6953 137- حسب المرء علمه، و جماله عقله. 3 401 حسب و افتخار آدمى به علم او
است، و زيبايىاش به عقل و خرد او است.
6954 138- خير العلم ما نفع. 3 421 بهترين علم آن است كه سود بخشد.
6955 139- خير العلوم ما أصلحك. 3 422 بهترين علمها آن است كه تو را اصلاح كند.
6956 140- خير العلم ما قارنه العمل. 3 424 بهترين علم آن است كه عمل با آن
همراه باشد.
6957 141- خير العلم ما اصلحت به رشادك، و شرّه ما افسدت به معادك.
3 434 بهترين علم آن است كه اصلاح كنى به آن راه خود را، و بدترين علم آن است كه
تباه كنى بدان آخرت و معاد خود را.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 175
6958 142- خمس يستقبحن من خمس: كثرة الفجور من العلماء، و الحرص فى الحكماء، و
البخل فى الاغنياء، و القحة فى النّساء، و من المشايخ الزّنا. 3 457 پنج چيز است كه
از پنج كس زشت شمرده شود (و بسيار زشت است) گناه بسيار در علما، حرص در حكما و
فرزانگان، بخل در توانگران و ثروتمندان، بىشرمى در زنان، و زنا كردن پيران.
6959 143- خذوا من كلّ علم احسنه فانّ النّحل ياكل من كلّ زهر ازينه، فيتولّد
منه جوهران نفيسان: أحدهما فيه شفاء للنّاس، و الآخر يستضاء به.
3 458 از هر علمى بهترين آن را فرا گيريد، چرا كه زنبور عسل از هر شكوفهاى
زيباترينش را مىخورد، و دو گوهر نفيس از آن پديد آيد، يكى كه در آن شفا و بهبودى
است براى مردم (عسل) و ديگرى كه بوسيله آن روشنى جويند (يعنى موم).
6960 144- رأس الفضائل العلم. 4 49 اساس فضيلتها علم و دانش است.
6961 145- رأس العلم التّمييز بين الاخلاق و اظهار محمودها و قمع مذمومها. 4 54
اساس علم و دانش تميز دادن ميان خلق و خويها و آشكار كردن خلق پسنديده، و سركوب
كردن نكوهيده آن است.
6962 146- ربّ عالم قتله علمه. 4 64 بسا دانشمندى كه علمش او را به قتل رسانده
است.
6963 147- ربّ علم ادّى الى مضلّتك.
4 76 بسا علمى كه به گمراهى تو كشيده شود.
6964 148- ربّ مدّع للعلم ليس بعالم.
4 77 چه بسا افرادى كه مدّعى علم و دانش هستند ولى عالم نيستند.
6965 149- ربّ عالم غير منتفع. 4 78 بسا دانشمندى كه از علم و دانشش سودى نبرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 176
6966 150- ردّوا الجهل بالعلم. 4 89 نادانى را به وسيله علم بازگردانيد.
6967 151- رتبة العالم اعلى المراتب.
4 99 رتبه و مقام عالم والاترين رتبهها است.
6968 152- زكاة العلم نشره. 4 104 زكات علم و دانش گسترش دادن آن است.
6969 153- زلّة العالم تفسد عوالم.
4 109 لغزش عالم و دانشمند، عالمهايى را فاسد و تباه كند.
6970 154- زلّة العالم كانكسار السّفينة تغرق و تغرق معها غيرها. 4 110 لغزش
عالم همانند شكستن كشتى است كه خود غرق مىشود، و ديگران را نيز با خود غرق مىكند.
6971 155- زلّة العالم كبيرة الجناية.
4 112 لغزش عالم گناهى است بس بزرگ.
6972 156- سبب الخشية العلم. 4 124 وسيله و سبب خشيت و ترس از خدا علم و دانش
است.
6973 157- شرّ العلم ما افسدت به رشادك. 4 167 بدترين علم و دانش آن است كه راه
راست خود را بدان تباه و فاسد كنى.
6974 158- شيئان لا تبلغ غايتهما العلم و العقل. 4 184 دو چيز است كه كسى كه به
نهايت (فضيلت و ارزش) آنها نرسد يكى علم است و ديگرى عقل.
6975 159- شين العلم الصّلف. 4 189 زشتى علم، لاف زدن و ادّعاى بيجا كردن است.
6976 160- ضادّوا الجهل بالعلم. 4 230 مخالفت كنيد با جهل و نادانى به وسيله
علم و دانايى (يعنى با تحصيل علم و دانش نادانى را از خود دور كنيد).
6977 161- عليك بالعلم فانّه وراثة كريمة. 4 286
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 177
بر تو باد به فرا گرفتن علم كه به راستى آن ميراثى است گرامى (و گرانبها).
6978 162- على المتعلّم ان يدأب نفسه فى طلب العلم، و لا يملّ من تعلّمه و لا
يستكثر ما علم. 4 317 بر دانشجو است كه نفس خود را وا دارد به طلب علم، و از ياد
گرفتن خسته نشود، و آنچه را ياد گرفته زياد نشمارد (چون علم نهايت ندارد، همان گونه
كه در كلامهاى پيشين آمده بود).
6979 163- على العالم ان يتعلّم ما لم يعلم و يعلّم النّاس ما قد علم. 4 315 بر
عالم و دانشمند است كه ياد گيرد آنچه را نمىداند، و ياد دهد به مردم آنچه را
مىداند.
