حيات عارفانه فرزانگان

حسن صدرى مازندرانى

- ۱ -


مقدمه

آن گاه كه در بهشت عبوديت قدم مى نهيم و رابطه ى خالصانه عابد و معبود را نظاره گر مى شويم عطر آن فضاى معنوى آن چنان به روح و جانمان طراوت مى بخشد كه گويى ما را نيز تشنه آن رابطه و بر آن مى دارد كه با مردان مهذب و خود ساخته و رمز و راز تهجد و شب زنده دارى آنان در مسير كمال و اقامه نماز آشنا شويم ، به خصوص اين امر براى نسل جوان امروز بسيار سازنده و مفيد است ، چون اينان ، سن و سال جوانى را سپرى مى كنند و (الگويابى) در وجودشان موج مى زند و شناسائى علما ربانى كه الگوهاى موفق در امور معنوى و عبادى هستند نه تنها انسان را از سقوط معنوى نجات مى دهند بلكه نماز را از وادى غربت رها مى سازد.

به عنوان مثال : درخت محكمى را در نظر بگيريد كه سر به فلك كشيده است فرض كنيد اين درخت ، عالم ربانى و فقيه صمدانى است كه محكم و استوار در جاى خود قرار گرفته و به سوى بالا مى رود، سپس بوته گل نيلوفرى را در نظر تصور كنيد كه در پاى آن چنار روئيده شده و با تكيه و پيچيده شدن در تنه آن درخت چنار، بالا رفته ، و گلهاى خود را با كمال نشاط مى دهد اين همان انسان و علما و فرزانگان است كه با تكيه به آنها، گلهاى وجودشان را نشان مى دهند. سپس بوته گياهى ديگر را در نظر بگيريد كه زمين گير شده و در كنار آن درخت در قاذورات زمين فرو رفته و هيچ گونه رشدى ندارد، برگ و شاخه اش توسط بادهاى مختلف به هر سو حركت مى كند، خود را از آن چنار استوار، جدا نموده است . اين بوته همان انسانهاى هستند كه خودشان را از علما و فرزانگان و معنويات و عبادات آنها جدا نمودند و در خطر سقوط و هلاكت مى باشند.

از اين رو تصميم گرفتم حيات عارفانه فرزانگان علما و دانشمندان و چهره هاى بر جسته ى اسلامى و بعضا ناشناخته را به رشته ى تحرير درآورم . حيات عارفانه ، شرح حيات معنوى و الهى و عبادى بزرگانى است كه بسيارى از آنان از روستاها و از گمنامى ، به اوج بندگى و عبوديت و پارسايى رسيدند كه شايسته است به عنوان الگو و سرمشق در زندگى معنويمان از آنان پيروى كنيم باشد كه با اين كار بتوانيم نماز را از غربت نجات دهيم و خودمان در قيامت گرفتار غربت نشويم .
 

بهار سال 1382

حسن صدرى مازندرانى

1- حضور قلب در نماز چگونه ؟ (آيت الله بهاء الدينى)

آيت الله بهاء الدينى درباره حضور قلب و توجه در نماز فرمود:

بايد ان شاء الله ، با اطاعت خدا كم كم جهات ايمانى براى شما روشن شود. يعنى وجدان كنيد كه خدايى هست ، نه اين كه فقط بشنويد.

شنيدن تنها چندان فايده اى ندارد، و اين كه آدم مطالب را بفهمد، غير شنيدن است (1) .

2- نماز لذت است حضرت آيت الله العظمى بهجت

حضرت آيت الله العظمى بهجت مى گفتند: اين جمله حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه مى فرمايند از دنياى شما سه چيز را دوست دارم : (زن)، (عطر) و (نماز) اين بيان مى رساند كه نماز نيز لذت دارد. همانند لذتى كه در ازدواج نساء وجود دارد، حتى بالاتر(2) .

3- گريه هاى سيد احمد كربلايى از (زبان علامه قاضى)

على آقا قاضى نقل مى كند:

شبى به مسجد سهله رفته بودم به قصد اين كه شب را در آن جا بگذرانم . نيمه هاى شب شخصى داخل مسجد شد و در مقام ابراهيم قرار گرفت و پس از انجام وظيفه صبح به سجده رفت و تا طلوع خورشيد سر از سجده برنداشت و آن سجده را با سوز و گداز در گريه و زارى و مناجات گذراند. نزديك رفتم ببينم او كيست . ديدم استادم آقا سيد احمد كربلايى (رض) است . كه از شدت گريه خاك سجده گاهش گل شده است . چون صبح شد به حجره اش رفت و مشغول درس و بحث شد، چنان مى خنديد كه صداى او به بيرون مسجد مى رسيد(3) .

