گلزار ربانى

ابوالحسن ربانى سبزوارى

- ۳ -


محبوب ترين قطره نزد خداوند تبارك و تعالى ، قطره اشكى است كه در دل شب تار از چشمان ، سرازير شود و تمام هدف بنده از اين گريه فقط و فقط خدا باشد. حتى در اين راستا خود را همانند گريه كننده در آوردن مطلوب و ارزشمند است .(71)
امام جعفر صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
ان لم يجئك البكاء فتباك فان خرج منك مثل راءس الذباب فبخ بخ
اگر حال گريه ندارى ، حداقل خودت را مانند گريه كنندگان قرار ده .
اگر احيانا دلت شكست و قطره اشكى از ديدگانت جارى شد، به به ، خوشا به حالت .(72)
جلال الدين مولوى زيبا مى سرايد:

چون خدا خواهد كه مان يارى كند   ميل ما را جانب زارى كند
اى خنك چشمى كه او گريان اوست   اى همايون دل كه او بريان اوست
از پى هر گريه آخر خنده ايست   مرد آخر بين مبارك بنده ايست
هر كجا آب روان سبزه بود   هر كجا اشك روان رحمت شود
باز همو مى گويد:
رحمتم موقوف آن خوش گريه هاست   چون كجا اشك روان دحمت شود
تا نگريد ابر كى خندد چمن   تا نگريد طفل كى نوشد لبن
كام تو موقوف زارى دل است   بى تضرع كاميابى مشكل است (73)
پند لطيف
از صاحب دلى پرسيدند: چگونه اى ؟ گفت : روزى خدا مى خورم ، فرمان شيطان مى برم . از عمر مى كاهم ، بر گناه مى افزايم . اين در حالى است كه هر نفس قدمى به مرگ و حساب و ميزان نزديك مى شوم . پس از حال من مپرس كه از اين بدتر نمى شود.(74)
دعا و نماز شب در ديوان حافظ
مرا در اين ظلمات آنكه رهنمائى كرد   نياز نيم شبى بود و گريه سحرى
مرغ خوشخوان را بشارت باد كاندر راه عشق   دوست را با ناله شب هاى بيداران خوش است
دعاى صبح و آه شب كليد گنج مقصود است   بدين راه و روش مى رو كه با دلدار پيوندى
بيار باده كه چو حافظ مدامم استظهار   به گريه سحرى و نياز نيم شب است
به هيچ ورد دگر نيست حاجت اى حافظ   دعاى نيم شب و درس صبحگاهت بس
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ   از يمن دعاى شب و ورد سحرى بود
بهره ورى از وقت
داشتن وقت چندان مهم نيست ، مهم چگونگى بهره مندى از وقت است . فردا از آن كسى است كه قدر امروز را مى داند. انسانهاى بزرگ حتى در سخت ترين شرايط زندگى از وقت خود عالى ترين استفاده را مى برند.
خواجه نصيرالدين طوسى ، شرح اشارت را كه از مهم ترين كتاب هاى فلسفى است در زندان نوشت .
ابن خلدون مقدمه تاريخ خود را كه به عنوان مقدمه ابن خلدون معروف است در تبعيدگاه نوشت .
شهيد اول ، محمد بن مكى ، متن كتاب لمعه دمشقيه را در زندان دمشق پديد آورد. نهرو نخست وزير اسبق هندوستان ، اثر ارزشمند خود را به نام نگاهى به تاريخ جهان در زندان نوشت .
تسعه مباركه
در قرآن از چند چيز به عنوان مبارك - داراى بركت - نام برده شده است :
1- ذات مقدس خداوند: تبارك الله رب العالمين
2- قرآن مجيد: هذا كتاب انزلناه مبارك
3- حضرت عيسى (عليه السلام ): وجعلنى مباركا اينما كنت
4- خانه خدا: ان اول بيت وضع للناس للذى ببكه مباركا
5- آب باران : نزلنا من السماء ماء مباركا
6- درخت زيتون : يوقد من شجره مباركه زيتونه
7- كوه طور: من شاطى ء الواد الايمن فى البقعه المباركه من الشجره
8- شب قدر: انا انزلناه فى ليله القدر، انا انزلناه فى ليله مباركه
9- سلام كردن : سلموا على انفسكم تحيه من عندالله مباركه طيبه
راغب اصفهانى در لغت نامه خود مى گويد: برك : ثبت ، البركه : ثبوت الخير الالهى ، مقائيس اللغه : ثبات الخير
خليل بن احمد: البركه ، من الزياده و النماء. بركت ، خير و خوبى ماندگار و رو به رشد و كمال است .