6980 164- علم المنافق فى لسانه. 4 350 علم و دانش منافق در زبان او است (يعنى
فقط به زبان گويد، و عمل بدان نكند).
6981 165- علم لا يصلحك ضلال، و مال لا ينفعك وبال. 4 351 علمى كه تو را اصلاح
نكند گمراهى است، و مال و ثروتى كه تو را سود ندهد وبال و گرفتارى است.
6982 166- عالم معاند خير من جاهل مساعد. 4 352 عالم و دانشمندى كه دشمنى كند،
بهتر است از نادانى كه مساعدت و يارى كند.
6983 167- غاية الفضائل العلم. 4 375 نهايت فضيلتها علم و دانش است.
6984 168- غنى العاقل بعلمه. 4 376 بىنيازى عاقل و خردمند به علم و دانش او
است.
6985 169- قيمة كلّ امرء ما يعلم. 4 502 قيمت و ارزش هر كس به همان است كه
مىداند.
6986 170- قول (لا أعلم) نصف العلم.
4 503 گفتن «نمىدانم» نيمى از علم است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 178
6987 171- قطع العلم عذر المتعلّلين.
4 509 علم و دانش عذر بهانهجويان را قطع كرده و از ميان برده است.
6988 172- قوام الدّنيا باربع: عالم يعمل بعلمه، و جاهل لا يستنكف ان يتعلّم، و
غنىّ يجود بماله على الفقراء، و فقير لا يبيع آخرته بدنياه، فاذا لم يعمل العالم
بعلمه استنكف الجاهل أن يتعلّم، و اذا بخل الغنىّ بماله باع الفقير آخرته بدنياه. 4
518 قوام و نظام دنيا بر پايه چهار چيز است: عالم و دانشمندى كه به علم خود عمل
كند، جاهل و نادانى كه ننگ نداشته باشد از اين كه بياموزد، و توانگرى كه بخشش كند
به مال خود بر مستمندان، و فقيرى كه نفروشد آخرت خود را به دنيا، پس هنگامى كه عالم
به علم خود عمل نكند، جاهل ننگ دارد از اين كه بياموزد، و هنگامى كه توانگر بخل
ورزد به مال خود، بفروشد فقير و نيازمند آخرت خود را به دنيايش. 6989 173- كلّ
شيء يعزّ حين ينزر الّا العلم فانّه يعزّ حين يعزز. 4 543 هر چيزى عزيز مىشود در
وقتى كه كمياب شود، مگر علم و دانش كه عزيز مىشود وقتى بسيار گردد.
6990 174- كلّ عالم غير اللّه متعلّم. 4 537 هر عالم و دانشمندى جز خداوند دانش
آموز است.
6991 175- كلّ شيء ينقص على الانفاق الّا العلم. 4 538 هر چيزى با انفاق و خرج
كردن، از آن كم مىشود مگر علم.
6992 176- كلّ وعاء يضيق بما جعل فيه الّا وعاء العلم فانّه يتّسع. 4 544 هر
ظرفى با قرار دادن چيزى در آن تنگ مىشود، جز علم و دانش كه جاى آن فراختر گردد.
6993 177- كم من عالم فاجر و عابد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 179
جاهل، فاتّقوا الفاجر من العلماء و الجاهل من المتعبّدين. 4 556 چه بسا عالم و
دانشمندى كه گنهكار است، و چه بسا عابدى كه جاهل و نادان است، از اين رو از عالمان
گنهكار و جاهلان عبادت كننده بپرهيزيد.
6994 178- كفى بالعلم رفعة. 4 569 براى رفعت و بلندى مقام، همان علم و دانش
كافى است.
6995 179- كفى بالعالم جهلا ان ينافي علمه عمله. 4 582 براى نادانى عالم همين
بس است كه علم او با عملش منافات و دوگانگى داشته باشد.
6996 180- كن عالما ناطقا او مستمعا واعيا و ايّاك ان تكون الثّالث. 4 603
عالمى گويا باش يا شنوندهاى نگه دار (كه آنچه يادگيرد نگه دارد) و بپرهيز كه سومى
آن دو باشى. 6997 181- كما انّ العلم يهدى المرء و ينجيه كذلك الجهل يضلّه و
يرديه.
4 624 همان گونه كه علم و دانش آدمى را راهنمايى كند و نجات دهد، همان گونه جهل
و نادانى آدمى را گمراه كند، و نابود سازد.
6998 182- لطالب العلم عزّ الدّنيا و فوز الآخرة. 5 35 بهره جوينده علم، عزّت
دنيا و كاميابى آخرت است.
6999 183- لن يصفو العمل حتّى يصحّ العلم. 5 63 عمل صاف نگردد تا آن گاه كه علم
درست و صحيح باشد (و عمل بايد از روى علم صحيح باشد).
7000 184- لن يزكو العمل حتّى يقارنه العلم. 5 71 هيچگاه عمل پاكيزه نشود تا
وقتى كه علم و دانش با آن همراه باشد.
7001 185- ليس الخير ان يكثر مالك
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 180
و ولدك، انّما الخير ان يكثر علمك و يعظم حلمك. 5 83 خير و خوبى آن نيست كه مال
و اولاد تو بسيار باشد، و جز اين نيست كه خير و خوبى به آن است كه علم و دانش تو
بسيار شود، و حلم و بردبارى تو بزرگ گردد.
