فكر كن اگر نمى رفتيم ، چه مى شد؟
بشر در طول تاريخ ، بيشترين خطا و
گنهكارى و بى تقوايى خود را در عرصه ى حكومتدارى نشان داده است .
گناهانى كه از سوى حاكمان و زمامداران و مسلطان بر سرنوشت مردم سرزده
است ، با گناهان بسيار بزرگ افراد معمولى و عادى قابل مقايسه نيست . در
اين عرصه ، بشر كمتر از خرد و اخلاق و حكمت بهره برده است ؛ در اين
عرصه منطق خيلى كمتر از عرصه هاى ديگر زندگى بشرى حاكم بوده است . آن
كسانى كه خسارت اين بى خردى و بى منطقى و فساد و گناه آلودگى را
پرداخته اند؛ آحاد افراد بشر - گاهى مردم يك جامعه ، گاهى مردم جوامع
متعدد - بودند. اين حكومتها در آغاز به شكل استبداد فردى بودند؛ بعد با
تحول جوامع بشرى ، به صورت استبداد جمعى و سازمان يافته در آمدند. لذا
مهمترين كار انبياى عظام الهى مقابله ى با طواغيت و كسانى است كه
نعمتهاى خدا را ضايع كردند؛ و اذا تولى فى الارض
ليفسد فيها و يهلك الحرث و النسل
(62) آيه قرآن ، از اين حكومتهاى فاسد، با اين تعبيرات
تكان دهنده ياد مى كند؛ سعى كردند تا فسد را جهانگير كنند.
اءلم ترى الى الذين بدلوا نعمة الله كفرا و احلو
قومهم درالبوار جهنم يصلونها و بئس القرار
(63) نعمتهاى الهى و انسانى و طبيعى را به كفران تبديل
كردند و انسانها با كه بايد از اين نعم برخوردار مى شدند؛ در جهنم
سوزانى كه از كفران خود به وجود آوردند؛ سوزاندند و كباب كردند. انبياء
در مقابل اينها صف آرايى كردند. اگر انبياء با طواغيت عالم و طغيانگران
تاريخ برخورد نداشتند، احتياج به جنگ و جدل نبود. اين كه قرآن مى گويد:
و كاين من نبى قاتل معه ربيون كثير
(64) چه بسيار پيامبرانى كه همراه با مومنان خدا پرست ،
به قتال و جنگ دست زدند، اين جنگ با چه كسانى بود؟
طرف جنگ انبياء همين حكومتهاى فاسد، قدرتهاى ويرانگر و طغيانگر تاريخ
بودند كه بشريت را بد بخت و نابود كردند. انبياء نجات دهندگان انسانند؛
لذا در قرآن ، يك هدف بزرگ نبوتها و رسالتها، اقامه ى عدل معرفى شده
است : لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و اءنزلنا معهم
الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط
(65) اصلا انزال كتابهاى الهى و ارسال رسل براى اين
بوده است كه قسط و عدل در ميان جوامع حاكم شود؛ يعنى نمادهاى ظلم و
زورگويى و فساد از ميان برخيزد. حركت امام حسين ، چنين حركتى بود.
فرمود: انما خرجت لطلب الاصلاح فى امه جدى
(66) همچنين فرمود: من راءى
سلطانا جائرا مستحلا لحرام او تاركا لعهدالله مخالفا لسنه رسول الله
فعمل فى عباده بالاثم و العدوان ثم لم يغير عليه بقول و لا فعل فعل كان
حقا على الله اءن يدخله مدخله
(67) يعنى اگر كسى كانون فساد و ظلم را ببيند و بى
تفاوت بنشيند، در نزد خداى متعال با او هم سرنوشت است . فرمود: من براى
گردنكشى و تفرعن حركت نكردم . دعوت مردم عراق از امام حسين براى اين
بود كه برود و حكومت كند؛ امام هم به همين دعوت پاسخ دادند. يعنى اين
چنين نيست كه امام حسين به فكر حكومت نبود، امام حسين به فكر سركوب
كردن قدرتهاى طاغوتى بود؛ چه با گرفتن حكومت و چه با شهادت و دادن خون
.
