه ، و هو الان كما كان
(486)
خداوند (از ازل ) بود و چيزى همراه او نبود و اكنون نيز چنين است .
رجوع به جهنم نيز، رجوع به قهر خداست
سؤال 385: خداوند متعال مى فرمايد:
(انا لله و انا اليه رجعون
(487) )
ما از آن خدا هستيم ، و به سوى او باز مى گرديم .
ترديدى نيست كه اين معنى نسبت به بهشتيان درست است ، ولى نسبت به كسانى
كه به جهنم مى روند، چگونه (انا اليه رجعون ) تصور مى شود؟
جواب : (انا لله ) يعنى ما مملوك خدائيم و او شريك ندارد و (انا اليه
رجعون ) يعنى همه به سوى خدا رجوع مى كنيم .و ورود به جهنم نيز، رجوع
به خداست ؛ زيرا خداوند متعال به تمام موجودات از جمله جهنم احاطه
دارد، چنان كه مى فرمايد:
(اءلا انه بكل شى محيط
(488) )
و او به هر چيز محيط است .
سؤال 386: آيا نديدن بهشت و نعمت هاى بهشتى براى اشخاصى كه رحمت و
مغفرت پروردگار شامل حالشان نمى شود، با گفتار پروردگار كه مى فرمايد
فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد
(489) ؛ (پس ما پرده را از جلوى چشمانت برداشتيم ، لذا
ديده ات تيز است ) منافات ندارد؟
جواب : خير نديدن بهشت با (فبصرك اليوم حديد) منافات ندارد، زيرا آنان
عذاب را مى بينند، و بصيرت و چشم دلشان به ديدن جهنم ، حديد و تيز است
.
چرا معاد؟!
سؤال 387: چرا روح بعد از بيرون آمدن از بدن و استكمال ، دوباره به بدن
باز مى گردد؟
جواب : براى اين كه مجازات خود را ببيند، اثر اعمال در نفس انسان نقش
بسته است ، در برزخ كه مانند بازداشتگاه قبل از دادگاه است ، آن ها را
به صورت خاص و در روز قيامت به صورت ديگر مشاهده مى كند، و دليل هاى
نقلى و سمعى بسيار در سراسر قرآن بر اين مطلب دلالت دارد.
نمونه اى از آياتى كه بر معاد دلالت مى كنند
سؤال 388: از دو آيه ى شريفه ذيل ، كدام يك به معاد دلالت دارد؟
خداوند سبحان در جايى مى فرمايد:
(( كما بداءكم تعودون .(490)
))
همان گونه كه شما را پديد آورد (به سوى او) باز مى گرديد.
و در جاى ديگر مى فرمايد:
(بلى قدرين على اءن نسوى بنانه
(491) )
و در جايى ديگر مى فرمايد:
آرى ما توانايى آن را داريم كه (اثر) سر انگشتان او را درست (باز سازى
) كنيم .
جواب : يا هر دو! خداوند بعد از آيه ى نخست مى فرمايد:
(فريقا هدى و فريقا حق عليهم الظلله
(492) )
گروهى را هدايت نموده ، و گروهى گمراهى بر آنان ثابت شده است .
يعنى همان گونه كه در عالم (( عالم ذر
)) دو دسته بودند، فريقا هدى و فريقا حق عليهم
الظلله در بازگشت نيز همين طور خواهند بود.
سؤال 389: كدام آيه بيشتر بر معاد دلالت دارد؟
جواب : (تعودون ) نص در معاد است ، چنان كه (اءن نسوى بنانه ) نيز نص
است آيه ى نخست مى فرمايد: به همان صورت كه خداوند در وحله اول شما را
آفريد، در آخر نيز به همان طور عود مى كنيد، و مساءله عود با مساءله
بداء ارتباط دارد، و به همان بر مى گردد.آيه ى ديگر هم مى فرمايد:
اءيحسب الانسن اءلن نجمع عظامه ؟! بلى قدرين على
اءن نسوى بنانه .(493)
آيا انسان مى پندارد كه هرگز ريزه ى استخوان هايش را گرد نخواهيم آورد؟
آرى ، توانايى آن را داريم كه (خطوط) سرانگشتان او را درست (باز سازى )
كنيم .خداوند متعال حكمت عجيبى در ميان سرانگشتان بشر به كار برده است
.