7002 186- لو انّ اهل العلم حملوه بحقّه لاحبّهم اللّه و ملائكته، و لكنّهم
حملوه لطلب الدّنيا فمقتهم اللّه تعالى و هانوا عليه. 5 112 اگر اهل علم و دانش آن
را به گونهاى كه شايسته آن است برگرفته و فراگيرند، هر آينه خداوند و فرشتگانش
آنها را دوست مىدارند، ولى آنها علم را براى طلب دنيا فرا گيرند از اين رو خداى
تعالى آنها را دشمن دارد و به علم خويش خوار گشتهاند.
7003 187- لقاح العلم التّصوّر و الفهم.
5 126 بارور شدن علم به تصوّر (صورت آن را در ذهن آوردن و مجسم ساختن) و فهم آن
است.
7004 188- من تعلّم علم. 5 135 كسى كه علم بياموزد دانا شود (يعنى بدون آموختن
كسى دانا نشود).
7005 189- من استرشد العلم ارشده.
5 155 كسى كه از علم و دانش راه خود را بجويد راهنمايىاش كند.
7006 190- من اضاع علمه التطم. 5 159 كسى كه علم خود را ضايع كند لطمه و صدمه
خواهد خورد.
7007 191- من جهل علما عاداه. 5 183 كسى كه علمى را نداند آن را دشمن دارد.
7008 192- من فهم علم غور العلم. 5 192 كسى كه بفهمد (و داراى فهم و درك صحيح
باشد) به نهايت علم و دانش رسد).
7009 193- من خلا بالعلم لم توحشه خلوة. 5 233
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 181
كسى كه با علم خلوت كند، هيچ خلوتى او را به وحشت نيندازد.
7010 194- من لم يتعلّم لم يعلم. 5 245 كسى كه تعليم نكند و علم نياموزد عالم
نشود (يعنى بدون درس خواندن و فرا گرفتن كسى عالم نشود).
7011 195- من تعلّم العلم للعمل به لم يوحشه كساده. 5 258 كسى كه علم و دانش را
براى عمل كردن بياموزد، كساد شدن بازار علم او را به وحشت نيندازد.
7012 196- من كلف بالعلم فقد احسن الى نفسه. 5 264 كسى كه حريص باشد به آموختن
و ياد گرفتن علم، به نفس خود نيكى كرده است.
7013 197- من كتم علما فكانّه جاهل.
5 268 كسى كه علمى را كتمان كند و بپوشاند گويا بدان جاهل است.
7014 198- من لم يهده العلم اضلّه الجهل. 5 246 كسى كه علم، او را هدايت و
راهنمايى نكند جهل و نادانى او را گمراه سازد.
7015 199- من خالف علمه عظمت جريمته و اثمه. 5 272 كسى كه با علم خود مخالفت
كند جرم و گناهش بزرگ گردد.
7016 200- من زاد علمه على عقله كان وبالا عليه. 5 329 كسى كه علم و دانشش بر
عقلش بچربد و افزون باشد، آن علم بار سنگينى است بر او.
7017 201- من علم غور العلم صدر عن شرائع الحكم. 5 351 كس كه نهايت علم و دانش
را دريابد از شرائع و سرچشمههاى حكمت بازگشته (و آنها را ديدار كرده).
7018 202- من وقّر عالما فقد وقّر ربّه.
5 351 كسى كه از عالمى احترام كند به راستى كه پروردگار خود را احترام كرده.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 182
7019 203- من قاتل جهله بعلمه فاز بالحظّ الاسعد. 5 384 كسى كه به وسيله علم
خود با جهل و نادانيش پيكار كند به خوشبختترين بهره كامياب گرديده.
7020 204- من سكن قلبه العلم باللّه سكنه الغنى عن خلق اللّه. 5 392 كسى كه در
دلش علم به خدا ساكن شد بىنيازى از خلق خدا در آن دل سكونت گزيند.
7021 205- من لم يكتسب بالعلم مالا اكتسب به جمالا. 5 410 كسى كه به وسيله علم
مالى كسب نكند زيبايى و جمالى را بدان كسب خواهد كرد.
7022 206- من لم يصبر على مضض التّعليم بقى فى ذلّ الجهل. 5 411 كسى كه صبر و
شكيبايى نكند بر رنج و تعب ياد گرفتن، باقى بماند در خوارى جهل.
7023 207- من لم يتعاهد علمه فى الخلأ فضحه فى الملأ. 5 443 كسى كه بررسى نكند
علم و دانش خود را در خلوت (و سرهاش را از ناسره جدا نكند) در ميان مردم رسوايش
سازد.
7024 208- من ادّعى من العلم غايته، فقد اظهر من جهله نهايته. 5 464 كسى كه
ادّعا كند به نهايت علم رسيده نهايت نادانى خود را آشكار كرده.
7025 209- من لم يدئب نفسه فى اكتساب العلم لم يحرز قصبات السّبق. 5 475 كسى كه
به رنج و تعب نيندازد نفس خود را در كسب كردن علم، گوى سبقت را از ديگران نخواهد
برد.
7026 210- من المفروض على كلّ عالم ان يصون بالورع جانبه، و ان يبذل علمه
لطالبه. 6 31 از جمله چيزهايى كه بر هر عالم و دانشمندى فرض و لازم است آنكه جانب
خود را با پارسايى نگه دارد، و علم و دانش خود را به طالب آن بذل و بخشش كند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 183
7027 211- من فضل علمك استقلالك لعلمك. 6 41 از برترى و فزونى علم تو است كه
علم خود را اندك به حساب آورى (چون سبب تحصيل علم بيشترى مىشود).
