كليد سعادت
صفحه پنجم

رحمت الله عرب نوكندى


اگر دعايتان مستجاب نشد، مواظب سه حالت باشيد 
1. از رحمت خدا ماءيوس و نااميد نشوى ، زيرا به اجابت نرسيدن دعا، ممكن است به سبب گناهان تو باشد؛ پس براى رفع آن ، به توبه و تهذيب نفس مشغول شو.
2. اينكه دعا را ترك نكنى . پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: خدا رحمت مى كند بنده يى را كه حاجتى از خدا مى طلبد؛ پس اصرار و الحاح در دعا كند، چه مستجاب شود، چه نشود. و اين آيه را خواندند: وادعوه ربى عسى الا اكون بدعاء ربى شقيا. خداى يكتا را مى خوانم ، و اميدوارم كه چون او را بخوانم ، مرا از درگاه لطفش محروم نگرداند.
3. به تقدير الهى راضى باش ، تا همان رضاى تو باعث اجابت دعايت بشود.(331)
علت تاءخير اجابت دعا 
قال الله تبارك و تعالى فى كتابه الكريم :
عسى ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم و عسى اءن تحبوا شيئا و هو شرو الله يعلم و انتم لا تعلمون
. (332)
خداوند متعال در قرآن مجيد مى فرمايد: شايد شما چيزى را بد و ناپسند داشته باشيد، در حالى كه آن چيز براى شما خير باشد، و شايد شما چيزى را دوست داشته باشيد، و حال آنكه آن چيز براى شما بد است ؛ و خداوند مصلحت شما را مى داند و شما نمى دانيد.
ولو يعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخير لقضى اليهم اجلهم . (333)
و نيز مى فرمايد: اگر خدا تعجيل كند براى درمان ، آنچه را كه شر است ، همچنان كه مردم شتاب در خير مى كنند، هر آينه اجلشان حكم كرده مى شود (يعنى هلاك مى شوند) مراد اين است كه بعضى طلب شر مى كنند، و تصور مى نمايند كه طلب خير كرده اند، و چون مصلحت در آن نيست ، خداوند اجابت نمى فرمايد؛ و چه امورى كه انسان به آن حريص است و گمان مى كنند و خير سعادت و خوشى او در آن است ، و سعى مى كند تا به آن برسد، و چون رسيد، پشيمان شده و آرزو مى كند كه اى كاش به آن نرسيده بود!
قال رسول الله (ص ):
يا عباد الله انتم كالمرضى و رب العالمين كالطبيب فصلاح المرضى فيما يعلم الطبيب و تدبيره به لا فيما يشتهيه المريض و يقترحه الا فسلموالله امره تكونوا من الفائزون . (334)
رسول خدا (ص ) فرموده است : اى بندگان خدا! شما همانند بيمار هستيد، و پروردگار جهان طبيب شماست . خير و صلاح بيمار در آن است كه طبيب دستور مى دهد، نه آنچه را كه بيمار ميل دارد. پس آگاه هوشيار باشيد و خود را تسليم خداى عزوجل كنيد، تا از جمله رستگاران باشيد.
يكى از وظايف مهم اطبا در برنامه هاى درمانى ، تعديل تمايلات بيمار است . مريض از يك طرف خواستار بهبودى ، و از طرف ديگر مايل به خوردن غذاهاى گوناگون است . بيمار اگر بخواهد تمايل خود را در خوردن غذاها آزادانه و بى قيد و شرط ارضا نمايد و هر چه ميل دارد، بخورد، منافى با تمايل براى سلامتى و بهبوديست ، زيرا بعضى از غذاها براى سلامتى وى مضر است و باعث تشديد بيمارى مى شود. پزشك دانا و ماهر، با بررسى دقيق ، تمايل غذا را در بيمار تعديل مى كند و با محاسبه ى صحيح ، به مصرف بعضى از آنها اجازه مى دهد و بعضى را منع مى نمايد. طبيب با اين عمل ، از طرفى تمايل به غذا را با اندازه گيرى صحيح ارضا نموده ، و از طرف ديگر تمايل به بهبودى را نيز مورد توجه قرار داده است ، و در ضمن ، تضادى را كه بين تمايل به غذا و خواهش بهبودى وجود داشت ، با دستور خود برطرف كرده است . (335)
امير المؤ منين على (ع ) فرمود: خداى تعالى فرموده است : اى بندگان من ! از آنچه كه امر كرده ام ، اطاعت كنيد و مصالح خود را به من ياد ندهيد (و نگوييد اگر فلان چيز را خدا به من داده بود، بهتر مى بود) زيرا من از خود شما به مصالحتان داناترم ، و من چيزى كه مصلحت شما در آن باشد، بخل نمى ورزم و به شما عطا مى كنم . (336)
حضرت صادق (ع ) فرمود: چه نيكوست حال مؤ منى كه خداوند هيچ حكمى درباره ى او نمى كند، مگر آنكه خير اوست ؛ اگر با مقراض قطعه قطعه شود، خير اوست ، و اگر مالك شرق و غرب عالم شود، خير اوست . (337)
قرآن براى اينكه اين مطلب را بفهماند، قضيه ى حضرت خضر را اينچنين بيان مى كند: حضرت خضر پسر بچه يى را كشت . حضرت موسى (ع ) به او اعتراض كرد: چرا بچه ى مردم را بى گناه كشتى ؟ حضرت خضر (ع ) گفت : چون آن بچه در بزرگسالى بر پدر و مادرش تسلط پيدا مى كرد، و علاوه بر خودش ، آنها را هم كافر مى كرد؛ و خداوند بر جاى آن ، بچه يى صالح به اين پدر و مادر عنايت مى كند. در روايات آمده است كه ، خداوند به جاى بچه ، دخترى به آنان داد، كه از نسل اين دختر، هفتاد پيغمبر از پيغمبران بنى اسرائيل به دنيا آمدند. (338)
از جمله چيزهايى كه از جانب خداوند به حضرت داوود وحى رسيد، اين بود كه : هر كه از مردم قطع اميد كند و به من روى آورد، كفايت امور او را مى نمايم ، و اگر از من چيزى سؤ ال كرد، به او عطا مى كنم ، و اگر مرا بخواند، اجابتش مى كنم ، و اينكه گاهى اجابت دعاى او را به تاءخير مى اندازم ، براى آن است كه مقتضى موجود شود (و مانع مفقود گردد) و چون مقتضى موجود شد، بلادرنگ اثر اجابت را به او مى نمايانم .
اى داوود! به مظلوم بگو كه ، نفرين تو را در حق مستجاب مى كنم ، وليكن تاءخير آن براى مصلحت هاييست كه در نظر تو ناپيداست ؛ و بعضى از آنها اين است كه ، تو در حق ديگرى ظلم كرده اى و او نفرين كرده . پس اين نفرين تو را برابر آن نفرين مى كنم ، كه اگر بر نفع تو نمى شود، بر ضرر تو هم نشود؛ و بعضى از آنها براى اين است كه درجه ييست در بهشت ، و كسى به آن نمى رسد، مگر بعد از آنكه مظلوم واقع شود. و چه بسا بنده يى را بيمار مى كنم ، پس طاعت بندگى و نماز او كم مى شود؛ و چون در اين حال مرا بخواند، خواندن او نزد من محبوب تر است از (بعضى ) نمازگزاران ، زيرا بعضى از نمازها هست ، كه آن را به صورت خواننده ى آن مى زنم .
(339)
امام باقر (ع ) در حديثى فرمود: مردى در بنى اسرائيل بود كه دو دختر داشت . يكى از آن دو را به مرد زراعى شوهر داد، و ديگرى را به مردى كوزه گر. روزى به ديدار دختران خود رفت ، و نخست به ديدن زن زارع رفت و به او گفت : حالتان چه طور است ؟ دخترش گفت : شوهرم زراعت زيادى كرده است ، و اگر خداوند بارانى از آسمان بفرستد، ما از همه بنى اسرائيل حالمان بهتر است . از آنجا به ديدن دختر ديگرش كه زن كوزه گر بود، رفت و از او پرسيد: حالتان چه طور است ؟ پاسخ داد: شوهرم كوزه ى زيادى ساخته ؛ اگر خدا از آسمان باران نبازد و هوا آفتابى شود، ما وضعمان از همه بنى اسرائيل بهتر است . آن مرد از نزد آن دو بيرون آمد و گفت : تو خداى هر دو اينها هستى (خود مى دانى كه خواهش مختلف اين دو. (340)
عن اسحاق بن عمار عن ابى عبدالله (ع ) قال : ان المؤ من ليدعوا الله عزوجل فى حاجته فيقول الله عزوجل اخروا اجابته شوقا الى صوته و دعائه فاذا كان يوم القيامة قال الله عزوجل عبدى دعوتنى فاءخرت اجابتك و ثوابك كذا و كذا و دعوتنى فى كذا و كذا فاءخرت اجابتك و ثوابك كذا و كذا قال فيتمنى المؤ من انه لم يستجب له دعوة فى الدنيا مما يرى من حسن الثواب . (341)
اسحاق بن عمار از امام صادق (ع ) روايت مى كند: گاهى مؤ من حاجتى را از خدا طلب مى كند، ولى خدا به فرشتگان دستور مى دهد كه : برآوردن حاجت بنده ام را تاءخير بيندازيد. چون دوست دارد صدا و دعايش را بيشتر بشنود. پس خداوند در روز قيامت به او مى گويد: اى بنده ى من ! تو مرا خواندى و دعا كردى ، و من اجابت تو را به تاءخير انداختم ؛ اكنون پاداش تو چنين و و چنان است . و باز در فلان مورد مرا خواندى و دعا كردى ، و من اجابت تو را به تاءخير انداختم ؛ و پاداش تو چنين و چنان است . حضرت در ادامه فرمود: پس مؤ من آرزو مى كند كه : اى كاش هيچ دعايى از او در دنيا مستجاب نمى شد! براى آنچه از ثواب و پاداش نيك مى بيند.
مرحوم شهيد در مسكن الفؤ اد نوشته است : خانمى هر سال بچه سقط مى كرد؛ حدود ده بچه سقط كرد. شبى با خدا راز و نياز كرد و گفت : خدايا! من ده بچه زاييدم ، درد زاييدن و سقط شدن بچه را كشيدم ، اما يكى هم ندارم . شب خواب ديد كه مى خواهد وارد قصر فوق العاده زيبايى بشود، اما راهش نمى دهند. گفتند: اين قصر متعلق به توست ، اما بعد از مردنت . دربان آن قصر گفت : خداوند اين قصر را براى رياضت هايى كه كشيده اى ، براى تو بوجود آورده است . خانم از شنيدن اين حرف خيلى خوشحال شد، و در حال خوشحالى از خواب بيدار شد و گفت : خدايا! من حاضرم در سال دو تا سه مرتبه سقط كنم . (342)
امام صادق (ع ) فرمود:
ان العبد الولى لله يدعوالله عزوجل فى الاءمر ينوبه فيقول للملك الموكل به اقض لعبدى حاجته و لاتعجلها فانى اءشتهى اءن اسمع نداءه و صوته و ان العبد العدو لله ليدعو الله عزوجل فى الامر ينوبه فيقال للملك الموكل به : اقض (لعبدى ) حاجته و عجلها فاءنى اكره ان اءسمع نداءه و صوته . (343)
آن بنده يى كه دوست خداست ، در پيشامدى كه برايش رخ مى دهد، به درگاه خدا دعا كند، خدا به فرشته يى كه موكل به او (يا به آن دعا) است ، مى فرمايد: حاجت بنده ى مرا برآور، ولى در دادن آن شتاب نكن ، زيرا من ميل دارم صدا و آواز او را بشنوم . و همانا بنده يى دشمن خداست ، درباره ى اتفاقى كه براى او پيش آمد، به درگاه خداى عزوجل دعا كند، پس به فرشته ى موكل بر او (يا آن دعا) گفته مى شود: حاجتش را برآور و در دادن آن شتاب كن ، زيرا من دوست ندارم صداى آوازش را بشنوم .