4- از نماز لذت مى برم (پير مرد نود ساله)

آقا (حضرت آيت الله العظمى بهجت) مى فرمود: عالم پير مردى كه حدود نود سال سن داشت مى گفت من از غذا لذت نمى برم ، غذا خوردن مانند اين است كه كيسه اى را پر كنم ولى از نماز لذت مى برم (4) .

5- بسان ائمه (س) نماز مى خواند (آيت الله العظمى بهجت)

در سال 1370 آيت الله جوادى آملى در درس تفسير فرمودند: خيلى اوقات ما به علامه طباطبايى عرض مى كرديم : آقا درس اخلاق به فرماييد. ايشان مى فرمود: اخلاق گفتنى نيست ، عمل كردنى است ، اخلاق را بايد به كار بست . شما اين حضرت آيت الله العظمى آقاى بهجت (دامت بركاته العاليه) را ببينيد تمام زندگى اش درس اخلاق است ، رفت و آمد ايشان ، برخوردهايشان همه درس اخلاق است . از سويى مانند ديگر فقها تدريس ‍ مى كند و از سوى ديگر بسان ائمه (عليهم السلام) نماز مى خواند!(5) .

6- بسم الله (شيخ انصارى)

در زمان شيخ انصارى طلبه اى درس را نمى فهميد، توسلى پيدا كرد شب در خواب به او گفتند بگو،: (بسم الله الرحمن الرحيم) صبح وقتى به درس ‍ شيخ انصارى (رح) رفت درس را خوب فهميد حتى به شيخ اشكال هم مى كرد و مانع درس دادن مى شد، ناگهان شيخ به او فرمود: ببين آقا، آن كسى كه در گوش تو (بسم الله) گفته در گوش من (ولاالضالين) خوانده است و آن شاگرد ديگر ساكت شد و به عظمت شيخ پى برد(6) .

7- مناجات وقت سحر (يكى از اساتيد اخلاق)

به گفته ى يكى از اساتيد اخلاق از وظائف حتمى طلاب است كه اين مستحب پر اهميت را ارج نهند و انجام دهد و با مناجات وقت سحر و خلوت با خداى متعال و تفكر در آيات حق ، قلب خويش را نورانى و شب ظلمانى را تبديل به روز روشن كند.

و بايد دانست كه بدون خواندن نماز شب و سحر خيزى ، كسى به جايى نمى رسد گرچه در درس خواندن هم بسيار كوشا و جدى باشد ممكن است عالم و باسواد شود؛ ولى به حال خود و جامعه ، سودى نخواهد بخشيد(7) .

8- فقط متهجدين (مرحوم ملكى تبريزى)

مرحوم ملكى مى گويد: استادم (ملاحسين قلى همدانى) به من فرمود: ((فقط متهجدين هستند كه به مقاماتى نائل مى گردند و غير آنان به هيچ جايى نخواهند رسيد(8) .))

9- مناجات با محبوب (آيت الله العظمى بهجت)

آيت الله شيخ جواد كربلايى يكى از مدرسين اخلاق حوزه علميه مى گويد: جناب آيت الله بهجت در جديت در نماز شب و گريه كردن در نيمه هاى شب مخصوصا شب هاى جمعه كوشا بودند. يكى از علماء و مشاهير به من فرمودند:

نيمه شب جمعه اى در مدرسه سيد (ره) در نجف اشرف ديدم كه آيت الله بهجت با صداى حزين همراه با ناله و گريه ، و در حالى كه سر به سجده گذاشته بود مكرر به حق اعالى عرضه مى داشت .

((معبودا، جز تو چه كسى را دارم كه از او درخواست كنم كه گرفتارى و رنجورى ام را بر طرف نموده و در امورم نظرى بى افكند.(9)

10- اگر نماز نباشد گيوه باشد!

شخصى باگيوه در پا نماز مى گذارد دزدى طمع در گيوه اى او كرد! گفت ، باگيوه نماز نباشد.

آن شخص مقصود او را دريافت . گفت :

اگر نماز نباشد گيوه باشد!

11- شما برويد من هم مى آيم (امام راحل)

چند تن از دوستان نقل كردند كه درباره امام راحل (رض) كه خيلى مقيد به نماز اول وقت بود خواستيم آقا را امتحان كنيم .

مثلا سفره غذا را درست اول وقت نماز مى انداختيم ، يا وقت رفتن به مسافرت را درست اول وقت نماز قرار مى داديم .

اما حضرت امام (رض) در اين گونه موارد مى فرمودند: شما غذايتان را بخوريد و من هم نمازم را مى خوانم هر چه بماند من مى خورم يا در موقع مسافرت مى فرمودند: شما برويد من هم مى آيم و به شما مى رسم !