پيامبران زنده
زمخشرى كه يكى از برجسته ترين عالمان اهل سنت و صاحب تفسير معروف كشاف است ، مى گويد: همه مسلمانان اتفاق دارند كه از پيامبران الهى ، چهار نفر آنان زنده اند: دو تا در آسمان و دو تا در زمين .
حضرت ادريس و حضرت عيسى (عليه السلام ) در آسمان و حضرت خضر و حضرت الياس (عليه السلام ) در زمين (75).
حضرت امام خمينى (قدس سره ) و كتاب كشف الاسرار
يكى از ارزنده ترين تاليفات حضرت آيه الله العظمى امام خمينى (قدس سره ) كتاب كشف الاسرار است كه پيرامون پاسخ دادن و رد شبهات بى ارزش بعضى از كج انديشان و منحرفين بود. مطالعه اين كتاب شريف به همه دانش طلبان و پژوهشگران حوزه دين ، توصيه مى شود.
بعد از مطالعه اين كتاب از آغاز تا پايان ، چند نكته دقيق به دست مى آيد:
1- اين اثر، بعد از سقوط ديكتاتورى رضاخان در حدود سالهاى 1321-1320 هجرى شمسى نوشته شده است . سن حضرت امام در آن زمان از چهل سالگى تجاوز نمى كرده است .
2- اين كتاب در بردارنده كليات مسائل و احكام دينى و اعتقادى و عقلى است .
3- دفاع جانانه و مستدل از شبهات و اشكالات حكمى زاده ها و كسروى ها.
4- غيرت دينى و روح پر تلاطم و حساس امام در سراسر كتاب موج مى زند.
5- براى اولين بار است كه ايشان اسم از حكومت اسلامى مى برد و حاكميت امثال مدرس ها را مطرح مى فرمايد.
6- تجليل و پاسداشت از فلاسفه فكرى بشر، چه يونانى مانند افلاطون و ارسطو و چه فلاسفه اسلام همانند ابن سينا، شيخ اشراق و صدرالمتاءلهين شيرازى .
7- سياسى بودن آن بزرگوار و وقوف بايسته و ژرف او از مسائل زمان و مكان و مسائل مورد ابتلاء جهان اسلام .
در پايان اين نكات چندگانه ، به بخشى از سخنان امام در آن كتاب اشاره مى شود:
آن روز كه به دستور پهلوى ، مردان كلاه پهلوى بر سر گذاشتند، همه گفتند: مملكت بايد داراى شعار ملى باشد. استقلال در پوشش ، دليل استقلال مملكت است . چندان فاصله نشد كه كلاه لنگى بر سر گذاشتند، به يك بار حرف عوض شد، گفتند: ما با اجانب و خارجى ها ارتباط داريم ، همه بايد هم شكل باشيم تا در جهان با عظمت باشيم .
آنگاه مى فرمايد: مملكتى كه با كلاه عظمت براى او درست كنند، هر روز كه كلاهش را ربودند عظمتش ‍ را هم مى برند.(76)
وصيت امام به فرزندش شهيد سيد مصطفى
حضرت آيه الله فاضل لنكرانى از مراجع تقليد فعلى كه يكى از برجسته ترين شاگردان امام (قدس سره ) بود از حضرت امام خمينى نقل مى كرد:
كه ايشان به فرزندش حاج سيد مصطفى فرمود: مصطفى ! سعى كن قبل از اينكه عمامه ات بزرگ شود بر سرمايه عملى خود بيفزايى . نكند عمامه ات بزرگ شود ولى بدون سرمايه عملى .