بنابراين خدا آن بنده يى را كه دوست دارد، نيازمند و محتاج درگاه خود مى كند، تا ذكر يا رب ! و يا الله ! او قطع نشود و رشته ى ارتباطش با خدا بريده نگردد؛ ولى آن را كه دوست ندارد، به خاطر اعمالى كه از خود سر زده ، به زودى حاجتش را روا مى سازد، تا آواز صدايش ‍ خاموش گردد و ارتباطش بريده شود.
گاهى ممكن است مردى به درگاه خدا دعا كند و دعايش هم مستجاب گردد، ولى تا بيست سال به تاءخير بيفتد و اثر استجابت آن همان زمان ظاهر نگردد؛ از آن جمله است ، داستان موسى و هارون كه به درگاه خدا دعا كردند: موسى گفت : پروردگارا! به فرعون و طرفدارانش در زندگى اين دنيا زيورها و مال ها داده اى ، تا مردم را از تو راه تو گمراه كنند. پروردگارا! اموالشان را نابود كن و دل هايشان را سخت گردان كه ايمان نياورند، تا عذاب دردناك تو را ببينند. خداوند متعال بلافاصله در جوابشان فرمود: قد اءجيبت دعوتكما. يعنى : دعاى شما مستجاب شد. امام صادق (ع ) در حديثى فرمود: ميان اين خطاب تا غرق شدن فرعون و پيروانش ، چهل سال طول كشيد. (344)
امام صادق (ع ) فرمود: حضرت ابراهيم (ع ) در كوه بيت المقدس به دنبال چراگاهى براى گوسفندان خود مى گشت ، صدايى به گوشش خورد، و سپس مردى را ديد كه ايستاده و نماز مى خواند. به او فرمود: اى بنده ى خدا! براى چه كسى نماز مى خوانى ؟ جواب داد: براى خداى آسمان . ابراهيم (ع ) پرسيد: آيا از قوم و عشيره ات كسى جز تو مانده است ؟ گفت : نه ! ابراهيم پرسيد: پس از كجا غذا مى خورى ؟ جواب داد: در تابستان از اين درخت ميوه مى چينم ، و در زمستان مى خورم . ابراهيم فرمود: خانه ات كجاست ؟ آن مرد به كوهى اشاره كرد. ابراهيم به او گفت : ممكن است مرا همراه خودت ببرى ، تا امشب را نزد تو باشم ؟ آن مرد گفت : در سر راه ما آبيست ، كه نمى شود از آن آب گذشت . ابراهيم پرسيد: پس تو چه مى كنى ؟ گفت : من روى آن راه مى روم . فرمود: مرا هم با خودت ببر، شايد آنچه خدا روزى تو كرده ، روزى من هم بكند! عابد دست آن حضرت را گرفت و هر دو به راه افتادند، تا به آن آب رسيدند. عابد از روى آب رفت ، ابراهيم نيز همراه او رفت . چون به خانه ى آن مرد رسيدند، ابراهيم (ع )، از او پرسيد: كدام روزها بزرگتر است ؟ عابد: روز جزا، كه مردم از همديگر بازخواست مى كنند. ابراهيم گفت : بيا دست به دعا برداريم و از خدا بخواهيم ما را از شر آن روز محافظت كند. عابد گفت : به دعاى من چه كار دارى ؟ به خدا سوگند سه سال است به درگاه خدا دعايى مى كنم ، و اجابت نشده . ابراهيم گفت : خداى عزوجل چون بنده يى را دوست دارد، دعايش را نگه مى دارد، تا با او راز گويد و از او بخواهد و طلب كند؛ و چون بنده يى را ناخوش دارد، دعايش را زود اجابت مى كند، يا قلبش را از آن خواسته منصرف نموده ، ماءيوسش مى نمايد. اكنون بگو دعايت چه بود؟ عابد گفت : گله ى گوسفند بر من گذشت ، و پسرى كه گيسوان داشت ، همراه آن بود، من به او گفتم : اى پسر! اين گوسفندان از كيست ؟ گفت : براى ابراهيم خليل الرحمان (ع ) است . من دعا كردم و گفتم : خدايا! اگر در روى زمين خليلى دارى ، او را به من بنمايان ! ابراهيم فرمود: خدا دعايت را مستجاب كرده ، و من ابراهيم خليل الرحمان هستم . پس برخاستند و يكديگر را در آغوش كشيدند. (345)
حضرت على (ع ) در نهج البلاغه در نامه يى كه براى فرزند برومندش امام حسن مجتبى (ع ) مى نويسد، علت تاءخير اجابت دعا را اينچنين بيان مى فرمايند: اگر دعايت را دير اجابت فرمود، نااميد مشو، زيرا عطاى او بسته به قدر نيت مى باشد؛ چه بسا در اجابت تاءخير روا دارد، تا پاداش ‍ سؤ ال كننده بزرگ تر و عطاى آرزومند افزون تر گردد؛ چه بسا چيزى را خواسته اى و آن را به تو نداده اند، ولى بهتر از آن را در اين جهان و يا آن جهان به تو مى دهند، يا صلاح تو در آن بوده كه آن را از تو دريغ دارند؛ چه بسا چيزى از خداوند مى طلبى ، كه اگر به تو داده شود، تباهى دين تو در آن است . پس همواره از خداوند چيزى بخواه ، كه نيكى آن برايت بر جاى ماند و رنج و مشقتش از تو دور باشد. نه مال براى تو باقى مى ماند، و نه تو براى مال باقى مى مانى . (346)
ثعلبه بن خاطب انصارى كه به زهد و عبادت مشهور بود، روزى خدمت پيغمبر اكرم (ص ) آمد و از تهيدستى و ندارى خود شكايت كرد و به آن حضرت التماس كرد كه ، توانگرى او را از خدا بخواهد. حضرت او را نصيحت فرمود كه ، از اين حاجت منصرف شود و بر فقر و ندارى صبر كند، كه توانگرى در معرض خطر است ، و اگر به آنچه دارد، قناعت كند و بر اندك شكرگزارى نمايد، بهتر است از بسيارى كه شكرش را به جا نياورد. حضرت در ادامه ى سخنانش فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم كوه ها طلا و نقره شود و با من حركت كند، حق تعالى چنين مى فرمايد، اما مى دانم عاقبت فقر، خير و سعادت است ، و عاقبت غنا در مظنه ى شر. پس به رسول خدا (ص ) اقتدا كن . ثعلبه نصيحت آن حضرت را نپذيرفت ، و روز ديگر باز همان خواهش را از آن حضرت درخواست كرد و گفت : يا رسول الله (ص )! من با خداوند عهد مى كنم كه ، اگر مال فراوانى به من مى دهد، حقوق مستحقين را ادا نمايم . و به آن ، رعايت صله ى رحم نمايم . چون زياد اصرار كرد، حضرت برايش دعا كرد و توانگرى اش را از خداوند درخواست نمود؛ خدا هم به گوسفندانش بركت داد، به طورى كه براى محافظت و نگهدارى آنها نتوانست كه پنج نوبت نماز را با پيغمبر (ص ) بخواند، و به نماز صبح و شام اكتفا كرد، تا كارش به جايى رسيد كه به واسطه ى زياد شدن گوسفندانش ، در حوالى مدينه حاكم بود، پس رو به بيابان آورد، و به واسطه ى كثرت مشاغل و دورى مسافت ، از خواندن نماز پنج وقت با رسول خدا (ص ) محروم گرديد، و جز در روز جمعه نمى توانست به مدينه بيايد و فقط نماز جمعه را با پيغمبر مى خواند؛ بالآخره از آن وادى بالاتر رفت ، و از نماز جمعه هم محروم گرديد. روزى پيغمبر (ص ) احوالش را پرسيد كه : چه شده ثعلبه به نماز ما حاضر نمى شود؟ گفتند: به قدرى گوسفند دارد، كه در هيچ وادى نمى گنجد؛ و در فلان وادى رفته و همانجا مانده است . حضرت سه بار فرمود: واى بر ثعلبه !
چون آيه ى زكات نازل شد، حضرت آن را به مرد جهنى داد و يك نفر از بنى سليم را همراش كرد، و به جهنى امر فرمود: چون از ثعلبه زكات گرفتند، نزد فلان مرد سليمى برويد و زكات او را هم بگيريد. هر دو آمدند و آيه ى زكات را با نامه ى پيغمبر (ص )، كه در آن ، شرايط زكات نوشته شده بود، بر ثعلبه خواندند و مطالبه ى زكات نمودند. حب و دوستى مال ، او را واداشت كه از فرمان خدا و رسول سركشى كند. گفت اين كه محمد (ص ) از ما مى طلبد، جزيه (ماليات ) است . پس زكات نداد و گفت : به جاى ديگر برويد، تا من در اين باب فكر كنم . ايشان نزد آن مرد سليمى رفتند و آيه ى قرآن و نامه ى پيغمبر (ص ) را بر او خواندند، گفت : سمعا و طاعة لامر الله و رسوله . آن گاه به ميان شتران رفت ، و آنچه پيغمبر نوشته بود، خوب تر و بهترش را جدا كرد و گفت : اينها را به نزد پيغمبر (ص ) ببريد. گفتند: رسول خدا (ص ) ما را امر نفرموده كه بهترين مال را بستانيم . گفت : حاشا كه من بهترين مالم را به خدا و رسول ندهم ! ايشان گرفتند و باز نزد ثعلبه برگشتند. آن بدبخت همان حرف اول را زد و زكات نداد. آن دو نفر برگشتند و صورت حال ثعلبه را به عرض ‍ حضرت رسانيدند. فرمود: واى بر ثعلبه ! و براى سليم دعاى خير فرمود. اصحاب متعجب شدند! حق تعالى آيه ى 76 تا 78 سوره ى توبه را درباره ى ثعلبه نازل فرمود. تا اينكه ثعلبه متوجه شد كه خيلى بد كرده ؛ بنابراين خدمت رسول خدا (ص ) آمد و گفت : يا رسول الله ! اشتباه كردم ! حضرت با او آشتى نكرد، تا اينكه از دنيا رفت . بعد هم صحنه طورى شد كه ابابكر و عمر نتوانستند از او زكات بگيرند، تا اينكه عثمان از ثعلبه زكات گرفت . (347)
مرحوم آقاى سيد عبدالله بلادى ساكن بوشهر فرمود: وقتى يكى از علماى اصفهان با جمعى به قصد تشرف به مكه ى معظمه و حج خانه ى خدا از اصفهان حركت كردند و به شهر بوشهر وارد شدند تا از طريق دريا مشرف شوند، پس از ورود آنها، از طرف سفارت انگليس سخت جلوگيرى كردند و گذرنامه ها را ويزا ننموده و اجازه ى سوار شدن به كشتى را به آنها ندادند، و آنچه من و ديگران سعى كرديم ، فايده نبخشيد. آن شيخ اصفهانى و رفقايش سخت پريشان شدند و مى گفتند: مدت ها زحمت كشيديم و تدارك سفر مكه ديديم و نزديك يك ماه در راه صدمه خورديم . (348) ما نمى توانيم مراجعت كنيم .