امام حسين عليه السلام مى دانست كه اگر اين حركت را نكند، اين امضاى
او، اين سكوت او، اين سكون او، چه بر سر اسلام خواهد آورد. وقتى قدرتى
همه ى امكانات جوامع و يا يك جامعه را در اختيار دارد و راه طغيان پيش
مى گيرد و جلو مى رود، اگر مردان و داعيه داران حق در مقابل او اظهار
وجود نكنند و حركت او را تخطئه نكنند، با اين عمل ، كار او را امضا
كرده اند؛ يعنى ظلم به امضاى اهل حق مى رسد، بدون اين كه خودشان خواسته
باشند. اين گناهى بود كه آن روز بزرگان و آقازادگان بنى هاشم و فرزندان
سردمداران بزرگ صدر اسلام مرتكب شدند؛ امام حسين اين را بر نمى تافت ؛
لذا قيام كرد.
نقل شده است بعد از آنكه امام سجاد عليه السلام پس از حادثه عاشورا به
مدينه برگشت - شايد از آن وقتى كه اين كاروان از مدينه بيرون رفت و
دوباره برگشت ده ، يازده ماه فاصله شده بود يك نفر آمد خدمت ايشان و
عرض كرد: يابن رسول الله ديديد رفتيد، چه شد. راست هم مى گفت ؛ اين
كاروان در حالى رفته بود كه حسين بن على ، خورشيد درخشان اهل بيت ،
فرزند پيغمبر و عزيز دل رسول الله ، در راءس و ميان آنها بود؛ دختر
اميرالمؤ منين با عزت و سرافرازى رفته بود؛ فرزندان اميرالمؤ منين عباس
و ديگران - فرزندان امام حسين ، فرزندان امام حسن ، جوانان برجسته و
زبده و نامدار بنى هاشم ، همه با اين كاروان رفته بودند؛ حالا اين
كاروان برگشته و فقط يك مرد - امام سجاد عليه السلام - در اين كاروان
هست ؛ زنها اسارت كشيده ، رنج و داغ ديده اند؛ امام حسين نبود، على
اكبر نبود، حتى كودك شيرخوار در ميان اين كاروان نبود. امام سجاد در
جواب آن شخص فرمود: فكر كن اگر نمى رفتيم ، چه مى شد. بله نمى رفتند،
جسمها زنده مى ماند، اما حقيقت نابود مى شد؛ روح ذوب مى شد؛ وجدانها
پايمال مى شد؛ خرد و منطق در طول تاريخ محكوم مى شد؛ و حتى نام اسلام
هم نمى ماند.
(68)
عدالت برجسته ترين شعار مهدويت
البته اعتقاد به ظهور مهدى در دورانى از تاريخ ، مخصوص شيعه
نيست همه ى مسلمانان ، اعم از شيعه و سنى به اين معنا معتقدند؛ بلكه
غير مسلمانان هم به يك صورت معتقدند؛ منتها امتياز شيعه در اين است كه
اين شخصيت نجاتبخش بشريت را با نام و نشان و خصوصيات مى شناسند و معتقد
است او همواره براى دريافت دستور الهى ، آماده است . هر وقت پروردگار
عالم به او دستور دهد، او آماده ى شروع درس و تعليم معرفتى و عملى از
اين قضيه بايد بگيريم ، مهم است .
عدالت برجسته ترين شعار مهدويت
شما برادران و خواهران توجه داريد كه برجسته ترين شعار مهدويت
عبارت است از عدالت . مثلا در دعاى ندبه وقتى شروع به بيان و شمارش
صفات آن بزرگوار مى كنيم ، بعد از نسبت او به پدران بزرگوار و خاندان
مطهرش ، اولين جمله يى كه ذكر مى كنيم ، اين است :
الذى يملاء الارض عدلا و قسطا كما ملاءت ظلما و
جورا انتظار، اين است كه او همه ى عالم - نه يك نقطه - را سرشار
از عدالت كند و قسط را در همه جا مستقر نمايد.؛ رواياتى هم كه درباره ى
آن بزرگوار هست ، همين معنا وجود دارد. بنابراين انتظار منتظران مهدى
موعود، در درجه ى اول ، انتظار استقرار عدالت است .