ميرزا محمد تقى شيرازى
او يكى از بزرگترين فقيهان ژرف انديش و متفكر و انقلابى شيعه بود. اين بزرگوار بود كه جنبش ضد انگليسى مردم عراق را در اواسط سده چهاردهم ه ق به عهده داشت . او ضمن اينكه از منظر فقاهت ، قدس و تقوى و قوت فكر در جايگاه رفيعى قرار داشت ، داراى ذوق شعرى بود و گاهى اشعارى آميخته از فارسى و عربى براى لطيفه گوئى مى سرود. از جمله :
ان جيبا ليس فيه اشرفى   فصاحب الجيب بفوت ينتفى
و ان جيبا ليس فيه درهم   فصاحب الجيب هميشه در غم
و ان دستا ليس فيه پول   فصاحب الدست كالمفتول (77)(78)
آيه الله انصارى شيرازى بارها هنگام تدريس اين شعر را به عنوان لطيفه مى خواند:
و لاتنظر الى بچشم خشم   فانى من اقل البندگانا
آيه الله محمد على گرامى هم گاهى به شوخى اين شعر را مى خواند:
من كثره اشتغالهم بكار   ليس لهم كار بكرد گار
عالم و پرواپيشگى
از آيه الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى - مرجع تقليد شيعيان در نيمه سده چهاردهم ه ق - پرسيدند: دانش شما بيشتر است يا دانش آيه الله العظمى آقاحسين طباطبائى قمى - از مراجع تقليد شيعه كه معاصر با آيه الله اصفهانى بود.
فرمود: من در مقابل آيه الله قمى مانند بچه مكتبى هستم نزد استاد. از قضا همين پرسش را هم از آيه الله قمى پرسيدند، در پاسخ گفت : من مانند چشمه هستم ولى آيه الله اصفهانى مثل درياست .
لطيفه
واعظى در بالاى منبر از پيش نماز مسجد كه از آن واعظ براى سخنرانى دعوت كرده بود بسيار تعريف و تمجيد مى كرد. يك سلسله صفات عجيبى را در شاءن او بيان مى كرد كه در امام جماعت وجود نداشت . يك وقت پيش نماز رو به واعظ كرد و گفت : مى دانم كه حرف هاى تو دروغ است ، ولى از دروغهايى است كه من از آنها خيلى خوشم مى آيد.
جايگاه مبلغان
در ذيل آيه شريفه : و من احياها فكانما احيا الناس جميعا(79)
حضرت امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: من اخرجها من ضلال الى هدى فكانما احياها؛ هر كس ‍ انسان گمراهى را از گمراهى به سمت و سوى خدا هدايت كند در حقيقت او را زنده ساخته است .(80)
امام محمد باقر (عليه السلام ) خطاب به فضيل بن يسار مى فرمايد:
يا فضيل ! ان حديثنا يحيى القلوب ؛ اخبار و روايات ما، دلهاى مرده را حيات و زندگى مى بخشد.
مبلغان دين كه پيام رسانان مذهب اند با داشتن مايه فراوانى از دانش و اطلاعات روايتى ، حديثى و تاريخى مى توانند احياگر قلب ها و جانهاى مردم باشند.
عقل و معقول
آيه الله وحيد خراسانى : مرحوم ميرزا محمد شيرازى صاحب فتواى معروف تحريم تنباكو هم اهل عقل بود و هم اهل معقول .
بين اين دو واژه عموم و خصوص من وجه است . بعضى هم اهل عقل و انديشه و هم اهل معقول و فلسفه اند.بعضى عقل دارند ولى معقول نخوانده اند. بعضى ممكن است معقول و حكمت را خوانده ، ولى اهل عقل نباشند.

سپس فرمود: هنگامى كه آيه الله شيخ عبدالكريم حائرى از نجف به اراك و سپس به قم آمد، بعضى از شاگردانش كه اشكالات فلسفى را از او مى پرسيدند، به خوبى جواب مى داد و مى فرمود: درست كه معقول نداريم ، ولى عقل كه داريم .
آيه الله وحيد اضافه كرد: كه مرحوم حائرى واقعا عقل داشت .