مرحوم آقاى بلادى فرمود: شدت اضطراب شيخ را ديدم ، برايش رفت نمودم و براى اينكه مشغول و ماءنوس شود، مسجد خود را در اختيارش ‍ گذاشته ، خواهش كردم در آنجا نماز جماعت بخواند و به منبر رود. پس ‍ قبول كرد. شب ها بعد از نماز منبر مى رفت ، و خودش روى منبر و رفقايش ‍ در مجلس با دل سوخته خدا را مى خواندند و ختم امن يجيب و توسل به حضرت سيدالشهدا (ع ) مى كردند، به طورى كه صداى ضجه و ناله ى ايشان ، هر شنونده يى را منقلب مى ساخت . پس از چند شب كه با اين حالت پريشانى ، خدا را مى خواندند و مى گفتند ما نمى توانيم برگرديم و بايد ما را به مقصد برسانى ، ناگاه روزى ابتدا از طرف كنسولگرى انگليس دنبال آنها آمدند و گفتند: بياييد تا به شما اجازه ى خروج داده شود. همه با خوشحالى رفتند و اجازه گرفتند و حركت كردند.
پس از چند ماه ، روزى در كنار دريا مى گذشتم ، فردى ژوليده و بدحال را ديدم ، به نظر آشنا آمد. از او پرسيد: تو اصفهانى نيستى كه چندى قبل همراه فلان اينجا آمديد و به مكه رفتيد؟ گفت : بلى ! حال شيخ و همراهانش را پرسيدم ، بسيار گريست و گفت : اولا در راه دچار دزدان شديم و تمام اموال ما را بردند، و بعد گرفتار مرض شده ، همه تلف شدند و فقط من از آنها باقى مانده و برگشتم ، با اين حالى كه مى بينى .
آقاى بلادى فرمود: دانستم سر اينكه حاجت آنها برآورده نمى شد، چه بود، و چون اصرار را از حد گذرانيدند، به آنها داده شد، ولى به ضررشان تمام گرديد.
(349)
بنابراين ممكن است گاهى تاءمين خواسته ى دعا كننده به تاءخير افتد و يا اصلا در دنيا انجام نگيرد، ليكن آن هم بى مصلحت و حكمت نيست ؛ زيرا گاهى استجابت خواسته ى دنيوى انسان به صلاح واقعى او نيست ، و خداوند حكيم بهتر از بنده به مصالح و مفاسد او آگاهى دارد. بنابراين بنده بايد همواره دست نياز به سوى قادر على الاطلاق دراز كند و حوايجش را بخواهد، اگر صلاحش بود، در همين دنيا حاجاتش برآورده مى شود، اما گاهى خدا چنين مصلحت مى داند كه حاجت بنده اش را به تاءخير بيندازد، تا بيشتر با او مناجات و راز و نياز كند و به مقامات عالى صعود نمايد، و گاهى هم مصلحت بنده را چنين مى داند كه خواسته اش را در اين دنيا برآورده نسازد، تا همواره به ياد خدا باشد و در جهان آخرت پاداش بهترى دريافت نمايد.
ظرفيت نيايشگر 
يكى از كلمات ظريفى كه نيايشگر بايد مورد توجه قرار دهد، تناسب ميان خواسته هاى خويش از خداوند، با ظرفيت روحى خود است ، كه اگر واجد ظرفيت لازم نباشد، ممكن است با دعا، براى خود مشكل و گرفتارى درست كند.
يكى از دوستان شيخ رجبعلى خياط نقل مى كند كه : زمانى بود كه وضع كاسبى من به هم خورد و از اين بابت ناراحت و غمگين بودم ، تا اينكه روزى جناب شيخ از من پرسيد: چرا ناراحتى ؟ من هم جريان را براى ايشان تعريف كردم . فرمودند: مگر تعقيبات نمى خوانى ؟ عرض كردم : چرا، مى خوانم . فرمودند: به جاى دعاى صباح ، سوره ى حشر و دعاى عديله را در تعقيبات بخوان ، تا مشكلات شما مرتفع شود، عرض كردم : چرا دعاى صباح را نخوانم ؟ فرمودند: اين دعا فقرات و نكاتى دارد، كه فرد بايد توانايى و كشش آن را داشته باشد. حضرت امير المؤ منين (ع ) در اين دعا از خداى متعال درخواست مى فرمايند كه : خدايا! دردى به من عطا فرما، كه در آن لحظات هم از يادت غافل نشوم . بنابراين اين دعا ظرفيت خاص خود را نياز دارد، و شما بدون داشتن ظرفيت لازم ، دعاى صباح را خوانده اى و چنين مشكلاتى براى شما ايجاد شده است . بنابراين شما به جاى دعاى صباح ، سوره ى حشر و دعاى عديله را بخوان ، ان شاءالله مرتفع شود! پس ‍ از مدتى كه شروع به خواندن سوره ى حشر و دعاى عديله نمودم ، يكى از رفقا ده هزار تومان به من قرض داد. با آن پول كار كردم ، خانه خريدم و كم كم كارم راه افتاد. (350)
بنابراين هر دعا براى خود خاصيت جداگانه و بخصوصى دارد، كه دعا كننده در هنگام دعا بايد آن را مورد توجه قرار دهد؛ و آن ، تناسب ميان خواسته هاى خويش از خداوند، با ظرفيت روحى خود است ، كه اگر واجد ظرفيت لازم نباشد، ممكن است با دعا كردن براى خود مشكلات و گرفتارى هايى درست كند؛ به عنوان مثال ، اگر كسى سرش درد مى كند، نمى تواند به جاى قرص سردرد، از قرص معده استفاده نمايد؛ و يا اگر انسانى خواستار وسعت رزق و روزى باشد، طبق آنچه كه از روايات اهل بيت (ع ) به دست ما رسيده ، بايد سوره واقعه يا دعاى عديله و... را بخواند؛ و يا اگر بخواهد به خانه ى خدا و مكه ى معظمه مشرف شود، بايد سوره ى نباء را بخواند، و نمى تواند به جاى اين سوره ها، سوره هاى ديگرى بخواند.
انواع محال 
محال بر سه قسم است :
1. محال ذاتى ؛ 2. محال وقوعى ؛ 3. محال عادى .
O 1. محال ذاتى 
امرى كه در ذات خود مشتمل بر تناقض باشد؛ مانند اينكه بگويى سفيد، سياه است ؛ و محال است هيچ سفيدى سياه باشد، چون ذات سفيدى با سياهى تناقض دارد.
O 2. محال وقوعى 
امرى كه در ذات خود مشتمل بر تناقض نيست ، اما وقوعش در عالم خارج محال مى باشد، مانند: درياى جيوه ، كوه ياقوت ، انسان سه سر.
O 3. محال عادى 
امرى كه نه ذاتا محال است و نه وقوعا، ولى چون مردم عادت كرده اند حدوث آن را از مجرايى خاص ببينند، وقوع آن را از مجراى ديگر محال مى دانند؛ مثل معجزه ى پيامبران دعا كننده ، كه نبايد چيزى را از خداوند متعال درخواست نمايد كه از محالات ذاتى و وقوعى باشد؛ مثلا نمى تواند دعا كند كه از ملائكه شود و يا اينكه خورشيد را در جيب خود قرار دهد، زيرا جهان آفرينش مبتنى بر نظام علت و معلول است ؛ اگر چه خداوند قادر به انجام هر كاريست ؛ ان الله على كل شى ء قدير.
قال على (ع ): يا صاحب الدعاء لا تساءل ما لا يكون و لا يحل . (351)
حضرت على (ع ) فرمود: اى صاحب دعا! چيزى كه غيرممكن است و امكان وقوع ندارد و حلال نيست (داراى مصلحت نيست )، درخواست نكن .
عن امير المؤ منين (ع ) - فى حديث - اءن زيد بن صوحان قال له : اءى سلطان اغلب و اءقوى ؟ قال : الهوى اى ذل اذل ؟ قال : الحرص على الدنيا قال : فاءى فقر اءشد؟ قال : الكفر بعد الايمان قال : فاءى دعوة اضل ؟ قال : الداعى بما لا يكون . (352)
در حديثى آمده است كه ، زيد بن صوحان از امير المؤ منين (ع ) پرسيد: كدام سلطان غالب تر و قوى تر است ؟ فرمود: هواى نفس پرسيد: كداميك از اسباب ذلت و خوارى ، انسان را بيشتر ذليل مى كند؟ فرمود: حرص بر دنيا. پرسيد: چه فقر و نيازمندى يى سخت تر است ؟ فرمود: كفر پس از ايمان . پرسيد: چه دعايى گمراه تر و از استجابت دورتر است ؟ فرمود: دعا كردن درباره ى كار حرام و نشدنى .
اينك به چند مورد از محالات ذاتى و وقوعى اشاره مى شود: 
O 1. بى نيازى از خلق 
عن على (ع ) قلت : اللهم لا تحوجنى الى احد من خلقك فقال رسول الله (ص ) يا على لا تقولن هكذا فليس من احد الا و هو محتاج الى الناس ‍ قال : قلت : كيف يا رسول الله (ص ) قال : قل اللهم لا تحوجنى الى شرار خلقك
قلت : يا رسول الله (ص ) و من شرار خلقه ؟ قال : الذين اذا اءعطوا منعوا و اذا منعوا عابوا
. (353)
روزى حضرت على (ع ) هنگام دعا عرض كرد: خدايا! مرا نيازمند هيچ يك از بندگانت نكن ! رسول خدا (ص ) فرمود: چنين مگو؛ زيرا هيچ كس نيست كه نيازمند مردم نباشد. گفتم : چه بگويم ؟ فرمود: بگو: خدايا! مرا نيازمند مردم بد و شرور نكن ! پرسيدم : چه كسانى از مردمان بد و شرور به شمار مى آيند؟ فرمود: كسانى كه چون به نعمتى دست يابند، آن را از ديگران دريغ مى دارند، و چون خود به چيزى محتاج و نيازمند شوند و برخلاف انتظارشان رفتار گردد، بر آشوبند و زبان به شكايت گشايند.

پيامبر اكرم (ص ) از جايى عبور مى كرد، ديد مسلمانى مشغول دعاست و چنين دعا مى كند: خدايا! مرا از مردم بى نياز كن ! رسول اكرم (ص ) به او فرمودند: اينچنين دعا نكن ؛ زيرا مردم بايد نسبت به همديگر تعاون و همكارى داشته باشند و نياز همديگر را تاءمين كنند. بلكه چنين دعا كن : خدايا! مرا از مردم شرور و بدكار بى نياز گردان ! آن مرد عرض كرد: مردم شرور و بد چه كسانى هستند؟ پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: آنان كه وقتى چيزى را مى بخشند، منت مى گذارند، و اگر چيزى نمى بخشند، عيبجو هستند. (354)
O 2. محبوب همه مردم واقع شدن 
مردى به خدا عرض كرد: خدايا! مرا محبوب تمام مردم قرار بده ، به طورى كه همه آنها از من راضى و خوشنود باشند! خداوند فرمود: عجب درخواستى از من كردى ! من كه خالق اين مردم هستم ، همه آنها از من خرسند و خوشنود نيستند؛ عده يى از آنها از من راضى اند و عده يى ديگر ناراضى . پس تو چه طور انتظار دارى كه همه مردم تو را دوست داشته باشند! (355)
O 3. اختصاص لطف و رحمت خدا به فرد يا افرادى 
روزى پيامبر اسلام (ص ) نماز مى خواند، شنيد كه مردى باديه نشين مى گويد: اللهم ارحمنى و محمدا و لاترحم معنا اءحدا . يعنى : خدايا! تنها من و محمد (ص ) را مشمول لطف و رحمت خود قرار بده ، و هيچ كس غير از ما را مشمول اين لطف و رحمت نكن ! پس از آنكه نماز پيامبر تمام شد، آن حضرت به او فرمود: لقد تحجرت واسعا. تو يك موضوع وسيع را محدود ساختى و جنبه ى اختصاصى به آن دادى ؛ يعنى هيچ گاه چنين دعا مكن ، چرا كه رحمت خدا وسيع است و اختصاص به من و تو ندارد. (356)
O 4. خدايا! مرا از فتنه پناه بده ! 