پاداش اعمال در دنيا و آخرت
سؤال 390: آيا انسان در دنيا به سزاى اعمال خود مى رسد و جزاى عمل خود
را در دنيا مى بيند؟
جواب : همه جريان هايى كه انسان در آخرت مى بيند، در دنيا هم مى بيند،
زيرا حساب و جزاى عمل ، پهلوى عمل گذاشته شده ولى در نظر ما روى آن
پرده كشيده شده است .خداوند متعال مى فرمايد:
و جعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا
فاغشينهم فهم لا يبصرون
(494)
و ما فرا روى آنها سدى و از پشت آنان سدى نهاده و پرده اى بر چشمان
آنان فرو گسترده ايم ، لذا نمى توانند ببينند.
اين ها واقعا وجود دارد ولى ما نمى بينيم ، خداوند متعال مى فرمايد:
(اذ الاءغلل فى اءعنقهم
(495) )
آن هنگام كه غل ها در گردن هايشان افتاده است .
هم چنين مى فرمايد:
انا جعلنا فى اءعنقهم اءغللا فهى الى الاءذقان
فهم مقمحون
(496)
ما در گردن هاى آنان تا چانه هايشان غل هايى نهاده ايم ، به طورى كه
سرهايشان را بالا نگه داشته و ديده فرو هشته اند.
خوبى ها و زشتى هاى اعمال حقيقتا وجود دارد، ولى ما از آنها در غفلتيم
، توجه داريم ولى از اين توجه خود غافليم .خداوند متعال مى فرمايد:
لقد كنت فى غفله من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك
اليوم حديد.(497)
واقعا كه از اين حال ، سخت در غفلت بودى ، ولى ما پرده را از جلوى
چشمانت برداشتيم ، لذا ديده ات امروز تيز است .
سؤال 391: آيا اثر اعمال (اعم از ثواب و عقاب ) در دنيا بر آنها مترتب
مى شود، يا در آخرت ؟
جواب : ثواب يا عقاب كه بر عمل خوب يا بد مترتب مى شود، در همين دنيا
مترتب مى شود و وجود دارد ولى ما نمى بينيم .خداوند متعال مى فرمايد:
لقد كنت فى غفله من هذا فكشفنا عنك غطاءك فبصرك
اليوم حديد
(498)
زيرا غفلت در صورتى است كه انسان چيزى را ببيند و به آن توجه داشته
باشد، سپس از نظرش برود و از آن غفلت كند.در اين آيه شريفه نيز خداوند
متعال نمى فرمايد: (( نبود و اينك به وجود آمده
)) ؛ بلكه مى فرمايد: ((
از آن در غفلت بودى و اكنون در آخرت حجاب غفلت از چشم دلت برداشته شده
است و حقيقت امر را كه از آن غافل بودى عيانا مشاهده مى كنى
)) و ممكن است براى اهل يقين در همين دنيا حجاب
برداشته شود و با چشم دل و بصيرت ، آثار اعمال را مشاهده كنند؛ چنان كه
خداوند مى فرمايد:
كلا لو تعلمون علم اليقين ، لترون الجحيم
(499)
هرگز چنين نيست ، اگر علم اليقين داشتيد، به يقين دوزخ را مى ديديد.
و خداوند اين حالت را به حضرت ابراهيم - عليه السلام - عطا نموده ، لذا
مى فرمايد:
و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الاءرض و
ليكون من الموقنين
(500)
و اين گونه ملكوت آسمان ها و زمين را به حضرت ابراهيم - عليه السلام -
نمايانديم ، تا (او به مقامات والا نايل ) و از اهل يقين گردد.
بنابر اين هر گاه انسان يقين پيدا كند و از اهل غفلت نباشد، عقاب ها و
ثواب هايى را كه متوجه اعمال است خواهد ديد و راه به دست آوردن يقين ،
بندگى خداست .
سؤال 392: خداوند متعال مى فرمايد:
و ان تبدوا ما فى اءنفسكم اءو تخفوه يحاسبكم به
الله
(501)
و اگر آن چه در دل هاى خود داريد، آشكار يا پنهان كنيد، خداوند شما را
به آن محاسبه مى كند.