فروتنى و بزرگى
آيه الله سيد موسى شبيرى زنجانى از بزرگان مراجع قم مى فرمود:
هنگامى كه آيه الله بروجردى كه هنوز آن چنان معروف نبود، از بروجرد به مشهد مقدس به زيارت حضرت رضا (عليه السلام ) مشرف شد، بزرگترين نماز جماعت معروف در مسجد گوهرشاد توسط آيه الله شيخ على اكبر نهاوندى كه بسيار مرد بزرگى بود، برگزار مى شد. جمعيت فراوانى از تمام اقشار جامعه از مردمان معمولى تا عالمان و مقدسين در نماز جماعتش شركت مى كردند. از قضا آقاى بروجردى براى ماه رمضان به مشهد رفته بود.
مرحوم نهاوندى در مقام تواضع و احترام به آيه الله بروجردى ، جاى خود را به آقاى بروجردى مى دهد و خود ايشان و آقا احمد كه آن روزگار رئيس مشهد بود، با آن جمعيت زياد، نمازهاى جماعت را به آيه الله بروجردى اقتدا مى كردند. اين برنامه يك ماه تا آخر ماه مبارك رمضان به طول انجاميد، سپس بعد از چندى ، مرحوم آيه الله نهاوندى به نجف اشرف مشرف شد در روزگار مرجعيت جهانى آيه الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى كه مرجع تمام شيعيان جهان بود، مرحوم آيه الله نهاوندى به نجف اشرف مشرف شد. خود سيد در صحن حضرت امير مومنان (عليه السلام ) نماز جماعت را اقامه مى كرد و شكوه و عظمت آن نماز زبانزد خاص و عام بود.
مرحوم سيد تا مى شنود كه آيه الله نهاوندى به نجف آمده ، اقامه نماز جماعت را به ايشان واگذار مى كند و اين حادثه بزرگى بود و احترام زيادى به آقاى نهاوندى تلقى مى شد.
در اين هنگام بود كه صدائى به گوش مرحوم نهاوندى رسيد بدين مضمون : قد عظمت ولدى ، عظمتك تو فرزند من - آيه الله بروجردى - را گرامى داشتى من هم تو را در نجف گرامى داشتم .

امام خمينى (قدس سره ) و نماز جماعت
باز آيه الله شبيرى زنجانى در جلسه اى نقل فرمود:
مرحوم آيه الله خمينى ، مرتب در نماز جماعت آيه الله سيد محمدتقى خوانسارى در مدرسه فيضيه شركت مى كرد. و مرحوم پدرم - آيه الله سيد احمد زنجانى - چندين سال با آيه الله خمينى هم مباحثه و هم جلسه و با هم رفيق و دوست صميمى بودند.
عنايت حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه )
در جلسه اى ديگر ايشان براى جمعى از طلاب و فضلاء نقل كرد كه :
مرحوم شيخ عبدالله سرابى كه از بزرگان و علماء تبريز بودند يك وقت نقل كرد كه ايشان در نزديك منزلشان در مسجدى ، نماز جماعت را اقامه مى كرد، و يكى از برنامه هاى ايشان اين بود كه شب هاى نيمه شعبان كه شب تولد حضرت امام عصر (عجل الله تعالى فرجه ) است تا صبح همراه با مردم در مسجد احياء مى داشتند.
فرمود يك شب كه نيمه شعبان بود به مسجد رفتم ، نماز جماعت را خواندم . سپس مى خواستم منبر بروم . ناگهان در من يك حالت اضطراب ايجاد شد، حالم منقلب شد، ديدم نمى توانم در مسجد بمانم .
تصميم گرفتم به منزل بروم . به مردم اعلام كردم امشب ، حال من مساعد نيست . برويد به خانه هايتان . مردم همه رفتند. من هم از مسجد خارج شدم . خادم مسجد كه هيچ وقت مرا همراهى نمى كرد، به همراه من آمد، هر چه گفتم : من خودم مى روم ، قبول نكرد. با من به سوى منزل آمد. هنوز به خانه نرسيده بودم كه ناگهان سقف مسجد فرو ريخت در حالى كه حتى يك نفر هم در مسجد حضور نداشت .
اين نبود جز از الطاف و عنايات حضرت بقيه الله الاعظم (عجل الله تعالى فرجه ).

