گلزار ربانى

ابوالحسن ربانى سبزوارى

- ۱ -


نام كتاب : گلزار ربانى
نام نويسنده : ابوالحسن ربانى سبزوارى
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و صلى الله على سيدنا محمد و آله الطاهرين
در گستره تاريخ ، از بنيادى ترين روشها، در روند تعامل فرهنگى ، اجتماعى ، سياسى و رشد و شكوفا ساختن فرهنگ دينى و باورهاى آن و گسترش دادن راهكارهاى اصلاح فردى و اجتماعى انسانها، ميراث مكتوب است ، كه از ارزشمندترين و گرانبهاترين ، جلوه هاى تمدن يك قوم و يك ملت است . اين هدف والا، در آئين پاك و انسان پرور اسلام ، نمودى شفاف تر دارد.
از اين رهگذر است كه قرآن و مفسران و مترجمان حقيقى آن يعنى پيامبر بزرگوار اسلام (صلى الله عليه وآله ) و امامان معصوم و عترت پاك و پاكيزه پيامبر (عليه السلام ) به نشر و گسترش آموزه هاى دينى تاءكيد مى كنند.
حضرت امام صادق (عليه السلام ) به مفضل فرمود:
اكتب و بث علمك فى اخوانك
اخبار و سخنان ما اهل بيت را بنويس و يادداشت كن و در ميان برادران دينى خود بگستران (1)
از منظر ديگر، هنگامى كه انسان به محيط زندگى خويش نظاره مى كند، متاسفانه شاهد كجى ها، تباهى ها و فسادها است كه مبارزه با اين پديده هاى شوم و خطرناك ، نياز به حركت فرهنگى ژرف دارد كه مهمترين سلاح دراين كارزار سخت و توانكاه ، قلم و زبان است .
نويسندگان و اصحاب انديشه هاى عميق و كارشناسان دينى ، بايد همت گمارند و به دفاع از مرزهاى دين و باورها و آرمانهاى شكوهمند مردم مسلمان برخيزند. اين دغدغه خاطرى بود كه بنيانگذار و رهبر مسيحا نفس ‍ انقلاب اسلامى ، مرجع بزرگ ، عارف نامور، سياستمدار فرهيخته ، حضرت آيه الله العظمى امام خمينى (قدس سره ) همواره در سخنان خويش مطرح مى فرمود.
و نيز رهبر معظم انقلاب حضرت آيه الله خامنه اى (مد ظله ) در اين چند سال اخير مسئولان و متوليان امور فرهنگى ايران اسلامى را هشدار مى دهد كه مراقب شبيخون فرهنگى دشمنان اسلام باشند و با سلاح فرهنگ به جنگ با دشمنان برخيزند.
بدين لحاظ بود كه نويسنده ، انديشه كرد كه قلم به دست گيرد و با توان خود در اين مسير گامى گر چه كوچك بردارد.
نام اين كتاب گلزار ربانى برگزيده شد همچنانكه گروهى از برجستگان عالمان شيعى ، اين گونه كتابهايى پديد آورده اند. همانند: سيد مرتضى ، شيخ يوسف بحرانى ، شيخ محمد بهاءالدين جبل عاملى و فاضل نراقى .
گر چه جايگاه اين بزرگان مذهب ، با اين بنده ناچيز قابل مقايسه نيست ، ولى پيروى از دانشمندان بزرگ ، كار پسنديده اى است . طبعا مطالب كتاب ، گوناگون و متنوع خواهد بود به گونه اى كه تمام قشرها بتوانند از آن بهره مند شوند.
البته ، كوشش بر اين است كه بيشتر به روايات رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) و خاندان و عترت آن بزرگوار (عليه السلام ) و سخنان عالمان دينى و اساتيد پرداخته شود.