عن امير المؤ منين (ع ) انه قال : لا يقولن احدكم : اللهم انى اعوذبك من الفتنة لاءنه ليس من احد و هو مشتمل على فتنة و لكن من استعاذ فليستعذ من مضلات الفتن فان الله يقول : و اعلموا انما اموالكم و اولادكم فتنة . (357)
امير المؤ منين على (ع ) در نهج البلاغه مى فرمايند: كسى از شما نگويد: بار خدايا! مرا از فتنه پناه بده ! چه اينكه هيچ كس بى فتنه نيست ؛ چون خدا در قرآن مى فرمايد: بدانيد كه ، همانا اموال و اولاد شما فتنه اند. پس اگر كسى بخواهد به خدا پناه ببرد، از فتنه هاى گمراه كننده ، به خدا پناهنده شود.
O 5. روزى خواستن از خدا بدون فعاليت  
عن اءخى اءديم بياع الهر وى قال : كنا جلوسا عند اءبى عبدالله (ع ) اذا اءقبل علاء بن كامل فجلس قدام اءبى عبدالله (ع ) فقال : اءدع الله اءن يرزقنى فى دعة قال : لا اءدعولك اءطلب كما امرك الله عزوجل . (358)
ايوب مى گويد: خدمت امام صادق (ع ) نشسته بوديم ، كه علاء آمد و برابر امام نشست و گفت : دعا كن خدا مرا به آسانى روزى دهد. حضرت فرمود: برايت دعا نمى كنم . برو همچنان كه خداوند به تو دستور داده ، تحصيل مال كن .
از خدا چه بايد خواست ؟ 
1. عافيت و تندرستى .
2. عاقبت بخيرى .
3. طول عمر عمراه با عزت .
4. علم و معرفت .
5. تقرب به درگاهش با انجام واجبات و ترك محرمات .
6. فرزند صالح .
7. وسعت روزى .
8. مثمر ثمر بودن براى اجتماع .
9. از ياران دين قرار گرفتن .
10. پناه بردن به خداى تعالى از شر شيطان .
11. توفيق در انجام طاعات و دورى از معصيت .
12. آمرزش گناهان .
13. از ياران امام زمان (عج ) قرار گرفتن .
14. سلامتى امام زمان و تعجيل در ظهور آن حضرت .
15. زندگى در سايه ى قرآن و محشور شدن با آن در روز قيامت .
16. ادامه دهنده ى راه انبيا و ائمه ى معصومين و اولياى خدا.
O 1. عافيت و تندرستى 
معمولا انسان ها قدر و قيمت دو نعمت گرانبها را كه خداوند به آنها ارزانى داشته ، نمى دانند، اما به محض از دست دادن آن دو نعمت ، تازه پى به ارزش و اهميت آن مى برند، كه متاءسفانه خيلى دير شده است و قابل جبران هم نيست . يكى ، جوانى به وقت پيرى است ، و ديگرى ، عافيت و تندرستى به هنگام بيمارى .
دريغا كه جوانى برفت ! به لهو و لعب ، زندگانى برفت !
دريغا كه به باطل مشغول شديم زحق دور مانديم و غافل شديم !
خداوند بدى و بيمارى هيچ كس و هيچ چيزى را نمى خواهد؛ اين بلاها و مصيبتهايى كه به انسان وارد مى شود، به سبب اعمال ناشايست خود اوست . بنابراين انسان همواره بايد از خداوند طلب عافيت و تندرستى بنمايد، تا به وسيله ى آن بتواند او را عبادت كند و به بندگانش خدمت نمايد.
رب السجن اءحب الى مما يدعوننى اليه . (359)
پروردگارا! گرفتارى زندان براى من گواراتر از آن است كه زن ها مرا بر آن مى خوانند.
و زاد القمى : و شكى (360) فى السجن الى الله فقال : يا رب بما استحقت السجن فاء وحى الله اليه انت اخترته حين قلت رب السجن احب الى ممايد عوننى اليه .
على بن ابراهيم قمى در تفسير معروف خود روايت مى كند: يوسف از زندانى شدن خود پيش خدا شكايت كرد كه : خدايا! چه كردم كه دچار زندان شدم ؟ پس ، از جانب خداوند به او وحى شد: اين در اثر دعاى توست ؛ چون خودت درخواست زندانى شدن از ما كردى و گفتى : خدايا! زندان براى من بهتر از خواسته ى آنان است . چرا نگفتى عافيت و آسايش ‍ بهتر است براى من از درخواست آنان ، تا اينكه راه خوبى براى تو انتخاب كنم ، كه هم از مكر زنان رسته باشى ، و هم گرفتار زندان نشوى ؟
روزى رسولخدا (ص ) سراغ مردى را گرفت ، گفتند: مدتيست رنجور است ، و چون مرغ پر شكسته به سختى زندگى مى كند. حضرت به قصد عيادت وى برخاست و به منزل آن شخص رفت . بيمار را كه ديد، فرمود: آيا در حق خودت نفرين كرده اى ؟ بيمار گفت : بله ! همين طور است . من در مقام دعا گفته بودم : پروردگارا! اگر بناست در جهان آخرت مرا به خاطر گناهانم عذاب كنى ، از تو مى خواهم كه در كيفر من تعجيل فرمايى و آن را در همين جهان قرار دهى . حضرت فرمود: اى مرد! چرا در حق خود چنين دعايى كردى ؟ مگر چه مى شد هم سعادت دنيا و هم سعادت دنيا و هم سعادت آخرت را از پروردگار خواستار مى شدى ، و در نيايش خود اين آيه را مى خواندى : ربنا آتنا فى الدنيا حسنة و فى الاخرة حسنة و قنا عذاب النار . مرد مبتلا آن دعا را خواند، و صحيح و سالم گشت و با سلامتى باز يافته ، همراه حضرت از منزل خارج شد. (361)
O 2. عافيت بخيرى 
قال امير المؤ منين (ع ) فقمت فقلت يا رسول الله ما افضل الاعمال فى هذا الشهر فقال (ع ) يا اباالحسن افضل الاعمال فى هذا الشهر الورع من محارم الله عزوجل ثم بكى فقلت يا رسول الله ما يبكيك فقال يا على ابكى لما يستحيل منك فى هذا الشهر كانى بك و انت تصلى لربك و قد انبعث اشقى الاولين و الآخرين شقيق عاقر ناقة ثمود فضربك ضربة على قرنك فخضب منها لحيتك قال امير المؤ منين (ع ) قلت يا رسول الله ذلك فى سلامة فى دينى فقال (ص ) فى سلامة من دينك .
امير المؤ منين على (ع ) مى گويد: بلند شدم و به پيامبر اكرم (ص ) كه در حال خواندن خطبه ى شعبانيه بود، عرض كردم : يا رسول الله ! بهترين اعمال در اين ماه چيست ؟ فرمود: بهترين اعمال پرهيز از گناه است . سپس ‍ حضرت گريه كرد! پرسيدم : چه چيز شما را به گريه واداشت . فرمود: يا على ! براى آنچه كه در اين ماه بر تو وارد مى شود، گريانم . مثل اينكه مى بينم كه تو در نماز هستى ، و حال آنكه بدبخت ترين اولين و آخرين ، بدبخت تر از آنكه ناقه ى ثمود را پى كرد، ضربه يى به تو مى زند، كه محاسنت را از خون سرت خضاب مى كند. عرض كردم : آيا در هنگام دين من سالم است ؟ يعنى با ايمان هستم ؟ فرمود: آرى ! بر سلامت دين هستى . (362)
عالمى از عتبات عاليات بر مى گشت ، ولى متاءسفانه در مسير خود در حدود كرمانشاه و همدان گرفتار دزد شد، و رفقاى او نيز مورد تهاجم دزدها قرار گرفتند، و هر چه داشتند، از دست دادند. آن عالم مى گويد: من كتابى داشتم كه سال ها با زحمت و مشقت زياد آن را نوشته بودم ، و چون خيلى مورد علاقه ام بود، در سفر و حضر با من همراه بود. اتفاقا كتاب مزبور نيز به سرقت رفت . بناچار به يكى از دزدها گفتم : من كتابى در ميان اموالم داشتم ، كه به غارت رفت . اگر ممكن است ، آن را به من برگردانيد، زيرا به درد شما نمى خورد. آن دزد گفت : ما بدون اجازه ى رئيس خود نمى توانيم كتاب را به شما بدهيم ، و اصلا حق نداريم دست به اموال بزنيم .
گفتم : رئيس شما كجاست ؟ گفت : پشت اين كوه منزل دارد. من با همراهى همان دزد به نزد رئيس دزدها رفتم ، ديدم نماز مى خواند. وقتى از نماز فارغ شد، دزد به او گفت : اين عالم كتابى بين اموال دارد، و همان كتاب را مى خواهد. ما بدون اجازه ى شما نخواستيم بدهيم . به رئيس دزدها گفتم : اگر شما رئيس دزدها هستيد، پس اين نماز خواندن چيست ؟ نماز كجا، دزدى كجا! رئيس گفت : درست است كه من رئيس دزدها هستم ، ولى چيزى كه هست ، اين است كه انسان نبايد تمام رابطه خود را با خدا قطع كند و به كلى از خداوند رو گردان شود، بلكه بايد يك راه آتشى برقرار سازد. حالا كه شما عالم هستيد، من به احترامتان تمام اموال غارت شده را به شما برگردانم . سپس فورا دستور داد همه اموال به ما رد شود، و ما هم خوشحال به ولايت برگشتيم .
پس از مدتى مجددا به عتبات رفتم . روزى در حرم حضرت امام حسين (ع ) همان مرد را ديدم كه با خضوع و خشوع مى گريست و دعا مى كرد، و اشك لا ينقطع از ديدگان وى جارى بود. وقتى مرا ديد، شناخت و گفت : مرا مى شناسى ؟ گفتم : بلى ! گفت : چون من نماز را ترك نكردم و رابطه ام با خداوند متعال برقرار بود، لذا خداوند مرا توفيق داد كه از دزدى دست بردارم و از همه گناهان توبه كنم ، و هر چه از اموال مردم دست من بود، به صاحبانشان باز گردانم ، و هر كس را نمى شناختم ، در راه آنها انفاق مى كردم ، و اكنون توفيق زيارت نيز يافته ام . (363)
اللهم اجعل خاتمه اءمرنا خيرا بجاه محمد و آله الطاهرين .
خدايا! به حق محمد و خاندان پاكش ! عاقبت امر همه ما را ختم بخير فرما!