مدت ها از اين مساءله گذشت و نه تنها نماز اول وقت حضرت امام ترك نشد بلكه ايشان ما را هم حساس به خواندن نماز اول وقت كردند.(10)

12- اشك زياد در نيمه شب (امام راحل)

سيد حسن خمينى نقل مى كرد:

در نيمه هاى شب خاطرم هست كه امام سال هاى آخر به قدرى گريه مى كرد كه دستمال كاغذى افاقه نمى كرد براى پاك كردن اشك شان كنار دست شان حوله بود.(11)

13- نماز شب امام راحل در مدرسه دارالشفاء

حضرت آيت الله خوانسارى نقل مى كردند: امام در مدرسه دارالشفاء قم حجره داشتند و شب براى نماز شب آب حوض فيضيه كه يخ بسته بود را مى شكستند و وضو مى گرفتند و نماز شب مى خواندند، گويا در و ديوار فيضيه با اين سيد چهل ساله هم ذكر و هم صدا مى شدند.(12)

14- عرض ارادت به سيد الشهدا؛ قبل و بعد از هر نماز (امامراحل)

آقاى حاج سيد احمد بهاء الدينى نقل مى كرد:

امام (رض) قبل و بعد از هر نماز جمعا هشت بار عرض ارادت به سيد الشهدا مى كردند.(13)

15- اول وقت شرعى (امام راحل)

آقاى عيسى جعفرى نقل مى كرد: قبل از ظهر روز رحلت امام ، از حال مى رفتند و به حال مى آمدند و مرتب مى پرسيدند ظهر شده ؟!

نگرانى آقا اين بود كه مى خواستند در اول وقت شرعى نماز بخوانند.(14)

16- هتل بصره و نماز شب (امام خمينى)

روزى كه از نجف عازم كويت شديم از صبح ساعت 4 حركت كرديم و شايد هم زودتر، درست بعد از اذان صبح و بعد از آن هم گرفتارى ها ساعت 12 شايد بيشتر، سرانجام امام در هتل بصره استراحت كردند. دو ساعت خوابيده بودند كه ساعت شان زنگ زد و بيدار شدند و نماز شب خواندند و بعد هم نماز صبح ...(15)

17- تحت تاثير شديد نماز امام راحل

وقتى امام را از قم مى بردند براى زندان (در عصر طاغوت) امام با حالتى نماز شب خوانده اند كه يكى از همراهى هان - مثل اين كه سرگرد عصار بود - بعدا به من گفت كه ما تحت تاثير شديد نماز امام واقع شديم .

18- تعقيبات نماز صبح (آيت الله العظمى بهجت)

يكى از شاگردان حضرت آيت الله العظمى بهجت فرمود:

يك بار از حضرت آيت الله بهجت سؤ ال كردم كه آقا! از ميان ذكرهاى تعقيبات نماز صبح كدام شان بهتر مى باشد؟

ايشان فرمودند: تمام شان خوب است . وقتى فكر كردم ديدم واقعا همين طور است هر كدام درمان دردى است .(16)

19- همه چيز تابع نماز (آيت الله العظمى بهجت)

حضرت آيت الله بهجت در نوشته هايش دارد كه همه چيز تابع نماز است .

هم چنين خود آقا فرمودند: همانند سلمان فارسى نماز خواندن نياز به مقدمات فراوان دارد و نمى توان به اين زودى ها نماز با حالى همچون سلمان خواند.(17)

20- ميزان ؛ نماز است (آيت الله العظمى بهجت)

نقل شده : يك بار به حضرت آيت الله العظمى بهجت عرض كردم : آقا! پس ‍ از بيست ، سى سال طلبگى و درس خواندن هيچ پيشرفتى نكرده ام ، نه در علم و نه در عمل . آقا فرمود: مگر خودت را وزن كرده اى ؟!

بعد فكر كردم و ديدم كه چه جمله كاملى است . اگر صد سال عمر كنم همين جمله برايم كافى است . بله ، انسان بايد كارهايش را بسنجد و ميزان ، نماز است .(18)

21- انقلاب فكرى را ايشان در ما ايجاد كرد (آيت الله العظمى بهجت)

يكى از شاگردان حضرت آيت الله العظمى بهجت كه حدود سى سال با ايشان آشنايى دارند و پانزده سال محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى علامه طباطبايى را درك كرده اند؛ گفتند:

شنيديم كه حضرت آيت الله خامنه اى مى فرمود:

((بنده حدود بيست سال است با حضرت آيت الله بهجت ارتباط دارم و از ايشان استفاده مى كنم و نيز فرموده اند كه الان نيز اگر وقت داشتم ، هر دو هفته يك بار به خدمت شان مى رسيدم .))(19)

22- نماز بهترين دستور است (آيت الله العظمى بهجت)

حضرت آيت الله العظمى بهجت مى فرمودند: معيار اصلى نماز است اين نماز بالاترين ذكر است . شيرين ترين ذكر است ، برترين چيز است . حال برخى به دنبال ذكرهاى ويژه اى مى گردند كه كسى نشنيده باشد.