شيخ عباس قمى
محدث والامقام و گرانقدر، شيخ عباس قمى در سال 1294 ه ق در شهر مقدس قم ديده به جهان گشود. او تحصيلات دينى خود را در زادگاه خود آغاز كرد و سپس راهى نجف اشرف شد. چند سال را در نزد حاج ميرزا حسين نورى كه از بزرگترين محدثان شيعى بود، سپرى كرد و به فراگيرى اخبار اهل بيت (عليه السلام ) مشغول شد. استادش در سال 1320 ه ق ديده از جهان فرو بست .
مرحوم قمى به نوشتن اخبار اهتمام ويژه اى داشت . به مدت 12 سال در نجف به سر برد. 35 سال در تاءليف كتاب گراسنگ سفينه البحار زحمت كشيد و شب و روز كوشيد و مطالعه كرد.
دو بار، بحارالانوار علامه مجلسى را از آغاز تا پايان ، مطالعه كرد و در آخر عمر به مشهد مشرف شد و چندين سال را در جوار روضه مبارك حضرت رضا (عليه السلام ) به سر برد و چندين اثر ارزنده خويش را مانند فوائد الرضويه در مشهد نوشت . تا اينكه بار ديگر روانه نجف شد و در سال 1359 ه ق جان به جان آفرين تسليم نمود. مرجع بزرگ شيعه ، آيه الله سيد ابوالحسن اصفهانى بر بدن مقدس او نماز خواند و در جوار تربت امير مومنان على (عليه السلام ) رخ به نقاب تيره خاك كشيد.
فوائد سفر كردن
از حضرت على (عليه السلام ) اين اشعار معروف است كه فرمود:
فسافر ففى الاسفار خمس فوائد   تفرج هم و اكتساب معيشه و علم و آداب و صحبه ماجد
مسافرت كن كه در سفر پنج فايده است :
1- بر طرف شدن ناراحتى ها و افسردگى ها
2- به دست آوردن سود، از راه تجارت و كار و كسب
3- به دست آوردن دانش
4- اخلاق انسانى
5- ملاقات با بزرگان و صاحبدلان .
سعدى نيز مى گويد: اى پدر! فوائد سفر بسيار است ، از نزهت خاطر، جر منافع ، ديدن عجائب ، شنيدن غرائب ، تفرج بلدان ، مجاورت خلان و تحصيل جاه و ادب و مزيد مال ، و معرفت ياران و تجربت روزگاران .
تا به دكان و خانه در گروى   هرگز اى خادم آدمى نشود
برو اندر جهان تفرج كن   پيش از آن روز كز جهان بروى (81)
مولوى هم مى گويد:
كز سفرها ماه كيخسرو (82) شود   بى سفرها ماه كى خسرو شود
از سفر بيدق شود فرزين و راد   وز سفر يابيد يوسف صد مراد(83)
پشتكار
امير مومنان على (عليه السلام ): قليل تدوم عليه ارجى من كثير مملول منه (84)
و باز فرموده : قليل مدوم عليه خير من كثير مملول منه (85)
و امام باقر (عليه السلام ): احب الاعمال الى الله عزوجل ما داوم عليه العبد و ان قل
معناى هر سه روايت اين است كه : هر كارى را كه شروع مى كنى اگر پشتكار داشته باشى و آن كار را استمرار بخشى ، گر چه اندك و كم باشد، بهتر و مفيدتر از كارى است كه آن را ادامه نمى دهى و در بين ، رها مى كنى .
از اين روايات ، اين ضرب المثل برگرفته شده است :
رهرو آن نيست گهى تند و گه آهسته رود   رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود
سعدى شيرازى مى گويد: رفتن و نشستن به كه دويدن و گسستن .
به چشم خويش ديدم در بيابان   كه آهسته سبق بود از شتابان
سمند باد پاى از تك فرو ماند   شتربان همچنان آهسته مى راند(86)
عالم بى عمل
حضرت صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: ان العالم اذا لم يعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب كما يزل المطر عن الصفا
هنگامى كه عالم و دانشمند به آنچه مى گويد عمل نكند و به گفته هايش جامعه عمل نپوشد، موعظه و سخنانش از قلب ها و جانها مى لغزد، آن گونه كه باران از روى سنگ صاف به پايين مى لغزد.(87)
كنايه از اينكه آن سخنان در دل مردم نفوذ نمى كند و نمى تواند در آنها تحول ايجاد كند. به قول معروف ، از اين گوش مى آيد از گوش ديگر خارج مى شود.