چگونه انسان از آن چه در دل خود دارد (خواطر و حديث نفس ) و به زبان
نياورده و بر اساس آن عمل نكرده ، مورد حساب و باز خواست قرار مى گيرد؟
جواب : آن چه مورد حساب و باز خواست قرار مى گيرد، خطورات نفس كه گذرا
و غير ثابت هستند نمى باشد، بلكه مقصود حالات و اثراتى است كه در اثر
تكرار اعمال بر نفس انسانى نقش بسته و سبب رشد نفس گرديده است ، و آن
ها ثابت هستند
(502) و همان ها مورد حساب و مؤ اخذه قرار مى گيرد، چه
براى انسان ظاهر باشد يا پنهان ؛ و چه انسان از حال خويشتن با خبر باشد
يا خير.خداوند متعال مى فرمايد:
يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت
من سوء
(503)
روزى كه هر كس آن چه كار نيك به جاى آورده و آن چه بدى مرتكب شده حاضر
مى يابد.
نيز مى فرمايد:
بل الانسن على نفسه ى بصيره و لو اءلقى معاذيره
(504)
بلكه انسان خود بر نفس خويشتن بيناست ، هر چند دست به عذر تراشى زند.
البته در هنگام حساب و باز خواست و روز قيامت ، رازها همگى فاش خواهد
گشت ، چنان كه مى فرمايد:
(يوم تبلى السرائر
(505) )
روزى كه رازها همه فاش خواهد شد.
جزاء يا تجسم اعمال
سؤال 393: آيا جزاى اعمال (اعم از ثواب و عقاب ، و بهشت و جهنم ) غير
از اعمال و به صورت پاداش است ، يا خود اعمال است كه در آن جا مجسم مى
شوند؟
جواب : از آيات و روايات فراوان استفاده مى شود كه جزاى اعمال به خود
اعمال است .
خداوند متعال مى فرمايد:
لا تعتذروا اليوم انما تجزون ما كنتم تعملون
(506)
امروز عذر نياوريد، زيرا تنها به همان اعمالى كه انجام مى داديد، پاداش
داده مى شويد.
هم چنين مى فرمايد:
ثم توفى كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون
(507)
پس هر كس آن چه را كه انجام مى داد كاملا مى ستاند و آن ها مورد ستم
قرار نمى گيرند.
نيز مى فرمايد:
يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت
من سوء...(508)
روزى كه هر كس آن چه كار نيك به جاى آورده و آن چه بدى مرتكب شده ، همه
را حاضر شده مى يابد.
يا اين كه در جاى ديگر مى فرمايد:
ان الذين ياءكلون اءموال اليتمى ظلما انما
ياءكلون فى بطونهم نارا
(509)
كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مى خورند، در حقيقت جز اين نيست كه
آتشى در شكم خود فرو مى برند.
و نيز مى فرمايد:
فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره ، و من يعمل مثقال
ذره شرا يره
(510)
پس هر كس به اندازه ى ذره اى كار نيك بجا آورد، آن را مى بيند و هر كس
به اندازه ى ذره اى كار بد انجام دهد، آن را مى بيند.
هم چنين مى فرمايد:
فاتقلوا النار التى و قودها الناس و الحجاره
(511)
پس از آتشى كه سوختش مردمان و سنگ ها هستند، بپرهيزيد.
باز مى فرمايد:
اولئك ما ياءكون فى بطونهم الا النار
(512)
جز اين نيست كه آنان در شكم خود آتش فرو مى برند.
در مقابل از بعضى آيات استفاده مى شود كه پاداش را به ثواب و عقاب و
بهشت و جهنم مى دهند.چنان كه مى فرمايد:
(جزاء بما كانوا يعملون
(513) )
اين ها پاداشى است در برابر آن چه مى كردند.