O 3. طول عمر همراه با عزت  
عزت به گفته ى راغب در مفردات ، در اصل ، آن حالتيست كه انسان را مقاوم و شكست ناپذير مى سازد؛ و به همين جهت ، به زمين هاى صلب و محكم نيز عزاز مى گويند.
من كان يريد العزة فلله العزة جميعا
از آنجا كه تنها ذات پاك خداوند شكست ناپذير است ، بنابراين كسانى كه عزت مى خواهند، از خدا بطلبند، چرا كه تمام عزت از آن اوست .
در حديثى از انس نقل شده كه پيامبر (ص ) فرمود:
ان ربكم يقول كل يوم انا العزيز فمن اراد عزالدارين فليطع العزيز .
پروردگار شما همه روز مى گويد: منم عزيز! و هر كس عزت دو جهان خواهد، بايد اطاعت عزيز كند.
در حالات امام حسن بن على (ع ) مى خوانيم كه ، در ساعات آخر عمرش ‍ هنگامى كه يكى از ياران به نام جنادة بن ابى سفيان از او اندرز خواست ، آن حضرت نصايح ارزنده و مؤ ثرى براى او بيان فرمود، كه از جمله اين بود:
و اذا اردت عزا بلا عشيرة و هيبة بلا سلطان فاخرج من ذل معصية الله الى عز طاعة الله . (364)
هر گاه بخواهى بدون داشتن قبيله ، عزيز باشى ، و بدون قدرت و حكومت ، هيبت داشته باشى ، از سايه ى ذلت معصيت خدا بيرون بيا و در پناه عزت اطاعت او قرار بگير.
و اءسئلك ان تطيل عمرى فى طاعتك .
خدايا! از تو درخواست مى كنم كه عمرم را در طاعت و عبادتت دراز و طولانى فرمايى !
يا رب قو على خدمتك واشدد على العزيمة جوانحى :
خدايا! در مقام بندگى ات ، به اعضا و جوارحم قوت و نيرو ببخش ، و دلم را نسبت به خودت خاشع و خاضع گردان !
در روز عاشورا امام حسين خطاب به لشكر يزيد (لعنة الله عليه ) فرمودند:
لا اءرى الموت الا السعادة و الحياة مع الظالمين الا برما .
مرگ را جز نيكبختى و سعادت ، و زندگى با خودكامگان و بيدادگران را چيزى جز رنج و ذلت نمى دانم .
O 4. تقرب به درگاهش ، با انجام واجبات و ترك محرمات  
استاد بزرگ علم اخلاق ، مرحوم شيخ محمد بهارى مى گويد: كسى كه مى خواهد متقى باشد و در راه تقوا قدم گذارد، بايد چند امر را رعايت نمايد: اول ، ترك گناهان ، كه پايه و اساس دنيا و آخرت بر آن نهاده شده است ، و مقربين درگاه خداوند به چيزى بالاتر و بهتر از آن تقرب نجستند. حضرت موسى (ع ) از حضرت خضر (ع ) سؤ ال مى كند: چه كرده اى كه من ماءمور شده ام از تو تعلم كنم ؟ به چه چيز به اين مرتبه رسيده اى ؟ فرمود: به ترك معصيت . (365)
عن اءبى عبدالله (ع ) قال : قال الله تبارك و تعالى : ما تحبب الى عبدى باءحب مما افترضت عليه .
امام صادق (ع ) فرمود: خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: بنده ى من با چيزى محبوب تر از انجام آنچه بر او واجب كرده ام ، به دوستى من نگرايد.
از امام صادق (ع ) معناى تقوا را پرسيدند، حضرت فرمود: اينكه انسان واجبات الهى را انجام دهد، و محرمات را ترك نمايد.
حاج شيخ جعفر شوشترى (از مراجع تقليد زمان سابق ) بنا به دعوت مردم ايران به تهران آمد. جمعيت عظيمى براى استقبال او آمدند، از جمله سفير تزار روس . مردم از شيخ جعفر يك جمله بر زبان آورد، اما اين يك جمله چون از ته دل برآمد، چنان در قلوب مردم مؤ ثر افتاد، كه صدايشان به گريه بلند شد. شيخ گفت : ايها الناس ! انه عليم بذات الصدور. يعنى : اى مردم ! آنچه كه بر زبان جاى نماييد و آنچه كه در دل مخفى بداريد، خداوند از همه آنها مطلع و آگاه است . سفير تزار روس كه شاهد اين منظره بود، در نامه يى كه به روسيه مى فرستد، مى گويد: تا زمانى كه مردم در سايه ى چنين عالمانى زندگى مى كنند، نمى توان به كشور ايران و منافع آن تسلط پيدا كرد.
O 5. فرزند صالح 
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: فرزند صالح گليست از گل هاى بهشت . و نيز فرمود: از سعادت آدمى ، فرزند صالح داشتن است . (366)
قال رسول الله (ص ): سبعة اسباب يكسب للعبد ثوابها بعد وفاته :
رجل غرس نخلا بئرا او اجرى نهرا او بنى مسجدا او كتب مصحفا او ورث علما او خلف ولدا صالحا يستغفر له بعد وفاته
. (367)
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هفت چيز است ، كه اگر شخصى يكى از آنها را انجام داده باشد، پس از مرگش ثوابش به او مى رسد:
1. كسى كه نخلى را نشانده باشد (درخت مثمرى را غرس كرده باشد)؛ 2. يا چاهى را كنده باشد؛ 3. يا نهرى را جارى ساخته باشد؛ 4. يا مسجدى را بنا نموده باشد؛ 5. يا قرآن را نوشته باشد؛ 6. يا علمى را از خود بر جاى گذارده باشد؛ 7. يا فرزند صالحى را بر جاى نهاده باشد، كه براى او استغفار نمايد.
و نيز فرمود: كسى كه بى فرزند بميرد، گويا هرگز در ميان مردم نبوده است ؛ و كسى كه بميرد و فرزندى از او بماند، گويا نمرده است .
و نيز فرمود: حضرت عيسى (ع ) از كنار قبرى گذشت ، كه فرشتگان به دستور خدا صاحبش را عذاب مى كردند. سال بعد كه از كنار آن قبر مى گذشت ، متوجه شد عذابش نمى كنند. علت را از خداوند جويا شد، به او وحى رسيد كه : در اين سال (امسال ) فرزند شايسته ى او به سن بلوغ رسيد، و راهى را اصلاح كرد و يتيمى را جا داد. به اين سبب ، او را به كردار فرزندش ‍ آمرزيدم . پس حضرت فرمود: ميراثى كه از طرف خدا براى بنده مى ماند، فرزنديست كه بعد از او خدا را عبادت كند.
O 6. وسعت روزى 
با توجه به سخنان گهربار و نيز سيره ى عملى حضرت على (ع )، فقر و تنگدستى پيامدها و عوارض جبران ناپذيرى بر پيكره ى اجتماع وارد مى آورد، كه مى توان آن را بدين صورت تقسيم بندى نمود:
َ 1. فراموشى
الفقر نيسى . (368) يعنى : فقر حافظه ى افراد را كاهش مى دهد و آنها را فراموشكار مى كند.
َ 2. زشتى اخلاق
حضرت در غررالحكم به اين نكته اشاره مى كند و مى فرمايد: تنگدستى و ندارى ، اخلاق را زشت مى كند. (369)
َ 3. تنبلى
از ديگر پيامدهاى فقر و تنگدستى در جامعه ، حاكميت تنبلى و قانع شدن و بسنده كردن به همان مقدار موجود است . فقر، افراد جامعه را خشك دست ، سست و تنبل مى سازد. َ 4. چاپلوسى
(370)
جامعه فقير دچار تملق ، چاپلوسى و ستايش از بخشيدگان ، و همچنين سازش و انعطاف با جانيان و افراد شرور مى شود. (371)
َ 5. سلطه* پذيرى
تنگدستى و فقر، به نيروى تدبير و مديريت جامعه آسيب وارد مى كند و آن را به سوى پذيرش سلطه و استعمار سوق مى دهد. جامعه ى فقير، قدرت تصميم گيرى و اتخاذ راه و روش اداره ى مستقل جامعه را ندارند. فقير، عامل تسلطى سلطه گر است . (372) جامعه ى مسكين و فقير، قدرت دفاع و مدافعه و استدلال و احتجاج بر حقوق خود را در دادگاه ها و سازمان هاى بين المللى از دست مى دهد، و طبعا از كرسى نشاندن نظرات و خواسته هاى خود ناتوان مى شود و حقوقش پايمال مى گردد. فقر، استدلال زيرك را گنگ مى كند. (373) فرزندم ! فقير كلامش شنيده نمى شود و مقامش شناخته نمى گردد. (374)
َ 6. غربت
گروه فقير يا جامعه ى فقير به دليل تنگدستى و فقرش ، محل مراجعه و كانون رفت و آمد و مورد مشاوره و نظر خواهى قرار نمى گيرد، و چون از تحرك سياسى باز مى ماند، منزوى و غريب و بدون حامى مى ماند. تنگدست ، در كشور خود هم غريب مى ماند. (375)
َ 7. بى دينى
فقر و تنگدستى باعث نقصان ديندارى مى شود. (376) پيامبر اكرم (ص ) در روايتى فرمود: من لا معاش له لا معادله . يعنى : كسى كه قادر بر اداره ى زندگى روزانه ى خود و خانواده اش نباشد، اعتقاد او نسبت به معاد و قيامت به تدريج سست شده و يا از بين خواهد رفت .
وقتى به پيامدها و عوارض فقر و تنگدستى پى برديم ، پس بايد از خداوند طلب روزى كرد. به فرموده ى حضرت على (ع )، روزى بر دو قسم است :
1. روزى يى كه به دنبال تو مى آيد، و نصيب تو در هر روز همان اندازه است . (يعنى بخور و نمير.)
2. روزى يى كه تو به دنبالش مى روى ، و آن ، مازاد از نصيب تو در هر روز است ، كه اين بستگى به سعى و تلاش انسان دارد؛ هر قدر انسان بيشتر تلاش و فعاليت كند؛ روزى بيشترى نصيب او مى شود. بنابراين انسان قسم دوم روزى را بايد از خداوند درخواست نمايد. احاديث و روايات فراوانى در اين زمينه از معصومين به دست ما رسيده ، كه مى تواند راهگشاى كار ما باشد.
O 7. مثمر ثمر بودن براى اجتماع 
سعديا! مرد نكونام نميرد هرگز مرده آن است كه نامش به نكويى نبردند
العالم حيا و ان كان ميتا و الجاهل ميتا و ان كان حيا .
دانشمند زنده است ، هر چند بميرد، و جاهل مرده است ، اگر چه زنده باشد.
خداوند انسان را موجودى اجتماعى آفريد؛ بنابراين بايد سهم خويش را به اجتماع بپردازد، و سعى كند مردم از وجودش و از افكارش ، چه در حيات و چه در ممات استفاده نمايند، و مراقب باشد اوقات زندگى او به بطالت نگذرد، بلكه بايد حداكثر استفاده و بهره بردارى از آن را بنمايد؛ چه اينكه دنيا مانند تند بادى در حال گذر است ، و آنچه بعد از مردن براى انسان باقى مى ماند، ذكر خير و عمل شايسته است .