يك سال قصد داشتم تابستان به زيارت حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام) بروم و آن جا اقامت كنم . خدمت علامه طباطبايى رسيدم و گفتم : آقا مى خواهم به زيارت بروم . در آنجا چه عملى انجام دهم ؟ مى خواهيم به برترين مكان برويم آنجا چه كنيم ؟ ايشان فرمودند: ((الصلاه خير موضوع )) نماز بهترين دستورى است كه تشريع شده است (20) . آنجا كه انسان مى خواهد به خدا برسد اينگونه دستور مى دهند.(21)

23- احترام به نماز (رسول اكرم صلى الله عليه و آله)

كسى كه پيش از نماز خود را براى نماز آماده نكند، به نماز احترام نكرده است . لذا از بعضى از زنان رسول الله صلى الله عليه و آله نقل شده است كه :

((آن حضرت با ما صحبت مى كرد و ما با او صحبت مى كرديم چون وقت نماز حاضر مى شد، گويى او ما را نمى شناخت و ما او را نمى شناختيم بس ‍ كه به خدا و نماز توجه پيدا مى كرد.))(22)

24- نجات از آتش (رسول اكرم صلى الله عليه و آله)

حضرت على (عليه السلام) از رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرد كه آن حضرت فرمود: ((بنده اى نيست كه به اوقات نماز و طلوع غروب خورشيد اهميت بدهد مگر اين كه من ضامن ميشوم براى او راحتى هنگام مرگ ، و بر طرف شدن غم و اندوه ، و نجات از آتش دوزخ را))(23)

25- بيانديشيد (لطيفه)

شخصى از امام جماعتى پرسيد كه امروز در مسجد مشغول نماز بودم ديدم دزدى مى خواهد كفش هاى مرا ببرد، من نمازم را قطع كردم و او را مانع شدم ، آيا به جهت اين گناهى نكرده ام ؟

امام جماعت گفت كفش هاى تو چه قدر ارزش داشت ؟

گفت : تقريبا دو قران .

گفت : عيبى ندارد، نماز تو هم دو پول نمى ارزيد!

26- سواره و پياده ، نماز نافله مى خواند (ميرزا حبيب الله رشتى)

نوشته اند: ميرزا حبيب الله رشتى مدام در عبادت بود. بسيار نماز مى خواند و بسيار روزه مى گرفت . حتى در مسافرت نيز از عبادت خود نمى كاست . او در تمام ساعات حتى هنگام خروج از منزل براى تدريس ، يا زيارت بارگاه معصومين (عليه السلام)، سواره و پياده ، نماز نافله مى خواند و تسبيح مى گفت و قرآن تلاوت مى كرد و هميشه وضو داشت .(24)

27- نمازهاى والدين را سه بار اعاده كرد (ميرزا حبيب الله رشتى)

ميرزاى رشتى جامع همه فضيلت ها بود. از عبادت و زهد تا هوشيارى و بزرگ منشى ، اما سپاس گزارى او در حق پدر و مادرش آموختنى و نشانه بالندگى او در مراحل عالى شكر به درگاه حضرت حق است ، او براى ارج نهادن به زحمات شبانه روز والدين خود، نمازهاى آنان را به سه بار اعاده كرد.

يعنى همه نمازهايى كه يك مكلف از تكليف تا مرگ مى خواند، او سه بار براى شادى روح آنان خواند.

يك بار به تقليد از مراجع پدر و مادرش و دو بار به اجتهاد خودش و اين مطلب درباره هيچ يك از علماى تاريخ ، ذكر نشده است .(25)

28- قله بر بلنداى عرفان (ميرزا حبيب الله رشتى)

شب هاى نجف ، مناجات دلداگان بسيارى را در خاطر دارد.

ميرزا حبيب الله رشتى ، شب ها به ضيافت نور مى رفت ؛ از خوف خدا چنان مى گريست كه در و ديوار خانه محقرش ، صداى سوزناك گريه اش را مى شنيد؛ گريه از فراق يار و بيم صحراى محشر.