7028 212- ما مات من احيى علما. 6 60 كسى كه علمى را زنده كند نمرده.
7029 213- ما اكثر من يعلم العلم و لا يتّبعه. 6 64 چه بسيار است كسى كه علم را
مىداند ولى از آن پيروى نمىكند.
7030 214- ما اخذ اللّه سبحانه على الجاهل ان يتعلّم حتّى اخذ على العالم ان
يعلّم. 6 94 پيمان نگرفته خداى سبحان از جاهل و نادان كه ياد بگيرد تا آن گاه كه
پيمان گرفته از عالم كه ياد دهد.
7031 215- ما افاد العلم من لم يفهم و لا نفع الحلم من لم يحلم. 6 95 نبخشايد
علم را كسى كه خود فهم آن نكرده باشد، و سود ندهد بردبارى را كسى كه خود حلم
نورزد. 7032 216- ما قصم ظهرى الّا رجلان: عالم متهتّك و جاهل متنسّك، هذا ينفّر
عن حقّه بهتكه، و هذا يدعو الى باطله بنسكه. 6 98 نشكست كمر مرا مگر دو مرد: يكى
عالم و دانشمند گستاخ و پردهدر، و ديگرى عبادت كننده نادان، آن يك، مردم را از حق
خود متنفّر مىكند به خاطر گستاخى و پردهدرى، و اين يك، مردم را مىخواند به باطل
خود به خاطر عبادت صورى و ظاهرى.
7033 217- ملاك العلم نشره. 6 116
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 184
ملاك و معيار علم و دانش نشر و گسترش دادن آن است.
7034 218- مجالس العلم غنيمة. 6 126 مجلسهاى علمى غنيمتى است.
7035 219- مزيّن الرّجل علمه و حلمه.
6 128 زيور دهنده مرد، علم و بردبارى او است.
7036 220- مناقشة العلماء تنتج فوائدهم و تكسب فضائلهم. 6 132 مناقشه (و
خردهگيرى و كنجكاوى) كردن با علماء و دانشمندان نتيجه مىدهد فايدههاى ايشان را و
كسب مىكند فضيلتهاى آنان را.
7037 221- معرفة العالم دين يدان به، يكسب الانسان الطّاعة فى حياته و جميل
الأحدوثة بعد وفاته. 6 143 شناخت مرد دانشمند، دينى است كه بدان پاداش شود، به
وسيله آن شناخت است كه آدمى فرمانبردارى خدا را در زمان حيات و زندگى و نام نيك را
پس از وفات و مرگ خود كسب كند.
7038 222- نعم قرين الحلم العلم. 6 159 خوب قرين و همراهى است بردبارى براى علم
و دانايى.
7039 223- نعم قرين الايمان العلم.
6 159 خوب همراهى است ايمان براى علم.
7040 224- نعم دليل الايمان العلم. 6 164 خوب راهنمايى است ايمان براى علم.
7041 225- هلك خزّان الاموال و هم احياء، و العلماء باقون ما بقى اللّيل و
النّهار، أعيانهم مفقودة و أمثالهم فى القلوب موجودة. 6 199 نابود شدند خزينهداران
مالها در حالى كه زندهاند، ولى علماء و دانشمندان هميشه زنده و برجايند تا هر زمان
كه شب و روز برجا است، خودشان از ميان رفتهاند، ولى نمونهها و شكلهاشان در دلها
موجود است.
7042 226- وقود النّار يوم القيمة كلّ غنىّ بخل بماله على الفقراء، و كلّ عالم
باع الدّين بالدّنيا. 6 240
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 185
آتش گيره و هيمه آتش در روز قيامت هر توانگرى است كه به دادن مال خود بر
بينوايان بخل ورزيده، و هر عالمى است كه دين را به دنيا فروخته است.
7043 227- واضع العلم عند غير اهله ظالم له. 6 241 كسى كه علم را نزد كسى بنهد
كه شايسته آن نيست بدان ظلم و ستم كرده.
7044 228- لا يستنكفنّ من لم يكن يعلم ان يتعلّم. 6 277 زنهار نبايد خوددارى
كند كسى كه نمىداند از اين كه ياد گيرد.
7045 229- لا تزدرينّ العالم و ان كان حقيرا. 6 288 زنهار كه كوچك مشمارى عالم
را اگر چه (در ظاهر و در نظر مردم) حقير باشد.
7046 230- لا ذخر كالعلم. 6 350 هيچ اندوختهاى همانند علم و دانش نيست.
7047 231- لا شرف كالعلم. 6 353 شرافتى همچون علم نيست.
7048 232- لا سمير كالعلم. 6 355 هيچ مصاحب (يا افسانهگويى در شب) همانند علم
و دانش نيست.
7049 233- لا كنز أنفع من العلم. 6 380 گنجى سودمندتر از علم نيست.
7050 234- لا عزّ أشرف من العلم. 6 383 عزّتى شريفتر از علم نيست.
7051 235- لا يؤخذ العلم الّا من اربابه.
6 386 علم فرا گرفته نشود مگر از ارباب علم.
7052 236- لا خير فى عمل بلا علم. 6 387 خير و خوبى نيست در علم بى عمل.
7053 237- لا يدرك العلم براحة الجسم.