چگونه عمل كوچك موجب خسران ابدى مى گردد؟
سؤال 394: چگونه عمل كم يا كوچك ، باعث حرمان ابدى و خسران دايمى در
آخرت مى گردد؟
جواب : گاهى خود عمل به گونه اى است كه وبال و حرمان و خسران هميشگى را
به دنبال دارد، مثلا مانند كسى كه در دنيا چاقو را در چشم يا گوش خود
فرو برد، و خود را كور يا كر نمايد.اين كار هر چند در مدت كم و كوتاه
انجام گرفته ، ولى عمل به گونه اى است كه موجب كورى يا كرى مادام العمر
و هميشگى مى شود.
پاداش اهل كتاب در قيامت
سؤال 395: آيا اگر اهل كتاب خدا را عبادت كنند، و اعمال صالح به جاى
آورند، در آخرت پاداش نيكو خواهند داشت ؟
جواب : قبولى و پاداش اعمال مقيد به داشتن ايمان است ، و عمل صالح بدون
ايمان اثرى ندارد، چنان كه خداوند متعال مى فرمايد:
فمن يعمل من الصلحت و هو مؤ من فلا كفران لسعيه
ى و انا له كتبون
(514)
پس هر كس كارهاى شايسته انجام دهد، و مومن هم باشد، سعى و تلاش او مورد
ناسپاسى قرار نخواهد گرفت ، و ما (پاداش اعمال او را) ثبت مى كنيم .
اعمال صالح اهل كتاب پاداش داده نمى شود؟
سؤال 396: اهل كتاب كه مسلما به خداوند ايمان دارند، پس بايد اعمال
صالح آن ها قبول گردد، و مستحق اجر و ثواب اخروى باشند، پس چرا به آنان
پاداش اخروى داده نمى شود؟
جواب : ايمان به تمام انبيا - عليهم السلام - از جمله به رسول اكرم -
صلى الله عليه و آله و سلم - جزو ايمان به خداست و از آن جدا نيست .
خداوند متعال كسانى را كه تنها به برخى از انبيا - عليهم السلام -
ايمان آورده اند و به بعضى ديگر ايمان ندارند، كافر دانسته و مى
فرمايد:
ان الذين يكفرون بالله و رسله ى و يريدون ان
يفرقوا بين الله و رسله ى و يقولون نؤمن ببعض و نكفر ببعض و يريدون اءن
يتخذوا بين ذلك سبيلا؛ اءولئك هم الكفرون حقا و اءعتدنا للكفرين عذابا
مهينا
(515)
كسانى كه به خدا و پيغمبرش كفر مى ورزند، و مى خواهند ميان خدا و
پيامبرانش جدايى اندازند، و مى گويند: ما به بعضى ايمان داريم و بعضى
را انكار مى كنيم ، و مى خواهند ميان اين دو راهى براى خود اختيار
كنند؛ آنان در حقيقت كافرند، و ما عذابى خوار كننده براى كافران مهيا
ساخته ايم .
پاداش مخترعين و مكتشفين ملحد و بى دين
سؤال 397: آيا كافر و يا ملحدينى كه چيزى را اختراع يا اكتشاف مى كنند
و خدمت به خلق مى نمايند پاداشى نزد خدا دارند؟
جواب : خداوند متعال ، بندگى و خدمت به خود را مى خواهد، و به آن پاداش
مى دهد، نه تنها خدمت به خلق را كه در آن بندگى خدا منظور نباشد.خداوند
سبحان خطاب به همه ى انسان ها مى فرمايد:
ان هذه ى امتكم امه وحده و اءنا ربكم فاعبدون
(516)
اين است امت شما كه امتى يگانه است ، و منم پروردگار شما، پس تنها مرا
بپرستيد.(517)
حبط اعمال كافران
سؤال 398: خداوند درباره كفار مى فرمايد:
اولئك الذين كفروا باءيت ربهم و لقائه ى فحبطت
اعملهم فلا نقيم لهم يوم القيمه وزنا
(518) ؛ (آنان كسانى هستند كه به نشانه هاى پروردگارشان
و ملاقات با او كفر ورزيده و در نتيجه اعمالشان نابود شده است لذا در
روز قيامت وزنى براى آنان قايل نخواهيم بود.)؛ چرا اعمال خير و طاعات
كافران در روز قيامت وزنى ندارد؟
جواب : از صدر اين آيه ى شريفه استفاده مى شود كه كافران به واسطه ى
كفر به نبوت و معاد اعمالشان حبط مى شود: (فحبطت اءعملهم )، لذا وزنى
ندارد؛ زيرا صدر آيه ى شريفه مى فرمايد: (اولئك الذين كفروا بايت ربهم
و لقائه ) و منظور از كفر به آيات (كفروا بايت ربهم ) انكار نبوت ؛ و
منظور از (لقائه ى ) رجوع به پروردگار مى باشد كه همان معاد است
.بنابراين كفار به واسطه ى كفر به نبوت و معاد، اعمالشان حبط مى شود و
از بين مى رود زيرا اعمال آنان نه براى رضاى خدا و نه به انگيزه ى ثواب
و سعادت و آخرت انجام گرفته است پس حسنه اى براى آنها نمى ماند تا وزنى
داشته باشد.برعكس ، خداوند درباره ى سنگينى حسانات مى فرمايد:
و الوزن يومئذ الحق فمن ثقلت موزينه فاولئك هم
المفلحون
(519)
وزن در آن روز، حق و حقيقت خواهد بود.بنابراين كسانى كه ميزان هاى
اعمالشان سنگين باشد قطعا رستگار خواهند بود.