درد بزرگ بشريت ؛ فقدان عدالت
درد بزرگ بشريت ، امروز همين مساءله ى فقدان عدالت است . هميشه
دستگاههاى ظلم و جور در سطح دنيا به شكلهاى مختلف بر مردم جفا كرده
اند؛ بشريت را زير فشار قرار داده اند و انسانها را از حقوق طبيعى خود
محروم كرده اند؛ اما امروز اين معنا از هميشه ى تاريخ بيشتر است و رفع
اين را انسان از ظهور مهدى موعود مى طلبد و انتظار مى برد. بنابراين ،
مساءله ، مساءله ى طلب عدالت است .
نابودى بناى ظلم ، حتمى است
اولين درس عملى از اين موضوع اين است كه نابود كردن بناى ظلم در
سطح جهان ، نه فقط ممكن است ، بلكه حتمى است . اين مطلب بسيار مهمى است
كه نسلهاى بشرى امروز معتقدند نباشند كه در مقابل ظلم جهانى ، نمى شود
كارى كرد. امروز وقتى ما با نخبگان سياسى دنيا از ظلمهاى مراكز قدرت
بين المللى و سيستم جهانى ظلم - كه امروز به سركردگى استكبار در همه ى
دنيا وجود دارد - صحبت مى كنيم ، مى بينيم آنها مى گويند بله ، چيزى كه
شما مى گوييد، درست است ؛ واقعا دارند ظلم مى كنند؛ اما كارى نمى شود
كرد، يعنى مجموعه ى بزرگى از نخبگان كه سررشته ى كار دنيا در دست
آنهاست ، اسير ياءس و نااميدى را به ملتهاى خود سر ريز مى كنند و آنها
را از اين كه بتوان نقشه ى ظالمانه و شيطانى امروز دنيا را عوض كرد،
ماءيوس مى كنند. بديهى است كه انسانها ماءيوس نمى توانند هيچ حركتى را
در راه اصلاح انجام بدهند. آن چيزى كه انسانها را وادار به كار و حركت
مى كند نور و نيروى اميد است . اعتقاد به مهدى موعود، دلها را سرشار از
نور اميد مى كند. براى ما كه معتقد به آينده ى حتمى ظهور مهدى موعود،
دلها را سرشار از نور اميد مى كند. براى ما كه معتقد به آينده ى حتمى
ظهور مهدى موعود (عج ) هستيم ، اين ياءسى كه گريبانگير بسيارى از
نخبگان دنياست ، بى معناست . ما مى گوييم نخير، مى شود نقشه ى سياسى
دنيا را عوض كرد؛ مى شود با ظلم و مراكز قدرت ظالمانه درگير شد و در
آينده نه فقط اين معنا امكانپذير است ، بلكه حتمى است . وقتى ملتى
معتقد است نقشه ى ظالمانه و شيطانى امروز در كل عالم قابل تغيير است ،
آن ملت شجاعت پيدا مى كند و احساس مى كند دست تقدير، تسلط ستمگران را
براى هميشه به طور مسلم ننوشته است .
امام خمينى ياءس را از دلها پاك كرد
انسانها مى توانند تلاش كنند و پرچم عدالت را - ولو در يك نقطه
ى محدود - بلند كنند. شما ببينيد ملتهايى كه امروز در گوشه و كنار عالم
زير فشار ظلم و ستم زندگى مى كنند، اگر اين اميد را در دل خود
بپرورانند كه مى شود با ظلم مبارزه كرد، چه اتفاقى در دنيا مى افتد و
چطور ملتها بيدار مى شوند. يك روز ملت ايران هم در پنجه ى اقتدار رژيم
طاغوتى دچار همين ياءس بود؛ ولى امام بزرگوار ما با تعاليم اسلامى ،
اين ياءس را از دلها پاك كرد و به مردم اميد و شجاعت داد. نتيجه اين شد
كه اين مردم به پا خاستند، نهضت كردند تن به سختى دادند، مبارزه كردند،
از جان خود دريغ نكردند و توانستند در اين نقطه ى از عالم ، با عوامل
ظلم و نظام ظالمانه و شيطانى مبارزه و آن را ريشه كن و سرنگون كنند.
نظم ظالمانه ى جهانى ، ابدى نيست
امروز دستگاههاى تبليغاتى مراكز استكبارى دنيا و روشنفكران
وابسته ى به آنها، در سطح عالم اين طور تبليغ مى كنند كه هيچ حركتى در
مقابل نظم ظالمانه ى كنونى ممكن نيست . با فكر انقلاب و آرمانگرايى
مبارزه مى كنند و مى خواهند ملتها را متقاعد كنند كه به همين وضعيت
كنونى ظالمانه ى دنيا بسازند و در مقابل آن هيچ عكس العملى نشان ندهند.