سعدى مى گويد:
ترك دنيا به مردم آموزند   خويشتن سيم و غله اندوزند
عالمى را كه گفت باشد و بس   هر چه گويد نگير اندر كس
عالم آن كس بود كه بد نكند   نه بگويد به خلق و خود نكند
عالم كه كامرانى و تن پرورى كند   او خويشتن گم است كه راهبرى كند(88)
يادى از عالمى فرزانه
يكى از عالمان بزرگ خطه سبزوار، آيه الله شيخ هاشم تقديرى سبزوارى بود كه از برجستگان و نخبگان چهره هاى دانش و فضل و تقوى و سخت كوشى به شمار مى آمد. او در سبزوار زاده شد و با رنج فراوان به تحصيل علوم دينى پرداخت ، تا اينكه در سن سى سالگى بود از سبزوار هجرت كرد و براى ادامه تحصيلات به شهر قم كه حوزه بزرگ شيعه در آن قرار دارد، رفت . او مردى بود كه بسيار مى كوشيد و در تحصيل ، پشتكار شگفتى داشت . و بر اين اساس بود كه به زودى پله هاى ترقى را طى كرد و به مقام علمى بلندى رسيد.
بيشتر يادگيرى او در فقه و اصول و فلسفه نزد حضرت آيه الله العظمى امام خمينى (قدس سره ) و حضرت آيه الله شيخ مرتضى حائرى بود.
زندگى او بسيار ساده ، و با قناعت ، آبرومندانه و با زهد و قدس زيست . تا اينكه در سال 1376 شمسى در قم ديده از جهان فرو بست و با احترام فراوان بر بدن او نماز خوانده شد و در جوار مرقد پاك حضرت معصومه (السلام عليها) به خاك سپرده شد، روحش شاد.
خاطره اى از آيه الله تقديرى
هنگامى كه اينجانب در سالهاى 53-52 هجرى شمسى در سبزوار مشغول به تحصيل علوم حوزوى بودم . روزى در شهر اعلام شد آيه الله تقديرى از قم به سبزوار آمده و با علماى شهر در مدرسه ميرزامحمد ابراهيم شريعتمدارى نشستى دارد. من كه هنوز از طلبه هاى جوان مدرسه حاج ملاهادى سبزوارى بودم براى ديدن ايشان در آن جلسه بسيار جذاب شركت كردم ، و به اصطلاح در صف نعال - پايين مجلس - نشستم .
بعد از اينكه حال و احوالپرسى انجام شد. اين روايت را از حضرت على (عليه السلام ) مطرح فرمود: رب عالم قد قتله جهله و علمه معه لاينفعه
چه بسا دانشمندى كه نادانى و جهالت او، او را كشته است و علم و دانش او سودى به حالش ‍ ندارد.(89)
و سپس رو كرد به طلبه ها و علماء و فرمود: چه طور مى شود كه انسان دانشمند را، نادانى بكشد، و او را هلاك كند؟ هر كس به فراخور فهم و درك خويش جوابى داد، گويا ايشان آن جوابها را نپسنديد سپس خود ايشان در تفسير روايت فرمود:
اينكه حضرت مى فرمايد: نادانى دانشمند را مى كشد، نادانى از منظر عقل نظرى نيست ، نادانى مربوط به حوزه عقل عملى و مرتبط با رفتار و كردار است .
از نظر حضرت على (عليه السلام ) اگر دانشمند به علم خويش عمل نكند او مانند نادان است ، پس مقصود از نادانى ، نادانى در مقام عمل است .

نويسنده مى گويد: سخن ايشان بسيار منطقى و درست است . تفسير اين روايت سخنى است از خود حضرت على (عليه السلام ) كه مى فرمايد:
لا تجعلوا علمكم جهلا و يقينكم شكا فاذا علمتم فاعملوا فاذا تيقنتم فاقدموا...