مواخذه از صفات و ملكات
سؤال 399: خداوند مى فرمايد:
و ان تبدوا ما فى انفسكم اءو تخفوه يحاسبكم به
الله
(520)
آن چه در نفس شما است ، چه آن را آشكار سازيد و يا پنهان كنيد خداوند
درباره ى آن از شما بازخواست خواهد نمود.
در صورتى كه آن چه انسان در دل دارد و آشكار ننموده و يا در خارج انجام
نداده ، گناه نيست تا مورد بازخواست و محاسبه قرار گيرد؟
جواب : اين آيه شريفه در مقام بيان مواخذه و محاسبه از آن دسته صفات و
ملكات نفسانى است كه به واسطه تكرار اعمال در نفس نقش بسته و ثابت گشته
، و مراد از آن خطورات نفسانى كه گذرا و غير ثابت و به صورت حال است ،
نيست .
زيرا رشد نفس و پرورش آن به سمت سعادت يا شقاوت ، به واسطه ى اعمال خير
و شر است كه در آخرت آشكار و انسان به واسطه ى آن ها مورد حساب و
مواخذه قرار مى گيرد.
خداوند متعال مى فرمايد:
يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا و ما عملت
من سوء تود لو اءن بينها و بينه اءمدا بعيدا
(521)
روزى كه هر كس عمل خير خود را آماده مى يابد، و دوست دارد كه اى كاش
ميان او و عمل بد او فاصله اى بسيار مى بود.
و نيز مى فرمايد:
بل الانسن على نفسه بصيره و لو اءلقى معاذيره
(522)
بلكه انسان به خود آگاه است ، هر چند عذرها بياورد.
هم چنين مى فرمايد:
(يوم تبلى السرآئر
(523) )
روزى كه اسرار و يا سيرت ها آشكار مى گردد.
نحوه ى تكون ، درك و شعور و حشر حيوانات
سؤال 400: آيا مبدا تكون ماده حيوان نيز مانند انسان ((
طين )) بود؟ و آيا آن ها هم تكليف يا حشر دارند؟
جواب : خداوند متعال راجع به حيوانات مى فرمايد:
و ما من دابه فى الارض و لا طير يطير بجناحيه
الا اءمم اءمثالكم ما فرطنا فى الكتب من شى ثم الى ربهم يحشرون
(524)
و هيچ جنبنده اى در زمين نيست و نه هيچ پرنده اى كه با دو بال خود
پرواز مى كند، مگر آن كه آن ها نيز گروهايى مانند شما هستند، ما هيچ
چيزى را در كتاب (لوح محفوظ) فرو گذار نكرده ايم ، سپس همه به سوى
پروردگارشان محشور خواهند گرديد.