ابوالحسن ربانى سبزوارى
1/5/1382
23/جمادى الاول /1424

جايگاه عقل در اسلام
امير المومنين على (عليه السلام ) مى فرمايد:
هبط جبرئيل الى آدم ، فقال : يا آدم انى امرت ان اخيرك واحده من ثلاث ، فاخترها ودع اثنين . فقال له آدم : يا جبرئيل ما الثلاث ؟ فقال : العقل ، الحياء و الدين . فقال : يا آدم ! انى قد اخترت العقل . فقال : جبرئيل للحياء و الدين ، انصرفا و دعاه . فقالا: يا جبرئيل انا امرنا ان نكون مع العقل حيث كان . قال :
فشانكما و عرج

فرشته وحى ، جناب جبرئيل به آدم (عليه السلام ) فرود آمد. به او گفت : من از ناحيه خداوند تبارك و تعالى مامور شده ام كه تو را ميان انتخاب يكى از سه چيز مخير سازم ، پس يكى را برگزين و دو تاى ديگر را رها كن .
حضرت آدم به جبرئيل گفت : آن سه كدام است ؟ فرمود: عقل است و حياء و دين . در اين هنگام بود كه حضرت آدم (عليه السلام ) فرمود: من از ميان سه چيز، عقل و خرد را برگزيدم . سپس جبرئيل به حياء و دين خطاب كرد و فرمود: شما برويد و آدم را رها كنيد. ولى آن دو به جبرئيل گفتند: ما ماموريم كه همواره با عقل باشيم و هرگز از او جدا نشويم . هر كجا عقل باشد ما نيز همانجا خواهيم بود. جناب جبرئيل فرمود: خود دانيد. اين را گفت و به آسمان پرواز كرد.(2)
از اين روايت چنين برداشت مى شود كه ميان سه عنصر بنيادين :
خرد و حجب و حياء و عفت و دين و دينمدارى ، پيوند و ارتباط ژرفى برقرار است كه مهمترين آنها عقل و انديشه است و در حقيقت هر جا عقل وجود دارد، حياء و ديانت همراه او هستند.
عقل حقيقى
يكى از راويان نقل مى كند كه از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم : ما العقل ؟
قال : العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان
قلت : فالذى كان فى معاويه ؟
فقال : تلك النكراء، تلك الشيطنه هى شبيهه بالعقل و ليست بالعقل
از حضرت صادق (عليه السلام ) پرسش كردم كه عقل چيست ؟ فرمود: عقل آن است كه به سبب او خداوند عبادت و پرستش شود و بهشت به وسيله او به دست آيد. اينجا بود كه راوى با شگفتى از حضرت پرسيد: پس آنچه در معاويه بود، چه بود؟ (چون معاويه به زيركى و هوشمندى معروف بود) امام فرمود: آنچه در معاويه وجود داشت مكر و حيله و شيطنت بود، شباهت به عقل داشت اما در حقيقت عقل نبود.(3)
پس عقل حيقيقى آن است كه خداوند را بندگى كند و در نهايت در جوار رحمت حق كه بهشت است آرام گيرد، و بايد تمام تلاش انسان در اين مسير باشد.
ارزش دانش
على (عليه السلام ) در شان و منزلت دانش و دانش طلبى مى فرمايد:
قيمه كل امرء ما يحسنه
ارزش هر انسان بستگى دارد به آنچه مى داند.(4)
باز آن حضرت (عليه السلام ) مى فرمايد:
اكثر الناس قيمه اكثرهم علما و اقلهم قيمه اقلهم علما
قدر و منزلت هر شخصى با پايگاه او در دانش سنجيده مى شود هر چه دانش او بيشتر، منزلت او بيشتر و هر چه دانش او كمتر باشد، به همان ميزان ، ارزش او كمتر است .(5)
خليل بن احمد دانشمند فرهيخته شيعى ، درباره جمله اول مى گويد: جالبترين و جذابترين سخن كه انسان را تشويق به كسب دانش و مهارت مى كند اين سخن على بن ابى طالب (عليه السلام ) است .(6)
سيد رضى هم مى نويسد: اين جمله حضرت ، آن چنان ارزشمند است كه نمى توان برايش بهائى تصور كرد هيچ سخن حكمت آميزى مانندش ، نيست .(7)