دانش خود را نادانى قرار ندهيد و يقين خويش را مانند شك قرار ندهيد، وقتى كه دانا شديد عمل كنيد و هنگامى كه يقين پيدا كرديد اقدام كنيد.(90)
گويا شيخ اجل سعدى شيرازى اين دو كلام پيشواى پرواپيشگان را ترجمه كرده است :
علم چندان كه بيشتر خوانى   چون عمل در تو نيست نادان
نه محقق بود نه دانشمند   چارپائى بر او كتابى چند
آن تهى مغز را چه علم و خبر   كه بر او هيزم است يا دفتر(91)
فضلفروشى
سعدى مى گويد:
هر كه با داناتر از خود بحث كند كه تا بدانند كه دانا است ، بدانند كه نادان است . هر كه در ميان سخن ديگران افتد، تا مايه فضلش دانند، پايه جهلش معلوم كند.(92)
امام صادق (عليه السلام ) و شقرانى
شقرانى يكى از كسانى بود كه جدش از خادمان حضرت رسول الله (صلى الله عليه وآله ) بود و او در مدينه زندگى مى كرد. وبدين سبب مردم حرمتش مى نهادند. تا اينكه دچار لغزش و انحراف شد. گاهى شراب مى خورد.
امام صادق (عليه السلام ) به او در مقام توبيخ و نهى از منكر فرمود:
ان الحسن من كل احد حسن و منك احسن لمكانك منا و ان القبيح من كل احد قبيح و منك اقبح لمكانك منا
كارهاى خوب از همه كس خوب است ، ولى از تو خوبتر خواهد بود. چون با ما اهل بيت پيوندى دارى و كار زشت از همه زشت است ولى از تو زشت تر.(93)
بدين گونه آن امام معصوم به او گوشزد كرد كه شرب خمر نكند و اين گناه بزرگ را ترك كند.
اين سخن بلند امام صادق (عليه السلام ) در موارد بسيارى مصداق دارد. مثلا درباره عالمان دينى و پيشوايان مذهب ، كه صلاح و فساد، خوبى و بدى آنان از منظر مردم ، بسيار مهم است و تاءثير شگرفى در هدايت و گمراهى مردم دارد.
افصح المتكلمين ، سعدى شيرازى چه بسيار عالى و جذاب گفته است : معصيت و گناه از هر كس ظاهر شود ناپسنديده است و از علماء ناخوبتر - ناپسنديده تر - كه علم ، سلاح جنگ با شيطان است و خداوند - صاحب - سلاح را چون به اسيرى برند، شرمسارى بيش بَرد.
ترجمه يك آيه در شعر
سعدى در ترجمه اين آيه شريفه : اءلم اءعهد اليكم يا بنى آدم ان لا تعبدوا الشيطان به زبان شعر چنين گفته است :
به قول دشمن ، پيمان دوست بشكستى   ببين كه از كه بريدى و با كه پيوستى (94)
از كه بريدى ؟ از خدا! با كه پيوستى ؟ با شيطان !
در مورد ديگرى استعاره بسيار زيبائى را به كار برده است . دين و ديندارى را به حضرت يوسف (عليه السلام ) و آنانى كه دين را به دنيا مى فروشند به خر تشبيه كرده است . او مى گويد:
دين به دنيا فروشان خرند   يوسف فروشند تا چه خرند
سعدى و دعوت به استقلال
به نان خشك قناعت كنيم و جامه دلق   كه بار محنت خود به كه بار منت خلق
پاى در زنجير، پيش دوستان   به كه با بيگانگان در بوستان
خانه دوستان بروب   در دشمنان مكوب
كهن خرقه خويش آراستن   به از جامه عاريت خواستن
فوائد كم خورى
امام صادق (عليه السلام ) فرمود:
من قل طعمه صح بطنه و صفا قلبه
كسى كه كمتر طعام خورد بدنش سالم و قلبش نورانى و با صفا مى شود.
حضرت رضا (عليه السلام ) فرمود:
لو ان الناس اعتدلوا فى الطعام لاعتدلت ابدانهم
اگر مردم در غذا خوردن ، اعتدال ، را رعايت كنند، بدنهايشان همواره در سلامت و تندرستى خواهد بود.
حافظ: خواب و خورت ز مرتبه خويش دور كرد   آنگه رسى به خود كه بى خواب و خور شدى
سعدى :