O 8. از ياران دين قرار گرفتن 
عن يونس بن يعقوب عن اءبى عبدالله (ع ) انه كتب اليه بعض اصحابه يساءله اءن يدعو الله اءن يجعله ممن ينتصر به لدينه فاجابه - و كتب فى اءسفل كتابه - يرحمك الله انما ينتصر الله لدينه بشر خلقه . (377)
يونس بن يعقوب از امام صادق (ع ) روايت مى كند: يكى از يارانش در نامه يى از آن بزرگوار درخواست كرد كه درباره ى او دعا كند و از خدا بخواهد كه وى را از ياران دين خود قرار دهد. پس آن حضرت به نامه ى را پاسخ داده ، و در ذيل نامه چنين نوشت : خدا تو را رحمت كند! به راستى خداوند براى دين خود از بدترين آفريده ى خود كمك و يارى مى جويد. (چنان كه معروف است : ان الله يؤ يد الدين و لو بفاسق . يعنى : خداوند دين خود را تاءييد و تقويت مى كند، ولو به وسيله ى اشخاص فاسق و بدكار.
عن محمد بن مسلم عن اءبى جعفر (ع ) قال : اللهم اءوسع على فى رزقى و امدد لى فى عمرى و اغفر لى ذنبى واجعلنى ممن تنتصر به لدينك و لا تستبدل بى غيرى . (378)
امام باقر (ع ) به محمد بن مسلم فرمود: بگو: خدايا! روزى مرا وسعت بده ، عمر مرا طولانى كن ، گناهم را بيامرز، و مرا از جمله ى كسانى قرار بده كه خود را به آنها يارى مى كنى ، و به جاى من ديگرى را وا مگذار!
O 9. پناه بردن به خداى تعالى از شر شيطان 
اعوذ بالله السميع العليم من همزات الشياطين و اءعوذ بالله اءن يحضرون ان الله هو السميع العليم .
به خدا پناه مى برم از وسوسه هاى پنهانى شياطين ، و پناه مى برم به خدا، از اينكه بر من حاضر شوند. همانا خداوند شنوا و داناست .
O 10. توفيق در انجام طاعت و دورى از معصيت  
اللهم ارقنا توفيق الطاعة و بعد المعصيتة .
خدايا! توفيق طاعت و دورى از معصيت به ما روزى فرما!
انسان در انجام كارهاى خير نياز به عنايت و توفيق از جانب خداوند بزرگ دارد، تا توفيق خدايى شامل حال انسان نشود، موفق به انجام اعمال خداپسندانه نخواهد شد.
بر اين اساس ، به خاطر موفقيت در برنامه ها و رسيدن به اهداف عالى ، لازم است از خداوند درخواست كنيم ، به ما توفيق عنايت كند، تا رسيدن به هدف هاى مهم و بزرگ براى ما امكان پذير و آسان شود.
O 11. علم و معرفت  
قال رسول الله (ص ): سلوا الله علما نافعا و تعوذوا بالله من علم لا ينفع . (379)
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: علمى نافع و سودمند از خداوند بخواهيد، و پناه ببريد به خدا، از علمى كه سودمند نباشد.
و املاء قلوبنا بالعلم و المعرفة . يعنى : خدايا! دل ما را از علم و معرفت پر گردان !
قال رسول الله (ص ): ما اخلص عبد اربعين صباحا الا جرت ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه . (380)
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: هر كس كه چهل روز براى خدا خالص و فارغ شد، چشمه هاى حكمت از قلبش بر زبانش جارى مى گردد.
علم و معرفت به منزله ى دو بال كبوترند؛ يعنى همان طور كه كبوترى كه يك بالش شكسته ، نمى تواند به سوى آسمان بالا برود، همچنين عالمى كه علمش از معرفت تهى و خاليست ، نمى تواند مقرب درگاه الهى شود و علم او برايش حجاب و مانع خواهد شد.
O 12. آمرزش گناهان 
اللهم اغفر لنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توقنا مع الاءبرار .
بار خدايا! گناهان ما را ببخش و قلم عفو بر خطاهايمان بكش ، و ما را با نيكان و صالحان بميران !
روايت شده است كه ، پيامبر روزى هفتاد بار استغفر الله و اتوب اليه مى گفت :
O 13. از ياران امام زمان (عج ) قرار گرفتن 
امام صادق (ع ) فرمود: هر كس چهل صباح دعاى عهد را بخواند، از ياران امام زمان خواهد شد؛ و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد، خداوند، او را از قبر بيرون مى آورد، كه در خدمت آن حضرت باشد. (381)
البته صرف خواندن دعا كفايت نمى كند، بلكه عمل صالح و شايسته نيز لازم است .
O 14. سلامتى امام زمان و تعجيل در ظهور آن حضرت (382)
O 15. زندگى در سايه ى قرآن و محشور شدن با آن در روز قيامت
قال فاطمة الزهراء (ع ): حبب الى فى دنيا كم ثلاث تلاوة كتاب الله و النظر فى وجه رسول الله و الانفاق فى سبيل الله .
حضرت فاطمه زهرا (ع ) فرمود: از دنياى شما سه چيز محبوب من است : 1. تلاوت قرآن مجيد؛ 2. نگاه به چهره ى رسول خدا؛ 3. انفاق در راه خدا.
الذين آتيناهم الكتاب يتلونه حق تلاوته اولئك يؤ منون به و من يكفر به فاولئك هم الخاسرون .
مردم نسبت به تلاوت قرآن بر دو دسته اند: دسته اول : كسانى هستند كه شبانگاه و صبحگاه قرآن تلاوت مى كنند، و يا پاره يى از اوقات خويش را در شبانه روز به تلاوت قرآن مى پردازند. اين دسته ، قرآن خواندنشان همراه با تفكر و تدبر در آيات الهى مى باشد، و به محتواى و مضامين قرآن ايمان دارند و عمل مى كنند؛ يعنى آنچه را كه خداوند در قرآن بندگان را نسبت به آن دستور داده ، به جا مى آورند، و آنچه را كه نهى كرده ، انجام نمى دهند. اينها كسانى هستند كه ايمان در دل ها و قلب هايشان نفوذ پيدا كرده ، و در دنيا و آخرت خوشبخت و سعادت مى باشند. من احب شيئا فقد حشره الله معه يوم القيامه . يعنى : هر كس در روز قيامت با محبوب خويش محشور و همنشين خواهد شد.
اما دسته دوم كسانى هستند كه شبانگاه و صبحگاه تلاوت قرآن مى كنند، و با پاره يى از اوقات خويش را در شبانه روز به تلاوت قرآن مشغولند. اين دسته ، قرآن خواندنشان همراه با تفكر و تدبر نمى باشد، و به محتوا و مضامين قرآن ايمان ندارند، و يا دارند، ولى بدان عمل نمى كنند؛ يعنى آنچه كه خداوند در قرآن بندگان را نسبت بدان امر كرده ، به جا نمى آورند، و آنچه را كه نهى نموده ، انجام مى دهند. اينها به قول قرآن : و من الناس من يعبدون الله على حرف هستند؛ يعنى : ايمان در دل ها و قلب هايشان رسوخ پيدا نكرده ، و فقط با زبانشان خدا را مى خواند، اما دل هايشان خدا را نمى طلبد. خسر الدنيا و الاخرة و هو الخسران المبين . اين دسته علاوه بر اينكه در دنيا خوشبخت نيستند، در روز قيامت با قرآن محشور نمى گردند، و قرآن به درگاه عدل الهى بر عليه آنها شكايت خواهد نمود كه ، او را در دنيا ضايع و تباه ساختند.
O 16. ادامه دهنده ى راه انبيا و ائمه ى معصومين و اولياى خدا 
خداوند يكصد و بيست و چهار هزار پيغمبر را براى ارشاد و راهنمايى مردم ، و به خاطر اتمام حجت بر آنها فرستاد، تا مردم در سايه ى تعليماتشان به مقامات دنيوى و اخروى برسند. گاهى اوقات دو يا چند پيغمبر در عصرى با هم اجتماع مى كردند، ولى هيچ گاه اختلافى در بينشان ديده نشد؛ چرا كه همگى آنها انسان هاى خود ساخته بودند، و هدف همه يكى بود، همه نيز سعى و تلاش مى كردند تا مردم را به سوى همين هدف ، كه اصلاح جامعه است ، بكشانند.
بنابراين ، اگر ما بخواهيم ادامه دهنده ى هدف انبيا و ائمه ى معصومين و اولياى خدا باشيم ، بايد همانند آنها ابتدا به اصلاح نفس خويش بپردازيم ، سپس به اصلاح جامعه ، وگرنه گرفتارهاى هايى را براى خود و افراد جامعه به وجود مى آوريم ، كه جبران آن ممكن نيست . ضل و اضل .
براى چه كسانى دعا كنيم ؟ 
1. حفظ و بقاى اسلام و گسترش فرهنگ اسلامى .
2. رهبر و پيشواى انقلاب
3. مسؤ ولين و خادمين نظام .
4. پيروزى سپاه اسلام .
5. نابودى كفار، منافقين و ظالمين .
6. مؤ منين و مؤ منات ، مسلمين و مسلمات .
7. آمرزش اموات .
8. فرزندان و پدر و مادر.
9. آزادى اسيران .
10. اداى قرض و مقروضين .
11. بيماران اسلام .
12. حاجيان و زوار و مسافران اسلام .
13. علماى دين .
14. بى نيازى فقيران .
15. وحدت و يكپارچگى مسلمين ...
دعاى به موقع 
حجاج بن يوسف ، استاندار عبدالملك و پنجمين خليفه اموى در عراق ، از خيانتكاران بزرگ تاريخ ، مانند چنگيز و هيتلر و صدام بود. او شنيد كه در بغداد درويشى زندگى مى كند كه مستجاب الدعوة است ، يعنى دعايش به اجابت برسد. او را به حضور طلبيد و گفت : براى من دعاى خير من ! درويش چنين دعا كرد: خدايا! جان حجاج را بگير! حجاج با ناراحتى گفت : اين چه دعاى خير است ؟ درويش گفت : اين دعا هم براى تو و هم براى همه مسلمين ، خير است .
اى زبر دست زير دست آزار گرم تا كى بماند اين بازار؟
به چه كار آيدت جهاندارى ؟ مردنت به ، كه مردم آزارى (383)
دعاى بى موقع 
O 1. خداوند پول حلالت را نصيب دكتر نكند 
طبيبى از مقابل گدايى عبور مى كرد، دست به جيب كرد تا پولى به گدا بدهد، گدا شروع كرد به دعا كردن و گفت : خداوند پول حلالت را نصيب دكتر نكند. طبيب فورا پول را به جيب خود گذاشت و گفت : (عمو!) اين دعاى تو بى موقع بود، زيرا من خودم دكتر هستم ، و اگر در حق هر كسى كه به تو پول مى دهد، همين دعا را بكنى ، پس من بدبخت از كجا بياورم و زندگى كنم ؟ (384)
O 2. سوراخ دعا را گم كرده است  
گويند، شخصى در مستراح نشسته بود و به جاى دعاى مستحبى ، در حال قضاى حاجت ، دعاى وقت انتظار افطار را مى خواند: اللهم لك صمت و على رزقك افطرت و عليك توكلت . شخصى اين دعا را شنيد، گفت : خوب ذكريست ، اما سوراخ دعا را گم كرده است . (385)
O 3. سه دعاى مستجابى كه زاهد نادان ، آن را ناكام كرد 
در آيه ى 175 سوره ى اعراف مى خوانيم :
واتل عليهم نباء الذى آتيناه آياتنا فانسلخ منها...