پايگاه دانشمندان
عن ابن جعفر (عليه السلام ):
عالم ينتفع بعلمه افضل من سبعين الف عابد
امام محمد باقر (عليه السلام ) مى فرمايد:
دانشمندى كه مردم از فضل و دانش او بهره مند شوند و در پرتو دانش او راه هدايت پويند، از هفتاد هزار انسان عابد {كه صرفا عبادت مى كنند ولى نسبت به سرنوشت و هدايت مردم بى تفاوت اند} بهتر است .(8)
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) پيرامون موقعيت ممتاز عالمان شيعى مى فرمايد:
علماء شيعتنا مرابطون فى الثغر الذى يلى ابليس و عفاريته يمنعونهم عن الخروج على ضعفاء شيعتنا
عالمان شيعه ، همانند مرزدارانى هستند در قلمرو مرزهائى كه نزديك به ابليس و نوكران و مزدوران اوست كه از كيان دين و باورهاى دينى جانانه دفاع مى كنند و جلوگير استيلاى آنان بر شيعيانند.(9)
رسول بزرگوار اسلام (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
فقيه واحد اشد على ابليس من الف عابد
يك دانشور دين شناس ، وجودش براى جلوگيرى از تحقق اهداف شيطان ، از هزار عابد، سخت تر و غير قابل تحمل تر است .(10)
حضرت صادق (عليه السلام ) فرمود:
الروايه لحديثنا يشد به قلوب شيعتنا افضل من الف عابد
آن راوى كه روايات و معارف اهل بيت عصمت و طهارت را نقل مى كند و به وسيله آن روايات ، دلهاى شيعيان ما را محكم مى كند، شاءن اين راوى از هزار عابد والاتر است .(11)
شيخ اجل ، سعدى شيرازى در اشعار عالى خويش ، گويا اين روايات را ترجمه نموده است . داستان از اين قرار است كه يكى از كسانى كه مدتى در خانقاه با صوفى ها اشتغال به ذكر و ورد و مراسم صوفيانه داشت ، ناگهان خانقاه را رها كرد و به مدرسه طلاب رفت و مشغول يادگيرى معارف دين شد، سعدى مى گويد:

صاحب دلى به مدرسه آمد ز خانقاه   بشكست عهد صحبت اهل طريق را
گفتم ميان عالم و عابد چه فرق بود   تا اختيار كردى از آن اين فريق را
گفت : آن گليم خويش بدر مى برد ز موج   وين سعى مى كند كه بگيرد غريق را(12)
انسان و صفر
به نظر نگارنده شايد يكى از زيباترين و ژرفترين تشبيهات ، تشبيه انسان به صفر باشد. چگونه ! شما، چند صفر را كنار هم بگذاريد. اين صفرها فاقد هر گونه ارزشى است ، پوچ و هيچ اند، صفر آنگاه معنى پيدا مى كند كه در كنار عددى قرار گيرد. آنگاه صفر با يك ، 10 و با دو، 20 و الى آخر. انسان نيز اگر از معنويت و تقوى طلبى و به طور كلى از خداوند، دورى كند همان صفر است كه در حقيقت بى معنى خواهد بود. اما هنگامى كه جان و روح او، با خداپرستى و توجه به آن ذات بى نهايت ، پيوند پيدا كند همان صفر است كه معنى مى يابد و خليفه الله مى شود.
قرآن كريم مى فرمايد:
كل شى ء هالك الاوجهه
همه چيز هالك و نابود و هيچ است مگر كسى كه وجه الله باشد.(13)
وجه الله شدن يعنى رابطه عميق با مبدا جهان هستى ، از منظر باورها و اخلاق و رفتار. همانند: پيامبران و امامان (عليه السلام ) و پيروان صادق و مخلص آنان .
سخنى بلند از رهبر كبير انقلاب
حضرت امام خمينى (قدس سره ) در كتاب شريف جهاد اكبر خطاب به طلاب علوم دينى مى فرمايد: اگر مى خواهيد در جامعه عنصر مفيد و موثرى باشيد و ملتى را رهبرى كنيد و از اسلام دفاع كنيد، پايه فقاهت را محكم كنيد. صاحب نظر باشيد و همان گونه كه در مسائل اصول و فقه زحمت مى كشيد و تلاش ‍ مى كنيد. در اصلاح نفس نيز بكوشيد.