فكر اعتقاد به مهدى ، نقطه ى مقابل اين تبليغات غلط و ظالمانه است .
جوانان و روشنفكران و عموم ملت ما با اعتقاد به ظهور مهدى (عليه الصلاة
و السلام ) اين اعتقاد راسخ را در دل خود پرورش مى دهند كه نظم ظالمانه
ى جهانى ، قابل زوال است و ابدى نيست ؛ مى شود با آن مبارزه و در مقابل
آن ايستادگى كرد.
عدالت با موعظه و نصيحت به دست نمى آيد
درس ديگرى كه اعتقاد به مهدويت و جشنهاى نيمه شعبان بايد به ما
بدهد، اين است : عدالتى كه ما در انتظار آن هستيم - عدالت حضرت مهدى
(عج ) كه مربوط به سطح جهان است - با موعظه و نصيحت به دست نمى آيد؛
يعنى مهدى موعود ملتها نمى آيد ستمگران عالم را نصيحت كند كه ظلم و
زياده طلبى و سلطه گرى و استثمار نكنند. با زبان نصيحت ، عدالت در هيچ
نقطه ى عالم مستقر نمى شود. استقرار عدالت ، چه در سطح جهانى - آن طور
كه آن وارث انبياء انجام خواهد داد - و چه در همه ى بخشهاى دنيا،
احتياج به اين دارد كه مردمان عادل و انسانهاى صالح و عدالت طلب ، قدرت
را در دست داشته باشند و با زبان قدرت با زورگويان حرف زد؛ با آنها
بايد با زبان اقتدار صحبت كرد. آغاز دعوت پيغمبران الهى با زبان نصيحت
است ؛ اما بعد از آنكه توانستند طرفداران خود را گرد بياورند و تجهيز
كنند، آنگاه با دشمنان توحيد و دشمنان بشريت ، با زبان قدرت حرف مى
زدند.
طرفداران عدالت بايد خود را به قدرت مجهز كنند
شما ببينيد در همين آيه ى كريمه ى قرآن كريمه ى قرآن كه راجع به
قسط و صحبت مى كند و مى گويد خداى متعال همه ى پيغمبران را فرستاد،
ليقوم الناس بالقسط - براى اينكه قسط و
عدالت را در جامعه مستقر كنند - بلافاصله مى فرمايد:
و انزلنا الحديد فيه باءس شديد و منافع للناس
يعنى پيغمبران علاوه بر اينكه با زبان دعوت سخن مى گويند، با
بازوان و سرپنجگان قدرتى كه مجهز به سلاح هستند و با زورگويان و قدرت
طلبان فاسد، معارضه و مبارزه مى كنند. پيغمبر اكرم وقتى به مدينه آمد و
نظام اسلامى را تشكيل داد، آيات قرآن را بر مردم مى خواند، به گوش
دشمنان هم مى رسانيد؛ اما به اين اكتفا نمى كرد. كسانى كه طرفدار عدالت
هستند، در مقابل زورگويان و زياده طلبان و متجاوزان به حقوق انسانها
بايد خود را به قدرت مجهز كنند. لذا شما مى بينيد از روزى كه نظام
اسلامى به وجود آمد - يعنى اسلام مجهز به قدرت يك ملت بزرگ و امكانات
يك كشور و دولت بزرگ شد - دشمنان اسلام حركت اسلام را جدى گرفتند و
علاقه مندان و طرفداران اسلام هم در اطراف و اكناف عالم اميدوار شدند.
بسيارى از پيغمبران در ميدان مبارزه و جهاد مقدس و قتال قدم مى
گذاشتند؛ و كاءين من نبى قاتل معه ربيون كثيرا.