براى آنها سرگذشت آن كسى را كه آيات خود را به او داديم ، ولى سرانجام از دستور آن آيات خارج شد، بخوان ، كه شيطان بر او دست يافت و از گمراهان شد.
زاهدى در بنى اسرائيل مى زيست . خداوند توسط پيامبر آن عصر به او ابلاغ كرد كه ، سه دعاى توبه به استجابت خواهد رسيد. آن زاهد بى همت و نادان در اين فكر فرو رفت كه اين دعاها را در كجا به كار ببرد. با همسرش مشورت كرد، همسرش گفت : سال هاست كه در خدمت تو هستم و در سختى و آسايش با تو همراهى كردم . يكى از آن دعاها را در مورد من مصرف كن ، و از خدا بخواه مرا از زيباترين بنى اسرائيل قرار دهد، تا تو از زيبايى من بهره مند گردى . زاهد نادان پيشنهاد او را پذيرفت و در حق او آن دعاها را در مورد من مصرف كن ، و از خدا بخواه مرا از زيباترين بنى اسرائيل قرار دهد، تا تو از زيبايى زنان بنى اسرائيل شد. آوازه ى زيبايى او به همه جا رسيد. مردم از هر سو براى او نامه هاى عاشقانه نوشتند و آرزوى ازدواج با وى نمودند. او مغرور شد و بناى ناسازگارى با شوهرش نهاد. سرانجام شوهرش خشمگين شد و از دعاى دوم استفاده نمود و گفت : خدايا! جانم از دست اين زن به لب رسيد. او را مسخ گردان ! دعايش مستجاب شد و او به صورت خرس در آمد. وقتى كه چنين شد، فرزندانش به او اعتراض شديد كردند، و او ناگزير از دعاى سوم خود استفاده كرد و گفت : خدايا! همسرم را به صورت نخستين خود برگردان ! آن زن به صورت اول خود بازگشت . و به اين ترتيب ، سه دعاى مورد اجابت زاهد به هدر رفت ، و آن زاهد نادان بر اثر مشورت با آن زن نادان تر از خودش ، سه گنجينه يى را كه مى توانست به وسيله ى آن ، سعادت دنيا و آخرتش را تحصيل كند، باطل و نابود ساخت .
آداب و شرايط دعا از نظر دعا كننده 
الف . قبل از دعا
ب . هنگام دعا
ج . بعد از دعا
O الف . قبل از دعا 
O 1. با طهارت باشد؛ يعنى وضو، غسل ، يا تيمم داشته باشد
امام صادق (ع ) فرمود: دعا كننده قبل از دعا ابتدا بايد به نحو نيكو وضو بگيرد و دو ركعت نماز با ركوع و سجود صحيح به جا آورد و سلام نماز را بگويد، آن گاه خدا را ستايش كند و بر رسول و آل او درود فرستد، سپس ‍ حاجت خويش را از خدا بخواهد. (386)
O 2. رو به قبله باشد، بوهاى استعمال نمايد و لباس تميز بپوشد
عن معاوية بن عمار عن ابى عبدالله (ع ) قال : كان اءبى اذا طلب الحاجة طلبها عند زوال الشمس فاذا اءراد ذلك قدم شيئا فتصدق به شم شيئا من طيب و راح الى المسجد و دعا فى حاجته بما شاء الله . (387)
معاويه بن عمار از امام صادق (ع ) نقل مى كند، آن حضرت فرمود: پدرم امام محمد باقر (ع ) وقتى حاجتى داشتند، آن را در وقت ظهر طلب مى كردند، و چون اين اراده را مى نمودند، اول چيزى را به عنوان صدقه مى دادند و خود را به بوى هاى خوشبو معطر مى ساختند، و آن گاه حاجت خويش را از خدا مى طلبيدند.
قال رسول الله (ص ): الله جميل و يحب الجمال . پيامبر اكرم (ص ) فرمودند: خداوند زيباست ، و زيبايى را نيز دوست دارد. النظافة من الايمان . نظافت و پاكيزگى جزئى از ايمان است .
O 3. صدقه دادن 
حضرت صادق (ع ) فرمود: هرگاه يكى از شما مريض شود، نزد طبيب و پزشك مى رود و به او چيزى مى دهد، و اگر حاجتى به پادشاهى دارد، به دربانان رشوه مى دهد؛ پس اگر حاجتى به خدا داشته باشد، بايد تصدقى بدهد، خواه كم باشد و خواه زياد. (388)
يا ايها الذين امنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدى نجويكم صدقة ذلك خير لكم و اءطهر فان لم تجدوا فان الله غفور رحيم .
اى اهل ايمان ! هر گاه بخواهيد با رسول سخن سرى بگوييد، پيش از اين كار بايد صدقه بدهيد، كه اين صدقه براى شما بهتر و پاكيزه تر است ؛ و اگر از روى فقر، چيزى براى صدقه نباشد، در اين صورت ، البته خداوند آمرزنده و مهربان است .
امام سجاد در رساله حقوقيه مى فرمايد: و حق الصدقه اءن تعلم انهاذخرك عند ربك عزوجل و ديعتك التى لاتحتاج الى الاءشهاد عليها فان علمت ذلك كنت بما تستودعه سرا اءوثق منك بما تستوعه علانية و تعلم اءنها تدفع البلايا و الاءسقام عنك فى الدنيا و تدفع عنك النار فى الاخرة .
حق صدقه اين است كه ، بدانى ذخيره و امانتيست كه به خدا مى سپارى و هيچ محتاج شاهد و گواه نيست . اگر اين حقيقت را دريافتى ، به صدقه ى سى مطمئن تر خواهى شد از صدقه ى علنى ، و مى فهمى كه در دنيا بلاها و بيمارى ها را برطرف مى كند و در آخرت جلو گير آتش است .
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: راجع به صدقه ، از شيطان پرسيدم كه : چرا جلوگيرى مى كنى ؟ گفت : اى محمد (ص )! ببينم كسى صدقه مى دهد، گويا اره بر سر من نهاده اند و مانند چوب مى برند. پرسيدم : چرا؟ گفت : صدقه پنج خاصيت دارد: 1. مال را زياد مى كند؛ 2. بيمار را شفا مى دهد؛ 3. بلا را برمى گرداند؛ 4. صاحبش چون برق جهنده از پل صراط مى گذرد؛ 5. و بى حساب وارد بهشت مى شود. (البته در جايى كه حقوق مردم بر گردنش ‍ نباشد.
در حديثى پيامبر اكرم (ص ) فرمود: چون صدقه از دست صاحبش بيرون رود، چهار كلمه گويد: 1. من فانى بودم ، جاويدم كردى . 2. كوچك بودم ، بزرگم كردى . 3. دشمن تو بودم ، دوستم كردى . 4. تو مرا حفظ كردى ، اينك من تا قيامت نگهبان تو هستم . (389) و نيز از آن حضرت روايت شده است : صدقه دادن قبل از دعا باعث اجابت آن مى گردد.
به هر حال ، چون صدقه دلى را شاد مى كند، خداى متعال هم در عوض ، دل صدقه دهنده را با اجابت دعا شاد مى فرمايد.
O 4. دو ركعت نماز حاجت قبل از دعا 
عن اءبى بصير عن اءبى عبدالله (ع ) قال : كان على اذا هاله اءمر فزع الى الاصلاة ثم تلا هذه الاية واستعينوا بالصبر و الصلاة . (390)
ابى بصير، از امام صادق (ع ) روايت مى كند كه : هرگاه براى امير المؤ منين (ع ) پيشامد هولناكى رخ مى داد، به نماز پناهنده مى شد، سپس اين آيه را تلاوت مى نمود: واستعينوا بالصبر و الصلاة . يعنى : از صبر و نماز كمك بجوييد.
الفضل بن الحسن بن الطبرسى عن الصادق قال : ما يمنع احدكم اذا دخل عليه غم من غموم الدنيا اءن يتوضاء ثم يدخل المسجد فيركع ركعتين يدعو الله فيها اءما سمعت الله يقول و استعينوا الصبر و الصلوة . (391)
طبرسى در تفسير مجمع البيان از امام صادق (ع ) روايت مى كند: چه مانعى دارد كسى از شما را به هنگامى كه براى گرفتارى هاى دنيا غمگين مى شود، پس از اينكه وضو گرفته ، روانه ى مسجد شده ، دو ركعت نماز بخواند و آنچه مى خواهد، در نماز دعا كند؟ و مگر نشنيدى خدا مى فرمايد: از نماز و صبر (روزه ) يارى بجوييد.
O 5. گفتن نام خدا پيش از دعا، و نيز نام هايى كه مناسب دعايش مى باشد
حضرت على (ع ) فرمود: انسان هر كارى را مى خواهد انجام دهد، بايد بسم الله بگويد؛ زيرا هر عملى كه با نام خدا شروع شود، خجسته و مبارك است .
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: كل امرذى بال لم بيداء ببسم الله فهو ابترت . (392) يعنى : دعايى كه با بسم الله الرحمن الرحيم شروع گردد، رد نمى شود.
شايسته است دعا كننده زمانى كه به تمجيد و ثناى الهى مشغول است ، ذكر اسماء حسنى الهى كه مناسب با مطلوبش است نيز، داشته باشد؛ به عنوان مثال ، اگر مطلوبش رزق است ، با اسمائى مثل : رزاق ، وهاب يا جواد ذكر بگويد؛ و اگر مطلوبش مغفرت و توبه است ، با اسمائى مثل : تواب ، رحيم يا ستار ذكر بگويد.
O 6. پناه بردن به خدا از شر شيطان ، و نيز بيان نعمت هاى خداوند و شكر برآن
فاذا قرات القران فاستعذ بالله من الشيطان الرحيم . يعنى : هرگاه خواستى قرآن تلاوت نمايى ، از شر شيطان رانده شده ، به خدا پناه ببر.
مرحوم شيخ عباس قمى گفته است : علماى شيعه بالانفاق گفته اند كه سجده ى شكر در وقت متجدد شدن نعمتى و يا دفع شدن بلايى مستحب است ؛ و بهترين نوعش ، سجده ى بعد از نماز است ، براى شكر توفيق اداى نماز.
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: بر هر مسلمانى سجده ى شكر واجب است . نماز خود را به آن تمام مى كنى ، پروردگار خويش را با آن خشنود مى گردانى و ملائكه را از خود به عجب مى آورى . به درستى كه هرگاه بنده نماز به جا آورد، و سپس سجده ى شكر كند، پروردگار جهان حجاب را از ميان بنده و ملائكه برمى دارد و خطاب مى كند: اى ملائكه ! نظر كنيد به سوى بنده ى من ، كه فرض مرا ادا كرد و عهدم را تمام نمود؛ پس نزد من سجده كرد، براى شكر آنچه من بر او انعام كرده ام . اى ملائكه ى من ، با او چه معامله كنم ؟ مى گويند: پروردگارا! بهشت تو. باز خداوند مى فرمايد: من با او چه سؤ ال مى نمايد و ملائكه جواب مى گويند، تا آنكه مى گويند: پروردگارا! ما ديگر چيزى نمى دانيم . آن گاه خداوند كريم مى فرمايد: من او را شكر مى كنم ، چنان كه او مرا شكر كرد، و به فضل خود به سوى او اقبال مى نمايم ، و رحمت عظيم خود را در قيامت به او مى نمايانم .