او كه راه پيماى بلنداى قله عرفان بود، انجام مستحبات را از سال هاى جوانى پيش گرفته و هماره اهتمامى وصف ناپذير در انجام آن داشت .(26)

29- نورانيت نماز اول وقت (امام محمد باقر (عليه السلام))

امام محمد باقر (عليه السلام) فرمودند: اولين چيزى كه بنده خدا به وسيله آن محاسبه مى شود نماز است ، اگر قبول درگاه خدا قرار گيرد آن چه غير از نماز است نيز قبول شود، همانا نماز اگر در وقت خودش بالا برود، بر مى گردد پيش صاحبش در خيلى كه سفيد و نورانى است مى گويد مرا حفظ كردى ، خدا حفظت كند و اگر در غير وقتش انجام گرفته شود بر مى گردد پيش صاحبش در حالى كه سياه و تاريك است مى گويد مرا ضايع كردى خدا ضايعت گرداند.(27)

30- عبرت گيريد! (لطيفه)

در ميان عرف مشهور است كه پيرمردى مى خواست پسرش را تنبيه كند، پسرش گريخت و وارد مسجدى شد، پيرمرد نزديك در مسجد آمده و سر در درون آن كرده به پسر آواز داد كه : اى فلان فلان شده بيا بيرون ؛ بيا بيرون و بعد از هفتاد سال پاى مرا به مسجد باز مكن !!

برادر و خواهر! اگر چه اين شايد به عنوان شوخى باشد ولى از اين نوع افراد در جامعه اسلامى فراوان هستند.

31- قبله (لطيفه)

معروف است ؛ شخصى خواست در خانه اى نماز بخواند، از صاحب خانه پرسيد قبله كدام طرف است ؟

صاحب خانه در جواب گفت : من هنوز دو سال بيشتر نيست كه در اين خانه ام كجا مى دانم قبله كدام طرف است ؟!

بلى ! اين هم واقعيتى ديگر.

32- رمز خاص براى اقامه نماز شب (مرحوم آقا نجفى قوچانى)

مرحوام آقا نجفى قوچانى (ره) ضمن گزارش ماجراهاى دوران طلبگى خود در اصفهان مى نويسد:

((... در اين حجره تازه كه حجره هامان وصل به هم بود از ميان طاقچه سوراخ نموديم و ريسمانى در آن كشيديم كه يك سر ريسمان در حجره ى رفيق بود و يك سر آن در حجره من ، وقت خواب ، آن سر را رفيق به پا يا دست خود مى بست و اين سر ريسمان را من به دست خود مى بستم كه سحر هر كدام زودتر بيدار شويم ديگرى را بدون اينكه صدايى بزنيم ، به توسط همان ريسمان بيدار كنم كه مبادا طلبه اى از صداى ما بيدار شود و راضى نباشد.(28)

33- 5/2 بعد از نيمه شب (استاد شهيد مطهرى)

فرزند استاد شهيد مطهرى مى گويد:

آن شبى كه خبر ترور را شنيديم ، همگى تا صبح بيدار بوديم . ساعت 5/2 بعد از نيمه شب بود كه زنگ ساعتى كه ايشان را مطابق معمول براى نماز شب بيدار مى كرد، به صدا در آمد ولى او در قيد حيات نبود. او نماز شبش ‍ را در ميان خون مطهرش ، زودتر از موعد نماز شب در تاريكى خيابان خواند.(29)

34- گريه هنگام نماز شب و تلاوت قرآن (استاد شهيد مطهرى)

رهبر عزيز انقلاب اسلامى مى فرمايد:

ايشان استاد مطهرى هنگامى كه به مشهد مى آمدند، گاهى اوقات به منزل ما وارد مى شدند. اتاقى كه ايشان شب ها مى خوابيدند، با يك در فاصله داشت با اتاقى كه من مى خوابيدم . ايشان هميشه وقت خواب مقيد بود به خواندن قرآن . صداى ايشان را شنيدم كه در هنگام تهجد و نماز شب خواندن ، گريه مى كردند. البته نماز شب خوان زياد داريم ؛ اما نماز شب خوانى كه در نيمه ى شب با آن حال اشك بريزد و گريه كند، كم داريم ...(30)

35- خدا مرا به واسطه ى همان يك نماز بخشيد (شيخ ارده شيره)

حضرت آيت الله العظمى نجفى مرعشى مى فرمودند:

در قم شيخى بود معروف به شيخ ارده شيره جهت معروف شدنش به اين نام آن بود كه او به ارده شيره بسيار علاقه داشت و حتى كتابى در وصف ارده شيره نوشته بود. آدم فقيرى بود خانه و منزلى نداشت . در حقيقت تارك دنيا بود. يك شب در زمستان در ميان مقبره ميرزاى قمى در قبرستان شيخان خوابيد صبح براى نماز بلند شد ديد برف زيادى آمده پشت در را گرفته ، شيخ هر كارى كرد در باز نشد، ماند در ميان مقبره از طرفى وسيله وضو حتى وسيله ى تيمم هم نبود چون مقبره باگچ و سيمان و ساير مصالح ساختمانى پوشيده شده بود نزديك طلوع آفتاب شد ديد نمازش قضا مى شود با همان حال بدون وضو و تيمم صحيح نماز را خواند بعد از نماز رو كرد به طرف آسمان و دستها را بلند نموده به شوخى به خداوند عرض ‍ كرد: خدايا! تا به حال تو به من هر چه دادى من چيزى نگفتم و قبول كردم گاهى نان و ارده شيره دادى شكر كردم ، گاهى هم نان دادى و اصلا خورش ‍ ندادى باز هم قبول كردم خدايا تو هم امروز اين يك نماز بى طهارت را از من قبول كن و مرا مواخذه مكن .

ناقل فرمود بعد از وفات شيخ يكى از دوستان صالحش او را در خواب ديد پرسيد: خداوند با تو چگونه رفتار كرد؟

گفته بود: خدا مرا به واسطه ى همان يك نماز بخشيد(31) .

36- وضوى حضرت امام (رض)

مقام معظم رهبرى فرمودند: من دو مرتبه وضو گرفتن امام عزيز را ديده ام . درست مثل وضوى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) كه در اخبار بيانيه ذكر شده است ، فقط براى هر يك از صورت و دستها به يك مشت آب اكتفا مى كردند و با يك مرتبه شستن وضو مى گرفتند.(32)

37- آرزوى حضرت مريم (س) بعد از مرگ

پس از آن كه حضرت مريم (س) از دنيا رفت حضرت مسيح (ع) جنازه مادرش را پس از تطهير به خاك سپرد. پس روح مادر را در خواب ديد. مسيح پرسيد: مادر! آيا هيچ آرزويى دارى ؟

مريم (س) پاسخ داد: آرى ، آرزويم اين است كه در دنيا بودم و شبهاى سرد زمستانى به مناجات و عبادت در درگاه خدا به بامداد مى رساندم ، و روزهاى گرم تابستانى را روزه مى گرفتم .(33)

38- هر كجا وقت نماز رسيد (امام راحل)

يكى از علما به آيت الله ميرزاآقا جواد تهرانى (1368 هجرى شمسى) نقل كرد كه در دوران تحصيل در حوزه علميه قم گاهى بعضى از دوستان حاج آقا روح الله (رض) به ايشان اصرار ورزيدند كه يك روز تعطيلى براى گردش ‍ به خارج از شهر بروند كه استراحتى بنمايد. ولى آقا قبول نمى نمودند و گاهى كه اصرار به حد بالايى مى رسيد با دو شرط قبول مى نمودند كه بيايند: اول : اين كه هر كجا وقت نماز رسيد ولو در جاى نامناسب نماز را اول وقت بخوانند: دوم : اين كه ، از احدى سخنى كه بوى غيبت از آن استشمام شود شنيده نشود.(34)

39- وقت سحر به حال توجه (آيت الله حسن زاده آملى)

حضرت آيت الله حسن زاده آملى در كتاب ((انسان در عرف عرفان )) در فصل سوم ، تمثلات و القاءات سبوحى در واقعه 21 مى فرمايد:

شبى وقت سحر در تاريكى به حال توجه نشسته بودم ، ناگهان ديدم كه دو چشمم به اندازه اى نور مى دهند كه كتابى را در دست داشتم به خوبى با آن نور مى خواندم . ولكن زمان آن كم و كوتاه بود(35) .

40- نماز جماعت با امام عصر (عج) (عارف ميرزا جواد آقا ملكى)

در كتاب گنجينه ى دانشمندان يكى از شاگردان خاص ميرزا جواد ملكى تبريزى مى گويد:

((شبى در شاهرود خواب ديدم كه در صحرايى صاحب الامر (عج) با جماعتى تشريف داشتند و گويا به نماز جماعت ايستادند. نزديك رفتم كه جمال مباركش را زيارت كنم و دست شريفش را ببوسم ؛ شيخ بزرگوارى را ديدم كه در كنار آن حضرت ، و آثار بزرگوارى و وقار از سيمايش پيدا بود. هنگامى كه بيدار شدم درباره ى آن شيخ فكر كردم و در انديشه ى اين معنا رفتم كه او كيست كه تا اين اندازه به امام عصر (عج) مربوط و نزديك است .