واهمه ى استكبار از تشكيل نظام اسلامى
كسانى كه خيال مى كنند اسلام بايد برود و در گوشه يى بنشيند و
مردان اسلام و دين فقط زبان نصيحت را به كار بگيرند، اينها دانسته يا
ندانسته همان چيزى را مى گويند كه مراكز قدرت جهانى آن را مى خواهند و
آرزو مى كنند. مراكز قدرت استكبارى از اين كه رهبران اسلامى در گوشه يى
از دنيا بنشينند و گاهى پيامى بدهند و يك كلمه حرفى بزنند - همچنان كه
رهبران مسيحى در هر قضيه يى پيامى بدهند و يك كلمه حرفى بزنند - نصيحتى
مى كنند و جمله اى مى گويند - هيچ ترسى ندارند؛ مى دانند اين خطرى براى
آنها نيست . از اين كه ملتهاى مسلمان بيدار شوند و تشكيل حكومت بدهند،
از اين كه ايمان اسلامى آحاد مردم در قالب يك نظام و يك دولت و يك
حكومت تجسم پيدا كند، واهمه دارند و مى ترسند. نظام اسلامى و ملت
مسلمان ايران و دولت جمهورى اسلامى بزرگترين قدم را در اين راه برداشت
و به بركت مجاهدت جوانها و مردان و زنان مؤ من و فداكار اين ملت ،
اسلام در دنيا به عنوان يك قدرت ظاهر شد. هر چه اين قدرت بتواند خود را
مستقرتر و پايدارتر كند، نظم ظالمانه شيطانى دنيا بيشتر تهديد مى شود
قدرت اسلامى جلوى ظلم و فساد را مى گيرد
بعضى ها بى توجه ، از جدايى دين و سياست حرف مى زنند؛ يعنى دين
را به گوشه هاى خلوت برانند و انسان ديندار، فقط به نصيحت اكتفا كند.
در اين جا نصيحت نمى تواند كارى بكند. آنچه مى تواند قدرتها را مهار و
تهديد كند در برابر ظلم و فساد مقاومت كند و ريشه ى آن را بر كند يا آن
را متزلزل كند، قدرت الهى و اسلامى است ؛ قدرت سياسى است كه در اختيار
احكام اسلامى باشد. امام زمان (ارواحنافداه ) با اقتدار و قدرت و تكيه
بر توانايى يى كه ايمان والاى خود او و ايمان پيروان دوستانش ، او را
مجهز به آن قدرت كرده است ، مى رود گريبان ستمگران عالم را مى گيرد و
كاخهاى ستم را ويران مى كند.
سربازى امام زمان ، كار آسانى نيست
درس ديگر اعتقاد به مهدويت و جشنهاى نيمه ى شعبان براى من و شما
اين است كه هر چند اعتقاد به حضرت مهدى (ارواحنافداه ) يك آرمان والاست
و در آن هيچ شكى نيست ؛ اما نبايد مساءله را فقط به جنبه ى آرمانى آن
ختم كرد - يعنى به عنوان يك آرزو در دل ، يا حداكثر در زبان ، يا به
صورت جشن نه اين آرمانى است كه بايد به دنبال آن عمل بيايد. انتظارى كه
از آن سخن گفته اند، فقط نشستن و اشك ريختن نيست انتظار به معناى اين
است كه ما بايد خود را براى سربازى امام زمان آماده كنيم . سربازى امام
زمان كار آسانى نيست . سربازى منجى بزرگى كه مى خواهد با تمام مراكز
قدرت و فساد بين المللى مبارزه كند، احتياج به خودسازى و آگاهى و روشن
بينى دارد. عده يى اين اعتقاد را وسيله يى براى تخدير خود يا ديگران
قرار مى دهند؛ اين غلط است . ما نبايد فكر كنيم كه چون امام زمان خواهد
آمد و دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد، امروز وظيفه يى نداريم ؛ نه
، بعكس ، ما امروز وظيفه داريم در آن جهت حركت كنيم تا ظهور آن بزرگوار
آماده شويم . شنيده ايد، در گذشته كسانى كه منتظر بودند، سلاح خود را
هميشه همراه داشتند؛ اين يك عمل نمادين است و معنايش اين است كه انسان
از لحاظ علمى و فكرى و عملى بايد خود را بسازد و در ميدانهاى فعاليت و
مبارزه ، آماده به كار باشد.