هدف و آرمان شما خدمت به اسلام و مسلمين باشد براى خدا قدم برداريد، خدا مقلب القلوب است دلها را به سمت و سوى شما متوجه مى كند: ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا(14)
امام خمينى (قدس سره ) از منظر رهبر
حضرت آيه الله خامنه اى (مد ظله ) در منزلت امام خمينى (قدس سره ) فرمود:
حضرت آيه الله العظمى امام خمينى در خويش سه عنصر بنيادين را جمع كرده بود: فقاهت ، جهاد با نفس و زمان شناسى .
رسم و اسم اسكندر
ضرب المثل مشهورى است كه :
يا رسم سكندرى نگه دار، يا نام سكندرى تو برادر.
نوشته اند: اسكندر مقدونى جهانگشاى مشهور در يكى از جنگ ها و تهاجمات خويش ، يكى از فرماندهانش ‍ را مشاهده كرد كه غالبا در جنگ ها و حملات ، عقب نشينى مى كند و شكست مى خورد. اسكندر به او گفت : نام تو چيست ؟ گفت : اسكندر. اسكندر گفت : اما ان تغير اسمك و اما ان تغير رسمك
يا اسم اسكندر را - كه در دنيا به شجاعت مشهور است - از روى خود بردار، يا اينكه راه و روش خود را تغيير ده .(15)
انواع مسلمانان
1- مسلمان اسمى
2- مسلمان عشقى
3- مسلمان رسمى
مسلمان اسمى به كسى گفته مى شود كه فقط شناسنامه و نام او مسلمان است ، ولى در انجام بايدها {واجبات } و ترك نبايدها {محرمات } بى مبالات و بى اهميت است .
مسلمان عشقى به كسى گفته مى شود كه هر زمان كه ميلش گرفت و عشقش گل كرد نماز مى خواند، يا روزه مى گيرد. مثلا در بعضى از روزهاى ماه رمضان روزه مى گيرد يا... ولى هنگامى كه ميل ندارد نه نماز مى خواند و نه روزه مى گيرد.
مسلمان رسمى و اصيل به كسى گفته مى شود كه مسئوليت هاى دينى و اجتماعى خويش را به خوبى انجام مى دهد. او اهل عمل و كردار است نه اهل حرف و گفتار.
خير و خير زياد
واژه خير، گرچه داراى معانى فراوانى است ، ولى از ميان آنها دو معنى بيشتر مطرح است :
1- مال و ثروت
خداوند در قرآن مى فرمايد:
ان ترك خيرا؛ اگر متوفى از خود مالى به ارث بنهد...(16)
باز مى فرمايد:
لو كنت اعلم الغيب لاستكثرت من الخير؛
اگر علم غيب مى داشتم ثروت انبوهى را گرد مى آوردم .(17)
در اين دو آيه ، كلمه خير به معناى مال و اندوخته هاى مادى است و ضمنا نگرش مثبت و سازنده اسلام را پيرامون ثروت و قدرت مادى به خوبى نشان مى دهد.
يا اينكه مى فرمايد:
لا توتوا السفهاء اموالكم التى جعل الله لكم قياما؛
مال و اموالى كه سبب قوام و تعادل و استقلال شما است در اختيار آدمهائى كه از نظر رشد فكرى و معاملاتى ، به بلوغ نرسيده اند قرار ندهيد.(18)
يا اينكه در آن روايت معروف ، امام محمد باقر (عليه السلام ) مى فرمايد:
نعم العون على الاخره الدنيا و الغنى ؛
دنيا و ثروت ، چه كمك كننده نيكويى براى سعادت آخرت است .(19)
البته هنگامى مال دنيا، خير است كه در رهگذر رشد و تعالى انسانها قرار گيرد و وسيله اى براى كمك به نيازمندان و مرهمى بر دردهاى دردمندان باشد، و در كارهاى عام المنفعه مانند ساختن مسجد، مدرسه ، جاده و ... مصرف شود.