از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه آن ها گروه هايى مانند شما هستند
(امم اءمثالكم ) هم تكليف و هم حشر دارند، زيرا مى فرمايد: (ثم الى
ربهم يحشرون )؛ اما سنخ و چگونگى تكليف آن ها معلوم نيست .هم چنين مى
فرمايد:
اءلم تر ان الله يسبح له من فى السموت و الارض و
الطير صفت كل قد علم صلاته و تسبيحه و الله عليم بما يفعلون
(525)
مگر نمى دانى هر كه (و هر چه ) در آسمان ها و زمين است براى خدا تسبيح
مى گويند، و پرندگان در حالى كه در آسمان پر گشوده اند تسبيح او مى
گويند؟ هر يك نيايش و تسبيح خود را مى داند، و خدا به آن چه مى كنند
داناست .
و نيز مى فرمايد:
تسبح له السموت اليبع و الاءرض و من فيهن و ان
من شى الا يسبح بحمده ولكن لا تفقهون تسبيحهم
(526)
آسمان هاى هفتگانه و زمين و هر كه در آن هاست او را تسبيح مى گويند، و
هيچ چيز نيست مگر به اين كه ستايش ، تسبيح او را مى گويد ولى شما تسبيح
آن ها را در نمى يابيد.
منظور از اين تسبيح ، تسبيح تكوينى نيست كه هر موجودى به زبان حال ،
خضوع و خشوع دارد و آيه و نشانه حق سبحانه است ، زيرا اين معنى را كافر
نيز درك مى كند؛ در حالى كه در آيه شريفه مى فرمايد: (و لكن لا تفقهون
تسبيحهم )
نمونه هايى از درك و شعور موجودات جاندار و بى
جان
سؤال 401: آيا تمام موجودات ، خصوصا پرندگان درك و شعور دارند كه
خداوند متعال مى فرمايد:
الم تر اءن الله يسبح له من فى السموت و الاءرض
و الطير صفت كل قد علم صلاته و تسبيحه
(527)
جواب : يكى از پرندگان (( هدهد
)) است كه خداوند متعال در قرآن كريم ذكر نمود و بسيارى از
معارف الهى در گفتار و رفتارش با حضرت سليمان عليه السلام گنجانده شده
است ، و هم چنين در كلام مورچه
(528) كه نشان دهنده ى آن همه شعور و ادراك (ادراك
خيالى جزئى و ادراك عقلى كلى ) آن دو حيوان مى باشد.
هدهد در جايى ، زنى
(529) را ذكر نمود و سلطنت و تخت او را ياد آور شده و
مى گويد:
انى وجدت امراءه تملكم و اءوتيت من كل شى و لها
عرش عظيم
(530)
من زنى را يافتم كه بر آن ها سلطنت مى كرد، و از هر چيزى به او داده
شده بود، و تختى بزرگ داشت .
بعد از قوم او و سجده شان براى آفتاب ياد مى كند و مى گويد:
وجدتها و قومها يسجدون للشمس من دون الله
(531)
او و قومش را چنين يافتم كه به جاى خدا براى خورشيد سجده مى كنند.
سپس از شيطان و تزيين اعمال آن قوم توسط او خبر داده و سخن از هدايت و
ضلالت به ميان آورده و مى گويد:
و زين لهم الشيطن اءعملهم فصدهم عن السبيل فهم
لا يهتدون
(532)
شيطان اعمالشان را بر ايشان آراسته و آنان را از راه (راست ) باز داشته
بود، در نتيجه (به حق ) راه نيافته بودند.
آن گاه خداوند متعال ، وحدانيت ، قدرت ، ربوبيت و عرش عظيم او را
يادآور شده و مى گويد:
اءلا يسجدوا الله الذى يخرج الخب فى السموت و
الارض و يعلم ما تخفون و ما تعلنون الله لا اله الا هو رب العرش
العظيم
(533)
چرا براى خدايى كه نهان را در آسمان ها و زمين بيرون مى آورد، و آن چه
را پنهان مى داريد و آن چه را آشكار مى كنيد مى داند، سجده نكنند.خدا
كه معبودى جز او نيست و پروردگار عرش بزرگ است .
و هم چنين حضرت سليمان - عليه السلام - به او فرمان مى دهد كه نامه به
آن قوم برساند سپس نظر كند كه چه پاسخ مى دهند، چنان كه قرآن شريف مى
فرمايد:
اذهب بكتبى هذا فاءلقه اليهم ثم تول عنهم فانظر
ماذا يرجعون
(534)
اين نامه ى مرا ببر و به سوى آن ها بيفكن ، آن گاه از ايشان روى برتاب
، پس بين چه پاسخ مى دهند.