اعتقاد به امام زمان ، به معناى گوشه گيرى نيست
اعتقاد به امام زمان ، به معناى گوشه گيرى نيست . جريانهاى
انحرافى قبل از انقلاب تبليغ مى كردند، الان هم در گوشه و كنار تبليغ
مى كنند كه امام زمان مى آيد و اوضاع را درست مى كند؛ ما امروز ديگر چه
كار كنيم چه لزومى دارد ما حركتى بكنيم اين مثل اين است كه در شب تاريك
، انسان چراغ روشن نكند؛ چون فردا بناست خورشيد عالمتاب بيايد و روز
بشود و همه ى دنيا را روشن كند. خورشيد فردا، ربطى به وضع كنونى من و
شما ندارد امروز اگر ما مى بينيم در هر نقطه ى دنيا ظلم و بى عدالتى و
تبعيض و زورگويى وجود دارد، اينها همان چيزهايى است كه امام زمان براى
مبارزه ى با آنها مى آيد. اگر ما سرباز امام زمانيم ، بايد خود را براى
مبارزه با اينها آماده كنيم .
منتظران امام زمان بايد صالح باشند
بزرگترين وظيفه منتظران امام زمان اين است كه از لحاظ معنوى و
اخلاقى و عملى و پيوندهاى دينى و اعتقادى و عاطفى با مؤ منين و همچنين
براى پنجه درافكندن با زورگويان ، خود را آماده كنند. كسانى كه در
دوران دفاع مقدس ، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شركت مى كردند،
منتظران حقيقى بودند. كسى كه وقتى كشور اسلامى مورد تهديد دشمن است ،
آماده ى دفاع از ارزشها و ميهن اسلامى و پرچم برافراشته ى اسلام است ،
او مى تواند ادعا كند كه اگر امام زمان بيايد، پشت سر آن حضرت در
ميدانهاى خطر قدم خواهد گذاشت . اما كسانى كه در مقابل خطر انحراف و
چرب و شيرين دنياى خود را مى بازند و زانوانشان سست مى شود؛ كسانى كه
براى مطالع شخصى خود حاضر نيستند هيچ حركتى را كه مطامع آنها را به خطر
مى اندازد، انجام دهند؛ اينها چطور مى توانند منتظر امام زمان به حساب
بيايند؟ كسى كه در انتظار آن مصلح بزرگ است ، بايد در زمينه هاى صلاح
را آماده كند و كارى كند كه بتواند براى تحقق صلاح بايستند.
حكومت حضرت مهدى ، يك حكومت مردمى
درس مهم ديگرى كه وجود دارد، اين است كه حكومت آينده ى حضرت
مهدى موعود (ارواحنافداه ) يك حكومت مردمى به تمام معناست . مردمى يعنى
چه ؟ يعنى متكى به ايمانها و اراده ها و بازوان مردم است . امام زمان ،
تنها دنيا را پر از عدل و داد نمى كند؛ امام زمان از آحاد مؤ من مردم و
با تكيه ى به آنهاست كه بناى عدل الهى را در سرتاسر عالم استقرار مى
بخشد و يك حكومت صددرصد مردمى تشكيل مى دهد؛ اما اين حكومت مردمى با
حكومتهاى مدعى مردمى بودن و دمكراسى در دنياى امروز از زمين تا آسمان
تفاوت دارد. آنچه امروز در دنيا اسم دمكراسى و مردم سالارى را روى آن
گذاشته اند، همان ديكتاتوريهاى قديمى است كه لباس جديد بر تن كرده است
؛ يعنى ديكتاتورى گروهها. اگر رقابت هم وجود دارد، رقابت بين گروههاست
و مردم در اين ميان هيچكاره اند. يك گروه به قدرت دست پيدا مى كنند و
در سايه ى قدرت سياسى يى كه همه ى زمانهاى امور را در كشور در اختيار
او مى گذارد و با سوء استفاده ى از اين قدرت ، ثروت و پول و سرمايه را
به نفع خود گردآورى مى كند و آنها را در راه به دست آوردن دوباره ى
قدرت مصرف مى كند. دمكراسى هاى امروز دنيا بر پايه ى تبليغات دروغ و
فريبنده و مسحور كردن چشمها و دلهاست . امروز در دنيا هر جا شعار
دمكراسى مى دهند، شما ببينيد براى تبليغات كانديداهاى رياست جمهورى و
يا نمايندگان مجلس چه كار مى كنند. دمكراسى در پنجه ى اقتدار پول اسير
است . مردم سالارى امام زمان - يعنى مردم سالارى دينى - با اين روش
بكلى متفاوت است .
(69)