2- حكمت و دانش :
خداوند بر ثروت دنيا، واژه خير را اطلاق فرمود. ولى براى گوهر دانش و حكمت خير كثير به كار برده شده كه مى فرمايد:
يوتى الحكمه من يشاء و من يوتى الحكمه فقد اوتى خيرا كثيرا؛
خداوند به هر كس اراده كند حكمت و دانش عطا مى كند. سپس به عنوان يك پيام جهان شمول مى فرمايد: هر آنكس را كه دانش بخشيده شود در حقيقت خير فراوان به او داده شده است .(20)
و اين ژرفترين و عالى ترين بزرگداشت است كه دين دانش پرور اسلام از دانش و دانش طلبى و دانش ‍ پژوهان ، به جاى آوده است .
فراخوانى به سوى مجتهد شدن
حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
انما علينا ان نلقى اليكم الاصول و عليكم التفريع ؛
و حضرت امام رضا (عليه السلام ) فرموده :
علينا القاء الاصول و عليكم ان تفرعوا؛
اين دو امام بزرگوار مى فرمايند: بر ما امامان و اهل بيت است كه اصول كلى و قواعد اساسى استنباط احكام خدا را براى شما بيان كنيم و شما از اين قواعد كلى ، حكم فروعات و رخدادهاى جزئى كه در رهگذر زمان پيش مى آيد، استنباط و استخراج كنيد.(21)
از اين منظر است كه در تعريف مجتهد و اجتهاد مى گويند: رد الفروع الى الاصول ؛ جزئى را در كلى ديدن و قانون كلى را در موارد جزئى مشاهده كردن ، و آشكار است كه اگر يك طلبه بخواهد به اين مرحله برسد، لازم است كه مقدمات اجتهاد را تاءمل و دقت تحصيل كند. كه عالمان دانش اصول فقه آن مقدمات را در كتابهاى خود مطرح كرده اند.
مباحثه چيست ؟
يكى از شيوه هاى ارزشمند درك مطلب و تحصيل و اجتهاد كه همواره در حوزه هاى علميه استمرار دارد، عنوان مباحثه است كه در شكوفائى استعدادها و قدرت فهم درس ، و تسلط بر سخنورى ، بسيار تاءثير گذار است . مباحثه بدين گونه است كه جمعى از طلاب كه نزد استادى درس را فرا مى گيرند روز بعد، دو، سه يا چهار نفر، با هم مى نشينند و آن درس را مورد بررسى و دقت قرار مى دهند و پيرامون سخنان و ادله اى كه استاد در اثبات نظر خويش آورده است به گفتگو و كاوش مى پردازند و گاهى نقد و انتقاد مى كنند. حالا بايد ريشه واژه مباحثه را فهميد. ريشه اين واژه در قرآن وجود دارد. در داستان پسران آدم (عليه السلام ) (هابيل و قابيل ) خداوند مى فرمايد:
فبعث الله غرابا يبحث فى الارض (22)؛
بعد از اينكه قابيل برادرش هابيل را كشت ، در حالى كه بدن هابيل غرق در خون بود و بر روى خاك افتاده بود، قابيل نمى دانست چه كند، همين گونه متحير بود. در اين هنگام بود كه خداوند زاغى را فرستاد كه زاغ ديگر را كشت ، سپس با منقار و يا چنگال خود، مقدارى زمين را كاويد و گودى به وجود آورد و زاغ مرده را داخل آن پنهان كرد و به قابيل نشان داد كه چگونه برادرش را در زمين دفن كند، خداوند متعال فرمود: يبحث فى الارض زمين را كاويد. مباحثه از ريشه بحث بر گرفته شده و به معناى بررسى ، كاويدن و پژوهش و به ژرفاى سخن رسيدن است .
و اين معنى لازمه اش تاءمل فراوان در سخن است ، ولى گاهى مشاهده مى شود كه معناى واقعى مباحثه فراموش شده ، مباحثه و تحقيق و انتقادى در كار نيست ، فقط تكرار مجدد سخنان استاد است .
در حاليكه كسى كه مى خواهد مرواريد صيد كند بايد در اعماق دريا فرو رود.