6 387 با تنآسايى علم دريافت نشود.
7054 238- لا يستفزّ خدع الدّنيا العالم.
6 389 نيرنگهاى دنيا مرد دانا و عالم را سبك و بىارزش نكند.
7055 239- لا خير فى العمل الّا مع العلم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 186
6 391 خيرى نيست در عمل مگر با علم و دانش.
7056 240- لا ينتصف عالم من جاهل.
6 395 انتقام نگيرد عالم از شخص نادان و جاهل (چون خود را شريفتر از اين
مىداند كه به خاطر گرفتن حق خود با جاهل درگير شود).
7057 241- لا هداية لمن لا علم له. 6 403 راهنمايى و هدايتى ندارد كسى كه علم و
دانش ندارد.
7058 242- يستدلّ على فضلك بعلمك و على كرمك ببذلك. 6 452 راهنمايى شود بر فضل
و برترى تو به وسيله علم و دانشت، و بر كرم و بزرگواريت به وسيله بذل و بخششت.
7059 243- يسير العلم ينفى كثير الجهل.
6 457 اندكى از علم نادانى بسيارى را از ميان مىبرد.
7060 244- الدّين ذخر و العلم دليل.
1 321 دين گنجينهاى است (براى آخرت) و علم راهنما و رساننده به آن است.
7061 245- اخبر تقل. 2 171 آگاه شو تا بگويى (يعنى بدون آگاهى چيزى مگوى كه
رسوا شوى).
7062 246- القلوب اقفال مفاتحها السّؤال. 1 374 دلها قفلهايى است و كليد آن
سؤال است. 7063 247- اسأل تعلم. 2 168 سؤال كن تا دانا شوى.
7064 248- اذا سئلت فاسئل تفقّها و لا تسئل تعنّتا، فانّ الجاهل المتعلّم شبيه
بالعالم، و انّ العالم المتعسّف شبيه بالجاهل. 3 180
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 187
هرگاه سؤال كردى براى فهميدن و رفع نادانى خود سؤال كن نه براى عيبجويى (و
ايرادگيرى) كه به راستى نادانى كه جوياى علم باشد شبيه به عالم و دانا است، ولى
دانايى كه از راه به در رود شبيه به جاهل و نادان است.
7065 249- سل عمّا لا بدّ لك من علمه و لا تعذر فى جهله. 4 136 سؤال كن و بپرس
از آنچه ناچارى از دانستن آن، و از ندانستنش معذور نيستى. 7066 250- من سئل علم.
5 139 كسى كه سؤال كند دانا شود.
7067 251- من سئل استفاد. 5 152 كسى كه سؤال كند سود برد.
7068 252- العلم عزّ. 1 33 علم و دانش عزّت و سربلندى است.
7069 253- العلم قائد الحلم. 1 211 دانش رهرو شكيبايى است.
7070 254- يحتاج العلم الى العمل. 6 475 علم و دانش نياز به عمل دارد.
باب على (ع)
7071 1- انّ للا اله الّا اللّه شروطا و انّى و ذرّيّتى من شروطها. 2 514 به
راستى كه براى كلمه «لا اله الّا اللّه» شرطهايى است كه من و فرزندانم از شرطهاى آن
هستيم.
7072 2- انّ ههنا- و اشار بيده الى صدره- لعلما جمّا، لو اصبت له حملة بلى
اصيب لقنا غير مأمون عليه، مستعملا آلة الدّين للدّنيا، او مستظهرا بنعم اللّه على
عباده و بحججه على اوليائه، او منقادا لحملة الحقّ، لا بصيرة له فى احنائه، ينقدح
الشّك فى قلبه لاوّل عارض من شبهة. 2 621 به راستى كه در اينجا- و با دست خود
اشاره به سينهاش فرمود- علمى است بسيار كه اى كاش براى آن شاگردانى كه بتوانند
دريافتش كنند مىيافتم، سپس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 188
فرمود: خدايا كسى را يافتم كه طوطىوار ياد گيرد ولى امين و قابل اعتماد نيست،
دستورات دينى را ابزار كار دنيا كند، و به وسيله نعمتهاى خدا بر بندگان خدا چيرگى
جويد، و برهانهاى روشن الهى را بر ضدّ كتاب خدا بكار گيرد.
7073 3- انّ علىّ من اجلي جنّة حصينة فاذا جاء يومى انفرجت عنّي و أسلمتني
فحينئذ لا يطيش السّهم و لا يبرأ الكلم. 2 664 به راستى كه مرا از مرگم سپرى است
محكم (كه مرا از حوادث حفظ مىكند) و هنگامى كه روز (مرگ) من فرا رسد مرا وا
مىگذارد و تسليم حوادث مىكند، و در آن هنگام نه تير خطا مىكند، و نه زخم بهبودى
مىيابد.
7074 4- ان كانت الرّعايا قبلى تشكوا حيف رعاتها، فانّى اليوم أشكو حيف رعيّتى،
كأنّى المقود و هم القادة و الموزع و هم الوزعة. 3 16 اگر رعاياى پيش از من از ستم
زمامداران خويش شكايت مىكردند، من امروز از ستم رعيتم شكايت دارم، گويا من پيروم و
آنها زمامدار، و من فرمانبرم و محكوم و آنها فرمانده و حاكم.
7075 5- ان لم يصلحهم الّا افسادى فلا اصلحهم اللّه. 3 25 اگر اصلاح نمىكند
آنها را جز تباه كردن من، پس خدا كارشان را اصلاح نكند.