پر واضح است كه اين همه ، بدون شعور و فهم و درك ممكن نيست ، هر چند
امام فخر رازى اصرار دارد كه اين همه درك و شعور و فهم ، و القاى اين
گونه مطالب تنها در همان مدت كوتاه بوده و هدهد قبل و بعد از آن چنين
درك و شعورى را نداشته است .
و اين در حالى است كه خداوند متعال در آيه ى ديگر مى فرمايد:
(كل قد علم صلاته و تسبيحه
(535) )
همه ستايش و نيايش خويش را مى دانند.
و نيز در جاى ديگر مى فرمايد:
و ان من شى الا يسبح بحمده ى ولكن لا تفقهون
تسبيحهم
(536)
و هيچ چيز نيست مگر آن كه با ستايش خدا، تسبيح او را مى گويد، ليكن شما
تسبيح آن ها را در نمى يابيد.
چنان كه از آيات ديگر بر مى آيد كه عالم نباتى بلكه همه عالم از
حيوانات و نباتات گرفته تا جمادات ، درك و شعور دارند.خداوند متعال مى
فرمايد:
حتى اذا ما جاوها شهد عليهم سمعهم و ابصرهم و
جلودهم بما كانوا يعملون ، و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالوا
اءنطقنا الله الذى اءنطق كل شى
(537)
تا اين كه وقتى به آن (آتش جهنم ) مى رسند، گوش ها و ديده گان و
پوستشان به آن چه مى كرده اند، بر ضدشان گواهى مى دهند، و آن ها به
پوست بدن خود مى گويند: چرا بر ضد ما شهادت داديد؟ مى گويند: همان
خدايى كه هر چيزى را به زبان آورد، ما را گويا گردانيد.
زيرا نطق ، بدون شعور و درك امكان ندارد، و لازمه ى تحمل شهادت در دنيا
و نيز اداى شهادت در آخرت ، داشتن درك و شعور است .
و در جاى ديگر مى فرمايد:
يومئذ تحدث اءخبارها باءن ربك اءوحى لها.(538)
آن روز زمين خبرهاى خود را باز گو مى كند، چرا كه پروردگارت بدان وحى
نموده است .
اين از نظر قرآن كريم ، اما عمليات و تجربيات علمى نيز نشان مى دهد كه
گياهان فهم و درك و شعور دارند.
بوته گل گلدانى را در هر شبانه روز چند بار تهديد كرده اند كه تو را از
بين مى بريم ، تو را نمى خواهيم ، آب نمى دهيم و آزمايش كرده اند ديده
اند رفته رفته برگ هاى گل پژمرده شده و گل رنجور گرديده است .بعد به گل
بشارت داده اند كه تو را نگه مى داريم ، تو را مى خواهيم ، آب مى دهيم
، رسيدگى مى كنيم و امثال اين ها، و ديده اند كم كم بوته دوباره به
حالت عادى خود بازگشته است .اين گونه اتصال و ارتباط انسان با نبات
خيلى مهم است .البته روشن است كه درك گياهان به گوش و زبان نيست .
زمانى كه در نجف اشرف مشرف بودم ، كتابى در ((
فلاحت روميه )) كه به عربى ترجمه شده بود به
دستم رسيد.مولف در مقدمه ى آن كتاب نوشته بود كه مطالب كتاب از اسرار
طبيعت است و به تجربه ثابت شده است .
يكى از مطالب آن كتاب اين بود كه اگر درخت ميوه دارى بار نداد، علاج
بار دادن آن اين است كه يك نفر پاى درخت بايستد و صاحب درخت تيشه يا
تبرى به دوش بگيرد و به سوى درخت بيايد.وقتى نزديك درخت رسيد كسى كه
پاى درخت ايستاده به او بگويد: (( فلانى ، چه
كار مى خواهى بكنى ؟ )) و او جواب دهد
(( مى خواهم اين درخت را از جا بكنم ، چون خشك
شده است ، بار نمى دهد.)) بعد آن شخص از درخت
شفاعت كند و بگويد: (( اين دفعه آن را ببخش ،
سال ديگر بار خواهد داد.اگر بار نداد آن وقت آن را قطع كن .))