انديشه كردن در سخن
فردوسى مى گويد:
پژوهش نماى بترس از كمين   سخن هر چه باشد به ژرفى ببين
سعدى شيرازى :
سخندان پرورده پير كهن   بيانديشد، آنگه بگويد سخن
مزن بى تاءمل به گفتار دم   نكو گوى گر دير گوئى چه غم
اول انديشه و آنگهى گفتار   پاى بست آمده است و پس ديوار
نظامى گنجوى :
كم گوى و گزيده گوى چون در   تا از كم تو جهان شود پر
ضرب المثل ها و قرآن
خير الامور اوسطها
قرآن :
لا فارض و لا بكر عوان بين ذلك
لا تجعل يدك مغلوله الى عنقك و لا تبسطها كل البسط
كلوا واشربوا و لاتسرفوا
الانسان عدو ما جهله
قرآن :
بل كذبوا بمالم يحيطوا بعلمه
ليس الخبر كالمعاينه ،
قرآن :
او لم تومن ؟ قال : بلى و لكن ليطمئن قلبى
فى الحركات البركات ،
قرآن :
من يهاجر فى سبيل الله يجد فى الارض مراغما كثيرا وسعه
المومن لا يلدغ من جحر مرتين ،
قرآن :
هل آمنكم عليه الا كما امنتكم على اخيه من قبل
مسلمان از يك سوراخ دو بار گزيده نمى شود. مسلمان ، زيرك است دو بار فريب دشمن را نمى خورد.
من حفر بئرا لا خيه وقع فيه ،
قرآن :
لا يحيق المكر السيى ء الا باهله
ضرب المثل
فقر اگر از در داخل شود، دين از پنجره خارج مى شود.
بشر موجودى است نيازمند، بايد نيازهاى مادى او همانند نيازهاى معنوى او تاءمين شود. فقر و تهيدستى يكى از موثرترين علل گرايش به سمت شكستن مرزهاى دين و ديندارى است .
وجود فقرا و پابرهنه گان در يك جامعه اسلامى ، بزرگترين چالش در برابر حكومت است لذا رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) فرموده اند:
كاد الفقر ان يكون كفرا(23)
معناى اين حديث اين مى شود كه : فقير در مرز كفر و بى دينى قرار دارد. على (عليه السلام ) به فرزندش ‍ محمد حنيفه پيرامون آثار منفى و خطرناك پديده شوم فقر مى فرمايد:
يا بنى ! انى اخاف عليك الفقر، فاستعذ بالله منه . فان الفقر منقصه ، للدين ، مدهشه ، للعقل ، داعيه للمقت
پسرم ! بر تو از فقر مى ترسم . به خدا پناه ببر از شر اين پديده خطرناك . آثار فقر سه چيز است : دين دارى را كم رنگ مى كند، خرد و انديشه انسان را حيران مى سازد. باعث دشمنى ها و كينه ها و چالش ها مى شود.(24)
ضرب المثل قرآنى
هل جزاء الاحسان الا الاحسان
آيا جزاى نيكى جز نيكى است ؟(25)
رسول اكرم (صلى الله عليه وآله ) مى فرمايد: جبلت القلوب على حب من احسن اليها يك چيز فطرى كه در نهاد انسان ها بلكه حيوانات قرار دارد، اين است كه قلب ها و دلها به كسى كه به آنان نيكى كند مهر مى ورزند.(26)
داستانى از فرهنگ شبه جزيره كره
در يك روز بارانى ، آب نهرى مورچه اى را با خود مى برد، اما از خوش اقبالى او كبوترى در اطراف در حال پرواز بود، و چشمش به مورچه افتاد. برايش متاثر شد، برگ درختى را در آب انداخت و مورچه بر آن قرار گرفت و بدين ترتيب نجات يافت .
چندى بعد همان كبوتر، بالاى شاخه درختى نشسته بود و چرت مى زد كه يك شكارچى او را ديد. به طرف او نشانه رفت . همان مورچه به طور اتفاقى از آن طرف مى گذشت . متوجه شد، پاى شكارچى را چنان گاز گرفت كه شكارچى از درد، تفنگش بر زمين افتاد و شروع به فرياد زدن كرد. همين سر و صدا باعث شد كه كبوتر بيدار شود و از آنجا فرار كند و جانش را نجات دهد.(27)
اشعار حكمت آميز درباره تلاش و كوشش
لا تطلب المجد ان المجد سلمه صعب   لن تبلغ المجد حتى تعلق الصبرا
بزرگى را طلب مكن ، چون نردبان بزرگى بسيار سخت است . تو هرگز به بزرگى نمى رسى مگر مزه تلخ سختى ها را بچشى .