O 7. سپاس و ستايش خداوند 
عن الحارث بن المغيرة قال : سمعت اءبا عبدالله (ع ) يقول : اياكم اذا اءراد اءحدكم اءن يسال من ربه شيئا من حوائج الدنيا و الاخرة حتى يبداء بالثناء على الله عزوجل و المدح له و الصلاة على النبى (ص ) ثم يساءل الله حوائجه . (393)
حارث بن مغيره مى گويد: شنيدم امام صادق (ع ) مى فرمايد: مبادا كسى از شما احتياجات دنيوى و اخروى خود را از پروردگار خود سؤ ال و درخواست نمايد، مگر آنكه ابتدا خداى عزوجل را مدح و ثنا نموده ، صلوات و درود بر پيغمبر (ص ) برساند، سپس حوايج خود را از خدا بخواهد.
عن صفوان عن العيص بن القاسم قال : قال اءبو عبدالله (ع ): اذا طلب اءحدكم
الحاجة فليثن على ربه و ليمدحه فان الرجل اءذا طلب الحاجة من السلطان هياء له من كلام اءحسن ما يقدر عليه ، فاذا طلبتم الحاجة فمجد و الله العزيز الجبار و امدحوه و اثنوا عليه تقول ياد اءجود من اءعطى و يا خير من سئل ، يا ارحم من استرحم ، يا اءحد يا صمد يا من لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا اءحد يا من لم يتخذ صاحبة و لا ولدا يا من يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد و يقضى ما اءحب يا من يحول بين المرء و قلبه يا من هو بالمنظر الاء على يا من ليس كمثل شى ء يا سميع يا بصير و اءكثر من اءسماء الله عزوجل فان اءسماء الله عزوجل كثيرة و صل على محمد و آل محمد، و قل : اءللهم اءوسع على من رزقك الحلال ما اءكف به وجهى ، و اءؤ دى به عنى اءمانتى ، و اءصل به رحمى و يكون عونا لى فى الحج و العمرة و قال : ان رجلا دخل المسجد فصلى ركعتين ثم ساءل الله - عزوجل - فقال رسول الله (ص ): عجل العبد ربه و جاء آخر فصلى ركعتين ثم اءثنى على الله عزوجل و صلى على النبى (ص ) فقال رسول الله (ص ): سل تعط.
عيص بن قاسم مى گويد: امام صادق (ع ) فرمود: هرگاه كسى از خدا حاجتى بخواهد، پس بايد پروردگار خود را مدح و ثنا گويد؛ چه اينكه هر كس كه از شيطان حاجتى مى خواهد، تا مى تواند بهترين سخن را براى او آماده مى كند؛ پس هرگاه حاجتى طلب كرديد، از خداى عزيز بزرگوار تمجيد و تعريف كنيد و او را مدح و نماييد. بگويى : يا اءجود من اءعطى و يا خير من سئل يا ارحم من استرحم يا اءحد يا صمد و يا من لم يلد و لم يكن له كفوا اءحد يا من لم يتخذ صاحبة و لا ولدا يا من يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد و يقضى ما اءحب يا من يحول بين المرء و قلبه يا من هو با المنظر يا من ليس كمثله شى ء يا سميع يا بصير . يعنى : اى با سخاوت ترين كسانى كه بخشش كرده اند! و اى بهترين كسى كه سؤ ال شده ! اى مهربان ترين كى كه از او درخواست مهربانى شده ! اى يكتا! اى پناهگاه ! اى كسى كه ديگرى از او متولد نشده ، و او نيز از ديگرى متولد نگرديده ، و هيچ كس كفو و همسر او نباشد! اى كسى كه زن و فرزند نپذيرد! اى كسى كه هر چه بخواهد، انجام مى دهد، و هر چه اراده كند، حكم كرده و فرمان مى دهد، و هر چه دوست بدارد و قضاوت كند! اى كسى كه ميان انسان و قلب او حايل و مانع مى شود! اى كسى كه در برافراشته ترين ديدگاه قرار دارد! اى كسى كه هيچ چيز مثل و مانند او نباشد! اى شنوا! اى بينا! و بسيارى از نام هاى خدا را بر زبان آور؛ چون نام هاى خداوند عزوجل بسيار است ، و صلوات بر محمد و آل محمد بفرست و بگو: اللهم اءوسع على من رزقك الحلال ما اءكف به وجهى و اءؤ دى به عنى اءمانتى و اءصل به رحمى و يكون عونا لى على الحج و العمرة . يعنى : بار خدايا! از روزى حلال خود بر من وسعت و گسترش ده ، به اندازه يى كه آبروى خود را نگه بدارم و امانت خويش را ادا كنم و صداى صله رحم نمايم و كمك بر انجام حج و عمره من شود.
حضرت فرمود: به درستى كه مردى داخل مسجد شد و دو ركعت نماز خواند، سپس از خداى عزوجل مساءلت نمود. پيغمبر (ص ) فرمود: اين بنده بر خداى خود تعجيل كرد. و مرد ديگرى آمده و دو ركعت نماز خواند، سپس خدا را مدح و ثنا كرد و بر پيغمبر (ص ) صلوات فرستاد. رسول خدا فرمود: سؤ ال كن ، كه عطايت كنند.
(394)
عن معاوية بن عمار: عن اءبى عبدالله (ص ) و قال : انما هى المدحة ثم الثناء ثم الاقرار بالذنب ثم المساءلة انه و الله خرج عبد من ذنب الا بالاقرار . (395)
معاوية بن عمار روايت مى كند كه ، امام صادق (ع ) فرمود: جز اين طريقه نيست كه ابتدا مدح و ستايش ، سپس اقرار به گناه ، سپس سؤ ال . به درستى كه سوگند به خدا! هيچ بنده يى از گناه خارج نشد، جز به اقرار.
عن الحارث بن مغيرة قال : قال اءبو عبدالله (ص ) - فى حديث - اذا اءردت اءن تدعوه الله فمجده و احمده و سبحه و هلله و اءثن عليه و صل على النبى (ص ) ثم سل تعط . (396)
حارث بن مغيره گويد: امام صادق (ع ) در ضمن حديثى فرمود: هرگاه خواستى خدا را بخوانى (دعا كنى ) پس تمجيد كن (تمجيد يعنى صفاتى ذاتى خداوند را به نيكى ياد كردن ، مانند: يا عليم ! يا حكيم ! يا رحيم ! يا كريم ! و حمد كن (الحمد الله بگو) و تسبيح كن (سبحان الله بگو) و تهليل كن (لا اله الا الله بگو) و ثنا كن بر خدا (ثنا يعنى
صفات فعل خداوند را به نيكى ياد آوردن ، مانند: يا من يحول بين المرء و قلبه ) و بر پيغمبر (ص ) صلوات بفرست ، سپس سؤ ال كن ، كه عطايت كنند.

عن ابى عبدالله (ع ) قال : قلت آيتان فى كتاب الله عزوجل اءطلبهما و لا اءجد هما، قال و ما هما؟ قلت : قول الله عزوجل ادعونى استجب لكم ، فندعوه و لانرى اجابة قال : اءفترى الله عزوجل اءخلف وعده ؟ قلت لا، قال : فمم ذلك ؟ قلت لا اءدرى
قال : لكنى اءخبرك من اءطاع الله عزوجل فيما اءمره ثم دعاه من جهة الدعاء اءجابه ، قلت و ما جهة الدعاء؟ قال تبداء فتحمد الله و تذكر نعمه عندك ، ثم تشكره ثم تصلى على النبى (ص )، ثم تذكر ذنوبك فتقر بها، ثم تستغفر منها فهذا، جهة الدعاء ثم قال و ما الآية الاخرى ؟ قلت : قول الله عزوجل ما انفقتم من شى فهو يخلفه و هو خير الرازقين و انى اءنفق و لا اءرى خلفا، قال : اءفترى الله عزوجل اءخلف وعده ؟ قلت : لا قال فمم ذلك ؟ قلت : لا اءدرى : قال لو اءن احدكم اكتسب المال من حله و اءنفقه فى حله لم ينفق درهما الا اءخلف عليه
. (397)
راوى مى گويد: به امام صادق (ع ) گفتم : دو آيه در قرآن است كه به دستور آنها عمل مى كنم ، ولى نتيجه يى كه بايد بگيرم ، نمى گيرم . حضرت فرمود: آن دو آيه كدامند؟ گفتم : يكى اين آيه : ادعونى استجب لكم . يعنى : مرا بخوانيد، شما را استجابت مى كنم . پس هر چه دعا مى كنم ، اثرى از اجابت نمى بينم . حضرت فرمود: آيا خيال مى كنى خداى عزوجل خلف وعده مى كند؟ گفتم : نه ! فرمود: پس ، از كجا چنين شد؟ گفتم : نمى دانم . حضرت فرمود: ليكن من تو را خبرى مى دهم . كسى كه از خداى عزوجل در آنچه امر كرده اطاعت كند، سپس او را از راه دعا بخواند (دعا كند)، او را اجابت خواهد كرد. گفتم : راه دعا كدام است ؟ فرمود: ابتدا خدا را ستايش مى كنى و نعمت هايى را كه نزد تو دارد، به ياد مى آورى ، سپس سپاسگزارى مى كنى ، پس صلوات بر پيغمبر (ص ) مى فرستى ، آن گاه گناهانت را به ياد مى آورى و به آنها اقرار مى كنى ، سپس استغفار كرده و آمرزش آنها را مى طلبى ؛ و اين است راه دعا كردن .
سپس فرمود: آيه ى دوم كدام است ؟ گفتم : اين آيه : و ما اءنفقتم من شى ء فهو يخلفه و هو خير الرازقين . يعنى : هر چه را كه در راه خدا انفاق كنيد، او (خدا) به جاى آن به شما خواهد رسانيد. و من انفاق مى كنم ، و به جايش ‍ چيزى نمى بينم . فرمود: آيا چنين مى پندارى كه خدا از وعده ى خود تخلف كرده ؟ گفتم : نه ! فرمود: پس از كجا چنين شد؟ گفتم : نمى دانم . فرمود: هر گاه كسى از شما مالى را از راه حلال به دست آورد و در راه حلال انفاق كند، درهمى انفاق نكند، جز آنكه به جايش مى رساند.

عن ابى كهمس قال : سمعت اءبا عبدالله (ع ) يقول : دخل رجل المسجد فابتداء قبل الثناء على الله و الصلاة على النبى (ص ): عجل العبد ربه ثم دخل آخر فصلى و اءثنى على الله عزوجل و صلى على رسول الله (ص ) فقال رسول الله (ص ): سل تعطه ثم قال : ان فى كتاب على (ع ): ان الثناء على الله و الصلاة على رسوله قبل المساءله و ان احدكم لياتى الرجل يطلب الحاجة فيحب اءن يقول له خيرا قبل اءن يساءله حاجته . (398)
ابن كهمس مى گويد: شنيدم امام صادق (ع ) مى فرمايد: مردى وارد مسجد شد، و ابتدا پيش از ستايش خداوند صلوات بر پيغمبر، شروع به دعا كردن نمود. پيغمبر اكرم (ص ) فرمود: اين مرد درباره ى پروردگار خود عجله و شتاب كرد. سپس مرد ديگرى وارد شد، نماز خواند و ستايش الهى به جا آورد و درود بر پيغمبر فرستاد. پس پيغمبر فرمود: بخواه ، كه داده مى شوى . سپس حضرت صادق فرمود: به درستى كه كسى از شما هر آينه براى طلب حاجت خود نزد مردى مى آيد، دوست دارد او سخن خوش و نيكو بگويد، قبل از آنكه حاجت خود را از او سؤ ال كند.