براى يافتن به مشهد مشرف شدم ، وى را نديدم . در تهران آمدم ، به او برخورد نكردم . به قم مسافرت كردم و در مدرسه ى فيضيه او را در يكى از حجره ها مشغول تدريس ديدم . پرسيدم اين آقا كيست ؟ گفتند: آقاى حاج ميرزا جواد آقا ملكى است . خدمتش رسيدم ، از من تفقد زيادى كرد و فرمود: كى آمدى ؟ گويا مرا ديده و شناخته و از قضيه آگاهند.

از آن پس ، ملازمتش را اختيار كرده و او را چنان يافتم كه ديده بودم و مى خواستم (36) .))

41- رنجش حوريه (حضرت علامه طباطبايى)

علامه طباطبايى (ره) در كتاب (مهرتابان) درباره ى يكى از حالات روحانى اش مى فرمايد:

((روزى من در مسجد كوفه نشسته و مشغول ذكر بودم ، در آن بين يك حوريه ى بهشتى از طرف راست من آمد و يك جام شراب بهشتى در دست داشت ؛ و براى من آورده بود، و خود را به من ارائه مى نمود، همين كه خواستم به او توجهى كنم ، ناگهان ياد حرف استاد مرحوم قاضى افتادم و لذا چشم پوشيده و توجهى نكردم ، آن حوريه برخاست و از طرف چپ من آمد و آن جام را به من تعارف كرد، من نيز توجهى ننمودم و روى خود را برگرداندم ، آن حوريه رنجيده شد و رفت . و من تا به حال هر وقت آن منظره به يادم مى افتد از رنجش آن حوريه متاثر مى شوم (37) .))

42- دو ركعت نماز حاجت آيت الله مدنى (رح)

مى گويند: آيت الله مدنى چندى پيش از شهادت يعنى بهار سال 60 با دوستانش آيت الله دستغيب ، آيت الله صدوقى و حجه الاسلام هاشمى نژاد در مشهد مقدس وقتى ضريع امام (عليه السلام) را غبار روبى مى كردند، هر كدام دو ركعت نماز حاجت خوانده و از خداوند شهادت در راه اسلام را خواسته بودند(38) .

43- من مى خواهم از عبادت هايم توبه كنم (آيت الله مدنى)

آيت الله مدنى مرد عمل بود. و در كارهايش نيز جز خدا را در نظر نمى آورد و مى گفت : ارزش عمل به نيت است . اگر نيت براى غير خدا باشد، به چه دردى مى خورد؟ به همين سبب در تمام ابعاد زندگى اش دقيق و حساب شده عمل مى كرد، و در نماز و نيايش نيز چنين بود و به اطرافش هيچ توجه نمى كرد و تنها با خدايش مى گفت و مى گريست .

داماد ايشان آقاى بروجردى در ضمن خاطراتش مى گويد:

در شب بيست يكم ماه مبارك رمضان يكى از سال ها، شب قدر و احياء در مسجد شيخ انصارى در نجف اشرف مجلس بسيار عظيم و با شكوهى ترتيب داده بود و علما و فضلا و كاسب ها و اقشار مردم در مسجد گرد آمده بودند شب از نيمه گذشته بود. ايشان بالاى منبر رفته همه را موعظه فرمود و دل ها را براى دعا و تضرع آماده ساخت . تا اين كه چراغ ها را طبق مرسوم خاموش كردند. در آن تاريكى ، ايشان جمله اى بيان كردند كه مجلس واقعا منقلب شد و همه را سخت متاثر و گريان كرد فرمودند:

رفقا! اگر شماها امشب آمده ايد از گناهان تان در پيشگاه خداوند تبارك و تعالى توبه كنيد، ولى من خدا را شاهد مى گيرم كه آمده ام از اعمال و عبادت هايم توبه كنم . زيرا فكر مى كردم اين اعمالى كه انجام داده ام عبادت خداوند بوده است . اما حالا مى فهم كه آن ها توهين به ذات مقدس حق تعالى بود. لذا امشب مى خواهم از آن ها توبه كنم (39) .