لو لا المشقه لساد الناس كلهم   الجود يفقر و الاقدام قتال
اگر سختى و رنج نبود همه مردم به سرورى و بزرگى مى رسيدند، اما اين را بدان كه بخشش انسان را فقير مى كند، و ابراز شجاعت در ميدان جنگ چه بسا به كشته شدن بيانجامد.
الجد فى الجدو الحرمان فى الكسل   فانصب تصب عن قريب غايه الامل
بهره و سود در كار و تلاش است ، و محروميت در تنبلى و كسالت ، پس خود را به رنج انداز تا به زودى به آرزوى خود برسى .(28)
نكته جالب
دست و سر، آدمى را ثروتمند و دانشمند مى كند. ثروت به ارث مى رسد، ولى علم و دانش فقط با زحمت و پشتكار به دست مى آيد.
ثروتمند مى تواند كسى را پيدا كند كه براى او كار كند، ولى نمى تواند كسى را پيدا كرد كه به جاى او فكر كند.
صد خانه پر از كتاب سودى ندهد. كتابخانه بايد در سينه باشد.(29)
روزنامه هاى باطله شما را مى خريم
اين جمله را گاهى انسان از دوره گردها، در كوچه و خيابان مى شنود. در مرحله اول ، از كنار اين صدا بى تفاوت مى گذرد و چندان توجه نمى كند. ولى انسان ژرف بين و دقيق ، نكته هائى را به دست مى آورد.
روزنامه فقط به روز است . مطالب آن چندان ارزشى ندارد كه ماندگار شود. فقط در حد آگاهى يافتن از تحولات يك كشور، يا تحولات بين المللى است . لذا يك يا چند روز كه مى گذرد. معمولا مى گويند: ديگر آن روزنامه ارزشى ندارد، اخبارش اخبار سوخته است . مى شود روزنامه باطله .
ولى كتاب اين چنين نيست . كتاب هاى مقدس همانند قرآن مجيد، كتاب هاى روايتى ، تفسيرى ، علمى ، تاريخى ، اجتماعى و ... در ساحت فكر و انديشه بشرى جاودانه و ماندگار است كه پژوهشگران و مغزهاى انديشه ور، همواره به آنها نيازمندند و به آنها مراجعه مى كنند.
بنابراين بايد انسان اوقات گرانبهاى خويش را به مطالعه اين گونه كتابها صرف كند و مطالعه روزنامه ها و مجلات فقط به اندازه ضرورت باشد.
جريمه رانندگى و گناهان
در هنگام رانندگى يا توقف ، اگر راننده اى مرتكب خلاف شود، طبيعى است كه از سوى پليس راهنمايى و رانندگى جريمه مى شود.
حالا اگر اين راننده جريمه و يا جريمه ها را به حساب واريز نكرد، برگ هاى جريمه در بايگانى اداره مزبور نگهدارى مى شود تا روزى كه احيانا انسان مى خواهد وسيله نقليه خويش را بفروشد و انتقال سند بزند. آن وقت است كه پرونده ها و جريمه ها رو مى شود كه در فلان تاريخ حتى فلان ساعت مرتكب خلاف شده اى . بنابراين جريمه را از شما مى گيرند در حالى كه خودت ممكن است فراموش كرده باشى .
و همينگونه است : گناهان انسان كه نقض و شكستن مقررات الهى است . اگر گناهكار بعد از ارتكاب گناه پشيمان شد و توبه كرد، ان شاءالله خدا مى بخشد، وگرنه تمام گناهان كوچك و بزرگ به وسيله فرشتگان نوشته و در نامه اعمال او ثبت و ضبط خواهد شد و در لحظات بسيار سخت ، مرگ و روز قيامت بر انسان آشكار خواهد شد و آن جا است كه پشيمانى سودى ندارد، و گذشته ها قابل جبران نيست .
رعايت اولويت ها
حضرت يوسف (عليه السلام ) در روزگار قحطى كه در مصر پديدار شد، به عزيز مصر پيشنهاد كرد:
اجعلنى على خزائن الارض (30)؛