7076 6- انا قسيم النّار و خازن الجنان و صاحب الحوض و صاحب الاعراف.
3 26 منم قسمت كننده دوزخ و خزينهدار بهشت، و صاحب حوض (حوض كوثر) و صاحب
اعراف. 7077 7- أنا صنو رسول اللّه و السّابق الى الاسلام و كاسر الاصنام و مجاهد
الكفّار و قامع الاضداد. 3 33 منم كه با رسول خدا از يك شاخهايم و منم سبقت گيرنده
به اسلام، و شكننده بتها و جهاد كننده با كفّار، و سركوب كننده دشمنان.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 189
7078 8- أنا كابّ الدّنيا لوجهها و قادرها بقدرها و رادّها على عقبها.
3 36 منم كه دنيا را به رو در انداختم (و مغلوب خويش ساختم) و اندازه گيرنده آن
به اندازهاش، و بازگرداننده آن بر پاشنهاش.
7079 9- أنا مع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله صلوات اللّه عليه و معى عترتى
على الحوض، و انّا لنذود عنه اعدائنا، و نسقى منه اولياءنا، فمن شرب منه شربة لم
يظمأ بعدها ابدا. 3 37 من با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هستم و با من هستند
فرزندان من در كنار حوض، و به راستى كه ما دور مىكنيم از آن دشمنانمان را، و
مىنوشانيم از آن دوستانمان را، و هر كس از آن شربتى بياشامد هرگز تشنه نخواهد شد.
7080 10- أنا مع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و معى عترتى على الحوض،
فليأخذ احدكم بقولنا و ليعمل بعملنا. 3 37 من با رسول خدا هستم و فرزندان من نيز در
كنار حوض با من هستند، پس هر يك از شما بايد گفتار ما را فرا گيرد و به عمل و رفتار
ما عمل كند.
7081 11- انّا لننافس على الحوض و انّا لنذود عنه اعدائنا و نسقى منه اوليائنا
فمن شرب منه شربة لم يظمأ بعدها ابدا. 3 37 به راستى كه ما رقابت مىكنيم بر سر
حوض، و به راستى كه ما دشمنانمان را از آن دور مىكنيم، و مىنوشانيم از آن به
دوستانمان، و هر كس شربتى از آن بنوشد پس از آن هرگز تشنه نخواهد شد.
7082 12- أنا وضعت بكلكل العرب و كسرت نواجم ربيعة و مضر. 3 39 منم كه سينه عرب
را بر خاك نهادم، و شاخهاى قبيله ربيعه و مضر را شكستم.
7083 13- انا شاهد لكم و حجيج يوم القيمة عليكم. 3 40 من گواهم براى شما و
احتجاج كنندهام بر شما در روز قيامت.
7084 14- أنا خليفة رسول اللّه فيكم و مقيمكم على حدود دينكم و داعيكم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 190
الى جنّة المأوى. 3 41 منم جانشين رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در ميان شما و
برپا دارنده شمايم بر حدود دينتان، و خواننده شما هستم به سوى بهشت مخصوص «جنّة
المأوى».
7085 15- أنا داعيكم الى طاعة ربّكم و مرشدكم الى فرائض دينكم و دليلكم الى ما
ينجيكم. 3 41 من دعوت كننده شما هستم به فرمانبردارى پروردگارتان، و هدايت كنندهام
شما را به سوى واجبات دينتان، و راهنمايم شما را به سوى آنچه موجب نجات و رستگارى
شماست.
7086 16- انّى محارب املى و منتظر اجلى. 3 42 من در ستيز و جنگم با آرزوى خود و
چشم به راه أجل خويش هستم.
7087 17- انّى لعلى بيّنة من ربّى و بصيرة من دينى و يقين من امرى. 3 42 من بر
نشانه و دليلى روشن از پروردگار خويشم، و بر بينايى كامل از دينم و يقين از كار خود
هستم.
7088 18- انّى مستوف رزقى و مجاهد نفسى و منته الى قسمى. 3 43 به راستى كه من
استيفا كنندهام روزى خود را و پيكار كنندهام با نفس خود، و به پايان قسمت و بهره
خود خواهم رسيد.
7089 19- انّى لعلى اقامة حجج اللّه اقاول و على نصرة دينه اجاهد و اقاتل. 3 43
به راستى كه من به منظور برپاداشتن حق گفتگو كنم و براى يارى دين خدا مجاهدت و
پيكار نمايم.
7090 20- انّى كنت اذا سئلت رسول اللّه اعطانى و اذا سكتّ عن مسألته ابتدأنى. 3
45 به راستى كه من (نسبت به رسول خدا) چنان بودم كه هرگاه از رسول خدا مىپرسيدم
پاسخم را مىداد، و هرگاه خموش مىشدم و سكوت مىكردم آن حضرت آغاز مىكرد و به من
تعليم مىفرمود (و با هيچ يك از اصحاب اين گونه رفتار نمىكرد).
7091 21- انّى لارفع نفسى ان انهى النّاس عمّا لست انتهى عنه، أو
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 191
آمرهم بما لا اسبقهم اليه بعملى، او ارضى منهم بما لا يرضى ربّى. 3 45 به راستى
كه من خود را والاتر مىدانم از اين كه مردم را از چيزى باز دارم كه خود از آن باز
نايستم، يا دستورشان دهم به چيزى كه با عمل خويش بر آنها پيشى نگيرم، يا خوشنود شوم
از ايشان به چيزى كه پروردگار مرا خوشنود نسازد.