با اين كار سال ديگر درخت بارور شده و ميوه خواهد داد.
پس از مسافرت به ايران و بازگشت به (( تبريز
)) كه آن كتاب و مطالب مذكور به كلى از يادم
رفته بود، براى سر كشى به باغى كه در آن جا داشتيم ، رفتم .همين كه
وارد باغ شدم ، ديدم در اول خيابان باغ درخت سيبى سر راه خشك شده ، به
باغبان گفتم : اين درخت خشكيده شده و بى فايده است ، آن را قطع كن ،
باغبان گفت : اين درخت را بعد از حدود سى سال به اين حال رسانده ايم ،
اگر بخواهيم مثل اين درخت داشته باشيم ، حدود سى سال زحمت بكشيم و
خلاصه راضى نشد.وارد باغ شديم و مقدارى در باغ گشتيم ، وقت برگشتن نيز
دوباره نظرم به درخت خشك شده افتاد، باز به باغبان گفتم : اين درخت بى
فايده است آن را ببر و از سر راه بردار، باز راضى نشد.از از قضا درخت
خشك شده آن سال در موسم سيب ، سبز شد، شكوفه داد و بارور شد و حدود يك
خروار سيب بار داد، عجيب تر آن كه در فصل پاييز همان سال براى بار دوم
شكوفه داد و بارور شد و باز سيب فراوان بار داد.و ظاهرا اين براى آن
بود كه درخت دوبار تهديد به بريدن شده بود.
اين مطلب را با بعض ديگر هم گفتند، عمل كردند و نتيجه گرفتند.
آيا نعمت هاى آخرت واقعيت دارد، يا مثالى است ؟
سؤال 402: آيا نعمت هاى آخرت واقعيت دارد، يا مثالى است ؟
جواب : واقعيت دارد و حقيقى است ، و مانند تمثل حضرت جبرئيل براى حضرت
مريم - عليها السلام - نيست ، آن جا كه خداوند سبحان مى فرمايد:
(فتمثل لها بشرا سويا
(539) )
پس به شكل بشر معتدل براى او نمايان شد.
زيرا در آن جا حضرت جبرئيل - عليه السلام - ملك بود و واقعيت او عوض
نشد، بلكه در ديد حضرت مريم - عليها السلام - به صورت انسان نمايان
گرديد.اگر به صورت واقعى ديده مى شد تمثل نبود، رويت و علم بود.
جايگاه بهشت و جهنم و چگونگى نشاءه ى آخرت
سؤال 403: بهشت و جهنم در كجا واقعند؟
جواب : بر اساس روايت ، بهشت در آسمان ، و جهنم در زمين واقع است
(540)
سؤال 404: عقيده ى جنابعالى چيست ؟
جواب : در مقابل روايت چه مى شود كرد؟! در روايتى آمده است كه از حضرت
رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - پرسيده شد: به بهشتى فرا مى
خوانيد كه (عرضها السموت و الارض )
(541) (وسعت آن به اندازه ى آسمان ها و زمين است ) و
وسعتش همه جا را فرا گرفته ، ديگر براى جهنم جا نمى ماند؟ حضرت در پاسخ
فرمود: هنگامى كه خورشيد غروب مى كند، روشنايى آن كجا مى رود؟!
(( اذا جاء الليل ، فاءين يذهب النهار؟
))
(542)
عرض يعنى وسعت ، نه عرض در برابر طول يعنى به تمام جهات احاطه دارد.به
نظر مى رسد كه با اين روايت مى خواهند مساءله را از راه ديگر بيان
نمايند.
سؤال 405: توضيح بفرماييد كه چگونه است ؟
جواب : ما در نشاه ى ماده قرار داريم ، و در نظام ماده يك سلسله احكامى
مشاهده مى كنيم كه مختص به همين نظام مادى است ، ولى در عالم سماء،
احكام اين نظام مادى حكم فرما نيست ، در آن جا احكامى است كه در نظام
مادى وجود ندارد.