44- نجوا با خدا در قنوت نماز (آيت الله مدنى)

آيت الله مدنى در همه حال چشم به درگاه فيض الهى داشت در قنوت نمازهايش با سوز و گداز با خدا به نجوا مى ايستاد و از او شهادت در راه اسلام و انقلاب را طلب مى نمود، چون در عالم رويا جام شهادت از مولايش حسين (عليه السلام) گرفته بود، بى صبرانه در انتظار آن روز بود؛ خود گفت : من در دو موضوع نسبت به خودم شك كردم . يكى اين كه به من كه مى گوييد ((سيد اسدالله )) آيا واقعا من از اولاد پيامبر هستم ؟ و ديگر كه آيا من لياقت آن را دارم كه در راه اسلام شهيد بشوم يا نه ؟

روزى به حرم امام حسين (عليه السلام) رفتم و در آن جا با ناله و زارى از امام خواستم كه جوابم را بدهد. پس از مدتى يك شب امام حسين (عليه السلام) را در خواب كه بالاى سرم آمد و دستى به سرم كشيد و اين جمله را فرمود: ((يا بنى انت مقتول )) يعنى اى فرزندم ، كشته مى شوى كه جواب دو سوال من در آن بود؛ اما فرمود: فرزندم ! يعنى من سيد هستم و ديگر ((من بشارت داد كه شهيد مى شوم )) و به دين جهت بود كه آيت الله مدنى همواره چون پروانه بى قرار در آتش اين اشتياق مى سوخت (40) .

جشن تكليف (سيد بن طاووس)

مردم ، گروه گروه به طرف منزل (سيد بن طاووس) مى رفتند، كوچه ها شلوغ بود و شاگردان سيد نمى دانستند كه اين جشن ، به چه مناسبتى برگزار مى شود. هر كدام در ذهن خود گمانى مى داشت ، اما از آن مطمئن نبود؛ يكى مى گفت لابد ((عيد)) است و ما نمى دانيم آن ديگرى مناسبت ديگرى را حدس مى زد. اما همگى سيد را خوب مى شناختند و مى دانستند كه حتما آن جشن مناسبتى دارد. منزل سيد از جمعيت موج مى زد، ذكر صلوات و قرائت شعر در مدح ائمه (عليه السلام) فضاى خانه را پر كرده بود و در اين ميان تنها سيد بود كه مى دانست آن جشن براى چيست ؟

سكوت سيد طاقت شاگردان را طاق كرده بود، سرانجام يكى از آنان پرسيد: اگر مناسبت جشن را بدانيم ، بيشتر خوشحال خواهيم شد.

تبسم شيرينى بر چهره سيد نقش بست و گفت :

امروز يكى از بهترين روزهاى عمر من است . چندين سال پيش ، در چنين روزى من به سن تكليف رسيدم و لياقت آن را پيدا كردم كه مورد خطاب خداوند رحمان باشم و به اداى تكليف الهى بپردازم ، از اين جهت ، من هر سال اين روز را جشن مى گيرم (96) .

101- نمازت را بخوان (لطيفه)

گويند: در جلسه اى ، يكى از شعراى معاصر را تكليف كردند تا شعرى بخواند. شاعر نيز به رسم معمول شعرا، تاملى كرد و گفت : نمى دانم چه بخوانم كه تا به حال آن را نخوانده باشم .

ظريفى گفت : نمازت را بخوان (97) .

102- از ترس ريا در منزل شيخ بهايى نماز نخواندم (عبدالله شوشترى)

روزى مولا (عبدالله شوشترى) براى ديدن شيخ بهايى به منزل او آمد ساعتى نشست تا اذان گفتند و موقع نماز شد. شيخ بهايى از مولا درخواست كرد كه نماز را همين جا بخوانيد تا ما هم با شما نماز خوانده و به فيض جماعت نايل شويم ، مولا عبدالله مقدارى فكر كرد و بعد از آن پاسخى نگفت و به منزل خود بازگشت . بعضى از دوستان راجع به اين جريان سوال كردند كه شما با اهتمام و اهميتى كه به نماز اول وقت مى دهيد پس چرا در منزل شيخ ، نماز نخوانديد؟

او گفت : هر چه فكر كردم ديدم در صورتى كه مثل شيخ بهايى پشت سر من نماز بخواند در نفسم يك تغييرى حاصل مى شود، اين بود كه از ترس ريا در منزل او، نماز نخواندم (98) .

103- تعطيل شدن حوزه ى درس امام صادق (عليه السلام) هنگام نماز

امام صادق (عليه السلام) به يكى از شاگردان خويش به نام (مفضل بن عمر)، توحيد تدريس مى كردند. مدت اين درس ، در هفته چهار روز و ساعت درس از صبح تا نيم روز بود. امام (عليه السلام) هر روز چون وقت نماز فرا مى رسيد، درس را قطع مى كردند و براى نماز بر مى خاستند.(99)

104- خشوع قلب و اندام (حضرت على (عليه السلام)

على (عليه السلام) مى گويد: ((پيامبر صلى الله عليه و آله مردى را ديد كه در نماز، با محاسن خود بازى مى كند، فرمود اگر قلب خاشع مى بود، اعضا و اندام او نيز چنين بودند(100) .