7092 22- انّى لا احثّكم على طاعة الّا و اسبقكم اليها، و لا انهاكم عن معصية
الّا و اتناهى قبلكم عنها. 3 45 به راستى كه من شما را وادار نكنم به طاعتى مگر
آنكه خود بر آن پيشى گيرم، و نهى نكنم شما را از معصيتى مگر آنكه پيش از شما خود از
آن باز ايستم.
7093 23- إنّى لعلى يقين من ربّي و غير شبهة في ديني. 3 42 من به راستى بر
يقينى از پروردگار خويش هستم و شبههاى در دين خود ندارم.
7094 24- إنى لارفع نفسى أن تكون حاجة لا يسعها جودى، أو جهل لا يسعه حلمى، أو
ذنب لا يسعه عفوى أو أن يكون زمان أطول من زمانى.
3 44 به راستى كه من بلند مىدارم نفس خود را از اين كه حاجتى باشد كه جود و
بخشش من گنجايش آن را نداشته باشد، يا خطايى باشد كه عفو و گذشت من گنجايش آن را
نداشته باشد، يا زمانى باشد درازتر از زمان من (يعنى زمان طاعت و عبادت كسى بلندتر
از زمان عبادت من باشد).
7095 25- انّكم ستعرضون على سبّى و البراءة منّى فسبّونى و ايّاكم و البراءة
منّى. 3 70 به راستى كه به همين زودى بر شما پيشنهاد كنند كه مرا دشنام دهيد و از
من بيزارى جوييد، پس (نسبت به دشنام) مرا دشنام دهيد (و مجازيد اين كار را بكنيد)
ولى بپرهيزيد از بيزارى جستن از من.
7096 26- انّما مثلى بينكم كالسّراج فى الظّلمة يستضيء بها من ولجها. 3 82 جز
اين نيست كه مثل من در ميان شما همانند چراغ است در تاريكى، كه روشنى گيرد بدان كسى
كه وارد تاريكى شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 192
7097 27- ذمّتى بما اقول رهينة و انا به زعيم، انّ من صرّحت له العبر عمّا بين
يديه من المثلات حجزه التّقوى عن تقحّم الشبهات. 4 34 ذمّه و پيمان من در گرو اين
سخنى است كه مىگويم و من به آن ضامن هستم، به راستى كسى كه از اعمال و رفتار
گذشتگان عبرت گيرد، تقواى الهى او را از فرو رفتن در آن گونه بدبختىها و كارهاى
شبههناك باز دارد.
7098 28- سلونى قبل ان تفقدونى فانّى بطرق السّماء اخبر منكم بطرق الارض. 4 148
پيش از آنكه مرا نيابيد از من بپرسيد كه به راستى من به راههاى آسمان آگاهترم از
شما به راههاى زمين.
7099 29- سلونى قبل ان تفقدونى فو اللّه ما فى القرآن آية الّا و انا اعلم فيمن
نزلت و أين نزلت، فى سهل او فى جبل و انّ ربّى وهب لى قلبا عقولا و لسانا ناطقا. 4
149 پيش از آنكه مرا نيابيد از من بپرسيد كه به خدا سوگند آيهاى در قرآن نيست مگر
آنكه من مىدانم در باره چه كسى نازل شده و كجا نازل شده، در زمين پست هموار يا در
كوه، و به راستى كه پروردگارم به من دلى دريافتكننده و زبانى گويا بخشيده است.
7100 30- لقد رقّعت مدرعتى هذه حتّى استحييت من راقعها فقال لى قائل الا تنبذها
فقلت له: اعزب عنّى على الصّباح يحمد القوم السّرى. 5 33 به تحقيق كه آن قدر اين
پيراهنم را وصله زدم كه از وصله كنندهاش شرم دارم، گويندهاى به من گفت: چرا آن را
به دور نمىاندازى به او گفتم: از من دور شو (و فاصله بگير) كه صبحگاهان رهروان شب
ستايش شوند.
7101 31- لدنياكم عندى اهون من عراق خنزير على يد مجذوم. 5 34 به حقيقت كه
دنياى شما نزد من خوارتر است از استخوان خالى از گوشت خوكى كه در دست آدم بيمار
جذامى باشد.
7102 32- لقد كنت و ما اهدّد بالحرب
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 193
و لا ارهّب بالضّرب. 5 54 به راستى من پيوسته چنان بودهام كه نه تهديد به جنگ
مىشدم، و نه كسى مرا به زدن مىترسانيد. 7103 33- لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا.
5 108 اگر پرده كنار رود بر يقين من افزوده نشود.
7104 34- لو استوت قدماى من هذه المداحض لغيّرت اشياء. 5 108 اگر پابرجا شده
بود گامهاى من از اين لغزشگاهها، هر آينه چيزهايى را (كه ديگران بدعت گذاردند)
تغيير مىدادم.
7105 35- لو ضربت خيشوم المؤمن على ان يبغضنى ما ابغضنى، و لو صببت الدّنيا
بجملتها على المنافق على أن يحبّنى ما احبّنى. 5 109 اگر بزنم بينى مؤمن را بر اين
كه مرا دشمن بدارد، دشمن نمىدارد، و (از آن سو) اگر همه دنيا را در كام منافق
بريزم كه مرا دوست بدارد، دوستم نمىدارد.
7106 36- لو احبّنى جبل لتهافت. 5 114 اگر كوهى مرا دوست بدارد متلاشى شود.
7107 37- لو كنّا نأتي ما تأتون لما قام للدّين عمود و لا اخضرّ للايمان عود.
5 115 اگر ما كار مىكرديم (در زمان رسول خدا و جنگها) مانند كارى كه شما
مىكنيد (و اين گونه سستى و بىحالى مىكرديم) هر آينه بر پا داشته نمىشد براى دين
ستونى، و سبز نمىشد براى ايمان چوبى.
7108 38- لو شئت ان اخبر كلّ رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شأنه لفعلت، لكنّى
اخاف ان تكفروا فىّ برسول اللّه صلوات اللّه و سلامه عليه الّا انّى مفضيه الى
الخاصّة ممّن يؤمن ذلك منه، و الّذى بعثه بالحقّ و اصطفاه على الخلق ما انطق الّا
صادقا و لقد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 194
عهد الىّ بذلك كلّه، و بمهلك من يهلك و بمنجا من ينجو، و ما ابقى شيئا يمرّ على
رأسى الّا افرغه فى أذنى و افضى به الىّ. 5 120 اگر بخواهم مىتوانم هر كدام شما را
از آغاز و پايان كارش، و از همه شئون زندگيش آگاه سازم، ولى ترس آن را دارم كه اين
كار موجب شود كه در باره من و رسول خدا كافر شويد، آگاه باشيد كه من اين اسرار را
به خاصانى كه مورد اطمينان هستند خواهم سپرد، و سوگند به آن خدايى كه آن حضرت را به
حق برانگيخت و بر خلق خود برگزيد، من جز به راستى سخن نگويم، و به تحقيق كه رسول
خدا همه را به من ياد داد، و از جايگاه هلاكت كسى كه هلاك مىشود و جاى نجات كسى كه
نجات يابد، همه را خبر داده و هيچ حادثهاى بر من نمىگذرد جز آنكه در گوشم فرموده
و از آن آگاهم ساخته است.
7109 39- ما انكرت اللّه تعالى منذ عرفته. 6 55 از هنگامى كه خداى تعالى را
شناختهام انكارش نكردهام.
7110 40- ما شككت فى الحقّ مذ أريته.
6 55 در باره حق شك و ترديد نكردهام از وقتى كه آن را ديدهام.
7111 41- ما كذبت و لا كذّبت. 6 55 هيچ گاه دروغ نگفتهام، و هرگز دروغ هم به
من نگفتهاند (يعنى آنچه رسول خدا به من فرموده همگى راست و درست بوده).
7112 42- ما ضللت و لا ضلّ بى. 6 55 هيچ گاه گمراه نبودهام و كسى هم به وسيله
من گمراه نشده.
7113 43- مالى اراكم اشباحا بلا ارواح و ارواحا بلا فلاح و نسّاكا بلا صلاح و
تجّارا بلا أرباح. 6 90 چرا مىبينم شما را پيكرهايى بىروح و روحهايى بىپيكر،
عبادت كنندگانى بىصلاحيّت، و تاجرانى بىسود و منفعت 7114 44- ما نزلت آية الّا و
قد علمت فيما نزلت و اين نزلت، فى نهار أو ليل فى جبل أو سهل، و انّ ربّى وهب
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ص 195
لى قلبا عقولا و لسانا قؤولا. 6 102 آيهاى (از آيات قرآن) نازل نشده مگر آنكه
مىدانم در كجا نازل شده، و چه زمانى نازل شده، در روز يا شب، در كوه يا هموارى، و
به راستى كه پروردگارم به من بخشيده است دلى دريافت كننده و زبانى گويا.
7115 45- متى اشفى غيظى اذا غضبت أحين أعجز فيقال لى: لو صبرت، أم حين أقدر
فيقال لى: لو عفوت. 6 141 چه زمانى من آتش خشم خود را فرو نشانم آيا در وقتى كه از
انتقام ناتوانم كه به من گفته شود: خوب است صبر كنى (تا توانا شوى) يا در موقعى كه
قدرت و توان انتقام دارم، كه به من گويند: خوب است عفو كنى و بگذرى (منظور اين است
كه خشم بد است و هيچ انسانى نبايد خشم كند و در صدد انتقام برآيد).
7116 46- هلك فىّ رجلان: محبّ غال و مبغض قال. 6 194 هلاك شده در باره من دو
گروه: يكى دوستى كه غلوّ كند، و ديگرى دشمنى كه بغض و دشمنى مرا در دل دارد.
7117 47- هيهات لو لا التّقى لكنت ادهى العرب. 6 203 هيهات (چه دور است از من)
اگر تقواى الهى نبود من زيركترين و آگاهترين مردم به مكر و حيله و فريب بودم.
7118 48- واعجبا ان تكون الخلافة بالصّحابة، و لا تكون بالصّحابة و القرابة 6
239 بسى شگفت است از اين كه معيار در خلافت (رسول خدا) به صحابى بودن است ولى به
صحابى بودن و قرابت و نزديكى (با آن حضرت) نيست 7119 49- و اللّه ما كتمت وشمة و
لا كذبت كذبة. 6 240 به خدا سوگند هيچ گاه سر سوزنى حقيقت را كتمان نكردهام، و هيچ
دروغى نگفتهام.